هست و باید جایگاه آموزشی آموزگار

  مهدی بهلولی                                                         

 اگر بخواهیم بر پایه ی آنچه که هم اکنون در مدرسه ها می گذرد سخن بگوییم،بی گمان نقش آموزگاران در آموزش، و برنامه ریزی و تصمیم گیری های آموزشی،بسیار کم رنگ است. این که کمابیش در هر ماه،نشستی صوری در مدرسه انجام بگیرد و آموزگاران و کارگزاران آموزشی مدرسه- تحت نام "جلسه ی شورای معلمان"- گرد هم آیند اما در هیچ کدام از برنامه های آموزشی و پرورشی مدرسه نقشی جدی نداشته باشند را،نمی توان جایگاه اثرگذار و راستین آموزگار در آموزش برشمرد. در کلاس درس نیز،اگر قرار باشد که وظیفه ی آموزگار،تنها انتقال درون مایه ی کتاب درسی به ذهن شاگرد باشد- که شوربختانه بسیاری کسان چنین می پندارند و چنین می خواهند- به راستی،در پهنه ی آموزش،چه جای دیگری برای آموزگار باقی خواهد ماند؟ البته این دیدگاه که وظیفه ی آموزگار تنها آموزش تخصصی و انتقال درونه ی کتاب درسی است تنها مسآله ای در آموزش ایران نیست و بعدی جهانی دارد و اندیشه وران آموزشی بسیاری را درگیر خود ساخته است. برای نمونه دیویی و فریره،،در آموزش شناسی(پداگوژی) خود،در برابر آموزش سنتی،سخت موضع می گیرند و برای آموزگار،و همچنین دانش آموز،نقشی کارساز با دامنه ی اختیاری گسترده،در نظر می گیرند.

 یا به باور هنری ژیرو،اندیشمند آموزشی هم دوران ما،آموزگار،در برابر درستی یا نادرستی آنچه که به دانش آموز می گوید،مسئول است. یعنی آموزگار نمی تواند خود را "مآمور و معذور" بخواند و تنها آنچه که در کتاب درسی آمده را به دانش آموز بیاموزاند : "آموزش گری در این معنا،به خوب دریافتن مهارت ها و شگرد های آموزشی،کاسته نمی شود. بیشتر،همچون کرداری فرهنگی تعریف می گردد که باید در برابر روایت هایی که می آفریند،ادعاهایی که بر خاطره های اجتماعی می کند،و انگاره هایی از آینده که مشروع می انگارد،هم اخلاقی و هم سیاسی،پاسخگو باشد." به نزد ژیرو،آموزگار همچنین،در کشمکش بر سر دموکراسی،فرد بی طرفی نیست : "کردارهای آموزش گرانه ی سنجشگرانه،بایستی از پنهان شدن پشت ادعاهای واقع نگری و بی طرفی،سرباز بزنند،و باید تااندازه ای،برای پیوند میان نظریه و کردار،در خدمت گسترش امکان هایی برای زندگی دموکراتیک بکوشند."

 به هر رو،چنین می نماید که نقش و جایگاه آموزگار در هر سامانه ی آموزشی،در پیوند با تعریفی است که از آموزشگری می نماید. آموزشی که برای آموزشگری،افزون بر نقشی رشته ای(تخصصی)،بعدی پرورشی هم در نظر می گیرد،و آموزگار را مسئول پرورش دانش آموز،همچون شهروندی شایسته و انسانی نیک می داند،نمی تواند نقش و جایگاه آموزگار را نادیده انگارد. اگر قرار است دانش آموز،شهروند شایسته ی زندگی نوین گردد،همچنین آراسته به ویژگی های اخلاقی نیک،همچون راستگویی،درست کرداری و دلیری باشد،نمی تواند آموزگاری "مآمور و معذور" داشته باشد. آموزگار الگوی رفتاری دانش آموز است،در سامانه ی آموزشی ای که،آموزگار آنچنان که باید و شاید،به حساب آورده نمی شود و با محدویت های بخشنامه ای بسیار،جلوی نوآوری و شکوفایی دانشی و اخلاقی او گرفته می شود،بی گمان  دانش آموز نوآور،جست و جو گر و دلیر پرورش نخواهد یافت. از این رو،می توان گفت که اگر خواستار شهروندانی فرهیخته و خودسامان هستیم،تا از پهنه ی رقابت های جهان کنونی و نوآوری هایش عقب نمانیم،می بایست سامانه ای آموزشی برپا کنیم که همگی،از دانش آموز و خانواده اش بگیر،تا آموزگار و مدیر،در گستره ی آموزش،نقشی جدی و راستین برعهده بگیرند. 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نانموده های مدرسه سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:27 ب.ظ

تا می تونی از این عکس ها بذار . وجودمان غبار غم گرفته تا کمی شاد شویم. مگر شاد بودن ایراد دارد.

مخلصیم جناب سبزواری

به گفته ای : شادی هم حق مسلم ماست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد