فرهنگیان همچنان منتظر دریافت مطالبات
روزنامه اعتماد،10 بهمن 92
آنچه تحت عنوان «میراث بدهی دولت قبلی» این روزها زیاد تکرار می شود آموزش و پرورش را با حجم مطالبات و معوقات انباشت شده معلمانی روبه رو کرده است که بی صبرانه منتظر اجرای قول وزیر هستند. علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش و معاونان او قول پرداخت مطالبات فرهنگیان را تا پایان این هفته داده اند. بودجه آموزش و پرورش در این دوره 19 هزار میلیارد تومان بود. در قالب این بودجه کمیسیون تلفیق مجلس طرح آموزش و پرورش مبنی بر «خرید خدمت از مدارس غیردولتی» را تصویب کرد و طرح سرانه یی شدن بودجه مدارس و آنچه تحت عنوان «مدرسه محوری» مطرح است، از سوی آموزش و پرورش دنبال می شود. این طرح های جدید و سازوکار اجرایی آن با توجه به کسری بودجه چهار هزار میلیارد تومانی آموزش و پرورش برای فرهنگیان ابهاماتی دارد و آنها را بیش از پیش نگران معوقاتی همچون سهم آموزش و پرورش در پرداخت حق بیمه طلایی فرهنگیان، سرانه مدارس، پاداش بازنشستگان، حق الزحمه ها و... که از دولت قبلی تلنبار شده است، می کند.
اسماعیل عبدی، دبیر کل کانون صنفی معلمان در گفت وگو با «اعتماد» از آخرین وضعیت مطالبات فرهنگیان می گوید.
مطالبات عقب مانده فرهنگیان که وزیر قول پرداخت بخشی از آن را تا پایان هفته داده است، شامل چه مطالباتی است؟
پرداخت حق التدریس آموزگاران و دبیران مدارس که از اردیبهشت سال گذشته تاکنون پرداخت نشده است. اضافه کار نیروهای ستادی مدارس مثل معاونان، مدیران هم بخشی از مطالبات است. سهم بیمه طلایی فرهنگیان شاغل در سال 91 و پاداش پایان خدمت بخشی از فرهنگیان شاغل هم پرداخت نشده. سرانه آموزشی مدارس به طور کامل ابهام دارد و وضعیت مشخصی ندارد. بودجه سال 93 هم ابهام دارد. درباره امتحانات نهایی امتحانات خرداد ماه 92 و دی ماه 92 هر مراقبی به طور متوسط 200 تومان طلب دارد. حوزه های تصحیح و اجرا هم بین 400-200 هزار تومان طلب دارند.
فرهنگیان بابت بیمه طلایی چقدر از آموزش و پرورش طلب دارند؟
هر خانواده حدودا 300 هزار تومان بابت حق بیمه طلایی از آموزش و پرورش طلب دارند که اگر در تعداد معلمان دارای بیمه طلایی ضرب شود رقم قابل توجهی می شود.
سرانه مدارس از چه زمانی پرداخت نشده است؟
پرداخت سرانه مدارس حدود دو سال است که ابهام دارد و پولی هم که پرداخت می شود صرف هزینه های جاری مدارس مثل هزینه آ ب و برق و کاغذ می شود. سال گذشته پنج هزار دانش آموز بازمانده از تحصیل به دلیل پرداخت نشدن سرانه آموزشی مدارس داشتیم.
چه میزان از این معوقات مربوط به دوره قبلی است؟
اضافه کار معلمان از مهر امسال به دوش دولت جدید است. یک بخشی از ماه فروردین و اردیبهشت سال گذشته هم باقی مانده است. حق الزحمه امتحانات نهایی سال گذشته خرداد ماه هم به این معوقات باید اضافه کنیم. درباره مطالبات مهم ترین بحث اضافه کاری معلمان است. فرهنگیان در این سال ها چون حقوق شان متناسب با نرخ تورم نبود، برای حل مشکلات مالی شان به گرفتن اضافه کار رو آوردند. متاسفانه این اضافه کاری ها از اردیبهشت سال گذشته پرداخت نشده است. خیلی از جاها تومارهایی جمع شده که همکاران سر کلاس حاضر نشوند و این به آموزش لطمه می زند. حجم بدهی هایی که دولت پیشین برای این دولت در بخش های مختلف گذاشته خیلی زیاد است.
پاسخ آموزش و پرورش برای پرداخت معوقات و مطالبات چیست؟
آقای فانی در 10 آذرماه 92 در تلویزیون اعلام کرد معوقات معلمان را به طور قطع پرداخت می کنیم. علاوه بر آن آقای عمادی، معاون وزیر در خراسان گفته بود معوقات معلمان حق الزحمه یی در دی ماه پرداخت می شود که هنوز پرداخت نشده است. قائم مقام وزیر هم چند روز پیش اعلام کرد با اعتبارات مکملی که به استان ها فرستاده می شود این مشکل را حل می کند. به هر حال الان فضای آموزش و پرورش کمی ملتهب است و ما نگران این موضوع هستیم. البته ما دولت را هم درک می کنیم یعنی می دانیم میراث بدهی وجود داشته است اما در هر صورت حق اعتراض برای معلمان حق درستی است و باید نسبت به پرداخت نشدن حقوق خودشان این اعتراض را به گوش مسوولان برسانند.
به نظر شما با اجرای طرح سرانه یی شدن بودجه و مدرسه محوری در آموزش و پرورش پرداخت مطالبات فرهنگیان سریع تر نمی شود؟
آموزش و پرورش طرحی را دنبال می کند که بر اساس آن با رعایت اصول قانون اساسی اموال منقول غیر مازاد را از طریق انتشار آگهی به مزایده عمومی بگذارد و حتی تغییر کاربری دهد. پیش بینی شده مدیر مدارس حقوق معلمان را بدهند و اختیارات مالی به مدیران تفویض شود. این طرح یادآور طرح های شتابزده آموزش و پرورش در دوران پیشین است. با توجه به اینکه به شکل متناسب نیروی انسانی مان توزیع نشده است و برخی مدارس بهره مند هستند و برخی نیستند، این موضوع نگران کننده است که آیا این تفویض اختیارات به مدیران قابلیت اجرایی دارد. ساز و کار اجرای این طرح ها مشخص نیست و مسوولان باید درباره این ابهامات توضیح دهند.
اختصاص بودجه آموزش و پرورش برای بخش های مختلف در لایحه بودجه 93 را چطور ارزیابی می کنید؟
در حال حاضر حدود 2400 میلیارد تومان میراث بدهی دولت قبلی است. 30 هزار میلیارد تومان برای فرهنگ تصویب کردند که 20 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش و شش هزار میلیارد تومان به وزارت علوم می رسد. با توجه به افزایش بودجه ما شاهد کسری بودجه هستیم. این از سال های قبل وجود داشته است. یک بخشی از بودجه را برای سند تحول بنیادین که مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است هزینه می کنند .830 میلیارد تومان بودجه پیشنهادی عمرانی برای آموزش و پرورش داشتیم. این بودجه در سال 92، 930 میلیارد تومان بوده و امسال به جای افزایش کاهش داشته است. 440 میلیارد تومان بابت تخریب مدارس و مقاوم سازی بوده است. 200 میلیارد تومان هم برای استاندارد سازی سیستم گرمایشی مدارس در نظر گرفته شده است. فضای آموزشی ورزشی برای هر دانش آموز کمتر از 17 صدم است. لازم است مسوولان به این بخش توجه داشته باشند.
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،9 بهمن 92
هفتم بهمن ماه گزارشی از همایش "میثاق جامعه مدنی با مسئولان برای آسمان آبی" در روزنامه آرمان منتشر شد. در این همایش،گروهی از شخصیت های شناخته شده هنری،دانشگاهی،سیاسی،کنشگران زیست محیطی مانند زرین کلک،زیبا کلام،فاطمه راکعی،منیژه حکمت،رویا طلوعی و ... سخنرانی کردند و هر یک از پنجره نگاه خویش نگرانی از هوای آلوده تهران- کشور- را بیان نمودند. بنابر گزارش روزنامه آرمان،سه تن از وزیران دولت تدبیر و امید نیز به این همایش فراخوانده شده بودند که هیچکدام نیامدند! در کنار این گزارش گفتگوی خوب و سودمندی با معصومه ابتکار،رییس سازمان محیط زیست نیز انجام گرفته بود. گرچه گفتگو و گزارش پیرامون پاسداری و گرامیداشت محیط زیست به ویژه از میان بردن آلودگی هوا بود،اما یک چیز در هر دوی آنها نادیده گرفته شده بود. در همایش میثاق جامعه مدنی،وزیر آموزش و پرورش و یا حتی نماینده ای از تشکل های فرهنگیان دعوت نشده بود. در گفتگوی خانم ابتکار نیز جایگاهی برای آموزش و پرورش و تربیت زیست محیطی نسل آینده دیده نمی شد. تنها در یک جای همایش و آن هم لابه لای سخنان علی رضا معماریان- دام پزشک پلنگ تنکابنی- بود که با جمله "می شود فرهنگ سازی را از بچه ها آغاز کرد " یادی از آموزش و بچه های سزاوار آن شده بود که آن هم در ادامه با جمله "اما حیات وحش ایران آنقدر فرصت ندارد که به آن زمان برسد..." بی اثر گردید. جدا از این که ممکن بود وزیر آموزش و پرورش نیز رفتاری مانند دیگر همکاران اش نشان می داد و به همایش نمی آمد! این بی توجهی به آموزش در همایش و گفتگوی رییس،نشان از دردی ژرف در جامعه ما دارد. درد،از آن رو که با توجه به کارکردهای نوین آموزش و تاثیر بی مانند آن بر زندگی انسان امروزین،نه تنها فرادستان،که اندیشمندان، روشنفکران، هنرمندان، دانشگاهیان و ... همچنان بر نقش بی همتای آموزش در دگرگونی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و از همه ارزنده تر زیست محیطی بی توجه و تا اندازه ای بی خبرند! امروزه یکی از ارزنده ترین هدف های آموزش،پرورش شهروندان دانا بر حقوق خویش و دیگران و توانا بر زیستی اجتماعیِ استوار بر پاسخگویی و پرسشگری است. تجربه ی کشورهای کامیاب در توسعه فراگیر،نشان از توجه محوری بر آموزش شهروندان دارد و بی گمان راه شکوفایی هر جامعه ای از پشت نیمکت های کلاس و صف های مدرسه می گذرد. در این میان یکی از بنیادی ترین بخش آموزش های شهروندی،نهادینه کردن پاسداشت و گرامیداشت زیست بوم است. امروزه با روش های گوناگون از جمله گفتگو در کلاس های حلقه ای،بازدیدهای گروهی از طبیعت و باغ وحش ها،ساخت و نمایش فیلم های کارتونی،نوشتن انشاء، بازی در نمایش و یا دیدن آن،همکاری گروهی در پاکیزه کردن مدرسه،کلاس،مکان های عمومی،تفریحگاه ها،کوه ها و ... بیش از پیش کودکان را با جهان بیرون از مدرسه و خانه آشنا کرده و با طبیعت آشتی می دهند. پیامد پیوندِ زیبا و آرامش بخش انسان با طبیعت،پاسداری از منابع گیاهی و جانوری کره زمین و دراز تر کردن عمر این دُردانه آبی رنگ جهان و به دنبال اش نسل انسان است. بی گمان بسیاری از آسیب های زیست محیطی کره زمین پیامد سودجویی و ندانم کاری های انسان است. انسانی که باید راه های بهربرداری از منابع طبیعی را بیاموزد و به دیگران نیز بیاموزاند. اگر امروز همه ما در شهرهای بزرگ و متوسط ایران دود و آلودگی– سم – را در شش های خویش حس می کنیم و به دیگران نیز می خورانیم،بی گمان ریشه در عدم آموزش در گذشته یمان دارد. شهروندی که با حقوق خویش آشنا باشد،نه خود سبب آلودگی و نابودی زیست بوم می شود و نه به دیگران اجازه ی چنین کاری را می دهد. خانم ابتکار در بخشی از سخنان اش می گوید آلودگی شهری مانند تهران چیزی نیست که یکی دو روزه حل شود،پاک سازی هوا نیاز به برنامه و راه حل دارد.ایشان شهرهایی مانند توکیو،لندن و مکزیکو را مثال می زند که در فرآیندی بیست ساله پاکیزه شده اند و با این گفته به زمانبر بودن برنامه ها اشاره می کند. خانم ابتکار باید بداند که برنامه هایی به این اهمیت و فراگیری،بدون همکاری و همیاری شهروندان پیاده شدنی نیست. تا شهروندان به حدی از آگاهی نرسند که به اندازه ی یک تن در آلودگی محیط زیست نقش دارند و باید وظیفه خویش را در برابر خود و شهروندان دیگر انجام دهند،بهترین برنامه ها،پایانی نگران کننده خواهند داشت. راه آشنایی با حقوق و وظایف شهروندی هم،آموزش کارا و فراگیر کودکان،نوجوانان و جوانان است. خانم ابتکار و برگزار کنندگان همایش باید بدانند که امروز،همان بیست سال آینده است با شرایطی بسیار بدتر از گذشته! نسل امروز تشنه یادگیری زیستِ آگاهانه،آرام و پاک در آینده است. پس امروز و آموزش کودکان و نوجوانان کنونی را هم از دست ندهیم،که شاید فرصتی باقی نباشد!
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،8 بهمن 92
موجودی کوچک، زرد رنگ و تپل با سبیلهای پُرپشت در مسیری نورانی از آسمان فرود میآید و پند و اندرز را میآغازد. او خویش را نگهبان درختان میخواند و بیهیچ زور و فشار و دستافزاری، جوان جویای نام و نان را از نابودی درختان منع میکند و میترساند. همان جوانی که کامیابیاش در گرو بریدن درختان زیبا با برگهای سرخِ پنبهای است. اما جوان سرمست از کامیابیهای پیدرپی! شورش بر طبیعت را آنقدر ادامه میدهد که از سرزمین سبز و زیبای خیالی! چیزی جز دود و سیاهی و زشتی بر جای نمیماند. فیلم کارتونی «لوراکس» یکی از ارزشمندترین فیلمهای آموزشی در پیوند با گرامیداشت و پاسداشتِ محیطزیست است. داستان بیآنکه از گچ و تخته و مدرسه و امر و نهی و فرمول و نمره! بهره بگیرد، به ژرفترین و گستردهترین گرفتاری امروزِ جهان، یعنی نابودی زمین میپردازد و کودکان را در فرآیندِ نجات زمین با خود همراه و همدل میکند. ابزار این شخصیت کارتونی دوست داشتنی، آینهای از آینده است و بازنمایی سرنوشتی که سیاره نیلگون ما، گیاهان و جانورانِ روی آن را به پایانی دردناک نزدیک میکند. امروزه یکی از کارکردهای ارزنده آموزشوپرورش را شهروندپروری و آموزشهای شهروندی میدانند و یکی از بخشهای مهم این گونه آموزشها هم، پاسداری از زیستبوم و گرامیداشت آن است. این آموزشها از آنرو است که امروزه نگین منظومه شمسی، یعنی زمین بیش از هر زمان دیگری نیاز به یاری دارد. آلودگی هوا، آب و خاک، بهرهبرداری بیش از اندازه از جنگلها، افزایش بیش از اندازه گازهای گلخانهای و بالا رفتن دمای زمین، آب شدن یخهای قطبی و دگرگونی ناخوشایند زیستگاههای طبیعی انسان و جانداران و... اندیشمندان را بر آن داشته است تا شهروندان امروز و نسلهای فردا را بهگونهای آموزش دهند که بیش از گذشتگان بر زیستگاه خویش دل بسوزانند و با همیاری و همکاری جهانی، زمینِ به نفسافتاده را جانی تازه دهند. از اینرو سزاوارترین کسانی که باید همزیستی با زمین و گیاهان و جانداران روی آن را بیاموزند، کودکان، نوجوانان و جواناناند. اما این کار آیا از ساختار آموزشی ما
بر میآید؟ دیدگاه حاکم بر فرهنگ آموزشی ما نمرهگرا و مدرکمدار است. این دیدگاه در پستوهای فرهنگ آموزشی ما لانه کرده است و شوربختانه بسیاری از کاربهدستان آموزشی نیز هیزم بر این آتش فراگیر میریزند و بر آن دامن میزنند، تا جایی که برای درس ریاضی و علوم دوم دبستان کلاسهای تقویتی میگذارند و با خشنودی خبر از انتشار کتابهای کمکدرسی برای دبستانیها میدهند! تمرکز بیش از اندازه بر نمره و معدل، آموزش را از مهمترین کارکرد آن یعنی پرورش شهروندان دانا و توانا غافل کرده که پیامدهای ناگوار آن را هر روز در کوچه و پسکوچههای شهرهایمان میبینیم و حس میکنیم و باز هم در را بر پاشنه پیشین میگردانیم! بیگمان جای چنین آموزشهایی در ساختار آموزشی ما خالی است. برای نمونه میتوان در برنامه درسی دبستانها زنگی را گنجاند و در آن با برپایی گفتوگوهایی درباره دشواریهای زندگی روزمره مانند آلودگی هوا، خشونت، بریدن گسترده درختان، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و... اندیشههای کودکان و نوجوانان را به بازی گرفت و برای برونرفت از این گرفتاریها از آنها راهحل خواست یا در این زنگها فیلمهایی مانند لوراکس، پاندای کونگفوکار، بالا (Up) عصر یخبندان و... را نمایش داد و پس از پایان نمایش، از آنها خواست درباره پیامهای آن گفتوگو کنند و بیندیشند. در فیلم لوراکس، جوانی خام سبب نابودی درختان میشود و جوانی دلداده و آگاه، درختان را با تنها «نهال» برجامانده از گذشته از نابودی میرهاند! شاید واپسین پیام لوراکس توجه دوباره به «نهالِ» نهان در نهاد کودکان امروز باشد و اینکه گره گرفتاریهای محیطزیستی، به دست آنها گشوده میشود و باید با نگاهی دوباره و تازه، این «نهال» را پرورش داد و به بار نشاند. امیدوارم.
مریم بابایی،روزنامه اعتماد،8 بهمن 92
آموزش و پرورش قصد دارد 500 هزار صندلی خالی مدارس غیردولتی را به مرور زمان بخرد. در همین راستا کمیسیون تلفیق طرح خرید خدمت آموزشی از مدارس غیرانتفاعی در لایحه بودجه 93 را تصویب کرده است. اگرچه آموزش و پرورش تاکنون توضیحی در مورد آییننامه اجرایی این طرح و مکانیسم انتخاب مدارس غیرانتفاعی و دانشآموزانی که قرار است هزینه تحصیل آنها در این مدارس از سوی دولت پرداخته شود، نداده اما این طرح قرار است از مهر 93 به صورت پایلوت اجرا شود. موافقتها و مخالفت از هماکنون و قبل از رسیدن این طرح به صحن علنی مجلس شروع شده است. مدیران مدارس غیرانتفاعی و آموزش و پرورش از این طرح حمایت میکنند اما خواستار اداره مدرسه با ضوابط و قوانین خودشان هستند. در مجلس هم موافقان و مخالفان از کسری بودجه آموزش و پرورش و تبعیض در اجرای این طرح صحبت میکنند. کارشناسان هم نگران مکانیسم اجرایی این طرح و کیفیت آموزشی هستند. در کنار همه اینها قانون اساسی و اساسنامههای وزارت آموزش و پرورش را داریم. اصل 30 قانون اساسی بر توسعه رایگان آموزش و پرورش تاکید دارد و در اساسنامهها و قوانین داخلی آموزش و پرورش صحبت از حمایت از مدارس غیردولتی شده است. خصوصیسازی یا دولتی بودن آموزش هم از سالهای گذشته محل بحث و جدل بوده است.
مدارس غیردولتی با شهریه بالا و سرسامآور شناخته میشوند؛ شهریهیی که با هزینهها و کلاسهای جانبی گاه به رقمی میرسد که از شهریه دانشگاههای آزاد هم پیشی میگیرد. این شهریه در تهران به 12 میلیون تومان هم میرسد. با این وجود مدارس غیردولتی از مدتها پیش اعلام ورشکستگی کردهاند. مسوول مدارس غیردولتی آموزش و پرورش میگوید روزانه حداقل یک مورد از موسسان این مدارس برای درخواست توقف کار مراجعه میکنند. براساس دیگر آمار اعلام شده از سوی مسوولان آموزش و پرورش 500 هزار صندلی خالی در این مدارس وجود دارد. استیجاری بودن ساختمان بسیاری از این مدارس در کنار افزایش هزینههای جاری بعد از طرح هدفمندی یارانهها و حذف یارانه، دو راه را پیش روی موسسان این مدارس گذاشت؛ توقف کار یا افزایش شهریه. مسوولان این مدارس میگویند اجرا نشدن بندهای حمایتی قانون تاسیس مدارس غیردولتی و اجرا نشدن 10، 11، 12 و 13 قانون تاسیس مدارس غیردولتی مشکلات مالی مدارس غیردولتی را افزایش داده است. پیشنهاد خرید خدمت از مدارس غیردولتی در این دوره از سوی علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش در راستای حمایت از این مدارس غیردولتی و جلوگیری از ورشکستگی آنها مطرح شد. تراکم مدارس دولتی از یک طرف و صندلیهای خالی مدارس غیردولتی از طرف دیگر دلیل آموزش و پرورش برای ارائه این طرح در لایحه بودجه 92 بود. جبار کوچکینژاد یکی از اعضای کمیسیون تلفیق در گفتوگو با «اعتماد» در مورد جزییات طرح خرید خدمت از مدارس غیردولتی میگوید: «آموزش و پرورش برای اینکه مدارس غیردولتی از وضعیت رکود بیرون آیند و تقویت شوند، قرار است از مدارس غیرانتفاعی خرید خدمات کند؛ یعنی به نسبت دانشآموزانی که این مدارس جذب میکنند، بخشی از شهریه را پرداخت میکند.» به گفته او این طرح قرار است در مناطق و مدارسی که دولت و آموزش و پرورش کمتر نفوذ کرده، اجرا شود. بدینترتیب که بخش خصوصی آنجا مدرسه بسازد و دانشآموزان را تحت پوشش قرار دهد.
مکانسیم اجرایی طرح چیست
اما مکانیسم اجرای این طرح چیست. کوچکینژاد میگوید: بستگی به ظرفیت واحد آموزشی دارد. هر تعداد دانشآموزی که این مدارس جذب کنند دولت متعهد میشود بخشی از شهریهشان را پرداخت کند. به گفته او جنبههای مثبت این طرح از دو منظر قابل بررسی است. هم از این نظر که به مدارس غیردولتی کمک میکند. هم اینکه دانشآموزان بیبضاعت که به مدارس غیردولتی بروند از این طرح میتوانند بهرهمند شوند. کوچکینژاد در توضیح چرایی مطرح شدن این طرح در لایحه بودجه 93 میگوید، تراکم دانشآموزان در مدارس دولتی بالاست و در برخی مدارس دولتی به دلیل تعداد بالای تراکم دانشآموزان در کلاس درس شاهد مشکلاتی هستیم و از سوی دیگر در مجاورت این مدارس فضاهای آموزشی غیردولتی قرار دارند که از استانداردهای اموزشی برخوردارند اما به دلیل غیردولتی بودن مردم فرزندانشان را در این مدارس ثبت نام نمیکنند. او میگوید پیشنهاد ما در کمیسیون آموزش و تلفیق اجرای این طرح برای دانشآموزان بیبضاعت کمیته امداد و بهزیستی است. «بر این اساس قانون میگوید در جاهایی که آموزش و پرورش قدرت تحت پوشش قرار دادن را ندارد مدارس غیردولتی وارد شوند و آموزش و پرورش در مقابل پول این مدارس را بدهد.»مرضیه گرد، رییس سازمان مدارس غیردولتی هم میگوید آموزش و پرورش قصد دارد در قالب تفاهمنامه با این مدارس به صورت توافقی تعدادی سهمیه از این مدارس بخرد و با دادن معلم و نیروی انسانی به این مدارس هزینههای این مدارس را کاهش دهد. در حال حاضر آموزش و پرورش معتقد است خرید خدمت از مدارس غیردولتی ارزانتر از ساخت و ساز و نوسازی یکسری مدارس و امکانات آنهاست. از طرف دیگر این وزارتخانه در نظر دارد بعد از خرید خدمت از این مدارس سیاستگذاری و برنامهریزی آن را هم در دست بگیرد. عبدالوحید فیاضی از نمایندگان مخالف این طرح در کمیسیون آموزش است. او به «اعتماد» میگوید با این طرح مخالفیم چون مدارس باید طبق قانون دولتی باشند: «اگر قرار است غیردولتی باشند بخش کمی از این مدارس باید باشد. نه اینکه مدارس دولتی را تبدیل به مدارس غیردولتی کنند و خدمات را واگذار کنند. این در جامعه ما بازتاب خوبی ندارد.» او میگوید آموزش و پرورش بهتر است به مدارس دولتی کمک کند و هزینهیی که قرار است به مدارس غیردولتی بدهد را به مدارس دولتی بدهد تا تراکم در این مدارس کاهش پیدا کند. کوچکینژاد هم میگوید: «در حال حاضر سرانه سالانه هر دانشآموز در مدارس دولتی 3 میلیون تومان در تهران و دو میلیون تومان در شهرستان است که دولت میپردازد. دولت میتواند به جای این طرح برای کمک به مدارس غیردولتی 50 درصد هزینه هر دانشآموز در مدارس غیردولتی را به این مدارس بپردازد. این طور تبعیض هم قائل نمیشود و بهطور یکنواخت پرداخت میشود.» او البته میگوید متاسفانه این قسمت از حرف ما در کمیسیون تلفیق رای نیاورد و امیدواریم در صحن مطرح کنیم.
شهریههای 12 میلیونی مدارس غیردولتی
فراهانی، مدیر یکی از مدارس غیردولتی تهران است که در دو مقطع راهنمایی و دبیرستان دانشآموز دارد. مدرسهاش 30 صندلی خالی دارد. در مورد طرح خرید خدمت از مدارس غیردولتی آموزش و پرورش به «اعتماد» میگوید: برای پر کردن صندلیهای غیردولتی طرح خوبی است. به شرطی که اجرا شود. او نگران است که این طرح هم همانند قانون حمایت از مدارس غیردولتی اجرایی نشود.
2 میلیون و 600 هزار تومان در مقطع راهنمایی، سه میلیون و 200 هزار تومان در مقطع متوسطه و شش میلیون و 200 هزار تومان در دوره پیش دانشگاهی، شهریهیی است که در این مدرسه از دانشآموزان گرفته میشود. این نرخ مصوب آموزش و پرورش است که البته با توجه به منطقه و امکانات مدارس تا دو میلیون هم در هر مقطع افزایش پیدا میکند. به گفته رییس سازمان مدارس غیردولتی این نرخ در تهران به 12 میلیون هم میرسد. فراهانی در مورد افزایش صندلیهای خالی مدارس غیردولتی و ورشکستگی این مدارس میگوید: پیش از این توان مالی مردم بهتر از این بود. بیشتر در مدارس غیردولتی ثبت نام میکردند. الان تعداد مدارس افزایش پیدا کرده و از طرف دیگر رشد دانشآموز منفی است.»به گفته او کاهش تعداد دانشآموزان در حال حاضر به مقطع متوسطه رسیده و با تغییر ساختار 3-3-6 آموزش و پرورش این کاهش محسوستر میشود. موضوع دیگری که مدیر مدارس غیردولتی به آن اشاره میکنند رشد مدارس وابسته به افراد و نهادهای خاص مثل مدارس «سلام» است که با رایزنی و ارتباطاتی که دارند درصد زیادی از دانشآموزان را جذب میکنند. اما آموزش و پرورش گفته است در کنار پرداخت شهریه دانشآموزان در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی برای این مدارس ورود پیدا میکند. موضوعی که تاحدودی نگرانی مدیران مدارس غیردولتی را به دنبال داشته است. یکی از این مدیران میگوید: ما همین الان هم براساس سیاستهای کلی آموزش و پرورش عمل میکنیم. اما اینکه بهطور جزیی این برنامهریزی قرار باشد صورت بگیرد، عملا برای دولت و آموزش و پرورش امکان پذیر نیست. به گفته او فردی که اقدام به راهاندازی یک مدرسه غیرانتفاعی با کسب مجوز از آموزش و پرورش و سرمایهگذاری خودش میکند، برای بهرهوری سیاستهای خاص خودش را میخواهد دنبال کند. او تاکید دارد اگر آموزش و پرورش به دنبال سیاستگذاری و نفوذ در این مدارس است بهتر است مدارسی مثل نمونه دولتی و فرزانگان را توسعه دهد.
کسری بودجه و هزینه خرید خدمت
اما در این میان موضوعی که نگرانی کارشناسان از اجرای این طرح را بیشتر کرده است. کسری بودجه آموزش و پرورش و مطالبات عقب مانده فرهنگیان است. حقوق و مزایای معلمان و کارکنان، نوسازی و مقاومسازی مدارس، مسائل جاری فرهنگی، سرانه عقب مانده مدارس، حقالتدریس و اضافه کاری نیروهای ستادی، سهم بیمه طلایی شاغلان، پاداش پایان خدمت فرهنگیان بازنشسته همه از مطالبات عقب مانده فرهنگیان است. از طرف دیگر در حال حاضر آموزش و پرورش 2400 هزار میلیارد تومان بدهی از دوره قبل دارد و چهار هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد. اعضای کمیسیون تلفیق میگویند خرید خدمت از فروش اموال و دارایی دولت یا از محل صرفهجویی و کاهش دانشآموزان و تعطیلی برخی مدارس روستایی میتواند هزینه شود. قاسم جعفری یکی از مخالفان اجرای این طرح در کمیسیون آموزش مجلس است. به «اعتماد» میگوید «ما نگران این هستیم که مدارس غیردولتی علاوه بر سرانهیی که از دولت میگیرند از اولیا هم پول اضافی بگیرند. او به گزینشی انتخاب شدن مدارس و دانشآموزان اشاره میکند و میگوید: نتیجه این طرح ممکن است باعث شود طبقهیی ضعیف که امکان رفتن به مدارس با امکانات بالا را ندارد باز بیشتر ضربه بخورند. میگوید این دغدغهها وجود دارد و ما نمیدانیم مسوولان آموزش و پرورش چه فکری برای آن دارند. به همین دلیل همه این موارد را در صحن مطرح خواهیم کرد.»مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش هم نگران ضعف بعد کارشناسی این طرح و تعجیل در اجرا است. او در مورد جوانب اجرای این طرح به «اعتماد» میگوید: این کار به یک بررسی کارشناسی از تجربه جهانی و گذشته تاریخی چنین طرحهایی نیاز دارد. به گفته او قرار بود مدارس غیردولتی به کیفیت آموزشی کمک کنند اما یکسری مدارس غیرانتفاعی عملکرد ضعیفی دارند که منجر به خالی ماندن صندلیها شده است. بهلولی از عملکرد آموزش و پرورش در این زمینه انتقاد میکند و میگوید آموزش و پرورش چه زمانی در مورد این موضوع وارد کار کارشناسی و مشورت با فرهنگیان شد. او معتقد است این طرح نهایتا به سود آموزش و پرورش نیست.
حمایت از مدارس غیردولتی یا توسعه آموزش رایگان
در ماده 10 قانون تاسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی آمده است: بانکهای کشور موظفند طبق قانون عملیات بانکی بدون ربا با معرفی وزارت آموزش و پرورش، 50 درصد از نیاز مالی موسسان این مدارس را که از کارکنان آموزش و پرورش هستند، جهت تهیه فضای آموزشی و تامین تجهیزات و امکانات به صورت وام قرضالحسنه و برای سایر اشخاص از منابع اعتبارات بانکی تامین کند. در حال حاضر هشت و نیم درصد، یعنی یک میلیون دانشآموز در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند، فانی میگوید اگر تسهیلاتی را قایل شویم و از بخش غیردولتی حمایت کنیم، این 5/8 درصد تا ?سال آینده به 12 درصد قابل افزایش است. اگر بتوانیم دانشآموزان غیردولتی را به یک و نیم برابر برسانیم و 500 هزار نفر از دانشآموزانی که از مدارس دولتی خدمات میگیرند به سمت مدارس غیردولتی سوق بدهیم با هزینههای آن میتوانیم آموزشوپرورش را بهتر اداره کنیم. او معتقد است توسعه بخش غیردولتی در اداره آموزشوپرورش موثر است. کارشناسان اما معتقدند تعداد دانشآموزان کاهش پیدا کرده و از 18 میلیون به 12 میلیون، رسیده است و با رشد منفی دانشآموزان به احتمال زیاد تا سالهای آینده به زیر 10 میلیون میرسد که این تعداد برای جمعیت 75 میلیونی جمعیت بالایی محسوب نمیشود. از همین رو آموزش و پرورش مطابق قانون اساسی موظف است آموزش رایگان باکیفیت را برای این دانشآموزان توسعه دهد. در حالی که سیاست آموزش و پرورش تقویت مدارس غیردولتی و ایجاد نوعی شکاف و تبعیض در کیفیت آموزشی است. مطابق اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی هم: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد.»
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،7 بهمن 92
سخن از آلودگی هوا و نسبت اش با آموزش و پرورش که می شود ناخودآگاه نخستین چیزی که به ذهن می رسد تعطیلی مدرسه هاست. این که در هوای آلوده،کودکان از هر قشر دیگری،بیشتر در خطر انواع گوناگون بیماری ها هستند و از این رو باید در خانه بمانند. و البته این در خانه ماندن،به آموزش چه آسیب ها که نمی رساند- بگذریم از این که اگر مدرسه تعطیل هم نشود آموزش در هوای آلوده،آن کیفیت بایسته و شایسته را نخواهد داشت،و هم آموزگار و هم شاگرد،یکریز با احساس خستگی های فراوان و سوزش چشم و ... روبرو خواهند شد. اما اگر از تعطیلی و پیامدهای آموزشی اش بگذریم آنچه از نسبت آموزش و پرورش و مسآله ی آلودگی هوا به ذهن می رسد،آموزش است : این که در مدرسه باید به دانش آموزان بگوییم و بیاموزیم آلودگی هوا چه زیان ها و پیامدهایی برای زندگی بر روی کره زمین دارد و چگونه می توان و می بایست از آن جلوگیری نمود و یا دست کم،آن را کاهش داد. و در اینجا یکی از درخواست های بجا و همیشگی،ورود این درون مایه هاست به کتاب های درسی.
اما شاید آموزش در هوای آلوده،ناخواسته،فرصتی باشد برای گونه ای آموزش مدنی- فرصتی که نباید از دست داد! روشن است در شهری همانند تهران،که در سراسر یک سال،تنها در چهل پنجاه روز آن از هوای پاک برخوردارست ،فرصت آموزش در هوای آلوده،بی گمان،فرصتی کمیاب نخواهد بود! به یمن گسترش چشمگیر رسانه ها،آلودگی هوا و زیان های گوناگون اش برای سلامتی انسان ها،چیزی نیست که بتواند از چشم و گوش دانش آموزان پنهان بماند. نمونه اش چند روز پیش،در آغاز یکی از کلاس هایم،دانش آموزی برخاست و پرسید که چرا امروز را تعطیل نکرده اند؟ و چرا در میان شهرهای بزرگ جهان،این پایتخت ایران است که باید اینچنین آلوده باشد؟ گفت من امروز را به زور مادرم به مدرسه آمده ام،وگرنه نمی خواستم بیایم. دیروز هم همه اش سرم درد می کرد و چیزی از درس ها یاد نگرفتم. الان هم حال و حوصله ی گوش دادن به درس را ندارم. درس چه فایده ای دارد وقتی که سرطان خون بگیرم!؟
دیگران هم البته هر کدام چیزهایی گفتند و پیش از این که من سخنی بگویم همهمه ای درگرفت. دیدم فرصت درخوری است و بچه ها خودشان به نکته ارزنده ای "رسیده اند"- گونه ای آموزش وجودی- همان عدو شود سبب خیر. گفتم از دید من هم،سلامتی انسان ها و حفظ جان آنها،بر هر چیز دیگری اولویت دارد و از آن میان بر آموزش. و این بر عهده فرادستان مدیریتی کشور است که حفظ جان شهروندان خود را در اولویت نخست سیاست هایشان بنشانند. از حقوق بشر و حقوق شهروندی همگی ما،یکی هم تنفس هوای پاک است. هوای آلوده،این حق مسلم ما را زیر پامی گذارد. گفتم این پرسش من هم هست که آموزش،به چه کار می آید هنگامی که هوای آلوده ی آن،همگی مان را بیمار می کند؟ اما یک نکته امیدوار کننده است،این که خودتان به این مسآله رسیده اید و از این رو به گمانم از من و از نسل من،پیش اید. باری اگر هوای پاک می خواهیم باید آن را "بخواهیم" و به سان یک حق پایه،درخواست کنیم. باید در کانون اندیشه هایمان،انسان،حفظ جان و تندرستی او،و حقوق بنیادین اش بنشیند.
