سند تحول از نظر تا عمل

 

محمدتقی سبزواری،روزنامه آرمان،6/8/91

بارها به این موضوع فکر کرده ام که آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می تواند عملی شود یا خیر؟ این سند حاصل کار جمعی دولت های گذشته است،بالاخره در دوران دولت چالش برانگیز دهم بدون هیچ مقاومتی به تصویب رسیده و در حال حاضر هم بعنوان چراغ راه آموزش و پرورش معرفی گردیده است.

سند تحول برای تحقق اهداف خرد و کلان تعریف شده،به مدیرانی نیاز دارد که به آن باور داشته باشند. در حال حاضر بسیارند مدیران میانی که نه تنها سند تحول را مطالعه نکرده اند بلکه در تفکیک معانی اهداف خرد و کلان،چشم انداز،راهبرد و راهکار دچار تردیدند. پائین بودن میزان باورمندی مدیران میانی به سند تحول می تواند توجیه پذیر باشد ولی بی اعتقادی مدیران ارشد وزارت خانه هرگز توجیه پذیر نیست.

سفر استانی وزیر آموزش و پرورش به فارس و رفع فلّه ای مشکلات شهروندان توسط هیئت همراه،بهانه ای شد تا میزان پای بندی مدیران ارشد به سند تحول را مورد ارزیابی قرار دهم. موضوع از این قرار است که مدیر یک واحد آموزشی نمونه دولتی از ثبت نام یک دانش آموز با استناد به اساسنامه مدارس خاص و ضوابط موجود خودداری می کند. دانش آموز پس از دیدار حضوری با مدیرکل ارزیابی عملکرد وزارت خانه،رضایت وی جهت ثبت نام را جلب می کند. مدیران پائین دستی استان نیز بدون در نظر گرفتن ضوابط و مقرّرات با ارسال نامه های رسمی،از مدیریت دبیرستان نمونه دولتی می خواهند که دستور این مقام وزارتی را عملی سازد،و مدیر دبیرستان از این خواسته امتناع می ورزد.

تقویت جایگاه مدیریت آموزشگاه در جای جای سند تحول و اسناد دیگر از جمله شیوه نامه هوشمند سازی مدارس آمده است. در فصل چهارم سند تحول بنیادین آمده است: مدرسه می بایست برخوردار از قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی در حوزه های عملیاتی در چارچوب سیاست های محلی،منطقه ای و ملی باشد. مسئولان وزارت خانه می بایست به این سئوال پاسخ دهند،مدیری که اختیارات قانونی اش توسط مقامات مافوق اش سلب می شود چگونه می تواند از قدرت برنامه ریزی و تصمیم گیری بهره مند شود.

در هدف عملیاتی هشتم سند تحول بنیادین برای افزایش مشارکت همه جانبه،راهکاری – راهکار 7/8 – ارائه داده است و بر معلم محوری و جلوگیری از اجرای هرسیاست و برنامه نظری تأکید کرده که این محوریت را مخدوش نماید. نیازی به توضیح نیست که با استناد به این راهکار،اگر مدیر محوری را اولی تر از معلم محوری ندانیم،حداقل هم شأن می باشند. آیا شایسته نبود این مقام وزارتی که کلیه بخشنامه های نظارتی و بازرسی وزارت خانه توسط وی توشیح می شود،نسبت به دستور صادره دقت بیشتری مبذول می کردند.

حاکمیت و نهادینه کردن برنامه محوری – راهکار 9 /21 و راهکار 1/22 – از اهداف عملیاتی مصرّح در سند تحول می باشد. مدیری که با دستور غیرقانونی مقام مافوق اش مجبور به تغییر برنامه کاری اش می شود چگونه می تواند در جهت تحقق تحول بنیادین قدم بردارد. با فرض اجرای راهکار 6/22 مبنی بر گزینش مدیران در سطوح مختلف بر اساس شایسته سالاری و باور به اهداف نظام تعلیم و تربیت، آیا نباید راهکار 2/22 مبنی برایجاد ساز و کارهای لازم  برای نگهداشت مدیران آموزشی و افزایش ثبات مدیریت را اجرائی نمود؟

سند تحویل بنیادین با همه نقاط قوتی که دارد،لزوم آشنایی مدیران میانی و ارشد با روح سند را به همراه ندارد. به نظر می رسد برگزاری دوره های ضمن خدمت برای مدیران میانی و ارشد از ضروریات انکار ناپذیر است که می بایست در رأس برنامه های وزیر قرار گیرد.

ادامه مطلب ...

روز جهانی صلح و رعایت حقوق بشر

 

برگردان : رحی ایران نژاد

روز جهانی صلح ( 20 سپتامبر ) آموزش برای  صلح را برجسته تر می کند

آموزش بین الملل می گوید: " روز جهانی صلح را در روز 21 سپتامبر جشن خواهد گرفت و در آن روز تاکید خواهد کرد که احترام و رعایت حقوق بشر مبنای صلح جهانی است."

همچنین خاطر همه ی معلمان و کارکنان آموزشی را که در تدریس ارزشها، کارکرد ها و دید گاه هایی برای ساختن محیط  آموزشی  و پرورشی مناسب و فراگیر شرکت می کنند گرامی خواهد داشت:  آنهایی که در محیطی دور از جنگ و زد و خورد کار می کنند و به ویژه  آنهایی که  در محیطی آلوده به درگیری و نا امنی کار می کنند.

حقوق بشر زیر بنای صلح

فرد ون لیوون ، دبیر کل آموزش بین الملل گفت: " آموزش بین الملل امیدوار است بتواند، در روز جهانی صلح ، بر اهمیت آموزش صلح در دنیای کنونی تاکید کند. آموزش برای صلح را نباید تنها در جامعه ی یک پارچه و بدون جنگ  و درگیری در نظر گرفت. صلح  بدون  آزادی ، عدالت ، دموکراسی ، رعایت تمام نکات حقوق بشر، تساهل و وحدت  وجود نخواهد داشت."

او می گوید: " معلمان با تدریس حقوق بشر و پی افکندن فرهنگ صلح در اذهان دانش آموزان ، می توانند در آماده کردن دانش آموزان به عنوان شهروندان مسوول آینده ، نقش کلیدی داشته باشند. معلمان همچنین نقش بسزایی، در التیام بخشیدن دردها و زخمهای روحی مردم جوامع جنگ زده ،دارند. "

ون لیوون می افزاید: " اتحادیه های آموزشی می توانند در انتقال فرهنگ صلح که بر پایه ی اصول حقوق بشر پایه گذاری شده باشد نقش اساسی داشته باشند. " که منظور او از اتحادیه های آموزشی همانا تشکلهای صنفی معلمان ، دانش آموزان و دانشجویان می باشد" .

 تضمین آموزش رایگان عمومی توسط حکومتها

تشکل های صنفی معلمان با شواهد ثابت می کنند که تبعیض و زیر پا گذاشتن حقوق بشر چگونه  موجب درگیری در جوامع می شوند و فساد چگونه  پایه های دموکراسی و حاکمیت قانون را ، در تعداد زیادی از کشور ها، تضعیف می کند.

تشکل های آموزشی باید حکومتهای ملی و موسسه های بین المللی را در اجرای تعهداتشان ، به ویژه  در مورد حقوق بشر ، حق آموزش برای همه : به ویژه برای دختران ، کودکانی که در شرایط  زندگی سختی هستند : مانند جنگ زده ها ، بومیان محلی ، اقلیتهای نژادی و مهاجران ، جوابگو بدانند.

دلواپسی حکومتها برای مردم عادی به طور بسیار متفاوتی ضامن اتحاد ، عدالت و صلح در آینده ی کشورشان خواهد بود. روند کنونی اهداف توسعه ی بعد از سال 2015  و آموزش برای همه ، مشارکت جهانی در امر آموزش و پیشنهاد " پیش به سوی آموزش " اخیر دبیر کل سازمان ملل متحد ؛ فرصتی را به دست می دهد تا آموزش رایگان و اجباری را به عنوان یکی از حقوق همه ی انسانها ، از وظایف و الزامهای حکومتها قلمداد کنیم.

قوانین متضاد آموزشی که در آن یکی دستور تدارک آموزش  برای کل کشور می دهد و دیگری مجوز خرید و فروش خدمات آموزشی را صادر می کند ، ره آورد صلح و صفا برای موسسه های آموزشی نخواهد داشت. همینطور صلح با دوام و توسعه ، بدون حصول اطمینان از اینکه ساختارها و موسسه ها نیازمند حمایت از حقوق بشر در تمام سطوح جامعه  می باشد ، ریشه نخواهد دواند.

 آموزش بین الملل، امروز ، به سرتاسر حکومتهای جهان وظایفشان را یاد آور می شود تا در آموزش عمومی سرمایه گذاری کنند ، با تدارک منابع آموزشی کافی و فرصتهای آموزشی مساوی برای دختر ها و پسرها ، به حقوق معلمان و کودکان احترام بگذارند. این هدف آموزش در پیکار با بحران می باشد.

آموزش بین الملل برای حقوق بشر و بر علیه نژاد پرستی و محرومیت انسانها مبارزه می کند

قطعنامه ی " آموزش برای صلح " آموزش بین الملل که در چهارمین کنگره ی جهانی آموزش بین الملل ،در سال 2004 ، تنظیم شد ؛ متعهد شد تا آموزش برای صلح و آموزش فرهنگهای مختلف را ، به عنوان پاد زهری برای نژاد پرستی و پدیده ی بنیادگرایی، جلوگیری از برخورد های اجتماعی ، و پناهگاهی در مقابل خشونتهای اجتماعی، ارتقا بخشد.

پنجمین قطعنامه ی آموزش بین الملل  " صلح و پایان بخشیدن به خشونت " که درکنگره ی جهانی سال 2007 تصویب و منتشر شد از حکومتها، نیرو ها و گروه های مسلح درگیر می خواهد  راه گفتگو را در پیش بگیرند تا به خشونتی  که گریبانگیر کشورهایشان است خاتمه بدهند. آن همچنین برنامه های آموزشی را برای همزیستی مسالمت آمیز ، تمرین دموکراسی و شهروندی توسعه می دهد و از اعضای آموزش بین الملل می خواهد تا تلاش خود را ، همراه با سازمانهای غیر نظامی ، برای پایان صلح آمیز درگیری ها ، دو برابر کنند.

مکان های آموزشی باید جای امن و مقدسی به شمار آیند

متاسفانه شمار مدارس و دانشگاه هایی که مورد حمله ی شورشیان ، نیرو های مسلح و رژیم های سرکوبگر واقع می شوند و صدمه های شدیدی را روی دانش آموزان و معلمان می گذارد ، روز افزون است. در سال 2009 میلادی ، آموزش بین الملل ، بیانیه ای را تحت عنوان : " مدارس باید مکان های امن مقدس باشند " تنظیم کرد که در آن خواسته شده بود تا برای حصول اطمینان از بهترین وضعیت ممکن تدریس و آموزش ، مکان های آموزشی محترم شمرده شوند و به عنوان مکان های صلح  محافظت شوند. این وظیفه ایست بر دوش حکومت ها و جامعه ی بین الملل که قدمهایی را برای جلوگیری از خشونت در مکان های  آموزشی بر دارند و فضایی ایجاد کنند تا دانش آموزان با آرامش آموزش ببینند و معلمان بتوانند در محیطی مثبت ، سالم و امن کار کنند. 

بن گرفت :  

http://www.ksmiran2.blogfa.com/post-555.aspx

ادامه مطلب ...

نگاهی به درس تفکر و پژوهش (نقدی از درون)

 

عزت اله مهدوی،روزنامه آرمان،4/8/91

 در سال تحصیلی جاری درسی را بعنوان درس "تفکر و پژوهش " برای دانش آموزان ششم ابتدایی در برنامه ها گنجانیده اند. البته می دانیم که حافظه محوری و متن محوری فریاد همه کارشناسان مسایل آموزشی را در آورده  و  بر کسی پوشیده نیست که مشکل بنیادی آموزش و پرورش ایران با گنجاندن چنین درسهایی حل نمی شود، که اگر چنین بود در سالهایی که  "تحقیق و پژوهش" در مقاطع تحصیلی مختلف تدریس می گردیداین مشکل رفع می شدو امروزهم با شک و تردید به این فعالیت نمی نگریستند. فارغ از اینکه انتقاد هایی مبتنی بر مهیا نبودن بستر های مناسب برای این اقدام ، وجود دارد،صرفا  به تحلیل محتوایی این درس می پردازیم.

   1  - در ضرورت چنین درسی گفته شده " مهم است که دانش آموزان در مورد صلاحیت های پردازش ، تفسیر، ارزیابی اطلاعات جدید آموزش ببینند." (کتاب کار معلم ص 3  ) ونیز در مقایسه وضعیت آموزشی دیروز و امروز متذکر می شود" دیروز یادگیری معادل انباشت حافظه تلقی می شد...و منابع و محیط یادگیری محدود و از قبل تعیین شده بود... اما امروز ، یادگیری یعنی تغییر در تفکر و تعقل ،ایمان و باور ،علم و اخلاق دانش آموزان..." (همان ، ص 4 ).

از همین ابتدا تحول در روشهای تدریس و اهدا ف عملکردی مدّ نظر مولفان است. اما چون با الفاظ کلی و تهی مواجه هستیم ،معنای محصلی از آنها در فرایند فعالیت بد ست نمی آید. مولفان از همان ابتدا کشکولی از الفاظ را گرد آورده اند که سیستم فلسفی یک دستی را نمایندگی نمی کند. به تعبیر دیگر از هر سیستم فلسفی چیزی را برگزیده اند.فی المثل متن گرایی با اصالت دادن به فرایند حل مساله و توجه به تجربه در هم آمیخته شده است. به هر ترتیب ما با یک سیستم منسجم فکری مواجهه نداریم . گویی چهل تکه ای از چیز های خوب شرق و غرب را به هم دوخته ایم. غافل از اینکه " هیچ فرهنگی نمی تواند برنامه تربیتی فرهنگ دیگر را بدون انتخاب ارزشهای آن فرهنگ بپذیرد." اگر در سیستم منطقی فلسفه مشایی به طرح درس می پردازیم ، الزامات ونتایج متناسب خود را بار می آورد . در غیر این صورت دچار نوعی تعارض در روشها و مبانی می شویم. وقتی در دوره جدید ،آموزشهای اسکولاستیک زیر سوال می رود ، منتقدان می دانند که با نقد مبانی فکری در منطق ارسطویی مواجه اند . لذا روشهای جدید را از دل مبانی پذیرفته شده جدید بیرون می کشند . پیوند نا مبارک روشهای جدید با مبانی فکری و اصول متعارف قدیمی میوه خوشگواری به با ر نمی آورد،( اگر ریشه را نسوزاند).مولفان سعی کرده اند به تعاریف عقل نظری و عملی در فلسفه اسلامی اشاره کنند، غافل از اینکه آنچه از فرایند آموزشی این درسها بدست می آید و به اصطلاح تفکر نامیده می شود در عمق معنای خود کمترین مناسبت را با معنای تعقل در این فلسفه مرجع دارد.لذا مربیان باید همواره نوعی تقلیل معنای تفکر را ارایه کنند. که در نهایت نوعی اشتراک لفظی در بین است، و اگر روانشناسان محقق و صاحب تالیف در جای جای ترجمه ها و نوشته های خود این الفاظ را بکار می برند در راستای مبانی و اندیشه های متفکران غربی است که مبانی متفاوتی را پذیرفته اند.

   2 – این درس در قالب یک کتاب کار عرضه شده است . بگذریم از اینکه آیا کتاب راهنمای معلم به دست معلمان کلاس ششم ابتدایی رسیده و آنها از مقدمات شتابزده  والتقاط مطالب آن توانسته اند به الزامات و نتایج و پیامد ها وقوف کافی بیابند یا نه؟ اما نقش این معلمان این چنین معرفی شده است : "اجرا ، انتخاب گری ،و طراحی فعالیت ...

    معلم باید در فعالیت های تجویزی که دو سوم جلسات را تا پایان سال تحصیلی به خود اختصاص می دهد در فعالیت ها این سه نقش را در نظر بگیرد. برای مثال یکی از این فعالیت ها را پی می گیریم : در فعالیت "لی لی حوضک " فیلمی نمایش داده می شود. مضمون این فیلم "همدلی " است. بعد از فیلم از طرف معلم این سوالات خطاب به دانش آموزان مطرح می شود : " هریک از حیوانات این داستان شما را به یاد چه گروهی از مردم می اندازد؟ - واکنش (رفتار ) هریک از حیوانات در موقع شنیدن کمک خروس چه بود؟ ... {توصیه به معلم} شرایطی فراهم کنید تا دانش آموزان راجع به شخصیت هر حیوان و تغییر رفتار آنها ، بخصوص کلاغ حرف بزنند. در پایان دانش آموزان نظرات نقادانه خود را(مثبت و منفی ) را در مورد مولفه های فیلم نظیر داستان ، تصاویر ، موسیقی و پیام در کتاب کار بنویسند."

    نقش هدایت گری معلم درجهت دهی به این فعالیت و سایر فعالیتها محوری است وچون ماهیت این گونه فعالیت ها به شدت وابسته به مولفه های محیطی و دنبال کننده "وضعیت "به وجود آمده است ، لذا در هاله ای از موقعیت غیر قابل پیش بینی فرو می رود. اما وضعیت تفکر در اینجا وقتی تراژیک می شود که در صلاحیتها ی برشمرده شده در کنار مشاهده –تحلیل – استدلال ، از قضاوت بر اساس نظام معیار سخن گفته می شود . در این صورت سمت و سوی نتیجه گیری پایانی از پیش مشخص است و از پیش طبقه بندی ها و مورد پسند ها معین می شود وقتی بعد از چند جلسه دانش آموز در چنگال رنگ عمومی اسیر می شود.معلم هم ناخواسته در پی این مسیر از پیش مشخص، وظیفه اجرا و انتخاب و طراحی را مهندسی می کند. اثر مخرب چنین فعالیتهایی پوشیده نیست.

     برای آنکه به مستندات این بحث افزوده باشیم ، به این عبارات توجه نمایید: "تفکر، شناخت از طریق عمل ذهن بر روی اطلاعات دریافت شده و اندوخته های قبلی برای تبدیل مجهول به معلوم و دستیابی به نتیجه است . تعقل به معنای تجزیه و تحلیل و ربط دادن قضایا و سنجش و ارزیابی یافته ها بر اساس نظام معیار است که از طریق معتبر به دست آمده است "(همان ، ص7  ) در اینجا چیزی وجود دارد که جریان تفکر و تعقل را در یک معنای خاص و مورد نظر تقلیل می دهد. واین سوال را باقی می گذارد که " آیا عمل مدارس در بکار بردن پروپاگاند برای ترغیب دانش آموزان در زمینه نیل به نتایج معین موجه به نظر می رسد؟"

   

ادامه مطلب ...

پیام کانون صنفی معلمان ایران به مناسبت فاجعه ی دلخراش پرپر شدن د

                    

                       به نام خداوند جان و خرد
 

پیام کانون صنفی معلمان ایران به مناسبت فاجعه ی دلخراش پرپر شدن دانش آموزان بروجنی
 

 

کشته شدن 26 تن از دانش آموزان و آموزگاران بروجنی بر اثر واژگونی اتوبوس راهیان نور،درد و اندوهی بی کران بر جان همه ی مردم ایران،و داغی فراموش نشدنی بر دل های بازماندگان است.  ما این غم بزرگ را به همه ی ایرانیان، و به ویژه ی خانواده های گرامی عزادار،تسلیت می گوییم.در دوران وزارتِ حاجی بابایی بر گسترده ترین نهاد اجتماعی، بارها دیده شده است که ایشان فرافکنی کرده و دیگران را متهم به ناراستی و یا بی اطلاعی می نمایند. هنگامی که بسیاری از کارشناسان به دلیل شتاب در اجرای ساختار 6-3-3 به او خرده می گرفتند، بر حمایت مقامهای تراز اول کشور از خود پافشاری کرده و برای دفاع از خود پشت آنها پنهان می شد. زمانی که از اعتیاد دانش آموزان و تنبیه بدنی آنها سخن می رفت، بر بی اساسی این گفته ها اصرار می ورزید و همه آمارها را نادرست می شمرد. و اکنون نیز وقتی درباره رویدادِ دلخراشِ پرپر شدن دختران دانش آموز، مورد پرسش خبرنگاران قرار می گیرد،آنها را با این جمله که "بروید از مسئولانش بپرسید" شگفت زده می کند.اما پیرامون این رخداد تلخ نکات و پرسش هایی چند قابل طرح است. آقای حاج بابایی به گفت و گو با رسانه ها دلبستگی خاصی دارد و از زمان شروع وزارتش،تقریباً نقش سخنگوی وزارت خانه را نیز ایفا نموده است. اکنون نیز انتظار می رود با شفافیت و شجاعت کافی به پرسش های زیر پاسخ گوید.
1.
در صورتی که- به گفته برخی مسئولان آموزش و پرورش و دیگر نهاد های دست اندرکار- حضور دانش آموزان در این اردوها اجباری نیست،به چه دلیل بخش عمده ای از نمره آموزش دفاعی دانش آموزان موکول به حضور در این اردوها می شود؟ و چرا بالا رفتن آمار دانش آموزان شرکت کننده در این اردوها برای مدیران مدارس امتیاز مثبت محسوب می شود؟
2.
اکنون که دوسال از اجرای این طرح - حداقل برای دانش آموزان پسر- می گذرد،آیا برآوردی از اثرات آن در روحیه و رفتار این دانش آموزان صورت گرفته است؟ در صورت انجام این ارزیابی،توضیح دهند که برگزاری این اردوها تا چه میزان در ایجاد رفتار مثبت در دانش آموزان مؤثر بوده است،تا با بررسی های همه جانبه، مشخص شود آیا این تغییرات پاسخگوی هزینه های فراوان جانی و مالی این اردوها می باشد؟
3.
برگزار کننده ی اصلی این برنامه کدام دستگاه است؟ اگر وزیر آموزش و پرورش در اجرای این برنامه مسئولیتی ندارد! چگونه است که با افتخار اعلام می نماید که در سال 90 آمار دانش آموزان اعزامی را از پنج هزار به یک میلیون نفر می رسانیم؟
4.
با وجود تکرارحوادث مصیبت باری از این دست،برای جلوگیری از وقوع دوباره آنها،چه اقداماتی برای تضمین سلامت دانش آموزان صورت گرفته است؟
5.
نهاد های دست اندرکار،حتی اگر صرفاً مجری باشند،چه توضیحی برای فرستادن دانش آموزان با اتوبوسی که دارای نقص فنی بوده است، دارند؟ و البته استفاده از رانندگانی فاقد تجربه رانندگی درجاده؟
 

اکنون با وزیر است که چنانچه وزارت خانه ای که مسئولیت آن را برعهده دارد، در اجرای این برنامه فاقد اختیارات لازم است، در اعتراض به بی تعهد بودن صاحب اختیارانِ این اردوها، استعفا دهد و چنانچه اختیارات لازم برای اجرای آن را دارد،همان گونه که خود را مالک موفقیت های فرضی این طرح می داند،در شکست آن نیز خود را سهیم بداند. بجاست برای اعلام پذیرش سوء مدیریت و همدردی با خانواده های داغدار این حادثه، از مقام خود کناره گیری نماید. تا شاید در این کمتر از یک سال باقی مانده ی مدیریت اش، نقش آموزگاری برای سایر مدیران و مسئولان ضعیف داشته باشد . و نیز از همه ی دست اندرکاران می خواهیم با استفاده از همه امکانات رساته ای برای آگاهی پدر و مادرها ،اجباری نبودن این سفرها را به شکلی شفاف اعلام نمایند و هم زمان اجرای آن را تا فراهم شدن امکان سفرهایی با استانداردهای قابل قبول امنیت،متوقف سازند.  باشد که در آینده دیگر شاهد غمی به این بزرگی نباشیم.                                        

 

کانون صنفی معلمان ایران
۹۱/۸/۲

ادامه مطلب ...

آموزش تفکر یک ضرورت یا تفنن

 

عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،ص تاریخ 2/8/91

چالش برای بهبود تفکر در قلب مسایل آموزش و پرورش ایران قرار دارد .پیش از هر دغدغه ای باید  آشتی دادن دستگاه تعلیم و تربیت با اندیشه و تعقل– که البته دیر زمانی است نسبت به هم بیگانه شده اند- در دستور کار قرار گیرد. تحول بنیادی از مرحله سند گذشته واینک راه دشوار تغییر محسوس را باید در مدارس بپیماید. بی انصافی نکرده ایم اگر بگوییم در کلاسهای درس هنوز رایحه ای از دگرگونی سازنده به مشام نمی رسد. گویی هیاهوی تغییر نظام در آموزش و پرورش تحرکی در پشت میز و نیمکتها به وجود نیاورده است . هر تحول ساختاری نه تنها مدیران ارشد این مجموعه را درگیر دور کُشنده تغییر و تامین امکانات متناسب با وضعیت جدید نموده ، بلکه اعظم توان مدیران میانی و صف  به صورتی فرساینده متوجه سامان دادن امکانات ضعیف گذ شته برای به روزآوری ، در خدمت طرحها یی قرار گرفته که ذاتا ً تحول را با خود ندارند بلکه مقدماتی هستند  غیر ضروری( در این مقطع زمانی )، زیرا نه تنها اندیشمندان جامعه بلکه عموم مردم ذینفع ضرورت اجرای آنها را تجویز نکرده و  فضای همدلی فراهم نشده است. آموزش های ما از حالت سنتی خارج نشده ، فضای تحقیق و پژوهش و استفاده از آزمایشگاهها فراهم نیست، مربیانی وارد و آشنا به انجام آزمایش های جور وا جور تربیت نکرده ایم . هنوز نتوانسته ایم شرایط مناسبی برای استفاده از کتابخانه ها فراهم کنیم، کافی است نگاهی به حجم درسها و برنامه کلاسها بیندازیم متوجه می شویم ما بی جهت سر فرزندان و معلمان ومدیران را شلوغ کرده ایم(حتی با تعطیلی پنجشنبه ها ، همان حجم درسی را حفظ کرد ه ایم) . آنها فرصت فکر کردن را از دست داده اند. تجربه چند سال اخیر نشان داده که تحول بنیادی با تغییرات انجام شده رابطه ضروری نداشته و متعاقب آن مجبور بوده ایم در دل این تغییرات به دنبال وصله های جدید بگردیم. آیا رابطه شکل و محتوا ورابطه مبانی و روشها ومتعاقب آن نتایج و پیامد ها منطقی نبوده است؟

      به نظر می رسد خروجی ها ی دستگاه تعلیم و تربیت از میزان و کیفیت خدمات ارایه شده در مرکز آموزشی رضایت قابل قبول را ندارند. به نظر می رسد سیستم مذ کور دقیق و منضبط نیست. بی اشکال نیست اگر بزرگان این مجموعه تصور کنند که با تغییرات صوری وگاهی تغییرات ساختاری ، تعلیم و تربیت به جاده مستقیم خود خواهد افتاد ، اگر فکری برای رساندن اهداف عالی به کلاسهای درس نکنند. بهترین و صحیح ترین برنامه ها اگرمجاری طبیعی و درست خود را پیدا نکنند ، و شتابزده و با بی سلیقه گی به اجرا در بیایند نه تنها توفیقی حاصل نمی کنند بلکه شانس اجرای صحیح و به موقع را در زمانهای آتی از دست می دهند- فرصت سوزی قابل بخشش نیست.

     پاشنه آشیل آموزش و پرورش در ایران ، در سنوات گذشته تجربه های نا موفق مسوولین آن بوده که نوعی بی اعتمادی عمومی را فراهم ساخته،و علاوه بر آن اجرای این نسخه متروک ، که حل یک مساله را می توان با معرفی یک درس به اجرا در آورد. مثلا بچه های ما در امور مربوط به زندگی دچار مشکل می شوند،نسخه: یک درس به نام مهارت زندگی را در برنامه بگنجانید. باز هم می توان مثال زد : تحقیق و پژوهش در مدارس به چیزی گرفته نمی شود، نسخه : یک درس به همین نام در برنامه بگنجانید. آقا بعضی از بچه ها در مسایا اخلاقی می لنگند ! نسخه: یک درس اخلاق به صورت جزوه ویا کتاب ارایه کنید. اما لابد می دانیم که در این مورد معلم اخلاق با ویژگی های منحصر به فرد می خواهیم . کمبود داریم لذا شماری معدود تربیت می شوند آن هم  فقط برای مدارس خاص که محصلانش با دهها مانع گزینشی انتخاب شده اند؛ببخشید برای مدارس دولتی نداریم.

     و اخیرا به حق  ،متوجه شده ایم که داشتن و دادن نگاه فلسفی وتعقلی در متن آموزشها به محصلان ضروری است .خوب کاری ندارد ، یک درس تفکر پژوهش آنهم هفته ای یک ساعت در برنامه ششم ابتدایی می گنجانیم تا آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان در منوی برنامه ها به چشم بیاید.متذکر این نکته حساس می شوم که نگارنده با گنجاندن این قبیل دروس نه تنها سر عناد ندارد بلکه به وجود آنها افتخار می کند. اما مساله تامل بر انگیز ی وجود دارد و آن اینکه برای رفع بیماری دستگاه بزرگ تعلیم و تربیت کشور علاج و نسخه ، دگرگونی در ماهیت آموزشهای موجود است . آموزشهایی که به وضعیت کارگران وتکنیسنهای ماهرو نیمه ماهر در مراکز هنرستانی وکاردانشی سامانی بدهد و به هجوم سرسام آوری که پشت کنکور داریم و تصدیق دارهایی که توانایی کار آفرینی را ندارند پایان دهیم. به کسانی که در مدارس بهترین ساعات عمر خود را می گذراند راههای مواجهه با مشکلات زندگی وهمزیستی همراه با موفقیت وبرخورداری از حداقل توانمندیها را ببخشیم. مدارس را مراکز احیاء صفات وخصوصیات انسانی نماییم.روشهای نوین تدریس در همه کتب جاری شده و هر درس فضیلتی بر فضایل ذینفعان ببخشد. تحول در سامانه های آموزشی نیازمند تحول در نگاه ما به آموزش و پرورش است وکاربست روشهای بهبود کیفیت و رصد عقلایی فرایندهاست.

بزرگان دستگاه تعلیم و تربیت در شرایط فعلی می بایست برنامه هایی را در جهت تحقق موارد ذ یل به سامان برسانند:

1 -تمرکز بر روشهای  تفکر محور .

2 -تمرکز بر آموزش تفکر انتقادی وخلاقیت . که با سمت گیری تغییرات از بالا به پایین سازگار نیست. متن محوری و مسلم انگاشتن اینکه تغییرات توصیه واقدام شده از بالا لزوما درست و ضروری است ، در جا زدن مجموعه است . مسولین آموزش و پرورش نباید مصلحت های بنیادین این دستگاه را قربانی نقش مجری گری خود نمایند.

   قطعا این موارد استلزامات خاص خود را دارد وبا محور قرار دادن آنها در یک چرخش منطقی اولویت های متناسب با آن پدیدار می گردند.

ادامه مطلب ...