دین و آموزش و پرورش در انگلستان و فرانسه - رویارویی تند و تیز در تئوری

 

                                           برگردان : مهدی بهلولی

 به نزد یک انگلیسی معمولی،که درباب آموزش و پرورش،چیزهایی می داند،منشوری که به تازگی حکومت فرانسه درباره ی سکولاریزم [دین جدا خواهی] در مدرسه ها منتشر نموده،بیش یا کم،همچون یک شوک می ماند... و یادآور این که چگونه کردارها ( و در اینجا،رویکردها) در دو طرف "کانال" متفاوت اند. [مترجم : مرز میان فرانسه و انگلستان،بخشی از اقیانوس آتلانتیک شمالی است که همانند یک کانال می باشد.]

 سیاست فرانسوی جداسازی کلیسا از دولت،معروف به لایسیته،دست کم از سال 1905 تاکنون،به اجرا درآمده و به خوبی استوار گردیده است. با قانون سال 2004 در مدرسه ها نیز،دوباره بر این سیاست تآکید گردید؛قانونی که شاگردان را از داشتن نمادهای دینی در معرض دید،از روسری مسلمانان گرفته تا صلیب های بزرگ،باز می داشت. اما وینسنت پیلون،وزیر آموزش و پرورش فرانسه،هنوز بر این باور است که پافشاری بیشتر بر این اصل،با منشوری 15 بندی،بایسته است. منشوری که در همه ی مدرسه ها به نمایش گذاشته شود. شاگردان باید " در برابر همه ی شکل های فراخوانی دینی،محافظت گردند" هر گونه فراخوانی دینی،از گزینش آزادانه شان،جلوگیری خواهد کرد؛ آموزگاران نباید،هنگامی که به کارشان وارد می شوند،باورهای دینی یا سیاسی شان را آشکار سازند؛آموزگاران و شاگردان،به یکسان و همانند هم،نه تنها وظیفه دارند که آرمان سکولاریزم را پاس دارند بلکه بایستی با جدیت به آن یاری رسانند.   

  واکنش ها به این منشور،تا اندازه ی زیادی اینگونه بود که چرا،اصولا،چنین احساسی،باید وجود داشته باشد. مسلمانان سرشناس فرانسوی گفتند که احساس می کنند با این متن "مورد هدف" واقع شده اند؛متنی که نامنصفانه اشاره سربسته به این دارد که آنها به چالش با سکولاریزم برخاسته اند. جای دیگر در جهان سیاسی و آموزشی،غر و لندها بلند شد که این متن در ریشه کن کردن تهدید ِ کمون – بنیادی خواهی[communautarisme]--- یعنی پیشبرد منافع یک اجتماع به نام منافع همگانی---  به اندازه کافی پیش نرفته است. در زمینه های بسیاری،این موضوع،رمز- واژه ای برای اسلام پرمدعا شده است.

 در انگلستان(بخش های دیگری از بریتانیا،تا اندازه ای سیاست های متفاوتی دارند) رویکرد کلی به مسآله ی دین و آموزش و پرورش،با شیوه ای عمل گرایانه[پراگماتیستی]،پیوند بیشتری با سازگاری با واقعیت(از آن میان با واقعیت محلی) یافته است و برای تحمیل فرهنگی ویژه به همه ی ملت،خواست بسیار کمتری وجود دارد. هنوز هم قانونی وجود دارد که مدرسه ها را به داشتن نیایشی روزانه وادار می سازد؛ نیایشی که "همه " یا "بیشتر" ش،از ویژگی های آیین "مسیحیت آزادمنشانه" است. همچنین به مدیر اجازه می دهند تا "شرایط همبسته با پس زمینه های خانوادگی" شاگردان را در نظر بگیرد. در جاهای زیادی(و از آن میان،منطقه های به شدت مسلمان نشین برخی شهرهای شمالی) آیین "مسیحیت آزادمنشانه"، انجام شدنی نیست و این واقعیت،بی سر و صدا پذیرفته شده است.

 و اما درباره ی آموزش دینی،مدرسه های دولتی ناگزیر به ارائه این ماده درسی اند،ولی خانواده ها،چه بسا که بچه هایشان را از آن دور نگه دارند. به طور چشمگیری،درون مایه این درس( که دین را شرح می دهد) با هماهنگی با مراجع قدرت محلی تعیین می شود- گروه های ایمانی هم از این مراجع به شمار می روند. برای نمونه در شهر لیستر،شاگردان بیشتر دوست دارند که درباره ی دین جین یاد بگیرند چرا که در سطح منطقه نسبت به جاهای دیگر بیشتر است. هفت هزار- یا چیزی در همین حدود- مدرسه ی انگلیسی دینی( بیشتر مسیحی،اما برخی هم یک دست یهودی یا مسلمان) آزاد هستند تا در نیایش ها و آموزه های گروهی،باور های خودشان را در اولویت بگذارند. انجمن ملی آموزگاران آموزش دینی،می گوید که درس دینی،مردمی می ماند،به ویژه هنگامی که تمرکز بر چیزهای محسوسی است که مردم دوست می دارند،می خورند،می پوشند،و نیایش می کنند؛و چرایی این کارها.

 همانگونه که انتظار می رود سکولاریست ها در انگلستان دوست دارند که کشورشان از برخی کارهای فرانسه،سرمشق بگیرد. کیث پورتئوس وود،مدیر جامعه ملی سکولار،می گوید : "با وجود رضایت کاملی که دولت از دست در دست هم پیش رفتن تبلیغات دینی و آموزش و پرورش دارد ما در این رابطه با فرانسه،میلیون ها مایل فاصله داریم." او سپس به سود سیستم اصلاح شده و یک دستی از آموزش اخلاقی و فلسفی با تآکید بر شهروندی،استدلال می کند.

 با این همه،چه فاصله انگستان و فرانسه میلیون ها مایل باشد و چه تنها 22 مایل،شکاف انگلیسی- فرانسوی،شاید در تئوری و نظر،بیشتر از چیزی باشد که در عمل رخ می دهد. هیچ قانون یا قاعده ای،از انگلیسی لجباز 15 ساله،نمی تواند مسیحی کمی آزادمنش تر از چیزی بسازد که خود برمی گزیند. همچنین به احتمال زیاد،هیچ منشوری نمی تواند از کودک فرانسویی که زیر دست پدر- مادر دیندار الجزایری یا ترک پرورش یافته،چیزی به جز یک خدا ترس--- مسلمانی پای بند به فرایض دینی--- بار آورد. در هر دو کشور،آموزگاران ناگزیرند که با شاگردان،آنگونه که هستند،رفتار کنند،نه آنگونه که باید باشند.  

http://www.economist.com/blogs/erasmus/2013/09/religion-and-education-england-and-france

                    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد