جامعه مدنی

(توضیح : این نوشته بخشی از نوشتار بلندتری از همکار گرامی مان ابوالفضل رحیمی شاد است که در یکی از شبکه های مجازی منتشر شد. زیر نوشته گفت و گوهایی هم درگرفت که شاید برای همکاران علاقمند خواندنی باشد.)

این ویژگی را می توان مهمترین ویژگی یک نظام دموکراتیک دانست. این ویژگی فقط باعث ایجاد یک نظام سیاسی جدید در کنار دیگر اشکال و انواع نظام سیاسی نمی گردد،بلکه باعث ایجاد زیست جهانی نو برای ساکنین و شهروندانش میگردد.در یک نظام دموکراتیک واقعی حاکمیت اجازه حضور و دخالت در تمامی امور را ندارد.شهروندان با سپردن وظیفه سیاست گذاری و قانون گذاری در سطح کلان،دفاع از استقلال و تمامیت ارضی، برقراری نظم و امنیت در کشور،بخشی از امور آموزشی و بهداشتی و نظارت و قضاوت و ایجاد ضمانت اجرا برای قوانین و مواردی در این سطح به حکومت سایر امور زندگی را خود برعهده دارند و اجازه دخالت در این امور را به حکومت نمی دهند.این حوزه همان جامعه مدنی است که در حقیقت حوزه زندگی معمول و روزانه شهروندان است. تمامی نهادهای مدنی از روزنامه و کتاب و مجله گرفته تا رادیو و تلویزیون و از سینما و تئاتر گرفته تا باشگاه ورزشی و از انجمن های محفلی و محلی و فرهنگی گرفته تا اتحادیه و سندیکا و سازمان های حقوق بشری و احزاب همه و همه در این حوزه قرار دارند که برای تاسیس و اداره آنها... هیچ نیازی به اخذ مجوز از دولت نیست و حداکثر اطلاع رسانی به دولت جهت مطلع بودن از وجود چنین نهادی به منظور نظارت و در صورت قانون شکنی اعمال قانون کافی است.

حکومتهای اقتدارگرا وضعیتی کاملا عکس این حالت دارند بطوریکه یا تمامی نهادهای جامعه متعلق به دولت است و یا با اجازه مستقیم از دولت و تحت نظارت کامل دولت فعالیت میکنند.دقیقا همین موضوع باعث میشود که این شاخص(وجود جامعه مدنی) زیست جهانی جدید را ایجاد نماید.زیرا در جهان غیردموکراتیک تمام "حق" از آن حاکمیت است و هر حقی که مردم از آن برخوردارند نیز بصورت "امتیاز" از سوی حاکمیت به آنها تعلق گرفته و به همین دلیل برای هر کاری لازم است "مجوز یا امتیاز" آنرا از دولت بگیرند. در حالیکه در یک نظام دموکراتیک تمام "حق" از آن مردم و شهروندان است و دولت فقط و فقط به عنوان وکیل مردم به میزانی که مردم از طریق قانون به او اجازه داده اند اجازه فعالیت دارد.پس اگر در یک کشور مردم مجبور باشند برای تحقق اهداف،خواسته ها و تمایلات خود در حوزه شهروندی از حکومت اجازه بگیرند و حکومت نیز اعطای چنین مجوزی را به هر علت یا دلیل حق خود بداند و حتی مردم نیز به هر علت یا دلیل چنین حقی برای حکومت قائل باشند دیگر حوزه ای به نام جامعه مدنی وجود ندارد.پس صرف برخورداری از حزب و اتحادیه و سندیکا و روزنامه و نهادهایی از این دست به معنای وجود جامعه مدنی و دموکراسی واقعی نیست؛بلکه وجود جامعه مدنی و دموکراسی واقعی نیازمند وجود "حق برخورداری" کامل از این نهادها بدون دخالت حکومت و همچنین استقلال کامل شهروندان از حکومت در تاسیس و راه اندازی این نهادها است.

مهدی بهلولی

درود به جناب رحیمی شاد

دست شما درد نکند. به نظرم بحث جامعه مدنی هم از آن بحث هایی است که می بایست به آن اندیشید و درباره ی آن گفت و گو کرد.

گرچه شما در این نوشته،"مجوز دولتی،و گرفتن و نگرفتن و دادن و ندادن "آن را شرطی بنیادین برای تعریف جامعه مدنی دانسته اید که به نظرم خیلی رادیکال می آید و بایستی بیشتر به آن اندیشید و راستش من تاکنون نشینده بودم و اگر هم شنیده ام در یاد ندارم و پاسخ گفتن به آن را،برای خودم آسان نمی بینم. گرچه گمان نخستم این است که خیلی انتزاعی است و شاید چندان کاربردی نباشد. تا دوستان دیگر چگونه بیندیشند؟

اما درباب جامعه مدنی،من هم سه چهار سال پیش و به همراه دوسه تا از دوستان،کتاب هایی خوانده ام. در کانون هم سه چهار جلسه به آن پرداختیم. آنگونه که من می دانم جامعه مدنی،دو معنای کلی دارد. یکی به معنای جامعه ای دموکراتیک و قانونمند که حقوق مدنی افراد را پاس می دارد،و یکی هم به معنای گروه های مردمی میانجی مردم و دولت. که البته در سپهر اندیشگی کنونی،هنگامی که این اصطلاح[دانش واژه]به کار گرفته می شود بیشتر به همین معنای دوم است. شما هم به همین معنا به کار گرفته اید. من هم در اینجا به همین معنا به کار می گیرم.

اما درباب جامعه مدنی و نسبت آن با احزاب،سیاست،و ان جی او ها،به گمانم پرسش های مهمی هست که ارزش اندیشیدن و پرداختن دارد. در نوشته شما،احزاب هم پاره ای از جامعه مدنی به شمار رفته اند اما تا آنجا که من می دانم بر سر چنین نکته ای،همرایی گسترده ای نیست. در یکی از کتاب های بشیریه(راستش هم اکنون نام آن را درست به یاد ندارنم اما جلدش آبی بود!!) هم آمده بود که برخی از اندیشه وران اجتماعی،احزاب را بخشی از جامعه مدنی نمی گیرند. مساله هم به گمانم به نسبت این دو با قدرت برمی گردد : این که احزاب به دنبال بدست آوردن قدرت اند و جامعه مدنی اینچنین نیست- من هم بیشتر این دیدگاه را می پسندم. به نظرم بهتر است که کمی در این باره دیدگاهتان را شفاف تر بنویسید.اما در نسبت با سیاست،مسآله بسیار پیچیده تر است. یعنی درباره ی نسبت جامعه مدنی با سیاست،تا آنجا که من می دانم گفت و گو بسیار بیشتر است،چه در میان اندیشه وران اجتماعی و چه در میان کنشگران. روزنامه شرق(دیروز شنبه) ویژه نامه ای داشت که در آنجا نیز جستهگریخته به این مسآله پرداخته شده بود.

پرسشی دیگر به جامعه مدنی و ان جی او ها برمی گردد. فرق میان ان جی و او و کارکرد آن ،با جامعه مدنی چیست؟ بگذارید این پرسش را کمی روشن تر بگویم. سال ها پیش،به یاد دارم که برخی کانون صنفی معلمان را در میان ان جی او ها دسته بندی می کردند. اما اگر کانون،نهادی مدنی از جامعه مدنی در نظر گرفته شود آیا کارکردهایش دگرگون نمی شود؟ البته کانون اساسنامه دارد اما پرسش من کلی است و کانون را تنها به عنوان یک نمونه آوردم تا سخنم روشن تر شود. آیا میان صنف ها،و کار صنفی آنها تفاوتی نیست؟ یعنی نمی توان گفت کار صنفی در برخی صنف ها به ان جی او نزدیک تر است و در برخی صنف ها به جامعه مدنی؟

به هر رو،گفتم با این پرسش ها شاید بر سر این موضوع که شما گشوده اید بحث هایی مفید درگیرد.

ابوالفضل رحیمی شاد

جناب بهلولی ممنون از توجه شما و دیگر دوستان.


 بله همانطور که فرمودید دکتر بشیریه در کتاب جامعه شناسی  

سیاسی به این موضوع اشاره داشته اما چون در این نوشتار قصد پرداختن به این 

 مسئله را نداشتم از کنار آن رد شدم.

2. درباب رادیکال بودن این موضوع احتمالا برحسب شرایط چنین می پندارید که سخنتان نابجا نیست.اگر منظورتان از انتزاعی این است که این نوشتار برگرفته از تجربه و استقرا نیست باز هم سخن درستی است.در اینجا بصورت قیاسی ابتدا معنایی از جامعه مدنی و جامعه دموکراتیک در ذهن بوده و سپس نوعی الگو مبتنی بر تعریف ارائه شده که اگر غیر از این باشد با تعریف همخوان نیست. اما این موضوع بدیع نیست و در بسیاری از ممالک توسعه یافته نهادهای مدنی برای فعالیت از دولت مجوز نمیگیرند.اما در اینجا به هیچ وجه قصد برداشت از الگوی بیرونی نبوده و حتی اگر هیچ نمونه ای هم نبود به زعم من بایستی به این سمت حرکت کرد.

3. درباره پرسشی هم که درباب نسبت جامعه مدنی و نهادهای مدنی و غیر دولتی طرح کرده اید بنظرم دقت به این نکته ضروری است که جامعه مدنی مساوی با جمع نهادهای مدنی نیست. جامعه مدنی صرفا یک فضا و یک منطقه ای است که دولت اجازه حضور در آن و بخصوص سلطه بر آنرا ندارد.از این جهت پرسش از اینکه فعالیت صنفی به ان جی او نزدیک تر است یا جامعه مدنی پرسشی درست بنظر نمیرسد.مگر اینکه پرسش اینگونه طرح شود که اصناف در جامعه مدنی فعالیت دارند یا جامعه سیاسی و یا اینکه اصناف نهاد غیر دولتی هستند یا دولتی(در اینجا نهادهای نیمه دولتی نیز قابل تعریف است.)
4. درباره نسبت فعالیتهای صنفی و سیاسی  

هم یک نوشتار  

تهیه کرده بودم که پیش از انتخابات  

متاسفانه نشریات داخلی 

 حاضر به چاپ آن نشدند 

 و علت را پرداختن به موضوع  

فعالیت صنفی در میان معلمان 

 عنوان کردند.(گفتند خط قرمز رسانه هاست) 

که البته ظاهرا با تغییر فضا بشود 

 آنرا به چاپ رساند.

مهدی بهلولی

 درود به جناب رحیمی شاد

به گمان من اگر صرف وجود مجوز گرفتن را شرطی برای دموکراتیک نبودن راستین حکومت بدانیم آنگاه تعریفی از دموکراسی و جامعه مدنی به دست داده ایم که جامع و مانع نیست . یعنی به این نکته دقت نکرده ایم که به گفته ی منطقیون،تعریف باید جامع و مانع باشد. آنگونه که من این دو شرط را می فهمم تعریف نباید آنچنان گشوده باشد که نتواند مانع اغیار شود و نباید آنچنان تنگ باشد که نتواند جامع و دربرگیرنده ی آن چیزی باشد که باید باشد. گرچه این سخن من لزوم مجوز گرفتن از دولت را تآیید نمی کند و همانگونه هم که شما گفته اید در برخی از کشورهای جهان،اینچنین است و کار مدنی،لزوما مجوز نمی خواهد. اما به باور من،اگر حکومتی،مجوز گرفتن را اجباری بداند ولی در اجبار،قانونمند و عادلانه رفتار نماید نمی توان آن را نادموکرات دانست. شاید اشکال دیگر این تعریف شما این باشد که از مفهوم های علوم انسانی،دقتی همتراز مفهوم های علوم تجربی و یا حتی مفهوم های ریاضی انتظار دارید. از این نظر می توان گفت که این تعریف سخت گیرانه است - و از این رو جامع نمی باشد. خود مفهوم جامعه مدنی را در نظر بگیرید. جامعه مدنی هم به نزد اندیشه وران گوناگون،و هم در کشورهای گذشته و کنونی جهان،کاملا یکسان نیست. جامعه مدنی و بسیاری از مفهوم های علوم انسانی،تا اندازه ای بافتارمندند و از الگوهای محیطی پیروی می کنند.

اما درباره ی این که گفته بودم کار صنفی بیشتر به کار ان جی او ها نزدیک تر است یا به جامعه مدنی،فکر می کنم منظورم را درست ننوشته ام. ببینید به نزد برخی،در کار و کنش جامعه مدنی،بحث نافرمانی مدنی و مبارزه ی مدنی،بسیار برجسته است(برای نمونه جین شارپ،در کتاب "جامعه مدنی،مبارزه مدنی"). یعنی نسبت جامعه مدنی و دولت- به ویژه اگر دولت دموکراتیک نباشد- نسبتی پر ضد و خورد تر و پرتنش تر تعریف می شود(برداشت واسلاو هاول هم به نظرم اینچنین است.) در بحث ان جی او ها،بحث نافرمانی مدنی،کمتر به میان می آید و نسبت آنها با دولت،از تنش کمتری برخوردار است. اگر تا اینجا را بپذیریم آنگاه پرسش این می شود که کار صنفی فرهنگیان،به کدام یک از این دو الگو نزدیک تر است؟

محمدرضا نیک نژاد

 با درود به جناب رحیمی شاد، از نوشته ی شما و پس از آن دیدگاه جناب بهلولی و شما هم بهره بردم. خسته نباشید. اما جامعه مدنی همان گونه که در دیدگاه ها آمده است از این جنبه که به دنبال دست یابی به فدرت و سهم خواهی از آن نیست با حزب به گونه ای ریشه ای زاویه دارد. تعریفی که این دست آورد جهان مدرن را دست کم برای جامعه ی ما ضروری تر می سازد، همان میانجی دولت و شهروندان بودن است. دولت در جامعه ی مدرن به دنبال سپردن بسیاری از وظایف خود به مردم است تا هم خود را کوچک کند و هم شهروندانی را که برای خدمات رایگانشان هیچ چشمداشتی از کسی ندارند را در تصمیم سازی ها و سیاست گزاری های خرد وارد نماید. اما درباره ی نهادهای مردم نهادی مانند کانون ازدید بنده می توان چنین گفت که برخی از کنش ها مانند میانجی بودن و استقلال و ... آن را به نهادهای مدنی نزدیک می کند اما کنش های ویژه و نمایندگی کردن یک گروه ویژه و به دنبال حقوق یک طبقه از شهروندان بودن آن را از این نهاده ها دور می سازد. به هر روی به گمان من شاید با نسیمی- که امیدوارم پایدار باشد- که پس از انتخابات وزیدن گرفته است،گاه تمرکز بیشتر به این جستارهاست و امیدوارم که ادامه دار و دامنه دارتر شود. تندرست . کامیاب باشید.

ابوالفضل رحیمی شاد

 هدف اصلی تشکل های صنفی افزایش مزایای شغلی و فراهم ساختن رفاه بیشتر در کلیه امور زندگی است.در این راه اغلب اعلام نارضایتی به شیوه های مختلف اعتراض نیز صورت میگیرد.اما آنچه مهم است این است که اعتراض نبایستی به هدف اصلی یک تشکل صنفی تبدیل شود.

سعی میکنم هر چه زودتر نوشتاری کوتاه در این زابطه خدمت دوستان تقدیم کنم.

از پیش از انتخابات خدمت دوستان عرض کردم مهمترین موضوعی که در این دوره بایستی روی آن متمرکز شویم و جهت ترویج و گسترش و تعمیق آن تلاش کنیم موضوع جامعه مدنی و تشکل های صنفی است.خوشحالم که دوستان اندیشمندم از همین ابتدا قلم خود را روی این موضوع متمرکز ساخته اند.

درباره اختلاف نظر موجود هم چون پرداختن به اصل موضوع را در حال حاضر ضروری تر میدانم اگر اجازه فرمایید در فضای مجازی بیش از این به آن نپردازم.راستش احساس میکنم این کامنت نویسی زمان زیادی میگیرد که اگر بشود در قالب نوشتارهای مستقل و نه چندان بلند به اصل موضوع یا پاسخ جامع تر به نظر دوستان پرداخت فایده بیشتری بر آن مترتب خواهد بود.

البته اگر نظر دوستان بزرگوار غیر از این باشد در خدمت شما هستم

.با سپاس از جناب بهلولی و جناب نیک نژاد و سایر همکاران گرامی!

1. درباره وجود حزب در جامعه مدنی یا جامعه سیاسی 
نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی بهلولی سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:38 ب.ظ

درباره ی این گفت گو دوست گرامی ام جناب باستان،کامنتی گذاشته بودند که من اشتباهی آن را حذف کردم.
جناب باستان اگر لطف کنی و کامنت را دوباره بفرستی سپاسگزار می شوم .

نبی الله باستان فارسانی سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:32 ب.ظ http://bf20.ir

درود بر تو... خسته نباشی

به طور دقیق نمی دانم کل مطلب چه بود ولی مضمون آن این گونه بود که در جامعه ی ما یعنی ایران در بیشتر موارد پیش می آید که تشکل ها و احزاب هدف خود را گم می کنند و نام تشکل مدنی با هدفی که به دنبال آن هستند کاملاً متفاوت است.
متن و گفتگوی جالبی که در این جا درج کرده اید بیشتر یک جامعه ی آرمانی مدنی است که سال ها باید بگذرد تا در این جا به آن برسیم.
پایدار باشید

درود به جناب باستان
من هم با شما همراهم که سال ها باید بگذرد تا کار ما سر و سامانی درست و حسابی بگیرد اما من فکر می کنم در خود این مفهوم های علوم انسانی هم،گونه ای اختلاف نظرهایی هست که از محیط های پیرامونی سرچشمه می گیرند. من می خواهم بگویم برای نمونه ما می توانیم سنت کار صنفی خودمان را پایه گذاری کنیم که چه بسا با جاهای دیگر و زمانه های دیگر تفاوت داشته باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد