محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد،5/3/92
براساس آمار جمعآوری شده از دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی، تا اول فروردین ماه سال 92، مجموعا 26 هزار و 125 نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شدهاند. اما بنابر آمار تازه اداره ایدز وزارت بهداشت، تاکنون 4438 نفر وارد مرحله بیماری ایدز شدهاند. ضمن اینکه تاکنون 5182 نفر از افراد مبتلا به این بیماری نیز فوت کردهاند. 1/46 درصد از مبتلایان به HIV در زمان ابتلا در گروه سنی 34-25 سال قرار داشتهاند که بالاترین نسبت در بین گروههای سنی را به خود اختصاص میدهند. علل ابتلا به HIV در بین کل مواردی که از سال 1365 تاکنون در کشور به ثبت رسیدهاند به ترتیب، تزریق با وسایل مشترک در مصرفکنندگان مواد (6/68 درصد)، رابطه جنسی (12 درصد)، دریافت خون و فرآوردههای خونی (1 درصد) و انتقال از مادر به کودک (1/1 درصد) بوده است. راه انتقال در 3/17 درصد از این گروه نامشخص مانده است. (رسانهها) امروزه آموزش یکی از کاراترین روشها برای مبارزه با گرفتاریهای روز افزون زندگی مدرن برشمرده میشود. خشونت، آلودگی هوا، گرم شدن زمین، بیماریهای فراگیر جسمی و اجتماعی و... گرفتاریهایی هستند که با آموزش درست شهروندان میتوان دست کم پیامدهای زیانبار آنها را کاهید و از گسترش بیش از پیش آنها جلوگیری کرد. ایدز با آمار بالای قربانی و افراد آلوده به آن، همچنان یکی از هراس آورترین این گرفتاریهاست. همچنان که آمارها نشان میدهند 1/46 درصد از بیماران در بازه سنی 25 تا 35 سالند و با به حساب آوردن 5 تا 10 سال دوره نهفته بیماری، اهمیت آگاهسازی نوجوانان و جوانان درسامانه آموزشی را دو چندان مینمایاند. شمار فراوان این گروه سنی، آسیبپذیری بیشترآنها، نیاز فراوان به یاری رسانی پس از بیماری، آرمان گرایی و خوشبینی، آشنایی تازه با ویژگیهای فیزیولوژیک بدن خود و از همه مهمتر پاکی نسبی از بیماری در گروه سنی 5 تا 14 سال، آنها را از هر گروه دیگری سزاوارتر برای آموزش مینماید. پیمان نامههای جهانی نیز با پافشاری بر آموزش این گروه سنی، کشورها را به آموزش راههای پیشگیری از ایدز فرا میخواند. برای نمونه، در «برنامه گسترده آگاهسازی عمومی سازمان ملل» UNAIDS در سال 1999 میخوانیم وزارت آموزش و پرورش کشورها باید با همکاری انجمنهای خانه- مدرسه و همیاری دانشآموزان، اطلاعات اجتماعی مربوطه، بهداشت جنسی و اطلاعات مربوط به ایدز را در برنامههای آموزشی خود بگنجانند. کودکان و نوجوانانی نیز که به مدرسه نمیروند باید به این اطلاعات و آموزشها دسترسی داشته باشند. یکی از دردسرهای سامانه آموزشی- و البته پدر و مادرها وجامعه- تابوهایی است که درباره مسائل جنسی وجود دارد. گفتوگو درباره رشد جسمی- جنسی همواره چه برای برنامهریزان و چه برای آموزگاران دشوار بوده است. سن نوآموزان، چگونگی طرح رفتارهای بلوغ در کلاس و هراس از آشنایی زود هنگام آنها و... برخی از این دشواریهاست. اما دولت با توجه به وظیفه وجودی اش- از جمله امنیت جانی شهروندان- باید برای سلامت جامعه و شهروندانش با بسترسازی درخور، زمینه گفتوگو درباره این تابو را فراهم کرده و از برنامه درستی که پیش میبرد، هراسی به دل راه ندهد. همه میدانیم که سن آشنایی بیشتر نوجوانان با رفتارهای آمیزشی، دوره راهنمایی است. پس گفتوگو از آن نیز نباید چندان زشت و زننده باشد. زشت و هراسناک هنگامی است که رفتارهای جنسی از سوی همسالان- که خود نیز آگاهی چندان درستی از آن نداشته و دست و پا شکسته و بدون پایش- به نوجوانان آموخته شوند. از این گذشته هیچ سود و مصلحتی بالاتر از سلامت جامعه و در نتیجه جلوگیری از اپیدمی ایدز نیست. تاکنون در آموزش وپرورش برنامه فراگیر و یکپارچهیی برای آشنایی نوجوانان با ایدز وجود نداشته و تنها به چسباندن چند بروشور و نمایه دیواری بسنده شده است. آموزش و پرورش باید روشهای آشنایی با رشد جسمی-جنسی و پیشگیری ایدز را در برنامههای درسی خود گنجانده و برای آن کتاب و زنگ ویژهیی در برنامههای هفتگی مدرسه پیش بینی کند. کلاسهای آشنایی آموزگاران با این بیماری و چگونگی آموزش درونمایه کتاب را بیاموزاند. همچنین دانشآموزانی را آموزش داده تا آنها بتوانند این درونمایه را به روشهایی مانند سخنرانی، نمایش، بازی و... آموزش دهند. گسترش طرحهای سازمانی و ساختاری -مانند یک معاونت برای پیشگیری از این بیماری، فراهم کردن زمینه مورد نیاز برای آموزش پدرومادرها با رشد روحی و جسمی فرزندان خود و آگاهسازی از روشهای پیشگیری و برخورد با بیماران ایدزی، درگیر کردن دانشآموزان با راههای کامجویی دیگر مانند ورزش و هنرهایی مانند موسیقی و نمایش، تهیه برنامههای ویژه در روز جهانی مبارزه با ایدز در مدرسه و... بخشی از کنشهایی میتواند باشد که سامانه آموزشی برای مبارزه با ایدز برمیگزیند.
روزنامه آرمان: بعضی از مدارس دولتی برای ثبتنام دانشآموزان شرط معدل تعیین میکنند. خیال معلمها و مدیر و معاون هم راحت میشود که یک بچه سر به راه و درسخوان پا توی مدرسهشان میگذارد و دیگر نیازی به سر وکله زدنهای چند ساعته هر روزه با دانشآموزی نیست که به راحتی دنبال مسائل غیردرسی است. ولی آیا شرط گذاشتن و مرزبندی بین بچهها را میشود با نگرشهای عادلانه تطبیق داد؟ ابراهیم سحرخیز، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش میگوید اینکه بعضی مدارس دولتی بیایند و برای ثبتنام بچهها شرط معدل بگذارند تخلف است؛ مثل سدی که بچهها برای رسیدن به حق تعریف شدهشان مجبور شوند از روی آن بپرند. محمد روزبهانی، آموزگار و کارشناس آموزشی هم میگوید این کار غیر قانونی است و نابرابری ایجاد میکند. چرا که سطح امتحانات در مدارس مختلف یکسان نیست و نمرهها و معدل دانشآموزان نمیتواند معیار سنجش مناسبی باشد.
تا سلیقه مدیر چه مقرر کند
تا چند سال پیش رسم بود دانشآموزانی که معدل زیر 10 دارند با پرداخت مبلغی، جداگانه و در نوبت بعدازظهر در مدارس تحصیل کنند. اما این قانون مدتی است برداشته شده و همه دانشآموزان حق ثبتنام یکسان در مدارس دولتی دارند. اما امروز به سلیقه مدیران که البته بیشتر هم در مناطق به نسبت مرفهتر تهران رواج دارد و زیاد در شهرستانها همهگیر نیست، از نامنویسی دانشآموزان با معدل پایین در مدارس دولتی ممانعت به عمل میآید. اینها را محمد روزبهانی کارشناس آموزش به آرمان میگوید و ادامه میدهد: مدیر میخواهد محصلانی داشته باشد که بدون ایجاد مشکل در مدرسه زیر دستش، تحصیل کنند. دانشآموزانی که نمرات بهتری کسب میکنند اغلب خانوادههای به نسبت مرفهتری دارند و سطح تحصیلات والدینشان بالاتر است. و البته به طور طبیعی این دانشآموزان باز هم همان نمرات و معدل بالا را تکرار میکنند و این را مدرسه به عنوان نشانهای از کیفیت بالای خود تلقی میکند و این چرخهای است که چندان ربطی به کیفیت کار مدیر و معلم ندارد.
برچسبی که ساختار آموزشی به بچهها میزند
مدارس ایران در مقطع آموزش متوسطه به چند گروه تقسیم میشوند. مدارس دولتی که به روالترین نوع هستند، مدارس خصوصی یا غیرانتفاعی، مدارس استعدادهای درخشان که همگی قبلا زیر نظر سازمان پرورش استعدادهای درخشان بودند و امروز به اذعان مدیر یکی از این مدارس، بسیاری از شهرستانها اکنون زیر نظر آموزش و پرورش شهرشان هستند و چند مدرسه در تهران هنوز تحت عنوان سمپاد که با باشگاه دانش پژوهان جوان تلفیق شده به فعالیت مشغولاند. به غیر از مدارس دولتی باقی مدرسهها برای ورود دانشآموزان شروطی را تعیین میکنند که مطابق با اساسنامه مدرسهشان باشد. از جمله شرط معدل و قبولی در آزمون ورودی. اما در صورتی که مدارس دولتی نیز دانشآموزان را مشروط به داشتن معدل بالا، ثبتنام کنند، بقیه دانشآموزان که معدل بالایی ندارند کجا باید بروند؟ روزبهانی میگوید: در مدارس تیزهوشان که بچهها با معدل بالا و قبولی در آزمون وارد مدرسه میشوند با امکانات به نسبت بهتر مدرسه نتایج بهتری را کسب میکنند. در ظاهر کیفیت بالاتر است اما در واقع کاملا این طور نیست و خیلی از این برنامهها به نوعی برچسبزنی به دانشآموزان به حساب میآید. اینکه مدارس دولتی هم با این برچسبها عدهای را نپذیرند خلاف قانون است. هر چند که قانون نیز گاهی نابرابری تحصیلی ایجاد میکند. قانونگذار میخواهد فرصتهای مساوی ایجاد کند اما از دل همین قوانین گاهی نابرابری به وجود میآید. به عقیده این کارشناس امور آموزشی همه دانشآموزان که از سلامت فکری و عقلی برخوردارند میتوانند در موضوعات مختلف نابغه محسوب شوند اما وقتی به سیستم آموزشی وارد میشوند با برچسبی که مدیر، معلم، خانواده و جامعه به آنها میزنند، میپذیرند که باهوش نیستند و کاری از آنها برنمیآید. در واقع این طور نیست و این ما هستیم که از بچهها کسی را میسازیم که میبینیم.
ساعات تعیین شده برای دانشآموز کافی است
نباید دانشآموزانی که برای ثبتنام در دوره پیشدانشگاهی به مدارس دولتی مراجعه میکنند مجبور به ثبتنام در کلاسهای جبرانی کنند زیرا ممکن است دانشآموز اصلا قصد نداشته باشد در دانشگاه شرکت کند یا دانشآموز توانمندی است و نیاز به حضور دراین کلاسها ندارد یا اینکه تنها در یکی دو درس ضعیف است و تنها میخواهد در این درسها ثبتنام کند. اولیا در صورت مشاهده این اقدام باید شکایت کنند و مسئولان در حوزه بازرسی نیز باید با مدیران چنین مدارسی که به آییننامهها و بخشنامهها بیتوجهند برخورد قانونی کنند. اینها صحبتهای معاون وزیر است که روز گذشته ایلنا منتشر کرد. اما طبعا چیزی که دانشآموزان موقع ثبتنام به مدارس با آن مواجه میشوند متفاوت است. رقابتی که دبیرستانها برای کسب آمار قبولی بیشتر در آزمون ورودی دانشگاهها دارند چیزی نیست که از دید کسی پنهان باشد. همین دلواپسی از باختن در ماراتن کنکور است که مدیرها را وادار میکند بچهها را از تابستان به زور به کلاسهای جبرانی بکشند. سحرخیز همچنین میگوید: برخلاف مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش برخی مدارس یک دوره آموزش کتابهای پیشدانشگاهی را در تابستان تشکیل میدهند که این خلاف قانون است و نباید چنین کلاسهایی به صورت اجباری در تابستان به همه دانشآموزان تحمیل شود. اینکه تمام دانشآموزان را به یک چشم نگاه کنند و آنها را وادار به پرداخت مبالغی برای کلاسهای فوق برنامه کنند منطقی نیست و رسانهها باید در مقابل آنها بایستند و دوستان در حوزه نظارت و بازرسی نیز باید با آنها برخورد کنند. به گفته روزبهانی کارشناس آموزش، پول گرفتن از دانشآموزان در مدارس دولتی خوب نیست و خلاف حق تحصیل رایگان برای همه است که در قانون اساسی آمده. «بچهها 6- 5 روز به مدرسه میآیند و روزی 6- 5 ساعت هم ساعات درسیشان است و این ساعات درسی برای بچهها کافی است. چیزی که مشکل دارد روش آموزش است. اینکه راه را اشتباه برویم و خیال کنیم با چندبرابر کردن ساعات آموزش به نتیجه بهتری میرسیم اشتباه است. اگر آموزش را یک سیستم فرض کنیم و دانشآموز را داده خام این سیستم، و معلم و خانواده و کتابها و... پردازشی باشند روی این ماده خام آنچه که خروجی است بنا به انتظار باید فردی با دانش و مهارت باشد که بتواند در جامعه و زندگی خودش موثر باشد اما در واقع میبینیم که این طور نیست.» این کارشناس معتقد است اگر ایرادی هست در روش است و با این روش اگر شبانهروز هم دانشآموز را به کار بگیریم نتیجه دلخواه که همان انسان آگاه، با دانش و مهارتهای زندگی است عایدمان نمیشود. فریاد شادی دانشآموزان موقع تعطیلی مدرسه و سستیشان موقع ورود نشان از آن دارد که مدرسه آنطور که باید و شاید نتوانسته در جذب بچهها به خودش موثر عمل کند. «چیزی که میبینیم این است که مدرسه آن کاربرد خلاق و جذاب را برای بچهها ندارد. معدل بالا یا پایین، کلاسهای فوق برنامه و رقابتهایی از این دست که بین مدارس رواج دارد نمیتواند مشکلی اساسی از دانشآموز را حل کند. شاید اگر خانواده برای بچهها پول بیشتری خرج کند احساس کند که به بچه خدمت کرده است و مربیان هم از این موضوع راضی باشند ولی در کل نتیجهای که اصل آموزش به دنبال آن است با این کار به دست نمیآید.»
خبرگزاری مهر : مدرسهای که تنها یک رایانه دارد هوشمند نیست
یک کارشناس مسائل آموزشی با انتقاد از روند هوشمندسازی مدارس گفت: وزیر آموزش و پرورش در حالی صحبت از موفقیت های وزارتخانه اش درباره هوشمندسازی مدارس می کند که بسیاری از مدارس تنها با داشتن یک دستگاه رایانه در کل مدرسه عنوان هوشمندسازی را گرفته اند.
مهدی بهلولی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب گفت: در دو، سه سال اخیر بحث هوشمندسازی مدارس به یکی از بخش های همیشگی سخنرانی وزیر و بسیاری دیگر از کارگزاران وزارت آموزش و پرورش بدل شده، است، اما شواهد حاکی از آن است که کامیابی آموزش و پرورش در بحث هوشمندسازی مدارس بسیار اندک بوده است.
وی با اشاره به ضرورت هوشمندسازی مدارس به ویژه برای دانش آموزان ششم ابتدایی و هنرستانها توضیح داد: آموزش و پرورش با ارائه آمارهای ضد و نقیض همواره پز هوشمندسازی مدارس را می دهد. این در شرایطی که در شهر تهران بسیاری از مدارس یا هوشمند نشده و یا آنکه تنها در یک کلاس یک دستگاه رایانه دیده می شود.
بهلولی با بیان اینکه روند هوشمندسازی مدارس روند مناسبی نیست،تصریح کرد: هنگامی که در یک مدرسه با 19 کلاس درسی،تنها یک اتاق،کمی مرتب می شود و رایانه ای در آن گذاشته می شود و آنگاه مدرسه نام هوشمند به خود می گیرد نمی توان آن را رویدادی مهم به سود آموزش به شمار آورد. در این زمینه بیشتر فعالیتهای صوری و بی ثمر و تنها برای ارائه آمار صورت گرفته است.
وی به صحبت های وزیر آموزش و پرورش استناد کرده و گفت: حاجی بابایی"طرح هوشمندسازی 33 هزار مدرسه در کشور را یک انقلاب واقعی در سیستم آموزشی می داند. این در شرایطی است که او همواره آمارهای ضد و نقیضی در این زمینه می دهد. یک بار می گوید در طول سال تحصیلی 1391 ، 6 هزار مدرسه و در جای دیگر 6 هزار مدرسه تبدیل به هفت هزار مدرسه می شود. این آمارها همگی ناشی از نبود آمار صحیح هوشمندسازی مدارس است.
این کارشناس آموزشی درباره اینکه مدرسه هوشمند به چه مدرسه ای گفته می شود، توضیح داد: مدرسه هوشمند به مدرسه ای گفته می شود که علاوه بر تامین تجهیزات لازم الکترونیکی برای دانش آموزان همچون رایانه، تخته هوشمند و ...، آموزش دروس نیز به صورت هوشمند باشد. بنابراین معلمان نیز لازم است که دوره های آموزش هوشمند را دیده تا در انتقال مفاهیم به دانش آموزان مشکل نداشته باشند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر محتوای کتابهای درسی نیز باید به صورت الکترونیکی باشد و حتی دانش آموزان تحقیقات خود را به صورت الکترونیکی ارائه دهند. اینها مواردی است که متاسفانه در مدارس دیده نمی شود و حتی بسیاری از دانش آموزان هنرستانها که رشته درسی شان کامپیوتر است، از داشتن سیستم های رایانه ای محروم هستند و یا آنکه با محدودیت استفاده از سیستم مواجه هستند.
بهلولی با اشاره به اینکه همواره یکی از دغدغه دولت نهم و دهم بحث هوشمندسازی مدارس بوده است، گفت: اگر هوشمندسازی مدرسه ها،به راستی این چنین در کانون برنامه های آموزش و پرورش است بایستی از سوی وزیر و دولت نیز،سخت پشتیبانی شود. اما در پایان سال گذشته یکی از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرد دولت اعتبار هوشمندسازی مدارس را محقق نکرده است.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،1/3/92
هوشمندسازی مدرسه های ایران،که در این چند ساله،بسیار از آن گفته و شنیده می شود ما را به یاد داستان کهنه ی برخورد ایرانیان با فن آوری غربی می اندازد : همان که ابزار فن را بخریم و بیاوریم و آن را در فرهنگی بنشانیم به دور از آنچه که در آن زاده شده،رشد یافته و رشد می یابد. از سال 85 که هوشمندسازی مدرسه ها آغاز گردید و به ویژه در این دو- سه ساله ی گذشته،شاید کمتر هفته و یا حتی روزی سپری شده باشد که یکی از کارگزاران آموزش و پرورش،درباره ی این برنامه،سخنی نگفته و بر انجام و اجرای آن پای نفشرده باشد. در دو سه سال گذشته،آنگونه که از زبان برخی کاربدستان آموزش و پرورش شنیده می شود هر سال پیرامون 7000 مدرسه هوشمند شده اند- البته بگذریم که این مدرسه ها،تا چه اندازه ای به راستی هوشمند شده اند. اما آنچه از سخنان فرادستان و برنامه ریزان آموزشی برمی آید،و برابر آنچه که تاکنون انجام گرفته،هوشمندسازی مدرسه،یعنی تنها ورود رایانه و اینترنت به مدرسه. یعنی در آموزش به جای به کارگیری گچ و تخته سیاه و کتاب و دفتر کاغذی،رایانه و تخته ی الکترونیکی و تبلت و ... به کار رود،همچنین درون مایه ی کتاب های درسی نیز،با اسلاید(پاورپوینت)،واژه نگار و صفحات گسترده،در دست دانش آموز و آموزگار قرار گیرد. روشن است که خود این کارها هم چیز کمی نیست و هم مدیریت درست می خواهد و هم بودجه ای فراخور. در همه ی مدرسه های هوشمند کنونی هم،همه ی این کارها انجام نپذیرفته،و برخی از آنها با گذاشتن چند لپ تاپ در برخی کلاس ها و نصب چند تخته ی الکترونیکی،شده اند مدرسه ی هوشمند. اما آنگونه که دریافت می شود،معنا و برداشت هوشمندسازی مدرسه به نزد کاربدستان را،بایستی پیرامون همین دگرگونی سخت افزاری آموزش جست و جو نمود. خود واژه ی smart انگلیسی،که به هوشمند فارسی برگردانیده شده نیز،افزون بر هوشمند و باهوش و زیرک،معنای شیک و مد روز را هم می دهد. از این رو چنین انگاشته می شود که به نزد کارگزاران آموزشی کنونی،مدرسه ی هوشمند یعنی مدرسه ی شیک و تر و تمیز!
اما آنگونه که برخی کارشناسان آموزشی می گویند تنها ورود فن آوری های نوین به مدرسه،نمی تواند دستاورد چشمگیری در پی آورد : " اگر فرهنگ یاددهی و یادگیری در نظام آموزشی دگرگونی نپذیرد،ورود فن آوری اطلاعاتی،نه تنها تحولی ایجاد نخواهد کرد،بلکه به تقویت سنت های محافظه کارانه ی آموزشی خواهد انجامید. از این رو،دگرگونی در مدرسه ی سنتی به سوی مدرسه ی هوشمند،نیازمند دگرگونی در نظام آموزش و پرورش کشور می باشد."(مدارس هوشمند ایرانی،مدارس فردا،شماره 7) در واقع،نکته ی اصلی در هوشمندسازی مدرسه ها،و البته چشم اسفندیار آن،همین است که اگر با دسته ای از دگرگونی های راستین مدیریتی- آموزشی همراه نباشد و نگردد،بی گمان در افزایش کیفیت آموزشی،کارگر نخواهد افتاد. با نگرش به این سخنان،مدرسه ی هوشمند،آموزشگاهی است که به توان و هوش دانش آموز و آموزگار و مدیر،باور دارد و به آن ارج می نهد. مدرسه ی هوشمند،با هوش و اندیشه ی همه ی دست اندرکارانش به پیش می رود،یعنی هوشمندی راستین،خود- سامانی و خود- رهبری است. هوشمندی،با سامانه ی بسته و متمرکز جور در نمی آید. هنگامی که در فرآیند آموزش مدرسه ی هوشمند،نقش دانش آموز و آموزگار دگرگون می گردد و دانش آموز،به آسانی می تواند از منبع های گوناگون بهره مند گردد و بیش از آن که دریافت کننده ی صرف دانش از آموزگار باشد کنشمند می شود و در فرآیند آموزش،درگیر می شود و نقش می آفریند،و آموزگار هم بیشتر،نقش یک راهنما را برعهده می گیرد و یاری رسان دانش آموز می شود در پژوهش،آنگاه چگونه می توان انتظار داشت که آموزشگاه،تنها اجراکننده ی دقیق بخشنامه های وزارتی و منطقه ای باشد و بماند؟ آموزشگاه هوشمند،بی گمان با آموزشگاه سنتی "گوشمند" یکسان نیست و نخواهد بود،این دو،از فرآیندهای مدیریتی،یاددهی- یادگیری و ارزشیابی های گوناگون برخوردارند و بنابراین به دو گونه ساختار آموزشی هم نیازمندند.
پس می توان از مدرسه ی هوشمند،دو برداشت داشت . یکی مدرسه ای با ابزاری شیک و به روز،اما با درون مایه و فرهنگ آموزشی- مدیریتی بسته و سنتی،که مانند گذشته و با همان شیوه های پیشین آموزشی آموزگار- محور،به انتقال دانش می پردازد،ولی در این انتقال دانش،از ابزار نوین رایانه ای هم بهره می گیرد. یکی هم مدرسه ای خود رهبر،با فرهنگ آموزشی – مدیریتی باز و دموکراتیک،که در آن مفهوم و معنای آموزش،تنها انتقال دانش نیست و بیشتر بر گرد پژوهش می چرخد. آنچه که در زبان کارگزاران آموزشی روان است و با شیوه ی مدیریتی شان سخت همخوان،همان برداشت نخست است؛که بی گمان دستآورد چندانی نخواهد داشت. اما آنچه که هوشمندسازی راستین می نماید و به هیچ رو نه سخنی از آن می رود و نه نشانه ای از آن دیده می شود،برداشت دوم است. در همین راستاست که می بینیم هوشمندسازی مدرسه ها،به نزد وزیر- با همه ی تآکید زبانی ای که بر آن می نماید- کاری فوق برنامه به شمار می آید،که هزینه ی آن را بایستی خانواده ها بپذیرند: " دریافت پول برای هوشمندسازی مدارس در صورتی که برای برنامه های فوق برنامه باشد بلامانع است و مدیران میتوانند هزینه های لازم را از اولیا دریافت کنند...گاهی در این کلاسهای فوق برنامه،معلمان میخواهند از روشهای تدریس مدرن استفاده کنند و مدیران ناچار به هوشمندسازی کلاسها و دریافت پول از اولیا هستند...هر اقدامی که به ارتقاء کیفیت کلاس و مدرسه کمک کند به عنوان فوق برنامهها حساب شده و هوشمدسازی نیز از این قاعده مستثنی نیست." از سوی دیگر،برداشت دوم از هوشمند سازی،معنای سواد و آموزش را دگرگون می سازد و کاربست رایانه و فن آوری های نوین را،ضرورت آموزش و پرورش به روز و کارآمد به شمار می آورد. در پرتو این بحث،اصل سی ام قانون اساسی :"دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ی ملت تا پایان دوره ی متوسطه فراهم سازد" نیز می تواند تفسیری دیگر بیابد. اگر با ورود به دوران رسانه ها و رایانه ها،هم شیوه و ابزار آموزش و هم هدف آن،دستخوش دگرگونی می شود،هوشمندسازی مدرسه ها نیز،از وظایف مهم و قانونی دولت به شمار خواهد رفت که بایستی رایگان انجام پذیرد.