ظهور گوگل،یعنی این که ما باید بر رهیافت مان به آموزش بازاندیشی کنیم

                              

                               سوگاتا میترا *، روزنامه گاردین،15 ژوئن 2013

                               برگردان : مهدی بهلولی،تارنمای فرهنگیان نیوز

 آیا فردی با خط،املاء،و دستور زبان خوب،و با قدرت یادآوری بی درنگ جدول ضرب،برای یک شغل این زمانه،کاندیدای بهتری به حساب می آید یا،برای نمونه،کسی که می داند چگونه شبکه ی نظیر به نظیری از طرح ها شکل می گیرد،چگونه یک گاه شمار گوگلی در سطح یک سازمان راه اندازی می شود،و جای معتبرترین منابع سرمایه گذاری مخاطره آمیز را می یابد؟ من در شگفتم. در مدرسه ها،دسته ی نخست مهارت ها آموزش داده می شود اما دسته ی دوم نه.

 ما یک دلبستگی رومانتیکی به مهارت های گذشته داریم. ضرب دستی اعداد،با به کارگیری کاغذ و مداد،موفقیت فکری ارزشمندی به شمار می رود،کاربرد تلفن همراه برای ضرب کردن نه. اما برای مردمی که ضرب دستی را کشف کردند،این کار تنها یک فنآوری راه گشا بود. گمان نمی کنم که هیچ احساس دیگری به آن می چسباندند. اما ما می چسبانیم،و هنوز هم به آن همچون جشن هوش انسانی می اندیشیم. آلگوریتم هایی که گوگل ممکن می سازدبه کودکان آموزش داده نمی شود، اما به جایش به آنها گفته می شود : "گوگل پر از چرت و پرت است".

 در آزمون های مدرسه،فراگیران باید حقایق را از حافظه بازآفرینی کنند،و تنها با به کارگیری ذهن و کاغذهایشان به حل مسآله ها بپردازند.آنها نباید با هیچ کس سخن بگویند یا به کار دیگری نگاهی بیندازند. آنها نباید از هیچ منبع آموزشی ای بهره بگیرند- و بی گمان نه از اینترنت. اما هنگامی که آنها آموزش شان را به پایان می رسانند و به بازار کار وارد می شوند به آنها گفته می شود که مساله ها را در گروه ها،از رهگذر گردهمایی ها،و با به کارگیری هر منبعی که به ذهن شان می رسد،حل کنند. آنها برای حل مسآله ها به این روش- نه برای به کارگیری شیوه هایی که در مدرسه آموخته اند- پاداش می گیرند.

 برنامه درسی چیزهایی را فهرست می کند که کودکان باید یاد بگیرند. اماهیچ فهرستی نیست که بیان کند چرا این چیزها،مهم اند. کودکی که تاریخ وایکینگ ها در انگلستان را داشت می آموخت به من گفت : "ما هر وقت که نیاز باشد می توانیم همه ی این تاریخ را در عرض پنج دقیقه بدست آوریم." یکی از آموزگارانی که با من کار می کند به بچه های نه ساله ی کلاس اش گفته بود : "چیزی هست که به آن پرتو الکترومغناطیس می گویند که ما نمی توانیم ببینیم،آیا شما می توانید از آن سر در بیاورید؟" کودکان دور چند رایانه گرد آمدند،با هم گفت و گو کردند،این ور آن ور رفتند و به دنبال سرنخ ها گشتند. پیرامون 40 دقیقه بعد،آنها مقدماتی از الکترومغناطیس را درمی یابند و پیوند زدن آن را با سیگنال های تلفن همراه،آغاز می کنند. به این،محیط آموزشی خودسازمان یافته می گویند،یک سُل(sole). در یک سُل،کودکان در گروه های خودسازمان یافته چهار پنج نفره حلقه زده دور یک رایانه ی متصل به اینترنت کار می کنند. آنها می توانند گفت و گو کنند،تغییر گروه دهند،جابجا شوند،به کار گروه های دیگر نگاه کنند،و کارهایی از این دست.

 دانش آموز : "آیا ما نمی خواهیم هیچ کاری بکنیم؟"

آموزگار : "شما فکر می کنید که چه کار می کردید؟"

دانش آموز : "یادگیری درباره ی الکترومغناطیس."

آموزگار : "پس این کار نیست؟"

دانش آموز : "کار هنگامی است که شما چیزی بگویید و ما آن را بنویسیم."

 شیوه های به جامانده از سده ها پیش،چه بسا رومانتیک بنمایند،اما آنها کهنه می شوند و نیاز به جایگزین دارند. مغز چیزهای خوب گذشته را به یاد می سپارد و خاطره ای خوش از "روزهای  خوب گذشته" می آفریند. اما بقیه را فراموش می کند. کار خطرناکی است که اکنون را با خاطره هایی گنگ از روزهای خوب گذشته بسازیم.         

 هر اتاق استانداردی در مهمانخانه ی Inn از بهترین امکانات در اتاق یک امپراتور در سده ی پانزدهم،بهتر است. مناسب ساختن هوا،جریان آب سرد و گرم،توالت های که سیفون دارند،تلویزیون و اینترنت. امروزه طبقه ی متوسط،بهتر از هر امپراتوری زندگی می کند. بازگشت به گاری های اسبی،راه حل مشکلات ترافیک و آلودگی نیست. وادار ساختن دانش آموزان به فرمانبرداری،نمی تواند دشواره ی ناکارآمدی آموزشی را پاسخ بدهد.

اگر آزمون ها از فراگیران بخواهند که مساله ها را به روشی حل کنند که امروزه در زندگی واقعی حل می کنند،سامانه ی آموزشی برای همیشه دگرگون خواهد شد. این تغییر سیاست کوچکی است اما مورد نیاز است. اجازه دهید که در طول آزمون،از اینترنت و کار گروهی بهره گرفته شود. اگر ما با آزمون ها این کار را انجام دهیم،برنامه درسی بایستی متفاوت گردد. ما دیگر نیازی به تآکید بر حقایق یا نمودارها یا داده ها نخواهیم داشت. برنامه درسی بایستی پرسش هایی باشد که پاسخ هایی ناآشنا و گیرا دارند. " زبان از کجا می آید؟"، "چرا هرم ها ساخته شدند؟"، "آیا زندگی روی زمین،پایدار است؟"،" هدف تئاتر چیست؟" پرسش هایی که فراگیران را درگیر جهان ناشناخته ها می سازد. پرسش هایی که ذهن هایشان را در ساعت های بیداری و گاهی هم خواب،مشغول می سازد.

یادگیری در محیطی که در آزمون ها به اینترنت و گفت و گو اجازه داده می دهد متفاوت خواهد بود. توانایی یافتن چیزها،به شتاب و با دقت،به مهارت چیره درخواهد آمد. توانایی فرق گذاری میان گزینه ها،پس از آن گردآوری حقایق برای حل مساله ها،مهم خواهد بود. این همان مهارتی است که کارفرمایان آینده،بی اندازه به آن آفرین خواهند گفت.

در این گونه از یادگیری خودسازمان یافته،ما به آموزگاران همانند همه وقت نیاز نداریم. هر آموزگار می تواند به نوعی از آموزش دست زند که شکل می گیرد. نیازی نیست که آموزگار حضوری فیزیکی داشته باشد؛او می تواند تصویری با اندازه ی طبیعی و انداخته شده بر دیوار باشد. "سایه ی مامان بزرگ" این گونه آموزگاران داوطلب،بیش از پنج سال است که در بیرون از انگلستان و چند تایی کشورهای دیگر،در مدرسه های هند و آمریکای جنوبی،با آمیخته ای از اینترنت و شگفتی برای فراهم سازی آموزشی معنادار برای کودکان،انجام پذیرفته است. ما نیازی به بهبود مدرسه ها نداریم. ما نیاز به بازآفرینی آنها برای زمانه مان،نیازهایمان و آینده مان داریم. ما نیاز به کارمندان کارآمد برای سوخت رسانی به ماشین اداریی نداریم که دیگر نیازی به آن نیست. ماشین ها آن را برای ما انجام خواهند داد. ما نیاز به مردمی داریم که بتوانند هنجارگریزانه،رو در روی "نظم ها"ی کهنه ی همبسته با ایده های همه ی توده های انسانی،بیندیشند. ما نیاز به مردمی داریم که بتوانند همانند کودکان بیندیشند.

  *سوگاتا میترا،استاد تکنولوژی آموزشی دانشگاه نیوکاسل،و برنده ی جایزه ی یک میلیون دلاری بنیاد غیرانتفاعی TED(تکنولوژی،سرگرمی و طرح) در سال 2013 می باشد. 

  http://www.theguardian.com/education/2013/jun/15/schools-teaching-curriculum-education-google  

http://farhangiannews.ir/view-13880.html

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی بهلولی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 ب.ظ

دوست بزرگواری زحمت کشیده اند برای من پیغامی گذاشته اند و شماره همراه داده اند که متآسفانه اشتباه است. من همراهم 09126234942 است و اگر ایشان زحمت بکشند و با من تماس بگیرند سپاسگزار می شوم و در خدمت هستم.

مهدی بهلولی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ب.ظ

برای آگاهی خوانندگان گرامی
نقدی بر این نوشته ی میترا را هم به فارسی برگردانده ام که فردا شب بر همین تارنگار خواهم گذاشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد