کیفیت،حلقه ی گمشده ی آموزش فنی- حرفه ای

 

محمد تقی فلاحی،روزنامه قانون،28/8/91

در هفته گذشته نخستین همایش علمی توسعه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و کاردانش برگزار گردید و طی آن سخنان فراوانی از جانب وزیر ، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش و... مبنی بر تلاش و برنامه ریزی برای گسترش این نوع آموزش مطرح شد. اولین نکته برجسته در این سخنان همانند دیگر سخنرانی های از این دست ارائه آمار افزایش چشمگیر تعداد هنرستان های کشور و رشد قابل توجه گرایش به تحصیل در شاخه فنی و حرفه ای است.از جمله تأسیس 1200 هنرستان تنها در سال اخیرو یا افزایش سهم دختران در این نوع آموزش به 40 درصد.

بی تردید قدر مطلق افزایش تعداد دانش آموزان فنی و حرفه ای نسبت به شاخه نظری موجب خشنودی است،اما بررسی موضوع در گستره ای وسیع تر پرسش هایی را ایجاد می نماید. نخست این که آموزش های فنی در هنرستان ها ی ما تا چه میزان با تحولات فن آورانه جدید همگام بوده است. آموزش های حرفه ای با استانداردهای قابل قبول هزینه های سنگینی دارد. با شرایط بودجه ای موجود آموزش و پرورش همراه شدن با این تحولات اگر نگوییم ناممکن دست کم دشوار به نظر می رسد . به ویژه هنگامی که در همین همایش می شنویم نقشه جامع علمی کشور افق حضور 70 درصدی دانش آموزان در هنرستان ها را دنبال می کند.

نکته دیگر این که بخش آموزش کشور(محیط تحصیل که در این جا منظور هنرستان است) چقدر با صنایع و کارگاه های فنی کشور ارتباط دارد.اگر قرار است در این نوع آموزش افرادی با رده تخصصی میانی و پایین برای ورود به بازار کار تربیت شوند،چه میزان اطلاعات از نیازهای بازار کار و چه میزان هماهنگی میان کمیت و کیفیت کاری افراد آموزش دیده در هنرستان ها و مراکز کاردانش، با تقاضای نیروی کار در مراکز کوچک و بزرگ صنعتی و اداری کشور وجود دارد؟

گرایش غالب در خانواده های ایرانی سوق دادن فرزندان به شاخه نظری جهت ادامه تحصیل در دانشگاه است و گرفتن مدارک تحصیلی بالاتر.در آیین نامه های آموزش و پرورش هم نوع هدایت تحصیلی دانش آموزان اعتبار بیشتری به شاخه های نظری می دهد. تأسف آورتر اینکه در سال تحصیلی جاری به دلیل اجرای شتابزده بخش هایی از سند تحول بنیادین و حذف مردودی از دوره راهنمایی و دبیرستان ؛بنابر این شده است که دانش آموزان سال اول دبیرستان که در امتحانات شهریور نیز نمره قبولی کسب نمی کنند،پس از یک مرحله امتحان دیگر به مراکز کاردانش هدایت شوند. بدون توجه به علاقه و استعداد شان.این موضوع جدای از پیامدهای منفی دیگر،اعتبار آموزش های فنی و حرفه ای را باز هم پایین تر می آورد. این مراکز را به محل تجمع افراد بی انگیزه به تحصیل تبدیل می نماید که با نازل ترین کیفیتِ آموزش، تنها عده ای از نوجوانان را نگهداری نموده و به هر ترتیب دیپلمی به آن ها می دهد.ورود این افراد به بازار کار تازه آغاز آموزش واقعی آن هاست.ناگفته پیداست این شیوه هزینه های مادی و معنوی بی حسابی را به جامعه و افراد وارد می آورد.

صرف نظر از بیگانگی محیط های کار و آموزش با یکدیگر، به راستی در سطح کلان چه میزان اطلاعات از نیازهای بخش صنایع و اقتصاد کشور مثلاً برای ده سال آینده و یا سال 1404 وجود دارد و از آن چه موجود است،چه میزان هنگام برنامه ریزی یا ایجاد و گسترش مراکز فنی و حرفه ای مورد استفاده قرار می گیرد؟به نظر می رسد همانند دانشگاه ها ،آموزش و پرورش نیز راه خود را می رود و بازار کار نیز راه خود.

 

محمد تقی فلاحی،روزنامه قانون،28/8/91

در هفته گذشته نخستین همایش علمی توسعه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و کاردانش برگزار گردید و طی آن سخنان فراوانی از جانب وزیر ، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش و... مبنی بر تلاش و برنامه ریزی برای گسترش این نوع آموزش مطرح شد. اولین نکته برجسته در این سخنان همانند دیگر سخنرانی های از این دست ارائه آمار افزایش چشمگیر تعداد هنرستان های کشور و رشد قابل توجه گرایش به تحصیل در شاخه فنی و حرفه ای است.از جمله تأسیس 1200 هنرستان تنها در سال اخیرو یا افزایش سهم دختران در این نوع آموزش به 40 درصد.

بی تردید قدر مطلق افزایش تعداد دانش آموزان فنی و حرفه ای نسبت به شاخه نظری موجب خشنودی است،اما بررسی موضوع در گستره ای وسیع تر پرسش هایی را ایجاد می نماید. نخست این که آموزش های فنی در هنرستان ها ی ما تا چه میزان با تحولات فن آورانه جدید همگام بوده است. آموزش های حرفه ای با استانداردهای قابل قبول هزینه های سنگینی دارد. با شرایط بودجه ای موجود آموزش و پرورش همراه شدن با این تحولات اگر نگوییم ناممکن دست کم دشوار به نظر می رسد . به ویژه هنگامی که در همین همایش می شنویم نقشه جامع علمی کشور افق حضور 70 درصدی دانش آموزان در هنرستان ها را دنبال می کند.

نکته دیگر این که بخش آموزش کشور(محیط تحصیل که در این جا منظور هنرستان است) چقدر با صنایع و کارگاه های فنی کشور ارتباط دارد.اگر قرار است در این نوع آموزش افرادی با رده تخصصی میانی و پایین برای ورود به بازار کار تربیت شوند،چه میزان اطلاعات از نیازهای بازار کار و چه میزان هماهنگی میان کمیت و کیفیت کاری افراد آموزش دیده در هنرستان ها و مراکز کاردانش، با تقاضای نیروی کار در مراکز کوچک و بزرگ صنعتی و اداری کشور وجود دارد؟

گرایش غالب در خانواده های ایرانی سوق دادن فرزندان به شاخه نظری جهت ادامه تحصیل در دانشگاه است و گرفتن مدارک تحصیلی بالاتر.در آیین نامه های آموزش و پرورش هم نوع هدایت تحصیلی دانش آموزان اعتبار بیشتری به شاخه های نظری می دهد. تأسف آورتر اینکه در سال تحصیلی جاری به دلیل اجرای شتابزده بخش هایی از سند تحول بنیادین و حذف مردودی از دوره راهنمایی و دبیرستان ؛بنابر این شده است که دانش آموزان سال اول دبیرستان که در امتحانات شهریور نیز نمره قبولی کسب نمی کنند،پس از یک مرحله امتحان دیگر به مراکز کاردانش هدایت شوند. بدون توجه به علاقه و استعداد شان.این موضوع جدای از پیامدهای منفی دیگر،اعتبار آموزش های فنی و حرفه ای را باز هم پایین تر می آورد. این مراکز را به محل تجمع افراد بی انگیزه به تحصیل تبدیل می نماید که با نازل ترین کیفیتِ آموزش، تنها عده ای از نوجوانان را نگهداری نموده و به هر ترتیب دیپلمی به آن ها می دهد.ورود این افراد به بازار کار تازه آغاز آموزش واقعی آن هاست.ناگفته پیداست این شیوه هزینه های مادی و معنوی بی حسابی را به جامعه و افراد وارد می آورد.

صرف نظر از بیگانگی محیط های کار و آموزش با یکدیگر، به راستی در سطح کلان چه میزان اطلاعات از نیازهای بخش صنایع و اقتصاد کشور مثلاً برای ده سال آینده و یا سال 1404 وجود دارد و از آن چه موجود است،چه میزان هنگام برنامه ریزی یا ایجاد و گسترش مراکز فنی و حرفه ای مورد استفاده قرار می گیرد؟به نظر می رسد همانند دانشگاه ها ،آموزش و پرورش نیز راه خود را می رود و بازار کار نیز راه خود.

نظرات 1 + ارسال نظر
صریر دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ب.ظ http://ashu.blogfa.com

سلام طنز جدید"خدمات ویژه آموزش پرورش" را در صریر بخوانید.
http://ashu.blogfa.com/

درود به شما
از اطلاع رسانی و نوشته تان سپاسگزارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد