زبان مادری و دگرگونی بنیادین در آموزش و پرورش

 

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،12/10/91

 با انتشار کتاب فارسی ششم دبستان و چاپ شعر "ای زبان فارسی" از غلامعلی حداد عادل در این کتاب،چندی است که دیگر بار،اهمیت بحث  آموزش زبان مادری،به میان آمده و تا اندازه ای هم،در میان فرهنگیان گسترش یافته است. حداد عادل در این شعر اینچنین سروده است :

 

    " ای زبان فارسی، ای درّ دریای دَری                  ای تو میراث نیاکان، ای زبان مادری

      در تو پیدا فَرّ ما، فرهنگ ما، آیین ما                  از تو برپا، رایتِ دانایی و دانشوری

      کابل و تهران و تبریز و بخارا و خُجند                   جمله، ملک توست تا بلخ و نشابور و هری

      جاودان زی، ای زبان دانش و فرزانگی                تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری

      فارسی را پاس می‌داریم، زیرا گفته‌اند               «قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری» 

 

  گویا برخی از آموزگاران و اندیشه وران آموزشی- برای نمونه مرتضی مجدفر،کارشناس و مولف کتاب های آموزشی- از این شعر چنین برداشت کرده اند که شاعر زبان فارسی را زبان مادری همه ی ایرانیان دانسته است. گذشته از درستی یا نادرستی چنین برداشتی،مساله ی زبان مادری و آموزش آن در مدرسه،یادآور اصل پانزدهم قانون اساسی است : "زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران،فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی،باید با این زبان و خط باشد،ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس،در کنار زبان فارسی آزاد است." درخور نگرش این که،بخش پایانی این اصل- تدریس زبان های محلی و قومی- هیچ گاه،در مدرسه های ایران،انجام نگرفته  و یکی از اصول قانون اساسی است که سراسر نادیده انگاشته شده است. در سند ملی آموزش و پرورش نیز،با این مسآله،برخورد جالبی شده،که کمی پرسش انگیز می نماید .

 همانگونه که در خود سند ملی آموزش و پرورش آمده،یکی از متن های فرادست آن،قانون اساسی است؛بنابراین،این سند بایستی،راهکار درست پیاده کردن اصل های همبسته با آموزش و پرورش قانون اساسی،و از آن میان اصل پانزدهم،را روشن نماید. در همین راستا،درصفحه ی 66 رهنامه ی پیش نویس سند ملی آموزش و پرورش،که از دو- سه سال پیش،بر تارنمای شورای عالی آموزش و پرورش گذاشته شده،آمده است : "برای حمایت از یادگیری کودکان متعلق به اقوام غیرفارس زبانِ ایرانی و برخورداری آنان از فرصت برابریادگیری و رشد،نظام برنامه درسی باید یک دوره تعریف شده"انتقال" از زبان مادری به چرخه زبان رسمی(فارسی) را در کانون توجه قرار دهد. ویژگی های فرهنگی و زبانی مناطق مختلف در برنامه های درسی این دوره محوریت خواهد داشت." گرچه،چنین می نماید که برگزاری این دوره ی انتقالی،برداشت ویژه و بسته ای باشد از اصل پانزدهم قانون اساسی،و به هیچ رو نمی تواند و نتواند همه ی درون مایه و خواست آن سخن را برآورده سازد اما،شگفت این که،این بند نه در سند "تحول بنیادین آموزش و پرورش"،بلکه در بخش مبانی نظری تحول بنیادین،گنجانده شده است! نکته ی مهم در این جای سازی نادرست- به گمان این نگارنده- این است که برگزاری این دوره ی انتقالی،از بخش "هدف های عملیاتی و راهکارها"ی سند،بیرون گذاشته شده است. به زبان دیگر،هم اکنون در "سند تحول بنیادین"،که چشم انداز حرکت آموزش و پرورش و به ویژه راهکارهای اجرایی آنها را،تا سال 1404،روشن می سازد،هیچ سخنی از بخش پایانی اصل پانزدهم قانون اساسی و پیاده سازی آن نیست. بنابراین،می توان گفت که نویسندگان و تنظیم کنندگان سند تحول بنیادین،هیچ توجهی به آموزش زبان مادری در گستره ی آموزش و پرورش نداشته اند. گویی اینان،نه می خواسته اند سراسر بحث آموزش مادری را نادیده انگارند و نه می خواسته اند با راهکاری فراخور،به آن بپردازند و سامانه ی آموزش و پرورش را ناگزیر به انجام آن سازند.

  شایسته درنگ این که آموزش زبان مادری،افزون بر این که می تواند یکی از شاخص های عدالت آموزشی به شمار آید- که خود،یکی از آرمان های بسیاری از سامانه های آموزشی کنونی جهان است- پیاوردهای آموزشی- اجتماعی برجسته ای هم دارد. آموزش به زبان مادری،یا بخشی از آموزش به این زبان،به ویژه در سال های نخست آموزش،از سختی آموزه ها می کاهد و روند فراگیری را آسان تر می سازد. آموزش و نگهداشتِ زبان های بومی،همچنین بر ژرفای فرهنگی- تاریخی کشور می افزاید،و بر بالا بردن خودباوری دانش آموزان،کارگر می افتد. زبان،احساس نوآوری اندیشگی انسان را شکوفا و پیوند میان آموزش و زندگی را نیرومند می سازد و از این رهگذر،لذت یادگیری را،بیشتر و بهتر می چشاند. آموزش زبان مادری،احساس دلبستگی به سرزمین مادری را در دل ها ته نشین،و ریشه های فرهنگی او را استوارتر می نماید. زبان و فرهنگ بومی،بخشی از کیستی انسان هاست که شایسته ی سنجشگری و گرامی داشت است و براستی چه جایی بهتر از مدرسه و چه زمانی بهتر از سال های نخست زندگی را،می توان برای این سنجشگری یافت. از این رو چنین می نماید که در میان نقدها و خرده هایی که بر سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش به میان می آید،یکی هم بحث برخوردی است که این سند با آموزش زبان مادری می کند.

   

     

ادامه مطلب ...

حقوق بشر و آموزش و پرورش

 

فلیکس گارسیا موریون

برگردان : مهدی بهلولی

درآمد

 بشریت هم اکنون،با دگردیسی ژرفی در همه ی گستره های زندگی انسانی:سیاست،اقتصاد،رابطه های اجتماعی،باورهای دینی و ... روبروست. اگر ما رویکرد کاستلز را بپذیریم،کانون این دگردیسی،فرآیند جهانی شدن است،که شبکه ی جهانی وب و جریان های اطلاع رسانی بر آن فرمان می رانند. هر دو اینها- وب و جریان های اطلاع رسانی- با ویژگی نرمش پذیری شناخته شده اند،آنچنان که می توانند به شتاب،با هر دگرگونی در محیط و با هر جابجایی سازگار شوند چرا که همواره در حال تغییرند. برای وب،هیچ مرکز ویژه ای نیست،تنها گره هایی وجود دارد که هم می توانند تغییر کنند و هم می توانند رشد یابند یا ناپدید گردند.

 جامعه ها- از رهگذر شبکه هایی که در مقیاس بزرگ درمیانکنش اند و برداشت های روزانه ی ما را از مفهوم زمان و مکان دستخوش دگرگونی می سازند- شتابان در حال پیوند یافتگی اند. گرچه تا زمانی که این فرآیند جهانی شدن،زیر سایه ی دریافت نولیبرال از جامعه می باشد،اقتصاد،جریان اصلی هر سیاستی است که از سوی دولت ها و همه ی نهادهای اجتماعی به اجرا درمی آید؛و تنها آن سیاست هایی پسندیده اند که در سودهای مالی افزایشی به بار می آورند،اگر نگوییم که تنها این سیاست ها،سیاست های شدنی اند. بازار آزاد،به نزد همگان،در ارزیابی دستآوردهای زندگی اجتماعی،همچون تنها نقطه ی مرجع و معیار،پذیرفته و به کارگرفته می شود : آزادی اقتصادی بیشتر ما،به سود همه کس و همه چیز است. یکی از بدترین پیامدهای این رویکرد فروکاستی(اقتصاد،بازار آزاد و شیوه های مدیریتی) این است که به جای جهانی شدنی،که پیوند فراگیر و همبسته تر میان ملت ها و فرهنگ ها را پیشنهاد می دهد،بیشتر بیرون گذاری[طرد] میدان یافته،و شکاف میان دارا و ندار،فراخ و ژرف تر گردیده است. اکنون فقر(فرهنگی،اجتماعی یا اقتصادی)از سی سال پیش،که فرآیند جهانی شدن تنها گام های نوین اش را برمی داشت و شتاب می بخشید،به مساله ای حادتر بدل گشته است.

 این نتیجه ی بدبینانه،سازگار با ارزیابی پیشتر لیوتار از شرایط پسامدرن است. حتی پاره ای گرایش هایی که لیوتار در جامعه های فن سالار پیشرفته شناسایی نمود،نه تنها رنگ نباخته اند که اغلب،در زندگی اجتماعی کنونی،ژرف تر از 1979 – که لیوتار توصف سنجشگرانه اش را منتشر ساخت- ریشه دوانده اند. من در اینجا- هم راستا با هدف این نوشته- تنها به دو ویژگی اشاره می کنم : نخست این که،کارکرد و کارایی،همچون سنج رفتار فردی و اجتماعی،جای دلیل آوری را گرفته است،و به دانش،همچون به هر چیز دیگری،تا سر حد چیزی درخور کالاهای اصلی در بازار های اقتصادی،جنبه تجاری بخشیده شده است. دوم این که،مردم در پذیرش برداشتی از انسانیت همچون یک کل("فرا روایت ها") دچار مشکل شده اند،و گرایش به این دارند که تنها به دریافت های شخصی از کنش انسانی توجه نمایند؛دریافت هایی که هرکسی با نگرش کوته بینانه و محدودش تآیید می کند. رشد چشم گیر سازمان های غیردولتی در سال های گذشته،می تواند همچون نمونه ی خوبی از این رویکرد کوته بینانه به دشواره های نوع انسان ارزیابی شود : مردم بیشتر در همیاری با سازمان های کوچکی احساس راحتی می کنند که روی هدف های بسیار ویژه و جزیی متمرکزند. از همین رو،سازمان های خصوصی،نیکوکارانه[خیریه] و غیر انتفاعی،جای برنامه های فراگیر و سامان یافته تر دولت رفاه را گرفته اند.  

 برای خواندن همه ی متن،به ادامه ... بروید :

ادامه مطلب ...

سرگیجه

 

محمد تقی فلاحی،روزنامه قانون،9/10/91

در مقدمه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش آمده است: ... عرصه تعلیم و تربیت از مهمترین زیرساخت های تعالی همه جانبه ی کشور و ابزار جدی برای ارتقای سرمایه انسانی کشور در عرصه های مختلف است و تحقق آرمان های متعالی انقلاب اسلامی ایران مانند احیای تمدن عظیم اسلامی ، حضور سازنده فعال و پیشرو در میان ملت ها و کسب آمادگی برای برقراری عدالت و... در جهان در گرو تربیت انسان های عالم،متقی و آزاده و اخلاقی است.تعلیم و تربیتی که تحقق بخش حیات طیبه، جامعه عدل جهانی و تمدن اسلامی ایرانی باشد. .... در افق روشن 1404 ، ترسیم گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی،علمی و فناوری در سطح منطقه و...  

در فصل پنجم همین سند ،هدف های کلان شماره 1 آمده است: تربیت انسانی...،مؤمن .... عدالت خواه و صلح جو،ظلم ستیز،.... وطن دوست،مهرورز،جمع گرا و جهانی اندیش ، ...... و امیدوار،خود باور و دارای عزت نفس،...دانا و توانا ..... انتخابگر و آزاد منش ،خلاق و کارآفرین و مقتصد و ماهر،سالم و بانشاط، قانون مدار و نظم پذیر و آماده ی ورود به زندگی شایسته فردی،خانوادگی و اجتماعی براساس نظام معیار اسلامی.   

رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس ( جبار کوچکی نژاد) خبر آنلاین  6/10/91: در حوزه آموزشی وساختار6-3-3 با عجله عمل شده که مشکلاتی بوجودآمده است .بعضی واحدهای آموزشی امکاناتی که برایشان پیش بینی شده هنوز ندارند و بسیاری ازانباری ها به کلاس تبدیل شده است ....همین دانش آموزانی که چندوقت اخیر دچار آتش سوزی شدند،مدیر نداشتند. آقای وزیر درساختار، مجتمع ها را پیش بینی کرده ومدیران واحد های آموزشی را حذف کرده است ....با شیوه حذف مدیران ، یک مدیر برای 10 مدرسه گذاشته شده که این خلاف قانون است . مثلا در یک مدرسه که 378 دانش آموز دارد مدرسه دیگر مدیر ندارد چون با تصمیمات وزیر، برای" مجتمع های تحصیلی مدیر قرار می دهند.در همین حادثه شین آباد، مدرسه مدیری نداشت که پاسخگو باشد.... حدود 5هزار مربی قرآن درآموزش وپرورش جذب کردند... بدون آزمون ...وبیشتر،بحث پارتی بازی مطرح است ،همچنین15هزار نیروی خدماتی جذب شده است که این هم بیشتر با رابطه صورت پذیرفته است ،اخراج نیروهای پیش دبستانی وخریدخدمت آموزشی، استفاده از مدیران ضعیف درسطح وزارتخانه و.بودجه آموزش و پرورش امسال حدود 11 هزار میلیارد تومان بوده که چون با کسری بودجه مواجه هست سعی می کند از هزینه قسمتهای مختلف بکاهد. یعنی تلاش می کند که در درجه اول حقوق کارکنان را پرداخت کند.... راهیان نور با دروس تحصیلی دانش آموز تفاوت می کند وباید داوطلبانه باشد.وزیر می گفت که ما آزاد گذاشتیم اما ما بخشنامه ها را آوردیم و به کمیسیون ارائه دادیم.... طبق بخشنامه وزارت آموزش و پرورش دوم متوسطه ها اعم از دختر و پسر موظف به گذراندن دوره آمادگی دفاعی هستند که اعزام به مناطق جنوب بخشی ازآن است .... و 5 نمره آموزش عملی برای آنان در پی دارد.... پیش دبستانی در سند قید شده که در مناطق محروم و دو زبانه اجباری است.اما عمل نشده...

روزنامه ها و خبرگزاری های مختلف: به دلیل نداشتن سوخت زمستانی، مدرسه‌یی شبانه‌روزی در روستایی در اطراف بهشهر تعطیل شد....  مسوولان این مدرسه به دلیل نداشتن مواد غذایی جهت تغذیه دانش‌آموزان و همچنین نداشتن سوخت جهت گرم کردن مدرسه ،...  مدرسه را تعطیل و عنوان کردند که دانش‌آموزان در منزل درس بخوانند. ...مدیرکل آموزش و پرورش بوشهر در شهریورماه امسال سرانه مدارس شبانه‌روزی را یک‌هزار و 700 تومان اعلام کرد. این مبلغ هزینه سه وعده غذا و نیازهای بهداشتی دانش‌آموز و ملزومات مدرسه در یک شبانه‌روز است. ثابت ماندن سرانه و افزایش قیمت کالاهای مصرفی و آب و برق و گاز مدارس، عملا اداره شبانه‌روزی‌ها را غیرممکن کرده است. ... به جز کمبود سوخت و مواد غذایی، مدارس شبانه‌‌روزی از نظر فضای آموزشی و تجهیزات هم وضعیت نامناسبی دارند. 16آبان‌ماه 89 بر اثر اتصال سیم‌های پوسیده برق، خوابگاه مدرسه شبانه‌روزی چاه ... زاهدان آتش گرفت و دانش‌آموزی ...براثر خفگی ناشی از استنشاق دود جان سپرد و 14 تن مصدوم و مسموم شدند. آقای پشنگ نماینده منطقه...گفت که خوابگاه دانش‌آموزان مدرسه شبانه‌روزی چاه رحمان یک سالن 12 در 4 متری بود که 97 دانش‌آموز در آن ساکن بودند. یعنی به ازای هر دانش‌آموز نیم متر مربع فضای خوابگاهی پیش بینی شده بود. در حالی که مطابق استاندرد فضاهای آموزشی، سرانه هر دانش‌آموز 5 مترمربع سطح خوابگاه است. مدارس شبانه‌روزی برای ایجاد فرصت‌تحصیلی‌برای دانش‌آموزان ‌روستاهای ‌پراکنده ‌و کم‌جمعیت‌ و ‌توسعه ‌آموزش‌های ‌فنی ‌و حرفه‌یی ‌در رشته‌هایی ‌که ‌نیاز به‌ حضور مستمر و مداوم‌ دانش‌آموز دارد تاسیس‌ شده‌اند....

ادامه مطلب ...

خبرنامه کانون صنفی معلمان ایران/ شماره 10/ آذرماه 91

  

تعلیم و تربیت به هر تعبیر معلول محیط است. لیکن به خاطر دانشی که ارزانی می دارد،بر محیطی که تابع آن است اثر می نهد؛بنابراین در ایجاد شرایط لازم برای پیشرفت خود نیز سهیم است. ..... جامعه هرگز نمی تواند بدون یک تعلیم و تربیت مترقی و پویا،به هدف های بزرگ دست یابد. این نکته در همه ی جامعه ها، با هرگونه چشم اندازی نسبت به آینده، خواه اصلاح طلب و خواه انقلابی مصداق دارد. 

                                                ازکتاب : آموختن برای زیستن

ادامه مطلب ...

گزارشی از بستری شدن در یک بیمارستان دانشگاهی

 

عباس معارفی/ روزنامه آرمان  ۱۲/۱۰/۹۱

 در این بیمارستان کارگران به جای پرستاران کار می کنند و از این نظرواقعا آموزشی است ! به عینه شاهد بودم و برای شخص خودم هم پیش آمد که نیروی خدماتی کارهایی از قبیل گرفتن نوار قلب وانژیوکت را انجام می دادند . البته صحبت غالب پرستاران در بخش مراقبت های ویژه قلب!صحبت های ویِژه ای مثل خریدن تلویزیون ال ای دی و ال سی دی و تعویض مبلمان و دکوراسیون منزل و بحث شیرین خواهر شوهر و مادر شوهردرنیمه های شب با صدای بلند بود.!!!   

2- کلیه تأسیسات بیمارستان عمدا تخریب شده بود  . به طوری که میلیون ها لیتر آب در این بیمارستان هدر می رود که حق همه ملت است . به طور مثال توالت فرنگی ها عمدا خراب می شود که احتیاج به نظافت پیدا نکند که باعث زحمت کارگران شود! و بازدید یک کارشناس تاسیسات صدق عرایض بنده را ثابت می کند .

3-  سرویس بهداشتی بخش مراقبت های ویژه که باید تمیزترین باشد کثیفترین است. وخدمه  می گویند باید به بیمارستان خصوصی می رفتی .اینجا همینه که هست !

4- پرسنل اداری خود اطلاع صحیح و کافی  از سیستم اداری بیمارستان نداشتند! وبه شرح وظایف خود آگاه نبودند وبه جای هدایت بیماران و مراجعان آنها را بدتر گمراه می کردند و باعث اتلاف وقت مراجعان و بیماران می شدند تا جایی که کاری که در نیم ساعته می توانست انجام شود طی رفت و آمد به بخش های مختلف دوساعت به طول انجامید.واین براثر گمراه کردن مردم توسط کادر پرسنلی بیمارستان بود.  در بعضی  از مواردکه  اصلا جوابگو نبودند و به شخص مراجعه کننده نگاه هم نمی کردندومشغول گپ زدن وارتکاب غیبت شیرین بودند، شاید گمان می کردند مریض برای تماشای آنها مراجعه کرده و مشکل یا سئوالی ندارد که بخواهند پاسخگو باشند !!!

5- تابلوهای راهنمایی بسیار کوچک و نامعلوم بود . به طور مثال بایگانی یا فتوکپی که بسیار هم مورد مراجعه  بود ! بعد ازپیدا کردن ودیدن دستگاه فتوکپی کاغذ کوچکی دیده می شد که نوشته شده بود –فتوکپی!

6- از نظر غذای بیمارستان کیفیت آن پایین و کمیت آن بالا بود که موجب اسراف اموال عمومی می شد.

7- با اظهار تاسف در مواردی پرسنل بیمارستان بر سر شخص مراجعه کننده دادوفریادمی زدند که این جا بیمارستان دولتی است می خواهی برایت چه کارکنیم؟ و این مسأله مرسوم بودوعمومیّت داشت. بنده خود به عینه شاهد بودم که در عرض دوساعت دربان بخشی از بیمارستان بر سر سه نفرمراجعه کننده فریاد می زد و حتی متاسفانه همکاران دیگر خود را هم  با القاب زشت مورد خطاب قرار می داد !دیگر وای به حال بیمار و همراهان بیمار که غیر از گرفتاری و سختی ناشی از بیماری  باید شاهد این برخورد ها هم باشند و مورد توهین قرار بگیرند .

8- آزمایشی که توسط خانواده  بیمار به  بیمارستان دیگری به سختی و شبانه برده شده بود و جوابش برای بیمارستان فکس شده بود در بخش مراقبت های ویژه گم شده بود . با منزل بیمار تماس گرفتند که شما برگه آزمایش را به خانه برده اید ؟!وقتی خانواده بیمار با سرپرستار تماس گرفته و پیگیر شدند سر پرستار از خانواده بیمار می پرسد آزمایش کجا گم شده ! گفته می شود شما باید از پرسنل خود سوال کنید. سرپرستار فریاد می زند که شما با من دعوا داری وتلفن را بلافاصله قطع می کند . بار دیگرتماس گرفته می شود که باز هم تلفن را قطع می کند ودر بخش مراقبت های ویژه قلب بر سر بیماری که یک روز از عمل قلب او گذشته بود فریاد می زند که شما بی ادب هستید و بی عقل ! وبالاخره فکس گمشده توسط خود بیمارازلای پرونده پیدا می شود . وبازهم بیمار وخانواده ی او مورد عتاب وخطاب قرار می گیرند که مگر چه شده ؟ .شده که شده ! در این اثناحتی خانمی صراحتا فرمودند ما نمی توانیم پیگیر کار شما باشیم!!!

9- در موردی دیگر :

بیمار پیر مردی چند بار فریادزد :پرستار !کسی به دادش نرسید .راه افتاد وراهرو را ملوّث کرد  وپس از آن کارگری تلوث را همگانی کرد که از چشم ها پنهان شود .

البته این بیمارستان از لحاظ علمی و تخصصی و ازنظر کادر پزشکی بسیار قوی وشاخص است و بهترین پزشکان و حاذق ترین آنها در آن جا به معالجه بیماران می پردازند که باعث افتخارند .

10-  تناقض 

مأموری می رسد ومی گوید :بیمار چرا همراه ندارد .بلافاصله دیگری می گوید :همراها ن بیرون (به صورت یک دستور نظامی )وبالاخره دراین مجموعه احترام مفقودوتوهین موجود است .

به نظر حقیر می رسد این وضعیت اداری و پرستاری و پرسنلی نه در شأن آن اساتید دانشگاه است که باعث افتخار ملّتند  و نه در شأن مردم بزرگوار ایران که اکثرا از راه های بسیار دور به امید معالجه و درمان به این مجموعه مراجعه می کنند !

                                                                      با احترا م – عباس معارفی  

بن گرفت : 

 http://www.bazha.blogfa.com/

 

ادامه مطلب ...

اعلام حمایت و نامه به رییس قوه قضاییه

                                               

                                                   به نام خداوندجان وخرد  

 کانون صنفی معلمان کرمانشاه ضمن محکوم کردن صدوراحکام قضایی علیه 11تن ازاعضای انجمن صنفی معلمان کردستان که طی این احکام که به صورت فله ای ودرکمترین زمان ممکن صادر شده وطی آن هرکدام ازاین بزرگواران عرصه علم وفرهنگ وادب به4ماه حبس تعزیری و2سال حبس تعلیقی محکوم شده اندرااقدامی عجولانه وناشی ازضعف واستیصال ودرماندگی کسانی رامی داند که به جای پاسخ دادن به خواسته ها ومطالبات به حق فرهنگیان متوسل به چنین اقداماتی می شوندکه هیچ گونه توجیه قانونی ندارد.
کانون صنفی معلمان کرمانشاه ضمن اعلام حمایت قاطع ازعملکرد اعضای محترم انجمن صنفی معلمان کردستان اعلام می دارد که
متوسل شدن به چنین احکام قضایی چون زندان تبعید توبیخ و....راه حل نیست وبه جای اینکه چاره ای برای حل مشکلات ومعضلات حوزه آموزش وپرورش که خود مسببان چنیین مشکلاتی هستند بیاندیشند تنهابه پاک کردن صورت مسئله می پردازند.اعضای تشکلهای صنفی فرهنگیان سراسرکشوربارها ثابت کرد ه اند که برای احقاق حقوق خود وفرهنگیان عزیزسراسر کشورحاضرند هرگونه هزینه ای را بپردازند همانگونه که تاکنون در این راه هزینه های زیادی را پرداخت نمود ه اند.
مازنده ازآنیم که آرام نگیریم
موجیم وآسودگی ما عدم ماست.
                                          کانون صنفی معلمان کرمانشاه 

                                               به نام خداوند جان و خرد

 

لا یُحِبُ اللهَ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القوُلِ اِلا مَن ظُلِم َ)سوره نساء آیه ۱۴۸)

رئیس محترم قوه ی قضائیه جناب آقای حاج شیخ صادق آملی لاریجانی

سلام علیکم

   توجه به فریضه واجب امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه همگانی و همیشگی آحاد بشر است . اکنون بیش از یک دهه است که فعالین صنفی - فرهنگی با تأسی به آیات و روایات و اصول قانون اساسی و در راستای انجام واجب به گونه ای مدنی و مسالمت آمیز فریاد بر آورده اند که : هیچ توسعه ای موفق نیست مگر آنکه به رشد و تعالی انسان و آموزش و پرورش توجه لازم را داشته باشد . اما صد افسوس که از جانب متولیان امر نه تنها پاسخ در خوری به مطالبات بر حق فرهنگیان داده نشده است ، بلکه فعالین صنفی با زندان، تبعید ، انفصال و سایر مجازات های غیر عادلانه روبرو گشته اند و گویا بر این حکایت هیچ پایانی نیست . جناب آقای لاریجانی تازه ترین نمونه ، صدور حکم محکومیت اعضای هیات مدیره انجمن صنفی فرهنگیان کردستان به اتهام تبلیغ علیه نظام است که از سوی دادگاه انقلاب آن استان صادر گردیده است . و موارد متعدد دیگری که جنابتان را به پرونده های مختومه عزیزان فرهنگی در محاکم قوه قضائیه احاله می دهیم . براستی باید پرسید نظام چیست ؟ آیا زدن چنین اتهام کلی و بی پایه جایز است؟ آیا معلمی که فریاد برمی آورد تا وضع نابه سامان آموزشی- معیشتی خود اندکی تغییر یابد ، مبلغ ضد نظام است ؟ اما آنان که بیت المال را به ثمن بخس به تاراج می دهند عین نظامند ؟ اگر جنابعالی بیان فرمائید که از چه طریقی فعالین صنفی خواسته های خود را ابراز کنند که اتهام تبلیغ علیه نظام به آنان زده نشود ، کمک شایانی به ما و دستگاه قضاء خواهید کرد .
 جناب آقای لاریجانی

نیک بنگرید که چه بر باد می دهید ؟ امید هزار بنی آدم است ، آدمی که لقد کرمنا مقام اوست .

اگر دین است ، اگر شرافت و مردمی و آزادگی است ، برای یکبار هم که شده شخصاً مبنای صدور این گونه آراء را مورد بررسی قرار دهید و ببینید با کدام یک از موازین عقلی ، حقوقی و انسانی مطابقت دارد ؟ در پایان انتظار داریم طبق  قانون اصلاح ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب ، این احکام را مورد تجدید نظر قرار دهید .

 

والسلام علی من التبع الهدی

 

                     شورای مرکزی کانون های صنفی فرهنگیان سراسر کشور                                 

 بن گرفت :http://www.zanyari90.blogfa.com/

                                       

راهی به برابری و عدالت

 

محمد تقی فلاحی،روزنامه آرمان،5/10/91

از آغاز سال تحصیلی 91-90 تاکنون که دست کم سه ماه از آن گذشته است،لااقل دوبار در نشریات از قول وزیر آموزش و پرورش خوانده ایم که من اعتقاد دارم دوره ی ابتدایی باید هفت ساله شود و پیش دبستانی نیز جزو ابتدایی شود.(آرمان 29/9/91) تا قبل از آغاز سال تحصیلی تمامی تمرکز حاج بابایی به شش ساله نمودن دوره آموزش ابتدایی به رغم کمبودها و موانع پیش رو بود و به عنوان اجرایی نمودن سند تحول بنیادین سال ششم را به دوره ابتدایی اضافه (بخوانید تحمیل) نمود و توجهی نیز به ایرادات و پیشنهادات فراوان دست اندرکاران و صاحب نظران مبنی بر شتابزده بودن اجرای این طرح ننمود. از جمله این پیشنهاد که به جای احیای کلاس ششم دوره یک ساله ی پیش دبستانی را وارد آموزش رسمی نماید تا هم جامعه از مزایای آن بهره مند شود و هم این که این کار با راهکارهای سند تحول بنیادین همخوانی بیشتری دارد. در سند تحول بنیادین آموز ش و پرورش در بخش کلیات آمده است: سن تعلیم و تربیت رسمی پنج سالگی است. راهکار 1-5 این سند تعمیم دوره پیش دبستانی به ویژه در مناطق محروم و نیازمند را در حد امکان و با مشارکت بخش غیر دولتی،توصیه می نماید.راهکار 3-5 نیز توانمند سازی دانش آموزان ساکن در مناطق محروم،روستاها،حاشیه شهرها،عشایر کوچ نشین و همچنین مناطق دو زبانه با نیازهای ویزه،با تاکید بر ایجاد فرصت های آموزشی متنوع و با کیفیت را مطرح می نماید. چنانچه انسجام فکری در دولت وجود داشت و کمترین اراده ای برای اجرایی کردن محوری ترین شعار رئیس آن یعنی عدالت؛بی تردید یکی از مناسب ترین راه ها اجرای همین دو راهکار موجود در سند بود،به دلایل زیر:

ایران کشوری است برخوردار از گونه گونی شرایط جغرافیایی،قومیتی و زبانی.این تنوع اگرچه از زیبایی های جامعه ایرانی است،اما در تقابل با ضرورت های زندگی امروزی،و تلاش برای یکسان سازی فرهنگی و تمرکزگرایی آموزشی چه بسا موجب مشکلات و محرومیت هایی آسیب زا برای جامعه می گردد.در این شرایط گسترش آموزش های پیش دبستانی که دارای فایده های کوتاه و بلند مدت برای فرد و جامعه می باشد،معیار مناسبی برای سنجش سوگیری عدالت طلبانه ی دولت هاست.

از فایده های کوتاه مدت آموزش پیش دبستانی افزایش توانمندی های یادگیری در کودکان است.شاید با توجه به همین فایده و با توجه به وجود قومیت های مختلف با زبان و فرهنگهای گوناگون و دوزبانه بودن درصد بالایی از جمعیت و البته بی سوادی و کم سوادی بیش از یک پنجم جمعیت کشور است که راهکار 1-5 سند تحول،آموزش و پرورش (دولت) را موظف به گسترش دوره پیش دبستانی به ویژه در مناطق محروم می نماید.راهکار 3-5 نیز سرراست به موضوع توانمند سازی دانش آموزان پرداخته است با تاکید بر فرصت های آموزشی متنوع وبا کیفیت.

از منافع بلند مدت آموزش پیش دبستانی تاثیر مثبت آن بر موقعیت فرد در زندگی آینده است که شامل کاهش نرخ آسیب ها و جرایم اجتماعی و افزایش شانس فرار از دایره ی بسته فقر وعقب ماندگی است.کارشناسان حوزه اقتصاد آموزش و پرورش براین باورند که " دوره پیش دبستانی – به شرط ارائه با کیفیت خوب- بر کاهش فاصله ناشی از عقب ماندگی های خانوادگی کودکان خانواده های فقیر از سایر کودکان تاثیر دارد و می تواند موجب کاهش فاصله ی طبقاتی از لحاظ مهارت های اجتماعی،عاطفی و شناختی میان کودکان محروم با کودکان طبقه متوسط و غنی شود.کودکان فقیر از فرصت های کمتری برای کسب مهارت های زندگی برخوردارند و وابستگی آشکاری بین بیکاری، فقر،ضعف بهداشت و جرایم اجتماعی در بین نسل های گوناگون خانواده فقرا وجود دارد."(آموزش و توسعه ، عباس معدن دار آرانی و... ،نشر نی)

روانشناسان رشد نیز معتقدند: " رشد زبان در کودک پیش از رفتن به دبستان فوق العاده می باشد.درحقیقت،انفجاری در رشد زبان از نظر خزا نه لغات،دستور زبان و کاربرد علمی زبان برای او رخ می دهد. رشد زبان کودک در رشد تفکر و استدلال او نقش بسیاری دارد. بدیهی است هرچه محیط اطراف کودک از نظرگفت و گو غنی باشد،رشد زبان او بهتر صورت خواهد گرفت و آمادگی بیشتری برای مهارت های پیچیده تر مانند خواندن و نوشتن در دوره ی بعد خواهد داشت."(کتاب روانشناسی سال سوم آموزش متوسطه) براین نکات می توان افزود تاثیر آموزش پیش دبستانی را بر کاهش نرخ تکرار پایه در دوره های تحصیلی بالاتر، نرخ اندک بزهکاری های رفتاری مختص جوانان،در کودکانی که دوره ی پیش دبستانی را گذرانده اند و استقلال بیشتر اقتصادی - اجتماعی آنان را.

در کشور ما گذشته از نا آگاهی بسیاری از والدین و البته مسئولان در مورد مزایای این نوع آموزش و غیر ضروری و لوکس در نظر گرفتن آن،دو مانع عمده برای دسترسی به آموزش پیش دبستانی وجود دارد: هزینه های نسبتاً بالای آن با توجه به خصوصی بودن این مراکز،برای خانواده های متوسط به پایین و دیگر در دسترس نبودن این گونه مراکز به ویژه در مناطق محروم تر و دوزبانه. یعنی درست در جایی که آموزش پیش دبستانی بیشترین فایده را به زندگی و آینده کودکان می رساند و اتفاقاً اغلب خانواده ها توان پرداخت این گونه هزینه ها را ندارند. در این شرایط ضروری است آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی آموزش در کشور با نگاهی دور اندیشانه وارد عمل شود و با یاری به تاسیس و گسترش این مراکز به ویژه در نقاط محروم تر موجبات جلوگیری از گسترش روند نابرابری اجتماعی و اقتصادی را فراهم نماید.پیشینه ی خانوادگی متفاوت کودکان از نظر سطح سواد والدین،رفاه اقتصادی،روابط اجتماعی، پویایی محیط و ... در بدو ورود به دوره ابتدایی باعث عقب ماندگی کودکان محروم تر از نظر درسی شده و ضعف تحصیلی او شکاف ها را روز به روز عمیق تر می نماید. در حالی که اجباری شدن آموزش پیش دبستانی می تواند تا حد زیادی تفاوت های شناختی و اجتماعی کودک را که ناشی از فقر خانوادگی اوست کاهش دهدو در آینده تحصیلی، شغلی و اجتماعی او اثر تعیین کننده ای داشته باشد.

ادامه مطلب ...

بهبودی استاد معارفی

 

استاد معارفی،امروز پس از ده روز از بیمارستان به خانه برگشتند. 

 

به امید تندرستی همه ی فرهنگیان ارزنده،به ویژه جناب معارفی.  

عکس زیر،عکسی است که نشریه ی آلمانی زبان عفو جهانی در سال 2008 از آقای معارفی به چاپ رسانده است :

مجلس دانش‌آموزی و آتش‌سوزی شین‌آباد

 

 

 

مهدی بهلولی/ روزنامه آرمان،4/10/91

از پانزدهم آذرماه که بخاری نفتی،کلاس درس چهارم دبستان روستای شین آباد پیرانشهر را به آتش کشید و "سیران یگانه" یکی از دانش‌آموزان کلاس را به کام مرگ کشاند و شمار دیگری از همکلاسی‌هایش را سوزاند و بر تخت بیمارستان بستری ساخت، نزدیک به بیست روز می‌گذرد. از آن روز تاکنون، افراد و گروه‌های گوناگونی، به روش‌های متفاوت، به نقد این رخداد پرداخته و خواستار این شده‌اند که کارگزاران آموزشی بالادست کشور، بکوشند که با بررسی همه جانبه این آتش‌سوزی، راه تکرار چنین رخدادهای تلخی را ببندند. برخی نمایندگان مجلس، شمار چشمگیری از خبرنگاران و نویسندگان رسانه‌ها، پاره‌ای از آموزگاران و انجمن هاو سازمان‌های غیر دولتی و ... با یاری ابزارهای آگاهی رسانی گوناگون،کوشیده‌اند اندوه و درد و اعتراض خویش را از آنچه بر سر این کودکان رفته است،به گستره همگانی بکشند و به گوش فرادستان برسانند. می‌توان گفت این آتش‌سوزی،از آن رخدادهایی بود که اعتراض به آن از گستردگی نسبی خوبی برخوردار شد و نشانی است از این که کاربه‌دستان،باید در انجام وظیفه خویش،دقت بیشتری به کار گیرند چراکه،دست کم،به نزد افکار عمومی،رفتار

و گفتار آنها،داوری موشکافانه‌ای می‌شود و ناگزیرند به وجدان همگانی پاسخگو باشند.

اما در این میان، جای خود دانش‌آموزان خالی بودو به ویژه نهادهای گروهی آنها، مانند مجلس دانش‌آموزی. مجلس دانش‌آموزی- تا آنجا که من پیگیر بودم و از تارنمای آن نیز نمایان است- حتی از یک پیام همدردی خشک و خالی هم دریغ ورزید، تا چه رسد به این که در مقام خرده برآید و از کارگزاران آموزشی منطقه و وزارت،خواستار توضیح گردد- گرچه در رخدادهای گذشته نیز،واکنش ویژه‌ای از این نهاد مدنی دانش‌آموزی دیده نشده است. این رویکرد و رفتار نمایندگان دانش‌آموزان ایران،از آن رو،سخت پرسش‌انگیز و شگفتی‌آور است که در "منشور ملی حقوق دانش‌آموز" که در سال‌های پایانی دولت اصلاحات،در خود مجلس دانش‌آموزی به تصویب رسید و برای تایید پایانی،به شورای عالی آموزش و پرورش فرستاده شد- گرچه گویا هنوز هم در آن شورا خاک می‌خورد و تایید نشده- به چنین درون مایه‌ای برمی‌خوریم: " با توجه به حضور چندین ساله دانش‌آموزان در مراکز آموزشی و به علت شرایط سنی و اجتماعی خاص آنها،دانش‌آموزان بسیار آسیب‌پذیر می‌باشند و این آسیب پذیری ایجاب می‌کند که با وضع قوانین مناسب و خاص برای دانش‌آموزان،زمینه‌های لازم را جهت رشد و سلامت جسمی،فکری و روانی آنها تأمین شود ... دانش‌آموزان حق دارند در محیطی با تراکم فضایی متناسب با سن و مرحله رشد خود،تحصیل کنند. دانش‌آموزان حق برخورداری از محیط سالم و ایمن آموزشی به منظور تأمین بهداشت روانی و سلامت جسمانی را دارند." در کلاس درس شین آباد،37دانش‌آموز حضور داشته است- دست‌کم ده دانش‌آموز بیش از استاندارد- به گفته خود دانش‌آموزان،درِ کلاس دستگیره نداشته،از تاریخ کپسول‌های آتش‌نشانی مدرسه مدت‌ هاگذشته بوده است و به گفته‌ای دیگر،چنین کپسول هایی،سراسر،وجود نداشته‌اند، و چندین و چند مورد دیگر،که می‌توان به بررسی آن پرداخت و کارگزاران را به پاسخگویی فراخواند. آیا اینها نباید در دستور کار نمایندگان دانش‌آموزان بنشینند؟ مجلس دانش‌آموزی،یک نهاد مدنی دانش‌آموزی است که اگر به کارکرد راستین خود بپردازد می‌تواند در آموزش رفتار اجتماعی نوین،از ده‌ها درس و کلاس،اثربخش‌تر باشد. افزون بر این،با نشان دادن حساسیت به چنین رخدادهای جانگدازی،در پیشگیری از آنها،گامی هر چند کوچک بردارد.

در آموزش و پرورش نوین، که شهروندسازی در دستور کار می‌نشیند،بیش از آموزه‌های نظری، بر رفتار و کردار دانش‌آموز و آموزگار پای فشرده می‌شود. یعنی برای پرورش انسانی پاسخگو،اخلاقی و مدنی،هم بر اخلاقی بودن درون مایه و آموزه‌های درسی تاکید می‌رود و هم بر فرآیند آموزش و چگونگی برخورد آموزگار با دانش‌آموز،دانش‌آموز با آموزگار و دانش‌آموز با دانش‌آموز. در بسیاری از دستگاه‌های آموزشی پیشروی جهان، درس اخلاق،عملی آموزش داده می‌شود. دانش‌آموزان دوره‌هایی می‌گذرانند مانند یاری به پیرمردان و پیرزنان از کار افتاده،کار در بنگاه‌های نیکوکارانه(خیریه) و شرکت در انجمن‌های دانش‌آموزی و دخالت در چگونگی روند آموزش و کار و رفتار گروهی با همدیگر. در خود سند تحول بنیادین در آموزش‌و پرورش خودمان نیز،به این مسئله پرداخته شده است که دانش‌آموزان باید،در برخی از کارهای آموزشگاه ها،دخالت داده شوند،و کار گروهی و برخورد جمعی را یاد بگیرند. روشن است که چنین سفارش‌هایی،نباید صوری و ظاهری به شمار روند. یکی از برجسته‌ترین رفتارهای اخلاقی،که باید آموزش داده شود،حساس بودن نسبت به رخدادهای ناگواری است که بر دیگر دانش‌آموزان رفته و می‌رود. فرمان زرین اخلاق،که پایه هرگونه دستگاه اخلاقی انسانی به شمار می‌رود- آنچه که برای خود می‌پسندی،برای دیگران هم بپسند و آنچه که برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند- پیش از این که آموزه‌ای نظری باشد و با گفت و گو و کنکاش اندیشگی بر جان انسان بنشیند،نمونه‌ای رفتاری و عملی می‌خواهد. مجلس دانش‌آموزی،می‌تواند الگوی رفتاری دانش‌آموزان اخلاقی- مدنی کشور باشد.

ادامه مطلب ...

نابسامانی اقتصادی و پیامدهای آموزشی

 

محمد رضا نیک نژاد، روزنامه آرمان، 3/10/91

“کیان” دانش آموز درس خوان،خوش چهره،دوست داشتنی و با ادبی بود. مادرش را در نشست های اولیا و مربیان می دیدم- من نماینده همکاران بودم و او عضو انجمن- همواره پیگیر درس پسرش بود. آن کلاس و دانش آموزانش برای من یادگارهای فراوانی بر جا گذاشتند زیرا افزون بر اخلاق و معرفت کلاسی،بیشترشان درس خوان و باهوش بودند. آن سال گذشت،همه بچه ها به مرکز پیش دانشگاهی رفتند و من نیز کم و بیش و جسته گریخته از برخی دانش آموزان درباره کیان هم خبر می گرفتم. برادرش سال بعد به دبیرستان ما آمده و مادرش نیز دوباره به عضویت انجمن اولیا و مربیان برگزیده شد. هر از گاهی از کیان می گفت،که بسیار خوب درس می خواند و امیدواریم که رشته ی درخوری برگزیده شود. اما در میانه های سال،مادر کمتر به انجمن می آمد و گاهی نیز خود را از من پنهان می کرد. روزی کیان را در خیابان دیدم،چهره گذشته را نداشت. شکسته و خسته،موهایی بلند تا روی شانه ها،شلواری پاره پاره و ... داشت. پرسش های فراوانی در سرم پدید آمد ولی نتوانستم از او بپرسم. تابستان آن سال معاون دبیرستان مرا- به عنوان نماینده دبیران- به دبیرستان فراخواند. او برای اخراج یک دانش آموز نیاز به امضای من داشت،شورای دبیرستان برای بیرون کردن آن دانش آموز هم رای و همراه شده بودند. دانش آموزی سال اولی بود که دوچرخه ی همکلاس اش را از دبیرستان دزدیده بود. پس از کمی کند و کاو،نوبت به امضای من رسید. هنگامی که نام دانش آموز را پرسیدم،سرجایم خشکم زد. نام برادر کیان بود. شگفت زده از معاونمان پرسیدم این خانواده بسیار محترم و با فرهنگ اند،مادرش عضو انجمن است و کارهای بسیار خوبی برای مدرسه و بچه های انجام داده است،این رفتار بسیار دور از این خانواده است! اما او در پاسخ آهی کشید و گفت:پدرش بازاری بوده،در نابسامانی های اقتصادی ورشکست گردیده و اختلافات خانوادگی هم بالا گرفته و به جدایی پدر و مادر انجامیده است. کیان که دانشجو شده بود از درس و مشق فراری شده و برادر کوچکش نیز به دزدی رو آورده است. چند روزی از خواب و خوراک افتاده بودم. کاری از دستم ساخته نبود و چقدر سخت است هنگامی که انسان در می یابد تا چه اندازه نا توان است.

 نابسامانی های اقتصادی برای گروه ها و افراد گوناگون،پیامدهای گوناگون و گاهی بسیار زیانباری در پی دارد. اما این پیامدها در آموزش و پرورش،در بخش دانش آموزی کمتر به چشم می آید و درباره فرهنگیان نیز اگرچه با سر و صدا همراه بوده است،اما کمتر مورد توجه کارگزاران قرار می گیرد.

 این روزها گلایه هایی از سوی دانش آموزان و پدر و مادرها درباره کمک های مردمی به مدرسه ها  شنیده می شود. این گلایه ها در هنگامی افزایش یافته که سال آموزشی به پایان ماه سومش نزدیک می شود و هنوز هم از سرانه دانش آموزی- بودجه ای که آموزش و پرورش در سال آموزشی به ازای هر دانش آموز و برای هزینه های روزمره مدرسه پرداخت می کند- خبری نیست. در چانه زنی های مدیران با کارگزاران فرادست،به آنها سفارش می شود کمک ها را دریافت نمایند،اما به گونه ای که اعتراضی پدید نیاورد! فیش های برق،آب،گاز و تلفن مدرسه ها ماهانه صادر شده و مدیران هر ماه برای جلوگیری از قطع خدمات یاد شده،وادار به تهیه و پرداخت پول به هر شکلی می شوند. در این کمبود فزاینده بودجه،راهی جز فشار به خانواده ها نمی ماند. از سوی دیگر ابزارهای آموزشی- مانند دیگر نیاز ها و خدمات اجتماعی افزایش بهایی دو تا سه برابر را تجربه کرده اند. برای نمونه بهای کتاب های کمک درسی کنکور،در سنجش با سال گذشته،بیش از دو برابر شده است. برای دانش آموزان سال چهارم،تهیه این کتاب ها بیش از دویست هزار تومان هزینه دارد. اگر این هزینه را به شهریه کلاس های کنکور- دولتی نه غیر دولتی که گاه تا ده میلیون تومان می رسد- بیافزاییم چیزی کم و بیش یک و نیم تا دو میلیون تومان می شود.  این مخارج با به حساب آوردن افزایش هزینه ها،پس از اجرای هدفمندی یارانه ها،فشار کمرشکنی به خانواده های متوسط شهری وارد می کند. خانواده ها یا از پس هزینه ها بر نمی آیند که سرخوردگی دانش آموز و پدر و مادر را به همراه دارد و یا با هزار جور صرفه جویی و کاهش هزینه در بخش های دیگر- مانند خورد و خوراک- در تهیه آن کامیابند که پیامدهایی درازمدت تر را به همراه خواهد داشت. در هر دو شکل، تنش های روحی و روانی،زیرساخت های بنیادی ترین نهاد اجتماعی-خانواده- را به مخاطره خواهد انداخت. این فشارها پیامدهایی مانند افت آموزشی،افزایش کودکان و نوجوانان بازمانده از آموزش،بالا رفتن حس تحقیر شدگی در دانش آموزانی که نمی توانند کمکِ درخور را پرداخت نمایند،بالا رفتن تنش های خانوادگی میان این خانواده ها،دامن زدن به حس ناتوانی پدر و مادر در برابر فرزندانشان و ....را در پی خواهد داشت. و بیش از همه بر دانش آموزان اثر گذاشته و افزون بر ضربه زدن به فرآیند آموزش و تمرکز کلاسی،آنها را از درس و مشق و مدرسه گریزان می نماید و شوربختانه کسی پاسخگوی این پیامدها نیست.

 اما روی دیگر سکه در تاثیر نابسامانی های اقتصادی در آموزش و پرورش،کم توانی فرهنگیان در فراهم نمودن کمترین سطح زندگی است. اگرچه اکنون مانند گذشته این صنف تنها گروه ناراضی از دریافت های خود نیستند و کارمندان دیگر نیز کم و بیش در این حس با معلمان همراهی بیشتری یافته اند،اما ناتوانی یا کم توانی ملی این گروه از کارمندان دولت پیامدهای بسیار فاجعه آمیزی را برای ساختار آموزشی کشور در پی خواهد داشت. اکنون فرهنگیان تنها خود را پاسخگوی وظیفه های کلیشه ای و سازمانی می دانند. درگیری های اقتصادی،آنها را به شغل های دوم و سوم واداشته و انرژی و توان آنها را در انجام وظایف آموزشی خویش،به گونه ای فزاینده، کاسته است. آنها خود را همواره بستانکارِ ساختار آموزشی،دولت و پدر و مادرها می دانند و به هیچ رو حقوق خود را در سنجش با دشواری های کار معلمی درخور نمی یابند. نا کافی بودن دستمزد،نارضایتی شغلی در معلمان را به شدت افزایش داده و در کلاس رفتن و در زمان آموزش،آشکارا بی انگیزگی در رفتارهای حرفه ای آنها نمایان است. این بی انگیزگی،بی گمان،ضربه های سخت و بی برگشتی را به فرآیند یادگیری- یاددهی و سامانه ی آموزشی وارده نموده و آن را بیش از گذشته دچار ناکارآمدی و روزمرگی نموده است. در پایان شاید رفتار رئیس جمهور برزیل- کشوری توسعه یابنده با اقتصادی شکوفا- بسیار آموزنده باشد که در روزهای گذشته با وجود پیشرفت های اقتصادی باور نکردنی،خواستار افزایش بودجه آموزش و پرورش شده است. گویا او دریافته است که ورود به جرگه ی کشورهای پیشرفته،تنها در گرو توسعه ی انسانی کشور است نه پیشرفت های اقتصادی!باشد که دست اندرکاران کشور هر چه زودتر راهی برای برونرفت از این برزخ اقتصادی بیاندیشند.

ادامه مطلب ...