کیفیت آموزشی در نگاه اتحادیه های آموزگاران

 

مهدی بهلولی

روزنامه بهار،21/5/92

 یکی از موضوع های بحث انگیز آموزش و پرورش ایران،مسآله ی کیفیت آموزشی است. گرچه کمیت و شمار کسانی که آموزش می بینند و گستردگی آموزش و پرورش هم دشواری آموزشی کوچکی نیست- به ویژه هنگامی که به شمار میلیونی بی سوادانان و کم سوادانان کشور و کودکان بازمانده از آموزش توجه می کنیم- اما مسآله این است که در گستره ی زیر آموزش نیز،آموزش و پرورش از کیفیت بایسته و شایسته بهره مند نمی باشد. ناگفته نماند که کیفیت پایین آموزش،دشواره ای دیرینه است و به چند سال گذشته برنمی گردد،تنها به ایران هم محدود نمی ماند و بسیاری از کشورهای جهان با آن دست به گریبان اند. اما واپسین سخنی که درباره ی آموزش و پرورش کیفی شنیده شد سخنان محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش دولت یازدهم است : "گزارش‌هایی که از وضعیت کلی آموزش و پرورش در هفته‌های اخیر دریافت کرده‌ایم،حاکی از آن است که وضعیت کیفی فعالیت‌های آموزش و پرورش در سطوح و دوره‌های مختلف اعم از ابتدایی،راهنمایی و متوسطه از شرایط خوبی برخوردار نیست و کیفیت فعالیت‌ها چه در بخش آموزش و چه در بخش پرورش خیلی قابل دفاع نیست. " ولی یکی از دشواره های همراه با کیفیت آموزشی،تعریف این اصطلاح است. به زبان دیگر هنگامی که سخن از آموزش و پرورش کیفی می رود،گویا به روشنی نمایان نیست که از چه چیزی سخن می گوییم و شاخص آموزش و پرورش کیفی چیست؟

 تعریف آموزش کیفی البته افزون بر دانشکده های آموزش و پرورش،در میان تشکل های صنفی فرهنگیان نیز انجام پذیرفته و می پذیرد. برای نمونه EI (سازمان آموزش و پرورش جهانی،که از اتحادیه های آموزگاران کشورهای جهان تشکیل شده) در شماری از همایش های خود،این مفهوم را مورد بررسی قرار داده است. هم اکنون که در ایران،از پیش از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری،بحث تشکل های صنفی جدی تر به میان آمده،چه بسا نگاهی به شاخص های تعریف کننده ی آموزش و پرورش کیفی از دیدگاه EI بیش از پیش فراخور زمانه بنماید. در زیر برگردان بخشی از گزارش EI در سال 2004 را می خوانیم که درباره ی آموزش کیفی و هدف آموزش و پرورش منتشر نموده است :   

• کیفیت در آموزش و پرورش مفهومی است که به شتاب و با گذشت زمان در حال دگرگونی است. همچنین  فراخور ملیت،فرهنگ،بخش های آموزش و پرورش و بازیگران گوناگون آن- دانش آموزان،آموزگاران،سیاست گذاران،جامعه ی تجاری،اتحادیه ها و ...- تآکیدهای گوناگونی می گیرد.

• آموزش و پرورش به یک معنا،همیشه افراد را برای آینده آماده می سازد. جوانان و کودکان،از رهگذر آموزش،به ابزاری برای پرداختن به وظیفه های گوناگون زندگی شان دست می یابند. آنها بایستی خودشان را برای زندگی شخصی آماده نمایند و همچنین برای مشارکت در زندگی اقتصادی،زندگی فرهنگی و زندگی سیاسی جامعه هایشان. جوانان و کودکان،باید مهارت ها و دانش بایسته ای را فراگیرند که آنها را توانا می سازد در زندگی اقتصادی،چون عضوی اثرگذار رفتار نمایند. آنها می بایست به عنوان شهروندان،یاد بگیرند که سنجشگر و پاسخگو باشند. در زندگی امروزه،همچنین نیاز است تا جوانان و کودکان،در ترازی جهانی،آماده برای مشارکت شوند و کنش ها را در همین تراز دریابند.

• این مهم است که بدانیم هدف آموزش و پرورش،تنها هدفی ابزاری نیست- ابزاری برای آماده ساختن افراد برای بازار کار و یا برای شهروندسازی. آموزش و پرورش،به خودی خود،ارزشمند است.

• چالش  رویاروی هر آموزش و پرورشی این است که شالوده اش،همزمان،هم برای دگرگونی ریخته می شود و هم برای نگه داشتن بهترین ویژگی های زمان حال. هر نسل تازه ای بایستی بیاموزد که چگونه جامعه اش را به پیش ببرد و رشد دهد اما در همان زمان،بتواند این دگرگونی ها را بر روی سنت ها و دستآوردهایی پی ریزد که از پیش در جامعه بنیاد گذاشته شده اند. آموزش و پرورش بایستی به توانمندی های جوانان میدان دهد تا در جامعه،پیش از این که به کار گرفته شوند،شناسایی گردند. میان آموزش و پرورش و جامعه،میانکنش پیچیده ای وجود دارد. آموزش و پرورش،به جهاتی،آینه ی جامعه است اما در همان زمان،سازه ای اثرگذار در پیشرفت جامعه نیز می باشد.

• آموزش و پرورش کیفی،آموزش و پرورشی است که به بهترین روش،نیازهای حال و آینده یادگیرندگان ویژه را با نیازهای  جامعه با شرایط و چشم انداز ویژه،هماهنگ می سازد. مفهوم کیفی،همچنین رشد توانمندهای هر کدام از عضوهای هر نسل تازه را دربرمی گیرد.

• کیفیت نمی تواند همچون مفهومی ایستا نگریسته شود. راست این است که کیفیت و استانداردها،موضوع هایی نسبی – نسبت به زمان و مکان ویژه،و نسبت به یادگیرندگان و شرایط ویژه شان- هستند. برجسته ترین جنبه ی کیفیت،فراخوری موضوع های آموزش داده شده با عینیت های آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش کیفی،آموزش و پرورشی است که برای دانش آموزان ابزاری فراهم می آورد تا به چالش های رویاروی نوع بشر بپردازند و پاسخ آنها را دریابند. در جهان دگرگون شونده،این سخن بدین معناست که آنچه دیروز،آموزش و پرورش کیفی دانسته می شد چه بسا استاندارد آنچه که فردا به عنوان کیفیت به شمار خواهد رفت را برآورده نسازد. اگر به دگرگونی های تندی که هم اکنون با فن آوری های نوین رخ می دهد درنگرییم درستی این گفته را بهتر درمی یابیم. پس کیفیت،مفهومی است که پیوسته نیازمند بحث، تعریف و بازتعریف است.

 • مهارت های پایه،همچون خواندن،نوشتن و شمردن،بایستی همچون بخشی جدانشدنی از هرگونه آموزش و پرورش کیفی به شمار رود. پیش از هر پیشرفت دیگر،که می تواند در درون سامانه ی آموزشی کیفی انجام پذیرد،دست یابی به این توانمندی های پایه،بایسته است.

• ارزش ها،همچون دموکراسی و حقوق بشر،باید به عنوان بنیادهای اساسی برای آموزش و پرورش کیفی دانسته شود. آموزگاران باید نه تنها از رهگذر درون مایه ی واقعی درس هایشان،بلکه همچنین با به کارگیری این ارزش ها در شیوه های آموزشی شان،آنها را بیاموزانند. این همان چیزی است که دموکراسی،کنش و واکنش،کیفیت،ادب و همکاری را به عنوان بخش هایی از کار در مدرسه ها و نهادها،یکپارچه می سازد. در این گستره ها،آموزگاران باید سرمشق باشند. این تنها هنگامی شدنی است که موقعیت حرفه ای آموزگاران به رسمیت شناخته شود،و آموزگاران از پشتیبانی های فراخور برای انجام وظیفه هایشان برخوردار گردند.                    

• آموزش و پرورش کیفی،نباید همچون فرآیندی مصرفی به شمار رود؛آموزش و پرورش کیفی،فرآیند کنش و واکنش میان آموزگاران و دانش آموزان است. آموزش و پرورش باید هدف خود را دادن فرصت به دانش آموزان برای رشد شخصی بداند و در آنها اعتماد نفسی بیافریند که خود را،هم با موقعیت های تازه هماهنگ سازند و هم- هنگامی که بایسته می دانند- به چالش با آنها برخیزند. آموزش و پرورش،به هیچ رو نمی تواند فرآیندی خنثی و هیچ سو باشد؛آموزش و پرورش همواره ارزش- بنیاد خواهد بود. این ترازمندی میان "واقعیت ها"ی عینی و به پرسش گرفتن این واقعیت ها،پرده از چالش بزرگ رویاروی آموزگار حرفه ای برمی دارد.    

http://baharnewspaper.com/News/92/05/21/16819.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد