کاظم صفرزاده،معلم فداکار


             

                                      مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،11 آبان 93

 آقا،حال امین خیلی خراب است باید ببریمش درمانگاه. خب،صبرکنید خودم هم می آیم. "اینجا امکاناتش نیست،باید برسانیدش بیمارستان خرم آباد." با آمبولانس می بریمش. " آمبولانس نداریم. باید خودتان ببریدش." امین،بچه ی عشایر است و تا خانواده اش خودشان را برسانند اینجا،شاید یک روزی طول بکشد. نمی شود دست روی دست گذاشت و منتظر ماند تا این که فردا پدر،مادرش بیایند. کسی باید امین را به بیمارستان ببرد. چشم ها به آموزگار دوخته شد. باید کاری کند. "من امین را می برم." ما هم می آییم آقا،امین دوست و فامیل ماست. "پس برویم. هوا خراب است اما تا بیمارستان چهل پنجاه کیلومتری بیشتر نیست. با ماشین خودم،ساعتی دیگر در بیمارستانیم. فردا هم به پدر،مادر امین می گوییم تا بیایند بیمارستان."  ساعتی دیگراما،همگی نه در بیمارستان،که غرق در گل و لای رودخانه بودند. سیل هر چهار تن را با خود برد،تا داستان زندگی آموزگاران فداکار ایرانی،از نو زنده شود. تن بی جان سه دانش آموز،یک روز بعد پیدا شد اما تاکنون که نزدیک به ده روز می گذرد هنوز از جسد آموزگار فداکارشان،کاظم صفرزاده، خبری نیست. صفرزاده را هم آب با خود برد. خبر را که شنیدم یاد صمد بهرنگی افتادم که در ارس غرق شد.

 دوستی می گفت اما چرا چندان خبری از فداکاری صفرزاده نشد و بسیاری از رسانه ها و از آن میان رسانه ملی کشور،به آسانی از کنار این خبر گذشتند؟ چرا کسی نمی آید روشن کند که آیا در درمانگاه ویسیان،پزشکی بوده یا نه؟ دارویی بوده یا نه؟ و چرا آمبولانس نبوده است؟ چرا خود آموزش و پرورش،آنچنان که باید پیگیری نمی کند و همانند همیشه،فرادستان آن،به تجلیلی زبانی بسنده کردند؟

 کاظم صفرزاده،سرپرست یک دبیرستان عشایری بود. هم اکنون چندین سال است که شاهد رخدادهای ناگواری هستیم که هر از گاهی در مدرسه های شبانه روزی و عشایری آموزش و پرورش روی می دهد. واپسین آنها،آتش سوزی اسفند ماه گذشته بود که در یکی از مدرسه های شبانه روزی در رضوانشهر رخ داد. ساختمان آن مدرسه،به چهل سال پیش برمی گشت و علت آتش سوزی فرسودگی سیم های برق اعلام شد. از کم و کسری های بودجه ای این مدرسه ها هم،خبرهای زیادی منتشر می شود تا آنجا که دو سال پیش در خبری گفته شد که برخی از آنها،به دلیل تنگناهای مالی،در هر هفته،به ناگزیر دو سه روز دانش آموزان خود را به خانه های خودشان می فرستند. مدرسه های عشایری و شبانه روزی، بیشتر در منطقه های محروم کشور هستند و نیاز به توجه ویژه دارند. شاید مرگ زنده یاد کاظم صفرزاده به همراه سه دانش آموز،هشداری دیگر باشد به فرادستان کشور،تا بیشتر به منطقه های محروم،به ویژه وضعیت آموزشی آنها،بیندیشند.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=732&pageno=5

 

پرداخت اضافه کاری معلمان ۴ ماه به تعویق افتاده است



               

                                        خبرگزاری ایلنا،11 ابان 93

« بهلولی : معلمان حق اضافه کاری‌ اردیبهشت و خرداد امسال را از وزارت آموزش و پرورش طلبکارند اما این وزارتخانه معوقات یاد شده را پرداخت نمی‌کند و تا جایی که من اطلاع دارم برنامه‌ای هم برای پرداختشان ندارد»

یک فعال حقوق صنفی معلمان از تعویق چهار ماهه در پرداخت حق اضافه کار اردیبهشت و خرداد معلمان خبر داد.

«مهدی بهلولی» در این باره به ایلنا گفت: معلمان حق اضافه کار اردیبهشت و خرداد امسال را از وزارت آموزش و پرورش طلبکارند اما این وزارتخانه معوقات یاد شده را پرداخت نمی‌کند و تا جایی که من اطلاع دارم برنامه‌ای هم برای پرداختشان ندارد.

او در ادامه بیان کرد: حق اضافه کار خرداد معلمان در سالهای گذشته ۳۰ روزه بود اما حاجی‌بابایی با این استدلال که ۱۰ روز پایانی خرداد به امتحانات برخورد می‌کند این حق را به ۲۰ روز کاهش داد. پارسال هم که آقای فانی سر کار آمد حق اضافه کار خرداد معلمان را به ۱۰ روز کاهش داد.

او در عین حال تاکید کرد: این تاخیر در پرداخت حق اضافه کار معلمان به نگرانی نسبت به حذف کلی حق اضافه کار خرداد و احیانا اجرای برنامه‌ای مشابه‌ برای حق اضافه کار اردیبهشت دامن زده است.

این فعال حقوق صنفی معلمان در پایان از دولت یازدهم خواست اضافه کار خرداد معلمان را دوباره به ۳۰ روز کامل بازگرداند.

پایان پیام

 http://ilna.ir/news/news.cfm?id=219636

 

فرهنگ،قدرت،ایدئولوژی

       

                         مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص آخر، 10 آبان 93

1.       تا کنار خیابان،نزدیک به دو متر فاصله داشت اما کنار نمی کشید تا ماشین روبرویی رد شود. در خیابان 8 -7 متری،راه بندانکی درست کرده بود و ما هم در صف نانوایی داشتیم تماشا می کردیم. نفر پشت سرم گفت : "ببین وقتی می گویند فرهنگ نداریم این است. این همه آدم را معطل خود کرده و حاضر نیست یک کم کنار بکشد. درست بشو هم نیستیم. چند روز پیش،موتور سواری از پشت سر به من زد،البته نه در خیابان بلکه در پیاده رو! این روزها در پیاده رو هم که داری راه می روی باید راهنما! بزنی،یا پشت سرت را نگاه کنی و پس از آن بپیچی،وگرنه ممکن است همانند من موتوری بزند پایت را له و لورده کند. بابا همه چیز که سیاسی نیست خیلی از بدبختی ها و گرفتاری های ما فرهنگی است." گفتم وقتی پشت فرمان ماشین یا موتور هستیم و حقوق عابران پیاده و دیگر رانندگان را رعایت نمی کنیم شاید به خاطر این است که احساس قدرت می کنیم. عابر پیاده،در برابر راننده،قدرتی ندارد و راننده بی آنکه آسیبی ببیند به آسانی می تواند خواست خودش را تحمیل کند و کارش را به پیش برد. احساس قدرت و به کار بستن آن البته لذت بخش هم است. این که گفته اند قدرت فساد می آورد تنها در گستره ی سیاست نیست. همین راننده ی پرشیایی هم که به شتاب آمد،وسط خیابان ترمز زد و راه بندان درست کرد احساس قدرت می کرد. اما جا نبود و ناگزیر شد که بایستد. سر و صدای دیگران هم که بلند شد،کنار کشید و دست از لجبازی برداشت و به دیگران راه داد.

2.       گفتم گویا فردا قرار است در اعتراض به رفتار اسید پاش ها و یا به گفته ای "اسیدی ها" عده ای بروند در مجلس. نگذاشت حرفم تمام شود،بی درنگ گفت : "بی فایده است،با شعار دادن که کاری درست نمی شود. باید فرهنگ مان از بنیاد دگرگون شود. مشکل ما فرهنگی است و به این زودی ها هم درست نمی شود. این کارها،نتیجه نمی دهد و بیشتر ژستی است که عده ای بگویند داریم کاری می کنیم. ما نیاز به کار فرهنگی داریم و پیه سال ها کار فرهنگی و سختی ها و دشواری های آن را باید به تن مان بمالیم تا دست کم دو سه نسل دیگر کمی جلو برویم."  گفتم ژاپن در چند سال پیشرفت کرد؟ ده نسل طول کشید تا ژاپن،ژاپن بشود؟! اینجور که تو می گویی بایستی چشم به یک میلیون سال دیگر بدوزیم! کار فرهنگی گویا برای شما شده ژستی آبرومندانه و سرپوشی بر بی عملی تان. گفت : "همین است که می گویند کار ژورنالیستی،سطحی است و آدم را سطحی اندیش می کند. فکر نکن چهار تا مطلب در روزنامه می نویسی چیزی سرت می شود. من آکادمیک حرف می زنم عزیزم. دانشجوی دکترایم و عمرم را گذاشته ام روی خواندن و پژوهش." گفتم از قضا یکی از همین کم و کاستی های فرهنگی ما،مدرک گرایی است. به جای این که پنجاه میلیون تومان بدهی و دکترا بگیری کمی به کلیشه های اندیشگی ات بیندیش و از فرهنگ و اهمیت آن هم بت و ایدئولوژی نساز.     

http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=88&pageno=20

 

راه‌های آموزش و آشتی با محیط زیست در مدارس


        

                                                       اعظم بهرامی

        دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیک محیط زیست و انرژیهای تجدید پذیر در ایتالیا

شاید در پایان دوران تحصیل در مقطع دبستان و راهنمایی کارها و رویدادهایی چون کاشت دانه‌های لوبیا در لیوان یا لای دستمال مرطوب، روز درختکاری و بخش‌های اندکی از کتاب جغرافیا ،ازمعدود یادمانهایی است که به سبب پیوند با محیط مدرسه درذهن دانش اموزان از طبیعت و محیط زیست باقی مانده باشد.

آن گونه که خبرگزاری «خانه ملت» گزارش کرده، امسال از مجموع ١١ و نیم میلیون دانش اموز حدود پنج و نیم میلیون در مقطع دبستان نام نویسی کردند.

علاوه بر این آمار قابل توجه ، اهمیت موثر بودن فعالیت‌هایی به هدف فرهنگ سازی در سنین آغازین تمرین و یادگیری در محیط آموزشی - اجتماعی مدارس در مقاطع دبستان و راهنمایی نیز، می‌تواند دلیل کافی برای نشان دادن اهمیت ویژه ایجاد فضای مناسب و اثر بخش در جهت گفتمان و ممارست پیرامون مباحث مربوط به محیط زیست باشد.

مقوله جهانشمولی که با آینده تک تک شهروندان کره زمین در پیوند است. از شناخت مفاهیمی چون پسماند و تجدید پذیر و مصرف بهینه و بازیافت و آلاینده گرفته تا حس آشتی و لذت و مسئولیت‌پذیری در برابر زیست بوم محل زندگی.
علاوه بر این فرصتی مناسب است برای یادگیری کارهای گروهی با منافع دراز مدت و نیازمند برنامه‌ریزی و تداوم در پیگیری ِ جای خالی آموزش چنین مفاهیمی در سیستم مدیریت کلان اموزش و پرورش ما، سال‌هاست که به شکل آشکار آسیب رسان است.

 سهم محیط‌های آموزش در این امر می‌تواند حتی با فرم‌های مختلف و حتی ساده تمرین شود. نگهداری و کاشت گیاهان، تعبیه فضای مناسب برای تفکیک زباله‌ها در مبدا، بازدیدهای طرح شده در قالب اردو از مناطق حفاظت شده یا کارخانه‌های بازیافت ، افزودن ساعات ویژه به برنامه آموزشی با حضور افراد تعلیم دیده در حیطه محیط زیست، رشد و گسترش کتابخانه های مدارس از لحاظ کیفی و کمی با کتاب‌های مربوط به این بخش و همچنین عملی کردن اصول حفظ و احترام محیط زیست در چار چوب فضای آموزشی، که می‌تواند به لحاظ دیداری و شنیداری، مصداق روشن جامه عمل پوشاندن به خوانده‌ها و شنیده‌ها و نوشته‌ها باشد.

برای نسلی که تشنه یادگیری است و هر روز مشکلات مربوط به کمبود آب را از رسانه‌ها می‌شنود و انبوه زباله را در جای جای محل زندگیش می‌بیند و با انباشتی از عکس‌ها و فیلم‌ها و تصاویر مرتبط با این مقوله در اینترنت و ماهواره مواجه است، دیگر شعار و نامگذاری روزی از تقویم نمی‌تواند کافی باشد. این نسل به دنبال نمونه‌های عینی و آشکار در جغرافیای محل زندگیش است .

 شیوه‌های آموزشی تجربه شده در کشورهای موفق در این امر می‌توانند پس از بومی شدن متناسب با جغرافیا و ساعت و امکانات آموزشی ، الگوی مناسبی برای مدیران و برنامه ریزان، یا معلمان و مربیان در مدارس باشد.

به طور مثال در اکثر مدارس اروپا علاوه بر در نظر گرفتن جایگاه‌های ویژه برای تفکیک زباله‌ها در مقطع دبستان، محل‌هایی در مدرسه برای جمع آوری درهای پلاستیکی بطری‌های آب معدنی، که قابل بازیافت به همراه بطریها نیستند، تعبیه شده است.

این درهای رنگارنگ بعدها در ساعت‌های ساخت کاردستی در کلاس به کار گرفته می‌شوند و یا جهت ساخت ماکت ساختار شیمیایی مواد به جای مولکول‌ها کنار هم قرار می‌گیرند. در این سیستم آموزشی زمانی ویژه برای اردوهایی در محیط طبیعی ، طرح و در نظر گرفته شده است. تجربه روشن و خاموش کردن آتش در محیط باز، جمع‌آوری نمونه های برگ و سنگ و تحقیق و یادداشت‌برداری در مورد آن‌ها با استفاده از ارجاع معلم به کتاب‌هایی در کتابخانه عمومی مدرسه یا محله ، نمونه برداری از آب و خاک محل زندگی و مشاهده و بررسی آن در ازمایشگاه مدرسه و در نظر گرفتن امتیاز برای ارائه نتیجه و به اشتراک گذاشتن آن با تک تک دانش اموزان در کلاس درس، نصب انواع نقشه و پوستر و ماکت‌های آموزشی در مورد ساز و کار پیدایش خاک و جنگل و آتشفشان و کویر و منابع انرژی، همراه آوردن و گاه نگهداری از حیوانات کوچک اهلی در محیط مدرسه، توضیح قوانین بین المللی مربوط به محیط زیست که دولت‌ها و شهروندان باید به آن‌ها احترام بگذراند، تخفیف‌های دانش آموزی در بازدید از موزه‌های حیات وحش و یا جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های ویژه مرتبط با انرژی سبز و محیط زیست ، معادل سازی مفاهیم بنیادی محیط زیستی به زبان ساده برای دانش آموزان از طریق نمایش فیلم و یا بازدید از موزه‌هایی که به شکل ویژه برای توضیح این مفاهیم ساخته و طراحی شده‌اند، همگی نمونه هایی کوچک از این دست است.

استفاده از سلول‌های خورشیدی یا دینام‌های متصل به دوچرخه برای تولید انرژی در محوطه ی مدارس و پارکها و زمین های بازی نیز ابزار دیگری است برای آشنایی با مفاهیم مربوط به انرژی‌های سبز.

در مدارس در برخی از کشورهای اروپایی و حتی در میادین شهر و با نزدیک شدن روزهای کریسمس ، دوچرخه‌هایی نصب می‌شود که بچه ها و بزرگسالان با رکاب زدن، علاوه بر روشن کردن چراغ‌های تزیینی درخت کریسمس می‌توانند میزان تولید انرژی را در مقایسه با میزان مصرف در وسایل برقی خانگی ببینند. اینکه مثلن چند ساعت باید رکاب بزنند تا معادل برق لازم برای یک روز کار یخچال خانه‌شان را تولید کنند.

ملموس کردن مفاهیم و آوردن ان به زندگی روزانه آموزشی و تفریحی کودکان می‌تواند علاوه بر لذت بردن از طبیعت ، کاربرد و اهمیت آن در آینده و امروز را هم برایشان عینی کند.

چندی پیش تمام دانش آموزان دبستانی شهری در شمال ایتالیا ، بازگشت نوعی سنجاب کمیاب به پارک بزرگی در مرکز شهر را کنار هم جشن گرفتند و یا در حرکتی نمادین برای تعدادی از درخت‌های شماره گذاری شده یک پارک جنگلی اسم و پیوند فامیلی انتخاب کردند. خود را خواهر و برادر و دختر خاله درختانی اعلام کردند که بخش بزرگی از حیات آینده ما و موجودات زنده ساکن این کره مدیون آن‌ها است.

تنها گذری کوتاه به اساس‌نامه های مربوط به فعالیت‌های فوق برنامه مدارس در ایران عمق کم کاری و سهل انگاری در این امر را روشن می‌کند. در وظایف اولیه معلم پرورشی مدارس قید شده است که «آموزش مفاهیم اصلی و فرعی اسلام، راه امام راحل و تعهد به آرمان‌های اسلام و انقلاب و انجام مراسمی با مناسبت‌های مذهبی و سیاسی ذکر شده در تقویم، از مهمترین وظایف یک مربی پرورشی در مدرسه است

برای والدین نیز در قوانین مربوط به شرح وظایف انجمن اولیا و مربیان ماده و تبصره‌ای برای اجباری و الزامی بودن آموزش مفاهیم مربوط به دنیای مدرن (مانند حفظ محیط زیست، حقوق بشر، فناوری‌های روز) گنجانده نشده است.

از معدود کارهای انجام شده در زمینه فرهنگ‌سازی و آموزش زیربنایی می‌توان به تفاهم‌نامه ای اشاره کرد که چندی پیش دو سازمان آموزش و پرورش و محیط زیست مصوب کردند

.به موجب این توافق بیش از ٥٠ هزار معلم تعلیم دیده در مورد مسائل محیط زیستی موظف شدند پیرامون گسترش و ترویج این موضوع در مدارس ( بیشتر در مقطع دبستان ) فعالیت کنند. علاوه بر آن تابستان سال گذشته، دستورالعملی توسط سازمان محیط زییست منتشر شد با عنوان «دستور العمل جامع مدارس محیط زیستی» که به موجب آن مدارسی می‌توانستند به شکل انتخابی با این طرح و اجرای آن همراه شوند.

این پروژه شامل ایده‌هایی است که زیباسازی فضای طبیعی مدارس را شامل می‌شود تا اختصاص ساعاتی برای آموزش این مفاهیم و اعمال برنامه‌هایی ویژه با هدف نگهداری و شناخت زیست بوم محلی و ملی و یا ابتکار صرفه جویی در آب و انرژی در فضای آموزشی - البته این‌که این موارد چطور تامین اعتبار می‌شوند و آیا مدیران حاضر به پذیرش مسئولیتی سنگین و تجربه نشده اینچنین در فضاهای آموزشی خود خواهند شد یا نه - پرسشی است که پیگیری در عملی کردن این ایده به آن پاسخ خواهد داد.

شاید خواسته خانواده‌ها مبنی بر آموزش مفاهیم بنیادی و آماده کردن فرزندشان برای آینده‌ای سبز و پر از صلح و احترام به تمامی موجودات زنده بتواند جایگزین تقاضایشان برای تربیت نسلی شود که با نگرانی و اضطراب همواره مشغول گذراندن انواع و اقسام آزمون‌های ورودی و امتحان‌های استرس‌زا در فضاهای رقابتی هستند.

 افزایش و تغییر محتوای آموزشی و جایگزینی بخش‌هایی اندک از تبلیغات ایدئولوژیک گنجانده شده در کتابهای درسی، با دروس و مفاهیمی در ارتباط با دنیای مدرن امروز که محیط زیست و انرژی نیز بخش بزرگی از آن است به اندازه برای فجایع محیط زیستی فلات ایران کار ساز نیست اما قطره آبی‌ است که می‌تواند جوانه کوچک تربیت نسلی مسئولیت‌پذیر و کنشگر در مورد محیط زندگی و اقلیم و طبیعت را سبز نگه دارد.

بن گرفت : اینترنت
___________

 

نگاهی به “سرمایه نمادین” معلمان درجامعه ایران

             

                               محمد حبیبی

امروزه بسیاری از کارکردهای سنتی خانواده ،به نهادهای آموزشی منتقل شده است.درنتیجه نقش اصلی تربیت نسل جوان وانتقال ارزشهای اجتماعی به آنها برعهده مدارس و به تبع آن معلمان است.افزایش کارایی و بهره وری نظام اموزشی درگرو شکل گیری رابطه ای مناسب میان معلمان ودانش آموزان از یک طرف واولیاء دانش اموز ان ومدیران مدارس از سوی دیگر است.این رابطه مناسب مستلزم اعتبار اجتماعی بالایی است که دراین سالها همواره درحال کاهش بوده است.

سرنوشت نسل جوان وآینده ساز کشور با عملکرد معلمان- که عاملان اصلی اجرای برنامه های مدون آموزش و پرورش اند-گره خورده است. معلمان درفرایند آموزش و پرورش نقش کلیدی دارند و به قول پیاژه روانشناس نامدار معاصر، زیباترین طرح اصلاح و بازسازی نظام آموزشی در صورتی که معلم به تعداد کافی و باکیفیت مطلوب دراختیار نباشد ،باشکست روبرو خواهدشد.(۱)درهرجامعه ای معلمان هنگامی می‌توانند نقش تاثیر گذار خود در فرایند آموزشی را به درستی ایفا کنند که واجد اعتبار اجتماعی بالایی بوده و پایگاه اجتماعی مستحکمی درسطح جامعه داشته باشند. به عبارت دیگر از منزلت اجتماعی بالایی برخوردار باشند. مناسب ترین مفهومی که عناصر اعتبار، منزلت اجتماعی وعناصر مشابه را می پوشاند ، مفهوم سرمایه نمادین است. سرمایه نمادین به هرگونه دارایی گفته می شود(هرگونه سرمایه اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی و…) که دسته ای از اعضای اجتماع آنرا درمی یابند، به رسمیت می شناسند و برای آن ارزش قائل می شوند.(۲)به عبارت دیگر هرگاه یکی از سرمایه های فرهنگی ،اقتصادی،انسانی واجتماعی یک گروه یا یک جامعه به عرصه آگاهی عمومی وارد می شود و در حافظه عامه مردم جای می گیرد و به مرز شهرت می رسد ،به گونه ای که در جمعی که آن سرمایه را دارند احساس افتخار واحترام برمی انگیزد،آن سرمایه به سرمایه نمادین تبدیل شده است.با این همه سرمایه نمادین فقط مختص سطح ملی ومربوط به یک ملت نیست. هرگروه یا مجموعه انسانی که بتواند یکی از انواع سرمایه اش را به مرز افتخار واحترام برساند سرمایه نمادین تولید کرده است. براین اساس هرگروه اجتماعی وهرکدام از مشاغل واصناف می توانند سرمایه نمادین مربوط به خودشان را داشته باشند یا تولید کنند.(۳)سرمایه نمادین به طور مشخص درمورد معلمان ،همان دارایی های فرهنگی ،اجتماعی وعلمی معلمان است که اعضای اجتماع بزرگتر (افکارعمومی)آن را می بینندو به رسمیت می شناسند.به سخن دیگر ،سرمایه نمادین به معنای برخورداری معلمان از منزلت ،احترام ودریافت احساس اعتماد به کارایی ومفید بودن از طرف افکار عمومی وپذیرش هویت وجایگاه فرهنگی وبرجسته معلمان توسط جامعه است.(۴)درطی دودهه اخیر، که مفاهیمی همچون سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین مورد توجه اندیشمندان علوم اجتماعی درایران قرار گرفته ،مقالات ،مطالب وتحقیقات و پژوهشهای نسبتا گسترده ای درعرصه های مختلف اجتماعی در زمینه سرمایه نمادین وسرمایه اجتماعی صورت گرفته است.که عمدتا نتایج نگران کننده ای را نشان می دهند.به طور مثال پژوهشی که نتیجه آن درسال ۱۳۷۸ وبا عنوان آنومی یا آشفتگی اجتماعی”انتشاریافت؛ نشان می‌داد که میزان اعتماد اجتماعی شهروندان درحد قابل توجهی پایین امده واعتماد مردم به مسئولان کاهش بسیار زیادی داشته است.(۵)ازطرف دیگر پژوهشهای مشابه درهمین سالها نشان دهنده کاهش سرمایه نمادین گروههای اجتماعی واصناف ومشاغل گوناگون درسطح جامعه است.(که در ادامه به آنها اشاره خواهدشد).این روند نزولی درسالهای اخیر نیز همچنان ادامه داشته ،و معلمان نیز به عنوان جزئی از اقشار تاثیر گذار جامعه ،قطعا شامل این روند نزولی فراگیر شده و سرمایه نمادین شان روبه کاهش است. نوشتار پیش رو، از همین زاویه به بررسی سرمایه نمادین معلملن درجامعه ایران پرداخته ومشخصا به دنبال پاسخی برای دوسوال زیر است.اول :درطی دودهه اخیر ،درمقایسه با سایر مشاغل ،اصناف وگروههای اجتماعی ،میزان سرمایه نمادین معلمان درچه سطحی بوده است.؟ودوم :روند نزولی نرخ سرمایه نمادین معلمان درسالهای اخیر درمقایسه با دو دهه گذشته حاصل کدام سیاستهای دولتی در زمینه اموزش وتعلیم وتربیت بوده است.؟
قبل از ورود به بحث اشاره به این نکته حائز اهمیت است که عوامل کلان متعددی در کاهش یا افزایش نرخ سرمایه نمادین معلمان تاثیرگذارند که باوجود اهمیت فراوان ،دراین نوشتار به آنها پرداخته نمی شود.عواملی همچون روند نزولی فراگیر سرمایه نمادین درجامعه ایرانی،تغییر سیاست های کلان درجهت اولویت دادن به سرمایه گذاری درسیستم آموزشی ،تامین امکانات مالی برای معلمان ورفع مشکلات معیشتی آنها ،توجه ویژه به تشکل های صنفی مستقل برای احقاق حقوق معلمان (۶) و…درواقع نوشتار پیش رو به صورت خرد ونه کلان وبه صورت مشخص به آن دسته ازسیاستها وبرنامه ریزی های آموزشی اجراشده درسطح مدارس می پردازد ،که به نظر نگارنده در طی دو دهه اخیردر کاهش میزان سرمایه نمادین معلمان موثر بوده اند.

الف : بررسی میزان سرمایه نمادین معلمان درمقایسه با سایر اصناف

در طی دو دهه اخیر تحقیقات نسبتا گسترده ای انجام شده است وآمارهای نسبتا جالبی ارائه شده است که میزان سرمایه نمادین واعتبار اجتماعی گروههای سیاسی واجتماعی واصناف ومشاغل ،درسطح جامعه را مشخص می کند.پژوهشی که با عنوان اعتماد مردم به گروههای سیاسی -اجتماعی ” درسال ۱۳۷۴ انجام شده ،نشان می دهدکه ۵۸ درصد مردم به گروههای سیاسی واجتماعی اعتماد کمی دارند وتنها دوازده درصد از اعتماد کامل برخوردارند.(۷)درمورد سرمایه نمادین مشاغل واصناف نیز پژوهشهای انجام شده درطی سالهای ۷۹ و۸۱ آمارهای قابل توجهی را نشان می دهد.آمارها نشان می دهد که اعتماد مردم به ترتیب نسبت به صنف هایی چون معلمان ،اساتید،ورزشکاران وپزشکان بیشتر بوده وگروههای شغلی مانند بنگاه داران وبازاریان پایین ترین اعتمادمردمی را به سمت خود جلب کرده اند. این نمونه پژوهشی شامل ۴۵۰۰ نفر از ساکنین ۱۵ سال وبالاتر مراکز استانهای کشوربوده است .به طور مشخص این جامعه آماری نشان می دهدکه میزان اعتماد زیاد به قضات درحدود ۳۵ درصد،رانندگان تاکسی ۲۰ درصد،تجار وبازاریان ۱۰ درصد،بنگاه داران ۴درصد ونیروی انتظامی ۵۳ درصد بوده است.درحالیکه همین آمار برای اساتید دانشگاه ۷۰ درصد وبرای معلمان ۷۸ درصد بوده است.که نشان دهنده فاصله معناداری با سایر مشاغل است.(۸)آنچه دراین آمار قابل توجه است پایین آمدن دو الی سه درصدی اعتماد اجتماعی مشاغل درسال ۸۱ نسبت به سال ۷۹ است.پدیده ای که از نظر کارشناسان درآن زمان درصورت ادامه می توانست یرای یکپارچگی وتوسعه ایران زنگ خطری باشد.(۹)وهمانطور که پیشتر گفته شدآمارهای جدید نشان می دهد که این روند نزولی همچنان ادامه داشته است.آمارهای بدست آمده از یک پژوهش دیگرکه درسال ۱۳۸۰ با عنوان “پیمایش ملی ارزشها ونگرشها انجام شده حکایت از تایید آمارهای پژوهش ذکر شده قبلی دارد.این پژوهش که تحت سرپرستی دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ وارشاددر۲۸ استان کشور انجام شده ،نشان میدهد که ۸۰ درصد از پرسش شوندگان از اعتماد خیلی زیاد به معلمان سخن گفته اند.همین آمار درمورد نیروی انتظامی ۵۱ درصد،روحانیت ۴۶ درصدوقضات ۴۴ درصد بوده است.همچنین بازاریان با ۱۱ درصد درپایین ترین سطح اعتماد عمومی قرارگرفته اند.(۱۰)درواقع این رتبه بندی نشان می دهد که درسالهای آغازین دهه هشتاد به جز معلمان تقریبا تمامی گروههای مهم وتاثیر گذار اجتماعی از اعتباراجتماعی متوسط ویا کمی برخورداربوده اند.هرچه از سالهای دهه هشتاد به سالهای اخیر نزدیک می شویم با کاهش محسوس نرخ سرمایه نمادین معلمان مواجه هستیم.با این همه همچنان اعتبار اجتماعی معلمان نسبت به سایر مشاغل بالاتر است. نتایج یک پژوهش میدانی دیگر درسال ۸۹ دراستان چهارمحال وبختیاری ،کاهش محسوس سرمایه نمادین معلمان را نشان می دهد. با این همه بالا بودن نرخ سرمایه نمادین معلمان درمقایسه با سایر مشاغل را نیز مشخص می کند.جامعه آماری این تحقیق شامل ۶۱۲ نفر، از میان جمعیت بالای ۱۸ سال درشهرهای مرکزی شش شهرستان استان چهارمحال بختیاری است.آمارها دراین استان محروم حاکی از پایین بودن میزان اعتماد عمومی درمیان شهروندان است.به طوریکه ۷۹ درصد از پرسش شوندگان از میزان اعتماد متوسط و متوسط به پایین برخوردار بوده اند.درمیان انواع مشاغل معلمان با ۱/۴۳ درصداعتماد عمومی ،پس از پزشکان با ۶/۴۳درصد اعتماد عمومی، در رتبه دوم قرار دارند.همین آمار برای روحانیون ۳۳ درصد،کسبه وبازاریان ۵/۱۱ درصد،فعالان سیاسی ۷/۱۳درصد ،خبرنگاران ۷/۱۴ درصد ورانندگان ۸/۱۴درصد بوده است.(۱۱)این آمارها نشان می دهد که سرمایه نمادین مشاغل گوناگون درمقایسه با یکدیگر دراستانهای برخوردار ومحروم تقریبا شاخصهای یکسانی دارند.ومعلمان همچنان جز آن دسته از مشاغلی هستند که سرمایه نمادین بالایی دارند.

ب : بررسی سیاست گذاریهای آموزشی تاثیرگذاربرکاهش نرخ سرمایه نمادین معلمان

همانطور که پیشتر ذکر شد دراین نوشتارصرفا به بررسی عوامل خرد ومشخصا سیاستگذاریهای آموزشی دولتها در دو دهه اخیر پرداخته می شود.سیاستگذاریهایی که از نظر نگارنده در کاهش سرمایه نمادین معلمان تاثیر گذار بوده اند.این عوامل به صورت کلی به سه دسته تقسیم می شوند:

۱-جهت گیریهای سودمحورانه نسبت به آموزش :

درسالهای پس ازجنگ وبا آغاز سیاستهای تعدیل اقتصادی تلاشی هدفمند درجهت کاهش بودجه آموزشی و سودآوری ساختار آموزش درکشور ،درپیش گرفته شد.نمونه بارز چنین سیاستهایی اجازه تاسیس مدارس غیر انتفاعی و مراکز آموزشی خصوصی بود.بارشد مدرک گرایی درجامعه و علاقه خانواده های ایرانی به تحصیلات عالیه فرزندانشان ،زمینه مناسبی فراهم شد تا مدارس غیر انتفاعی سود آوری بیشتری داشته باشند.ادامه این سیاستها در دولتهای بعدی به رشد بی رویه این مدارس منجرشد.به طوریکه امروز با انبوهی از مدارس غیر انتفاعی ناکار آمد مواجهیم ،که با وجود شهریه های سنگین از کمترین امکانات آموزشی ویژه برخوردارند.امکانات وفرصتهای آموزشی بعضی از این مدارس حتی از امکانات مدارس دولتی هم کمتر است.واین درحالی است که تبلیغات گسترده ،شرایط لازم را برای جذب دانش اموزان به این مدارس فراهم می کند.بعضی از این مدارس صرفا به مکانی برای صدور مدارک تحصیلی در قبال دریافت پول تبدیل شده اند.این مسائل بیش از هرچیز برنگرش خانوارهای ایرانی نسبت به مقوله آموزش تاثیر ات منفی گذاشته وبه دنبال آن اعتبار اجتماعی معلمان به عنوان رکن اصلی آموزش در کشور را زیر سوال می برد.

۲-دریافت شهریه درمدارس دولتی:

قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آموزش رایگان از ابتدایی تا سطوح عالیه دانشگاهی تاکید دارد.با این وجود درشرایط کنونی تقریبا بیش از شصت درصد فرصتهای دانشگاهی نیازمند شهریه های کلان است.از طرفی درچند سال اخیر عملا اداره مدارس دولتی از طریق پولهای دریافتی از اولیاء دانش اموزان صورت می گیرد.درحالیکه مسئولین اموزشی هر سال درآغاز سال تحصیلی از طریق تریبون های رسمی ،دریافت هرگونه وجه در هنگام ثبت نام را رد می کنند،مدیران مدارس تحت فشار ادارات کل از اولیاء دانش اموزان شهریه های غیر قانونی دریافت می کنند.این رویه چندساله ،در آغاز سال تحصیلی جدید به بهانه هوشمند سازی مدارس جنبه رسمی تری به خود گرفته است.بعضا مواردی از درگیری میان اولیاء دانش آموزان و مدیران مدارس برسر دریافت وجه اضافی در هنگام ثبت نام هرساله مشاهده می شود.از طرف دیگر دریافت مستقیم پول زمینه ساز فساد نهادینه درمدارس را فراهم می کند.رفتارهای تبعیض آمیز با دانش آموزان و طبقه بندی آنها براساس میزان پولی که اولیاء آنها پرداخت کرده اند از آسیب های دیگر چنین رویه ی غلط ونامشروعی است.درنهایت این جایگاه اجتماعی مسئولین مدارس و به تبع آن معلمان است که در اذهان اکثریت جامعه ایرانی متزلزل شده ودرنهایت موجبات کاهش سرمایه نمادین آنها را فراهم می کند.

۳- گفتمان موفقیت تحصیلی:

هسته اصلی گفتمان موفقیت تحصیلی ،نمره قبولی پایان سال و قبولی در کنکور است.دراین گفتمان خواست وانتظار اولیا ء ،مدیران ،معلمان ودرنهایت دانش آموزان نه پرورش خلاقیت –به عنوان یکی از اهداف نظام آموزشی – که موفقیت تحصیلی خواهد بود.موفقیتی که شاخصه اصلی آن نمره است.از طرفی فشار سیستم آموزشی به مدیران مدارس برای افزایش آمارقبولی زمینه ساز آسیب های جدی در فرایند آموزشی دانش اموزان می شود.مدیران مدارس با فشار به معلمان درپایان هر نیم سال ،افزایش آمارقبولی را درخواست می کنند ودست به هرکاری می زنند که تا افت تحصیلی درمدرسه اتفاق نیفتد.از دستکاری نمرات گرفته تا افزایش نمرات مستمر دانش آموزان همه درجهت افزایش آمار قبولی صورت می گیرد.درچنین شرایطی و با وجود مشکلات معیشتی معلمان ،زمینه برای خرید وفروش سوالات امتحانی و دریافت نمرات قبولی فراهم می شود ودانش آموزان بدون هیچ گونه تلاش و کوششی ،مدارج ترقی را طی می کنند.چگونه می توان از دانش آموزی که سوالات امتحانی پایان سال را از معلمان یا مدیران مدارس می خرد ،انتظار احترام وحفظ جایگاه معلمی را داشت؟!این گونه است که سرمایه نمادین معلمان به تاراج می رود وعملا اعتبار اجتماعی معلمان قربانی سیاستهای غلط برنامه ریزان آموزشی می شود.

سخن پایانی

شاید درشرایطی که درجامعه ایران ،ارزشهای مادی گرایانه جایگزین ارزشهای انسانی وباورهای اخلاقی شده اند و ملاک تشخص اجتماعی ،فرآوری ثروت بیشتر به هرقیمتی است، این طور به نظر بیاید که سخن از اعتبار وجایگاه اجتماعی ،بیهوده وگزاف است.این تغییر ارزشها بخش عمده ای از جامعه معلمان را نیز فراگرفته است.براساس پژوهشی که که درسال ۱۳۸۹ در میان معلمین شاغل شهرستان بروجن صورت گرفته ، نسبت افرادی که اولویت های ارزشی شان مادی گرایانه بوده،درمقایسه با معلمانی که به ارزشهای فرا مادی وانسانی توجه داشته اند،تقریبا دو به یک بوده است.یعنی اولویت ۷۵ درصد معلمانی که موردپرسش قرار گرفته اند ،ارزشهای مادی بوده است.(۱۲) با این حال همین پژوهش ها نشان می دهد که کاهش اعتبار اجتماعی و سرمایه نمادین معلمان اثرات منفی فراوانی درساختار آموزشی به جا می گذارد.امروزه بسیاری از کارکردهای سنتی خانواده ،به نهادهای آموزشی منتقل شده است. درنتیجه نقش اصلی تربیت نسل جوان و انتقال ارزشهای اجتماعی به آنها برعهده مدارس و به تبع آن معلمان است.افزایش کارایی و بهره‌وری نظام اموزشی درگرو شکل گیری رابطه‌ای مناسب میان معلمان و دانش آموزان از یک طرف و اولیاء دانش اموز ان و مدیران مدارس از سوی دیگر است.این رابطه مناسب مستلزم اعتبار اجتماعی بالایی است که دراین سالها همواره درحال کاهش بوده است.از طرف دیگر متغیر پایگاه اجتماعی ،به عنوان یکی از عوامل موثر بر فرسودگی شغلی معلمان معرفی می شود.یافته های یک پژوهش درسالهای اخیرنشان می دهد که کاهش اعتبار اجتماعی معلمان از عوامل اصلی فرسودگی شغلی معلمان است.در نتیجه گیری این پژوهش آمده است:”درخصوص رابطه بین پایگاه اجتماعی وابعاد فرسودگی شغلی معلمان ، نتیجه حاصل از انجام آزمون نشان می دهد که پایگاه اجتماعی با خستگی عاطفی،مسخ شخصیت وعدم موفقیت فردی ودر مجموع با فرسودگی شغلی ،همبستگی معکوس ومعناداری دارد.(۱۳)

فهرست منابع:

۱-صافی ،احمد،سیمای معلم،تهران ،انجمن اولیاءومربیان جمهوری اسلامی ایران،۱۳۷۴

۲-پیربوردیو،ازفضای اجتماعی تا سرمایه اجتماعی،سعید عطار،پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی.


۳-www.shafaqna.com/Persian
4-
پژوهش نامه علوم اجتماعی ،سال سوم،شماره چهارم،زمستان ۱۳۸۸

۵-رفیع پور،فرامرز،آنومی یا آشفتگی اجتماعی،پژوهشی درزمینه پتانسیل آنومی درشهرتهران،سروش ،تهران،۱۳۷۸

۶-راههای ارتقای منزلت اجتماعی معلمان ،فصلنامه تعلیم وتربیت،شماره ۷۴

۷-اعتماد به گروههای سیاسی-اجتماعی،سلمان صفدری،پایان نامه کارشناسی علوم اجتماعی،دانشکده علوم اجتماعی ،دانشگاه علامه طباطبایی،۱۳۷۴

۸-فصلنامه جامعه پژوهی فرهنگی،پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی ،سال اول شماره اول،بهار وتابستان ۱۳۸۹،صص

۳۳-۶۱
۹-همان
۱۰-سرمایه اجتماعی وسیاستهای اجتماعی،مراد ثقفی،کیان تاجبخش،فصلنامه رفاه اجتماعی ،ویژه نامه سیاست اجتماعی.

۱۱-فصلنامه جامعه شناسی کاربردی،سال بیست ویکم،شماره ۴۰،زمستان ۱۳۸۱،صص۹۷-۱۲۲

۱۲-مجله مطالعات اجتماعی ایران،دوره پنجم،شماره سوم،پاییز ۱۳۹۰

۱۳-مسائل اجتماعی ایران،سال دوم ،شماره ۲،زمستان ۱۳۹۰،صص۱۲۹-۱۵۷


بن گرفت : تارنمای ملی- مذهبی

مدرسه های سبز (Green Schools)* بخش نخست


                        

                              برگردان: محمد رضا نیک نژاد

                               تارنمای کانون صنفی معلمان ایران

توضیح مترجم: من به عنوان یک آموزگار و دوستدار محیط زیست،تاکنون در مدرسه هایی که کار کرده ام،ندیده ام که کاربدستان آموزشی و مسئولان مدرسه – دست کم در دبیرستان – کنشی زیست محیطی انجام دهند و از دیگر سو آموزش و پرورش برنامه ای فراگیر و بنیادین برای چنین کنش هایی در برنامه درسی و هفتگی دانش آموزان گنجانده باشد. در جست و جوهایی که برای یافتن یاداشت در پیوند با آموزش نگهداشت و گرامیداشت زیست بوم داشتم،به تارنمای اداره حفظ محیط زیست ایالت نیویورک و بخش آموزش آن برخوردم. که برنامه هایی گسترده برای آموزش چنین کنش هایی را در مدرسه و بیرون از آن برای دانش آموزان آماده و اجرا می کرد. چون جای چنین برنامه ها و کنش هایی را در ساختار آموزشی کشور خالی می دیدم به برگرداندن این نوشتار پرداختم،تا شاید دست کم بتوانیم با تجربه ای کارا در این زمینه آشنا شویم.

چند نکته درباره برگردان: این نوشتار در بر گیرنده نام شرکت ها و برنامه ها و کانون های آموزشی فراوانی بود که شاید ترجمه را دچار پیچیدگی می نمود. از این رو از آوردن آن نام ها خوداری نمودم. از سوی دیگر نوشتار بیش از 1500 واژه بود که این ترجمه خلاصه ای از یاداشت اصلی می باشد. نوشتار اصلی دارای پیوندهایی(لینک هایی) بود که خود می توانست موضوعی جداگانه برای ترجمه باشد. اما مترجم از آوردن آن ها خودداری نموده است. خوانندگان گرامی می توانند با رفتن به تارنمای اصلی از آن پیوندها بهره گیرند. این ترجمه در دو بخش به خوانندگان گرامی ارائه می شود. امیدوارم بتواند دست کم دانسته هایی درباره آموزش های زیست محیطی به خوانندگان پیشکش نماید.  

مدرسه های سبز(Green Schools)

 بخش نخست

مدرسه ها در سراسر نیویورک در حال بازیافت،کاهش زباله،نگهداشت انرژی،حفظ منابع،جلوگیری از آلودگی آب و تلاش برای زدودن مواد سمی هستند. سیاست های سبز افزون بر منافع دراز مدتِ ساماندهی بهینه محیط زیست،می توانند به ارائه محیطی سالم برای دانش آموزان و کارمندان مدرسه یاری رسان باشند.  

در این ایالت روز 24 آوریل 2012 بعنوان روز مدرسه های سالم اعلام شده است و در این روز مدرسه هایی را که در تلاش های زیست- محیطی کامیاب بوده اند را برگزیده و پاداش ارزشمند "اداره حفظ محیط زیست نیویورک" را به آنها واگذار می کنند.

برنامه درسی

نشریه ی"دوستدار محیط زیست برای کودکان"( Conservationist for Kids) مجله طبیعت و فضای بازِ اداره محیط زیست نیویورک برای دانش آموزان است. این مجله سه بار در سال برای پایه های چهارمِ همه مدرسه های دولتی فرستاده می شود.

طرح درس و کارگاه ها

 اداره محیط زیست ایالت با تهیه کتاب ها و جزوه هایی برای آموزشگران،طرح ها و روش های آموزش های محیط زیستی را در دسترس آنها قرار می دهد. این اداره آموزگارانی که در کلاس بر جستارهای زیست- محیطی تمرکز می کنند را پشتیبانی می نماید. همچنین مسابقه های پوستری برپا می کند تا دانش آموزان علاقه مند بتوانند در آنها شرکت نمایند.

برنامه چالش مدرسه های سبز

 برنامه ی چالش مدرسه های سبز،مدرسه هایی را که برنامه های کاهش زباله،بهرگیری دوباره از آنها،بازیافت، کودسازی گیاهی،و یا محصولات و بسته بندی های بازیافت را می خرند،به رسمیت می شناسد.

برنامه ی احکام عالی محیط زیستی دولت ایالتی نیویورک

احکام عالی محیط زیستی ایالتی به مدرسه ها،سازمان ها،افراد،شرکت ها و نهادهایی اهدا می شود که برای دستیابی به منافع محیط زیستی و بهبود و حفاظت از محیط زیست ایالت تلاش نموده باشند.

کمک مالی و ایجاد موقعیت

عدالت محیط زیستی از کمک های مالی تاثیر می پذیرد. کمک های مالی پروژه هایی همچون پاکسازی سرب یا آلودگی جیوه در مدرسه ها،پروژه های آموزشی زیست - محیطی برای دانش آموزانِ مرکز شهر در راستای(پاک سازی) طبیعت را در بر می گیرد. همچنین کمک ها به مناطق آموزشی به دلیل کاهش زباله های شهری،برنامه های دولتی بازیافت،پروژه های مناسب درختکاری شهری به ویژه زمین های مدرسه ها و ... را شامل می شود.

زمینه ها و توانایی های مدرسه

برنامه کاهش و نابود سازی سم ها: بسیاری از مدرسه ها جیوه و مواد شیمیایی دارند که باید بیرون برده شوند. این برنامه می تواند دانش آموزان و مسئولان مدرسه را با روش ها و اطلاعات مدیریت زباله شیمیایی آشنا کرده و آنها را آماده نماید تا محیط مدرسه را از وجود جیوه پاک نماید. همچنین مقدمه ای برای شیوه های شیمی سبز وجود دارد تا زباله های خطرناک را به کمترین اندازه خود برساند.

سامانه کاهش و بازیافت زباله های جامد: بازیافت در مدرسه های ایالت نیویورک اجباری است. این سامانه به برپایی فراگیر برنامه کاهش زباله در مدرسه ها یاری می رساند.

برنامه مدیریت زباله های خطرناک: برنامه مدیریت زباله اداره محیط زیست نیویورک با پیشبرد راهنمایی هایی مناسب زمینه از بین بردن لامپ های فلوروسنت،وسایل آلوده به جیوه و زباله های خطرناک و همچون مواد شیمیایی آزمایشگاهی را فراهم می نماید.

برنامه کیفیت بخشی هوا: خودروهای سنگین،شامل کامیون های دیزلی و اتوبوس های مدرسه و ...- با چند استثنا - از بیش از پنج دقیقه بیخودی روشن بودن منع شده اند.

برنامه ی مدیریت آفت ها:مدرسه ها و مراکز شبانه روزی که از آفت کش ها بهره می گیرند باید به وسیله اداره محیط زیست ایالت و وزارتخانه آموزش و پرورش پایش شوند. این اداره همچنین دانسته هایی درباره روش های مدیریت جایگزینی آفت ها در دسترس قرار داده است.

*برگرفته از تارنمای اداره حفظ محیط زیست ایالت نیویورک به آدرس :

http://www.dec.ny.gov/educa


http://moaleman.org/index.php?option=com_k2&view=item&id=757:green-schools&Itemid=638

 

"سخن معلم" تارنمایی یک سویه

                      

                             به مناسبت یک ساله شدن "سخن معلم"

                                 مهدی بهلولی،تارنمای سخن معلم

 تارنمای "سخن معلم" به مدیریت علی پورسلیمان،در این یک سالی که از راه اندازی اش می گذرد- تا آنجا که من می دانم- توانسته پیوند خوبی با بخش هایی از فرهنگیان برقرار نماید؛ به ویژه با فرهنگیانی که در شبکه های مجازیی همچون فیس بوک عضو نیستند. سخن معلم،تلاش کرده با بدنه ی فرهنگیان از یک سو و از سوی دیگر فرادستان آموزش و پرورش ارتباط بگیرد تا رسانه و صدایی باشد برای فرهنگیان و بیان برخی خواسته ها و دل نگرانی های آنان. فکر می کنم تاکنون هم کامیاب بوده است. پورسلیمان وقت و انرژی زیادی بر این کار می گذارد که البته جای سپاس دارد.

 اما از دید این نگارنده، خرده هایی هم بر کار و شیوه ی مدیریتی پورسلیمان وارد است. برای نمونه،این که در این تارنما،بخش "پیوندها" وجود ندارد- دست کم من نتوانستم بیابم. سخن معلم تارنمایی،یک سویه است. با این که یکی از راهبردهای خود را گفت و گو گذاشته اما به عنوان یک رسانه،با رسانه های دیگر فرهنگیان،بی پیوند است یا شاید بهتر باشد بگویم پیوندی یک سویه دارد. برخی تارنماها و تارنگارهای شناخته شده ی فرهنگیان،سخن معلم را لینک کرده اند اما سخن معلم هیچ لینکی از هیچ یک از رسانه های فرهنگیان ندارد. این خود به نوعی خلاف شعار "گفت و گو" است. گویا پورسلیمان دوست ندارد هیچ کدام از خوانندگان تارنمایش،از این رهگذر،با رسانه ی دیگری از فرهنگیان،آشنا شود و پیوندی بگیرد. اگر چنین باشد،البته،در هدف خود کامیاب نخواهد شد اما به گونه ای با راهبردهای خود فاصله می گیرد و از اعتبارش کاسته می شود.  

 کاستی دیگر سخن معلم – البته از دید این نگارنده که چه بسا میان خوانندگان این تارنما،چندان فراگیر نباشد- سطح کیفی برخی یادداشت ها و نوشته ها،به ویژه اختصاصی، آن است. روشن است که این کاستی،به خود پورسلیمان برنمی گردد و بیشتر خرده ای است بر نویسندگان،اما هر چه باشد از دید این نگارنده، تا اندازه ای از ارزش تارنما کاسته است. سخن معلم "بایستی" بعدی آموزشی در نویسندگی و حتی اندیشه ورزی آموزشی به خود بگیرد- و یا شاید "بهتر است" بگیرد. نمی دانم می توان کیفیت یادداشت ها را از آغاز راه اندازی تارنما تاکنون سنجید یا نه،اما من آنچنان بهبودی احساس نکرده ام.

 به امید پیشرفت روزافزون "سخن معلم" و تندرستی و بهروزی مدیر پرتوانش،علی پورسلیمان.

 http://smi-edu.com/index.php/%D8%AE%D8%A8%D8%B1/1804-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D9%88%DB%8C%D9%87        

نگاهی به گفت و گویی با فانی

                 

                                     مهدی بهلولی،تارنمای حقوق معلم و کارگر

چند روز پیش – شنبه نوزدهم مهر ماه- روزنامه اعتماد، گفت وگویی منتشر کرد با علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش،با عنوان “مدرسه فروشی نمی کنیم” . این یادداشت کوتاه،نگاهی دارد به برخی از گوشه های این گفت وگوی کمابیش بلند.

 نخستین نکته ای که می توان گفت تآییدی است بر این سخن وزیر که در چند ماه گذشته و با روی کار آمدن دولت یازدهم،آموزش و پرورش کوشیده تا به بدنه ی فرهنگیان نزدیک تر گردد. گرچه هنوز مشخص نیست که این نزدیک شدن تا چه اندازه در فرایند تصمیم گیری های آموزشی اثرگذار بوده است. درخواست برخی فرهنگیان هم البته گسترش و پویاسازی بیشتر این ارتباط است. به ویژه که فانی در این گفت و گو اشاره می کند “ما در آموزش و پرورش،علمی حرکت می کنیم” و می دانیم که روش علمی،بر بنیاد گفت و گو و شنیدن دیدگاه های گوناگون و ارزیابی آنها پیش می رود.اما برخی از سخنان فانی،با حرکت علمی مورد ادعای ایشان،چندان همخوان نیست. برای نمونه،وی درباره ی استخدام مربیان پیش دبستانی می گوید : ” وزارت آموزش و پرورش بنگاه کاریابی نیست… ما دانشگاه فرهنگیان داریم. این دانشگاه در سراسر ایران قریب به 100 پردیس و شعبه دارد. ما از طریق دانشگاه فرهنگیان نیروی انسانی مورد نیاز خود را طبق برنامه‌ریزی‌ها و محاسباتی که انجام دادیم تربیت می‌کنیم.” از این سخنان ایشان چنین برمی آید که استخدام مربیان پیش دبستانی،منتفی است اما پس از این،و در گفت و گویی دیگر ایشان می گویند : ” هنوز هم پیگیر استخدام مربیان پیش دبستانی هستیم و به محض اینکه ردیف‌هایی برای استخدام دریافت کنیم با توجه به صراحت قانون و نیاز آموزش و پرورش به رشته و جنسیت افراد و موقعیت جغرافیایی اقدام به برگزاری آزمون و استخدام می‌کنیم.” و یا درباره ی خرید دویست هزار صندلی خالی مدرسه های غیردولتی،استدلال ایشان،چندان استوار نمی نماید. فانی در این گفت و گو،از یک سو می گوید : ” امسال با برنامه‌ریزی‌هایی که صورت گرفته است، از ظرفیت‌های اضافی مدارس غیر دولتی استفاده کردیم. برای مثال تصور کنید در شهرستانی در بخش مدارس دولتی ظرفیت کلاس 40 دانش‌آموز در هر کلاس است،ما گفتیم40 نفر به 30 نفر کاهش پیدا کند. 10 نفر از این دانش‌آموزان در فلان مدرسه غیر دولتی با پرداخت هزینه توسط دولت آموزش ببینند. این چه اشکالی دارد.” از این گفته روشن می شود که مدرسه های غیردولتی که حاضر شده اند با آموزش و پرورش در این برنامه مشارکت کنند آنهایی هستند که ظرفیت خالی دارند. اما ایشان پس از این سخن می گوید : ” بعضی از مدارس غیردولتی از مدارس دولتی بهتر هستند. الان در مدارس غیردولتی شهریه بالا می‌گیرند و در نوبت ثبت نام می‌مانند. حتی مجبورند چند نفر را واسطه کنند تا بتوانند بچه‌های خود را در آن مدرسه ثبت نام کنند. اگر ما این کار را نکنیم می‌گویند که چرا این امکانات در اختیار بخشی خاص از جامعه است اگر این کار را انجام دهیم، می‌گویند چرا انجام دادیم.” این دو ادعا با هم همخوان نیستند به ویژه هنگامی که توجه داشته باشیم که هر صندلی خالی مدرسه های غیردولتی این طرح،به گفته ی فانی،با مبلغ زیر ششصد هزار تومان در سال- یعنی کمتر از یک سوم هزینه ای که دولت برای هر دانش آموز صرف می کند- خریده شده است. ناگفته پیداست که مدرسه ی خصوصی “خوب” با دانش آموز درخواست کننده ی بالا،ظرفیت خالی هم ندارد که بخواهد با یک سوم قیمت به بخش دولتی واگذار کند. در واقع فانی در اینجا از یک سو از مدرسه ای غیردولتی سخن می گوید که نام نویسی در آن،سخت و دشوار است و از سوی دیگر حاضر شده با یک سوم قیمت دولتی- و نه قیمت خصوصی- دانش آموزان دولتی را بپذیرد.

 فانی همچنین این کار خرید صندلی های خالی مدرسه های غیردولتی را باعث صرفه جویی می داند- به حساب ایشان امسال می شود چیزی پیرامون 240 میلیارد توماناما این ادعا نیز به نظر نمی تواند درست باشد. هم اکنون هزینه های آموزش و پرورش،بر اساس شمار فرهنگیان حساب می شود و نه شمار دانش آموزان. اگر کلاس چهل نفره را سی نفره کنیم از شمار آموزگار کم نمی شود. پیرامون 99 درصد بودجه ی آموزش و پرورش،خرج حقوق فرهنگیان می شود آیا با کم شدن این دویست هزار دانش آموز،از شمار آموزگاران هم کم شده که بخواهد صرفه جویی انجام گیرد؟
اما درباره ی شمار دانش آموزان بازمانده از آموزش،پاسخ فانی،دقیق همان پاسخ حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش دولت دهم است که در واقع چیزی جز، گریز از پاسخگویی برابر “روش علمی” نیست. ایشان در باسخ به این پرسش که بنا به آمار مجلس،شمار این کودکان باید چیزی پیرامون دو میلیون تن باشد می گوید : ” رقم شما مورد تایید ما نیست. در سالی که گذشت 8/98 درصد تحت پوشش ابتدایی ما بوده است. اگر ما 99 درصد را بپذیریم یک درصد از این کودکان خارج از مدرسه‌اند. یک درصد از دانش‌آموزان سال اول ابتدایی که امسال یک میلیون، 300 هزار نفر بودند، می‌شود 130 هزار نفر. دو میلیون نمی‌شود. این رقم شما را من به این دلیل نمی‌پذیرم. اگر دقیق‌تر از این نیز آماری احتیاج باشد می‌توانیم از معاونت ابتدایی بپرسیم و خدمت شما تقدیم کنیم.”

http://bield.info/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%A7%D9%86%DB%8C/

آموزش و پرورش را دیگرگونه بنگریم

        

                            مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص جامعه،5 آبان 93

 به نزد کسانی که آموزش و پرورش ایران و خبرهای آن را دنبال می کنند سخن از "آمار بالای دانش آموزان" سخن آشنایی است. یعنی از بیش از بیست و پنج سال پیش که شمار دانش آموزان ایران پیرامون 18- 19  میلیون تن بود تا هم اکنون که یک سوم کاهش یافته و به پیرامون 5/12 میلیون رسیده است، کمابیش همه ی فرادستان آموزش و پرورش ایران،شمار دانش آموزان کشور را بالا اعلام کرده اند. همین آمار بالای ادعایی و این که دولت نمی تواند به این شمار از دانش آموزان،آموزش درست و حسابی بدهد،خود دلیلی شده برای برخی تصمیم گیری های مهم در گستره ی آموزش و پرورش. برای نمونه این که چون این آمار بالاست پس درصدی از آن – آنگونه که گفته می شود پیرامون ده در صد - بایستی به مدرسه های پولی (خصوصی) فرستاده شوند. 

 اما آمار برخی از کشورهای دیگر جهان و منطقه درستی این سخنان را به چالش می گیرند. ایران بیش از 75 میلیون تن جمعیت دارد و پیرامون 5/12 میلیون دانش آموز،پس نسبت دانش آموزان به جمعیت،نزدیک به 17 است. اما،برای نمونه،کشور فرانسه، با 65 میلیون جمعیت نزدیک به 16 میلیون دانش آموز و 2 میلیون دانشجو دارد . نسبت دانش آموزان این کشور به جمعیت کشور،نزدیک به 25 درصد است. یا آمریکا،با بیش از 315 میلیون جمیعت پیرامون 55 میلیون دانش آموز دارد که نسبت آن می شود 17 درصد. ترکیه با 76 میلیون جمعیت،13 میلیون دانش آموز دارد یعنی کمی بیش از 17 درصد. افغانستان با کمتر از 30 میلیون جمعیت، پیرامون 5/11 میلیون دانش آموز دارد که نسبت آن نزدیک 38 درصد می شود.

 با توجه به آمار و کشورهای بالا- که در اینجا به عنوان نمونه ای از کشورهای جهان و منطقه برگزیده شدند - روشن می شود که سخن از شمار بالای دانش آموزان ایرانی سخنی درستی نمی باشد. به ویژه اگر این نکته را هم در نظر بگیریم که درصد دانش آموزان ایران،که کشوری در حال توسعه به شمار می رود با درصد دانش آموزان کشورهای توسعه یافته ای همچون آمریکا و فرانسه برابری می کند و یا حتی از آنها کمتر است. این نیز درخور یادآوری است که در آمریکا که کاپیتالیستی ترین کشور جهان دانسته می شود 10 درصد دانش آموزان،به مدرسه های پولی می روند. این نسبت هم اکنون در ایران پیرامون  8  درصد است و فرادستان آموزش و پرورش در تلاشند آن را به 10  درصد برسانند. و اگر این را هم در نظر بگیریم که بسیاری از مدرسه های دولتی ایران،هم اکنون سال هاست که دیگر رایگان به شمار نمی روند و درصدی از هزینه های خود را از خانواده ها می گیرند روشن می شود که ایران در پولی سازی آموزش و پرورش،گوی سبقت را از کشورهای سرمایه داری جهان هم ربوده است! بگذریم از کشورهای همچون ترکیه،فرانسه، فنلاند،سوئد،کره جنوبی و بسیاری کشورهای دیگر جهان،که آموزش و پرورش آنها سراسر رایگان است و یا درصد ناچیزی از آن پولی است.

 آموزش و پرورش در جهان و در بسیاری از سندهای حقوقی و آموزشی،به عنوان یکی از وظیفه های دولت ها شناخته شده است. دولت ها وظیفه دارند آموزش و پرورش رایگان و کیفی فراخور زمانه را به شهروندان خود ارائه نمایند. پولی سازی آموزش و پرورش و به بهانه های گوناگون شانه خالی کردن دولت ها از زیر بار مالی آموزش و پرورش،پیامدهای گوناگونی دارد. در یکی از واپسین گزارش ها درباره ی پولی سازی آموزش و پرورش می خواندم که خصوصی سازی آموزش و پرورش به تبعض جنسیتی در جهان دامن می زند. خانواده های تنگ دست،راحت تر از آموزش فرزندان دختر خود چشم می پوشند تا فرزندان پسر.

 پولی سازی آموزش و پرورش البته فرآیندی است فراگیرشونده،که سویه های گوناگون و پیش بینی ناپذیر می گیرد. هم اکنون داد برخی از اندیشه وران اقتصادی آمریکا از گسترش فرهنگ مصرفی و پولی در مدرسه ها بلند شده است. برای نمونه مایکل سندل،در کتاب " آنچه با پول نمی توان خرید" در انتقاد به گسترش این سیاست و فرهنگ مصرف گرایی در مدرسه ها می نویسد : "به دانش آموزی که خیلی از دوران کودکی اش صرف آموزش برای زندگی در جامعه ای مصرف گرا می شود،آسان نمی توان یاد داد که شهروندی با تفکر انتقادی درباره ی جهان پیرامونش باشد... تبلیغات تجارتی،انسان را تشویق به خواستن چیزها و برآوردن خواسته هایش می کند،در حالی که مدرسه می خواهد به انسان بیاموزد که نقادانه به خواسته هایش بیندیشد و آنها را مهار کند یا ارتقاء دهد. تبلیغات به دنبال ایجاد مصرف کننده است،مدرسه در پی تربیت شهروند... موقعی که بازاریاب ها هجوم می آورند،مدرسه های به ستوه آمده از بحران مالی،افزایش مالیات ها،کاهش بودجه ها،و افزایش تعداد محصلان،چاره ای جز این نمی بینند که درها را به روی آنها باز کنند. ولی بیشتر،ما مردم مقصریم تا مدارس. در عوض این که بودجه عمومی برای آموزش فرزندانمان را افزایش بدهیم،وقت آنها و مغز آنها را به "برگرکینگ" و "ماونتین دی یو" می فروشیم."

 http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=84&pageno=16

  

آموزش و پرورش و مساله کمبود آب

                     

                                مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،5 ابان 93

 یکی از کاستی های آموزش ما،نظری بودن بیش از اندازه ی آن است. دانش آموزان ما درباره ی موضوع های زیادی آموزش می بینند اما این آموزش،بیشتر از جنس دریافت آگاهی هایی است که چندی به یاد می سپارند،و به ویژه پس از آزمون های پایانی سال،به فراموشی می سپارند. در این زمینه البته چندان تفاوتی هم میان مدرسه های دولتی و پولی،و یا مدرسه های شهری و روستایی نیست. کمابیش همه ی آموزش های مدرسه ای ما در کلاس های درس و محیط های بسته انجام می گیرد. در آغاز سال تحصیلی امسال،حسن روحانی،رییس جمهور،در پرسش مهر امسال از دانش آموزان پرسید : "عزیزانم،ایران ما با مشکل جدی کمبود آب روبروست. هر کدام از ما چگونه از آب های ایران می توانیم بهتر نگهداری و استفاده کنیم؟" این که تاکنون،دانش آموزان ایران چه پاسخ هایی به این پرسش داده اند بر این نگارنده روشن نیست اما در میان مدرسه هایی که می شناسم و در پیوندم ندیده ام که این پرسش چندان محل بحث و گفت و گوی دانش آموزان و یا حتی آموزگاران باشد. حتی چندی پیش که در رسانه ها هشدارهایی جدی و پیاپی درباره ی کمبود آب داده می شد نیز ندیدم کسی چندان به بعد آموزشی این مسآله بپردازد.

 به تازگی علی زرافشان،معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش،در پیوند با برنامه درسی پژوهش محور گفته اند : "محیط یادگیری دانشآموزان تنها کلاس درس نیست و باید برای یادگیری از کلاس‌ها خارج شد. ما باید به تمام نیازهای زیستی دانش‌آموزان توجه کنیم." این رویکرد را می توان درباره ی آموزش های مهم و ضروری همانند آموزش حفظ محیط زیست و مصرف درست و بهینه آب،به کار گرفت. اگر دانش آموز،افزون بر آگاهی های نظری،از نزدیک شاهد فرآیند تولید و تصفیه آب باشد،از آموزش زنده و کارآمدتری برخوردار خواهد شد و بیشتر به ارزش این مایه حیاتی پی می برد. آموزش از نزدیک حفظ محیط زیست،گذشته از این که می تواند برای دانش آموز و آموزگار،گیراتر باشد چه بسا بتواند از دانش آموزان،کنشگرانی پرانرژی نیز در این گستره پدید آورد. این کار البته دشواری های خود را دارد- به ویژه در شهرهای بزرگ- اما با نگرشی بلند مدت،سختی ها و هزینه های آن را می توان به جان خرید و ناچیز دانست. شاید وقت آن را رسیده باشد که بپذیریم دست یافتن به آموزش کارآمد و اثربخش،که می تواند نجات بخش آینده باشد،تنها با سخن گفتن به دست نمی آید و "هر که را طاووس خواهد،جور هندوستان کشد".  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=727&pageno=5