مطالبات اقتصادی معلمان در ایران

        

همکار گرامی و ارزنده مان،جعفر ابراهیمی،درباره ی خواسته های اقتصادی فرهنگیان و اعتراض های گروهی آنها در سال های پس از انقلاب،و به ویژه سال های نخست دهه ی هشتاد،دو جستار ارزشمند برای من ایمیل کرده است.

دوستان می توانند نخستین جستار را که با عنوان : "مطالبات اقتصادی معلمان در ایران : نمونه پژوهی گروه شغلی معلمان"  نوشته ی محمد مالجو( شماره ی 46 نشریه ی "گفتگو") می باشد در آدرس های زیر دریافت نمایند. چند روز دیگر هم جستار دوم را بر همین تارنگار می گذارم. با سپاس دیگر بار از جناب ابراهیمی.   

http://uplod.ir/bduiwoltedq1/مطالبات_اقتصادی_معلمان_-_محمد_مالجو[1].pdf.htm
http://www.goftogu.com/article/2012/12/post-32.html

 

گفت و گو،دریچه ای به دگرگونی آموزش

 

                                مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،1 دی 92

 "اگر آزمون ها از دانش آموزان بخواهند که مساله ها را به روشی حل کنند که امروزه در زندگی واقعی حل می کنند،سامانه ی آموزشی برای همیشه دگرگون خواهد شد. این تغییر سیاست کوچکی است اما مورد نیاز است. اجازه دهید که در طول آزمون،از اینترنت و کار گروهی بهره گرفته شود. اگر ما با آزمون ها،این کار را انجام دهیم،برنامه درسی بایستی متفاوت گردد. ما دیگر نیازی به تآکید بر حقایق یا نمودارها یا داده ها نخواهیم داشت. برنامه درسی بایستی پرسش هایی باشد که پاسخ هایی ناآشنا و گیرا دارند. " زبان از کجا می آید؟"، "چرا هرم ها ساخته شدند؟"، "آیا زندگی روی زمین،پایدار است؟"،" هدف تئاتر چیست؟" پرسش هایی که فراگیران را درگیر جهان ناشناخته ها می سازد. پرسش هایی که ذهن هایشان را در ساعت های بیداری و گاهی هم خواب،مشغول می سازد. یادگیری در محیطی که در آزمون ها به اینترنت و گفت و گو اجازه داده می دهد متفاوت خواهد بود. توانایی یافتن چیزها،به شتاب و با دقت،به مهارت چیره درخواهد آمد. توانایی فرق گذاری میان گزینه ها،پس از آن گردآوری حقایق برای حل مساله ها،مهم خواهد بود. این همان مهارتی است که کارفرمایان آینده،بی اندازه به آن آفرین خواهند گفت... ما نیازمند بهبود مدرسه ها نیستیم. ما نیازمند بازآفرینی آنها برای زمانه مان،نیازهایمان و آینده مان هستیم. ما نیاز به کارمندان کارآمد برای سوخت رسانی به ماشین اداریی نداریم که دیگر نیازی به آن نیست. ماشین ها آن را برای ما انجام خواهند داد. ما نیاز به مردمی داریم که بتوانند هنجارگریزانه،رو در روی "نظم ها"ی کهنه ی همبسته با ایده های همه ی توده های انسانی،بیندیشند. ما نیاز به مردمی داریم که بتوانند همانند کودکان بیندیشند."

 این ها بخش هایی از نوشته ی سوگاتا میترا،استاد هندی تکنولوژی آموزشی دانشگاه نیوکاسل است که در پانزدهم ژوئن 2013 در روزنامه گاردین در نوشته ای با عنوان " ظهور گوگل،یعنی این که ما باید بر رهیافت مان به آموزش بازاندیشی کنیم" به چاپ رساند. البته میترا چندی پیش،جایزه ی یک میلیون دلاری بنیاد غیرانتفاعی TED(تکنولوژی،سرگرمی و طرح) را هم از آن خود کرده بود. ناگفته پیداست که می توان به ارزیابی سخنان میترا پرداخت و درستی یا نادرستی آنها را سنجید. و تا آنجا که این نگارنده می داند تاکنون برخی نویسندگان آموزشی غربی هم نقدهایی جدی به آن زده اند. پس هدف از آوردن این دیدگاه،تآیید بی کم و کاست آن نیست. هدف اشاره به این نکته است که آموزش و پرورش،فضای گسترده ای برای نظریه پردازی های آموزشی،فلسفی،فرهنگی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی دارد اما در کشور ما بسیار کم به آن پرداخته می شود. در رسانه های ایران،آنچه بیشترین نمود گستره ی آموزش و پرورش می باشد کم و کاستی های مادی و مالی است : کمبود بودجه،پایین بودن حقوق فرهنگیان،ندادن سرانه ی آموزشی به مدرسه ها،ندادن اضافه کاری فرهنگیان،نامناسب بودن بیمه طلایی فرهنگیان شاغل و بازنشسته،و دشواری هایی دیگر از این دست.

 باری،با این درآمد،اگر به سخنان حسن روحانی،رییس جمهوری محترم،در روز آغاز بازگشایی مدرسه ها برویم ارزش رویکرد نوین ایشان به آموزش و پرورش نمود برجسته تری می یابد- رویکردی که به ویژه در میان فرادستان سیاسی کشور تاکنون کمتر دیده شده است. البته اگر سخنان وی را در کنار سخنان پیش از انتخابات ایشان درباره ی آموزش و پرورش بگذاریم با اطمینان بیشتری هم می توانیم از "دیدگاه های نوین آموزشی رییس جمهور" سخن بگوییم؛چرا که روحانی در پیش از انتخابات هم،کمابیش،در سپهر و گفتمان آموزشی نوینی به آموزش و پرورش  پرداخته بود. در سخنان روحانی،نشانه های بسیاری وجود دارد که نشان می دهند آموزش شایسته به نزد وی،آموزشی است که شخص را شهروند آشنا به حقوق و وظایف مدنی خود،و اخلاق مدار بار می آورد. تآکیدی که ایشان بر گفت و گو،مطالعه ی کتاب و برگزاری نشست های گروهی گزارش کتاب،انتقاد،و گسترش توانایی نوشتن در میان دانش آموزان دارد گواه درستی این ارزیابی است. با این همه سخنان و پیشنهادهای ایشان،نیازمند این هستند که از زاویه های گوناگون آموزشی بررسی شوند. برای نمونه،پیشنهاد "زنگ گفت و گو"،که پیشنهادی کلی و درخور درنگ است اما جزییات آن روشن نیست. در اینجا بگذارید کمی بیشتر درباره ی این پیشنهاد سخن بگوییم.

 در آموزش،هم از آموزه ها و درون مایه های درسی سخن می رود و هم از فرآیندهای آموزشی. از زنگ گفت و گو آنچه بیشتر به ذهن می رسد تآکید بر روند و فرآیند گفت و گوست تا درون مایه گفت و گو. به دیگر سخن،در این زنگ،دانش آموز بیشتر با فرآیند گفت و گو آشنا می شود تا این که بخواهد با گفت و گو،آموزه ای آموزشی را فراگیرد. روشن است که گفت و گو در اینجا،گونه ای سخن گفتن هدفمند و با قانون و روش ویژه است که با دیگر گونه های سخن گفتن فرق دارد. شاید هم بتوان گفت "آموزه" ی ویژه ی زنگ گفت و گو،آشنایی با "فرآیند گفت و گو" است. و شاید نخستین خطری که چنین فرآیندی را تهدید می کند تبدیل شدن آن به یک کتاب درسی است : "کتاب درسی گفت و گو" و سرنوشتی که به ناگزیر،انتظار آن را می کشد. سرنوشتی که پیش از این برخی کارشناسان آموزشی،درباره ی درس "تفکر و پژوهش" سال ششم دبستان به آن اشاره کردند- متآسفانه آنچه که در سال گذشته،از آموزش این درس شنیده شد تبدیل شدن این درس به کتابی با پرسش هایی با جاهای خالی است که دانش آموز بایستی با پاسخ های آموزگار آنها را پر کند! پس شاید نخستین پیشنهاد این باشد که کتابی برای زنگ گفت و گو نوشته نشود و گذاشته شود که دانش آموزان خود به گفت و گو بپردازند و به شیوه های آن پی برند و آن را بیاموزند- گرچه می توان از آنها خواست که درباره ی گفت و گو به پژوهش بپردازند.

 زنگ گفت و گو را می توان به آسانی در میان برنامه های آموزشی کنونی مدرسه ها نشاند- با کاهش ساعت شماری از درس های کنونی- اما "گفت و گو در مدرسه" نباید به زمان این درس محدود بماند؛مدرسه های ما به "فرهنگ گفت و گو" نیازمندند.

(این نوشته را من پیرامون 40 روز پیش! برای روزنامه فرستادم که امروز با حذف دو بند واپسین آن،منتشر شد.)  

 http://etemadnewspaper.ir/Released/92-10-01/93.htm#262038