دیروز رفتم کتاب فروشی انتشارات مدرسه (پل کریمخان زند،اول خیابان ایرانشهر) چهار کتاب خریدم پنج هزار تومان! البته با ده درصد تخفیف. کتاب ها اینها هستند : دو زبانگی(نوشته ی بهناز کمالی)،جهانی شدن و اصلاحات آموزشی(مارتین کارنوی،برگردان علی ستاری)،آشنایی با یادگیری از طریق همیاری(سوزان الیس و سوزان والن،برگردان طاهره رستگار و مجید ملکان)،بازاندیشی فرایند یاددهی- یادگیری(نوشته محمود مهر محمدی). البته کتاب های دیگری هم دارد که به نظرم ارزش خریدن و خواندن دارند،مانند کتاب ارزشمند "شکاف آموزشی" . تاریخ برخی از این کتاب ها به هفت هشت سال پیش برمی گردد و جالب این است که با همان قیمت آن زمان فروخته می شوند- تازه آن هم با تخفیف ده درصد.
گفتم به دوستان و همکاران بگویم اگر وقت کردند سری به این کتاب فروشی بزنند،بد نیست.
برگردان : مهدی بهلولی
فرهنگیان نیوز
ای آی،به همراه 15 سازمان پیشرو جامعه ی مدنی،از دولت های سازمان ملل متحد،درخواست نموده است که حق انسانی برخورداری از آموزش را در قلب چارچوب توسعه ی پس از 2015 بنشانند.
این درخواست که در 24 سپتامبر2013(2 مهر 92) انجام پذیرفته،بر اصول بنیادین زیر استوار است؛اصولی که فهمی از آموزش و پرورش به عنوان حق بنیادین انسانی را بیان می دارند :
1. هر انسانی حق دارد که از آموزش و پرورش برخوردار باشد.
2. حکومت ها،خدمتکاران به وظیفه اند و بایستی حقوق بشر- و از آن میان آموزش و پرورش- را پاس دارند،پشتیبانی کنند و تحقق بخشند.
3. حق برخورداری از آموزش،با زاده شدن آغاز می شود و در همه ی عمر ادامه می یابد.
4. آموزش و سوادآموزی بزرگسالان،در چارچوب یادگیری در همه ی عمر،بخش اصلی حق برخورداری از آموزش است.
5. آموزش و پرورش کیفی بایستی با نگرشی باز نگریسته شود.*
6. برابری و یکسان نگری،پاره های اصلی حق برخورداری از آموزش و پرورش اند.
7. آموزگاران،در مرکز آموزش و پرورش کیفی اند.
8. حکومت باید بر آموزش و پرورش دولتی،سرمایه گذاری کافی نماید.
9. مدیریت در آموزش و پرورش باید دموکراتیک باشد.
10. حقوق بشر،یکپارچه،بخش ناپذیر،و وابسته به هم است.
فرد ون لیون،دبیر کل ای آی گفت : "گرچه هم اینک این حق میلیون ها تن از کودکان،نوجوانان،جوانان و بزرگسالان زیرپا گذاشته می شود،با این رو،ای آی و همیارانش،دیگربار تکرار می کنند که هر کس حق دارد که از آموزش برخوردار باشد. فرادستان دولتی،در قبال این ضمانت که سیستم های آموزش دولتی کیفی رایگان،در کشورشان وجود دارد،مسئول هستند. هم آموزش و پرورش و هم دیگر حقوق بشر،بایستی در قلب برنامه ی توسعه ی پس از 2015 بنشیند."
*(توضیح از بهلولی : در فایل پیوند شده به این خبر در تارنمای ای آی،همه ی بندهای ده گانه ی این درخواست توضیح داده شده اند. من در زیر، توضیح بند 5 را می آورم. اهمیت بسیار این بند،به تعریف آموزش و پرورش کیفی و کیفیت در آموزش و پرورش برمی گردد که این روزها در خبرهای آموزشی،فراوان از آن سخن می رود.)
آموزش و پرورش کیفی،بخش اصلی حق برخورداری از آموزش است و بایستی چند بعدی نگریسته شود. در آموزش و پرورش کیفی هم باید بر فرآیندهای آموزشی و آنچه در درون آن می گذرد،نگریست و هم بر دستآوردهای کوتاه،میان،و بلند مدت. آموزش و پرورش کیفی،شناخت سنجشگرانه را در اختیار مردم می گذارد و به آنها توانمندی ها و مهارت هایی می دهد که برای ارزیابی،مفهوم سازی و حل مسآله ها- که در سطحی محلی و جهانی رخ می دهند- مورد نیاز است. پیمان نامه ی حقوق کودک،نه تنها به درون مایه برنامه ی درسی توجه می کند بلکه به فرآیندهای آموزشی،شیوه های آموزش،و محیطی می پردازد که در آن آموزش انجام می گیرد. از نظر این پیمان نامه ،همه ی اینها باید با اصولی هماهنگ باشند که بیان می دارد. با این برداشت،برای آموزش و پرورش حیاتی است که دگرگون کننده،همساز با عدالت اجتماعی و عدالت محیط زیستی،دموکراتیزه کننده ی ساختارهای قدرت،پشتیبان برابری و یکسان نگری،و پاس دارنده ی حقوق بشر و آزادی های بنیادین باشد. نگاه بسته به آموزش - که یادگیری را در بروندادهای آموزشی اندازه پذیر در شمردن و سواد می فهمد- می تواند به کنار گذاشتن این بعدهای اصلی کیفیت،و بی ارزش شمردن هدف ها و مهارت های بنیادین و ارزش ها و روابطی همچون آفرینشگری،کنجکاوی،سنجشگرانه اندیشی،جامعه اندیشی،همبستگی،همیاری،خویشتن داری،خویشتن باوری،پاسخگویی دو سویه،گفت و شنود،همدردی،همدلی،دلیری،خودآگاهی،پایداری،رهبری،فروتنی،آرامش،هماهنگی با طبیعت،و بنابراین کاستن از دست یابی به هدف فراگیر آموزش و پرورش،بینجامد. در راستای نگرش کیفی،ارزیابی های آموزشی باید کل نگرانه و سازنده،استوار بر پارامترهای ملی،و پاس دارنده ی گوناگونی فرهنگی و زبانی باشند،در همان هنگام که بر سیستم هاهمچون یک کل،تمرکز می نمایند و دسترسی به توسعه یافتگی را در درگیری فعال آموزگاران،دانش آموزان و پدر- مادران جست و جو می نمایند.
فنآوری می تواند الهام بخش آفرینندگی باشد یا آموزش را از انسانیت دور سازد
دایان راویچ
برگردان : مهدی بهلولی
فرهنگیان نیوز
فنآوری دارد آموزش و پرورش آمریکا را دگرگون می سازد- امری که می تواند سودمند و یا زیان بخش باشد. سودمندی اش از روش های نوآورانه ای است که آموزگاران با آنها به دانش آموزان شان انگیزه می دهند تا در پروژه های علمی درگیر شوند،تاریخ را خودشان با دیدن رخدادهای گذشته بیاموزند،و ایده های شان را در اینترنت بکاوند. به معنای دقیق کلمه،هزاران آموزگار دانای اینترنتی وجود دارد که درباره ی روح بخشیدن به کلاس های درس برای افزایش درگیری دانش آموز در فرایند یادگیری،یکریز به داد و ستد ایده ها می پردازند. اما زیان باری اش به شماری از رفتارهای موذیانه برمی گردد.
یکی از نمودهای بد ِ فنآوری نوین،در مدرسه های با پروانه آنلاین – که گاهی آکادمی های مجازی نامیده می شوند- رخ می دهد. این مدرسه های 12 پایه ای،دانش آموزان زیادی می گیرند و چندین میلیون دلار از پول های مالیات دهندگان را صرف تبلیغات می کنند. آنها اغلب به ازای هر دانش آموز،شهریه ی دولتی می گیرند؛شهریه ای که از بودجه ی محلی مدرسه های دولتی کسر می شود. ادعا می کنند که آموزشی ویژه و سفارشی ارائه می دهند،اما این ادعا،تنها یک زبان بازی است. این مدرسه ها،میزان ترک تحصیل بالا و نمره های آزمون های پایینی دارند و شمار دانش آموختگان شان کم است. برخی از آنها در هر سال،تا پنجاه درصد انصراف دارند. با این رو تا هنگامی که این مدرسه های مجازی،دانش آموزان جدید را به دام می اندازند برای دارندگان و سرمایه گذارانشان،بسیار سودآورند.
کاربرد شک برانگیز دیگر فنآوری،تصحیح برگه هاست. شرکت های آزمون گیری بزرگ،همچون پیرسن و مک گرو – هیل،نرم افزاری را به کار می گیرند که به پاسخ های تشریحی آزمون ها نمره می دهند. دستگاه ها می توانند تندتر از آموزگاران تصحیح کنند اما نمی توانند نظرات واقعی یا کاربست خیال ورزانه ی زبان را ارزشیابی کنند. چه بسا دانش آموزی بنویسد جنگ جهانی دوم در 1938 آغاز شد؛ دستگاه نخواهد پذیرفت. [ مترجم : تاریخ حمله ی ژاپن به چین 1937 و تاریخ حمله آلمان به لهستان 1939 می باشد. گویا نویسنده می خواهد بگوید که در تصحیح ماشینی،جایی برای اختلاف هایی اینچنین،وجود ندارد.] دانش آموزان یاد خواهند گرفت که بر اساس شیوه ای بنویسند که ماشین می پسندد،گرچه به بهای وانهادن درستی،آفرینندگی و خیال ورزی. و بدتر،آموزگار از وظیفه ی مهم خواندن آنچه دانش آموزانش می نویسند،رها و از این که آنها چگونه می اندیشند کمتر آگاه خواهد شد . این کار ضربه ای است به کیفیت آموزش. و این تنها یکی از دشواری های رویاروی ارزشیابی اینترنتی،در کل،می باشد- این که وظیفه ی آزمون گیری از دوش آموزگار برداشته می شود و به گردن شرکتی از راه دور می افتد- در مرتبه ی واپسین آزمون های ایالتی،در چندین ایالت،کاستی های رایانه ای هم دیده شد. بگذریم از این که تنها زمانی بسنده نیاز است تا دانش آموزان آزمون ها را هک کنند.
نگران کننده ترین کاربرد فنآوری،گردآوری و انبار داده های محرمانه و شخصی همه ی دانش آموزان مدرسه دولتی است. بنیاد بیل و ملیندا گیتس،به همراه دو شرکت دیگر،بیش از 100 میلیون دلار خرج کرده است تا داده های دانش آموزان چندین منطقه و ایالت را گرد آورد. این داده ها انباشته خواهند شد و مدیریت شان به عهده ی آمازون(Amazon) خواهد بود. در این گردآیه،نام دانش آموزان،آدرس،پایه ی تحصیلی،نمره ی آزمون ها،وضع از کارافتادگی [پدر- مادر]،مراقبت پزشکی،مشارکت در برنامه ها،و بسیاری دیگر از جزییات زندگی دانش آموزان وجود دارد که آموزگاران و مدرسه ها اجازه ی منتشر کردن ندارند.
چه کسی به این همه اطلاعات شخصی نیاز دارد و چرا این اطلاعات دارد به اشتراک گذاشته می شود؟ پشتیبانان این برنامه می گویند هدف پدیدآوردن تولیدات آموزشی برای تک تک دانش آموزان است. منتقدان بر این باورند که این اطلاعات به فروشندگانی داده یا فروخته خواهد شد که از آنها برای فروش تولیدات ویژه ی کودکان و خانواده هایشان بهره خواهند گرفت. کسی نمی داند که آیا این داده ها در جای امنی نگه داری خواهند شد یا نه – رک و راست بگویم- جاسوسان آنها را هک خواهند نمود؟
باری، مساله این است : آموزگاران به فنآوری،به چشم ابزاری برای الهام بخشی در فرآیند یادگیری دانش آموزان می نگرند و کارسالاران به چشم شیوه ای برای استاندارد کردن آموزش،جایگزین کردن آموزگاران،پول سازی،و خرید و فروش تولیدهای تازه. کدام نگرش پیروز خواهد شد؟
(توضیح : در برگردان این نوشته،یک بند آن را که نویسنده بیشتر به شرکت های آمریکایی می پردازد و هدف اش بیشتر نام بردن از آنهاست را نیاوردم.)
آدرس تارنمای نویسنده :
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد
۲ مهر ۹۲
(این یاداشت با حذف بخش هایی از آن و با تاخیر، در روزنامه چاپ شد )
در روزهای گذشته و در بی خبری تابستانی مدرسه ها،بخشنامه ای روانه ی دبیرستان ها شد و در رسانه ها نیز بازتاب یافت . موضوع بخشنامه فرستادن دانش آموزان قبولی شهریورماه به رشته های کار و دانش و فنی و حرفه ای است. در این چند روزه رسانه ها در نقد این بخشنامه گزارش ها و یاداشت هایی را منتشر کرده اند،اما از دیدگاه رعایت حقوق شهروندی و آموزش این حقوق مورد بررسی قرار نگرفته است. نخستین ایراد حقوقی این بخشنامه محروم نمودند بخشی از شهروندان – بیرون از ضوابط و فرآیند های اداری جا افتاده- از حق برگزیدن رشته تحصیلی مورد علاقه ی خویش است. بسیار دیده می شود که شماری از دانش آموزان در برخی از درس ها بی انگیزه و ناتوان و در برخی دیگر با انگیزه و توانا هستند. تجدید شدن در یک یا حتی چند درس نمی تواند سنجه ی درخوری برای فرستادن زوری دانش آموزان به رشته های مورد نظر آموزش و پرورش باشد- آن هم به بهانه ی رونق بخشیدن به هنرستان ها و البته افزایش آمارهای! پیش بینی شده در رشته های کار- دانش و فنی- حرفه ای. در این میان آنچه که زیرپا گذاشته می شود حق آموزش و یادگیری برخی دانش آموز در رشته های مورد علاقه یشان است. این که در ادیبهشت ماه 92 درونمایه ی این بخشنامه به شکل شفاهی به آگاهی دبیرستان ها رسید و اکنون نیز در تعطیلات تابستان و بی سر و صدا به مدرسه ها فرستاده می شود،بسیار پرسش برانگیز و شگفت آور است!
بی گمان بی اطلاعی دانش آموزان و خانواده هایشان از درونمایه ی این بخشنامه،پایمالی آشکارِ حقوقِ شهروندی آنان بدست کارگزاران پیشین سامانه ی آموزشی به حساب می آید. از این رو به نظر می رسد فرادستان تازه ی آموزش و پرورش باید هر چه زودتر دیدگاه خویش درباره ی این بخشنامه را به آگاهی مردم برسانند.
اما یکی از مهمترین کارکردهای نوین آموزشی،آشنایی نوآموزان با حقوق شهروندی و حقوق بشر است. گام های نخست آشنایی با این حقوق، با روش هایی درخورِ سن و سال دانش آموزان و در هر دوره ی آموزشی با کنش های آموزشی ای به فراخور آن دوره ارائه و پیگیری می شود. این روش ها از برگزاری کلاس های حلقه ای و طرح پرسش هایی اخلاقی،اجتماعی،فلسفی و ... گرفته تا داستان پردازی و اجرای نمایش نامه هایی با درونمایه های اجتماعی و وادار کردن دانش آموزان در بر عهده گرفتن مسئولیت برخی از کارهای مدرسه را در بر می گیرد. بنیاد همه این تلاش ها آفرینش شهروندانی دانا و توانا برای زیست اجتماعی درخورِ جهان نوین است. در این کنش ها دانش آموز – به عنوان انسانی مستقل - به سویی هدایت می شود که افزون بر پرورش توانایی های ذهنی- اجتماعی،زمینه ی برگزیدن بهترین گزینه از میان گزینه های گوناگون و گاه ناسازگار را فراهم می کنند. در همه این کنش ها آنچه به رسمیت شناخته و ارج نهاده می شود،حق و آزادی انتخاب است. بچه به عنوان دانش آموز مدرسه و شهروند آینده،می آموزد که هر انتخاب،مسئولیتی در پی دارد و او باید پاسخگوی کامیابی ها یا شکست های برآمده از تصمیم های خویش باشد. گرچه رویکرد آموزش در کشور ما سویه ای شهروند پرور ندارد،اما نمی توان به هر بهانه ای چشم بر گام های هر چند کوچک در پرورش شخصیت فردی و اجتماعی دانش آموزان بست و جامعه و شهروندان را از این آموزه های ارزشمند محروم ساخت. بخشنامه تازه ی آموزش و پرورش حق انتخاب و در نتیجه پیامد تصمیم درست یا نادرست دانش آموز را از دوش او بر می دارد و زمینه ی فرافکنی او در آینده را فراهم می کند. دانش آموزی که از روی ناچاری و زور به خواندن رشته ای ناخواسته وادار می شود افزون بر تجربه نکردن انتخاب در یکی از مهمترین فرازهای زندگی اش،هیچگاه زیر بار پیامدهای منفی آن نمی رود و تا پایان عمر دولت و آموزش و پرورش را مسئول بدبختی های خویش می داند و البته پر بی راه هم نیست. ممکن است تصمیم نادرست او هزینه های مادی و معنوی ای به کشور،خانواده و البته خودش تحمیل کند،اما بجایش او در این فرایند تصمیم گیری را می آموزد و پیامدهایش را نیز خواهد پذیرفت و این از دیدگاه آموزشی بسیار ارزنده خواهد بود. اگر به هر دلیلی کاربدستان آموزشی به آنجا رسیده اند که شمار دانش آموزان هنرستانی را افزایش دهند،راهش پنهان کاری،بی اطلاعی شهروندان و زیرپا گذاری حقوق فردی و اجتماعی آنها نیست. امیدوارم سرپرست تازه ی آموزش و پرورش به عنوان یکی از نخستین کنش های مدیریتی خود هر چه زودتر جلو این کار نا اندیشیده و شتابزده را بگیرد.
چکیده: «در کشوری که عالیترین مقامات نظام و بعضی از نهادهای قانونگذاری طی یک فرآیند مشخص تعیین میشوند، انتخابی شدن اعضاء هیات امنا و هیات مدیره کار مشکلی است؟/ برچسب زدن به نهادهای صنفی و متهم کردن مسئولان گذشته رفتار پسندیدهای نیست. این رفتار امتحان خود را طی ۸ سال گذشته پس داده است.»
عضو کانون فرهنگیان شیراز با اشاره به گفتگوی اخیر مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان با ایلنا، این اظهارات را توجیه عملکرد نامطلوب صندوق طی سالیان گذشته دانست.
«محمدتقی سبزواری» در گفتگوی تفصیلی با ایلنا اظهار داشت: در آستانه سال جدید تحصیلی و بازگشایی مدارس، مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان به جای خبرهای دلنشین و امیدوارکننده به ذکر توجیه عملکرد نامطلوب صندوق طی سالیان گذشته پرداخته و فرهنگیان را فاقد توانایی لازم برای نظارت بر اموال خویش دانستهاند. اظهاراتی که توهین آشکار به فهم فرهنگیان محسوب میشود.
وی با اشاره گفتهٔ مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان در خصوص اینکه این موسسه، یک صندوق بازنشستگی مکمل به شمار میآید، افزود: اعضاء صندوق پس از بازنشستگی و خروج از عضویت، اصل سرمایه واریزی خود و دولت را به همراه سود سرمایه دریافت میکنند. این اعضاء همچنین میتوانند تا هر زمان دیگری بعد از بازنشستگی در عضویت صندوق باقی بمانند. در هر حال، باقی ماندن و یا خروج از عضویت باعث درآمدی نخواهد شد که مکمل حقوق بازنشستگی باشد. عضویت در صندوق نهایتاً میتواند پس اندازی غیر اقتصادی برای اعضاء و یا برای بازماندگان متوفی محسوب شود.
به گفتهی آقای سبزواری، اساسنامه و عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان با تعریف لایههای تأمین اجتماعی ارائه شده توسط مدیران صندوق در تضاد است هر چند که همین اساسنامه به راحتی در اختیار فرهنگیان قرار داده نمیشود.
خدمات ارائه شده توسط صندوق نسبت به موارد مشابه در بازار پرهزینهتر است
عضو کانون فرهنگیان شیراز با انتقاد از گفتهٔ مدیران صندوق مبنی بر اینکه بخشی از نارضایتی فرهنگیان ناشی از عدم تناسب دریافتی آنها با سایر نهادهای دولتی است بیان کرد: این نظر، توهین آشکار به فهم فرهنگیان است. آیا فرهنگیان تفاوت دستمزدشان که از بودجه عمومی کشور تأمین میشود با درآمد حاصله از یک شرکت سهامی عام را تشخیص نمیدهند؟ این نارضایتی ناشی از عملکرد نادرست مسئولان این صندوق است.
وی تصریح کرد: با یک نظرسنجی و برآورد آماری متوجه میشوید که چنین تصوری در بین همکاران وجود ندارد. اعضاء میپرسند چرا خدمات ارائه شده توسط صندوق ذخیره همچون لیزینگ خودرو، اعطاء وامهای تسهیلاتی، بانک سرمایه، بیمه معلم و... نسبت به موارد مشابه در بازار ایران پرهزینهتر و با سود بیشتر است؟ عدم ارائه خدمات مناسب در صحبتهای مدیران صندوق نهفته است به طوری که در بخشی از گفتگوی خود، ارائه خدمات را منوط به تصمیم هیئت امناء دانستهاند.
سبزواری در ادامه بیان کرد: مدیران صندوق اظهار کردهاند سطح انتظار فرهنگیان با توانمندی موسسه همخوانی ندارد. مطابق اظهارات ایشان و با یک حساب سرانگشتی، سرمایه صندوق بدون سهم دولت و سود سرمایه، چندین هزار میلیارد تومان خواهد شد. به نظر نمیرسد توقع فرهنگیان غیر عقلانی باشد. چرا فرهنگیان علی رغم عضویت در بانک سرمایه هیچ تمایلی برای ایجاد حساب بانکی ندارند؟ چرا درصد بسیار کمی از فرهنگیان، خریدشان را از شرکتهای تابعه صندوق انجام میدهند؟
این فعال صنفی معلمان افزود: سطح توقع فرهنگیان معقول است. آنها با توجه به سرمایه صندوق و شرکتهای تابعه از خود میپرسند اگر صندوق از مدیران کارآمد استفاده میکند چرا میزان سوددهی و خدمات رسانی موسسه بسیار پائین است.
انکار تأثیر گذاری سهم واریزی دولت، توهین به فرهنگیان است
عضو کانون فرهنگیان شیراز با اشاره به گفتهٔ مدیران صندوق در خصوص بدهی دولت به صندوق و ناچیز بودن تأثیرش در چرخه مالی موسسه بیان کرد: فرهنگیان به طور متوسط، حدود ۱۵۶ میلیارد تومان به صندوق واریز میکنند. اگر مطابق با اساسنامه همین میزان را دولت پرداخت کند، تزریق ماهیانه این سرمایه و پس انداز موجود صندوق، سود هنگفتی را عاید موسسه خواهد کرد.
وی ادامه داد : تفاوت سود حاصل شده و تأثیر آن در چرخه مالی صندوق را نه تنها مدیران آشنا به علم مدیریت و حسابداری بلکه کودکان نیز میدانند. انکار تأثیر گذاری سهم واریزی دولت، توهینی دیگر به فرهنگیان است. ایشان در حالی مبلغ ۱۵۶ میلیارد تومان در سال را ناچیز میشمارند که دریافت مبلغ ۱۰۰ میلیارد تومان بابت قسمتی از مطالبات معوقه را از افتخارات مدیران صندوق به شمار میآورند.
فرافکنی در خصوص عملکرد ضعیف بانک سرمایه
این فعال صنفی معلمان بیان کرد: مدیران صندوق در خصوص بانک سرمایه که سهامدار عمدهاش صندوق ذخیره فرهنگیان است، تقصیر و پاسخگوئی را متوجه دیگران کرده و آن را نهادی مستقل دانستهاند. در صحبتهای ایشان، زیر مجموعه بودن بانک سرمایه در صندوق سرمایه پذیرفته میشود ولی بانک نهادی مستقل عنوان شده و به نوعی عملکرد ضعیف بانک سرمایه تأیید میشود.
وی ادامه داد: در کلیه نهادها، پاسخ به بروز هرگونه مشکلی در لایههای پائین اجرایی متوجه بالاترین مقام اجرائی خواهد شد. بعید میدانم هیئت امناء و هیئت مدیره صندوق، دردسرهای وزیر سابق آموزش و پرورش در مورد استخدامهای سئوال برانگیز استانها، حوادث آتش سوزی و تصادفات جادهای را فراموش کرده باشند.
بهترین روش اطلاع رسانی، ارائه خدمات مناسب است
عضو کانون فرهنگیان شیراز تصریح کرد: فرهنگیان سودآوری شرکتهای مشابه را با سودآوری صندوق مقایسه میکنند. بهترین روش اطلاع رسانی، ارائه خدمات مناسب است. هرگونه اطلاع رسانی تنها بر اساس اطلاعات مستند و موثق و تنها از طریق نمایندگان معتمد فرهنگیان قابل قبول است.
انتخاب هیات امنا و هیات مدیره توسط فرهنگیان امکان پذیر است
سبزواری با اشاره به گفتهٔ مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان در خصوص غیر عملی بودن طراحی فرآیندی که نمایندگان صنفی فرهنگیان در هیأت مدیره و هیات امناء حضور داشته باشند گفت: در کشوری که عالیترین مقامات نظام و بعضی از نهادهای قانونگذاری طی یک فرآیند مشخص تعیین میشوند، انتخابی شدن اعضاء هیات امنا و هیات مدیره کار مشکلی است؟ ایشان در همان حال که طراحی این فرآیند را غیر ممکن دانسته است، پیشنهاد تأسیس شرکت سهامی عام را میدهد.
وی با انتقاد از مدیر عامل صندوق که نهادهای صنفی را نماینده همه فرهنگیان ندانسته و چگونگی حضور آنها در کنار هیات مدیره و هیات امناء را زیر سئوال برده است، بیان کرد: ایشان درک درستی از نهادهای صنفی فرهنگیان ندارند. وظیفه نهادهای صنفی رسیدگی، اظهار نظر و دخالت در کلیه امور آموزشی، پرورشی، مالی و اداری و رفاهی فرهنگیان است. در بعضی از کشورها، ۵ الی ۶ اتحادیه صنفی مستقل معلمان وجود دارد. استقلال این نهادها به حدی است که هر کدام یک نماینده مستقل در «آموزش بین الملل» دارند.
وی تصریح کرد: معلمان حق دارند عضو یکی از این اتحادیهها باشند و یا در هیچکدام عضو نباشند. عضویت و یا عدم عضویت معلمان در اتحادیههای صنفی مانع پی گیری حقوق آنها از طرف اتحادیههای صنفی نخواهد شد. همانگونه که تشکلهای سیاسی در صورت عدم برخورداری از اقبال اقلیت نمیتوانند مدعی عدم پیگیری حقوق آنها باشند. نهادهای صنفی به راحتی میتوانند با عملیات حسابرسی، عملکرد صندوق ذخیره را بررسی کنند. بعید میدانم مسئولان صندوق از محاسبه باکی داشته باشند.
عضو کانون فرهنگیان شیراز در پایان با تشکر از پیشنهاد مدیر عامل صندوق که به فرهنگیان توصیه کرده است برای اداره صندوق، شرکت سهامی عام تشکیل دهند اظهار داشت: این گفته، نظر قبلی ایشان مبنی بر غیر عملی بودن دخالت معلمان در تعیین هیات مدیره و هیات امناء نقض را میکند. تعیین یک شرکت سهامی عام عزم بلند مدیران صندوق ذخیره را میطلبد. دست اندرکاران صندوق میتوانند زحمت کار را برای فرهنگیان هموار سازند. برچسب زدن به نهادهای صنفی و متهم کردن مسئولان گذشته رفتار پسندیدهای نیست. این رفتار امتحان خود را طی ۸ سال گذشته پس داده است.
آموزش و پرورش تعهد کامل نسبت به برگزاری دوره پیش دبستانی ندارد/ پیش دبستانی هنوز جنبه رسمی در آموزش و پرورش پیدا نکرده که برای آن برنامه درسی با کتاب و معلم مشخص درنظر بگیرد.
ایلنا: یک معلم و فعال صنفی معلمان از وضعیت مبهم پیش دبستانی در ساختار آموزشی کشور و سردرگمی آموزش و پرورش دراین زمینه انتقاد کرد.
مهدی بهلولی در گفتگو با خبرنگار ایلنا، درمورد وضعیت پیش دبستانی در ساختار آموزشی کشور گفت: در سند تحول بنیادین چیزی تحت عنوان پیش دبستانی در سنوات آموزشی کشور نداریم و صریحاً از ساختار آموزشی ۶ – ۳ – ۳ به میان آمده است.
وی ادامه داد: در سند برنامه درسی ملی نیز عنوان پیش دبستانی آمده است و دو سال برای آن در نظر گرفته شده اما به عنوان سنوات آموزشی محسوب نمیشود زیرا مسئولیت آن به گردن آموزش و پرورش نیست و برای آن برنامهریزی مشخصی لحاظ نشده است.
بهلولی با اشاره به اینکه آموزش و پرورش نیز تعهد کامل نسبت به برگزاری دوره پیش دبستانی ندارد، سال گذشته آموزش و پرورش به مدارس غیرانتفاعی راهنمایی اجازه برگزاری دورههای پیش دبستانی را داد و خود زیر بار آن نرفت.
این معلم و فعال صنفی معلمان تصریح کرد: پیش دبستانی هنوز جنبه رسمی در آموزش و پرورش پیدا نکرده است که برای آن برنامه درسی با کتاب و معلم مشخص درنظر بگیرند و به نظر میرسد باید تنها جنبه آمادگی اختیاری داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه وضعیت پیش دبستانی در آموزش و پرورش مبهم و آموزش و پرورش خود نیز سردرگم است، افزود: پیش دبستانی بیشتر در مناطق قومی ۲ زبانه که کودکان در تلفظ زبان فارسی مشکل دارند؛ توصیه میشود.
بهلولی در پاسخ به این سؤال که آیا این امکان وجود دارد پیشدبستانی جزو سنوات آموزشی قرار بگیرد، افزود: به اعتقاد بنده آموزش و پرورش قادر به انجام چنین کاری نیست زیرا وقتی پایه ششم به دوره ابتدایی اضافه شد مشکلات عدیدهای برای آموزش و پرورش ازجمله فضای آموزشی، معلم و... به وجود آمد.
وی ادامه داد: باتوجه به این شرایط اضافه کردن پیش دبستانی به سنوات آموزشی برنامهریزیهای بسیار بلندمدت میخواهد.
به گفته این معلم و فعال صنفی معلمان دورهٔ پیش دبستانی فعلاً به صورت خصوصی برگزار میشود و از گردن آموزش و پرورش از نظر خرج و مخارج خارج است.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،2 مهر 92
"این نوشته متآسفانه با حذف بخش های مهمی از آن به چاپ رسید."
نخستین روز مهر،روز آغاز دیگری است برای آموزش،و همواره فرصتی فراهم می آورد برای کسانی که دل در گرو آموزش دارند تا به معنا،هدف،درون مایه،بهسازی و بسیار موضوع های دیگر پیرامون آن بیندیشند. و شگفت این که پرسش هایی از این دست،که هدف آموزش چیست و بایستی گام به کدام سو بردارد سال هاست که میان اندیشه وران مطرح است و پنداری پاسخی استوار و همه پذیر نمی یابد. هرگاه که آدمی می پندارد ره به درونه ی آموزش گذاشته و معنای آن را به چنگ آورده است باز پرسش هایی سربرمی آورند سهمگین،که پرده ی پندار را پاره می کنند. و البته این بحث معنا و هدف آموزش،تنها در ایران نیست که معرکه ی آراست؛ گستره ای جهانی دارد.
اما در ایران برخی اندیشمندان،ریشه ی بدفهمی ها درباره ی آموزش و پرورش را در برگردان نادرست واژه ی "education" به "آموزش و پرورش" می دانند و بر این باورند که با برگردان این واژه به "تربیت" دست کم راه دست یابی به چیستی آموزش گشوده می گردد. برای نمونه دکتر شعاری نژاد،یکی از اندیشه وران به نام آموزشی،در دو ماهنامه ی "شوق تغییر"(شماره ی 6 ویژه ی مرداد و شهریور 92) می گوید : "ابتدا لازم است اصطلاح "تربیت" را به جای "آموزش و پرورش" به کار ببریم. چون همین اصطلاح آموزش و پرورش مسآله ایجاد می کند و باعث قسمت بندی انسانی شده است که به هیچ چیزی قابل تفکیک نیست؛قسمت روان و قسمت جسم...آیا "آموزش" و "پرورش" فرق دارند یا نه؟ اگر ندارند،یکی را به کار گیرند،اگر دارند پس مسآله است...خلاصه ی کلام این که،تا معلم،معلم تربیت نشده است،نمی تواند معلمی کند." درباره ی این سخن،و چند و چون آن،البته بسیار می توان گفت. اما در این یادداشت کوتاه،این که این دیدگاه با نگاهی "گفتمان مدار" به آموزش و پرورش و هدف های آن نمی نگرد. شاید سرآغازی برای بهسازی آموزش و پرورش و دست یازیدن به درونه ی آن- که البته زمانمند می نماید- پدیدآوردن گفتمانی تازه و هماهنگ با جهان نو باشد. روشن است که گفتمان نو،کلید واژه های نوینی هم می خواهد که هماهنگ با دیگر گفتمان های زندگی نوین باشد.
و یا نگاه و نگرشی دیگر به آموزش و پرورش که می توان آن را "کارسالاری" نامید و به تازگی هم در میان فرادستان آموزشی و برنامه های آنها،جایگاه ویژه ای یافته است. در این نگرش،اولویت نخست آموزش و پرورش، بازار کار و پرورش نیروی کار است. هواداران آموزش برای بازار کار،درون مایه ی بنیادین آموزش و پرورش و هدف آن را،آموزش شغل و حرفه می دانند آنگونه که دانش آموختگان دبیرستانی،کاربلدانی باشند که به آسانی جذب بازار کار بشوند. ناگفته نماند که در این نگاه،برونداد نهایی(دانش آموخته) اش در بهترین حالت،صنعت گری است پیش بینی پذیر. کسی که مجهز به خرد ابزاری نیرومندی است با اندیشه و شیوه ی اندیشیدن فرهنگی- اجتماعی مشخص. کسی که به کار جامعه و فرهنگی می آید که،بیش از هر چیز،به فنآوری نوین اهمیت می دهد.
و اما نگاه دیگری هم هست که هدف آموزش و پرورش را پرورش شهروندی حق مدار،پاسخگو و اخلاقی می داند و چندان هم سرسازگاری با نگرش پیشین ندارد. به گفته ی مک نیل،یکی از اندیشه وران غربی : "مدرسه های دولتی ما،تاریخ وار،به عنوان سازمان های خدمت کننده به دو هدف بالقوه ناهمساز شکل گرفته اند : پرورش شهروندان،و بارآوردن آنها در نقش هایی برای تولید اقتصادی. برای دست یابی به نخستین هدف،نقش مدرسه این است که اطلاعات و مهارت های اندیشیدن را در دسترس دانش آموزان بگذارد. که نتیجه می تواند پیش بینی نشده باشد،چرا که نیروی خردمندی و مهارت های اندیشیدن کودکان در جهانی رشد می کند که ما نمی توانیم پیش بینی کنیم. برای هدف دوم،مدرسه دانش آموزان را از رهگذر گام های لایه بندی شده بار می آورد که به اعتبارنامه هایی پیش بینی پذیر و بازارپسند برای محل کار می انجامد."
به هر رو،روز نخستین ماه مهر،شاید زمانی باشد فراخور اندیشیدن به آموزش و پرورش،و هدف هایی که هم اکنون پی می گیرد و بایستی پی بگیرد. اما این گفته فردوسی فرزانه هم،گویی راهنمایی است درخور درنگ بر آموزش و پرورش،و بر چیستی و هدف آن،و بر روز مهر : "همان اورمزد و همان روز مهر / بشوید به آب خرد جان و چهر".
مهدی بهلولی،فرهنگیان نیوز
یکی از گفتمان های هر جامعه ای،گفتمان آموزشی است که البته با دیگر گفتمان های سیاسی،فرهنگی،اقتصادی،و اجتماعی جامعه در پیوند است. در جامعه ی چندگانه جهان امروزین،البته شاید بایستی از "گفتمان ها"سخن گفت،برای نمونه گفتمان های سیاسی. در گستره ی آموزش نیز گفتمان های آموزشی داریم که برخی فراگیر و چیره ترند و برخی محدود تر؛برخی به روز و کارآمد تر و برخی کهنه و کم بازده تر. برخی رو به صنعت و کار و خرد ابزاری دارند و در افق دیدشان جامعه ای می نشیند با فنآوری نوین اما نه به ناگزیر با انسان هایی پرسش گر و اخلاقی،و برخی نگاهشان بیشتر رو به خرد سنجشگر،حقوق بشر،حقوق شهروندی و پرورش شهروندانی پویا دارد. روشن است که در جهان همبسته و رنگارنگ کنونی و در هر گوشه ای از جهان،می توان نشانه ها و نمادهای هر کدام از این گفتمان ها را،جست و جو نمود و دید- گیرم یکی فرادست و یکی فرودست،یکی آشکار تر و یکی نهانی تر- اما آنچه که در ادبیات آموزشی جهان بازتاب می یابد خبر از هستی همه ی این گفتمان ها می دهد.
ایران نیز،تافته ای جدابافته نیست و همانگونه که اندیشه های سیاسی گوناگون در آن جریان دارد گستره ی آموزشی اش نیز یک دست و یک نوا نیست. آموزگاران و سیاست گزاران آموزشی آن هم،همگی یک جور نمی اندیشند. اما مساله این است که گفتمان های سیاسی نوین ایران،و اندیشه وران،کنشگران و دلدادگان به آنها،کمتر به آموزش،و به ویژه آموزش و پرورش اهمیت داده و می دهند و از این رو،کمتر می توان سخنی نو از آنها شنید. بگذریم از این که گاهی "روشنفکرانی" یافت می شوند که نه یار شاطر آموزش و پرورش،بلکه بارخاطر آن می شوند! چندی پیش،و پس از این که نمایندگان مجلس و به ویژه با "تلاش"های کمیسیون آموزش و تحقیقات،با رویکردی سیاسی،به محمد علی نجفی،گزینه ی پیشنهادی دولت یازدهم برای وزارت آموزش و پرورش،رآی اعتماد ندادند،یکی از استادان سرشناس دانشگاه و نویسنده ای رسانه ای هم،به سنجش آموزش عالی و آموزش و پرورش پرداخت و سخنی گفت در این مایه که مهم نیست که وزیر آموزش و پرورش که باشد یا که شود مهم این است که وزیر آموزش عالی چه کسی برگزیده می گردد! باری،در گفتمان های نوین سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی کشور،گویا آموزش و پرورش "در پرانتز" است و از همین رو سخن تازه برخی از ناموران جامعه،که خبر از گفتمانی نو درباره ی آموزش و پرورش بدهد،مایه ی امیدواری و خرسندی است. برای نمونه در واپسین سخنان محمد خاتمی،رییس جمهور دوره ی اصلاحات،که روز چهارشنبه 27 شهریور بر تارنمای ایشان منتشر گردید،سخنانی اینچنین دیده می شد : " باید بچههایی تربیت کنیم که به غیر از حذف به باهم بودن هم بیندیشند... باید مدارسی ایجاد کنیم که در آن همزیستی میان گرایشهای مختلف، دینهای مختلف، مذاهب مختلف را نشان دهند و اسلام را در عرصه اجتماعی با دو عنصر قسط و اخلاق ببینند و حرمت و انسانیت را پاس دارند.... متاسفانه حکومتی شدن مساله آموزشوپرورش ابراز و اعمال سلیقههای خاص به حساب آوردن، آفت است در فضای آموزشوپرورش باید آزادی وجود داشته باشد، تا کار انجام بگیرد... میخواهیم به نوجوان و جوان ایرانی برسیم که محتوای درستتری را از اسلام و تحول و توسعه را به فرزندانمان منتقل کنیم، تا چگونه در خیابان ر اه بروند و ضوابط را رعایت کنند، یادشان دهیم چگونه دیگران را تحمل کنند، یادشان دهیم انسان اهل گفتوگو است، یادشان دهیم نیاز مهم دنیای ما صلح است. باید جامعه را رشد بدهیم."
اگر این سخنان خاتمی را در کنار سخنان حسن روحانی،در پیش از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بگذاریم که در بخشی از آن گفت : " ایجاد یک نظام آموزشی مناسب، عادلانه با پوشش فراگیر، غیرطبقاتی و باکیفیتی که تضمین کننده آینده جامعه باشد، از وظایف حاکمیتی است، بی برو برگرد و منتی هم ندارد. وظیفه ماست که این نظام را به مسیر درست برگردانیم.من تصور میکنم ریشه اینگونه مسائل را باید در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش دید. همین نگاه است که رابطه مراکز تولید دانش درباره تعلیم و تربیت را با آموزش و پرورش ما قطع کرده است. این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دستآوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف تمام دستآوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و از طرف دیگر به شدت بر طبل هوشمندسازی که دستآورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است میکوبند." آیا می توان امیدوار بود که آهسته آهسته آموزش و پرورش دارد به نزد برگزیدگان جامعه،ارزش راستین خویش را می یابد و دستخوش دگرگونی گفتمانی می گردد؟ و آیا کار بدستان آموزش و پرورش دولت یازدهم نیز،خواهند توانست لزوم یک گفتمان نوین آموزشی را،که جهانی بیندیشد اما بومی عمل نماید،را دریابند و در راستای آن گام بردارند؟ و یا هنوز در سپهر آموزشی کهن و دیرینه ی خویش،و به دور از دگرگونی های فرهنگی در متن و بدنه ی آموزش و پرورش کنونی کشور می زیند و بی آنکه به سخن دانش آموز و آموزگار امروزین خوب گوش فرادهند به دنبال ناکجاآبادهای اندیشگی شان روان اند؟
محمدرضا نیکنژاد،روزنامه بهار،1 مهر 92
در تقویم سالانه دو روز جداگانه برای آموزگار و دانشآموز وجود دارد. اما روز نخست آغاز سال آموزشی را شاید بتوان روزی برای هر دو این استوانههای آموزش در کشور دانست. نگارنده این روز را به این دو گروه تاثیرگذار اجتماعی، شادباش گفته و سال کامیابی را برای سامانه آموزشی، آموزگاران و دانشآموزان آرزو میکند.
اما دست به دست شدن کانونهای اجرایی کشور و تفاوت دیدگاههای دولتهای پیشین و کنونی، پیامآور سال آموزشی متفاوتی است. رای خیرهکننده مردم به دولت تازه و پیام روشن آنها درباره موضوعهای مورد اختلاف نامزدها، زمینه دگرگونیهای فراگیر را فراهم کرده و «امید» به برآورده شدن خواستههای فشردهشده مردم با«تدبیر» دولت را به شدت افزایش داده است. انتظار تغییر در سطح اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی و...، آموزشوپرورش را نیز دربر گرفته و خانواده آموزشی را چشم بهراه نسیم تغییرات نگه داشته است. اما دگرگونی در آموزشوپرورش نیازمند کار و زمینهسازی در دو سطح نرمافزار و سختافزار است.
1. در گستره نرمافزاری، گرچه به ادعای طراحان سند تحول بنیادین، این سند نقشه راه و برنامه فراگیری را برای آموزشوپرورش طراحی کرده، اما خود دچار دشواریهای بنیادینی است. برای نمونه در بخش بیانیه ارزشها واژههایی مانند «حیات طیبه» یا «نظام معیار اسلامی» و... آنچنان ناروشنند که رسیدن به تفسیری همهپسند و فراگیر را ناممکن میسازد. ناگفته پیداست که کارکردهای نوین نهادهای مدنی با کارکردهای نهادهای سنتیای مانند هیاتها، به گونهای ریشهای تفاوت دارد و جمع آنها زیر یک چتر مفهومی امکانپذیر نیست. از سوی دیگر هدف تهیهکنندگان سند، جلوگیری از رفتارهای سلیقهای و خودسرانه در گستردهترین وزارتخانه دولت بوده است. اما چون سازوکاری برای مهار اینگونه رفتارها در آن پیشبینی نشده است، شاهد خودسرانهترین رفتارها در اجرای آن بودیم. برای نمونه زیر پا گذاشتن ترتیب و اولویتبندی راهکارها، بزرگترین ستم به سندی بود که قرار است گره بسیاری از دشواریهای آموزشی و پرورشی را بگشاید.
2. اما در سطح سختافزاری نیز دشواریها کم نیستند. ساختمانهای فرسوده و ناهماهنگ با شتاب رو به افزایش دانشهای روز و روشهای نوین آموزشی، شمار فراوان دانشآموزان در کلاس، بیانگیزگی گسترده آنها، کمبود شدید بودجه، نارضایتی شغلی فرهنگیان، درونمایههای آموزشی بیپیوند با زندگی روزمره دانشآموزان، محیطهای آموزشی خستهکننده و روشهای مدیریتی تحکمی در مدرسه، ساختار نمرهمحور و نتیجهنگر، تغییرات شتابان، سردرگم، تبلیغی و توانفرسا و... از آموزشوپرورش، ساختاری پرحجم و کمبازده پدید آورده است.
اما چاره چیست و چه باید کرد؟ آیا بهسامانی ساختار آموزشی در یک دوره و دو دوره ریاستجمهوری امکانپذیر است؟ آبشخور اندیشگی، ابزارها و راهکارها چیست؟
نخست آنکه آموزش، تاریخی بههمپیوسته و انسانی دارد. تجربههای آموزشی ما نمیتواند جدا از ملتها و کشورهای دیگر دیده شود. اگر در سیاستگذاریهای کلان آموزشی، نگاهی انسانی برگزیده شود، میتوان امیدوار بود که به یک نگاه مشترک جهانی دست یافته و امکان بهرهبرداری از تجربههای آموزشی دیگر ملتها بهتر از گذشته فراهم خواهد شد. اما در این راه نمیتوان چشم بر نگاه کلان مدیران فرادست بست. نخستین گام دولت در دگرگونی سامانه آموزشی، دگرگونی در دیدگاههای مدیران آن است. تجربه نشان میدهد که اندیشهها و روشهای مدیران گذشته- و گاه کنونی- این وزارتخانه، کامیابی ماندگاری در گسترههای آموزشی نداشته و حتی بر ناکارآمدی آن دامن زده است. بنابراین آموزشوپرورش چشم به راه اندیشه و نگاهی متفاوت، انسانی و البته همراستا با دیدگاههای آموزشی رییسجمهوری است. با این نگاه گویا نیاز به بازبینی سند تحول بنیادین نیز ضروری به نظر میرسد. دوم آنکه هر دگرگونی بدون همراهی و همدلی فرهنگیان محکوم به شکست است. فرادستان آموزشی باید سازوکار ورود فرهنگیان به کانونهای تصمیمسازی و سیاستگذاریهای آموزشی را فراهم آورند تا آنها خود را در تغییرات سهیم دانسته و انگیزههای تلاش را در خود بپرورانند. سوم، تجربه کشورها نشان میدهد که هرگاه آغازگاه توسعه، آموزشوپرورش قرار داده شده، کامیابیها دستیافتنیتر شدهاند. زمینه این آغازگاه، افزون بر نکات بالا، سرمایهگذاریهای مادی را نیز دربرمیگیرد. دگرگونی بنیادین و کارآمدی ساختار آموزشی نیازمند سرمایهگذاریهای مادی فراوان در آن است. اکنون بیش از 90درصد بودجه آموزشوپرورش صرف دستمزد کارمندان آن میشود. از این رو دشواریهای پیشگفته نتیجه سرراست بیتوجهی فرادستان سیاسی و اقتصادی کشور به بنیادیترین نهاد توسعهای کشور است.
گزارشی از مریم خباز
جام جم آنلاین،31 شهریور 92
درس خواندن در مدارس غیردولتی هنوز هم برای برخی خانوادهها در اولویت است، اما آمارها نشان میدهد عطش تحصیل در این مدارس در سیری نزولی افتاده است. آماری که وزارت آموزش و پرورش سال گذشته ارائه داد از تحصیل یک میلیون و 38 هزار و 353 نفر در مدارس غیردولتی خبر میداد در حالی که آمار امسال به ثبتنام یک میلیون دانشآموز در این مدارس اشاره دارد که این کاهش چند ده هزار نفری میتواند کاهشی معنادار باشد.
این کاهش البته فقط در آمارها دیده نمی شود، بلکه گزارش هایی که مدیران برخی از این مدارس از وضع جذب دانش آموز ارائه می دهند و گلایه هایی که از نچرخیدن بی دغدغه چرخ این مدارس به زبان می آوردند نیز از کم رونق شدن بازار تحصیل در مدارس غیرانتفاعی نسبت به سال های قبل حکایت دارد.
با این حال، این وضع شامل حال همه مدارس نمی شود، چرا که در این بازار پردغدغه همچنان مدارسی وجود دارد که مورد استقبال مردم قرار می گیرد و درآمدهای خوبی نیز از آنها کسب می شود.
مدیر یکی از این مدارس در گفت وگو با جام جم توضیح می دهد که کاهش استقبال دانش آموزان از مدارس غیردولتی شامل حال مدرسه آنها نمی شود حتی برعکس، استقبال مردم امسال چشمگیرتر از سال های قبل بوده است به طوری که او موفق نشده به همه تقاضاهای ثبت نام ترتیب اثر بدهد و بناچار عده ای پشت درهای این مدرسه مانده اند.
اما این وضع مطلوب را کمتر مدیری تجربه می کند. یکی از مدیران مدارس غیردولتی تهران که امسال برای پر کردن صندلی های خالی دبیرستان تلاش های زیادی کرده در گفت وگو با جام جم تائید می کند که در سال های اخیر سرپا ایستادن برای گروهی از مدارس غیردولتی از جمله برای مدرسه ای که او مدیریت می کند، کار سختی شده است.
او روند کاهشی گرایش دانش آموزان به مدارس غیردولتی را واقعیتی می داند که بسیاری از مدیران بخوبی لمس می کنند، کاهشی که از دید او یک علت اصلی دارد؛ کاهش توان اقتصادی مردم و در مضیقه قرار گرفتن خانواده ها.
این مدیر معتقد است، هزینه های اداره مدارس غیردولتی که اغلب ساختمان هایی استیجاری دارند در شهرهای بزرگ بویژه در تهران بسیار زیاد است که مدیران بناچار باید این هزینه ها را از دانش آموزان دریافت کنند و چون بیشتر خانواده ها به علت تنگناهای اقتصادی سال به سال توانشان کاهش می یابد از ثبت نام فرزندانشان در این مدارس منصرف می شوند و در نتیجه صندلی های مدارس غیردولتی هر سال بیشتر از پارسال خالی می ماند.
مدیر یکی دیگر از این مدارس غیردولتی در منطقه 5 تهران نیز گفته های او را تائید می کند و در گفت وگو با جام جم توضیح می دهد: مدارسی که در این سال ها توانسته اند اسم و رسمی پیدا کنند و با ارائه خدمات آموزشی با کیفیت تر و ظاهری برازنده تر، نام خود را بین خانواده ها جا بیندازند برای ادامه کار مشکل ندارند، اما بقیه مدارس که مجبورند با مضیقه های مالی به کارشان ادامه دهند چون حتی قادر نیستند دستی به چهره ساختمان مدرسه بکشند و ظاهر آن را درست کنند، مورد استقبال خانواده ها قرار نمی گیرند و سال به سال پذیرای دانش آموزان کمتری می شوند.
به گفته او، در حالی که دانش آموزان مناطق مرفه نشین تهران حاضرند برای یک سال تحصیلی در برخی مدارس غیردولتی منطقه یک آن هم برای دوره ابتدایی یا پیش دبستانی حدود 10میلیون تومان هزینه کنند مردم منطقه ای که او در آن مشغول به کار است حتی نصف این مبلغ را برای دوره پیش دانشگاهی نمی پردازند و برای همین است که مدرسه او در آستانه ورشکستگی قرار گرفته است.
مشکلات مدارس بی پشتوانه
وعده کمک به مدارس غیردولتی برای در اختیار قرار دادن ساختمان های مازاد به این مدارس حالا دیگر جزو وعده های فراموش شده شمرده می شود، در حالی که بسیاری از این مدارس اگر مورد حمایت های اینچنینی قرار نگیرند، بزودی تعطیل خواهند شد.
اگر این مدارس به تعطیلی کشیده نشوند نیز کمترین اتفاقی که رخ می دهد، بالا رفتن بی حساب و کتاب شهریه های آنهاست که نتیجه این اتفاق نیز صرف نظر کردن بسیاری از خانواده ها از تحصیل فرزندان در مدارس غیردولتی است.
این پیش بینی را مهدی بهلولی از کارشناسان آموزش و پرورش که وضع مدارس غیردولتی را از نزدیک رصد کرده است نیز قبول دارد؛ ضمن این که معتقد است کاهش کیفیت آموزشی مدارس مشکل دار مهم تر از کاهش تعداد دانش آموزان آنهاست.
او در گفت وگو با جام جم، مدارس غیردولتی را به دو دسته تقسیم می کند؛ اول مدارسی که دولتمردان و افراد ذی نفوذ آن را اداره می کنند و در بهترین نقاط شهرهای بزرگ شعبه دارند و ساختمان های آنها کاربری مدرسه دارد و دوم مدارسی که افراد عادی امور آن را می گردانند و این اواخر ادامه کار برایشان سخت شده است.
او این مدارس را بسیار آسیب پذیر می داند و معتقد است، مشکلات مالی خانواده ها در سال های اخیر بیشترین لطمه را به این مدارس وارد کرده و این مدارس با کاهش تعداد دانش آموزان رو به رو هستند.
توسعه هیات امنایی ها، موضوعی دیگر
مدرسه ای که دغدغه اولش رساندن دخل و خرج به هم است، بی شک کیفیت آموزشی را در اولویت چندم قرار می دهد. گرچه مسئولان آموزش و پرورش بویژه رئیس سازمان مدارس غیردولتی همواره از کیفیت این مدارس دفاع کرده اند و مدیران مدارس غیردولتی نیز هیچ گاه حاضر به تائید این مساله نیستند، اما خانواده هایی که با این مدارس برخورد داشته اند و نیز دانش آموزانی که از نزدیک در گود بوده اند، تائید می کنند که مدرسه غیردولتی برخلاف اسم و رسمش، خدماتی متفاوت تر از بقیه مدارس ارائه نمی دهد.
در واقع این موضوع نیز خود عاملی برای کاهش رغبت به تحصیل در این مدارس است، چون دانش آموزان و خانواده ای که شاهد پیشرفت تحصیلی آن طور که مورد خواست او بوده، نیست بی شک مسیرهای دیگری را برای تحصیل امتحان می کند.
بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش نیز این کیفیت حداقلی آموزش را بیشتر از آن مدارس غیردولتی با بنیه ضعیف اقتصادی می داند که بناچار خانواده هایی که توان پرداخت شهریه های این مدارس را ندارند، به سمت مدارس هیات امنایی سوق می دهد.
از دید او، مدارس هیات امنایی این حسن را دارد که نسبت به مدارس غیردولتی شهریه های کمتری دریافت می کنند و نحوه برخورد کادر آموزشی آن نیز بهتر از بسیاری مدارس دولتی عادی است؛ یعنی شاخصه ای که بسیاری از خانواده ها را راضی نگه می دارد.
با این حال، بهلولی، یکی دیگر از عواملی را که به کاهش استقبال از مدارس غیردولتی یا دست کم ثابت ماندن میزان استقبال از این مدارس منجر می شود، به پایین آمدن انگیزه تحصیل در دانش آموزان مربوط می داند، موضوعی که انگیزه خانواده ها برای سرمایه گذاری روی فرزندان را نیز کم می کند.
در واقع این کارشناس بیشترین سطح از دست رفتن انگیزه تحصیلی را مربوط به دوره دبیرستان می داند، چون معتقد است در این دوره هدف از تحصیل برای دانش آموزان مشخص نیست و آینده روشنی نیز برای آنها ترسیم نمی شود که این مساله سبب می شود برخی خانواده ها نیز انگیزه سرمایه گذاری برای فرزندانشان را از دست بدهند و تمایلی به فرستادن آنها به مدارس گرانقیمت نشان ندهند.
با این حال برخلاف باوری که در برخی از قشرهای جامعه حاکم است رایگان بودن یا گرانقیمت بودن مدارس، تعیین کننده قطعی کیفیت آنها نیست، اما بی گمان اگر مدرسه ای غیردولتی بخواهد به حیات خود ادامه دهد، باید خدماتی متناسب با شهریه های دریافتی ارائه دهد که اگر چنین نکند با واکنش سرد خانواده ها روبه رو خواهد شد.
7 درصد دانش آموزان در مدارس غیرانتفاعی تحصیل می کنند
در سال تحصیلی 92 ـ 91، 12 میلیون و 296 هزار دانش آموز در مقاطع سه گانه مشغول تحصیل شدند که این رقم در سال تحصیلی جاری با اندکی کاهش به رقم 12 میلیون و 242 هزار نفر رسیده است.
با توجه به این کاهش می توان استدلال کرد که بخشی از کاهش جمعیت مدارس غیردولتی به کاهش کلی آمار دانش آموزان برمی گردد، اما از آنجا که در سال های اخیر رقمی کمتر از هفت درصد دانش آموزان در مدارس غیردولتی تحصیل می کنند، کاهش 50 هزار نفری دانش آموزان کشور می تواند تاثیری معنادار و چشمگیر در کاهش آمار دانش آموزان مدارس غیردولتی داشته باشد.
برگزاری جشن شکوفه ها در 54 هزار مدرسه ابتدایی کشور
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش گفت: از شش میلیون و 950 هزار دانش آموز ابتدایی، یک میلیون و 300 هزار نفر در کلاس اول تحصیل می کنند و امروز جشنی برای این دانش آموزان در سراسر کشور برگزار می شود.
فاطمه قربان با بیان این که «جشن غنچه ها» نیز برای حدود 500 هزار نوآموز پیش دبستانی برگزار خواهد شد، در گفت وگو با ایسنا، افزود: پیش بینی ما برای سال تحصیلی جاری در فضاهای مازاد دولتی، پوشش تحصیلی بیش از 500 هزار نوآموز در مقطع پیش دبستانی است، اما با در نظر گرفتن مراکز غیردولتی و مراکزی که با مشارکت مردم اداره می شود، این تعداد به 700 هزار نفر خواهد رسید.
قربان اظهار کرد: با توجه به این که روز اول مهر، نخستین روزی است که دانش آموزان در فضای آموزشی قرار می گیرند و از خانواده جدا می شوند، از همه مدیران درخواست شده تا شاداب ترین روز را برای دانش آموزان درنظر بگیرند.
وی خاطرنشان کرد: همچنین ساعاتی که برای روز اول دانش آموزان اول ابتدایی برنامه ریزی شده، باید کوتاه شده که آنان احساس خستگی نکنند، چرا که اولین روز مدرسه کلاس اولی ها با هدف آشنایی محیط مدرسه و برقراری ارتباط عاطفی با معلمان و کادر مدرسه است.