هوشنگ گلشیری

 

 امروز در مدرسه بحثی افتاد درباره ی "هوشنگ گلشیری" و کتاب ها و اندیشه هایش. دو تا از همکاران که درباره ی گلشیری مطالعات خوبی دارند هر کدام به زاویه هایی از کارها و زندگی اش اشاره هایی کردند که ارزنده بود.

به خانه که آمدم کنجکاو شدم که زندگی نامه ای از گلشیری بخوانم. گلشیری البته و بنا به داوری برخی از اندیشه وران ادبی،پس از صادق هدایت بزرگترین داستان نویس معاصر ایران است که متآسفانه در سال 79 از میان ما رفت.

به هر رو،با شگفتی تمام دیدم که ایشان کارش را با آموزگاری دبستان در اصفهان آغاز کرده است و پس از آن با تحصیل در رشته ی ادبیات،لیسانس ادبیات گرفته و شده است دبیر ادبیات دبیرستانی در اصفهان. تا سال 52 هم در دبیرستان درس داده و پس از آن دستگیر شده و از کار برکنار می شود که دوباره در پس از انقلاب،چندی به کار برمی گردد.

می خواهم بگویم هوشنگ گلشیری،یکی از بزرگترین نویسندگان ادبی هم روزگار ما،آموزگار ادبیات بوده است. ولی من تاکنون این مساله را نشینده بودم و جالب این که در برخی از زندگی نامه هایی هم که از ایشان در اینترنت هست- برای نمونه ویکی پدیا- به این مساله هیچ اشاره ای نشده است.  

آموزش تک جنسیتی یا آمیخته؟(بخش 2)

 

لوییس آرچر / برگردان : مهدی بهلولی

آیا آموزش تک جنسیتی می تواند موفقیت تحصیلی را افزایش دهد؟

 انتشار ترازهای ملی موفقیت در GCSE[آزمون پایان دوره ی متوسطه در انگلستان] و تراز A،به گمان ها درباره ی برتری ها و/ یا محدودیت های آموزش تک جنسیتی و آمیخته دامن زده است. جدول های آخرین دوره ی آزمون ها،روی هم رفته،چنین می نمایانند که شاگردانی(اما بویژه دختران)که به مدرسه های تک جنسیتی می روند،به دنبال نتیجه های درخشان و برجسته اند.[مترجم : یعنی دانش آموزانی بیشتر به مدرسه های تک جنسیتی می روند و در آنها نام نویسی می کنند که به دنبال گرفتن نمره های بالا هستند.]البته،مدرسه ها همواره به عامل هایی که موفقیت شاگردان را برمی انگیزند،گرایش داشته اند اما،فضای سیاست آموزشی کنونی که در آن روی جدول های دوره ای،آزمون گرفتن و "پیشرفت تحصیلی" پافشاری می شود،مدرسه ها را ناگزیر ساخته تا بیش از پیش روی حداکثرسازی و افزایش ترازهای موفقیت تحصیلی تمرکز نمایند. بنابراین در سنجش با سال های 1980،که آموزش مدرسه ای تک جنسیتی به عنوان روشی بالقوه پشتیبانی می گردید که نابرابری های جنسیتی را هدف می گیرد،هم اکنون به این آموزش،همچون ابزاری برای افزایش موفقیت نگریسته می شود.

 به هر رو،درباره ی آموزش مدرسه ای تک جنسیتی و هم- آموزشی،تااندازه ای،گواه روشن و شسته- رفته ی کمتری وجود دارد. بخش دستچین آموزش،بخش خصوصی،به گزاف- نمود[over-representation] آموزش مدرسه ای تک جنسیتی گرایش دارد. این بخش،بر موقعیت برتر مدرسه هایی اینچنین،در جدول های دوره ای موفقیت تحصیلی،اثری برجسته دارد. پژوهشگرانی همچون آلن اسمیسرز و پاملا رابینسون نشان داده اند که بنیادهای آموزشی تک جنسیتی،به گونه ای تاریخی،برای گرفتن توانمندترین شاگردان،آبرو[پرستیژ] و پشتوانه هایی دارند. هم اکنون،بدنه ی چشم گیری از پژوهش ها ثابت می کنند که با توجه به معیارهای اجتماعی- اقتصادی و ورودی دانش آموزان،به هنگام سنجش "نظیر به نظیر"،تا اندازه ی زیادی،اختلاف های آکادمیک میان آموزش مدرسه ای تک جنسیتی و هم- آموزشی،ناپدید می گردند. این پدیده،در گستره ای جهانی هم،دیده شده است : پاملا هاگ،با بازنگری ادبیات آموزشی سراسر جهان،می گوید که آن نتیجه ها،با شاخص هایی ویژه از موفقیت که به کار می گیرند،زمینه های تاریخی که مدرسه های تک جنسیتی و هم- آموزشی در آنها شکل می گیرند،و با معیارهای ورودیی که مدرسه های گوناگون از آنها بهره می گیرند،مخدوش است. پیتر دالی،با توجه به توان سازگاری مدرسه ها برای گرفتن شاگرد و جایگاه گزینشی آنها در ایرلند شمالی،دریافت که دختران در مدرسه های تک جنسیتی،تنها دستاورد و بهره ی کوچکی کسب می کردند- که از نظر آماری معنادار نبود. در برابر،ژانت الوود و کارولین گیبس،بر این باورند که درواقع،چنین می نماید که مدرسه های آمیخته،در افزایش موفقیت تحصیلی پسران و دخترانی که از توانایی پایین تری برخوردارند،پیشینه ی بهتری دارند.

 از شمار ناچیزی مطالعات،برخی شواهد بی پایه وجود دارد که گروه های آموزشی تک جنسیتی در مدرسه های آمیخته،ممکن است به سطح موفقیت تحصیلی شاگردان،فایده هایی برسانند. برای نمونه،به تازگی،در رسانه ها گزارش شده است که برخی مدرسه های آمیخته ی انگلستان،ولز و اسکاتلند،درتلاشی برای افزایش موفقیت،تحت عنوان موضوع هایی همچون انگلیسی برای پسران و ریاضیات و/ یا علوم برای دختران،درس هایی تک جنسیتی ارائه می دهند. با این رو،پژوهش های اسمیسرز و رابینسون بیان می کنند که جداسازی پسران و دختران در درس های علوم و ریاضیات،در مدرسه های آمیخته،به نظر نمی رسد که اثری پایدار بر عملکرد آنها در GCSE داشته باشد. آنها بر این باورند که اگرچه پیشرفت هایی روی می دهد اما زودگذر می نماید و چه بسا،بتوان آن را با شور و پای بندی کارکنانی که در آن تجربه نقش داشته اند،توضیح داد. کارولین جکسون و ایان داوید اسمیت،درپژوهشی که در انگلستان و استرالیا انجام دادند دریافتند که گرچه آموزش تک جنسیتی،راهبردی با محبوبیت فزاینده است،با این رو،جست و جوی گواهی برای کارایی اش در پیشرفت آکادمیک،بیهوده است. پژوهش های دیگر در انگلستان،استرالیا،آمریکا و ایرلند، به دستاوردهایی همانند رسیده اند.

روز جهانی آموزگار،با یادی از یک آموزگار جهانی

 

مهدی بهلولی 

روزنامه آرمان،15 مهر 92

  پنجم اکتبر برابر سیزدهم مهر ماه،روز جهانی آموزگار است. شعار امسال (2013) این روز جهانی "فراخوانی برای آموزگاران بیشتر!" می باشد. این شعار به کمبود آموزگار در سطح جهان اشاره دارد و بر ارزش کار آموزگاران تآکید می نماید. در تارنمای یونسکو،و در کنار این شعار چنین آمده است : "بزرگ داشت های امسال،بر کار یونسکو روی آموزگاران برای شهروندی جهانی و گوناگونی فرهنگی متمرکز خواهد شد. آموزگاران توانایی فراگیران را پرورش می دهند تا با شهروندانی که توانمند به کنش در اجتماع هایشان می شوند و به حل چالش های جهانی یاری می رسانند،آینده ای پایدار بسازند."

 باری،این روز،فرصتی مناسب به دست می دهد تا یادی کنیم از یکی از آموزگاران جهانی ایرانی هم روزگارمان : محمد بهمن بیگی،که شوربختانه سه سال پیش،چشم از جهان فرو بست. بهمن بیگی،پدر آموزش عشایر ایران است. چه بسا بتوان او را از جنبه هایی،با پائولو فریره،آموزشگر و آموزش شناس نامور برزیلی سنجید که پیرامون آموزش بزرگسالان بی سواد،بسیار نوشت و بسیار کوشید. اگرچه رشته ی تحصیلی بهمن بیگی،آموزشگری نبود و حقوق خوانده بود اما،با هوشمندی و پشت کار،توانست ایده ی آموزش عشایر را،سخن و برنامه ای شدنی بسازد و به اجرا درآورد. برنامه ای که از سوی کارشناسان آموزش رسمی کشور- که به ساختمان و مدرسه ی ثابت خو کرده بودند- سست و بی بنیاد ارزیابی می شد. کارشناسانی که اگر بار خاطر نبودند،بی گمان یار شاطر هم نبودند و با دیدگاه های سنتی و بسته ی خود،بر راه آموزش عشایر،سنگ ها می نهادند. کسانی که رشد عشایر و شکوفایی توانمندی فرزندان آنها،دل نگرانی شان نبود و از درد عشایر و ایل آگاه نبودند.

 اما بهمن بیگی،زاده و فرزند ایل بود و درد آشنای آنها،و می خواست که برای عشایر،کاری کند. بنابراین نمی توانست به همه ی دستورها و چارچوب های آموزش رسمی،سراسر پای بند بماند. او که درمان بدبختی و واماندگی های عشایر را در سواد و آموزش می جست و می گفت: " کلید مشکلات ما،در لابلای الفبا خفته است"،با پایمردی و هوشمندی،پا بر برخی اصول رسمی نهاد و کار خویش را به پیش برد. برای نمونه،آموزگاران خود را،نه از آموزگاران رسمی بیگانه با فرهنگ عشایر،بلکه از کسانی برمی گزید که بتوانند با ایل و کوچ های پیاپی آنها،زندگی کنند،هر چند مدرک دیپلم نداشته باشند. 

 بهمن بیگی،با آموزش عشایر،از آرام زندگی خویش،دست برداشت و پا در راهی نارفته نهاد و رنج ها و سختی ها کشید،اما بر ژرفا و زندگی خود و کوچ نشیننان افزود. روزی  و در بازدیدی از مدرسه هایش- مدرسه های بهمن بیگی،یعنی همان چادرهای سفید رنگ در میان چادرهای سیاه عشایر،که بر سرشان پرچم ایران افراشته بود- نرسیده به ایل،جوانکی از دور آنها را می بیند. دوان- دوان به سویشان می آید و از رودخانه ای که میان آنها بوده،شناکنان می گذرد. پس از کمی احوال پرسی،بهمن بیگی از وضع دبستان آنها می پرسد و کیفیت آموزشی آن،که دبستان شما بهتر است یا دبستان های دیگرِ نزدیک؟ " جوانک با صدایی رسا و آهنگی شیرین و دلربا گفت : مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید!".

 یونسکو در سال 1973 به پاس عمری پیکار با بی سوادی،بهمن بیگی را،بهترین آموزگار جهان برگزید و جایزه ی کروبس کایا را به ایشان تقدیم داشت. ناگفته نماند که بهمن بیگی،چند کتاب ارزنده و خواندنی هم از خود به یادگار گذاشته است که از آن میان می توان به "بخارای من ایل من"،"به اجاقت قسم" و "عرف و عادت در عشایر فارس" اشاره نمود. اما بگذارید پایان این نوشتار،سخن دو تن از بزرگان ادب و فرهنگ ایران زمین باشد درباره ی محمد بهمن بیگی و نوشته ها و داستان های ارزنده ی او:

" دوست سالیان درازم، محمد بهمن بیگی عزیزم

شاهکارت،"بخارای من ایل منتحفه نوروزی من به دوستانم بود و اینک کتاب‌های اخیرت که به وسیله آقای نوید فرستاده بودی. از همه چیزمتشکرم. از اینکه وجود داری،ازاینکه این همه کوشا بوده‌ای. کلاس‌های سیارعشایری ات یادم نمی‌رود. می‌دانی که پدر من دکتر ایل قشقایی بود و من با فرخ بی بی دوست بودم. با تحسین و ارادت/ سیمین دانشور."

"دست عزیزت مریزاد. خاطرت شاد و خوش باد!

آقای بهمن بیگی بسیار گرامی

اگر قره قاج نبود، من و بسیاری دیگر از لذت خواندن این خاطرات دلکش و شیرین محروم می‌ماندیم. خوب شد که این قره قاج پربرکت،فیضی هم به قلمرو نثر فارسی رساند. کیف کردم، نشئه شدم و راست راستی لذت بردم. هرگز فکر نمی‌کردم در معیشت شاد و آزاد شبانکارگی این همه رنج و بلا با این همه لطف وصفا همراه است. بارها در کوچ ایل با شما همراه شدم و بارها در آن مدارس عشایری نکته‌ها آموختم. اگر قره قاج نبود یک همچو تصویر زیبا و ماندنی از زندگی عشایر فارس باقی نمی‌ماند. باید از قره قاج ممنون بود که یک چنین نویسنده هوشمند افسون کاری را به ایران برگردانده. اگر قره قاج نبود جای چه چیزهای خوبی که خالی بود.

سال نو بر بهمن بیگی عزیز و بر عزیزان مبارک باد. خوب شد که قره قاج بود، راستی خوب شد که قره قاج بود!

با سلام و درود / عبدالحسین زرین کوب." 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=429&pageno=7

آموزش تک جنسیتی یا آمیخته؟(بخش 1)

 

لوییس آرچر / برگردان : مهدی بهلولی

(توضیح : "انجمن آموزگاران و استادان انگلستان"،در سال 2004 کتابی را منتشر کرد با نام "رهیافتی تازه به جنسیت در آموزش و پرورش". متن زیر برگردانی است از فصل پنجم این کتاب،که در چند بخش خدمت خوانندگان و دوستان گرامی ارائه می شود. برای دریافت متن خود کتاب،به پیوند زیر این نوشته بروید.)

 { لوییس آرچر :  در این فصل،من پاره ای مسآله ها و دلیل هایی را وارسی می کنم که درباره ی مدرسه های تک جنسیتی و آمیخته[مختلط] به میان می آید. من روی سه زمینه ی کلیدی تمـرکز می کنم که گفته می شود در آموزش تک جنسیـت( آموزش مدرسه ای با همجنس و/ یا گروه های همجنس در فضاهای آمیخته)هم برای پسران و هم برای دختران سودمند است؛یعنی در انگیزش موفقیت تحصیلی،تشویق به گزینه ها/اولویت های گسترده تر رشته های درسی،و کمک به توسعـــه ی اجتماعی.  نشان خواهم داد که این مساله،در واقع،یک موضــوع بسیار پیچیده ای است و هیچ روش سرراست "بهترینی"برای آموزش دختران و پسران وجود ندارد.{

 آموزش تک جنسیتی[single-sex schooling]نه تنها در انگلستان،بلکه همچنین،در بخش های دیگری از اروپا،استرالیا و نیوزیلند یک مساله است. گروه های زنان و هواداران حقوق مدنی در آمریکا،هم اکنون بر رییس جمهور بوش،فشار می آورند تا برنامه های مدرسه های تک جنسیتی بیشتر را رها نماید.

در 40 سال گذشته،شمار کلی مدرسه های تک جنسیتی در انگلستان،آشکارا کاهش یافته است،با این رو،جدا نمودن پسران و دختران در برخی موضوعات درسی،بیش از پیش،محبوب تر شده است. در انگلستان،گفت و گوها درباره ی برتری ها و محدودیت های آموزش تک جنسیتی،در سنجش با هم- آموزشی[co-education] ،تاریخی دراز دارد- اما بیش از همه،در پیوند با آموزش دبیرستانی،نه دبستان یا فضاهای پس از آموزش اجباری. این امر از فرض های مردم پسندی خبر می دهد که،بجز نوجوانی،کنش و واکنش آمیخته را،از دید آموزشی،"طبیعی تر" و از نظر اجتماعی و شناختی،بهتر می دانند.[مترجم : منظور نویسنده این است که بحث هم – آموزشی یا آموزش مختلط،تنها در دبیرستان و دوران نوجوانی در انگلستان محل بحث بوده است و در پیش و پس از این دوران- دبستان و دانشگاه- آموزش آمیخته،آموزشی طبیعی تر و پذیرفته می نماید.]

هواداران هم- آموزشی در سطح دبیرستان،استدلال می کنند که این آموزش،گستره ی فراخی از سودمندی های اجتماعی را برای پسران و دختران به همراه دارد،مانند همتاسازی رابطه های جنسیتی "طبیعی" در جامعه [مترجم : به این معنا که آموزش مختلط،همانند رابطه ی طبیعی دو جنس در جامعه و نسخه ی دوم آن است.] و اثرپذیری پسران از رفتار "فرهیخته" دختران. در انگستان،همراستا با افزایش هم- آموزشی،جنبش مدرسه ی جامع در بخش دولتی در سال های پس از جنگ،آموزش تک جنسیتی بسیار کاهش یافته است. با این رو،در طول سال های 1980،رشدی از نقدهای فمینیستی از هم- آموزشی،نگاه ها را به شیوه هایی دوخت که در آنها،نابرابری های جنسیتی معمول در جامعه،در آموزش آمیخته،به "بازندگی" دختران می انجامد. در آن زمان،رّزماری دیم و دیگران،پیشنهاد دادند که مدرسه ها و / یا کلاس های تک جنسیتی،می توانند کلید افزایش برابری فرصت ها باشند.

در سال های اخیر،آونگ،دیگربار نوسان نموده است،اما این بار،از نگرانی گسترده ی "کم کوشی" ادعا شده ی پسران. اگرچه،در این باره که پسران براستی "در بحران" و کم کوشی هستند تردیدهای آکادمیک فراوانی هست،اما این ایده،که آموزش تک جنسیتی می تواند کم کوشی پسران در کلاس درس را کاهش بدهد،هنوز بسیار محبوب است. هم سو با این بحث،گروه های ویژه ای همانند برخی خانواده های مسلمان و انجمن های به جامانده از مدرسه های تک جنسیتی(همچون انجمن مدرسه های به جامانده ی دخترانه)همچنان تشویق و استدلال ورزی برای آموزش تک جنسیتی را  پی می گیرند.

