احمد زید آبادی
... من با مطالعه حریصانه آثار شریعتی نه فقط دچار دگماتیسم ماتریالیستی مد آن روز که در یک قدمی ام بود، نشدم، بلکه توانستم با مهار کینه طبقاتی خود، شخصیت خود را در محیطی سرشار از بدبختی و فلاکت باز یابم.
اما این فقط نخستین اثر مطالعه آثار دکتر شریعتی بر من بود. در دوره نوجوانی ام که امواج انقلاب همه جا را فرا گرفته بود، به سوی هر گروه و دستهای که می رفتی، تنها اطاعت محض و پیروی کورکورانه را طلب میکردند.
شریعتی به من آموخته بود که پرسشگر و نقاد باشم، از همین رو، به هر سمتی که رفتم، آموزههای آنها را به باد پرسش گرفتم و به چون و چرا در مضمون اظهاراتشان پرداختم. چیزی نگذشت که اصحاب اطاعت و مرید بازی، از دستم به تنگ آمدند و از سمینارهای مختلفی که آن روزها برای توجیه دانش آموزان به پا میشد، اخراجم کردند.
حقا که شریعتی آموزگار خردورزی و نقادی بود و من میدانم که اگر آثار او نبود، به عنوان جوانک خامی که علایق اجتماعی به هم زده بود، جذب یکی از گروههای رنگارنگی که هر کدام فقط اطاعت محض و کورکورانه را طلب میکردند، میشدم و به راه آنها میرفتم.
مهمترین درس شریعتی اما برای من این بود که همواره انسانیت را برتر از هر فرد و عقیده و کیشی بنشانم. در آن سالهای سرشار از خشونتی کور که افراد و گروهها علیه یکدیگر اعمال میکردند، متاثر از آموزههای شریعتی هرگز به سمت خشونت گرایش نیافتم و هیچگاه آن را علیه هیچکس جایز نشمردم.
اینک با خود میگویم که اگر شریعتی و کتابهایش نبود، آیا من در آن محیط مسموم، به فردی لیبرال و مبادی آداب و مدافع حقوق بشر تبدیل میشدم یا آنکه به دگماتیسم و خشونت رو میکردم و تبدیل به «پیروی راستین» میشدم؟
چند سال پیش مقالهای نوشتم در روزنامه شرق تحت عنوان «اگر دکتر شریعتی نبود» و در آن توضیح دادم که فقدان وجودی شریعتی در آن مناسبات خاص، فقط به خشونت و تیره بختی فکری ما دامن میزد و مجموعه جریان اسلامگرایی را در ایران بسیار خشنتر از امروز میساخت، شاید به حد الجزایر.
شریعتی گر چه زبانی اغراق آمیز و شاعرانه داشت و مخاطبانش را در بعضی زمینهها ایدهآلیست بار میآورد، اما فضای فکری جامعه ایرانی را در لطیف تر و انسانی تر و معتدل تر کرد.
مسلما، اغراق گویی، زبان شاعرانه، دست انداختن مخالفان و آیدهالیست پروری از وجوه منفی اندیشه دکتر شریعتی بود، اما اینها همه از عواض اندیشه او و قابل اصلاح و جبران است.
شاید از همین رو، نسل کنونی برای جذب اندیشههای دکتر شریعتی باید احتیاطی بیش از گذشتگان به خرج دهد، ولی نمیتوان کتمان کرد که شریعتی مخاطب خود را معنویت گرا، انسان دوست، پرسشگر، نقاد و عقلگرا بار میآورد.
از این رو، او را ستایش میکنم و به روانش درود می فرستم که چون شمعی قطره قطره سوخت و در آغاز میانسالی به خاک رفت تا پرتوی بر راه ما افکنده باشد.
برای دریافت همه ی این نوشته،به پیوند زیر بروید :
http://drshariati.org/show.asp?id=95