پیش دبستانی، از اینجا رانده و از آنجا مانده


        

                            مهدی بهلولی،تارنمای کانون صنفی معلمان ایران

 چندی پیش که با برخی از دوستان کانون صنفی معلمان ایران به نزد یکی از فرادستان آموزش و پرورش رفته بودیم بحث سامانه ی آموزشی  3-3-6 افتاد.  ایشان گفتند که "کسانی که نخستین بار به دنبال این طرح بودند می خواستند دوره ی دبستانی را شش ساله کنند اما نه با افزودن کلاس هفتم،بلکه با اضافه کردن دوره ی پیش دبستانی. اما اکنون برخی به دنبال این هستند که دوره ی پیش دبستانی را هم به ما تحمیل کنند. با شش ساله شدن دوره ابتدایی،دبستان های ما دیگر به هیچ رو جا ندارند." (نقل به مضمون)

 هم اکنون آموزش و پرورش،مسئولیت دوره ی پیش دبستانی را به گردن سازمان بهزیستی می اندازد و سازمان بهزیستی هم به گردن آموزش و پرورش. در یکی از واپسین سخنان در این باره،همایون هاشمی،رییس سازمان بهزیستی کشور،در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم گفت : " بر اساس قانون، ارائه خدمات به کودکان تا پایان چهار سالگی به عهده سازمان بهزیستی است؛ ما برای این تکلیف، قانونی عمل کردیم و با ایجاد یک شبکه غیردولتی یعنی مهدهای کودک، این بحث را پوشش دادیم و به 20 هزار مهدکودک در سراسر کشور مجوز فعالیت دادیم اما رویکرد ما در این زمینه توسعه کمی مهدهای کودک نیست و این رویکرد منطبق بر تفکر با محور دینی و اجتماعی است. مهدهای کودک در حال حاضر از شرایط خوبی برخوردارند، برای آن‌ها در همکاری با حوزه علمیه و ستاد اقامه نماز، تولید محتوا شده و در هر مهد یک مربی قرآن حضور دارد و در صدد تاسیس مهدهای آدینه، مسجد- مهد و مهدهای قرآنی هستیم. از 4 سالگی به بعد، آموزش کودکان بر عهده آموزش و پرورش است اما چون برخی از مهدها، کودکان را در دوره پیش‌دبستانی نیز پذیرش می‌کردند ما بخشنامه‌ای دادیم که اگر آموزش و پرورش با سازمان بهزیستی در هر استان تفاهم کنند و مهدها ظرفیت کودکان در دوره پیش‌دبستانی را داشته باشند این موضوع منعی ندارد اما برگزاری پیش‌دبستانی وظیفه ذاتی آموزش و پرورش است."

 گذشته از کیفیت کاری که در مهدکودک و پیش دبستانی ها دارد اجرا می شود و این که این پرورشی که همایون هاشمی از آن دفاع می کند تا چه اندازه فراخور زندگی نوین است و تا چه اندازه با فرهنگ مردم در پیوند است، باید پذیرفت که هم اکنون وضعیت پیش دبستانی در ایران،که برابر سند برنامه درسی ملی،یک دوره ی دو ساله است،در پرده ای از ابهام است. پیش دبستانی کیفی و فراخور زندگی این زمانه،به ویژه در منطقه هایی از ایران که زبان مادری آنان فارسی نیست و در یادگیری این زبان با دشواری و سختی هایی روبه رو هستند،یکی از دوره های آموزشی بایسته است. شوربختانه، سپهر آموزشی ایران،که آزمون و کنکورزده است، به جای تآکید بر آموزش هایی همچون آموزه ها و آموزش های شهروندی و محیط زیستی،به دنبال پر کردن ذهن دانش آموزان دوره های متوسطه اول و به ویژه دوم با فرمول های ریاضی و فیزیک و شیمی و ... است.

  درخور درنگ، رویکردی است که آموزش و پرورش در برخورد با دوره ی پیش دبستانی برگزیده است. از یک سو مسئولیت این دوره را نمی پذیرد و حاضر نیست در این زمینه هزینه ای کند،از سوی دیگر آن را اجباری می کند! آموزش و پرورش در دوره پیش دبستانی،هم می خواهد سیاست گذاری کند و پرورش موردنظر خودش را،که سخت به زیر پرسش و با فرهنگ بیشتر مردم ناهمخوان است(همانند بحث تفکیک جنسیتی در پیش دبستانی ها و برای کودکان 6- 5 ساله)،انجام دهد و هم مسئولیت اجرای آن را به گردن سازمان بهزیستی می اندازد و هزینه اش را به گردن خانواده ها!

 باری،دوره پیش دبستانی،گویا هم اکنون نیاز به دخالتی فراتر از آموزش و پرورش دارد. بهتر است دولت تدبیر و امید،مساله ی پیش دبستانی و پا درهوا بودن آن را در دستور کار خود بگذارد و با نگاهی ملی، به آن بنگرد. نباید فراموش کرد که پیش دبستانی در بیشتر کشورهای توسعه یافته، کیفی و رایگان است. اگر نسلی مدنی،اجتماعی و شاد می خواهیم باید برای پرورش آن،هزینه کنیم و برنامه ریزی به روز و فراخور داشته باشیم؛دوره ی پیش دبستانی بی گمان یکی از همان جاهایی است که نباید فراموش کرد.  

 http://moaleman.org/index.php?option=com_k2&view=item&id=770:2014-11-01-04-47-50&Itemid=634

 

 

دبستانی ها و دبیرستانی های بازمانده از آموزش


              

                     مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،بخش جامعه،15 آبان 93

روزنامه شهروند،در ششم آبان ماه،گفت و گویی منتشر نمود با عنوان "450 هزار دانش آموز از تحصیل بازمانده اند". این گفت و گو  با علی زرافشان،معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش،و موضوع آن- همچنان که از عنوان آن پیداست- شمار و آمار  کودکان بازمانده از تحصیل بود؛آماری که هم اکنون چندین سال است محل چون و چراهاست. اما پیش و بیش از خود آمار دقیق دانش آموزان بازمانده از آموزش،آنچه که از درون مایه ی این گفت و گو هویداست کوشش علی زرافشان،در گذر از اصل سی قانون اساسی- آموزش رایگان دست کم تا پایان دوره متوسطه- و به نوعی محدود کردن آن می باشد. زرافشان با استناد به قانونی از پیش از انقلاب، که آموزش و پرورش دولتی اجباری را تا پایان دبستان اعلام نموده،تلاش می کند شمار دانش آموزان بازمانده از آموزش دوره های بالاتر – متوسطه نخست( راهنمایی) و متوسطه دوم- را به نوعی بیرون از آمار کودکان بازمانده از آموزش بگذارد. یعنی چون برابر قانونی در پیش از انقلاب،آموزش اجباری،تا پایان دبستان است مسئولیت کودکان دوره های بالاتری که از آموزش بازمی مانند به نوعی بر گردن دولت نیست و شاید نتوان گفت که اینها،دانش آموزانی هستند که "باید" در مدرسه باشند و درس بخوانند،چرا که خود این "باید" از بنیاد به زیر پرسش است.  دولت دهم هم در واپسین روزهای خود،آمار کودکان بازمانده از آموزش را پیرامون 141 هزار تن اعلام کرد؛ آماری که تنها کودکان دبستانی را به شمار می آورد.

 شگفت انگیز پاسخی است که زرافشان به پرسش از آمار همه ی دانش آموزان بازمانده از آموزش دبستان تا پایان دوره ی دوم دبیرستان می دهد : " حالا خوب شد که شما دراین‌باره سوال کردید و من این موضوع را پیگیری می‌کنم. باید بررسی کنیم که این تعداد دربیاید. " از سال 90 که مجلس آمار بیش از سه میلیون کودک بازمانده از آموزش را مطرح کرد می توان به جرآت گفت که در این باره تاکنون،صدها گزارش و یادداشت در رسانه ها منتشر شده و آموزش و پرورش هم چندین بار در برابر آنها موضع گیری نموده است. واپسین آنها سخن چندی پیش علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش بود که گفت آموزش و پرورش،آمار سه میلیون کودک بازمانده از آموزش را قبول ندارد و آمار خودش را دارد؛گرچه آمار خود آموزش و پرورش را اعلام نکرد!  اما گویا زرافشان،هیچ یک از اینها را نشینده و از آماری که به نزد وزیر آموزش و پرورش هم می باشد هیچ آگاهی ندارد و به تازگی و با پرسش خبرنگار روزنامه،در اندیشه درآوردن این آمار افتاده است!  فرادستان آموزش و پرورش دولت یازدهم،نباید فراموش کنند که یکی از وعده های این دولت،شفاف سازی گستره ی دولت و ارائه آمار درست و دقیق به مردم بوده است. بی گمان هنگام آن رسیده که آموزش و پرورش،با یک کار آماری بسیار آسان- سنجش شمار کودکان در حال آموزش با  شمار افراد 6 تا 18 ساله- شمار کودکان بازمانده از آموزش را اعلام نماید.

 اما در این گفت و گو،سخن از آمارهای جزیی تری هم می شود،برای نمونه این که به گفته ی زرافشان : " سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری. سیستان و بلوچستان حدود ٥٧‌درصد پوشش تحصیلی برای دانش‌آموزان دارد. دو استان دیگر هم حدود ٧٥ درصدند. من به مدیران کل این استان‌ها گفته‌ام که این موضوع را پیگیری کنند و از تهران مامورانی آن‌جا مستقر شده‌اند تا دلایل بازماندگی از تحصیل دانش‌آموزان را دربیاورند." ناگفته پیداست که چنین وضع دردناک و اندوه باری،دلیل های گوناگونی دارد اما یکی هم می تواند این باشد که با گذشت بیش از 35 سال از انقلاب و اصول روشنی همانند اصل سی قانون اساسی،که آموزش رایگان تا پایان دوره ی متوسطه را وظیفه دولت می داند،بگردیم قانونی از پیش از انقلاب پیدا کنیم و به نوعی بگوییم آموزشی که دولت موطف به ارائه رایگان آن است بایستی تا پایان دبستان به حساب آید و نه بیشتر از آن و آمار کودکان بازمانده از آموزش یعنی آمار کودکان بازمانده از دبستان! 

 http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=91&pageno=17    

 

منم اینجایی ام

                   

                        مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص آخر،14 آبان 93

 گفتم شما چگونه می اندیشید و به نظر شما چه باید کرد؟ ماند یا رفت؟ بیشترشان گفتند ما می خواهیم برویم. گفتم چرا؟ یکی گفت اینجا برای آینده ما برنامه ای ندارند و ارزشی برای مان قائل نیستند. تازه ما جزء اقلیت ها هستیم و رفتن مان خیلی ساده تر از شماست. چرا اینجا بمانیم؟ پسر خاله ی من چند سال پیش از دانشگاه شریف،مهندسی عمران گرفت. یکی دو سالی بیکار بود. زن هم گرفت اما پدرش خرجش را می داد. سال گذشته رفت. الان خیلی خیلی راضی است. هم اکنون که رفتن اقلیت ها به نسبت آسان است چرا نرویم؟ در چند سال گذشته هم خیلی ها رفته اند. بیشتر آنانی هم که مانده اند یا دیگر پیر شده اند و توان رفتن ندارند و یا در فکر رفتن اند. امید چندانی هم به بهبودی نیست.

 بحثی درگرفته بود میان من به عنوان آموزگار و دانش آموزان پانزده شانزده ساله ی ارمنی و زرتشتی ایرانی در یکی از دبیرستان های اقلیت ها. یکی از ارمنی ها گفت من با اینها مخالفم. چند سال هم با خانواده ام در آلمان بودیم. ایران از آلمان بهتر است. آلمانی ها خیلی بی روح و خشک و سردند و همیشه دوست دارند به دیگری درباره ی رعایت نظم و آداب و رفتار تذکر دهند. یکی از بچه های زرتشتی هم گفت من هم کشوری را که پدرمان با خون و دل و هزاران بدبختی نگه داشته اند نمی خواهم رها کنم و بروم. گفتند آقا تو چه می گویی؟ باید ماند یا رفت؟ گفتم "من اینجایی ام. چراغم در این خانه می سوزد." گفتم به آینده خوشبینم و خوشبینی هم به گفته ی پوپر،وظیفه است. داشتم ادامه می دادم که یکی گفت آقا دیگر از بخت شما گذشته،باید به فکر بچه هایت باشی. دو سه تا از بستگان مسن و پیر ما هم که رفته بودند برگشتند و نتوانستند آنجا بمانند. وضع جوان ها اما فرق می کند. گفتم درست،اما بچه ها بد نیست این را هم بدانید که برخی از اندیشه وران غربی،همانند جرج فریدمن،در کتاب" صد سال آینده"، پیش بینی هایی کرده اند که خواندن و شنیدن دارند و کتاب فریدمن را که در کیفم بود باز کردم و دو سه خطی از آن را برای شان خواندم : "در نیمه اول قرن 21،کاهش جمعیت باعث کمبود نیروی کار در کشورهای صنعتی پیشرفته خواهد شد. امروزه،کشورهای پیشرفته مشکل را در نگهداری مهاجران می دانند،در حالی که پس از نیمه اول قرن 21،مشکل اصلی متقاعد کردن افراد برای مهاجرت به این کشورهاست. این کشورها مجبور خواهند شد برای مهاجرت به کشورهایشان به افراد پول هم بدهند. ایالات متحده هم دچار این مشکل خواهد بود و باید به طور فزاینده ای برای جذب اندک مهاجران تلاش کند."

 غروب که داشتم به خانه برمی گشتم به سخنان بچه ها می اندیشیدم. کسانی که می خواستند بروند خیلی بیشتر بودند و تازه به من سفارش می کردند جلوی رفتن پسرم را هم نگیرم. نمی دانم پسر چهارده ساله ی من چگونه می اندیشد اما در مترو و در عالم خیال بهش گفتم آرمان،من می گویم " من اینجایی ام. چراغم در این خانه می سوزد" تو چه می گویی؟ گفت بابا " منم اینجایی ام."  

http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=90&pageno=20#

کارتون


                  

                                       روزنامه شهروند،14 آبان 93


                                                  نعیم تدین

مناسبات انسانی معلم و دانش آموز / سیر اجمالی آن در فلسفه غرب

              

                           عزت الله  مهدوی ، تارنمای سخن معلم

آموزش را ارکانی است. ازجملۀ این ارکان، معلم ودانش آموزند. نوع فهم از ارتباط آموزشی میان معلم و دانش آموز ،بسیار اهمیت دارد.از یک طرف ، معلم به لحاظ مأموریت و وظیفه ،عهده دار انتقال "پیام "(در معنای وسیع وجامعه شناسانه آن) است و از طرف دیگر در فرآیند انتقال این پیام ،نوعی خاص از مناسبات انسانی مطرح است.پیدا کردن درک صحیح از این مناسبت ،در یک ساختار فلسفی منسجم تربیتی، برای فعالان این عرصۀ مهم اجتماعی نه تنها مهم ،بلکه یک ضرورت محسوب می شود.

در بررسی سنت فلسفی باقیمانده از تفکر یونانی و بعدها مسیحی ،"هر شخص دانایی، صرفاً به اقتضای دانایی می تواند معلم خوبی باشد."البته در گفتمان کسانی مانند "اگوستین"علاوه بر ویژگی دانایی به اوصافی اشاره می شود که یک معلم ،از لحاظ فردی بایداز آنها بر خوردار باشد.این مسئله در سنت اندیشه اسلامی تعلیم وتربیت نیز مطرح شده است ،خصوصاً در گرایش فهم عرفانی از آموزه های تعلیم وتربیت دینی به مشخصات معلم و آمادگی های متعلّم اشارات فراوانی رفته است. آن چنان که در مقالات شمس تبریزی می خوانیم:"هرکه را خُلق وخُوی فراخ دیدی،وسخن گشاده و فراخ حوصله، که دعای خیر همه عالم کند،که از سخن او ترا گشاد دل حاصل می شود..."اما با توسعه آموزشگاه های تعلیم وتربیت در جهان،هر روز تجربه ای نو اندوخته شد. فیلسوفان بزرگی مانند کانت،فیخته و هومبولت در راستای رونق فرهنگ وهنر رمانتیسم ،در مورد شخصیت انسان آرمانی،مباحثی را به محافل نخبگان وارد کردند.هم به ویژگی های شخصیتی مربّی پرداختند و هم در صدد بیان انتظاری که بعد از فرآیند تعلیم و تربیت از متعلمین باید داشت برآمدند.

به نظر این بزرگان در مقصد نهایی ،ما لزوماً باید با انسان هایی مواجه شویم که "آزاد ،خودکار و مستقل و در نهایت انسان هایی با خصوصیات اخلاقی باشند.

"هومبولت" تا جایی پیش رفت که گفت "انسانیت" مراحلی دارد: 

" نخستین مرحله: فردیت (individuality ).در این مرحله باید به فرد امکان داد تا هر چه بیشتر شخصیت خود را بروز و بسط بدهد. مرحله دوم :جامعیت یا به تعبیر او جهانی بودن (universality) است و می خواهد که در این مرحله فرد را صاحب معلومات عمومی و جهانی نماید .مرحله سوم: کلیت(totality) است و بر آن بود که در این مرحله بایدهماهنگی میان دو مرحلۀ قبل انجام پذیرد و فردیت و دانشِ انسان به صورت یک کلِ تام و تمام و یگانه در آید.آن چنان که می بینیم در نظرات هومبولت توجه به شخصیت معلم و میزان توانایی ها و انسجام فکری ورفتاری او مورد توجه قرار گرفته است.هر چند در همان دوره معارضینی هم بودند که در تعلیم وتربیت ،به"روش" اهمیت بیشتری می دادند. متفکری مانند"راتکه" برای شخصیت معلم چندان اهمیتی قائل نبود و می گفت "روش تدریس صحیح" می تواند کار هر معلمی را در هر سطح تضمین نماید.معلم از گوشت و خون و پوست است و توانایی هایی دارد و ناتوانایی هایی. تصویر یک انسان آرمانی از او جایز نیست.

قرن نوزدهم نیز با تأثیر پذیرفتن از کسانی مانند "روسو" و "پستالوزی "و "هربارت" توجه ها را معطوف به دانش آموز و روان شناسی شخصیت و مراحل رشد و اثرات تعلیم بر آنها نمودند.بعد ها یکی از متفکران تعلیم وتربیت قرن بیستم را "قرن کودک" نامید.به هر ترتیب این نظرات ،همه را متوجه این مسئله کرد که نیاز مبرمی به بازسازی روابط و مناسبات معلم و دانش آموز وجود دارد.

اگرمی پذیریم که مدرسه یک اجتماع کوچک است،باید مناسبات عمیق انسانی را در خود منعکس نماید.فعالیت ها باید به شکلی هدایت شوند که به جای "مناسبات سلطه "(سلطه متن ،سلطه معلم،سلطه دانش آموز،سلطه مدیران و...)،مناسبات انسانی گسترش یابد.

به این لحاظ ، مارتین بوبر معتقد شد که در وجود شناسی انسان،نمی توان با بررسی هر فرد به عنوان یک "من"مستقل و دیگری به عنوان یک "تو"ی مستقل به درک حقیقتی از هریک نائل شد.انسان یک موجود اجتماعی است. انسان ها در کار فهم مناسبات شان با چیزهایی که "اشیاء"اند ،مناسبت "من-آن" بر قرار می نمایند اما در مناسبت با انسان ها مناسبت "من-تو" ایجاد می شود.جوهر روحی ما جز در بیرون از ما خود را ظاهر نمی کند و زمانی این "من" ظهور می یابد که یک "مخاطب" وجود داشته باشد.دانش اموز مخاطب انسانی یک پیام آزادی بخش و سازنده است .به همین لحاظ دانش آموزان می توانند معلمان ما باشند.

نگرانی این است که ما در "آن" مستغرق شویم و مناسبات مان با انسانها به مناسبات "من-شیء"تنزل یابد. بوبر نوشته بود "ما سال هاست که سوراخ های گوش خود را با موم مسدود نموده ایم و آن وقت گمان می کنیم که چیزی برای شنیدن نیست" معلم در کلاس درس خود باید خیلی چیزها را بشنود.

 


مدارس سبز (بخش دوم)

     

                                        برگردان : محمدرضا نیک نژاد

                             تارنمای کانون صنفی معلمان،11 آبان ماه 93

 توضیح مترجم: بخش نخست این برگردان که به برنامه های سازمان محیط زیست ایالت نیویورک در چارچوب آشنایی دانش آموزان با آموزه های زیست محیطی و گرامیداشت و نگهداشت آن می پرداخت،در تارنمای کانون صنفی منتشر شد. در آن بخش به عنوان هایی همچون :  برنامه درسی، طرح درس و کارگاه ها،برنامه چالش مدرسه های سبز، برنامه ی احکام عالی محیط زیستی دولت ایالتی نیویورک ،کمک مالی و ایجاد موقعیت اشاره شد. در این بخش به کنش های زیست محیطی دیگری از آن سازمان پرداخته شده است که آنها را با هم می خوانیم.

برنامه آموزش آنلاین برای پاکیزگی سبز

 اداره خدمات عمومی ایالت نیویورک (OGS) دوره های آموزشی آنلاینی برای مدیران مراکز،مدیران مدرسه ها، مربیان،پدر و مادرها و شهرودان ارائه می دهد. این دوره ها اطلاعات و ابزارهای رایگانِ فراوانی را برای افزایش گزینشِ موثر روش های یادگیری سبز،در راستای سلامت محیط زیست درون مدرسه،خانه و سازمان ارائه می دهد.

منابعی برای مربیان و رهبران جوان

امروزه مربیان مسئولیت سترگی دارند تا به جوانان نشان دهند که کنش های امروزِ آنها،بر فردا اثر گذار است؛این مسولیت یک اصل بنیادین در مدیریت محیط زیستی است.

هدف اداره آموزش محیط زیست ما،گسترش خردمندانه سرپرستی منابع طبیعی است. چون مربیان در راهنمایی جوانانمان نقش حساسی بازی می کنند،آموزش و آماده کردن منابع برای این مربیان بسیار مهم است.

مراکز آموزش محیط زیستی

 مراکز آموزش محیط زیست (EEC) بوسیله اداره حفظ محیط زیست نیویورک راه اندازی شده اند. این مراکز و در سراسر ایالت،فرصت های آموزشِ محیط زیست برای مربیان شامل معلمان رسمی،رهبران جوان،پدر و مادرهای عضو انجمن خانه و مدرسه و رهبران پیشاهنگی را ارائه می دهد. این مراکز مکان های بسیار خوبی برای سفرهای میدانی هستند و مربیان محیط زیستی ای در محل دارند که کنش های نوآموزان را رهبری می کنند. همچنین این مراکز کارگاه هایی برای راهنمایی مربیان دارند که در آنها چگونگی همکاری زیست - محیطی در برنامه های درسی ارائه می شود. در برخی نیز منابع گسترده ای وجود دارد که در آنها برای معلمان اطلاعاتِ کاملی درباره ی جستارهای محیط زیستی ارائه می کنند.

برنامه های درسی و فعالیت های کودکان و نوجوانان

کارمندان در این مراکز با همکاری یکدیگر برای مربیان مجموعه ای از برنامه های درسی جالب ارائه می دهند  که در آنها به شکوفایی دانش آموزان در طبیعت و پاک نگهداشتن محیط درون کلاس پرداخته می شود. این طرح درس ها از سویی با سن و پایه و از دیگر سو با موضوعاتی شامل حیوانات،بازیافت و آب،دسته بندی شده اند. در این مراکز برای کودکان و نوجوانان زمینه ی فعالیت هایی همچون انجام هم زمان پژوهش در فضای باز و بسته، ساختن صنایع دستی و چگونگی تهیه مجله های طبیعت فراهم شده است. افزون بر این مربیان در بخش های پژوهشی برخی از این مراکز،برنامه های عملی و فعالیت های میدانی را برای دوره های راهنمایی و دبیرستان و پایه های بالاتر از دوم ارائه می کنند. آموزش از راه دور( ویدئو کنفرانس) نیز در این مراکز در دسترس می باشد. 

برخی از این مراکز طرح درسی هایی نیز برای پرداختن به ماهیگیری،ماهی و دانش آبزریان دارد. درس ها و کنش ها شامل یک طرح درس،اطلاعات پیش نیاز،جزوه های همراه و فعالیت های مکمل است که می تواند برای ارزیابی بهتر مورد بهره برداری قرار گیرد.

اردوهای تابستانی آموزش های محیط زیستی

اداره حفظ محیط زیست ایالت نیویورک در سراسر ایالت در هر تابستان چهار اردوی آموزش محیط زیستی راه می اندازد. اردوهای شبانه روزی یک هفته ای برای بچه های 11 تا 17 سال برقرار است. مدرسه ها،سازمان ها و همچنین پدر و مادرها می توانند یک بچه را برای یک هفته در اردو ضمانت نمایند.

بخش برنامه آشنایی با قانون های حفاظت محیط زیست،آگاهی های زندگی انعطاف پذیر زیست محیطی را در برنامه ها خویش ارائه می دهد. این برنامه دانش آموزان را با منابع محیط زیستی فراوان در ایالت نیویورک، وظایف اداره حفاظت محیط زیست محلی و مسئولیت های اداره حفاظت محیط زیست ایالت آشنا می کند.

بن گرفت : اداره محیط زیست نیویورک http://www.dec.ny.gov/education/41746.html

ارتقاء کیفیت آموزشی و نابرابری های اجتماعی

       

  محمد امین قانعی راد،رییس انجمن جامعه شناسی ایران

یادداشت ارائه شده به همایش توسعه و عدالت آموزشی کودکان

سوم و چهارم آبان ماه 93، دانشگاه شریف 

 امروزه جامعه جدید ایران یک جامعه دانش بنیان است. آموزش یک امر مستمر است و طبعا در بازه های زمانی مختلف با مشکلات و بحران هایی مواجه می شود. عدالت آموزشی تنها به معنای دسترسی عمومی به آموزش نیست. در واقع یکی از ابعاد عدالت، دسترسی عادلانه به منابع و وجه دیگر آن کیفیت منابع ارائه شده است. اگر ادعا کنیم امروزه تمام کودکان ایرانی که به سن مدرسه رفتن رسیده اند از این امکان برخوردار شده اند شاید قابل قبول باشد اما آیا امکانات آموزشی برابر در اختیار افراد جامعه به یک نسبت وجود دارد؟ این سوالی است که وجه دیگر عدالت یعنی کیفیت برقراری آن را با چالش جدی مواجه می کند. دانش آموزان ایرانی اگرچه به لحاظ کمی امکان برخورداری از سرویس آموزشی را دارند اما به جهت کیفی با یکدیگر برابر نیستند. به عبارتی کیفیت آموزشی مطلوب تنها در اختیار عده ای خاص است و دیگر افراد جامعه از آن محروم هستند. در سالیان گذشته،به دلیل فاصله بین دو اصل دسترسی و برخورداری از کیفیت مطلوب آموزشی،به طور خواسته یا ناخواسته،شکافی در نظام آموزشی کشور به وجود آمده است که پر کردن خلاء های ناشی از آن نیازمند افزایش کیفی سطح آموزش است. نظام آموزشی ما یک نظام آموزشی رده بندی شده است که در قالب مدارس دولتی،غیردولتی و غیره بسته های آموزشی متفاوتی را با کیفیت های نابرابر در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار می دهند که همین امر موجبات بی عدالتی آموزشی را فراهم کرده است. به این دلیل که افراد جامعه از طبقات اجتماعی مختلف،جذب این مدارس می شوند و طبعا آنها که به دلیل دسترسی به منابع مالی بیشتر،کیفیت آموزشی مطلوب تری پیدا کرده اند آینده ی علمی و شغلی بهتری را نیز تجربه می کنند اما در نهایت به طور طبیعی به این جهت که به پایگاه های مختلف اجتماعی تعلق دارند به طبقه اجتماعی اولیه خود باز می گردند.

 این امر به شکلی منجر به بازتولید نظام طبقاتی سابق می گردد که این خود،به وجودآورنده بی عدالتی اجتماعی است. به عبارتی بی عدالتی اجتماعی از درون بی عدالتی آموزشی سربرمی آورد. امروزه در مسآله ی نابرابری اجتماعی، تنها نهاد مشروعی که جامعه جدید و شهروندان از آن انتظار دارند در عمل نابرابری را نقد کند و آن را به چالش بکشد نهاد آموزش و پرورش است. در همه ی کشورها،نظام آموزشی به شکلی تعریف می شود که توسط نهادهای آموزشی،برابری اجتماعی و دسترسی یکسان به فرصت ها تمرین شود و در این راه از تمام ظرفیت های مردمی در سیاست گذاری های کلان آموزشی استفاده می شود تا با شناسایی چالش ها،فاصله ی اجتماعی و طبقاتی ناشی از بی عدالتی آموزشی جبراین گردد.   

بخش‌هایی از مصاحبه‌یِ «اندیشه‌یِ پویا» با داریوشِ آشوری.


                       

 -پرسیدم خیلی‌ها که خارج از ایران زندگی می‌کنند می‌گویند که زندگیِ‌شان چمدانی ست و منتظرِ بازگشت به ایران هستند. زندگیِ شما هم چمدانی ست؟ لبخند زد، چینِ ابروهای‌اش محو شد و با آرامشِ عجیبی گفت: « نه. چمدان‌هایِ من باز شده است. یک زندگیِ خیلی کوچک دارم امّا در محیطِ خوب و آرام با رفقایِ خوب زندگی می‌کنم و به کارِ خودم می رسم».

- محله‌ای که در آن زندگی می‌کنم یک باهمستانِ وسیعِ ایرانی است. حدود صد خانواده‌یِ ایرانی آن‌جا ساکن هستند. یک انجمنِ ایرانیِ فعال هم دارد. پس مراوداتِ من همه با ایرانی هاست و عملاً با محیطِ فرانسه زبان ارتباطی ندارم. فقط با داماد-ام، که فرانسوی ست، به فرانسه حرف می‌زنم.

-  من این‌جا در یک جزیره‌یِ ایرانی زندگی می‌کنم. همسر-ام ایرانی ست، زبانِ مادرِ خانواده فارسی ست، دوستان‌ام همه ایرانی هستند، خوراکِ ما معمولاً قورمه سبزی و فسنجون است و کتاب و مجله هم بیش‌تر به فارسی می‌خوانم.
- چند سالی در لغت‌نامه‌یِ دهخدا کار کردم و هنوز چند هزارتایی فیش از من آن‌جا وجود دارد. ولی محیطِ آن‌جا عقب مانده بود و هرچه تلاش کردم تا کمی آن‌جا را نو کنم امکان‌پذیر نشد. آن‌ها چون خودِشان ادبایِ سنّتی بودند خیلی به من متکی بودند. کارهایی مثلِ ریشه‌یابیِ لغت را بلد نبودند و من ریشه‌یِ لغت‌هایِ قدیمی، حتا در یونانی و لاتین، را پیدا می‌کردم. ولی کهنگیِ آن‌جا و تبختر و تکبّرِ ادیبانه‌یِ سنّتیِ آن‌جا خیلی من را دلزده کرد.

- در افغانستان من را می‌شناسند. نشریاتِ‌شان را رویِ اینترنت می‌بینم که گاهی از من هم با احترام و محبّت اسم می‌آورند. سبکِ نوشتنِ من برایِ افغان‌ها تأثیرگذار بوده، چون آن‌ها آوانگارد هستند و مسأله‌یِ زبان، پرابلمِ اصلیِ امروزِشان در کنارِ زبانِ پشتو ست. خبر دارم که به کارهایِ من سوکسه دارند.

بخش‌هایی از مصاحبه‌یِ «اندیشه‌یِ پویا» با داریوشِ آشوری.

دکتر علی شریعتی و دانش آموزان ما

                      

                                  مهدی بهلولی،تارنمای حقوق معلم و کارگر

 برای آموزگاری که خود،کتاب خواندن را با شریعتی آغاز کرده و با شریعتی لذت "شب خوانی" – یعنی سر ِ شب کتابی به دستت بگیری و تا بامداد بخوانی،حتی گاهی با آن بخندی و گاهی هم به گریه افتی آنچنان که مادرت نگرانت شود که نکند به سرت زده و دیوانه شده ای!- را تجربه کرده،سفارش به خواندن کتاب های شریعتی،بایستی کاری معمول و آسان باشد. برای آموزگاری که خود در دوران جوانی،پول های روزانه و یا هفتگی،و یا عیدانه هایش را،که به فرمان پدر- مادرش بایستی خرج خورد و خوراک در مدرسه و لباس و سر و وضع اش نماید،خرج خرید- آن هم دزدکی- کتاب های شریعتی نموده،سفارش به خرید کتاب های شریعتی،بایستی با هزاران انگیزه ی وجودی و درونی انجام گیرد. و برای کسی که ژرف ترین،ماندگارترین و ارزنده ترین لحظه های زندگی اش را با یاد و سخن دکتر علی شریعتی سپری کرده،و هم اکنون نیزبحرانی ترین شرایط زندگی اش،ناخودآگاه،با سخنی از شریعتی همراه می شود،معرفی کتاب شریعتی بایستی که عادی و عادت باشد.

 راستش را بخواهید اما اینچنین نیست و این آموزگار چند سالی است که به کمتر دانش آموزی کتابی از شریعتی را معرفی کرده ام- مگر این که او خود از من پرسیده و از درون مایه ی آن جست و جویی نموده باشد. دلیل اش هر چه باشد- چه به من حقیر برگردد چه به شریعتی و چه به زمانه و دگرگونی های آن،و یا شاید به هر سه – گویا شریعتی از میان نوجوانان و جوانان کوچیده است و یا دست کم آن اقبال گذشته اش را از دست داده است. اما این سخن،به معنای کنار رفتن سراسری او نیست و یا این که زمانه ی گذار بی کم  و کاست از شریعتی فرارسیده باشد. افزون بر این که شریعتی،همانند بسیاری از شخصیت های تاریخی دیگر،جای خودش را در تاریخ این مرز و بوم باز کرده،هنوز هم با خوانشی منصفانه و همه جانبه نگر،برخی سخنان و اندیشه ها و به ویژه رویکرد انتقادی اش،ارزنده،راه گشا،انگیزه بخش و از هم مهم تر آموزاننده و پرورش دهنده [ تربیت کننده] است.

چندی پیش داشتم گزارشی از EI(سازمان آموزش جهانی) می خواندم که در آن به تعریف آموزش و پرورش کیفی و معرفی پاره ای از شاخص های آن پرداخته بود. در گزارش آمده بود : "چالش  رویاروی هر آموزش و پرورشی این است که شالوده اش،همزمان،هم برای دگرگونی ریخته می شود و هم برای نگه داشتن بهترین ویژگی های زمان حال. هر نسل تازه ای بایستی بیاموزد که چگونه جامعه اش را به پیش ببرد و رشد دهد اما در همان زمان،بتواند این دگرگونی ها را بر روی سنت ها و دستآوردهایی پی ریزد که از پیش در جامعه بنیاد گذاشته شده اند."  

 اما آیا ما و به ویژه جوانان ما،امکان و اجازه ی بررسی سنجشگرانه و آزادانه ی دکتر شریعتی و کتاب های او را داشته و یافته ایم؟ و آیا هنوز هم می توان از خوانش های نوین از شریعتی سخن گفت؛خوانش هایی که بتوانند بنیادهای نوینی برای پرورش نسل امروز پی ریزند،نسلی که شاید بیش از هر چیز،نیازمند اندیشیدن،شنیدن سخنان متفاوت، و آشنایی با نگرش های گوناگون است؟ آیا شریعتی هنوز هم سخنانی دارد که ما و نسل امروز را به اندیشه فرو برد و به پژوهش وادارد؟  بگذارید نمونه ای از سخنان کمتر شنیده شده شریعتی بیاورم و داوری درباره ی آن را به عهده ی خوانندگان بگذارم :

 « من با این که او [مانی] را سخت می شناسم و به مذهبش و شخصیتش و معنویت شگفتش تعصب می ورزم و پیوندهای پنهانی نزدیک و شگفتی را میان مانویت و اسلام کشف کرده ام ( گرچه برخی از محققان نیز به این حقیقت پی برده اند و حتی شاندل و بعضی از مستشرقان معتقدند که اسلام ساخته ی مانویت است و نماز اسلام درست همان نماز مانوی هاست و پیداست که اسلام نماز و نیایش را از مانی گرفته است و این درست است ولی اعتقاد خودم این است که مانی،تآثیرات عمیق و تعیین کننده و بسیار مهمی در محمد و مذهبش داشته است).»  برگرفته از کتاب "گفت و گوهای تنهایی" جلد 1،ص 24   

http://bield.info/%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7/

 

فضای ورزشی، حلقه گم‌شده آموزش


                        

              گزارش از الهام کاظمی،روزنامه ی فرهیختگان،11 آبان ماه 93

هفده صدم متر مربع، سهم هر دانش‌آموز ایرانی از فضای ورزشی مدارس کشور است. این خبری است که معاون عمرانی وزارت آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی مدارس اعلام کرده است. این در حالی است که تمام کارشناسان از تاثیرات ورزش در نشاط، رشد، شکوفایی و خلاقیت دانش‌آموزان سخن می‌گویند. همین امر نشان می‌دهد که وزارت آموزش و پرورش طی سال‌های گذشته به‌عنوان وزارتخانه‌ای که دربرگیرنده بخش عظیمی از جامعه است، نتوانسته فعالیت‌های مناسبی را در این راستا انجام دهد. البته با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و نگاه متفاوت وزیر آموزش و پرورش به مساله آموزش و ورزش، امیدها برای بهبود فراتر رفته است، به‌طوری که مرتضی رئیسی معاون عمرانی وزارت آموزش و پرورش از در حال ساخت بودن 800 سالن ورزشی سرپوشیده در سراسر کشور با محوریت مدارس دخترانه از عزم جدی دولت برای بهبود فضای ورزشی مدارس خبر داد. او درباره وضعیت فضای ورزشی فعلی مدارس کشور به فرهیختگان می‌گوید: «در حال حاضر سه‌هزار و 200 سالن ورزشی سرپوشیده در مدارس کشور وجود دارد که این رقم معادل دو و نیم میلیون مترمربع است. البته این رقم فقط مربوط به فضاهای سرپوشیده است و تعداد فضای ورزشی مثل زمین‌های بازی فوتبال، هندبال و محوطه‌های مدارس در نظر گرفته نشده است. در حال حاضر سیاست فعلی وزارت آموزش و پرورش این است که دانش‌آموزان باید در فضایی استاندارد، از نظر امکانات ورزشی تحصیل کنند، این مساله هم نیازمند همکاری همه‌جانبه دستگاه‌های ذیربط است تا به کمک هم زیرساخت‌های لازم، پروژه‌های جدید آموزشی و ورزشی به سرانجام برسد.»رئیسی با بیان این نکته که اولویت‌های فعلی وزارت آموزش و پرورش و سازمان نوسازی تکمیل پروژه‌های در حال ساخت است، افزود: «ساخت سالن‌های جدید و توسعه امکانات و منابع جدید ورزشی هم در دستور کار سازمان قرار دارد. البته این امر نیازمند آن است که نمایندگان مجلس با اختصاص منابع جدید، سازمان نوسازی را در اجرای بهتر و سریع‌تر یاری کنند.»او در ارتباط با فعالیت عمده سازمان نوسازی در جهت بهبود وضعیت فضای ورزشی کشور گفت: «در حال حاضر 800 سالن سرپوشیده در حال ساخت در کشور وجود دارد که این سالن‌ها در سراسر کشور و با محوریت مدارس دخترانه در حال انجام است.» او با اعلام این نکته که ساخت پروژه 800 سالن سرپوشیده با محوریت مدارس دخترانه نیازمند اعتبار حداقلی 300 میلیارد تومان است، افزود: «بخشی از این اعتبار تامین شده که رقم چندانی نیست، اما برای تامین بخش قابل توجه آن ما منتظر تصویب بودجه سال 94 توسط مجلس هستیم و امیدواریم نمایندگان نگاه ویژه‌ای به این مساله داشته باشند.»

 فضای بیشتر عامل بالا رفتن کیفیت آموزش

 از سوی دیگر نگاه به وضعیت فضای ورزشی مدارس کشور از نگاه یک پژوهشگر مسائل آموزشی خالی از لطف نیست. محمدرضا نیک‌نژاد عضو انجمن معلمان خبر ساخت 800 سالن سرپوشیده برای مدارس کشور را نوید خوبی برای سیستم آموزشی کشور می‌داند. به گفته وی، این تعداد از سالن‌های ورزشی تاثیر بسیاری در بالا بردن کیفیت آموزش در سطح کشور خواهد داشت. او می‌گوید: «در حال حاضر 115  هزار مدرسه در سراسر کشور وجود دارد، که بخش اعظم آن در روستاها با کمترین امکانات آموزشی و همچنین شهرهای کوچک و بزرگ با امکانات متفاوت وجود دارد. اما آنچه واقعیت سیستم آموزشی کشور ماست، پایین بودن سرانه ورزشی مدارس است. تفاوت این میزان فضای ورزشی مدارس ایران با استانداردهای جهانی بیش از هشت متر است و این مساله‌ای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. استانداردهای جهانی فضای آموزشی بالای 10 متر را برای دانش‌آموزان در نظر گرفته اما این میزان در ایران کمتر از دو متر است. پایین بودن فضای ورزشی به‌خصوص در مدارس دخترانه و اینکه دختران به دلیل نیازهای فیزیولوژیک باید بیش از پسران ورزش کنند بسیار مساله‌ساز است.» محمدرضا نیک‌نژاد، ‌اظهار می‌دارد: «در حال حاضر تمام کارشناسان در سراسر جهان فعالیت‌های ورزشی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین قسمت زندگی دانش‌آموزان عنوان می‌کنند و این مساله را در بالا بردن روحیه دانش‌آموزش، فیزیک بدنی و سبک زندگی آنها در بزرگسالی مفید می‌دانند. متاسفانه در مدارس کشور یک زنگ به ورزش اختصاص داده شده است.

دانش‌آموزان با داشتن 40 ساعت کلاس درس فقط دو ساعت زنگ ورزش دارند و این فشار درسی به تدریج و در طول دوره تحصیل باعث افت تحصیلی آنها می‌شود به‌طوری که ما در دوران دبیرستان افت تحصیلی را به‌طور واضح شاهد هستیم و این مساله توجه بیش از حد ما در تمام دوران تحصیل به درس و نمره و کنکور و کلاس‌های فوق‌برنامه است. در واقع هیچ‌کس به فعالیت بدنی دانش‌آموزان آن‌گونه که باید باشد اهمیت نمی‌دهد. در اکثر کشورها حضور دانش‌آموز در کلاس یک‌سوم میزان موجود در ایران است و بقیه آموزش در کارگاه، آزمایشگاه و سالن‌های ورزشی صورت می‌گیرد. سیستم آموزشی کشور باید جذابیت آموزشی را بین دانش‌آموزان ایجاد کند که یکی از ابزار آن ایجاد فضاها و امکانات ورزشی است.»

 فضای ورزشی، ایجاد نشاط در دانش‌آموزان

 در شیوه‌نامه ایمن‌سازی فضا و تجهیزات ورزشی مدارس کشور ایجاد زیرساخت‌های ورزشی برای مدارس را گام موثری در جهت پویایی، نشاط و سلامت دانش‌آموزان دانسته است. در این شیوه‌نامه هدف از تجهیز و نوسازی فضای ورزشی مدارس ارتقای سطح سلامت دانش‌آموزان از نظر جسمی و روانی، ایجاد نشاط در آنها، استانداردسازی فضای ورزشی و بالا بردن کیفیت آموزشی مدارس عنوان شده است. اینکه تا چه میزان این شیوه‌نامه به اجرا در خواهد آمد و تا چه میزان به اهداف ذکر شده خواهید رسید نیازمند انجام کار کارشناسانه و برنامه‌ریزی‌های دقیق و به‌موقع و همچنین همکاری بین دستگاه‌های ذیربط به‌منظور تامین اعتبارات لازم است. ایجاد نشاط و شادابی در دانش‌آموزان و تامین سلامت جسمی و روانی آنها چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت.

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/1514/13/11701/0