اندیشه ی فمینیستی درباره ی سودمندی آموزش تک جنسیتی،در طول سال ها،گسترش یافته و گوناگون شده است،به ویژه در پاسخ به مسآله کم کوشی پسران؛مسآله ای که با در نظر گرفتن طبقه و قومیت،ارزیابی سراسر ساده نگرانه متفاوتی را دشوار می سازد. برای نمونه،آمارها نشان می دهند که نه همه ی دختران،سخت کوشند و نه همه ی پسران،کم کوش،و این که پسران/مردان هنوز هم از سطوح درآمد بالاتر در بازار کار لذت می برند- جایی که افزون بر جنسیت،طبقه و قومیت هم در نظر گرفته می شود. از این گذشته،فمینیست ها،بیش و کم،می پذیرند که نابرابری ها،نه تنها در تبعیض جنسی،بلکه در "نژاد"،طبقه و ... تداوم می یابند تا در درون مدرسه ها،زنده و بازآفرین گردند. باری،پرسشی که باقی می ماند این است که چگونه به بهترین روش می توان به این مسآله ها پرداخت.

آدرس کتاب :  

http://www.atl.org.uk/Images/Gender%20in%20education%203-19.pdf

یادی از یک آموزگار جهانی

 

  روز جهانی آموزگار،با یادی از یک آموزگار جهانی : محمد بهمن بیگی،پدر آموزش عشایر ایران. کسی که در سال 1973 میلادی به پاس یک عمر مبارزه با بی سوادی عشایر ایران،به عنوان بهترین آموزگار جهان شناخته شد. یادش گرامی و نامش بلند.

درباره ی بهمن بیگی البته سخن بسیار گفته شده است،تنها دو نمونه از آنها را با همدیگر بخوانیم :

" دوست سالیان درازم، محمد بهمن بیگی عزیزم

شاهکارت،"بخارای من ایل منتحفه نوروزی من به دوستانم بود و اینک کتاب‌های اخیرت که به وسیله آقای نوید فرستاده بودی. از همه چیزمتشکرم. از اینکه وجود داری،ازاینکه این همه کوشا بوده‌ای. کلاس‌های سیارعشایری ات یادم نمی‌رود. می‌دانی که پدر من دکتر ایل قشقایی بود و من با فرخ بی بی دوست بودم. با تحسین و ارادت/ سیمین دانشور."

"دست عزیزت مریزاد. خاطرت شاد و خوش باد!

آقای بهمن بیگی بسیار گرامی

اگر قره قاج نبود، من و بسیاری دیگر از لذت خواندن این خاطرات دلکش و شیرین محروم می‌ماندیم. خوب شد که این قره قاج پربرکت،فیضی هم به قلمرو نثر فارسی رساند. کیف کردم، نشئه شدم و راست راستی لذت بردم. هرگز فکر نمی‌کردم در معیشت شاد و آزاد شبانکارگی این همه رنج و بلا با این همه لطف وصفا همراه است. بارها در کوچ ایل با شما همراه شدم و بارها در آن مدارس عشایری نکته‌ها آموختم. اگر قره قاج نبود یک همچو تصویر زیبا و ماندنی از زندگی عشایر فارس باقی نمی‌ماند. باید از قره قاج ممنون بود که یک چنین نویسنده هوشمند افسون کاری را به ایران برگردانده. اگر قره قاج نبود جای چه چیزهای خوبی که خالی بود.

سال نو بر بهمن بیگی عزیز و بر عزیزان مبارک باد. خوب شد که قره قاج بود، راستی خوب شد که قره قاج بود!

با سلام و درود / عبدالحسین زرین کوب."

پرسش صریح سازمان معلمان ایران به مناسبت روز جهانی معلم از دکتر روحانی

 

 پنجم اکتبر برابر با ۱۴ مهرماه از سوی سازمان یونسکو "  روز جهانی معلم "  نامگذاری شده است. از سال ۱۹۹۴ این روز هر ساله از سوی یونسکو جشن گرفته می شود و توصیه شده است برگزاری جشن و مراسم بزرگداشت در سطح ملی بر عهده کشورها باشد. این مصوبه در اجلاس ۴۴ و با پیشنهاد دبیرکل یونسکو بر این نکته تاکید می کند برای بالا بردن کیفیت آموزش و پرورش باید کیفیت کار وزندگی معلمان ارتقا یابد و معلم از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار شود. با آنکه وزیر وقت آموزش و پرورش (دکتر نجفی) از امضاکنندگان این طرح بوده اند اما در سال های گذشته شاهد غفلت نسبت به این روز جهانی هستیم.

 روز جهانی معلم روز گفت وگو، منطق و روز نمایش همبستگی انسان های فرهیخته و عالم است. این روز به ما یادآور می شود که معلمان خوب قادر به ارائه آموزش خوب هستند. معلمان در کار روزانه خود از طریق تقویت نیروی انسانی نقش موثری در توسعه پایدار و دانایی محور در جوامع ایفا می کنند. آموزش درست و مبتنی بر استانداردهای لازم، تبدیل مدارس به محیط دوست داشتنی و دلگرم کننده برای دانش آموزان مستلزم فضایی است که به حقوق معلم و دانش آموز احترام گذاشته شده و مشارکت آنان در امور مختلف تسهیل شود. متاسفانه، غالب معلمان جامعه ما که مسوولیت تربیت بیش از 12 میلیون دانش آموز را عهده دار هستند، شرایط سختی را تجربه می کنند ...

این روز مناسبتی است تا معلمان سراسر جهان  به یک حس مشترک برسند و بتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند.

روز جهانی معلم ، فرصتی است تا معلمان بیش از پیش به اهمیت حرفه خویش آشنا شوند و مسائل آموزش و پرورش را در یک نگاه ملی و فرا ملی جست و جو کنند. با این که ایران به صورت رسمی ، به عنوان عضوی از یونسکو ، رسمیت این روز را پذیرفته است و حتی بخشنامه ای به شماره 6389700 و به تاریخ  83/6/2 مبنی بر بزرگداشت این روز از سوی وزارت آموزش و پرورش به استان ها ، مناطق و مدارس کشور ارسال شده است ، اما این روز  متاسفانه هیچ انعکاسی در پورتال و حتی صحبت های مسئولان و سرپرست وزارت آموزش و پرورش نداشته است ! 

آقای دکتر روحانی !                                   

در ابتدای مهر ماه و به مناسبت آغاز سال تحصیلی،سخنان مهمی در مورد حق گفت و گو،نقد و انتقاد و حق اعتراض بیان کرده اید .شما اعتراض را آغاز شکوفایی کرامت انسان دانسته اید . مردم به برنامه ها  و سخنان شما رای دادند و انتظار منطقی آن ها این است که  انعکاس این گونه سخنان  را در بدنه دولت و سخنان مسئولان شما ببینند . وزراتخانه ای که قاعدتا باید زیر مجموعه شما باشد به راحتی سخنان شما را  در این مورد از صفحه اول سایت رسمی خود حذف می کند ؟! آیا روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و سایر مسئولان قرار است در خط دیگری غیر از برنامه های ارائه شده توسط شما حرکت کنند؟

آقای دکتر روحانی !

مگر شما نبودید که در تربیون سازمان ملل متحد از گفت  گو و تعامل سخن راندید؟ مگر شما نبودید که در آغاز سال تحصیلی همه را به نقد و انتقاد و داشتن حق اعتراض فرا خوانده اید؟ اگر معلمان قصد برگزاری نشستی برای بزرگداشت این روز جهانی و اعتراض به بی اعتنایی مسئولین آموزش و پرورش به این روز را داشته  باشند چه باید کرد ؟ آیا نشست آن ها  تجمع و تبانی تلقی نخواهد شد ؟ آیا تجمع آن ها تبلیغ علیه نظام نام نخواهد گرفت ؟ شما بگویید با این مسئولینی که ساز خود را می زنند و صدای مردم را هم نشنیده اند،چه باید کرد ؟ منتظر راهنمایی های شما هستیم...

                               سازمان معلمان ایران – روز جهانی معلم 1392

 

بیانیه

                                               به نام خداوند جان و خرد

                           بیانیه ی جمعی از تشکل های صنفی معلمان کشور

                            به مناسبت 5 اکتبر، روزجهانی معلّم(13مهر1392)

                       «تهران، همدان، یزد، خراسان رضوی، کردستان و گیلان»

 در گاه شمار تاریخی ایران در هـر سال تحصیلی دو روز به نام معلم نامیده می شود. 13 مهر (5 اکتبر) روزجهـانی معلم و 12 اردیبهشت روز ملی معلم. کانـون های صنفی معلمان ضمن گرامی داشت هر دو مناسبت، روز جهـانی معلم را به تمامی همـکاران شـادباش گفته و از آنان دعوت می نمایند با طرح ِ مسایل مورد نظر خود، به عنوان عضوی از جامعه ی بزرگ معلمان ایران و جهان، مشکلات موجود در آموزش و پرورش را به رغم تکراری بودن به گوش مسئولان برسانند.

همکاران گرامی!

مهرماهِ امسال را در شرایطی آغاز نمودیم که چند ماهی است جوانه های امید به بهبود اوضاع با حاکمیت خرد و اندیشه، سر برآورده و بوی تغییر از اوضاع جهان می شنویم. گرچه در نخستین گـام، شخصیت مطلوب فرهنگیان انتخاب نشد و یک بار دیگر آموزش و پرورش، سال تحصیلی را بدون وزیر آغاز نمود؛ اما همچنان به تدبیرِ ریاست محترم جمهور، امید داریم تا فردی به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی گردد که بتواند بافتِ گسترده ترین و مهمترین وزارت خانه دولت را از بند افکار کهنه و غیر علمی رها سازد. چرا که به گفته ی رییس جمهور محترم "بهروزی یک ملت در سایه ی خرد و علم است و علم چیزی جز انباشت تجربیات و خرد نیست." تجربیات چند دهه ی اخیر به ما نشان داده است که اندیشه و ساختار کنونی حاکم بر آموزش و پرورش، توان بر دوش گرفتن مسئولیت سنگینِ ساختن ِایران ِ آینده و آینده ی ایران در مدارس کشور را ندارد.

همچنین انتظار ما از دولت تدبیر و امید این است که حق قانونی تشکل های صنفی معلمان کشور را به عنوان ناظران مدنی به رسمیت شناخته و در خصوص تمدید و صدور پروانه های فعالیت آنان اقدام جدی و مسئولانه نماید.

همکاران ارجمند!

اولین روز سال تحصیلی جدید با ایراد سخنان مهمی از جانب رییس جمهور محترم همراه شد. سخنانی که هم مبنای قانونی دارد و هم خواسته هایی انسانی است ؛ اما چنین سخنانی از زبان مسئولان کمتر شنیده شده :

«  در محیط آموزش و پرورش نباید تفاوتی میان افراد بر اساس نژاد، چهره و تعلق به گروه سیاسی خاص وجود داشته باشد.

      مخالفت جدی با اهانت به دانش آموزان و تنبیه بدنی. 

     توصیه به برقراری زنگ کتاب و زنگ گفت و گو   و ... »

کانون های صنفی معلمان صادرکننده ی این بیانیه ، ضمن اعلام حمایت و همسویی با این سخنان، توجه ریاست محترم جمهور و سایر مسئولان کشور را به نکاتی چند ، معطوف می دارند : مقابله با تمامی جنبه های خشونت نسبت به شهروندان ایرانی به ویژه معلمان، نوجوانان و جوانان، بخشی از باورِ ماست. به گمان ما کودک و نوجوانی که انواع خشونت کلامی، جسمی و... را در محیط خانواده، در رفتار ارگان های انتظامی با شهروندان در جامعه، در تلویزیون و... مشاهده یا تجربه می نماید، درک صحیحی از رفتار فاقد خشونت در کلاس و مدرسه نخواهد داشت. این در حالی است که اندک رفتار خشونت آمیز در مدرسه – که البته کم آن هم زیاد است و نباید باشد- به شدت بزرگ نمایی می شود و سایر رفتارهای ازاین نوع در جامعه توجیه می گردد. رییس جمهور محترم به درستی اعلام نمودند:"دانش آموز باید بداند اگر حقش تضییع شد حق دارد اعتراض کند و حق اعتراض دانش آموز باید از مدرسه آغاز شود... حق اعتراض، آغاز شکوفایی کرامت و عظمت یک انسان است و ما باید آن را از مدرسه آغاز کنیم."

پر واضح است ، وقتی رئیس جمهور محترم، چنین حقی را برای دانش آموزان قایلند، به طریق اولی چنین حقی را برای معلمان ِ این دانش آموزان نیز  روا می دارند. در این جا لازم است خدمت رییس محترم قوه ی مجریه اعلام نماییم که در هشت سال ِسیاهی که بر مردم این مملکت به طور اعم و بر فرهنگیان این مرزو بوم به طور اخص رفت، تعداد زیادی از معلمان به خاطر همین حق ِ بدیهی به زندان و تبعید فرستاده شدند، یا از کار انفصال و اخراج گردیدند. هم اینک نیز معلمانی نظیر رسول بداقی، محمود باقری، عبدالله مومنی، محمد داوری و... هریک چندین سال است به دلیل اعتراض به تضییع حقوق فرهنگیان در زندان به سر می برند. افرادی مانند علی اکبر باغانی، محمود بهشتی،مختار اسدی، هاشم خواستار، نبی ا... باستان فارسانی، اسماعیل عبدی، علیرضا هاشمی و... باز به همین دلیل به زندان و تبعید محکوم گردیده اند و چنانچه اقدام فوری صورت نگیرد بازهم راهی زندان خواهند شد! معلمانی که شاهد چنین احکامِ سنگینی برای نمایندگان ِصنفی  خویش - به دلیل پافشاری بر ابتدایی ترین حقوق شان- هستند و سایه ی سنگین انفصال، بازنشستگی اجباری، اخراج، تبعید و زندان را برسر دارند و از سوی دیگر در تنگناهای معیشتی خود گرفتارند، آیا می توانند این سخن البته زیبای رییس جمهورشان را عملی کنند؟                     

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش؟

روز جهانی معلم در بسیاری از کشورها همراه با برگزاری جشن و مراسم مخصوص و گاهی نیز برگزاری تجمع است. اما برای ما در شرایط کنونی تنها بهانه ای است برای بازگویی بسیاری از مشکلات و درد هایی که جامعه ی معلمان کشور با آن ها دست به گریبان است. شاید شاه بیت قصیده ی طولانی مشکلات آموزش و پرورش را بتوان در این جمله یافت که: در جامعه ی ما شغل معلمی احساس عزت و کرامت لازم را در دارندگان آن ایجاد نمی نماید. به بیان دیگر معلمان احساس می کنند از جایگاه اجتماعی درخور بهره مند نیستند و دلایل آن را نیز چنین بر می شمارند :

- آموزش و پرورش نه در زبان، که در ذهن و اندیشه ی مسئولان ارشد کشور اولویتی ندارد و همواره به عنوان دستگاهی غیرمولد، مورد بی توجهی قرار گرفته است. فوری ترین نتیجه ی این نگاه، ناکافی و نامناسب بودن مداوم بودجه ی این دستگاه و تبعیض فراوان در پرداختی های آن به معلمان در مقایسه با سایر کارکنان دولت بوده و هست.

-نکته ی مهم دیگر نگاه به شدت سیاسی مسئولان به آموزش و پرورش رسمی کشور است، به طوری که از یک طرف این نهاد عمومی به جایگاهی برای نشر کهنه ترین افکار سیاسی و ایدئولوژیک موجود در میان جناح های مختلف حاکمیت تبدیل گردیده و از طرف دیگر به حیاط خلوتِ بده بستان های آنها بدل گشته است. زنجیره ی مسائل بالا حتی در تدوین کتاب های درسی - به ویژه در رشته ی علوم انسانی - خودنمایی می کند.

- سیستمِ به شدت تمرکزگرا  و یکسویه که برآموزش و پرورش کشور حاکم است، کار آمدی و بهره وری را از این نهاد گرفته است . این سیستم با مدیریتی کاملا متمرکز و سنتی، با نادیده گرفتن مدیران میانی و معلمان در تصمیم گیری ها، نه تنها خلاقیت، اندیشه ورزی و حسِ مسئولیت پذیری را در بدنه ی آموزش و پرورش از بین می برد، بلکه  نوعی وازدگی و عدم احساس مسئولیت را رواج می دهد.

  همین سبک مدیریتی ِ انعطاف ناپذیر و نقدگریز، موجبات نگاه امنیتی نسبت به تشکل های صنفی مستقل را فراهم نموده و از توان بالای این تشکل های مردم نهاد، هیچ استفاده ای برای حل مشکلات نظام تعلیم و تربیت به عمل نیامده است. بدیهی است در صورت وجود نگاه درست به تشکل های صنفی و برداشته شدن ِ دیوار بلند بی اعتمادی بین معلمان و مدیران، بسیاری از مسایل و مشکلات غامض در این حوزه، قابل حل خواهد بود .

سخن بسیار است و حوصله ها اندک. به گمان ما تمامی گره ها و مسائل دشوار گفته و ناگفته با بهره گیری از خرد جمعی و مدیریت های مدبرانه گشودنی است. عزم ملی می خواهد و نگاه نو . آماده ایم و امیدوار.

                                           کانون های صنفی معلمان

                     «تهران، همدان، یزد، خراسان رضوی، کردستان و گیلان»

درباره ی روز جهانی آموزگار

 

 بخش هایی از نوشته ها و برگردان های خودم،درباره ی پنجم اکتبر،سیزدهم مهر ماه "روزجهانی آموزگار" در سال های گذشته :

 در سال 2010 :

 [شعار ویژه امسال این سازمان "Recovery begins with teachers" است که برگردانی از آن می تواند چنین باشد :" سررشته ی بهبود،با آموزگاران است." EI در این پیام کوتاه چنین آورده است :" در روز جهانی آموزگار 2010،صدها تن از هزاران دانش آموز،پدر و مادر و کوشنده ی سراسر جهان،سر فرود می آورند در برابر همه ی آموزگارانی که مستقیم یا غیرمستقیم،از بحرانی بزرگ، اثر پذیرفته اند. بحرانی هایی (با وظیفه های)انسان دوستانه،چون زمین لرزه در هائیتی و چین،یا بحران اقتصادی جهانی،که در سال گذشته،اقتصادهای پیشرفته ی بسیاری را ویران ساخت. نقش آموزگاران و دیگر کارکنان آموزشی،در بازسازی اجتماعی،اقتصادی و اندیشگی (جامعه) سرنوشت ساز است. همه ی کسانی که مبارزه می کنند تا آموزش کیفی کودکان جهان فراهم آید،می توانند به آموزگاران و سازمان های نمایندگی شان بپیوندند تا این پیشه را بزرگ داشت گیرند و حمایت شان را از آنها به نمایش بگذارند!"

باری،روز جهانی آموزگار،نشانه ای است برای ما و برای همه ی کارگزاران و برنامه ریزان کشور،که در جهان به هم پیوسته کنونی،آموزش نیز به سان پدیده های دیگر،روزبه روز هم سو می شود و هم سپهر. همچنین هشداری است برای همه ی آنانی که با رویگردانی از اندیشه های نوین آموزشی و پافشاری برهمان فضاهای سنتی و کهن،مدرسه و آموزش را،بیش از پیش،از زندگی دور می سازند و ناتوان و ناکارآمد. انگیزه ی دانش آموز و آموزگار را می کشند و پویایی جان و اندیشه را می ستانند. آنانی که می خواهند اندیشه های کهن را،در کالبد آموزشی نو بیاموزانند و از آموزش نوین،تنها به افزارهای آن می اندیشند. شاید مشکل بزرگ آموزش و پرورش ما،همین انگیزه کشی و ایستایی اندیشگی باشد. تو گویی،این سامانه ی آموزشی،در این زمانه نمی زید و چشم ها و گوش هایش بر نوآوری و نواندیشی بسته است.  "الوین تافلر" درست می گوید: " آموزش و پرورش،به مفاهیم تازه ای نیاز دارد،مفاهیمی آن اندازه ژرف،که از مسائل بودجه، تعداد شاگردان، حقوق معلم و تعارضات سنتی بر سر برنامه و بسیاری از مسائل دیگر به مراتب فراتررود."]

در سال 2011 :

[برگردان : مهدی بهلولی

درون مایه (پیام،تم) روز جهانی آموزگار امسال- آموزگاران برای برابری جنسیتی- برابری میان آموزگاران زن و مرد را دربرمی گیرد؛برای دختران،دستیابی به آموزش و پرورشی با کیفیت و حساس به مساله ی جنسیت را درخواست می نماید،و سهم آموزگاران و آموزش و پرورش، در چیرگی بر کلیشه های جنسیتی را،برجسته می سازد.

 با وجود این که در این 25 سال واپسین،در دستیابی به برابری جنسیتی،پیشرفتی واقعی روی داده است،اما برای پیش رفتن،هنوز هم، راهی دراز در پیش است. برای نمونه،در آموزش ابتدایی و در مسآله ی برابری جنسیتی،همچنان  شکاف های چشم گیری وجود دارد. در حالی که نسبت نام نویسی دختران به پسران در دبستان،در کشورهای جنوب صحرای آفریقا،بسیار پایین می باشد،کم کوشی آموزشی پسران در مدرسه و در برخی کشورها مانند جامائیکا و آمریکا،بیش از پیش،پدیده ای نگران کننده می گردد.

فرد ون لیون،دبیر کل EI می گوید : "بیایید در روز جهانی آموزگار،به یاد آوریم که آموزگاران،در نشانه گرفتن بیدادهای جنسیتی سراسر جهان،نیرویی پرتوان هستند،و این که برابری جنسیتی،تنها یک مساله برای زنان نیست- مساله ی همه است".

درباره ی همین شعار 2011 در نوشته ای از خودم :

"یا یک نمونه دیگر،بحث شعار امسال یونسکو،در روز جهانی آموزگار،همان Teachers for gender equalityمی تواند باشد. روشن است که برگردان این شعار "آموزگاران(معلمان)برای برابری جنسیتی" است. اما برخی در تحریفی آشکار،به "برابری جنسیتی برای معلمان" ترجمه کردند! من دقیقآ دلیل این کار را نمی دانم اما گمانم بر این است که چون "آموزگاران برای برابری جنسیتی" بعدی اجتماعی- فرهنگی به تدریس می بخشد و با برداشت برخی از تدریس و آموزش رسمی،نمی خواند پس بایستی شعار را واژگون برگرداند و دریافت خود را بر آن بار نمود و به سان بسیاری کارگزاران و مسئولان آموزشی،شعور و شناخت فرهنگیان را هیچ انگاشت و به بازی گرفت!"]   

در ضمن شعار سال 2012 هم "take a stand for teachers!" بود که ترجمه اش کردیم : "به سود آموزگاران موضع بگیرید!"

پیامی ارزنده

  

 چند سال پیش،دانش آموزی داشتم به نام "محمد قاضی زاده" اهل کشور افغانستان. پس از این که درس را تا دبیرستان به پایان برد به کشور افغانستان برگشت و هم اکنون در آنجا دانشجوست. امروز به مناسبت روز جهانی آموزگار،پیام زیر را برای من فرستاده که خواندنی است :

"سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد گرانقدر:

روز شنبه (فردا) در اینجا روز جهانی معلم است و ما دانشجویان سعی داریم تا برای اساتید خود جشن کوچکی برپا کنیم. اما هر چه می بینیم جای شما واقعا نزد من خالی است. هفته ی پیش برادرم هارد دیسک قدیمی من را به من ارسال کرد وقتی در آن جستجو کردم عکس ها و فیلم هایی که در آن زمان از دبیرستان علمیه گرفته بودیم را دیدم و دوباره آن خاطرات شیرین برایم زنده شد. دلم برای شما بسیار تنگ شده. خواستم از این طریق از زحمات بی شائبه ی شما کمال تشکر و قدر دانی را داشته باشم.

اجرتان با خدا"

جناب قاضی زاده،من هم آرزوی کامیابی و تندرستی برای شما دارم. هر کجا هستید خوب و خرم و شاد باشید. از لطف شما هم بسیار سپاسگزارم.  

مدرسه های منشوری آمریکا

  

 فرهنگیان نیوز
برگردان : مهدی بهلولی

مدرسه های منشوری(charter schools) مدرسه های دولتی مستقلی هستند که برای نوآورتر بودن،به آنها اختیاراتی داده می شود،در ضمن این که در قبال بهبود موفقیت تحصیلی دانش آموز،مسئول به شمار می آیند. این مدرسه ها، میان پدر- مادران،آموزگاران و دانش آموزان،مشارکت پدید می آورند و محیطی تدارک می بینند که در آن پدر- مادران می توانند بیشتر درگیر شوند،آموزگاران برای نوآوری دارای اختیار هستند،و برای دانش آموزان ساختاری فراهم می شود که برای یادگیری به آن نیاز دارند. البته در قبال بهبود موفقیت تحصیلی دانش آموز،هر سه اینها مسئول دانسته می شوند.

مدرسه های دولتی منشوری،برای پیشرفت سامانه ی آموزشی دولتی کشور،در نظر گرفته می شوند. مدرسه های منشوری،مدرسه هایی دولتی اند،گرچه مستقل از منطقه های آموزشی عمل می کنند. این مدرسه ها :

رایگان اند و بر روی هر دانش آموزی که بخواهد نام نویسی کند،گشوده اند  

غیر فرقه ای اند،و در میان دانش آموزان،بر هیچ بنیادی[از این دست] فرق نمی گذارند

بودجه آنها از سوی دولت محلی و مالیات های فدرال- همانند دیگر مدرسه های دولتی،بر پایه ی شمار دانش آموزان نام نویسی شده- تآمین می شود

در برابر استانداردهای آموزشی ایالتی و دولت فدرال مسئول اند.

مدرسه های منشوری،از جهاتی که موفقیت تحصیلی دانش آموزان را بهبود می بخشند،برای نوآوری در آموزش،آزاد هستند. در اینجا به برخی از نمونه های ویژه ی کارهایی که انجام می دهند،اشاره می کنیم :

پیشنهاد بلندتر کردن روزهای مدرسه : مدرسه های منشوری،آزادند که ساعت های کاری خودشان را تنظیم کنند. اگر مدرسه،می کوشد تا با زمان بیشتری که در کلاس درس به دانش آموزان می دهد موفقیت تحصیلی دانش آموزان را بهبود بخشد می تواند کلاس ها را در شب،در پایان هفته،و در ماه های تابستان برگزار کند.

هماهنگ کردن برنامه درسی با برآوردن نیازهای دانش آموزان : مدرسه ی منشوری،می تواند روز را تقسیم کند تا در موضوع های اصلی که دانش آموزان بیشترین نیاز را دارند زمان بیشتری فراهم گردد. آموزگاران مدرسه ی منشوری،در برنامه ی درسی که درس می دهند از اختیاراتی برخوردارند و اغلب مطالب درسی را- اگر برای برآوردن نیازهای دانش آموزان،لازم باشد- در میانه ی سال تغییر می دهند.

آفریدن یک فرهنگ مدرسه ای یکتا : مدرسه های منشوری،موضوع های اصلی آموزشی را،با آفریدن یک فرهنگ، یا برگزیدن یک درون مایه (تم) پی می ریزند. برای نمونه،مدرسه های منشوری هستند که بر آموزش STEM( آموزش علم،فنآوری،مهندسی،و ریاضیات)،یا هنرهای نمایشی،یا یادگیری پژوهش بنیاد،آماده سازی برای کالج،آمادگی شغلی،غوطه وری زبانی،تعهد شهروندی،آموزش کلاسیک(تعلیمات قدیمی)،آگاهی جهانی،یا برآوردن نیازهای دانش آموزان مبتلا به اوتیسم(در خود فرورفتگی)،و یا چیزهایی دیگر متمرکز می گردند.

 گسترش نسل آینده ی شیوه های آموزش : مدرسه های منشوری،به کلی دارند بر معنای واژه ی "کلاس درس" بازنگری می کنند. در هاوایی،دانش آموزان،زیست شناسی را با آسمان به عنوان سقف شان و اقیانوس به عنوان کلاس درس می آموزند. مدرسه های مجازی،که سراسر آنلاین هستند برای دگرگونی در پویایی(دینامیک) کلاس درس،از فنآوری بهره می گیرند. مدرسه هایی دیگر زمان کلاس درس مجازی را با زمان کلاس درس در یک ساختمان فیزیکی مدرسه،درهم می آمیزند. به هر رو،دانش آموزان می توانند از کارشناسان هرکجای جهان،یادبگیرند. مدرسه ی منشوری ممتاز،تحت اداره ی شرکت هایی همانند KIPP و مدرسه های کمیاب(نامعمول) دارند برای روش پرورش یک آموزگار ممتاز کدگذاری می شوند.      

آدرس متن انگلیسی :

http://www.publiccharters.org/About-Charter-Schools/What-are-Charter-Schools003F.aspx

توضیح مترجم : مدرسه های منشوری و یا مدرسه ها با اختیارات ویژه،از دو سه دهه پیش در برخی از کشورهای جهان همچون شیلی،کانادا،انگلستان و ... راه اندازی شده اند. نخستین مدرسه ی منشوری در آمریکا،در سال 1991 بنیاد گذاشته شد. همانگونه که از متن بالا برمی آید این مدرسه ها به این دلیل منشوری نامگذاری می شوند که هر کدام بر پایه ی منشور(charter) کاری خود عمل می کنند. ناگفته پیداست که همگی مدرسه های آمریکا،موظف به پیگیری هدف های کلی آموزشی این کشور هستند. اما هم اکنون بر سر این مدرسه ها و ارزیابی عملکردشان،در میان کارشناسان آموزشی آمریکایی بحث و گفت و گوست.   

http://farhangiannews.ir/view-11889.html