اعتراض معلمان به عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان

 

خبرگزاری ایلنا :

چکیده:‌ «اطلاعات اندکی در رابطه با صندوق ذخیره فرهنگیان در دسترس است زیرا گزارشی از عملکرد سالانه‌اش ارائه نمی‌شود. فرهنگیان از نحوه سرمایه گذاری، املاک، موسسات تحت پوشش و... صندوق ذخیره پولی شان اطلاعی ندارند و فقط میزان سود سالیانه و ارزش دارایی آن‌ها اعلام می‌شود.»

یک فعال صنفی معلمان با اشاره به عدم تغییر ارزش سهام بانک سرمایه که زیر نظر صندوق ذخیره فرهنگیان قرار دارد از عملکرد غیر شفاف این صندوق پولی متعلق به فرهنگیان انتقاد کرد.

«محمد تقی سبزواری» در این باره به ایلنا گفت: اطلاعات اندکی در رابطه با صندوق ذخیره فرهنگیان در دسترس است زیرا گزارشی از عملکرد سالانه‌اش ارائه نمی‌شود. فرهنگیان از نحوه سرمایه گذاری، املاک، موسسات تحت پوشش و... صندوق ذخیره پولی‌شان اطلاعی ندارند و تنها میزان سود سالیانه و ارزش دارایی آن‌ها اعلام می‌شود.

وی در ادامه با اشاره به بانک سرمایه که تحت پوشش صندوق ذخیره فرهنگیان قرار دارد افزود: از ۷ الی ۸ سال پیش، فرهنگیان سهام بانک سرمایه را خریدند. هر سهم در آن زمان ۱۰۰ تومان ارزش داشت. هنوز ارزش سهام بانک سرمایه تغییری نکرده و ۱۰۰ تومان باقی مانده است و سودی که قابل بیان باشد نیز به معلمان پرداخت نشده است.

سبزواری با انتقاد از عدم پایبندی دولت به تعهداتش در قبال صندوق ذخیره فرهنگیان بیان کرد: قرار بود به میزانی که فرهنگیان از حقوقشان به این صندوق واریز می‌کنند دولت هم واریز کند اما دولت این تعهد را با تاخیر چندین ساله انجام می‌دهد.

این فعال صنفی معلمان در پایان اظهار داشت: هر وزیری که سر کار می‌‌آید یکی از خواص خود را به سمت مدیر عاملی صندوق ذخیره فرهنگیان تعیین می‌کند و این روند باعث شده انتظارات فرهنگیان از این صندوق پولی به هیچ وجه برآورده نشود. 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=98564

زاهدی را عوض کنید و از فرهنگیان پوزش بخواهید

 

پیشنهادی به کمیسیون آموزش و تحقیقات : زاهدی را عوض کنید و از فرهنگیان پوزش بخواهید.

مهدی بهلولی،تارنمای فرهنگیان نیوز

با گذشت یک هفته از رآی گیری مجلس درباره ی وزیران دولت یازدهم و رای نیاوردن محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش،اعتراض و دلخوری های فرهنگیان همچنان ادامه دارد. به ویژه با گزارش هایی که در رسانه های رسمی کشور،از پشت پرده ی روز رآی گیری منتشر شد و سیاسی و ناتخصصی بودن رای نمایندگان بیش از پیش روشن گردید،بر دامنه ی اعتراض ها افزوده شده است. در این میان نقش کمیسیون آموزش و تحقیقات،و رفتار شگفت و سخت پرسش برانگیز تنی چند از این کمیسیون،همچون محمد مهدی زاهدی(رییس کمیسیون) و مهدی کوچک زاده،بیش از نمایندگان دیگر،محل بحث و گفت و گوست. به هر رو انتظار بر این بود که کمیسیون آموزش،رفتار و برخوردی تخصصی داشته باشد و نه به زیان نجفی،شب نامه پخش کند! بی گمان "بهانه های کودکانه" ی نمایندگان کمیسیون(به تعبیر علی مطهری در گفت و گو با فارس) هر چه بود و هر چه کرد جایگاه این کمیسیون را نیز به نزد فرهنگیان سخت فروکاست.

از این رو پیشنهاد این است که عضوهای کمیسیون در نشست آینده ی خود،وارسی رفتارشان را در برخورد با نجفی در دستور کار بگذارند و برای جبران اشتباه خود و در همراهی با بیشترینه ی فرهنگیان کشور،ضمن بازنگری در ریاست کمیسیون،از فرهنگیان پوزش بخواهند. 

http://farhangiannews.ir/view-10407.html

پیرمرد و دغدغه هایش!

 

محمد رضا نیک نژاد

صفحه ی آخر روزنامه ی بهار،31 مرداد ۹۲

سال ها پیش جوانی بودم که به سفارش دوستی،برای کار به یک غیر انتفاعی معرفی شدم. "رسولیان" دبیر بازنشسته ای در غیر انتفاعی بود. در رژیم گذشته چندین سال ناپیوسته و از سال 50نیز تا 57 را با حکم ابد در زندان گذرانده بود. هر از چند گاهی خاطره هایی دهشتبار،از شکنجه های ساواک برایمان بازگو می کرد و موهای تنمان را به بازی می گرفت. روزی از من پرسید کجا تدریس می کنی؟ گفتم در فلان منطقه محروم،که بیشترِ دانش آموزانش روستایی اند. گفت "چند کتاب از صمد بهرنگی و جلال آل احمد و ... دارم،ببر برای بچه هایت،آنها بیش از دانش آموزان شهری،نیازمند و علاقه مند به این جور کتاب ها هستند. می گفت چند بار به سبب دادن کتاب به دانش آموزانم بازداشت شدم،اما ارزشش را داشت!". کتاب ها را به دست دانش آموزانم رساندم. هفته ها و ماه ها گذشت و خبری از بازخورد کتاب ها نبود. با خود گفتم " این پیر مرد و دغدغه هایش،این دانش آموزان و دغدغه هایشان! چند ماه پیش او را دیدم،پیرتر،اما بسیار ناتوان تر از گذشته می نمود. یادِ کارِ آن روزهایش افتادم و او و دانش آموزانش را با معلمان و دانش آموزان امروز،سنجیدم. آمار کتاب خوانی در کشور آنقدر شرم آورست که نگفتن به!گرفتاری های آموزش،شده است نمره دانش آموزان و افت آموزشی آنها و کلاس های کنکور و تست و نکته! گرفتاری معلمان هم،دستیابی به دستمزد بیشتر و سر و کله زدن با شغل های دو و سوم،برای برخی و کلاس های خصوصی و آموزشگاه های کنکور و ... برای برخی دیگر.و آنچه در این میان گم شده است،کنش های فرهنگی ای مانند شهروند سازی،جامعه پذیری،نگهداشت زیست بوم،زیست اخلاقی،خشونت پرهیزی،حقوق بشر،صلح و مدارا و کتاب خوانی و ... . مدارس ما از هدف های و کارکردهای نوین آموزش،بسیار دورند. دانش آموز از روزهای نخستین آموزش،با یارانه ی یادگیری ای! به نام "حل المسائل" آشنا می شود و پاسخِ پرسش های آموزشی و برانگیزاننده کتاب های درسی را به آسانی در دسترسش قرار می دهد و یا کتاب هایی او را برای سال های پر استرس کنکور آماده می کند. شگفت آور این که تیراژ چنین کتاب هایی سر به فلک می کشد و برخی از آنها در چند ماه به چاپ های نوزده و بیست می رسند! و شگفت تر آن که هر سال یکی از ناشران آنها،بعنوان ناشر نمونه شناخته می شود! و این در روزگاری است که برجسته ترین کتاب های ایران و جهان- در زمینه های گوناگون فلسفی،فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و... به سختی به تیراژ های دو- سه هزار می رسد. کتاب های کمک درسی به سبب فشار خانواده ها و رقابت های بی جایِ عرفی،در میان دانش آموزان و البته بی پیوندی میان درون مایه های آموزشی و زندگی روزانه ی دانش آموزان،هر روز بیش از پیش نوجوانان و جوانان را از کتاب خوانی گریزان کرده است.این بیماری هر روز بیش از گذشته،گلوی فرهنگ کتاب خوانی را می فشارد. دیروز دوستی تلفنی از درگذشت "رسولیان" خبرم کرد و یکی دو روز است درگیر سخنان و تجربه های شیرین اش در دوستی با بچه ها و تجربه های هولناکش در زندان شده ام. او معلمی از نسل گذشته با خاستگاه ها و آرمان های سیاسی- فرهنگی دوران خویش بود و فرهنگیان امروز پرچمدار دانش،بینش و اندیشه ی دوران خویش! کدام نسل، آینده ی خویش و نسلشان را بیشتر به چالش کشید و می کشد؟ آن معلم بازنشسته و دانش آموزان کتاب خوانش،یا دانش آموزان دوره ی ماهواره و اینترنت و فیس بوک و فرهنگیان درگیر در دغدغه های اقتصادی و شخصی؟"رسولیان"ها رفتند و می روند اما آینده نزدیک و داوری پا برجاست! 

http://baharnewspaper.com/Page/Paper/92/05/31/16

آموزش و پرورش دو زبانه

 

برگردان : مهدی بهلولی،تارنمای فرهنگیان نیوز

آموزش دو زبانه،از نخستین سال های پایه گذاری ایالات متحده تاکنون،بخشی از آموزش و پرورش بوده است. گروه های قومی و فرهنگی گوناگون،که در موزائیک فرهنگی آمریکا دست داشته اند همواره می دانسته اند که سواد و آموزش،پاره ی بنیادین کامیابی در ایالات متحده است. در حقیقت،گام نخست قانونی شدن آموزش و پرورش دوزبانه به 1839 برمی گردد،هنگامی که دولت اوهایو،اجازه داد که آموزش آلمانی- انگلیسی،به خواست پدر- مادر،در مدرسه های دولتی و خصوصی انجام پذیرد. در سال 1968،رییس جمهور لیندن جانسن،قانون آموزش و پرورش دو زبانه را امضاء نمود و هزینه ی آن را از بودجه ی فدرال تآمین کرد تا حوزه های محلی آموزش مدرسه ای،آموزش زبان مادری را در دستور کار خود بگذارند. درسال  1974، آموزش دو زبانه،به عنوان سیاست آموزشی سراسر کشور برگزیده شد. در این سال،در تلاش برای تضمین این که کودکانی که زبان نخست شان انگلیسی نیست دسترسی برابر به آموزش و پرورش داشته باشند،و برای یاری به آنها تا زبان چیره ی کار،حکومت،و سامانه ی آموزش دولتی را به روانی سخن گویند،قانون برابری فرصت های آموزشی تصویب گردید. در سرشماری سال 1990،روشن شد که شش میلیون و سیصد هزار نفر - درسن 5 تا 17 سال- در خانه به زبانی بجز زبان انگلیسی سخن می گویند.

 اصل بنیادین آموزش و پرورش دو زبانه،به کارگیری زبان مادری دانش آموز در آموزش درون مایه ی آکادمیک است ضمن این که در همان زمان،آموزش اضافی زبان انگلیسی نیز انجام می پذیرد. در این شیوه- مهارت محدود در زبان انگلیسی(LEP )- دانش آموزان می توانند انگلیسی را یاد بگیرند و همچنان پا به پای دانش آموزان انگلیسی زبان همان سطح آموزشی،پیش روند. هدف این است که همه ی دانش آموزان در آموختن،دسترسی و امتیاز برابر داشته باشند.

مدل های آموزش و پرورش دو زبانه

هم اکنون در آمریکا،سه مدل اصلی آموزش و پرورش دو زبانه رایج است. نخست،مدل خروج سریع یا موقت،که بر پیشرفت زبان انگلیسی و همزمان،یادگیری درون مایه ی آموزشی درس ها پای می فشارد. در این مدل،با به کاربستن آموزش به زبان مادری،دانش آموز اجازه می یابد تا از نظر آموزشی،همپای هم سن و سالانش پیش برود،در همزمان که انگلیسی را هم فرا می گیرد. این کار اغلب تا سه سال ادامه می یابد. پژوهش نشان می دهد که امروزه  این روش،همه پسندترین مدل است.

 مدل دوم،مدل خروج باتآخیر یا پرورشی است. این مدل،بر پرورش دو زبانگی کامل،تشویق به روان گویی و سوادآموزی،هم در انگلیسی و هم در زبان مادری دانش آموز،و همچنین فراگیری درس های آموزشی،تمرکز می نماید. این برنامه،نیاز به مدت تحصیل بیشتری دارد،اغلب 5 سال یا حتی بیشتر.

 مدل سوم،مدل دوسویه یا  غوطه ورسازی دو سویه است. در این مدل،دانش آموزان و دانش آموزانی که انگلیسی،زبان مادری آنهاست در یک محیط آموزش دو زبانه ی بالنده قرار می گیرند که در فراگیری زبان،کارهای گروهی تشویق می شود. هدف هر دو گروه،رسیدن به استاندارد های آموزشی بالا و پیشرفت در روان گویی و سواد در هر دو زبان است. همانند مدل دوم،این گونه از برنامه های آموزش و پرورش دوزبانه،پنج سال یا بیشتر،ادامه می یابد.

 جانشین آموزش و پرورش دو زبانه،مدل های "غوطه وری در انگلیسی" است- مدل های آموزشی که زبان مادری دانش آموز را به عنوان بنیانی برای یادگیری زبان انگلیسی به کار نمی گیرد. از مدل های "تنها و تنها انگلیسی" چندین گونه وجود دارد.

 آموزش انگلیسی به عنوان زبان دوم(ESL)به دانش آموزان اجازه می دهد تا در زبان انگلیسی "درس های پیوست" تکمیلی را بگذرانند. دو جور کلاس ESL وجود دارد :  کلاس گرامر محور،که بر ساختار زبان تمرکز می کند،و کلاس معنا محور،که بر گفت و گو  تآکید دارد.

کلاس های غوطه ورسازی سازمان یافته یا حفاظت شده،شکل ساده شده ای از انگلیسی را به کار می گیرند؛گونه ای که با سطح چیرگی دانش آموزان بر زبان انگلیسی،به عنوان زبان آموزش در همه ی کلاس ها،هماهنگ باشد. زبان مادری،یا در کمترین میزان خودش به کار گرفته می شود و یا سراسر به کنار گذاشته می شود.

 در سال 1974،مدل های غوطه ورسازی یا "غرق شدن یا شنا کردن"،با حکم دیوان عالی آمریکا،غیر قانونی و ممنوع دانسته شد. این مدل،بدون درنگریستن به سطح درک یا سواد انگلیسی بچه ها،همه را در کلاس های انگلیسی زبان عادی می نشاند. برای دانش آموزان نا- انگلیسی زبان،هیچ آموزش زبان انگلیسی اضافه ای هم در نظر گرفته نمی شود.

  سودهای آموزش و پرورش دو زبانه    

هر آموزش درستی،از ابزاری که دانش آموزان از پیش در دست دارند به عنوان بنیانی برای پی ریزی مهارت های تازه و فراگیری دانش نوین،یاری می گیرد. بیشتر کودکان،با مهارت های پایه ای زبانی وارد مدرسه می شوند- مهارت هایی در انگلیسی یا زبان های دیگر- این بستگی به آموزگار کاردان دارد که این مهارت ها را به کار گیرد تا به دانش آموز در پیشرفت توانایی آکادمیک،کمک نماید؛توانایی هایی که در کامیابی در زندگی شان به آنها نیازمندند. کودکان،اگر انگلیسی را از رهگذر به کارگیری زبان مادری شان بیاموزند،کارآمد تر است. زبان مادری،بنیانی بافتارمند[contextual basis] برای یادگیری فراهم می آورد و به آنها اجازه می دهد تا همپای گروه هم سن و سال شان پیش روند ضمن این که زبانی را یاد می گیرند که برای کنش و واکنش کارآمد در جامعه ی امروزین،به آن نیاز خواهند داشت.

 اما در به کار گیری آموزش و پرورش دو زبانه،گذشته از کارایی و کارآمدی اصلی اش،چندین سود مهم دیگر نیز نهفته است. نخست این که آموزش دو زبانه،از احساس غرور کودکان به زبان پدر- مادرشان محافظت می کند و به آنها اجازه می دهد تا  در جامعه ای با زبان چیره ی انگلیسی،ضمن نگه داشت پیوندی مهم با میراث فرهنگی و زبانی شان،به آسانی و بدون دردسر زبانی،رفت و آمد نمایند. آموزش و پرورش دو زبانه،به حفظ احساس هویت کودکان،یاری می رساند؛احساسی که سخت با زبان و فرهنگ خانواده و میراث شان،همبسته است.

 اما امروزه،در روان گویی و سواد دوزبانه،سودهای اقتصادی نیز هست. بسیاری از پیشه ها،به کارکنان دوزبانه شان،حقوق بالاتری می دهند. در جامعه ی رشد یابنده ی جهانی،توانایی سخن گفتن و نوشتن به چندین زبان،برای رقابتی کارآمد در بازار کار،روز به روز دارد از بایستگی بیشتری برخوردار می گردد.

http://farhangiannews.ir/view-10366.html

آدرس متن انگلیسی :

  http://www.nlci.org/press/Past%20articles/bilinged.htm  

آموزش و پرورش؛ پیشگیری و مهار ایدز

 

محمدرضا نیک‌ نژاد،دو ماهنامه ی چشم انداز ایران

شماره 79 تیر و مرداد 1392

امروزه آموزش یکی از کاراترین روش‌ها برای مبارزه با گرفتاری‌های روز افزون زندگی مدرن برشمرده می‌شود. خشونت،آلودگی هوا و زیست بوم، گرم‌شدن زمین، بریدن گسترده‌ی درختان و کاهش جنگل‌ها، کمبود آب آشامیدنی،بیماری‌های فراگیر فردی و اجتماعی، مبارزه با بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی و... برخی از گرفتاری‌هایی هستند که با آموزش درست و پیگیر شهروندان، می‌توان ـ دست‌کم ـ پیامدهای وحشتناک آنها را کاهش داد و از گسترش بیش از پیش‌شان جلوگیری کرد. از این روست که بسیاری از نهادهای دولتی و مردم نهاد در سراسر جهان، کنش‌هایی را آغاز کرده‌اند تا مردم را با آموزش و آگاه‌سازی به آنجا برسانند، که خود بخشی از فرایند مبارزه با این گرفتاری‌های روزافزون شوند و کارها را پیش برند.شهروندان آینده » کودکان، نوجوانان و جوانان ـ در آموزش‌های رسمی و غیررسمی برای رؤیارویی با این گرفتاری‌های ملی و جهانی جایگاه ویژه‌ای دارند. آموزش و پرورش نهادی اجتماعی و فراگیر است که یکی از کارکردهای بنیادین آن افزایش و گسترش مهارت‌های عمومی مانند بهداشت فردی و اجتماعی، همکاری و همیاری اجتماعی، احترام به فرد و جامعه، رشد فردی و جامعه‌پذیری و... است. سن ورود کودکان به نهادهای آموزشی و پایان دوران دانش‌آموزی، اوج شکوفایی و یادگیری شهروندان است. اگرچه سامانه آموزشی تنها نهاد اثرگذار در آموزش‌های فردی و اجتماعی نیست، اما بی‌گمان یکی از کاراترین آنهاست. کودک،آموخته‌های خود در خانه و مدرسه را درسنجه‌ی آزمون و خطا نهاده و در این فرایند چالشی، شیوه‌های حل مسئله را آموخته و برای زیست فردی و اجتماعی آینده‌ی خود به‌کار خواهد بست. یکی از پایه‌ای‌ترین مهارت‌های آموخته شده در خانه و مدرسه، تجربه‌ها و دانسته‌های بهداشتی و پزشکی است. در بسیاری از جستارهای بهداشتی، پدر و مادرها یا چندان دانشی ندارند و یا توانایی و شیوه‌ی برخورد با آنها را نیاموخته‌اند.اینجاست که کار برای رسانه‌ها، نهادهای آموزشی، دولت و نهادهای مردم‌نهاد، پیچیده و سخت‌تر می‌شود. این نهادها باید در یک فرایند گسترده‌تر و با برنامه‌ریزی‌های ژرف‌تر، همه شهروندان را آموزش دهند و آنها را برای زیستی شاد و سودمند آماده کنند.

ایدز در جهان و ایران

یکی از گرفتاری‌های فراگیر جهان کنونی، آلودگی به ویروس HIVیا بیماری ایدز است. ایدز از سه‌دهه پیش در سیاهه‌ی پنج بیماری کشنده انسان به‌شمار می‌آید. این بیماری تاکنون بیش از30 میلیون تن را به کام مرگ کشانده و 34 میلیون تن در سراسر جهان به آن آلوده‌اند که سهم کشورهای جنوب صحرای آفریقا 9/22 میلیون یعنی 68درصد آلودگان جهان می‌باشد و میلیون‌ها یتیم نیز پیامد دردناک آن است. تنها بیماری است که همه جهان را همزمان درگیر خود کرده است و آلودگی آن به جغرافیا و شرایط اقتصادی ـ اجتماعی ویژه‌ای بستگی ندارد.

اما در یک چارچوب تعریف‌شده، گستردگی آن به فقر اقتصادی ـ فرهنگی وابسته است. این بیماری تاکنون ساختار سیاسی، جمعیتی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی برخی از کشورها مانند مالاوی، تانزانیا، زامبیا و... را دگرگون ساخته تا جایی‌که در یک دوره زمانی15ـ10ساله، میانگین سن در بیشتر آنها زیر 33 سال و جمعیت برخی تا یک‌چهارم کاهش یافته است. برخی از این کشورها کم و بیش به لبه پرتگاه فروپاشی سیاسی ـ اجتماعی رسیده بودند به‌گونه‌ای‌که یاری‌رسانی سازمان‌های جهانی آنها را سر پا نگه داشته است.

ایران نیز از ایدز بی‌نصیب نمانده است. از سال 1365 که یک کودک دچار ایدز به‌خاطر دریافت خون آلوده شناسایی شد تا فروردین‌ماه سال 1392، 5182 تن در اثر این بیماری درگذشته‌اند و آمارهای تازه نیز از آلودگی نزدیک به 26 هزار و125 تن به آن خبر می‌دهند. اما کارشناسان با توجه به پنهان‌کاری بیماران، شمار آلودگان را از 100 تا 120هزار تن پیش‌بینی می‌کنند. بنابر آمار تازه‌ی اداره ایدز وزارت بهداشت، تاکنون 4438 تن از دوره‌ی آلودگی پنهان آن گذشته و وارد مرحله بیماری شده‌اند ـ دوره‌ای که بیمار به‌شدت نیازمند رسیدگی‌های پزشکی می‌باشد و هزینه‌های درمانی آن بسیار زیاد است.

«1/46درصد از آلودگان به HIV‌در زمان آلودگی در گروه سنی 34ـ25 سال بوده‌اند که بالاترین نسبت در بین گروه‌های سنی است. علت آلودگی به HIV‌در میان همه مواردی‌که از سال 1365تاکنون در کشور به ثبت رسیده‌اند به ترتیب، تزریق با وسایل مشترک در مصرف‌کنندگان موادمخدر(6/68درصد)، رابطه جنسی (12درصد)، دریافت خون و فراورده‌های خونی (1 درصد)و انتقال از مادر به کودک (1/1درصد) بوده است. راه انتقال در 3/17درصد از این گروه نامشخص مانده است.»(رسانه‌ها). موج نخست ایدز از فراورده های خونی وارداتی بود و موج دوم نیز بیشتر میان معتادان تزریقی گسترش یافت، که هر دو با تلاش دست‌اندرکاران وزارت بهداشت کم‌و‌بیش مهار شدند. اما به‌گفته کارگزاران، موج سوم این بیماری شتابان رو به‌سوی کشور نهاده است. کارشناسان بهداشتی، حتی انتظامی، این موج را پیامد آمیزش‌های جنسی دانسته که نسبت به گذشته آمار بیشتری از بیماران را در برمی‌گیرد و برخلاف دو موج پیشین، ویژگی‌هایی دارد که خطر گسترش(اپیدمی) را افزایش می‌دهد، از این‌رو آن را نیازمند برنامه‌ریزی‌های ژرف‌تر و سنجیده‌تر می‌کند.

نقش آموزش در مهار ایدز

کارشناسان با نگرش علمی ـ تجربی بیش از سه‌دهه‌ای ایذر و این‌که هنوز پس از سال‌ها تلاش دانشمندان، واکسنی برای آن یافته نشده،یگانه روش مبارزه با این بیماری را آموزش و بالا بردن آگاهی شهروندان نسبت به آن می‌دانند. همچنان‌که اشاره شد 1/46درصد از بیماران در بازه سنی 25 تا 35 سالند و با به‌حساب‌آوردن پنج تا 10 سال دوره نهفته بیماری ـ زمانی‌که شخص آلوده، هیچ‌گونه نشانه‌ای از بیماری را در خود نمی‌بیند ـ اهمیت پیشگیری با آموزش و آگاه‌سازی نوجوانان دوچندان می‌شود.شمار فراوان، آسیب‌پذیری بیشتر، نیاز گسترده به یاری‌رسانی پس از بیماری،آرمان‌گرایی و خوش‌بینی، آشنایی تازه با ویژگی‌های فیزیولوژیک بدن خود و از همه مهمتر پاکی نسبی از بیماری در گروه سنی پنج تا 14 سال، آنها را سزاوارتر از هر گروه دیگری برای آموزش می‌نماید.

پیمان‌نامه‌های جهانی نیز با تأکید بر آموزش این گروه سنی، کشورها را به آموزشِ راه‌های پیشگیری از ایدز فرامی‌خواند، برای نمونه در «برنامه گسترده آگاه‌سازی عمومی سازمان ملل» UNAIDSدر سال 1999 می‌خوانیم:«وزارت آموزش‌وپرورش کشورها باید با همکاری انجمن‌های خانه و مدرسه و همیاری دانش‌آموزان، اطلاعات اجتماعی مربوطه، بهداشت جنسی و اطلاعات مربوط به ایدز را در برنامه‌های آموزشی خود بگنجانند. کودکان و نوجوانانی نیز که به مدرسه نمی‌روند باید به این اطلاعات و آموزش‌ها دسترسی داشته باشند.»

پرسش‌های کلیدی

اما نهادهای آموزشی رسمی در ایران تا چه اندازه و چگونه با این بیماری جسمی ـاجتماعی خطرناک برخورد کرده‌اند؟ در راه مبارزه با ایدز، چه دشواری‌هایی رویاروی این نهادها وجود دارد؟ آیا تاکنون راهکارهایی را آزموده‌اند؟ و یا از تجربه دیگر کشورها بهره گرفته‌اند؟ چه راهکارهایی برای یاری به سازمان‌های دولتی ـ مانند وزارت بهداشت و بهزیستی ـ و نهادهای مردم‌نهاد می‌توان ارائه داد؟

رویکرد کنونی آموزش‌های رسمی

با بررسی برنامه‌های درسی و کتاب‌های آموزشی، نشانه‌های پررنگی از آشنایی با ایدز و راه‌های پیشگیری از آن دیده نمی‌شود. ناگفته نماند که روش‌های برخورد با بیماری ایدز و آموزش‌های رسمی و غیررسمی آن بسیار به نگاه دست‌اندرکاران و البته دولتمردان وابسته است، از این‌رو با کمی جست‌وجو می‌توان تفاوت در شیوه برخورد دولت‌های گوناگون در ایران را سنجید و درباره‌ی کامیابی آنها، در برخورد با این بیماری به داوری نشست. اما آنچه در همه دولت‌ها در برخورد با این بیماری در ایران، به‌گونه‌ای یکسان دیده شده و می‌شود، برخورد کم‌وبیش خنثای آنها در گستره آموزش‌های رسمی و مدرسه‌ای است. تاکنون در آموزش و پرورش برنامه‌ای فراگیر برای آشنایی نوجوانان با ایدز وجود نداشته و تنها به چسباندن چند بروشور و نمایه دیواری بسنده شده است. این جدای از کارهای معلمانی است که به شکل خودجوش و بی‌برنامه ـ که خود می‌تواند آسیب‌زاتر هم باشد ـ به آشناکردن دانش‌آموزان با ایدز پرداخته‌اند. متأسفانه چون یکی ازسه راهِ آلودگی به ویروس ایدز، رفتارهای خطرخیز آمیزشی است، نهادهای مسئول، صداوسیما و نهادهای آموزشی را وادارِ به سکوت کرده و ناگزیر چشم بر همه پیامدهای ناگوار انسانی ـ اجتماعی بیماری بسته و گفت‌وگو از این بیماری را تنها در چنبره‌ی گروه‌های خطرپذیرتر مانند معتادان، زندانیان، کارگران جنسی و... نگه‌داشته‌اند.

اما چرا؟

1 ـ مهار و جلوگیری از گسترش ایدز در هر کشوری، فرایندی پیچیده و پرهزینه است، از این‌رو برهم‌کنش بسیاری از نهادهای حکومتی ـ اجتماعی و حتی جهانی را نیاز دارد. این بیماری گر چه برآمده از آلودگی به یک ویروس است، اما گسترش آن در میان شهروندان و از آن مهمتر مهارش، به عامل‌های سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی هر جامعه وابسته است. در مهار و پیشگیری بسیاری از پدیده‌های ناهنجار اجتماعی ـ فرهنگی، همکاری و همیاری همه‌ی نهادهای حکومتی و اجتماعی، باید پایه و بنیان کنش‌ها قرار گیرد. در برخورد با بیماری ایدز در ایران، دست‌کم خود نهادهای حکومتی و فرهنگی، سد بزرگی در برابر هر برنامه و طرح پیشگیرانه هستند. سپهر ایدئولوژیک حکومت و جامعه، طرح جستارهایی وابسته به امور جنسی را تابو می‌شمارد و گفت‌وگو درباره‌ی آن را گسترش بی‌اخلاقی در جامعه می‌پندارد، از این‌رو با همه نکات مطرح در این نوشته و دیدگاه بسیاری از کارشناسان، تا هنگامی‌که این تابوها شکسته نشوند، نهادهای آموزشی به‌تنهایی کار چندانی از پیش نخواهند برد و متأسفانه در این زمینه، دورنمای خوشبینانه‌ای دیده نمی‌شود. گرچه باید از ایدز سخن گفت و به جامعه‌ای بدون ایدز اندیشید. تجربه‌های جهانی نشان می دهند که گفت‌وگو و آگاه‌سازی، در بسیاری از کشورها تأثیر شگرف و باورنکردنی‌ای در پی داشته است. پس چنین نوشته های باید همواره نهادهای مسئول را وادار به پاسخگویی و عمل کند.

2ـ برخی کشورها مانند کشورهای عربی و اسلامی ازجمله ایران، در دوره‌ای وجود بیماری در کشورهایشان را به‌کلی رد کرده و آغاز مبارزه با آن را برابر با آبروریزی و اعتراف به‌وجود فساد و بی‌اخلاقی! در کشورهایشان می‌دانستند. این نگاه نه‌‌تنها گره‌ای از دشواری‌های بیماری نگشود، بلکه فضایی برای گسترش بیشتر و خزنده‌ی این ویروس فراهم کرد. این نگاه برآمده از توجه و حساسیت بیش از اندازه و ایدئولوژیک کارگزاران به بیماری‌ای بود که تنها یکی از راه‌های آلودگی آن، رفتارهای آمیزشی پرخطر است. ناگفته پیداست که نهادهای آموزشی پیرو سیاست‌های کلی دولت‌ها بوده و نهادهای مردم‌نهاد نیز عموماً در این کشورها نه‌تنها هیچ‌کاره‌اند، بلکه تهدیدی امنیتی شمرده می‌شوند و از این رو دیدگاه‌ها و کنش‌هایشان، هرچند سودمند، ازسوی حکومت‌ها یا محدود و بی‌اثر می‌شود و یا کلاً متوقف می‌گردد.

3ـ یکی از دردسرهای سامانه آموزشی، تابوهایی است که درباره مسائل جنسی وجود دارد. گفت‌وگو درباره رشد جسمی ـ جنسی، همواره ـ چه نزد برنامه‌ریزان و چه برای آموزگاران ـ دشوار بوده است. این دشواری‌ها، سن نوآموزان، چگونگی طرح رفتارهای بلوغ در کلاس و هراس از آشنایی زودهنگام آنها با مسائل جنسی را در برمی‌گیرد.

4ـ دشواری دیگر ناآشنایی و بی‌اطلاعی گسترده‌ی خانواده‌ها با این بیماری است. بخشی از هراس کارگزاران ـ که چندان پر بیراه هم نیست ـ در آموزش رسمی روش‌های پیشگیری ایدز، به واکنش پدر و مادرها در برخورد با رشد جنسی نوباوگانشان برمی‌گردد. بسیاری از خانواده‌ها گمان می‌کنند که فرزندانشان آگاهی چندانی از مسائل جنسی ندارند، درحالی‌که آشنایی بچه‌ها با این شکل از کامجویی، از ماههای نخست نوزادی آغاز و در سال‌های پایانی دوران دبستان و سال‌های نخست دوران راهنمایی به اوج خود می‌رسد. این بی‌اطلاعی خانواده‌ها، دست‌اندرکاران را در برزخ میان آموزش‌دادن یا ندادن مهارت‌های جنسی نگه‌داشته و سبب توجیه بسیاری از کم‌کاری‌ها در این زمینه شده است.

5ـ کمبود فزاینده‌ی بودجه، گره کور بسیاری از کنش‌های آموزشی ـ پرورشی است. آموزش و پرورشی که از پسِ هزینه‌های جاری و پرداخت دستمزد کارمندان خویش برنمی‌آید و سال‌هاست که کارکنانش از دریافتی‌های خود ناراضی‌اند، چگونه می‌تواند در اجرای طرح‌های ملی‌ای مانند مبارزه با اعتیاد و ایدز همکاری کند؟ این نهاد دولتی، که بدون یاری نیکوکاران مدرسه‌ساز و کمک‌های اجباری خانواده‌ها، سر پاست! آیا توان همیاری در چنین طرح‌های گسترده‌ای را دارد؟ بنابراین دولت باید بخشی از هزینه‌های پیشگیری در وزارت بهداشت را به نهاد آموزشی بدهد تا آن را برای دستیابی به هدفی مشترک توانا سازد.

6ـ برنامه‌های درسی در ایران بسیار پرحجم و کم بهره‌اند. دیدگاه حاکم بر نهاد آموزش ـ از نخستین سال‌های پایه‌گذاری آن تا به امروزـتوجه ویژه به بخش حافظه‌ای آموزش یا همان حیطه دانش(1)است. این دیدگاه ذهن دانش‌آموزان را ظرفی خالی می‌انگارد که باید در فرایند آموزش پر شود و از آنها دانشمندانی! آگاه ساخته شود. گرچه سال‌هاست که رویکرد آموزش و پرورش نوین رو به‌سوی حیطه‌های یادگیری بالاتر نهاده است و به‌دنبال باروری اندیشه‌ها و افزایش تجربه‌های آمیخته با کنش‌های فردی و اجتماعی است. اما متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها و کار به‌دستان آموزشی هنوز هم گرفتار چهره‌ی سنتی نه چندان خوشایند آموزش هستند. این رویکرد در برنامه و کتاب‌های درسی، خود را در حجم فراوان درونمایه‌های آموزشی، ساعت‌های فراوان آموزش و درس خواندن و بی‌پیوندی این درونمایه‌ها با زندگی روزمره‌ی دانش‌آموزان نشان می‌دهد. این دشواری، افزون بر ساختار آموزشی کنکورمدار و نتیجه‌گرا، از سویی سبب گریز دانش‌آموزانِ نسل اینترنت و فیس‌بوک از درس و مشق می‌شود و از سوی دیگر آموزش را از پیگیری یکی از پایه‌ای‌ترین کارکردهایش، یعنی آگاه‌سازی شهروندان با مسئولیت‌های فردی و اجتماعیشان و جامعه‌پذیری و شهروندسازی بازمی‌دارد. درونمایه‌های فراوان آموزشی به سختی گلوی آموزش را می‌فشارد و سالهاست که گرد ناکارامدی، گستره‌های گوناگون آموزش را فراگرفته است. مبارزه و پیشگیری از بیماری‌های فردی ـ اجتماعی‌ای مانند اعتیاد و ایدز نیز در این گستره تنگ، فرصت بروز نمی‌یابند و یا آن‌چنان زمان آموزش کم است که آموزگار را به آموزش کلیشه‌ای و رفع مسئولیت وامی‌دارد. مدیر، معلم، دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان آموزش فیزیک و ریاضی و شیمی را برتر از آموزش‌های شهروندی، بهداشتی و پزشکی می‌دانند!البته نباید شرایط بد سخت‌افزاری آموزش‌های بهداشتی و شهروندی مانند شمار بالای دانش‌آموزان هر کلاس، بسته‌بودن فضاهای آموزشی رو به جامعه و نهادهای مردم‌نهاد، ساختمان‌های فرسوده و ناکارامد، نا آشنایی و کم‌اطلاعی آموزگاران، مدیرت‌های از بالا به پایین و پادگانی مدرسه‌ها و... را از یاد برد.

با این همه نباید فراموش کرد که دولت و نهادهای آن ازجمله آموزش‌وپرورش وظیفه امنیت جانی شهروندان را برعهده دارند، از این‌رو برای تندرستی جامعه و شهروندانش باید با بسترسازی مناسب، زمینه گفت‌وگو درباره تابوی ایدز را فراهم کرده و از برنامه درستی که پیش می‌برند، نهراسند. برای جلوگیری از واکنش پدرومادرها می‌توان کلاس‌هایی برای گفت‌وگو با آنها فراهم و آنها را بر اهمیت این برنامه‌ها آگاه کرد. همه می‌دانیم که سن آشنایی بیشتر نوجوانان با رفتارهای آمیزشی، نخستین سال‌های دوره راهنمایی است. بروز این رفتارها نه در اختیار مدرسه و نه دست پدر و مادرها بوده و نه اصولاً سرشتی ناپاک دارند، تنها گامی از گام‌های رشد انسان است. پس گفت‌وگو از آن نیز چندان زشت و زننده نیست. از آن گذشته، زشت، فرایندی است که در آن رفتارهای آمیزشی از سوی همسالان ـ که خود نیز آگاهی چندان درستی از آن نداشته و دست و پا شکسته و بدون پایش ـ به نوجوانان آموخته می‌شود. هیچ سود و مصلحتی بالاتر از سلامت جامعه و در نتیجه جلوگیری از بیماری‌های فراگیری مانند ایدز نیست. تجربه در زمینه ایدز نشان می‌دهد که پیشگیری و آموزش بسیار کم‌هزینه‌تر ـ چه انسانی و چه مادی ـ از درمان است.

گامی رو به جلو هر چند کوتاه!

سال گذشته با دگرگونی درونمایه‌های برخی از کتاب‌های درسی، زیست‌شناسی سال نخست دبیرستان نیز دچار دگرگونی‌هایی شد. نویسندگان این کتاب در چند صفحه و بسیار گذرا به برخی از آسیب‌ها و بیماری‌های فردی ـ اجتماعی مانند اعتیاد و ایدز پرداخته‌اند. در فصل هفت این کتاب باعنوان «سلامتی و بیماری» بخشی به‌نام «ایدز» گنجانده شده است. در این بخش دانش‌آموزان با بیماری، آشنایی کوتاهی پیدا می‌کنند. اما نویسندگان به تندی از راه‌های آلودگی به این ویروس گذشته و روش‌های پیشگیری از آن را با هنرمندی! دور می‌زنند.اما از همه بدتر و شگفت‌آورتر جمله‌ای است که در آغاز بخش ایدز نوشته شده است. این بخش با «طرح سؤال از مبحث ایدز در آزمون پایانی مجاز نیست» آغاز می‌شود. همه‌ی ما که با ساختار آموزشی آزمون‌محور ایران آشناییم، خوب می‌دانیم که این جمله تیر خلاص به این بخش و درونمایه‌های سودمند آن است. آموزگار از سویی به سبب حجم بالای درونمایه‌های درسی، زمان کافی برای پرداختن به این بحث را ندارد و از سوی دیگر برای دانش‌آموزان بازیگوش این موضوع کارایی برهم‌زدن کلاس را دارد و فرصتی برای به چالش‌کشیدن معلم و کلاس را به آنها می‌دهد و آموزگار نیز که به‌شدت از این فضا گریزان و فراری است با گذشتن از این بخش بی‌اهمیت امتحانی! خود را از دردسر می‌رهاند.دانش‌آموزان نیز انگیزه‌ای برای خواندن و آموختن آن ندارند، زیرا ارزشی در آزمون‌ها ندارد. بنیادین‌ترین موضوع در برخورد با ایدز آشنایی با راه‌های آلودگی آن است، زیرا روش‌های پیشگیری از آلودگی به ویروس، در دل آشنایی با راه‌های آلودگی به آن نهفته است. پس اگرچه آوردن این بخش در کتاب زیست‌شناسی گام خوب و مثبتی به‌شمار می‌آید، اما همچنان نگرانی از ناآشنایی و بی‌اطلاعی شهروندان پا برجاست. از سوی دیگر مرکز پژوهش‌های مجلس در آمار سال 1385، خود افراد بازمانده از آموزش در کشور را نزدیک سه‌میلیون تن برآورد کرد. با یک حساب سرانگشتی، شمار دانش‌آموزانی که به دوره دبیرستان نمی‌رسند، چیزی نزدیک دو میلیون تن خواهد بود. چون زمان آشنایی بچه‌ها با دگرگونی‌های جنسی خود پیش از ورود دبیرستان است، بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور در فرایند آموزش‌های وابسته به روش‌های پیشگیری ایدز قرار نمی‌گیرند و این خود به خطر آلودگی بیشتر شهروندان دامن می‌زند.

پس چه باید کرد؟

با توجه به هجوم موج سوم ایدز، یعنی بالارفتن درصد آلودگان در اثر رفتارهای پرخطر آمیزشی، سامانه‌های آموزشی می‌توانند در راه مبارزه با بیماری گام زیر را بردارند.

نخست آن‌که روش‌هایِ برخورد با بیماران مبتلا را به دانش‌آموزان بیاموزانیم. یکی از علت‌های گسترش باورنکردنی بیماری و مهارنشدن آن ـ در جهانِ پیشرفت‌هایِ پزشکی ـ پنهان‌کاری بیماران آلوده به آن است. ایدز بیش از آن که بلای جان شهروندان تندرست باشد، حقوق انسانی بیماران را لگدمال می‌کند. این بیماران مورد بی‌مهری مردم قرار می‌گیرند.بیماران افزون بر دردهای ناشی از آلودگی، باید نگاه و رفتارهای نابه‌جای دیگران را نیز تحمل کنند. بسیاری از آنان ناخواسته و از سوی پدرومادر خویش، همسران و یا دریافتِ خون و یا در بدبینانه‌ترین شکل، از سر یک خطا، آلوده شده‌اند. شهروندان می‌توانند با آگاهی و به‌کارگیری چند سفارش ساده، جلوی آلودگی خود و برخوردهای ناهنجار با بیماران را بگیرند و بیماران را از نگرانی و فشارهای روحی ناشی از آشکارشدن بیماریشان برهانند تا زمینه آلودگی بیشتر جامعه را از میان بردارند. اکنون دست‌کم80 تا 100هزار تن بیمار آلوده به ایدز در کشور ـ و چه‌بسا کنار تک‌تک ماـ زندگی می‌کنند و ما با رفتارهای نابه‌جا و ناهنجارمان، آنها را وادار به پنهان‌کاری و سکوت کرده‌ایم.این فاجعه بیش از پیش جامعه را در خطر آلودگی قرار داده است. رسانه‌ها و سامانه‌های آموزشی باید به شهروندان بیاموزند که اگر چه ایدز بی‌درمان است، اما آگاهی‌های جهانی درباره کنترل و پیشگیری آن افزایش یافته است، برای نمونه اکنون بیماران آلوده مانند یک فرد دچار دیابت یا فشار خون ـ که با مصرف همیشگی داروـ بیماری‌اش را کنترل می‌کند، می‌توانند به زندگی طولانی دست پیدا کنند. شرکت این شهروندان در گردهمایی‌ها بی‌اشکال است، ازدواج آنها با افراد تندرست، انجام‌پذیر و یا حتی زیر نظر پزشک می‌توانند بچه‌های سالمی به‌دنیا آورند و...

دوم آن‌که آشنا‌نمودن نوجوانان با ساختار فیزیولوژیکِ خود و نشانه‌های رشد در سن بلوغ ـ پیش از گفت‌وگوهای دوستانه در گروه‌‌های هم‌سن، که به آشناییِ هیجان‌انگیز، احساسی و البته ناقص این دگرگونی‌ها می‌انجامد ـ با روش‌هایی مانند گفت‌وگو درباره راه‌های آلودگی و پیامدهای ناگوار آن و... آگاهی دانش‌آموزان درباره بیماری را افزایش دهند. برای این کار باید روش‌های آشنایی با رشد جسمی ـ جنسی و پیشگیری ایدز را در برنامه‌های درسی خود ـ بویژه در دوره راهنمایی و البته به فراخور سن و آگاهی نوباوگان و با ریزه‌کاری‌های آموزشی ـ گنجانده شود و برای آن کتاب و زنگ ویژه‌ای در برنامه‌های هفتگی مدرسه پیش‌بینی گردد. کلاس‌های آشنایی آموزگاران با این بیماری برگزار و چگونگی آموزش درونمایه‌های کتاب به آنها آموخته شود. همچنین دانش‌آموزانی را آموزش داده تا آنها بتوانند این درونمایه را به روش‌های گوناگون مانند سخنرانی، نمایش، بازی و... آموزش دهند. فرادستان آموزشی با برگزیدن روز و هفته مبارزه با ایدز در کانون‌های آموزشی و برگزاری مراسم‌های ویژه، زمینه‌های آشنایی بیشتر دانش‌آموزان با این بیماری را فراهم آورند. آموزش و پرورش می‌تواند با گسترش طرح‌های سازمانی و ساختاری ـ مانند راه‌اندازی یک معاونت برای پیشگیری از بیماری ـ و بهره‌گیری از تجریه‌های دیگر کشورها و همخوان‌سازی آنها با فرهنگ بومی، برگزاری کلاس‌های آگاه‌سازی خانواده‌ها درباره رفتارها و بیماری‌های آمیزشی، آنها را برای بر هم‌کنش با فرزندانشان تواناتر کرده و زمینه درست طرح گفت‌وگو را فراهم کند. یکی دیگر از کاراترین کنش‌ها درگیر‌کردن دانش‌آموزان با راه‌های کامجویی دیگر، مانند ورزش و هنرهایی مانند موسیقی و نمایش و...

سوم، یکی از دشواری‌های سامانه‌ی آموزشی، نبودن آمادگی در بچه‌ها برای طرح بحث‌های اجتماعی و اخلاقی است ـ عموماً در زمان‌های گفت‌وگو درباره‌ی این جستارها، کلاس به آشفتگی و بی‌نظمی می‌گراید. آموزش و پرورش با گسترش کنش‌های مدنی و آموزش‌های شهروندی مانند واردکردن بچه‌ها به گرداندن مدرسه، فعال‌نمودن شوراهای دانش‌آموزی و تأثیر دیدگاه‌های این شورا در اداره آموزشگاه، برگزاری گردهمایی‌ها و نشست‌های فرهنگی ـ اجتماعی و مراسم و جشن‌های ملی ـ مذهبی در مدرسه و البته با مدیریت خود بچه‌ها و... می‌تواند از سویی فضای آموزش را برای بچه‌ها شاد و دلچسب کند و از سوی دیگر آنها را در فرایندهای فرهنگی ـ اجتماعی وارد کرده و به آنها نشان دهد که بنیادی‌ترین عنصر آموزش همانا دانش‌آموزان و کنش‌های فردی و اجتماعی آنهاست. با این کار دانش‌آموزان بخشی از فرایند آموزش را برعهده می‌گیرند و کارها بهتر و کارامدتر پیش خواهد رفت.

بیماری ایدز و هراس از آن، به شکل بسیار خطرناکی، همه شهروندان را در برابر این ویروس بی‌دفاع کرده است. کارگزاران آموزشی باید بدون نگرانی، زمینه آگاهی همه شهروندان با این بیماری را فراهم کرده و بدانند که سلامت شهروندان و جامعه، بزرگترین مصلحت اجتماعی و ملی است که سخن‌گفتن درباره هر تابویی را مجاز می‌کند. باشد که سامانه آموزشی بتواند با به‌‌کارگیری روش‌های تجربه‌شده علمی و با هماهنگی با وزارت بهداشت ـ که در مهار موج نخست و دوم ایدز کامیاب بود ـ از گسترش این بیماری خانمانسوز جلوگیری کند.(2)

پی‌نوشت:

1ـ حیطه‌های یادگیری از پایین‌ترین سطح تا ارزشمندترین آنها عبارتند از: دانش، درک و فهم، به‌کاربستن، تحلیل، ترکیب، ارزشیابی.

2ـ در برخی از بخش‌های نوشتار از کتاب ارزشمند «ایدز و برنامه‌ریزی آموزشی، مایکل جی.کلی، برگردان ارسطو صفی‌یاری، دفتر پژوهش‌های فرهنگی،1382» بهره گرفته شده است. 

http://meisami.net/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch79/ch79-16.htm

بیانیه سازمان معلمان ایران در اعتراض به عدم رای اعتماد نمایندگان مجلس

 

                                   دیوار بی اعتمادی را بلند تر از این نکنید !

معلمان و همکاران گرامی !

مردم آگاه ایران !

با معرفی آقای دکتر نجفی به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید ؛ ناامیدی ، نگرانی و خشمی که طی این سال ها و با برنامه ریزی غیر علمی و تراکم انباشت مطالبات معلمان در لایه های زیرین آموزش و پرورش پنهان شده بود به امید ، شادمانی و اعتماد تبدیل شد .

قاطبه جامعه فرهنگیان و حتی مردم عادی از این انتخاب خشنود و خرسند بودند و معلمان منتظر بودند تا نمایندگان مجلس با رای اعتماد به آقای دکتر نجفی ، این امید و اعتماد را دو چندان کنند .

 متاسفانه و در کمال ناباوری ، نمایندگان محترم مجلس به وزارت آقای دکتر نجفی که به حق یکی از مدیران موفق و موثر نظام و کشور است رای منفی دادند . اگر چه این حق قانونی و طبیعی نمایندگان مجلس است که از ابزارهای قانونی خود استفاده کنند اما سخن ما این است که مجلسیان چگونه می خواهند این دیوار بی اعتمادی را که روز به روز در حال گسترش است ترمیم کنند ؟

معلمان هرگز این عدم رای اعتماد را فراموش نکرده و در انتخابات آینده مد نظر قرار خواهند داد و شاید این غفلت تاریخی ما معلمان است که نتوانسته ایم نمایندگان واقعی و صنفی خود را در مجلس داشته باشیم تا صدای رسای مطالبات معلمان باشند .
محتوای سخنان مخالفان وزارت آقای دکتر نجفی در مجلس و حرکت ناشایست برخی از نمایندگان به ویژه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در صحن مجلس مانند پخش شب نامه و... ، علاوه بر این که شان مجلس را نزد فرهنگیان زیر سوال برد بیش از پیش حقانیت و مظلومیت آموزش و پرورش را نزد ما و جامعه به ثبوت رساند!

 تعجب ما از از مجلسیان این است که همواره مدعی سیاسی بودن و یا جناحی شدن   آموزش و پرورش و... بوده اند اما جنس مخالفت ها و نوع نگرش آنان کاملا آلوده به اغراض سیاسی و جناحی بود .

آنان از هر دری گفتند غیر از آموزش و پرورش و معلمان!

سازمان معلمان ایران بر این باور بوده است که آموزش و پرورش شاه کلید و محور توسعه است و فردی که سکان دار آموزش و پرورش می شود باید توان مند ترین و متخصص ترین باشد تا بتواند همگام با تحولات جامعه و جهان ، کشتی بحران زده آموزش و پرورش و فرهنگیان را به ساحل امن برساند .

سازمان معلمان ایران ضمن تشکر از اقای دکتر روحانی به خاطر معرفی وزیری فرهیخته و با تدبیر از آقای دکتر نجفی که دعوت تشکل های معلمان و فرهنگیان را بی پاسخ نگذاشت و با آنان همراهی کرد صمیمانه تشکر می کند .

سازمان معلمان ایران بر پایه اصل "مطالبه محوری" پیگیر مطالبات به حق فرهنگیان و معلمان خواهد بود و از فرهنگیان محترم در سراسر کشور انتظار دارد با امید و اعتماد مسائل آموزش و پرورش را پیگیری نمایند .

امید داریم که وزیر آینده آموزش و پرورش بتواند با پاسخگویی به مطالبات قانونی و به حق معلمان که همانا اهداف و برنامه های اعلام شده رئیس جمهور می باشد به انسجام و توان پایگاه اجتماعی دولت بیفزاید.

جامعه فرهنگی، بار دیگر نا امید شد

 

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه ی قانون،۲۸ مرداد ۹۲

( این نوشتار در اصل گفتگو بوده که روزنامه آن را به شکل یاداشت منتشر کرده است)

در خصوص عدم کسب رای اعتماد آقای نجفی از مجلس، به عنوان عضوی از جامعه فرهنگی می‌گویم که با توجه به سابقه مدیریت و کامیابی‌های دوران مدیریت ایشان، یک موج بزرگ حمایتی از سراسر کشور برای پشتیبانی از وی به منظور ایجاد تغییرات اساسی ایجاد شد که با امیدهای بسیاری همراه بود. اما اکنون فضایی که من بین فرهنگیان شاهدش هستم، فضای بهت و حیرت و ناباوری و ناامیدی است. نجفی مدیر قدرتمندی بود که همه امید داشتند در خصوص معیشت و منزلت معلمان و همچنین مشکلات بنیادی آموزش و پرورش تغییرات اساسی ایجاد کند و به جرات می‌گویم ، مجلس در واقع دست رد به سینه 90 در صد فرهنگیانی زد که به مدیریت نجفی و ایجاد این تغییرات مثبت امید بسته بودند.

 جامعه فرهنگیان مطمئن است که شخصی به قدرتمندی ایشان برای تصدی این پست وجود نداشت. در این خصوص به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و شخص آقای زاهدی انتقاد زیادی وارد است، چرا که کارنامه مدیریت نجفی در آموزش و پرورش درخشان بود و ایشان از این کارنامه دفاع نکرد. گلایه جامعه فرهنگی از این افراد است که با نظام آموزش و پرورش و افرادی که در خصوص آن کاردان هستند، آشنایی دارند اما از جنبه‌های تخصصی کار نجفی دفاع نکردند. کمیسیون آموزش و تحقیقات باید پاسخگوی رفتارش باشد، چه در مورد آقای حاجی بابایی و حمایت‌هایی که از کارهای شتاب زده و آشفته او انجام داد و قدرت نداشت جلوی او را بگیرد، چه در مورد عدم دفاع از نجفی.


من خودم معلم هستم و جالب است بدانید که بخشنامه‌های آموزش و پرورش، تنها روی تابلوی اعلانات مدرسه فرستاده می‌شود و اجرایی در کار نخواهد بود. حال اگر وزیری در این جایگاه قرار می‌گرفت که آموزش و پرورش و معلم‌ها دوستش داشتند، فکر می‌کنید همه چیز متفاوت از گذشته نمی‌شد؟ این یک انتقاد جدی به کمیسیون آموزش و تحقیقات است، اینکه تا چه حد دغدغه‌های سیاسی باید جای تصمیم گیری‌های صحیح را در جامعه ما بگیرد؟ چرا در برابر خواست یک میلیون معلم که به نجفی به عنوان وزیر دل بسته بودند ایستادند، آن هم پس از این همه بی کفایتی که در سال‌های گذشته شاهدش بودیم؟ باور کنید بسیاری از نمایندگان مجلس که این سو و آن سو می‌رفتند و رای این و آن را بر می‌گرداندند، به توانایی نجفی ایمان داشتند اما رایشان رای سیاسی بود. جامعه فرهنگی از این کم‌لطفی‌ها گله دارد. 

http://ghanoondaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=223&pageno=10

بیانیّه ی شورای مرکزی کانون های صنفی فرهنگیان سراسر کشور

به نام خداوند جان و خرد

       جای آن است که خون موج زند در دل لعل /  زین تغابن که خزف می شکند بازارش

انتخاب آگاهانه ی جناب آقای دکتر روحانی به ریاست جمهوری در 24 خرداد 1392، موجی از نشاط و امید را در جامعه ی ایران به وجود آورد و معرّفی مدبّرانه ی فردی دانشمند، برنامه ریز و باشخصیّت برای وزارت آموزش و 

پرورش توسط ایشان، این شادی و امید را در جامعه ی فرهنگیان کشور دو چندان نمود.

 مدّت ها قبل از اعلام رسمیِ نامِ جناب آقای نجفی برای وزارت آموزش و پرورش، معلّمان کشور از طریق دیدار حضوری با نمایندگان مجلس، برگزاری جلسه با مسؤولان ستادهای انتخاباتی رئیس جمهور و بیان درخواست های خود از طریق رسانه های مختلف از جمله روزنامه ها، نشریّات، فضای مجازی و ... خواهان دعوت رئیس جمهور محترم از آقای نجفی برای وزارت آموزش و پرورش بودند.

   

 عصر روز 24 مرداد که هزاران فرهنگی، تجدید جشن 24 خرداد را به انتظار نشسته بودند، با ناباوری و تلخ کامی، مشاهده کردند که وکیلان ملّت - که با اراده ی مردم بر صندلی های سبز تکیه زده ا ند -  بر خلاف خواست و اراده ی موکّلین خویش عمل نموده و دستِ رد بر سینه ی کسی زدند که مورد حمایتِ  گسترده ی جامعه ی فرهنگیان کشور بود. به این ترتیب شور و نشاطی که در دل مردم ایران به خصوص فرهنگیان طلوع کرده بود، ناباورانه در عصر روز 24 مرداد در خانه ی ملّت، به غروب گرایید!

 

    حسّاسیّت نمایندگان محترم مجلس، در تأیید یا ردّ صلاحیّت کاندیدا های وزارت، شایسته ی تقدیر است. این امر از جمله ی حقوق ایشان است که با آگاهی از نظر موکّلین خود تصمیم شایسته را اتّخاذ نمایند.

امّا معلّمان کشور نیز حق دارند از نمایندگان مجلس سؤال کنند:

 

- دعواهای سیاسی که خود را بدان مبتلا ساخته اید، چه ربطی به آموزش و پرورش دارد که بر مبنای آن با سرنوشت این وزارتخانه ی عظیم و به تبع آن با آینده ی مملکت، بازی می کنید!؟

 

- بر چه مبنایی آموزش و پرورش کشور را از وجود فردی باشخصیّت، فهیم، دانشمند، خوش فکر، توانمند، باتجربه و آگاه به مسائل تعلیم و تربیت، محروم ساختید؟ این استدلالِ برخی نمایندگان، بر پایه ی کدام منطق استوار است که چون ایشان در دوره ی وزارت خویش به وضعیّت معیشتی معلّمان رسیدگی کرده، از اقبال در بدنه ی آموزش و پرورش برخوردار است!؟ اگر وزرای آموزش و پرورش دولت نهم و دهم، تنها موفّق به انجام گوشه ای از خدماتِ جناب آقای نجفی؛ مثلِ ارتقای منزلت و معیشتِ فرهنگیان می شدند، آن را به عنوانِ افتخار آن وزیر و آن دولت، در هرکوی و برزن به رخ همگان نمی کشیدید؟

 

- کدام مورد از قانون گریزی، دروغ گویی، اختلاس، بی اخلاقی، آمارسازی، باندبازی، حذف افراد غیر هم فکر، استخدام فامیلی و ... در سوابق کاندیدای وزارت آموزش و پرورش وجود داشت؟

 

- آیا این وسواس مثال زدنیِ شما و همکارا نتان در مجالس پیشین نیز شامل حال وزرای دولت نهم و دهم گردیده است؟ اگر جواب مثبت است، چگونه خروجیِ بررسی های دقیق و موشکافانه ی مجلسیان، افرادی چون حاجی بابایی شد؟ چگونه معلّمان کشور متقاعد شوند که رأی شما با رویکرد باندسالارانه و سیاسی کارانه نبوده و نیست؟ انتظار زیادی نیست که از شما بخواهیم وقتی آموزش و پرورش کشور را از وجود فردی چون آقای نجفی محروم می سازید، باید چنین رویکردی را  نیز در خصوص وزرای دولت قبل  اعمال می کردید که تصمیمات غیرکارشناسیِ ایشان، آموزش و پرورش را به پرتگاه نابودی کشانده و اعتراض دانش آموزان، اولیا، معلّمان و ... را برانگیخته است. 

 

    از نظر فرهنگیانِ ایران، در این مجلس، معیار انتخاب وزیر پیشنهادی، نه اراده و خواست عمومیِ معلّمان و نه توانمندی و شایستگیِ وزیر، که منافع عدّه ای است که این وزارتخانه ی عظیم را عرصه ی زد و بند های سیاسی و حیاط خلوتِ بده بِستان های خود قرار داده اند و این طرز عملِ ناصواب، مبنایی است برای حذف افرادی چون وزیر پیشنهادی  با همه ی توانمندی هایش و از طرف دیگر سکوت در برابر کارنامه ی کسانی چون وزیر پیشین  با همه ی ضعف ها و کاستی هایش. اینجاست که آموزش و پرورش به مسلخ می رود و قربانی اهداف نامبارکی می شود که نه آینده ی کشور و حقوق دانش آموزان و معلّمان، که منافع سیاسی و قبیله ای  را در اولویّتِ تصمیم گیری های خود قرار می دهد. محصول چنین اندیشه ها و عملکردهایی برآمدن وزیرانی چون حاجی بابایی است که انتخاب وی برای وزارت و رأی اعتماد به او، توهین به شعور فرهنگیان و آسیب به آینده ی کشور بود.

 

    دکتر روحانی با معرّفیِ هوشمندانه ی آقای نجفی به مجلس ، نشان داد که صدای معلّمان ایران را شنیده و برای افکار عمومی فرهنگیان اهمّیّت قائل است ولی مجلسیان که با سیل درخواست های فرهنگیان کشور مبنی بر رأی اعتماد به آقای نجفی مواجه شده بودند و به قول بعضی از نمایندگان این استقبال موجب حیرت شان شده بود، با عدم رأی به این فرد شایسته و توانمند، نشان دادند که نه تنها افکار عمومی را نمایندگی نمی کنند بلکه خود را در تقابلی آشکار با جامعه ی عظیم فرهنگیان کشور قرارداده اند! سخنان نمایندگان مخالف ، نوعی انتقام گیری از مردم را به اذهان متبادر می کرد. گویی ایشان مدّت ها منتظر چنین روزهایی بودند تا سیل اتّهامات اثبات نشده را نثار وزرای پیشنهادی نمایند. طُرفه آنکه با ادبیّات ویژه ی خود، کاندیداها را به توبه و اعلام برائت نیز دعوت می نمودند.

       رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، جناب آقای لاریجانی!

     زحمات و تلاش های جنابعالی را در مسؤولیّت خطیری که بر عهده دارید ارج می نهیم و به شما و نمایندگان محترم به خاطر تلاش های بی وقفه در روزهای اخیر برای بررسی صلاحیّت وزرای پیشنهادی دولت یازدهم خسته نباشید می گوییم و  بر خود لازم می دانیم  از 142 نفر نماینده ی عزیزی که فارغ از هرگونه سیاسی کاری، به آقای نجفی رأی مثبت دادند، صمیمانه قدردانی نماییم. یقیناً این نمایندگانِ گرانقدر همانند معلّمان کشور بر این باور بوده اند که این آموزش و پرورشِ آفت زده و بیمار است که به نجفی و امثال او نیاز دارد.

     انتظار داریم همچنان که با حسّاسیّت مثال زدنی به بررسی پیشینه ی وزرای پیشنهادی و برنامه های آنان اهتمام ورزیدید و با دقّت نظرِ فراوان، زوایای آشکار و پنهان اندیشه ها، اعمال، گفتار و سوابق شان را مورد نقد قرار دادید، خود نیز از نقد نهراسید و از اعلام

 اشتباهِ آشکاری که وکیلان ملّت در فرایند شمارش و جمعِ آرای وزرای پیشنهادی مرتکب شدند و شما نیز آن اشتباهات را عیناً قرائت کردید، آزرده خاطر نشوید.

    رأی آقای محمود واعظی وزیر محترم ارتباطات و فنّاوری اطّلاعات را چنین قرائت نمودید:«آرای اخذ شده: 284 رأی، آرای موافق: 218 رأی، آرای مخالف: 45 رأی و آرای ممتنع: 20 رأی.» در حالی که جمع آرای موافق، مخالف و ممتنع، 283 رأی می شود!

    همچنین رأی آقای علی جنّتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی که دوربین فیلم برداری نیز به وضوح برگه ی شمارش آرای ایشان را نشان داد، این گونه قرائت نمودید: «آرای اخذ شده: 284 رأی، آرای موافق: 234 رأی، آرای مخالف: 36 رأی و آرای ممتنع:12 رأی. » در اینجا نیز اختلاف 2 رأی مشاهده می شود!

    حال با وجود این اشتباهات فاحش در شمارش آرای وزرای پیشنهادی، شما به معلّمان کشور حق می دهید که بر این مبنا به شمارش و جمعِ آرای وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش نیز شک کرده، خواستار بازشماری آن شوند؟ چرا که ممکن است چنین اشتباهی نیز در شمارش رأی سایر وزرای پیشنهادی، ازجمله وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش نیز رخ داده باشد.

    بازبینیِ فیلمِ اعلام نتایج آرای نمایندگان مجلس به وزیران پیشنهادی، که به صورت زنده از شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید ، صحّت این اظهارات را تأیید خواهد کرد.

    پخش زنده ی قرائت آرای مأخوذه برای مردم ایران و جهان نشان داد که وکیلان ملّت که دارای حدّاقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد هستند در دو مورد، در جمع یا شمارش آرا ، دچار خطا شده اند. هر چند ارتکاب تنها یک اشتباه در شمارش و جمع جبری سه عدد برای هیجده نفر به سختی قابل پذیرش است، تکرار چنین اشتباهی برای دوّمین بار از نمایندگانی که ازآنها به عنوان  عصاره ی فضایل ملّت یاد می شود، غیر قابل قبول است و مردم فهیم ایران حق دارند از شما بخواهند توضیحات قانع کننده ای در این خصوص به آنان ارائه نمایید.

 شورای مرکزی کانون  های صنفی فرهنگیان سراسر کشور

                                                                   27مرداد 1392

http://bield.mihanblog.com/post/62

فرهنگیان ناخوشنود شدند

 

معلمان و فعالان صنفی فرهنگیان در انتقاد از رای ندادن نمایندگان به محمدعلی نجفی

گزارش روزنامه بهار،27 مرداد 92

 نماینده‌ها رای ندادند، معلم‌ها دلخور شدند. یک ماهی که گذشت برای معلم‌ها و فعالان صنفی فرهنگیان روزهای پرکاری داشت. از روز مراسم تحلیف حسن روحانی در مجلس و اعلام‌شدن فهرست وزرای کابینه، فهرستی که نام محمدعلی نجفی برای وزارت آموزش‌وپرورش در آن آمده بود، جلسه پشت جلسه بود که با شرکت معلمان و فعالان صنفی آن‌ها در حمایت از نجفی برگزار شد، پیامک پشت پیامک بود که بین آن‌ها رد‌و‌بدل شد و نامه بود که پشت نامه در حمایت از او نوشته شد.

این‌ها ولی هیچ‌یک فایده‌ای نداشت. نماینده‌های مجلس به نجفی رای اعتماد ندادند و او از راه‌یافتن دوباره به ساختمان معروف خیابان قرنی بازماند. حالا و با وجود حمایت افرادی مانند حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان از تصمیم نمایندگان مجلس برای رای اعتماد ندادن به سه وزیر در یادداشتش با عنوان «خاکسپاری جنازه فتنه»، این معلم‌ها هستند که بعد از گذشت چند روز از این ماجرا به رای اعتماد نگرفتن نجفی از نماینده‌های مجلس اعتراض می‌کنند. این اعتراض‌ها به جایی رسیده که قرار است به‌زودی اعضای کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان ایران بیانیه‌ای در این‌باره و در اعتراض به شب‌نامه‌هایی که به گفته علی مطهری، نماینده تهران علیه نجفی بین نمایندگان در روز آخر جلسه رای اعتماد پخش شد، صادر کنند. خدشه به بارقه امید معلمان

علیرضا هاشمی، دبیرکل سازمان معلمان ایران این خبر را به «بهار» می‌دهد. او می‌گوید اعضای این سازمان فکر می‌کنند رای اعتماد ندادن نمایندگان به محمدعلی نجفی نشانه سیاسی‌کاری نمایندگان است: «تشکل‌های صنفی نمایندگان به‌زودی بیانیه‌ای در حمایت دوباره‌شان از آقای نجفی صادر می‌کنند. ما از قبل در سازمان معلمان ایران، نگاهمان این بود که آموزش‌وپرورش مشکلات اساسی و مهمی دارد که نیاز به عزم ملی دارد و آن هم فرستادن یک وزیر در شأن وزارت آموزش‌وپرورش است و نظر همه ما بر آقای نجفی بود. وزارت آموزش‌وپرورش در حال حاضر حدودا 12‌میلیون دانش‌آموز، یک‌میلیون کادر آموزشی و حدود شش، هفت‌میلیون اولیای دانش‌آموزان را تحت مسئولیت دارد و به همین دلیل وزیری باید در راس آن باشد که توانایی رسیدگی به همه امور آن‌ها را داشته باشدهاشمی ادامه می‌دهد: «بعد از انتخاب‌شدن آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری و معرفی‌شدن آقای نجفی برای این وزارت، امید زیادی بین فرهنگیان ایجاد شد ولی رای‌ندادن نماینده‌های مجلس به او خدشه زیادی به بارقه امید آن‌ها وارد کرد و قطعا معلمان این اقدام نماینده‌ها را همیشه در ذهنشان خواهند داشت زیرا معلمان انتظار داشتند که نمایندگانشان در مجلس با آن‌ها هم‌صدا شوند

معلمان، متضرران اصلی وزیر نشدن نجفی

محمود بهشتی، سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران هم در گفت‌وگو با «بهار» ردصلاحیت محمدعلی نجفی را اتفاق بسیار بدی می‌داند: «آموزش‌وپرورش یک فرصت خیلی خوب را با ردصلاحیت آقای نجفی از دست داد و قاطبه فرهنگیان در این‌باره نمایندگان مجلس را مقصر و مسئول می‌دانند. شاید چنین فرصتی برای بار دوم در سطح آموزش‌وپرورش ایجاد نشود که اکثریت قریب به اتفاق فرهنگیان و تشکل‌های صنفی آن‌ها روی یک فرد اتفاق نظر داشته باشند.» او ادامه می‌دهد: «آقای نجفی به عقیده اکثریت فرهنگیان قربانی اهداف پشت پرده گروه‌های سیاسی حاکم بر مجلس شد و ضرر اصلی را درباره این تصمیم سیاسی نمایندگان جامعه بزرگ فرهنگیان و اولیای دانش‌آموزان خوردند. نهضت ارسال پیامک که در اعتراض به ردصلاحیت آقای نجفی این روزها توسط معلمان ارسال می‌شود گویای این مطلب است که فرهنگیان به‌شدت از تصمیم سیاسی بعضی نمایندگان پریشان و عصبانی‌ هستند. از نظر ما تصمیم فداکارانه آقای نجفی برای تصدی وزارت آموزش‌وپرورش با تصمیم سیاسی نمایندگان مجلس برای رد‌صلاحیت هدر داده‌شدبهشتی می‌گوید که به عقیده اعضای کانون صنفی معلمان امکان معرفی فرد دیگری در قد‌و‌قواره آقای نجفی که بتواند مشکلاتی را که در سال‌های گذشته در آموزش‌وپرورش به‌وجودآمده است، تقریبا وجود دارد. .نجفی تنها گزینه برای بازگرداندن عقلانیت به آموزش‌وپرورش بود

ابوالفضل رحیمی شاد، فعال صنفی معلمان هم در گفت‌وگو با «بهار» می‌گوید که پخش شب‌نامه علیه محمدعلی نجفی در مجلس، کاری غیرقانونی علیه نجفی بوده است: «ما این اقدام را کاری غیرقانونی می‌دانیم و به آن اعتراض داریم. معلمان و فعالان صنفی در سه هفته گذشته نامه‌های زیادی به نماینده‌های مجلس نوشتند و از آن‌ها خواستند که به محمدعلی نجفی برای وزارت آموزش‌وپرورش رای دهند چون او عضو خانواده آموزش‌وپرورش است ولی خلاف انتظار ما آن‌ها این کار را نکردند و ما را ناامید کردند.» او می‌گوید: «به عقیده اکثریت فرهنگیان کشور بازگرداندن عقلانیت و تدبیر، حل‌کردن مسائل اقتصادی و رفع سیاست‌زدگی و ایدئولوژی‌زدگی مشکلات اصلی فعلی آموزش‌وپرورش هستند و به نظر آن‌ها فقط این محمدعلی نجفی بود که می‌توانست این مشکلات را حل کند

از کمیسیون آموزش مجلس پاسخ می‌خواهیم

مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان هم به «بهار» می‌گوید که رای اعتماد ندادن نمایندگان به محمدعلی نجفی، امری خلاف عقیده بیشتر نمایندگان بود: «نماینده‌های مجلس هم بارها گفته بودند که 90‌درصد فرهنگیان حوزه‌های انتخابیه‌شان موافق وزیر‌شدن آقای نجفی بودند ولی دیدیم با بعضی حرکت‌ها در مجلس از وزیر شدن او جلوگیری شد.» او ادامه می‌دهد: «ما به بعضی اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و رییس این کمیسیون انتقاد داریم که چرا جلوی ایجاد جو منفی علیه نجفی را نگرفتند و حتی خودشان هم در آن نقش داشتند و ما در این‌باره از آن‌ها پاسخ می‌خواهیم. این کمیسیون در سال‌های گذشته نقش قابل‌قبولی برای پیگیری مطالبات جامعه فرهنگیان نداشته و برای اقدامات شتاب‌زده آقای حاجی‌بابایی هیچ اقدام قابل قبولی انجام نداده است، با این‌که به عملکرد او انتقاد داشت. حالا معتقدیم که این‌طور عمل کردن اعضای این کمیسیون باعث می‌شود که جایگاه او بیش از پیش بین فرهنگیان و خانواده آموزش‌وپرورش از بین برود.» 

http://baharnewspaper.com/News/92/05/27/17266.html

اعتراض به کمیسیون آموزش و تحقیقات

 

 با توجه به گزارش هایی همانند دو گزارش امروز (شنبه)روزنامه های شرق و قانون که در دیگر رسانه ها هم می توان نمونه های آنها را یافت و دید – گزارش هایی که نقش تخریبی کمیسیون آموزش و تحقیقات و برخی دیگر از نمایندگان را نشان می دهند- فرصت مناسبی به دست آمده برای اعتراض به رآی نمایندگان مجلس -و به ویژه کمیسیون آموزش - و برخوردی که با نجفی کردند.

تا آنجا هم که خبر دارم برخی دوستان به روش های گوناگون به دنبال این کار برآمده اند. امیدوارم بتوانیم اعتراض مان را به مجلسیان و به ویژه کمیسیون آموزش،به شایستگی بیان کنیم.