محمد رضا نیک نژاد، روزنامه بهار،12/12/91
چند روز پیش کتاب «مدرسهای که من دوست دارم» نوشته حمیدرضا حاجیبابایی و سوسن کشاورز را در دبیرستان دیدم و از مدیر خواستم تا کتاب را چند روز با خود داشته باشم. کتاب 191 صفحه دارد و از سه فصل و یک بخش پیوستها تشکیل شده و سامان یافته است. درباره هر بخش یا هر گزاره کتاب میتوان بسیار سخن گفت و فراوان نوشت اما پیش از هرگونه داوری درباره درونمایه آن، بخشهایی از آن را باهم میخوانیم.
در بخش ویژگیهای معلم در مدرسهای که وزیر دوست دارد، میخوانیم که: «نسبت به مسائل دانشآموزان، همکاران، خانوادهها و جامعه بیتفاوت نیست و در راستای رفع مشکلات فردی و اجتماعی نهایت تلاش خود را به کار میبندد. (1)
به شغلاش افتخار میکند و از اینکه در راستای انجام تکلیف الهی... (2).
با مدیر مدرسه، در اجرای طرحهای نیازسنجی، نظرسنجی، اثر سنجی از دانشآموزان، خانوادهها و افراد محله و جامعه در راستای عملکرد معلمان و فعالیتهای مدرسه همکاری دارد (3) .در مدرسه جهت انجام فعالیتهای آموزشی و پرورشی بهطور تمام وقت حضور دارد. (4)»
1-در یک نگاه میتوان دید که کتاب آکنده از گزارههایی کلی و واژههایی تفسیرپذیر مانند حیات طیبه، جامعه صالح، قرب الهی، جامعه مبنا و... است و ناخودآگاه «سند تحول بنیادین آموزشوپرورش» را به یادها میآورد و گویا پیشنویس یا پسنویسی از این سند راهبردی است. چشمگیرترین ایراد اینگونه گزاره ها- که بر سند نیز وارد است- آن است که هرکسی بنابر برداشت و تعریف خویش به دنبال پیاده کردن آنها است و از این رو اجرایی سلیقهای و سطحی را در پی خواهد داشت. این دسته از واژهها و گزارهها به دلیل ناروشن بودن، آشفتگی بر پهنه آموزش را بیش از گذشته گسترش داده و بیبرنامگی در گستردهترین نهاد اجتماعی کشور را دامن میزند. از وزیری که سالها در مجلس و چند سالی در دولت با دشواریهای سامانه آموزشی درگیر بوده و به گفته خودش آنها را میشناسد، انتظار میرفت که هدفها را جزییتر میکرد و از آن مهمتر راهکارهای اجرای آنها را نشان میداد و آموزشوپرورش را از این بیماری دیرپای سر درگمی و آشفتگی میرهاند.
2-ورود این کتاب به مدرسهها هم زمان است با افزونتر شدن گرفتاریهای اقتصادی فرهنگیان و گستردگی روزافزون فقر در میان این دسته از کارمندان دولت- و البته بیشتر مردم- و حاجی بابایی میداند که سالهاست فقر از درِ خانه فرهنگیان وارد شده است و... و شاید باید انتظارات از این معلم را واقعیتر کرد. اما چند پرسش از ایشان: جناب وزیر، در مدرسهای که شما و خانم کشاورز دوست میدارید، دستمزد فرهنگیان چقدر است؟ اگر معلمی تماموقت در مدرسه باشد! شغل دوم و سومش را چه کند و کلاسهای نوبت عصر و آموزشگاهش را چه کسی بچرخاند؟ آیا معلم مورد نظر شما در روزگاری که آشفتگیهای اقتصادی همه را زمینگیر کرده است میتواند با حقوق 600 ، 700هزارتومانی زندگی کند؟ و در کنشهای آموزشی ورودی موثر داشته باشد؟ مدیران، معاونان و آموزگاران دوستداشتنی شما، چند ماه یکبار اضافهکار- یا حقالتدریس- خویش را میگیرند؟ آیا آنها مانند این آموزشوپرورش دوست نداشتنی ما، چندین ماه یا سال میتوانند چشم به راه مطالبات خویش باشند؟ آیا وزیرِ آنان در برابر پرسش خبرنگاران از حقوق زیردستانش میگوید «تعهد اخلاقی دارم که نام معلم را با پول نیاورم» و با هنرمندی! از زیر بار این همه دشواریهای معلمان شانه خالی میکند؟ شما آگاه باشید که فرهنگیان چنین تعهدی به کسی ندادهاند همواره از دشواریهای اقتصادی خویش میگویند. جناب وزیر، امروز کمتر معلمی به شغلش افتخار میکند، لختی با خود بیندیشید که چرا؟ در مدرسه دوست داشتنی شما آیا معلمانی یافت میشوند با همه دشواریهای صنفی، اقتصادی، سیاسی باز هم در اندیشه رفع مشکلات فردی و اجتماعی جامعه باشند؟ این آموزگاران چقدر در تهیه برنامهها و تصمیمسازیهای آموزشی، مورد مشورت قرار میگیرند و در جامعه به حساب میآیند، تا در طرحهای اثرسنجی و نیازسنجی و نظرسنجی با مدیران همکاری کنند؟ آیا معلم دلخواه شما در کلاس بیش از 40 دانشآموزی- آن هم با دانشآموزانی بیانگیزه و خسته از فشارهای آموزشی و اجتماعی و مدرسههایی رها شده که مدتهاست سرانهای دانشآموزی نگرفتهاند- میتواند برنامههای دلخواه شما را پیاده کرده و البته از فشارهای روانی و جسمی وارد بر خویش در کلاس
سکته نکند؟
جناب وزیر اکنون سالها است که فرهنگیان واژهها و گزارههایی اینچنین پرطمطراق را شنیدهاند و از آن خستهاند! آنها وزیری دارند که با شعار «رساندن معلم به اوج» پا به وزارت نهاد، اما امروز خود و وزارتخانه خویش را بیش از گذشته درگیر با دشواریهای روزمره و اقتصادی و ساختاری میداند. گویا امروز بیش از هر زمان دیگر باید به ریشههای این دشواریها پرداخت که همانا گرفتاریهای اقتصادی فرهنگیان است. مدرسه دوستداشتنی فرهنگیان مدرسهای است که همه دغدغههای پایهای آنان اقتصادی نباشد. گویا نخستین گام پاسخ به این دغدغه است.
1-ص86 بند 22، 2-ص 86 بند23، 3-ص 87 بند36، 4-ص 84 بند 7
http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/91/12/12/10
محمد رضا نیک نژاد، روزنامه بهار،12/12/91
چند روز پیش کتاب «مدرسهای که من دوست دارم» نوشته حمیدرضا حاجیبابایی و سوسن کشاورز را در دبیرستان دیدم و از مدیر خواستم تا کتاب را چند روز با خود داشته باشم. کتاب 191 صفحه دارد و از سه فصل و یک بخش پیوستها تشکیل شده و سامان یافته است. درباره هر بخش یا هر گزاره کتاب میتوان بسیار سخن گفت و فراوان نوشت اما پیش از هرگونه داوری درباره درونمایه آن، بخشهایی از آن را باهم میخوانیم.
در بخش ویژگیهای معلم در مدرسهای که وزیر دوست دارد، میخوانیم که: «نسبت به مسائل دانشآموزان، همکاران، خانوادهها و جامعه بیتفاوت نیست و در راستای رفع مشکلات فردی و اجتماعی نهایت تلاش خود را به کار میبندد. (1)
به شغلاش افتخار میکند و از اینکه در راستای انجام تکلیف الهی... (2).
با مدیر مدرسه، در اجرای طرحهای نیازسنجی، نظرسنجی، اثر سنجی از دانشآموزان، خانوادهها و افراد محله و جامعه در راستای عملکرد معلمان و فعالیتهای مدرسه همکاری دارد (3) .در مدرسه جهت انجام فعالیتهای آموزشی و پرورشی بهطور تمام وقت حضور دارد. (4)»
1-در یک نگاه میتوان دید که کتاب آکنده از گزارههایی کلی و واژههایی تفسیرپذیر مانند حیات طیبه، جامعه صالح، قرب الهی، جامعه مبنا و... است و ناخودآگاه «سند تحول بنیادین آموزشوپرورش» را به یادها میآورد و گویا پیشنویس یا پسنویسی از این سند راهبردی است. چشمگیرترین ایراد اینگونه گزاره ها- که بر سند نیز وارد است- آن است که هرکسی بنابر برداشت و تعریف خویش به دنبال پیاده کردن آنها است و از این رو اجرایی سلیقهای و سطحی را در پی خواهد داشت. این دسته از واژهها و گزارهها به دلیل ناروشن بودن، آشفتگی بر پهنه آموزش را بیش از گذشته گسترش داده و بیبرنامگی در گستردهترین نهاد اجتماعی کشور را دامن میزند. از وزیری که سالها در مجلس و چند سالی در دولت با دشواریهای سامانه آموزشی درگیر بوده و به گفته خودش آنها را میشناسد، انتظار میرفت که هدفها را جزییتر میکرد و از آن مهمتر راهکارهای اجرای آنها را نشان میداد و آموزشوپرورش را از این بیماری دیرپای سر درگمی و آشفتگی میرهاند.
2-ورود این کتاب به مدرسهها هم زمان است با افزونتر شدن گرفتاریهای اقتصادی فرهنگیان و گستردگی روزافزون فقر در میان این دسته از کارمندان دولت- و البته بیشتر مردم- و حاجی بابایی میداند که سالهاست فقر از درِ خانه فرهنگیان وارد شده است و... و شاید باید انتظارات از این معلم را واقعیتر کرد. اما چند پرسش از ایشان: جناب وزیر، در مدرسهای که شما و خانم کشاورز دوست میدارید، دستمزد فرهنگیان چقدر است؟ اگر معلمی تماموقت در مدرسه باشد! شغل دوم و سومش را چه کند و کلاسهای نوبت عصر و آموزشگاهش را چه کسی بچرخاند؟ آیا معلم مورد نظر شما در روزگاری که آشفتگیهای اقتصادی همه را زمینگیر کرده است میتواند با حقوق 600 ، 700هزارتومانی زندگی کند؟ و در کنشهای آموزشی ورودی موثر داشته باشد؟ مدیران، معاونان و آموزگاران دوستداشتنی شما، چند ماه یکبار اضافهکار- یا حقالتدریس- خویش را میگیرند؟ آیا آنها مانند این آموزشوپرورش دوست نداشتنی ما، چندین ماه یا سال میتوانند چشم به راه مطالبات خویش باشند؟ آیا وزیرِ آنان در برابر پرسش خبرنگاران از حقوق زیردستانش میگوید «تعهد اخلاقی دارم که نام معلم را با پول نیاورم» و با هنرمندی! از زیر بار این همه دشواریهای معلمان شانه خالی میکند؟ شما آگاه باشید که فرهنگیان چنین تعهدی به کسی ندادهاند همواره از دشواریهای اقتصادی خویش میگویند. جناب وزیر، امروز کمتر معلمی به شغلش افتخار میکند، لختی با خود بیندیشید که چرا؟ در مدرسه دوست داشتنی شما آیا معلمانی یافت میشوند با همه دشواریهای صنفی، اقتصادی، سیاسی باز هم در اندیشه رفع مشکلات فردی و اجتماعی جامعه باشند؟ این آموزگاران چقدر در تهیه برنامهها و تصمیمسازیهای آموزشی، مورد مشورت قرار میگیرند و در جامعه به حساب میآیند، تا در طرحهای اثرسنجی و نیازسنجی و نظرسنجی با مدیران همکاری کنند؟ آیا معلم دلخواه شما در کلاس بیش از 40 دانشآموزی- آن هم با دانشآموزانی بیانگیزه و خسته از فشارهای آموزشی و اجتماعی و مدرسههایی رها شده که مدتهاست سرانهای دانشآموزی نگرفتهاند- میتواند برنامههای دلخواه شما را پیاده کرده و البته از فشارهای روانی و جسمی وارد بر خویش در کلاس
سکته نکند؟
جناب وزیر اکنون سالها است که فرهنگیان واژهها و گزارههایی اینچنین پرطمطراق را شنیدهاند و از آن خستهاند! آنها وزیری دارند که با شعار «رساندن معلم به اوج» پا به وزارت نهاد، اما امروز خود و وزارتخانه خویش را بیش از گذشته درگیر با دشواریهای روزمره و اقتصادی و ساختاری میداند. گویا امروز بیش از هر زمان دیگر باید به ریشههای این دشواریها پرداخت که همانا گرفتاریهای اقتصادی فرهنگیان است. مدرسه دوستداشتنی فرهنگیان مدرسهای است که همه دغدغههای پایهای آنان اقتصادی نباشد. گویا نخستین گام پاسخ به این دغدغه است.
1-ص86 بند 22، 2-ص 86 بند23، 3-ص 87 بند36، 4-ص 84 بند 7
http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/91/12/12/10