بهسازی آموزش و پرورش بدون حقوق امتیازی

ارول لوییس

برگردان : مهدی بهلولی

پرداخت حقوق بر پایه عملکرد افراد،نتیجه بخش نیست؛ پس بیایید دست از هدر دادن پول برداریم.

 برنامه پرداخت حقوق انگیزشی(1)،همچون ایلعازر(2) که آهسته- آهسته از گور بیرون آمد،در دولت،اندرو کومو،فرماندار نیویورک،از مرگ نجات می یابد و دوباره زنده می گردد. این البته با وجود کوهی از شواهدی است که نشان می دهند این برنامه در تئوری،خوب جلوه می کند اما در عمل،نتیجه بخش نیست.

 کومو می گوید : " شما آموزگارانی می خواهید که توانایی انجام کار داشته باشند،و البته کار هم انجام بدهند؟ خب،با حقوق و پاداش اضافی به عملکردشان انگیزه ببخشید- همان کاری که با دیگر پیشه وران انجام می دهید." این سخن،که هنوز جزییات اش روشن نیست،نیازمند به استخری از دلارهای مالیات دهندگان است تا 20 هزار دلار پاداش به آموزگاران مدرسه های دولتی رتبه بالا بدهد تا بروند و در مدرسه های پر دردسر خدمت کنند.

در واقع چون برنامه ای است که در همه جا اجرا می شود،پس اینجا هم باید اجرا شود. اما برنامه های حقوق امتیازی به آموزگاران،سال هاست بدون کمترین نتیجه ی چشمگیری،در سراسر کشور آزموده شده اند. در سال 2007،مایور مایک بلومبرگ،با اعلام برنامه حقوق اضافی انگیزشی برای آموزگاران، گفت : "من یک کاپیتالیست هستم و پشتیبان برنامه های انگیزشی برای تک تک مردم می باشم."  این آزمون که در طول یک دوره سه ساله،در برابر کار هزاران آموزگار در 200 مدرسه،56 میلیون دلار خرج برداشت،آزمونی گران بود. پس از چند سال،شرکت رند (3) نتیجه های بدست آمده را با نتیجه های 200 مدرسه ای سنجید که در این برنامه شرکت نداشتند. در سال 2011 پژوهشگر ارشد شرکت نتیجه گرفت که : "ما بهبودی در عملکرد دانش آموزان هیچ کدام از پایه های درسی،بدست نیاوردیم."

رونالد فریر از دانشگاه هاروارد،به طور همه جانبه ای، داده های نیویورک را بررسی کرد و به نتیجه ی قاطع تری رسید. فریر نوشت : "من هیچ گواهی نیافتم که پاداش های آموزگاران،عملکرد دانش آموزان یا دانش آموختگان را بهبود بخشند. همچنین هیچ گواهی نیافتم که پاداش ها،رفتار دانش آموزان یا آموزگاران را تغییر دهند. بگذریم از این که،پاداش های آموزگاران،به ویژه در مدرسه های بزرگ تر،چه بسا از موفقیت درسی دانش آموزان بکاهند."

 بلومبرگ و رییس مدرسه هایش جوئل کلین،بدون سر و صدا،این برنامه را کنار گذاشتند- برنامه ای که پاداش ها را به جای این که به تک تک  آموزگاران بدهند به مدرسه ها می داد تا پخش کنند- و راه خود را از سر گرفتند. و نیویورک هم به منطقه های دیگر پیوست،برای نمونه به نشویل،شیکاگو و هوستون- که پس از هزینه میلیون ها،پژوهش نشان داد که برنامه های انگیزشی،بهبود ماندگاری در عملکرد دانش آموزان،پدید نمی آورد.

 چنین می نماید که پول- حتی به میزان نسبتا بزرگی همچون پیشنهاد 20 هزار دلار کومو- اکسیریی جادویی نیست که بتواند کیفیت آموزش را بهبود بخشد. به نزد بسیاری از آموزشگران کارآزموده،این ایده ای سخت توهین آمیز است : گویا هواداران حقوق انگیزشی،می پندارند که آموزگاران هم اکنون می دانند(یا به آسانی می توانند دریابند) که چگونه دانش آموزانشان را به سطحی بهتر از آموزش بالا بکشند و تنها نیاز به کمی پول و پله دارند تا دست از این پنهان کاری بردارند. چیزی که درباره هیچ کدام از آموزگارانی که من تاکنون دیده ام،درست نیست.  

  حقوق انگیزشی،همچنین این واقعیت را نادیده می گیرد که انگیزه بخشیدن به دانش آموزان برای یادگیری،مهارت گروهی دشوار و پیچیده ای است که هر انسان بزرگسالی در پدید آمدن آن،نقش پررنگی بازی می کند. یک آموزشگر حرفه ای موسیقی یا هنر،که به بچه ها کمک می کند تا سمت راست خلاق مغزشان را به کار اندازند،می تواند در یاری دادن به آنها برای جدی گرفتن نوشتن،تاریخ و ریاضیات،نقش تعیین کننده ای بازی کند. و بی شمار مربی ورزش،به شاگردان کمک می کنند تا ایستادگی،تمرکز و قدرت بدنی مورد نیاز برای به خوبی پشت سر گذاشتن مسابقه های با شرط بندی ها بالا را بدست آورند و پرورش دهند.     

 حقوق انگیزشی،گرایش به این دارد که پول را به شمار اندکی از آموزشگرانی بدهد که همکاری با دیگران را نادیده می گیرند. حتی در نمونه هایی که انگیزانه ها به همه ی آموزگاران یک مدرسه ی مفروض داده می شود آنها بر تعریف های سنجشگرانه از کامیابی های آموزشی همچون دور کردن بچه ها از مواد مخدر،آبستن شدن،یا خشونت،چشم می پوشند.

 این دشواره ها و مواردی بسیار بیشتر، دهه هاست که به نزد آموزشگران شناخته شده است. در سال 1986،ریچارد مورمان و داوید کوهن،دو پژوهشگر برنامه بازنگری آموزشی دانشگاه هاروارد،برنامه های حقوق امتیازی را از سده ی نوزدهم تاکنون،بررسی کردند. این دو دانشور نوشتند : "ما هیچ ناحیه ی شهریی نیافتیم که برنامه های حقوق امتیازی،عمر زیادی در آن کرده باشند. راست این است که ما حتی نتوانستیم یک نمونه مستند از ناحیه ی آموزشی بزرگی بیابیم که یک زمانی پردردسر بوده و با بکارگیری کامیابانه حقوق امتیازی،توانسته عملکردش را بهبود بخشد."

 به تازگی هم،دایان راویچ،به عنوان تاریخ دان آموزشی،در واپسین کتاب اش "سلطنت خطا" به کوتاهی چنین نوشت : "حقوق امتیازی،ایده ای است که هرگز اثربخش نمی باشد و هرگز هم نمی میرد. حقوق امتیازی،سیاستی ایمان – بنیاد است. مهم نیست چند بار شکست می خورد،هوادارانش هرگز دست از آن برنخواهند کشید." سخنانی که ما را به یاد وضعیت کنونی در ایالات متحده ی "فراموشی" می اندازد.(4) دولت اوباما،پیشنهاد صدها میلیون دلار به ایالت ها داده تا برنامه های حقوق انگیزشی را به راه اندازند. مدرسه های نیویورک هم با وجود برنامه های کومو،معلق مانده اند تا به زودی با یک سکندری دیگر،حرکت شان را در جاده ی فرسوده ی رو به پایین و به هیچ کجا،آغاز کنند.

 امیدوارم،مجمع قانون گذاری دولت،تاب شنیدن راستین را داشته باشد و از برخی از بسیار اندیشه ورانی که می گویند پرداخت حقوق انگیزشی برای آموزگاران،ایده ای است که سال ها پیش زمانش سرآمد و رها گردید،چیزهایی بشنوند.

پانوشت های مترجم :

1.      حقوق انگیزشی را برابر incentive pay به کار گرفته ام. حقوق انگیزشی،روش پرداخت حقوق است به عنوان محرک و مشوق،که از دید هواداران آن باعث انگیزه بخشیدن به افراد می شود و در این نوشته البته نقد شده است.

2.      شخصی که در انجیل یوحنا درباره اش گفته شده چهار روز پس از  مرگش،مسیح دوباره او را زنده کرد.

3.       The Rand Corporation  شرکتی که با وارسی نتیجه ها،به بهبود تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها کمک می کند.  

4.       نویسنده در اینجا در ترکیب ایالات متحده آمریکا،به جای واژه "آمریکا" واژه ی "Amnesia" را آورده که با "آمریکا" هم آوایی دارد و به معنای فراموشی است. روشن است که نویسنده می خواهد بگوید در آمریکا،تجربه های گذشته،فراموش می شوند و از نو دوباره تکرار می شوند.

  http://www.nydailynews.com/opinion/education-reform-merit-article-1.1581217   

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد