محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،29 اردیبهشت 93
چند وقت پیش آشنایی از من خواست که چند جلسه درسی برای پسرش- که سال چهارم پیش دانشگاهی رشته ی ریاضی است و درس فیزیک اش نهایی شده است - داشته باشم. یکی – دو جلسه رفتم. نه پسر درس خوان بود و نه چند جلسه ی درسی،کارش را راه می انداخت! تا این که چند روز پیش پدرش نگران و دستپاچه زنگ زد و پس از کلی معذرت خواهی گفت: پسرش نمی خواهد کلاس ها ادامه یابد و گویا یکی از دوستان اش قول داده که پرسش های آزمون را برایش بخرد! و سپس درستی یا نادرستی این گفته را جویا شد. من که در دو- سه سال گذشته چنین شایعاتی را شنیده بودم،با کمی مِن – و- مِن کردن و پیش از آن که ریشه های اخلاقی کار را به چالش بگیرم،گفتم :خیلی نمی شود به چنین وعده هایی دلخوش بود،در برخی موارد- به گفته ی برخی دانش آموزان و همکاران – انجام شده و گاهی هم وعده هایی پوچ و توخالی بوده است!
اما همچنان که گفته شد،در چند سال گذشته چنین شایعاتی در دهان بسیاری از دانش آموزان سوم دبیرستان- که آزمون هایشان نهایی است - و پیش دانشگاهی ها - که دارای چهار درس نهایی هستند- می چرخد. به گفته برخی دانش آموزان،پرسش ها پس از پرداخت پول،بامداد روزِ آزمون به همراهِ پاسخ،به ایمیلِ دانش آموزِ خریدار فرستاده می شود و کار به خوبی و خوشی! پایان می یابد. این شنیده ها آنچنان فراگیر شد،که حتی در یک مورد آموزش و پرورش در دقیقه ی نود،وادار به تغییر پرسش های آزمون گردید و دست خریدارانِ نگون بخت - که آسیبی دو گانه دیده بودند- را در پوست گردو نهاد!
روندِ برگزاری آزمون های نهایی،چنین است که،روزِ پیش از آزمون،پرسش برگ ها به مناطق فرستاده شده و صبحِ روز آزمون به حوزه های برگزاری آورده می شوند. پس از گرفتن امضا از دست اندرکاران حوزه،میانِ دانش آموزان پخش و آزمون برگزار می شود.
با توجه به گستردگی حوزه ها و همچنین روند برگزاری آزمون ها،داوری درباره این که تخلف در کجا و چگونه انجام می شود بسیار دشوار است. همچنین،این که این شایعات درست یا نادرست است،بی گمان نیاز به بررسی های موشکافانه آموزش و پرورش و به ویژه نهادهای مسئول- مانند حراست یا تخلفات اداری آن- خواهد داشت. ریشه های فرهنگی چنین رویدادهایی را می توان در تار- و- پودِ جامعه دید و گستردگی آن را حس کرد. پوییدن راه صد ساله در یک شب و بدست آوردن کامیابی های بزرگ از میان بُرها کوتاه و آسان،دیدگاهی فراگیر در اندیشه های بسیاری از جوانان و نوجوانان امروز است و شوربختانه گاهی ما بزرگترها هم بر آتش این باورها،هیزم می ریزیم و در آن می دمیم! از سوی دیگر مدرک گرایی و فشار خانواده ها بر فرزندان،برای به دست آوردن کامیابی های آموزشی بدون در نظر گرفتن انگیزه ها و توانایی های آنها،فرزندان را برای فرار از فشار و گریز از آموختن،وادار به بهره گیری از هر ابزاری برای توجیه هدف می نماید. بی گمان از میان بردن این دشواری های فرهنگی نیاز به کارهای ریشه ای و گسترده دارد. اما آنچه که امروز ضروری ترین کار به نظر می رسد،پاک کردن دامنِ آموزش،آموزش و پرورش و فرهنگیان است. شایعه فروش پرسش های آزمون،بیش از گذشته،پایه های آموزش را سست کرده و آبروی کارگزاران آموزشی و فرهنگیان را به خطر انداخته است. امیدوارم که فرادستان آموزشی در این روز های آزمون،هر چه زودتر دامن خویش و آموزش را از این آلودگی زشت و بد سگال برهانند.
http://www.armandaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=598&pageno=5
عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،29 اردیبهشت 93
جان دیوئی (1952-1859) ازنسل فیلسوفان برجسته ای است که در حوزه مسائل مربوط به آموزش وپرورش ، نه تنها مقاله وکتاب نوشت ،بلکه با تأسیس آموزشگاه، مستقیماً به اجرا وسنجش نظرات تربیتی خود پرداخت.به اجمال می توان گفت او دانشمندی بود که اندیشه هایش همچون پلی است که دانسته ها را با عمل،منطق را با تحقیق،علم را با رفتار انسان،تجربه را با آموزش وپرورش و مشارکت را با دموکراسی ارتباط می داد.دیوئی در امر آموزش به قوت تمام از تجربۀ زندۀ دانش آموز در محیط ،سخن می گفت و محیط برای او هم محیط فیزیکی بود وهم محیط فرهنگی،به این ترتیب بیشتر آراء ونظریات خود را با این ملاحظه پیش می برد که گِره ای از مشکلات زندگی انسانها بگشاید و به کاربرد های عملی اندیشه هایش توجه جدی می نمود.به نظر او روش های تعلیم وتربیت را نباید از ویژگی های جامعه جدا دید،زیرا هدف از تعلیم وتربیت این است که افراد بتوانند با زندگی روبرو شوند.اگر آموزش در گذشته در کار انباشتن ذهن افراد وصرفاً به دنبال بالا بردن معلومات آنها بود،امروزه باید این فعالیت مهم به زندگی اجتماعی آنها پیوند بخورد.
به این لحاظ وقتی از اخلاق در مدرسه سخن می گفت ،به اصول فوق الذکر پایبند بود.از نظر او اصول اخلاقی در جامعه ومدرسه نباید تفاوتی داشته باشند. و اساس این اصول اخلاقی را نحوه زندگی در جامعه تشکیل می دهد.افراد به عنوان اجزاء تشکیل دهندۀ جامعه ،در میان جامعه و برای جامعه زندگی می کنند (توجه به وجه اجتماعی انسان)اما باید توجه داشت که جامعه نیز قائم به وجود افرادی است که آنرا تشکیل می دهند. دیوئی می نویسد:" مسلم است که دانش آموز عضو جامعه است و بنابر این در پرورش وی نخست باید به مقتضیات اجتماعی توجه نمود.آموزشگاه و اولیای امور آن همواره در مقابل جامعه مسئول هستند ،زیرا آموزشگاه موسسه ای است که از طرف جامعه برای انجام مقصود معینی که عبارت از حفظ و اصلاح زندگانی مدرسی است ایجاد شده است .آموزشگاهی که به مسئولیت اخلاقی خویش در مقابل جامعه معترف نباشد پشیزی ارزش ندارد"به نظر جان دیوئی متولیان تعلیم وتربیت باید "کاملاً از احتیاجات حقیقی جامعه اطلاع داشته باشند و بدانند که آموزشگاه برای تأمین این احتیاجات چه خدماتی را می تواند انجام دهد."
دیوئی معتقد بود که مدارس باید دانش آموزان را از سه مسئله مهم مطلع و آگاه نمایند: سازمان اجتماعی ،خدمت به اجتماع و نفع اجتماع. به همین ترتیب سه وسیله مهم در دست اولیای مدارس است: ا- محیط آموزشگاه ،که باید حتی المقدور به محیط اجتماعی حقیقی نزدیک شود.2- شیوه های تعلیم در هر آموزشگاه و استفاده ای که از فعالیت های ذوقی و پژوهشی مبتکرانه می برد.3-برنامه های تحصیلی.مدرسه صرفاً محیطی برای پرورش افراد مطیع وفرمانبردار نیست،دانش آموزان جز اطاعت وفرمانبرداری با مسائل فراوانی مواجه هستند که باید اطلاعات کافی و سودمند در باره آنها بیابند.مدارس باید دانش آموزان را به منزله یک عضو جامعه پرورش بدهند و با اتخاذ روش های مؤثر و کاربردی، آنها را برای پذیرش مسئولیت اجتماعی وتشریک مساعی با یکدیگر آماده نمایند. دیوئی با تأکید فراوان ،یادآوری می کرد که محصلان برای جامعه ای آماده می گردند که بجز رأی دادن و اطاعت از قوانین کشور باید بتوانند مسئولیت تأمین معاش و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان را عهده دار شوند.اولیای امور نمی توانند چشمان خود را بر تحولات بی شمار و پر سرعت پیشِ رو ببندند.هر برنامه ای باید اصل فوق را به عنوان پیوست ضروری به همراه داشته باشد.تعلیم وتربیت در بستری آرام وساکن رخ نمی دهد و ما حق نداریم دانش آموزان را برای وارد شدن در جامعه ای معین و لایتغیر تربیت کنیم.
جان دیوئی می نویسد:"عقیده همه ما بر آن است که با مساعی بی شمار و با پشتکار و بردباری بالاخره می توانیم به فرزندان خویش خواندن و نوشتن ونقاشی را یاد بدهیم ولی عملاً از پرورش قوای اخلاقی آنها اظهار عجز می کنیم." برای رفع این معضل اساسی ،باید برنامه های مدرسه و شیوه های تعلیم وتربیت و اساساًمحیط آموزشی را طوری تنظیم و مرتب کنیم که دانش آموزان برای اصول اخلاقی،به اندازه سایر قوای انسانی قدرت وارزش قائل شوند.نه تنها رشته های تحصیلی در بطن خود ماجرای اخلاقی را به عنوان هسته اصلی حیات اجتماعی وتجلیات روح انسانی نشان بدهند بلکه جزیی ترین حادثه زندگی آموزشگاهی، متصل به یک جنبه و ارزش اخلاقی خاص شود.در مدارس باید " دستورهای اخلاقی را با شرایط زندگی کنونی جامعه وقوای بزرگی که مدار فعالیت جامعه را تشکیل می دهند و همچنین با عادات و عواملی که در فعالیت فردی و سعادت و نیک بختی فرد و جامعه تأثیر دارد تطبیق نمود هر آنچه که به درد فرد وجامعه و تأمین نیک بختی افراد نخورد از لحاظ اخلاقی هیچ ارزش ندارد و باید بر آن نام لفاظی نهاد."دیوئی مُصرّانه خواستار آن بود که اخلاق را حداقل در آموزشگاهها به نحوی ارائه نمایند که عمدتاً معطوف به روابط فرد واجتماع باشد و در نظر او فعل اخلاقی "عبارت از کارهایی است که بر حیثیت و عظمت جامعه ای که شخص جزو آن است بیفزاید و ضمناً وسایل سعادت و نیک بختی انسان را فراهم سازد."اخلاق برای او دو جنبه داشت جنبه اجتماعی و تعامل با دیگران و جنبه روانشناختی روحیات و خلقیات و مطالعه علمی آنها.وی معتقد بود تغییر افراد در زمینه اخلاق ورفتار، ناشی از تحول در تمایلات و احساسات آنهاست. لذا روانشناسی علمی می تواند در این باره به ما کمک شایان نماید.
دیوئی ازمشکل بزرگ آموزشگاهها در اختلاف بین تربیت اخلاقی و تربیت عقلانی و عدم تطبیق تحصیل با پرورش خوی و طبع و شخصیت ،اظهار تأسف می کرد و می گفت :" هرگاه آموزشگاه نمونه ای از محیط اجتماعی نباشد تربیت اخلاقی صورت منفی بخود می گیرد بدین قرار که آموزگار به ایجاد عادات مثبت و سود مند بحال جامعه مبادرت نمی کند بلکه بر عکس به جلو گیری از خلاف کاریهای نو آموز در آموزشگاه قناعت ورزیده و چون پاسبان دقیقی همواره مراقب است که دانش آموزقوانین و مقررات آموزشگاه را نقض ننماید منظور آن است که به انضباط امروزی آموزشگاهها خللی وارد نیاید و چون در نظر دانش آموز فایده فوری بر وجود این مقررات مترتب نیست و نفع خویش را در بکار بستن آنها نمی داند این است که انضباط را یک نوع اجبار و تحمیل می پندارد."
نه تنها باید نقش مؤثر و یگانه ای در هر مدرسه به دانش آموزان تفویض نمود بلکه هر یک از آنها باید عادت داده شوند که حوادث مختلف و پیش آمدهای متعدد زندگی خود را از لحاظ تأثیر اجتماعی خودشان موردقضاوت قرار دهند.
دیوئی معتقد بود باید قوه قضاوت وتجزیه وتحلیل را در محصلان تقویت نمود و این کار با پر کردن مغز آنها از معلومات بی ربط با زندگیشان، امکان پذیر نیست.باید مواد درسی نیز با فوائد عملیشان منطبق گردد.مدارس باید نیروی اراده وخلاقیت را در مواجهه با زندگی در دانش آموزان پرورش دهند و حیات عقلانی را با حیات اخلاقی پیوند دهند.
توضیح:تمام نقل قولها از "جان دیوئی " واز کتابش با نام "آموزشگاه وشاگرد "فصل چهارم می باشد .لازم به ذکر است که ترجمه این کتاب بعنوان پایان نامه تحصیلی در سال 1326 توسط "مشفق همدانی" منتشر گردید.
http://etemadnewspaper.ir/Released/93-02-29/93.htm#276192
میمنت گلشنی
روزنامه آرمان،28 اردیبهشت 93
فصل امتحانات پایان سال مدارس از شنبه 27 اردیبهشت آغاز شده. این درحالی است که نظام آموزش و پرورش در سالهای اخیر تغییرات زیادی را تجربه کرده است. ازجمله این تغییر و تحولات، تغییر در نظام ارزشیابی مدارس ابتدایی از کمی به توصیفی است. تاکید اصلی مسئولان آموزش و پرورش در این طرح، ارزشیابی کیفی مستمر دانشآموزان مقطع دبستان در طول سال تحصیلی است.
نظام ارزشیابی توصیفی
اجرای آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی در مقطع ابتدایی از سال تحصیلی 83-82 با تحت پوشش بردن 200 کلاس پایه اول آغاز شد و در سال تحصیلی 84-83، 500 کلاس درس شامل 300 کلاس پایه اول و 200 کلاس پایه دوم و در سال تحصیلی 85-84 نیز یک هزار کلاس درس شامل 500 کلاس اول، 300 کلاس دوم و 200 کلاس سوم را تحت پوشش برد. همچنین در این سال 200 کلاس درس پایه اول به شکل غیررسمی با توجه به تقاضای استانها این طرح را اجرا کردند. پس از اجرای آزمایشی این طرح طی پنج سال، از سال تحصیلی 88-87 این طرح بهصورت قطعی اجرا شد و قرار بود تا پایان سال تحصیلی 1392-1393 در کل مقاطع ابتدایی سراسر کشور پیاده شود. درباره لزوم اجرای طرح ارزشیابی توصیفی، مدیرکل آموزش و پرورش پیشدبستانی و ابتدایی وقت گفت: دوره ابتدایی، دوره آموزشی نیست بلکه، دوره تربیتی است که رفتارها، عادات و مهارتهای اجتماعی بچهها را بنیانگذاری میکند. علیرضا رحیمی تصریح کرد: بنا براین نمیتوان فعالیتهای تربیتی را با شاخصهای کمی اندازهگیری کرد، همچنین ابتدایی، دورهای حساس و پیچیده است که ابزارهای حساس خود را میطلبد و ارزشیابی کمی، دانشآموزان را به حافظه محوری و گرایش به امتحانات پایانی سوق میدهد . علاوه بر این، در پیش نویس طرح هم که از سوی وزارت آموزش و پرورش منتشر شد، هدف از اجرای طرح پاسخگویی به نیازهای متنوع دانشآموزان و جامعه بر اساس یافتههای جدید، کاهش فشارهای روحی و روانی ارزشیابی تراکمی در مراحل اولیه زندگی دانشآموزان، توجه همهجانبه به شخصیت دانشآموزان بر اساس بنیانهای ارزشی، نگرشی و عاطفی و توجه به ویژگیها، توانمندیها، علایق و انتظارات متفاوت دانشآموزان بر اساس ابعاد گوناگون شخصیتی آنان عنوان شد. در این راستا، در ارزشیابی توصیفی دانشآموزان از عبارتهای کیفی چون «تلاش خوبی داشتهای»، «با تلاش به موفقیت رسیدهای»، «برای موفقیت باید بیشتر تلاش کنی» و «با انجام تمرین بیشتر مشکل شما حل میشود» استفاده میشود. در کارنامه هم عناوینی چون «بسیار خوب»، «خوب» و «نیازمند تلاش» درج میشود.
نظام ارزشیابی تحصیلی در کشورهای دیگر
طرح ارزشیابی توصیفی سالیان درازی است که دربسیاری از کشورهای پیشرفته اجرا میشود. بهطور مثال، در نظام آموزش و پرورش فرانسه، جز سال آخر دبیرستان در هیچ مقطعی امتحان بهصورت رسمی برگزار نمیشود. ارزشیابی از کار شاگرد در هر کلاس و در پایان هر سال تحصیلی بهوسیله معلم همان کلاس انجام میگیرد و ملاک این ارزشیابی، پیشرفت تحصیلی دانشآموز بر اساس مشاهدات معلم است. در آمریکا هم سیستم امتحانات جای خود را به اجرای تست استعداد تحصیلی و تعیین تست فراگیری اطلاعات و معلومات طی سال داده است. در آلمان شش مقوله و یا طیف و در ژاپن استفاده از پنج مفهوم همراه با جملات توصیفی است. در واقع در بسیاری از کشورهای مختلف جهان، کارنامه فقط نمرات خام را شامل نمیشود و تمامی فعالیتها و مهارتها و نگرش کودک، توصیف و ارزشیابی میشود.
ارزیابی نظام ارزشیابی کیفی
طرح ارزشیابی کیفی در مدارس ابتدایی درحالی اجرا میشود که بسیاری از کارشناسان معتقدند اگرچه اصل طرح بسیار مفید است اما، شکلگیری بسترهای لازم برای اجرای طرح بسیار مهم است. این همان نکتهای است که از نظر برخی از خانوادهها و معلمان از آن غفلت شده است. در همین راستا یک معلم در گفتوگو با آرمان میگوید: بهنظرم طرح خوبی تدوین شده زیرا از تاکید بر انگیزههای درونی دانشآموزان در سالهای قبل غفلت شده بود و بهجای آن بر انگیزههای بیرونی چون نمره توجه بسیار میشد. بهطور طبیعی این مساله همراه با استرس و اضطراب دانشآموز بود که در هیچ سیستم آموزشی پذیرفته نیست. مهدی حجازی در ادامه اشاره میکند: طرح فعلی هم اگر درست اجرا شود، میتواند در نوع خود بسیار راهگشا باشد. اما زمانی که در یک کلاس 40 دانشآموز حضور دارند و معلمها مجبورند دو شیفت در روز کار کنند، توقع ارزیابی کیفی بسیار زیاد است. او به نگاه معلمان و خانوادهها درباره این طرح اشاره میکند و معتقد است: با اینکه معلمها در این زمینه آموزش دیدهاند اما، بسیاری طرح را وقتگیر و موجب افت کیفیت آموزش میدانند. خانوادهها هم از این طرح گلهمند هستند و نتیجه طرح را کمتوجهی دانشآموزان به درس و کلاس عنوان میکنند. حجازی در پاسخ به سوالی درباره افزایش کیفیت آموزشی و خلاقیت که از اهداف اصلی طرح بود، توضیح میدهد: با توجه به تجربه خودم میتوانم بگویم که این طرح تاثیری بر نوآوری یا کیفیت آموزش نداشت. من سال قبل در مدرسهای در شهریار درس میدادم که دانشآموز کلاس پنجم قادر به نوشتن اسم خود نبود. خانواده دانشآموز دلیل این امر را نظام آموزشی جدیدی میدانستند که موجب افت تحصیلی فرزندشان شد. همچنین به عقیده یک نماینده مجلس نمی توان کاستیهای طرح را انکار کرد. طرح اشکالات زیربنایی دارد که باید رفع شود و امیدواریم در آینده این اتفاق بیفتد. ابوالقاسم خسروی سهلآبادی در گفتوگو با آرمان میگوید: ایرادات طرح نباید موجب شود که کل طرح را نادیده بگیریم. امروز نظام آموزشی ما در راستای نظام آموزشی دنیاست. در این شرایط نمیتوان به همان نظام مبتنی بر حفظیات که در گذشته حاکم بود برگردیم اما، میتوانیم مدارس را مجهز کنیم تا قابلیت اجرای درست طرح را داشتهباشند. این عضو کمیسیون آموزش مجلس از بین رفتن انگیزه درس خواندن را یکی از پیامدهای طرح میداند که با آموزش دقیق معلمان و همراهی آنان با طرح قابل رفع است. او اجرای درست این طرح را پرورش دانشآموزانی جامع و کامل میداند که محور توسعه در آینده بهشمار میآیند.
باسمه تعالی
وزیرمحترم آموزش وپرورش جناب آقای دکتر فانی
با اهداء سلام وتحیات وافره
احتراماً این جانبان جمعی از فرهنگیان بروجردی حامی دولت تدبیر و امید به استحضار می رسانیم که شنیده ها حکایت از آن دارند که ریاست آموزش و پرورش بروجرد در دولت احمدی نژاد با حمایت یکی از نمایندگان بروجرد دوباره در تلاش است که ریاست آموزش و پرورش بروجرد را به دست گیرد. مدیری که گرایشی کاملاً معارض را در دوره ی تبلیغات ریاست جمهوری دکتر حسن روحانی از خود نشان داده است، با وجود آن که در میان فرهنگیان حامی دولت دکتر روحانی در شهرستان بروجرد که اکثریت را دارا می باشند افرادی توانمند، پویا، فعال وبا سابقه ی درخشان آموزشی و پژوهشی وجود دارند که مایه ی فخر و مباهات بروجرد و ایران زمین می باشند، حال چگونه ممکن است مدیری که با دولت هماهنگ نیست واعتقاد عملی به دولت تدبیر و امید ندارد دوباره سکاندار دستگاه تعلیم و تربیت شود؟ آیا انتصاب چنین مدیری دهن کجی به حامیان دلسوز دولت تدبیر وامید نیست؟ این چه معامله ای است که در صورت صحت آن، برای تمامی طرفداران دولت دکتر روحانی زجرآورخواهد بود؟ مدیری که در زمان مدیریت خود حتی از نیروهای غیر همفکر در سمت معاونت مدرسه استفاده نمی کرد؟ حتی دبیرانی که به عنوان سر گروه آموزشی توسط همکاران انتخاب می شدند را رد صلاحیت می کرد وبیان می کرد که یکی از افتخارات من این است که انتخاب سرگروه های آموزشی را انتصابی کرده ام. مدیری که به کیفیت آموزشی بی توجه بود واز خلاقیت لازم جهت تحول در آموزش وپرورش بی بهره بود.
جناب آقای دکتر فانی آیا شما خود حاضرید تحت مدیریت چنین فردی کار آموزشی و پرورشی انجام دهید؟ ما حامیان دولت تدبیر وامید بیم آن داریم که حوادث مشابهی هم چون اتفاق اخیر فرمانداری بروجرد که دل دلسوزان نظام را به درد آورد دو باره تکرار شود. خیز دوباره اقتدارگرایان نکته جدی است که ما حامیان دولت تدبیر وامید نگران آن هستیم، لذا ما از آن مقام محترم استدعا داریم تا در مدیریت آموزش وپرورش بروجرد مدیری به کار گرفته شود که اعتقاد عملی به دولت دکتر روحانی داشته باشد ، لذا در مراحل بعدی لیست افراد شایسته و لایق خدمتتان معرفی خواهند شد.
جمعی از فرهنگیان حامی دولت تدبیر وامید در شهرستان بروجرد
بن گرفت : تارنمای "حقوق معلم"
مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،27 اردیبهشت 93
چندی پیش و در هفته ی معلم،روزنامه "اعتماد" با سید کاظم اکرمی،یکی از وزیران گذشته آموزش و پرورش و یکی از مشاوران وزیر کنونی آموزش و پرورش،گفت و گویی درخور درنگ با عنوان "مجلس معلمان تشکیل شود" انجام داد که ارزش بازخوانی و پرداختن بیشتر دارد. بخش زیادی از سخنان اکرمی در این گفت و گو،همسویی بسیاری داشت با سخن و دیدگاه درصد چشمگیری از فرهنگیان و کنشگران صنفی آنها در چند سال گذشته. ایشان،به درستی،کوشیده بود از موضع گیری های شعاری و صوری درباره ی فرهنگیان و جایگاه و ارزش پیشه آنان،دوری گزیند و همدل و همراه با آموزگاران،به پاره ای دشواری های دیرینه و واقعی آنان،و در کل گستره ی آموزش و پرورش،بپردازد : " معلمان میگویند چرا کسی که با مدرک کارشناسی در وزارتخانه صنعتی یا بانک کار میکند، حقوقی بیش از یک معلم میگیرد پس احساس بیعدالتی نسبت به دیگر کارمندها میکنند... در کشورهای توسعهیافته معلمان مشارکت زیادی در امر آموزش و پرورش دارند. انجمن معلمان در امریکا انجمنی است بسیار قوی و معلمان هم در نگارش کتابها و هم در سیاستگذاری در آموزش و پرورش حضور دارند اما هنوز ما به این مرحله نرسیدهایم... به نظر بنده و برخی دوستان بجاست آقای وزیر آموزش و پرورش برای بررسی و حل مشکلات معلمان در کنار مجلس دانشآموزی، مجلس معلمان را هم تشکیل دهد....سیاست آموزشی بلندمدتی که کشورهای توسعه یافته دارند با آمدن و رفتن وزرا تغییر نمیکند. هنوز در کشور ما این طور نیست. در کشورهای توسعهیافته سیاستهای آموزشی را دانشمندان به ویژه استادان علوم تربیتی تدوین میکنند ولی در کشور ما خصوصا در گذشته به این مساله بسیار بیتوجهی شده است ... از جهت اینکه رییسجمهور تاکید کردند معلمان نقد و انتقاد داشته باشند،تا وزیر محترم اطلاعات در این زمینه کارهای خوب و قدمهای اساسی در مورد حراستها بر ندارد و حراستها روحیه قبل را تغییر ندهند، خواسته رییسجمهور محترم تحقق نمییابد. معلمان امروزه نگرانند اگر نقد و انتقاداتی داشته باشند، ممکن است در آینده مشکلاتی برایشان به وجود بیاید. اگرچه باز تاکید میکنم وضع نسبت به دولت قبل خیلی بهتر شده است ... مدارس غیردولتی و نمونه مردمی پولهای گزافی میگیرند و به همین جهت خدمات خوبی به دانشآموزان ارائه میدهند. دانشآموزان مدارس دولتی در مقایسه با غیردولتی مسلما در کنکور عقب میمانند. این ناعدالتی است که در آموزش و پرورش ما وجود دارد. به هر جهت ما باید از لحاظ عدالت آموزشی تلاش بیشتری بکنیم که هر چه بیشتر به عدالت برسیم."
این سخنان،می تواند نشانه ای امیدبخش از واقع بینی بیش از پیش فرادستان آموزشی دولت یازدهم به شمار آید؛رویکردی که اگر گسترش و ژرفای بیشتری گیرد می تواند از شکاف میان بدنه ی آموزش و فرادستان آن بکاهد. ناگفته پیداست که تا این نگرش،جنبه عملی به خود نگیرد چندان اثرگذار و کارگر نخواهد افتاد اما نفس نزدیک شدن به خرده ها و انتقادهای آموزگاران،و پذیرش آنها هم خود کاری ارزشمند به شمار می رود. ولی یک نکته مهم این است که این دیدگاه،از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم،در میان فرهنگیان،و به ویژه مدیران مدرسه ها،تاکنون چندان بازتابی نیافته و جدی گرفته نشده است. این نگارنده در پیوند با این سخنان،با تنی چند از فرهنگیان و مدیران مدرسه ها گفت و گو کردم. نخست این که کمتر کسی از آن آگاهی داشت- گویا در خود رسانه های آموزش و پرورش هم بازتابی نیافت. چند تنی هم که خوانده بودند آن را جدی ارزیابی نمی کردند و سپهر چیره بر آموزش و پرورش کشور را،بسی دورتر از پذیرش این سخنان می دانستند. چنین می نماید که بخش بزرگی از فرهنگیان تا شاهد کنشی چشمگیر از سوی دولت یازدهم در راستای بهبود آموزش و اجرای عدالت در شرایط حقوقی خود نباشند چندان دل به سخنان فرادستان آموزشی نخواهند بست. پرسش این است که اگر در حق فرهنگیان،عدالت اجرا نشده و فرادستان کنونی آموزش و پرورش هم آن را می پذیرند پس چرا در همین دولت یازدهم،اضافه کاری خردادماه آموزگاران،تنها به هشت روز کاهش یافت؟ چرا با وجود تورم سی- چهل درصدی،افزایش حقوق سالانه فرهنگیان تنها بیست درصد انجام پذیرفت؟ چرا دستمزد برگزاری آزمون های هماهنگ کشوری،چه در حوزه های اجرایی و چه در حوزه های تصحیح،سی درصد کاهش یافت؟ و البته پرسش های بسیار دیگری،که شایسته است کارگزاران آموزشی دولت یازدهم به آن بیندیشند و پاسخی درخور بدهند.
http://etemadnewspaper.ir/Released/93-02-27/93.htm#275941
دو ماهنامه ی چشم انداز ایران، شماره ی84،اسفند 92 و فروردین 93
برگردان: محمدرضا نیک نژاد
توضیح : متن پیش روی شما،بخش سوم از سفارش نامه ی شانزده نهاد مدنی - آموزشی جهان به سران کشورهای حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل در مهر 92 است که در آن،سران کشورها به توجه بیشتر به آموزش و حق برخورداری از آن فراخوانده شده اند. این سفارش نامه ده بند است که بند نخست و دوم و سوم آن با مقدمه ای از مترجم در بخش های پیشین منتشر شد. بخش سوم - بندهای - چهارم و پنجم- آن را با هم می خوانیم.
4 - آموزش بزرگسالان و سوادآموزی،در چارچوب یادگیری مادالعمر؛بخش جداناشدنی از حق برخورداری از آموزش است.
سندهای حقوق بشر جهانی،حق برخورداری از آموزش برای هر سنی را با تاکید بر این محفوظ می دارند که حق آموزش مقدماتی با سن،نژاد،طبقه یا جنسیت محدود نمی شود و هر آنچه که برای کودکان،جوانان و بزرگسالان اعمال می گردد،شاملِ سالخوردگان نیز می شود. با این حال آموزش بزرگسالان و سوادآموزی در یک زمینه ی یادگیری مادام العمر،آنچنان که سزاوار آنهاست مورد توجه قرار نگرفته و باید به گونه ای شفاف در ساختارهای جهانی و منطقه ای،همچنین سیاست های دولت های ملی و محلی در اولویت قرار داده شود.
از این روست که در برنامه های توسعه ی آموزشی پس از 2015 بازتاب یافته است. آموزش عمومی از راه عمل و نگرشِ شهروندی اش،چشم انداز میان- فرهنگی اش و پیوند دادن یادگیری با محیط زیست،به آموزش بزرگسالان و سوادآموزی هستی داده است. این مهم است که سیاست ها و برنامه ها روی آموزش بزرگسالان،به رسمیت شناختن میراث فرهنگی آنها،دانش،خواسته ها،چشم داشت ها،مهارت ها و نیز نیازهای آنها متمرکز شود. در این رهگذر تاکید بر آموزش زنان،نشان دادن یک تعهد بنیادین به برابری و یکسان نگری جنسیتی و پیگیری سرسختانه برای دستیابی به بزرگی،احترام و عدالت از بالاترین اهمیت برخوردار است.
5 - رویکردی فراگیر به کیفیت آموزشی مورد نیاز است.
کیفیت آموزشی،بخش جدایی ناپذیری از حق برخورداری از آموزش است و باید به گونه ای چند بُعدی نگریسته شود. از جمله تمرکز بر ورودی های آموزشی و فرایندهای آن، و دست آوردهای کوتاه،میان و بلند مدت آن. کیفیت آموزشی با دانش سنجشگرانه،توانایی ها و مهارت های مورد نیاز برای پرسش،درک و حل مسائل جاری در سطح منطقه ای و جهانی،افراد را آماده می سازد. کنوانسیون حقوق کودک تاکید دارد که نباید تنها بر درونمایه ی برنامه ی درسی توجه شود،بلکه باید فرایندهای آموزشی،روش ها و محیط هایی که آموزش در آن رخ می دهد،نیز مورد توجه قرار گیرد و هم ردیف با مبانی،آشکارا مورد اشاره قرارمی گیرد. به این معنا،مهم است که آموزش و پرورش تحول آفرین،هماهنگ ساز با عدالت اجتماعی و محیطی، دموکراتیک کننده ی ساختارهای قدرت،افزاینده ی برابری،احترام به حقوق بشر،بزرگداشت آزادی های بنیادین و عدم تبعیض باشد. یادگیری در یک رویکرد کوته بینانه،اندازه گیری نتایج آموزش در حساب و سوادآموزی دانسته می شود،که می تواند به کنارگذاشتن ابعاد اصلیِ(اشاره شده ی) کیفیت و دست کم گرفتن موضوعات دیگر و مهارت های ضروری،ارزش ها و روابطی همچون خلاقیت،کنجکاوی،اندیشه ی سنجشگرانه،جامعه اندیشی،همبستگی،همکاری،خود- چیرگی،اعتماد به نفس،مسئولیت گروهی، گفتگو،محبت،همدلی و دلسوزی،شجاعت،خودآگاهی،نرمش پذیری،خود- رهبری،فروتنی،صلح،هماهنگی با طبیعت بینجامد. از این رو این رویکرد کوته بینانه از دستیابی به هدف های کلی آموزش و پرورش خواهد کاست. هماهنگ با این دیدگاه،ارزیابی های آموزش باید کل نگرانه و سازنده،استوار بر پارامترهای ملی و احترام به گوناگونی زبانی و فرهنگی باشد. در همان حال ارزیابی ها باید بر ساختارها- به عنوان یک کلِ توسعه یابنده- بر به بازی گرفتن کنشگرانه ی معلمان،دانش آموزان و خانواده ها متمرکز باشد.
بخش های پیشین برگردان را می توانید در این دو پست ببینید:
http://niknezhadmr.blogsky.com/1393/01/30/post-529/
http://niknezhadmr.blogsky.com/1393/01/27/post-526/
میمنت گلشنی،روزنامه آرمان،25 اردیبهشت 93
تابستان که نزدیک میشود مباحث زیادی در حوزههای مختلف مطرح میشود و درموارد متعدد مسئولان به یاد این میافتند که باید طرحهای تازهای اجرا کنند. هرچند طرحهای تابستانه پیر و جوان نمیشناسد اما، از آنجا که دانشآموزان قشری از جامعه هستند که تابستان آنها با سایر فصلهایشان کاملا متفاوت است، طرحهای تابستان برای آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. در گذشته شاید بسیاری از پدر و مادرها انتظار تابستان را میکشیدند تا فرزندانشان فرصت بیشتری برای کمک به آنها داشته باشند. در خاطرات بسیاری از تحصیلکردگانی که به نسلهای گذشته تعلق دارند، کار در تابستان از جمله رفتن به مغازه پدر یا حتی شاگردی کردن برای دوستان و آشنایان به چشم میآید. این روند اکنون تا حد زیادی تغییر کرده است و والدین دانشآموزان باید به فکر پرکردن زمانهایی باشند که دیگر فرزندانشان به مدرسه نمیروند. در این میان، باید بسترها و برنامههایی وجود داشته باشد. در سالهای اخیر در اردیبهشت و خرداد اخبار زیادی مبنی بر اجرای طرحها و شیوهنامههایی درباره اوقات فراغت دانشآموزان روی خروجیهای خبرگزاریها قرار گرفته است. امسال نیز چنین اتفاقی افتاده است. وزارت آموزش و پرورش با صدور شیوهنامهای محور اصلی طرح مدیریت اوقات فراغت دانشآموزان در تابستان سال 93 را مهارتآموزی با هدف زمینهسازی برای کارآفرینی و اشتغال اعلام کرده است. در این شیوهنامه بر استفاده بهینه از اوقات فراغت و نقش خانوادهها در هدایت فرزندان به مراکز تابستانی و معرفی مشاغل محلی و منطقهای تاکید شده است. همچنین، در این شیوهنامه رشد همهجانبه شخصیت دانشآموزان، استمرار فعالیتهای پرورشی در ایام تابستان و ارتقای سطح دانش و بینش اعتقادی، علمی، اجتماعی و مهارتهای فنی و حرفهای و فرهنگی و هنری دانشآموزان از اهداف غنیسازی اوقات فراغت دانشآموزان معرفی شده است. علاوه بر این، در این شیوهنامه تحقق برنامهها مطابق با نامگذاری سال جدید، اهتمام به تربیت اقتصادی دانشآموزان،آموزش مدیریت اقتصاد مقاومتی به دانشآموزان، احیای ظرفیتهای پنهانی بومی و محلی و عملی کردن شعار هر دانشآموز یک مهارت از سیاستهای اصلی طرح بیان شده است.
اوقات فراغت در سالهایی که گذشت
طرح غنیسازی اوقات فراغت هر سال با تعطیلی مدارس و آغاز فصل تابستان از سوی مسئولان آموزش و پرورش مطرح میشود و برنامههایی برای گذران اوقات فراغت نوجوانان تدوین و در قالب کلاسهای آموزشی و اردوهای سیاحتی- زیارتی اجرا میشود. مسئولیت برگزاری برنامههایی از این دست البته تنها برعهده وزارت آموزش و پرورش نیست. سازمانهای بسیج، تبلیغات اسلامی، ادارات ارشاد شهرها و گاه مساجد هم در کنار وزارت آموزش و پرورش و وزارت جوانان برنامههایی را در راستای غنیسازی اوقات فراغت نوجوانان تدوین میکنند. در سالهای اخیر بسیاری از طرحهای مربوط به غنیسازی اوقات فراغت که در استانها اجرا شد با هدف پرورش جنبههای فرهنگی و دینی در قالب طرحهایی چون طرح هجرت سعی بر آشنایی نوجوانان با امور فرهنگی و دینی داشت که به گفته مسئولان گاه از سوی خانوادهها مورد غفلت قرار میگرفت. حضور روحانیون در این طرحها و آشنایی نوجوانان با اماکن متبرکه بهمنظور افزایش شادی معنوی نوجوانان و حضور مستمر در مساجد ازجمله اقداماتی است که در راستای این هدف در بسیاری از طرحهای اوقات فراغت گنجانده و اجرا شد. بر این اساس، توجه به بحثهای فرهنگی، آموزشی و پرورشی از اولویتهای طرح غنیسازی اوقات فراغت در این سالها از سوی متولیان طرح بود. آمارهای رسمی حاکی از 12 میلیون و 242 هزار دانشآموز در مدارس کشور است. کارشناسان معتقدند برنامههایی که برای فراغت این دانشآموزان در نظر گرفته میشود چندان کارگشا نبوده است.
طرح غنیسازی اوقات فراغت از حرف تا عمل
اجرای طرحهای اوقات فراغت در تابستان از سوی بسیاری از نهادها این سوال را مطرح میکند که چنین طرحهایی تا چه اندازه در عمل موفق بوده و توانستهاند نوجوانان را جذب کنند. در واقع، این طرحها تا چه اندازه با انتظارات بچهها و خانوادهها همخوانی داشتهاند و مورد استقبال قرار گرفتند؟ یک کارشناس آموزش و پرورش در گفتوگو با آرمان درباره شرایط طرحها و بسترهای لازم برای شکل گیری آنها میگوید: بهنظرم از گذشته تا به حال از این دسته طرحها زیاد بوده است. چندان به اجرای درست آن امیدی ندارم و فکر میکنم خانوادهها بهتر است خود به فکر اوقات فراغت فرزندان و استفاده بهینه از آن باشند. مهدی بهلولی در ادامه اشاره میکند: بسترهای مادی و فرهنگی لازم برای اجرای این طرحها را در آموزش و پرورش نمیبینم. بسیاری از مدارس ما هنوز از داشتن یک کتابخانه مجهز و کتابدار محروم هستند. با آنکه مسئولان وعده مدارس هوشمند را دادند، هنوز در برخی مدارس کامپیوتر به تعداد لازم وجود ندارد. در چنین شرایطی چگونه میتوان از غنیسازی اوقات فراغت حرف زد. او در ادامه به فضای فرهنگی حاکم بر مدارس اشاره و تصریح میکند: برای اجرای این طرح قبل از هر چیز باید به بسترهای فرهنگی توجه کرد. امروز فضای حاکم میان مسئولان مدرسه با فضای دانشآموزان هماهنگ نیست به این معنی که مدیران و مشاوران مدرسه با واقعیتهای اجتماعی که نوجوانان در عمل تجربه میکنند آشنایی ندارند. تحت چنین شرایطی نمی توان امیدوار بود این طرحها برای نوجوانان جذاب باشد. بهلولی همچنین شکلگیری زیرساختهای لازم فرهنگی، ایدئولوژیکی و مادی را پیش شرط موفقیت این طرحها میداند و معتقد است توجه به سلایق نوجوانان به دور از محدودیتهای دست و پاگیر میتواند به موفقیت این طرح در آینده کمک کند. همچنین یک روانشناس در پاسخ به سوال آرمان درباره ضرورت اجرای چنین طرحهایی میگوید: بهنظرم اجرای چنین طرحهایی بد نیست به شرط آنکه تعریف درستی از فراغت از سوی مسئولان وجود داشته باشد و این تعریف با تصور خانوادهها از اوقات فراغت همخوانی داشته باشد. امیر هوشنگ مهریار در ادامه بیان میکند: توجه به فرهنگ عمومی خانوادهها در هنگام تدوین این طرح بسیار مهم است. در نظر گرفتن ارزشها و انتظارات خانواده در تدوین و اجرای طرح میتواند منجر به این شود که خانوادهها از چنین طرحهایی استقبال کنند و طرحها درنهایت به نتیجهای که مطلوب به نظر میرسند، دست یابند. او به نقش خانواده در کنار آموزش و پرورش تاکید و عنوان میکند: بهنظرم بخشی از گذران اوقات فراغت به عهده نهادهای دولتی است اما بخش عظیم آن باید از سوی خانوادهها صورت گیرد. به عقیده این روانشناس، تابستان فرصت مناسبی است برای نوجوانان و خانوادهها تا وقت بیشتری را با هم بگذرانند.
http://armandaily.ir/?News_Id=76890
در تارنمای "کانون مدافعان حقوق کارگر" و در ویژه نامه روزجهانی کارگر، درباره ی اعتراض های معلمان ایران و جهان، دو نوشته خواندنی منتشر شده است که دوستان و همکاران می توانند در پیوندهای زیر آنها را بخوانند :
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،24 اردیبهشت 93
این که در جامعه کنونی،ورود به فضای مجازی و بهره بردن از فنآوری های نوین رایانه ای،روز به روز در حال گسترش است،پدیده ای آشکار و بی چون و چراست. فنآوری های نوین رسانه ای بر همه ی گستره های اجتماعی و همه قشرهای جامعه،سخت،اثرگذار افتاده و سبک و شیوه ی نوینی از زندگی را باب نموده است. این تآثیر اما در میان قشرهای جوان جامعه،بیشتر و ژرف تر می نماید؛به گونه ای که هم اکنون درصد بالایی از دانش آموزان مدرسه ای،بیش از خانواده و فضای واقعی زندگی خود،دلبسته ی فضای مجازی هستند و از آن بهره می گیرند. چندی پیش ابوالفضل رحمانی،رییس اداره مشاوره آموزش و پرورش شهر تهران،در گفت و گو با خبرگزاری مهر،و در پیوند با همین مسآله،آمار درخور درنگی را ارائه نمود : " 33 درصد دانش آموزان اوقات فراغت خود را با استفاده از اینترنت، 29 درصد استفاده از کامپیوتر و موبایل، 17 درصد تلویزیون و 35 درصد گوش دادن به موسیقی پر میکنند." روشن است که بهره گیری بی حساب و کتاب دانش آموزان از رایانه و فضای مجازی،می تواند به آسیب های روحی،اخلاقی و آموزشی بینجامد.
اما سخن این نگارنده در این یادداشت کوتاه،پرداختن به چند و چون این پدیده نیست بلکه اشاره به نکته ای دیگر است. با خواندن این خبر و آمار،چه بسا این پرسش مطرح گردد که به راستی چه درصدی از آموزگاران با فن آوری های نوین ارتباطی در پیوندند؟ و چه درصدی از آنها از این فن آوری ها،جدی و هدفمند،بهره می گیرند؟ و آیا آموزش و پرورش،تاکنون در خصوص پیوند آموزگاران و فن آوری های نوین رایانه ای و فضای مجازی،کاری میدانی و پژوهشی انجام داده است؟ و اگر درصد آموزگاران آشنا به اینترنت،از درصد دانش آموزانی که در فضا و شبکه های مجازی حضور دارند،کم تر باشد آموزش و پرورش برای زدودن این اختلاف برنامه ای در دست دارد؟ روشن است که پاسخ به این پرسش ها،منوط به داشتن آماری دقیق است؛اما از آنچه که کمابیش در مدرسه های کنونی در جریان است و اینجا و آنجا دیده و شنیده می شود نمی توان انتظار پاسخی امیدوارکننده را داشت. در میان فرهنگیان کنونی،درصد چشمگیری،به دور از اینترنت و فضای مجازی،روزگار می گذرانند. برخی از آنها،سراسر،انگیزه هر گونه جست و جو و کاوشی را از دست داده اند. شمار ناچیزی هم،سواد اینترنتی را سواد نمی دانند! در یکی از مدرسه هایی که من درس می دهم همکاری داریم کتاب خوان و پژوهشگر،اما تنها کتاب را قبول دارد- نشریه و روزنامه را کار ژورنالیستی سطحی می داند و اینترنت را پر از سخنان و نظریه های بی بنیاد. شماری از فرهنگیان هم که در خانه اینترنت و رایانه دارند بیشتر برای استفاده فرزندان شان است و خودشان کمتر انگیزه حضور جدی در فضای مجازی را دارند. برخی نیز از اینترنت،استفاده های عام و سرگرم کننده می کنند. برای نمونه چندی پیش همکاری از فیلم هایی می گفت که در اینترنت،از درگیری میان ببرها و شیرهای باغ وحش های گوناگون جهان می بیند.
باری،این سخنان البته به این معنا نیست که هیچ درصدی از آموزگاران،هدفمندانه و پژوهشگرانه،از فن آوری های نوین ارتباطی بهره نمی گیرند اما بی گمان نیاز به یک آسیب شناسی جدی را یادآوری می نماید. ناگفته پیداست که در روزگار نوین، آموزگاری که به دور از فضای نوین ارتباطی زندگی می کند نه چندان می تواند نسل نو را درک کند و به چندان می تواند بر آنها اثرگذار باشد.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=594&pageno=5
مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،21 اردیبهشت 93
این که برخی می پندارند دانش آموزان مدرسه های غیردولتی(غیرانتفاعی) از طبقه متوسط و بالای جامعه می باشند و همه ی شاگردان این مدرسه ها،بچه های خانواده های پولدار جامعه اند و هزینه های هنگفت تحصیل در این مدرسه ها،فشاری بر این خانواده ها وارد نمی آورد پنداری نادرست است. در میان شاگردان مدرسه های غیر دولتی،دانش آموزان طبقه پایین جامعه هم دیده می شوند. پدر – مادران این دانش آموزان- درست یا نادرست- شنیده اند که در مدرسه های دولتی،آنچنان که باید و شاید،به آموزش دانش آموزان توجه نمی شود،از این رو،و با وجود کم و کاستی های بسیار مادی زندگی خویش،بچه هایشان را به مدرسه های غیرانتفاعی می فرستند تا از آموزش خوب برخوردار شوند. این سخن و استدلالی است که این نگارنده خود از زبان شماری از این پدر – مادران شنیده است. درخور درنگ این که همین خانواده ها،همانند دیگران،هزینه های اضافه بر مصوب آموزش و پرورش را هم پرداخت می کنند. توضیح این که در مدرسه های غیردولتی و به هنگام نام نویسی،مبلغ مصوب آموزش و پرورش بر روی بنری نوشته و در جایی گذاشته می شود تا خانواده هایی که برای نام نویسی بچه هایشان می روند به آسانی آن را ببینند،اما نکته این است بیشتر مدرسه های غیردولتی در همان هنگام نام نویسی،به پدر – مادر دانش آموزان می گویند که این نرخ،کارهای اضافی آموزشی و پرورشی این مدرسه را دربرنمی گیرد و با پیش کشیدن این مساله- و در واقع تبصره- درصد چشمگیری به شهریه دانش آموزان می افزایند.
آموزش و پرورش البته هر سال اعلام می دارد که مدرسه های غیردولتی بایستی نرخ های مصوب کلاس های اصلی و اضافی را رعایت نمایند اما در کنترل این شهریه ها،کامیابی چندانی ندارد و نمی یابد. مدرسه های غیر دولتی از منطق بازار آزاد،و قانون عرضه و تقاضا پیروی می کنند،و به روش های کنترلی دستوری چندان پاسخ مثبتی نمی دهند. یکی از راه های برخورد اصولی با این اضافه گیری ها،نیرومند سازی مدرسه های دولتی است. اگر سطح کیفی کار آموزشی و پرورشی در مدرسه های دولتی بالا باشد مدرسه های غیردولتی در گرفتن شهریه های اضافی،کار سخت و دشوارتری خواهند داشت. اگر در هر منطقه ی آموزشی چندین مدرسه دولتی خوب وجود داشته باشد قدرت گزینش خانواده ها افزون می شود و به آسانی تن به شرایط و شهریه اضافی مدرسه های غیردولتی نمی دهند. اما متآسفانه در آموزش و پرورش و فرادستان آن،چندان نشانی از چنین رویکردی دیده نمی شود. هم اکنون سه – چهار سال است به بسیاری از مدرسه های دولتی،سرانه ای پرداخت نمی شود. مدرسه های دولتی با کمبود شدید مشاور- به ویژه مشاور توانمند و کاربلد- روبرویند. با وجود تورم بالای چند ساله گذشته،برخی از دستمزد های آموزگاران مدرسه های دولتی ثابت مانده، و شگفت این که برخی کاهش هم یافته اند! – مانند اضافه کاری خرداد ماه که به هشت روز کاهش یافته و یا دستمزد آموزگاران حوزه های اجرایی آزمون های نهایی و دستمزد تصحیح برگه های این آزمون ها.
باری،در میان سخنان و برنامه های کار به دستان فرادست آموزش و پرورش،آنچه کمتر به چشم می خورد دل نگرانی درباره ی مدرسه های دولتی کیفی رایگان و بسترسازی برای آن است.