سفرهای استانی حاجی بابایی و سخنان سنجش ناپذیر

 

 محمد رضا نیک نژاد، روزنامه اعتماد،16/12/91

(توضیح نویسنده : این یاداشت در روزنامه با عنوان"سخنان سنجش ناپذیر وزیر آینده نگر" بکار گرفته شده و شوربختانه با حذف برخی از واژه ها و جمله ها همراه بوده است.)    

 در جهان سیاست،واژه های پر طمطراق،تفسیر پذیر و دو پهلو بهترین گزینه های کاربردی برای سیاستمداران است. گرایش این شخصیت ها به سخنان شعارگونه و ناروشن از آن روست که گریزگاه ایشان در کوره راه های پر پیچ و خم و خطرخیز سیاست را تضمین کند و آنها را تا واپسین روزهای خدمت! در جایگاه فرادستی نگاه دارد تا در پایان آبرومندانه از آن جایگاه کنار روند. می گویند سیاستمدارترین کاربدستان،کسانی هستند که سخنان شان دو پهلوتر و تفسیرپذیرتر باشد. واژه هایی مانند" در آینده می بینیم،تا ببینیم،خواهیم دید،خواهید دید و ... در سخنان و کنش های فراوان رسانه ای کامیاب ترین سیاستمداران بسیار است و راه های گریز را فراوری آنها باز می گذارد. این واژه ها،سخنانِ آنان را کیفی کرده و از ارزیابی درست و کمی آنها جلوگیری می کند. از این رو بررسی پیامدِ تصمیم ها و کارهای آنان را در هاله ای از آشفتگی و ابهام فرو می برد. هر سیاستمداری که در کاربرد این واژه ها تواناتر باشد،راه شکوفایی! و رشد بیشتری را فرا روی خود خواهد دید. این شخصیت ها پیرامون ما فراوانند و در سیاست ورزی پر کار.

 حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش- با تعریف پیش گفته- به راستی یکی از سیاستمدارترین شخصیت های شناخته شده در دولت کنونی است. ایشان چه در دوران نمایندگی و چه در زمان وزارت،همواره با درایت توانسته سرچشمه قدرت را بیاید و خود را لا به لای سلول های به شدت درهم تنیده و پیچیده پیکره سیاست جای دهد. در بگو مگوهای میان دولت و دیگر اصولگرایان منتقد،در ساختار قدرت جایگاه مبهم و تعریف شده ای ندارد. او با دولت کار می کند و چراغ سبزش همواره به مجلس اصولگرا چشمک می زند. سیاستمداری که در دوران نمایندگی- بنا بر مصالحی- خود را پرچمدار خواسته های صنفی فرهنگیان نشان می داد و در گردهمایی های اعتراضی در برابر مجلس،با آنان همدردی می کرد. سیاستمداری که در آن دوران،از هر فرصتی برای دیدار با نمایندگان نهادهای صنفی فرهنگیان بهره می برد،امروز پس از گذشت بیش از سه سال و نیم از وزارتش،به این کنشگران و درخواست هایشان روی خوشی نشان نمی دهد و در گفتگوها و سخنرانی های پر شمار،کنش های رسانه ای فراوان و در سفرهای استانی!هفته های گذشته- که به شدت افزایش یافته است- نه تنها نامی از خواسته های واقعی و صنفی فرهنگیان نمی برد بلکه با سخنانی ابهام برانگیز و با مهارت این خواسته ها را دور می زند. آنچنان که برخی از نزدیکانش گفته اند،گویا این کنش ها،دورخیزی برای پرش به  ساختمان پاستور است. بی گمان شخصیت،کنش های رفتاری و سیاستمدارانه حاجی بابایی،از ایشان رقیبی بالقوه برای بالا رفتن از نردبان سیاست ساخته است. اگرچه به خاطر فراخی و پیچیدگی میدان سیاست در ایران،دور از انتطار است،برای حضور در صفحه شطرنج سیاست مجالی بیابد.  

  کنش ها و سخنان سیاست ورزانه وزیر،نمونه های فراوان دارد. مثلا در گردهمایی فرهنگیان خمینی شهر می گوید: "امروز باید بررسی شود جایگاه معلم و فرهنگیان در کجا قرار دارد و شخصیت معلم در جامعه ما چه ارزشی دارد. در مدت مسئولیتم در وزارت آموزش و پرورش تلاش زیادی کردم تا فرهنگ و دیدگاه مسئولان را نسبت به معلمان تغییر دهم(خبرگزاری فارس) این سخنان کلی و کیفی اند و امکان اندازه گیری میزان برآورده شدنشان فراهم نیست. واژه معلم،جایگاه و شان او آنچنان مبهم و تفسیر پذیر است که نمی توان آن را با سنجه های علمی و آماری مورد ارزیابی موشکافانه قرار داد و به همین دلیل بهترین گریزگاه را برای گوینده فراهم می کند. نگاه به معلم یعنی چه؟ این نگاه چگونه بوده است؟ وزیر در تلاش هایی که نموده اند،بر این نگاه چه اثری گذاشته اند؟ آیا این تلاش ها اثری بر زندگی و کار معلمان و فرآیند آموزش گذاشته است؟ این سخن ها نیز با یکاهای کمی قابل اندازه گیری نیست. ایشان که با شعار رساندن معلمان به اوج،به وزارت دست یافت،امروز پس از سه و نیم سال مسئولیت،از پایه ای ترین درخواست فرهنگیان- یعنی وضعیت معیشتی- نه تنها سخنی نمی گوید بلکه دغدغه این گروه بزرگ از کارمندان دولت را تعریف معلم،راه اندازی دانشگاه فرهنگیان،اجرای ساختار 3-3-3-3،هوشمندسازی،دگرگونی شیوه ارزشیابی و ... می خواند!باید از ایشان پرسید که با فرض بجا و درست بودن تصمیم ها و دگرگونی های مورد نظر شما،چه کسانی باید آنها را اجرا کنند؟فرهنگیانی که با این تورم افسارگسیخته با گذشت هرسال قدرت خریدشان به شدت رو به کاهش است،دگرگونی ساختاری و هوشمندسازی و ... به چه کارشان می آید؟ فرهنگیانی که برای به صدا در آمدن زنگ پایان مدرسه لحظه ها را می شمارند تا خود را به محل کار عصرانه خویش برسانند و چندین سال است انگیزه ای برای پر کردن فرم ارزشیابی ندارند،آیا به تغییر شیوه ارزشیابی مورد نظر شما و تغییرات گسترده ساختاری و ... توجهی نشان می دهند؟

به هر روی ماه های پایانی مسئولیت وزیر است و او مانند سیاستمداری کار کشته،پیامد کارها و تصمیم های خویش را به آینده سپرده است. اما این پرسش همچنان به دنبال پاسخ درخوری است که آیا دوران وزارت ایشان و خاطرات فرهنگیان از این دوران،زمینه درخور برای پرتاب ایشان به جایگاه سیاسی بالاتری را فراهم می کند؟ 

http://niknezhadmr.blogsky.com/1391/12/16/post-123/

 

محمد رضا نیک نژاد، روزنامه اعتماد،16/12/91

(توضیح نویسنده : این یاداشت در روزنامه با عنوان"سخنان سنجش ناپذیر وزیر آینده نگر" بکار گرفته شده و شوربختانه با حذف برخی از واژه ها و جمله ها همراه بوده است.)    

 در جهان سیاست،واژه های پر طمطراق،تفسیر پذیر و دو پهلو بهترین گزینه های کاربردی برای سیاستمداران است. گرایش این شخصیت ها به سخنان شعارگونه و ناروشن از آن روست که گریزگاه ایشان در کوره راه های پر پیچ و خم و خطرخیز سیاست را تضمین کند و آنها را تا واپسین روزهای خدمت! در جایگاه فرادستی نگاه دارد تا در پایان آبرومندانه از آن جایگاه کنار روند. می گویند سیاستمدارترین کاربدستان،کسانی هستند که سخنان شان دو پهلوتر و تفسیرپذیرتر باشد. واژه هایی مانند" در آینده می بینیم،تا ببینیم،خواهیم دید،خواهید دید و ... در سخنان و کنش های فراوان رسانه ای کامیاب ترین سیاستمداران بسیار است و راه های گریز را فراوری آنها باز می گذارد. این واژه ها،سخنانِ آنان را کیفی کرده و از ارزیابی درست و کمی آنها جلوگیری می کند. از این رو بررسی پیامدِ تصمیم ها و کارهای آنان را در هاله ای از آشفتگی و ابهام فرو می برد. هر سیاستمداری که در کاربرد این واژه ها تواناتر باشد،راه شکوفایی! و رشد بیشتری را فرا روی خود خواهد دید. این شخصیت ها پیرامون ما فراوانند و در سیاست ورزی پر کار.

 حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش- با تعریف پیش گفته- به راستی یکی از سیاستمدارترین شخصیت های شناخته شده در دولت کنونی است. ایشان چه در دوران نمایندگی و چه در زمان وزارت،همواره با درایت توانسته سرچشمه قدرت را بیاید و خود را لا به لای سلول های به شدت درهم تنیده و پیچیده پیکره سیاست جای دهد. در بگو مگوهای میان دولت و دیگر اصولگرایان منتقد،در ساختار قدرت جایگاه مبهم و تعریف شده ای ندارد. او با دولت کار می کند و چراغ سبزش همواره به مجلس اصولگرا چشمک می زند. سیاستمداری که در دوران نمایندگی- بنا بر مصالحی- خود را پرچمدار خواسته های صنفی فرهنگیان نشان می داد و در گردهمایی های اعتراضی در برابر مجلس،با آنان همدردی می کرد. سیاستمداری که در آن دوران،از هر فرصتی برای دیدار با نمایندگان نهادهای صنفی فرهنگیان بهره می برد،امروز پس از گذشت بیش از سه سال و نیم از وزارتش،به این کنشگران و درخواست هایشان روی خوشی نشان نمی دهد و در گفتگوها و سخنرانی های پر شمار،کنش های رسانه ای فراوان و در سفرهای استانی!هفته های گذشته- که به شدت افزایش یافته است- نه تنها نامی از خواسته های واقعی و صنفی فرهنگیان نمی برد بلکه با سخنانی ابهام برانگیز و با مهارت این خواسته ها را دور می زند. آنچنان که برخی از نزدیکانش گفته اند،گویا این کنش ها،دورخیزی برای پرش به  ساختمان پاستور است. بی گمان شخصیت،کنش های رفتاری و سیاستمدارانه حاجی بابایی،از ایشان رقیبی بالقوه برای بالا رفتن از نردبان سیاست ساخته است. اگرچه به خاطر فراخی و پیچیدگی میدان سیاست در ایران،دور از انتطار است،برای حضور در صفحه شطرنج سیاست مجالی بیابد.  

  کنش ها و سخنان سیاست ورزانه وزیر،نمونه های فراوان دارد. مثلا در گردهمایی فرهنگیان خمینی شهر می گوید: "امروز باید بررسی شود جایگاه معلم و فرهنگیان در کجا قرار دارد و شخصیت معلم در جامعه ما چه ارزشی دارد. در مدت مسئولیتم در وزارت آموزش و پرورش تلاش زیادی کردم تا فرهنگ و دیدگاه مسئولان را نسبت به معلمان تغییر دهم(خبرگزاری فارس) این سخنان کلی و کیفی اند و امکان اندازه گیری میزان برآورده شدنشان فراهم نیست. واژه معلم،جایگاه و شان او آنچنان مبهم و تفسیر پذیر است که نمی توان آن را با سنجه های علمی و آماری مورد ارزیابی موشکافانه قرار داد و به همین دلیل بهترین گریزگاه را برای گوینده فراهم می کند. نگاه به معلم یعنی چه؟ این نگاه چگونه بوده است؟ وزیر در تلاش هایی که نموده اند،بر این نگاه چه اثری گذاشته اند؟ آیا این تلاش ها اثری بر زندگی و کار معلمان و فرآیند آموزش گذاشته است؟ این سخن ها نیز با یکاهای کمی قابل اندازه گیری نیست. ایشان که با شعار رساندن معلمان به اوج،به وزارت دست یافت،امروز پس از سه و نیم سال مسئولیت،از پایه ای ترین درخواست فرهنگیان- یعنی وضعیت معیشتی- نه تنها سخنی نمی گوید بلکه دغدغه این گروه بزرگ از کارمندان دولت را تعریف معلم،راه اندازی دانشگاه فرهنگیان،اجرای ساختار 3-3-3-3،هوشمندسازی،دگرگونی شیوه ارزشیابی و ... می خواند!باید از ایشان پرسید که با فرض بجا و درست بودن تصمیم ها و دگرگونی های مورد نظر شما،چه کسانی باید آنها را اجرا کنند؟فرهنگیانی که با این تورم افسارگسیخته با گذشت هرسال قدرت خریدشان به شدت رو به کاهش است،دگرگونی ساختاری و هوشمندسازی و ... به چه کارشان می آید؟ فرهنگیانی که برای به صدا در آمدن زنگ پایان مدرسه لحظه ها را می شمارند تا خود را به محل کار عصرانه خویش برسانند و چندین سال است انگیزه ای برای پر کردن فرم ارزشیابی ندارند،آیا به تغییر شیوه ارزشیابی مورد نظر شما و تغییرات گسترده ساختاری و ... توجهی نشان می دهند؟

به هر روی ماه های پایانی مسئولیت وزیر است و او مانند سیاستمداری کار کشته،پیامد کارها و تصمیم های خویش را به آینده سپرده است. اما این پرسش همچنان به دنبال پاسخ درخوری است که آیا دوران وزارت ایشان و خاطرات فرهنگیان از این دوران،زمینه درخور برای پرتاب ایشان به جایگاه سیاسی بالاتری را فراهم می کند؟ 

http://niknezhadmr.blogsky.com/1391/12/16/post-123/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد