خبر گزاری ایلنا، ۲۳ مرداد ۹۲
چکیده: «نقش واسطهگری میان بدنه اجتماعی و دولت نباید تشکلها را به بخشی از بدنه بوروکراتیک دولت تبدیل کند./ حتی اگر دولت آقای روحانی بخواهد تشکلهای صنفی را از سر دلسوزی وارد دولت کند آنها نباید به چنین شرایطی تن دهند.»
یک فعال صنفی معلمان گفت: فشارهایی که طی ۸ سال گذشته بر نهادهای مدنی به طور عام و تشکلهای صنفی معلمان به طور خاص وارد شده نیروهایشان را زمینگیر و ساختارشان را ناکارآمد کرده است.
«محمدرضا نیکنژاد» در این باره به ایلنا گفت: رابطه دولت با تشکلهای صنفی نیازمند بازسازی کلی است. دولت آقای روحانی میتواند با ایجاد فضای لازم برای فعالیت کنشگران صنفی به گسترش کمی و کیفی نهادهای مدنی کمک کند.
وی عدم تمایل معلمان به مشارکت در فعالیتهای صنفی را یکی از آسیبهای تشکلهای فعال در کشور دانست و افزود: شرایط ۸ سال گذشته به خودداری معلمان از ورود به ساختار تشکلهای صنفی منجر شده است. در حالی که تعداد اعضای تشکلهای صنفی در کشورهای دموکراتیک به ۴ الی ۵ میلیون نفر میرسد، این تعداد با بدنه اجتماعی تشکلهای صنفی موجود در کشور قابل قیاس نیست.
این فعال صنفی معلمان ادامه داد: حتی در برخی از شهرهای کشور، تعداد اعضای تشکلهای صنفی معلمان از تعداد انگشتان دست کمتر است. کاهش فشارهای نهادهای نظارتی باعث میشود معلمان با خاطری آسوده به فعالیت صنفی بپردازند.
به گفتهٔ آقای نیکنژاد، اگر تشکیلاتی به وجود بیاید ولی به دلیل محدودیت در عضو گیری، بدنهٔ اجتماعی کوچکی داشته باشد نقش صنفیاش اساسا زیر سوال میرود.
او در ادامه بیان کرد: تشکلهای صنفی واسطه میان دولت و معلمان هستند. برخی نهادهای مدنی ماند احزاب، نقش سیاسی برای خود تعریف کردهاند بنابراین برای کسب جایگاه در دولت دورخیز میکنند اما نهادهای صنفی باید غیر سیاسی باشند.
نیکنژاد تصریح کرد: حتی اگر دولت آقای روحانی بخواهد تشکلهای صنفی را از سر دلسوزی وارد دولت کند آنها نباید به چنین شرایطی تن دهند زیرا ورود یک تشکل صنفی به دولت، زبانش را کند میکند.
وی افزود: یکی از ویژگیهای اصلی نهادهای صنفی، دور نگه داشتن خودشان از نهاد دولت است. نقش واسطهگری میان بدنه اجتماعی و دولت نباید تشکلها را به بخشی از بدنه بوروکراتیک دولت تبدیل کند.
این فعال صنفی معلمان در پایان اظهارداشت: نهادهای مدنی از جمله تشکلهای صنفی معلمان در حال حاضر شرایط شکنندهای دارند اما دولت قدرت مسلط است بنابراین در صورتی که این نهادها با دولت، وارد تعاملاتی خاص شوند به دلیل قدرت بلامنازع دولت، در آن حل میشوند.
گزارش روزنامه ی بهار/۲۳ مرداد ۹۲
«نجفی چهره شناختهشده سیاسی است نه فرهنگی و علمی»، «آقای نجفی شما از نظام و شهدا خجالت نکشیدید؟»، «نجفی اعتقاد لازم را به جایگاه آموزشوپرورش ندارد»؛ اینها تنها نمونههایی از جملههایی است که دو روز پیش مخالفان محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش برای کابینه دولت یازدهم بر زبان آوردند؛ مخالفانی که هرچند تعدادشان از موافقان وزیر شدن نجفی کمتر است ولی این روزها دارند تمام تلاششان را میکنند که جلوی تکیه زدن او بر صندلی وزارت آموزشوپرورش را بگیرند. نجفی اما برای همه انتقادهایی که به او میشود، پاسخی دارد. این از سخنرانی دیروز او در صحن مجلس پیداست.
رد انحلال معاونت پرورشی در دوران وزارت، دوری از شتابزدگی برای اجرای برنامههای سند تحول و تدوین نقشه راه، تاکید بر تربیت دینی در آموزشوپرورش، هویت بخشی به مراکز تربیت معلم، توجه به شأن و کرامت معلم و رضایت شغلی آنها، برطرف کردن اشکالات اجرای نظام 3-3-6 از حرفهایی بود که دیروز نجفی از آنها حرف به میان آورد.
او برای اتهامات سیاسیای هم که مخالفانش در مجلس به او زدند، پاسخهایی داشت: «در هیچ راهپیمایی در سال 88 شرکت نکردهام، اگر کسی عکس یا حتی شاهدی برای حضور من در راهپیمایی سال 88 بیاورد من قبول میکنم که حتی راس فتنه هستم چون میدانم همه دروغ و تهمت است حتی تلاش کردیم آب روی آتش فتنه بریزیم، برخلاف افرادی که تلاش کرده و میکنند که بنزین روی آن بریزند.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره دیدارش با خانوادههای زندانیان سیاسی گفت: «من عضو شورای شهر تهران بودم و به دیدار خانوادهای رفتم که شوهرش بیدلیل در نتیجه شلوغیهای سال 88 فوت شده بود و تنها برای خرید دارو به داروخانه رفته و دیگر بازنگشته بود اگر ما به آنان توجه نمیکردیم آنها به سمت رسانههای بیگانه پناه میبردند، حتی من گزارش دیدارهایم را به مقام معظم رهبری داده و ایشان موضوع را به شورای امنیت ملی ارجاع دادند.»
حرف فرهنگیان و فعالان صنفی آموزشوپرورش اما همان است: «میخواهیم وزیرمان محمدعلی نجفی باشد.» آنها این روزها با هر روشی که شده حرفشان را به گوش نجفی رساندهاند، جلسه تشکیل دادهاند و حتی به قول وزیر پیشنهادی، «ختم قرآن نذر کردهاند» تا او رای بیاورد. تعدادی از این فعالان و فرهنگیان در گفتوگو با «بهار» دلایل موافقتشان را با وزیرشدن محمدعلی نجفی برای آموزشوپرورش اینطور بیان کردند.
نجفی، تنها فرد موردوثوق معلمان
محمود بهشتی، کارشناس آموزشوپرورش یکی از موافقان محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش است. او میگوید بررسی برنامههای آقای نجفی مسئلهای است که باید توسط نمایندگان مجلس انجام میشد: «ولی متاسفانه در حرفهای مخالفان، کمتر به برنامهها پرداخته شد و اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مخالف پیرامون مسائل سیاسی مربوط به آقای نجفی حرفهایی مطرح کردند، اگرچه ما در سالهای گذشته ارائه برنامههای متعددی را از جانب وزرای پیشین شاهد بودهایم که عمدتا به دلیل ناتوانی وزیر مربوطه یا باور نداشتن واقعی به برنامه یا نداشتن کادر اجرایی مناسب یا وجود نداشتن اعتماد جامعه فرهنگیان به وزیر مربوطه هیچیک از برنامهها آنگونه که باید به مرحله اجرا درنیامده و موفق نبوده است.»
او معتقد است: «به جرات میتوان گفت که از ابتدای انقلاب آموزشوپرورش کمتر وزیری در قدوقواره آقای نجفی دیده باشد و معلمان با وجود ضعفها و کاستیهایی که همیشه شاهد بودهاند بهترین دستاوردها را در دوره وزارت او تجربه کردهاند. ما از نمایندگان محترم به جدیت توقع داریم که دست رد به سینه موکلان خود نزنند و با رای قاطع و بالا وزیر مورد حمایت جامعه معلمان و تشکلهای صنفی را تایید کنند. آقای نجفی تنها فردی است که از نظر توانایی و کارآیی کاملا مورد وثوق جامعه فرهنگیان است.»
نجفی، دریچه امیدی رو به آینده
محمدرضا نیکنژاد، معلم و کارشناس آموزشی میگوید که بیشتر انتقادها به نجفی از جنس سیاست بود که چنان پیوندی با دشواریهای امروزین این نهاد ندارد: «اگرچه این مخالفتها حق نمایندگان است اما ساختار سامانه آموزشی از ناکارآمدیها، سیاست زدگیها، انتظارات بیش از حد توان سازمانی، بیبرنامگی و شتابزدگی، حرکت خارج از دور وظایف ذاتی مانند آموزشهای شهروندی، جامعهپذیری و غیره خسته است. سامانه آموزشی نیاز به وزیری توانمند، با تجربه، برنامهمدار و مدیری اندیشهمحور دارد تا بتواند به دور از سیاستزدگیهای همهگیر و رایج، برنامههای نوشته شده در سندهای بالادستی را پیش ببرد.»
او ادامه میدهد: «گروهی از مخالفان وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش در مجلس، زمینهسازی حذف معاونت پرورشی را یکی از ایرادهای واردشده به ایشان میدانند. همانگونه که دکتر نجفی خود نیز در مجلس گفتند، معاونت پرورشی شش سال پس از ایشان، چهار سال دوره وزارت مظفر و دو سال نخست دوره حاجی، حذف شده است. با ورود نجفی به وزارتخانه پس از سالها این گروه از فرهنگیان جایگاه فرهنگی ویژهای یافتند و با طراحی برنامهای کلی، وظیفهای تعریفشده و شأن و منزلت معلمی یافتند. بنا بر این کار ایشان به دور از سیاستزدگی و شتابزدگیهای معمول، خدمتی به این فرهنگیان، دانشآموزان و آموزشوپرورش بود.»
احیای مشارکتجویی در آموزشوپرورش با حضور نجفی
علی پورسلیمان، عضو سازمان معلمان هم دلایل موافقتش با وزیرشدن محمدعلی نجفی را اینطور توضیح میدهد: «مخالفتها با آقای نجفی بیشتر جنبه سیاسی دارد. نمایندگان مجلس به جای اینکه نگاه واقعبینانه به مسائل آموزشوپرورش داشته باشند، نگاه سیاسی دارند و اینطور که معلوم است برنامههای آقای نجفی را کامل مطالعه نکردهاند. دلایلی که مخالفان آقای نجفی در مجلس مطرح کردند منطقی نیست و تاریخگذشته است. اگر این نمایندگان عملکرد نجفی را بررسی کنند متوجه میشوند که تجارب او میتواند بحران آموزشوپرورش را تا حد زیادی حل کند.» او از برنامههای نجفی برای آموزشوپرورش میگوید: «نجفی برنامه مشخص و مدونی برای حل کردن مشکلات اقتصادی و معیشتی معلمان دارد. دیدگاه معلمان هم همین است که مشکلات معیشتی آنها در اولویت قرار گیرد. از طرف دیگر رسیدگی به تشکلهای صنفی و نهادهای مدنی فرهنگیان از برنامههای خوب آقای نجفی است؛ موضوعی که در سالهای گذشته فراموش شده بود. از نظر من فقط این آقای نجفی است که میتواند وضعیت فعلی آموزشوپرورش را با توجه به کسری زیاد آن حل کند؛ کسریای که کمیسیون آموزش مجلس آن را چهارهزارمیلیاردتومان اعلام میکند و در واقعیت، هشتهزارمیلیاردتومان است.»
محمد رضا نیک نژاد
روزنامه ی اعتماد،22 مرداد 92
اعلام نام وزیران پیشنهادی رییسجمهور روحانی، واکنشهای گوناگونی را در میان گروههای گوناگون برانگیخته و سبب گفتوگوهای فراوانی در گستره رسانههای نوشتاری و مجازی شده است. رویکرد گروهها و جناحهای سیاسی، عموما برآمده از زمینههای حزبی و گروهی آنهاست و از این رو گاهی دچار دیدگاه «همه یا هیچ» میشوند و وابستگیهای گروهی، آنها را از بررسی کارشناسانه و فراجناحی باز میدارد. شوربختانه چنین نگاهی در برخی کانونهای اثرگذار مانند مجلس و نمایندگان آن نیز دیده میشود و به هراس از برخوردهای گروهی و جناحی در هنگام رای اعتماد به شماری از وزیران پیشنهادی دامن میزند. نگرانی از چنین برخوردهایی بر گستره فراخترین نهاد اجتماعی یعنی آموزش و پرورش نیز سایه افکنده و بسیاری از فرهنگیان را در برزخی از دلواپسی فرو برده است. با این حال هنوز هم در میان نمایندگان مجلس، هستند کسانی که مسائل آموزش و پرورش را با نگاهی کارشناسانه و حرفهیی دنبال کرده و در هنگام بررسی و رای اعتماد، به جای وابستگیهای گروهی و حزبی، صلاحیتهای مدیریتی و تجربی وزیر پیشنهادی را مورد توجه قرار خواهند داد، امیدوارم. اما سخنی با نمایندگان مجلس. سالهاست که بزرگترین دشواری آشکار آموزش و پرورش و در پی آن فرهنگیان، کلاف سر درگم اقتصاد بوده و هست. این دشواری آنچنان بزرگ و مهار نشدنی به نظر میرسد که بسیاری از گرفتاریهای بزرگ و نهانتر گستردهترین نهاد اجتماعی را به حاشیه رانده و پنهان کرده و میکند. یکی از بزرگترین این دشواریها، ناکارآمدی این نهاد در پرورش شهروندان شایسته و جامعهپذیر و آشنا با کنشهای جامعههای نوین است.
بسیاری از دانشآموختگان مدرسهها و دانشگاهها، دانستهها، رفتارها و کردارهای درخوری برای زیست اجتماعی نوین ندارند و جامعه و کشور از ناآشنایی جوانان امروز و دیروز با این کنشهای انسانی- اجتماعی، ضربههای سهمگینی خورده و میخورد. رفتارهایی مانند خشونت پرهیزی، مدارا، راستگویی، مسوولیتپذیری، دلسوزی، احترام، همکاری و همیاری گروهی، پاسداری از زیستبوم، آموختههای بهداشتی و پزشکی، دوری از بیماریهای جسمی- اجتماعیای مانند اعتیاد و ایدز و مبازه با آنها و ... کنشهایی هستند که سامانه آموزشی چندان برنامه تعریف شدهیی برای آنها ندارد و در این بخش بهشدت دچار ناکارآمدی است. از سوی دیگر رویکرد آموزشی کنکورمدار، نتیجهگرا، حافظهمحور و بیپیوندی آموختهها با زندگی روزمره دانشآموزان، آنها را از درس و مشق فراری و بیانگیزه کرده و میکند. به سامان کردن سامانه آموزشی و سر براه کردن آن برای دستیابی به هدفهای نوین آموزشی- آنچنان گسترده و ژرف است که - نیاز به همکاری همه نهادهای دولتی، مردم نهاد و گروههای اجتماعی دارد. در این میان نقش معلم و تاثیر و همکاری او در دگرگونیهایی به این بزرگی بر کسی – ازجمله فرادستان آموزشی- پوشیده نیست. در سالهای گذشته بیاعتنایی به خواستههای فرهنگیان و به بازی نگرفتن آنها از سویی و دگرگونیهای شتابزده، شعاری و دور از نیازهای واقعی جامعه و کشور، این گروه تاثیرگذار اجتماعی را از همکاری و همراهی با کار به دستان آموزشی باز داشته و در نتیجه بسیاری از برنامههای آموزشی را زمینگیر کرده و به شکست کشانده است. در روزهای گذشته و با معرفی محمد علی نجفی به عنوان وزیر پیشنهادی دولت تازه، نظرسنجیها از استقبال فرهنگیان سراسر کشور از ایشان حکایت دارد و بسیاری از فرهنگیان، گماردن ایشان به وزارت آموزش و پرورش را مثبت میبینند. بسیاری از فرهنگیان پیشکسوت، دوران وزارت ایشان را- با وجود دشواریهای به جا مانده از دوران جنگ - کامیابترین دوره آموزش و پرورش میدانند. ایشان افزون بر اداره عقلانی این نهاد پر دردسر، توانسته بودند سر و سامانی به معیشت و منزلت بزرگترین گروه کارمندان دولت بدهند. شرح کارهای ایشان در این یادداشت کوتاه نمیگنجد اما آنقدر است که امروز و پس از شانزده سال نام ایشان سبب شادی و امید میان فرهنگیان شده است. این امید و شور برای هر فرادستی- حتی برای کشور- پیشکش بزرگی بوده و با حس اعتماد برآمده از این امید، میتوان گستردهترین دگرگونیها را در سامانه آموزشی پدید آورد. نمایندگان میدانند که گرفتاریهای آموزش و پرورش آنچنان گسترده و ژرف است که بدون همیاری فرهنگیان، امیدی به سر و سامان گرفتن آن وجود ندارد و امروز زمانی است که زمینههای این همکاری فراهم است. امیدواریم مجلس با رای اعتماد خود به باسابقهترین وزیر آموزش و پرورش، پاسخ درخوری به شور و امید این روزهای فرهنگیان داده و راه را برای دگرگونیهای درخور، در رسیدن به هدفهای نوین آموزشی در راستای سند تحول بنیادین فراهم کنند.
مهدی بهلولی
روزنامه بهار،21/5/92
یکی از موضوع های بحث انگیز آموزش و پرورش ایران،مسآله ی کیفیت آموزشی است. گرچه کمیت و شمار کسانی که آموزش می بینند و گستردگی آموزش و پرورش هم دشواری آموزشی کوچکی نیست- به ویژه هنگامی که به شمار میلیونی بی سوادانان و کم سوادانان کشور و کودکان بازمانده از آموزش توجه می کنیم- اما مسآله این است که در گستره ی زیر آموزش نیز،آموزش و پرورش از کیفیت بایسته و شایسته بهره مند نمی باشد. ناگفته نماند که کیفیت پایین آموزش،دشواره ای دیرینه است و به چند سال گذشته برنمی گردد،تنها به ایران هم محدود نمی ماند و بسیاری از کشورهای جهان با آن دست به گریبان اند. اما واپسین سخنی که درباره ی آموزش و پرورش کیفی شنیده شد سخنان محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش دولت یازدهم است : "گزارشهایی که از وضعیت کلی آموزش و پرورش در هفتههای اخیر دریافت کردهایم،حاکی از آن است که وضعیت کیفی فعالیتهای آموزش و پرورش در سطوح و دورههای مختلف اعم از ابتدایی،راهنمایی و متوسطه از شرایط خوبی برخوردار نیست و کیفیت فعالیتها چه در بخش آموزش و چه در بخش پرورش خیلی قابل دفاع نیست. " ولی یکی از دشواره های همراه با کیفیت آموزشی،تعریف این اصطلاح است. به زبان دیگر هنگامی که سخن از آموزش و پرورش کیفی می رود،گویا به روشنی نمایان نیست که از چه چیزی سخن می گوییم و شاخص آموزش و پرورش کیفی چیست؟
تعریف آموزش کیفی البته افزون بر دانشکده های آموزش و پرورش،در میان تشکل های صنفی فرهنگیان نیز انجام پذیرفته و می پذیرد. برای نمونه EI (سازمان آموزش و پرورش جهانی،که از اتحادیه های آموزگاران کشورهای جهان تشکیل شده) در شماری از همایش های خود،این مفهوم را مورد بررسی قرار داده است. هم اکنون که در ایران،از پیش از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری،بحث تشکل های صنفی جدی تر به میان آمده،چه بسا نگاهی به شاخص های تعریف کننده ی آموزش و پرورش کیفی از دیدگاه EI بیش از پیش فراخور زمانه بنماید. در زیر برگردان بخشی از گزارش EI در سال 2004 را می خوانیم که درباره ی آموزش کیفی و هدف آموزش و پرورش منتشر نموده است :
• کیفیت در آموزش و پرورش مفهومی است که به شتاب و با گذشت زمان در حال دگرگونی است. همچنین فراخور ملیت،فرهنگ،بخش های آموزش و پرورش و بازیگران گوناگون آن- دانش آموزان،آموزگاران،سیاست گذاران،جامعه ی تجاری،اتحادیه ها و ...- تآکیدهای گوناگونی می گیرد.
• آموزش و پرورش به یک معنا،همیشه افراد را برای آینده آماده می سازد. جوانان و کودکان،از رهگذر آموزش،به ابزاری برای پرداختن به وظیفه های گوناگون زندگی شان دست می یابند. آنها بایستی خودشان را برای زندگی شخصی آماده نمایند و همچنین برای مشارکت در زندگی اقتصادی،زندگی فرهنگی و زندگی سیاسی جامعه هایشان. جوانان و کودکان،باید مهارت ها و دانش بایسته ای را فراگیرند که آنها را توانا می سازد در زندگی اقتصادی،چون عضوی اثرگذار رفتار نمایند. آنها می بایست به عنوان شهروندان،یاد بگیرند که سنجشگر و پاسخگو باشند. در زندگی امروزه،همچنین نیاز است تا جوانان و کودکان،در ترازی جهانی،آماده برای مشارکت شوند و کنش ها را در همین تراز دریابند.
• این مهم است که بدانیم هدف آموزش و پرورش،تنها هدفی ابزاری نیست- ابزاری برای آماده ساختن افراد برای بازار کار و یا برای شهروندسازی. آموزش و پرورش،به خودی خود،ارزشمند است.
• چالش رویاروی هر آموزش و پرورشی این است که شالوده اش،همزمان،هم برای دگرگونی ریخته می شود و هم برای نگه داشتن بهترین ویژگی های زمان حال. هر نسل تازه ای بایستی بیاموزد که چگونه جامعه اش را به پیش ببرد و رشد دهد اما در همان زمان،بتواند این دگرگونی ها را بر روی سنت ها و دستآوردهایی پی ریزد که از پیش در جامعه بنیاد گذاشته شده اند. آموزش و پرورش بایستی به توانمندی های جوانان میدان دهد تا در جامعه،پیش از این که به کار گرفته شوند،شناسایی گردند. میان آموزش و پرورش و جامعه،میانکنش پیچیده ای وجود دارد. آموزش و پرورش،به جهاتی،آینه ی جامعه است اما در همان زمان،سازه ای اثرگذار در پیشرفت جامعه نیز می باشد.
• آموزش و پرورش کیفی،آموزش و پرورشی است که به بهترین روش،نیازهای حال و آینده یادگیرندگان ویژه را با نیازهای جامعه با شرایط و چشم انداز ویژه،هماهنگ می سازد. مفهوم کیفی،همچنین رشد توانمندهای هر کدام از عضوهای هر نسل تازه را دربرمی گیرد.
• کیفیت نمی تواند همچون مفهومی ایستا نگریسته شود. راست این است که کیفیت و استانداردها،موضوع هایی نسبی – نسبت به زمان و مکان ویژه،و نسبت به یادگیرندگان و شرایط ویژه شان- هستند. برجسته ترین جنبه ی کیفیت،فراخوری موضوع های آموزش داده شده با عینیت های آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش کیفی،آموزش و پرورشی است که برای دانش آموزان ابزاری فراهم می آورد تا به چالش های رویاروی نوع بشر بپردازند و پاسخ آنها را دریابند. در جهان دگرگون شونده،این سخن بدین معناست که آنچه دیروز،آموزش و پرورش کیفی دانسته می شد چه بسا استاندارد آنچه که فردا به عنوان کیفیت به شمار خواهد رفت را برآورده نسازد. اگر به دگرگونی های تندی که هم اکنون با فن آوری های نوین رخ می دهد درنگرییم درستی این گفته را بهتر درمی یابیم. پس کیفیت،مفهومی است که پیوسته نیازمند بحث، تعریف و بازتعریف است.
• مهارت های پایه،همچون خواندن،نوشتن و شمردن،بایستی همچون بخشی جدانشدنی از هرگونه آموزش و پرورش کیفی به شمار رود. پیش از هر پیشرفت دیگر،که می تواند در درون سامانه ی آموزشی کیفی انجام پذیرد،دست یابی به این توانمندی های پایه،بایسته است.
• ارزش ها،همچون دموکراسی و حقوق بشر،باید به عنوان بنیادهای اساسی برای آموزش و پرورش کیفی دانسته شود. آموزگاران باید نه تنها از رهگذر درون مایه ی واقعی درس هایشان،بلکه همچنین با به کارگیری این ارزش ها در شیوه های آموزشی شان،آنها را بیاموزانند. این همان چیزی است که دموکراسی،کنش و واکنش،کیفیت،ادب و همکاری را به عنوان بخش هایی از کار در مدرسه ها و نهادها،یکپارچه می سازد. در این گستره ها،آموزگاران باید سرمشق باشند. این تنها هنگامی شدنی است که موقعیت حرفه ای آموزگاران به رسمیت شناخته شود،و آموزگاران از پشتیبانی های فراخور برای انجام وظیفه هایشان برخوردار گردند.
• آموزش و پرورش کیفی،نباید همچون فرآیندی مصرفی به شمار رود؛آموزش و پرورش کیفی،فرآیند کنش و واکنش میان آموزگاران و دانش آموزان است. آموزش و پرورش باید هدف خود را دادن فرصت به دانش آموزان برای رشد شخصی بداند و در آنها اعتماد نفسی بیافریند که خود را،هم با موقعیت های تازه هماهنگ سازند و هم- هنگامی که بایسته می دانند- به چالش با آنها برخیزند. آموزش و پرورش،به هیچ رو نمی تواند فرآیندی خنثی و هیچ سو باشد؛آموزش و پرورش همواره ارزش- بنیاد خواهد بود. این ترازمندی میان "واقعیت ها"ی عینی و به پرسش گرفتن این واقعیت ها،پرده از چالش بزرگ رویاروی آموزگار حرفه ای برمی دارد.
محمد رضا نیک نژاد
روزنامه ی آرمان ،21 مرداد 92
بر کسی پوشیده نیست که آشکارترین گرفتاری آموزش و پرورش کمبود بودجه است. این گرفتاری افزون بر ابن که سبب زمین گیری فرادستان آموزشی،در حرکت به سوی هدف های کلانِ سامانه ی آموزشی شده ،گاهی نیز موجب واکنش های اعتراض آمیز فرهنگیان به ساختار آموزشی و شخص وزیر گردیده است. بیشتر دشواری های رسانه ای آموزش و پرورش،از گرفتاری های مالی حکایت دارد. برای نمونه گزاره هایی مانند "نود و پنج درصد بودجه آموزش و پرورش صرف دستمزد فرهنگیان می شود،65 درصد مدارس کشور فرسوده و 35 درصد آنها تخریبی اند،سرانه ی دانش آموزی بیش از یک سال است که به بیشتر مدارس داده نشده و یا کم داده شده است،اضافه کاری نیروهای ستادی مدرسه ها دو سال است پرداخت نشده است،150 هزار کلاس درس از بخاری نفتی بهره می گیرند،دست مزد بیشتر فرهنگیان زیر خط فقر است،پروژه های عمرانی آموزش و پرورش تعطیل شده اند،بیشتر مدارس تازه ساز به دست خیرین مدرسه ساز نوسازی شده اند و ..." بیشرین حجم خبرهای آموزش و پرورش را در بر می گیرد. چند سال پیش یکی از کارشناسان آموزشی می گفت که در هنگام تقسیم بودجه،آموزش و پرورش در اولویت های پایانی قرار دارد و علی احمدی- دومین وزیر دولت نهم- هم گفت"هیچگاه در عمرم به اندازه ی دوران وزارت آموزش و پرورش تحقیر نشده ام و دو بار بر سر گرفتن بودجه به گریه افتادم". به باور بسیاری از فرهنگیان چون نهاد آموزشی، وزارت خانه ی پول سازی نیست و همچنین بخش بزرگی از منابع و بودجه را مصرف می کند! بنابراین هیچگاه با نگاهی راهبردی و دراز مدت به آن نگریسته نشده و از این رو گرفتاری هایش روز به روز ژرفتر و ناگشودنی تر گردیده است.
اما چرا چنین است؟ کلاف سر در گم اقتصاد،کی و چگونه دست از سر پایه ای ترین نهاد اجتماعی بر می دارد؟ کی و بدست چه کسی این بی سامانی ها پایان می یابد؟
پیش از هر چیز باید باور کنیم که دشواری های آموزش و پرورش آنچنان ژرف و گسترده است که یک فرد و یک تیم و در مدت زمان اندک،توانایی حل آن را ندارند و باز کردن پیچش های این کلاف در هم تنیده،نیاز به همکاری بسیاری از نهادهای دولتی و مردم نهاد و به ویژه خواست و همراهی فرهنگیان دارد.
بسیاری از فرهنگیان به عنوان پایین ترین و بیرونی ترین لایه ی مدیریت آموزش و پرورش،گرهِ کار را در نداشتن وزیری توانمند،شاخص و دارای نفوذ بالا در دولت می دانند. به باور بسیاری از آنها ویژگی های گفته شده می توانند در هنگام چانه زنی ها و گفتگوها در کابینه،به یاری وزیر آمده و او را در پیشبرد سخنش یاری رساند. از این رو بود که ورود حاجی بابایی به ساختمان سپهبد قرنی با استقبال خوبی از سوی فرهنگیان روبرو شد و امیدهایی برای حل دشواری های آموزش و پرورش پدید آمد. ولی شوربختانه حاجی بابایی با ورود به دولت،پیوندش با بدنه ی آموزش و پرورش را گسست و با کارهایی شتابزده و شعاری، افزون بر این که نتوانست گرهی از گره های پر شمار این نهاد باز کند،آموزش و پرورش را درگیر گرفتاری های فراوان تری نمود و فرهنگیان را بیش از پیش نا امید نمود.
این روزها با برآمدن دولت تازه و با معرفی محمد علی نجفی به عنوان وزیر پیشنهادی رییس جمهور روحانی،خون تازه ای به رگ های آموزش و پرورش وارد شده و از سراسر کشور موجی از امید به بهبود و گره گشایی سامانه ی آموزشی برخاسته است. نجفی مدیری اقتصادی- آموزشی است،به این معنی که هم آشنا با چم و خم های بودجه و هم آشنا با گرفتاری های آموزشی کشور و جهان است. از سویی پیشینه ی تجربی- از سه سال وزارت علوم،9 سال وزارت آموزش و پرورش گرفته تا سه سال رییس سازمان برنامه و بودجه و شش سال عضویت در شورای شهر تهران - از او مدیری شاخص و با نفوذ در کابینه ساخته است و از سوی دیگر حضور او در دولت سازندگی با محوریت اقتصاد،از او چهره ای اقتصادی و فن سالار ارائه می دهد. همه این ویژگی ها سبب می شود که فرهنگیان با سرزندگی و امید به آینده به انتخاب رییس جمهور تازه روی خوش نشان دهند. این امید فراگیر در زیردستان برای کارفرمایان هر سازمان و وزارت خانه ای می تواند نوید بخش همراهی و همکاری دو سویه باشد و کارها را رو به سوی هدف های خُرد و کلان پیش برد. در این چند روز چشمان پر امید اما نگران فرهنگیان به کمیسیون آموزش و پرورش مجلس و همه ی نمایندگان دوخته شده است. امیدواریم که نمایندگان با گذر از سطح گروه و جناح خویش و با دیدی کارشناسی،زمینه ی حل بسیاری از گرفتاری های آموزش و پرورش را فراهم نمایند و به راحتی این امید و شور را به ناخوشی و نا امیدی نکشانند.
عبدالجلیل کریم پور
روزنامه آرمان /20مرداد92
آموزش و پرورش به عنوان نهادی با جمعیتی بالا همیشه دغدغه ی سکانداری توانمند را به همراه داشته است، به گونه ای که فراز و نشیب های متعدد موجود در آن به خوبی بیانگر این مطلب می باشد. شتابزدگی ها ، تمرکز بر حاشیه ها ، تغییرات سیستمی و عوامل متعدد دیگر، موانعی جدی در پیشبرد اهداف فراروی این نهاد مهم فرهنگی بوده است .
اگر نگاهی گذرا به دیدگاه های آقای روحانی درباره آموزش و پرورش داشته باشیم، می بینیم که دغدغه ها و مسائل موجود در این نهاد در راس هرم توجه ایشان می باشد. توجه به کیفیت و عدالت آموزشی ، مبارزه با شکاف های طبقاتی به عنوان یکی از کارکردهای مهم آموزش و پرورش ، توجه به امکانات آموزشی ، فقدان کارآمدی مناسب برای خروجی های این نهاد و...و برنامه های ارائه شده برای رفع این موانع ، مبین این مطلب می باشند . با این اوصاف پیشنهاد هوشمندانه ی ایشان برای تصدی وزارت آموزش و پررش منطبق با شعارهای انتخاباتی می باشد که می شود آن را به فال نیک گرفت . محمد علی نجفی گزینه ی پیشنهادی این وزارتخانه از پیشینه ای قابل دفاع برخوردار بوده که می تواند قدم های موثری برای رفع موانع موجود بردارد. وی درس خوانده ی ریاضی است که حضوری 9ساله در وزارت آموزش و پرورش را در کارنامه ی خویش دارد . توجه به شان و منزلت معلمان ، برنامه ی اقتصادی جامع برای سیستم آموزش و پرورش به عنوان یکی از مسائل چالش برانگیز آن ، کیفیت فعالیت های آموزشی ، عدم شتابزدگی و ... از جمله مسائلی کلی است که وی در مصاحبه ای که با ایسنا داشته به آن ها پرداخته است و توجه به نهادهای صنفی و مدنی و همچنین استفاده از ادبیات بومی در مدارس نیز از نکاتی است که در تشریح برنامه های پیشنهادی ایشان به چشم می خورد. علاوه بر این ها باید قبول کرد که توجه به دغدغه های مادی و افزایش حقوق معلمان از دوره ی تصدی وزارت وی شروع شده که می توان آن را به عنوان نقطه ا ی مثبت و قابل دفاع به حساب آورد ، با توجه به آن که ریاست سازمان برنامه و بودجه نیز در این کارنامه ثبت است . علاوه بر آن ، شاهد تاسیس پژوهشکده ، سازمان آموزش و پرورش استثنایی ، درمانگاه مخصوص فرهنگیان و صندوق ذخیره ی فرهنگیان در آن زمان می یاشیم که نقطه ی قوت دوران وزارت ایشان محسوب می گردد.
با همه ی آن چه گفته شد زمانی این گزینه که موردنظر غالب معلمان نیز می باشد حالت رسمی به خود می گیرد که رای اعتماد نمایندگان مجلس را کسب کند.
در پایان ، نظرنمایندگان مجلس را به این نکته ی مهم جلب می کنیم که ایشان تنها وزیری است که توانسته دو دوره ی موفق در آموزش و پرورش را در کارنامه ی خود ثبت کند.
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی بهار،۲۰ مرداد 92
زمستان سال 89 است. وزیر آموزش و پرورش و معاونانش مدتی است که از تعطیلی روزهای پنجشنبه در دوره ی دبستان سخن می رانند. دلایلی مانند" 36 ساعته بودن آموزگاران دبستان،ستم به آنهاست،کودکان باید زمان بیشتری را کنار خانواده بگذرانند و این تعطیلی پایه های خانواده را استوارتر می نماید و... . دبستان ها پیش از نوروز شش روزه و پس از نوروز،پنج روزه شدند! هنوز سال آموزشی به پایان نرسیده بود که زمزمه هایی از تعطیلی پنجشنبه های مدارس تهران شنیده شد. بگو مگوها،میان کاربدستان آموزشی و کمیسیون آموزش مجلس،اجرای این طرح را تا میانه ی تابستان ادامه داد. ادارات و مدرسه ها،برای برنامه ریزی شش روزه یا پنج روزه،پا در هوا بودند. به مدیران مدرسه پیشنهاد می شد که دو برنامه بنویسند،یکی شش روزه و دیگری پنج روزه! این بی برنامگی و پا در هوایی،آشفتگی در آموزشگاه ها را به اوج خود رسانده بود. سر انجام میانه های شهریور،مدرسه های تهران پنج روزه شدند. اما در میانه ی این درگیری ها،تعطیلی روزهای پنجشنبه به شهرستان ها و کل کشور گسترش یافته و کاربدستان آموزشی بر تصمیم خود برای اجرای این برنامه در سراسر کشور پافشاری می کردند. بالاخره روزهای پایانی شهریور و در آستانه ی آغاز سال آموزشی،مدرسه های سراسر کشور پنجشنبه تعطیلی شدند! جدای از ارزیابی تاثیر این تعطیلی بر فرایندهای آموزشی و فراهم نبودن زمینه های درخور برای افزایش یک زنگ به روزهای دیگر هفته- مانند جای استراحت،تهیه نهار،فشردگی برنامه و برخی درس ها در یک روز و ... - در این دوره ی شش ماهه،بیشترین فشار و آشفتگی بر مدارس وارد شد و پیامد این آشفتگی سرراست بر چرخه ی آموزش خُرد کننده و ویرانگر بود.
این تنها کارِ شتابزده ی حاجی بابایی نبود. پیگیری و اجرای بی اولویت سند تحول بنیادین،دیگر برنامه ای بود که ساختار آموزشی کشور را به چالشی باور نکردنی کشاند. سند تحول دارای 131 راهکار است. 112 هُمین(راهکار1/21) آن به اصلاح و بازنگری در ساختار دوره های آموزشی اشاره دارد. جهش از نخستین اولویت ها،به پله های پایانی آن- بدون زمینه سازی های درخور برای اجرا- بسیار پرسش برانگیز و قابل پیگیری از سوی نهادهای نظارتی بود و است. سند تحول،بخشِ آموزش و پرورشِ سندِ چشم انداز بیست ساله کشور است که قرار است در سال 1404 به اجرای درآید! نگاشت چهارم کتابچه ی برنامه درسی ملی- بهمن 89– هم ورود پایه ی ششم را به سال 1400 یا1401 موکول می کند،اماچرا ده سال زودتر؟ این همه شتاب،چرا؟ در همه جا دگرگونی های ساختار آموزشی- به دلیل حساسیت و تاثیر فراگیر آن بر چندین نسل- به گونه ای برنامه ریزی شده و آرام و با پایش همیشگی و برگشت و بازنگری بخش های ضعیف و بازسازی آنها،انجام می گیرد. اما در اجرای سند تحول،چنین فرایندی پیش رفت؟ برای اجرای ساختار6-3-3 یا3-3-3-3! افزون بر به کارگیری نیروهای آموزش ندیده و جابجایی آموزگاران بی تجربه به دوره ی دبستان،برای گنجاندن کلاس ششم در بسیاری از دبستان ها از آزمایشگاه، کارگاه،حیاط و یا راهروها و یا پرشمار کردن دانش آموزان پایه های گوناگون بهره گرفته شد، این یعنی تحول بنیادین؟ و ...
بگذریم باید همواره رو به آینده بود. در این روزها،پیشنهاد محمدعلی نجفی برای وزارت آموزش و پرورش در میان بسیاری از فرهنگیان،سببِ امید به پایان چنین رویه ای شده است. 3 سال وزارتِ در آموزش عالی،نه سال آموزش و پرورش،3 سال برنامه و بودجه و شش سال شورای شهر تهران،از او مدیری توانا و با تجربه به نمایش می گذارد که پس از سال ها برای ساختار بیمارِ آموزش و پرورش،نویدبخش وزیری با نفوذ در ساختار قدرت و البته کابینه، اندیشه مدار و برنامه محور،آشنا با دردهای کهنه ی ساختار آموزشی کشور و ساختارهای نوین جهانی و ... است.نجفی در روزهای گذشته و در میان شور و شادابی نمایندگان تشکل های علمی،صنفی و سیاسی فرهنگیان- که نماینده ی بسیاری از فرهنگیان سراسر کشور و برآمده از آنها هستند- و شماری از نمایندگان مجلس،به نکاتی درباره برنامه هایش اشاره کرد. اگر این برنامه ها را در سنجش با کارهای دوره چهارساله گذشته قراردهیم،به پایبندی ایشان به دگرگونی های آرام،برنامه محور و اندیشه مدار بیشتر پی خواهیم برد.
" برای اول مهر امسال تغییر آنچنانی در آموزش و پرورش ایجاد نمیکنم و سعی داریم در مهر امسال آن برنامههایی اجرا شود که آرامشی نسبی را در بین مدیران، معلمان و دانش اموزان ایجاد کند...البته در طول 4 سال همه این گرهها باز نمیشود بلکه بخشی از راه را میتوانیم پیش ببریم تا مسیر را برای آیندگان فراهم کنیم.... حداقل یک دوره 20 ساله باید طی شود تا سند به طور کامل اجرا و به اهداف آن نائل آییم.... در ارتباط با اجرای سند تحول بنیادین، تقدم و تاخر اجرای این برنامه به خوبی مورد کنکاش قرار نگرفته است.... به طوری که یکباره دوره ابتدایی تبدیل به یک دوره شش ساله شد بدون اینکه کتابها تهیه شده باشد".(ایلنا 15/5/ 92)
امروز پس از سال ها،فرهنگیان،گمان می کنند ورود نجفی،پایان آشفتگی و بی برنامگی ها است. چنین امیدی برای هر مدیری بزرگترین هدیه در راستای پیشبرد برنامه هایش است و نوید همکاریِ دو سویه ای میان فرهنگیان و مدیران آموزشی کشور است. باشد که نمایندگان مجلس نیز با رای اعتماد خویش،زمینه ی این همکاری را بیش از پیش فراهم نمایید.
محمد رضا نیک نژاد
تارنگار فرهنگیان نیوز،19 مرداد 92
این روزها اعلام سیاهه ی وزیران پیشنهادی رییس جمهور روحانی،در گستره ی رسانه های نوشتاری و مجازی، گفتگوهایی فراوانی را پدید آورده است. گروهی از جایگاه جناحی و حزبی یا همه ی وزیران را رد می کنند و هر سوراخ سمبه ای را می چرخند و می گردند تا بهانه ای بیابند برای زدن دست رد به سینه ی کابینه ی پیشنهادی و گروهی نیز با چشم پوشی بر همه چیز،با آغوش باز به استقبال وزیران پیشنهادی می روند. ناگفته پیداست که هیچ یک از گروه های گفته شده در راستای بررسی ریشه ای دانش و تجربه های مدیریتی در گستره ی وزیران و وزارت خانه ی پیشنهادی،راه به جایی نمی برند. در این میان گروه مخالف برای حمله و ضربه،شخصیت های تاثیر گذار و با نفوذ کابینه ی پیشنهادی را بیش از دیگران مورد هجمه قرار داده و به دنبال حذف آنها از دولتِ آینده اند. یکی از این افراد با نفوذ و تاثیر گذار،محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش است. این استاد ریاضی،دارای تجربه های طولانی ای در پست های اجرایی و نظارتی بوده و به این سبب از جایگاه ویژه و درخشانی در میان کابینه ی پیشنهادی برخوردار است. دانش آموخته ی ریاضی در آمریکا،عضو شورای عالی آموزش و پرورش و سه سال وزیر علوم در دولت مهندس موسوی،نه سال وزیر آموزش و پرورش دولت سازندگی،سه سال رییس سازمان برنامه و بودجه دولت اصلاحات،شش سال عضو شورای شهر تهران، از ایشان فن سالاری توانا و مدیری با تجربه ساخته و از این رو مخالفان بیشترین حمله ها را متوجه ایشان نموده و می کنند.
اما اگر کمی از این جارو جنجال های سیاسی دور شویم و به بررسی کارنامه ی مدیریتی و تجربه های اجرایی ایشان بپردازیم،شاید داوری درباره ی ایشان درست تر و راست تر بنماید. این نوشته در پی بررسی موشکافانه کارنامه ی وزیر پیشینِ آموزش و پرورش است.
1- یکی از کارهای ارزشمند دکتر نجفی،بهره گیری از تجربه ی مدیران گذشته است. در روزهای پس از انتخابات،رییس جمهور روحانی،برای بررسی و ارزیابی دشواری ها و مسائل هر دستگاه یا وزارتخانه، کارگروهی برآمده از کارآشنایان با حوزه یا وزارتخانه ی مورد نظر،تشکیل داد. دکتر نجفی به عنوان یکی از آشناترین افراد با حوزه ی آموزشی و پرورشی،به ریاست کارگروه آموزش و پرورش برگزیده شد. ایشان شش تن را برای عضویت در این کار گروه فراخواند که دو تن از آنها از فرادستان کنونی آموزش و پرورش هستند. برخی از گروه ها و افراد نزدیک به ایشان و رییس جمهور،از برگزیدن این دو تن گله کردند. نجفی از انتخاب خود دفاع کرده و دعوت آنها به کارگروه را برای آشنایی با فرایند و سیاست های کنونی آموزش و پرورش و کارهایی که انجام گرفته و قرار است انجام گیرد،ضروری دانستند. در سال ورود به دولت سازندگی نیز در دوران وزارت،نشست هایی را با وزیران پیشین این وزارت خانه- پرورش،اکرمی و شکوهی- برگزار نمود تا در جریان کارها قرار گیرد و آغازگاه حرکت خود را بشناسد.
2- در یکی دو سال گذشته دکتر نجفی به عنوان عضو شورای شهر تهران،دیدارهایی با برخی از تشکل ها و کنشگران صنفی معلمان داشته و در نشست هایی،افزون بر پاسخ به پرسش های آنها،گوش شنوایی برای دردها و دشواری های صنفی و حرفه ای آنها بوده است. این ارتباط سبب آشنایی او با گرفتاری های امروزین فرهنگیان و سامانه ی آموزشی گردیده است. دیدارها و گفت و شنودها زمینه حضور نماینده ی یکی از تشکل های فراگیر صنفی در کارگروه آموزش و پرورش گردید و زمینه های ارتباط تعریف شده و همیشگی میان وزیر و تشکل ها را فراهم نموده است. همین پیوند سبب شد که 15 مرداد نشست هم اندیشی تشکل های صنفی،علمی و سیاسی آموزش و پرورش با حضور شماری از نمایندگان مجلس انجام پذیرد و در این نشست این تشکل ها از وزارت ایشان حمایت کردند. با توجه به فراگیری برخی از این تشکل ها و آشنایی بسیاری از فرهنگیان – دست کم- با افراد تاثیر گذار این جریان ها، می تواند برآوردی از دیدگاه فرهنگیان سراسر کشور در دست داشت. امروز بسیاری از فرهنگیان کشور،از ورود دکتر نجفی به وزارت خانه ی آموزش و پرورش استقبال کرده و موجی از شور و امید به دگرگونی های مثبت در راستای رسیدن معلمان به جایگاه معیشتی-منزلتی درخور در سراسر کشور دیده می شود.
3- نا گفته پیداست که در هر سازمان یا وزارت خانه ای پشتیبانی،حمایت و علاقه ی زیردستان نسبت به فرادستان،بهترین زمینه برای پیشرفت به سوی هدف های خُرد و کلان آن سازمان یا وزارت خانه است. امروز فرهنگیان با شادی و امید چشم براه وزیدن نسیم دگرگونی های برآمده از وزارت محمد علی نجفی اند. این شور و امید بزرگترین سرمایه برای نظام،آموزش و پرورش و وزیر است. امروز بیش از هر زمانی فرهنگیان آماده ی همراهی و همکاری با وزیر آموزش و پرورش دولت تدبیر و امیدند.
4- در بخش چهارم،یاداشت بر آن است که به برخی از کارها و دیدگاه های محمد علی نجفی در دوران نه ساله ی وزارت اش در آموزش و پرورش بپردازد.در این بخش از گفتگویی بهره گرفته شده است که دکتر نجفی در سال 90 با دوماهنامه ی"چشم انداز ایران" انجام داده اند و در شماره ی 67 ( اردیبهشت و خرداد) آن مجله به چاپ رسیده است*. نجفی در بخشی از این گفتگو به چگونگی پاگیری شورای آموزش و پرورش شهر و استان می پردازد و می گوید : " این شوراها ترکیبی بود از مردم و برخی از مسئولین شهری که اکثریت با مردم بود، اعم از امنای مردم و اولیای دانشآموزان که توسط خود خانوادهها انتخاب میشدند،فرهنگیان و بخشی از مسئولین شهری همچون فرماندار، امام جمعه و...شورا براساس این تفکر تشکیل شد که آموزش و پرورش اساساً یک نهاد مدنی است و تصمیمسازی و تصمیمگیری در مورد آموزش و پرورش، باید به مردم واگذار شود"( که شوربختانه پس از ایشان از هم پاشیده شد).
در ادامه ی گفتگو نجفی به یکی از برنامه های اقتصادی اش در آموزش و پرورش می پردازد و می گوید: "ما در کنار این شورا قانونی به تصویب رساندیم که دو درصد از فروش خدمات و کالاها،چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، به آموزشوپرورش اختصاص مییافت. این قانون میتوانست کمک خوبی به آموزشوپرورش باشد، اما در دولت اصلاحات و در دوره وزارت آقای جواد مظفر، قانونی به مجلس بردند که تمام عوارض متفرقه که به شکلهای مختلف قانونی تصویب شده بود، حذف شود. آنها توجه نداشتند که ازجمله مواردی که حذف میشود این مورد است و آموزشوپرورش وقت، دفاعی از آن نکرد. متأسفانه ضعف کارشناسی در آموزشوپرورش باعث شد که آنها در مجلس حضور نیابند و نگویندکه این مصوبه خود مجلس است و به دلایل بسیار برای آموزشوپرورش مفید است. با اصرار آقای مظاهری که وزیر اقتصاد و دارایی بودند این قانون هم حذف شد. آنها توجه نکردند که آموزشوپرورش در تمام دنیا یک نهاد استثنایی است. در مورد این نهاد استثنایی، آن قانون را میشد حفظ کرد. اتفاقاً این دو درصد در سالهای پایان وزارت من رقم بالایی میشد و بسیار راهگشا بود، چرا که این دو درصد خارج از قانون محاسبات عمومی بود و زیر نظر شوراها هزینه میشد. در نتیجه قدرت مانور بالایی داشت"
اگر چه پایه گذاری مدارس غیر انتفاعی در دوران نجفی هنوز هم محل بگو مگوها در گستره ی اقتصاد آموزش و پرورش است و بسیاری از منتقدان وی از این دریچه به او می تازند اما او در این باره می گوید "مکانیزم دیگر مشارکت مردم،تشکیل مدارس غیرانتفاعی بود. قانون مدارس غیرانتفاعی در دوران وزارت آقای اکرمی تصویب شد،ولی دولت وقت نتوانست آن را اجرا کند. این قانون در زمان وزارت من اجرا شد. مخالفین این طرح میگفتند اگر این مدارس احداث شوند،آموزشوپرورش طبقاتی میشود،اما استدلال ما این بود که راه جلوگیری از طبقاتیشدن مدارس،جلوگیری از ایجاد مدارس با کیفیت بالاتر نیست،ما باید اجازه دهیم مدارس با کیفیت بالاتر با مشارکت فرهنگی و اقتصادی مردم شکل بگیرد، آنگاه مدارس دولتی را ارتقا داد و میتوان با ایجاد یک رقابت سالم و سازنده این مدارس را ارتقا داد. شاخه تحصیلی کار و دانش در نظام متوسطه نیز از اقدامهای موفقی بود که بعدها هم دنبال شد."
وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش درباره ی نهادهای مدنی درون آموزش و پرورش و ارتباط با آنها می گوید :" نهادهای صنفی آموزشوپرورش بهعنوان بخشی از جامعه مدنی باید نقش مهمی داشته باشند،اما متأسفانه در دوران مسئولیت من نتوانستیم این کار را انجام دهیم؛یک دلیل آن غفلت خود من بود و دلیل دیگر فضای آن موقع جامعه. شما شرایط سال 1367 را نباید با دوران 1376 به بعد مقایسه کنید که بحث جامعه مدنی و توسعه سیاسی مطرح شد و رئیسجمهور و دولت هم از آنها دفاع کردند. من با این تحلیل که آموزشوپرورش درگیر مسائل پیش پا افتادهتر و کشندهتری همچون مدارس چند شیفته و یا مدارسی که در گاوداری تشکیل میشده روبه روست،رفع این مشکلات را در اولویت میدانستم. ما با این فضا روبهرو بودیم و تحلیل من در آن زمان این بود که باید مشکلات کشندهتر آموزشوپرورش را زودتر حل کنیم. البته فکر میکنم از یک جایی به بعد که این مسائل کمی سبک شد دیگر قصور از من بود و خود را در این زمینه نکوهش میکنم که نتوانستم برای نهادهای جامعه مدنی و گروههای صنفی معلمان کار مؤثرتری انجام دهم،گرچه خیلی سعی میکردم از دیدگاههای گروههایی که آن زمان در آموزشوپرورش وجود داشتند استفاده کنم،اما نه به صورت نهادمند و جدی"
این دانش آموخته ی ریاضی در آمریکا در ادامه گفتگو به فراهم کردن زمینه ی ادامه تحصیل فرهنگیان و پژوهش در آموزش و پرورش می پردازد و می گوید: "یکی از این تحولات ارتقای سطح علمی معلمان بود. ما در یکی از این سالها400هزار معلم داشتیم که همزمان در حال تحصیل بودند. هریک برای مقاطع بالاتر خود تحصیل میکردند. مسئله دیگر موضوع پژوهش بود،تا پیش از این پژوهش در آموزشوپرورش چندان معنایی نداشت. من چند نفر از اساتید برجسته از جمله آقای دکتر مهرمحمدی را دعوت کردم تا با ایشان این مسئله را مطرح کنم. آقای مهرمحمدی میگفت در دانشگاه کسی که با آموزشوپرورش همکاری میکند را به چشم حقارت میبینند. ما این نگاه را تغییر دادیم، ابتدا شورای مرکزی پژوهش تشکیل دادیم و بعد شوراهای استانی و نواحی آموزشوپرورش تشکیل شد،تا جایی که ترمی به نام معلم ـ محقق تعریف کردیم که معلمان پروژههایی در حد خود به شورای استان پیشنهاد میدادند،این شورا در حد خودش تأمین اعتبار میکرد و از یک حدی بالاتر،در مرکز تأمین اعتبار میشد و استادان بسیار برجستهای با ما همکاری میکردند. ما اولین پژوهشکده تعلیم و تربیت را تأسیس کردیم،بعدها این کار دنبال شد و چند پژوهشکده دیگر تأسیس شد و اکنون باعنوان پژوهشگاه تعلیم و تربیت فعالیت میکند. البته در حال حاضر نقش چندان تأثیرگذاری ندارد، درحالیکه در آن سالها ما هر ساله در تابستان با حضور معلم ـ محققها روش کاربردیکردن این پژوهشها را بررسی میکردیم و به نتایج بسیار خوبی هم رسیدیم....یکی دیگر از این کارها تغییر نظام تربیت معلم بود. مراکز تربیت معلم شبانهروزی بودند و نظام آموزش آنها واحدی نبود. در واقع سیستم دانشگاه بر آنها حاکم نبود و مدارک آنها به عنوان فوقدیپلم فقط در آموزشوپرورش ارزش داشت. ما این مسائل را حل کردیم. دانشآموز که میدید با انتخاب این رشتهها هم راه ادامه تحصیلش بسته میشود و هم در آموزشوپرورش مدرکش ارزش دارد،از انتخاب این رشتهها پرهیز میکرد،درنتیجه دانشآموزان خوب و متوسط سراغ این رشتهها نمیآمدند. ما تمام این مسائل را حل کردیم و راه ادامه تحصیل را تا دکترا باز کردیم".
نجفی ادامه می دهد که:" مهمترین کاری که در آن زمان شد و متأسفانه به آن کم بها داده شده، ایجاد رشتههای کار و دانش بود. ما میخواستیم دانشآموزانی تربیت کنیم که بیش از آنکه به تئوری تسلط داشته باشند،تسلط عملی داشته باشند.یکی از اقدامهای مؤثر دیگر برگرداندن بهداشتیاران به مدارس بود. بهداشت یاران پیشاز این به وزارت بهداشت و درمان منتقل شده بودند و این کار مشکلاتی در مسائل بهداشتی بویژه در سطوح مدارس ابتدایی ایجاد کرده بود. یکی دیگر از اقدامها ایجاد مشاوره در دوره متوسطه بود. عنوان دوره راهنمایی، مشاوره و راهنمایی تحصیلی است".
وزیر آموزش و پرورش دوران سازندگی درباره دیدارهای همیشگی با وزرای پیشین می گوید" من جلساتی با حضور آقایان اکرمی،پرورش و دکتر شکوهی گذاشتم. آقای شکوهی در دنیا شناخته شده بودند و یکی از صاحبنظران حوزه آموزشوپرورش هستند. آقای شکوهی مجموعهای از بایدها و نبایدها به من گفتند که یادداشت کردم".
اما شاید دلچسب ترین بخش گفته های دکتر نجفی برای فرهنگیان،آن بخشی است که به فراهم نمودن خدمات رفاهی برای فراگیرترین کارمندان دولت می پردازد و می گوید : یک میلیون معلم داشتیم که شاید 10 درصد آنها از نظر اقتصادی بالای خط متوسط جامعه بودند. من به این حرف گوش نکردم- به ایشان سفارش می شود دنبال دشواری های اقتصادی فرهنگیان نباش- چرا که دیدم بدون این کار پشتوانه فرهنگیان را از دست میدهم و نمیتوانم کار کنم. من به یک دیدگاه جهانی معتقد بودم که برای دستیابی به یک هدف بلندمدت باید هدفهای قابل دسترسی و کوچک را نیز طراحی کنیم تا مسیر حرکت را شیرین و قابل تحملتر کند،برای نمونه در یک برنامه 10 ساله نمیتوان به مردم گفت شما 10 سال صبر کنید تا وضعتان خوب شود،باید بگوییم در این10 سال پس از 2 سال این اتفاقات میافتد،این باعث میشود جامعه هم اعتمادش به شما بیشتر شود و هم اینکه بتواند مشکلات و سختیهای مسیر را تحمل کند. درنتیجه انجام برخی فعالیتهای رفاهی برای معلمان ضروری بود. پیش از انقلاب اگر کسی به خواستگاری دختری میرفت و میگفت پدرم فرهنگی است،این خود بزرگترین تضمین بود و یا اگر یک فرهنگی در دعوایی حَکَم میشد،همه قبول میکردند. پس از انقلاب برعکس شده بود و معلمان نیاز داشتند که به جایگاه اصلی خود نزدیک شوند. خدا هم کمک کرد و در این راستا توفیق زیادی حاصل شد و تا حدودی مسائل رفاهی معلمان حل شد. کارهایی مانند ارتقای سطح تحصیلی هم به این هدف کمک میکرد. ما شروع به ایجاد مجتمعهای رفاهی به نام خانه معلم کردیم و اکنون در سراسر کشور در حدود 600 خانه معلم وجود دارد و وجود آنها موجب شده است که یک فرهنگی بیشتر احساس شخصیت میکند.من همیشه میگفتم وقتی پسر یک فرهنگی با دختر یک کارمند بانک ازدواج میکند،خانواده کارمند بانک میگوید ما باشگاهی داریم که میتوانیم عروسی را در آنجا برگزار کنیم،ما کاری کردیم که فرهنگی هم بگوید ما خودمان باشگاهی داریم که امکانات خوبی دارد و عروسی را آنجا میگیریم. در حال حاضر در سراسر کشور باشگاههای فرهنگیان از بهترین باشگاههاست. اقدام دیگر تأسیس درمانگاههای معلمان بود که بهطور گسترده در کشور بهوجود آمد و در برخی از شهرها به بیمارستان فرهنگیان تبدیل شد. این بیمارستانها بسیار مجهز است. این نوع فعالیتهای رفاهی یکی از دستاوردهای موفقیتآمیز بود. من معتقد بودم که اگر این امکانات ایجاد نشود،نمیتوانیم تغییر بنیادی در آموزشوپرورش ایجاد کنیم. ما باید جایگاه از دست رفته معلمی را به او بازمیگرداندیم. حتی وضع تردد معلم به مدرسه از نظر دانشآموزان روی برداشت آنها نسبت به شغل معلمی تأثیر دارد.ما تغییراتی ایجاد کردیم که به نظرم بنیادی بود، در حال حاضر در مورد تمام آنها حضور ذهن ندارم،ولی تعداد طرحهای مهم و تأثیرگذاری که اجرا شد و بسیاری از آنها موفق هم بود زیاد است".
اما در پایان سخنی با نمایندگان مجلس،در روزهای گذشته و با معرفی محمد علی نجفی بعنوان وزیر آموزش و پرورش،به بهانه های گوناگون به ایشان حمله شده است. نگارنده هیچ کس را دور از خطا و اشتباه نمی داند و از این رو می توان با کمی جستجو در زندگی کاری و خصوصی هر انسانی،بهانه هایی برای حمله و زمینگیر کردن او پیدا نمود. اما با کمی توجه به بخشِ خاکستری ارزیابی انسان ها،بی گمان بهانه های ارزشمندی برای نگاه مثبت به او یافت خواهد شد. این یاداشت در پی آن بود تا گوشه ای از دوران مدیریت دکتر نجفی را بازگو کند. همان گونه که دیده شد این کارنامه نقاط مثبت بسیار دارد. اما نمایندگان گرامی بدانند که این روزها بزنگاه تاریخی مهمی برای سامانه ی آموزشی،دانش آموزان و فرهنگیان است. شاید کمتر کسی را بتوان یافت که این همه توجه های زیر دستان را به خود جلب کند. از این رو امید و نشاط پدید آمده در میان فرهنگیان را فرصتی برای بهبود و به سامانی آموزش و پرورش بدانید و با رای اعتماد خویش زمینه ی به بار نشستن این امیدها،برای بهتر شدن،را به فرهنگیان هدیه دهید. مطمئن باشید که فرصت و ابزار نقد همیشگی دگتر نجفی همواره و به آسانی در دست شما و ماست.
http://meisami.net/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch68/ch68-45.htm*
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،16 مرداد 92
چند روز پیش،گذرم به مدرسه ای افتاد که چند سال پیش در آن درس می دادم. پس از احوال پرسی با مدیر مدرسه،از وضعیت مدرسه و دشواری های کاری اش پرسیدم. نکته های ارزنده ای گفت که پس از پرس و جو از یکی دو مدرسه دیگر،دیدم که تنها به آن مدرسه و آن مدیر خلاصه نمی شود و کمابیش فراگیر است. در زیر به سه نکته از آنچه که این روزها در مدرسه ها می گذرد و گلایه هایی که می توان از زبان مدیران شنید اشاره می کنم :
1. ۱. در چهارم تیرماه،حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش،اعلام کرد : " ثبت نام دانش آموزان تا 15 تیرماه باید به اتمام برسد و کلاس بندی دانش آموزان تا پایان مرداد انجام خواهد شد." اما پس از پایان این مهلت و درست از آب درنیامدن این پیش بینی،در هفدهم تیرماه گفتند : " آن دسته از دانش آموزانی که هنوز ثبت نام نشده اند، تا پایان تیرماه در مدارس ثبت نام خواهند شد." اما هم اکنون و با گذشت بیش از یک هفته از پایان تیرماه،هنوز هم نام نویسی دانش آموزان در مدرسه ها ادامه دارد. این که دلیل این ناهماهنگی چیست بایستی خود کاربدستان آموزش و پرورش توضیح دهند اما گویا مسآله به استقبال کم دانش آموزان از مدرسه های نمونه دولتی و فرستادن بیش از پیش آنها به رشته های کار و دانش برمی گردد.
شاید سخنان حاجی بابایی و اعلام زمان قطعی نام نویسی دانش آموزان،از اعتماد ایشان به "سامانه ی نام نویسی الکترونیکی دانش آموزان مدارس(سناد)" برمی خیزد. در این سامانه هر دانش آموز که در مدرسه ای نام نویسی می کند دیگر نمی تواند در جایی دیگر و برای رزرو شدن در مدرسه ای دیگر اقدام به نام نویسی چندباره کند،که این موضوع البته به نام نویسی،سامانی درخور می دهد. اما دشواری و آشفتگی از آنجا برمی خیزد که گویا برای مدرسه های نمونه دولتی و هیآت امنایی ظرفیت هایی در نظر گرفته شده که با به پایان رسیدن زمان نام نویسی،نتوانسته اند به ظرفیت مورد نظر برسند. برای نمونه دبیرستان نمونه دولتی ای که بایستی 100 دانش آموز را نام نویسی می کرد،تنها 30 دانش آموز رجوع کننده داشته و دیگر دانش آموزان یا به کار و دانش فرستاده شده اند و یا در دبیرستان های دولتی معمولی نام نویسی کرده اند. گرچه هم اکنون در بیشتر مدرسه ها،به روش های گوناگون از خانواده ی دانش آموزان پول دریافت می گردد اما مبلغی که در مدرسه های نمونه دولتی و هیآت امنایی گرفته می شود،از مدرسه های دولتی معمولی بیشتر است،و از همین رو نام نویسی در مدرسه های دولتی معمولی هم بیشتر است. از یکی دوسال پیش هم،سیاست آموزش و پرورش،فرستادن هر چه بیشتر دانش آموزان به رشته های فنی و کار و دانش می باشد. پس می توان گفت که مجموعه ی از عوامل،دست به دست هم داده و سخنان حاجی بابایی درباب نام نویسی دانش آموزان،درست از آب در نیاید و نام نویسی دانش آموزان،همچنان ادامه یابد. مساله ای که برنامه ریزی مدرسه ها و شمار کلاس و شمار آموزگاران هر مدرسه را با ابهام روبرو ساخته است.
۲. با هدفمندی یارانه ها و افزایش قیمت آب و برق و گاز،مدرسه ها با مشکلی به نام قبض های پرداخت نشده روبرو شدند. به ویژه این که هم اکنون دو سال است از سرانه ی مدرسه هم خبری نیست. یعنی دو سال است که به مدرسه های دولتی یا هیچ پول و سرانه ای از سوی آموزش و پرورش پرداخت نشده و یا بسیار ناچیز داده شده است. مدرسه ای را در نظر بگیرید با 400 دانش آموز که واپسین قبض های آب و برق و گاز آن،روی هم رفته نزدیک به یک میلیون و پانصد هزار تومان می باشد. مدیر از پرداخت آن ناتوان است اما با رجوع به اداره،به او گفته شده که به هر صورتی شده بایدخود مدرسه این قیض ها را واریز نماید. تا پیش از این گفته می شد که با هماهنگی به عمل آمده میان آموزش و پرورش و وزارت نیرو،مدرسه ها یا از پرداخت این قبض ها معاف اند و یا نیم بها واریز خواهند نمود اما گویا در روزهای واپسین دولت دهم،این سخنان نادیده گرفته شده و اخطارهای پیاپی قطع آب و برق و گاز مدرسه ها،به دست مدیران می رسد.
۳. هم اکنون یک سال است که نیروهای اجرایی مدرسه ها(مدیران و معاونان)،مبلغ اضافه کاری خود را دریافت نکرده اند. میانگین این مبلغ برای هر مدیر یا معاون چیزی بیش از یک میلیون تومان در سال است. اگر سهم یک ساله ی پرداخت نشده ی بیمه طلایی فرهنگیان را هم در نظر بگیریم - که به همه ی فرهنگیان شاغل بیمه شده تعلق می گیرد- می توان گفت که آموزش و پرورش در حال حاضر و در پایان دولت دهم،دست کم 400- 500 میلیارد تومان بابت بیمه طلایی و اضافه کار نیروهای اجرایی به فرهنگیان بدهکار است.
از تارنگار حقوق معلم
مهندس هاشم خواستار (عضو هیات مدیره ی کانون صنفی معلمان خراسان) جهت اجرای حکم ابلاغ نشده به دادگاه انقلاب مشهد فراخوانده شد.
امروز در اتفاقی بسیار عجیب خانواده ی مهندس هاشم خواستار با نامه ی احضاریه ی دادگاه انقلاب مشهد جهت اجرای حکم ابلاغ نشده برای آقای خواستار مواجه شدند! طبق این نامه ایشان باید ظرف سه روز برای اجرای حکم به دادگاه انقلاب مشهد برود.
غلامحسین دوستعلی مکی وکیل ایشان نیز از ابلاغ حکم اظهار بی اطلاعی کرده است...
گفتنی است که مهندس هاشم خواستار در فعالیتهای صنفی خود رنجهای بسیاری را متحمل شده است.او در سال 83 پس از هشت روز بازداشت در دادگاه انقلاب مشهد به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دو سال حبس محکوم شد که به 3 سال حبس تعلیقی تبدیل شد.ایشان در سال 86 در دادگاه تخلفات اداری به کسر یک هشتم حقوق برای یکسال محکوم شد.سپس در سال 88 در دادگاه انقلاب مشهد بار اول به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به 6 سال حبس و در دادگاه تجدید نظر با تقلیل حکم به 2 سال حبس تعزیری محکوم گردید.که بدون حتی یک روز مرخصی دوره دو ساله ی زندان را در وکیل آباد گذراند و به دلیل افشاگری -نامه - وضعیت زندان ،جریمه ی 45 روز حبس اضافه را نیز در زندان وکیل آباد گذراند.
پس از آن انتظار می رفت که رنج های این معلم ارزشمند پایان یابد ولی با تاسف فراوان در سال 90 به دادگاه انقلاب مشهد احضار و به اتهام تشویش اذهان عمومی ،نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام به 6 میلیون تومان جریمه نقدی ، 3 سال ممنوعیت مصاحبه با رسانه ها و 3 سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد که گمان می رود این حکم -بدون ابلاغ- مربوط به پرونده ی اخیر ایشان باشد.