چند تنی هم اجازه گرفتند و هر کدام سخنی گفتند و پیشنهادهایی دادند. این که در هوای آلوده،زنگ های ورزش،بهتر است ورزش نکنیم و اگر زنگ اول بود آن زنگ را مدرسه نیاییم،و یا مراسم صبحگاه برگزار نشود،یا زنگ های تفریح،به زور همه ی دانش آموزان را بیرون نکنند،یا آموزش و پرورش در میان دانش آموزان،ماسک های بهداشتی پخش کند،شیر به دانش آموزان دبیرستانی هم داده شود،و...
به هر رو،دیدم زنگ کلاسم شد "زنگ گفت و گو"،و به دور از برنامه درسی رسمی،آموزش هم در هوای آلوده شد آموزش حق و حقوق انسان- که بی گمان،یکی از آنها هم،هوای پاک است- و نسبت دیگری هم برای آموزش و پرورش و هوای آلوده پیدا شد : هوای آلوده و آموزش حقوق انسانی و گفت و گو درباره ی آنها.
رقیه رضایی
روزنامه آرمان،6 بهمن 92
پای صحبت بزرگترها که مینشینی میگویند بچهها امروز بیسوادند، دیپلم ردی ما میارزد به هزار لیسانس اینها، میگویند ما مسالههای فیزیک و ریاضی و شیمی را مثل آب خوردن حل میکردیم. خانوادهها دغدغه سیر نزولی دانش فرزندان خود را دارند. برخی دانشآموزان ضعفهایی در برخی از حوزههای آموزشی دارند و بهنظر میرسد این همه نتیجه بعضی بخشنامههای آموزشی شفاهاً تصویبشده وزارت آموزش و پرورش در دولت دهم بوده است که هماکنون نیز درحال اجرا شدن است. به گفته برخی معلمان طی چند سال اخیر و پیش از امتحانات هر نیمسال، مدیران برخی مدارس تعهدنامههایی را به امضای معلمان میرسانند که در آن معلم متعهد میشود که میانگین مشخصی از نمره که عموماً توقع میرود بالای 17 باشد و درصد قبولی مشخصی که معمولاً بالای 95 درصد است را تضمین کند. بسیاری از معلمان با این طرح مخالفت میکنند و همین امر باعث شده است که مدیران مدارس به این منظور به سراغ معلمان سختگیر نروند، ولی این طرح کماکان در اغلب مدارس کشور درحال اجراست. ف.ت دبیر یکی از مدارس راهنمایی استان تهران در گفتوگو با آرمان ضمن اشاره به نارضایتی بسیاری از معلمان از این طرح میگوید: این امر هرچند از هزینههای آموزش و پرورش که برای دانشآموزان مردودی صرف میکرد، میکاهد، اما باعث میشود که افراد کمسواد به مدارج بالاتر بروند و در کل سطح علمی کشور را پایین میآورد. وی که خود از کسانی است که این تعهدنامهها را امضا میکند، میگوید: این امر عواقب بسیار بدی دارد. در واقع برخی دانشآموزان بهطور ضمنی متوجه شدهاند که تلاش آنها در قبولی یا مردود شدنشان نقشی ندارد و از همینرو، تلاشی انجام نمیدهند و به کلاس، معلم و مدرسه اهمیت نداده و احترامی قائل نمیشوند. وی همچنین میافزاید: بهنظر نمیرسد که هدف از این طرح حرکت سیستم آموزشی کشور به سمت شیوههای کیفی ارزشیابی باشد، بلکه تنها درصد قبولی منطقه را آن هم بهطور صوری بالا میبرد و آمار و ارقام نادرست به بار میآورد و در نهایت سطح سواد دانشآموزان و فارغ التحصیلان فردا را پایین میآورد. وی درباره علت مشارکت خود در این طرح میگوید: به نظرم فقط میتواند هزینههایی که دانشآموزان مردودی به دوش خانوادهها و سیستم آموزشی میگذارند را کم کند و من برای همین موضوع این کار را انجام میدهم. دانشآموزی داشتم که به خاطر نمره درس ریاضی در پایه اول مقطع راهنمایی سه سال مردود شده بود و هیچ تغییری دروضعیت درسیاش ایجاد نمیشد. به همین خاطر فکر میکنم که مردودشدن هم نقشی در بهبود وضعیت این دانشآموزان ندارد. بنابراین این تعهدنامه را امضا میکنم. ا.ر نیز که پیش تر مدیر مدرسه بوده است و درحال حاضر نیز دبیر دبیرستانهای تبریز است، در گفتوگو با آرمان میگوید: متاسفانه این طرح حالت قانونی ندارد و مدیریت مدارس بنا به بخشنامههایی از مناطق که حتی سربرگ وزارتخانه را هم ندارند، از برخی معلمان میخواهند که این کار را انجام دهند. او همچنین میگوید: این طرح تنها بازدهی بدون توجه به پیشرفت علمی، یعنی آمار غلط و صوری پیشرفت را به مقامهای بالا و افکار عمومی منتقل میکند و این موضوع باعث میشود که دولت از کار اصلیاش که توجه به زیرساختها و مسائل زیربنایی که همان ایجاد زمینه مشاغل فنی و حرفهای برای اینقبیل دانشآموزان ضعیف است، غافل شود. او ضمن اعلام مخالفت خود با این طرح میگوید: فکر میکنم پیشرفت نشان داده شده در این طرح، موضوعی بیهویت است و نتیجهبخش نیست و در درازمدت به ضرر جامعه است. این معلم در ادامه میگوید: درست است که این طرح ممکن است از هزینههای دولت کم کند، اما در کانال دیگری به جامعه هزینه وارد میکند. مسئول مقطع راهنمایی یکی از شهرستانهای جنوب تهران در گفتوگو با آرمان در این خصوص میگوید: این طرح تعهدنامه نیست و توافقنامه است. در این طرح هیچگونه اجباری در کار نیست و به نوعی ما از مدرسه میخواهیم که پیشبینی انجام دهد و چنانچه به آن پیشبینی نرسد، هیچگونه توبیخی در کار نیست. از مدرسه میخواهیم که تمام تلاشش را برای کسب بالاترین میانگین انجام دهد ولی خوب اگر به آن میزانی که توافق کرده است نیز نرسد، هیچ مشکلی برای مدیر و معلمان مدرسه پیش نخواهد آمد. او میافزاید: اتفاقا در همین چند روز اخیر ما جلساتی با دبیران داشتیم و به تجزیه و تحلیل اطلاعات امتحانات پرداختیم و تقریباً همه دبیران ما توجیه هستند. فکر میکنم که دبیران تفاوت بین توافق و تعهد و اجبار را بدانند.
مسئولان بیاطلاع هستند
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در گفتوگو با آرمان از این موضوع در حوزه شهر تهران اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید: این موضوع اگر صحت داشته باشد، ما حتما با آن برخورد میکنیم. اینگونه کارها از آن دست اقدامات فراقانونی است که خطرناک است. مسعود ثقفی، ضمن اعلام عدم وجود چنین توافقنامه یا تعهدنامهای در حوزه کاری خود میگوید: چنین موضوعی شفاهی یا غیرشفاهی در حوزه شهر تهران اتفاق نیفتاده است ولی ما از سایر ادارات خبر نداریم. مهدی بهلولی، کارشناس آموزش نیز در گفتوگو با آرمان میگوید: در مدارسی که من تدریس میکنم چنین موضوعی را ندیدم. اما سال گذشته از یکی از همکاران شنیدم که در برخی مدارس تهران مدیران به صورت سلیقهای چنین کارهایی را انجام میدهند. وی درخصوص زیانهای چنین طرحی میگوید: این طرح کیفیت آموزش را قربانی میکند و بیشترین تاثیر آن بر جامعه خواهد بود. یکی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش در حوزه مدارس ابتدایی در گفتوگو با آرمان در این زمینه اظهار بیاطلاعی کرده و میگوید: این خبر نوعی خطر است زیرا ما با دانشآموزانی روبهرو هستیم که دارای گوناگونیهای بسیاری در حوزههای مختلف مانند شخصیت، هوش، احساسات، جسم و روان هستند. نادیده گرفتن این تفاوتها مثل این است که از معلم بخواهیم که خرگوش و لاکپشت را در یک زمان به خط پایان برساند و این چنانچه واقعیت داشته باشد، خطری جدی است. بهمن قرهداغی ضمن تاییدنکردن این موضوع گفت: ممکن است برخی مناطق به شکلی خودسرانه دست به این کار بزنند، ولی من در حوزه ابتدایی مطمئن هستم که وزارتخانه چنین طرحی را حتی بهصورت شفاهی نیز تصویب نکرده است. با این اوصاف، این طرح چه توافقنامه باشد و چه تعهدنامه، از میزان خطرات آتی آن کاسته نخواهد شد. طرحی که میرود تا سیستم آموزشی کشور را از چاله سیستم ارزشیابی کمی و آزمون محور به سمت چاه سیستم ارزشیابی نادرستی سوق دهد که دود آن به چشم فردای جامعه خواهد رفت.
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه آرمان 5 بهمن 92
جمله " آوار وحشت در دبستان دخترانه" در صفحه حادثه یکی از روزنامه ها،نگاهم را به سوی خود کشاند. خواندن خبر،دل آشوبم کرد و نگران. در بخشی از خبر می خوانیم " خطر حادثه ی ریزش آوار از سقف کلاسهای درس در یک دبستان دخترانه در زرند کرمان از بیخ گوش ۹۰ دانشآموز گذشت. بر اثر بارندگی ۲ روز گذشته بخشهایی از سقف کلاسهای درس مدرسه ۴ کلاسه "شهید اکبر مومنی ریحان" شهر زرند فروریخت. ریزش ناگهانی بخشی از سقف کلاسهای درس این دبستان باعث رعب و وحشت دانشآموزان شد و بلافاصله دانشآموزان با کمک معلمان کلاس را ترک کردند. یکی از دانشآموزان درحالیکه بسیار پریشان بود، گفت: درحالیکه در کلاس درس بودیم، ناگهان سقف ریزش کرد و لباسهایمان پر از گل شد. یکی دیگر از دانشآموزان گفت: نمیتوانم به درستی گوش به حرفهای معلم بدهم. هر لحظه فکر میکنم سقف بر سرم ریزش میکند. یکی دیگر از دانشآموزان هم میگوید: از مسئولان میخواهم به فکر جان ما دانشآموزان باشند. او گفت: این مدرسه فرسوده است، سرویس بهداشتی درستی ندارد و کلاسها سرد هستند. نایبرئیس انجمن اولیا و مربیان این دبستان دخترانه هم گفت: ۲۷سال از قدمت این مدرسه میگذرد. احمد بذی افزود: این واحد آموزشی باید در اعتبارات زلزله چهارم اسفندماه سال ۸۳ بازسازی شود اما مسئولان کوتاهی کردند و حالا جان ۹۰ دانشآموز آن در خطر است"(1).
اگر در این رویداد دانش آموز یا آموزگاری زخمی یا خدای ناکرده کشته می شد،چه رخ می داد؟ فردای روز حادثه همه روزنامه ها در صفحه های نخست خود،خبر آن را منتشر می کردند و کارشناسان و کاربدستان آموزشی با رسانه های تصویری،مجازی و نوشتاری گفتگو می کردند و پس از تاسف خوردن و همدردی با آسیب دیدگان از اختصاص بودجه عمرانی ویژه برای بهسازی و بازسازی آن دبستان و دیگر مدارس کشور خبر می دادند و وزیر در رسانه ملی از پیگیری رویداد به گونه ای ویژه می گفت و نمایندگان نیز از فراخوانی وزیر به مجلس و حتی استیضاح او در روزهای آینده باخبرمان می کردند! اما پس از مدتی آب ها از آسیاب می افتاد و مدارس و کلاس های فرسوده و ناامن فراموش می شدند و جامعه و کاربدستان و نمایندگان و ... چشم به راه حادثه ای دیگر می نشستند! حادثه های برآمده از ناامنی ساختمان مدرسه ها و فراهم نبودن امکانات اولیه در آنها،چند دانش آموز دیگر را باید به سرنوشت دانش آموزان و سفیلانی و شین آبادی و .... دچار کند، تا جامعه ما به این دشواری خطر خیز و هولناک،حساسیت در خور را نشان دهد؟ چرا باید در این زمینه همه نگاه ها به سوی خیرین مدرسه ساز باشد؟60 تا 65 درصدی ساختمان مدارس فرسوده اند و 35 درصد آنها تخریبی اند و هر لحظه خطر زلزله و ریزش دست کم 35 درصد دانش آموزان یعنی بیش از چهار میلیون تن از آنها در خطرند. بی گمان بازسازی و بهسازی این همه بافت فرسوده در توان خیرین نیست. اما نگرانی از جایی بیشتر می شود که آموزش و پرورش در بودجه سال 93 با کسری فراوانی روبرو است. کسری بودجه سر راست بر هزینه های جاری مدرسه ها و از آن میان بازسازی و مقاوم سازی آنها کارگر می افتد. برای نمونه عطاءا... سلطانی صبور،نماینده مجلس، از کسری 2500 میلیاردی بودجه آموزش و پرورش گله دارد و از کاهش 43 درصدی بودجه عمرانی در بودجه پیشنهادی دولت!خبر می دهد و مرتضی رئیسی،رییس سازمان نوسازی مدارس کشور نیز می گوید در سال 1390 بودجه عمرانی آموزش و پرورش 1170 میلیارد تومان بود، اما در بودجه سال جاری که در کمیسیون تلفیق در حال بررسی است، بودجه عمرانی 970 میلیارد تومان در نظر گرفته شده که کاهش چشمگیری دارد. وی می افزاید برای بازسازی و استاندارد نمودن چهار میلیون متر مربع سازه فرسوده به 3 هزار میلیارد تومان بودجه نیاز است. با همه این ها در این روزها که بودجه در مجلس در دست بررسی است امیدواریم نمایندگان مجلس و دولت در یک هم اندیشی و همکاری همدلانه برای کاهش پیامدهای نگران کننده فرسودگی و خطرخیز بودن ساختمان مدرسه ها بکوشند. امروز خطر در کمین شمار فراوانی از دانش آموزان و فرهنگیانی است که دست کم 5- 6 ساعت از روز خویش را در مدرسه ها می گذرانند،اگر خدای ناکرده رویدادی مانند دبستان رزند کرمان رخ دهد و کسی در آن آسیب ببیند،بی گمان دولت،آموزش و پرورش و وزیر آن،نمایندگان مجلس باید پاسخگوی آن باشند! امروز می توان جان و تندرستی دانش آموزان آسیب دیده فردا را نجات داد اما پس از حادثه،سر و صداهای رسانه ای،همدردی وزیر و کاربدستان آموزشی و خط و نشان های نمایندگان مجلس،درد آسیب دیدگان را درمان نمی کند و سودی در پی ندارد. همچنان که زیبایی چهره های کودکان شین آبادی به سختی باز می گردد و جان دو هم کلاسی آنها و سیزده دانش آموز سفیلانی آرمیده در آرامگاه ابدیشان،برگشتنی نیست. هشدارهای گاه و بی گاه را کی باید جدی گرفت؟
1- روزنامه شهروند،25 دی ماه 92
سید منصور موسوی،روزنامه اعتماد،5 بهمن 92
شاید بیتکلفترین تعریف از توسعه را بتوان ارتقای سطح کمی و کیفی زندگی انسانها در تمام سطوح فردی و اجتماعی و در حوزههای مادی و معنوی اعم از اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دانست. لازمه تحقق این هدف، برخورداری جوامع از نیروی کار متخصص، شهروندانی مسوول در کنار نسبت مناسبی از سرمایههای طبیعی و فیزیکی و بهرهبرداری صحیح از آنها است. با توجه به این تعریف میتوان انسان را موضوع اصلی توسعه و نیروی انسانی را اصلیترین دارایی جوامع برای دستیابی به توسعه دانست چرا که نیروی انسانی پایه و اساس انباشت و بهرهبرداری موثر از شقوق مختلف سرمایه در مسیر نیل به توسعه است. بهنظر میرسد نخستینبار آدام اسمیت بود که در کتاب ثروت ملل دو مفهوم «سرمایه» و «انسان» را با متغیر سوم یعنی آموزش به هم پیوند زد و نشان داد که انسانها با برخورداری از آموزش موثر، قابلیت تبدیل شدن به سرمایه و ثروت ملی را دارا هستند. از این منظر سرمایه انسانی به مجموعه دانش، بینش و مهارتهایی اطلاق میشود که از طریق آموزش یا بازآموزی در انسانها انباشته شده و ذیل عنوان سرمایه برتر نیز از آن یاد میشود؛ چرا که اگر مبانی توسعه یافتگی را افزایش ظرفیتهای تولیدی یک کشور بدانیم، مهمترین عامل در بین عوامل موثر بر تولید عامل انسانی یا به عبارتی سرمایه نهفته در انسان است. از این رهگذر منابع طبیعی و سرمایههای مادی و فیزیکی متغیرهای منفعل و سرمایه انسانی عامل فعال تولید است. سرمایه انسانی چنانکه عنوان شد محصول آموزش و بازآموزی است. تاثیر بیبدیل این سرمایه در فرآیند توسعه تا حدی است که عدهیی معتقدند «سرنوشت کشورها در کلاسهای درس رقم میخورد».
باوجود اینکه چندین دهه از آشکار شدن نقش تعیینکننده آموزش در ایجاد سرمایه انسانی میگذرد و غالب صاحبنظران سرمایه انسانی را عاملی حیاتی برای توسعه کشور میدانند چرا کشورهای بسیاری همچنان در قدمهای نخست حرکت به سوی توسعه باقی ماندهاند؟ و چرا سرمایهگذاری در این حیطه در کشورهای در حال توسعه غالبا محتاطانه و با اغماض صورت میگیرد؟ این مساله را باید در نتایج متناقض گسترش آموزش و سرمایهگذاری در آن دانست. برای مثال در کشور ما با وجود گسترش کمی آموزش عمومی و سوادآموزی بزرگسالان و نیز چندین برابر شدن ظرفیت آموزشعالی، بر خلاف انتظارها تولید سرانه کاهش یافته و رشد اقتصادی و اجتماعی در سطح مطلوب به دست نیامده است! مورد کشورمان در این زمینه استثنا نبوده و بسیاری از کشورهای در حال توسعه با وجود رشد نرخ باسوادی و افزایش تعداد فارغالتحصیلان آموزش عالی نه تنها به شاخصهای مدنظر دست نیافتهاند بلکه دچار معضلاتی نیز شدهاند!
صاحبنظران عرصه آموزش و توسعه اذعان دارند در صورتی که رشد کمی آموزش و علیالخصوص آموزش عالی ملازم با افزایش کیفیت آموزش نیروی انسانی -که تحت عنوان توسعه سرمایه انسانی از آن یاد میشود- نباشد، سرمایهگذاریها در زمینه آموزش اثربخش نخواهد بود!دیدگاه غالب در دهههای30 و 40 خورشیدی مبنی بر این اعتقاد بود که نرخ باسوادی 40 درصدی کشورها، رشد اقتصادی و توسعه را تضمین میکند! برنامهریزان آموزشی نیز با تاکید بر گسترش کمی آموزش، توسعه کشورها را منوط به ریشهکنی بیسوادی میدانستند. اما توجه افراطی به کمیت این آموزشها و رشد تکبعدی آن باعث غفلت از کیفیت آموزش شد. عمده دلیل این کمیتگرایی را میتوان رویکرد مصرفی و نگاه ابزاری به آموزش دانست. اینکه سرمایهگذاری در آموزش صرفا ابزاری در جهت دستیابی به توسعه و پیشرفت جامعه است! این در حالی است که آموزش و سرمایه انسانی منتج از آن نه تنها عاملی حیاتی در دستیابی به توسعه است بلکه نرخ دسترسی به آموزش و نتایج ضمنی و غیرمستقیم آن منجمله توزیع عادلانه درآمد، تحرک طبقاتی و اجتماعی، بهداشت و... از شاخصهای اجتماعی توسعه جوامع است.
در این وهله آنچه کیفیت آموزشها و در نتیجه کیفیت بازده سرمایهگذاری انسانی را تضمین میکند، برنامهریزی آموزشی در سطح کلان است. برنامهریزی آموزشی مشخص میکند که چه میزان آموزش، با چه کیفیتی، در چه زمانی و در چه رشتههای تحصیلی میباید ارائه شود تا سیستم اقتصادی و اجتماعی کشور دچار آثار سوء کمیتگرایی در آموزش نشود. برای مثال اینکه در 10 سال آینده چه تعداد مهندسان عمران با چه کیفیتی و در چه محل جغرافیایی مورد نیاز است! یا اینکه چه تعداد کارگر متخصص فارغالتحصیل هنرستانهای فنی و حرفهیی در چه رشتههایی و در چه مقطع زمانی باید تربیت شوند! همینطور اینکه چه محتوایی، با چه روشهایی، در چه تعداد مدارس و کلاس درس با چه مشخصات و امکاناتی، با چه تعداد دانشآموز و معلم، با کدام منابع، در کدام مناطق و برای چه گروه سنی میباید آموزش داده شوند تا شهروندانی متناسب با شاخصههای الگوی توسعه مدنظر پرورش یابند. در حقیقت برنامهریزی آموزشی به عنوان بخشی از برنامهریزی جامع توسعه (به سبب اهمیتی که سرمایه انسانی در ترکیب ثروت ملی و در نتیجه نیل به توسعه دارد) به ساماندهی انواع آموزشهای رسمی، ضمنی و غیر رسمی میپردازد که دانش، مهارت و بینش شهروندان جامعه در زمینه بهداشت، محیط زیست، اقتصاد، دین، سیاست، علم، فرهنگ، فناوری را شکل میدهند. شاید از همین رواست که در غالب کشورهای توسعه یافته، این بخشها را با افزودن پسوند توسعه و تحت عنوان برنامهریزی آموزش و توسعه بهکار میبرند!
متاسفانه در کشور ما برنامهریزی آموزشی جایگاه واقعی خود را کسب نکرده و آنچه با عنوان برنامهریزی آموزشی شناخته میشود با تاکید صرف بر رشد کمّی آموزش و بیتوجهی به جنبه کیفی آن، چنانکه باید در هدایت برنامهها به سوی توسعه موفق عمل نکرده است. در نتیجه نظام آموزشی کشورمان نیز متاثر از همین نقایص، نتوانسته است در زمینه راهبری جامعه به سوی توسعه اقتصادی و اجتماعی گامهای موثری بردارد. سیاستهای ناکارآمد آموزشی، تخطی از اصول برنامهریزی آموزشی، سرمایهگذاری ناکافی و نامتناسب در آموزش نه تنها کشور را در مسیر توسعه قرار نداده بلکه پیامدهای منفی از قبیل بیکاری و سرخوردگی اجتماعی فارغالتحصیلان، مدرک گرایی، رشد بیتناسب برخی رشتههای تحصیلی، افت تحصیلی و افزایش نرخ ترک تحصیل در مقاطع بالاتر تحصیلی را متوجه جامعه ساخته است. همچنین مدیریت آموزشی در سطوح کلان کشور از تجهیز بازده نظام آموزشی به مهارت و بینشهایی چون خلاقیت، اخلاق عمومی، انرژی و حفظ محیط زیست، عقلانیت، حل مساله و دیگر صفات شخصی و جمعی بازمانده است. در چنین وضعیتی شاید توجه به تجارب موفق دیگر کشورها همچون تجدید سازمان آموزش در کشور ژاپن که نتیجه چهارقرن تلاش مستمر اندیشه ورزان آن کشور بوده یا سیر تکاملی و فراز و نشیبهای فکری و فلسفی غرب که قرنها به طول انجامیده و در نهایت به ایجاد نظام آموزشی مطلوب منجر شده است، بتواند راهگشا باشد. بررسی این تجارب نشان میدهد که جهت ایجاد آموزش توسعهیی به جای تمرکز بر تحولات آنی و بنیادین، باید اصلاحات مستمر و پایدار را راهنمای عمل قرار داد. شماری از این اصلاحات آموزشی که بر پایه مطالعات، مبانی و اصول علم آموزش، اقتصاد آموزش و برنامهریزی آموزش قرار دارند را میتوان بدین صورت عنوان کرد:
سرمایهگذاری در آموزشهای ابتدایی به جهت همبستگی مثبت و بالای آن با تولید ناخالص ملی
کیفیت بخشی به آموزشهای حین کار با هزینه کارفرما و مطابق با استانداردهای جهانی
ارائه برنامههای درسی متنوع و متکثر جهت پوشش تمامی استعدادها، نیازها و واقعیتهای اجتماعی
. توجه به مدیریت آموزشی به دلیل تاثیر قطعی آن بر اثربخشی فعالیتهای یادگیری-یاددهی و حرکت از مدیریت ایدئولوژیک به مدیریت علمی
توجه به روشهای نوین آموزش علوم و ریاضیات به عنوان دو ماده درسی تاثیرگذار در توانمندیهای تخصصی نیروی کار
اجرای طرحهای ارزیابی اثربخشی و تحلیل هزینه – فایده بر آموزشهای ارائه شده از سوی دولت بهصورت رندوم در مقاطع و سطوح مختلف تحصیلی و شغلی جهت مقابله با اتلاف منابع مادی و مالی
هدایت تحصیلی دانشآموزان در مراحل انتخاب رشته بر مبنای: علاقه فردی، نتایج آزمونهای پیشرفت تحصیلی، نتایج حاصل از تحلیل نیازهای بازار کار؛ و تحت روند تخصصی مشاوره راهنمایی شغلی و تحصیلی
در نهایت با اینکه آموزش نقش حیاتی و موثری را در روند توسعه کشورها داراست اما باید توجه داشت همان اندازه که بیتوجهی به نقش آموزش در فرآیند توسعه مخرب و باعث سردرگمی در درک علل عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی است، لحاظ کردن آموزش به عنوان یگانه نوشدارویی که علاج تمامی مشکلات و مسائل توسعه نیافتگی است نیز میتواند باعث بروز مصایبی از نوع دیگر شود.
کارشناس ارشد برنامهریزی آموزشی-آموزگار
http://etemadnewspaper.ir/Released/92-11-05/282.htm#265164
مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،5 بهمن 92
"در حال حاضر هشت و نیم درصد،یعنی یک میلیون دانشآموز در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند،درحالیکه اگر تسهیلاتی را قایل شویم و از بخش غیردولتی حمایت کنیم، این ۸.۵ درصد تا ۲سال آینده به ۱۲درصد قابل افزایش است. اگر بتوانیم دانشآموزان غیردولتی را به یک و نیم برابر برسانیم و ۵۰۰ هزار نفر از دانشآموزانی که از مدارس دولتی خدمات میگیرند به سمت مدارس غیردولتی سوق بدهیم با هزینههای آن میتوانیم آموزشوپرورش را بهتر اداره کنیم. لذا توسعه بخش غیردولتی در اداره آموزشوپرورش موثر است... اتکای وزارت آموزش و پرورش باید به نظرات کارشناسی باشد و در اجرای تمامی برنامهها،پژوهش پایه و مبنای کار باشد. ... حرکتهای شتابزده در آموزش و پرورش جایی ندارد و باید تمامی فعالیتها در دستگاه عظیم تعلیم و تربیت با تامل، پژوهش،مطالعه و بازخورد گیری صورت گیرد." اینها بخش هایی از گفته هایی است که فانی،وزیر آموزش و پرورش،در چند روز گذشته با رسانه ها داشته است. از دید این نگارنده،این سخنان سازگار نمی باشند. مدرسه های غیردولتی یا غیرانتفاعی،در جهان و در ایران،پدیده ی تازه ای نیست. بدون استناد به تجربه ی جهانی و ملی این مدرسه ها،و بدون استناد به اندیشه ی آموزشی فراگیری،که همه ی سویه های آموزش در جهان نوین را دربربگیرد و تنها با استناد به یک دفاع قدیمی،که باید از شمار دانش آموزان دولتی کاست تا بتوان آموزشی بهتر ارائه نمود،بی گمان،خود گونه ای شتابزدگی است. از سال های پایانی دهه هفتاد،که دانش آموزان ایران 18 میلیون نفر بودند با استدلال زیاد بودن دانش آموزان،مدرسه های غیرانتفاعی راه افتادند،هم اکنون هم که شمار دانش آموزان به یک سوم،کاهش یافته و شده است 12 میلیون،باز هم استدلال همان است. گویا اگر شمار دانش آموزان ایرانی در سال های آینده،به فرض،به زیر ده میلیون نفر هم برسد باز این استدلال زیادی دانش آموزان،استدلالی معتبر خواهد بود و ماند! گویی وجود مدرسه های غیردولتی،به یک "واقعیت گریزناپذیر" درآمده و همواره باید توجیه شود و تنها راه توجیه هم شمار زیاد دانش آموزان است. پرسش این است با کدام سنج،دوازده میلیون دانش آموز،برای یک کشور 75 میلیونی شمار بالایی است؟ آیا برابر قانون اساسی و بسیاری از پیمان های جهانی،ایران موظف نیست آموزشی رایگان دست کم تا پایان دبیرستان ارائه دهد؟
اما هنگامی که از نزدیک با واقعیت مدرسه های غیرانتفاعی روبرو می شویم نکته های بسیاری را درمی یابیم که به راستی افسوس برانگیز است. برای نمونه،این که شماری از کسانی که فرزندان خود را در این مدرسه ها نام نویسی می کنند- بر خلاف انتظار و آنچه که اینجا و آنجا گفته می شود- به هیچ رو از طبقه ی مرفه جامعه،به حساب نمی آیند. سه سال پیش،فرزند خانواده ای،دانش آموز من بود که در یک خانه ی 50 متری یک خوابه زندگی می کردند- خانواده ای چهار نفره- اما پسرشان را به مدرسه ای غیرانتفاعی پیرامون میدان انقلاب می فرستادند با شهریه ی سالانه نزدیک به سه میلیون تومان. بگذریم که یکی از آموزگاران این مدرسه نیز،دانشجو بود و کارگزاران مدرسه،در میانه ی سال،با اعتراض دانش آموزان،ناگزیر به برکنار کردن آن شدند- ناگفته نماند که دانشجو بودن و یا به کارگیری نا- آموزگار رسمی،بیشتر به خاطر صرفه ی اقتصادی انجام می پذیرد. باری،هنگامی که من از پدر این دانش آموز،که بی سواد بود و از قشر زحمت کش،پرسیدم که چرا پسرت را به مدرسه ی دولتی نمی بری،گفت می خواهم بچه ام با سواد شود و به جایی برسد،شنیده ام که در مدرسه ی دولتی،خوب درس نمی دهند و غیرانتفاعی بهتر است. گرچه به جرآت می توان گفت که در درصد چشمگیری از مدرسه های غیرانتفاعی این چنین نیست و از نظر آموزشی،در وضعیت خوبی به سر نمی برند. یکی از شگردهای بسیار معمول این مدرسه ها،صدور دو کارنامه برای دانش آموزان است در ترم نخست. در یکی از این کارنامه ها،نمره های واقعی،که اغلب پایین است،گذارده می شود و در دیگری،نمره های ناواقعی،بسیار بالاتر از نمره های واقعی. در پایان ترم نخست کارنامه واقعی را می دهند و در پایان سال،کارنامه ی ناواقعی. در پایان سال،دانش آموز و خانواده اش که با نمره های ناواقعی کارنامه نهایی روبرو می شود و "قبولی" و معدل بالا را می بینند انگیزه ای می یابند که برای سال بعد نیز،در مدرسه بمانند. از این رو می توان گفت که در بسیاری از مدرسه های غیرانتفاعی،نمره های ناواقعی،انگیزه ی نام نویسی های دوباره اند. به همین خاطر نیز،ارزیابی عملکرد راستین آموزشی این مدرسه ها آسان نیست اما روشن است که در کیفیت پایین آموزش کشور،نقش بسزایی دارند.
در پایان می خواهم بگویم،پس از گذشت دو دهه از آغاز مدرسه های غیرانتفاعی،چنین می نماید که این برنامه به هدف درخوری دست نیافته است. نه آنچنان بر کیفیت آموزش افزوده،و نه به "خصوصی سازی" درست و حسابی انجامیده است- آنگونه که خانواده ها هم در پرورش دانش آموزان خود و سیاست گذاری های آموزشی نقش داشته باشند. پس بهتر است فانی به این سخن درست خود : "حرکتهای شتابزده در آموزش و پرورش جایی ندارد و باید تمامی فعالیتها در دستگاه عظیم تعلیم و تربیت با تامل، پژوهش،مطالعه و بازخورد گیری صورت گیرد." بیشتر و بهتر بیندیشد و آنگاه دست به گسترش و نیرومندسازی بیش از پیش مدرسه های غیردولتی بزند.
محمدرضا نیک نژاد
روزنامه شهروند،ص آخر، 5 بهمن 92
هنگامی که در سال 1821" لوییس بریل" پنجره ی خواندن و نوشتن را بر روی نابینایان گشود،چشمانِ بسیاری از آنها نور امید و دانش را تجربه کرد و این رخداد از آنها انسان هایی بیناتر،داناتر و تواناتر ساخت.این رویداد پیشرفتی باور نکردنی بود که زندگی بسیاری از نابینایان را دچار دگرگونی های شگرفی نمود. این روزها نیز کمتر جایی در زندگی می توان یافت که از تازه های فن آوری تاثیر نپذیرفته باشد. یکی از این فن آوری های کارا و ارزشمند،گسترش فایل های صوتی برای نابینایان است. در سال های گذشته و با فراگیری رایانه و اینترنت،کتاب های صوتی نیز گسترش فراوانی یافته اند. اکنون به لطف پیشرفت ها در گستره رایانه، به آسانی و با سرعت،فایل های نوشتاری را به صدا بر می گردانند و برای شنیدن آماده می سازند. نرم افزارهایی مانند ماهور،پارس آوا و ... متن های نوشتاری را هم زمان می خوانند و درون مایه های آن را در اختیار کاربران می گذارد. این پیشرفت ها زمینه بسیار ارزنده ای را پیش پای هم میهنان نابینا قرار داده است تا بیش از گذشته در دستیابی به دانش ها و آگاهی های روز توانا باشند. همچنان که با همه پیشرفت های فنی،باز هم کتاب،کارآمد ترین کلای فرهنگی است،بریل نیز مهمترین ابزار خواندن،نوشتن و سواد آموزی نابینایان است. با این رو نیاز به آموزش زمانبر،هزینه بالا ،حجم زیاد،سرعت کمِ خواندن و نوشتن و .... این روش دانش افزایی را در میان نابینایان و کم بینایان در سنجش با فایل های صوتی کم کشش تر نموده است. اما کتاب های صوتی افزون بر بالا بردن دانسته های روزِ نابینایان و کم بینایان،چند سالی ست که پا به گستره آموزش های رسمی نیز نهاده اند. برخی از کتاب های آموزشی مانند دینی،علوم اجتماعی،تاریخ و ... به کتاب های صوتی برگردانده شده اند و اکنون برای دانش آموزان نیازمند مورد بهربرداری قرار گرفته اند. اما برخی دیگر مانند علوم و ریاضی- با توجه به نشانه های ویژه و فرمول های آنها- باز هم به شکل بریل نوشته و خوانده می شوند. بی گمان ورود کتاب های آموزشیِ صوتی،آموزش را آسان تر و کارا تر می نماید. به ویژه آن که به تازگی برخی از موسسه ها،کتاب های کمک آموزشی را نیز به این گستره افزوده اند. مهمترین خوبی این کتاب ها آن است که افزون بر رایانه،با ارزان ترین و دم دست ترین ابزارهای صوتی مانند ضبط صوت،تلفن همراه،تبلت و ... نیز شنیده می شوند. بهرگیری از این کتاب ها دشواری هایی هم به همراه دارد،برای نمونه خواندن متن ها به وسیله کسانی که چیرگی در خور را بر درونمایه های کتاب ها ندارند، ممکن است ذهن دانش آموزان را دچار آشفتگی و آموزش را ناکارآمد نماید. از این رو آموزش و پرورش باید بر تهیه این گونه کتاب ها پایش همیشگی و دقیق داشته باشد. یکی از همکاران فرهنگی که خود نیز نابیناست می گفت: دانش آموز کم بینایی در دبیرستانی روزانه و معمولی داشته است که با ذره بین و با فشار فراوان بر یک چشمش نوشته های کتاب های درسی را می خواند. دکتر او را از فشار زیاد بر چشمش منع و خطر نابینایی کامل را به او گوشزد می کرد. اما دانش آموز به سبب انگیزه و علاقه شدید به درس،چندان توجهی نمی کرد و در آستانه ی نابینایی کامل قرار گرفت و مدتی به دبیرستان نمی آمد. اکنون و با گسترش کتاب های صوتی، بی آن که آسیب بیشتری ببیند در همان دبیرستان به درس خواندن می پردازد و در آستانه ی به پایان رساندن درس خویش است. امیدواریم که آموزش و پرورش بیش از گذشته با فراهم نمودن زمینه های درخور برای آموزش این گونه دانش آموزان تعهد خویش را نسبت آنها به انجام رساند.
http://shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=202&dn=0&pid=20&rnd=HDzJb4&p=&y=92&m=11&d=05#