سراب هوشمند سازی مدارس

 

محمدتقی سبزواری

دو ماهنامه ی چشم انداز ایران، شماره ی82، آبان و آذر 92

مقدمه

با قرار گرفتن در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات و بهبود نظریه های آموزشی، هوشمند سازی مدارس از جایگاه خاصی برخوردار شده است. تأکید سند تحول بنیادین سبب شده تا شیوه نامه هوشمند سازی مدارس تدوین و در اختیار مدارس قرار گیرد. سند تحول در کلیه مراحل به لزوم استفاده از فن آوری های جدید و بازتعریف ارزش ها و شیوه های آموزشی پرداخته است.

در بند 25، بیانیه ارزش ها در سند تحول به  بهسازی و تحوّل در نظام برنامه ریزی آموزشی و درسی، مالی و اداری و زیر ساخت های کالبدی و فناوری توصیه شده است. به منظور نیل به اهداف کلان سند تحول در بند 7، راهبردهای کلان از تقویت نگاه فناورانه و بهره مندی هوشمندانه از فن آوری های نوین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی سخن به میان آمده است.

سند تحول همچنین برای رسیدن به اهداف کلان، به ارائه راهکارهایی[1] به منظور ارتقای کیفیت فرآیند یاددهی – یادگیری با تکیه بر استفاده هوشمندانه از فناوری های نوین پرداخته است:

1-      توسعه ضریب نفوذ شبکه ملی اینترانت در مدارس با اولویت پر کردن شکاف دیجیتالی بین مناطق آموزشی و ایجاد ساز و کار مناسب برای بهره برداری بهینه و هوشمندانه توسط مربیان و دانش آموزان در چارچوب نظام معیار اسلامی  

 

2-      تولید و به کارگیری محتوای الکترونیکی متناسب با نیاز دانش آموزان و مدارس با مشارکت بخش دولتی و غیر دولتی و الکترونیکی کردن محتوای تمام کتاب های درسی ( با تأکید بر تولید محتوای چند رسانه ای ) تا پایان برنامه برنامه پنجم توسعه کشور[2]  

3-      ارتقای توانمندی های منابع انسانی برای استفاده از ظرفیت و فرصت فنآوری های نوین و بهره مندی از ظرفیت معلمان کارآمد برای تکثیر توانمندی های ایشان در رفع نابرابری ها و گسترش عدالت تربیتی

4-      حاکمیت روش های فعال، گروهی و خلاق در فرآیند یاددهی و یادگیری برون مدرسه به ویژه در آموزش های مکمل و فعالیت های فوق برنامه.

5-      گسترش بهره برداری از ظرفیت آموزش های غیرحضوری و مجازی در برنامه های آموزشی و تربیتی ویژه معلمان، دانش آموزان و خانواده های ایرانی در خارج کشور بر اساس نظام معیار اسلامی و با رعایت اصول تربیتی

6-      رصد کردن تحولات فناوری و بازتولید برنامه های درسی و محتوی آموزشی و تربیتی متناسب با نیازهای عصر حاضر مبتنی بر نظام معیار اسلامی.

برای تغییر و نوآوری، ایجاد شبکه پژوهشی فعال و فراگیر در درون ساختار نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی با استفاده از فنآوری های نوین اطلاعات – ارتباطات ( راهکار 3/21 ) ارائه شده است.

با مطالعه سند تحول، به این مهم دست خواهیم یافت که اجرای این سند بدون توجه ویژه به منابع مهم اطلاعاتی و تهیه زیر ساخت های نرم افزاری و سخت افزاری عملاً غیر ممکن است. از جمله اقداماتی که می تواند سند تحول را در اجرا موفق سازد، بحث هوشمند سازی مدارس به معنای واقعی آن است. آموزش و پرورش به همین منظور شیوه نامه هوشمند سازی مدارس را تهیه و در اختیار واحدهای آموزشی قرار داده است. در این مختصر سعی می شود با استفاده از این شیوه نامه به وضعیت فعلی مدارس کشور پرداخته و آنرا با آمارهای ارائه شده مقایسه کنیم.

تعریف هوشمند سازی

مدرسه هوشمند، مدرسه ای است که در آن اجرای کلیه فرآیندها اعم از مدیریت، نظارت، کنترل، یاددهی – یادگیری، منابع آموزشی و کمک آموزشی، ارزشیابی، اسناد و امور دفتری، ارتباطات و مبانی توسعه آنها، مبتنی بر فن آوری اطلاعات و ارتباطات باشد.

در این مدارس؛ با استفاده از زیر ساخت های فن آوری های نوین، معلمان و کارکنان توانمند با استفاده از رایانه در امور آموزشی، پرورشی و پشتیبانی، محیطی یاددهی – یادگیری را برای تحقق اهداف عالی آموزش و پرورش مهیا می کنند.

در مدارس هوشمند؛ به کارکنان متخصص نیازمند است و باید از فرآیندهای برنامه ریزی شده مناسب و با پشتیبانی قوی استفاده شود. مدارس هوشمند مکانی برای رشد کارکنان، مدیریت و معلمان می باشد. مدارس هوشمند، بعنوان یک سازمان یادگیرنده، در طول زمان تکامل یافته و بطور مستمر، کارکنان حرفه ای خود، منابع آموزشی و توانایی های اجرایی اش را توسعه می دهد. بنا به این تعریف که در شیوه نامه آمده است بنظر می رسد هوشمند سازی مدارس در طول زمان شکل می گیرد و یک شبه و یک ساله امکان ایجاد مدارس هوشمند وجود ندارد.

در تعاریفی که از شیوه نامه هوشمندسازی مدارس بدست می آید؛ هوشمند سازی نه فقط فراهم آوردن یک سری وسایل سخت افزاری بلکه موفقیت در انجام پروسه های نرم افزاری است.

ویژگی های مدارس هوشمند

مدارس هوشمند برای فعالیت به ویژگی های منحصر بفرد و یا کم نظیر نیاز دارند. مدارس هوشمند باید بتوانند با بهره گیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت منظم در کلیه امور، معلمان و کارکنان توانمند، حضور فعال در شبکه محلی و اینترنت و با ایجاد بستری مناسب و عادلانه برای خلاقیت و تولید علم؛ به محلی برای گسترش فرآیند اصل یاددهی – یادگیری تبدیل شود.

مدل مفهومی مدرسه هوشمند در سه بخش سخت افزاری، زیر ساخت توسعه یافته فناوری اطلاعات، ارتباط یکپارچه رایانه ای به مدارس دیگر، مدیریت مدرسه توسط سیستم یکپارچه رایانه ای و دو بخش ترکیبی - سخت افزار و نرم افزار – تعریف شده است. این دو بخش شامل " محیط یاددهی و یادگیری مبتنی بر محتوی چند رسانه ای " و " برخورداری از معلمان آموزش دیده " می شود.

مولفه های اصلی در مدارس هوشمند شامل : رایانه، شبکه، اینترنت، تجهیزات چند رسانه ای، محتوی دیجیتال، بسته های آموزشی، ابزارهای پشتیبان ، معلم و قوانین می باشد.

بطور کلی ویژگی های مدارس هوشمند به دو بخش سخت افزاری و نرم افزاری تقسیم می شود. بخش نرم افزاری مدارس هوشمند در ابعاد مدیریت، سیستم یاددهی – یادگیری ، مهارت ها و نرم افزارهای آموزشی و بخش سخت افزاری به معنای توسعه زیر ساخت های فناوری می باشد.

علاوه بر موارد فوق؛ از ویژگی های مدارس هوشمند، توانایی تمامی کادر مدرسه در تعیین خط مشی، جهت گیری، خودآگاهی و خود بازبینی می باشد.

همانگونه که ذکر شد یکی از مهمترین ویژگی های مدارس هوشمند، بهره مندی از روش یاددهی- یادگیری می باشد. بجاست اگر پرسیده شود چند درصد از معلمان کشور با این روش آشنایی دارند و با پذیرش آن خود را ملزم به استفاده از آن می دانند. این پرسش نیز بی ربط نخواهد بود که چند درصد از معلمان آموزش و پرورش معنای تحت اللفظی این روش را می دانند؟. آموزش و پرورش تا بحال برای آشنایی معلمان خود چه دوره هایی را برگزار کرده است؟.

مشابه سئوالات فوق در مورد عملکرد مدیریت خُرد، بهره مندی از مهارت های لازم برای کارکنان آموزشگاه، وجود نرم افزارهای آموزشی و توسعه زیر ساخت های فناوری صدق می کند.

اهداف مدرسه هوشمند

به اهداف مدارس هوشمند در شیوه نامه مربوطه در بخش های " چشم انداز مدرسه هوشمند"؛ " ماموریت های مدرسه هوشمند"، " ارزش های مورد توجه در مدارس هوشمند" ، " ضرورت ایجاد مدرسه ی هوشمند" و بخش " اهداف مدارس هوشمند" اشاره شده است. بطور خلاصه می توان اهداف مشروحه در بخش های مختلف را چنین دسته بندی کرد:

¾     نهادینه کردن یادگیری مستمر در طول زندگی

¾    ایجاد بستری مناسب برای ایجاد فرآیند یاددهی – یادگیری و پرورش انسان متفکر و خلاق

¾    حضور و مشارکت و پشتیبانی کامل والدین

¾    مشارکت فعال در جنبش نرم افزاری و تولید علم و دانش

¾    پایبندی به ارزش ها و هنجارهای جامعه

¾    بهره مندی از فن آوری های نوین

با بررسی ویژگی ها و اهداف مدارس هوشمند، می توان به این مهم دست یافت که تعریف مدارس هوشمند بسیار فراتر از مجهز نمودن مدارس به چند دستگاه ویدئو پروژکتور می باشد.

باید پذیرفت که آموزش و پرورش بر خلاف وعده های داده شده در انتخاب دولت نهم، توانست بیشترین مشارکت مالی را کسب کند. این مشارکت می تواند مقدمه ای برای حضور فراگیر در دیگر عرصه های آموزشی باشد. بنظر می رسد دست یابی به ارزش ها و هنجارها بدلیل تعدد مراکز تصمیم گیری؛ از توان آموزش و پرورش خارج باشد.

به منظور نهادینه کردن یادگیری مستمر، تا کنون هیچ اقدام و راهکار مناسبی از سوی وزارت خانه ارائه نشده است.  بهره مندی از فن آوری های نوین نیز که تاکنون فقط شعاری برای رونق شرکت های تجاری بوده است. کالاهای ارائه شده از سوی این شرکت ها نتوانسته اند به جنبش نرم افزاری و تولید علم و دانش که از اهداف می باشد؛ کمکی بکنند. شاهد این ادعا عدم اقبال مدارس غیردولتی ارزش مدار و هیئت امنایی از تولیدات سخت افزاری می باشد. بسیاری از مدیران این مدارس اعتقادی به استفاده از این وسایل برای استفاده از کلاس های آموزشی فعلی ندارند.

شرایط وجود مدارس هوشمند

پر واضح است که مدارس هوشمند برای نیل به اهداف خود به زیر ساخت های سخت افزاری و نرم افزاری نیازمند می باشد. ایجاد کارگاه رایانه، شبکه محلی و تهیه برد هوشمند، اینترانت ملی و اتوماسیون اداری از اقدامات اولیه برای ایجاد یک مدرسه هوشمند است. استفاده از نرم افزارهای آموزشی که از کیفیت فنی، جذابیت، کیفیت آموزشی و تطابق با برنامه درسی ملّی برخوردار باشند از دیگر شرایط لازم برای تأسیس مدارس هوشمند می باشد. مدارس هوشمند می بایست توسط یک شبکه آموزشی با در نظر گرفتن سایر مولفه ها و نهادها با یکدیگر در ارتباط باشند.

مدارس هوشمند می بایست از پرسنل توانمند، مسلط به مهارت های ICDL ، علاقمند به استفاده از تولیدات الکترونیکی برخوردار باشد. مطابق با تعاریف و ویژگی هائی که شیوه نامه هوشمند سازی مدارس در فصل سوم بیان می کند اگر هر کدام از موارد فوق الذکر که بطور مفصل در شیوه نامه ذکر گردیده، مهیا نباشد؛ مدرسه مذکور جزو مدارس هوشمند تلقی نخواهد شد.

نحوۀ فعالیت مدارس هوشمند

مراکز آموزشی خودسرانه نمی توانند اقدام به هوشمند سازی مدارس بکنند. برای ایجاد یک مدرسه هوشمند می بایست مراحل کسب مجوز، توانمند سازی کارکنان از طریق دوره های ضمن خدمت و افزایش بهره وری و ایجاد انگیزه در بین معلمان را طی کنند. هر کدام از این مراحل خود به چند زیر مجموعه تقسیم می شود که در فصل پنجم شیوه نامه به تفصیل بیان شده است.

بیشترین حوزۀ فعالیت مدارس هوشمند در ساختار رفتارهای یاددهی – یادگیری است. برای تحقق این رفتار می بایست خردمندانه و توسط مولفین آشنا به علوم تربیتی به تدوین برنامه درسی اقدام کرد.

روش تدریس در یک مدرسه هوشمند با یک مدرسه عادی بسیار متفاوت است. معلمان می بایست در این رابطه از آموزش مناسب برخوردار و از روش تدریس هدفمند استفاده کنند. تارنمای مدرسه می بایست دارای یک سری اطلاعات کلی و جزئی در مورد مدرسه، معلمان و مواد درسی باشد بطوریکه بتواند درصد قابل توجهی از نیازهای معلمان، والدین و دانش آموزان را برآورده سازد.

دسته بندی مدارس  

مدارس در شیوه نامه هوشمند سازی به پنج دسته: نیمه الکترونیک، الکترونیک، نیمه هوشمند، هوشمند و هوشمند پیشرفته تقسیم می شوند. با استفاده از دو فرم مجزا که به بررسی و پردازش امکانات سخت افزاری، نرم افزاری و تهیه ملزومات می پردازد؛ این دسته بندی صورت می گیرد. با مطالعه و بررسی مولفه های قید شده در فرم های مخصوص می توان دریافت که نمرات اکتسابی اکثر مدارس کشور از سطح حداقل امتیاز لازم مدارس نیمه الکترونیک پائین تر است.

از مجموع 58 ردیف مورد استناد برای دسته بندی مدارس، کمتر از یک سوم آن به تجهیزات سخت افزاری مربوط می شود که بسیاری از این موارد تقریباً از توان آموزش و پرورش خارج است. بر طبق تعاریف و معیارهای لازم، طراحی دروس و آموزش معلمان از نیازهای اصلی مدارس هوشمند است که در حال حاضر هیچ مدرسه ای نمی تواند ادعای بر آورده کردن آنرا داشته باشد.

برای کسب رتبه نیمه الکترونیک، مدارس باید از مولفه های " استفاده از پرونده الکترونیکی دانش آموز" ، " بهره مندی از تارنما برای ارتباط با اولیا" توسط مدیریت، توانایی کار با سیستم های دانش آموزی – چه سیستم هائی – توسط معاونین، برخورداری از تجهیزات سخت افزاری همچون رایانه، چاپگر و اسکنر ، دیتا و پروژکتور و نحوه کار با آن توسط عوامل سود بجوید. چند درصد از مدیران آموزشگاه های کشور توانسته اند این مقدمات را فراهم کنند. با توجه به شرایط ذکر شده آیا می توانیم برای مدارس کشور سطحی بالاتر از نیمه الکترونیک و حداکثر الکترونیک تعریف کنیم؟.

اگر نیازهای نرم افزاری مدارس هوشمند را نادیده بگیریم. مدارس هوشمند پس از مدارس نیمه هوشمند، الکترونیک و نیمه الکترونیک قرار دارد. در حالیکه همانگونه که ذکر شد نمرات اکتسابی اکثر مدارس کشور با توجه به معیارهای ارائه شده از سطح مدارس نیمه الکترونیک نیز پائین تر است.

تعاریف، ویژگی ها و اهداف مدارس هوشمند، تصویر دیگری را برای کارشناسان مجسم می کند. عدم توجه به تعارف و دست نیافتن  به اهداف و اصرار و تبلیغ مسئولان مبنی بر تجهیز مدارس به وسایل سخت افزاری همچون دیتا پروژکتور و برد هوشمند شائبه وجود منافع مادی را ایجاد می کند.   

منابع :

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

شیوه نامه هوشمند سازی مدارس



[1]به روش، راه و  پروژه هایی گفته می شود که برای اجرایی کردن اهداف و راهبردها مورد استفاده قرار می گیرد.

[2]  زمان اجرای برنامه پنجم توسعه کشور از ابتدای سال 1390 الی 1394 می باشد .

تراز تازه ای از زندگی دانشگاه در راه است... دانشگاه؛ همچون فضا

 

 (متن تحریر یافته ویراستۀ سخنرانی مقصود فراستخواه در همایش کیفیت دانشگاه، دانشگاه تهران ، دانشکده کارآفرینی،  1392)

 

 ماهنامه مهرنامه، شماره 31، مهر 1392  ص 200

مسأله

شواهدومطالعات کافی وتجربۀ روزانۀ ما در دانشگاه ها دلالت به این می کنند که بسیاری ازدانشجویان تجربۀ مؤثری از یادگیری رهایی بخش در دانشگاه ندارند؟ عمق و کارایی و نفوذ و اثر گذاری آموزش های دانشگاهی در ایران مناقشه آمیز شده است. چرا چنین شده است؟ به نظر می رسد که پای عواملی در کار است مانند شیوع مدرک گرایی براثر سیاستهای نادرست، حافظه مداری در نظام آموزشی، وسوسه های بنگاه داری نامعقول در مدیریتهای دانشگاهی، کالایی شدن بی رویۀ آموزش عالی، تلقی نادرست ما از مجازی شدن، سیطرۀ امر انبوه و توده وار، رشد بی ضابطۀ کمّی به رغم نقائص جدی در معیارهای کیفی، کاهش شاخص اقامت در پردیس، تضعیف نهادینۀ هیأت علمی در کشور، آثار تمرکز گرایی و مشکلات مربوط به آزادی آکادمیک و استقلال دانشگاهی. اینها فقط شمه ای از عواملی هستند که سبب گشته اند «یادگیری با کیفیت» در دانشگاه های ما روی هم رفته موضوع فراموش شده ای باشد.

غالبا «علم آموزی» درست وحسابی دیده نمی شود. اجتماعی شدن علمی دانشجویان در حد رضایت بخشی نیست. ذهن علمی و تفکر انتقادی آنها نمی شکفد و شوق جستجوی بیطرفانۀ معنا و حقیقت برافروخته نمی شود. ما قادر نیستیم روحیۀ پرسشگری واکتشاف را در فرزندان مان بیدار بکنیم و به توسعۀ خودفهمی حرفه ای و انسانی و  فرهنگی آنها یاری مطلوبی برسانیم. بودن در دانشگاه، چندان دانشجویان را به ارزشهایی همچون کار گروهی یا درکی صلح آمیز از زیستن با دیگری بر نمی انگیزد. پس بگمان، دانشگاه های ما نوعا در ایجاد محیطهای یادگیری اثر بخش برای دانشجویان وکمک به یادگیری چگونه آموختن، یادگیری برای چگونه بودن وبرای زیستن با دیگران، نمرۀ خوبی احراز نمی کنند.

پایۀ مفهومی

یادگیری بنا به نظریه های های متأخر، صرفا یک «تغییر سطحی رفتار» یا امری یکسره شناختی نیست بلکه رویدادی مربوط به کلیت هستی انسانی است. یادگیری، معنا دهی به تجربه های زیسته است که در زمینه ای اجتماعی واز طریق تعامل با محیط صورت می گیرد. یادگیری، فرایند ساخته شدن آگاهی و دانش و معنا سازی حسب موقعیتهای گوناگون است.

از سوی دیگر، دانشگاه سرشتی فضاگون دارد. کل زیست بشر، فضامند است و از جمله زندگی علمی نیز چنین است. این فضامندیِ(spatiality)خاصی است که  امکان آن را فراهم می کند تا ما به تجربه های خویش معنا بدهیم. فضا، امری اجتماعی است و سپهری است هنجاری، ارتباطی و عاطفی. جاها و اشیا و رابطه ها، معنای خاصی برای افراد وگروه ها دارند. کارخانه برای کارگر، مزرعه برای کشاورز، خیابان برای شهروندان و فضای خانه برای خانواده.

 دانشگاه نیز یک فضای ارتباطی در نوع خود است. بی جهت نبود که به او یونیورسیتی گفتند. « Universe » به معنای عالَم است. به معنای سپهری است که مجموعه ای از نمادها و نشانه ها وپردیس و نوع خاصی از هنجارها وارتباطات و فرهنگ وزندگی دانشگاهی به او کلیت می بخشد. همانطور که بوردیو بحث کرده است، فضا حاوی میدانها و  قواعد وروالها ومنش هایی است. تجربه هایی در آن روی می دهد و منابع و مبادلات معنادار در آن تولید و توزیع می شود وبر سرش هم همکاری وهم رقابت می شود. فضا مخزنی از معانی «ذخیره شده » است و حاوی موقعیتهایی برای خلق امکانها و تنشها و خلاقیتها و فرصتهای رقابتی و حوزه های مختلف معنا سازی است.

در یک وضع ایده آل، دپارتمانهای مختلف دانشگاهی و ساختمان دانشکده ها در پردیس و کلاسهایی که پس از ورود استاد ، درهای شان بسته می شود و هیچکس جز دانشجویان آن درس(هرمقامی نیز داشته باشد) وارد آن نمی شود، همه استعاره هایی هستند از خودآیینی وتکثر در فضای آکادمیک. این استعاره های دانشگاه است که می تواند انگارۀ «ما عقلانی ها»(we – rational) را در دانشجویان بیدار بکند. در این الگوی مثالی، رئیس دانشگاه مثل رئیس جمهور منتخب یک «ملت-دولت»است وعنوانش؛ پرزیدنت است. برای مدیریت دانشگاهی، تعبیر حکمرانی یا حکمروایی (Governance) به کار می رود. دانشگاه ها، همچون سرزمین(territory ) اند واستقلال وتمامیت ارضی دارند.

 فضای دانشگاه فقط از ذرات شناختی به وجود نمی آید. بودن دانشجو در دانشگاه تنها با درس خواندن صورت بندی نمی شود. اقامت دانشجو در دانشگاه با همۀ وجود خویش روی می دهد. دانشجو در دانشگاه هست نه فقط باحافظه اش! که با تفکرش، بدنش، روحش. با امیال ولذات وعلایق وتمنّیاتش. باعواطف واحساسات وهیجانات وآرمانهایش. با نیازهای اجتماعی اش به عضویت در گروه های ورزشی، علمی، هنری ، فرهنگی واجتماعی وهویت قومی. با سبک زندگی و کنش ارتباطی ونمادینش و با رقابتش بر سر پایگاه اجتماعی.

بحث

اکنون پرسش مهم این است که فضای دانشگاه های ما برای دانشجویان چه حال وهوایی داشت؟ چقدر دانشگاه ایرانی، مکانی برای تعاملات علمی بود ومکانی برای زندگی علم وبرای اکتشاف وپرسش افکنی بود؟ به تجربه های پرتنش ودر عین حال لذت بخش معنا سازی تا چه مقدار دامن می زد؟ آیا حاوی فرصتها وموقعیتهایی برای مراسم تعاملی علم و برای خودآیینی علمی بود تا به تعبیر راندال کالینز، دانشجویان را از انرژی عاطفی در حیات فکری و علمی سرشار بکند. میدان ها  وفضاهای دانشگاهی، چه اندازه قادر شده اند قابلیتهای همکنشی علم ورزی را فراهم بیاورند تا دانشجویان بتوانند سرمایه های فرهنگی واجتماعی ونمادین خود را مبادله بکنند و ارتقا بدهند؟ ظرفیتهای دانشگاه برای اشاعۀ همرفتاری مولّد علمی چقدر بود؟ می توانستند فضاهای گفتگویی گرم[1] برای تولید ومبادله دانش انتقادی واعتبار یابی آن فراهم بکنند؟ محیط دانشگاهی ما وفضای آن «یادگیری برانگیز»[2]  وتفکر برانگیز بود؟ دلگرم کننده[3] بود؟ و دلیری دانستن به فرزندان مان می آموخت؟ دانشگاه قادر شده است که به شوق یادگیری تحولی واجتماعی دانشجویان دامن بزند؟ و عادتواره های مباحثه علمی، مطالعه جمعی، خبر دادن به همدیگر از رویدادهای علمی، کتاب خریدن و مطالعه کردن ترویج بدهد؟ دانشجویان را به هنجار درس خواندن، عمق درگیری با مباحث، شوق بداعت های فردی، اکتشاف، تفکر انتقادی و  یادگیری تأملی ترغیب بکند؟

اگر پاسخ این پرسش ها بحث انگیز است و اگر دانشگاه های ما نتوانسته اند در رسالت بزرگ برافروختن شوق یادگیری و روح علم ورزی توفیق چندانی به دست آورند، به نظر می رسد یک علت عمده اش را باید پیش از هرچیز در ساختار قدرت در دانشگاه جست. توازن قدرت به نفع فرهنگ علمی وعقلانی نبود واین، متأسفانه همه چیز را مختل می کرد. ساختار قدرت و ایدئولوژی مسلط به شکل گیری فضاهایی رسمی در دانشگاه منجر می شد. این فضاهای رسمی را در جو گروه ها، در اتاق های تصمیم گیری، در کلاس و آزمایشگاه، در برنامه و مدیریت، در قوانین و مراسمات و در ودیوار و تبلیغات و مانند آن شاهد بودیم.

این فضاهای رسمی بنابه سرشت خویش نمی توانستند تعاملات ومشارکت ها ومبادلات وگفتگوها را تعالی بدهند، قادر نبودند شور یاددهی ویادگیری به وجود بیاورند، فضاهای آیینی علم را توسعه وتعمیق بدهند، فضاهای کار تیمی را بارور سازند، فضاهای زیست دانشجویی و فضاهای کیفیت زندگی کاری هیأت علمی را سرزنده، پرنشاط و شکوفان بکنند. بلکه تاحد زیادی هم مانع می شدند. با انواع تنظیمات گفتمانی وکدگذاری های رسمی که داشتند. پست ریاست بشدت سیاسی بود. یک عده از راه می رسیدند، مدیر ورئیس وکذا وکذا می شدند. زود به مرتبۀ استادی می رسیدند وآدمهایی جدّی در حاشیه می ماندند، مخصوصا در علوم انسانی واجتماعی. گروهی شوی کتاب ومقاله و مجله به راه می انداختند و متفکرانی منتقد در حسرت جایی برای نوشتن و مجوزی برای منتشر ساختن. میان مایه ها و خّرده کاران تولید انبوه می کردند، قدر می یافتند و برصدر می نشستند و پرسشگران رنج می دیدند و  زبان در کام می کشیدند. حافظه و رابطه کارساز بود و اندیشه، مسأله ساز. وهکذا هلمّ جرّا....

نتیجه گیری

اما آیا این پایان راه است؟ خوشبختانه نه. «مطالعات فضا»، افقی نظری پیش روی ما گشوده است تا بتوانیم جاری زندگی را در لابلای پنهان فضاهای رسمی نیز ببینیم و ژرفکاوانه تر توضیح بدهیم. فضا تنها منحصر به سطح رسمی نیست. متمایز با فضاهای رسمی غالب در دانشگاه ها، آهسته آهسته شاهد سربر آوردن فضاهایی اقتضایی از طریق زندگی غیر رسمی گروه هایی از استادان و دانشجویان هستیم که میل به اعتزال و میل به عبور از ساختارها و فضاهای رسمی دارند. با طبیعتی ققنوس وار. آرام وخاموش اما مقاوم و بالنده. زیستن ونفَس کشیدن و عمل کردن در اندک فضاهای خالی میان ساختارهای رسمی، کار آنهاست. کمترین فرصتها را بهانه ای برای ادامۀ هستی خویش می سازند وتا می توانند می تراشند ومی خراشند.

 این فضاهای اقتضایی به تعبیر هانری لوفور فضاهای امیدند. این فضاها با کلاس داری های متفاوت برخی استادان پدید می آیند و با ارتباطهای خلاق میان آنان ودانشجویان: در اجرای پایان نامه ها، در همایش ها، انجمن ها و مجامع علمی. این فضاهای امید با ظهورخرده فرهنگهای علمی در گروه ها وپردیس های دانشگاهی شکل می گیرند و با روابط چهره به چهره یا اینترنتی میان طیفی از دانشجویان با هم وبا برخی استادان شان.

 این فضاهای اقتضایی نوظهور وغیر رسمی، با خاصیتی ریزومی جوانه می زنند، رشد می کنند و گسترش می یابند. از این کلاس تا به آن دپارتمان، از این همایش تا به آن انجمن، از این دانشگاه کشور تا به آن دانشگاه در خارج. بویژه با اغتنام فرصت از شبکه های اجتماعی و ارتباطات اینترنتی وفرایندهای رهایی بخش جهانی شدن. به مدد این فضاهای اقتضایی وارتباطی است که اجتماعات یادگیری و حلقه های علمی تازه ای در اینجا وآنجا شکل می گیرد. تراز نوینی از تعاملات فکری، منش های آکادمیک، عادتواره هاو هنجارها ظهور می کند با خلاقیت ها، بداعت ها،  نوآوری ها، با یک جور متفاوت بودن، با سبکهای خاصی از  زیستن، سبکهای خاصی از  درس دادن ودرس خواندن و تحقیق کردن و ارتباط یافتن و همکنشی و نقد کردن و بحث کردن وگفتگو کردن و چیز نوشتن و پرسیدن و اندیشیدن.   

http://farasatkhah.blogsky.com/

تحول بنیادین در آموزش و پرورش

 

عزت اله مهدوی 

روزنامه آرمان،28 دی 92 

تارنمای فرهنگیان نیوز 

روزنامه اعتماد،2 بهمن 92

1-آموزش وپرورش نوین در ایران به دنبال نوعی تغییر نگرش در جهت باز سازی سیاسی واجتماعی جامعۀ استبداد زده،بیمار ،استعمار زده و رنجور عهد قاجاریه شکل گرفت. بسیاری از نواندیشان آن دورۀ مهم تاریخی، این نهاد اجتماعی را دروازه ای برای ورود به تحولات کیفی وکمی می شمردند. البته  مبلغان سیاسی ومذهبی اروپایی نیز بیش از متفکران ما در این زمینه متفطن بودند.اما اغراق در سهم آنها درجهت دادن به روند تأسیس  مدارس، خصوصاً در جامعۀ بشدت سنتی آن روز ایران ،خیلی وجه تاریخی وواقعی ندارد. لازم است بدانیم رهبران فکری و مذهبی با نفوذ آن دوره از روند رو به رشد این نظام جدید در بسیاری از مواقع حمایت جدی می کردند.تا اینکه در دوره پهلوی اول جریان دولتی سازی مدارس شدت گرفت وحکومت ،از مدارس ابزاری ساخت تا  انتظارات خود را برای تغییر شکل ومحتوای جامعه ،تعمیق ببخشد. بی شک آنها با بودجه وامکاناتی که به این بخش تخصیص دادند توانستند به لحاظ کمی انحصار دولتی را تحکیم نمایند.به این طریق آموزش نوین که در جهت اصلاح جامعه و وسیله ای برای آگاهی اجتماعی شمرده می شد،تبدیل شد به ابزاری برای مهار ونظم بخشی در جهت برنامه های حکومتی.از همین جا افول آموزش وپرورش آغاز شد.تنظیم آموزش با عقربۀ بازارِ مصرف وبرقراری نظام عرضه وتقاضا بر شدت افول این نهاد مردمی افزود.ما نیاز داریم یک بار دیگر دولت در نوع حضور خود در چرخۀ تعلیم وتربیت غور نماید وبا باز تعریف نهادهای مردمی وتهیه نقشه راهی که ادارۀ مدارس به عهدۀ نهاد های مردم نهاد باشد،هر چه زودتر به این وضعیت مبهم خاتمه دهد.لازم است بدانیم تأمین بودجه آموزش همگانی رایگان هیچ منافاتی با تقویت این نهادهای مردمی ندارد.خصوصاً آنکه قانون اساسی نیز دولت ها را ملزم به این رویه کرده است.

2- نهاد آموزش وپرورش در وضعیت فعلی به کوهی صعب العبور می ماند که مسئولین آن ،هربار از یک قسمت شروع می کنند. هنوز نقشه پازل مانندی تهیه نشده که همگان بفهمند  و از نمای بالا ببینند که چه تحولی در حال رخ نمودن است و هر اقدامی مربوط به کدام قسمت نقشه است .مثلاً طرح آموزش شنا(سباح) درمقطع ابتدایی ویا خصوصی سازی پیش دبستانی کجای تحول بنیادین قرار داشته وچه نتایجی به بار آورده؟ من نمی پردازم به طرح "مدرسه قرآن" که محترم است وموضوعیت جدی دارد. اما باید یاد آور شوم  که این طرح که شاه بیت تحولات بنیادین است چگونه در" چرخۀ اجرای بد"،نوعی احساس بدبینی ایجاد نموده .( در سایت اطلاع رسانی  وزارتخانه، مروری بر پروژه های بنیادین فرمایید تا مطلب دستگیرتان شود.) . به نظر می رسد که نوع تفسیر وتعبیر هر تیمی که به مسند مسئولیت می رسد ،در این مسئله مهم است و هنوز از یک الگوی فنی و تخصصی ایجاد تغییرات پایدار پیروی نمی شود.داستان کوه وکوره راه ونقشه،باقی است.

3-چگونه از تحولات کیفی وعظیم سخن بگوییم تا زمانی که بودجۀ آموزش وپرورش به اندازۀ پرداخت حقوق کارمندانش است؟ وسهمی ناچیز برای حفظ وبهینه سازی اماکن آموزشی وگسترش فعالیت های پرورشی وتربیتی و پژوهشی در نظر گرفته می شود. حال آنکه عمدۀ بار تحولی "سند تحول بنیادین آموزش وپرورش "بر پایه های امور کیفی آموزش و تقویت بنیادهای شخصیت سازی دانش آموزان وانجام فعالیت هایی برای توانمند سازی کارمندان ومربیان ،گذاشته شده است.

4- سلسله مراتب عمودی در آموزش وپرورش ،بسیاری از معلمان را بی انگیزه کرده است.در اینجا نمی پردازم به ضرورت تشکل ها،که به قول وزیر محترم آموزش وپرورش "پتانسیل کارشناسی"دارند.در اینجا نمی پردازم به فعالیت طاقت فرسای تشکل های صنفی معلمان،که به قول آن بزرگوار ،در پشت "گسل"وزارتخانه زمینگیر شده اند.اساساً برای ضرورت وجودی این نهادها استدلال نمی کنم. اظهر من الشمس است که می توانند در باز گرداندن انگیزه برای معلمان مثمر ثمر باشند،البته احیای آنها برای دولت تدبیر وامید بی هزینه نیست. در اینجا اشاره می کنم به کارکرد های ضعیف شورای معلمان در مدارس و سهم آنها در هدایت فعالیت مدارس و البته مناطق وادارات کل.و البته در این باره تقصیر یا قصوری متوجه معلمان نیست سازو کار موجود ،معیوب است.جا دارد بررسی کنیم درسایت های رسمی و مطبوعات وزارتخانه ای وادارات تابعه، که سهم معلمان برای اظهار نظر چه وزنی دارد؟ در جایی که هنوز مدارس دولتی ازاشتراک منظمی در مجلات  وروزنامه های مربوط به تعلیم وتربیت برخوردار نیستند.به هر ترتیب مناسبات فعلی حاکم بر روابط معلمان و مسئولان آموزش وپرورش نیاز به دگرگونی دارد.

5- تغییر نگاه به آموزش وپرورش ،نه تنها الزامی وضروری می نماید، بلکه حیات دینی وملی ما به احیاء وتقویت وبه روزآوری آن وابسته است.اما چرا فریاد های این غریق را جدی نمی گیرند؟شاید بخاطر آن است که چیزی جز آنچه گفته می شود به رؤیت می رسد. در جایی که یک وزارتخانه چند ده هزار نیروی مازاد دارد،چگونه چند ده هزار کمبود نیرو می تواند داشته باشد؟ به طوری که پرداخت حق التدریس آنها هم به تاخیر می افتتد و سامان دهی کلاسها تا اول مهر از هفت خوان رستم هم دشوار تر بنماید؟یا در مقیاسی کوچکتر وساده تر وقتی فعالیت های مربوط به آزمونها ی تستی پیشرفت تحصیلی که توسط قسمتهایی از بدنۀ این وزارتخانه انجام می پذیرد،قابل مقایسه با آزمونهای موسسات خصوصی نیست ،چگونه تغییر نگاه امکان پذیر می شود.در خیلی از مدارس (خصوصاً دبیرستان ها)،هنوز برای هر معلم در هفته ساعتی در نظر گرفته نشده که به ملاقات اولیای دانش آموزان اختصاص بیابد،چه می گویم ؟اتاق مناسبی برای این منظور وجود ندارد.بزرگان آموزش وپرورش در رسانه ها بخوبی پوشش می گیرند،به هر مناسبتی،چرا جامعه و سایر عوامل مؤثر در این زمینه را نمی توانند متقاعد کنند؟که اول باید بودجه آموزش وپرورش بسته شود بعد سایرین. همه می دانیم که فشار بر اقشار جامعه برای تأمین هزینه های مدرسه فرزندانشان طاقت فرساشده است، در این باره باید فکری کرد.تعاملات مالی مدیران مدارس با اولیای دانش آموزان همواره ،هر دو طرف را آزرده است.  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=509&pageno=5 

http://www.farhangiannews.ir/view-15333.html 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-11-02/93.htm#264903

جایگاه وحدت اسلامی در تفکرات اقبال لاهوری

           

                               متفکری که به وحدت مسلمانان اندیشید

                      عزت‌الله مهدوی،روزنامه اعتماد،ص اندیشه،28 دی 92 

                              تارنمای مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی

 یکی از نکات برجسته و عبرت آموز بزرگان علمی و فرهنگی جهان اسلام آن است که همواره تحت هر شرایطی منادی وحدت در میان مسلمانان بوده‌اند. در حافظه تاریخ کمتر سراغ داریم که این متفکران تراز اول به جنگ فرقه‌یی دامن زده و آتش کینه‌های مذهبی را مشتعل‌تر کنند. از این میان می‌توان به متفکر نامبردار پاکستانی، علامه اقبال لاهوری اشاره کرد. در متونی که از او به جا مانده نه‌ تنها ارزش‌های جهانشمول دین اسلام به روشی معقول مطرح می‌شود بلکه به ارزش‌هایی اشاره می‌کند که مکتب تشیع به جهان اسلام از طریق رهبران دینی‌اش ارائه کرده است. مطرح کردن حرکت امام حسین (ع) به عنوان یک حرکت درس آموز از آن جمله است (چو خلافت رشته از قرآن گسیخت – حریت را زهر اندر کام ریخت. بر زمین کربلا بارید ورفت – لاله در ویران‌ها کارید رفت. ص157) . اشاره به رسالت زن مسلمان با بهره‌گیری از آموزه‌های شیعی که حضور انسانی زنان را در اجتماع ارج می‌نهد(فطرت تو جذبه‌ها دارد بلند- چشم هوش از اسوه هرا مبند. ص188) در شرایطی که مقوله اجتهاد از طرف بزرگان شیعی مطرح می‌شود، اقبال لاهوری به‌شدت از آن به عنوان یک روش نو و کارآمد حمایت می‌کند. این بزرگان شیعه نیستند که همواره وحدت مبنایی وعقلایی را تبلیغ می‌کنند. بزرگان فهیم اهل سنت نیز در این راه بسیار آگاهانه عمل کرده‌اند. در شرایطی که استقلال پاکستان،نوید روزگار خوشی را برای مسلمانان آن مرز و بوم می‌داد، امروزه می‌بینیم آتش جنگ‌های فرقه‌یی، این سرزمین پاک و مظلوم را صحنه جدال بی‌حاصل و ویرانگر کرده است. فرزندان معنوی اقبال باید به خود آیند و راه و مرام این بزرگمرد را بپیمایند. خاطره او را به این وسیله گرامی می‌داریم. در بیتی از وحدت مسلمانان می‌گوید: «چون گل صد برگ، مارا بو یکی است – اوست جان این نظام و او یکی است» (ص98) در این بیت از اتحاد حول محور خداوند یگانه که جان عالم است سخن می‌گوید. در بیت دیگر می‌گوید: «مردمان خو‌گر به یکدیگر شوند – سفته در یک رشته چون گوهر شوند.» وحدت به مسلمانان اعتبار می‌دهد. در جایی می‌گوید: از حجاز وچین و ایرانیم ما- شبنم یک صبح خندانیم ما. مست چشم ساقی بطحاستیم – در جهان مثل می‌ومیناستیم. (ص 98) . در این فراز اخیر از وحدت حول شخصیت پیامبر گرامی سخن می‌گوید. در جایی دیگرهشدار می‌دهد که: تا نه این وحدت زدست ما رود- هستی ما با ابد همدم شود. (ص 151). در فرازی می‌گوید: قطره تا همپایه دریا شود- ذره از بالیدگی صحرا شود (ص92) . عشق به رسول رحمت، آنچنان است که چوب خشک را جان می‌بخشد چطور مسلمانان را وامی گذارد: «من چه گویم از تولایش که چیست- خشک چوبی در فراق او گریست» (ص98) . ونیز می‌گوید: «فرد را ربط جماعت رحمت است» (ص39) اگر در جهان اسلام تفرقه و تشتت اساس اجتماعات را ویران کرده، اقتدار و همزیستی و تعادل و تعامل سازنده بین فرقه‌های مذهبی، جای خود را به کینه و آتش ‌فروزی و جنگ ناخواسته وتحمیل شده و ضعف و زبونی داده به این علت است: «مسلم از سر نبی بیگانه شد- باز این بیت الحرم بتخانه شد. از منات ولات و عزی و هبل – هریکی دارد بتی اندر بغل.» یاد اقبال لاهوری و علامه شرف الدین حسینی و آیت‌الله بروجردی و همه آنهایی که به دارالتقریب‌ها می‌اندیشیدند و منادی وحدت بودند، گرامی باد.

پی نوشت: تمام اشعار از «اشعار فارسی اقبال لاهوری» با مقدمه و حواشی م. درویش، انتشارات جاویدان 1361. 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-10-28/226.htm#264542

http://www.cgie.org.ir/fa/news/8696

گفت گویی درباره ی دو دیدار برخی کنشگران صنفی فرهنگیان با کارگزاران صندوق ذخیره فرهنگیان

  

 فکر می کنم تشکل های فرهنگی تاکنون دو دیدار با کارگزاران تازه صندوق ذخیره فرهنگیان داشته اند. گزارش دیدار نخست را جناب پورسلیمان در روزنامه اعتماد روز شنبه همین هفته منتشر کرد. نشست دوم در روز یکشنبه،یعنی روز پس از انتشار آن گزارش انجام گرفت.  در این نشست غندالی از گزارش دیدار نخست،گلایه داشت و دلخور بود و می گفت که برخی سخنان خصوصی و درددل بوده اند و برای انتشار در رسانه های همگانی گفته نشده است.  در این باره و در زیر گزارش و گفت و گوی نیک نژاد با ایلنا درباره ی نشست دوم،که دیروز منتشرشد در فیس بوک گفت و گویی درگرفته است. با توجه به اهمیت موضوع،گفتم دوستان هم بخوانند و اگر نظری در این باره دارند بنویسند.  پیشاپیش از جناب پورسلیمان و دیگر دوستان پوزش می خواهم که با آنها هماهنگ نکردم.

توضیح این که دیدگاه نخست را پورسلیمان درباره ی گزارش ایلنا و گفت و گوی نیک نژاد با آن نوشته اند.

علی پورسلیمان

 سلام . دوست عزیز . جناب بهلولی . فکر می کنم کلیات بود نه جزییات ! پایدار باشید.

 مهدی بهلولی
درود به جناب پورسلیمان
راستش آنها از گزارش شما در روزنامه اعتماد دلخور بودند. گفته می شد شما بدون هماهنگی با آنها،گزارشی نوشته اید که از دید خودشان،به سود منافع فرهنگیان نیست و تنها حاشیه های کار صندوق را زیاد می کند. من البته خودم پرسیدم که شما(غندالی) اگر به راستی می خواهید شفاف سازی و اعتمادسازی کنید باید اجازه دهید به یک شرکت حسابرسی مستقل تا صندوق و آنچه که در سال های گذشته بر آن رفته است را برای فرهنگیان روشن سازد- که البته پاسخی داده نشد. اما من فکر می کنم گزارش هر نشست باید با رضایت دو طرف رسانه ای شود. از این نظر درخواست شد که جزییات سخنان رد و بدل شده و برنامه هایی که صندوق دارد رسانه ای نشود.
علی پورسلیمان
سلام . جناب بهلولی . سعی من این بود که گزارش شفاف بوده و اطلاعات جدید به خوانندگان بدهد ( به نظر می رسد اطلاعات تکراری صرف حضور تشکل ها ، مد نظر معلمان نباشد ) . اگر متن کامل را دوستان خواننده باشند ، متوجه خواهند شد ... به ویژه جایی که آقای غندالی در جایگاه حمایت از معلم سخن می گوید .
علی پورسلیمان
البته باید نکته ای را به شما و نیز تشکل های معلمان بگویم : " وقتی که تشکل ها خواهان شفاف سازی در عملکرد و رویکرد صندوق ذخیره فرهنگیان می شوند ، این باید در عمل نیز به اثبات برسد . ارائه خبرهای فیلتر شده ( دست چین شده ) و احتمالا غیر واقعی یا تکراری کمکی به احیای فرآیند اعتماد سازی نمی کند ...
مهدی بهلولی
جناب پورسلیمان
حرف شما در کل درست است اما گزارش رسانه ای باید با رضایت دو طرف باشد این هم یک اصل است. در یک گفت و گو با یک خبرنگار هم،گفت و گو کننده باید(حق دارد) پیش از انتشار،متن گفت و گو را ببیند- و یا بخواند- و اصلاح کند.
در این دیدارها دست کم باید در آغاز نشست گفت که هر آنچه در آن جلسه گفته می شود رسانه ای می شود تا طرف حساب دست اش بیاید. در غیر این صورت اتفاقی که خواهد افتاد اعتمادزدایی از تشکل هاست. یک عضو تشکل،یک خبرنگار افشاگر نیست. رابط میان فرهنگیان و کاربه دستان است. می تواند پس از نشست تحلیل خود را از شرایط ارائه دهد اما نباید همه ی پل های پشت سر خود را ویران کند.
می توان پرسش هایی پرسید که دل نگرانی همه و یا بخشی از فرهنگیان را دربرمی گیرد و پاسخ های احتمالا گنگ کارگزاران را بازتاب دهد. و پس از آن این پرسش ها و تحلیل خود را منتشر کند.
من با این روش شما چندان همراه نیستم. یادم هست چند سال پیش،در خانه ی شیرکوند هم که تازه از زندان آزاد شده بود چنین کاری کردید. آن هم مورد اعتراض شیرکوند قرار گرفت.

محمد رضا ناظر فصیحی
به ولاه که تا به امروز ریالی از عضویت بیش از 15 ساله ام در این صندق نصیبی نبرده ام . این حال و روز بسیاری چون من است
مهدی بهلولی
درود به جناب ناظر فصیحی عزیز
حدود سی چهل نفری هم که در آن نشست بودند دقیقا همین حرف شما را زدند. خود کارگزاران تازه صندوق هم قبول داشتند که به هیچ رو تاکنون از ظرفیت های صندوق بهره ای گرفته نشده است اما مدعی بودند که طرح هایی دارند و می خواهند وضعیت آن را خیلی بهبود بخشند.

محمد رضا ناظر فصیحی

اقای بهلولی گرانمایه طبق امار دقیقی که دارم هم زمان با بازنشستگی اقای قندالی از اداره کل شهرستانها تهران خود ایشان

آن زمان نزدیک به 200 ملیون تومان وام بلا عوض از همین صندق دریافت کرده اند .حالا از بد حادثه گوشت را به گربه سپرده ایم. اگر این نزدیک به دو سه میلیون تومان را تا حالا تو هر بانک دولتی هم سرمایه گذاری میکردیم پولمان خیلی بیشتر از اینها میشد که الان مثل صدقه میخواهند بدهند .لااقل میتوانستیم از تسهیلات مناسب بانکی استفاده کنیم . اگه یه جمع و تفریق ساده بکنید میتونیم ببینیم این پول تا حالا صدها برابر شده است اما خدمات صفر است مکانهای تفریحی و هتل هایی هم که ساخته اند تماما در اختیار اقایان وزارت خانه و ادارات کل و نهایتا مسئولین اداره میشود خود من یکی دو باری با دوستان وزارت خانه به این مکانهای شگفت انگیز اما غیر قابل دسترسی برای اعضا رفته ام .واقعا صندق ذخیره رانت گاه اقایان شده است .ارزش املا ک و مستغلاتی که تا امروز خریداری شده با کمترین قیمت سر به فلک میکشد انوقت میخوان که یه پراید زپرتی بدن به اعضا ده بار قرعه کشی میکنن اخرشم همش هپولی میشه اونم با نرخ بهره ای که از بانکهای خصوصی هم بالاتره .امیدوارم فرجی بشه .اگرکمکی هم از دست ما برمیاد در خدمتیم

علی پورسلیمان

جناب بهلولی . سلام . در مورد ماجرای آقای شیرکوند . باید عرض کنم که آقای شیرکوند در آن زمان تحلیلی در مورد جریان های درون وزارت اطلاعات ارائه کرده بودند و آقای شیرکوند هم از محتوای نوشته های من اطلاع داشت ... اما بعد ها به خاطر فشار و برخی ملاحظات ایشان از من خواست که آن بخش را بردارم .

علی پورسلیمان

نکته آخر : جناب بهلولی . ضمن سپاس از شما . بیم آن می رود که این تعامل و هم اندیشی تشکل ها با مسئولان در سایه ملاحظات دوستان گران قدری چون شما مورد سوء استفاده برخی از آقایان قرار گرفته و از اعتبار تشکل ها و فعالان آن ها به عنوان اعتباری برای چیزهای " نداشته " و برخی پوشش های سیاسی مورد استفاده قرار گیرد . تشکل ها نگاه نقادانه را فدای خوش و بش های آنی نکنند ...

مهدی بهلولی

شیرکوند،شخصیتی سیاسی است و سرد و گرم چشیده. آنچنان هم تندرو نیست. بعدها هم چندان خبری از آن نشد و انتقادات تندی از ایشان در رسانه های همگانی منتشر نگردید. آن روز هم تازه از زندان آزاد شده بود و خوب می دانست که اگر بخواهد آن سخنان را در رسانه ها بگوید دوباره باید به زندان برگردد. تازه اگر چنین هدفی هم داشت بهتر بود رسانه ای فراگیرتر را برگزیند. 

  اسکندر لطفی

من با آقای بهلولی موافقم گاهی در جلسات این چنینی مسایلی مطرح می شودخصوصا در نقد مدیران گذشته و راهکارهایی ارایه می شود حال آنکه با رسانه ای کردن این قضیه جبهه گیریهای شروع می شود و اعمال فشارهای بیرونی گاهی عنان کار را از کنترل خارج می کند و مهمتر اینکه در جلسات بعدی احتیاط بیش از حد مدیران در گفتن واقعیات جلسات را کم ارزش می نماید

اسماعیل عبدی 

درود بر شما

محمد رضا نیک نژاد

درود بر جناب پورسلمان گرامی و دوستان دیگر،در گفتگوی من با ایلنا چیزی فیلتر و دست چین نشده بود! پرسش های خبرنگار ایلنا به گونه ای بود که چنین پاسخ هایی را در پی داشت. عنوان گفتگو را هم خودشان برگزیده بودند نه من! اما درباره ی گفتگو ،همچنان که دوستان دیدند و من هم تاکید کردم با دیدی مثبت بازتاب یافته است. غندالی هر که بوده و هر کاری کرده ،اکنون دست کم گام مثبتی رو به جلو برداشته است و ما هم باید حسن نیت خود را نشان دهیم. بازتاب درد و دل های خودمانی هنری نیست و گره ای از دشواری های صندوق باز نمی کند. به جز این که آنها را از باز کردن در این تاریکخانه - هر چه قدر اندک- هم پشیمان می کند. ما باید به گونه ای حرکت کنیم تا آنها فضا را بیش از گذشته باز کنند .اگرچه نباید حرکت به گونه ای باشد که خیالشان از ما راحت باشد. اگر حرکتی بر خلاف رفتار کنونی شان انجام دهند و یا اصلا کاری انجام ندهند !برای گفتگو های بعدی و کنش های رسانه ای هیچ وقت دیر نیست. به باور من باید زمینه را برای باز نمودن درهای بسته صندوق فراهم نمود و این با پرده دری و فاش کردن گفتگو های خصوصی امکان پذیر نیست. شاد و تندرست باشید.

 

سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران از آخرین وضعیت پیگیری پرونده معلمان در آموزش و پرورش می‌گوید

 

توقف اجرای سه حکم زندان معلمان

روزنامه اعتماد،26 دی 92

  فرهنگیان این روزها امیدوار شدند؛ امید به پیگیری پرونده همکاران زندانی، تبعیدی، اخراجی و محکوم‌شان از سوی آموزش و پرورش. سخنگوی کانون صنفی معلمان در گفت‌وگو با «اعتماد» می‌گوید در حال حاضر سه حکم زندان معلمان در مرحله اجرا متوقف شده است. هر چند پیگیری این پرونده‌ها از قبل از آمدن وزیر جدید به آموزش و پرورش شروع شده بود.

علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش از همان روزهای سرپرستی قول پیگیری پرونده این دسته از معلمان را به فرهنگیان و نماینده‌های آنها در کانون‌های صنفی داد. معاونت حقوقی مسوول پیگیری بخشی از پرونده‌ها در آموزش و پرورش شد و در آخرین اقدام برای رسیدگی پرونده معلمانی که احکام آنها از سوی نهادهای دیگری به غیر از آموزش و پرورش و هیات تخلفات اداری این وزارتخانه صادر شده بود به رییس قوه قضاییه برای عفو نامه نوشت. هنوز از نتیجه این نامه‌نگاری خبری نیست اما با پیگیری فرهنگیان از پیش از این تاکنون اجرای سه حکم متوقف شده است.

 کانون صنفی معلمان در این دوره ماموریت جمع‌آوری پرونده‌های معلمان محکوم از سراسر کشور را داشت. 22 پرونده به کانون صنفی معلمان در تهران رسید و کانون هم پرونده‌ها را به معاونت حقوقی آموزش و پرورش برای پیگیری فرستاد. چندی پیش با پیگیری‌های «اعتماد» از مسوولان آموزش و پرورش، حجت‌الاسلام مصطفی ناصری زنجانی، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش آخرین وضعیت پرونده‌ها را تشریح کرد. جان کلام صحبت‌های ناصری این بود که آموزش و پرورش مصمم به پیگیری و حل مشکل فرهنگیان است اما درباره بسیاری از احکام چندان اختیاری ندارد. به گفته او پیگیری آموزش و پرورش مربوط به پرونده معلمان در مسائل سیاسی است که ناشی از تحصن، تظاهرات، تجمعات و اتفاقاتی است که بیشتر در سال‌های 85 و 88 اتفاق افتاده است. براساس توضیحات معاونت حقوقی آموزش و پرورش یکسری از معلمان در این سال‌ها در دادگاه‌های انقلاب محکوم شده‌اند و تعدادی هم از طریق هیات‌های رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش. درباره معلمانی که از سوی دادگاه محکومند آموزش و پرورش از رییس قوه قضاییه درخواست عفو کرده و پرونده سایر معلمان به هیات عالی نظارت بر امر رسیدگی به تخلفات اداری برای پیگیری فرستاده شده است.

 بر اساس پیگیری‌های «اعتماد» هم‌اکنون بیش از50 معلم با احکامی همچون «تبعید» «محرومیت از تدریس»، «زندان»، «بازنشستگی اجباری»، «کسر از حقوق» و... رو به رو هستند. این دسته معلمان اغلب از اعضای کانون‌های صنفی در استان‌های مختلف هستند و بیشتر در سال‌های 85 و 88 حکم گرفتند، محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوی کانون صنفی یکی از این معلمان است که حکم او در مرحله اجرا متوقف شده است. او و دیگر اعضای کانون صنفی تاکنون چندین ملاقات با آقای فانی برای پیگیری پرونده معلمان داشته‌اند و به رویکرد فانی درباره تشکل‌های صنفی امیدوارند.
آخرین پیگیری‌ها از پرونده معلمان به کجا رسید؟ حکمی تاکنون متوقف شده است؟

درباره پرونده معلمانی که حکم آنها برای اجرا رفته بود سه مورد توقف اجرای حکم داشتیم که یکی حکم خود من بود یکی هم حکم آقای باغانی. حکم من 9 سال زندان بود که یک حکم پنج سال و یک حکم چهار سال زندان تعلیقی داشتم. این 9 سال زندان برای اجرای احکام رفته بود و از اجرای احکام اوین حتی تماس گرفته بودند که برای اجرای حکم بروم اما با رایزنی‌های صورت گرفته اجرا متوقف شد و برای اعمال ماده 18 رفت. برای آقای باغانی هم از اجرای احکام تماس گرفته بودند اما پرونده ایشان برای اعاده دادرسی رفت. اعاده دادرسی هم یک روندی دارد و زمان می‌برد اما فعلا در این مرحله متوقف شده است. بعضی از فرهنگیان مثل آقای علیرضا هاشمی، دبیرکل سازمان معلمان هم حکم‌شان در مرحله تجدید نظر متوقف شد یعنی حکم تجدیدنظرشان هنوز نیامده است.
 علاوه بر افرادی که در مرحله اجرای حکم و تجدیدنظر هستند. یک تعدادی هم تعلیقی داریم که طبق احکام تعلیقی اگر جرمی که در پرونده است تکرار شود حکم قابل اجرا می‌شود.

تاکنون چه تعداد معلم برای پیگیری پرونده معلم‌شان به شما مراجعه کردند؟

در سراسر ایران فراخوان داده شده بود که معلمان مراجعه کنند. تاکنون 25 پرونده‌ به معاونت حقوقی فرستاده شده است.

پیگیری شما در این زمینه به چه شکل بود؟

کانون در ابتدا یک لیست کامل از معلم‌هایی که احکامی همچون اخراج، انفصال از خدمت و کسر از حقوق و... داشتند تهیه کرد و در اختیار آموزش و پرورش قرار داد. وزیر هم معاونت حقوقی را مسوول رسیدگی کرد تا پرونده‌ها را به مراجع ذی ربط ارجاع دهد.

چه تعداد معلم در زندان به سر می‌برند، درباره این دسته از معلمان چه اقدامی کردید؟

چهار، پنج نفر از همکاران‌مان به دلیل فعالیت صنفی در زندان هستند. تعدادی از معلمان هم احکام تعلیقی یا پرونده مفتوح دارند که بعضا حکم‌شان به مرحله اجرا رسیده و در این مرحله متوقف شده است یعنی تا مرحله اجرا هم رفته ولی در آنجا با وساطت‌هایی جلوی قضیه گرفته شده است.
بعد از موضع‌گیری‌های اخیر آموزش و پرورش هنوز هم مراجعه‌کننده دارید؟

خیلی از همکاران ما که پرونده دارند اساسا روزنامه و سایت‌ها را مطالعه نمی‌کنند و خبر به آنها نرسیده است. تعدادی هم نگرانی‌هایی از رسانه‌یی شدن حکم‌شان دارند و به دلایل مختلف از اینکه از این مسیر کارشان دنبال شود، می‌ترسند و ترجیح می‌دهند همان احکام قبلی اجرا شود. این همکاران نگرانند که اگر پرونده‌شان را پیگیری کنند، حکم‌شان تشدید شود. به همین دلیل تاکنون همان 25 پرونده را فرستادیم.

افرادی که به شما مراجعه کردند از اعضای کانون صنفی بودند؟

بله بیشتر اعضای کانون‌ها و تشکل‌های صنفی و کسانی هستند که در تجمعات معلمان شرکت کرده بودند و بعضا هم افرادی که با حراست یا مدیر مدرسه و... به مشکلاتی برخورده بودند و حکم گرفته بودند.
تنها احکام سیاسی در این مرحله رسیدگی می‌شود؟

خیر؛ این طور که آقای فانی به ما گفتند همه افرادی که به هر دلیلی حق‌شان ضایع و به ناحق حکمی برای‌شان صادر شده است مشمول این قضیه می‌شوند.

احکام صادر شده برای معلمان در پرونده‌ها از سوی چه نهادهایی صادر شده است؟

بخشی که آموزش و پرورش پیگیری می‌کند بیشتر احکام مربوط به تخلفات اداری است که به آموزش و پرورش مربوط می‌شود. بخشی هم که مربوط به قوه قضاییه است با رایزنی قرار است حل شود.

رایزنی وزیر با قوه قضاییه به کجا رسید؟

رایزنی وزیر برای احکامی است که از سوی قوه قضاییه صادر شده است. در واقع آموزش و پرورش در پرونده‌ها یک گام جلوتر رفته‌ است. مرحله اول که معاونت حقوقی پیگیری می‌کرد مربوط به احکامی بود که از سوی وزارتخانه آموزش و پرورش صادر شده بود. رایزنی وزیر مرحله دیگری است که اعتماد دستگاه قضا برای رفع مشکل جلب شود.

درباره پرونده‌هایی که مربوط به خود آموزش و پرورش بود، تاکنون اقدامی صورت گرفته است؟

در دست اجراست. پرونده‌ها تشکیل شده و برای اقدام رفته است.

تحلیل شما از رویکرد وزیر آموزش و پرورش در پیگیری پرونده معلمان زندانی از قوه قضاییه چیست؟

این وعده‌یی بود که آقای فانی در دیدارها داده بودند و انتظار می‌رفت به این وعده‌شان عمل شود و نامه ایشان به دستگاه قضا کار مثبتی بود و اگر پیگیری صورت گیرد، به خوبی می‌تواند اعتماد جمع قابل توجهی از فرهنگیان را مخصوصا فعالان صنفی را تامین کند. ما در کانون صنفی معلمان تاکنون حداقل سه ملاقات با آقای فانی وزیر آموزش و پرورش داشته‌ایم.

این ارتباط از زمان سرپرستی شروع شد و بعد از رای اعتماد مجلس و وزیر شدن ایشان هم ادامه داشت.
در این ملاقات‌ها مسائل مختلفی مطرح شد که یکی از مسائل بحث فعالان صنفی و معلمانی بود که در سال‌های گذشته و دولت قبلی مشکلاتی برای آنها ایجاد شده بود.

وزیر در این زمینه از همان ابتدا وعده‌هایی دادند و بعد هم شجاعانه وارد این موضوع شدند و اقدامات مثبتی تاکنون صورت گرفته است.

الان کانون صنفی مجوز وزارت کشور برای فعالیت را دارد؟

بله، مجوز داریم. فقط پرونده فعالیت‌مان باید تمدید شود. تمامی اقدامات لازم برای تمدید پرونده را انجام دادیم و الان هم پرونده در دست اقدام و در نوبت رسیدگی است تا در نخستین جلسات در دستور کمیسیون ماده 10 احزاب رسیدگی شود.

رویکرد فانی در ارتباط با تشکل‌های صنفی در این دوره چیست؟

مثبت بود. هم در زمینه ارتباط با تشکل‌ها و هم در زمینه انتصابات. مثلا درباره صندوق ذخیره فرهنگیان از زمان مدیریت جدید این صندوق که سبقه فرهنگی دارند، فرهنگیان ارتباط بیشتری گرفتند. خود ما چندین نوبت با ایشان ملاقات داشتیم و ایشان پذیرای پیشنهادات و تقویت تعامل بین بدنه و وزارتخانه و صندوق بوده‌اند. در جاهای دیگر هم انتصابات حتی به نسبت دوره اصلاحات مثبت بوده است.

در گفت‌وگویی هم که چندی پیش «اعتماد» با معاونت حقوقی وزارتخانه ترتیب داده بود، ایشان گفته بودند زمینه ملاقات با وزیر اطلاعات را فراهم می‌کند. اگر زمینه ملاقات فراهم شود مشکلاتی که در دولت‌های گذشته برای تشکل‌های صنفی ایجاد شده بود بررسی می‌شود و اگر در پروانه فعالیت مشکلی وجود دارد با یک گفت‌وگوی حضوری این مشکلات برطرف می‌شود تا تشکل‌ها بتوانند نقش واسطه‌یی که برای انتقال مطالبات از بدنه به ستاد و وزارتخانه را دارند به نحو احسن انجام دهند.

به نظر شما ارتباط وزارتخانه و تشکل‌ها در دوران جدید به چه شکل باید دنبال شود که اتفاقات سال 85 تکرار نشود؟

اگر ارتباط با تشکل‌ها تقویت شود دو طرف از فضای ایجاد شده بهره‌مند می‌شوند. یعنی اگر زمزمه‌ها و مطالبات‌ فرهنگیان به راس منتقل شود، قطعا تبدیل به انفجار و فریاد نمی‌شود. از آن طرف مسوولان مشکلاتی دارند که از طریق نیروی واسطه باید به فرهنگیان منتقل شود. در سال‌های گذشته تشکل‌ها در دوران نوجوانی خود به سر می‌بردند و خطاهایی هم داشتند. در سیستم و بخش حاکمیتی هم مدارای لازم با این تشکل‌ها صورت نگرفت و منجر به ایجاد سوءتفاهمات شد. الان دو طرف به یک عقلانیتی در این زمینه رسیدند که باید از این فضا استفاده شود. امیدواریم در دولت تدبیر و امید با نزدیکی این دو مجموعه فضای جدیدی در ارتباط با فعالیت و تعامل بین تشکل‌ها و دولت ایجاد شود.
خطای تشکل‌های صنفی در سال‌های گذشته چه بود؟

ممکن است تندروی‌هایی ما کرده باشیم. یکی از ایرادهای وزارت کشور این است که وقتی مجوزی به یک تشکل میدهد کوچک‌ترین آموزشی در نظر گرفته نمی‌شود. یعنی به محض دادن مجوز به یک تشکل این تشکل در ارتباطات با موضوعات خطیر عرصه عمومی حضور پیدا می‌کند. این قطعا لغزش‌هایی هم به همراه دارد. لازم است به تشکل‌ها از سوی وزارت کشور آموزش‌هایی داده شود. به این شکل جلوی خیلی از سوء تفاهمات گرفته می‌شود. 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-10-26/93.htm#264454

منشور حقوق دانش آموزی در نگاهی بلند مدت

 

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،26 دی 92

 علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش،در یکی از واپسین سخنان خود،از تدوین منشور حقوق دانش آموزی سخن گفته است : "در راستای منشور حقوق شهروندی که رئیس جمهور نیز بر آن تاکید کرده‌اند اکنون پیش نویس این منشور در شورای عالی آموزش و پرورش در دست تدوین است و بنا داریم پیش نویس منشور حقوق معلم را که منبعث از حقوق شهروندی است نیز در آینده نزدیک تدوین و در مراجع مربوطه به تصویب برسانیم." این سخنان،و در کل،مسآله ی منشور حقوق دانش آموزی و منشور حقوق معلم را می توان از زاویه های گوناگون نگریست. در زیر تنها به چند نکته،آن هم در باره ی منشور حقوق دانش آموزی،می پردازم.

۱. منشور حقوق دانش آموزی،موضوع تازه ای نیست. در سال های واپسین دوران اصلاحات،سندی با عنوان "منشور ملی حقوق دانش آموز" در مجلس دانش آموزی تصویب و به شورای عالی آموزش و پرورش فرستاده شد که البته با دگرگونی دولت و روی کار آمدن احمدی نژاد،بایگانی و فراموش گردید و هیچگاه به مدرسه ها راه نیافت. آن منشور،سندی گرانبهاست و بندهایی اینچنین ارزنده دارد : " دانش آموز دارای حق آزادی عقیده و بیان و مصونیت پس از بیان می باشد... دانش آموزان غیرفارسی زبان حق دارند پیش از ورود به دبستان از امکانات ویژه فراگیری زبان فارسی بهره مند شوند... دانش آموزان حق دارند با فرهنگ بومی و ملّی و همچنین فرهنگ سایر ملل،آشنا شوند... دانش آموزان حق دارند از آموزش های مربوط به حقوق جنسی برخوردار شوند... دانش آموزان حق دارند در آموزش های رسمی نظام آموزش و پرورش از فراگیری اصول حقوق شهروندی و مهارتهای زندگی اجتماعی بهره مند شوند... دانش آموزان حق دارند در آموزش های رسمی نظام آموزش و پرورش از فراگیری اصول حقوق بشر و سایر اسناد و مقررات بین المللی در مورد حقوق کودک و دانش آموز بهره مند شوند ."

۲. بند بالا را از این رو نیاوردم که کار و تصمیم تازه ی وزیر آموزش و پرورش را کم ارزش نشان دهم. روشن است که پیگیری کارهای ارزشمند و نو گذشته،خود کاری ارزشمند به شمار می رود. اما بایستی دقت نمود که اگر این بار منشور حقوق دانش آموزی توانست از بایگانی شورای عالی آموزش و پرورش بیرون آید در بایگانی مدرسه ها به دست فراموشی سپرده نشود! حقوق شهروندی و حقوق بشر و یادگیری آنها بیش از این که ابلاغی و بخشنامه ای باشد،"ورزیدنی" است : " بر پایه ی نگرش تقریبا همه ی  دانشوران و دست اندرکاران آموزشی،نمی توان هیچ موضوعی را،بدون توجه به "فرآیند فراخور" جا گرفته در آن موضوع،آموخت. اگر ما می خواهیم که کودکان مان ریاضیات بیاموزند،باید ریاضیات "ورزیدن" را هم بیاموزند : فراگیری ریاضیات،همراه است با ریاضیات ورزی...این "ورزیدن" برای یاددهی و یادگیری ضروری است،آنچه که تفاوتی راستین پدید می آورد میان دیگر رشته ها و حقوق بشر این است که حقوق بشر "ورزیدن"،کاری توان فرسا و بسیار پیچیده است،به یک اندازه هم برای آموزگاران و هم برای شاگردان."(فلیکس گارسیا موریون) باری فرادستان آموزش و پرورش نباید تنها به ابلاغ این منشور بسنده کنند،بایستی در اندیشه راهکار عملی ساختن آن و آماده ساختن زمینه های آن هم برآیند.

۳. پرسشی که به میان می آید این است که این منشور حقوق دانش آموزی،تا چه اندازه با آن منشور ملی حقوق دانش آموز در پیوند است؟ و تا چه اندازه خود دانش آموزان در نوشتن آن نقش داشته و دارند؟ آیا یکی از حقوق دانش آموزان،شرکت در نوشتن منشور حقوق خودشان نیست؟ آیا در نوشتن منشور،از آموزگاران و مدیران مدرسه ها و دیدگاه های آنها - که به هر رو کسانی هستند که با این منشور سخت درگیر خواهند بود- بهره ای گرفته شده است؟

۴. تجربه ی سند ملی آموزش و پرورش،تجربه ای است نزدیک،پیش روی ما وسخت درخور درنگ. این که بر روی سندی،پیرامون 500 نفر و آن هم در طول 5 سال کار کنند،و آنگاه به گفته محمود مهر محمدی- رییس دانشگاه فرهنگیان کنونی و یکی از برجسته ترین کسانی که در تدوین سند ملی آموزش و پرورش نقش داشتند- در دولت دهم بیش از 70 درصد جنبه های نوگرایانه ی سند،به آسانی به کنار گذاشته می شود. بی گمان یکی از مهم ترین دلیل هایی که  با دگرگونی دولت و روی کار آمدن دولتی "محافظه کار"،سندهای نو و هماهنگ با زندگی نوین، اینچنین به آسانی دستخوش دگرگونی می شود و یا سراسر به کنار می رود،پیوند سست این سندهاست با بدنه ی جامعه،و در اینجا فرهنگیان و دانش آموزان. سندهای حقوقی هر اندازه هم پیشرفته باشند هنگامی که زمینه های عملی شدنشان در نظر گرفته نشوند و بی پیوند با جامعه نگاشته شوند،نمی توانند خاستگاه دگرگونی ژرف و چشمگیری گردند.  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=508&pageno=5

وزیر آموزش و پرورش به رئیس قوه قضائیه نامه نوشت : درخواست عفو برای معلمان زندانی

 

روزنامه شهروند،25 دی 92

شیده لالمــی

 خیلـی از آنها ممنوع‌التدریس و ‌خیلی‌هایشان تبعید شدند. حقوقشان را قطع کردند و تعدادی را هم به زندان فرستادند. حالا وزیر آموزش‌و‌پرورش به رئیس قوه‌قضائیه نامه نوشته و از او برای معلمان زندانی درخواست عفو کرده است.  در فاصله سال‌های۸۴ تا ۹۲ دولت وقت به شکل خاصی با نهادهای صنفی روبه‌رو شد. نه‌تنها بسیاری از تشکل‌های مدنی و نهادهای صنفی تحت‌تاثیر سیاست‌های دولت وقت از ادامه فعالیت بازماندند که بسیاری از فعالان صنفی هم تحت‌فشار قرار گرفتند.  وضع برای معلمانی که در فعالیت‌های صنفی فعال بودند هم سخت شد و کم نبود تعداد کسانی که به خاطر عضویت و فعالیت در نهادهای صنفی از حضور در کلاس‌های درس محروم شدند و تعدادی هم به زندان رفتند. هر‌سال همزمان با دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن، تعدادی از زندانیان مشمول عفو می‌شوند و حالا چند هفته مانده به بهمن‌ماه علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش‌و‌پرورش به صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه‌قضائیه نامه نوشته و از او درخواست کرده: «با توجه به مناسبت‌های پیش‌رو، تعدادی از معلمانی که در بازداشت به سر می‌برند و حکم قضایی دارند، مورد عفو قرار گیرند.» در ماه‌هایی که از فعالیت دولت روحانی گذشته، وزارت آموزش‌و‌پرورش بارها اعلام کرده که از فعالیت تشکل‌های صنفی حمایت می‌کند. وزیر در همان نخستین هفته‌های آغاز به کارش در دولت با نمایندگان تشکل‌های صنفی معلمان هم دیدار کرد و گفت برای آزادی معلمان عضو تشکل‌های صنفی فرهنگیان تلاش می‌کند. وزیر آموزش‌و‌پرورش با ابراز امیدواری از اجابت نامه از سوی رئیس دستگاه قضا، به «ایسنا» گفته است: «وزیر اطلاعات قول داده با تشکل‌های شناسنامه‌دار و قانونی فرهنگیان دیداری داشته باشد و هم‌اکنون درحال هماهنگی و برنامه‌ریزی برای انجام این دیدار هستیم. امیدواریم دیدار وزیر اطلاعات با تشکل‌های فرهنگیان، جلسه مشکل‌گشایی برای ادامه فعالیت این تشکل‌ها در قالب قانون احزاب باشد.» او درباره اقدامات صورت‌گرفته توسط این وزارتخانه برای آزادی برخی معلمان عضو تشکل‌های صنفی فرهنگیان که در بازداشت به سر می‌برند، هم گفته: «تمامی تشکل‌های فرهنگیان دارای مجوز از وزارت کشور مورد احترام آموزش‌و‌پرورش هستند و از دید ما به‌عنوان فرصت‌هایی برای آموزش و پرورش تلقی می‌شوند.» نامه و حرف‌های آقای وزیر خبر خوبی برای معلمان است؛ معلمانی که در ۸‌سال دولت احمدی‌نژاد روزهای سختی را گذراندند؛ از تغییر و تحولات مکرر و شتابزده در وزارت آموزش‌و‌پرورش گرفته تا برخوردهای سیاسی با فعالان صنفی‌شان. «مهدی بهلولی» از فعالان صنفی معلمان با بیان این‌که از نامه و اقدام آقای وزیر استقبال می‌کنیم، در پاسخ به این پرسش که چه تعداد از معلمان در زندان هستند؟ به «شهروند» می‌گوید: «این‌که تعداد معلمان چقدر است، در کل کشور مشخص نیست و این‌که وزارتخانه پیش از این اعلام کرده بود کسانی که مشکل دارند، رجوع کنند تا ما بررسی کنیم هم نهایتا اعلام نکردند چه تعدادی مراجعه کردند. تعدادی معلمان زندانی داریم که پرونده‌هایشان باز است و بیرون هستند و تعدادی هم داخل زندان هستند. امیدوارم قوه‌قضائیه در فضای جدید کمک کند اعتمادی که بین بدنه آموزش‌و‌پرورش و فعالان صنفی کم‌رنگ شده بوده قوی‌تر شود و فضای بهتری حاکم شود.»برخورد با معلمانی که فعال صنفی بودند، در سال‌های گذشته شکل‌و‌روش‌های متفاوتی داشته. برخی را از کار بیکار کردند، حقوق تعدادی دیگر قطع شد و بعضی‌ها هم اخراج و شماری هم از شهری به شهر و روستای دیگر تبعید شدند. در ماه‌های اخیر وزارت آموزش‌و‌پرورش رسیدگی به وضع این گروه از معلمان را در دستور کار قرار داده اما به گفته «محمدرضا نیک‌نژاد»، عضو کانون صنفی معلمان، این وزارتخانه ممکن است بتواند برای آن دسته از معلمانی که داخل خود وزارتخانه و براساس سیاست‌ها و تصمیم‌گیری وزرای دولت قبلی از تحصیل محروم یا اخراج شده‌اند، کاری کند اما پیگیری‌ها برای حل مشکلات معلمانی که با حکم قضایی در زندان هستند، عملا از حوزه اختیارات وزیر آموزش‌وپرورش قوه مجریه خارج است و به همین دلیل وزیر از قوه قضائیه درخواست کرده تا با عفو معلمان زندانی موافقت کند.  این عضو کانون صنفی، با بیان این‌که خانواده‌های این معلمان هم مشکلات زیادی پیدا کردند، ادامه می‌دهد: «افزون بر این‌که تعدادی از معلمان هنوز در زندان هستند آنها از کار هم اخراج شدند و هیچ حقوقی به آنها یا خانواده‌هایشان تعلق نمی‌گیرد و خانواده‌های آنها هم در فشار روزگار را می‌گذرانند.» چنان‌که نیک‌نژاد می‌گوید معلمان از طریق نهادهای صنفی مبلغی را در حد حقوق ماهیانه به این خانواده‌ها کمک می‌کنند. به گفته «نیک‌نژاد»، علاوه بر معلمان زندانی، تعدادی از فرهنگیان در سال‌های اخیر مشمول حکم‌های اداری شدند به این معنا که در آموزش‌وپرورش به بهانه‌های مختلف از عضویت معلمان در فیس‌بوک گرفته تا حضور آنها در فعالیت‌ها و برنامه‌های صنفی، برای آنها حکم اداری صادر کرد‌ه‌اند. او ادامه داد: «این حکم‌ها از توبیخ و درج در پرونده آغاز می‌شود و تا اخراج هم می‌رسد.  الان تعدادی از معلمان هستند که حکم اداری دارند و از آموزش‌و‌پرورش می‌خواهیم در این زمینه هم رسیدگی کند. از سوی دیگر تعدادی از معلمان هستند که الان در زندان نیستند، بیرون از زندان‌اند اما پرونده قضایی آنها باز است و امیدواریم این پیگیری‌های قضایی مشمول این گروه از معلمان هم شود.» تعدادی از معلمان هم  در سال‌های گذشته به‌دلیل تصمیم‌گیری مسئولان آموزش‌وپرورش وقت از محل کارشان به شهر دیگری تبعید شدند. او گفت: در دیداری که وزیر با معلمان داشت قول داد که هم بحث تبعیدی‌ها و هم بحث اخراجی‌ها را که رسیدگی به آن در حوزه اختیارات داخلی خود وزارتخانه است، پیگیری کند تا کسانی که به ناحق، حقی از آنها ضایع شده بتوانند سر کارشان برگردند. 

http://www.shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=195&dn=4&pid=17&rnd=OwhZKM&p=&y=92&m=10&d=25#

معلمان بازداشتی را عفو کنید

  

روزنامه شرق،25 دی 92

محمدحسین نجاتی : روابط عمومی وزارت آموزش‌وپرورش روز گذشته از ارسال نامه‌ای از سوی علی‌اصغر فانی به رییس قوه‌قضاییه برای عفو معلمان بازداشتی خبر داد. مساله‌ای که در سال‌های اول فعالیت دولت نهم و مدیریت محمود فرشیدی آغاز شد، پس از سال 1388 شدت گرفت و در دوره مدیریت حمیدرضا حاجی‌بابایی در دولت دهم وجود آن از اساس تکذیب شد. حالا وزیر آموزش‌وپرورش در نامه‌ای از رییس قوه‌قضاییه درخواست کرد با توجه به مناسبت‌های پیش‌رو، تعدادی از معلمانی که در بازداشت به‌سر می‌برند و حکم قضایی دارند مورد عفو قرار گیرند. او درباره اقدامات صورت‌گرفته توسط این وزارتخانه برای آزادی برخی معلمان عضو تشکل‌های صنفی فرهنگیان که دربازداشت به‌سر می‌برند، گفت: تمامی تشکل‌های فرهنگیان دارای مجوز از وزارت کشور مورد احترام آموزش‌وپرورش هستند و از دید ما به‌عنوان فرصت‌هایی برای آموزش‌وپرورش تلقی می‌شوند.
وزیر آموزش‌وپرورش با ابراز امیدواری نسبت به جواب دادن نامه از سوی رییس دستگاه قضا، افزود: وزیر اطلاعات قول داده با تشکل‌های شناسنامه‌دار و قانونی فرهنگیان دیداری داشته باشد و هم‌اکنون در حال هماهنگی و برنامه‌ریزی برای انجام این دیدار هستیم. وزیر آموزش‌وپرورش ابراز امیدواری کرد، دیدار وزیر اطلاعات با تشکل‌های فرهنگیان، جلسه مشکل‌گشایی برای ادامه فعالیت این تشکل‌ها در قالب قانون احزاب باشد.
گرچه وزیر آموزش‌وپرورش اشاره‌ای به تعداد معلمان زندانی و نوع جرایم تشخیص داده برای آنها از سوی قوه‌قضاییه نکرده است، اما به نظر می‌رسد، اشاره او به معلمان زندانی دارای احکام قضایی در میان سه گروه از معلمان زندانی است. نکته حایز اهمیت دیگر اینکه، بخش زیادی از معلمان نیز طی هشت‌سال فعالیت دولت‌های نهم و دهم، احکام اداری دریافت کرده‌اند. احکامی که کمترین جریمه آنها درج در پرونده و توبیخ کتبی و بیشترین آن، اخراج از آموزش‌وپرورش است. در این رابطه محمدرضا نیک‌نژاد معلم شاغل در آموزش‌وپرورش شهر تهران و عضو کانون صنفی معلمان در رابطه با آمار معلمان بازداشتی می‌گوید: «متاسفانه آمار مستندی از تعداد معلمان بازداشتی وجود ندارد، اما تا آنجایی که ما مطلع هستیم، هشت‌معلم تهرانی هم‌اکنون در بازداشت هستند که در میان آنها کسانی چون آقای رسول بداغی، عضو کانون صنفی معلمان و آقای سیدمحمود باقری هم حضور دارند که هرکدام به ترتیب شش‌سال و 10سال حکم قضایی دریافت کردند.»

خانواده معلمان زندانی شرایط نامناسبی دارند

نیک‌نژاد در ادامه با اشاره به وضعیت خانواده‌های معلمان زندانی می‌گوید: «معلمانی که از قوه‌قضاییه حکم دریافت کردند و در زندان هستند، از آموزش‌وپرورش نیز اخراج شده‌اند و خانواده‌های آنها، شرایط نامناسبی دارند و از مشکلات مادی و معنوی بسیار زیادی رنج می‌برند.» او همچنین تعداد معلمانی که احکام اداری از آموزش‌وپرورش دریافت کردند را «بیش از 70نفر» ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «آقای فانی در دیدار با برخی تشکل‌های معلمان قول پیگیری این احکام را داده و عنوان کرده‌اند که این بررسی‌ها در مراحل آخر کاری خود است.»


http://sharghdaily.ir/?News_Id=30187

سرآغاز

                        

                                               علی اصغر ذاتی

                    کسی در ناکسی دریافتم / بس کسی در ناکسی دریافتم

«ذات ما عریان شد و یک باره با قضایی مواجه شدیم و حجاب از همه چیز برداشته شد و فضایی نامتجانس که چشم را در خود فرو می برد و نشان داد چه مجهول بزرگی بوده ایم».

ناگزیر زاویه ی دید تغییر کرد تا به نوع دیگری از دیدن گراییم و بیشتر و دقیق تر ببینیم.ما به شبه موقعیتی مدرن و وابسته و کهنه رانده شدیم.ساخت جامعه ی نا آشنا ما را به شبان رمگی خواند.تن زنیم و رد شویم تا نه در خشت خام بلکه در آیینه و واقعیت دستاوردهای انسان بنگریم.توطئه و غفلت در خود ماست.نباید همه را خود دید تا دیگران هم دیده شوند.ما در گروه رهبر نمی خواهیم و مدبری آگاه از میانه گزیدن ،همراهی آزاد و همکاری آگاهانه ادامه راه است.ضرورت نیست تا باشندگی و گویندگی و دیدن همه بر یک شکل استوار باشد بلکه مطلوب است که به ضرورت انسان متمرکز شویم.

ساخت استبدادی ذهن نباید ما را بی نیاز از کشف مجهول کند.رود با طراوت خرد و اندیشه در زمین آزادی جاری است و گوهر بی بدیل خرد جمعی ،تو را بی باک و آگاهانه می شکند.مطلوب است با چشمی انسان را در تنوع و تکثر ببینیم و به درک حضور دیگری برسیم و نباید گرفتار بی عملی شویم و نگذاریم استبداد با استحاله به شکل دیگر در غلطد و لباسی دیگر از ارتجاع تن کند.

«چو از این کویر وحشت،غبار غارت،گداز بیداد به سلامتی گذر کردیم به شکوفه ها به باران برسانیم سلام یاران».

تنوع، کثرت، شادابی، خنده، آزادی، آگاهی، هم اندیشی و همراهی راهمان باد.

-نه چنان شکست پشتم که دوباره سر برآرم

-بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم...

ظلم، آیین را شکست . دست در دست ،چشم در آزادی و آیینه بست.

تا آغازی دگر دست افشان و همراه ...

تارنگار "یاور"