یک فعال صنفی معلمان خبر داد: تأخیر در پرداخت اضافه کاری سه ماه پایان سال معلمان

 

  

چکیده: متوسط اضافه کاری معلمان در ماه ۳۰۰ هزار تومان می‌شود، و آنطور که آقای فانی گفته، وزارت آموزش و پرورش در هر ماه ۵۰ میلیارد تومان اضافه کاری به معلمان بدهکار است.

یک فعال صنفی معلمان گفت پرداخت نشدن معوقات معلمان در سال ۹۲، وجهه عمومی وزیر آموزش و پرورش را نزد معلمان خدشه دار کرده است.

«مهدی بهلولی» در تشریح جزییات معوقات معلمان به ایلنا گفت: اگر چه اضافه کاری عقب افتاده معلمان در ماه‌های مهر، آبان و آذر روز گذشته پرداخت شد اما اضافه کاری آنان در ماه‌های دی، بهمن و اسفند هنوز پرداخت نشده است.

وی افزود: متوسط اضافه کاری معلمان در ماه ۳۰۰ هزار تومان می‌شود، و آنطور که آقای وزیر گفته، وزارت آموزش و پرورش در هر ماه ۵۰ میلیارد تومان اضافه کاری به معلمان بدهکار است.

این فعال صنفی معلمان با اشاره به پرداخت نشدن حق الزحمه معلمان در امتحانات نهایی ماه‌های خرداد و دی، تصریح کرد: حق الزحمه تصحیح هر برگه امتحانی ۲۰۰ الی ۳۰۰ تومان است و معلمانی هستند که از تصحیح برگه‌های امتحانات نهایی ماه‌های خرداد و دی بیش از ۱ میلیون تومان طلبکارند.

وی با اشاره به پرداخت نشدن سهم بیمه طلایی معلمان در سال ۹۱ که از دوره وزارت آقای حاجی بابایی باقی مانده است، گفت: میان معلمان شایعه شده است دولت قصد پرداخت بدهی بیمه طلایی فرهنگیان را ندارد.

گفتنی است هر ماه مبلغی معادل ۱۲ هزار و ۵۰۰ تومان برای بیمهٔ طلایی از حقوق معلمان کسر می شود که نصف این مبلغ (سهم وزارت آموزش و پرورش) بعد از حداکثر دو ماه به حساب آنان بازگردانده خواهد شد اما آموزش و پرورش سهم خود را در سال ۹۱ به حساب معلمان باز نگردانده است.

وی با اشاره به کاهش اضافه کاری معلمان در خرداد ماه سال جاری از ۲۰ روز به ۸ روز، بیان کرد: ۵ یا ۶ سال پیش، اضافه کاری خرداد ماه کامل پرداخت می‌شد اما در سال های گذشته به ۲۰ روز کاهش پیدا کرد و با آمدن آقای فانی، اضافه کاری خرداد ماه معلمان در سال جاری که از دولت قبل معوقه مانده بود، به ۸ روز کاهش یافت.

بهلولی ادامه داد: البته وزیر آموزش و پرورش گفته که کاهش اضافه کاری معلمان در خرداد ماه امسال استثناء بوده و از روی ضرورت انجام شده است اما این نگرانی وجود دارد که این ضرورت به رویه تبدیل شود.

وی با اشاره به پرداخت نشدن کامل پاداش پایان خدمت بازنشستگان فرهنگی سال ۹۲، گفت: پاداش پایان خدمت معلمان بازنشسته نزدیک به ۳۰ میلیون تومان می‌شود که ۱۰ الی ۱۵ درصد این مبلغ به آنان پرداخت شده است.

این فعال صنفی معلمان در پایان اظهار کرد: پرداخت نشدن بدهی‌های وزارت آموزش و پرورش، شکاف میان این وزارتخانه و معلمان را افزایش داده است به گونه‌ای که در محافل خصوصی گفته می شود فانی جنگندگی لازم برای گرفتن معوقات معلمان از هیات وزیران را ندارد. 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=154570

جامعه شناسی روابط استاد و دانشجو

                 

              محمد روزبهانی،روزنامه فرهیختگان،14 و 26 بهمن،5 و 20 اسفند 92

  محمد روزبهانی دبیر آموزش و پرورش  و تحصیل کرده ی جامعه شناسی گروههای اجتماعی است. وی بیست سال است که در مدارس و مراکز دانشگاهی به تدریس مشغول است. درحال حاضر سر دبیر نشریه تخصصی راستان  است که در زمینه ی علوم نسانی منتشر می گردد. ایشان در روزنامه ها  نیز به صورت جسته گریخته درباره ی موضو عات اجتماعی و مخصوصآ  مسائل اموزش و پرورش یاداشت می نویسد. دغدغه ی اصلی او آموزش و پرورش است.در گفته ها ونو شته هایش می توان به نارضایتی وی از وضعیت موجود تعلیم و تربیت در مدارس و دانشگاهها پی برد. روزبهانی  اعتقاد دارد که  مدارس و دانشگاههای ایران می بایست   از نو ساخته شوند  و آموزش و پرورش نوین جایگزین نظام اموزشی فعلی گردد. مهمترین ویژگی اموزش و پرورش نوین به باور  وی  آزادی انتخاب برای یادگیرنده است ، یعنی دانش اموز و دانشجو. او می گوید که دانش اموز و دانشجو باید در روند تحصیل کاملا در یک زمینه  و محیط  دموکراتیک پرورش یابند.

بخش 1 : در این یاداشت قصدم این است به نقد روابط استاد -دانشجو در دانشگاه های ایران بپردازم. روابطی که به نظر می رسد  از نوع روابط عمودی یا از بالا به پایین است و نه افقی و هم سطح!  با توجه به اینکه دانشگاه  یک نهاد مدرن و در بیشترجوامع مدافع برابری ودموکراسی به حساب می آید. آیا این نهاد در درون خود نیز به این روش پایبند است؟آیا روابط استاد- دانشجو  در دانشگاهای ایران از نوع روابط هم عرض و افقی است یا از نوع روابط عمودی طولی و غیر دموکراتیک ؟در نظام تعلیم و تربیت جامعه ی ما از دیر باز نقش استاد و معلم،بسیار با اهمیت بوده است. روابط استاد  وشاگرد بر اساس اقتدار و قدرت بالای استاد شکل گرفته بود.استاد کاملا در چرخه ی  رابطه دست بالا را داشت و هرطور که خودش صلاح می دانست می توانست با شاگردش برخورد نماید. در  جامعه نیز این نوع روابط بین استاد و شاگرد کاملا پذیرفته شده  بود . هنجارها و ارزشهای بین شاگرد و استاد در هر صورت حق را به استاد می داد. روابط انها از نوع روابط  عمودی بود یعنی استاد در بالای این چرخه واقع شده بود و شاگرد  در پایین آن! از بالا دستور صادر می شد و کسی که در انتهای  این چرخه قرار داشت ملزم به پیروی بود.

     با ورود اندیشه های جدید برابر خواهی  و آزادی خواهی  به جامعه ایران،چرخه رابطه ی استاد- شاگردی نیز تحت تاثیر قرار گرفت و اندکی دچار تغییر گردید. در یکصد سال گذشته با گسترش بسیار زیاد مدارس و دانشگاههای جدید در کشور انتظارات بیشتری می رفت که اندیشه ی برابری خواه در روابط سنتی استاد- شاگرد  یا دانشجو تغییر و تحول عمیقی صورت دهد،اما متاسفانه این انتظار بر آورده نشد. تجربه بسیاری از دانشجویان در دانشگاههای امروز ایران این ادعا را تایید می کند. در سطح دانشگاه های کشور(دولتی و  غیر دولتی) با نگاه به روابط بین دانشجویان  و اساتید نوعی از روابط عمودی مشاهده می شود.در روابط عمودی بین دو یا چند نفر همیشه یک نفر تصمیم می گیرد  و یکنفر دیگر می بایست تبعیت نماید همانند  رابطه ی پدر و فرزند  یا مرد  و زن در یک رابطه ی پدر سالار یا مردسالار! در دانشگاه های ایران در چند بخش می توان این نوع رابطه را  مشاهده نمود  1- در بعد آموزش  2- در بعد پژوهش  3- در بعد روابط فرهنگی 3- در بعد روابط بین فردی

در قسمت اول این نوشته بیشتر بر نوع رابطه ی استاد- دانشجو در بعد اموزشی تمرکز می شود ودر قسمت های بعد  به ابعاد دیگر این نوع رابطه پرداخته خواهد شد.در سیستم آموزش و یادگیری در کشورما(مدارس و دانشگاهها) که نمود آنرا در سطح دانشگاهها به وفور می بینیم.  روند اموزش و یادگیری به صورت یکطرفه   است . در شیوه آموزشی یک طرفه استاد یا معلم  منبع اطلاعات است و دانشجو خالی از ا طلاعات ،بایست اطلاعات از سمت استاد به دانشجو منتقل گردد و ذهن دانشجو از اطلاعات انباشته گردد. در ضمن استاد برای اینکه بفهمد که آیا این انتقال به درستی صورت گرفته است  یا نه! می تواند از دانشجو بپرسد  یا امتحان بگیرد. این شیوه ی تعلیم و تربیت که به آن یادگیری  می گوییم از قدیم و الایام در سیستم آموزشی ما وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.  در این نوع از آموزش چون استاد دارای اطلاعات مهم مورد نیاز دانشجو است،دارای قدرت و اقتداری است که می تواند در روابط آموزشی بین خود  وشاگردش از این قدرت به نفع خود استفاده نماید . در فرهنگ ما نیز دقیقا به همین خاطر است که جایگاه بسیار بالایی برای استادان در نظر گرفته ایم. نقشی که در برخی مواقع می تواند زندگی شاگردش را در جهت های مثبت یا منفی هدایت نماید. قدرت  همراه با اقتداری که فرهنگ پدر سالار در جامعه ی ما به استادان داده است مانند سایر نهاد ها و ار تباطات اجتماعی که نه در یک رابطه ی هم عرض  و برابر قرار گرفته است بلکه در رابطه ای غیر عم سطح و نا برابر شکل گرفته!

این شکل از روابط در امر یادگیری بسیار مخرب است. خلاقیت را از بین می برد. دانشجو را پرسشگر بار نمی اورد. ترس پایه ی این روابط می گردد، چرا که دانشجو از برخورد استاد با خودش ترس دارد . ترسی که ممکن است باعث شود به اهداف تحصیلیش ضربه وارد گردد.در بیشتر  کلاس های دانشگاه در ایران از دانشگاههای دولتی گرفته تا دانشگاه آزاد همیشه حق با استاد است. این استاد است که تصمیم می گیرد که دانشجو چه مطلبی را باید بیاموزد  و چگونه! دانشجو ی خوبی از دیدگاه استاد دانشجویی است که به بهترین نحو ممکن حرف استاد را گوش کند و به همان شکل ارائه دهد و به دیگران انتقال دهد . اما اگر بخواهد خودش در زمینه ی تخصص استاد اظهار نظر نماید برایش عواقبی خواهد داشت. متاسفانه به عنوان دانشجو در همه ی مقاطع تحصیلی از کارشناسی تا دوره ی دکتری با کمتر استاد برخورد داشته ام که در رابطه ی بین خود و دانشجویان اصل برابری را رعایت نماید. شاید در لفظ همه ی ایستادان دانشگاه از برابری و آزادی در امر آموزش و یادگیری می گویند! اما  در مرحله عمل بیشتر آنها از شخصیت اقتدار طلبی برخوردارند که اجازه ی ابراز وجود و حرف نو از طرف دانشجویان را نمی دهند. این روش در روابط  آموزشی به نظر می رسد که چلش مهمی در امر تعلیم و تربیت ایجاد نموده است. و باعث بازتولید همین روابط غیر هم سطح ونابرابر در جاهای دیگر و حتی بین استادان و دانشجویان نسل های بعدی می گردد. در یک جامعه دمکرات همه ی شهرونددان با هم برابر فرض می شوند و همه حق اظهار نظر دارند. این اصل نه برای تفنن ،بلکه به علت نیاز است که گفته می شود. هر خلاقیت و نوآوری در یک فضا و محیط و رابطه ی برابر و سالم  وآزاد است که شکل می گیرد. در  کار علمی و امر آموزش ،رابطه ی برابر  و آزاد بین شاگرد  واستاد ضروری است.  یکی از استادان دانشگاه تهران در جلسه ی انجمن جامعه شناسی  می گفت از ابتدای ترم تا انتهای ان اکثر دانشجویان بخصوص دانشجویان دختر  حتی یکبار  سوال نمی پرسند. ایشان معتقد بود که علت آن  این است که دانشجویان یاد نگرفته اند که سوال بپرسند و نمی دانند که چگونه ود ر چه قالبی سوالات خود را طرح نمایند.البته سوال نپرسیدن دانشجو بیشتر به چرخه ی رابطه ی او با استاد بر می گردد. در فضای کلاسی که استاد اجازه ی اظهار نظر به دانشجویان می دهد و در باره ی اظهار نظر انها قضاوت نمی کند و سریع موضع گیری نمی نماید. دانشجو به مرور احساس وجود می کند و پرسشگر می شود.   اما اغلب استادان از این ترس دارند که اگر به دانشجویان اجازه ی طرح پرسش بدهند،بعث شود که اقتدار آنها فرو بریزد. این نوع نگاه در بازتولید  رابطه ی سنتی استاد – دانشجو در دانشگاهها ی ما بسیار موثر است

 ما باید بپذ یریم که 1- استاد  و دانشجو هر دو در چرخه ی اموزش  از هم یاد می گیرند. 2- رابطه ی استاد – دانشجو می بایست  رابطه ای افقی  برابر و هم سطح باشد  3- نگاه پدر سالارانه بین استاد  و دانشجو کنار گذاشته شود 4- استاد به عنوان یک تسهیل گر در امر یادگیری شناخته شود نه یک منبع اطلاعات

در بخش اول از این نوشته به روابط استاد – دانشجو در دانشگاههای ایران پرداخت شد. در این رابطه ی عمودی و بر مبنای اقتدار وقدرت استاد، تصمیم گیر اصلی در باره ی چگونگی آموزش و پژوهش استاد است. دانشجو اساسا در این رابطه،جایگاه فرودست را داراست و منفعل است!در بخش دوم در این نوشته به چگونگی امر پژوهش  و آسیب شناسی آن در سطح دانشگاهها پرداخته می شود. پژوهش بخش مهمی از فرایند آموزش و یادگیری است.در واقع روند آموزش بدون پژوهش و تحقیق به یادگیری مفید منتهی نمی گردد. اگر دانشجو در هر رشته  ای برای یادگرفتن مفاهیم علمی و چگونگی کاربرد آنها، روش تحقیق علمی را فرا نگیرد پس از مدتی از آموزش همه مطالب را فراموش می کند

 در دانشگاه برای اینکه دانشجویان بهتر با استفاده و کاربرد مفاهیمی که فراگرفته اند آشنا شوند ،واحد های به عنوان پژوهش ، تحقیق عملی ، تز و یا     پایان نامه به آنها ارائه می شود.  هدف از ارائه ی این واحدهای درسی در واقع مسلط شدن دانشجو به استفاده ازمفاهیم تخصصی رشته ای که فرا گرفته است می باشد تا بتواند پس از فارغ اتحصیل شدن از این مهارت استفاده نماید. اجرا ی این واحد های پژوهشی به عهده ی استادان است. اساتید می بایست روش تحقیق علمی را به دانشجویان بیاموزند و در کنار هم یک پروژه ی علمی را به نتیجه برسانند. اما متاسفانه در اغلب موارد، همانند روند آموزش که در آن استاد از قدرت و اقتدار بسیاری برخوردار است و دانشجو کاملا بایست مطیع امر باشد. در این روند نیز همین اتفاق افتاده است.بعضی از  دانشجویان و فارغ اتحصیلان تجربه ی خوبی از انجام پروژه، تز یا پایان نامه ی خودشان ندارند.  برخی ازاساتید تصور می کنند که در روند پژوهش دانشجو،  وظیفه ی آنها صرفا نظارت است. یعنی فقط مراقب باشند که دانشجو چه می کند! در صورتی که تهیه تز توسط یک دانشجو،با همراهی و کمک استاد امکان پذیر است. زمانی که  به استاد ، استاد راهنما می گویند، منظور این است که او می باست در تمام مراحل کار در کنار دانشجو باشد تا هر زمان که دانشجو از مسیر درست پژوهش خارج شد،استاد او را کمک نماید تا به مسیر اصلی برگردد. آیا همه ی اساتید دانشگاههای ما همینگونه عمل می کنند؟ به نظر من خیر! تجربه ی من و بسیاری دیگر از فارغ التحصیلان دانشگاه که تز  یا پایان نامه داشته اند،حاکی از این است که اساتید راهنما در روند پژوهش خود را به عنوان کسی که همه چیز را می داند تصور می کنند و دانشجو را فردی که هیچ چیز نمی داند. در نتیجه  به اینجا می رسند که هر چه گفتند باید دانشجو بپذیرد و هیچگونه اعتراضی نداشته باشد. درواقع پایان نامه یک دانشجو یعنی یک جستجوی جدید در یک زمینه ی جدید علمی که حتی خود استاد هم در آن مورد خیلی اطلاع ندارد و تنها تفاوتش با داشجو در این است که روش علمی پژوهش را بهتر می داند.آنهم نه اینکه دانشجو از روش تحقیق علمی آگاه نیست!  بلکه دانشجو از بعد نظر تحقیق با مفاهیم آشناست و نیاز به تجربه ی عملی در امر پژوهش دارد. استاد کسی است که هم جنبه ی نظری تحقیق علمی را می داند و هم جنبه ی عملی را  که در تجربه های پیشین یادگرفته است. در تهیه پایان نامه در واقع استاد می باست در کنار دانشجو و هماهنگ با او باشد. هر کجا که دانشجو بر اساس روش تحقیق علمی کار  را انجام نداد  با توجه به تجربیات پیشینی خود او را  راهنمایی نماید تا از ازار و تکنیک ها به درستی استفاده نماید. اما در بسیاری از موارد استاد راهنما حتی در نتایج پژوهش ها وارد می شوند و چون نتایج پژوهش با دیدگاههای پیشین او متفاوت است. دانشجو را وادار می کند که نتایج را دستکاری نماید. در برخی از موارد نیز با راهنمایی اشتباه عمدی باعث نتایج غلط تحقیق می شود.

این مشکلات و ایراداتی که در روابط دانشجو و استاد در تهیه پایان نامه ها یا پژوهش ها به ساختار روابط استاد دانشجو بر می گردد. ساختار ععمودی این روابط! ساختاری که دانشجو به ندرت می تواند در مقابل استاد بایستد و نظر علمی خود را در روند پژوهش بیان نماید.استاد هم با توجه به قدرتی که از ساخت همین روابط کسب کرده است. در هر زمان از تحقیق که احساس نماید در  جایگاه قدرتش به عنوان استاد خللی وارد شده است. واکنش نشان می دهد و دانشجو را مجبور به اصلاح روش و روند تحقیقش می نماید. اساتید بیشترشان تصور می کنند که صاحب پژوهش و دانشجو هستند. آنها به این باورند که خودشان بهتر از دانشجو می فهمند که چگونه کار را باید انجام داد.اما در واقع علم و نو اوری جدید زمانی به وجود می آید که پژوهشگر (و در اینجا دانشجو) کاملا در یک روند آزاد برای انتخاب موضوع پژوهش و حتی روش پژوهش باشد. استاد یا راهنما( که به نظر من بهتر است به آن استاد همکار گفته شود،) به عنوان کسی که استفاده از ابزار تحقیق را می داند صرفا نقش همکار در پژوهش را داشته باشد،نه تصمیم گیر نهایی روند پژوهش را !

در جامعه ی ما از همان دوران کودکی در خانواده  روابط اقتدارگرایانه و عمودی به فرد به صورت مستقیم و غیر مستقیم آموخته می شود.این روند در ادامه وارد ساختار مدرسه می رسد. در مدارس می بینیم که روابط کاملا اقتدارگرایانه است و نه برابر! معلم و دانش آموز  در روابط عمودی قرار  گرفته اند . معلم است که تشخیص می دهد چه مطلبی  یادگیری برای دانش آموز خوب است و چه مطلبی خوب نیست! معلم است که به دانش اموز تحکم می کند که چگونه باید درس بخواند، حرف بزند، بنشیند و هر گرفتاری را چگونه انجام دهد. در امر پژوهش هم این ساخت روابط در مدارس کاملا حکم فرماست. در دانشگاه هم درزمینه ی اموزش در قسمت اول این یاداشت گفتیم که چگونه است. می شود گفت دانشگاههای ما   از مدارس  الگو گرفته اند. در زمینه ی روابط بین استاد و دانشجو به راحتی می توان باز تولید روابط دانش آموز معلم  رد مدارس را مشاهد نمود. تا زمانی که این روابط در جامعه ما و مدارس  وجود دارد، در سطح دانشگاه باز تولید می شود. راه به هم زدن چرخه ی روابط اقتدار گرایانه از خانواده و سپس مدارس است و در نهایت دانشگاهها!

 تا زمانی که در زمینه ی پژوهشی در دانشگاهها برای دانشجویان قدرت انتخاب موضوع و روش و چگونگی  انجام تحقیق  به رسمیت شناخته نشود. تا زمانی که استاد راهنما خود را همکار دانشجو در یک پژوهش نداند ، برونداد پژوهش های دانشجویان چیز به درد بخوری نخواهد بود.پیشنهاد من این است که دانشگاهها و اساتید نگاه خودشان را به رابطه ی  عمودی  و اقتدار گرایانه موجود بین  استاد  و دانشجو  تغییر دهند.بهتر است از جایگاه برابری با دانشجو یان وارد رابطه پژوهشی شوند. آنها را در انتخاب موضوع و روند پژوهش کاملا آزاد بگذارند. خود شان را به عنوان همکار پژوهش بداند نه صاحب پژوهش یا پایان نامه!

بخش 3

در دو بخش قبلی این نوشتار بر نوع روابط استاد  و دانشجو در  زمینه ی آموزش  و پژوهش تمرکز کردیم. گفتیم که روابط استاد  -دانشجو  در دانشگاههای ایران از  نوع روابط  عمودی است. یعنی استاد در این رابطه فرا دست است  و  دانشجو فرودست. در زمینه ی آموزش استاد است که تصمیم می گیرد  ، انتخاب می کند و حتی می گوید که دانشجو  چه مطلبی را باید یاد بگیرد  و چه مطلبی برای او مفید نیست. در بحث پژوهش هم همینطور! یعنی استاد همه کاره ی یک تحقیق دانشجویی است. اوست که حتی موضوع و روش پژوهش را برای دانشجو مشخص می کند.دانشجو بدون نظر استاد قدرت عکس العملی ندارد. حتی نتایج پژوهش هم بهتر است نظر استاد را تایید نماید  تا اینکه نظر استاد  را رد کند.در دو قسمت قبل بطور خلاصه به اینجا رسیدیم که اغلب اساتید و دانشجویان دانشگاههای ایران در یک رابطه ی عمودی  گرفتار آمده اند. رابطه ای که دو طرف از حقوق و فرصت های برابر بر خوردار نیستند و دست بالا را استاد دارد. در بخش سوم  از نوشته روابط بین استاد و دانشجو را با همان چارچوب نظریمان یعنی روابط عمودی همراه با قدرت استاد  و بی قدرتی دانشجو در زمینه ی روابط فرهنگی مورد بررسی قرار می دهیم.   من در این نوشته به طور خلاصه فرهنگ را به عنوان سبک  و شیوه ی زندگی گروهی انسانها تعریف می کنم.به طور مثال وقتی من از فرهنگ دانشجویی صحبت می کنم،منظور سبک  وشیوه ی زندگی مختص دانشجویان است. یا اگر می گویم فرهنگ شهر نشینی ،شیوه ی زندگی کردن شهروندان در شهر است. که البته ممکن است در مان و مکان مختلف این شیوه های زندگی و عناصر آن کم یا  زیاد با هم متفاوت باشد.در ایران فرهنگ(شیوه  و سبک زندگی) اساتید دانشگاه با دانشجویان وجوه اشتراک بسیار کمی دارد.  در خیلی موارد  اگر به عناصر و اجزاء فرهنگ اساتید     دانشگاه نگاه  کنیم،با شیوه و نوع فرهنگ قشر دانشجویان متفاوت است. این تفاوت باعث می شود که ارتباطات آموزشی ، پژوهشی و فردی بین اساتید و دانشجویان دچار خلل گردد و دانشجویان و اساتید نتوانند از این  دل این روابط به انتقال دانش  و اگاهی بین هم بپردازند.به عنوان مثال اگر باورها و اعتقادات اساتید را مورد بررسی قرار دهیم. به نکاتی جالب پی خواهیم برد. بسیاری از استادان دانشگاه بر این باور اند که اکثر  دانشجویان درس نمی خوانند، توجه نمی کنند، به اساتید احترام نمی گذارند،  فقط می خواهدن نمره بگیرند،تقلب می کنند، خلاقیت ندارند، تنبل هستند و بسیار باورها ی قالبی دیگر! استاد با توجه به این باورها و ا یستارهای قالبی روابط خود را با دانشجویان تنظیم می نماید و از همان اول شروع یک ترم تحصیلی با این دید با دانشجویان برخورد می کند که انگار دانشجو می خواهد از زیر کار در برود.گاهی به بهانه ی برقراری نظم کلاسی اعمال قدرت و اقتدار می کند.یادم هست که در دوره ی دکتری استادی داشتیم که خیلی راحت می گفت: هر جلسه تاخیر نیم نمره از نمره شما را کم می کنم. ویا استادی دیگر که بسیار به رفت و آمد دانشجویان حساس بود. در نمونه دیگر یکی از استادان  همیشه از نمره و امتحان  و اینکه ممکن است خیلی از شماها قبول نشوید ، حرف می زد.اینها در یک رابطه ی استاد –دانشجویی حکایت از این دارد که بین استاد  و دانشجو رابطه ای همسطح و افقی و برابر وجود ندارد و استاد به این امر واقف است . هر لحظه می خواهد اقتدار و قدرت خودش را به دانشجو بفهماند  و به او بگوید که یادش نرود که در این رابطه اوست که همیشه درمرتبه ی  بالا قرار دارد. به دانشجو بفهماند که اگر می خواهد در رابطه فی مابین شان به سلامت به مقصد برسد! و نتیجه بگیرد! چاره ای ندارد جز اینکه به اقتدار و قدرت استاد گردن نهد. از این نوع روابط  در دانشگاه های ما به     وفور وجود دارد. در واقع دانشگاه های ما نمونه ی کوچکی از جامعه ی بزرگتر هستند. اما انتظاری که همه از دانشگاه به عنوان یک نهاد مدرن با نوع فرهنگ و شیوه ی زندگی جدید دارند این نیست. فرهنگ (شیوه ی زندگی) مدرن که  فرهنگ دانشگاه  و روابط استاد- دانشجو  نیز زیر مجموعه ی ان به حساب می آید ،شیوه ی زندگی است بر اساس برابری  و آزادی.  در این نوع فرهنگ همه ی شهروندان و یا اعضای نهاد های فرهنگی و مدنی از حقوق و فرصت های برابر برخوردارند. حتی در فرهنگ مدرن،افراد یک خانواده از حقوقی برابر برخوردار می باشند و همانند فرهنگ سنتی این پدر نیست که از حقوق ویژه و بیشتر نسبت به دیگر اعضای خانواده برخوردار باشد. همه ی اعضا در روابط هم سطح و افقی درگیرند . هر زمان که پدر یا مادر خانواده بخواهند از اقتدار و قدرتشان  در رابطه با فرزندان سوء استفاده کنند،قانون با انها برخورد خواهد کرد.سایر نهادهای فرهنگی دیگر هم از این قاعده نباید مستثنی نیستند. دانشگاه شاید یکی از نهاد های مدرن است که هنوز درگیر روابط سنتی است. در واقع دانشگاه پوسته ی مدرن به خود گرفته است اما در خیلی از مواقع از محتوای سنتی برخوردار است. از جمله این محتوای سنتی می توان به باورها ،ارزشها وهنجارهای  سنتی در  روابط بین استاد  و دانشجو اشاره نماود.ارزشها و هنجارهای فرهنگی حاکم بر روابط استاد –دانشجو در اغلب دانشگاههای ایران سنتی است. در فرهنگ سنتی، معلم  یا استاد همان جایگاه پدر را برای فرزند دارد. استاد در فرهنگ سنتی به هر روش و طریقی که صلاح بداند می تواند با دانشجو و یا شاگرد برخورد نماید  و بر عکس شاگر د و یا دانشجو باید کاملا مطیع باشد.استاد می تواند از دانشجو بپرسد که شما چرا دیر آمده اید، چرا غیبت کرده اید، چرا این کار را انجام دادید و ...! اما دانشجو حق هیچ گونه سوال کردن از استاد را ندارد. این نمونه ها یعنی روابط  فرهنگ سنتی ! در بیشتر موارد اساتید، به این باور هستند که از نظر جایگاه اجتماعی و فرهنگی از دانشجویان سرتر هستند و خیلی نمی توانند با دانشجویانشان ارتباطات صمیمانه و حتی خارج از چارچوب کلاس و تدریس داشته باشند. در بسیاری از موراد حتی از دادن شماره تماس به دانشجویان خوداری می کنند. هر چه بیشتر سعی دارند که ارتباطات شان را با دانشجویان مختصر تر نمایند. حتی در محیط کلاس از محتوا درسی در خیلی ازمواقع فرا تر نمی روند. اینها همه نشانه های این است که شاید ا ساتید دانشگاه از نظر فرهنگی و اجتماعی برای خودشان یک دایره ی بسته ی ای تصور کرده اند ک ه بهتر است دانشجویان که از جنس دیگری هستند به درون این دایره نوفذ نکنند زیرا ممکن است برای اساتید مشکل ایجاد نمایند.  با این همه نمونه هایی از اساتید هم هستند که خود را از چرخه ی فرهنگ بسته ی سنتی روابط استاد- دانشجو در آورده اند و باورها، ارزشها و هنجارها ی مدرن را جایگزین باورها و ارزشهای قبلی نموده اند . توانسته اند روابطی برابر و هم سطح از نظر فرهنگی و اجتناعی با دانشجو یان بر قرار نمایند.این نوع ارتباط موثر  توانسته است در زمینه ی آموزشی و پژوهشی به آنها بسیار کمک نماید.

بخش 4

در بخشهای پیشین  به روابط استادان و دانشجویان در زمینه ی آموزش،پژوهش و روابط فرهنگی اشاره کردیم. دراین بخش  که بخش پایانی است به روابط بین فردی استاد- دانشجو خواهیم پرداختسوال اصلی این است آیا روابط بین فردی دانشجویان  و اساتید روابطی گرم و صمیمی است  و همراه با اعتماد ،اهمیت و احترام است  یا نه؟ نمی توان با قطعیت آری یا نه گفت ! اما به نظر من در مجموع روابط بین استادان  و دانشجویان صمیمی،دوستانه و همراه با اعتماد نیست.زیر بنای روابط صمیمی و همراه با اعتماد و احترام، وجود نوعی روابط هم سطح و افقی است بین اشخاص. اگر بین دو یا چند شخص روابطی بر مبنای اقتدار و قدرت شکل گیرد و یکی از انها در جایگاه فرا تری بنشیند و دیگران فرو تر از او قرار گیرند،رابطه ای صمیمی و محترمانه شکل نمی گیرد. بلکه نوعی رابطه بر مبنای ترس یک شخص از شخصی دیگر به وجود می آید... 

 

در روابط غیر آموزشی و اجتماعی  بین  استاد – دانشجو در دانشگاههای ایران اگر دانشجویان به اساتید به صورت ظاهری احترام می گذارند ، اکثرا بر مبنای دوستی وصمیمیت نیست  بلکه  بیشتر بر مبنای ظاهر سازی و تعارفاتی است که در فرهنگ ایرانی ما بسیار به چشم می خورد.  شکل گیری آن بیشتر به دلیل نوع نگاه استادان است به رابطه بین فردی  تا دانشجویان!  اغلب دانشجویان با استادی که بیشتر با آنها از نظر روابط شخصی نزدیک تر است احساس دوستی می کنند. اما با اسایتد ی که دایره ی ارتباطات خود را بسیار محدود تعریف کرده اند خیلی رابطه ای گرم  و صمیمی ندارند. به عنوان نمونه بیشتر استادان از زندگی شخصی و گذشته ی خود به هیچ عنوان با دانشجویان حرف نمی زنند( البته نه اینکه یک استاد می بایست حتما با دانشجو رابطه ای دوستانه  و خیلی نزدیک داشته باشد!) منظور این است که بیشتر استادان تصور می کنند که دانشجویان در نقطه مقابل انها قرار دارند و هر چه بیشتر برای دانشجویان ناشناس باقی بماند، در رابطه ی اموزشی و پژوهشی فی مابین موفق ترند. برای اینکه بین دو یا چند شخص روابط مثبت و صمیمی بر مبنای احترام متقابل شکا گیرد می بایست طرفین به مهارتهای ارتباطات اجتماعی آگاهی داشته باشند. آنها بایست اصول رابطه  و ارتباط اجتماعی را بداند و به کار گیرند. تا بتوانند رابطه ای خوب برقرار نمایند. یک رابطه ی خوب اجتماعی زمانی شکل می گیرد که یک شخص از افکار، احساسات و خواسته های خود با صداقت سخن بگوید و طرف مقابل نیز هم به همین شکل عمل نماید. درنهایت دو طرف رابطه به مرور زمان با هم احساس نزدیکی و اعتماد خواهند کرد و بهتر می توانند با هم هماهنگ و همساز باشند. اما اگر یک طرف رابطه از احساسات، افکار و خواسته های خود حرف بزند و طرف دیگر چیزی نگوید  این رابطه به نهایت خوبی ختم نمی شود. متاسفانه در نظام آموزشی ما چه در سطح مدارس و چه دانشگاهها ارزشها و هنجارهایی برای روابط استاد- شاگرد تعریف شده است که به رابطه ای مثبت و صمیمی ختم نمی شود، الا در مواردی که استاد و شاگرد از این هنجارهای رسمی و عرفی تبعیت نکنند و وارد رابطه ای برابر و همراه با صداقت شوند. آنموقع این روابط حتی از نظر زمانی بسیار طولانی مدت و محکم می شود.

برای نمونه در سیستم آموزشی کشور ما که بر اقتدار استاد نسبت به شاگرد بنا شده است و رابطه ای عمودی و از بالا به پایین است.استاد بهتر است که با شاگرد دوستانه و همسطح نه حرف بزند  نه رفتار کند و نه افکارش را به طور کاملا شفاف و واقعی بروز دهد. در این سیستم قالبا سنتی، جایگاه استاد مقدس است . شاگرد یا دانشجو برای این جایگاه مقدس می بایست بسیار احترام قائل شود. در برخی ار موارد حتی باید همیشه دو زانو و با  احرتام بنشیند  یا رفت و آمد نماید.این نوع هنجارها و ارزشهای قدرت مدار از روزگاران گذشته تا امروز بر روابط بین فردی استاد – دانشجو حکمفرماست. خود استادان اگر استاد بیش از حد مجاز از نظر عرف اساتید با دانشجویان وارد رابطه ای صمیمانه شود از سوی بقیه مورد سرزنش و مواخذ به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم قرار می گیرد. ترس از قضاوت استادان باعث شده است حتی در بسیاری از موارد جزئی رابطه های آموزشی و پژوهشی را نیز خیلی ادامه ندهند، چرا که می ترسند ، روابط بیش از حد آموزشی با دانشجو نکند در نهایت به روابط صمیمانه و دوستانه منتهی گردد و باعث دردسر گردد. در تجربه ی چندین ساله به عنوان دانشجو در مقاطع مختلف کاملا این موارد را که گفتم تجربه کرده ام.  من به عنوان یک معلم و مدرس در بسیاری از مراکز تدریس نموده ام و رفتار بسیاری از همکارانم را با شاگردان چه دانش اموزان و چه دانشجویان زیر نظر گرفته ام و موارد  فوق را  به صورت مستقیم مشاهده نموده ام.

یکی از مهم ترین مهارتهای بین فردی برای ارتباطات اجتماعی گوش دادن به طرف مقابل است. متاسفانه بیشتر استادان از این هنر در ارتباط آموزشی و غیر آموزشی استفاده نمی کنند. در بیشتر مواقع استاد خودش سخن می گوید و دیگر هیچ! چه از درس و چه مواردی غیر درسی یگانه سخنران می شود استاد! در صورتی که موفق ترین استادان و حتی اشخاص کسانی هستند که به حرف دیگران با تمرکز گوش فرا می دهند و توجه دارند. اما اسنادی که  نه اجازه ی سخن گفتن به دانشجو می دهد و چه اینکه به حرف او گوش نمی دهد چگونه می تواند یک رابطه ی مثبت و سالم را با دانشجو داشته باشد. در نتیجه استفاده نکردن از این مهارت، پیامدش می شود رابطه ای  بر مبنای اقتدار و ناسالم بین دانشجوو استاد ! این رابطه منفی بطور مستقیم در آموزش  و یادگیری و به طور غیر مستقیم به روابط نسل های آینده استادان و دانشجویان اثرات منفی خواهد گذاشت.نکته دیگری که یک استاد می بایست برای یک ارتباط سالم و ماندگار با دانشجو داشته باشد صبوری است. استادی که صبوری را پیشه خود نمیک ند در نهایت  نمی تواند  در یک رابطه ی مناسب و همراه با احترام با دانشجویان به موفقیت برسند.چرا که تا صبور نباشی نمی توانی به احساسات و افکار دیگران توجه نمایی! نمی توان خواسته های دیگران را فهمید! اگر اینطور باشد که به این موارد دقت نشود رابطه ای نا امن و خالی از اعتماد به وجود می آید که زیر بنای آن ترس  یک طرف و قدرت طرف دیگر است.

اگر بخواهیم مباحث مطرح شده در چهار بخش این یاداشت را خلاصه نماییم و نتیجه گیری کنیم، این می شود که وضع موجود روابط بین استاد و دانشجو  در دانشگاههای ما نا مطلوب است. این روابط در چهار بعد آموزشی ، پژوهشی، فرهنگی و بین فردی کاملا یک طرفه و عمودی است. بر مبنای قدرت و اقتدار استادان از یک طرف و ضعف و ترس دانشجویان از سوی دیگر است. تا زمانی که بین استادان و دانشجویان روابطی افقی و هم سطح  در تمام ابعاد چهار گانه شکل نگیرد، وضع موجود برقرار خواهد ماند. وضع موجودی که نه از نظر آموزش مطلوب است  نه پژوهشی ونه از بعد فرهنگی  و نه روابط و ارتباطات اجتماعی! کلید این تغییر در برابری، همسطح بودن و آزادی روابط دانشجویان در رابطه با استادان است.

http://roozbahany.blogsky.com/

چرا آموزش زبان مادری؟

 

                                                    

 علی اکبری پروشی 

هاید گر: زبان خانه بودن است و همه چیزدر آن هستی ومعنا پیدا می کند.

عقل وزبان ملازم یکدیگرند ،زبان نه صرفاً وسیله ای برای بیان تفکر، بلکه بخشی از ذات خود تفکر است و معتقد است که زبان نارسا و ناپخته حکایت از تفکر و اندیشه پریشان دارد.(عباس میلانی در تذکرة الاولیا)  

 زبان کشفی منحصر بفرد بشر است وبستری برای تصور و معنی تازه ای از جهان برای اوآفریده است و او را به ادراک ، معانی ارشمند ، مفاهیم زندگی ، عشق ، زیبایی ،آزادی و... نائل کرد وبه وسیله زبان توانست با نفوذ به اعماق وجود دیگران وپیوستن به آنها نخستین اجتماعات بشری را شکل دهد. می توان ادعا کرد زبان مهم ترین و بارزترین خصوصیت ذاتی انسان و وجه تمایز او با حیوانات است (که انسان را حیوان ناطق می گویند.).

زبان ، فقط ابزاری برای اندیشه نیست بلکه قالبی است که اندیشه درآن شکل می گیرد. پیاژه روانشناس معروف سویسی معتقد است که زبان مساعد کننده بسیار بزرگی برای رشد ذهنی کودک وارتباط تنگاتنگی با هم دارند که رشد تفکر یک کودک در رشد زبانی او بسیار مشهود است.

فرهنگ هرکشوری از کل فرهنگ سراسری آن کشور نشأت می گیرد ، زبانهای اقوام مختلف که همان زبان مادری هستند در این زمینه نقش برجسته ای را ایفا می کنند.

زبان مادری جزءلاینفک وجود آدمی است وبا سلوهای بنیادی وجود او گره خورده است.کسانی که غیراز زبان مادری تکلم میکنند وهر چقدر زبان جدید امکانات زیادی به اوداده باشد و باعث پیشرفت زیادی درزندگی او شده باشد ، بازخلاء ای بزرگ در زندگی خود احساس می کنند که هیچ چیز جز زبان مادری نمی تواند آنرا پر کند.

این مسائل آموزش زبان مادری را دو چندان می کند. آموزش زبانهای مادری از دیر باز یعنی قرنها پیش ،زمانی که انسان شروع به آموزش زبان بعنوان یک نیاز اجتماعی کرد می بایست انجام می گرفت. می دانید که چه زبانهای یزرگ و کوچک مادری که بعضی تمدنهای بسیار بزرگ و   پیشرفته ای داشتند ،  که با همان انسانهایی که به آن زبانها تکلم می کردند دفن شده اند وما را از دسترسی به میراث عظیم آنها محروم کرده اند.

اگر واژه ای در هر کدام از این زبانهای مادری بمیرند واز بین بروند،باید به سوگ نشست،چون با مردن هر کدام از این واژه ها بخشی از تاریخ وفرهنگ کشور ما خواهد مرد.

تعریف زبان مادری :

زبان مادری را نباید با زبان دوم که در بعضی از کشورهای مهاجر پذیر به کار می برند اشتباه گرفت.

زبان مادری زبانی است که قبل از بدنیا آمدن کودک در خانواده اش وجود داشته است.کودک همینکه

به دنیا می آید آواهای آن زبان را می شنود ، بعضی نیز اعتقاد دارند که کودک قبل از تولّد در زمان جنینی نیز آواهای این زبان را احساس کرده ، زمانی که مادر با احساس مادرانه ی خود با جنین حرف می زند و برای او از بدنیا آمدن و آینده او زمزمه می کند.!

زبان مادری به زبانی گفته می شود که شخص از زمان کودکی در خانه (معمولاً از وا لدینشان ) یاد می گیرند. زبان مادری به زبانی گفته می شود که فرد در آن بدنیا می آید و در آن سیر می کند و بر  آمال وآلام خود معنا می بخشد.

زمینه تاریخی آموزش زبان مادری:

زمینه تاریخی  زبان مادری برمی گردد به قبل ازسالهای 1952، که در آن سالها دولت وقت پاکستان زبان رسمی کشورش را زبان اردو انتخاب کرد و دستور اکید صادر شد که در سراسر کشور باید فقط این زبان آموزش داده شود.مردم ، کشور بنگلادش امروزی که در آن زمان جزء کشور پاکستان بود از دستور اجباری ناراضی بودند . چرا که زبان وفرهگنشان در این قانون به هیچ گونه دیده نشده بود. آنها از این دستور سرپیجی کردند ، سر به نافرمانی گذاشتند و دست به اعتراض خیابانی زدند. دولت پاکستان به جای اینکه به خواسته های آنها گوش و توجه کند دستور برخورد خشونت آمیز به آنها را صادر کرد ، که منجر به سرکوب خونین تظاهرات مردم بنگلادش در روز 21 فوریه 1952 شد.ولی بنگلادشی ها از پای ننشستند و بالاخره درسال 1971 نیز بنام کشور بنگلادش استقلال یافتند.این را باید گفت اگردولت پاکستان زبان مادری و فرهنگ انها را نیز درکنار زبان اردو درنظر می گرفت ، بلکه دولت پاکستان هرگز تجزیه و انشقاق نمی شد.

یونسکو سازمان فرهنگی سازمان ملل متحد در سال2000 همان روز21 فوریه را که تظاهرات مردم بنگلادش بخاطر زبان مادری ، توسط نیروهای پاکستان به خون کشیده شده بود بعنوان "روز جهانی زبان مادری " اعلام نمود و بیانه یی صادر کرد که دولتها موظف به حفظ زبان مادری  بعنوان میراث فرهنگی تاکید کرده است .در ضمن آموزش زبان مادری در اسناد دیگر بین المللی مانند اعلامیه حقوق بشر ، منشور زبان مادری ، اعلامیه حقوق زبان مادری ، اعلامیه حقوق کودکان وغیره ... تاکید شده است. 

درزمان مصدق نیزاین مسئله زبان مادری مطرح بود که به دلیل نفوذ استعمار غرب و شرق در ایران این کارعملی نشد ، که در پرونده محاکمه ایشان این مسائل و مسئله تمرکز گرایی یاعدم تمرکز گرایی مطرح بوده و یکی از مصادق جرایم ایشان آورده شده است.

در اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است.اسناد و مکاتبات ومتون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده اززبانهای محلی و قومی درمطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. در ضمن درقانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی کشور و همچنین در سند تحول بنیادی آموزش پرورش نیز ، آموزش زبان مادری در کنار زبان فارسی تأکید شده است.

دکتر روحانی رئیس جمهور کشورمان درنهم خرداد 92 با توجه به قوانین فوق در بند چهارم بیانیه حقوق ادیان واقوام ومذهب ، تدریس زبان مادری ایرانیان را آورده است و به عنوان یک وعده ی انتخاباتی خود معرفی کرد. اقای روحانی همچنین در پنجم آبان ماه در جلسه رای اعتماد مجلس به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش این وعده ی انتخاباتی را که جزء قانون اساسی وقوانین دیگر کشورمان بود ، تکرار کرد.

آموزش زبان مادری یا آموزش به زبان مادری

قبل از اینکه به این مسئله بپردازم باید هر دومقوله رابشکافیم وبه هردوی آنها شناخت پیدا کنیم ، چون بدون شناخت درهر دومقوله ، انتخاب یکی کاری درست نمی باشد . چون نمی دانیم چه       می خواهیم وبه دنبال چه هستیم و در اجرای طرح نیز در وسط کار به چه کنم ، چه کنم گرفتار    می شویم ، سر در گم و کلافه از برنامه و کارهای تکراری و بدون نتیجه مطلوب مانند طرحهای گذشته ی آموزش و پرورش رها کرده و دنبال طرح دیگر می افتیم و بدون اینکه کار مثمرثمری انجام داده باشیم به دور خود می چرخیم.

اموزش زبان مادری این است که در کنار زبان فارسی ، زبان مادری در مدرسه بعنوان یک ماده درسی تدریس شود و برایش اهدافی تعریف کنیم ، آن اهداف را دنبال کنیم تا آن اهداف به نتیجه برسد. چگونگی اجرا و در چه سالهایی برای چه اهدافی در بخشهای مربوطه توزیع داده میشود.

آموزش به زبان مادری یعنی اینکه مانند یک زبان رسمی از سیر تا پیاز در همه سالها در تمام مقاطع تحصیلی ، در تمام مواد و موضوعات درسی زبان مادری را در نظر بگیرم.یعنی همه مواد درسی که به زبان رسمی یعنی فارسی می باشد ، به زبان مادری هم باشد ،حتی در دانشگاه و درهمه رشته ها زبان مادری باشد یا دانشگاهای مستقل در مناطق محلی به همان زبان مادری تأسیس شود.

با توجه به شناخت دو مقوله ، نیاید بگوییم آموزش زبان مادری با آموزش به زبان مادری تفاوتی ندارد و فرق نمیکند.!! تفاوت و فرق این دو مقوله خیلی زیاد ، از زمین تا آسمان است اصلاً قابل قیاس با هم نیستد. هر کدام مقوله ای جدا از هم وهر کدام امکانات خودش را می طلبد.

اولاً درقانون اساسی و قانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی کشور ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ، اعلامیه حقوق بشر ، بیانه یونسکو ، بیانیه حقوق کودک ، بیانیه زبان مادری وغیره ، همه به حفظ زبان مادری و آموزش زبان مادری بعنوان میراث فرهنگی تأکیدمی کنند ، نه آموزش به زبان مادری.!!! ثانیاً با توجه به تنوع زبان و گویش های مختلف ، بیش از آنچه ما تصور می کنیم زیادتر می باشد. چون هیچ اطلاعات و آماری در زمینه تعداد زبانها و گویشهای مادری وجود ندارد یا اینکه ما از آن بی اطلاع هستیم . مثلاً در زبان کردی تا آنجا که من می دانم چهار گویش وجود دارد وبلکه گویش های دیگری هم وجود داشته باشد که از آن بی خبر باشم یا من که از شمال کشور و از استان گیلان هستم ، در این استان چندین زبان وجود دارد. مثلاً گیلکی درشهرها و روستاهای کناره ی  دریای خزر ، گالشی در شهرها و روستاهای کوهپایه های شمالی رشته کوه البرز و تالشی در جنوب غربی دریای خرر و ترکی در آستارا و همچنین در دیلمان و رودبار و روستاهای این شهرها نیز چندین زبان وجود دارد. افرادی که به یک گویش از این زبانها تکلم می کنند نمی توانند به گویش دیگر صحبت کنند یا صحبتهای گویش دیگر را بفهمند. دراستانهای مازندران و گلستان در شمال کشورنیز این تنوع زبانی وگویش های محلی وجود دارد ، در استانهای دیگر کشور نیز وضع زبانهای مادری به همین منوال می باشد. با توجه به توضیحات فوق نه اینکه در ایران نمی شود آموزش به زبان مادری را اجرا کرد ، بلکه هیچ کشوری نمی تواند آن را اجرا کند . تاکنون نیز در هیچ کشوری اجرا نشده است. اگر هم بخواهیم یک گویش از هر زبان را نیز انتخاب و بقیه افراد گویش های دیگر را اجبار کنیم که به همین گویش انتخاب شده آموزش ببیند که اولاً "همان آش است همان کاسه" ثانیاً با توجه به تنوع  زبانها قابل اجرا نیست .

اما آموزش زبان مادری با هر تعداد زبان با شناخت هر زبان و با برنامه مدوّن قابل اجرا می باشد ،  باید آموزش داد . نباید از تعداد زبانها ترس وهراس به دل راه داد ، چون کودکان و خانواده هاشان به آن زبان صحبت می کنند و مکالمات همدیگر رامی فهمند . به نظرم ، آموزش زبان مادری به آسانی قابل اجرا است و با برنامه مدوّن باید شروع کرد. 

http://paroosh.blogfa.com/

کتاب های درسی و هدف های نوین آموزشی

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،25 اسفند 92

 "وزیر آموزش و پرورش با امضای تفاهمنامه توسعه همکاری میان این وزارتخانه و سازمان محیط‌زیست از امضای تفاهمنامه دیگری با عنوان حقوق شهروندی با معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری خبر داد. علی‌اصغر فانی در مراسم امضای تفاهمنامه همکاری با سازمان محیط‌زیست،از ضرورت توجه بیشتر کتاب‌های درسی به موضوعات محیط‌زیست و کاهش آلودگی هوا اشاره کرد و افزود: 40 سال پیش سوالی مطرح شد با عنوان اینکه به چه دلیل به مدرسه می‌رویم. صاحبنظران پاسخ آن را آموختن و یاد گرفتن برای استفاده از آموخته‌ها مطرح کردند. سال‌ها پس از این موضوع دوباره این سوال مطرح شد و صاحبنظران پاسخ آن را آموختن، یاد گرفتن و آموختن برای زیستن اعلام کردند. او ادامه داد: مجدداً این سوال 15سال پیش مطرح شد که صاحبنظران در پاسخ به آن آموختن، یاد گرفتن برای استفاده از آموخته‌ها، آموختن برای زیستن و آموختن برای باهم زیستن را پاسخ دادند.(روزنامه آرمان 19 اسفند)

 گفتگو درباره هدف های نوین آموزشی و البته ورود آنها به ساختار آموزش،آن هم از زبان بالاترین فرادستان دولتی و آموزشی را باید به فال نیک گرفت و از آن پشتیبانی نمود. سخنان رییس جمهور روحانی در روز نخست سال آموزشی درباره زنگ های کتاب خوانی،انشا و گفتگو و اکنون گشودن دریچه آموزش رو به سوی یکی از بنیادین ترین آموزش های شهروندی یعنی گرامیداشت و پاسداشت زیست بوم،نشانه ای ست از دیدگاه های تازه و پیشرو در آموزش و می تواند سرآغازی فرخنده در کارایی آموزش در گستره جهان کنونی و دغدغه های انسان امروزی باشد. 

  اما در این میان پیاده کردن چنین دیدگاه هایی با دست اندازهای نرم افزاری و سخت افزاری فراوانی روبروست که از میان برداشتن آنها نیاز به برنامه ریزی های گسترده و ژرفی دارد.

یکی از این دست اندازها،ورود این آموزه ها به کتاب های درسی است- که مورد اشاره وزیر نیز بوده است. کتاب های درسی یکی از بنیادی ترین ابزارهای یادگیری در سامانه های آموزشی به شمار می آیند. اما یکی از دشواره ها بر سر راهِ کارایی این ابزارهای آموزشی،شمار فراوان عنوان های درسی،فشردگی و روش ارزشیابی آنهاست. میانگین کتاب های درسی برای دبستان و دو دوره دبیرستان،ده کتاب در سال است که کمترین آنها در دبستان با هفت و نیم و بیشترین آنها در سه سالِ دبیرستان با سیزده عنوان می باشد. فراوانی مواد درسی سبب افزایش ساعت های آموزش هفتگی و کاهش زمان مورد نیاز برای آموزش هر درس گردیده است. فشار بر دانش آموز و معلم برای به پایان رساندن درس،در زمان پیش بینی شده از پیامدهای آسیب زای این گستردگی است. از دیگر سو در همین کتاب های درسی،درونمایه های آموزشی پیوند تعریف شده ای با زندگی روزمره دانش آموزان ندارند از این رو در بهترین حالت،نوآموز آنها را از بَر کرده و در آزمون،روی برگه می نویسد و پس از اندک زمانی به فراموشی می سپارد. در این میان نباید از روش های ارائه و آزمون این درونمایه ها چشم پوشید. روش های سنتی آموزش،نبود امکانات آموزشی مانند کارگاه و آزمایشگاه،کلاس های شلوغ و انگیزه کش،فضای بسته و بی چون و چرای کلاس،بی انگیزگی برخی از آموزگاران و ... از مدرسه و کلاس،فضایی خسته کننده ساخته که زمینه گریز دانش آموزان از درس و مشق را فراهم می کند.   

با این دید سخنان وزیر درباره ورود آموزه های زیست محیطی و حتی شهروندی بدون زمینه سازی های درخور، افزون بر ناکارآمدی این آموزه ها در پی افزوده شدن به هزاران درونمایه دیگر- که چندان یاد گرفته نمی شوند و به زودی از خاطره ها پاک می شوند- باری سنگین تر از گذشته بر دوشِ آموزش،نهاده و آن را بیش از پیش زمین گیر می کند. زمینه ورود چنین آموزه هایی بازنگری و کاهش حجم کتاب های درسی و دگرگونی روش های آموزش و ارزشیابی آنهاست. برای نمونه برای کاهش آسیب های برآمده از فراوانی عنوان های درسی در برخی از کشورها،یا شمار مواد درسی در یک سال را کاهش داده اند و یا برخی از درس ها را تنها برای یادگیری در برنامه هفتگی مدارس می گنجانند و برای سنجش میزان یادگیری آنها،آزمونی برگزار نمی شود. اما افزودن آموزه های شهروندی و از آن میان زیست محیطی،نیاز به فراهم نمودن زنگ ها و زمان های ویژه برای آنهاست وگرنه سرنوشتی مانند دیگر مفاهیم درسی در پی نخواهد داشت. برای این کار پیش از هر چیز کاربدستان آموزشی باید با پژوهشِ میدانی،بخش های ناسودمند کتاب های درسی را حذف و فضای در خور برای گنجاندن درونمایه های آموزشی و زنگ های مورد نیاز را فراهم نمایند. سپس با پرورش آموزگارانی آشنا با آموزش های شهروندی آنها را برای گفتگو های کارا و چالش برانگیز درباره جستارهای نوین آموزشی در کلاس آماده نمود. نهادینه کردن رفتارهای شهروندی و پیاده کردن چهار هدف مورد نظر وزیر یعنی:" آموختن، یاد گرفتن برای استفاده از آموخته‌ها، آموختن برای زیستن و آموختن برای باهم زیستن" بی گمان سخت،اما شدنی است. این کار نیازمند دگرگونی در دیدگاه و رفتار فرادستان آموزشی دارد و نخستین گام آن کاهش عنوان های درسی و حجم درونمایه های آنهاست. این کار می تواند سنجه ای باشد بر تعهد وزیر برای پیگیری مفاد تفاهم نامه های امضا شده با نهاد هایی مانند سازمان محیط زیست.   

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=557&pageno=5

 

آموزش و پرورش در سال 92

 

مهدی بهلولی 

روزنامه آرمان،24 اسفند 92

 برگشت آرامش خردمندانه و دوری از دگرگونی های پیاپی و کارشناسی نشده،بی گمان،یکی از مهم ترین رخدادهای آموزشی سال 92 است- البته از ماه های میانی سال،که دولت یازدهم سکان امور اجرایی کشور را در دست گرفت. چهار سال ریاست حاجی بابایی بر آموزش و پرورش،که همراه بود با دگرگونی های صوری،رسانه ای شدن گسترده این دگرگونی ها و گفت و گوهای هر روزه کار به دستان آموزشی درباره ی آنها- که هر از گاهی از آنها با عنوان "انقلاب در آموزش و پرورش" هم  نام برده می شد- همگان را عادت به این داده بود که هر روز،از رخداد و تصمیم آموزشی تازه ای بشنوند که به زودی سراسر گستره ی آموزش و پرورش را در خواهد نوردید و موجی از تغییرات را با خود به همراه خواهد آورد! اما با روی کار آمدن علی اصغر فانی،چرخشی چشمگیر در این روند پیدا شد و درنگی کمابیش خردمندانه بر تصمیم گیری ها چیره گشت که پیامدش،دست کم تاکنون،دوری از شتاب زدگی هاست. این سخن البته به این معنا نیست که در این چند ماهی که از دولت یازدهم گذشت هیچ خبری از دگرگونی در آموزش و پرورش نبود. روشن است که برخی از تصمیم گیری های آموزشی- خواسته یا ناخواسته- همواره خبرآفرین و گفت و گو برانگیز خواهند شد. برای نمونه بحث زبان مادری و آموزش آن و یا آموزش به آن،که در سطح کمابیش گسترده ای از رسانه های همگانی،به بحث گذاشته شد. اما این نمونه ها،هم از نظر شمار و هم از نظر کیفیت گفت و گو و تصمیم گیری،با آنچه که در چهار سال دوران حاجی بابایی رخ داد،تفاوت داشت. این که بحث های خرد و کلان آموزشی،همراه با تصمیم گیری های شتابان،پیاپی به گستره ی همگانی کشانده شوند و چنین وانمود گردد که آموزش و پرورش سخت در حال بهبود و پیشرفت و پویایی است،یک مسآله است و این که یک موضوع  مهم آموزشی،در گستره ی همگانی به پرسش تبدیل گردد و پیرامونش گفت و شنود درگیرد و پای شماری از روشنفکران و اندیشه وران اجتماعی- فرهنگی را هم به میان بکشد،مساله ای است دیگر. در همین جا شاید بد نباشد یادآوری کنیم که یکی از کارهای ارزشمندی که آموزش و پرورش،می تواند به منظور افزایش پویایی خود انجام دهدهمین است که به روش های گوناگون،پای اندیشه وران گستره ی همگانی را به آموزش و پرورش باز نماید.

 به هر رو،می توان گفت که مهم ترین شاخص آموزش و پرورش دولت یازدهم تاکنون،دوری از شتاب زدگی و صوری گرایی بوده است. اما یکی دیگر از ویژگی های آموزش و پرورش در سال 92،نزدیک شدن نسبی فرادستان آموزش و پرورش به بدنه ی فرهنگیان بود. از نمودهای این فرآیند،می توان به دگرگونی در برخی نشریه های آموزش و پرورش اشاره کرد- برای نمونه نشریه ی "نگاه"،که در چند شماره ی گذشته خود تلاش کرده است از "وزیرنامه" بودن فاصله بگیرد و بیشتر به بازتاب نوشته های خود فرهنگیان بپردازد- و یا پیوندی که میان برخی از بخش های جامعه مدنی فرهنگیان با کارگزاران آموزش و پرورش پدید آمد. ناگفته پیداست که ادامه این روند و گسترش بیش از پیش آن در درون پیکره ی آموزش و پرورش،می تواند بر هر چه واقعی تر شدن تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های آموزشی و فراخور زمان بودن آنها،کارگر افتد.

 ولی آنچه که در سال 92 بدنه ی آموزش و پرورش ایران را آزرد و کمابیش گلایه ها و دلخوری های آموزگاران را برانگیخت تآخیر در برخی پرداخت ها بود که البته بخش بزرگی از این مطالبات مالی،هنوز هم که تا پایان سال چند روزی بیش نمانده پرداخت نگردیده است. برای نمونه،بخش بزرگی از اضافه کاری فرهنگیان،پاداش پایان خدمت بازنشستگان،حق الزحمه برگزاری و تصیحیح برگه های آزمون های هماهنگ کشوری خرداد و دی 92،حق بیمه طلایی سال 91،پرداخت 9 روزه و ناقص اضافه کاری خرداد ماه- که می تواند به یک رویه تبدیل شود و فرهنگیان آن را از چشم فرادستان کنونی خواهند دید- پرداخت نشدن دو سه ساله ی اضافه کاری مدیران و دیگر کارگزاران اجرایی مدرسه ها،و شمار دیگری از مطالبات،که می توان گفت در چند ماهه گذشته،سخن و گلایه نخست فرهنگیان کشور بود.   

 http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=556&pageno=5

برنامه‌ی نهم “صدای کانون” دستمزد ِ کارگران- پرستاران – معلمان

 

 از تارنمای : کانون مدافعان حقوق کارگر 

هر ساله در اسفند ماه رسم بر این است که حداقل دستمزد به وسیله‌ی شورای عالی کار تعیین می‌شود. شورای عالی کار که نمایندگان دولت، نمایندگان کارفرمایان و نمایندگان به اصطلاح کارگران در آن مشارکت دارند و در آن بر سر میزان دستمزد چانه‌زنی می‌کنند و در انتها رقمی را مورد توافق قرار می‌دهند.

این مبلغ به هیچ عنوان تکافوی زندگی کارگران را نمی‌کند زیرا که هر ساله تورم بیش از آن چیزی است که اعلام شده است. صرف‌نظر از آنکه آمار رسمی تورم همواره میان دستگاه‌های مختلف مورد  اختلاف است. اما هر ساله زندگی مزدبیگران از سال قبل بدتر می‌شود. در این برنامه با تنی چند از فعالان کارگری و اجتماعی به گفت‌و‌گو نشستیم و وضعیت دستمزد کارگران، معلمان و پرستاران بررسی شد.

برای دانلود فایل صوتی (MP3) روی نوار پلیر، راست کلیک کنید و گزینه‌ی (save audio as…) را انتخاب نمایید.

فایل صوتی برنامه‌ی میزگرد دستمزدها را می‌توانید از آدرس زیر دانلود کنید:

http://www.2shared.com/audio/yINvpKpd/mize_gerd.html

 

برگه بلاتکلیف استیضاح

 

[توضیح از بهلولی : متن زیر،گفت و گویی است که در روز سه شنبه 20 اسفند 92،در پیش شماره نخست روزنامه "توسعه" منتشر شد. روزنامه "توسعه" قرار است به زودی انتشار فراگیر خود را آغاز کند.]

 لیدا ایاز،روزنامه توسعه

 برگه استیضاح وزیر آموزش و پرورش هنوز هم بین نمایندگان مجلس دست به دست می شود. از دولت دهم تا دولت نه ماهه یازدهم این برگه بلاتکلیف امضاهایی است که قرار است در صحن علنی مجلس، صحنه مورد سوال قرار دادن وزیر را رقم بزند. در شرایطی که علی اصغر فانی کمتر از شش ماه است که سکان وزارت آموزش و پرورش کشور را به دست گرفته اما نمایندگان مجلس بار دیگر در تکاپوی استیضاح وزیر آموزش و پرورش هستند. پیش از این نمایندگان در آخرین روزهای کاری دولت دهم نتوانستند حمیدرضا حاجی بابایی وزیر پیشین را استیضاح کنند چراکه در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری این کار نمود خوبی نداشت. اینک هم قاسم جعفری یک نماینده مجلس در گفتگو با "توسعه " می گوید که این کار باید با درایت و تانی بیشتری صورت گیرد آن هم در شرایطی که دولت به تازگی زمام امور را به دست گرفته است.

استیضاحی با 18 محور

فردا موضوع استیضاح در هیات رئیسه مطرح می شود. این تاکید یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است که از جمع آوری بیش از 100 امضا برای استیضاح فانی خبر می دهد : «این طرح سه‌شنبه برای اعلام وصول تقدیم هیات رئیسه مجلس خواهد شد.» به گفته فتح‌الله حسینی محورهای طرح استیضاح وزیر آموزش و با 18 محور 20 اسفندماه به هیات ارائه می شود که مهمترین آنها محقق نشدن وعده پرداخت مطالبات فرهنگیان است. اما در عدم پرداخت این مطلبات تا چه اندازه دولت یازدهم مقصر است؟ یک کارشناس حوزه مسائل آموزش و پرورش به "توسعه" می گوید: به نظر می رسد محورهایی هم که برای استیضاح مطرح شده هیچ کدام واقعی نیستند ، مثلا گفته شده یکی از گلایه های معلمان این است که مطالباتشان پرداخت نشده یا با تاخیر پرداخت ها صورت می گیرد که اگرچه این موضوع مهم و درست است اما اگر از زاویه دید دولت به این مسئله نگاه کنیم این تاخیرها به فانی  و وزارت آموزش و پرورش بر نمی گردد بلکه وضعیت کشور در سال گذشته با توجه به اعمال تحریم ها و بودجه اندک دولت به گونه ای بود که دولت مطالباتی را به معلمان بدهکار شد اما معلمان به خوبی واقف اند که  از طریق استیضاح نمی توانند به خواسته شان برسند. به گفته مهدی بهلولی بند دیگری به عنوان مطالبات پرداخت نشده مطرح شده که حاکی است حق ایاب ذهاب افراد قطع شده، بندی  که گفته می شود اصلا برای معلمان عادی در مدارس وجود خارجی ندارد بهلولی می گوید:« شاید عده ای مشغول به کار در وزارت آموزش و پرورش چنین چیزی را دریافت کنند اما معلمان چنین بندی را تاکنون ندیده اند. برخی از نمایندگان هم در استانها شاید از دید سیاسی منتقد انصابات افرادی هستند که گفته می شود اصلاح طلب هستند درحالی که نگاه سیاسی مهم نیست این کارآمدی افراد یا عدم کفایت آنهاست که باید مورد ارزیابی یا انتقاد قرار گیرد.»

اما نماینده عضو کمیسیون امنیت ملی که خبر استیضاح وزیر را می دهد گفته که مشکلاتی هم چون سوء مدیریت درحوزه‌های مختلف آموزش و پرورش ومحقق نشدن مطالبات فرهنگیان نمایندگان را برآن داشت که طرح استیضاح فانی را جمع‌آوری کنند:« با وجود تذکرهای فراوان به وزیر آموزش و پرورش اما وی ترتیب اثری برای رفع مشکلات نکرده از این رو نمایندگان از امضای خود برای استیضاح وی دست بر نخواهند داشت.»

فرقی بین حاجی بابایی و فانی نیست

هنوز به طور صریح هیچ یک از نمایندگان امضا کننده نامه استیضاح وزیر مشخص نیستند و یا حتی اعلام نکرده اند که آیا مورد اقبال نیفتادن عزل و نصب های وزیر جدید زمینه استیضاح را فراهم کرده یا خیر اما یک ماه پس از روی کار آمدن فانی بر مسند وزارت برخی نمایندگان از انتصاب مدیران کل ادارات آمورش و پرورش استان هایشان اظهار نگرانی و گلایه کردند و در برخی موارد هم مشخص شد مدیران برخی از استان ها همچون فارس و اراک از افراد بازنشسته بودند که در کهولت سن دوباره مدیرکل شده اند. اینک یک عضو کمیسیون آموزش و پرورش مجلس معتقد است که استیضاح فانی به صلاح کشور نیست. اگرچه قاسم جعفری با محق بودن خواسته های همکارانش در بهارستان موافق است اما استیضاح را آخرین راه حل می داند.

او می گوید: بسیاری از  دغدغه های همکاران ما در حوزه آموزش و پرورش درست است  منتها به نظر بنده استیضاح آخرین راه حل است و بهتر است دوستان در جلسات کارشناسی  تعاملات منطقی تری انجام دهند. اگرچه در مجموع دغدغه های نمایندگان اکثریت خواسته و دلمغشولی  معلمان و فرهنگیان است مثلا نوسازی و مقاوم سازی مدارس، تاخیر در پرداخت ها، هوشمندسازی و نظام رتبه بندی و محتوای درس ها اما بخش بیشتر این خواسته ها مربوط به مواردی است که نیازمند بررسی است یا در حوزه های کاری عزل و نصب ها نمی توان هر مورد را جدا بررسی کرد.» او به نزدیکی آخر سال و تازه کار بودن دولت هم اشاره می کند که نشان می دهد زمان استیضاح به خوبی انتخاب نشده است: « از یک طرف به آخر سال نزدیک می شویم و فرصت زیادی برای بررسی این معاملات نداریم که هر کدام را به طور جداگانه بررسی کنیم و از طرف دیگر نمی توان این مشکلات را بر دوش دولت جدید نهاد بنابراین بهتر است در این مورد با تامل و تانی بیشتری برخورد شود.

جعفری موضوع سیاسی بودن این استیضاح را رد و تاکید می کند: «بهترین دلیل همین است که نمایندگان دغدغه مردم را دارند این یعنی در مقام پیگیری مطالبات فرقی بین آقای حاجی بابایی و آقای فانی نیست و معنای سیاسی ندارد. اگرچه هنوز سوالی در این خصوص از آقای فانی پرسیده نشده و اگر موضوع استیضاح بخواهد پیگیری شود باید روند قانونی را در مجلس طی کند.»

فقدان توافق همه جانبه

امضاهای پای استیضاح اما از طیف اصولگرایان هم کمتر طرفدار داشته تاجایی که مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش معتقد است که امضاهایی که گرفته شده به جز آقای حسینی هیچ کدام تایید نشده و حتی خیلی از افراد در فراکسیون اصولگرایان هم مخالف مطرح کردن استیضاح در صحن علنی مجلس هستند و در کمیسیون تحقیقات هم هیچ توافق همه جانبه ای نمی بینیم.  به گفته او این کار کاملا سیاسی و شتاب زده است و دغدغه های راستین آموزشی پشت این استیضاح نیست. بهلولی شاخص ترین نکته مثبت عملکرد فانی را ارتباط گیری با شاخه تشکلات فرهنگی می داند. کاری که به اذعان او در 4 سال مسئولیت حاجی بابایی در وزارت آموزش و پرورش هیچگاه انجام نشد.

اجرای حکم حیرت آور شلاق برای پیمان نودینیان

 

حقوق معلم - اسماعیل عبدی:

پیمان نودینیان عضو هیات مدیره انجمن صنفی معلمان استان کردستان یکی از صنفی ترین نیروهای عضو شورای هماهنگی کانون های صنفی معلمان کشور ظهر روز یکشنبه 11 اسفند به شکل تلفنی به دادگاه شعبه یک تجدید نظر کیفری کردستان احضار شد.قرار بود حکم عجیب 20 ضربه شلاق که به اتهام واهی توهین به مامور دولت حین انجام کار توسط دادگاه شعبه 105 کیفری صادر شده بود،بررسی و تجدید نظر شود.پیمان را از سر کلاس درس فراخواندند و به شکلی غیر قانونی حکم را اجرا کردند.ایشان در تماسی تلفنی به حقوق معلم گفت:حکم را اجرا کردند و پس از گذشت دو روز، در سه شنبه 13 اسفند حکم تجدید نظر به دستم رسید!

 سئوال این است که روند رسیدگی به پرونده چگونه بوده است که نه حکم تجدید نظر به ایشان ابلاغ شده و نه مهلت قانونی برای اجرای حکم داده شده است؟ آیا این مصداق بی عدالتی نیست؟

 عجیب تر آن است که شاکی ایشان که هم اکنون کارمند اجرای احکام دادگستری است به شکلی فراقانونی به همراه فردی لمپن خارج از سیستم دادگستری در برابر دیدگان مسئول حفاظت اطلاعات پیمان نودینیان را مورد ضرب و شتم قرار داده اند و اعتراض او را نسبت به هتاکی و ضرب و شتم مصداق توهین به مامور دولت در حین انجام کار می دانند!

این معلم ارزشمند و فرهیخته ی کردستانی در آخرین نشست شورای مرکزی کانون های صنفی معلمان کشور در آذر ماه و در شهر تبریز در کنار محمد خاکساری به عنوان نماینده ایران در سازمان جهانی معلمان ( ei ) انتخاب(ابقا) شد.

پیمان نودینیان به زبان انگلیسی مسلط است و در آخرین نشست سازمان جهانی معلمان دغدغه های صنفی فرهنگیان کشور را به زبان انگلیسی مطرح کرده است. او در بین فعالین صنفی بسیار محبوب است و معلمان کشور از خبر اجرای حکم حیرت آور شلاق ، برای او آن هم پیش از ابلاغ حکم تجدید نظر بسیار ناراحت هستند.

 پیشتر برای سیاوش اسلامی عضو کانون معلمان شهر ساری و رضا عبدی عضو فعال کانون صنفی معلمان ایران حکم شلاق به دلیل فعالیت های صنفی و با اتهامات واهی صادر شده بود.
 از سال های اول تشکیل کانون های صنفی معلمان کشور ، این عضو انجمن صنفی معلمان  کردستان فعال و پر انرژی بوده است. من شجاعت و متانت توامان نودینیان را در نشست شورای هماهنگی سال 86 در تهران درک کردم.

 جایی که 40 نفر از نمایندگان کانون های صنفی معلمان کشور در تهران گردهم آمده بودیم تا دغدغه های صنفی خود را به اشتراک گذاریم و نسبت به تخلفات گسترده دولت احمدی نژاد در آموزش و پرورش و تضییع حقوق فرهنگیان موضع گیری نماییم.این نشست منجر به دستگیری معلمان فرهیخته حاضر در جلسه توسط پلیس امنیت و اطلاعات شد و پیمان نودینیان عزیز مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفت.در بند نیز ضمن اینکه ذره ای از موضع مستقل کانون های صنفی نسبت به تخلف دولت از اجرای قانون پایین نیامد،در برابر بازجوها با صبر و متانت رفتار کرد.

 ایشان به دلیل پی ورزی مسائل صنفی معلمان کردستان و کشور همواره مورد بی مهری مسئولان قرار گرفته و از هیات تخلفات اداری حکم ناعادلانه ی دو سال تبعید به زنجان را دریافت کرده است.از معلمان صنفی استان کردستان مختار اسدی به کرج و اسکندر لطفی نیز به اردبیل تبعید شده بودند.

 پس از بازگشت به کردستان آرامش خانواده نودینیان خیلی به طول نیانجامید. او به همراه ده نفر از اعضای هیات مدیره و فعالین کانون صنفی معلمان استان کردستان به دادگاه انقلاب استان احضار شده و همگی حکم عجیب واحد 4 ماه حبس دریافت کردند که خوشبختانه به حالت تعلیق در آمد.

 این فعال صنفی پس از بازگشت از آخرین نشست سازمان جهانی معلمان حکم ممنوعیت خروج از کشور دریافت کرده و با مراجعه به دادسرای اوین و مرکز قضایی مقدسی هم تا کنون نتیجه ای حاصل نشده و این حکم ناعادلانه همچنان باقی مانده است.
حقوق معلم ضمن اعتراض شدید به این به عدالتی ها برای معلمان کشور به ویژه معلمان استان کردستان و محفوظ دانستن شکایت از مسببین این حرکت ناپسند برای پیمان نودینیان و اعلام حمایت تمام قد از ایشان، از مسئولین می خواهد تا با حساسیت مسائل اینچنینی را بررسی و افراد خودسر و رانت خوار را از بدنه قوه قضاییه دور کنند. 

http://bield.mihanblog.com/post/289

نهادینه‌کردن فرهنگ گفت‌وگو

  

بنفشه رنجی 

روزنامه آرمان،22 اسفند 92

 جریان از صبحت‌های دکتر روحانی در روز بازگشایی مدارس شروع شد. رئیس‌جمهور، اول مهر سال جاری خواهان ایجاد زنگ کتاب، گفت‌وگو و انشاء در مدارس کشور شد و گفت: من از آموزش و پرورش و فرهنگیان درخواست دارم که زنگ کتاب ایجاد کنند و ساعتی را در طول هفته و یا ماه به کتابخوانی دانش‌آموزان و توضیح خلاصه آنچه دانش‌آموز خوانده است، اختصاص دهند. پس از آن، وزارت آموزش و پرورش از تشکیل 3 کارگروه برای اجرایی شدن درخواست‌های رئیس‌جمهور در موضوع زنگ انشاء، گسترش فرهنگ مطالعه و روش‌های صحیح گفت‌وگو خبر داد.

تصویب ماده واحده‌ موضوعات تا پایان سال

روز گذشته علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش از آماده شدن پیش‌نویس زنگ گفت‌و‌گو و کتابخوانی خبر داد و اعلام کرد که این طرح در دستور کار شورای‌عالی آموزش و پرورش قرار دارد. همچنین، معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش از تنظیم ماده واحده‌ای برای موضوعات زنگ انشاء، کتابخوانی و گفت‌وگو، سه محور مورد مطالبه روحانی از آموزش و پرورش در شورای‌عالی خبر داد که قبل از پایان سال این ماده واحده به تصویب می‌رسد. حمیدرضا کفاش توضیح داد: در این ماده واحده تکالیف هر بخش برای ادامه کار مشخص شده و با مصوبه شورای‌عالی جایگاه قانونی می‌یابد. مدرسه، مهم‌ترین نهادفرهنگ‌سازی دانش‌آموزان و اولین تجربه جامعه پذیری کودکان است.با اینکه خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که فرد با آن مواجه می‌شود و اولین پایه‌های تعلیم و تربیت در آن ریخته می‌شود اما، اولین تجربه جامعه‌پذیری بی‌واسطه رسمی، در مدرسه شکل می‌گیرد. مدرسه عاملی است که به‌طور رسمی توسط جامعه موظف به اجتماعی کردن افراد در زمینه مهارت‌ها و ارزش‌‌های خاصی شده است. از این‌رو، کارشناسان آموزش و پرورش معتقدند ایجاد زنگ انشاء، گفت‌وگو و کتابخوانی می‌تواند راهی باشد برای نهادینه‌کردن فرهنگ گفت‌و‌گو در جامعه و اینکه افراد یاد بگیرند روش‌های گفت‌وگومحور را جایگزینی برای روش‌های قهری کنند. برخی معتقدند که فضای کنونی در مدارس ایران آنچنان که باید فضایی نیست که بر پایه گفت‌وگو، احترام و تحمل عقاید گوناگون در میان دانش‌آموزان و آموزگاران بنا شده باشد. شاید برخوردهای نامناسب و قهری برخی معلمان با دانش‌آموزان و نگاه کردن به دانش‌آموزان به‌عنوان افرادی که باید مورد امر و دستور معلمان قرار گیرند از همین جا ناشی می‌شود که همه ما در جریان اجتماعی‌شدنمان در مدارس آموزش‌های لازم را ندیده‌ایم. از طرفی دیگر، کارشناسان معتقدند که اگر قرار باشد زنگ گفت‌وگو در مدارس اجرا شود، بهتر که توسط خود دانش‌آموزان و معلمان شکل گیرد و مانند دیگر واحدهای درسی دانش‌آموزان احتیاجی به کتاب مرجع، حفظ کردن قواعد و امتحان دادن وجود نداشته باشد.

زنگ گفت‌وگو؛ پایه آموزش و پرورش مدنی

در همین زمینه عضو کانون صنفی معلمان در گفت‌وگو با آرمان با بیان اینکه ایجاد زنگ گفت‌وگو از پایه‌های آموزش و پرورش مدنی است، می‌گوید: اگر قرار باشد زنگ گفت‌وگو زنگ مستقلی نباشد و با دیگر درس‌ها همراه شود، این مساله لطمه می‌بیند. مهدی بهلولی معتقد است که برای این زنگ احتیاجی به کتاب نیست و دانش‌آموزان و آموزگاران خودشان باید زنگ را پیش ببرند و مستقل باشند. به گفته او، فرهنگ گفت‌و‌گو با خود گفت‌و‌گو باید رشد پیدا کند. همچنین با ایجاد زنگ گفت‌و‌گو خلاقیت فکری و عاطفی دانش‌آموزان که امروزه جای آن خالی است، می‌تواند رشد پیدا کند. بهلولی بیان می‌کند: ما از این پیشنهاد رئیس‌جمهور استقبال کردیم و امیدواریم که چنین طرحی ناقص اجرا نشود و مشکلی نداشته باشد. به‌گفته این عضو کانون صنفی معلمان، امروزه فرهنگ گفت‌و‌گو میان دانش‌آموزان، معلمان و مدیران با یکدیگر وجود ندارد. از این‌رو چنین زنگی برای آشناکردن افراد با فرهنگ گفت‌و‌گو از سن پایین می‌تواند مفید واقع شود. بهلولی با تاکید بر اینکه افراد جامعه باید یاد بگیرند که مشکلات را با گفت‌و‌گو حل کنند، عنوان می‌کند: دانش‌آموزان باید یاد بگیرند حین داشتن اختلاف‌نظر در یک کلاس بشینند و به عقاید گوناگون احترام بگذارند. او می‌افزاید: بیشترین خطری که زنگ گفت‌و‌گو را تهدید می‌کند این است که برای آن کتابی درنظر گرفته شود و از دانش‌آموزان خواسته شود قواعد را حفظ کنند و امتحان دهند. این عضو کانون صنفی معلمان با اشاره به اینکه یکی از امتیاز‌های آموزش و پرورش پیشرفته این است که فرصت خلاقیت به دانش‌آموز داده شود، می‌گوید: در زنگ انشاء، دانش‌آموزان می‌توانند بیندیشند. او عنوان می‌کند: خطری که می‌تواند زنگ انشاء را تهدید کند این است که معلم‌ها احاطه کامل بر این موضوع را نداشته باشند و فرصت خلاقیت به دانش‌آموز ندهند.

خلاقیت در اجتماعی شدن

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز در گفت‌و‌گو با آرمان با بیان اینکه فضای آموزشی درحال حاضر فضای مورد نظر نیست، می‌افزاید: فعالیت‌های آموزشی مدارس در اشکال مختلفی صورت می‌گیرد که بیشتر آنها در قالب گفت‌و‌گو نیست. به گفته عبدالوحید فیاضی، فعالیت‌های آموزشی مدارس در قالب حل تمرین و مساله است و خلاء‌های اصلی بحث به روزآوری و ایجاد گفت‌و‌گو است که باید توسط دانش‌آموزان و به رهبری معلم شکل گیرد. او ادامه می‌دهد: در گذشته فعالیت‌هایی به‌جز حل مساله ضعیف بوده است و زنگ انشاء به‌عنوان زنگی حاشیه‌ای و قابل اشغال توسط درس‌های دیگر بوده است. فیاضی با بیان اینکه جامعه امروزی نیازمند فضای بهتری برای آموزش است،عنوان می‌کند: انشاء و فضاسازی برای گفت‌و‌گو میان دانش‌آموزان با یکدیگر و با معلمان منجر به پردازش اندیشه به نحو بهتری می‌شود. این نماینده مجلس معتقد است ایجاد فرهنگ گفت‌و‌گو اجتماعی‌شدن دانش‌آموزان را به سمت خلاقیت هدایت می‌کند و آثار فرهنگی که در نهاد دانش‌آموز است به خروجی قابل مشاهده و ارزیابی تبدیل می‌شود. 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=555&pageno=4

راهکارهای آموزشی در هفته پایانی اسفند!

 

محمد رضا نیک نژاد 

روزنامه ی اعتماد،21 اسفند 92

سید رحیم میرشاه ولد مدیرکل ارزیابی و عملکرد شکایات آموزش و پرورش:"اسفند هیچ تفاوتی با سایر ماهها برای فرهنگیان و دانش آموزان ندارد و مدارس براساس تقویم رسمی کشور تا 28 اسفند دایر است. تمامی مدیران کل آموزش و پرورش و روسای ادارات در سراسر کشور تاکید کرده اند که کلاسهای درس باید تا 28 اسفند دایر باشد و دانش آموزان و معلمان موظفند که در کلاسهای درس حاضر شوند. به گفته مدیر کل ارزیابی و عملکرد شکایات آموزش و پرورش، ناظران آموزش و پرورش تا پایان وقت اداری روز 28 اسفند ماه به وظیفه نظارتی خود عمل می کنند و اگر تخلفی صورت بگیرد به آن رسیدگی می شود ضمن آنکه والدین می توانند در صورت مشاهده تخلف تعطیلی زودرس مدارس این موضوع را به اداره نظارت و ارزشیابی استان و منطقه گزارش دهند."                                                       

 همواره در روزهای پایانی سال،شتاب،سراسیمگی و شادی در چهره ها و رفتارها هویدا می شود و سرآمدِ این شادمانی و بی تابی،مدرسه ها و دانش آموزان هستند. بچه ها به خاطر سن و سالشان و سرزندگیِ نهفته در جانشان،بیش از هر گروه سنی دیگری،چشم براه آغاز بهار و آیین های آنند. از این رو در روزهای پایانی سال،اداره مدرسه ها از دشوارترین کارهای آموزشی است و آموزگاران و معاونان،پر دردسر ترین روزهای سال را می گذرانند. از آوردن ترقه و ترکاندن آن در گوشه ای از مدرسه،تا غیبت های پر شمارِ دانش آموزان و تلفن های پی در پی فرادستان اداری- برای جلو گیری از تعطیلی زود هنگام مدرسه،آرامش و روند همیشگی مدرسه را آشفته و بی سامان می کند. پیگیری معاونان برای آمارگیری از بچه ها افزایش می یابد و پس از سرشماری دانش آموزان،به خانواده ها تلفن می زنند و فرزندان غایب آنها را به زور به مدرسه می کشانند! در این روزهای بحرانی،برخی مدیران آزمون های هماهنگ برگزار می کنند و با تاکید بر تاثیر این آزمون ها بر ارزشیابی سالانه،بچه ها را ترسانده! و وادار به آمدن به مدرسه می نمایند.   این برخوردها ادامه می یابد،تا این رسمِ نانوشته دیرپا- تعطیلی زود هنگام مدرسه- بگذرد و افسوس که چندان هم دردی را درمان نمی کند و هر سال در بر همان پاشنه می چرخد و باز هم تهدید و ترساندن و آزمون و برخورد از سویی و بی انگیزگی و گریز از مدرسه از دیگر سو ادامه می یابد. اما چرا آغوش دانش آموزان و آموزگارانشان همواره بر تعطیلی ها گشوده است؟

 ساختار آموزشی کشور نا کارآمد و خسته کننده است. مدرسه محیطی است غمگین،استرس زا و به دور از شادی های سازمان یافته،درونمایه های آموزشی از زندگی روزمره دانش آموزان بسیار دورند و پیامد این دوری،روگردانی دانش آموزان و بی انگیزگی آنها در یادگیری این درونمایه هاست. شمار فراوان دانش آموزان در کلاس،پیامدی جز نبودِ تمرکز روی مفاهیم درسی ندارد و دانش آموز در هر زمانی آماده گریز از یکنواختی محیط و آسودگی از خستگی ناشی از آن است. کمبود فضاها و ابزارهای آموزش،آزمایشگاه و کارگاه،نشستن در کلاس های رنگ و رو رفته و میز ونیمکت های تنگ و کثیف،طولانی بودن زنگ ها و فشار ساختار آموزشی بر آموزگار و دانش آموز برای به پایان رساندن درس در زمان پیش بینی شده،نبودِ زمان و امکانات ورزشی- به عنوان پر کشش ترین درس در دوران آموزش- مدیریت های پادگانی و تحکمی که با کمترین برون روی از چارچوب های نوشته و نانوشته کلاس و مدرسه،به سختی برخورد می کند و دانش آموز حتی در آشکارترین حقوق فردی- یعنی برگزیدن نوع پوشش- آزاد نیست و .... از مدرسه و کلاس،جایی خسته کننده پدید آورده که گریز دانش آموزان از آن را ناگزیر می سازد.

 گرفتاری های اقتصادی- صنفی فرهنگیان و بی اعتنایی فرادستان به نارضایتی های ناشی از آن،پایین بودن میزان دستمزدها نسبت به تلاش های آموزشی،سر و کله زدن با دانش آموزان گریزان و بی انگیزه،بی نتیجه ماندن تلاش ها و نا امیدی از دگرگونی های ژرف آموزشی- رفتاری در دانش آموزان،در گیری و دل مشغولی بسیاری از فرهنگیان با شغل های دوم و سوم و .... سبب کاهش انگیزه آنها برای پیگیری فرایندهای آموزشی شده وحسِ بیهودگی تلاش ها،سببِ گریز از مدرسه و آموزش شده است. اما چه می توان کرد؟

 روی دیگر آموزش،شهروند پروری و جامعه پذیری است،که زمینه آن در کارهای گروهی و همیاری دانش آموزان، برپایی مراسم و جشن ها و کارهای خیریه و ... پدید می آید. به باور نگارنده فرادستان آموزشی در این روزهای پایانی سال می توانند زمان کلاس های رسمی را کم کنند و با برگزاری جشن ها و مراسم ملی،خود سر رشته کارها را به دست گیرند و با تخلیه آرامِ انرژی دانش آموزان و فراهم نمودن فضایی شادی زا و پر کشش،آنها را برای آمدن به مدرسه تشویق نمایند. در این روزها می توان دانش آموزان را در برگزیدن نوع پوشش آزاد گذاشت و با تمرکز بر برگزاری مسابقه های ورزشی،اجرای نمایش و موسیقی و رفتن به اردوهای فرهنگی-آموزشی و ... به پیشواز نوروز و سال نو رفت. با این کارها،هم بر روی چهره پنهان آموزش یعنی آموزش های شهروندی و جامعه پذیری دانش آموزان روزنی می گشاییم و هم از تعطیلی زود هنگام مدرسه و آموزش جلو گیری می کنیم. 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-12-21/93.htm#269995