مهدی بهلولی
روزنامه بهار،26 مرداد 92
این که نمایندگان مجلس،به هر دلیل،به محمد علی نجفی،نخستین وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش دولت یازدهم رآی اعتماد ندادند،رخداد تلخی است که خاطره اش تا سال ها در یاد آموزگاران خواهد ماند. نجفی،بی گمان،یکی از توانمندترین مدیران آموزشی کشور،و دوست داشتنی ترین وزیر میان فرهنگیان است- که البته با دفاع جانانه و هوشمندانه ی خود در مجلس،به نزد فرهنگیان،از جایگاه بالاتری هم برخوردار شد. نشان و گواه درستی این سخنان،البته موجی است که در چند روز گذشته در میان فرهنگیان در پشتیبانی و هواداری از ایشان پدید آمد. نجفی با پذیرش مسئولیت سنگین وزارت خانه ی سخت نابسامان آموزش و پرورش کنونی،که از کاستی ها و کمبودهای مادی و مدیریتی در رنج است،چندی انگیزه بخش فرهنگیان گشت. گزینش نجفی،که شخصیتی است پخته،فهیم،کاردان و باسواد،نشانه ی اهمیتی دانسته شد که حسن روحانی برای آموزش و پرورش قائل است و به راستی که روحانی با گزینش نجفی،به گزینی خود را به نمایش گذاشت. ناگفته نماند که پشتیبانی شگفت انگیز فرهنگیان از وی،خبر از اندیشه ای می دهد که در میان فرهنگیان جاری است.
نجفی،برنامه های خود را در سیزده بند کلی به نگارش درآورد که در میان آنها،مواردی دیده می شود که از دلخواست های دیرینه ی بسیاری از فرهنگیان است : " تبدیل مدرسه به اصلیترین کانون تعلیم و تربیت و همچنین ارتقاء جایگاه و نقش آن در توسعه جامعه محلی با افزایش تدریجی دامنه اختیارات متناسب با این کارکردها... طراحی نظام واگذاری اختیارات اداری و اجرایی در راستای کاهش تمرکز با تاکید بر تقویت نقش شورای آموزش و پرورش استانها، مناطق و مدارس متناسب با مقتضیات آموزشی و افزایش کارآمدی شوراهای درون مدرسه (شورای معلمان، شورای دانشآموزی) و گروههای آموزشی با تفویض برخی از اختیارات اداره و مدرسه به آنان و فراهم آوردن زمینه مشارکت بیشتر ایشان در فرآیند تعلیم و تربیت... محقق ساختن دسترسی معلمان به تجارب خلاق و سازنده در ایران و جهان با استفاده از ظرفیتهای فنآوریهای نوین... برنامهریزی برای اجرای بند ج ماده ۱۹ قانون برنامه پنجم در خصوص اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی مبنی بر تقویت گویش محلی و ادبیات بومی در مدارس … گسترش ارتباط و تعامل با تشکلهای صنفی فرهنگیان و نهادهای مدنی و انجمنهای علمی فرهنگیان و تقویت نقش و جایگاه آنها در فرایند تصمیمسازی و انتقال مطالبات،انتظارات و ایدههای فرهنگیان به مدیریت آموزش و پرورش." ناگفته نماند که هم گزینش نجفی و هم برنامه های وی،هم سویی بالایی داشت با سخنان حسن روحانی در پیش از انتخابات ریاست جمهوری. و شگفت این که برخی نمایندگان مجلس،پنداری چنین نکته ی آشکاری را درنیافتند و به برخی از دیدگاه های مشترک نجفی و روحانی خرده ها گرفتند! برای نمونه حسن روحانی در تاریخ سیزدهم خرداد و در گفت و گو با پایگاه خبری آفتاب گفته بود : " من قبول دارم هر نظام اجتماعی و سیاسیای تأکیدات ایدئولوژیک و سیاسی روی آموزش و پرورش دارد،ولی در کشور ما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش و پرورش خیلی شدید است. خیلیها دوست دارند کاستیها و ناکارآمدیها در بقیه عرصهها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر میکنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است،ولی اینطور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصههای دیگر ناکارآمد باشند،قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سالهای گذشته هم نتوانستهایم این کار را انجام دهیم...این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دستآوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت،برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف تمام دستآوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و از طرف دیگر به شدت بر طبل هوشمندسازی که دستآورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است میکوبند. این مسأله از سیاسی دیدن آموزش و پرورش ناشی میشود."
باری از شگفتی های روزگار ما هم یکی همین که کسانی که نجفی را متهم می کردند که ایشان،آموزش و پرورش را سیاسی اداره خواهد کرد با تآکید نادرست بر گرایش های شخصی سیاسی نجفی، و با نگاه و نگرشی "سیاسی"،به یکی از شایسته ترین وزیران پیشنهادی دولت یازدهم رآی ندادند!
اما یک نکته روشن است که اگر حسن روحانی بخواهد بر عهد خود با مردم،و از آن میان با فرهنگیان،پایدار و استوار بماند- که البته چنین می نماید و در واپسین سخنان خود در مجلس نیز دوباره بر آن پای فشرد- نمی بایستی سخنان خود در پیش از انتخابات در باب آموزش و پرورش را از یاد ببرد. از این رو انتظار این است که ایشان در گزینش دیگر خود نیز،کسی را برگزیند که بیشترین هم سویی با نظرات آموزشی خودش و برنامه های پیشنهادی محمد علی نجفی را داشته باشد؛نظرات و برنامه هایی که با بسیاری از دلخواست های فرهنگیان نیز هماهنگ و همراستا هستند.
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،26 مرداد 92
محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش نتوانست رای اعتماد نمایندگان را بدست آورد.گفتن این جمله ی ساده از سوی رییس مجلس،آب سردی بود که پس از چهار روز پر از نگرانی و دلواپسی،برآتشِ شور و امیدِ بسیاری از فرهنگیان کشور ریخته شد. معرفی نجفی به عنوان وزیر از سوی رییس دولت "تدبیر و امید" پیشکشی ارزشمندی بود که حکایت از درک درست رییس جمهور روحانی از دشواری های گذشته و آینده ی این وزارتخانه ی پر دردسر داشت. تجربه های گران سنگ و کم و بیش کامیاب،شخصیت پر نفوذ،دانسته های تجربی- آموزشی،جایگاه دانشگاهی و از همه ارزنده تر پشتیبانی بی مانند فرهنگیان،کنشگران و تشکل های صنفی از ایشان،امیدی فراگیر و ژرف،بر آغاز راهی به سوی پایان آشفتگی ها و سیاست زدی ها در گسترده ترین نهاد اجتماعی پدید آورده بود که شوربختانه با اعتماد نکردن نمایندگان به ایشان به ناگاه جای خود را به ناامیدی و سرخوردگی داد. فرهنگیان همواره از نداشتن وزیری قوی،توانمند و پر نفوذ در کابینه گلایه داشته و بسیاری از دشواری های سامانه ی آموزشی و بی توجهی فرادستان سیاسی به این نهاد - به ویژه در زمینه ی دستمزدها - را برآمده از این می دانستند که وزیر یا پیرو بی چون و چرای فرادستان است و یا در چانه زنی های درون کابینه برای پیشبرد خواسته های فرهنگیان،توجه چندانی را برنمی انگیزد. از این رو معرفی نجفی به عنوان وزیر آموزش و پرورش بسیار به آرمان های فرهنگیان نزدیک بود. شوربختانه مجلس و نمایندگانش نتوانستند این بزنگاه تاریخی-نزدیکی و کم شدن فاصله ی میان فرادستان آموزشی و فرهنگیان- را با رای خویش قدر بنهند و از زمینه ی فراهم شده برای دگرگونی های بنیادین و شایسته بهره نگرفتند و سامانه ی آموزشی،دانش آموزان،خانواده ها،فرهنگیان و کشور را از آن محروم نمودند.دکتر نجفی در جایی از دفاع خویش در مجلس، ورودش به کارزار وزارت را پافشاری رییس جمهور و درخواست معلمان دانست. نگارنده به سهم خویش به عنوان یک فرهنگی از ورود ایشان و ارائه ی برنامه هایی پیشرو و گره گشا برای فراگیر ترین وزارتخانه کشور سپاسگزاری می کنم. و امیدوارم دولت در جایی از ایشان بهره بگیرد که نزدیک ترین فاصله را با آموزش و پرورش داشته باشد.
اما با رای نیاوردن دکتر نجفی در مجلس،منتقدان رییس جمهور اجازه ی آزمودن کلید"تدبیر" برای باز نمودن قفلِ آموزش و پرورش را به ایشان ندادند و این قفل همچنان بسته است. اما امروز چه باید کرد؟ رییس جمهور،فرهنگیان و کنشگران صنفی چه راهی پیش رو دارند؟
1- رییس جمهور در دوران تبلیغات و در گستره ی آموزش و پرورش برنامه هایی ارائه داد و این برنامه ها به گونه ای فراگیر و باور نکردنی مورد پذیرش بسیاری از فرهنگیان کشور قرار گرفت و سبب پشتیبانی این گروه تاثیر گذارِ اجتماعی از ایشان گردید. رییس جمهور با معرفی دکتر نجفی به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس نشان داد که در پیگیری و اجرای برنامه هایش در آموزش و پرورش دل استوار است. اکنون و در شرایط تازه ایشان باید نشان دهند که بر اجرای برنامه هایشان در آموزش و پرورش جدی بوده و فشارهای گوناگون نمی تواند سبب چشم پوشی از هدف هایشان گردد. معرفی گزینه ی دیگری که از سویی به برنامه های رییس جمهور پایبند و از سوی دیگر مورد پذیرش فرهنگیان باشد – اگر چه شوربختانه و با اطمینان می توان گفت کسی را همسنگ و محبوب تر از دکتر نجفی نمی یابند. این کار می تواند نقطه ی امیدی باشد که رییس جمهور،پرشمارترین کارمندان دولت را با خود همراه داشته و از این انرژی نهفته برای پیشبرد برنامه هایشان بهره گیرند. برای این کار می توانند با همکاری و همراهی نجفی،فردی نزدیک و مورد حمایت ایشان را بر گزینند و با یک تیر هم برنامه های نجفی را پیش ببرند و هم از نفوذ ایشان در میان فرهنگیان بهره گیرند. از رد کردن گزینه ی دوم نهراسد،زیرا دست رد زدن به سینه ی گزینه ی دوم برای مجلس هزینه هایی را به همراه دارد پس می توان امیدوار بود که دومین وزیر پیشنهادی رای خواهد آورد.
2- در روزهای گذشته و در پی معرفی نجفی،همدلی و همراهی کم مانندی میان فرهنگیان سراسر کشور پدید آمد. فرهنگیان باید مانند گذشته بر خواسته های صنفی و آموزشی پای فشرده و با بازتاب این خواسته ها در رسانه های گوناگون،از سویی رییس جمهور را برای معرفی وزیری توانا و محبوب یاری رسانند و از دیگر سو نمایندگان مجلس را وادارند که به خواسته ها و دغدغه های گسترده ترین کارمندان دولت تن دهند.
3- کنشگران و تشکل های صنفی نیز- مانند چند هفته ی گذشته - با گفتگوها و یاداشت های خویش در گستره رسانه های عمومی زمینه ی فشار بر دولت برای تحمیل وزیری از درون مجلس یا کانون های دیگر قدرت را از میان برداشته و با برگزاری نشست ها و گردهایی، به هم اندیشی پرداخته و نتیجه ی این نسشت ها را به گوش کارگروه تعیین وزیر و نمایندگان مجلس برسانند. تا گستره ای فراهم شود که برنامه های رییس جمهور و خواسته های فرهنگیان در گیر و دار اختلاف های سیاسی و جناحی نادیده گرفته نشود. که در این صورت ساختار آموزشی،دانش آموزان و فرهنگیان دچار آسیب های جبران ناپذیری خواهند شد.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=385&pageno=7
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،26 مرداد 92
نمایندگان مجلس به محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش دولت یازدهم رآی اعتماد ندادند اما این رآی،بی گمان چیزی از ارزش ها و شایستگی های وی کم نخواهد کرد. در میان وزیران پیشنهادی،اگر بخواهیم کسی را برگزینیم که در بدنه ی وزارت خانه ی مربوطه،بیشترین هوادار را داشته و دارد،بی شک نجفی یکی از جدی ترین گزینه هاست. البته خود نمایندگان مجلس هم درستی این سخن را می پذیرند اما شمار چشمگیری از آنها بر این باورند که نجفی اگر به وزارت برسد آموزش و پرورش را سیاسی اداره خواهد نمود و از این رو با رویکردی "سیاسی" به ایشان رآی ندادند! دراین میان البته نقش کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس – که همانگونه که نجفی هم گفت نظرشان بر کس دیگری بود - پررنگ می نماید. با این رو اما محمد علی نجفی،با دفاع جانانه و هوشمندانه ای که از خود کرد بی گمان بیش از پیش در دل های فرهنگیان جای گرفت و وارد یک بازی برد- برد شد.
از سوی دیگر،فرهنگیان نیز با هواداری به هنگام و فراگیر از نجفی- که به اعتراف بسیاری،انسانی است فرهیخته،توانمند و روشن نگر- هم سخن از دلخواست های خود گفتند و آنچه در زیر پوست مدرسه ها می گذرد را نمایان ساختند،و هم نشان دادند که به عنوان بخشی از طبقه متوسط ایران،نسبت به دگرگونی های کاری و زندگی شان بی تفاوت نیستند و به درستی می دانند که چه اندیشه ای فراخور آموزش و پرورش کنونی ایران است. پس ورود نجفی به این گستره،هم برای خود ایشان بازی برد بود و هم برای فرهنگیان؛البته برای مجلس نیز می توانست باشد که نشد!
اما آنچه که در چند روز گذشته رخ داد نکته ها و مسائل گوناگونی دارد که نباید فراموش گردند. برای نمونه این که،در برنامه های نجفی- که سیزده بند کلی داشت- به مواردی اشاره رفته بود که سالیانی است که از دلخواست های بسیاری از فرهنگیان به شمار می روند : " تبدیل مدرسه به اصلیترین کانون تعلیم و تربیت و همچنین ارتقاء جایگاه و نقش آن در توسعه جامعه محلی با افزایش تدریجی دامنه اختیارات متناسب با این کارکردها... طراحی نظام واگذاری اختیارات اداری و اجرایی در راستای کاهش تمرکز با تاکید بر تقویت نقش شورای آموزش و پرورش استانها، مناطق و مدارس متناسب با مقتضیات آموزشی و افزایش کارآمدی شوراهای درون مدرسه (شورای معلمان، شورای دانشآموزی) و گروههای آموزشی با تفویض برخی از اختیارات اداره و مدرسه به آنان و فراهم آوردن زمینه مشارکت بیشتر ایشان در فرآیند تعلیم و تربیت... محقق ساختن دسترسی معلمان به تجارب خلاق و سازنده در ایران و جهان با استفاده از ظرفیتهای فنآوریهای نوین... برنامهریزی برای اجرای بند ج ماده ۱۹ قانون برنامه پنجم در خصوص اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی مبنی بر تقویت گویش محلی و ادبیات بومی در مدارس … گسترش ارتباط و تعامل با تشکلهای صنفی فرهنگیان و نهادهای مدنی و انجمنهای علمی فرهنگیان و تقویت نقش و جایگاه آنها در فرایند تصمیمسازی و انتقال مطالبات،انتظارات و ایدههای فرهنگیان به مدیریت آموزش و پرورش." ناگفته نماند که هم گزینش نجفی و هم برنامه های وی،هم سویی بالایی داشت با سخنان حسن روحانی در پیش از انتخابات ریاست جمهوری. و شگفت این که برخی نمایندگان مجلس،پنداری چنین نکته ی آشکاری را درنیافتند و به برخی از دیدگاه های مشترک نجفی و روحانی خرده ها گرفتند! برای نمونه حسن روحانی در تاریخ سیزدهم خرداد و در گفت و گو با پایگاه خبری آفتاب گفته بود : " من قبول دارم هر نظام اجتماعی و سیاسیای تأکیدات ایدئولوژیک و سیاسی روی آموزش و پرورش دارد،ولی در کشور ما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش و پرورش خیلی شدید است. خیلیها دوست دارند کاستیها و ناکارآمدیها در بقیه عرصهها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر میکنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است،ولی اینطور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصههای دیگر ناکارآمد باشند،قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سالهای گذشته هم نتوانستهایم این کار را انجام دهیم...این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دستآوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت،برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف تمام دستآوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و از طرف دیگر به شدت بر طبل هوشمندسازی که دستآورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است میکوبند. این مسأله از سیاسی دیدن آموزش و پرورش ناشی میشود."
اما یک نکته روشن است که اگر حسن روحانی بخواهد بر عهد خود با مردم،و از آن میان با فرهنگیان،پایدار و استوار بماند- که البته چنین می نماید و در واپسین سخنان خود در مجلس نیز دوباره بر آن پای فشرد- نمی بایستی سخنان خود در پیش از انتخابات در باب آموزش و پرورش را از یاد ببرد. از این رو انتظار این است که ایشان در گزینش دیگر خود نیز،کسی را برگزیند که بیشترین هم سویی با نظرات آموزشی خودش و برنامه های پیشنهادی محمد علی نجفی را داشته باشد؛نظرات و برنامه هایی که با بسیاری از دلخواست های فرهنگیان نیز هماهنگ و همراستا هستند.
پشت پرده رای مخالف به 3 وزیر پیشنهادی اصلاحطلب
روحا... سپندارند،روزنامه قانون،26 مرداد92
سرانجام چهار روز طاقتفرسا در مجلس گذشت و زمان رایگیری رسید. ساعات پایانی روز پنجشنبه علی لاریجانی در صندلی ریاست نشسته بود و نتایج رای اعتماد به کابینه روحانی را میخواند. سه وزیر رای اعتماد نگرفتند. وزرای دیگر با وجود آنکه افتراق سیاسی و جناحیشان با اکثریت مجلس، مشخص بود اما در نهایت توانمندیهایشان مانع آن شد تا فشارها و رایزنیهای گروههایی در مجلس سد راه ورودشان به کابینه دولت یازدهم شود.
با این حال تا پایان روز چهارشنبه، اوضاع وزرای پیشنهادی و نظر مجلس به آنها مساعد بود اما در روز آخر، اتفاقاتی افتاد که ورق را برگرداند. اتفاقاتی که در این نوشتار به آن خواهم پرداخت.
روحانی پیش از رایگیری پشت تریبون مجلس رفت و جواب بعضی راستگرایان را داد که در رسانههایشان نوشته بودند: رئیسجمهور، خودش هم خوشحال میشود که تعدادی از وزرایش رای نیاورند. روحانی خطاب به مجلس گفت: این ادعا سراسر نادرست است، از شما میخواهم به همه کابینه من رای اعتماد بدهید. مسعود پزشکیان در دفاع از وزیر پیشنهادی علوم، روایاتی از صدر اسلام را نقل کرد و از برخی نبش قبر کردنهای نمایندگان انتقاد داشت. عبداللهی هم در دفاع از زنگنه وزیر نفت گفته بود اینقدر سخت نگیرید که دنیا بر شما سخت خواهد گرفت. گویی مصداق این بیت حافظ بود که گفت: آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع، سخت گیرد جهان بر مردمان سختکوش.
حالا برخی از نمایندگان سخت نگرفته بودند، بلکه گویی زخمهایی را خراش میدادند از گذشتهای که حرفهای ناگفته بسیار دارد.
همین بس که در زمان مخالفت با جنتی وزیر فرهنگ، جواد کریمی قدوسی نماینده مردم مشهد، که در مخالفت با او پشت تریبون رفته بود، حتی یک بار هم در مخالفت با جنتی حرف نزد و تمام وقت خود را به انتقاد از دولت اصلاحات و شخص خاتمی سپری کرد. بماند که نطقهای برخی از مخالفان گاهی از طرف دیگران نوشته شده بود، یادداشتهایی که یکی از افراطیهای مجلس به نمایندگان مخالف میداد تا بروند مطرح کنند و پای برخی مسائل حاشیهای را وسط بکشند، یکی از همین موارد بود که بر فضای رای اعتماد حاکم شد.
دقایقی مانده بود به آغاز رایگیری که مهدی کوچکزاده همان نماینده همیشه حامیِ احمدینژاد، برگههایی بین نمایندگان توزیع کرد. در این نامهها، مرتضی آقاتهرانی و رضا آشتیانی عراقی آمده بودند و نظر فقهی خود را در مورد اصل بر برائت، نوشته بودند که یعنی به برخی از وزرای پیشنهادی به خاطر خط فکرشان و حمایتشان از افرادی مانند کروبی و میرحسین، رای ندهید.
کار در همین جا خاتمه نیافت، شاید بزرگترین اتفاق روز پنجشنبه، صدور بیانیه مجمع نمایندگان روحانی مجلس بود. در حالی که صبح پنجشنبه جمعی از حامیان کارگری مجلس، درخواست صدور بیانیهای را از هیات رئیسه مجلس داشتند، علی لاریجانی به آنها گفته بود که در روز رایگیری، انتشار بیانیه له یا علیه وزرای پیشنهادی تخلف است. در تبصره ماده ۱۱۵ آیین نامه داخلی مجلس آمده است: توزیع هر گونه نامه، گزارش، بروشور و امثال آن در صحن مجلس طبق دستورالعملی خواهد بود که توسط هیات رئیسه تصویب میشود و به اطلاع نمایندگان خواهد رسید.
بنابراین هر گونه انتشار و توزیع نامه در صحن با اجازه رئیس مجلس انجام میشود. با این حال عصر روز پنجشنبه یعنی ساعاتی قبل از انجام رایگیری، بیانیه فراکسیون روحانیت، اجازه انتشار مییابد، بیانیهای که رسما علیه ۶ وزیر پیشنهادی دولت یازدهم نوشته شده بود.
در این بیانیه آمده بود وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، علوم، تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ورزش وجوانان، نفت و راه و شهرسازی به سبب مسائل گوناگون، صلاحیتشان احراز نشده و به آنان رای نخواهیم داد و این، یعنی بیانیهای در تخریب نجفی، میلیمنفرد، ربیعی، سلطانیفر، زنگنه و آخوندی، که سه نفر از آنها رای نیاوردند و سه نفر دیگر هم در بین وزرای راه یافته به کابینه، کمترین رأی را کسب کردند.
افراطیهای مجلس حتی دوباره پای نوار را به مجلس باز کردند. آمدند و فیلم و عکس هایی از حضور میلیمنفرد در تحصن دانشگاهیان پس از انتخابات سال ۸۸ را در صحن علنی پخش کردند. شاید از زمان نوار خصوصی برادر علی لاریجانی و دیدارش با مرتضوی که از سوی احمدینژاد در مجلس اکران شد، دیگر خبری از این نوارها نبود تا روز پنجشنبه که همان طیف حامی احمدینژاد دست به تکرار انتشار عکس و فیلم زدند.
در این میان شاید مسئله تامل برانگیز در کارنامه مجلس نهم، رای نیاوردن نجفی وزیر پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش باشد. کسی که حتی مخالفانش در مجلس هم به تخصص و کارآمدی منحصر به فرد او برای تصدی وزارت آموزش و پرورش اعتراف کردند.
اگر کسی از اصناف اطلاع داشت و میان مردم رفتو آمد میکرد، بدون شک شور و نشاطی را میدید که در جامعه فرهنگیان کشور، بعد از معرفی نجفی برای وزارت آموزش و پرورش شکل گرفته بود.
در سال های گذشته، پیکره این زیرساخت اصلی کشور یعنی وزارت آموزش و پرورش، آن چنان آسیب دیده بود که ورود شخصیتی توانمند، تحصیلکرده و اخلاق مدار مانند نجفی میتوانست گام بزرگی برای امروز و آینده کشور باشد. این مسئله نه فقط از سوی موافقان فکری او بیان میشد که دست بر قضا افرادی مانند عبدالوحید فیاضی نماینده نور و عضو جبهه پایداری نیز پنجشنبه شب و پس از پایان جلسه رای اعتماد، از رای نیاوردن نجفی بهتزده بودند. فیاضی میگفت اصلا نمیدانم چه بگویم، در حال حاضر شخصیتی کارآمدتر از نجفی برای این وزارتخانه نداریم، و این را من میگویم چون سابقه مدیریت در آموزشوپرورش را دارم. در واقع کافی بود نمایندگان کمی از شرایط کشور، وضعیت آموزش و پرورش و همچنین خواست عمومی و مطالبه فرهنگیان کل کشور اطلاع میداشتند تا نجفی حتی با رای بالا پا به وزارت آموزش و پرورش بگذارد. وجه تراژیک این ماجرا زمانی بود که تنها یک رای کافی بود که این وضعیت محقق شود. با این حال مجلس نهم با وجود نیاز و مطالبه صنفی جامعه، به فردی کارآمد مانند نجفی رای اعتماد نداد تا راه دولت را در این زمینه سد کرده باشد و بدون شک پیامد چنین تصمیمی در انتخابات مجلس دهم دامنگیر این نمایندگان خواهد شد چرا که جامعه فرهنگی و بدنه آموزش و پرورش کشور ساختاری است که تمام خانوادههای کشور به طور مستقیم با آن در ارتباط هستند و نمایندگان باید با رای موافق همین خانوادهها در دورههای بعدی به مجلس راه یابند.
/span>
بیتوجهی هیات رییسه مجلس به نامههایی که بدون تایید پخش شد
روزنامه شرق، 26 مرداد 92
افتادن ناپلئونی محمدعلی نجفی برخی نمایندگان بهارستان را متعجب کرده، چه اصلاحطلب، چه اصولگرا. کمتر تحلیلی از افتادن او خبر میداد اما نمایندگان عضو جبهه پایداری، همانطور که از نامشان برمیآید، تا دقایق 90، از خود پایداری نشان دادهاند و به ترتیب، شبنامههایی روی میز نمایندگان گذاشتند، شبنامههایی که در کمال تعجب، برخی آرای خاکستری را به سمت آرای منفی متمایل کرد. برخی از شبنامهها اصلا به امضای هیاترییسه نرسیده. اما «مهدی کوچکزاده»، امیرآبادی فراهانی، علیرضا زاکانی، فرهاد بشیری، محمدمهدی زاهدی، احمد امیرآبادی و دوستان همسلکاش روز آخری بیوقفه کار میکنند و در واپسین ساعتهای نفسگیر بهارستان با دستهای کاغذ به استقبال نمایندگان میروند. روی نامه هیچ امضایی از سوی هیاترییسه برای مجوز انتشار نیست، ساعاتی پیشتر هم رییس مجلس تذکر داده که نامهای بدون رویت هیاترییسه در صحن پخش نشود اما گویا پای «جبهه پایداری» که به میان میآید، خبری از تعلق خاطر به این بایدها و نبایدهای مرسوم در میان نیست.
نمایندگان شبنامهها را به دست نجفی میرسانند
«محمدعلی نجفی»، اهل لابی نیست و در تمام مدت روی صندلیاش نشسته و به پایان کار میاندیشد. اما برخی نمایندگان او را از جریان پخش شبنامهها آگاه میکنند. باز هم چندان تغییری در رفتار او صورت نمیگیرد. «عبدالوحید فیاضی» عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، یکی از آن نمایندگانی است که دقایقی نجفی را به آبدارخانه میبرد و نامهها را یکی یکی نشانش میدهد و نسبت به تاثیر این نامهها در دقایق پایانی رایاعتماد به او هشدار میدهد اما کاری از دست نجفی بر نمیآید، از فراکسیون روحانیون مجلس گرفته تا شورای شهر، رییس فراکسیون آموزش و نمایندگان عضو جبهه پایداری بنا را بر این گذاشتهاند که نجفی رایاعتماد نگیرد. نطق گیرای نجفی پس از سخنان موافق و مخالف، رایاش را در بهارستان برگردانده بود و خیلیها میخواستند به او رای مثبت دهند، حتی آن آرای خاکستری همیشه سرگردان هم قانع شده بودند اما نمایندگانی چون «احمد امیرآبادی فراهانی»، نماینده قم به این سادگیها دستبردار نیستند و با تمام توان برای افتادن او میکوشند.
بازخوانی کمک به زندانیان سیاسی و نامگذاری 9 دی
البته در این میان همراهی دوستانی از شورای شهر نیز تعیینکننده است، اسناد و جلسههای نشست نامگذاری 9 دی لغت به لغت در اختیار امیرآبادی قرار گرفته و او بخشهایی را ضمیمه نامهای کرده و در اختیار نمایندگان قرار داده است. امیرآبادی برادران و خواهران مجلس را خطاب قرار داده و در پایان نامه چنین نوشته: « آیا از جمله معترضه «من میخواستم بگم بصیرت، ما قرارمون بود» - نقلقول از نجفی ـ معلوم نمیشود که اصل بر مخالفت با 9 دی بوده و سوال «حقشناس وجه تسمیهاش چی بوده؟»، نشاندهنده آن نیست که اصلا ایشان برداشتی نسبت به واژه حقشناس نداشته!»
نجفی بدون مصوبه شورا به آسیبدیدگان 88 کمک کرده
البته امیرآبادی پرکارتر از این حرفهاست که با یک نامه ماجرا را تخفیف دهد، نامهای دیگر نوشته که باز هم به تایید هیاترییسه مجلس نرسیده. آن نامه نیز بهموضوع سرکشی محمدعلی نجفی از منازل آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات 88 اشاره داشت. او مدعی شده که فرماندار، مخالف سرکشی و بازدید از خانوادهها شده و معتقد است مصوبه شورای شهر در این مورد خاص از سوی فرمانداری «وتو» شده. امیرآبادی نامهاش را اینطور جمعبندی کرده «جناب آقای نجفی، بدون مصوبه و هماهنگی شورای شهر و شهرداری اقدام به سرکشی خانوادهها میکنند، فارغ از این آیا ممکن است، شورای اسلامی اصولگرای شهر تهران به عضو اصلاحطلب خود چنین ماموریتی داده باشد؟»
فرصت وزارت نجفی را از دست دادیم
عقربههای ساعت به 9:30 شب نزدیک میشود و رفتهرفته تعدادی از نمایندهها از راهروها به سمت لابی مجلس میآیند. غلامرضا تاجگردون از افتادن نجفی بسیار متعجب است و ناراحت: «در این مورد مجلس خلاف خواست عمومی معلمان و مردم عمل کرده و بهنظرم کمتر مجلسی میتواند از کنار فرد توانمند و متعهدی چون نجفی بگذرد، ما ـ مجلس و مردم ـ فرصت وزارت نجفی را از دست دادیم.» «اسماعیل جلیلی»، نیز افتادن نجفی را نوعی عدم تحقق خواسته مردم میداند، اینکه خیلی از معلمها از مجلس انتظار داشتند و رای به نجفی، درواقع تامین بخشی از درخواست مردمی از بهارستان بود که ناکام ماند.
نام نجفی پای نامه خاتمی به مراجع
به گفته او، این رای عدماعتماد به نجفی نشان از آن دارد که برخی نمایندگان منافع ملی را فدای منافع شخصی خود میکنند. البته نامه سرگشاده خاتمی، موسوی و کروبی به مراجع تقلید هم روی میز نمایندگان است. با خودکاری رویش نوشتهاند، نقش آقای نجفی در نامه تاریخ چهارم مرداد سال 88. در پایان نامه اسم نجفی در میان امضاکنندگان آمده و باز هم روی این نامه هیچ تاییدی از جانب هیاترییسه درج نشده است.«مهدی کوچکزاده» هم که از دیگر نمایندگان مخالف وزارت نجفی است، نامهای را در بین نمایندگان پخش میکند و با برخی هم گفتوگوهای مختصری دارد. این نامه به امضای دو نفر از روحانیون مجلس رسیده؛ حجتالاسلام آقاتهرانی و آشتیانی.
رای قاطع روحانیت بر عدماعتماد
دوربین عکاسها، نامه را سریع شکار میکند و به یمن لنزهای «تله» متن نامه برای جماعت خبرنگار هویدا میشود، « چند نفر از همکاران درخصوص یک اصل فقهی اظهارنظر کردهاند. طی چند روز گذشته گفته شده که درخصوص وزرای پیشنهادی باید حکم برائت اجرا کرد و سختگیری لازم نیست، در حالی که واقعیت غیر از این است و بر اصل فقاهتی و اجتهادی مبتنی بر عقل و روایت معصومین (ع) است و در مثل این موارد باید به احتیاط عمل کرد.»
پاسخ لاریجانی به «شرق»
بر اساس تبصره ماده 115 آییننامه داخلی مجلس، توزیع هرگونه نامه، گزارش، بروشور و امثال آن در صحن مجلس طبق دستورالعملی خواهد بود که توسط هیاترییسه تصویب میشود و به اطلاع نمایندگان خواهد رسید. ساعت از 10شب گذشته و «علی لاریجانی»، پس از خواندن آرای رایاعتماد به وزرا نشست مطبوعاتی ترتیب میدهد. سوال «شرق» از او درباره همان شبنامههایی است که از ظهر روز پنجشنبه علیه نجفی در صحن منتشر شده پاسخ لاریجانی این است: « ما این 9 نامه را مشاهده نکردیم و نامه را برخی نمایندگان به ما نشان دادند که البته آن نامه از سوی هیاترییسه برای توزیع امضا نشده بود، اما خب ممکن است برخی از نمایندگان این نامهها را به دوستانشان داده باشند اما مطابق آییننامه هر نامهای که قرار است منتشر شود و به نمایندگان داده شود باید از هیاترییسه اجازه بگیرند.»
نقش حداد در رای عدماعتماد به نجفی
علاوه بر فراکسیون روحانیون مجلس، رییس و اعضای کمیسیون آموزش، نمیتوان از نقش تاثیرگذار غلامعلی حداد عادل در رای عدماعتماد به محمدعلی نجفی گذشت. رییس کمیسیون آموزش همین چند وقت پیش به صراحت «حداد» را به «روحانی» پیشنهاد داد. غلامعلی حداد عادل اگرچه در روزهای رایاعتماد به وزیران روحانی، اغلب سکوت اختیار کرده بود، اما برخی معتقدند، عملکرد او در افتادن نجفی بیتاثیر نبوده است. از سوی دیگر، برخی نمایندگان لابی نجفی را ضعیف ارزیابی میکنند و برخی دیگر تاکید دارند روحانی باید به اندازه زنگنه از او حمایت میکرد؛ نهتنها نمایندگان اصلاحطلب، که برخی اصولگرایان نیز در خروج از جلسه دیروز صحن علنی، از افتادن نجفی شوکهاند و آن را اجحاف معلمان میدانند. هر تحلیلی که در میان باشد، نمیتوان تلاشهای دقیقهنودی «جبهه پایداری» و «فراکسیون اصولگرایان» را در افتادن وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش نادیده گرفت.
: http://sharghdaily.ir/?News_Id=17896
دوماهنامه ی "چشم انداز ایران"،شماره 79،تیر و مرداد 92
پایگاه خبری «آفتاب»* در تاریخ 13 خرداد 1392 گفتوگوی خواندنی و ارزندهای را با دکتر حسن روحانی منتشر کرده که تقدیم خوانندگان نشریه چشمانداز ایران میگردد.
مشکلات آموزشوپرورش به اقتصاد ما گره خورده است
در دنیایی که اقتصاد دانشبنیان و قدرت فناوری تعیینکننده سرنوشت کشورها شده است، آموزش اهمیتی بنیادین دارد و بیشک کسانی که میخواهند سکان مدیریت کشور را برعهده گیرند، باید تصور روشنی از وضعیت آموزش در کشور و برنامههایی برای بهبود آن داشته باشند. دغدغههای خود در این زمینه را با دکتر حسن روحانی کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری طرح کردهایم تا پاسخهای او را بشنویم.
آقای دکتر روحانی، پس از سالها حضور در مرکز تحقیقات استراتژیک و کارکردن روی سند سیاستهای کلی آموزشوپرورش و آموزشعالی در ایران، دغدغههای شما درباره این بخش در کشور چیست؟
در حوزه آموزش چند مسئله اساسی وجود دارد و به این دلیل که دامنگیر همه خانوادههاست، یعنی اغلب خانوادهها حداقل یک فرزند در مدارس دارند، مسئله خیلی جدی و به لحاظ استراتژیک برای کشور خیلی مهم است. ببینید، سادهترین مسئله این است که اصل سیام قانوناساسی که میگوید «دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد» را محقق نکردهایم. امروز در مدارس دولتی هم از مردم شهریه میگیرند، حالا اسمش را چیزهای مختلف میگذارند. دوم، عدالت در آموزش هم رعایت نشده است. نمیشود یکعدهای به مدارس دولتی بروند که در سال گذشته دیدیم بهخاطر آتشگرفتن بخاریهای غیراستانداردش چه بلایی سر عزیزان مردم آمد و یک عدهای مدارسی بروند که شهریه هر سال تحصیلیاش بیش از 20 میلیون تومان است و امکانات خاص به دانشآموز ارائه میشود. آموزشوپرورش طبقاتی شده است و من واقعاً میترسم از روزی که بهترین دانشگاهها فقط مال فرزندان طبقات بالایی باشد که پول دارند تا آموزش خصوصی را بخرند. مدارس به دو دسته خوب و بد تقسیم شدهاند و عدالت آموزشی واقعاً رعایت نمیشود.
ببینید، یکی از کارکردهای آموزشوپرورش باید مبارزه با شکاف طبقاتی باشد. دولت باید از طریق آموزشوپرورش رایگان شرایطی برای طبقات ضعیفتر فراهم کند که بتوانند ضعفهای خود در سرمایه اقتصادی یا اجتماعی را از طریق رشد در نظام آموزشی و کسب منزلتهای بهتر جبران کنند. حالا همین آموزشوپرورش خودش طبقاتی و عامل شکاف طبقاتی شده است. این نظام منافع گستردهای هم برای افراد و گروههای خاص دارد. اگر آموزش و پرورش این همه طبقاتی و ناکارامد نبود، صنعت بزرگ کلاس کنکور شکل نمیگرفت تا خودش ادامه و عامل شکاف طبقاتی از طریق آموزش باشد.
ببینید ما چه کردهایم؟ مدارس دولتی، نیمهدولتی، غیر انتفاعی، نمونه مردمی، مشارکتی، شاهد، و اخیراً هیئت امنایی پدید آوردهایم و خانوادهها را دچار تشتت و نگرانی کردهایم. تفاوت همه این مدارس در دو چیز است مقدار پولی که از خانوادهها میگیرند و ضوابطی که برای نامنویسی دارند گاهی حتی آزمونهای ورودی چند ده هزار نفری برگزار میشود انگار که کنکور دانشگاههاست. گاهی برای ثبتنام در مدارس با عناوین مختلف آزمون ورودی متمرکز برگزار میشود. این اتفاقها حیرتانگیز است و به صورت آرام و خزنده در این سالها ادامه یافته است.
متوجه باشیم که اصل سیام قانوناساسی، ناظر بر کیفیت آموزش هم هست. ما در تدوین اسناد مربوط به آموزش و پرورش کشور، با تحقیقات خود متوجه نظر انبوه والدینی شدیم که احساس میکنند ناکارامدی مدارس در آموزش و نداشتن کیفیت، دغدغه آموزش را به خانه و آزار عصبی برای آنها تبدیل کرده است. احساس میکنند استعداد فرزندانشان در این نظام از بین میرود، حتی در مدارسی که پول کلانی هم میگیرند این احساس وجود دارد. این بازار گستردهای که برای معلم خصوصی و کلاسهای آموزشی هست از همین نقیصه برمیخیزد. بنابراین کیفیت آموزش در مدارس هم ایراد دارد.
آموزش در مدرسه دو طرف اصلی دارد، معلم و دانشآموز که این دو، بر بستر امکانات آموزشی، کتب درسی، برنامه درسی پنهان، تأکیدات نظام آموزشی و شرایط فردی خودشان حرکت میکنند. به نظر من، الان معلمان در شرایط خوبی نیستند. بحران اقتصادی بر آنها فشار وارد میکند و توان کار کردن را از ایشان گرفته است. تا زندگی بهتری برای معلمان خود فراهم نکنیم امکان بهبود کیفیت در آموزش عالی وجود ندارد. من تصور میکنم جامعه ما تصوری آرمانی از معلم ساخته و دائم انتظاراتی از او دارد، ولی متناسب انتظاراتش به معلم اهمیت و امکانات نمیدهد. معلمها به اینکه دائم آنها را با عبارات عاشقانه و ادبی تقدیس کنیم نیاز ندارند، باید مشکلات اقتصادیشان را حل کرد.
تأکیدات نظام آموزشی ما هم بهگونهای است که خروجیاش برای جامعه در برخی ابعاد کارامد نیست، برای نمونه در این کشور مردم کم کتاب میخوانند، فیلم میبینند، یا به موزه میروند و کلاً مصرف فرهنگیشان کم است. اینها عادات و گرایشهایی هستند که باید از دوران مدرسه در افراد ایجاد شوند، ولی برنامه درسی مدارس ما اصلاً مبتنی بر دعوت به خواندن نیست، دانشآموز بیشتر یاد میگیرد چگونه کنکور قبول شود تا چگونه اهل علم باشد. یادمان باشد، کنکور قبول شدن به معنای اهل علم بودن نیست.
تجهیزات مدارس ما هم در حد و اندازه لازم نیست، هر چند من اصلاً از آن دسته افراد نیستم که فکر کنم ابزار معجزه میکند. معلم، برنامه آموزشی، تأکیدات درست محتوای کتب درسی و فضای کلی آموزش خوب داشتن، بسیار مهمتر از این است که در کلاس از کامپیوتر یا تخته هوشمند استفاده بشود یا نشود. نظامهای آموزشی خیلی از کشورهای توسعهیافته، 40 سال پیش هم که این وسایل نبود، از نظام آموزشی امروز ما با داشتن این وسایل، کارامدتر بود.
من قبول دارم هر نظام اجتماعی و سیاسیای تأکیدات ایدئولوژیک و سیاسی روی آموزشوپرورش دارد، ولی در کشور ما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش و پرورش خیلی شدید است. خیلیها دوست دارند کاستیها و ناکارامدیها در بقیه عرصهها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر میکنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است، ولی اینطور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصههای دیگر ناکارامد باشند، قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سالهای گذشته هم نتوانستهایم این کار را انجام دهیم.
برنامههای شما برای حل این مشکلات چیست؟
اقدام عاجلی که باید در زمینه آموزش و پرورش صورت گیرد، اصلاح روندی است که مدارس را به یک نهاد انتفاعی، خودگردان و بنگاه اقتصادی تبدیل کرده است. به این معنا که حتی هزینه آب و برق، گاز و کاغذ مصرفی مدارس را اولیا باید تأمین کنند. حتماً فردا کسانی این را تکذیب میکنند ولی مردم که خودشان میدانند وضعیت به چه صورتی است. البته بحث مشارکت اولیا در اداره مدارس قابل دفاع است اما باید دید که آیا این مشارکت فقط در سطح تأمین هزینههای آموزشگاههاست یا ابعاد دیگری هم باید داشته باشد؟
این موضوع مخصوصاً در شهرهای کوچک و محروم ، جلوه غمانگیزی به خود گرفته است. حتی در حاشیههای همین شهر تهران، در شهرستانهای اطراف آن که اتفاقاً جمعیت دانشآموزی نیز بیشتر و تراکم آن بالاتر است، مدیران مدارس وادار میشوند که هزینه را از اولیای دانشآموزان تأمین کنند. هر مدیری که بیشتر جذب کمکهای مردمی کند، موفقتر است و پاداش بیشتری میگیرد. آیا اینها مشروعیت نظام آموزشی را زیر سؤال نمیبرد؟ گاه حتی از شیوههای نامناسبی برای جذب کمک مردمی استفاده میشود.
من به صراحت، خدمت شما و مردم ایران میگویم که این وضعیت نتیجه توسعهنیافتگی اقتصاد ماست. آموزش در همه دنیا، سرمایهگذاری بلندمدتی است که سودش نصیب خود دستگاه آموزش و پرورش نمیشود. آموزش و پرورش جای هزینه کردن است. دولتها باید پول و اعتبار کافی برای هزینه کردن داشته باشند و خروجی آموزش و پرورش آنها باید بهگونهای باشد که رشد اقتصادی در سایر بخشها از طریق دریافت نیروی انسانی کارامد ایجاد شود، و از محل دریافت مالیات و رونق اقتصادی کلی، دولتها دوباره اعتبار لازم برای سرمایهگذاری در آموزش و پرورش را بهدست بیاورند. این چرخه اگر متوقف شود، آموزش و پرورش هم بیکیفیت و مضمحل میشود.
مشکل ما اکنون این است که رشد اقتصادی کشور منفی شده و اصلاً پول کافی برای برآوردن نیازهای اولیه مثل دارو هم وجود ندارد، چه رسد به آموزش و پرورش بهعنوان سرمایهگذاری بلندمدت. باید رشد اقتصادی ایجاد کنیم، بنبستها را بشکنیم و با راهانداختن چرخ اقتصاد داخلی، چندمحصولیشدن و بازکردن راهها برای صادرات دوباره نفت و البته اینبار خرجکردن درآمد آن به صورت درست و برنامهریزی شده، به کل کشور و وضعیت آموزش و پرورش هم برسیم.
اما وقتی موفق شدیم رونق نسبی را برگردانیم و این تنگناهای بودجهای رفع شد، نباید نگاه انقباضی به اعتبارات آموزش و پرورش داشته باشیم و واقعاً آن را سرمایهگذاری بلندمدت بدانیم. من با صراحت میگویم نجات آموزش و پرورش در گرو نجات اقتصادی کشور است و هر برنامهای که فقط دنبال دادن اعتبارات بیشتر بدون نجات اقتصادی کشور باشد ظاهرسازی است. وقتی رشد اقتصادی ما منفی شده و 70 درصد کارگاههای صنعتی تعطیل یا نیمهفعال هستند، نفت هم تحریم است و کشور منابع درآمدیاش محدود شده است، از کجا باید اعتبار لازم برای بهبود وضعیت معلمان یا تحول در نظام آموزشی را تأمین کرد. باید واقعبین بود و فهمید که بدون تغییر نگرش ما به تعامل با جهان، گشودن بنبستها و اصلاح روشها و رویکردهای کلی مدیریتمان نمیتوانیم این مسائل را حل کنیم.
آیا علاوه بر جنبههای مالی و اعتباری در نظام آموزشی که مسائل پیشین را پدید آورده، مسائل دیگری نیز مد نظر شما هست که به این حوزه مربوط میشود؟
غیر از محدودیت منابع مالی، البته مسائل بسیاری وجود دارند که بعضاً تحت الشعاع همان سیاستهای مالی بهوجود میآیند . اجرای شتابزده و عجولانه برخی از مفاد و بندهای سند تحول نظام آموزشی موجب شده است که تنشها و ناهماهنگیها در مدارس ما افزایش یابد، برای نمونه طرح هوشمندسازی مدارس بدون آنکه بنیانهای آن فراهم آید و ابزارها و آموزشهای ملازم با آن مهیا شود، بهطور نمایشی و خودنمایانه و تنها برای بالابردن آمار و کسب امتیاز برای مدیران میانی، در حال اجراست. آسیبهایی که در ماجرا به وجود آمده به ما که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستیم و من که خودم رئیس یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی کشور هستم، منعکس میشود، ما مطلعیم از اینکه اولاً هزینه دومیلیون تومانی برای تجهیز هر کلاس را دانشآموزان باید تقبل کنند. ما مطلعیم از اینکه معلمان بدون آنکه در تولید محتوای آموزش الکترونیکی، آموزشدیده باشند و مهارت یابند، فشار بر دانشآموزان وارد میکنند که تولید محتوا کنند تا مبادا مدیر آموزشگاه در ارزشیابیهای سالانه خود امتیاز کمی به معلمان دهد. دانشآموزان بخصوص در مناطق محروم ناچارند برای تولید سیدیهایی از کتاب درسی خود به هر دری بزنند و به هر شیوه مشروع و غیرمشروعی مبادرت ورزند تا نمره درس مربوط را اخذ کنند. این در حالی است که فشار مستمر و بیوقفه به مدیران وارد میشود که مدارس را هوشمند کنید و آمار بدهید و مدیران نیز این فشار را به معلمان و معلمان نیز به دانشآموزان و... و به این ترتیب نوعی روابط نامتعادل در محیط آموزشی میان مدیر و معلم و فراگیر ایجاد میشود که پیامدهای آن در بلندمدت، بیشتر نمایان میشود. این تازه مربوط به یک بند از این موارد بود، یعنی طرح هوشمندسازی مدارس آن هم به هزینه خانوادهها. تازه کارامدی هوشمندسازی هم مشخص نیست، گفتم خدمت شما که مدارس کشورهای پیشرفته در 40 سال پیش با گچ و تخته سیاه، کارامدتر از مدارس هوشمند امروزی ما بود و مسئله هوشمندسازی نیست.
در مورد محتوای آموزش و نحوه ارزشیابی و آزمونها و سنجش آموزشی نیز مسائل بسیاری وجود دارد. همچنین باید به مقطعبندیهای شتابزده و سلیقهای اشاره کرد. مقاطع آموزشی را جابجا کردن، قبض و بسطدادن ابتدایی و راهنمایی و متوسطه آن هم بدون آن که مستندات کارشناسانه و معقولی پشتیبان آن برنامهها باشند، صدمات زیادی به نظام آموزشی ما وارد آورده است. هزینهی بسیاری بر دوش خانوادهها و نظام آموزشی و کشور گذارده و نهایتاً فراگیران ما را گیج و سردرگم ساخته است. هر سال تحصیلی با یک تغییر اساسی آغاز شده است. چهکسی مسئولیت این تغییرهای شتابزده را باید بهعهده بگیرد؟ مسئول این حوزه باید دورنمای روشنی از آینده و برنامههای خود داشته باشد، به دور از سلیقهها و تمایلات و انگیزه های فردی تصمیم بگیرد.
در حوزه مسائل فرهنگیان چه برنامههایی دارید؟
من دغدغه اقتصادیام برای فرهنگیان را توضیح دادم و گفتم که حل مسئله در گرو رونق اقتصادی کشور است. غیر از این هم هر راه دیگری برویم به بنبست میرسیم. مسائل استخدامی معلمان هم در همین حیطه میگنجد. اگر در استخدامها تعلل میشود، مسئلهاش نبود اعتبارات است. قول و وعده هم مشکلی را حل نمیکند.
اما نکته مهم دیگر در اینباره آن است که فرهنگیان ما نگرانیهای مهم و معنادار دیگری هم دارند که متأسفانه پوشش رسانهای ضعیفی داشته است و آن هم محتوا و برنامههای آموزشی و نحوه سنجش و ارزشیابی در نظام آموزشی که سال به سال با افول و انحطاط بیشتری روبهرو شده است. تغییر کتابهای درسی بهطور شتابزده، حذف و تعویضهایی که دلیل مشخصی ندارد و معلمان در جریان آن قرار نمیگیرند و مشارکت داده نمیشوند، اگر بحث مشارکت است باید در این جاها نیز جدی گرفته شود.
نحوه ارزشیابی که باز هم با آسیبهای بسیاری روبهروست. تأکید بر ارائه درصدهای قبولی بالا ـ به هر طریق ممکن ـ کیفیت آموزش را تضعیف کرده و معلمان وادار میشوند که درصدهای بالای قبولی ارائه دهند بدون آنکه به پیشنیازهای این موضوع توجه شود. فشار مدیران ادارههای آموزش و پرورش برای کسب درصد قبولی بالا و بهدنبال کسب رتبه در منطقه، شهر و استان و...، آنها را در مسیر نادرستی انداخته است. تحت فشاربودن دبیران ازسوی مدیران آموزشگاهها برای گزارشهایی که تصنعیبودن آنها وجدان معلمان را میآزارد، مسئله مهمی است. ایجاد فضای آموزشی مطمئن، مناسب و قاعدهمند و قابل پیشبینی، بهطوریکه معلم همچنان مرجع اقتدار و مشروعیت باشد، از مهمترین اصلاحیههای نظام آموزشی ماست. معلمان باید در جایگاه منزلتی پیشین قرار گیرند.
معلمان نیز از سوی دیگر وارد فرایندی از کوشش و تلاش برای حفظ شغل خود شدهاند، دچار اضطراب و دلهرهاند. آمار سرسامآوری از دورههای ضمن خدمت فرهنگیان ارائه میشود، ولی از محتوا، موضوعات و نحوه تشکیل یا مدیریت این دورهها، گزارشهای خوبی دریافت نمیشود. اینها مسائلی هستند که فرهنگیان جامعه ما را تحت فشار قرار داره و شوق فعالیت را از آنها گرفته است.
ایجاد یک نظام آموزشی مناسب، عادلانه با پوشش فراگیر، غیرطبقاتی و باکیفیتی که تضمینکننده آینده جامعه باشد، از وظایف حاکمیتی است، بی بروبرگرد و منتی هم ندارد، وظیفه ماست که این نظام را به مسیر درست برگردانیم.
من تصور میکنم ریشه اینگونه مسائل را باید در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش دید. همین نگاه است که رابطه مراکز تولید دانش درباره تعلیم و تربیت را با آموزش و پرورش ما قطع کرده است. این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دستاوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند، گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یکسو تمام دستاوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و ازسوی دیگر بهشدت بر طبل هوشمندسازی که دستاورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است میکوبند. این مسئله از سیاسی دیدن آموزش و پرورش ناشی میشود. دقیقاً مثل اقتصاد که باید رویکردمان را اصلاح کنیم تا بعد بشود سراغ روشهای انجام کار رفت، در آموزش و پرورش هم باید رویکرد را اصلاح کنیم.
همه اینها که خدمت شما گفتم، ادراکی است که من از خلال سالها بودن در مجلس، دولت، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز تحقیقات استراتژیک بهدست آوردهام. اما ما در تیم خودمان و انشاالله اگر دولت تشکیل دادیم، ما کارشناسان خبره تعلیم و تربیت را بهکار میگیریم و عدهای از آنها هم در تدوین برنامههای انتخاباتی من نقش داشتهاند. امیدوارم با خود فرهنگیان و بر بستر توسعه اقتصادی لازم برای سرمایهگذاری در آموزش و پرورش و گشایشی که در سیاست خارجی ایجاد میکنیم و یکی از مهمترین کلیدهای ما برای بهبود وضعیت است، بتوانیم وضعیت آموزش و پرورش را نیز به جایگاه بسیار بهتری انتقال دهیم.
درباره ی این که الان باید چه کار کرد؟ تا آنجا که من می شناسم هم اکنون کس دیگری نیست که بتوان از آن همانند نجفی دفاع کرد. پس به نظرم بهتر است به سراغ برنامه های نجفی و سخنان پیش از انتخابات روحانی برویم و خواستار آن شویم که کسی معرفی شود که با این نگاه و نگرش همراه باشد.
محمد علی نجفی برنامههای خود برای وزارت آموزش و پرورش را در ۱۳ محور مختلف اعلام کرد. به گزارش تسنیم، محمد علی نجفی در حوزه آموزش و پرورش در ۱۳ محور مختلف برنامههای متنوعی را ارائه کرده است.
برای دریافت متن برنامه های نجفی بر پیوند زیر کلیک کنید :
http://sepehri89.blogfa.com/post-881.aspx