آموزش و پرورش؛ پیشگیری و مهار ایدز

 

محمدرضا نیک‌ نژاد،دو ماهنامه ی چشم انداز ایران

شماره 79 تیر و مرداد 1392

امروزه آموزش یکی از کاراترین روش‌ها برای مبارزه با گرفتاری‌های روز افزون زندگی مدرن برشمرده می‌شود. خشونت،آلودگی هوا و زیست بوم، گرم‌شدن زمین، بریدن گسترده‌ی درختان و کاهش جنگل‌ها، کمبود آب آشامیدنی،بیماری‌های فراگیر فردی و اجتماعی، مبارزه با بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی و... برخی از گرفتاری‌هایی هستند که با آموزش درست و پیگیر شهروندان، می‌توان ـ دست‌کم ـ پیامدهای وحشتناک آنها را کاهش داد و از گسترش بیش از پیش‌شان جلوگیری کرد. از این روست که بسیاری از نهادهای دولتی و مردم نهاد در سراسر جهان، کنش‌هایی را آغاز کرده‌اند تا مردم را با آموزش و آگاه‌سازی به آنجا برسانند، که خود بخشی از فرایند مبارزه با این گرفتاری‌های روزافزون شوند و کارها را پیش برند.شهروندان آینده » کودکان، نوجوانان و جوانان ـ در آموزش‌های رسمی و غیررسمی برای رؤیارویی با این گرفتاری‌های ملی و جهانی جایگاه ویژه‌ای دارند. آموزش و پرورش نهادی اجتماعی و فراگیر است که یکی از کارکردهای بنیادین آن افزایش و گسترش مهارت‌های عمومی مانند بهداشت فردی و اجتماعی، همکاری و همیاری اجتماعی، احترام به فرد و جامعه، رشد فردی و جامعه‌پذیری و... است. سن ورود کودکان به نهادهای آموزشی و پایان دوران دانش‌آموزی، اوج شکوفایی و یادگیری شهروندان است. اگرچه سامانه آموزشی تنها نهاد اثرگذار در آموزش‌های فردی و اجتماعی نیست، اما بی‌گمان یکی از کاراترین آنهاست. کودک،آموخته‌های خود در خانه و مدرسه را درسنجه‌ی آزمون و خطا نهاده و در این فرایند چالشی، شیوه‌های حل مسئله را آموخته و برای زیست فردی و اجتماعی آینده‌ی خود به‌کار خواهد بست. یکی از پایه‌ای‌ترین مهارت‌های آموخته شده در خانه و مدرسه، تجربه‌ها و دانسته‌های بهداشتی و پزشکی است. در بسیاری از جستارهای بهداشتی، پدر و مادرها یا چندان دانشی ندارند و یا توانایی و شیوه‌ی برخورد با آنها را نیاموخته‌اند.اینجاست که کار برای رسانه‌ها، نهادهای آموزشی، دولت و نهادهای مردم‌نهاد، پیچیده و سخت‌تر می‌شود. این نهادها باید در یک فرایند گسترده‌تر و با برنامه‌ریزی‌های ژرف‌تر، همه شهروندان را آموزش دهند و آنها را برای زیستی شاد و سودمند آماده کنند.

ایدز در جهان و ایران

یکی از گرفتاری‌های فراگیر جهان کنونی، آلودگی به ویروس HIVیا بیماری ایدز است. ایدز از سه‌دهه پیش در سیاهه‌ی پنج بیماری کشنده انسان به‌شمار می‌آید. این بیماری تاکنون بیش از30 میلیون تن را به کام مرگ کشانده و 34 میلیون تن در سراسر جهان به آن آلوده‌اند که سهم کشورهای جنوب صحرای آفریقا 9/22 میلیون یعنی 68درصد آلودگان جهان می‌باشد و میلیون‌ها یتیم نیز پیامد دردناک آن است. تنها بیماری است که همه جهان را همزمان درگیر خود کرده است و آلودگی آن به جغرافیا و شرایط اقتصادی ـ اجتماعی ویژه‌ای بستگی ندارد.

اما در یک چارچوب تعریف‌شده، گستردگی آن به فقر اقتصادی ـ فرهنگی وابسته است. این بیماری تاکنون ساختار سیاسی، جمعیتی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی برخی از کشورها مانند مالاوی، تانزانیا، زامبیا و... را دگرگون ساخته تا جایی‌که در یک دوره زمانی15ـ10ساله، میانگین سن در بیشتر آنها زیر 33 سال و جمعیت برخی تا یک‌چهارم کاهش یافته است. برخی از این کشورها کم و بیش به لبه پرتگاه فروپاشی سیاسی ـ اجتماعی رسیده بودند به‌گونه‌ای‌که یاری‌رسانی سازمان‌های جهانی آنها را سر پا نگه داشته است.

ایران نیز از ایدز بی‌نصیب نمانده است. از سال 1365 که یک کودک دچار ایدز به‌خاطر دریافت خون آلوده شناسایی شد تا فروردین‌ماه سال 1392، 5182 تن در اثر این بیماری درگذشته‌اند و آمارهای تازه نیز از آلودگی نزدیک به 26 هزار و125 تن به آن خبر می‌دهند. اما کارشناسان با توجه به پنهان‌کاری بیماران، شمار آلودگان را از 100 تا 120هزار تن پیش‌بینی می‌کنند. بنابر آمار تازه‌ی اداره ایدز وزارت بهداشت، تاکنون 4438 تن از دوره‌ی آلودگی پنهان آن گذشته و وارد مرحله بیماری شده‌اند ـ دوره‌ای که بیمار به‌شدت نیازمند رسیدگی‌های پزشکی می‌باشد و هزینه‌های درمانی آن بسیار زیاد است.

«1/46درصد از آلودگان به HIV‌در زمان آلودگی در گروه سنی 34ـ25 سال بوده‌اند که بالاترین نسبت در بین گروه‌های سنی است. علت آلودگی به HIV‌در میان همه مواردی‌که از سال 1365تاکنون در کشور به ثبت رسیده‌اند به ترتیب، تزریق با وسایل مشترک در مصرف‌کنندگان موادمخدر(6/68درصد)، رابطه جنسی (12درصد)، دریافت خون و فراورده‌های خونی (1 درصد)و انتقال از مادر به کودک (1/1درصد) بوده است. راه انتقال در 3/17درصد از این گروه نامشخص مانده است.»(رسانه‌ها). موج نخست ایدز از فراورده های خونی وارداتی بود و موج دوم نیز بیشتر میان معتادان تزریقی گسترش یافت، که هر دو با تلاش دست‌اندرکاران وزارت بهداشت کم‌و‌بیش مهار شدند. اما به‌گفته کارگزاران، موج سوم این بیماری شتابان رو به‌سوی کشور نهاده است. کارشناسان بهداشتی، حتی انتظامی، این موج را پیامد آمیزش‌های جنسی دانسته که نسبت به گذشته آمار بیشتری از بیماران را در برمی‌گیرد و برخلاف دو موج پیشین، ویژگی‌هایی دارد که خطر گسترش(اپیدمی) را افزایش می‌دهد، از این‌رو آن را نیازمند برنامه‌ریزی‌های ژرف‌تر و سنجیده‌تر می‌کند.

نقش آموزش در مهار ایدز

کارشناسان با نگرش علمی ـ تجربی بیش از سه‌دهه‌ای ایذر و این‌که هنوز پس از سال‌ها تلاش دانشمندان، واکسنی برای آن یافته نشده،یگانه روش مبارزه با این بیماری را آموزش و بالا بردن آگاهی شهروندان نسبت به آن می‌دانند. همچنان‌که اشاره شد 1/46درصد از بیماران در بازه سنی 25 تا 35 سالند و با به‌حساب‌آوردن پنج تا 10 سال دوره نهفته بیماری ـ زمانی‌که شخص آلوده، هیچ‌گونه نشانه‌ای از بیماری را در خود نمی‌بیند ـ اهمیت پیشگیری با آموزش و آگاه‌سازی نوجوانان دوچندان می‌شود.شمار فراوان، آسیب‌پذیری بیشتر، نیاز گسترده به یاری‌رسانی پس از بیماری،آرمان‌گرایی و خوش‌بینی، آشنایی تازه با ویژگی‌های فیزیولوژیک بدن خود و از همه مهمتر پاکی نسبی از بیماری در گروه سنی پنج تا 14 سال، آنها را سزاوارتر از هر گروه دیگری برای آموزش می‌نماید.

پیمان‌نامه‌های جهانی نیز با تأکید بر آموزش این گروه سنی، کشورها را به آموزشِ راه‌های پیشگیری از ایدز فرامی‌خواند، برای نمونه در «برنامه گسترده آگاه‌سازی عمومی سازمان ملل» UNAIDSدر سال 1999 می‌خوانیم:«وزارت آموزش‌وپرورش کشورها باید با همکاری انجمن‌های خانه و مدرسه و همیاری دانش‌آموزان، اطلاعات اجتماعی مربوطه، بهداشت جنسی و اطلاعات مربوط به ایدز را در برنامه‌های آموزشی خود بگنجانند. کودکان و نوجوانانی نیز که به مدرسه نمی‌روند باید به این اطلاعات و آموزش‌ها دسترسی داشته باشند.»

پرسش‌های کلیدی

اما نهادهای آموزشی رسمی در ایران تا چه اندازه و چگونه با این بیماری جسمی ـاجتماعی خطرناک برخورد کرده‌اند؟ در راه مبارزه با ایدز، چه دشواری‌هایی رویاروی این نهادها وجود دارد؟ آیا تاکنون راهکارهایی را آزموده‌اند؟ و یا از تجربه دیگر کشورها بهره گرفته‌اند؟ چه راهکارهایی برای یاری به سازمان‌های دولتی ـ مانند وزارت بهداشت و بهزیستی ـ و نهادهای مردم‌نهاد می‌توان ارائه داد؟

رویکرد کنونی آموزش‌های رسمی

با بررسی برنامه‌های درسی و کتاب‌های آموزشی، نشانه‌های پررنگی از آشنایی با ایدز و راه‌های پیشگیری از آن دیده نمی‌شود. ناگفته نماند که روش‌های برخورد با بیماری ایدز و آموزش‌های رسمی و غیررسمی آن بسیار به نگاه دست‌اندرکاران و البته دولتمردان وابسته است، از این‌رو با کمی جست‌وجو می‌توان تفاوت در شیوه برخورد دولت‌های گوناگون در ایران را سنجید و درباره‌ی کامیابی آنها، در برخورد با این بیماری به داوری نشست. اما آنچه در همه دولت‌ها در برخورد با این بیماری در ایران، به‌گونه‌ای یکسان دیده شده و می‌شود، برخورد کم‌وبیش خنثای آنها در گستره آموزش‌های رسمی و مدرسه‌ای است. تاکنون در آموزش و پرورش برنامه‌ای فراگیر برای آشنایی نوجوانان با ایدز وجود نداشته و تنها به چسباندن چند بروشور و نمایه دیواری بسنده شده است. این جدای از کارهای معلمانی است که به شکل خودجوش و بی‌برنامه ـ که خود می‌تواند آسیب‌زاتر هم باشد ـ به آشناکردن دانش‌آموزان با ایدز پرداخته‌اند. متأسفانه چون یکی ازسه راهِ آلودگی به ویروس ایدز، رفتارهای خطرخیز آمیزشی است، نهادهای مسئول، صداوسیما و نهادهای آموزشی را وادارِ به سکوت کرده و ناگزیر چشم بر همه پیامدهای ناگوار انسانی ـ اجتماعی بیماری بسته و گفت‌وگو از این بیماری را تنها در چنبره‌ی گروه‌های خطرپذیرتر مانند معتادان، زندانیان، کارگران جنسی و... نگه‌داشته‌اند.

اما چرا؟

1 ـ مهار و جلوگیری از گسترش ایدز در هر کشوری، فرایندی پیچیده و پرهزینه است، از این‌رو برهم‌کنش بسیاری از نهادهای حکومتی ـ اجتماعی و حتی جهانی را نیاز دارد. این بیماری گر چه برآمده از آلودگی به یک ویروس است، اما گسترش آن در میان شهروندان و از آن مهمتر مهارش، به عامل‌های سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی هر جامعه وابسته است. در مهار و پیشگیری بسیاری از پدیده‌های ناهنجار اجتماعی ـ فرهنگی، همکاری و همیاری همه‌ی نهادهای حکومتی و اجتماعی، باید پایه و بنیان کنش‌ها قرار گیرد. در برخورد با بیماری ایدز در ایران، دست‌کم خود نهادهای حکومتی و فرهنگی، سد بزرگی در برابر هر برنامه و طرح پیشگیرانه هستند. سپهر ایدئولوژیک حکومت و جامعه، طرح جستارهایی وابسته به امور جنسی را تابو می‌شمارد و گفت‌وگو درباره‌ی آن را گسترش بی‌اخلاقی در جامعه می‌پندارد، از این‌رو با همه نکات مطرح در این نوشته و دیدگاه بسیاری از کارشناسان، تا هنگامی‌که این تابوها شکسته نشوند، نهادهای آموزشی به‌تنهایی کار چندانی از پیش نخواهند برد و متأسفانه در این زمینه، دورنمای خوشبینانه‌ای دیده نمی‌شود. گرچه باید از ایدز سخن گفت و به جامعه‌ای بدون ایدز اندیشید. تجربه‌های جهانی نشان می دهند که گفت‌وگو و آگاه‌سازی، در بسیاری از کشورها تأثیر شگرف و باورنکردنی‌ای در پی داشته است. پس چنین نوشته های باید همواره نهادهای مسئول را وادار به پاسخگویی و عمل کند.

2ـ برخی کشورها مانند کشورهای عربی و اسلامی ازجمله ایران، در دوره‌ای وجود بیماری در کشورهایشان را به‌کلی رد کرده و آغاز مبارزه با آن را برابر با آبروریزی و اعتراف به‌وجود فساد و بی‌اخلاقی! در کشورهایشان می‌دانستند. این نگاه نه‌‌تنها گره‌ای از دشواری‌های بیماری نگشود، بلکه فضایی برای گسترش بیشتر و خزنده‌ی این ویروس فراهم کرد. این نگاه برآمده از توجه و حساسیت بیش از اندازه و ایدئولوژیک کارگزاران به بیماری‌ای بود که تنها یکی از راه‌های آلودگی آن، رفتارهای آمیزشی پرخطر است. ناگفته پیداست که نهادهای آموزشی پیرو سیاست‌های کلی دولت‌ها بوده و نهادهای مردم‌نهاد نیز عموماً در این کشورها نه‌تنها هیچ‌کاره‌اند، بلکه تهدیدی امنیتی شمرده می‌شوند و از این رو دیدگاه‌ها و کنش‌هایشان، هرچند سودمند، ازسوی حکومت‌ها یا محدود و بی‌اثر می‌شود و یا کلاً متوقف می‌گردد.

3ـ یکی از دردسرهای سامانه آموزشی، تابوهایی است که درباره مسائل جنسی وجود دارد. گفت‌وگو درباره رشد جسمی ـ جنسی، همواره ـ چه نزد برنامه‌ریزان و چه برای آموزگاران ـ دشوار بوده است. این دشواری‌ها، سن نوآموزان، چگونگی طرح رفتارهای بلوغ در کلاس و هراس از آشنایی زودهنگام آنها با مسائل جنسی را در برمی‌گیرد.

4ـ دشواری دیگر ناآشنایی و بی‌اطلاعی گسترده‌ی خانواده‌ها با این بیماری است. بخشی از هراس کارگزاران ـ که چندان پر بیراه هم نیست ـ در آموزش رسمی روش‌های پیشگیری ایدز، به واکنش پدر و مادرها در برخورد با رشد جنسی نوباوگانشان برمی‌گردد. بسیاری از خانواده‌ها گمان می‌کنند که فرزندانشان آگاهی چندانی از مسائل جنسی ندارند، درحالی‌که آشنایی بچه‌ها با این شکل از کامجویی، از ماههای نخست نوزادی آغاز و در سال‌های پایانی دوران دبستان و سال‌های نخست دوران راهنمایی به اوج خود می‌رسد. این بی‌اطلاعی خانواده‌ها، دست‌اندرکاران را در برزخ میان آموزش‌دادن یا ندادن مهارت‌های جنسی نگه‌داشته و سبب توجیه بسیاری از کم‌کاری‌ها در این زمینه شده است.

5ـ کمبود فزاینده‌ی بودجه، گره کور بسیاری از کنش‌های آموزشی ـ پرورشی است. آموزش و پرورشی که از پسِ هزینه‌های جاری و پرداخت دستمزد کارمندان خویش برنمی‌آید و سال‌هاست که کارکنانش از دریافتی‌های خود ناراضی‌اند، چگونه می‌تواند در اجرای طرح‌های ملی‌ای مانند مبارزه با اعتیاد و ایدز همکاری کند؟ این نهاد دولتی، که بدون یاری نیکوکاران مدرسه‌ساز و کمک‌های اجباری خانواده‌ها، سر پاست! آیا توان همیاری در چنین طرح‌های گسترده‌ای را دارد؟ بنابراین دولت باید بخشی از هزینه‌های پیشگیری در وزارت بهداشت را به نهاد آموزشی بدهد تا آن را برای دستیابی به هدفی مشترک توانا سازد.

6ـ برنامه‌های درسی در ایران بسیار پرحجم و کم بهره‌اند. دیدگاه حاکم بر نهاد آموزش ـ از نخستین سال‌های پایه‌گذاری آن تا به امروزـتوجه ویژه به بخش حافظه‌ای آموزش یا همان حیطه دانش(1)است. این دیدگاه ذهن دانش‌آموزان را ظرفی خالی می‌انگارد که باید در فرایند آموزش پر شود و از آنها دانشمندانی! آگاه ساخته شود. گرچه سال‌هاست که رویکرد آموزش و پرورش نوین رو به‌سوی حیطه‌های یادگیری بالاتر نهاده است و به‌دنبال باروری اندیشه‌ها و افزایش تجربه‌های آمیخته با کنش‌های فردی و اجتماعی است. اما متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها و کار به‌دستان آموزشی هنوز هم گرفتار چهره‌ی سنتی نه چندان خوشایند آموزش هستند. این رویکرد در برنامه و کتاب‌های درسی، خود را در حجم فراوان درونمایه‌های آموزشی، ساعت‌های فراوان آموزش و درس خواندن و بی‌پیوندی این درونمایه‌ها با زندگی روزمره‌ی دانش‌آموزان نشان می‌دهد. این دشواری، افزون بر ساختار آموزشی کنکورمدار و نتیجه‌گرا، از سویی سبب گریز دانش‌آموزانِ نسل اینترنت و فیس‌بوک از درس و مشق می‌شود و از سوی دیگر آموزش را از پیگیری یکی از پایه‌ای‌ترین کارکردهایش، یعنی آگاه‌سازی شهروندان با مسئولیت‌های فردی و اجتماعیشان و جامعه‌پذیری و شهروندسازی بازمی‌دارد. درونمایه‌های فراوان آموزشی به سختی گلوی آموزش را می‌فشارد و سالهاست که گرد ناکارامدی، گستره‌های گوناگون آموزش را فراگرفته است. مبارزه و پیشگیری از بیماری‌های فردی ـ اجتماعی‌ای مانند اعتیاد و ایدز نیز در این گستره تنگ، فرصت بروز نمی‌یابند و یا آن‌چنان زمان آموزش کم است که آموزگار را به آموزش کلیشه‌ای و رفع مسئولیت وامی‌دارد. مدیر، معلم، دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان آموزش فیزیک و ریاضی و شیمی را برتر از آموزش‌های شهروندی، بهداشتی و پزشکی می‌دانند!البته نباید شرایط بد سخت‌افزاری آموزش‌های بهداشتی و شهروندی مانند شمار بالای دانش‌آموزان هر کلاس، بسته‌بودن فضاهای آموزشی رو به جامعه و نهادهای مردم‌نهاد، ساختمان‌های فرسوده و ناکارامد، نا آشنایی و کم‌اطلاعی آموزگاران، مدیرت‌های از بالا به پایین و پادگانی مدرسه‌ها و... را از یاد برد.

با این همه نباید فراموش کرد که دولت و نهادهای آن ازجمله آموزش‌وپرورش وظیفه امنیت جانی شهروندان را برعهده دارند، از این‌رو برای تندرستی جامعه و شهروندانش باید با بسترسازی مناسب، زمینه گفت‌وگو درباره تابوی ایدز را فراهم کرده و از برنامه درستی که پیش می‌برند، نهراسند. برای جلوگیری از واکنش پدرومادرها می‌توان کلاس‌هایی برای گفت‌وگو با آنها فراهم و آنها را بر اهمیت این برنامه‌ها آگاه کرد. همه می‌دانیم که سن آشنایی بیشتر نوجوانان با رفتارهای آمیزشی، نخستین سال‌های دوره راهنمایی است. بروز این رفتارها نه در اختیار مدرسه و نه دست پدر و مادرها بوده و نه اصولاً سرشتی ناپاک دارند، تنها گامی از گام‌های رشد انسان است. پس گفت‌وگو از آن نیز چندان زشت و زننده نیست. از آن گذشته، زشت، فرایندی است که در آن رفتارهای آمیزشی از سوی همسالان ـ که خود نیز آگاهی چندان درستی از آن نداشته و دست و پا شکسته و بدون پایش ـ به نوجوانان آموخته می‌شود. هیچ سود و مصلحتی بالاتر از سلامت جامعه و در نتیجه جلوگیری از بیماری‌های فراگیری مانند ایدز نیست. تجربه در زمینه ایدز نشان می‌دهد که پیشگیری و آموزش بسیار کم‌هزینه‌تر ـ چه انسانی و چه مادی ـ از درمان است.

گامی رو به جلو هر چند کوتاه!

سال گذشته با دگرگونی درونمایه‌های برخی از کتاب‌های درسی، زیست‌شناسی سال نخست دبیرستان نیز دچار دگرگونی‌هایی شد. نویسندگان این کتاب در چند صفحه و بسیار گذرا به برخی از آسیب‌ها و بیماری‌های فردی ـ اجتماعی مانند اعتیاد و ایدز پرداخته‌اند. در فصل هفت این کتاب باعنوان «سلامتی و بیماری» بخشی به‌نام «ایدز» گنجانده شده است. در این بخش دانش‌آموزان با بیماری، آشنایی کوتاهی پیدا می‌کنند. اما نویسندگان به تندی از راه‌های آلودگی به این ویروس گذشته و روش‌های پیشگیری از آن را با هنرمندی! دور می‌زنند.اما از همه بدتر و شگفت‌آورتر جمله‌ای است که در آغاز بخش ایدز نوشته شده است. این بخش با «طرح سؤال از مبحث ایدز در آزمون پایانی مجاز نیست» آغاز می‌شود. همه‌ی ما که با ساختار آموزشی آزمون‌محور ایران آشناییم، خوب می‌دانیم که این جمله تیر خلاص به این بخش و درونمایه‌های سودمند آن است. آموزگار از سویی به سبب حجم بالای درونمایه‌های درسی، زمان کافی برای پرداختن به این بحث را ندارد و از سوی دیگر برای دانش‌آموزان بازیگوش این موضوع کارایی برهم‌زدن کلاس را دارد و فرصتی برای به چالش‌کشیدن معلم و کلاس را به آنها می‌دهد و آموزگار نیز که به‌شدت از این فضا گریزان و فراری است با گذشتن از این بخش بی‌اهمیت امتحانی! خود را از دردسر می‌رهاند.دانش‌آموزان نیز انگیزه‌ای برای خواندن و آموختن آن ندارند، زیرا ارزشی در آزمون‌ها ندارد. بنیادین‌ترین موضوع در برخورد با ایدز آشنایی با راه‌های آلودگی آن است، زیرا روش‌های پیشگیری از آلودگی به ویروس، در دل آشنایی با راه‌های آلودگی به آن نهفته است. پس اگرچه آوردن این بخش در کتاب زیست‌شناسی گام خوب و مثبتی به‌شمار می‌آید، اما همچنان نگرانی از ناآشنایی و بی‌اطلاعی شهروندان پا برجاست. از سوی دیگر مرکز پژوهش‌های مجلس در آمار سال 1385، خود افراد بازمانده از آموزش در کشور را نزدیک سه‌میلیون تن برآورد کرد. با یک حساب سرانگشتی، شمار دانش‌آموزانی که به دوره دبیرستان نمی‌رسند، چیزی نزدیک دو میلیون تن خواهد بود. چون زمان آشنایی بچه‌ها با دگرگونی‌های جنسی خود پیش از ورود دبیرستان است، بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور در فرایند آموزش‌های وابسته به روش‌های پیشگیری ایدز قرار نمی‌گیرند و این خود به خطر آلودگی بیشتر شهروندان دامن می‌زند.

پس چه باید کرد؟

با توجه به هجوم موج سوم ایدز، یعنی بالارفتن درصد آلودگان در اثر رفتارهای پرخطر آمیزشی، سامانه‌های آموزشی می‌توانند در راه مبارزه با بیماری گام زیر را بردارند.

نخست آن‌که روش‌هایِ برخورد با بیماران مبتلا را به دانش‌آموزان بیاموزانیم. یکی از علت‌های گسترش باورنکردنی بیماری و مهارنشدن آن ـ در جهانِ پیشرفت‌هایِ پزشکی ـ پنهان‌کاری بیماران آلوده به آن است. ایدز بیش از آن که بلای جان شهروندان تندرست باشد، حقوق انسانی بیماران را لگدمال می‌کند. این بیماران مورد بی‌مهری مردم قرار می‌گیرند.بیماران افزون بر دردهای ناشی از آلودگی، باید نگاه و رفتارهای نابه‌جای دیگران را نیز تحمل کنند. بسیاری از آنان ناخواسته و از سوی پدرومادر خویش، همسران و یا دریافتِ خون و یا در بدبینانه‌ترین شکل، از سر یک خطا، آلوده شده‌اند. شهروندان می‌توانند با آگاهی و به‌کارگیری چند سفارش ساده، جلوی آلودگی خود و برخوردهای ناهنجار با بیماران را بگیرند و بیماران را از نگرانی و فشارهای روحی ناشی از آشکارشدن بیماریشان برهانند تا زمینه آلودگی بیشتر جامعه را از میان بردارند. اکنون دست‌کم80 تا 100هزار تن بیمار آلوده به ایدز در کشور ـ و چه‌بسا کنار تک‌تک ماـ زندگی می‌کنند و ما با رفتارهای نابه‌جا و ناهنجارمان، آنها را وادار به پنهان‌کاری و سکوت کرده‌ایم.این فاجعه بیش از پیش جامعه را در خطر آلودگی قرار داده است. رسانه‌ها و سامانه‌های آموزشی باید به شهروندان بیاموزند که اگر چه ایدز بی‌درمان است، اما آگاهی‌های جهانی درباره کنترل و پیشگیری آن افزایش یافته است، برای نمونه اکنون بیماران آلوده مانند یک فرد دچار دیابت یا فشار خون ـ که با مصرف همیشگی داروـ بیماری‌اش را کنترل می‌کند، می‌توانند به زندگی طولانی دست پیدا کنند. شرکت این شهروندان در گردهمایی‌ها بی‌اشکال است، ازدواج آنها با افراد تندرست، انجام‌پذیر و یا حتی زیر نظر پزشک می‌توانند بچه‌های سالمی به‌دنیا آورند و...

دوم آن‌که آشنا‌نمودن نوجوانان با ساختار فیزیولوژیکِ خود و نشانه‌های رشد در سن بلوغ ـ پیش از گفت‌وگوهای دوستانه در گروه‌‌های هم‌سن، که به آشناییِ هیجان‌انگیز، احساسی و البته ناقص این دگرگونی‌ها می‌انجامد ـ با روش‌هایی مانند گفت‌وگو درباره راه‌های آلودگی و پیامدهای ناگوار آن و... آگاهی دانش‌آموزان درباره بیماری را افزایش دهند. برای این کار باید روش‌های آشنایی با رشد جسمی ـ جنسی و پیشگیری ایدز را در برنامه‌های درسی خود ـ بویژه در دوره راهنمایی و البته به فراخور سن و آگاهی نوباوگان و با ریزه‌کاری‌های آموزشی ـ گنجانده شود و برای آن کتاب و زنگ ویژه‌ای در برنامه‌های هفتگی مدرسه پیش‌بینی گردد. کلاس‌های آشنایی آموزگاران با این بیماری برگزار و چگونگی آموزش درونمایه‌های کتاب به آنها آموخته شود. همچنین دانش‌آموزانی را آموزش داده تا آنها بتوانند این درونمایه را به روش‌های گوناگون مانند سخنرانی، نمایش، بازی و... آموزش دهند. فرادستان آموزشی با برگزیدن روز و هفته مبارزه با ایدز در کانون‌های آموزشی و برگزاری مراسم‌های ویژه، زمینه‌های آشنایی بیشتر دانش‌آموزان با این بیماری را فراهم آورند. آموزش و پرورش می‌تواند با گسترش طرح‌های سازمانی و ساختاری ـ مانند راه‌اندازی یک معاونت برای پیشگیری از بیماری ـ و بهره‌گیری از تجریه‌های دیگر کشورها و همخوان‌سازی آنها با فرهنگ بومی، برگزاری کلاس‌های آگاه‌سازی خانواده‌ها درباره رفتارها و بیماری‌های آمیزشی، آنها را برای بر هم‌کنش با فرزندانشان تواناتر کرده و زمینه درست طرح گفت‌وگو را فراهم کند. یکی دیگر از کاراترین کنش‌ها درگیر‌کردن دانش‌آموزان با راه‌های کامجویی دیگر، مانند ورزش و هنرهایی مانند موسیقی و نمایش و...

سوم، یکی از دشواری‌های سامانه‌ی آموزشی، نبودن آمادگی در بچه‌ها برای طرح بحث‌های اجتماعی و اخلاقی است ـ عموماً در زمان‌های گفت‌وگو درباره‌ی این جستارها، کلاس به آشفتگی و بی‌نظمی می‌گراید. آموزش و پرورش با گسترش کنش‌های مدنی و آموزش‌های شهروندی مانند واردکردن بچه‌ها به گرداندن مدرسه، فعال‌نمودن شوراهای دانش‌آموزی و تأثیر دیدگاه‌های این شورا در اداره آموزشگاه، برگزاری گردهمایی‌ها و نشست‌های فرهنگی ـ اجتماعی و مراسم و جشن‌های ملی ـ مذهبی در مدرسه و البته با مدیریت خود بچه‌ها و... می‌تواند از سویی فضای آموزش را برای بچه‌ها شاد و دلچسب کند و از سوی دیگر آنها را در فرایندهای فرهنگی ـ اجتماعی وارد کرده و به آنها نشان دهد که بنیادی‌ترین عنصر آموزش همانا دانش‌آموزان و کنش‌های فردی و اجتماعی آنهاست. با این کار دانش‌آموزان بخشی از فرایند آموزش را برعهده می‌گیرند و کارها بهتر و کارامدتر پیش خواهد رفت.

بیماری ایدز و هراس از آن، به شکل بسیار خطرناکی، همه شهروندان را در برابر این ویروس بی‌دفاع کرده است. کارگزاران آموزشی باید بدون نگرانی، زمینه آگاهی همه شهروندان با این بیماری را فراهم کرده و بدانند که سلامت شهروندان و جامعه، بزرگترین مصلحت اجتماعی و ملی است که سخن‌گفتن درباره هر تابویی را مجاز می‌کند. باشد که سامانه آموزشی بتواند با به‌‌کارگیری روش‌های تجربه‌شده علمی و با هماهنگی با وزارت بهداشت ـ که در مهار موج نخست و دوم ایدز کامیاب بود ـ از گسترش این بیماری خانمانسوز جلوگیری کند.(2)

پی‌نوشت:

1ـ حیطه‌های یادگیری از پایین‌ترین سطح تا ارزشمندترین آنها عبارتند از: دانش، درک و فهم، به‌کاربستن، تحلیل، ترکیب، ارزشیابی.

2ـ در برخی از بخش‌های نوشتار از کتاب ارزشمند «ایدز و برنامه‌ریزی آموزشی، مایکل جی.کلی، برگردان ارسطو صفی‌یاری، دفتر پژوهش‌های فرهنگی،1382» بهره گرفته شده است. 

http://meisami.net/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch79/ch79-16.htm

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد