فرهنگیان و نهادهای مدنی تازه

 

مهدی بهلولی

(توضیح : در زیر این نوشته،گفت وگویی گذاشته ام درباره ی همین یادداشت که در یکی از شبکه های گروهی مجازی انجام گرفت.)

 یکی از موضوع هایی که در پیش از انتخابات ریاست جمهوری،به گستردگی چشمگیری مطرح گردید- به ویژه در میان سخنان و برنامه های روحانی و عارف نمود بسیار بیشتر و آشکارتری یافت- نقش نهادهای مدنی و صنفی،در پشبرد و پیشرفت کشور بود. پس از انتخابات هم،با درخواست دوباره ی بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران و مسآله ی خانه سینما،روشن تر گردید که این خواست،جدی است و دولت آینده،بایستی در میان برنامه های  خود،جایگاه ویژه ای به آن ببخشد. ناگفته پیداست که مسآله ی نهادهای مدنی و صنفی،محدود به پهنه ی هنر و رسانه نیست و در دیگر گستره های اجتماعی،سیاسی و اقتصادی جامعه هم هواداران بسیار دارد. آموزش و پرورش نیز،یکی از همان گستره هایی است که هم اکنون سال هاست در آن بحث نهادهای مدنی مطرح می باشد و حتی در سندهای رسمی آن نیز،بیش یا کم و با نام ها و عنوان های گوناگون،به آن پرداخته شده است. همچنین بیش از یک دهه است که شماری از نهادهای مدنی کمابیش نیرومندی در آموزش و پرورش پدید آمده اند و هر چند با فراز و فرود،همچنان به کار خویش ادامه می دهند.

 این نگارنده خود نیز،چند سالی را به همراه یکی از همین تشکل های صنفی فرهنگی،سپری کرده و از نزدیک با کنش ها و جریان های درون برخی از نامورترین این نهادها آشناست. از این رو و از سر تجربه ی چند ساله خودم،و به ضرورت طرح دوباره ی بحث نهاد و جامعه مدنی در ایران،مناسب می بینم که کمی به حال و روز این تشکل ها بپردازم و به ویژه روشن نمایم که چرا هم اینک و با فضای اجتماعی- سیاسی تازه ای که در کشور پدید آمده،تنها امیدبستن به نهادهای کنونی،چندان واقع بینانه نمی نماید و بهتر است فرهنگیان در پی راه اندازی نهادهای مدنی تازه ای برآیند. البته این سخن به هیچ رو چشم پوشیدن بر کار و دستآوردهای گذشته و حال این تشکل ها نمی باشد.

 باری،هم اکنون،بسیاری از نیروهای برجامانده در این تشکل ها،آموزگاران بازنشسته اند که پیوند ارگانیک خود را با آموزش و پرورش از دست داده اند و با دگرگونی های و رخدادهای درون آموزش و پرورش برخوردی زنده و وجودی ندارند. سنت های تعریف شده ی کار گروهی و صنفی این نهادها هم- که به جا مانده از روزگاری ویژه و شرایطی خاص می باشد- مانعی بزرگ است که جلوی هرگونه کار تازه و به روزی را می گیرد. برخی از کسانی که در این تشکل ها هستند،خود و رفتار گذشته ی خود را،اساسنامه تشکل می شمارند و با روش های گوناگون،جلوی هرگونه نوآوری و نواندیشی را می گیرند. برخوردهای نادرستی هم که شوربختانه در سال های گذشته با شماری از این کنشگران انجام پذیرفته،نگاه و نگرش آنها را تا اندازه ای متفاوت از حساسیت های بیشتر فرهنگیان نموده است. گرچه بسیاری از خواسته ها،همچنان همپوشانند اما اولویت ها گوناگون اند. هسته ی اصلی مشترک میان همه ی فرهنگیان،دشواری های مادی و اقتصادی است اما همین هسته ی مشترک،هنگامی که در فضا و ادبیات تشکل های صنفی کنونی می نشیند رنگ و بویی ویژه می گیرد که نمی تواند آنچنان مایه ی همراهی گردد. همدلی هست اما همراهی کمتر دیده می شود و این که همین اندک شمار کنشگران کنونی،بیشتر بازنشسته اند،نشانی است از همین ناهمراهی. برخی دشواری های حقوقی - برای نمونه این که از پایه گذاران اصلی و هیآت موسس برخی از این تشکل ها،بیش از دو سه نفری کمابیش فعال نمانده اند و دیگران سال هاست که هیچ پیوندی با این نهادها ندارند- نیز،چالشی بزرگ بر سر بازسازی آنهاست.

به هر رو،با یک آسیب شناسی واقع نگرانه و با نگاه به گردآیه ای از علت های درونی و بیرونی،نمایان می گردد که راه اثرگذاری بیشتر فرهنگیان در تصمیم گیری های آموزشی،تنها پرداختن به این گروه ها و بازسازی شان نیست،و اگر چنین رویدادی هم رخ دهد به احتمال زیاد،فرصت سوزی دیگری خواهد بود.

 از این رو،فرهنگیان بهتر است در فضایی که گویا قرار است در دولت آینده برای نهادهای مدنی پدید آید به جست و جو و تلاش تازه برخیزند و با پدید آوردن گروهای نوین،نهادهای مدنی،آموزشی و صنفی تازه و روزآمد خود را راه اندازی نمایند. گرچه می توان از پیشینه و تجربه ی تشکل های کنونی هم بهره گرفت اما آنچه ثمربخش تر می نماید دل بستن به راه نو،اندیشه ی نو و کنشگر نو می باشد.

 گفت وگو :

  فر ایان : جناب بهلولی 

 واقعا ممنون از این مطلب. فکر میکنم به شدت به این «نقد از خود» نیاز داریم٬ هرچند طرح کردنشان سخت است و شجاعت 

 میخواهد.   

چندین نکته به نظرم میرسد که سعی میکنم مطرح کنم اما از یک نکتهای که در حاشیه مطلبتان گفتید شروع میکنم

نوشتهاید: «فرهنگیان بهتر است در فضایی که گویا قرار است در دولت آینده برای نهادهای مدنی پدید آید به جست و جو و 

 تلاش تازه برخیزند و با پدید آوردن گروهای نوین،نهادهای مدنی،آموزشی و صنفی تازه و روزآمد خود را راه اندازی نمایند».
 

من این خوشبینی را در میان بسیاری و از جمله فعالان مدنی میبینم که به قول شما گویا قرار است شرایط برای فعالیت و   

نهادهای مدنی مساعدتر شود. من هم امیدوارم چنین شود٬ اما سوالم این است که اگر چنین نشد و مجموعه حاکمیت نوع 

  برخوردش را تغییر نداد٬ چه؟ آیا فعالین میتوانند فعالیتشان را منوط به تغییراتی کنند که خود نقشی در آن ندارند؟  

بهلولی درود به جناب فر ایان

مسآله ی جامعه مدنی و طرح دوباره ی آن،همانگونه که همه می دانیم،تنها مختص ما فرهنگیان نیست،یک بحث گسترده در  

همه ی زمینه هاست. نشانه هایی دیده می شود که گویا می خواهند کمی فضا را دگرگون سازند- البته این در وعده های 

 

 انتخاباتی هم بود و می تواند به عنوان یک خواست پیگیری شود. من هم فقط امیدوارم که چنین شود و فضا کمی بازتر شود 

.. اما نباید فرصت سوزی کرد. به چه معنا؟ چه بسا تا چند ماه آغاز کار دولت یازدهم آسان تر بگیرند و آسان تر مجوز تشکل 

  بدهند و بعد سخت گیری ها دوباره ی آغاز شود. پس حرف من این است که به خاطر این که فرصت سوزی نشود و به خاطر 

  پیگیری یک وعده ی خوب انتخاباتی،پس از روی کار آمدن دولت یازدهم،همکاران با انگیزه،دور هم جمع شوند و به فکر 

 

 تشکیل گروه های مورد نظر خودشان بیفتند.  

فر ایان :  نکته دیگر اینکه در مطلبتان روی بازنشسته بودن اعضای فعلی نهادهای صنفی معلمان تاکید کردید و تا جایی که  

 متوحه شدم ان را نشانه قطع پیوند این تشکلها با بدنه معلمین دانستید. به نظر من صرف بازنشسته بودن اعضای فعلی 

  نمیتواند عیب بزرگی باشد٬ بلاخره این توجیه هست که در این چند سال فشارها بسیار زیاد بود و معلمین شاغل به خاطر 

  نگرانی از دست دادن کارشان از تشکلها دور شدند. به نظرم اثبات ادعای اصلی و مهم مقاله -ناکارامدی تشکلهای فعلی-  

 نیاز به ذکر دلایل و موارد دقیقتر و محکمتر دارد.  

 بهلولی :  حق با شماست و این مسآله نیاز به باز شدن بیشتر و گفت و گوی بیشتر دارد. من هم به عمد و به ناگزیر ِ نوشتن در روزنامه و یا حتی در همین فضای همگانی،سربسته نوشته ام. اما اگر بخواهم این مسآله را کمی بازتر کنم. ببینید من در میان این چهار تشکلی که بیانیه داده اند بیشتر روی سخنم با کانون صنفی معلمان ایران است و آن هم به ویژه در تهران. سازمان معلمان در سه چهار سال گذشته،تقریبآ،خاموش بود وتا آنجا که من خبر دارم نشستی نداشت. سازمان اگر نهادی توانمند می بود می بایست در این سال ها،به هر گونه که شده- همانند کانون تهران- جلسات خودش را برقرار می کرد و نمود بیرونی می یافت. پس من چندان حسابی روی این تشکل نمی توانم باز کنم- گرچه تا آنجا که من می شناسم بحث نیروهای بازنشسته در این گروه هم هست که در زیر به آن اشاره می کنم. کانون های شهرستان ها هم به جز یکی دو تا،همگی خاموش بودند و غیرفعال. کانون های نسبتا فعال، کانون (انجمن)کردستان و همدان بوده و هستند. که شاید این نقد من به آنها وارد نباشد و نیروهای جوان و شاغل،به ویژه در کانون کردستان،بسیار دیده ام. اما این ها تنها به یکی دو تا استان محدود اند. دو تشکل دیگر هم انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان هم که به نظرم تشکل های انتخاباتی اند!پس تشکل ها شدند تشکل کانون تهران! مسآله این است که اکثر نیروهای فعال در این گروه،بازنشسته اند و در حال حاضر مشغول کارهایی دیگر. این افراد و دوستان،اغلب،پیگیر فکر و اندیشه نوین آموزشی نیستند و از نزدیک با آنچه که در آموزش و پرورش می گذرد برخورد ندارند. در همین چند سال گذشته،مسآله ی تغییر ساختار آموزشی،هوشمندی سازی مدرسه ها،تغییر کتب درسی و تعطیلی پنج شنبه ها و خیلی از رخدادهای تازه ی آموزشی روی داد که این دوستان،تا آنجا که من دیدم،چندان پیگیر نبودند و انگیزه پیگیری موشکافانه و دقیق هم نداشتند و در جلسات به آن نمی پرداختند.یکی از اصلی ترین این رفتار،برخورد وجودی با این دگرگونی ها نداشتن است. وقتی شما بازنشسته شدید و از مدرسه دور، و وارد کار اقتصادی دیگری شدید نمی توانید آنچنان که باید،کنشگر مدنی و به روز آموزش باشید. یادمان نرود که این افراد می خواهند پیشگام باشند،نقاد باشند،پیگیر جدی باشند،نه تفننی به آموزش بپردازند و از آن سخن گویند.کانون صنفی معلمان،شده است کانون اصناف معلمی(گردآیه ای از همه کارهای دوم و سوم فرهنگیان). این سخن را نه به نیشخند می گویم و نه کنایه و طعن. واقعیت این است. همکارانی که من در این تشکل دیده ام بیشتر و در طول هفته درگیر کار فعلی (غیر از آموزش)شان هستند. در هر هفته هم بعدازظهری را گرد هم می آیند و بیشتر از دشواری های اقتصادی،گلایه می کنند.من بر این باورم که چنین کسانی نمی توانند کنشگران مدنی خوبی برای فرهنگیان باشند. گرچه برای شماری از آنها احترام قائلم و برخی شان را از صمیم قلب دوست دارم.

موسوی : جناب بهلولی سخن تان بسیار متین است اما اجازه دهید به مطلبی در همین زمینه اشاره کنم؛ وجود پیشکسوتان در نهادهای مدنی اینچنینی علاوه بر کارایی تجارب ارزشمندشان، به عنوان چهره های مطرح عرصه ی آموزش و پرورش نیز مطرح است. در این زمینه برای مثال آقایان بهشتی و عبدالهی و امثال این بزرگواران که جنابعالی بیشتر می شناسید، در جامعه و در میان کنشگران دیگر عرصه ها شناخته شده اند و می توانند از نظر جلب توجه رسانه نیز مثمرثمر باشند. هرچند در این مورد که این عزیزان دیگر ارتباط چندانی با بدنه ی آموزش و پرورش ندارند و همچنین ساختار قدیمی این نهادها کارایی لازم را برای رویارویی با مشکلات عدیده ی فعلی ندارد با شما هم نظرم.

  بهلولی :  این که کسی بازنشسته شود و به دلیل های گوناگون،انگیزه ی خود را در پیگیری دقیق مسائل آموزشی از دست ندهد- برای نمونه جناب عبدالهی که شما گفته اید- می توان گفت استثناست. من از آن چیزی سخن می گویم که در فعال ترین تشکل این سال های فرهنگیان دیده ام و بر این گمان هم هستم که در میان فرهنگیان عمومیت دارد. اما وجود بازنشسته و پیشکسوت عیب هم دارد. برای نمونه خود را اساسنامه تشکل می انگارد و سخت جلوی اندیشه و رفتار نو می ایستد و به راحتی به خود اجازه می دهد دیگران را انحرافی و گمراه بداند. پیشکسوت می شود شورای نگهبان : کناری می ایستد و بیراه روی و بیراه روان را می یابد!

موسوی :  جناب بهلولی این مسائل را از طریق انتخابات دوره ای در نهادهای مدنی می توان مرتفع ساخت؛ به نطر بنده ایجاد نهادهای مدنی جدید آنطور که جنابعالی می فرمائید هزینه ای به مراتب سنگین تر از بازسازی نهادهای موجود در بر دارد و به نوعی اتلاف منابع است.

نیازی : درود بر جناب بهلولی ... نیشه یک مقدار در مورد این نهاد مدنی تازه که مد نظر شما هست توضیحااتی بدین و مزیتش رو نسبت به کانون صنفی توضیح بدین؟؟... با تشکر

 بهلولی :  ببینید،کانون صنفی معلمان ایران،تا آنجا که من به یاد دارم،پانزده نفر موسس دارد که نام آنها روی پروانه آمده است. از این افراد تنها سه یا چهار نفر در ده سال گذشته،فعال بوده اند. حتی نسخه ی اصلی پروانه کانون هم در دست نیست. گویا نفر اصلی(کسی بوده به نام علی بدر)پروانه را با خود برده است و دیگر به کسی نداده. دوستان از آن پروانه کپی هایی (به نظر من مخدوش) در دست دارند. یکی از هیآت موسس،هم اکنون مدیر کل آموزش و پرورش چهارمحال بختیاری است. دیگران هم یا در ایران نیستند و یا به هیچ رو،با کانون کاری نداشته و ندارند. تا آنجا که من می دانم آخرین رآی گیری در مجمع عمومی و انتخاب هیآت مدیره هم،به درستی در وزارت کشور ثبت نشده است. می خواهم بگویم بازسازی قانونی این نهادها هم،آنچنان که گمان می شود آسان نیست. به نظرم من حتی شاید ناممکن باشد.

رسول خانی :  جناب بهلولی عزیز از هنگامی که این پست را قرار دادید حداقل 4بار متن را مطالعه کردم .البته نظرات دیگر دوستان را نیز دیدم .اولین نکته ای که با شما هم عقیده ام این است که در این چند سال به جز کانون صنفی تهران و شعبات دیگر آن ،انجمن دیگری در زمینه آموزش و مطالبات معلمان فعال نبوده اند .در ضمن اکثر اعضای کانون هزینه ی زیادی پرداخت کرده اند که به سادگی از انها نمی توان گذشت .لذا باید از تجربیات آن عزیزان استفاده نمود تا نتیجه بهتری به دست آورد .اما نکته دیگری که باید عرض کنم این است که در صورت تشکیل ,تشکل جدید آیا کسانی هستند که قدم پیش نهاده واین کار را انجام دهد .البته بنده پیشنهاد می نمایم دوستان قدیمی به نیروهای جوانی که تمایل به فعالیت دارند جلسه ای داشته باشند و به قول جناب عالی یک اندیشه نو برای راهی نو پیدا کنند

نیازی :  پیشنهاد شما چیست؟

رسول خانی : دمیدن روح جوان به کانون و استفاده از تجربیات عزیزان هزینه داده

نیازی : این که میشه جابجایی x به y

 بهلولی :  پیشنهاد من،راه اندازی تشکل های قانونی و مدنی تازه است. بحث هم این است که اگر در دولت یازدهم فضا باز شد،فرهنگیان فرصت را از دست ندهند. خواست آنها هم البته حرکت در چارچوب های قانون باشد. این که می توانیم فراتر از نهادهای کنونی برویم یا نه،و این که می توانیم در هر شهر و یا استانی،ده- پانزده نفر دور هم گرد آییم و گروه تشکیل دهیم یانه،به عرضه ی خودمان برمی گردد. ده- دوازده سال پیش،فرهنگیانی دست کم عرضه ی این کار را داشتند اما این که ما بتوانیم بستگی به خودمان و البته به فضای آینده دارد. اما نباید در گرفتن مجوزها و تشکیل گروه ها فرصت سوزی شود.

رسول خانی :  بودن نیروهای جوان در کنار نیروهای قدیمی فکر نکنم جابجایی تلقی شود .البته این جابجایی باید یک روزی صورت بگیرد.باید یادآور شد که هستند فرهنگیانی که حاضر به این کار باشند

نیازی :  جناب بهلولی بزرگوار سئوال بنده این است : آیا این تشکل مدنی تازه که شما فرمایش میکنید جوان سازی کانون صنفی قدیم است یا نه... مثلا یک تشکل جدید با اساسنامه جدید؟

موسوی : جابجایی صرف افراد به گمانم مشکلی رو حل نمیکنه؛ به نظر من می باید از تجربیات این عزیزان استفاده کرد و در معیت آنها به بازسازی ساختار کانون اقدام نمود هرچند بقول استاد گرامی جناب بهلولی بسیار دشوار است اما هزینه های آن بی گمان کمتر از ایجاد و توسعه ی نهادهای جدید خواهد بود. ایجاد و راه اندازی یک تشکل جدید بنظر حقیر در شرایط فعلی دوباره کاری است.البته این مساله زمانی قابل دستیابی است که خدایی ناکرده دوستان و بزرگوارن در کانون صنفی حق آب و گل را در این نهاد برای خود محفوظ ندانند...

نیازی :  جناب موسوی موافقم

بهلولی :  من با توجه به دشواری قانونی و همچنین سنت حاکم بر کانون و تعریف کار صنفی و بسیاری از مسائل دیگر،پیشنهادم راه اندازی تشکل های دیگر،با اساسنامه و هیآت موسس و مدیره تازه است. از دید من،بازسازی قانونی و به ویژه کارآمد و به روز کانون کنونی،صرف وقت و انرژی بیهوده است. دوستان می توانند بروند و آزمون کنند.

موسوی :  البته جناب بهلولی شما در طی این سالها با کانون از نزدیک همکاری داشته اید و به روحیات دوستان در کانون و نیز ساختار و تغییر پذیری اش بیشتر از ما آشنایی دارید؛ اما برای مثال اگر بزرگوارانی همچون شما برای ایجاد این تغییرات پیش قدم شوند نیز نتیه را مثبت ارزیابی نمی کنید؟ مشکل من این است که کانون حتی بیشتر از سازمان معلمان در سراسر کشور شناخته شده است، در میان مسئولان سیاسی و مسئولان آموزش و پرورش نیز همچنین؛ به فرض ایجاد نهادی جدیدالتاسیس صرف اخذ مجوز و تعریف زمینه ی فعالیتی که با دیگر نهادها تداخل نداشته باشد، عضو گیری و برگزاری جلسات و ... بسیار دشوار و زمانبر خواهد بود

نیازی :  اینکار ممکن است باعث دو دستگی فرهنگیان شود ... بی شک نمی توان کانون صنفی که هزاران عضو دارد حالا به هر نحوی ایستا یا پویا را کنار زد و تشکل جدیدی در همان راستا بنا نهاد ...دچار واگرایی خواهیم شد

 بهلولی :  این که باعث دو دستگی شود،نه. شاید بهتر است بگوییم باعث اختلاف فکری. اما مگر فرهنگیان تنها باید یک تشکل داشته باشند؟ به هر رو،در میان فرهنگیان هم اختلاف فکری هست. اما این که کانون شناخته شده است هم حرف دارد. کانون در میان نیروهای امنیتی هم بسیار شناخته شده است و مارک ضد انقلاب و فتنه و آشوبگر و ... خورده است و همین هم بازسازی قانونی آن را بسیار سخت می کند. اما پیشنهادم به دوستان این است که خودشان بروند و از نزدیک جو کانون را ببینند. آنگاه شاید بهتر بتوانند تصمیم بگیرند.

نیازی :  اختلاف فکری که همیشه هست ... قطعا شما از روی نجربه این حرف رو میزنید.. نظر بنده حقیر داشتن یک تشکل واحد قوی به جای دو تشکل است ... حال جدید باشد یا بازسازی همان تشکل قدیمی

بهلولی: درود به همه ی دوستان.

با اجازه من کمی زیادی خوابم گرفته است. امیدوارم بعدا و با حضور و نقد دیگر دوستان این بحث را پی گیریم. ببخشید. شرمنده.

باستان : درود بر تو... پایدار باشی


نظرات 4 + ارسال نظر
منم کشاورز جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:43 ب.ظ http://imfarmer.blogfa.com

سلام
مطالبتون جالب بود
تشکر
موفق باشید

درود به شما

نورانی جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ب.ظ

درود بر جناب بهلولی.
تا جایی که من به خاطر دارم شما حتی یادداشتهای روزنامه ای خود را نیز با صفت عضو کانون صنفی معلمان به چاپ می رساندید و حالا پیشنهاد می کنم به کانون برگردید به جای آنکه آنرا نقد کنید.

درود به شما
خب آن زمان ما در کانون بودیم. اما الان دیگر نیستم و به البته قصد برگشت هم ندارم. از لطف شما هم بسیار سپاسگزارم.

[ بدون نام ] جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:08 ب.ظ

با درود فراوان.مهدی جان قصد دارم وبلاگی را با نام حقوق معلم راه اندازی نمایم که در آن به مسایل حقوقی معلمان بپردازم .جناب پیمان عطار و نبی الله باستان فارسانی نیز در هیات تحریریه نقش آفرینی میکنند.در این راه از دوستان عزیزی چون شما تقاضای همراهی و مساعدت دارم. لطفا وبلاگ حقوق معلم را لینک نمایید.سپاسگزارم
آدرس وبلاگ:
www.Bield.mihanblog.com

معلم بازنشسته جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ب.ظ

آقا لطفا از فونت درشت تری استفاده کنید.چشممان درد می گیرد.

چشم. فونت را بزرگتر می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد