روزنامه شرق،26/10/91
(نام نویسنده ی این یادداشت،در روزنامه نوشته نشده است)
برخی چنین تصور میکنند که نهادهای مدنی و اهمیت آنها در سالهای آغاز جنبش اصلاحات در ایران کشف شده است. البته «نهاد مدنی» اصطلاحی نسبتا نوین است که این تازه و نوین بودن، گاه موجب فراموشی این واقعیت میشود که نهاد مدنی و فعالیت در نهادهای مدنی در ایران حداقل بیش از یکصدسال قدمت دارد.
برخی فعالان نهادهای مدنی معتقدند باید فعالانه و مستقیما در فعالیت سیاسی – اجتماعی شرکت کرد و از این رهگذر در راه تحقق مطالبات خود بکوشند. در برابر، کسانی هم وجود دارند که معتقدند نهادهای مدنی برای حفظ خود باید از داخل شدن در آوردگاههای سیاسی فاصله بگیرند و از فرصت انتخابات صرفا برای طرح خواستهای خود و بردن آن به میان مردم استفاده کنند. بهنظر این گروه، مردمی شدن این مطالبات در درازمدت موثرتر است و خود را به ساختارهای سیاسی تحمیل میکند.
صرفنظر از صحتوسقم هریک از دیدگاههای یادشده، تجربه عملی نشان میدهد که فعالیتهای مدنی حتی اگر هیچ ارتباط ارگانیکی با احزاب و سازمانهای سیاسی نداشته باشد، خودبهخود فعالیتی سیاسی و اجتماعی است؛ زیرا میکوشد پذیرش حقوق انسانی و اجتماعی خود را برای ساختارهای موجود باورپذیر کند.
حزب، دارای مرامنامه، برنامه، اهداف کوتاه مدت، درازمدت و استراتژی برای سهیم شدن در حاکمیت است. هیچ حزب واقعی این هدف خود را پنهان نمیکند و هر نوع مصالحه، حضور در جبهه و یا قرارگرفتن در کنار دیگر احزاب به معنای نفی استراتژی اعلام شده و مدون و برنامه تنظیم شده آن محسوب نمیشود. در حالیکه، سازمانها و نهادهای مدنی کاری با ساختار کلانسیاسی ندارند، برنامه اقتصادی و سیاسی جایگزین ندارند و همکاری آنها با یکدیگر جنبه اتحاد حزبی به مفهوم اشاره شده در بالا ندارد. آنها صرفا خواهان پاسداشت حقوق صنفی خویش هستند، اما هر دو فعالیت، خواهناخواه هم سیاسی است و هم اقتصادی، با تفاوتی که به آن اشاره شد.
ممکن است گفته شود هنگامی که حزبی یک نهاد مدنی راهاندازی میکند، آن نهاد وابسته به آن حزب است و خودبهخود دنبالهرو آن حزب. این سخن نیز در ظاهر درست است اما در باطن غلط. در هر نهاد مدنی افراد با گرایشها و حتی وابستگیهای سیاسی متفاوت حضور دارند و هیچکس حق ندارد خواهان پنهان کردن این گرایش و یا انکار آن شود. حتی در ترکیب رهبری یک نهاد مدنی نیز ممکن است اکثریت با دارندگان یک نظر واحد سیاسی باشد. این نیز بلامانع است. همچنان که در تمام کشورهای جهان چنین حالت و چنین موقعیتی وجود دارد. مهم این است که نهاد مدنی، مرزهای خود را با فعالیت حزبی حفظ کند؛ حتی اگر آن نهاد مدنی مورد پشتیبانی و حمایت یک حزب سیاسی باشد. بهسخنی دیگر، فعالیت مدنی و صنفی با آرمانها و اهداف صنفی و مدنی خود باید فعالیت کنند و احزاب در چارچوب برنامه و استراتژی سیاسی و اقتصادی خود. اینکه در این یا آن مرحله این خواستها به هم نزدیک یا دور شوند مهم نیست، مهم حفظ استقلال این دو است.
روزنامه شرق،26/10/91
(نام نویسنده ی این یادداشت،در روزنامه نوشته نشده است)
برخی چنین تصور میکنند که نهادهای مدنی و اهمیت آنها در سالهای آغاز جنبش اصلاحات در ایران کشف شده است. البته «نهاد مدنی» اصطلاحی نسبتا نوین است که این تازه و نوین بودن، گاه موجب فراموشی این واقعیت میشود که نهاد مدنی و فعالیت در نهادهای مدنی در ایران حداقل بیش از یکصدسال قدمت دارد.
برخی فعالان نهادهای مدنی معتقدند باید فعالانه و مستقیما در فعالیت سیاسی – اجتماعی شرکت کرد و از این رهگذر در راه تحقق مطالبات خود بکوشند. در برابر، کسانی هم وجود دارند که معتقدند نهادهای مدنی برای حفظ خود باید از داخل شدن در آوردگاههای سیاسی فاصله بگیرند و از فرصت انتخابات صرفا برای طرح خواستهای خود و بردن آن به میان مردم استفاده کنند. بهنظر این گروه، مردمی شدن این مطالبات در درازمدت موثرتر است و خود را به ساختارهای سیاسی تحمیل میکند.
صرفنظر از صحتوسقم هریک از دیدگاههای یادشده، تجربه عملی نشان میدهد که فعالیتهای مدنی حتی اگر هیچ ارتباط ارگانیکی با احزاب و سازمانهای سیاسی نداشته باشد، خودبهخود فعالیتی سیاسی و اجتماعی است؛ زیرا میکوشد پذیرش حقوق انسانی و اجتماعی خود را برای ساختارهای موجود باورپذیر کند.
حزب، دارای مرامنامه، برنامه، اهداف کوتاه مدت، درازمدت و استراتژی برای سهیم شدن در حاکمیت است. هیچ حزب واقعی این هدف خود را پنهان نمیکند و هر نوع مصالحه، حضور در جبهه و یا قرارگرفتن در کنار دیگر احزاب به معنای نفی استراتژی اعلام شده و مدون و برنامه تنظیم شده آن محسوب نمیشود. در حالیکه، سازمانها و نهادهای مدنی کاری با ساختار کلانسیاسی ندارند، برنامه اقتصادی و سیاسی جایگزین ندارند و همکاری آنها با یکدیگر جنبه اتحاد حزبی به مفهوم اشاره شده در بالا ندارد. آنها صرفا خواهان پاسداشت حقوق صنفی خویش هستند، اما هر دو فعالیت، خواهناخواه هم سیاسی است و هم اقتصادی، با تفاوتی که به آن اشاره شد.
ممکن است گفته شود هنگامی که حزبی یک نهاد مدنی راهاندازی میکند، آن نهاد وابسته به آن حزب است و خودبهخود دنبالهرو آن حزب. این سخن نیز در ظاهر درست است اما در باطن غلط. در هر نهاد مدنی افراد با گرایشها و حتی وابستگیهای سیاسی متفاوت حضور دارند و هیچکس حق ندارد خواهان پنهان کردن این گرایش و یا انکار آن شود. حتی در ترکیب رهبری یک نهاد مدنی نیز ممکن است اکثریت با دارندگان یک نظر واحد سیاسی باشد. این نیز بلامانع است. همچنان که در تمام کشورهای جهان چنین حالت و چنین موقعیتی وجود دارد. مهم این است که نهاد مدنی، مرزهای خود را با فعالیت حزبی حفظ کند؛ حتی اگر آن نهاد مدنی مورد پشتیبانی و حمایت یک حزب سیاسی باشد. بهسخنی دیگر، فعالیت مدنی و صنفی با آرمانها و اهداف صنفی و مدنی خود باید فعالیت کنند و احزاب در چارچوب برنامه و استراتژی سیاسی و اقتصادی خود. اینکه در این یا آن مرحله این خواستها به هم نزدیک یا دور شوند مهم نیست، مهم حفظ استقلال این دو است.