آموزش و هفته گرامیداشت محیط زیست

                      

                          محمد رضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،21 خرداد 92

هفته چسبیده به روز جهانی محیط زیست- پنجم ژوئن – یعنی 15 تا 21 خرداد در ایران،هفته محیط زیست نام گذاری شده است. گویا باید در این هفته بیش از هر زمان دیگری از محیط زیست گفت و شنید و راه های نگاهداشت و گرامیداشت آن را آموخت و آموزش داد. در یکی از شبکه های اجتماعی می چرخیدم که چشمم به یاداشتی درباره هفته محیط زیست افتاد. به "پرتال سازمان حفاظت محیط زیست" سر زدم،به جز یکی- دو خبر که در آنها به این هفته اشاره شده بود و شعار روز جهانی محیط زیست- به نشانه ی مبارزه با گرمایش زمین"صدایتان را بالا بیاورید نه سطح دریا ها را- چیز دیگری که نمایانگر هفته ای به این مهمی باشد،نیافتم! اما این هفته بهانه ایست که درباره یکی از راه ها و ابزارهای نگاهداشت زیست بوم بگوییم و بشنویم. خانم ابتکار در روز نخست دوره دوم مدیریت بر سازمان محیط زیست گفت " آموزش و فرهنگ سازی عمومی از مهم‌ترین برنامه‌های محیط زیست است و باورهای زیست محیطی همواره در مردم ایران وجود داشته فقط باید فرصتی فراهم شود تا این باور‌ها بازخوانی و این فرهنگ به عمل ترجمه شود ... "(خبرگزاری ایلنا 20/6/92)

 این بخش از سخنان خانم ابتکار بسیار امید برانگیز است و در صورت پیگیری،در سال های آینده گره گشای بسیاری از دشواری های زیست محیطی کشورمان خواهد بود. 

  آموزش و فرهنگ سازی در نگاهداشت زیست بوم و پاسداشت آن یکی از برجسته ترین بخش های آموزش و پرورش و به ویژه آموزش های شهروندی در جهان کنونی است. این کنش ها در درونمایه های درسی به گونه ای ریشه ای و کارآمد وارد شده و بخش های مهمی از فرایند های آموزشی را در بر می گیرند. در دوران درگیری نوآموزان با آموزش،آنها با کنش های محیط زیستی آشنا می شوند و بخش هایی از نگهداری و پاکسازی زیست بوم- به ویژه مدرسه و کلاس ها- را به خود آنها وامی گذارند. این کار زمینه ای می شود تا نوآموزان به شکل ذهنی و عملی با دغدغه های محیط زیستی آشنا شوند و نگرانی از ویرانی و آلودگی زیست بوم،درون تک تک آنها نهادینه شده و هر کدام از آنها در آینده وظیفه ی پاک و آراسته نگهداشتن محیط زیست را بر عهده گیرند. اما در کشور ما کنش های زیست محیطی در آموزش و پرورش چندان راه نیافته و یا آنچنان نا کارآمدند که بسیاری از شهروندان آموزش دیده هم دلواپس پاسداشت زیست بوم خویش نیستند. روشن ترین گواه بر این گفته،رفتار بسیاری از شهروندان در زندگی روزمره ی آنهاست که به شکلی گسترده در کوچه – پس- کوچه ها و خیابان های شهرها و روستا ها،گردشگاه ها،بوستان ها،کوه ها و جنگل ها از یک سو و بهره برداری های بی رویه و سودجویانه از بنمایه های(منابع) طبیعی در بخش های روستایی و غیر شهری از دیگر سو به فراوانی دیده می شود. اما همچنان که فرادستِ کهنه کار سازمان محیط زیست نیز تاکید می کند،بنیانِ کنش های کارآمد زیست محیطی،در آموزشِ یکا یک شهروندان نهفته است. از این رو بی گمان رسانه های گروهی،ابزارهای نوین رسانه ای و مدرسه ها، کانون های بنیادینی برای درگیر نمودن شهروندان امروز و فردای کشور با نگرانی های زیست محیطی است. گرچه گرفتاری های ساختاری، فرهنگی و اقتصادی آموزش و پرورش کنونی،چندان فرصتی به کنش ها در زمینه های آموزش های شهروندی و از آن میان آموزش های زیست محیطی را نمی دهد اما راهی جز گسترش این کنش ها از راه آموزش و پرورش شهروندان آینده نداریم. گرچه این فرایند دارای پیچیدگی هایی است،اما می توان کار را با پیشنهادهای ساختاری زیر آغاز نمود. معاونت آموزش سازمان محیط زیست را کارآمدتر از گذشته نمود و پای این معاونت را به مدرسه ها باز کرد،معاونتی به نام محیط زیست را در آموزش و پرورش پایه گذاری نمود و برای توانمد سازی آن کوشید،پای تشکل های مردم نهادِ زیست محیطی را به ادارات آموزش و پرورش باز نمود و از آنها در آموزش دانش آموزان و آموزگاران بهره گرفت،آموزش های زیست محیطی را در کلاس های پرورشی دوره های گوناگون آموزشی گنجاند و آموزگاران توانمندی را برای این زنگ ها بکار گمارد،دانش آموزان را برای شرکت در کنش های اجتماعی و گروهی پاسداشت محیط زیست و طبیعت برانگیخت و آنها را به کنش های محیط زیستی در جامعه،خانه و مدرسه واداشت و وظایفی در این زمینه را به آنها سپرد. به آسانی می توان از تجربه های کشورهای کامیاب دراین زمینه نیز بهره ها گرفت. کنش های گفته شده می تواند بخشی از کوشش هایی باشد که برای سامان دهی و کارآمدی آموزش های زیست محیطی انجام می گیرد. خانم ابتکار باید بداند که اگر به دنبالفرصتی برای باز خوانی  باورها و به عمل ترجمه کردن فرهنگ زیست محیطی در کشور است" مدرسه،نخستین جا و آموزشِ نوآموزان،نخستین گام در این راه دشوار و پر پیچ و خم می باشد.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=615&pageno=5

 

عضو کانون صنفی معلمان در گفتگو با ایلنا: شعار تابستانی آموزش و پرورش فقط بر روی کاغذ زیباست

                    

«زمانی که به آخر تابستان می رسیم می بینیم که این قبیل برنامه ها دستاورد لازم را نداشته است/ سه سال پیش، تعدادی دانش آموز سالن مدرسه ای را رنگ کردند که یک ماه به طول انجامید ولی آنقدر سالن خراب شده بود که مجبور شدند فرد نقاشی برای رنگ کردن مدرسه بکار گیرند.»

عضو کانون صنفی معلمان ایران با اشاره به شعار تابستان امسال «هر دانش آموزان یک مهارت» گفت: این که گفته می شود امسال تابستان هر دانش آموز یک مهارت یاد می گیرد زمینه عملیاتی ندارد و فقط بر روی کاغذ قشنگ است.

«مهدی بهلولی» در گفتگو با خبرنگار ایلنا در مورد برنامه های تابستانی آموزش و پرورش برای غنی سازی اوقات فراغت دانش‌آموزان گفت: با توجه به تجربیات گذشته از آنجایی که مدارس امکانات لازم را برای انجام اقدامات پرورشی وفرهنگی ندارند نمی توانند کار چندانی در این زمینه انجام دهند.

وی با اشاره به اینکه برنامه تابستانی آموزش و پرورش اغلب مورد استقبال دانش آموزان قرار نمی‌گیرد، افزود: آن چیزی که به عنوان برنامه های تابستانی آموزش و پرورش اعلام می شود با آنچه اتفاق می افتد، خیلی تفاوت دارد.

این آموزگار تصریح کرد: با توجه به اینکه مدارس سایت، کتابخانه و‌ امکانات ورزشی مناسبی ندارند چگونه ممکن است برنامه های تفریحی و پرورشی در مدارس برگزار شود؟ از همین رو بیشتر برنامه های اردویی برای دانش آموزان در نظر گرفته می شود.

وی باتوجه به شعار امسال «هر دانش آموزان یک مهارت» گفت: این که گفته می‌شود امسال تابستان هر دانش آموز یک مهارت یاد می گیرد بر روی کاغذ قشنگ است زیرا زمانی که به آخر تابستان می رسیم می بینیم که این قبیل برنامه ها دستاورد لازم را نداشته است.

بهلولی خاطر نشان کرد: مدارس آنقدر برای دانش آموزان جذاب نیستند که تابستان هم بخواهند به آنجا بیایند، گذشته از آن مشکل کولر دربرخی ازمدارس وجود دارد.

وی ادامه داد: با توجه به اینکه تجربه موفقی در برنامه های تابستانی آموزش و پرورش برای دانش آموزان ندیده ام و با در نظرگرفتن این موضوع که امکانات آموزش و پرورش نسبت به سالهای گذشته چندان تغییری نکرده است فکر نمی کنم که این برنامه ها چندان نتیجه بخش باشد.

بهلولی با اشاره به برخی برنامه های تابستانی از جمله مرمت و بازسازی مدارس با کمک دانش آموزان گفت: اصل مطلب قابل دفاع است و از این جهت که مهارتی به دانش آموزان آموزش داده می شود کار خوبی است. اما درزمان اجرا از آنجایی که امکانات لازم و نظارت درستی وجود ندارد، نتیجه خوبی نمی دهد.

وی تصریح کرد: به طور مثال سه سال پیش، تعدادی دانش آموز سالن مدرسه ای را رنگ کردند که یک ماه به طول انجامید ولی آنقدر سالن خراب شده بود که مجبور شدند فرد نقاشی برای رنگ کردن مدرسه بکار گیرند.

پایان پیام

 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=175481

نگاهی به آزار جنسی در مدرسه

                      

                               مهدی بهلولی،روزنامه آرمان، 20 خرداد 93

آنگونه که در چند روز گذشته در برخی رسانه های خبری بازتاب یافت معاون یکی از دبستان های غرب تهران،به اتهام آزار جنسی چند تن از دانش آموزان مدرسه،بازداشت گردیده است. روشن است که تا پایان دادگاه و اعلام حکم،نمی توان درباره ی آنچه که رخ داده به طور قطع سخن گفت اما خود انتشار این خبر، می تواند بهانه ای باشد برای پرداختن و اندیشیدن به مسآله آزار جنسی در گستره آموزش و پرورش. چنین می نماید که مسآله آزار جنسی کودکان- گذشته از گونه ای بیماری و نابهنجاری بودن- رفتاری است متآثر از گسترش نگرش ابزاری به انسان. هنگامی که کسی به دیگران،به چشم ابزاری برای سود و لذت جویی خود بنگرد آسان تر می تواند دست به آزار جنسی،و به ویژه آزار جنسی افراد ناتوان و ضعیف،همانند کودکان،بزند. در جامعه ای که گرامی داشت انسان و پاسداشت حقوق او به نزد تک تک افراد،چندان ارزش و اعتباری نداشته باشد، کودکان نیز آسیب بیشتری خواهند دید. گستره آموزش و پرورش هم، چندان چیزی جدا از جامعه نیست. آموزگاری که به دانش آموز خود،به چشم کالا می نگرد و به روش های گوناگون به دنبال کشاندن او به کلاس خصوصی است،به او به چشم ابزار می نگرد. مدیری که در هر کلاس،به شماری از دانش آموزان "مآموریت" می دهد تا هر آنچه که در کلاس درس می گذرد را به آگاهی او برسانند،به انسان و دانش آموز،به چشم ابزار می نگرد. سامانه آموزشی که بیش از پرورش خردمندانه و تربیت شهروند کنشگر و سنجشگر،بر القای اندیشه پا می فشارد به انسان به چشم ابزار می نگرد. معاون مدرسه ای نیز که به دنبال ارضای لذت های شخصی خود است- گرچه زشت و زننده تر- به دانش آموز،به چشم ابزار می نگرد. از این رو، چه بسا راه کلی برخورد با این رویدادهای تلخ را بتوان گسترش نگرش پاسداشت حقوق انسان دانست- که البته خود مدرسه نیز یکی از شایسته ترین مکان های درونی ساختن ارج گذاری به حقوق انسان هاست. 

 چنین می نماید که شوربختانه نگاه و نگرش انسانی و اخلاقی به آموزشگری، دارد روز به روز از گستره ی آموزش بیشتر رخت برمی بندد. آموزگارانی هم که دل نگران از میان رفتن جان و روح پیشه ی خویش هستند هم،گویا،کمتر و کمتر می شوند. چندی پیش یکی از دانش آموزانم می گفت فلان دبیر پس از آزمون به من زنگ زده است که شما نتوانسته اید نمره قبولی بگیرید،صد هزار تومان به این شماره حساب واریز کن تا نیفتی! گفت من هم پول را ریخته ام تا قبول شوم. چون من آن دبیر را می شناختم و کسی است که سخن ثابت اش در شورای دبیران،نصیحت به دیگر همکاران است که با سخن خویش در کلاس درس،موجب تشویش ذهن و گمراهی دانش آموزان نشوند سخت شگفت زده شدم و باورم نشد. اما دانش آموز به دلیل هایی گوناگون- و از آن میان یکی دو پیامک ردو بدل شده-  برای ام ثابت کرد که دروغ نمی گوید. باری، شاید زمان آن فرارسیده باشد که همگی، دلواپس رخت بربستن روح و جان از پیشه ی آموزگاری باشیم و تا دیرتر نشده کاری جدی کنیم.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=614&pageno=5

(این یادداشت با اندازه ای تغییر و با عنوان "نگاهی به آزار دانش آموزان در مدرسه" به چاپ رسید.)

   

 

دانش‌آموزان به سوالات تکراری عادت کرده اند


        اعتراض دانش آموزان به سوالات امتحانات نهایی / روزنامه آرمان،18 خرداد 93

  رئیس مرکز سنجش آموزش و پرورش در شرایطی که بسیاری از دانش آموزان از جمله دانش آموزان شهرهای تهران و مشهد نسبت به طراحی سوالات امتحان نهایی خارج از محتوای کتاب اعتراض دارند، معتقد است که تمامی سوالات طراحی شده امتحانات نهایی از داخل کتاب بوده است و حتی میانگین درصد قبولی دانش‌آموزان نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. تعدادی از دانش آموزان پایه سوم متوسطه در رشته‌های ریاضی و علوم تجربی نسبت به سخت بودن سوالات امتحان نهایی و اینکه سوالات خارج از کتاب‌های درسی طراحی شده است، معترض بودند. یکی از این دانش آموزان که در رشته ریاضی پایه سوم متوسطه است، گفت: امتحانات نهایی درس‌های دین و زندگی، جبر و احتمال و فیزیک خارج از محتوای کتاب‌های درسی بوده است و اکثریت دانش آموزان این موضوع را تایید می‌کنند. او توضیح داد: دانش آموزان شهر مشهد پس از امتحان دین و زندگی و جبر و احتمال به آموزش و پرورش شهر مشهد مراجعه کرده اما در نهایت آنها گفتند که سوالات از تهران طراحی شده و ما هیچ دخالتی در تدوین این سوالات نداشتیم، ما موضوع را به نماینده مشهد در مجلس نیز گفته ایم و ایشان نیز قول پیگیری داده اند. یکی دیگر از دانش آموزان پایه سوم متوسطه در رشته تجربی نسبت به سخت بودن سوالات درس زیست شناسی معترض بوده و عنوان می‌کند: سئوالات طراحی شده در مقایسه با سئوالات سال گذشته بسیار مشکل و حتی تعدادی از سئوالات خارج از کتاب درسی بوده است. او توضیحات خود را اینگونه تکمیل می‌کند: بسیاری از دانش آموزان به این نتیجه رسیده اند که با توجه به تاثیرگذاری نتایج امتحانات نهایی در کنکور، مسئولان آموزش و پرورش سوالات امتحانات را سخت و حتی در برخی موارد خارج از کتاب طراحی می‌کنند که این روند در پذیرش کنکور آنها تاثیرگذار باشد. اما در این میان رئیس مرکز سنجش آموزش و پرورش در ضمن تکذیب سخت بودن امتحانات می‌گوید: تمامی سوالات برگرفته از محتوای کتاب‌های درسی بوده است و نمی‌توان ادعای دانش آموزان را مبنی بر سخت بودن امتحانات نهایی تایید کرد. عبدالرسول عمادی توضیح می‌دهد: هیچ کدام از مصححان برگه‌های امتحانی و معلمان این موضوع را تایید نمی‌کنند و حتی براساس نتایجی که از حوزه‌های تصحیح اعلام شده است، میانگین نمرات و درصد قبولی دانش آموزان در درس‌های جبر و ریاضی و دین و زندگی نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. عمادی همچنین درباره اعلام زمان نتایج امتحانات نیز می‌گوید: امتحانات دانش آموزان تا 21 خرداد ماه به اتمام می‌رسد و نتایج آن یک هفته پس از امتحانات و نهایتا تا پایان خرداد ماه اعلام می‌شود.

 

                             دانش‌آموزان به سوالات تکراری عادت کرده اند

                                                     مهدی بهلولی

 به عنوان یک معلم که در حوزه امتحانات نهایی نیز حضور دارم می‌توانم بگویم که سوالات امتحان نهایی خارج از کتاب نبوده و از داخل کتاب‌ها طراحی شده است. تا جایی که شاهد بودم در رابطه با درس‌های فیزیک، هندسه و حسابان سوالات از داخل کتاب بوده است. در رابطه با سوالات دروس جبر و احتمال و شیمی نیز سوالات از داخل کتاب بوده اما، کمی سخت بوده است. سخت جلوه کردن سوالات نزد دانش‌آموزان به این دلیل است که آنها به سوالات تکراری سال‌های گذشته عادت کرده‌اند. از این رو هنگامی که کمی سوالات از چارچوب سال‌های گذشته خارج می‌شود دانش‌آموزان فکر می‌کنند که سوالات خارج از کتاب بوده است اما، واقعیت این است که سوالات از چارچوب امتحانات نهایی هر سال بیرون بوده است. اکنون دانش‌آموزان در رابطه با دروس شیمی و جبر معترض هستند که در این مورد نیز با گفت‌وگویی که با معلمان این دروس داشتم متوجه شدم که سوالات این دروس نیز از داخل کتاب اما مشکل بوده است. مساله این است که برخی از معلمان اقدام به تدریس کتاب نمی‌کنند و تنها نمونه سوالات سال‌های گذشته را با دانش‌آموزان کار می‌کنند به همین دلیل، در اینجا شاید بتوان حق را به دانش‌آموزان داد زیرا معلم عادت کرده است که کتاب را درس ندهد و نمونه سوالات امتحانی را با دانش‌آموزان تمرین کند. از این رو دانش‌آموزان به سوالات تکراری عادت کرده‌اند. امتحانات هماهنگ کشوری با این رویه مناسب است زیرا بیرون از کتاب نیست و البته تکراری هم نیست. برای مثال سوالات امتحان نهایی حسابان امسال، سوالات همان سوال‌های سال‌های گذشته با تغییر جرئی بوده است. شاید درصدی از این ماجرا به معلمان برگردد که کتاب‌های درسی را رها می‌کنند و این چنین مشکل به وجود می‌آید. مساله شاید از آنجا ناشی می‌شود که برخی طراحان سوالات امتحان به شایستگی انتخاب نمی‌شوند. در واقع، طراحان سوال ملاک‌های لازم علمی برای انتخاب سوالات یا اینکه جسارت لازم را ندارند تا سوالات را خارج از چارچوب امتحانات همیشگی طراحی کنند. به همین دلیل، اگر امروز شخصی توانسته کمی این فضا را بشکند و سوالات جدید طراحی کند، مقصر او نیست بلکه، مقصر گذشتگان و معلمانی هستند که کتاب درسی را رها کردند. البته تاکید می‌کنم که این فضای تکراری نیز کمی شکسته شده است چرا که، به نظر من این سوالات زیاد مشکل نبوده‌اند. نظر من نیز مانند نظر آموزش و پرورش این است که تمامی سوالات برگرفته از محتوای کتاب‌های درسی بوده است و امتحانات سراسری به خوبی پیش رفته است. گفتنی است که در رابطه با امتحانات نهایی مشکلی در این زمینه وجود ندارد. مشکل اصلی مساله کنکور سراسری و به ویژه آزاد است که در برخی درس‌ها سوالات بیرون از چارچوب کتاب طراحی می‌کنند. به ویژه در رابطه با سوالات کنکور دانشگاه آزاد باید بگویم که به هر شیوه‌ای که دوست داشته باشند سوال‌هایی را طراحی می‌کنند. از این رو، محل اصلی اعتراض باید به سوالات کنکور باشد و نه امتحانات نهایی. مساله این است که هنگامی که دانش آموزی محتوای کتاب را یاد نمی‌گیرد سر جلسه امتحان نهایی آسیب می‌بیند. البته این روند که سوالات تکراری نباشد روند خوبی است. در اینجا پاسخگو باید طراحانی باشند که سوالات تکراری سال‌های گذشته را هر سال طرح می‌کنند و این ماجرا را به وجود می‌آورند.

  http://armandaily.ir/?News_Id=79165  

( برای آگاهی دوستان این که در اصل این نوشته،گفت و گوی من است با خبرنگار محترم روزنامه آرمان.)

 

 

 

 

ساختار آموزشی گریزان از شادی

                         

                           محمد رضا نیک نژاد، روزنامه ی شهروند،17 خرداد 93

زادروز یکی از پیشواریان مذهبی بود و از ساعت های نخست آغاز به کار دبیرستان، قرار بود در جشنی با شیرینی و شکلات از بچه ها و آموزگاران پذیرایی شود. زنگ نخست گذشت و بچه ها برای استراحت به حیاط آمدند و پس از آن به کلاس بازگشتند. دانش آموزان و آموزگاران همه چشم براه برگزاری جشن بودند و پی در پی زمان آن را جویا می شدند. چند دقیقه از زنگ دوم نگذشته بود که سرایدار دبیرستان با جعبه ای شیرینی در دست و یکی از معاونان برای ورود به کلاس اجازه خواستند و همچنان که دانش آموزان پشت میزهای خویش آرام و بی حرکت نشسته بودند،شیرینی برداشته و می خوردند. از معاون علت برگزار نشدن جشن را پرسیدم. او گفت اگر جشن بگیریم شیطنت های آنها را نمی توانیم کنترل کنیم. راستش به گرفتاری هایش نمی ارزد! و از این رو به پخش شیرینی در کلاس بسنده کرده ایم. پُر بی راه هم نمی گفت،

 شمارِ فراوان دانش آموزان در کلاس و مدرسه،درس های بی پیوند با زندگی های روزمره آنها و آموزش های القایی و بی چون و چرا،بی انگیزگی آموزگاران و نیروهای اجرایی و گرفتاری های همیشگی آنها با اقتصاد و شغل دوم و سوم،حجم بالای درون مایه های آموزشی – چه در عنوان ها و چه در هر درس – فشارها و محدودیت های اجتماعی وارد بر جوانان،ارزشیابی های سنتی،حافظه محور، نمره مدار و نتیجه گرا و .... از آنها گلوله های آتشی ساخته که در گردهمایی های جمعی و گروهی کنترل شان از هر کسی بر نمی آید. از این رو مدرسه و کلاس همواره محیطی استرس زا و نگرانی افزا است و در آن از  شور جوانی و شادی های کودکانه و نوجوانانه کمتر نشانی یافت می شود. در کنار گریز از شادی،عزاداری های مذهبی- به علت وجود کنترل های درونیِ خودِ دانش آموزان- به شدت پیگیری و برگزار می شود و از سوی فرادستانِ آموزشیِ ادارات مورد پایش همیشگی است. این در حالی است که یکی از کارکرد های نوین آموزشی،آموزش های شهروندی و از میان این آموزه ها،زمینه سازی و برقراری محیطی شاد و پر جنب و جوش در جامعه است. در جهان کنونی که از در و دیوار جامعه و خانواده،رادیو و تلوزیون،اینترنت و حتی کلاس و مدرسه .... استرس و فشار روانی فرو می ریزد، برقراری و زمینه سازی محیطی آرامش بخش و شادی زا می تواند یکی از راه های تندرستی انسان ها باشد. شوربختانه فرهنگ چشم و هم چشمی و رقابت های بی سرانجام  بر سر نمره در دبستان ها و بی انگیزه گی و گریز از درس و مشق،و فشارهای خانوادگی و اجتماعی در دوران دبیرستان،بیش از پیش محیط های آموزشی را تحمل ناپذیر نموده است و بی گمان با توجه به سن و سال دانش آموزان نیاز به نگرشی نو به موضوع شادی و نشاط در آن احساس می شود. شادی از یک سو نیاز و البته حقِ انسانی شهروندان و از آن میان کودکان و جوانان است و از دیگر سو ابزارِ پدید آوری انگیزه برای فراهم آوردن زمینه های درخور برای آموزش و یادگیری می باشد. جوانانی که از بامداد تا تیغ آفتاب بهترین لحظه های زندگانی خویش را در کلاس های یکنواخت و کسالت آور می گذرانند،انگیزه ای برای آمدن به مدرسه و کلاس ندارند و کم کم یا از آن می گریزند و یا به شیوه های گوناگون در پی دور زدن کلاس و مدرسه و دست انداختن هم شاگردی ها یا آموزگاران خویشن اند. این شیوه شاید بخشی از حق آنها در شاد بودن را برآورده کند،اما بی گمان حقوق افراد دیگری از جمله آموزگاران و دانش آموزان دیگر را پایمال خواهد نمود! برای برآوردن این حق در آموزش و پرورش،کاربدستان و برنامه ریزان آموزشی نخست باید زمینه های ساختاری ایجاد شادی و نشاط را در سامانه ی آموزشی فراهم نمایند. این کار را می توان با گنجاندن برنامه های شاد در چارچوب های آموزشی هفتگی و ماهانه ی آموزشگاه ها و همچنین برنامه ریزی برای گذراندن روزها و ساعت های  شاد در جشن های ملی و آیینی فراهم نمود. ورود آموزش های شهروندی و روش های نوین آموزش آنها از دیگر راه های فراهم آوری زمینه های انگیزه بخش و شادی زا در فرایند های آموزشی خواهد بود. در این راستا سخت ترین سد در برابر کلاس های شاد،شمار دانش آموزان در هر کلاس است. شلوغی کلاس،آموزگاران را وا می دارد که روش های سفت و سختی را در اداره کلاس خویش برگزیند بنابراین خود به خود فضا به سوی فشار و استرس پیش خواهد رفت. در کنار کاهش دانش آموزان در کلاس،آموزگاران نیز باید سطح بردباری خویش را بالا ببرند و باور کنند که کلاس های پر شور و نشاط افزون بر کم شدن استرس بر دو سوی فرایند آموزش- دانش آموز و آموزگار- آموزش را کارا و سودمندتر خواهد نمود. یکی دیگر از راه های ورود شادی به سامانه های آموزشی برگزاری کلاس های موسیقی و بهره گیری از هنر آموزان آنها  در جشن های ملی و آیینی است. باشد که کاربدستان آموزشی هر چه زودتر زمینه های ساختاری ایجاد فضایی شاد و پر نشاط را فراهم نمایند تا در این رهگذر هم حق شاد زیستن دانش آموزان فراهم گردد و هم آموزشی کارا  و ژرفتر را در پی داشته باشد.            

http://shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=298&dn=0&pid=11&rnd=3oSKGN&p=&y=93&m=03&d=17

 

آموزش حقوق شهروندی در مدرسه

                                               

                              

                       مهدی بهلولی،عضو انجمن کارشناسان آموزش و پرورش

                                            روزنامه شهروند،11 خرداد 93

 آنگونه که برخی از کارگزاران آموزش و پرورش اعلام نموده اند گویا قرار است از سال آینده،منشور حقوق شهروندی به عنوان بخشی از درون مایه برخی از کتاب های درسی دانش آموزان،آموزش داده شود : "منشور حقوقی شهروندی دانش‌آموزی با هدف آموزش حقوق شهروندی دانش‌آموزان در قالب بخشی از کتاب مطالعات اجتماعی وارد کتب درسی مدارس می‌شود." (محی‌الدین بهرام محمدیان معاون پژوهشی وزیر آموزش‌وپرورش،روزنامه شهروند،25 اردیبهشت 93) گذشته از کیفیت مطالبی که به نگارش درخواهند آمد- که البته مسآله ی بسیار مهمی است و پس از انتشار کتاب های درسی قابل ارزیابی خواهد بود- می توان گفت که رویکرد حقوق مداری به آموزش و پرورش و آشنا نمودن دانش آموزان به حقوق شهروندی،رویکردی فراخور آموزش و پرورش نوین و زندگی امروزین است و از این رو شایسته ی پشتیبانی و ارج گذاری. در زمانه ی ما،برونداد آموزش و پرورش- آنگونه که برخی از اندیشه وران آموزشی جهانی گفته اند- بایستی شهروندی باشد که با حقوق مدنی خویش و بنیادهای نوین اندیشگی آن،آشنا باشد تا در زندگی آینده ی خود خواستار و پیگیرش گردد و در حق دیگران آن را پاس بدارد.

 اما قانون طلایی آموزش،پیش نیاز یادگیری را،تجربه می داند یعنی دانش آموز،زمانی آموزه ای را به شایستگی می آموزد و درونی می سازد که تجربه اش کند. در آموزش حقوق هم،بیش از آموزاندن شفاهی و به یادسپاری درون مایه درس،تجربه عملی حقوق در فضای مدرسه،و آموزش دیدن در سپهری که حقوق کسان را پاس می دارد است که کارگر می افتد. به دیگر سخن،در آموزش،افزون بر درون مایه،فرآیند یادگیری و محیط آموزشی هم مهم است؛و چه بسا از ارزش بیشتری برخوردار باشد. اما شوربختانه می توان گفت که هم اکنون چنین شرایطی در مدرسه های کشور وجود ندارد. بی گمان کلاس درس ِ سی- چهل دانش آموزه و مدرسه ی با ساختمان قدیمی ناایمن با کمترین امکانات آموزشی،با حقوق آموزشی دانش آموزان- که بایستی از آموزشی کیفی برخوردار باشند- سازگار نیست. (در هم اینجا می توان پرسید که آیا در منشور حقوق دانش آموزی که قرار است آموزش داده شود به مواردی از این دست،به عنوان حقوق دانش آموزان هم اشاره شده است؟) از سویی آموزگاری که می خواهد حقوق شهروندی را به دانش آموزانش یاد دهد دست کم باید در محیط مدرسه و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آموزشی،نقش داشته باشد تا الگویی عملی باشد از شهروند شایسته ای که دانش آموز می خواهد پیگیری حقوق شهروندی خود را از آن فراگیرد. متآسفانه اما در آموزش و پرورش متمرکز کنونی،تا اندازه ی زیادی،آموزگاران تنها اجرا کننده ی تصمیم های آموزشی فرادستان آموزش و پرورش اند.

  در این باره البته می توان به نکته های بسیار دیگری هم اشاره کرد اما در نبود شرایطی از این گونه،کلاس آموزش حقوق شهروندی،از آن روح بایسته برای نفوذ در جان و اندیشه ی دانش آموز برخوردار نخواهد گشت. از این رو ضروری می نماید که فرادستان آموزشی،مسآله آموزش حقوق شهروندی را،تنها در وارد کردن آن به کتاب های درسی خلاصه نکنند و در اندیشه ی فراهم آوردن بسترهای لازم هم باشند. اما بگذارید این نوشته ی کوتاه را با بخشی از سخنان فلیکس گارسیا موریون، یکی از اندیشه وران آموزشی به پایان رسانیم که به جستار آموزش حقوق بشر به دانش آموزان پرداخته است : "کودکان بایستی برای اندیشیدن و گفت و گو درباره ی حقوق بشر،فرصت بیابند. آنها،پیش از هر چیز،نیازمند دریافت بهتری از تاریخ حقوق بشرند تا دریابند که بسیاری از حقوقی که هم اکنون از آنها برخوردارند و یا بدیهی می انگارند- همچون مدرسه رفتن یا برخورداری از مراقبت های پزشکی- پیروزی هایی اجتماعی هستند که در سایه نبردهای کسان بسیار بدست آمده اند،و می توانند از زندگی اجتماعی و سیاسی ناپدید گردند،به محض این که مردم،دست از پافشاری بر آنها بردارند."

http://www.shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=295&dn=1&pid=16&rnd=PLYKpR&p=&y=93&m=03&d=11#

 

منشور حقوق دانش آموزی و برخی ناهمسازی ها

                       

                                 مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،10 خرداد 93

 علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش،در دی ماه سال گذشته درباره ی منشور حقوق دانش آموزی گفت  : " اکنون پیش نویس منشور حقوق دانش آموزی در شورای عالی آموزش و پرورش در دست تدوین است و بنا داریم پیش نویس منشور حقوق معلم را که منبعث از حقوق شهروندی است نیز در آینده نزدیک،تدوین و در مراجع مربوطه به تصویب برسانیم."

در چند ماه گذشته که البته از منشور حقوق معلم خبری نشد،اما درباره منشور حقوق دانش آموزی هم به تازگی سخنانی ناهمساز با این سخنان وزیر منتشر گردید. چند روز پیش مهدی نوید ادهم،دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش گفت : "منشور حقوق دانش آموزی تا کنون به دست من نرسیده است که بتوانم قضاوتی داشته باشم... چندی قبل اعلام شد که یکی از معاونتهای آموزش و پرورش بر روی منشور حقوق دانش آموزی کار می‌کند اما اخیرا اطلاع جدیدی به ما نداده‌اند که بشود بر روی آن قضاوت کرد یا بحثی داشت."  البته نوید ادهم افزون بر این سخنان،درباره یک منشور حقوق دانش آموزیی دیگر هم که در دوران اصلاحات نوشته شد چنین گفت : " قرار بود دوستانی که می‌خواهند این منشور را تدوین کنند، منشور حقوق دانش آموزی در دوره اصلاحات را ببینند و اگر لازم باشد‌‌ همان را مبنا قرار بدهند و متناسب با شرایط زمان از‌ آن استفاده کنند."(خبرگزاری ایلنا)

  روشن است که سخنان دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش درباره ی تهیه منشور حقوق دانش آموزی در یکی از معاونت های آموزش و پرورش با سخنان وزیر درباره ی تهیه این منشور در شورا،ناهمساز است و از آنجایی که بحث منشور حقوق دانش آموزی- همانگونه که نوید ادهم هم گفته- در دوران اصلاحات،پیشینه دارد و در آن زمان هم به سرانجام بایسته نرسید می توان این ناهمسازی را مهم تر از یک ناهماهنگی معمولی و ساده نگریست. بیم آن می رود که منشور حقوق دانش آموزی دولت اعتدال هم به سرنوشت منشور دوران اصلاحات دچار گردد.  

 اما هم اکنون که سخن از منشور حقوق دانش آموزی دوران اصلاحات به میان آمد نیز جا دارد کمی درباره آن بیشتر سخن گفت. این منشور در سال های واپسین دوران اصلاحات با عنوان "منشور ملی حقوق دانش آموز" در مجلس دانش آموزی تصویب و به شورای عالی آموزش و پرورش فرستاده شد که البته با دگرگونی دولت و روی کار آمدن احمدی نژاد،به بایگانی سپرده شد و  فراموش گردید و هیچگاه به مدرسه ها راه نیافت. در برخی از بندهای این منشور آمده بود : " دانش آموز دارای حق آزادی عقیده و بیان و مصونیت پس از بیان می باشد... دانش آموزان غیرفارسی زبان حق دارند پیش از ورود به دبستان از امکانات ویژه فراگیری زبان فارسی بهره مند شوند... دانش آموزان حق دارند با فرهنگ بومی و ملّی و همچنین فرهنگ سایر ملل،آشنا شوند... دانش آموزان حق دارند از آموزش های مربوط به حقوق جنسی برخوردار شوند... دانش آموزان حق دارند در آموزش های رسمی نظام آموزش و پرورش از فراگیری اصول حقوق شهروندی و مهارتهای زندگی اجتماعی بهره مند شوند... دانش آموزان حق دارند در آموزش های رسمی نظام آموزش و پرورش از فراگیری اصول حقوق بشر و سایر اسناد و مقررات بین المللی در مورد حقوق کودک و دانش آموز بهره مند شوند."

 اما نکته پایانی این یادداشت این که به نظر نمی رسد با صرف تصویب منشور حقوق دانش آموزی،رخداد و دگرگونی بزرگی انجام پذیرد اگر زمینه های لازم،اجرای منشور وجود نداشته باشد. قانون طلایی آموزش،پیش نیاز یادگیری را،تجربه می داند یعنی دانش آموز،زمانی آموزه ای را به شایستگی می آموزد و درونی می سازد که تجربه اش کند. در آموزش حقوق هم،بیش از آموزاندن شفاهی و به یادسپاری درون مایه درس،تجربه عملی حقوق در فضای مدرسه،و آموزش دیدن در سپهری که حقوق کسان را پاس می دارد است که کارگر می افتد. به دیگر سخن،در آموزش،افزون بر درون مایه،فرآیند یادگیری و محیط آموزشی هم مهم است؛و چه بسا از ارزش بیشتری برخوردار باشد. اما شوربختانه می توان گفت که هم اکنون چنین شرایطی در مدرسه های کشور وجود ندارد. بی گمان کلاس درس ِ سی- چهل دانش آموزه و مدرسه ی با ساختمان قدیمی ناایمن با کمترین امکانات آموزشی،با حقوق آموزشی دانش آموزان- که بایستی از آموزشی کیفی برخوردار باشند- سازگار نیست. (در هم اینجا می توان پرسید که آیا در منشور حقوق دانش آموزی که قرار است آموزش داده شود به مواردی از این دست،به عنوان حقوق دانش آموزان هم اشاره شده است؟) از سویی آموزگاری که می خواهد حقوق شهروندی را به دانش آموزانش یاد دهد دست کم باید در محیط مدرسه و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آموزشی،نقش داشته باشد تا الگویی عملی باشد از شهروند شایسته ای که دانش آموز می خواهد پیگیری حقوق شهروندی خود را از آن فراگیرد. متآسفانه اما در آموزش و پرورش متمرکز کنونی،تا اندازه ی زیادی،آموزگاران تنها اجرا کننده ی تصمیم های آموزشی فرادستان آموزش و پرورش اند.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=607&pageno=5

 

 

 

خلاقیت کشی با مربیان بی‌تجربه

                               

                                                بنفشه رنجی

                                    روزنامه آرمان،10 خرداد 93

 غیر دولتی شدن دوره پیش‌دبستانی را می‌توان نشانه‌ای از کم‌اهمیت انگاشتن این دوره قلمداد کرد؛ دوره‌ای که نقش پر اهمیتی در آموزش و پرورش کودکان دارد و خصوصی‌سازی آن پیامدهایی به دنبال داشته است. واگذاری آموزش پیش‌دبستانی به بخش خصوصی در وهله اول افزایش قیمت این مراکز را به دنبال داشت و این مساله محرومیت کودکان خانواده‌های کم درآمد و متوسط جامعه از امکانات پیش‌دبستانی را رقم زد. در حال حاضر، تعداد دانش‌آموزان مراکز پیش‌دبستانی 531 هزار نفر عنوان شده است که در 15 هزار و 994 مدرسه حضور دارند. به گفته فرشته حشمتیان، رئیس سازمان مدارس غیردولتی شهریه مدارس مراکز پیش‌دبستانی در سال تحصیلی 93-92، 15 تا 25 درصد افزایش داشته است. همچنین به دلیل بحث سودآوری در بخش‌های خصوصی، به کارگیری مربیان غیر متخصص و آموزش ندیده و جذب نشدن نیروهای کار آزموده به دلیل پایین بودن دستمزد یکی از نگرانی‌ها در این زمینه است. از سوی دیگر، به گفته کارشناسان آموزش و پرورش در محتواهایی که مربیان پیش‌دبستانی به کودکان آموزش‌می‌دهند، انضباطی وجود ندارد و هر کسی به فراخور حال و سلیقه خود رفتار می‌کند. به گفته عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، خلاء اول این است که مربیان پیش‌دبستانی در کشور تربیت نمی‌کنیم، این درحالی است که قبل از انقلاب مراکزی بود که برای پیش ‌دبستان یا کودکستان کودکیار تربیت می‌شد و به افراد آموزش دیده نیز مدرک کودکیاری داده می‌شد. علیرضا سلیمی گفت: پیش‌دبستانی‌ها بیشتر در مدارس یا در خانه‌های استیجاری هستند این در حالی است که پیش‌دبستانی‌ها باید در مکان‌هایی باشند که استعدادهای کودکان شکوفا شود و خلاقیت در آنها شکل بگیرد. در حالی دوران پیش دبستان در وضعیت نامساعدی به سر می‌برد که سال‌های اولیه زندگی کودکان نقش اساسی در رشد و پرورش آنان به ویژه رشد اجتماعی و آماده‌سازی آنها برای ورود به دوران ابتدایی ایفا می‌کند. آموزش‌های پیش‌دبستانی زیربنای آموزش‌های غیررسمی و رسمی است و به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها آموزش‌های پیش‌دبستانی از جمله دوره‌های رسمی تحصیلی محسوب می‌شود.

پیش‌دبستانی؛ دوره رشد اجتماعی کودک

یک روانشناس و مشاور کودک در گفت‌وگو با آرمان با تاکید بر اهمیت دوره مهدکودک و پیش‌دبستانی می‌گوید: سن پنج تا هفت سالگی سنی است که برای رشد اجتماعی کودکان اهمیت ویژه‌ای دارد. به گفته مهدی حاجی اسماعیلی، اکنون به دلیل مشغله بسیاری از خانواده‌های مناطق شهری که بیشتر آنها تک فرزندی هستند، کودکان برای فعالیت اجتماعی دبستان آماده نمی‌شوند، از این رو وظیفه تسریع تحول اجتماعی بر عهده دوره پیش‌دبستانی است. او با اشاره به اینکه اکنون در بسیاری از کشورهای اروپایی آموزش فلسفه به معنای درست فکر کردن و اندیشیدن از دوره پیش‌دبستانی شروع می‌شود، عنوان می‌کند: دوران دبستان دوره عملیات عینی و دوران پیش‌دبستانی دوره پیش‌عملیاتی است. حاجی اسماعیلی، پرورش حواس پنج‌گانه کودکان را وظیفه اصلی دوران پیش دبستان می‌داند و می‌افزاید: در این دوره اوقات فراغت کودکان باید طراحی شود تا علاوه بر تفریح، مهارت‌های اساسی، علمی و آموزشی مانند مشاهده و استنباط به کودکان آموزش داده شود. این روانشناس معتقد است: واگذاری پیش‌دبستانی به بخش خصوصی باعث شده این مراکز نیروهایی که در زمینه روانشناسی و آموزش کودکان غیر‌متخصص هستند را استخدام کنند. حاجی اسماعیلی ادامه می‌دهد: در صورت استخدام نیروهای متخصص نیز به علت پایین بودن حقوق، افراد کارآزموده و با تجربه از این شغل استقبال نمی‌کنند. به گفته این مشاور کودک، نهادهای متولی باید پژوهش‌های لازم در رابطه با وضعیت پیش‌دبستانی در کشور انجام دهند و مشخص شود راهی که در این زمینه تا به حال پیش گرفته شده است چه ورودی و خروجی‌هایی داشته است و آیا به اهداف پیش بینی شده رسیده‌ایم یا خیر؟

غیر دولتی شدن و عدم پیشرفت امکانات

یک کارشناس آموزش و پرورش نیز در گفت‌وگو با آرمان با بیان اینکه نخستین مشکل در رابطه با مراکز پیش دبستان، گران بودن آن است، بیان می‌کند: زمانی که این مقطع دولتی بود هزینه‌ها کم‌تر بود. به گفته حسن اسلامی، با اینکه این مراکز غیر دولتی شده اما، از نظر امکانات و تسهیلات تفاوتی مشاهده نشده است. این مدیر مدرسه ادامه می‌دهد: به دلیل خصوصی بودن این بخش، این مراکز اقدام به جذب نیروهایی کرده‌اند که در این زمینه توانمندی و شاخصه‌های لازم را ندارند و دوره‌های مورد نظر را نگذرانده‌اند. او کودکانی که دوران پیش‌دبستانی را گذرانده‌اند نسبت به کودکانی که این دوره را نگذرانده‌اند از نظر تعاملات اجتماعی متفاوت می‌داند و می‌افزاید: کودکانی که به پیش‌دبستانی رفته‌اند، اضطراب و نگرانی کم‌تری برای حضور در مدرسه به ویژه پایه اول دارند. اسلامی ادامه می‌دهد: از طرف دیگر به نظر می‌رسد مربیان دوره پیش دبستان وارد مسائل آموزشی می‌شوند که با روش تدریس معلم پایه اول تداخل پیدا می‌کند.

وضعیت اشتغال مربیان پیش‌دبستان

یکی دیگر از مسائل مربوط به آموزش پیش‌دبستانی وضعیت اشتغال و استخدام مربیان این مراکز است. یک مربی پیش‌دبستانی در گفت‌وگو با آرمان می‌گوید: بزرگترین مشکلی که در رابطه با مربیان پیش‌دبستانی وجود دارد این است که آموزش و پرورش به این مربیان تعهدی ندارد. خانم مختاری معتقد است: هنگامی که تعهدی وجود نداشته باشد، حقوق بر اساس قانون کار نیست و دوران تابستان این مربیان حقوق دریافت نمی‌کنند. او با اشاره به اعتراض مربیان نسبت به این مشکل، می‌افزاید: دو سال است که طرح استخدام مربیان پیش‌دبستانی آمده، اما اجرایی نشده است. این مربی ادامه می‌دهد: فرم‌های مربوط در این زمینه را پر کردم و به بخش کارگزاری آموزش و پرورش بردم، اما آنها می‌گویند طرح استخدام هنوز اجرایی نشده است.

معلمان را جذب می‌کنیم

در همین زمینه، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت‌وگو با آرمان عنوان می‌کند: دوره وزارت آقای حاجی بابایی، 900 نفر از مربیان پیش‌دبستانی جذب شدند و دیگران نیز در قالب مراکز غیر انتفاعی فعالیت می‌کنند. به گفته قاسم احمدی لاشکی، طبق قانون قرار است پایان مرداد سال جاری با برگزاری آزمون، این نیروها جذب و استخدام شوند. او با بیان اینکه با برگزاری آزمون حوزه پیش‌دبستانی صاحب پیدا می‌کند و از حالت انزوا خارج می‌شود، بیان می‌کند: نامه‌ای از جانب وزارت آموزش و پرورش برای شناسایی و ارائه آمار نیروها به ادارات داده شده است. این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ضمن بیان اینکه مربیان در صورت کسب رتبه مورد نظر به کار خود ادامه خواهند داد، تاکید می‌کند: در حوزه پیش‌دبستانی نیاز به معلم داریم و مربیان صرف داشتن سابقه کار در مراکز غیر انتفاعی، نمی‌توانند جذب آموزش و پرورش شوند. این نماینده مجلس معتقد است: امروزه مهد کودک‌ها وضعیت آموزشی منطبق با اهداف آموزش و پرورش و سند تحول بنیادین ندارند. احمدی لاشکی با اشاره به اینکه آموزش دوران پیش‌دبستانی با دوران دبستان پارادوکس دارد، اظهار می‌کند: در مهد کودک و پیش‌دبستانی، کودک با موسیقی یادگیری می‌کند اما، هنگامی که به مدرسه می‌رود تمام این روش‌ها کنار گذاشته می‌شود. این عضو کمیسیون آموزش گنجاندن آموزش هنر مانند خوشنویسی را از برنامه‌هایی می‌داند که می‌تواند پیش دبستان را به دوران ابتدایی متصل کند.

http://armandaily.ir/?News_Id=78493

 

 

بعثت،مکتب تعلیم وتربیت دائمی است

            

                              عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،8 خرداد 93

بعثت محمد(ص)،آغاز تحولی دوباره در زندگی روزمره آدمیان بود.برانگیخته شدن معلمی که با پیام جاودانۀ "إقرأ" به خودآگاهی رسید و در سایۀ قلم معجزه آسای "وحی"،کتاب آگاهی بخشی را رقم زد که برای عصرها و نسلهای طول تاریخ ،مکتب فرزانگی رابگشاید.گشوده شدن فصل "بعثت"، به صدا در آمدن زنگ آموزشگاهی بود که همگان را فرا می خواند تا  پای درس معلمی بنشینند که به "امین"بودن شُهره بود.نه تنها در حقِّ مردمش ،بلکه برای غریبان و مسافران درمانده که در آیین و اعتقادی دیگر می زیستند ،نمونه ای از مهربانی "مسیح " را تداعی می کرد.

اینک موقع آن بود که گشودگی واقبال به نیکی و احسان ،سر لوحه کار مردمان قرار بگیرد.استعدادهای فرو مرده بشریت در دوره ای جدید از تاریخ به حرکت درآید و جانی دوباره به کالبد افسردۀ انسانها دمیده شود.پیامبر مبعوث شد تا فصلی نو در دفتر تلاش برای آگاهی و تحول بنیادی در رفتار ومناسبات انسانی  و نوع نگرش و عواطف و احساسات ، گشوده شود.

پیام او روشن بود. سقراط وار در جستجوی مخاطبانی بود که در این سفر بزرگ معنوی واخلاقی او را همراهی کنند. سفری که احیا و تکمیل فضائل بود و از افراد بی شکل و بی هویت ، انسانهایی می ساخت که  در عمق وجودشان یک انقلاب روحی و رفتاری به ظهور برسد،همانطور که شاگرد وفادارش علی(ع)توصیف می کند:"فسَاقَ النّاسَ حتَّی بَوّاَهُم مَحلَّتَهُم"(خطبه 33).منزلگاه این سفر ،کرامت انسانی بود.بعثت ،واقعه ای بی سابقه نبود.قبل از پیامبر اسلام(ص) نیز این کاروان رهبرانی داشت.این بار سرمشق دیگری به دست بشر داده می شد تا دوباره به تمرین اخلاقی شدن و مسئول بودن در قبال خود وجامعه بپردازد:"وَالعَلَمِ المأثورِ وَ الکتابِ المسطورِ"(نشانه ای پایدار و قرآنی نوشته شده و استوار)(نهج البلاغة خطبه 2).

بعثت ،بهار اخلاق بود.او آمده بود تا  بار دیگر نسیم روحبخش "مکارم اخلاقی" به سیمای عبوس وغمگین انسان ناامید،وزیدن بگیرد. پیام بعثت ،رویش دوباره فضایل انسانی بود.او خودش در این تجربه بزرگ وشگفت انگیز به معراجی رفته بود که در آنجا حدود تعالی روح یک انسان را درک کرده بود."سدرة المنتهی"،نقطه ای که تراز رشد و شکوفایی انسان را نمودار می ساخت.اینک که به میان توده ها بر می گشت ،دگرگون بود و سیمایش تلألوی بازی نور و آینه را نمودار می کرد.به تعبیر علی (ع) :"وَ المُختصُّ بِعَقَائِلِ کرَامتِه"(خطبه 178)،(به ارزش های ویژه اخلاقی ،گرامی داشته شده بود).

بعثت،مکتب تعلیم وتربیت است.در این مکتب ،انسانها با زبان صداقت وراستگویی به راه حقّ فرا خوانده می شوند:"فَدَعاهُم بِلسانِ الصِّدقِ الی سَبیلِ الحقِّ"(خطبه 144).مبنای این مکتب بر زودودن آثار شرک آلوداشرافیت موهوم استوار است .شاگردان این مکتب در یک بعثت دائمی ، عقلانیت  را با اخلاق فضیلت محور وشفقت مدار تمرین می کنند.

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-03-08/400.htm#277235

 

 

بروجرد من، شیراز است

                        

                          غلام رضا شمسی،ص آخر روزنامه ی شرق،7 خرداد 93

                       "این یاداشت با حذف بخش هایی از آن در روزنامه چاپ شد"

 شیراز در غزلیّات حافظ شیرازی مکانِی محدود نیست بلکه آینه تمام نمای ایران است که در گذر روزگار به منازعات کلامی و سیاسی و اجتماعیِ گروه هایی مبتلا بوده است که برای رسیدن به متاعِ قلیل خویش ،جاهلانه در پناهِ اندیشه های مقدس درآمده اند و مصداق سخنِ خواجه ی شیراز شده اند که :                

  حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی      دام تزویر مکن چون دگران قــــــــرآن را               

     و تخلّص خواجه ی شیراز به«حافظ»سدّی سدید در برابر همین ناپختگانی است که چنان دربند جهــــل گرفتارند که خواجه در برابر آنان به خدا و «شهاب ثاقب» پناه می برد؛تا مگر از گزند آنان درامان بماند:   

   ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم      مگر آن شهاب ثاقب مددی کند سُها را                               

  و چندان مست از ظاهربینی و عیب جویی از دیگران هستند که از ریای خود بی خبراند:              

      بی خبراند زاهدان نقش بخوان و لاتقل      مست ریاست محتسب باده بده و لاتخف                      

      و هم اینان اند که حافظ، را به مکتبی موسوم به «رندی» رهنمود کرده اند که نه جانب اهل مدرسه را دارد و نه به سویِ خانقاه است : 

               ما را به رندی افســـانه کردند       پیرانِ جـــاهل،شیخانِ گمراه                                

     در این احوال،اگر شیراز هم لطف و حالی دارد چنان که خواجه را به وجد درمی آورد:              

        خوشا شیراز و وضع بی مثــــالش      خــــداوندا نگه دار از زوالش                            

    به  شیراز آی و فیض روح قدسی       بجوی از مردمِ صاحب کمالش                    

    اما گاه ،چنان احوالش را نابسامان می کنند که خواجه قصد رفتن از شیراز را در ذهن می پرورد:                              

       سخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز      بیا حافظ که تا خود را به مُلک دیگر اندازیم   

 نگارنده ی این مرقـــــومه،هرگاه غزلیّات خواجه را می خواند نمودهای عینی شیراز را در شهر خویش،بروجرد، می بیند که در عین داشتن آب و هوایی خوش وخرّم که احوالِ آن در«حدود العالم»آمده است و احتمالاً بدین خاطر آن را «دارالسرور» نامیده اند از چنان وسعت مشربی در اندیشه های دینی برخوردار بوده است که حدود یک بیستم اهالی شهر را  هم میهنان یهودی تشکیل می داده اند (لغت نامه ی دهخدا: بروجرد) و چنان که از طلّاب شهر بروجرد، شنیده ام در همین روزگار(حدود هشتاد سال پیش)بیش ازصد مجتهد در این شهر ساکن بوده اند که نمونه ی درخشانِ ایشان آیت الله العظمی حسین بروجردی است. امّا وسعت مشرب اهالی بروجرد در همزیستی با پیروان دیگر ادیان آسمانی، در خور توجّه است و بدین مناسبت طبیعی به نظر می رسد که اندیشه های صوفیانه نیز در این شهر رونق داشته باشد و همین احوال است که بروجرد را چه قدر شبیه به شیراز و رنگارنگی ادیان و مسلک های فکری اهالی آن شهر می سازد. نمودِ برجسته ی همین وسعت مشرب را می توان در اندیشه های مرحوم آیت الله حسین بروجردی دید که پایه گذار دارالتقریب در قاهره شدند و درنتیجه ی تلاش های ایشان،فقه جعفری در زمره ی فقه مذاهب اسلامی درآمد.1 همین گریز از ظاهربینی و درگیری های فرقه ای را می توان در آثار و احوال دیگر چهره ای درخشان بروجرد ،چون سیدجعفر شهیدی وعبدالحسین زرین کوب،نیز مشاهده نمود که مصداق بارزی برای کلام خدا بوده اند هنگامی که مسلمانان را به شنیدن سخن دیگران و پیروی از نکته های نیکوی آن دعوت می نماید(الزّمر:18)

   امّا امروز (اردیبهشت سال هزار و سیصد و نود و سه)احوال شهر بروجرد و شیراز خراب است؛مشاور رئیس جمهور (آقایِ علی یونسی) در شیراز مجال سخن گفتن نمی یابد ودر بروجرد هم به فرزند بَرومندی از خاندان صالحان این شهر(سید حسن خمینی)مجال سخن گفتن نمی دهند.نگارنده یِ این مرقومه، شب ها صدای سرفه هایِ شهر خویش را با خس خسی شدید می شنود که مجال نفس کشیدن را از او گرفته است طبیبانی که برایش درنظر گرفته می شود توانِ معالجه ی امراضش را ندارند و چون حاذق نیستند و سردر بازی های سیاسی خود دارند به امراض شهر افزوده اند.شاید با رخ دادهایِ امروز،صدای سرفه ها و خس خس هایی که حافظ در شیراز می شنید و من هم شب ها در بروجرد می شنوم دیگران هم بشنوند و چون حافظ و من،زیر لب زمزمه کنند:                                                  

             ازین سَموم که بر طَرفِ بوستان بگذشت      عجب که رنگ گلی ماند و بویِ یاسمنی

پانوشت ها:

1.محمد واعظ زاده ی خراسانی.وحدت و انسجام اسلامی از نگاه آیت الله بروجردی،کیهان فرهنگی،اسفند1386،ش257.صص25-20

http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=412&pageno=16#