کاستی‌های آموزش‌‌و‌پرورش امریکا؛هزینه‌های زیاد و بازدهی کم

 

جوآ  ال هاناتی / سپتامبر 2012

برگردان : مهدی بهلولی / تارنمای نامه نیوز

 در آغاز امسال،نیویورک،میزبان نخستین نشست سران جهانی آموزش بود. گزارش پایانی این نشست را،سازمان همکاری و توسعه ی اقتصادی (OECD) برنامه ای برای ارزشیابی جهانی دانش آموزان (PISA) نوشت.  این گزارش،سامانه ی آموزشی آمریکا را،در سنجش با دیگر کشورها،"متوسط" ارزیابی نمود.

امتیازها

از امتیازهایی که تا 1000 بالا می روند،آمریکا،میانگین امتیازی پیرامون 500 دریافت کرد؛امتیاز 502 در علم ( 17 م از 34 کشور) امتیاز 500 در خواندن (14 م از 34 کشور) و امتیاز 487 در ریاضی (25 م از 34 کشور). برای کشوری که بیشتر،در زمینه های گوناگون به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در جهان شناخته می شود،این امتیازها،بی گمان،نگران کننده است. و اگر به میزان هزینه کرد آمریکا در آموزش و پرورش دقت کنیم،حتی نگران کننده تر می شود.

هزینه ها و کارکردها

این رخداد،از سر آن نیست که آمریکا- در سنجش با دیگر کشورها- در آموزش و پرورش سرمایه گذاری نکرده باشد. راست این است که آمریکا،با بیش از 800 میلیارد دلار در سال،پیشگام برجسته ی هزینه های آموزشی است- پنج برابر بیش از ژاپن،دومین کشورهزینه کننده ی آموزشی. هنگامی که ما این عدد را با خرج آموزشی کشوری همچون کانادا می سنجیم،در می یابیم که اوضاع به راستی تا چه اندازه خراب است.

کانادا سالانه چیزی پیرامون 65.4 میلیارد دلار در آموزش و پرورش هزینه می کند (حتی کمتر از 10 درصد هزینه ی آمریکا)،اما روشن شد که دانش آموزان 15 ساله ی کانادایی،در درس ریاضی،یک سال از دانش آموزان آمریکایی جلوترند،و در خواندن و در علم،بیش از نیمی از یک سال آموزشی،پیش هستند. این روند تا سطح دبیرستان نیز،متوقف نمی شود. آمریکا،نسبت به دیگر کشورهای پیشرو،پذیرای دانش آموخته ی دانشکده ای[کالج] کمتری بوده است؛فروافتادن از جایگاه دوم در 1995 به سیزدهم در 2008.

بدترین خبرها

 به هر رو،آنچه به راستی منطقی نمی نماید این است که پنداری این پول دارد ناپدید می شود. در آن نشست،شواهدی هم از این مسآله رخ نمود که هم اکنون از آموزگاران آمریکایی،پشتیبانی اندکی انجام می پذیرد. بیشتر آموزگاران در آمریکا،در آغاز کارشان،به ناگزیر به زیر وام رفته و می روند،و به صورت میانگین،تنها 60 درصد از میانگین درآمد دانش آموختگان دانشکده ای استخدام شده در دیگر زمینه ها را داشته اند. بگذریم از این که درآمد آموزگارانی که سر و کارشان با جماعت های تنگدست می افتد،اغلب از آموزگاران منطقه های ثروتمندتر،کمتر است،و هزینه ی بسیاری از لوازم ضروری خودشان را هم باید پرداخت کنند.

 همچنین شواهدی ارائه شد که آمریکا،به جای افزایش حقوق ها،بیشتر خواستار این بوده است که استانداردها را پایین بیاورد،و بسیاری از آموزگاران،فرصت های کمی داشته اند تا با یکدیگر همکاری نمایند. اینها روشن می سازند که چرا یک سوم آموزگاران تازه کار آمریکایی،در پنچ سال نخست کارشان،دست از کار می کشند.

 کشورهایی مانند سنگاپور و فنلاند،کمابیش،نگرشی سراسر مخالف این رویکرد دارند. در سنگاپور،آموزگاران خیلی خوب حقوق می گیرند،درآمدی به اندازه ی درآمد پزشکان تازه کار،و در محیطی بسیار همیارانه کار می کنند. فنلاند، به آموزگارانش اجازه می دهد تا برنامه ی کارشناسی ارشدشان را پی بگیرند،و از آنها پشتیبانی می کند؛البته در همه ی این مدت،به آنها حقوق نیز می پردازد.

تنها خبر خوب

 تنها خبر خوب برای آمریکا،که از این گزارش بیرون آمد این است که این دشواره،هم اکنون به گستره ی همگانی کشیده شده،و  دولت اوباما،دست کم کوشیده است تا به اصلاحاتی دست بزند. دولت اوباما،با پرداخت 100 میلیارد دلار به ایالت های گوناگون،تلاش داشته تا بسته ای انگیزه بخش را راه اندازی نماید،اما آیا به راستی،آنچه که این سامانه به آن نیاز دارد،پول بیشتر است؟ هر چند که رییس جمهور اوباما و آرنه دونکن،وزیر آموزش و پرورش،از این کار مهم پشتیبانی کردند،اما با مخالفت جمهوری خواهان روبرو گشت. کارشناسان و سیاستمداران،بر این باورند که جمهوری خواهان،در برابر هرگونه اصلاح آموزشی دموکرات محور،همانند ایست بازرسی نیرومندی،انجام وظیفه خواهند کرد. در هر حال،پول بیشتر،هر دشواره ی بنیادینی را،روبه راه نخواهد ساخت.

سخن پایانی

 با این که آمریکا هم اکنون،دست کم پنج برابر بیشتر از دیگر کشورها،روی آموزش و پرورش هزینه می کند و در کارکرد آموزشی،یکریز،رو به کاستی دارد،چه بسا،صرف پول بیشتر در آموزش،پاسخ فراخور نباشد.

با این همه،یک چیز روشن است،این که این سامانه،از کاستی ای رنج می برد و بایستی کاری کرد. آموزگاران،به پشتیبانی بیشتری نیاز دارند،البته نه تنها به شکل حقوق های بالا- هرچند که این کار هم می تواند کمک کند. پشتیبانی دیگر،به شکل بورس هایی است برای پیشبرد هرگونه کار آموزگار- مدار. محیطی پشتیبانگربرای همکاری آموزگاران نیز،می تواند آغازی ثمربخش باشد. ناگفته نماند که با 800 میلیاردی که سالانه در آمریکا،خرج آموزش و پرورش می شود،ما براین گمانیم که همه ی اینها،می توانند دسترس پذیر باشند.

 

جوآ  ال هاناتی / سپتامبر 2012

برگردان : مهدی بهلولی / تارنمای نامه نیوز

 در آغاز امسال،نیویورک،میزبان نخستین نشست سران جهانی آموزش بود. گزارش پایانی این نشست را،سازمان همکاری و توسعه ی اقتصادی (OECD) برنامه ای برای ارزشیابی جهانی دانش آموزان (PISA) نوشت.  این گزارش،سامانه ی آموزشی آمریکا را،در سنجش با دیگر کشورها،"متوسط" ارزیابی نمود.

امتیازها

از امتیازهایی که تا 1000 بالا می روند،آمریکا،میانگین امتیازی پیرامون 500 دریافت کرد؛امتیاز 502 در علم ( 17 م از 34 کشور) امتیاز 500 در خواندن (14 م از 34 کشور) و امتیاز 487 در ریاضی (25 م از 34 کشور). برای کشوری که بیشتر،در زمینه های گوناگون به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در جهان شناخته می شود،این امتیازها،بی گمان،نگران کننده است. و اگر به میزان هزینه کرد آمریکا در آموزش و پرورش دقت کنیم،حتی نگران کننده تر می شود.

هزینه ها و کارکردها

این رخداد،از سر آن نیست که آمریکا- در سنجش با دیگر کشورها- در آموزش و پرورش سرمایه گذاری نکرده باشد. راست این است که آمریکا،با بیش از 800 میلیارد دلار در سال،پیشگام برجسته ی هزینه های آموزشی است- پنج برابر بیش از ژاپن،دومین کشورهزینه کننده ی آموزشی. هنگامی که ما این عدد را با خرج آموزشی کشوری همچون کانادا می سنجیم،در می یابیم که اوضاع به راستی تا چه اندازه خراب است.

کانادا سالانه چیزی پیرامون 65.4 میلیارد دلار در آموزش و پرورش هزینه می کند (حتی کمتر از 10 درصد هزینه ی آمریکا)،اما روشن شد که دانش آموزان 15 ساله ی کانادایی،در درس ریاضی،یک سال از دانش آموزان آمریکایی جلوترند،و در خواندن و در علم،بیش از نیمی از یک سال آموزشی،پیش هستند. این روند تا سطح دبیرستان نیز،متوقف نمی شود. آمریکا،نسبت به دیگر کشورهای پیشرو،پذیرای دانش آموخته ی دانشکده ای[کالج] کمتری بوده است؛فروافتادن از جایگاه دوم در 1995 به سیزدهم در 2008.

بدترین خبرها

 به هر رو،آنچه به راستی منطقی نمی نماید این است که پنداری این پول دارد ناپدید می شود. در آن نشست،شواهدی هم از این مسآله رخ نمود که هم اکنون از آموزگاران آمریکایی،پشتیبانی اندکی انجام می پذیرد. بیشتر آموزگاران در آمریکا،در آغاز کارشان،به ناگزیر به زیر وام رفته و می روند،و به صورت میانگین،تنها 60 درصد از میانگین درآمد دانش آموختگان دانشکده ای استخدام شده در دیگر زمینه ها را داشته اند. بگذریم از این که درآمد آموزگارانی که سر و کارشان با جماعت های تنگدست می افتد،اغلب از آموزگاران منطقه های ثروتمندتر،کمتر است،و هزینه ی بسیاری از لوازم ضروری خودشان را هم باید پرداخت کنند.

 همچنین شواهدی ارائه شد که آمریکا،به جای افزایش حقوق ها،بیشتر خواستار این بوده است که استانداردها را پایین بیاورد،و بسیاری از آموزگاران،فرصت های کمی داشته اند تا با یکدیگر همکاری نمایند. اینها روشن می سازند که چرا یک سوم آموزگاران تازه کار آمریکایی،در پنچ سال نخست کارشان،دست از کار می کشند.

 کشورهایی مانند سنگاپور و فنلاند،کمابیش،نگرشی سراسر مخالف این رویکرد دارند. در سنگاپور،آموزگاران خیلی خوب حقوق می گیرند،درآمدی به اندازه ی درآمد پزشکان تازه کار،و در محیطی بسیار همیارانه کار می کنند. فنلاند، به آموزگارانش اجازه می دهد تا برنامه ی کارشناسی ارشدشان را پی بگیرند،و از آنها پشتیبانی می کند؛البته در همه ی این مدت،به آنها حقوق نیز می پردازد.

تنها خبر خوب

 تنها خبر خوب برای آمریکا،که از این گزارش بیرون آمد این است که این دشواره،هم اکنون به گستره ی همگانی کشیده شده،و  دولت اوباما،دست کم کوشیده است تا به اصلاحاتی دست بزند. دولت اوباما،با پرداخت 100 میلیارد دلار به ایالت های گوناگون،تلاش داشته تا بسته ای انگیزه بخش را راه اندازی نماید،اما آیا به راستی،آنچه که این سامانه به آن نیاز دارد،پول بیشتر است؟ هر چند که رییس جمهور اوباما و آرنه دونکن،وزیر آموزش و پرورش،از این کار مهم پشتیبانی کردند،اما با مخالفت جمهوری خواهان روبرو گشت. کارشناسان و سیاستمداران،بر این باورند که جمهوری خواهان،در برابر هرگونه اصلاح آموزشی دموکرات محور،همانند ایست بازرسی نیرومندی،انجام وظیفه خواهند کرد. در هر حال،پول بیشتر،هر دشواره ی بنیادینی را،روبه راه نخواهد ساخت.

سخن پایانی

 با این که آمریکا هم اکنون،دست کم پنج برابر بیشتر از دیگر کشورها،روی آموزش و پرورش هزینه می کند و در کارکرد آموزشی،یکریز،رو به کاستی دارد،چه بسا،صرف پول بیشتر در آموزش،پاسخ فراخور نباشد.

با این همه،یک چیز روشن است،این که این سامانه،از کاستی ای رنج می برد و بایستی کاری کرد. آموزگاران،به پشتیبانی بیشتری نیاز دارند،البته نه تنها به شکل حقوق های بالا- هرچند که این کار هم می تواند کمک کند. پشتیبانی دیگر،به شکل بورس هایی است برای پیشبرد هرگونه کار آموزگار- مدار. محیطی پشتیبانگربرای همکاری آموزگاران نیز،می تواند آغازی ثمربخش باشد. ناگفته نماند که با 800 میلیاردی که سالانه در آمریکا،خرج آموزش و پرورش می شود،ما براین گمانیم که همه ی اینها،می توانند دسترس پذیر باشند.

بن گرفت : 

  http://namehnews.ir/News/Item/14929/4/%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4--%D9%88-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%87%D8%B2%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%85.html

برای دیدن متن انگلیسی : 

http://finance.yahoo.com/news/whats-wrong-americas-education-system-213348441.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد