کیفیت آموزشی و کاهش نیرو


              

                          محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،15 آبان ماه 93

 "امروز به ازای هر 11 دانش‌آموز یک معلم مشغول به کار است،ما با ساماندهی نیروی انسانی و کاهش شاغلان و رسیدن به این مهم که به ازای هر 15 دانش‌آموز یک معلم داشته باشیم،قادر خواهیم بود ضمن ارتقای کیفیت آموزش و پرورش به رفاه معلمان هم توجه ویژه‌ای داشته باشیم"(دکتر فانی،روزنامه آرمان،شنبه 10 آبان)

 مدتی است که کاربدستان آموزشی به دنبال تعدیل نیرو بوده و همچنان که در گفتگوی بالا نیز اشاره شده است،اگر بتوانند نسبت معلم به دانش آموز را به یک به پانزده برسانند،هم در شرایط معلمان کارا خواهد بود و هم کیفیت آموزشی بالا می رود! اما مشکل از آنجا آغاز می شود که آمار اعلام شده از تقسیم ساده انگارانه شمار کل حقوق بگیران آموزش و پرورش به تعداد دانش آموزان کشور بدست آمده است! یعنی تقسیم بیش از یک میلیون کارمند به بیش از دوازده میلیون دانش آموز. باید دانست که نزدیکِ چهار صد هزار تن از حقوق بگیران آموزش و پرورش، کارمندان ادارات و وزارتخانه،نیروهای ستادی مانند مدیر،معاون،مشاور و سرایدار هستند،نه معلم. بی توجهی به این تقسیم بندی،بی گمان برنامه ریزان را گمراه می کند و می تواند آسیب زا باشد. برای نمونه گمانی نیست که جایگاه اجتماعی معلمی نسبت به گذشته کاهش یافته است. هرگاه سخن از گلایه فرهنگیان درباره دستمزدشان شنیده می شود،بسیاری از فرادستان حکومتی،کاربدستان دولتی،رسانه ملی و پدر و مادرها این گلایه ها را زیاده خواهی خوانده و دستمزد این حقوق بگیران را نسبت به کارشان زیاد می دانند. دادن چنین آمارهایی بر این نگاه جامعه دامن زده و زمینه های چنین نگاهی را بیش از گذشته فراهم می نماید. نسبت یک به یازدهِ آموزگار به دانش آموز بسیار آرمانی بوده و برای شهرهای کوچک،متوسط و کلان،درست نیست!نگارنده با بیست و پنج سال پیشه آموزگاری،هیچگاه کلاسی نداشته است که زیر بیست و پنج تن بوده باشد و از دیگر سو در فراوان کلاس هایی درس داده است– چه در منطقه محروم و چه در تهران – که دارای بیش از سی و پنج دانش آموز بوده و اکنون نیز در یکی از مناطق مرکزی تهران، کلاسی با چهل دانش آموز سال چهارم تجربی دارد. افزایش شمار دانش آموزان در یک کلاس افزون بر افت شدید کیفیت آموزشی،فشاری بیش از حد بر آموزگار وارد آورده و به سرعت او را می فرساید و کارایی اش را می کاهد- به ویژه با دانش آموزان نسل امروز. سخن وزیر برای افزایش این نسبت به یک به پانزده،به معنی افزایش شمارِ دانش آموزان در شهری مانند تهران به بالای 45 تن بوده و بسیار ترس آور و نگران کننده است. اما نگران کننده تر این است که کاربدستان تازه آموزشی،همه دشواری های آموزش و پرورش را کمبود بودجه می دانند و برای بسامان نمودن آن به جای رفتن به سوی حکومت و دولت،رو به سوی صرفه جویی،کمک های مردمی و خصوصی سازی آموزش و پرورش نهاده اند. کاهشِ نیرو،سپردن 900 مدرسه در سراسر کشور به مدیران مدرسه های غیر دولتی و پیگیری طرح خرید صندلی از این مدرسه ها،نمونه هایی از تصمیم هایی این چنینی است. اکنون در بسیاری از سامانه های آموزشی پیشرو در جهان،افزون بر آموزگار،کمک آموزگار و حتی آموزگار ذخیره نیز پیش بینی شده است. بنابراین آموزش و پرورش نه تنها معلم زیادی ندارد،بلکه با توجه نقش معلم در افزایش کیفیت آموزشی - نسبت به آنچه در جهان مطرح است- دچار کمبود بوده و باید به استخدام نیرو دست یازد. گرچه نگارنده با ساماندهی نیروی انسانی آموزش و پرورش مخالفتی ندارد و بر این باور است که نیروهای بسیاری در این سامانه،تنها بارِ مالی آن را افزایش داده اند! اما بی گمان این نیروها معلم نیستند. بسیاری از فرهنگیان از وزیرِ دولت تدبیر و امید انتظار دارند که به جای نگاه اقتصادی به توانمندی ها و امکانات درون آموزش و پرورش،در اندیشه بالا بردن سهم این نهادِ کلیدی در بودجه سالانه بوده تا بیش از این به آشفتگی های به جا مانده از دوره های پیشین دامن زده نشود. بی گمان کیفیت بخشی به آموزش و تعدیل نیرو دستمایه های خوبی برای پیشبرد برنامه های صرفه جویی در آموزش و پرورش نیست. باید حکومت را قانع کرد که به آموزش نگاه ویژه ای داشته باشد. 

     http://armandaily.ir/?News_Id=95225            

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد