مدرسه بروجیه سیواس، یادگار هشتصدساله بروجردی ها در ترکیه

 

 بروجیه (بنا 670 هجری) یک مدرسه ساخته شده در دوران سلجوقی در شهر سیواس ترکیه است. این مدرسه توسط مظفربن عبداللّه مفضّل بروجردی ساخته شده است و امروزه از بناهای شاخص معماری ترکیه به شمار می رود. سلجوقیان (قرن 5 تا 7 قمری) خاندانی ترک بودند که فرمانروایی بزرگی را در غرب آسیا و خاورمیانه از جمله ایران، ترکیه، عراق، سوریه و دیگر مناطق مجاور ایجاد کردند.

سلجوقیان در گسترش فرهنگ اسلامی و نیز زبان و ادبیات فارسی نقش برجسته ای داشتند و بیشتر وزیران آنها ایرانی بودند. در دوره سلجوقی، مدارس مهمی پایه گذاری و یا تقویت شد که نمونه های آن مدارسی در اصفهان، ری، بلخ و مشهورتر از همه نظامیه بغداد بود. هنرهای مختلف به ویژه معماری در دوره سلجوقیان اعتلا یافتند و به ویژه آثار قابل توجه معماری در این دوران بنا نهاده شدند که سبک ویژه خود را داشتند. معماران ایرانی آثار ماندگاری را در ایران، هندوستان و آسیای صغیر بنا نهادند و گنبدهای دو پوسته با دو لایه درونی و بیرونی و نیز حیاط های بزرگ چهار ایوانی با تالارهای گنبد دار شکل گرفت. مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع اردستان، مسجد جامع بروجرد و مسجد جامع گلپایگان نمونه هایی از این دست معماری هستند. شهر بروجرد در دوره سلجوقی از مراکز شهری مهم بوده است و نام آن به وفور در آثار تاریخی دوره سلجوقی دیده می شود. پیش از آن در دوره خلفای عباسی، حموله وزیر آل دلف (قرن دوم و سوم هجری) به عمران بروجرد پرداخته بود و مسجد جامع را در این شهر بر روی ویرانه های آتشکده ساسانیان بنا کرد. اما بعدها، سلجوقیان با تکمیل این مسجد، کتیبه ها و نقش و نگار فراوانی در آن ایجاد کردند. همچنین سلاجقه، بنای امامزاده جعفر بروجرد را با گنبد ویژه آن ایجاد کردند که این نوع گنبد پلکانی از نمونه های شاخص معماری سلجوقی در جنوب غربی ایران شد و دو نمونه مهم برجای مانده از این نوع گنبدها یکی امامزاده جعفر در بروجرد و دیگری آرامگاه دانیال نبی در شوش در استان خوزستان است. فرهنگ دوستی سلجوقیان و گسترش مدارس علمی در آن روزگار این فرصت را به دست داد تا چهره های شاخصی در علوم مختلف تربیت شوند.

از دوران سلجوقیان اسامی افراد سرشناس متعددی با نام بروجردی یا منتسب به بروجرد در منابع ذکر شده است که این نشان دهنده رونق شهر بروجرد در آن زمان می باشد. مظفربن عبداللّه مفضّل بروجردی نیز یکی از کسانی بوده است که نامش به عنوان بانی مدرسه بروجیه برجای مانده است. مدرسه بروجیه در شهر سیواس در شرق ترکیه قرار دارد. این شهر تاریخی، مراکز علمی و مدارس تاریخی متعددی را در خود جای داده است که دو نمونه از آنها در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده اند. این مدرسه ها همچنین محل تشکیل حلقه های صوفیان نیز بوده اند. مدرسه بروجیه نیز نمونه ای از بناهای معروف معماری سلجوقی است.

مدرسه بروجیه یا بروچیه (به انگلیسی: Buruciye Madrasah) در قرن هفتم قمری ساخته شده است و تاریخ اتمام بنای آن 670 هجری (1271-1272 میلادی) است. این مدرسه در شهر سیواس در شرق ترکیه قرار دارد. سیواس در حال حاضر نیز یکی از مراکز ارتباطی مهم ترکیه به ویژه برای مسافران ایرانی است و در گذشته نیز از مراکز علمی، مذهبی و حکومتی بوده است. در دوران سلجوقی که قرنهای پنجم، ششم و هفتم قمری را در بر می گرفت، شهر سیواس به یکی از مراکز مهم علمی و نیز محل تشکیل حلقه های صوفیان تبدیل شد و بناهای متعددی مثل مسجد منار جفت، شفائیه، کبود، بروجیه، منار کوتاه و مسجد کبیر در آن تاسیس شد. از نظر معماری و تقارن بنا، مدرسه بروجیه هنرمندانه ترین بنای برجای مانده از دوره سلجوقی در آسیای صغیر است. ایوان ورودی اصلی مدرسه گنبدی کشیده دارد اما ایوان های کناری و اصلی دارای گنبدهای کوتاه و خمره ای شکل هستند.

مظفربن عبداللّه مفضّل بروجردی از اهالی بروجرد مدرسه بروجیه را در سیواس بنا نهاد که به همین دلیل این مدرسه به نام وی، مدرسه بروجردیه و بروجیه نام گرفت. از زندگی و آثار مظفر بن عبدالله مفضل بروجردی اطلاعات زیادی در دست نیست. مفضل بروجردی وزیر سلجوقیان آناتولی بود اما اصالتا بروجردی بود. وی در شهر سیواس درگذشت و آرامگاه وی در زیر یکی از گنبدهای مدرسه بروجیه قرار گرفته است.

مدرسه بروجیه در مرکز فرهنگی سیواس و بین دارالشفا و مدرسه دو مناره قرار دارد اما نام معمار آن مشخص نیست. بروجیّه از نوع بناهای چهار ایوانی است که طبق معماری عمومی مدارس چهار ایوانی ایرانی ساخته شده است . ساختمان دارای چهار ایوان بزرگ است که در کنار هر یک از آنها یک طبقة میانْ اشکوبی مشاهده می شود. طرح این مدرسه ، بسیار منظم و مربع شکل است . ایوان ورودی مدرسه دارای یک گنبد بلند است که متفاوت از بناهای مشابه است و این نوع معماری فقط در همین بنا دیده می شود. مدرسه محرابی در قسمت گنبددار طرف راست ورودی مدرسه وجود دارد، معلوم می کند که این قسمت مسجد بوده است .

منابع:

بروجیه. از دانشنامه جهان اسلام. http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=1078

فخری، حجت. وقفنامه های دوران سلجوقی: زندگی و وقف ‏نامه‏ی شمس‏الدین آلتون آبه‏. میراث جاویدان.

Kuran, Aptullah. Anatolian-Seljuk Architecture. Available at: http://media.library.ku.edu.tr/reserve/resfall07_08/rcac/anatolianseljukarchitecture.pdf Buruciye Medresesi. From Turkish Wikipedia. Available at: http://tr.wikipedia.org/wiki/Buruciye_Medresesi  

بن گرفت نوشته :

http://www.virugerd.ir/tourism/Borujieh.html

ادامه مطلب ...

وضعیت معیشتی معلمان و افلاطون

 

عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،21/1/92

 پروفسور "ریتر"در ضمن تحقیقات خود با متنی مواجه می شود که شواهد و قراین، آن را منسوب به افلاطون معرفی  می کند. این رساله که بعد از چند قرن یافت گردیده و در مجامع علمی و فلسفی در باره ی آن بحث ها در گرفته روح جدیدی به محافل نسخه شناسی دمیده است. البته می شنیدیم که نسخه شناس بزرگ دیگری به نام "اوبروگ پراشتر" در اصالت متن فوق الذکر تشکیکاتی دارد. ریتر با تذکار مواردی از قبیل مکالمه ای بودن متن و در بر داشتن اصول پذیرفته شده افلاطونی از جمله یکی دانستن فضیلت و معرفت و نیز وجه اشتراک در اشخاص ماجرا با چند رساله دیگر ، معتقد است که دلایل انکار اصالت این رساله ضعیف است . به هر تقدیر به توصیف این نسخه می پردازیم و اصالت سنجی آن را به عهده بزرگان می گذاریم. مکالمه این چنین آغاز می گردد:- کلینیاس: دوست گرامی ، مطابق قراری که نهاده بودیم باز من و تو و مگیلوس عزیز در اینجا حاضر شده ایم تا به بررسی  معیشت مربیان و ارتباط آن با "شهر" بپردازیم. - شهری : صحیح است. – کلینیاس : در شهری که ما می خواهیم بنا شده باشد،یکی از مهمترین اشخاص شهر و آگاهترین آنها را بر می گزینیم تا به اجرای مهمترین قوانین که همانا قوانین مرتبط با تعلیم وتربیت است را به اجرا در آورد.- شهری: چنین است . – کلینیاس:( دست به دعا برداشت) و ای خدایان دعای مرا مستجاب کنید که در درون خویش زیبا باشم و همه امور بیرونی من با امور درونی ام سازگار باشد. چنان کنید که فقط شخص فرزانه را توانگر بشمارم.- شهری : نیکو خواسته ای است. – کلینیاس : تو شنیده ای که استاد ما – سقراط- گفته بود:"همه ی طلایی که زیر زمین یا روی زمین است در مبادله با فضیلت کافی نیست."- شهری : شنیده ام . – کلنیاس : ومربیان برای ایجاد و تقویت فضایل در فرزندانمان در موقعیت مناسب تری از دیگران قرار دارند.-شهری : نکته صحیحی را ابراز داشتی.- کلینیاس : اما چه موقع این وظیفه ی مهم دستخوش اعوجاج می شود؟- شهری : تو بگو. – کلینیاس : وقتی که شرایط ِمناسب فراهم نشود. – شهری: توصیح بده . – کلینیاس : مربی باید با شاگردان خود" زندگی" کند. تمام علایم حیاتی آنها را در اوقات مصاحبت، نه تنها حس کند بلکه با دقت تعقیب نماید.در فرایند آموزش ،نقاط ضعف را ببیند و بر طرف و نقاط قوت را تقویت کند. مهمترین ارکان یک اجتماع، افراد آن هستند و بقای آنها در گرو حفظ فضایل است. – مگیلوس( با بی صبری ) کلینیاس عزیز باز به مطالبی پرداختی که از بدیهیات اند. قرار بود به ریشه یابی مساله ای بپردازی که مرتبط با انتظارات مربیان خردمند بود. تو دوباره به چیز هایی پرداختی که خودت آن را مساله پنداشتی و سپس به حل آن مبادرت می کنی.-کلینیاس : با صبرت به من کمک خواهی کرد. – شهری : آیا واقعاً چنین است؟ - کلینیاس : آیا بهبود اخلاقی و احراز صلاحیتهای شغلی در گرو تعلیم و تربیت است؟ - شهری : آری.- کلینیاس: هرچه به وضعیت مکان های آموزشی از نظر ساختمان و امکانات و تجهیزات بپردازیم و تلاش کنیم مربیان تواناترین افراد اجتماع باشند، تعلیمات ما از کیفیت بالا تری بر خوردار می شود؟- شهری: چنین است. – کلینیاس:  ما الزاماً باید به افزایش صلاحیت های حرفه ای مربیان در ضمن خدمتشان بپردازیم. – شهری: حتماً چنین است. – کلینیاس: اما مربیان نیز در شهر توصیف شده باید با تمام وجود خدمت کنند. باید بدانند که جهل، بزرگ ترین دشمن شهرشان است . باید با نشاط خاطر در محل کار خود حاضر شوند. با روی خوش با شاگردان خود روبرو شوند...- مگیلوس : کلینیاس عزیز تو در سیر بحث خود موضوع می آفرینی و در نهایت ،آنجا که صلاح می دانی دامن مباحث را می گسترانی. پس به تو اجازه نخواهم داد که چنین کنی . – کلینیاس : خوب ؟ – مگیلوس: شهری را در نظر بگیر که خیلی پر جمعیت تر از شهر آرمانی توست . یعنی از 5040  نفر مورد نظر تو گذ شته است . شاگردان مدرسه اش به عوالمی دست یافته اند و طرقی را کوبیده اند که به مخیله هیچ مربی در نمی گنجد. – کلینیاس: - چه شهر عجیبی؟ - مگیلوس: در این شهر تقسیم کار به شدت صورت پذیرفته  و هر شهروندی می کوشد تا در ارتزاق خود و عیالاتش وقفه ای نیفتد. بساط مدارس متعدد، گسترده شده و به دلیل مشکلاتی که گریبان اجتماع را گرفته وضعیت معیشتی مربیان نیز به خنسی بر خورده است . – کلینیاس : چه شهر عجیبی را توصیف کردی. – مگیلوس: مشکلات زیادی سر راه تعلیم وتربیت قرار گرفته به طوری که تحمل آنها از هرکول هم ساخته نیست . مثلا تعداد مربیان کم است لذا مقام دبیر- وزیر شهر مجبور است از اوقات فراغت مربیان برای پر کردن کلاسهای بدون مربی ،استفاده کند وچون پرداخت حق الزحمه آنها و پیش بینی مقدار آن ازدست آپولونیوس هم ساخته نیست ، تاخیر های چند ماهه در پرداخت این اضافه کاریها پیش می آید. – کلینیاس :چه مربیان نجیبی!  - مگیلوس : در این شهر عجیب ، امتحاناتی هماهنگ بر گزار می شود و مطابق سنت چندین ساله، حق الزحمه ای به مربیان اختصاص می یابد ،گاهی پرداخت آن به یک نیمسال شمسی به تاخیر می افتد . در این شهر حسابدارانی وجود دارند که ماموریتشان این است که میزان دخل و خرج شهروندان را محاسبه کنند آنها دائما از چیزی به نام خط فقر گفتگو می کنند، از چیزی به نام تورم و گرانی .می گویند: قرار بوده گرانی ها و تورم چیزی حداکثر در هر سال به اندازه ده تا پانزده درصد باشد و به همین لحاظ حقوق مربیان نیز افزایش یابد. محاسبه گران دبیر – وزیر به وعده خود عمل می کنند ولی بازار همیشه بی وفایی کرده وسالهاست که حقوق این مربیان کفاف معیشتشان را نمی کند... – شهری : چنین چیزی محال است .تو همیشه با فرضیات شگفت خود وقت ما  را می گیری.- کلینیاس : می خواهم بدانم آیا مقام دبیر – وزیر محترم این شهر با چه دیالکتیکی امور را می گذراند؟ ما که بنای یک شهر آرمانی را در رساله نوامیس خود طراحی کرده ایم ، دیگر حرفمان نمی آید. – مگیلوس : البته ایشان این مساله را می خواهند برای همیشه حل کنند اما بعد از حل دانشگاه مربیان و نیز بعد از حل هوشمند سازی مدارس.- شهری : از چه چیز های عجیبی سخن می گویی.

پروفسور ریتر در یادداشت پایانی خود نوشته است : من در انتساب این مکالمه به افلاطون شکی ندارم . البته آنچه مرا به این قوت قلب می رساند آن است که این رساله نیز مانند دیگر رسالات افلاطون بی نتیجه پایان می یابد. 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-01-21/279.htm#234620

ادامه مطلب ...

ارزش آموزش

 

مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،20/1/92

(این یاداشت با حذف بخشی از آن از سوی روزنامه به چاپ رسید.)

 شش ماه پس از سه شنبه نهم اکتبر 2012،که ملاله یوسف زی،دختر نوجوان پاکستانی به دست نیروهای طالبان ترور گردید،شهناز نازلی،آموزگار مکتب خانه ای در پیشاور پاکستان،در روز سه شنبه 26 مارس 2013 در دویست متری مدرسه،هدف گلوله دو موتورسوار قرار گرفت. ملاله پس از انتقال به بیمارستان و بیرون آوردن گلوله از سرش و با تلاش های بسیار،زنده ماند اما نازلی سه ساعت پس از گلوله خوردن،در بیمارستان محل،جان باخت. نازلی،قربانی خشونتی شد که با دانش و روشنگری مخالف است و زیست و زندگی خویش را در نادانی و تعصب مردمان می جوید. گرچه شوربختانه،از این دست خبرهای اندوه برانگیز و دردآور،و کشته شدن دانش آموزان و آموزگاران،به ویژه در منطقه ی خاورمیانه،دیگر خبر چندان شگفتی نیست و بسیار شنیده می شود اما نبایستی به آسانی و به سکوت از کنار آنها هم گذشت،و به ویژه این دولت ها و زمامداران هستند که باید برای جان شهروندان خویش ارزش بیشتری قائل شوند و با بازنگری در سیاست های خود،در پی آشتی و همدلی ملی و جهانی برآیند.

 به هر رو،این نگارنده به عنوان آموزگاری ایرانی،جستار کوتاهی درباب ارزش آموزش،که به فارسی برگردانده ام را،با یادی از همه ی کوشندگان و جان باختگان راه دانستن،به شهناز نازلی،این واپسین جان باخته ی راه آگاهی،تقدیم می دارم،اما پیش از آن گویی نمی شود که از شعر زیبای "بامداد" هم یادی نکرد که "نازلی،بنفشه بود،گل داد و مژده داد،زمستان شکست و رفت" :

 "سخن گفتن درباره ی ارزش آموزش،کار بسیار آسانی است. هیچ انسانی،بدون آموزش نمی تواند،به معنای دقیق کلمه،زنده بماند. تنها با آموزش است که توانمندی شخص،می تواند تا بیشترین اندازه به کار گرفته شود. آموزش به انسان ها می گوید که چگونه بیندیشند،چگونه درست کار کنند،و چگونه تصمیم بگیرند. تنها از رهگذر آن است که شخص می تواند چیستی و کیستی متفاوتی بسازد. آموزش در زندگی،مانند خوراکی های ضروری اصلی،پوشاک و سرپناه،از بیشترین اهمیت برخوردار است. با آغاز شدن آن،ما می آموزیم که چگونه با دیگران همکاری کنیم و چگونه با یکدیگر دوست شویم. آنگونه که من به یاد دارم هنگامی که پدر- مادرم،مرا در مدرسه نام نویسی کردند نه تنها الفبا و عددها را آموختم بلکه توانستم دوستانی بیابم و با آنها و با آموزگارانم همکاری کنم.

 شما با بزرگ تر شدن،با معنای رقابت و آرزو و هیجان ها و احساسات دیگری از این دست،روبرو خواهید شد،همچنین کنترل این هیجان ها و احساسات را خواهید آموخت و یاد می گیرید که چگونه در موقعیت های گوناگون،رفتار نمایید. آموزش،تنها به یادگیری آموزه های پایه ای همچون کار با رایانه،ریاضیات،جغرافیا و تاریخ محدود نمی شود و گستره ی بسیار فراخ تری می گیرد. 

 اگر می خواهید اثر آموزش را بر هر فردی ببینید بهتر است به راه و روش هایی که مردم خوب- آموزش دیده،دارند به  ژرفی بنگرید و سپس رفتار آنها را با رفتار انسانی بی سواد بسنجید؛آنگاه شما تصویر روشنی از آموزش،و مفهوم درست اش خواهید یافت. آموزش یکی از سازه های ارزشمندی است که چهره و وجهه ی شخص را پی می ریزد، سازه ای زایا و سودرسان در زندگی شخص. آموزش،حقی است که هر کسی از آن برخوردارست. پرورش ذهن انسان،بدون آموزش،کامل نمی گردد. تنها از سر آموزش است که انسان توانایی می یابد که از انسان های دیگر آگاهی دریافت کند،از گذشته آگاه گردد و همه ی آگاهی های بایسته ی هم اکنون را بدست آورد. هنگامی که کسی گرداگرد جهان بگردد،مشاهده می کند که طبیعت انسانی،تا چه اندازه ی شگفت آوری همسان است،چه در هندوستان و استرالیا،و چه در لندن و اروپا و آمریکا.

  اما آموزش و پرورش محافظه کار،اندیشیدن آزاد را بسیار دشوار می سازد. اگر ما به گونه ای آموزش ببینیم که در نسبت به دیگران،تنها،ویژگی و تفاوت بدست آوریم،پیشه ی بهتری بیابیم،کارآمدتر باشیم،و فرمانروایی گسترده تری بر دیگران داشته باشیم،آنگاه زندگی مان تنک مایه و پوچ خواهد بود. اگر ما به گونه ای آموزش ببینیم که تنها اشخاصی دانشمند باشیم،دانشورانی دلباخته ی کتاب ها گردیم،یا کارشناسانی معتاد به دانش،آنگاه ما به ویرانی و بدبختی جهان یاری رسان خواهیم شد. ما چه بسا سخت آموزش دیده باشیم،اما اگر بدون آمیزه ای از اندیشه و احساس باشیم زندگی مان نیمه کاره و ناسازگار است. آموزش و پرورش،نگاه و نگرشی بامعنا برای زندگی می پروراند. افراد متفاوت اند اما برای برجسته سازی تفاوت ها و میدان دادن به رشد گونه ای معین،آموزش و پرورش امری بایسته است. کار آموزش و پرورش،تنها پرورش ذهن نیست. پرورش ذهن،مایه ی کارآمدی است اما کمال به همراه نمی آورد؛گرچه دانش و کارآمدی دو امر ضروری هستند که با آموزش پرورده می شوند.

 آموزش و پرورش بایستی به ما کمک کند تا پی به ارزش های ماندگار ببریم؛بدبختانه،سامانه ی کنونی آموزش و پرورش،ما را سر به راه،سرد،و سخت نیندیش بار می آورد. سیستم ها،چه آموزشی و چه سیاسی،بدون علت دگرگون نمی شوند. آنها هنگامی عوض می گردند که دگرگونی بنیادینی در خود ما پدید آید. بیش از سیستم،این فرد است  که از اهمیت بیشتری برخوردار است،و تا زمانی که فرد فرآیند کمال خودش را درنیابد،هیچ سیستمی نمی تواند سامان و آشتی را به جهان ارمغان آورد." 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-01-20/279.htm#234491

      

  

ادامه مطلب ...

بیش از 9 میلیون ایرانی خواندن و نوشتن بلد نیستند

 

(این گزارش و گفت و گو  در بیش از سه ماه پیش انجام گرفته است.)

مدرسه‌ای سوخته و نان آورانی کوچک

آساره کیانی/ تارنمای نامه نیوز

عصر یک روز سرد زمستانی وقتی نمی‌دانی چطور شد که از خیابانی سر درآوردی که مدرسه ی ابتدایی ات آن جا بود، تابلوی رنگ و رو رفته ی مدرسه در میان انبوهی از شاخه های خشک درختان، جلوی چشمت ظاهر می شود. روبروی در می ایستی. باد و باران، جمله را ناقص کرده؛ از این بیت شعر نوستالژیک، تنها گور دانشش مانده...

مدرسه که آتش بگیرد، درس خواندن هم تعطیل می شود. از این پس، دست های نیم سوز، باید نقش‌های زندگی ای را گره بزنند که زلزله، ویرانش کرده. مریم، خودش هم نمی‌داند چند ساله است! بین هشت تا دوازده. وقتی برای حرف "کاف" جمله‌ای با "کراک" می ساخت! مادرش در حیاط مدرسه بود. می‌گفت او نان آور خانه است.

 حالا شهر، پر شده از نان آوران کوچک که همه چیز می فروشند و هیچ کس نمی داند به طور واقعی چند نفرند. کودکانی که کم سوادان و بی سوادان بزرگسال آینده را می سازند.

با این که ظاهرا آمار دقیقی از تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در ایران، در دست نیست براساس گزارش مرکز آمار ایران، تا (سال 1390) باید حدود 18 میلیون کودک ایرانی، مشغول به تحصیل باشند. اما در حال حاضر حدود 11 میلیون دانش آموز در مدارس تحصیل می کنند، و تکلیف نزدیک به شش میلیون کودک باقی مانده مشخص نیست!

از سوی دیگر، وعده های مسئولان آموزش و پرورش مبنی بر ریشه کن کردن بی سوادی در ایران در ظرف چند سال، بر اساس آماری که سازمان نهضت سوادآموزی ارائه کرده است، بیش از 9 و نیم میلیون ایرانی بالای شش سال توانایی خواندن و نوشتن ندارند.

رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، آمار بی‌سوادی برای افراد بالای شش سال را نزدیک به 3/ 14 درصد -معادل 9 میلیون و 719 هزار نفر- اعلام کرده است.

فقر، نبود امنیت در مدارس، اعتیاد والدین، کمبود مدیران متخصص در رده های بالای آموزشی، عدم استفاده از توانمندی های مردمی در سطح کلان، سیستم بسته آموزش در کشور، بیکاری و نداشتن انگیزه ی کافی برای ادامه ی تحصیل،و ... عواملی هستند با درجات متفاوت اهمیت ازدید افراد مختلف در بازداشتن کودکان ایرانی از تحصیل. هر چند علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، با اشاره به این‌که مشکلی برای ریشه‌کن کردن بی‌سوادی در کشور از جنبه برنامه‌ریزی وجود ندارد، بزرگ‌ترین مشکل را "عدم تمایل افراد به سوادآموزی" دانسته است.

به نظر می رسد برای ریشه کن کردن بی سوادی در ایران، باید ریشه یابی دلایل آن را در اولویت قرار داد. با وعده های آموزشی ای که هیچ گاه به واقعیت نزدیک نشده یا در بهترین حالت کمتر محقق شده است، فقر فرهنگی ای پدید خواهد آورد که محصول آن به احتمال زیاد افرادی خواهند بود فاقد حساسیت های فرهنگی.

نهضت سوادآموزی؛ وصله ای ناجور در آموزش و پرورش

در بررسی مشکلات سواد آموزی و دقیق شدن در آنچه مانع کاهش کم سوادی و بی سوادی در جامعه ی ما خواهد شد، با مشکلات ساختاری ای مواجه می شویم که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.

مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان، در مورد وضعیت نامعلوم استخدام آموزگارانی که درحوزه سوادآموزی تدریس می کنند می‌گوید: آنها به شمار نمی آیند چون در آموزش و پرورش استخدام نمی شوند. از سوی دیگر، حقوق آنها نیز بسیار ناچیز است.

وی، ضمن تاکید بر این نکته که آموزش و پرورش در ایران از مشکلات بی‌شماری به ویژه در عرصه تالیف کتب آموزشی و نیز روش های آموزش رنج می برد، به طور کلی شیوه ی برخورد با نهضت سوادآموزی را بسیار نامناسب می داند؛ گویی این بخش وصله ی ناجوری در آموزش و پرورش ایران است.

بهلولی که 21 سال سابقه ی تدریس، در کارنامه ی کاری خود جای داده است، آموزش و پرورش را نماد انگیزه بخشی به کودکان و افراد جامعه برای کار فرهنگی؛کتاب خواندن؛ نوشتن؛ و ورود به فضاهای فرهنگی می داند. به باور وی با مشکلات عدیده ای که از جنبه ساختاری در سوق دادن افراد به فضای فرهنگی وجود دارد، آموزش و پرورش این کار‌کرد خود را تا حد زیادی از دست داده است.

وی با اشاره به کشورهایی که از کارکرد آموزشی بالایی برخوردارند، تجربه  برزیل را نشان دهنده پیشرفت و شمول اجتماعی به واسطه داشتن تخصص مسئولین آن حوزه‌ها می داند. وی تعدادی از مسئولین امر را حداقل در حوزه ی آموزش، افرادی با کمترین آگاهی می داند که در زمینه های آموزش، روش های فعال آموزش نوین و روش های نوین آموزش بزرگسالان، از تخصص کافی برخوردار نیستند.

حدود شش سال تدریس در ایلام، عاملی شد که بهلولی با خانواده های پرجمعیتی آشنا شود که تعداد قابل توجهی از فرزندان آن ها همگی در سن تحصیل هستند. وی کار کردن کودکان و باز ماندن آن ها از تحصیل را مختص مناطق محروم نمی داند و معتقد است در شهرهای بزرگی مثل تهران هم تعداد این کودکان آمار پایینی ندارد.

البته از نظر او در کنار بحث حمایت مالی، مسائل دیگری هم درعدم انگیزه ی کافی برای تحصیل وجود دارد؛ زمانی که افرادی با مدارک تحصیلی دانشگاهی بیکار هستند چه انگیزه ای برای ادامه ی تحصیل نسلی که خیل عظیمی از بیکاران باسواد را پیش روی خود می بیند باقی خواهد ماند؟

وی همچنین علاوه بر عدم انگیزه بخش بودن سیستم آموزشی، یکی ازمهم ترین دلایل پایین بودن سطح کیفیت آموزشی در ایران را معطوف نبودن آن به زندگی نوین و عدم آشنایی با حقوق شهروندی می داند.

بهلولی با تاکید بر این نکته که در جهان معاصر، تعاریف جدیدی از سواد مطرح می شود که تا حد زیادی با مسائل حقوق بشر آمیخته است، یکی از اساسی ترین اهداف نظام آموزش و پرورش را با توجه به آن چه که در اعلامیه جهانی حقوق بشر هم به آن اشاره شده، حرکت افراد و دانش آموزان به سوی آشنایی با حقوق بنیادی خود می داند؛ بحثی که در سیستم آموزشی ایران مورد غفلت واقع شده و این امر سبب می شود آموزش و پرورش در ایران روز به روز جذابیت و گیرایی خود را از دست بدهد.

از سوی دیگر، زمانی که نظامی فراگیر و مردمی نباشد و مردم در آن نقش چشمگیری نداشته باشند، در زمینه ها و حوزه های مختلف دچار ضعف و نقصان خواهد شد و ایدئولوژی حاکم بر یک نظام سیاسی بر جهان بینی او تاثیرگذار خواهد بود.

یکی دیگر از اعضای کانون صنفی معلمان ایران، فقر و مشکلات اقتصادی را ازموانع تحصیل می داند اما معتقد است که فقر از نظام سیاسی حاکم ناشی می شود.

محمود ایمان زاده، نگاهی همه جانبه نگر را عاملی می داند که می تواند استعدادها و توانمندی های مردمی در حوزه های متفاوت به کار بگیرد. بنابراین معتقد است، تا زمانی که نظام سیاسی حاکم در سطح کلان، اصلاح نشود، نمی توان برای آموزش و پرورش برنامه ریزی کرد.

وی با اشاره بر این نکته که نمی توان وجود نیروهای کارآمد و توانا را که هر چند به صورت موقت که سبب پیشرفت و رشد در حوزه های مشخصی می شوند، نفی کرد، بر این نکته تاکید می کند که تا زمانی که کل نظام سیاسی نقدپذیر نباشد، هیچ ضمانتی برای پیشرفت های دوره ای و گذرا در حوزه های متفاوت، وجود ندارد.

ایمان زاده، برنامه های اجرایی در حوزه های مختلف را نیازمند تجدید نظر و اصلاحات می داند. به این دلیل که با گذر زمان بر آگاهی و اطلاعات تخصصی و علمی در حوزه های مختلف افزوده می شود، به اعتقاد وی در ایران نه تنها اصلاحاتی جهت باز شدن فضا صورت نمی گیرد، فضای کافی برای اجرای همین قوانین موجود هم مهیا نیست. ازنظر او حتی با وجود بهترین سیستم اجرایی حاکم، زمانی که دستورالعمل هایی که به منابع قدرت وصل هستند، نظرات مردم را وتو کنند، هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد.

28 سال سابقه ی تدریس، او را به این باور رسانده که فعالیت در حوزه های مختلف بدون حمایت و پشتیبانی مردمی محکوم به شکست است. وی معتقد است، زمانی که فعالیت های مردمی در قالب اصناف و سازمان‌های مردم‌نهاد در سطحی وسیع مورد قبول حاکمیت واقع شود، ضعف ها و مشکلاتی که با زندگی مردم در هم تنیده شده راحت تر شناسایی شده و و فعالیت های مفید و موثرتری انجام خواهد گرفت. به اعتقاد وی، مردم می توانند با این روش، بار سنگین بسیاری از مسائل و معضلات اجتماعی را از دوش نظام حاکم بردارند و خود نیز به بسیاری از مطالباتشان دست پیدا کنند.

ایمان زاده تصریح می کند؛ اگر فضا برای فعالیت ایجاد شود می توان با کوچک ترکردن دولت، از توانمندی های معلمان و بسیاری از کارشناسان آموزش به صورت تخصصی برای کمک به آموزش و پرورش و مسائل تعلیم و تربیت بهره گرفت.

دولت به وظیفه خود در قبال اجرای قانون اساسی عمل نکرده است

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تکلیف را روشن کرده است. دولت وظیفه دارد تا پایان دوران دبیرستان به همه ی شهروندان ایرانی، سرویس تحصیلی رایگان ارائه دهد. محمد زاهدی اصل، معتقد است که حالا که پس ازگذشت سی و سه سال از انقلاب اسلامی با خیل عظیمی از افراد کم سواد و بی سواد مواجهیم، دولت به وظیفه ی خود در قبال اجرای قانون اساسی عمل نکرده است.

استاد مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به سن واجب تحصیلی که بین شش تا 14 سال است، یکی از وظایفی را که دولت موظف است به آن عمل کند، حضوراین افراد در مدرسه می داند.

به تعبیر او اگر این افراد در مدرسه نباشند، هم خانواده و هم دولت مجرم است. خانواده اگر توان مالی به مدرسه فرستادن فرزندان خود را ندارد، دولت وظیفه دارد تسهیلات لازم را برای او فراهم کند تا کودک، دیگر نان آورخانواده نباشد.

زاهدی اصل، اعتقاد دارد که فقر، سبب شود کودکان ما به جای مدرسه به مزرعه بروند یا بزرگترها آن ها را با خود به کارگاه ها ببرند یا به کارهای دیگر وادار شوند. وی تعدا کم مدارس و نبود فضای آموزشی مناسب را نیز در این زمینه موثر می داند؛ در روستایی که مدرسه از پنجم ابتدایی به بالا وجود ندارد برای تحصیل باید به شهر یا روستای همجوار رفت و این برای بسیاری از خانواده ها قابل پذیرش نیست. اکثر خانواده ها ترجیح می دهند به دلایل امنیتی و دور بودن مسافت ها و یا مسائل مالی فرزندان و به ویژه دختران خود را به مدرسه نفرستند.

زاهدی اصل، با تاکید بر عدم وجود آماری صحیح از افراد کم سواد و بی سواد از سوی منابع رسمی، معتقد است که در آمار رسمی ارائه شده، افرادی که زمانی در نهضت سوادآموزی آموزش دیده ولی دانسته های آن ها مشمول مرور زمان شده و باز به جوامع روستایی برگشته اند، در شمار افراد کم سواد جای نمی گیرند.

فقر که باشد، تفاوتی ندارد، دختر باشی یا پسر، پدر یا مادرت معتاد باشند!، دروازه غار زندگی کنی یا در روستایی کوچک در ایلام، آذربایجان، سیستان و بلوچستان و... شناسنامه داشته باشی یا نه، دوره گرد باشی یا اصلن پا از روستا بیرون نگذاشته باشی، نان آور خانه خواهی شد که نامت حتی در لیست "کودکان بازمانده از تحصیل" هم ثبت نمی شود. البته ثبت نام تو انتظاری غیر معقول است زمانی که مدیری که سال هاست در عرصه ی آموزشی مسئولیت دارد، راجع به لزوم صیغه ی پسران جوان با زنان مطلقه صحبت کند!

به مدرسه که نرفته ای شاید بهانه ای در کار نبود! این روزها در مدرسه هم، امنیت جسمی و روحی وجود ندارد. فکرت مشوش است وقتی مدام منتظری بیاند تو را ازمدرسه بکشانند بیرون و بروی سر خیابان و تا عصر، گدایی کنی. می گویی سقف، فرو بریزد بهتر است تا از تشرهای ناظم مدرسه خودت را خیس کنی و سقف فرو می ریزد. مدرسه ی شما اصلن محکم نبود. قول داده اند دفعه های بعد محکمتر درستش کنند! امروز تصمیم گرفته ای با تمام وجود به درس گوش کنی، ازپنجره بیرون را تماشا می کنی، برف می بارد و ناگهان تو و آقا معلم و میز و تخته و سی و چهار نفرتان یک جا با هم می سوزید.

می دانم که باز می گردی و می نشینی کنار همان بخاری. همه ی کتاب ها سوختند معلم هم مُرد اما دار قالی برایت زیادی بزرگ است. می آیی مدرسه و سیبی را که در مدرسه به تو داده بودند، باز برای مادرت می بری. 

"نامه نیوز"

ادامه مطلب ...

اسکان فرهنگیان در مدارس از بی جایی و بی پولی است

 

ایلنا: عضو سابق کانون صنفی معلمان اسکان فرهنگیان در ستادهای اسکان نوروزی فرهنگیان را از سر بی جایی و بی پولی عنوان کرد.

محمد نیک‌نژاد درگفت و گو با خبرنگار ایلنا در واکنش به اخبار منتشر شده از سوی وزارت آموزش و پرورش مبنی بر استقبال نزدیک به ۱۳ میلیون فرهنگی در ایام تعطیلات عید نوروز در مدارس، وضعیت امکانات ستادهای اسکان نوروزی فرهنگیان و همچنین قیمت آن‌ها درشهرهای مختلف را متفاوت دانست و گفت: برخی از مدارسی که فرهنگیان درآن‌ها اسکان داشتند فاقد امکانات لازم ازجمله حمام است اما برخی دیگر از آن‌ها از امکانات مناسبی برخوردار هستند.

وی خاطرنشان کرد: اگرفرهنگیان از ستادهای اسکان نوروزی استقبال می‌کنند از سر دارا بودن امکانات و تجهیزات مناسب نیست بلکه از روی ناچاری است.

نیک‌نژاد وجود این ستادهای اسکان نوروزی فرهنگیان را از هیچ "بهتر" و انگیزه‌ای برای مسافرت آنها دانست و افزود: تاکنون نظرسنجی ازفرهنگیان نشده است که چند درصد از اقامت در این ستادهای اسکان نوروزی درمدارس رضایت دارند.

این معلم با بیان اینکه اقامت دربرخی از این مدارس برای فرهنگیان تحقیر آمیز است، افزود: اگر پولش بود هیچ فرهنگی حاضر نبود یک شب درآن‌ها اقامت کند، اما فرهنگیان دستشان تنگ است.

وی از تخفیف ۵۰ درصدی به فرهنگیان در ستادهای اسکان نوروزی فرهنگیان درعید نوروز امسال خبر داد، افزود: به طور مثال اگر برای یک شب اقامت در یک کلاس شبی ۱۵هزارتومان اخذ شود درسالهای گذشته ۸۰ درصد ازاین مبلغ یعنی ۱۰هزار تومان را ازفرهنگیان می‌گرفتند اما امسال با نظر روزیر ۵۰ درصد ازفرهنگیان یعنی ۷۵۰۰ از فرهنگیان اخذ می‌شد.

نیک‌نژاد با اشاره به "خانه‌‌های معلم" درشهرهای مختلف علاوه بر مدارس به منظور اقامت فرهنگیان افزود: خانه‌های معلم درفصل‌های مسافرت به ویژه عیدنوروز اصلا برای فرهنگیان عادی جا ندارد زیرا رزرو شده و پذیرای میهمانان ویژه از جمله روسای ادارات و کارمندان وزارتخانه است.

عضو سابق کانون صنفی معلمان افزود: ‌سال گذشته خانه‌های معلم در هر استان موظف شد به فرهنگیان مسافر یک وعده غذا به طور رایگان بدهند اما شخص بنده به هنگام مراجعه به یکی از آن‌ها موفق به دریافت آن یک وعده غذا نشدم. 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=60115

ادامه مطلب ...

سال نخست دبیرستان و افت آموزشی

 

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،18/1/92

"هر کس حق دارد از آموزش بهره مند شود. آموزش دست کم در مراحل ابتدایی و پایه ای رایگان خواهد بود." این بخشی از بند یکم ماده ی 26 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است که در واقع به یکی از وظیفه های بنیادین حکومت ها،در فراهم آوردن آموزش پایه ای رایگان،اشاره می کند. آموزشی که باید از آنچنان گستردگی و پهنه ای برخوردار باشد که همه ی شهروندان یک حکومت را دربربگیرد. اما افزون بر گستردگی آموزش رایگان،در بسیاری از بحث ها و پیمان نامه های آموزشی جهانی،به مسآله ی کیفیت آموزش نیز پرداخته شده است. برای نمونه،می توان به برنامه ی "آموزش برای همه" اشاره نمود که در مجموعه ی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز آمده است :" برنامه آموزش برای همه(EFA) یکی از برنامه های توسعه بخش آموزش و پرورش است که در سال 2000 میلادی در مجمع جهانی آموزش در شهر داکار کشور سنگال مورد تعهد 164 کشور عضو سازمان  یونسکو،اجرای آنرا تعهد کرده اند. هدف از اجرای  آن توسعه کمی ‌و کیفی آموزش عمومی‌بر اساس 8 شاخص مورد اجماع کشور‌های عضو است. این برنامه تا سال 2015 ادامه خواهد یافت و کلیه کشور‌ها از جمله جمهوری اسلامی‌ایران متعهد شدند زمینه تحقق اهداف مربوطه  را فراهم سازند." درخور درنگ این که در ششمین هدف این پیمان نامه ی جهانی،از کشورهای عضو،بهبود همه سویه ی کیفیت در آموزش و پرورش خواسته شده است.

 از این رو،گذشته از گستردگی آموزش رایگان- که از اهمیت برجسته ای برخوردار است و یکی از وظیفه های بنیادین حکومت هاست- بهبود کیفیت آموزش نیز،از شاخص های برجسته ی ارزیابی برنامه های خرد و کلان آموزشی،و داوری درباره ی کار و کردار دست اندرکاران به شمار می رود. گرچه از مفهوم کیفیت و درون مایه ی آموزش کیفی،برداشت های گوناگونی می شود اما میزان فراگیری دانش و مهارت هایِ آموزش داده شده و ژرفای آنها،از شاخص های پذیرفته شده ی کیفیت آموزش می باشند که می توان به آنها،هم با آزمون های کمی و هم با آزمون های کیفی دست یازید. روشن است که یک ساختار آموزش و پرورش کارآمد و بسامان،در دقت بخشی هر چه بیشتر این شاخص ها،تلاش می کند و همچنین دسترسی به آنها را آسان تر می سازد. به دیگر سخن،یکی از ویژگی های آموزش و پرورش کارآمد،شفافیت آن است. از سویی،برای اندازه گیری کیفیت آموزش،می توان هم از پاره ای آزمون های جهانی بهره گرفت و هم از آمارهای آزمون های خود آموزش و پرورش،و شمار قبولی ها و ردشدگان؛گرچه یک ارزیابی درست و همه سویه،از شاخص های بسیار گوناگون و گسترده ای یاری می گیرد.

 با شاخص آزمون های جهانی،کیفیت آموزش و پرورش همگانی ایران،درجایگاه درخوری نمی نشیند. برای نمونه،در آزمون های تیمز،که از سال 1995 و هر چهار سال یک بار در میان شماری از کشورهای جهان برگزار می شود،روشن شده که کیفیت یادگیری دانش آموزان ایرانی در فراگیری درون مایه ی درس هایی چون ریاضی و علوم،بسیار پایین است. نگارنده خود،دو سه سال پیش،در همایشی منطقه ای حضور داشت که آمار و نتیجه های بدست آمده این آزمون ها،بررسی گردید؛آمارهایی که خبر از کیفیت پایین آموزش می دادند. آزمون های خود آموزش و پرورش نیز،که در پایان هر سال آموزشی برگزار می شود و شمار دانش آموزانی که نمره ی قبولی می آورند،یکی دیگر از شاخص های اندازه گیری کیفیت آموزش می باشد. از این رو،هنگامی که از بنیاد،امکان رد شدن دانش آموزان یک پایه درسی برداشته می شود،نخستین نکته ای که به ذهن می رسد،از بین بردن یکی از همین شاخص های اندازه گیری کیفیت آموزشی است،کاری که می تواند راه را باز کند تا دست اندرکاران و کارگزاران فرادست آموزش و پرورش،کارنامه ی کاری شان را درخشان تر نشان دهند و به آن بیشتر ببالند! هنگامی که شاخص های ارزیابی،از دسترس دورتر گردند و اندازه گیری افت و کیفیت پایین آموزش،سنج های همه فهم و آسان یاب خویش را از دست بدهند،روز به روز می توان بر سیاهه ی شایستگی های فرادستان آموزشی افزود.

 باری،همه ی دست اندرکاران آموزشی- و حتی بسیاری از مردم- می دانند که آموزش مدرسه ای ایران،هم اکنون و در پایه ی نخست دبیرستان،با یک بحران روبرو است. چه بسیار دانش آموزانی که سرآغاز افت آموزشی شان،همین سال اول دبیرستان است. تا دو سال گذشته و برابر آمارهای خود آموزش و پرورش،هر ساله پیرامون سی درصد از دانش آموزان این پایه مردود می شدند. این رخداد و افت آموزشی،البته،که باید ریشه یابی شود و برای بهبود وضعیت آن برنامه ریزی گردد اما بی گمان،با پاک کردن صورت مسآله،وضعیت درست نمی شود. متاسفانه اما،آموزش و پرورش،سال گذشته،دست به همین کار زد و امکان مردود شدن دانش آموزان سال نخست دبیرستان را از میان برداشت. هم اکنون از هر دانش آموز سال نخست چند بار آزمون گرفته می شود تا بتواند در همه ی درس ها،نمره ی قبولی بیاورد. اگر هم نتوانست به سال دوم کاردانش برده می شود تا در آنجا نیز به گونه ای از دست درس های افتاده از سال پیش،رهایی یابد.

 اما شاید بتوان سال نخست دبیرستان را،پایه ای درنگریست که کاستی های گوناگون آموزشی و پرورشی،خود را نشان می دهند. دانش آموز سال نخست دبیرستان،از سویی نوجوانی است که از فضای خسته کننده و نچسب بسیاری از مدرسه های ایران،لذتی نمی برد،و از سوی دیگر،توان گفتن احساس خود و- بیش یا کم- پیروی از آن،و نپذیرفتن سخنان اندرزگویانه دیگران در درس خواندن و دستاوردهای مثبت آن را،یافته است. آموزگار و مشاور مدرسه اش نیز،هم سخت در کار و زندگی خویش درگیرند- و انگیزه ی آنچنانی کارِ آموزشی و پرورشی را ندارند- و هم شمار بالای دانش آموزان بیشتر کلاس ها،اجازه ی برخورد شایسته ی آموزشی را نمی دهد. نمی خواهم ریشه های این افت زبانزد آموزشی را،این گونه ساده و در همین دو- سه عامل،خلاصه نمایم،اما به هر رو،ریشه ها هر چه باشند،برداشتن امکان مردود شدن،راهکار بنیادین و درست برخورد با این دشواری آموزشی نمی نماید،بیشتر همان پاک کردن صورت مساله است.            

ادامه مطلب ...

پرداخت حقوق معلمان با افزایش قیمت سیگار، نفت و گاز

·         کسری بودجه 3‌هزار‌میلیارد تومانی آموزش‌وپرورش در سال 92

·         گزارش روزنامه بهار،18/1/92

·         بررسی بودجه آموزش‌وپرورش در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نشان می‌دهد در صورت تصویب پیشنهاد دولت مبنی بر افزایش شش‌درصدی بودجه آموزش‌وپرورش، این وزارتخانه امسال با کسری بودجه 3‌هزار‌میلیارد تومانی مواجه خواهد شد. این در حالی است که آموزش‌وپرورش بابت معوقات سال گذشته بیش از ‌هزار‌میلیارد تومان به فرهنگیان بدهکار است.

·         به گزارش بهار، جبار کوچکی‌نژاد، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، از اتمام بررسی بودجه پیشنهادی دولت برای آموزش‌وپرورش در این کمیسیون خبر داد و در عین حال اعلام کرد پیش‌بینی‌های دولت برای افزایش شش‌درصدی بودجه آموزش‌وپرورش از یک سو و افزایش 20‌درصدی حقوق فرهنگیان و معلمان به نتایج متناقضی منجر خواهد شد. او در این‌باره گفت: «دولت پیشنهاد افزایش 20‌درصدی حقوق معلمان را در سال 92 داده و مجلس شاید حقوق آن‌ها را تا 25‌درصد افزایش دهد اما با توجه به این‌که بیش از 96‌درصد بودجه آموزش‌وپرورش بودجه هزینه‌ای است، اگر حقوق فرهنگیان 20 تا 25‌درصد افزایش داشته باشد با توجه به این‌که دولت برای آموزش و پرورش افزایش شش‌درصدی را پیش‌بینی کرده است براساس محاسبات انجام شده در کمیسیون، این وزارتخانه در سال‌جاری بین 2 تا 3‌میلیارد تومان کسری بودجه خواهد داشت.»

·         این نخستین سالی نیست که آموزش‌وپرورش با کسری بودجه مواجه است در سال‌های اخیر فرهنگیان بارها به پرداخت نشدن معوقاتشان از آن جمله حق‌الزحمه حق‌التدریسی‌‌ها، اضافه‌کاری‌‌ها، پاداش بازنشستگی فرهنگیان و مطالبات دیگری که از آموزش‌وپرورش دارند، اعتراض کرده‌اند. در سال 92 آموزش‌وپرورش با صرفه‌جویی زیاد در هزینه‌ها دست آخر موفق به تسویه‌حساب با معلمان نشد. هر چند که حتی اعتبارات انتشار پیک‌های نوروزی دانش‌آموزان هم برای پرداخت حقوق فرهنگیان صرف شد اما به گفته کوچکی‌نژاد، آموزش‌وپرورش هنوز هم بابت مطالبات سال گذشته به فرهنگیان بدهکار است. او در پاسخ به این پرسش که «آموزش‌وپرورش دقیقا چقدر به فرهنگیان بدهکار است؟ »، گفت: «این بدهی شامل اضافه‌کاری‌ها، حق‌التدریسی‌ها و حق تصحیح اوراق امتحانی و نیز پاداش تعدادی از فرهنگیان بازنشستگان است که رقم دقیق آن را به خاطر ندارم اما آموزش‌وپرورش در مجموع بیش از‌هزار‌میلیارد تومان بابت مطالبات فرهنگیان در سال 91 به آن‌ها بدهکار است که باید این بدهی را از بودجه سال 92 تامین کند.» مهدی بهلولی، آموزگار و از فعالان صنفی فرهنگیان درباره آخرین وضعیت پرداخت معوقات معلمان به بهار گفت: «سه ماه اضافه‌کار و حق‌التدریسی‌‌های مهر، آبان و آذر را پیش از عید ریختند و در تعطیلات سه ماه بعدی یعنی زمستان را واریز کردند اما برای امتحانات خرداد سال گذشته باید برای هر مراقبی حدود 200‌هزار تومان واریز می‌کردند که واریز نشده است. همچنین معوقات امتحانات نهایی و معوقات بازنشستگان، معاونان و مدیران مدارس هم مانده و آن‌ها هم یک سال از دولت اضافه کار طلب دارند.» در چنین شرایطی نمایندگان مجلس در کمیسیون آموزش و تحقیقات برای جبران این کسری بودجه پیشنهاداتی آماده کرده‌اند که از طریق آن بتوانند اعتباراتی برای آموزش‌وپرورش پیش‌بینی کنند. کوچکی‌نژاد در این‌باره به«بهار» گفت: «با توجه به کسری بودجه 3‌هزار‌میلیارد تومانی آموزش‌وپرورش در سال 92، کمیسیون آموزش و تحقیقات برای جبران این کسری بودجه سه پیشنهاد دارد که در صحن مطرح خواهد شد. نخست یک دلار به قیمت نفت اضافه کنیم و این یک دلار به آموزش‌وپرورش اختصاص یابد. پیشنهاد دوم این‌که قیمت هر نخ سیگار حداقل پنج تومان افزایش یابد و این افزایش که حدود 200 تا 300‌میلیارد تومان می‌شود در اختیار آموزش‌وپرورش قرار گیرد. پیشنهاد سوم هم افزایش قیمت گاز مصرفی است؛ به این ترتیب که قیمت هر مترمکعب گاز مصرفی از پنج تومان به 10 تومان افزایش یابد براساس محاسبات ما به این ترتیب اعتباری حدود هزار و 500‌میلیارد تومان جمع می‌شود که می‌توان از این محل 50‌درصد را به آموزش‌وپرورش و 50‌درصد هم به شبکه گاز روستایی اختصاص داد.»آموزش‌وپرورش در سال گذشته برای تامین کسری بودجه بخش قابل توجهی از اعتبارات پیش‌بینی شده برای سرانه مدرسه‌ها را هم صرف پرداخت هزینه‌های اداری و پرسنلی کرده بود. اقدامی که موجب شده حالا پیشنهاد جدا کردن ردیف بودجه آموزش‌وپرورش از سرانه مدرسه‌ها در بودجه سال 92 مطرح شود. چنانکه کوچکی‌نژاد می‌گوید در بودجه پیشنهادی دولت اعتباری برای سرانه مدرسه‌ها پیش‌بینی نشده در حالی که مدرسه‌ها هر سال از اعتباری بین 500 تا هزار‌میلیارد تومان به عنوان سرانه مدرسه‌ها برخوردار بودند. او ادامه می‌دهد: «بسیاری از مسئولان آموزش‌وپرورش اعلام کردند که هیچ مشکلی در زمینه هوشمندسازی مدرسه‌ها وجود ندارد در حالی که اگر به داخل واحدهای آموزشی سر بزنند متوجه خواهند شد این مراکز با مشکلات جدی مواجه‌اند که به دلیل نپرداختن سرانه قادر به رفع آن‌ها نیستند حتی گزارش‌هایی داشتیم که برخی از مدرسه‌های شبانه‌روزی هزینه تامین غذای خود را نیز ندارند مبنای ما این است که امسال سرانه آموزش و پرورش را از بودجه آموزشی جدا کنیم چون آموزش‌وپرورش هر جا که پول کم می‌آورد از سرانه بر می‌دارد. با جدا شدن این ردیف دولت دیگر نمی‌تواند از سرانه واحدهای آموزشی استفاده کند.

ادامه مطلب ...

باز هم دگرگونی در دبستان

 

مهدی بهلولی،آموزگار،روزنامه آرمان،18/1/92

"سیدعلی یزدیخواه مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران  گفت: در اجرای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و سند تحول بنیادین نظام آموزشی، طرح قرار گرفتن «پایه‌های اول تا سوم ابتدایی در یک مدرسه» و «پایه‌های چهارم تا ششم ابتدایی در مدرسه دیگر» آغاز شده است. بر این اساس، طرح مذکور در 71 مدرسه اجرا شد و توسعه آن تا 320 مدرسه را در سال تحصیلی 93ـ92 در دستور کار قرار داده‌ایم."  اما پس از گذشت یک سال از اجرای سیستم 6-3-3 هنوز به روشنی مشخص نشده که چرا دگرگونی در ساختار آموزشی و شش ساله شدن آموزش و پرورش،در دو مرحله انجام گرفت و چرا در یک برنامه ی چند ساله،سیستم آموزشی 3-3-3-3 اجرا نگردید؟ چرا نخست با دشواری ها،دردسرها و شتاب بسیار- برای نمونه کمبود کلاس و فضای آموزشی- و آسیب به کیفیت آموزش به ویژه در پایه ی ششم دبستان،در تابستان گذشته دبستان های کشور به هر گونه که شد شش پایه ای گردیدند و پس از یک سال قرار است که این سیستم به هم بخورد و دبستان ها سه پایه ای شوند. این نکته به ویژه زمانی درخور درنگ بیشتری می گردد که به استدلال های پشتیبانگر شش ساله شدن دبستان توجه کنیم که از زبان وزیر و دیگر فرادستان آموزشی،پیش از اجرای 6-3-3 و در دفاع از آن،بیان گردید. یکی از توجیه هایی که از زبان حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش شنیده شد این بود که این سیستم در123 کشور جهان در حال انجام است :" نظام 6-3-3 هم اکنون در 123 کشور جهان اجرا می شود و در این زمینه،ما نیز هفت سال کار کارشناسی کرده ایم... همه متخصصان آموزش و پرورش در۲۳ سال گذشته به این نتیجه رسیده اند که جای ششم ابتدایی خالی است." شایسته یادآوری این که تنها با گذشت چند ماه از این سخنان،برخی دیگر از کاربدستان آموزش،آمارهای دیگری اعلام نمودند :"خلیل رضایی،مدیرکل آموزش و پرورش استان بوشهر،در گفت و گو با خبرگزاری فارس گفت طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش هم اکنون در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان در حال اجراست و نظام آموزشی مبتنی بر طرح تحول بنیادین 6-3-3 در130  کشور جهان دارد پیاده می شود." اکنون پرسش این است که آیا در این 123 یا 130 کشور هم،دوره ی دبستان به دو دوره جدا از هم،بخش بندی می شود و یا نه،همه ی دانش آموزان اول تا ششم در یک دبستان هستند؟ اما خواندن این خبر هم بی فایده نیست؛خبری که نشان از یکی از دشوارهای شش ساله شدن دبستان ها می دهد : "مقرر شده در تعدادی از مدارس ابتدایی،زنگ‌های تفریح دانش‌آموزان جابه‌جا شود؛ به این صورت که زمان زنگ تفریح دانش‌آموزان پایه‌های اول،دوم و سوم با زمان زنگ تفریح دانش‌آموزان پایه‌های چهارم،پنجم و ششم ابتدایی متفاوت خواهد بود. وقتی زنگ تفریح دانش‌آموزان جدا باشد،تردد در راه‌ پله‌ها و راهروهای مدرسه راحت‌تر خواهد بود و دسترسی دانش‌آموزان برای استفاده از آبخوری و سرویس بهداشتی مدرسه نیز سریع‌تر است. (سیدعلی یزدیخواه،مدیرکل آموزش و پرورش تهران) " می توان پرسید که آیا در دبستان های کشورهای دیگر هم،دو زنگ تفریح زده می شود؟ آیا با این کار و با سر و صدایی که پدید می آید و وقت و توانی که از کارگزاران اجرایی مدرسه ها گرفته می شود نمی توان گفت بر افت آموزشی افزوده خواهد شد؟

 اما بگذارید برویم سراغ اصل سخنی که می خواهم بگویم. از دید این نگارنده آمار 123 یا 130 کشوری که داده شده،  درست نمی باشد،یعنی به باور من،درخورترین استدلال دگرگونی در ساختار آموزشی و شش ساله شدن دبستان ها که تاکنون بیان شده،پایه و مایه ی استواری ندارد. یادآوری این که تاکنون نیز فهرست این 123 یا 130 کشور در رسانه ها اعلام نگردیده است. اما برای نشان دادن درستی سخنم،کافی است به سامانه ی آموزشی چند کشور مطرح در آموزش و پرورش نگاه کنیم : در آلمان دوره ی دبستان چهار سال است،در فرانسه پنج سال،در آمریکا و کانادا،ایالت های گوناگون با هم فرق دارند و دوره ی دبستان آنها از 5 تا 8 سال به درازا می کشد،در انگلستان،آموزش های دبستانی در دو دوره ی دو ساله و پنج ساله انجام می پذیرد که روی هم رفته می شود هفت سال،در هندوستان دانش آموزان از شش تا چهارده سالگی(8 سال) در دبستان بسر می برند،در ایتالیا،در دهه های گذشته،دوره دبستان پنج سال و هم اکنون هفت سال می باشد.

 این گوناگونی نشانگر این است که بخش بندی سال های آموزش تا پیش از دانشگاه،نه چندان ثابت است و نه آن اندازه  مهم،و بیش از بخش بندی سال های آموزشی،این درون مایه و کیفیت آموزش است که اثرگذار و محل بحث می باشد. این که دانش آموز،4 سال در دبستان بماند یا بیشتر،گویا،با درنگریستن به حال و هوای فرهنگی و رفتاری دانش آموزان و پیشینه ی آموزشی کشور،تعیین می گردد و شاخصی نیست که بر آن همداستانی ویژه ای انجام پذیرفته باشد. از این رو بهتر است فرادستان آموزش و پرورش کشور،بیش از دگرگونی های پیاپی در سال های آموزش،در اندیشه ی بهبود کیفیت آموزش و زدودن راستین ریشه های افت آموزشی باشند.  

 

ادامه مطلب ...

"پیک نوروزی" و گریز از برنامه های کارشناسی

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد،17/1/92

"حاج بابایی در حاشیه همایش همیاران پلیس که در اردوگاه شهید باهنر تهران برگزار شد،از حذف پیک‌های نوروزی دانش‌آموزان برای نوروز ۹۲ خبر داد و اظهار داشت:علاقمند هستیم که دانش‌آموزان در تعطیلات نوروز ‌‌نهایت استفاده را داشته باشند و رابطه بین خانواده‌ها تحکیم شود.وی گفت: تمام فرصت‌های ایام نوروز در اختیار خانواده است،به همین دلیل امسال پیک نوروزی نداریم.حاجی‌بابایی گفت: در نوروز ۹۲ مشق سنگین و پیک نوروزی نداریم و این برنامه‌ای است که بنده اعلام کردم؛حال اگر بعضی‌ها کاتولیک‌تر از پاپ شوند و بخواهند بگویند خیلی درس آموزش دادیم و موفق هستیم، به حساب وزیر نیست.(خبرگزاری ایلنا)

پیک نوروزی در ساختار آموزشی کشور پیشینه ای کم و بیش دو دهه ای دارد و سال هاست که دانش آموزان – به ویژه دبستانی ها – در تعطیلات طولانی نوروز برای ماندن در دور آموزش و یادگیری،با یاری پدر و مادرهایشان از آن بهره می گیرند. درباره سود و زیان مشق نوروزی،دیدگاه های گوناگون و گاه ناسازگاری وجود دارد. برای نمونه،طرفداران آن بر این باورند که وجود این ابزار آموزشی،آمادگی دانش آموزان برای بازگشت به روند آموزش- پس از پایان تعطیلات- را آسان می سازد و بچه ها را در پیشرفت و کامیابی های آموزشی آینده،یاری می رساند. کسانی که تجربه آموزگاری را دارند،می دانند همواره دانش آموزان پس از تعطیلات داراز مدت،توانایی های پیشین را ندارند و چندین روز یا هفته نیاز است تا دوباره به چرخه آموزش بازگردند و فرآیند آموزش را پیگیری نمایند. پدر و مادرها هم با وزیر در حذف"پیک نوروزی"همراه و همدل نیستند،زیرا بیشتر آنها از آموزگاران و سامانه های آموزشی خواهان به کار کشیدن فرزتدانشان بوده و سودمندی و کارایی آموزش را در پر کاری و سر در کتاب داشتن نوباوگانشان می دانند. از این رو هر چه تکلیف در خانه فراوان تر باشد- به خیال آنها- آموزش سودمند تر و آسودگی آنها فزون تر می گردد.

از سوی دیگر مخالفان می گویند،دانش آموزان در این ساختار آموزشی حافظه مدار و نتیجه گرا،چندان نقشی در بازآفرینی،گسترش و ژرفش موضوع یادگیری ندارند و دانش آموزانِ کامیاب،کسانی هستند که درونمایه های آموزشی را به خوبی به خاطر می سپارند و در یکی- دو ساعت برگزاری آزمون،از پسِ پرسش های کلیشه ای برمی آیند و نمره دلخواه خود،آموزگار و پدر و مادرهایشان را بدست می آورند. اما پس از چند روز یا چند ساعت همه چیز به فراموشی سپرده می شود و انگارنه انگار درسی خوانده شده است و یادگیری رخ داده است و هزینه ای برای خانواده و کشور در پی داشته است. همه ما تجربه درس خواندن در این ساختار را داشته ایم و نمونه هایی فراوان از چنین آموخته هایی در خورجین خاطرات خویش داریم. اما بد نیست نمونه دیگری را با هم مرور کنیم. چند سال است که آزمون ورودی در بسیاری از مدرسه های راهنمایی و دبیرستان برگزار می گردد. این آزمون ها برای برآورد کارایی آموزش در مدرسه , بر روی تازه واردان،پس از یک دوره آموزشی- برای نمونه یک نیم سال- است. در این آزمون ها همواره معدل دانش آموزان بسیار پایین تر از معدل نوشته شده در کارنامه های سال گذشته آنها و در در مدرسه پیشین است و این نشانه ای از بی بنیادی یادگیری در سامانه آموزشی می باشد. اکنون پرسش اینجاست با این حال و روز،آیا زجر و شکنجه دانش آموزان در بهترین و شیرین تربن روزهای سال،آن هم برای کاری به این بیهودگی! درست است؟ آموخته ای که عمر ماندگاری آن از چند ساعت تا چند روز است ارزش به باد رفتن بهترین روزهای زندگی را دارد؟

تا کنون پژوهشی درباره کارایی"پیک نوروزی"بر فرآیند آموزش در کشور انجام نگرفته است و تنها گفتگوهایی کم بسامد در میان خانواده ها و آموزگاران درگرفته و پس از پایان نوروز نیز- مانند بسیاری از موضوع های اجتماعی دیگر- دوباره به فراموشی سپرده شده اند. از این رو تصمیم ناگهانی حاجی بابایی- بعنوان بالاترین مقام آموزشی کشور- در حذف "پیک نوروزی"بسیار پرسش برانگیز و شگفت آور بود- گرچه در دوران وزارت ایشان این گونه تصمیمات کم نبوده است. اگر این ابزار آموزشی نا کارآمد می باشد و پیامدهایی ناگوار برای آموزش نوآموزان در پی داشته است،چرا تاکنون و در دورانی طولانی،بر تهیه و انجام تکالیف آن پافشاری شده است؟ وزیر پس از کدام بررسی و کارِ کارشناسی به این تصمیم رسید و آن را در گردهمایی بچه های دبستانی اعلام کرد؟ آیا تاکنون دیدگاه آموزگاران درباره کارآمدی "پیک نوروزی" و اثر این ابزار آموزشی بر روی آمادگی نوآموزان پیش و پس از تعطیلات نوروز مورد سنجش قرار گرفته است؟ آیا درست است،بی آنکه دیدگاه آموزگاران– بعنوان اثرگذارترین عنصر آموزش- گرفته شود،بر حذف پیک نوروزی پا فشاری نمود و خود را پاپ و منتقدان را کاتولیک تر از پاپ! نامید؟ تا کی سامانه کم جان آموزشی ما باید دچار گرفتاری های ناشی از تصمیم های لحظه ای و احساسی کاربدستان آموزشی باشد؟ آیا تاکنون از پیامدهای مثبت و منفی دگرگونی شتاب زده ی ساختار آموزشی،تعطیلی پنج شنبه ها،حذف ردی سال اول دبیرستان و ده ها نمونه دیگر،ارزیابی علمی-آماری ای انجام شده است تا به حذف کارشناسی! پیک نوروزی دل خوش کرد؟ جناب حاجی بابایی شما بعنوان وزیر می روید اما مدرسه و دانش آموز وآموزش و پیامدهای خوب و بد آن در جامعه ماندگار است، پس کمی سنجیده تر و با تکیه به کارهای کارشناسی پیش بروید. گرچه شاید دیر شده باشد!

ادامه مطلب ...

مردودی از پایه اول دبیرستان حذف شد

·          

              روزنامه بهار،17/1/92

·          طبق اصلاحیه جدید شورای‌عالی آموزش‌وپرورش مردودی در پایه اول دبیرستان حذف می‌شود.بنابر این اگر دانش‌آموزی در درسی نمره قبولی کسب نکند، مجبور نیست تمام دروس قبول شده در آن پایه را هم دوباره بگذراند.
ابراهیم سحرخیز ، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش‌وپرورش با اعلام این مطلب گفت: « به ‌عنوان مثال کسی که بخواهد به رشته ریاضی برود، باید در درس‌هایی نمره بیاورد و در اصلاحیه جدید شورای‌عالی آموزش‌وپرورش این موضوع به قوت خود باقی است، اما آن چیزی که تغییر کرده، این است که اگر کسی نتواند در رشته ریاضی نمره بیاورد، او را مردود نمی‌کنیم بلکه به رشته دیگری می‌رود.»

·         ابراهیم سحرخیز، به نکات دیگری هم اشاره کرده است: «در نظام فعلی یک دوره چهارساله متوسطه تعریف شده بود و سه آیین‌نامه متفاوت برای پایه‌های مختلف وجود داشت؛ به‌ عنوان مثال دوره پیش‌دانشگاهی، ترمی و سه سال اول، سالی -‌ واحدی بود که ما در نخستین قدم، وضعیت دوره پیش‌دانشگاهی را اصلاح کردیم و به سالی- واحدی تغییر دادیم.» او ادامه داد: «در مرحله بعد متوجه شدیم که دوره سالی - واحدی که در سال دوم و سوم دبیرستان و پیش‌دانشگاهی وجود دارد، از یک قاعده تبعیت می‌کند ولی سال اول دبیرستان که به اسم سالی ـ واحدی نام گرفته است، در قبولی، مردودی، ارزشیابی و امتحانات مانند دوره راهنمایی است.»

·         معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش‌وپرورش گفت: « در سال دوم دبیرستان، وقتی دانش‌آموز درسی را قبول شده است، برای او قبولی فرض شده و اگر درسی را نمره نیاورده باشد، تنها همان درس را در سال سوم می‌گذراند و نیازی نیست که تمام دروسی را که در سال دوم قبول شده است بگذراند و در نهایت تا زمانی که دانش‌آموز در تمام دروس نمره قبولی نگرفته باشد، نمی‌تواند دیپلم بگیرد، اما برای دانش‌آموزان سال اول دبیرستان این حق ثبت نشده بود.» در همین رابطه محمد رضا نیک‌نژاد، کارشناسان آموزش متوسطه به «بهار» می‌گوید: «حذف مردودی از پایه اول دبیرستان در واقع قرار است نوعی فرار از افت تحصیلی در میان دانش‌آموزان را به همراه داشته باشد اما در عمل، حذف مردودی از پایه اول دبیرستان چنین موضوعی را محقق نمی‌کند.»او ادامه می‌دهد: «طبق آماری که رسما اعلام شده ما در پایه اول متوسطه هر سال 200‌هزار نفر مردودی داریم، برای حل این مشکل آموزش‌وپرورش راه‌حلی را ارائه کرده است که تنها صورت مسئله را پاک می‌کند و گره‌ای را باز نمی‌کند.»
او ادامه می‌دهد: «این که دانش‌آموزان در صورت کسب‌نکردن نمره قبولی در دروس اصلی، نیازی به گذراندن دوباره آن دروس نداشته باشند و بدون دردسر در شاخه کار و دانش ادامه تحصیل بدهند در اصل افت کیفیت تحصیل دانش‌آموزان را به همراه می‌آورد چون دانش‌آموزانی که در شاخه کار و دانش ادامه تحصیل می‌دهند در اصل باید بتوانند مهارت‌های مختلفی کسب کنند و این شاخه تحصیلی هم به هیچ‌وجه بی‌اهمیت نیست. افرادی که در شاخه کار و دانش تحصیل می‌کنند به طور مستقیم با بازار کار و فراگرفتن مهارت‌های فنی درگیر هستند.»نیک‌نژاد به نکات دیگری هم اشاره می‌کند: «مسئولان آموزش‌وپرورش برای این‌که نمره نیاوردن دانش‌آموزان در درس‌های اصلی پایه اول متوسطه را به نوعی جبران کنند برای این دانش‌آموزان کلاس‌های تابستانی می‌گذارند اما در پایان دوره تابستانی، مدیران، ادارات و دانش‌آموزان با معلم به گونه‌ای رفتار می‌کنند که امتحان را جدی نگیرد، چون قرار نیست این دانش‌آموزان نمره بیاورند و در هر حال در شاخه کار و دانش ادامه تحصیل خواهند داد.»
او تاکید می‌کند: «در حال حاضر آموزش و پرورش نمی‌تواند برای ادامه تحصیل در میان دانش‌آموزان ایجاد انگیزه کند و شاید تنها انگیزه یا اهرم فشاری که وجود داشت تا دانش‌آموزان درس بخوانند نمره بود که این اهرم فشار هم با حذف مردودی از پایه اول دبیرستان از بین رفته است.»همچنین علی اکبرباغانی، آموزگار و کارشناس آموزش‌وپرورش در مورد حذف مردودی از پایه اول دبیرستان به «بهار» می‌گوید: «بسیاری از سیاستگذاری‌هایی که در آموزش‌وپرورش می‌شود به دلیل مسائل و مشکلات اقتصادی است که آموزش‌وپرورش با آن روبه‌رو است.»

·         او ادامه می‌دهد: «واقعیت این است که آموزش‌وپرورش کشور درسال‌های گذشته با مشکلات مالی بسیاری روبه‌رو بوده است. به طوری که حتی سرانه بسیاری از مدارس نیز پرداخت نشده است. کسری بودجه دلیلی شده تا مدارس در بعضی از شهرها ادغام شوند و فضای آموزش کمتر از سابق شود. در چنین اوضاع و احوالی به نفع آموزش‌وپرورش است که مردودی را از پایه اول دبیرستان حذف کند و اجازه بدهد که دانش‌آموزان در شاخه نظری هم اگر در مقطع دوم و سوم دبیرستان در درسی نمره نیاورند این دروس را همراه با درس‌های دیگر در مقطع بالاتر بگذرانند. در واقع، بالاترین میزان مردودی در مقطع اول دبیرستان رخ می‌دهد و با حذف مردودی از این پایه، بار مالی بسیاری از دوش آموزش‌وپرورش برداشته می‌شود.»
باغانی به نکات دیگری هم اشاره می‌کند: «در حال حاضر آمار رسمی تعداد بیسوادان در ایران 10‌میلیون نفر عنوان می‌شود، پس طبیعی است که مسئولان تنها به کمیت آموزش توجه کنند و به کیفیت کاری نداشته باشند تا بعد روانی آمار بیسوادان و بازماندگان از تحصیل را به نوعی کمتر اعلام کنند و به همین خاطر سیاستی را در نظر می‌گیرند تا افراد بتوانند ادامه تحصیل بدهند، حتی اگر سواد کافی نداشته باشند.»

ادامه مطلب ...