پژوهشگاه آموزش و پرورش

 

مهدی بهلولی،فرهنگیان نیوز

یکی از کارهای بحث برانگیز حاجی بابایی،وزیر پیشین آموزش و پرورش،درآمیختن پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی بود. کاری که به گفته ی برخی از عضوهای پژوهشگاه،استقلال علمی و مالی آن را از بین برد : " پژوهشگاه با چهار پژوهشکده در تهران و یک مرکز پژوهشی در تبریز، علاوه بر هماهنگی و نظارت بر فعالیت‌ شوراهای تحقیقات استانها و همچنین مرکز ملی آزمون‌های تیمز و پرلز و با دارا بودن بیش از 50 عضو هیأت علمی و کارشناس پژوهشی،با تصمیم شتاب زده جناب آقای حاجی بابایی وزیر وقت آموزش و پررورش در سال 1390 با سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی ادغام گردید. این اقدام، استقلال علمی و مالی پژوهشگاه را از بین برده و استعداد خدمت‌رسانی آن به کل بدنه آموزش و پرورش را با مشکلاتی مواجه ساخت. "(عابد بدریان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش) اما با به پایان رسیدن دولت دهم،گویا تلاش هایی در جریان است که پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش،دوباره به حالت پیشین خود برگردد؛و البته در ایران،رخدادهایی از این دست،کاری شگفت و تازه نیست و فراوان دیده و شنیده شده که با آمدن و رفتن دولتی،بسی دگرگونی ها که خود دستخوش دگرگونی دیگربار شده،یا به همان خانه ی پیشین بازگشته اند! و همین جا می توان پرسید که مگر قرار نبود با وجود سند ملی آموزش و پرورش از رفتارهای سلیقه ای وزیران آموزش و پرورش جلوگیری شود؟ آیا می توان گفت که هم رفتار حاجی بابایی و این درآمیختگی،برابر سند است و هم خلاف رفتار ایشان و جداسازی دوباره ی پژوهشگاه! آیا با نمونه هایی اینچنین و دگرگونی های سلیقه ای وزیران می توان گفت سند تحول بنیادین،کارویژه ی خودش را از دست داده است؟ آیا کاری همچون تعطیلی پنج شنبه ها،که در خود سند تحول بنیادین هم نیامده و نیست و تنها به برداشت شخصی حاجی بابایی از ساماندهی زمان آموزش برمی گردد،بایستی رفتاری برابر سند ارزیابی شود و یا به زیرپاگذاشتن آن؟

  به هر رو یادآوری این نکته بایسته می نماید که این نگارنده با وجود جایی برای پژوهش های آموزشی در وزارت خانه ی آموزش و پرورش مخالف نیست و یکی از آسیب های بنیادین آموزش و پرورش را،جدی نگرفتن اندیشه و پژوهش می بیند. اما بر این باور است که درباره ی گذشته و دستآوردهای پژوهشگاه،و روش کاری آن و پیوندش با بدنه ی آموزش و پرورش و میزان آزادی عمل عضوهای آن و توانمندی های شان،پرسش هایی جدی وجود دارد که جا دارد در رسانه های همگانی به آن پرداخته شود. و شاید همین کار یکی از بایسته و شایسته ترین کنش پژوهشگرانی باشد که دل نگران وضعیت کنونی آموزش و پرورش اند و می خواهند با نقد و روشنگری درباره ی آنچه که در آموزش و پرورش می گذرد به بهبود آن یاری رسانند. باری،یکی از پرسش ها این است که چرا به هنگامی که حاجی بابایی در دو سال پیش،چنین تصمیمی گرفت،آنچنان صدایی از عضوهای پژوهشگاه برنخاست؟ (البته تا آنجا که به یاد دارم تنها کسی که در برابر این کار انتقاد نمود محمود مهر محمدی،یکی از عضوهای شناخته شده ی این پژوهشگاه است.) به ویژه اگر بپذیریم که عضوهای پژوهشگاه – آنگونه که از نام این بنیاد برمی آید- کسانی هستند اهل اندیشه و پژوهش،و به ناگزیر با نقد و روشنگری بیگانه نیستند،پس چگونه در برابر کنش های شتاب زده و ناکارشناسانه ی حاجی بابایی- و از آن میان همین ادغام- خاموشی برگزیدند و آنچه که از نزدیک می دیدند به نقد نکشیدند؟ پژوهشگری که توانایی انتقاد از کارهای نادرست وزیر را ندارد آیا می تواند نیرومندانه از دستآوردهای پژوهشی و اندیشگی خویش دفاع کند؟ آیا اگر در پژوهش های آموزشی خود،به حقایقی نو دست یافت که آنچنان با گرایش فرادستان هماهنگ نیست می تواند به دفاع از پژوهش خویش برخیزد و یا دست کم خاموشی برنگزیند؟ چرا در میان فرهنگیان،نام پژوهشگاه آموزش و پرورش،سراسر گم است،و یا دست بالا،می توان گفت شماری از فرهنگیان تنها نامی از آن شنیده اند و دیگر هیچ! آیا این پژوهشگران،هیچ رسالتی برای خود قائل نیستند که به عنوان کسان آگاه به فرآیندهای آموزشی کشور،همچنین به فرآیندهای آموزشی نوین،به آگاهی رسانی بپردازند و آموزگاران  را از دانش و اندیشه های خود،بی بهره نگذارند؟ آیا بایستی می گذاشتند که دوران حاجی بابایی به پایان برسد و بشود آنچه که شد،و آنگاه به انتقاد بپردازند؟

 به هر رو،شاید بتوان از آنچه گذشت چنین نتیجه گرفت که پژوهشگران پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش،بهتر است جای راستین خویش را در میان گستره ی همگانی و در پیوند با فرهنگیان بجویند و با اندیشه و آگاهی خود،به یاری فرهنگیان،و تلاش های اندیشگی و انتقادی آنها برآیند. بی گمان پژوهش آموزشی ای کارگر می افتد و آموزش را گامی به جلو خواهد برد که در میان جامعه ی آموزگاران پا بگذارد و در هم اندیشی با آنها،سخته و سنجیده شود،بهره ای برساند و بهره ای برگیرد.    

http://farhangiannews.ir/view-10686.html

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی بهلولی سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ب.ظ

زیر این نوشته ی من در تارنمای فرهنگیان نیوز،یکی از همکاران دیدگاه درخوری نوشته اند که به نظرم خواندنی است :
"چند نکته :
صرف نظر از اینکه که حاج بابایی آموزش و پرورش را ویران نموده و خیلی ها از جمله مدعیان اصول گرایی که دم نزدند و بلکه با ایشان همنوا شدند وبا سکوتشان در این خرابی ها شریکند از جمله آقایان نوید محمدیان بطحایی کفاش و...موضوع اصلی که از این مقال نتیجه گیری می شود این است که شرافت شغلی و مسئولیت اجتماعی هر فرد بویژه کسی که در وزارتخانه کار می کند کجاست ؟
در این 8 سال آنهایی که پست و مقام را ارجح دانستند شرافت شغلی شان را از دست دادند انصافا در این بحث آقای بهلولی به نکته بسیار حساسی دست گذاشتند انتظار مردم این است که آنهایی که خود را متعهد و مدیر مسئول می دانند و در سطوح مدیریتی هستند و خود را در هرمکان و زمانی متعهد به نظام معرفی می کنند و از امتیازات مادی و معنوی آن بهره مند می شوند از شرافت شغلی خود و حریم تعلیم و تربیت دفاع نمایند ولی متاسفانه نمک خوردند و نمکدان را شکستند و در مقابل تمام خرابکاری های حاج بابایی و تیم ویرانگرش سکوت که کردند که هیج تابع محض هم شدند و خواسته های ایشان را لباس قانون پوشاندند آقای نوید و همکارانش در شورای عالی آموزش و پرورش که نقش ناظر و مدافع حریم و حراست از کیان تعلیم و تربیت را دارند در این ویرانی ها شریک هستند مشابه این وضعیت تمام اعضای هیئت علمی پژوهشگاه نیز که در زمینه ویران نمودن نظام پژوهشی سکوت کردند و حتی در موقع ادغام پژوهشکاه با سازمان پژوهش نیز دم فرو بستند و چنگ بر پست و مقام های علمی و پژوهشی خود زدند ولو در طول این سالها به صورت راکد در همان پشت میزشان ماندند و صرفا نظاره گر این خیانت ها بودند در این خسارات شریکند این همکاران نیز شرافت شغلی خود را ازدست دادند ازاین نوع خسارات در جا های دیگر آموزش و پرورش هم دیده شده در سازمان مدارس غیردولتی خانم حشمتیان که گویا در معیت آقای نوید در جمع اعضای جبهه پایداری تهران حضور دارند که به جریان انحرافی مشهور هستند در یک اقدام غیر قانونی با ادغام سازمان مذکور با انجمن اولیا و مربیان و مرکز آموزش از راه دور و مرکز زنان شلم شوربایی بوجود آوردند و نظام برنامه ریزی مدارس غیردولتی را نابود ساختند در این سازمان و انجمن و...نیز آنهایی که سکوت کردند و موقعیت را برای تداوم این خیانت مهیا نموند شرافت شغلی شان را از دست دادند بازهم از این دست در معاونت آموزش عمومی وقتی کم صلاحیت ترین فرد در یک اداره منطقه دفعتا معاون آموزش عمومی انتخاب می شود سکوت کردند در این ویرانی شریکند جالب اینکه این همکاران در همان روز معارفه متوجه شدند که چه بلایی به سرشان آمده در جایی که در مراسم معارفه این معاون وزیر آقای حاج بابایی به عمد یا به اشتنباه فرمودند که ایشان را من همین الان و در این مراسم دیدم !!!!! عزیزان و همکاران محترم معاونت آموزش عمومی معاونی که وزیر قبلا از ایشا شناختی نداشتند شما چرا اعتراض نکردید .در خاتمه جا دارد از آنهایی یاد کنیم که به خیانت های این افراد اعتراض کردند و انتقادات جدی خود را بدون واهمه حتی در مراسم عمومی مطرح نمودند و در نتیجه پست خود را از دست داد یا ماهها حقوق شان قطع شد و... یعنی درود بر همه آنانی که شرافت شغلی خود را از دست نداند و در نهایت یک انتقاد به آقای فانی :
آقای فانی آنهایی که دور و برت را گرفتند از همین افرادی هستند که با سکوتشان یا همراهی شان در این خسارات شریکند با هر نیتی این عافیت طلبان را بکار می گیری دهن کچی و توهین به آنهایی که در طول 8 سال برای دفاع از حریم تعلیم و تربیت هر نوع اجحاف و توهین و افترا وفشار های مادی و... را تحمل کردند لطفا و لطفا و لطفا مراعات فرمایید."

حاجی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ

آقای بهلولی دوران خود حاجی هم از این حرف ها می زدید؟؟؟؟

درود به شما
راستش من در دوران حاجی،تارنگار نداشتم و چندان چیزی هم نمی نوشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد