آب دادن به درخت همسایه!

 محمد تقی فلاحی،روزنامه بهار،26/9/91

ضرب المثلی هندی می گوید:" پرورش دختر مانند آب دادن به درخت خانه ی همسایه است". به یاد می آورم توضیحات برخی از پدر و مادرهای یک یا دو نسل پیش را که برای مخالفت با ادامه تحصیل فرزندان دختر خود دلیل می آوردند که "دختر متعلق به مردم است" به این معنا که به هر حال ازدواج می کند و می رود؛بنابراین نباید برای او سرمایه گذاری زیادی کرد.

به نظر می رسد این تفکر عامیانه اکنون به شکلی سازمان یافته تر خود را به سطحی بالاتر از افراد عامی جامعه و به رده تصمیم گیری و قانون گذاری رسانده است. پی گیری طرح هایی نظیر کاهش تعداد یا عدم پذیرش دختران در برخی رشته های دانشگاهی،تشویق زنان کارمند به کار نیمه وقت یا رو آوردن به خانه نشینی ،طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و حتی مهد کودک ها ویا اخیراً ایجاد محدودیت برای صدور گذرنامه برای دختران مجرد کمتر از 40 سال؛همه و همه حکایت از نوعی نگرش خاص نسبت به زنان است که با واقعیت های موجود جامعه ناسازگار ی دارد. جالب آن که توجیه همیشگی برای چنین طرح ها و لوایحی صیانت از زنان و حفظ کرامت انسانی شان عنوان می شود. می توان اینگونه تعبیر نمود زنانی که مشارکتی همه جانبه درمسائل مربوط به خانواده دارند و یا در شرایط سخت اقتصادی پا به پای همسران خود تلاش می نمایند تا بار مشکلات خانواده را کاهش دهند،کرامت انسانی شان کاهش یافته است؛دخترانی که با تلاش شبانه روزی رتبه های  بهتری برای ورود به رشته های مختلف دانشگاهی کسب می کنند،صلاحیت کافی برای انتخاب رشته تحصیلی مورد علاقه خود ندارند و در میان همین دختران که تحصیلات عالی نیز دارند،اگر هنوز مجرد یا مطلقه باشند و کمتر از 40 سال،توانایی تشخیص خوب و بد خود را ندارند و ولی قهری آنان باید اجازه خروج از کشور را به آن ها بدهد.

نیاز به توضیح ندارد که این تفکرات با آموزه های دینی همخوان نیست چرا که مدعی هستیم دین اسلام زنان را در عربستان زمان پیامبر از یک کالا که جزء اموال مرد محسوب می شد- بنابراین هرچه تعدادش برای یک مرد بیشتر، بهتر-خارج نمود.پیامبر با زنی ازدواج کرد که پیشه اش تجارت بود و دختری را پرورد که پابه پای همسرش با ناملایمات اجتماعی مقابله کرد. از سوی دیگر از افتخارات مکرر اعلام شده جمهوری اسلامی ایران حضور چشمگیر زنان بعد از انقلاب در گستره های تحصیل و فعالیت های اقتصادی و اجتماعی است.اگر چنین است -که هست- با چه توجیهی برای حضور نسل های دوم و سوم این زنان که کاملاً هم در همین دوران رشد کرده و آموزش دیده اند،در عرصه اجتماع موانع ریز و درشت می تراشیم. در حالی که عدالت ، عقلانیت و ضرورت های روند توسعه کشور حکم می کند حضور زنان در گستره فعالیت های اقتصادی و اجتماعی تشویق و تسهیل گردد.مگر این که به این نتیجه رسیده باشیم که طبقات متوسط شهری که بیشترین زنان تحصیل کرده و خواهان عدالت اجتماعی در میان آنان قرار دارند،راهی را می روند که دلخواه تصمیم گیران نیست.

 

محمد تقی فلاحی،روزنامه بهار،26/9/91

ضرب المثلی هندی می گوید:" پرورش دختر مانند آب دادن به درخت خانه ی همسایه است". به یاد می آورم توضیحات برخی از پدر و مادرهای یک یا دو نسل پیش را که برای مخالفت با ادامه تحصیل فرزندان دختر خود دلیل می آوردند که "دختر متعلق به مردم است" به این معنا که به هر حال ازدواج می کند و می رود؛بنابراین نباید برای او سرمایه گذاری زیادی کرد.

به نظر می رسد این تفکر عامیانه اکنون به شکلی سازمان یافته تر خود را به سطحی بالاتر از افراد عامی جامعه و به رده تصمیم گیری و قانون گذاری رسانده است. پی گیری طرح هایی نظیر کاهش تعداد یا عدم پذیرش دختران در برخی رشته های دانشگاهی،تشویق زنان کارمند به کار نیمه وقت یا رو آوردن به خانه نشینی ،طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و حتی مهد کودک ها ویا اخیراً ایجاد محدودیت برای صدور گذرنامه برای دختران مجرد کمتر از 40 سال؛همه و همه حکایت از نوعی نگرش خاص نسبت به زنان است که با واقعیت های موجود جامعه ناسازگار ی دارد. جالب آن که توجیه همیشگی برای چنین طرح ها و لوایحی صیانت از زنان و حفظ کرامت انسانی شان عنوان می شود. می توان اینگونه تعبیر نمود زنانی که مشارکتی همه جانبه درمسائل مربوط به خانواده دارند و یا در شرایط سخت اقتصادی پا به پای همسران خود تلاش می نمایند تا بار مشکلات خانواده را کاهش دهند،کرامت انسانی شان کاهش یافته است؛دخترانی که با تلاش شبانه روزی رتبه های  بهتری برای ورود به رشته های مختلف دانشگاهی کسب می کنند،صلاحیت کافی برای انتخاب رشته تحصیلی مورد علاقه خود ندارند و در میان همین دختران که تحصیلات عالی نیز دارند،اگر هنوز مجرد یا مطلقه باشند و کمتر از 40 سال،توانایی تشخیص خوب و بد خود را ندارند و ولی قهری آنان باید اجازه خروج از کشور را به آن ها بدهد.

نیاز به توضیح ندارد که این تفکرات با آموزه های دینی همخوان نیست چرا که مدعی هستیم دین اسلام زنان را در عربستان زمان پیامبر از یک کالا که جزء اموال مرد محسوب می شد- بنابراین هرچه تعدادش برای یک مرد بیشتر، بهتر-خارج نمود.پیامبر با زنی ازدواج کرد که پیشه اش تجارت بود و دختری را پرورد که پابه پای همسرش با ناملایمات اجتماعی مقابله کرد. از سوی دیگر از افتخارات مکرر اعلام شده جمهوری اسلامی ایران حضور چشمگیر زنان بعد از انقلاب در گستره های تحصیل و فعالیت های اقتصادی و اجتماعی است.اگر چنین است -که هست- با چه توجیهی برای حضور نسل های دوم و سوم این زنان که کاملاً هم در همین دوران رشد کرده و آموزش دیده اند،در عرصه اجتماع موانع ریز و درشت می تراشیم. در حالی که عدالت ، عقلانیت و ضرورت های روند توسعه کشور حکم می کند حضور زنان در گستره فعالیت های اقتصادی و اجتماعی تشویق و تسهیل گردد.مگر این که به این نتیجه رسیده باشیم که طبقات متوسط شهری که بیشترین زنان تحصیل کرده و خواهان عدالت اجتماعی در میان آنان قرار دارند،راهی را می روند که دلخواه تصمیم گیران نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد