محمدرضا نیک نژاد
روزنامه ی اعتماد،14 دی ماه 92
"خیلی ترسیده بود. می گفت اگر نیم ساعت زودتر و در زنگ تفریح و روی سر دختران مردم افتاده بود،من چه خاکی بر سرم می کردم. میله پرچم حیاطِ مدرسه را می گفت که با وزش باد افتاده بود. چند بار به اداره ی منطقه رفته و خواستار بررسی موضوع و علت افتادن میله شده بود،اما مسئولان زیر بار نرفته و آن را جزء وظیفه های مدیر دانسته اند و البته هزینه های آن را هم! با گوشزدِ یکی از همکاران،به شهرداری منطقه می رود و پس از آمدن کارشناس،آشکار می شود که به علت وجود آب زیر ساختمان،پایه ی میله پوسیده شده و با وزش باد افتاده است. این مدیر می گفت اکنون هراس دیگری به جانم افتاده است و شب ها کابوس اش را می بینم. نکند خدای ناکرده مدرسه نشست کند و دانش آموزان و آموزگاران و همه کادر را با هم به زیر خاک ببرد؟ این مدرسه در یکی از قدیمی ترین و فقیر نشین ترین بخش های پایتخت است و 50 – 60 سال عمر دارد. می گوید به اداره آموزش و پرورش رفتم و خواهان یاری و ارائه ی راهکاری برای جلو گیری از حادثه ای بزرگ تر شدم. مسئولان شانه ای بالا انداختند و کف دو دست را نشانم دادند! باز هم برای رو براه کردن کارها،دست نیاز را به سوی شهرداری دراز کردم! اما شهرداری تا چه اندازه ای می تواند هزینه کند؟ من هم نمی دانم."
سال هاست که کارشناسان و حتی کاربدستان آموزشی،از فرسودگی 60 تا 65 درصدی ساختمان مدارس گله دارند و خطر های آن را گوشزد می کنند. 35 درصد ساختمان های آموزشی تخریبی اند و هر لحظه خطر زلزله و ریزش در کمین دانش آموزان و فرهنگیانی است،که دست کم 5- 6 ساعت از روزشان را در آن ها می گذرانند. بسیاری از مدرسه های کلان شهرها در بافت قدیمی جا دارند و پیش از انقلاب ساخته شده اند و توان کمترین لرزش را ندارند. از سوی دیگر با امکانات آن زمان ساخته شده اند و با روش های نوین و جهانی آموزش فاصله بسیار دارند. این درحالی است که برخی از مدارس ساخته شده ی پس از انقلاب نیز از استاندارهای ساختاری و آموزشی درخور برخوردار نیستند و نیاز به بازسازی و مقاوم سازی دارند. مدیران مدرسه هم با کمک های مردمی،تنها به آب و برق،گاز، شوفاژ،نماسازی ظاهری و بهداشت دست و پا شکسته ی این ساختمان های کهن سال می رسند.
همه ی این دشواری ها در زمانی است که در لایحه ی بودجه ی سال 93،بودجه ی عمرانی آموزش و پرورش 43 در صد کاهش را نشان می دهد. بی گمان کاستی و از آن بدتر کاهش بودجه،می تواند پیامدهای ناگواری را در پی داشته باشد و گاهی این ناگواری ها جبران ناپذیرند. برای نمونه چند روز پیش سالگردِ نشستن داغ آتش بر دست و روی کودکان شین آبادی بود. اکنون و پس یک سال این داغ،سوزش روز نخست خود را بر پوست های نازک این کودکان دارد و داغ دلِ پدر و مادرانشان تازه است و هنوز هم گشایشی در کارشان روی نداده است. پیامد این حادثه ی دلخراش دو جان باخته و 13 سوختگی شدید بود. پزشکان هزینه ی درمان این کودکان را 5 تا 6 میلیارد تومان پیش بینی کرده اند. بر پایه ی خبرهای پس از آتش سوزی،با آن که چند سال از ورود سامانه ی گاز شهری،به شین آباد می گذشت،اما آموزش و پرورش و مسئولان مدرسه به دلیل هزینه های بالا و دردسرهای آن،از بخاری نفتی بهره می گرفتند. آیا هزینه ی سامانه گرمایی مرکزی برای این مدرسه به 5– 6 میلیارد می رسید؟ بی گمان مدرسه های بسیاری را می توانستیم با این پول بازسازی و بهسازی کنیم!آهنگ ساخت،مقاوم سازی و بهسازی مدرسه ها بسیار بسیار کند است! و حادثه منتظر ما نمی نشیند. امروز عطاءا... سلطانیصبور،نماینده ی مجلس، از کسری 2500 میلیاردی بودجه آموزش و پرورش گله دارد و کاهش 43 درصدی بودجه عمرانی خبر می دهد.اگر فردا حادثه ای رخ دهد،دولت،مسئولان کنونی آموزش و پرورش و مجلس مقصرند و باید پاسخگوی این کاستی بودجه باشند! شاید امروز بتوان با افزایش بودجه ی عمرانی آموزش و پرورش و هزینه کردن درست و بجای آن،زندگی بسیاری از دانش آموزان حادثه دیده ی فردا را نجات داد. پس،دست کم مجلس در این باره نباید کوتاه بیاید. جامعه چشم براه آن است تا ببیند که آیا اعضا و رییس کمیسیون آموزش مجلس،که برای جلوگیری از رای آوری گزینه دلخواه فرهنگیان برای وزارت-البته با انگیزه های سیاسی - خود را به آب و آتش زد! اکنون نیز تمام قد در برابر کمی بودجه آموزش و پرورش می ایستد. امیدواریم.
محمد روزبهانی
قرن بیست و یکم قرن رسانه است. در این قرن هر گروهی بخواهد بهتر و راحت تر به نیازهایش پاسخ دهد ، به خواسته هایش برسد و آنها را برآورده سازد به رسانه ای فراگیر نیازمند است. این رسانه در مرحله اول بهتر است شبکه تلویزیونی باشد تا بتواند بیشترین جمعیت هدف را پوشش دهد .در نبود شبکه ی تلویزیونی ،رادیو اولویت بعدی است و سپس سایر رسانه های مکتوب و غیر مکتوب دنیای مجازی مانند، روزنامه ،مجله، خبر گزاری، سایت خبری، وبلاگ و شبکه های اجتماعی مجازی،مانند فیس بوک،گوگل پلاس و...!آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد بزرگ در جامعه نیز از این قاعده بیرون نیست. نهاد آموزش و پرورش رسمی در ایران با جمعیتی در حدود 12 میلیون نفر به طور مستقیم و میلیونها نفر دیگر به صورت غیر مستقیم در ارتباط است.جمعیت زیر پوشش این نهاد اگر فقط وزارت آموزش و پرورش و زیر مجموعه های آنرا در نظر بگیریم(شامل تمام معلمان و دانش آموزان به اضافه ی خانواده های آنها) تقریبآ چیزی در حدود 30 میلیون نفر و شاید هم بیشتر می باشند.,اما با این جمعیت بسیار زیادی که درگیر موضوع آموزش و پرورش هستند،هنوز یک رسانه ی فراگیر وجود ندارد تا بتواند خواسته ها،نیازها،مطالبات و تمام مسائل مربوط به این حوزه را منعکس سازد. بیشتر رسانه هایی که امروز به مسائل آموزش و پرورش می پردازند یا بیرون از این حوزه قرار دارند و در واقع به انعکاس مسائل با دیدی بیرونی اقدام می کنند یا اگر از درون این حوزه به انعکاس اخبار یا موضوعات مرتبط می پردازند نوعی جهت گیری خاص در رفتار آنها مشاهده می شود. به عنوان مثال رسانه ی ملی از دیدی فرادستی و بیرون به موضوعات آموزش و پرورش می پردازد و در بیشتر مواقع به انعکاس خواست و نیاز های ضروری آموزش و پرورش و فرهنگیان نمی پردازد. سایر رسانه های مکتوب و غیر مکتوب دیگر از اخبار حوزه ی آموزش و پرورش بیشتر برای استفاده های ابزاری، گزوهی و حزبی می نمایند. حتی رسانه های کم اثری هم که در اختیار آموزش و پرورش بوده است بیشتر به مسائل درونی سیستم اموزش و پرورش پرداخته و در واقع رسانه ای داخلی بوده تا رسانه ای عمومی و فراگیر! از این رو اگر آموزش و پرورش، فرهنگیان و تمام کسانی که با این حوزه مرتبط هستند می خواهند که صدایشان در این آشفته بازار رسانه ای موجود ، شنیده شود، جزء داشتن رسانه ای فراگیر و تاثیر گذار راهی ندارند. فرهنگیان محترم با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر بهترین پشتوانه برای فراگیر شدن هر رسانه ای می باشند. به نظر می رسد بهترین گزینه در شرایط اجتماعی، اقتصادی ،سیاسی وفرهنگی سراسر کشور یک روزنامه ی سراسری است. داشتن یک روزنامه ی سراسری شاید مهمترین اولویت فرهنگیان برای انعکاس خواسته هاو مطالبتشان باشد.اگر تنها ده درصد فرهنگیان ایران اشتراک روزنامه ای را که مختص به خودشان و حوزه ی آموزش و پرورش باشد را بپذیرند، یکی از پر تیراژ ترین روزنامه های سراسری خواهد شد و دامنه ی نفوذش در سراسر کشور ،همه ی مدارس و خانواده ها خواهد شد. تا زمانی که همه ی فرهنگیان به فضای مجازی دسترسی داشته باشند یا بتوانند از این فضا برای ارتباط و اطلاع رسانی استفاده کنند بهترین گزینه روزنامه ی سراسر ی است.
ریک آلن
برگردان : مهدی بهلولی
همه پسندی تلفن های هوشمند،همانند درویدها(Droids)،آیفن ها و بلک بری ها(BlackBerries)،که هم اکنون توانایی های GPS،پیامک،صدا،و چند رسانه ای دارند،اصلاح گران صنعت و آموزش و پرورش را واداشته تا تلفن همراه را همچون ابزاری فراخور دگرگونی آموزش 12 پایه ای در سده ی بیست و یکم ببینند. گرچه آنها در کنار سودهای نهفته ی این تلفن ها،چالش ها را هم مطرح می کنند با این رو کارشناسان آموزش چنین می اندیشند که این رایانه های کوچک نیرومند،به دانش آموزان انگیزه می دهند؛ دسترسی همیشگی به ثروت دانش،ابزارها،و کارشناسان اینترنتی را فراهم می سازند؛و از لپ تاپ ها یا رایانه های رومیزی،ارزان تر و فراوان ترند.
کریستفر د ِده،استاد تکنولوژی های آموزشی در دانشکده ی تحصیلات تکمیلی آموزش و پرورش دانشگاه هاروارد می گوید : "گزینشی بزرگ پیش روی ماست : ابزاری سخت انعطاف پذیر داریم،بسیار همانندتر به چاقوی ارتش سوئیس تا یک چکش. اما ما می خواهیم برای چه کاری از آن بهره بگیریم؟" در سنجش با لپ تاپ ها و رایانه ها،تلفن های همراه ارزان ترند،آسان تر جابجا می شوند،و از نظر فیزیکی،به ویژه به هنگام کارگروهی،آزاردهندگی کمتری دارند. د ِ ده می گوید : "بچه ها دوست دارند با تلفن های همراه در دستان شان با همدیگر کار کنند تا با لپ تاپ های شان. اگر شما دور یک میز بنشینید و آنها همه لپ تاپ داشته باشند،حسی از دیوار پدید می آید."
در پژوهشی در سال 2009 نزدیک به سیصد هزار دانش آموز،گزینه ی نخست شان را بهره گیری از تلفن های همراه بیان نمودند. در گزارش "پدیدآوردن آینده مان : دانش آموزان درباره ی یادگیری در سده ی بیست و یکم،بلندتر سخن می گویند" یک گروه آموزشی غیرانتفاعی(فردا پروژه)- که از سوی مراکز گوناگونی،همچون دانشگاه ها،گروه های انسان دوستانه،شرکت های فن آوری همانند اپل و بلک بورد،پشتیبانی می شد- روشن شد که دانش آموزان در آموزش،و برای درگیرشدن با کارگروهی با هم سن و سالانشان،خواهان به کارگیری برنامه درسی دیجیتالی اند. این پژوهش همچنین نشان داد که آموزگاران و مدیرانی که در خانه یا در کلاس درس،فعالانه از تلفن همراه استفاده می کنند موافق اند که تلفن های همراه یا رایانه های جابجا شدنی،باید در آموزش و در مدرسه ی سده ی بیست و یکم به کار گرفته شوند. مجریان طرح دریافتند که برای رسیدن به این بینش،به موضوع هایی باید پرداخته شود،از آن میان رشد حرفه ای آموزگاران،سیاست های برای توجه به امنیت شبکه اینترنتی،و برابری دسترسی دانش آموزان. در این پژوهش،برخی آموزگاران همچنین این نگرانی را به میان آوردند که تلفن های همراه،ذهن ها را از فرایند اصلی تدرس منحرف خواهد ساخت و درباره ی درآمیختن کارآمد و سودمند تلفن همراه با آموزش،پرسش هایی را پیش کشیدند. اما در یک جامعه ی جهانی به پیوسته ی دیجیتالی- با وجود چالش "چگونگی" آموزش به دانش آموزان- درک و به کارگیری ابزارهای فن آوری پیچیده،یک نیاز اقتصادی است. برنامه ملی فن آوری آموزشی در وزارت آموزش و پرورش آمریکا(NETP)،که در ماه نوامبر منتشر گردید،یادآوری می کند که "فن آوری،در عمل،هسته ی اصلی بسیاری از جنبه های زندگی و کار روزانه ی ماست" و به " نیرومندسازی آن برای فراهم ساختن تجربه و درون مایه ی آموزشی گیرا و قدرتمند" فرامی خواند. این برنامه همچنین می افزاید که فن آوری بایستی بهتر به کار گرفته شود تا موفقیت تحصیلی دانش آموزان را با "شیوه های کامل،درست و بامعناتر" اندازه گیری نماید.
د ِده،که او نیز یکی از مشاوران NETP بود،می گوید ابزار دیجیتالی همانند رایانه ها و تلفن های همراه،می توانند درباره ی عملکرد دانش آموزان،داده ها را گردآوری نمایند و "سنجی برای ارزیابی شناختی" بدست دهند که می تواند برای نشان دادن این که چگونه دانش آموزان می اندیشند و چه چیزی را درک می کنند،واکاوی گردند. اما برخی پژوهشگران می گویند برای گسترش بیش از پیش طرح های پیچیده به کارگیری تلفن های همراه در چنین واکاوی های شناختی،نیاز به انجام کار بیشتری است.
از آنجایی که برخی مدرسه ها،درباره ی به کارگیری تلفن های همراه،سیاست های آسان گیرانه تری دارند،چه بسا تاکنون،آموزگاران به دانش آموزان اجازه داده باشند که برای نمونه،درس های اسپانیایی شان،یا گفت و گو درباره ی یک موضوع برای تولید نسخه صوتی برای پروژه ی تاریخ شفاهی،را ضبط نمایند. حتی برخی آموزگاران از دانش آموزان می خواهند تا پاسخ های خود به پرسش های آزمون های کوتاه را[ در تلفن های همراه] یادداشت کنند- این کار،نمودار میله ای می سازد که عکسی فوری از درک دانش آموز بدست می دهد. به هر رو،در تنوعی از پروژه های آزمایشی و نوآوری های جاری در مدرسه ها،دانش آموزان دارند تلفن های همراه را به کار می گیرند تا بسیار بیشتر به آرزوی شان دست یابند.
"اقتصاد سیاسی مطالبات اقتصادی معلمان: چارچوبی نظری" عنوان جستار ارزنده ای است از احمد فرجی دانا و محمد مال جو،که دوستان می توانند از آدرس های زیر آن را دریافت کنند :
http://www.otx15ejfzpvjr.ensani.ir/fa/content/24962/default.aspx
دیروز،هشتم دی ماه،هاشم خواستار،کنشگر فرهنگی شناخته شده ی مشهدی،از زندان آزاد شد. من این آزادی را به ایشان و خانواده ی گرامی شان شادباش می گویم و امیدوارم به زودی شاهد آزادی دیگر فرهنگیان دربند،همچون رسول بداقی،محمود باقری،محمد داوری،عبداله مومنی و ... باشیم.
امروز تلفن زدم خدمت جناب خواستار و کمی با هم صحبت کردیم. من البته تاکنون ایشان را از نزدیک ندیده ام اما از سر تجربه و پیشینه ی این چند ساله،که هم خبرها و کارهای ایشان را دنبال کرده ام و هم گهگاهی با این ایشان گفت وگوی تلفنی داشته ام،گمانی ندارم که انسانی استوار و صادق است و به ویژه از درونی پاک برخوردار است و بی دلبستگی خاصی به برخی عنوان ها،هدف های بزرگی همچون آزادی،برابری،حقوق بشر و ... را پی می گیرد. خواستار می تواند الگوی شایسته ای باشد برای همه ی کنشگران مدنی و به ویژه فرهنگی،که به دام خودخواهی های درونی خویش نیفتند و به جای نیرومندسازی کنش های مطالبه محورانه ی فرهنگیان،مایه ی ناتوانی هر چه بیشتر نگردند. به باور من، "خودسازی" یکی از بایسته هایی است که همگی،و به ویژه کسانی که هدف هایی اجتماعی را دنبال می کنند،سخت نیازمند به آن اند- و چه بسیار کسان،که از سر بی توجهی به همین خودسازی درونی،اسیر حسادت ها،تنگ نظری ها،خودخواهی ها و غرق در نام و عنوان ها شده اند. اما خواستار،آنگونه که من می شناسم،انسان خودساخته ی راستینی است.
روزنامه آرمان،8 دی 92
بنفشه رنجی
برخورد سلیقهای در مقابل نقض قانون در هر زمینهای نگرانکننده و حاکی از قانونگریزی جامعه است. نگرانیها زمانی افزایش مییابد که ابهام در آییننامه یا قانون، دلیل موجهی میشود برای افرادی که برخوردهای سلیقهای را راهکاری برای تصمیمگیری درباره مشکلات میدانند. ششم آذر، امیراحمد 14ساله مقیم شیراز به مدرسه میرود اما مسائلی سد راه حضورش در مدرسه میشود و مادر در بازگشت به خانه با جسد به دارآویخته او مواجه میشود که از چارچوب اتاق آویزان است .یک روز قبل، پنجم آذرماه، والدین امیراحمد به مدرسه رفته بودند تا موضوع اخراج او را بهدلیل همراه داشتن موبایل پیگیری کنند درحالی که معاون مدرسه به آنها گفته بود: «از نظر من اخراج است». کارشناسان و روانشناسان بر این باورند که اگر حتی نتوانیم آوردن تلفن همراه را تنها دلیل خودکشی بدانیم، اما اتفاقی که در مدرسه افتاده میتواند یکی از عوامل موثر بر اقدام به خودکشی و همچنین محرک او بوده باشد. کاظم احمدیان، مشاور خانواده با بیان اینکه متاسفانه برخی مدرسههای ما سنتی، کهنه، غیرعلمی و تکبعدی عمل میکنند و آموزش و پرورش باید از نگاه تکبعدی و صرفا آموزشی خارج شود، عنوان میکند: مشکل اینجاست که مدرسهها خیلی اشتباه میکنند. من برخوردی که با دانشآموز رخ داده را تائید نمیکنم، مدرسهها در ایران مشکل پرورشی دارند. آنها در برخورد با موضوعاتی مانند موی سر و ظاهر گاهی به شخصیت دانشآموز توهین میکنند. یکی از این موضوعات هم تلفنهمراه است. بر اساس آییننامه اجرایی مدارس، ورود تلفن همراه به مدارس ممنوع است و شورای مدرسه درباره برخورد با دانشآموزانی که برخلاف مقررات تلفن همراه به مدرسه میآورند، تصمیمگیری میکند؛ شورای مدرسه بر اساس آئیننامه انضباطی برای برخورد با دانشآموزان خاطی تصمیمگیری میکند. البته اخراج دائم از مدرسه در آئیننامه انضباطی وجود ندارد و در شرایط خاص دانشآموز به مدرسه دیگر منتقل میشود. مدیرکل ارزیابی و عملکرد شکایات آموزش و پرورش در گفتوگو با مهر از بازنگری قانون ممنوعیت ورود موبایل به مدارس خبر داده و گفته است: صدور بخشنامه ممنوعیت ورود موبایل بهمدرسه به معنای اجرای آن تا ابد نیست و میتوان این قانون را بازنگری کرد تا دانشآموز با شرایطی ویژه امکان همراه داشتن تلفنهمراه در مدرسه را داشته باشد. سیدرحیم میرشاهولد ضمن بیان اینکه در یک ماه گذشته جلسات مختلفی در این زمینه برگزار شده، افزوده است: موافقان استفاده از موبایل معتقدند که با حفظ ضوابطی، دانشآموز میتواند موبایل را به داخل مدرسه بیاورد اما، قطعا موبایل باید در ساعات آموزشی و در کلاس درس خاموش باشد.
لزوم برخورد پژوهشی
یک کارشناس آموزش و پرورش ضمن مبهم دانستن آییننامه درباره همراه داشتن موبایل، به آرمان میگوید: تکلیف مدارس در این زمینه مشخص نیست. این آییننامه نیاز به بازنگری دارد. آموزش و پرورش باید با برخورد پِژوهشی وارد این مسئله شود. مهدیبهلولی برخوردهای سلیقهای با دانشآموزان درباره موبایل را نتیجه ابهام در آییننامه اجرایی میداند و تصریح میکند: تا زمانی که نحوه برخورد با دانشآموز مشخص نباشد انتظار رفتارهای غیرقابل پیشبینی مدیران و معلمان در سراسر ایران را باید داشته باشیم که نتیجهاش موردی مانند امیراحمد است. ابهام در آییننامه سبب سختگیری برخی مدارس و برخورد راحت برخی دیگر شده است یا برای مثال در مدرسهای که تدریس میکنم دانشآموزان مقطع آخر دبیرستان اجازه استفاده از موبایل دارند درحالی که مقاطع دیگر این اجازه را ندارند. او ضمن انتقاد از کمکاری پژوهشکده آموزش و پرورش در زمینه پژوهش درباره مسئله موبایل عنوان میکند: وظیفه پژوهشکده آموزش تحقیق و پژوهش در زمینههای مختلف است درحالی که، ما چنین فعالیتهایی را از این نهاد نمیبینیم. مهم این است که برای کارکرد موبایل در مدارس باید تعریف داشته باشیم. اگر لازم باشد در کلاسهای درس از موبایل استفاده شود، موبایلهایی با کارکرد پژوهشی باید تولید شود. بهلولی با اشاره به تجربیات خود در مدارس غیرانتفاعی و تفاوت برخورد آنها با مدارس دولتی درباره موبایل اظهار میکند: من در تعدادی از مدارس غیرانتفاعی دیدهام که دانشآموزان موبایل میآورند و آن را به مدیران و معلمان تحویل میدهند و زمان خروج از مدرسه آن را دریافت میکنند زیرا، این مدارس در پی جلب نظر دانشآموزان هستند درحالی که در مدرسههای دولتی چنین نیست و این مصداق بارز تبعیض میان دانشآموزان مدارس دولتی و غیرانتفاعی است. او مسئله موبایل و ورود آن به کلاس درس را دغدغهای میداند که در اکثر کشورها وجود دارد زیرا سبب حواسپرتی دانشآموزان و افت آموزشی آنان میشود.
برخوردهای عاطفی جایگزین رفتارهای خشونتآمیز
سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در همین زمینه به آرمان میگوید: آییننامه مدارس درباره ممنوعیت موبایل را مطالعه نکرده است. عبدالوحید فیاضی با تاکید بر اینکه هر آییننامهای باید جامع باشد، میافزاید: نظر من این است که با توجه به ویژگیهای منطقهای و فرهنگی شورای مدرسه میتواند درباره نحوه برخورد تصمیمگیری کند. او تصمیمگیری شورای مدرسه در این زمینه را دارای این مزایا میداند که برخورد میتواند متناسب با شرایط فرهنگی در هر منطقه باشد و همچنین نسبت به مدیران و معلمان اعتمادسازی شود. فیاضی از طرفی دیگر نسبت به برخورد سلیقهای شورای مدرسه و استفاده از تنبیهات ابراز نگرانی میکند. این نماینده مجلس ضمن بیان اینکه مرکز پژوهشهای مجلس و نهادهای نظارتی باید آییننامه را مطالعه و نقصهای آن را برطرف کنند، میگوید: تا به حال کمیسیون آموزش در این زمینه اقدامی انجام نداده است. او برخورد با دانشآموزان متخلف را موضوع حساسی میداند و میگوید: برخوردهای عاطفی و محبتآمیز باید سهم بیشتری داشته باشد و مورد توجه مدیران و معلمان قرار گیرد.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=495&pageno=4
جان گوردون
برگردان : فرشاد غیبی،دبیر زبان انگلیسی
روزنامه آرمان،7 دی 92
تقریبا همه می دانند که "مایکل جردن" از تیم بسکتبال دبیرستانش حذف شده است. اما اکثریت نمی دانند که "والت دیزنی" بخاطراینکه هیچگونه ایده ی کاری نداشت، از دفتر روزنامه ای اخراج و نخستین شرکت تولید کارتون اش ورشکسته شد . همه "لوسی" را دوست دارند اما به "لوسیل بال" گفته شده بود که او هیچ استعدادی ندارد و باید مدرسه نمایش نامه نویسی "موری اندرسون" را ترک کند. باورش سخت است وقتیکه بدانیم، علیرغم تمام موفقیتهای "داستین هافمن"، او بخاطر اینکه در نخستین تلاش خود به عنوان بازیگر در نیویورک با شکست مواجه شده بود، به عنوان سرایدار و همراه بیمار در بخش روانی کار می کرده است.
می توانید تصور کنید "باب دیلن" در نمایش استعداد دبیرستانش هنگام ترک صحنه همه او را هُو کردند؟ اگردکتر "سِوس" دست نوشته ی نخستین کتاب خود را واقعاً سوزانده بود چه اتفاقی می افتاد؟ او می خواست این کار را پس از آنکه کتابش توسط 27 ناشر رد شده بود ، عملی سازد. درک این موضوع سخت است که " استیون اسپیلبرگ " به دلیل نمرات متوسط اش توسط مدرسه فیلم UCLA پذیرفته نشده است. به راحتی از کنار این موضوع می گذریم که " استیو جابز " در سن سی سالگی از " اپل " اخراج شد و یکبار به " اپرا وینفری" گفته شد او برای تلویزیون مناسب نیست و به عنوان گوینده ی خبر از کار اخراج شده بود. *تمام این مثالهای ارزشمند از کتاب "راه موفقیت از طریق شکست هموار می شود" نوشته ی " جو گرین " برگرفته شده بود.
واقعیت این است که همه در زندگی شکست می خورند. اما شکست یک موهبت است، اگر شمابخاطر این شکست نا امید نشوید، شوق یادگیری داشته باشید و در صدد بهبود و ترقی باشید.
شکست اغلب لحظه ی تعیین کننده ، همانند چهار راهی در سفر زندگی تان می باشد . شکست امتحانی طراحی شده است تا میزان شجاعت، پشتکار، تعهد و فداکاری شما را مشخص کند. آیا شما "مدعی ای" هستید که پس از اندکی سختی منصرف می شود و یا "مبارزی" هستید که بعد از زمین خوردن باز هم به مسابقه ادامه می دهید ؟
شکست فرصت بسیار مناسبی را برای شما فراهم می سازد که تصمیم بگیرد حقیقتاً تا چه حد حاضرید خواسته تان را دنبال کنید . آیا منصرف می شوید؟ یا عمیق تر می کاوید، متعهدتر می شوید، سخت تر کار می کنید، بهتر و بیشتر یاد می گیرید؟ اگر شما می دانید که این همان چیزی است که واقعا می خواهید، بنابراین حاضرید بهای گران قیمت آن خواسته ها را بپردازید . شما می پذیرید که بارها و بارها شکست بخورید، تا اینکه موفق شوید.
از سوی دیگر، گاهی اوقات شکست باعث می شود مسیر های متفاوت دیگری را انتخاب کنید، که در دراز مدت برای شما بهتر است . وقتی که من در مبارزه ام برای شورای شهر آتلانتا در سن 26 سالگی شکست خوردم، متوجه شدم ، سیاست و تمام نکات منفی اش برای من ساخته نشده است. این مسئله باعث شد تا من وارد دوره ی جدیدی شوم و در نهایت منجر شد به اینکه، با خانواده ام به فلوریدا نقل مکان کنم و هدفم را از نوشتن و سخنرانی کردن ، پیدا کنم . گاهی اوقات مجبوریم هدفی را از دست بدهیم تا سرنوشت مان را بیابیم. گاهی اوقات شکست کمک مان می کند که بفهمیم واقعا این هدف را نمی خواهیم و چیز دیگری هست که ما آنرا می خواهیم .
تمام مسیرهای شکست شما را به سمتی راهنمایی می کند. شکست همیشه با فروتنی قصد دارد خدمتی را به شما ارائه کند، که شخصیت شما را شکل می دهد، به شما چشم اندازی می دهد، ایمان تان را تعالی می بخشد، و باعث دانستن ارزش موفقیت تان در آینده می شود. اگر شکست نخورید، شما تبدیل به فردی نمی شوید که در نهایت موفق می شود.
بنابراین دفعه بعد که شکست خوردید اجازه ندهید که شکست شما را از زندگی ای ، که برای بهره بردن از آن متولد، و آن آینده ای که شما برای به وجود آوردنش در نظر گرفته شده اید ، دور نگه داشته شوید . شکست را همانند یک آزمون، یک معلم، یک مسیر انحرافی برای رسیدن به نتیجه ای بهتر و یک رویدادی که شما را به مرحله ای بالاتر می رساند ، درنظر بگیرید .
شکست به معنای بدبختی وپایان کار نیست. شکست برای تعریف و مشخص کردن شما نیست . شکست برای پالایش و شکوفایی شما در تمام زمینه های است ، که در وجود شما تعریف شده است.
وقتیکه شکست را بجای اینکه فلاکت و مصیبت درنظر بگیرید، برکت و رحمت ببینید، آنگاه موهبت شکست تبدیل می شود به پله های ترقی برای رسیدن به موهبت موفقیت.
(توضیح : روزنامه،فشرده ای از متن بالا را به چاپ رساند.)
هیئت مدیره فعلی میخواهد تنش و درگیری را کم کند
باید ببینیم وام 16 میلیاردی تعاونی مصرف فرهنگیان کجا هزینه یا حیف ومیل شده است/ شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان با ۵۷ سال سابقه و سرمایهی بالقوه فراوان به جایی رسیده که اکنون باید اعلام انحلال شود.
ایلنا: سیدمجتبی قریشیان(عضو منتخب هیئت مدیره شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران) درباره مشکلات و بدهی شرکت تعاون مصرف فرهنگیان استان تهران گفت: بنا داریم در وهله اول اعتماد از دست رفته همکاران را جذب کنیم و بابرگزاری مجمع فوقالعادهای سرمایه شرکت را افزایش دهیم تا بتوانیم بخشی از بدهیها را پرداخت کنیم و قسمتی از سرمایهی به غارت رفته را در صورت توان اعاده کنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ فریشیان با اشاره به وام ۱۶ میلیاردی که این شرکت تعاونی در سال۸۴ دریافت کرده، افزود: با این وام که در آن سال دریافت شده؛ کارهای عظیمی میشد انجام داد ولی اینکه چرا این پول مدیریت درستی نشد؛ سوءمدیریت شد یا سوءاستفاده از مدیریت آن شد، معلوم نیست اما در هر صورت خسارت جبران ناپذیری بر دوش سهامداران گذاشته است.
وی با تأکید بر اینکه هدف اصلی ما پیگیری این موضوع است، افزود: باید پیگیری کنیم تا ببینیم این پول کجا هزینه یا حیف ومیل شده است، به هر حال بانیان این مسئله باید پاسخگو باشند.
وی خاطرنشان کرد: ۸ میلیارد از این وام ۱۶ میلیاردی را پرداخت نکردند که به آن جریمهی دیرکرد خورده است به طوری که اکنون این بدهی به حدود۲۰ میلیارد تومان رسیده است.
عضو منتخب هیئت مدیره شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهر ان در پاسخ به این سوال که چرا این وام پرداخت نشده است، افزود: بهانهی هیئت مدیره قبلی این است که این پول را پای اجناسی دادیم که روی دستمان ماند و مایه ضررمان شد اما این توجیه حداقل برای بنده قانع کننده نیست.
وی خاطرنشان کرد: به طور حتم از کارشناس و حسابدار رسمی درخواست میکنیم که پروندهها و اسناد را بررسی کند تا ببینیم این پول کجا هزینه شده است.
قریشیان؛ یکی از مشکلات شرکت تعاونی را قهر اعضا با این مجموعه دانست و گفت: اعضای واقعی در مجامع شرکت نمیکنند که همین موضوع باعث شده یکسری افراد فرصت طلب از این موقعیت و عدم حضور اعضای واقعی استفاده کنند و مصوباتی را که منافع خودشان و نه منافع اکثریت اعضا را تأمین میکند؛ به شرکت تعاونی تحمیل کنند.
وی خاطرنشان کرد: تنها چیزی که میتوانداین مجموعه را از ورشکستی نجات دهد مشارکت دادن سرمایهگذاران و اعضای محترم آن است تا جایی که رفع همه مشکلات محقق نمیشود مگر اینکه پشتوانهی اعضا را داشته باشیم.
قریشیان؛ عدم نظارت اعضا را دلیل وقوع این مشکلات دانست و افزود: اگر بخشی از سرمایهی به غارت رفتهی شرکت تعاونی را برگردانیم درصورتی که نظارت همگانی در این مجموعه نباشد؛ بازهم این اتفاقات میافتد.
وی با اشاره به اینکه ۱۹۰ هزار عضو شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران با این مجموعه بیگانه هستند، افزود: این شرکت با ۵۷ سال سابقه و این همه سرمایهی بالقوه به جایی رسیده است که اکنون باید اعلام انحلال شود.
عضو منتخب هیئت مدیره شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران تأکید کرد: متأسفانه اعضای واقعی تعاونی در حاشیه قرار گرفتهاند و کسانی در این مجموعه وارد شدهاند که اکثراً اصالت عضویت ندارند.
قریشیان در پاسخ به این سوال که هیئت مدیره منتخب چه تدبیری درمورد بدهی حدود ۲۰ میلیاردی تعاونی خواهد اندیشید، افزود: خوشبختانه در مجمع آخر تراز مالی هیئت مدیره قبلی به تصویب نرسید و اعضا منتخب هیچکدام حسابها و ترازهای مالی آنها را نپذیرفتند.
وی ادامه داد: وقتی مجمع تراز مالی پیشنهادی هیئت مدیره قبلی را نپذیرد معنایش این است که اینها میتوانند به مراجع قضایی دادخواست بدهند و آنها را به دادگاه بکشانند تا مورد بازخواست قرار گیرند که چرا تراز مالی واقعی را ارائه ندادهاند و عملکردشان منفی بوده است.
قریشیان در پاسخ به این سوال که آیا هیئت مدیره قبلی را به دادگاه خواهید کشاند، افزود: به دلیل وضعیت بغرنج فعلی شرکت، هیئت مدیره فعلی بنا دارد تا جایی که بتواند تنش و درگیری در مجموعه ایجاد نشود در عین حال که به دنبال احقاق حق نیز هست.
وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی براینکه چگونه میخواهید سرمایهی شرکت تعاونی را برگردانید، افزود: انجام این کار زمان میبرد و البته همه چیز را هم نمیشود انتظار داشت که به صورت صد درصد و ایدهآل انجام شود.
وی ادامه داد: این یک واقعیت است که جامعه پذیرای بعضی اجحافهاست، اگرچه نمیخواهم بگویم که این ایدهآل و خوب است اما باید با واقعیت و نه رویاها زندگی کنیم.
قریشیان خاطرنشان کرد: سالهاست که در شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران به گونهای عمل شده است که همه مشکلات به هم تنیده به گونهای که اگر اصطلاح مافیا را به کار ببرم؛ شاید اغراق نباشد.
وی با تأکید بر اینکه این مافیا ریشه دارد؛ از همین رو باید ریشه را حل کرد، افزود: متأسفانه قوانین تعاونیها پر از نقص است که میتوان گفت همین از دلایل بوجود آمدن مشکلات است.
قریشیان تصریح کرد: وقتی قوانین ناقص است نظارت درستی اعمال نمیشود و همین باعث میشود که مشکلات مدام تکرار شود.
وی با اشاره به اینکه مأموریت ما در هیئت مدیره فعلی سه سال است، افزود: اگر زیر بنا و ساختار تغییر پیدا نکند باز دوباره همین وضعیت ادامه پیدا میکند.
وی خاطرنشان کرد: در پیگیریها به جاهایی میرسیم که گاهی مشکلات خارج از این مجموعه است به طوری که حاشیههایی پیدا میشود که افرادی که هیچ نقشی در این مجموعه ندارند؛ اتاق فکر تشکیل میدهند و برنامهریزی میکنند و مسائلی را بوجود میآورند که شاید افرادی که در صحنه هستند؛ چندان اختیاری ندارند و افراد دیگر به آنها خط و روش نشان میدهند.
قریشیان با اشاره به اینکه شرکت تعاونی به حیاط خلوتی برای بعضی فرصتطلبان و رانتخواران تبدیل شده، افزود: اینها وقتی که نیاز میبینند به این حیاط خلوت دست میاندازند و از این سرمایهها استفاده میکنند.
محمد تقی سبزواری
این روزها بحث شنود از دفتر علی مطهری و پی گیری آن توسط این نماینده مجلس حسابی داغ شده و جسارت این نماینده منتقد و سعه صدر وزیر اطلاعات در این رابطه ستودنی است. کوتاه آمدن وزیر اطلاعات در این رابطه، یادآور سماجت و شجاعت خاتمی برای پذیرش قتل های زنجیره ای و استعفای وزیر وقت اطلاعات می باشد. رفتار دکتر علوی در مواجه با علی مطهری و اعلام حرمت شرعی و قانونی این عمل بارقه امیدی برای فعالان، سیاسی، اجتماعی و مدنی است.
نباید فراموش کرد که در گذشته ای نه چندان دور ، مسئولان حراست به عنوان یک واحد امنیتی در ادارات به راحتی کارمندان اداره متبوع شان را زیر سئوال برده و بدون هیچ واهمه ای آنها را مورد استنتاق قرار می دادند. گرچه این موضوع عمومیت نداشته ولی به دلیل اعمال سلیقه های فردی و نبود اراده کافی از سوی مسئولین ، این امر به کرات تکرار می شد. در این میان نحوه برخورد امنیتی با معلمان آموزش و پرورش مثنوی هفتاد من کاغذ است. موارد بسیاری را می توان مثال زد که بعضی از این مسئولان به جای کلاه سر می بردند.
شنود و پی گیری رفتار نمایندگان ، وزرا و بلند پایگان همواره برایم نقش توجیه کننده عملکرد مسئولان حراست را داشت. به خود می قبولاندم که به دلیل جو امنیتی موجود، فشار بر معلمان امری بدیهی است و به همین دلیل سعی می کردم هیچ انتقادی نکنم.در سال 88 سندی را در خصوص توصیه یونسکو مربوط به مقام و منزلت معلم ، ترجمه و چاپ کردم. پس از مدتی بدون هیچ دلیل و یا مکتوبی ، کتاب توسط اداره ارشاد توقیف و به ناکجا آباد فرستاده شد. تلاش هایم برای رفع توقیف بی نتیجه ماند. اداره ارشاد و اداره اطلاعات شهرستان، اداره ارشاد و اطلاعات استان جوابگو نبودند. ناگزیر به وزارت ارشاد پناه بردم. پس از مدت ها ، مسئول حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دلیل توقیف را دلخوری مسئولان اداره محل خدمتم بیان کرد. از من خواست که برای رفع توقیف دل مسئولان اداره شهرستان را بدست آورم. دلخوری که علت اش را نمی دانستم. سیاست وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات دستخوش تمایلات و تصمیمات یک مدیر محلی شده بود.
مدت ها گذشت . کتاب های توقیف شده من به خمیر تبدیل شده بود که خبردار شدم ، مدیر اداره متبوعم با ارسال گزارشات متنوع به وزارت خانه ، مدیرکل حراست و بی اطلاع از محتوی کتاب را با خود همراه ساخته و با ارسال بخشنامه به سراسر کشور ؛ از کلیه ادارات خواسته که در صورت مشاهده از توزیع کتاب خودداری کرده و مراتب را گزارش دهند. هرچند مدیرکل حراست بعدها توسط وزیر وقت از کار برکنار شد. ولی هیچ کس جوابگوی گلایه های ما نبود.آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.عملکرد دکتر علوی قابل تقدیر است ولی باید پرسید اگر به جای دکتر مطهری ، فرد دیگری حقوق خود را پی گیری می کرد؛ باز هم نتیجه مطلوب حاصل می شد. اگر چنین است. امیدواریم احکام ناعادلانه ای که طی شش سال گذشته در حق فعالان فرهنگی – صنفی صادر شده است لغو و دل آزرده شان به دست آورده شود.