مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،30 آذر 92
آنچه بیش از هر چیز درباره ی سخنان حسن روحانی،رییس جمهوری محترم،در روز آغاز بازگشایی مدرسه ها به چشم می آید رویکرد نوینی است که ایشان به آموزش و پرورش دارد؛رویکردی که به ویژه در میان فرادستان سیاسی کشور تاکنون کمتر دیده شده است. البته اگر سخنان ایشان را در کنار سخنان پیش از انتخابات وی درباره ی آموزش و پرورش بگذاریم می توان با اطمینان بیشتری از "دیدگاه های نوین آموزشی رییس جمهور" سخن گفت؛چرا که روحانی در پیش از انتخابات هم در همین سپهر و گفتمان آموزشی،به آموزش و پرورش و شماری از مساله های پیرامون آن پرداخته بود. در سخنان روحانی،نشانه های بسیاری وجود دارد که نشان می دهند آموزش و پرورش شایسته به نزد ایشان،آموزشی است که شخص را شهروند آشنا به حقوق و وظایف مدنی خود،و اخلاق مدار بار می آورد. تآکیدی که ایشان بر گفت و گو،مطالعه ی کتاب و برگزاری نشست های گروهی گزارش کتاب،انتقاد،و گسترش توانایی نوشتن در میان دانش آموزان دارد گواه درستی این ارزیابی است. با این همه سخنان و پیشنهادهای ایشان،نیازمند این هستند که از زاویه های گوناگون آموزشی بررسی شوند. برای نمونه،پیشنهاد "زنگ گفت و گو"،که پیشنهادی کلی و درخور درنگ است اما جزییات آن روشن نیست.
در آموزش،هم از آموزه ها و درون مایه های درسی سخن می رود و هم از فرآیندهای آموزشی. از زنگ گفت و گو آنچه بیشتر به ذهن می رسد تآکید بر روند و فرآیند گفت و گوست تا درون مایه گفت و گو. به دیگر سخن،در این زنگ،دانش آموز بیشتر با فرآیند گفت و گو آشنا می شود تا این که بخواهد با گفت و گو،آموزه ای آموزشی را فراگیرد. روشن است که گفت و گو در اینجا،گونه ای سخن گفتن هدفمند و با قانون و روش ویژه است که با دیگر گونه های سخن گفتن فرق دارد. شاید هم بتوان گفت "آموزه" ی ویژه ی زنگ گفت و گو،آشنایی با "فرآیند گفت و گو" است که اگر آشنایی با این فرآیند از سر تجربه ی خود دانش آموز رخ دهد و بدست آید،ماندگار و ژرف تر است. از این رو چه بسا بتوان گفت که نخستین خطری که "زنگ گفت و گو" را تهدید می کند تبدیل شدن آن به یک کتاب درسی است : "کتاب درسی گفت و گو" و سرنوشتی که به ناگزیر،انتظار آن را می کشد. سرنوشتی که پیش از این برخی کارشناسان آموزشی،درباره ی درس "تفکر و پژوهش" سال ششم دبستان به آن اشاره کردند- متآسفانه آنچه که در سال گذشته،از آموزش این درس شنیده شد تبدیل شدن این درس به کتابی با پرسش هایی با جاهای خالی است که دانش آموز بایستی با پاسخ های آموزگار آنها را پر کند! و باز هم درباره ی همین درس "تفکر و پژوهش" شنیده شد که برخی آموزگاران به چشم زنگ جبرانی برای درس های دیگری همچون فارسی و ریاضی و علوم به آن می نگرند!
پس درباره ی زنگ گفت و گو،یک پیشنهاد می تواند این باشد که کتابی برای این زنگ نوشته نشود و بگذاریم تا خود دانش آموزان به گفت و گو بپردازند و به شیوه های آن پی برند و آن را بیاموزند- گرچه می توان از آنها خواست که گفت و گوی هدفمند و راه و روش آن را نیز بررسی کنند.
موضوع زنگ گفت و گو هم،می تواند درباره ی مدرسه و آنچه در آن می گذرد باشد،و یا درباره ی جامعه ای که دانش آموزان در آن زندگی می کنند و دشواری های اجتماعی و فرهنگی که با آن دست به گریبانند. زنگ گفت و گو افزون بر این که شیوه ی درست گفت و شنود هدفمند را به دانش آموزان می آموزاند می تواند از شکاف میان مدرسه و زندگی آنها نیز بکاهد. بگذارید در این باره به نکته ای اشاره کنم. در دنیای همبسته ی کنونی و به یمن فضای مجازی،می توان سخن و دیدگاه های دانش آموزان درباره ی مدرسه و مدیر و آموزگار را رساتر و روشن تر شنید. شوربختانه گاهی آنچنان فاصله ای دیده و شنیده می شود میان برداشت و شناخت دانش آموزان و آموزگاران از همدیگر که باور کردنی نیست. زنگ گفت و گو چه بسا بتواند برخی از این فاصله ها را نیز کمتر کند.
باری،این زنگ را می توان به آسانی در میان برنامه های آموزشی کنونی مدرسه ها نشاند- با کاهش ساعت شماری از درس های کنونی- اما "گفت و گو در مدرسه" نباید به زمان این درس محدود بماند؛مدرسه های ما به "فرهنگ گفت و گو" نیازمندند.
روزنامه آرمان،30 آذر 92
حمیدرضا بوجاریان: «بیسوادی اولیای 5/1میلیون دانشآموز»؛ این آماری است که در نشست اخیر وزیر آموزش و پرورش با مدیران کل استانهای این وزارتخانه بیان شده است؛ آماری که در کنار قرار گرفتن آن با گزارش مرکز پژوهشهای مجلس درباره بی سوادی 10 میلیون تن و کمسوادی 10 میلیون شهروند دیگر ایرانی، علامت سوالهایی را در ذهن افراد و کارشناسان درباره عملکرد وزارت آموزش و پرورش و سازمان نهضت سوادآموزی ایجاد کرده است. مفهوم خبر بالا این است که 20 میلیون از جمعیت بالای شش سال کشور یا بیسواد مطلقند یا به قول قدیمیها کورهسوادی دارند و خیلی نزدیک به بیسوادند. توجه به رشد سواد و تحصیلات در جامعه و نیز کنکاش در علت وجود حجم بالایی از بیسوادان در کشور موضوعی است که باید بهصورت جدی از سوی برنامهریزان به آن پرداخته شود. وجود سازمانی به نام نهضت سوادآموزی و عملکرد آن در این سالها موفق ارزیابی میشود ولی نحوه عملکرد مسئولان دیگر در پوشش دادن به دامنه این خدمات بهگونهای بوده است که اینک با رشد دوباره تعداد بیسوادان در جامعه مواجه شویم که بیشک برای حل آن همتی بینبخشی و سازوکاری جدی نیاز است.
سرعت در عملکرد نهضت را گرفتند
برخی از فعالان نهضت سوادآموزی معتقدند پیوست این سازمان به آموزش و پرورش سبب شد که این مجموعه از پویایی و تحرک در کاهش آمار بیسوادی محروم و مشکلاتی گریبانگیر آن شود. یکی از آنان با بیان اینکه وزارت آموزش و پرورش کشتی اقیانوسپیما و باسرعتی کند است به آرمان میگوید: نهضت سوادآموزی مانند قایقی تندرو و کوچک بود که میتوانست هنگام ضرورت بهصورت ضربتی در اجرای برنامهای خاص مشارکت کرده و پس از رسیدن به اهداف پیشبینی شده به ماموریتی دیگر برود ولی، با متصل شدن آن به وزارت آموزش و پرورش، تحرکی که در مجموعه نهضت وجود داشت تا حدودی کاهش یافت. مجتبی حبیبی با بیان اینکه در سه دهه گذشته این سازمان با فراز و نشیبهایی روبهرو بوده و بارها و بارها با نگاههای بینبخشی به این مجموعه نگریسته شده است بر ضرورت استقلال نهضت سوادآموزی از وزارتخانه آموزش و پرورش تاکید کرد و گفت: تاکنون دوبار این سازمان به آموزش و پرورش الحاق شده که میطلبد، برای پویاکردن این مجموعه، آن را از هر وزارتخانهای مستقل کرد و اجازه داد بر اساس رهنمودهای مقام معظم رهبری، زمینه برای اجرای کامل آنچه بر عهده نهضت است، فراهم شود.
آمارهای بیسوادی ارائهشده را قبول نداریم
او با بیان اینکه بهتازگی گزارشهایی از سوی مرکز پژوهشهای مجلس درباره تعداد بیسوادان کشور منتشر شده که بخشی از این آمارها را قبول نداریم به آرمان گفت: اینکه گفته می شود 10 میلیون بیسواد و 10 میلیون کمسواد در کشور وجود دارد، نمیتواند صحت داشته باشد ولی، از سوی دیگر اینکه در کشور 20 میلیون کمسواد داریم پذیرفتنی است که این موضوع نشانه ضعفهایی در آموزش و پرورش بهمنظور پوشش افراد واجدالتعلیم کشور است. حبیبی با بیان اینکه آموزش و پرورش نمیتواند به وظیفهاش درپوشش افراد در سن تحصیل به خوبی عمل کند، این موضوع را ناشی از کمبود اعتبار و امکانات آن دانست و گفت: در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم وزارت آموزش و پرورش در روستاها بهدلیل نداشتن امکانات و کمبود معلم، از نهضت سوادآموزی و آموزشیاران آن میخواهد نسبت به پوشش دانشآموزان در سن تحصیل اقدام کند که این موضوع نشان میدهد سیاستگذاریهای این وزارتخانه نیازمند اصلاح و تغییر در رویههاست.
بیمیلی به سوادآموزی مشکل نهضت است
این کارشناس، با اشاره به اینکه نمیتوان همه افراد جامعه را تحت پوشش سواد قرار داد، با یادآوری اینکه در برخی مناطق کشاورزان و روستاییان علاقه و رغبت چندانی به سواد و کسب آن نشان نمیدهند، گفت: برای رفع مشکل بیمیلی روستاییان مشمول اجرای طرحهای سوادآموزی نیازمند آن هستیم که از سوی دولت و مجلس سیاستهای تشویقی درنظرگرفته شود تا افراد، با درنظرگرفتن این شرایط تمایل خود را برای کسب سواد اظهار کنند. او توضیح داد: با وجود اینکه در همه دولتها از نهضت سوادآموزی حمایت شده و بر موضوع محو بیسوادی تاکید شده است اما، تا زمانی که مشوقهایی مانند دادن وام روستایی، کود ارزانتر، تراکتور و دیگر خدمات مورد نیاز روستاییان به آنان ارائه نشود، موفق نخواهیم شد همه افرادی که در نهضت مشمول طرحهای سوادآموزی هستند را زیر پوشش ببریم که میطلبد در این خصوص اقدام لازم از سوی سیاستگذاران کلان کشور صورت گیرد.
جشنهای محو بیسوادی در کشور درست بود
او در پاسخ به این سوال که چرا با وجود این تعداد بالای بیسواد در کشور، سالهای گذشته جشنهایی با عنوان محو بیسوادی برگزار شد، به آرمان میگوید: بهدلیل اینکه میدانستیم که نمیتوان همه افراد جامعه را بهصورت مطلق باسواد کنیم، بر اساس رهنمودهای مقام معظم رهبری در شیراز مبنی بر اینکه در اجرای برنامههای سوادآموزی باید گروه و قشری خاص را هدف طرح قرار داد، با سیاستگذاری درست صورتگرفته از سوی مسئولان نهضت سوادآموزی کشور مقرر شد گروه سنی 10 تا 50 سال تحت پوشش این طرح قرار گیرند و بنا بر این شد زمانی که در منطقهای تا 97 درصد افراد، در قالب این طرح تحت پوشش قرار گرفتند نسبت به برگزاری جشن محو بیسوادی اقدام کنیم که با اجرای این موضوع به قدری موفق عمل شد که برخی دستاندرکاران نهضت سوادآموزی با ارسال نامهای به قرائتی از او خواستند نسبت به اعلام پایان کار سازمان اقدام کند که ایشان نیز با طرح موضوع نزد مقام معظم رهبری رهنمود دریافت کردند که این سازمان کوچکتر شود ولی منحل نشود تا به خدمات خود در سالهای آینده نیز ادامه دهد. او خاطرنشان کرد: اگر تنها چند سال دیگر این برنامه ادامه مییافت، یقینا دیگر نیازی به سازمان نهضت سوادآموزی نمیبود و آمار بیسوادان کشور با کاهش چشمگیری روبهرو میشد و فرمایشات رهبری در محو بیسوادی از افراد جامعه هدف عملی میشد ولی این اقدام استمرارنداشت هرچند نمیشود منکر زحمات مدیران و مسئولان سابق شد.
نهضت سوادآموزی مورد سوال است
یک کارشناس آموزش و پرورش نیز در این زمینه به آرمان میگوید: آمارهای موجود در مورد تعداد بیسوادان و کم سودان در کشور با یکدیگر متناقض است ولی بر اساس آمارهای ارائهشده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس هماینک 10 میلیون بیسواد و 10 میلیون کمسواد دارای تحصیلات کمتر از پنجم ابتدایی هستند که این تعداد معادل نزدیک به یکچهارم جمعیت کشور است. مهدی بهلولی با اشاره به اینکه وجود چنین آمارهایی، عملکرد سازمان نهضت سودآموزی را زیر سوال میبرد و پرسشهایی درخصوص فعالیتهای چند دهه گذشته این سازمان در ذهن ایجاد خواهد کرد به آرمان میگوید: در کشورهای دیگر شاهد آن بودهایم که با استفاده از الگوی نهضت سوادآموزی در ایران، درصد بیسوادان در پروژهای 10 ساله کاهش یافته و گامهای بزرگی در زمینه رفع مشکل بیسوادی برداشته شده است ولی در ایران این آمارها تا حدودی افزایش نیز داشته است. او گفت اگر آمار مرکز پژوهشهای مجلس را ملاک اظهارنظرها قرار دهیم، هماینک سه میلیون کودک در سن تحصیل در کشور به مدرسه نمیروند که چنین آماری دغدغههایی درخصوص آینده علمی پدید خواهد آورد و از اینرو ضرورت دارد با اجرای برنامههای مناسب و تحت پوشش قراردادن دانشآموزان بازمانده از تحصیل زمینه را برای ارتقای آنان در آینده فراهم کرد. بهلولی در پاسخ به این سوال که بیسوادی والدین چه تاثیری بر فرزندان آنان که هماینک تحصیل میکنند خواهد داشت؛ با بیان اینکه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی میان فرزندان و والدین اولین آسیب چنین موضوعی خواهد بود، اظهار کرد: درصورتی که آمارهای ارائهشده از سوی وزارت آموزش و پرورش درخصوص بیسوادی یک میلیون و 500 هزار نفر از والدین دانشآموزان را بپذیریم، باید گفت، افت تحصیلی دانشآموزان مهمترین موضوعی خواهد بود که رخ میدهد، موضوعی که از سوی برنامهریزان سابق آموزش و پرورش وجود آن انکار و با برنامههای عجیب و حذف مردودی در دوره دبیرستان تلاش شد رسیدگی به آن فراموش شود و با پاک کردن مسئله، پیداکردن راهکاری برای حل آن نیز از دستور کار خارج شود.
محمد روزبهانی
در چند سال گذشته در دبیرستانهای پسرانه بارها دیده ام که مدیرمدرسه به همراه معاونین بدون اطلاع معلمان و دانش آموزان وارد کلاس درس می شوند و به تفتیش وسائل دانش آموزان می پردازند و در پایان چند تایی گوشی موبایل و چیزهای دیگر پیدا می کنن! دانش آموزان خاطی را با خود به دفتر می برند! ضمن ضبط گوشی و وسایل شخصی آنها با یک تعهد سفت و سخت آنها را به کلاس باز می گردانند.
در بیشتر مواقع گوشی ها را به والدین دانش آموزان تحویل می دهند و از آنها هم تعهد می گیرند که فرزندشان دیگر تلفن همراه به مدرسه نیاورند! البته دانش آموزان هم در واکنش به این نوع برخورد ها از روش های جدید تر و خلاقانه ای برای مخفی کردن گوشی ها یشان استفاده می کنند!
از طرف ادارات آموزش و پرورش پوستر هایی تهیه شده و در سطح مدارس نصب می شود که مضمون آن نشان از ممنوعیت استفاده از تلفن همراه در مدارس توسط دانش آموزان دارد و توصیه می شود که برای فراهم شدن محیطی مطلوب برای یادگیری نبود تلفن همراه در مدارس بهتر است و بودنش مخل یادگیری است!
به راستی آیا داشتن تلفن همراه توسط دانش آموزان برای یادگیری مضر است؟
آیا باید با این ابزار مدرن در مدارس مقابله کرد و اجازه نداد که دانش آموزان به آن دسترسی داشته باشند؟ پاسخ دهند گان به این سوالات را می توان به دو گروه تقسیم نمود! گروه اول مخالفین استفاده از تلفن همراه توسط دانش آموزان در مدارس هستند و گروه دوم که در اقلیت قرار دارند و من هم جزء آنها هستم !موافقین استفاده از تلفن همراه به عنوان ابزاری برای یادگیری در مدارس هستند .
مخالفین استفاده از تلفن همراه در مدارس ، همان استدلالی را دارند که همه ی مخالفین نوگرایی در 150 سال گذشته برای مقابله با تکنولوژی های جدید(رادیو-تلویزیون-تلفن-تلگراف- برق-گرامافون-و ...) وارداتی به ایران استفاده می کرده اند! مخالفت آنها به این دلیل است که این وسایل و ابزار باعث بی اخلاقی و گسترش ناهنجاریها می شود.
اگر نگاهی به تاریخ صد و پنجاه ساله گذشته ی ایران نماییم، نمونه های بسیاری از این مخالفت ها را خواهیم یافت. اما چه این استدلال درست باشد یا نادرست در اصل قضیه تفاوتی نمی کند واصل قضیه این است که این تکنولوژی ها به هر صورت در جامعه ی ما گسترش پیدا نموده و حتی مورد پذیرش اکثریت جامعه واقع شده است، حتی مخالفان آین تکنولوژی های نو بعد از مدتی به استفاده کنندگان روزانه از آنها تبدیل شده اند.
در رابطه با این ابزار(تلفن همراه) بهتر است آموزش و پرورش کشور هر چه سریعتر دیدگاه و روش خود را تغییر دهد و به مخالفت با استفاده از آن در ومحیط های آموزشی پایان دهد. البته می توان ازهمین ابزار(تلفن همراه) در امر یادگیری استفاده کرد و یک ایزار به ظاهر نامطلوب برای امر آموزش را به ابزاری مطلوب و موثر تبدیل نمود. این کار نیاز به تغییر در نگرش و روش مدیران ،معلمان و مسئولین دارد.
من امروز رفتم جلسه مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران. مجتبی قریشیان،از کانون،به عنوان عضو هیآت مدیره برگزیده شد. نشست خوبی بود و سخنان زیادی گفته شد که من تلاش می کنم در روزهای آینده بخش هایی از آنها را رسانه ای کنم.
اما به جز سه چهار نفری از کانون،هیچ کس دیگری از "تشکل" های فرهنگی آنجا نبود. پرسش این است که آیا این نهادها،تنها برای دیدار با فرادستان وزارتی اند؟ چرا کانون،سازمان،انجمن اسلامی معلمان،مجمع فرهنگیان و ... سازمان یافته و چشمگیر حضور نداشتند که هیچ،اصلا کسی از آنها نبود؟ عضوهای کانون هم به نام کانون در آنجا کاری نکردند و حضورشان به نظر شخصی می آمد.
محمد رضا نیک نژاد
دیروز پیامکی دریافت کردم که در آن به برگزاری نشست مجمع عمومی تعاونی مصرف فرهنگیان تهران در روز پنج شنبه 28 آذر 92 در ساعت هشت صبح و به نشانی خیابان شهید رجایی ،سه راه نان ماشینی،خیابان ستاره،تالار دکتر شریعتی اشاره داشت. سال گذشته و پس از برگزاری مجمع عمومی یاداشتی درباره چگونگی برگزاری آن نوشتم و برای برخی روزنامه ها فرستادم.اما به سبب شرایط ویژه ی آن روزها- از جمله ترس از برخوردهای قضایی و شکایت و یا ... - هیچ روزنامه ای آن را چاپ نکرد! اما با دیدن این پیامک،بازخوانی آن یاداشت را سودمند دانستم و آن را منتشر کردم. با این امید که این تعاونی مصرف- با بیش از 160 هزار عضو - در جایگاه واقعی خویش قرار گیرد و سامانی یابد.
پنج شنبه بیست و نهم تیر 91، مجمع عمومی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان
استان تهران و انتخاب بازرس یک ساله این تعاونی در تالار دکتر شریعنیِ خیابان
شهید رجاییِ شهرری برگزار گردید. در این روز نخست، نماینده وزارت تعاون،
ساز و کار برگزاری انتخابات را برای شرکت کنندگان در مجمع عمومی سالانه
شرح داد و سپس هیات رئیسه ی برگزایِ انتخابات، برگزیده شدند. در ادامه
مجمع، نماینده ی هیات مدیره، گزارشی از یک سال کار و پیشنهادهای
این هیات را ارائه داد. پس از او نیز بازرس تعاونی، کارهای انجام شده ی
خویش درهمین مدت را برای اعضا شرح داد. در پایان این بخش
از جلسه نیز نماینده ای از یک شرکت حسابرسی،به ارائه گزارشی
از حسابرسیِ شرکت تعاونی پرداخت. در پایان نیز انتخاب بازرس برگزار
گردید که از 188 تن حاضرین در جلسه و 539 دفترچه ، بازرس پیشین
با 366 رای توانست پیروز کارزار گردد.
چند سالی است که گردهمایی های سالانه این شرکت تعاونی به تنش میان فرهنگیان و هیات مدیره و یا بازرس آن کشیده می شود. در چندین دوره گذشته، مجمع عمومی، جایی برای انتقادهای سخت از هیات مدیره گشته و با درگیری های زبانی و گاه فیزیکی پایان یافته است. در دوره هایی نیز انتخابات باطل شده و هیات مدیره دست کم به شکلی غیر قانونی یک سال بر تخت مدیریت تعاونی تکیه زدند و تلاش فرهنگیان معترض نیز به جایی نرسید. کمتر از دو سال پیش، کم-و-بیش همه عضوهای پیشین هیات مدیره و بازرس جایگزین شدند و امید می رفت تعاونی سامان یافته و ناکامی های گذشته را جبران کند. اما گزارش های ارائه شده ی پنج شنبه، خلاف این را نشان می داد. بازرس تعاونی در حالی که از زیان دهی کمتر! در سال گذشته سخن می گفت، خواهان افزایش سهام عضوهای شرکت تعاونی تا پنجاه هزار تومان بود. این خواسته صدای برخی عضوها را درآورد. نماینده شرکتِ حسابرسی در ده دقیقه ای که از روی برگه روبرویش می خواند، درهیچ موردی حساب های ارائه شده را تایید نکرد و بیشتر جمله هایش با فعل هایی مانند ثبت نشده، ارائه نشده، قابل تایید نیست، سود و زیان مشخص نیست و... سخنانش را به پایان رساند. و این را می توان نشانی از آشفتگی در حساب ها و پریشانی در مدیریت دانست. گرچه بخش فراوانی از این پریشانی و آشفتگی، مرده ریگ هیات مدیره پیشین است، اما همواره پوشیده سخن گفتن و لاپوشانی مصلحت اندیشانه و تعارُف های معمول، که مدیران وقت، درباره مدیران پیشین بکار می برند، بر فضای ناشفاف مدیریت این شرکت دامن زده است. برای نمونه در یکی از سال های گذشته با وجود زیانی دو میلیاردی و اختلاسی هفت صد میلیونی- که در آن قوه قضائیه نیز ورود پیدا کرده بود- از تلاش های هیات مدیره و بازرسان شرکت، قدردانی! واین ناکامی ها به سوء مدیریت آنها نسبت داده می شد.
به هر روی به گفته فرهنگیانیِ که دستیِ در حسابداری و حسابرسی دارند و برخی از عضو های هیات مدیره کنونی و بازرسان پیشین، این تعاونی ورشکسته است و امیدی به بازیابی آن نیست و به گفته رئیسِ برگزیده جلسه پنج شنبه، دولت نیز خواهان تعطیلی این تعاونی بوده و بیشتر فرهنگیان نیز امیدی به سود دهی آن ندارند و پیگیر وضعیت آن نیستند.
اما در پیگیری و واکاوی رویدادهای چند سال گذشته، آنچه دیده می شود- از عملکرد مسئولان شرکت تعاونی گرفته تا بی انگیزگی فرهنگیان در پیگیری حق خود- بسیار نگران کننده است. در این سال ها، آوردنِ اتوبوسیِ افرادی که بیشترشان جوانان کم سن و سال و دانش آموزاند و یا افرادی که از تیپ تعریف شده ی معلمی-حجاب و پوشش معمول معلمی!- نشانه ای ندارند، برای پشتیبانی از نامزدهایی خاص، زیاد به چشم می خورد. شمار زیاد دفترچه ها نسبت به شرکت کنندگان، و رای دادن فله ای آنها، برگزاری مجمع عمومی در روزهای پیش از تعطیلی -پنجشنبه ها و در تابستان که بیشر فرهنگیان در استراحت و یا سفر هستند-واپسین مجمع دو روز پیش از آغاز ماه رمضان برگزار شد- با کمترین اطلاع رسانی- شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران دارای یکصد وشصت و هفت هزار عضو است. در بهترین روز مجمع، کمتر از شش صد نفر در آن شرکت کرده اند-کمتر از نیم درصد- واین به شدت، تصمیمات گرفته شده در این مجامع را به پرسش می گیرد و شائبه نیمه پنهان برگزار کردن آن را به ذهن می آورد. سه سال انتخابات هیات مدیره باطل شده و دو سال پیش نیز با فشارهای بیرون از مجمع، هیات مدیره برگزیده شد. گزارش های مالی به شکلی پیچیده و تخصصی ارائه می شود که برای بسیاری از اعضا درک آن دشوار است. مدیران کنونی و پیشین بر زیان دهی بیش از اندازه شرکت پای می فشارند، اما باز برای برگزیده شدن، خود را به آب و آتش می زنند! نبود ساز و کاری درست برای رای گیری درباره تاییدِ ترازنامه مالی سالانه ـ برای نمونه، رای جوانان و غیر فرهنگیان حاضر در جلسه و تاثیر آن بر سرنوشت و حق بیش از 160 هزار فرهنگی وچشم پوشی بر تخلفات انجام شده در مجامع عمومی، به شدت رویه موجود در شرکت تعاونی را در غباری از شک و تردید قرار داده که آینده ای روشن را برای آن نمی توان دید.
اما بخشی فراوانی از این وضع، پیامد رفتارِ خودِ فرهنگیان، و بی انگیزگیِ آنها در پیگیریِ حقوق خویش است. یکی از نامزدهای مستقل برای بازرسی، از بی میلی فرهنگیان برای شرکت در این مجمع گلایه کرده و از فرستادن شش هزار پیامک، برای فرهنگیان و درخواست شرکت در مجمع عمومی خبر داد که حاصل اش حضور کمتر از 30 تن در این گردهمایی بود! بی انگیزگی فرهنگیان، گستره ای برای شماری از افراد- در خوشبینانه ترین شکل،ناتوان در مدیریتِ بنگاهی چند ده میلیاردی- فراهم نموده تا جورچین ناکامی های این شرکت را کامل نمایند. اگر دست کم یک درصد از167 هزار عضو در این مجامع شرکت کنند، هزینه های زیرپا گذاشتن یا دور زدن قانون را برای گروه های بهرمند از این آشفتگی مالی بالا رفته و جلو بسیاری از پریشانی حساب ها گرفته می شود. اما افسوس بیشتر آنها تنها 20-30 هزارتومان سهام خود را می بینند و چشم بر بسیاری از منافع دیگر این گردهمایی ها می بندند.
اما آیا تنها سوء مدیریت، شرکت تعاونی را در آستانه ورشستگی برده است؟ آیا می توان به سامان یافتن تعاونی که بنا بر آمار و ترازنامه، ورشکسته است،امیدی داشت؟ آیا عزمی برای گذر از بحران با یاری فرهنگیان وجود دارد؟ آیا فرهنگیان برای بازسازی دوباره شرکت وارد شده و یا به بازی گرفته می شوند؟ درصورت ورود آنها، راهکار چیست؟ تا کی فرهنگیان به سرنوشت سرمایه هنگفت خود دراین شرکت بی تفاوت خواهند بود؟ آیا تنها یک بازرس، برای واکاوی و بررسی مسائل شرکت صدوشصت و هفت هزار سهامدار بسنده است؟ آیا باید امیدوار بود که زمان برگزاری مجمع عمومی از تابستان، به سال تحصیلی آورده شود تا فرهنگیان بیشتری در آن شرکت نمایند؟ آیا وزیری که خود را پشت وپناه فرهنگیان می داند،تاکنون برای جلوگیری از سوء استفاده و ناکارآمدی مدیریت حاکم بر نهادهای مالی وابسته به آموزش و پرورش کاری کرده است؟ آیا به پیامدهای ورشکستگی یا زیاندهی این نهادها، و از آن میان شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران اندیشیده است؟ و براستی آیا کسی دغدغه ی پاسخگویی به این پرسش ها و پیگیری برباد رفتن سرمایه های فرهنگیان را دارد؟ و یا تنها در اندیشه ی شعارهایی هستند که ارج و ارزش فرهنگیان را به رخ می کشد؟
سارا غضنفری
روزنامه تهران امروز،27 آذر 92
خودکشی دانشآموز چهارده ساله شیرازی پس از اخراج از مدرسه، بیگمان یکی از تلخترین حوادث دانشآموزی در سال تحصیلی جاری است که میتواند دل هر پدر و مادری را بلرزاند اما از این حیث که کنکاش نشده و رها میشود، نگرانکننده به نظر میرسد. خبرگزاریها علت خودکشی این نوجوان را اخراج از مدرسه به دلیل همراه داشتن تلفن همراه عنوان کرده و آورده اند: «بر اساس ادعاهای والدین این دانشآموز، وی یک روز پس از اخراج به همراه پدرش به مدرسه رفت اما مدیر مدرسه از پذیرش او خودداری کرد و روز دوم که خودش به تنهایی به مدرسه رفته بود مسئولان مدرسه وی را نپذیرفتند؛ این دانشآموز پس از بازگشت به منزل، در حالی که تنها بود، به زندگی خود پایان داد.» موضوعی که نمایندگان مجلس را برای بررسی دلایل این اخراج و خودکشی حساس کرده و این هفته کمیسیون آموزش مجلس اعضای خود را مامور بررسی این موضوع کرده است. البته پلیس و دستگاه قضایی نیز پیگیر این پرونده هستند. شاید این بار و برای همیشه موضوع ورود موبایل به مدرسه و جلوگیری از تنبیههای غیرمعمول در مدارس حل شود.مهدی بهلولی،کارشناس آموزش درباره خودکشی دانشآموز شیرازی به تهران امروز میگوید: «این مسئله را باید از دو بعد بررسی کرد،از یکسو بردن موبایل سر کلاس است و دیگری اینکه طبق آییننامه آموزشی درباره بردن موبایل سر کلاس آیا اخراج کردن درست است یا خیر؟که من فکر میکنم به خاطر بردن موبایل نمیشود اخراج کرد.این موضوع که اصلا باید دانشآموزان موبایل سر کلاس بیاورند یا نیاورند یا اینکه در سیستم آموزشی دنیا چه نگرشی روی این مسئله است را باید در نظر بگیریم.از سویی دیگر،اخراج دانشآموز از مدرسه هم مهم است.زیرا در سیستم کنونی اخراج دانشآموز از مدرسه کار آسانی نیست،زیرا آییننامههای آموزشی که در سراسر کشور اجرا میشود،اخراج دانشآموز را مرحله آخر میداند.»مهدی بهلولی،تاکید میکند: «هنوز راجع به علتهای خودکشی دانشآموز شیرازی،اطلاعات زیادی منتشر نشده است،ولی در حدی بوده است که نمایندگان مجلس هم به این حوزه ورود کردهاند.اما باید این موضوع را از همه زوایا بررسی کرد.نمیشود فقط مدیر و معلم ومدرسه را مقصر بدانیم و نه میشود دانشآموز را مقصر دانست.این قبیل موضوعات پیچیده هستند.اما در کل، آموزش و پرورش باید این جهت را داشته باشد که دانشآموزانی را که نابههنجاری دارند اصلاح کند.اگر با این دید جلو برویم،باید زمینههایش هم فراهم باشد.اگر آموزش و پرورش میخواهد دست به اصلاح دانشآموزانی که ناهنجاری دارد بزند باید شرایطش را هم داشته باشد.وقتی در کلاسی که 40 نفر دانشآموز دارد،و از طرف دیگر هم معلم با مشکلات معیشتی روبهرو است،دو دانشآموز نا به هنجار در کلاس باشد،چون مشکلات معلم زیاد است،آستانه تحملش پایینتر است و دست به اخراج دانشآموز از کلاس میزند،چند بار از کلاس اخراجش میکند و بعد کمکم از مدرسه اخراجش میکنند.اگر ما اکنون تمام تقصیر را گردن مدیر بیندازیم،تمام کاستیهای سخت افزاری و نرمافزاری آموزش و پرورش را در نظر نگرفتهایم و دنبال مقصر فرضی رفتهایم.»این کارشناس آموزش،درباره وجود مشاور در مدارس میگوید: «در مدارس باید مشاور وجود داشته باشد.در حال حاضر یکی از بزرگترین مشکلات آموزش و پرورش کمبود مشاورهای حرفهای است،که شامل مشاور تحصیلی و تقویتی میشود.وقتی در مدرسهای 500 دانشآموز در مقطع دبیرستان دارد و قرار است،هفتهای 6 ساعت مشاور داشته باشد،اما مشاور حتی پروندههای پرورشی و تربیتی دانشآموزان را تکمیل کند.خب در چنین حالتهایی میآییم مدیر را مقصر جلوه میدهیم.باید این موضوع ریشه یابی شود،که چرا در مدرسه نمیتوانیم دانشآموز نابههنجار را اصلاح کنیم.اخراج دانشآموز توسط مدیر بد است،اما در شهرهای بزرگی مثل تهران و در مناطق مرکزی شهر،تعداد دانشآموزان داخل کلاسها زیاد است،از سویی دیگر،معلم و مدیر با مشکلات اقتصادی و معیشتی دست و پنجه نرم میکنند،ممکن است دانشآموز را از کلاس اخراج کنند،در چنین مواقعی وجود مشاور حرفهای برای کمک به دانشآموز و کم کردن نابههنجاری نیاز است.»
این شماره که با ظاهری متفاوت تهیه شده است دارای دو پرونده ویژه است یکی درباره جامعه شناسی تشیع و دیگری مارکسیسم
سرمقاله
قدرت مردم/ لطف الله میثمی
شکوه مرزبانی/ احمد اسلامی
چشم انداز سیاست داخلی
جرم سیاسی، محاکمه علنی هیئت منصفه/ فائزه حسنی...
سرگذشت مشارکت سیاسی مردم در ایران/ محمد جواد حق شناس
چشم ها و گوش ها
چشم انداز اقتصاد و توسعه
دولت آقای روحانی و فرآیند اعتدال
راهبردهای انرژی ایالات متحده امریکا/ گروه نفت
مسئله سیاست گذاری در اقتصاد ایران از نظر گروه مشاوران هاروارد/ احمد میدری
برنامه های حمایتی ترکیه در صدور خدمات فنی و مهندسی/ منصوره حمصیان
چشم انداز جامعه
سراب هوشمند سازی مدارس/ محمدتقی سبزواری
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش/ گفتگو با محمود مهرمحمدی
اشتغال زایی درآمدزا در ارسباران/ محمد ایرانمنش
بیگانه با محیط، نقدی بر فیلم دربند/ سپیده سامی
پرونده جامعه شناسی تشیع
با آثاری از
سارا شریعتی، عمادالدین باقی، حسن محدثی، هاشم آغاجری، محمد اسفندیاری، مقصود فراستخواه، احسان شریعتی و...
چشم انداز اندیشه
یازخوانی زندگی و آرای امام ابوحنیفیه/ حمید احراری
گاندی معلم حقیقت و عدم خشونت/ امین یاری
سه شعار ما، نفی استبداد به هرصورت و نفی استثمار/ محمد بسته نگار
هرمنوتیک کلاسیک و هرمنوتیک فلسفی/ محسن آرمین
همه هستی مقدس است/ محمد مهدی گرگانی
از سید جمال تا آیت الله خمینی/ نیکی آر.کدی
استفان هسل، یکی از مردان حقوق بشر/ مونافرخنده فال
زمانی برای برآشوبیدن، استفان هسل/ برگردان: سعید انوری نژاد
پرونده مارکسیسم
تاملاتی پیرامون مقاله مارکس و مارکسیسم در ایران/ خسرو پارسا
نقد و نظر در ارزیابی مارکسیسم و مارکسیست ها در ایران/ عباس نصر
ورود مارکسیسم به ایران/ امیر طیرانی
چشم انداز سیاست خارجی
انتخابات پارلمانی کردستان عراق و چشم اندازهای پیش رو/ احسان هوشمند
یک بام و دو هوا در اجرای قطعنامه های شورای امنیت/ گفتگو با یوسف مولایی
نقش ایران و اسرائیل در کشورهای خلیج فارس/ حسن عبدالله جوهر
در سوریه چه اتفاقی افتاده که سیل خبرنگاران به آنجا سرازیر شده؟/نیویورک تایمز
سازماندهی شورشیان افراطی سوریه توسط عربستان برای جنگ با اسد/ یونایتدپرس اینترنشنال
سه صدایی که باید نادیده بگیریم/ فارن پالیسی، برگردان: هادی عبادی
مذاکرات هسته ای و بحران در روابط امریکا و عربستان/موسسه بروکینگز
امریکا نباید درباره ایران ساده انگار باشد/ ولی نصر
چشم انداز کتاب
معرفی کتاب بینش استراتژیک نوشته زبیگنیو برژینسکی/فروزان آصف نخعی
معرفی کتاب کودتا نوشته یرواند آبراهامیان/ خسرو شاکری
یادداشتی پیرامون کودتای 28 مرداد 1332/ خسرو شاکری
روزنامه آرمان،26 آذر 92
تیرماه یادآور آمال و آرزوهای بسیاری از جوانان است که عبور موفق از آزمون دانشگاه را پلی برای رسیدن به موفقیتهای آینده در زندگی و جامعه میدانند اما، فصل کنکور که میشود حرف و حدیثهایی درخصوص نحوه اجرای آن از زبان مسئولان دانشگاهی و علمی و حتی سیاستمداران به گوش میرسد بهگونهای که طرح موضوعی مانند حذف کنکور در سالهای نهچندان دور بهعنوان یکی از شعارهای یکی از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری نیز داده شد و اینک نطفه حذف آن که از همین زمان زده شد، کلیاتش در مجلس به تائید رسیده و مقرر شده بهتدریج کنکور بهمعنای گذشتهاش از خاطرهها محو شود. اما محو کنکور با اجرای طرحهای جایگزین و ادغام کنکور دانشگاه آزاد و سراسری، اولین تغییری است که در این راستا به انجام رسیده و مقرر شده است این دو دانشگاه تنها برای پذیرش دانشجو یکبار آزمون برگزار کنند، موضوعی که با موافقت بسیاری مواجه و از آن استقبال نیز شده است. از سویی، تغییرات دیگری نیز در برگزاری کنکور سال آینده درنظر گرفته شده است که از آنجمله تاثیر نمرات تحصیلی دانشآموزان در سه سال آخر دوره متوسطه است، موضوعی که بهنظر میرسد به منظور کاهش اتکای کنکور به تستزنی و درنظر گرفتن توان علمی واقعی داوطلبان کنکور تدوین شده است هرچند، برخی دانشآموزان داوطلب شرکت در کنکور که در سال دوم دبیرستان یا سالهای قبل از آن تحصیل میکنند با این قانون به دلیل نداشتن نمرات تحصیلی در نظر گرفته شده با مشکل مواجه خواهند شد. همچنین مواد آزمون کنکور نیز بر اساس کتب عمومی و تخصصی این سال تدوین و مورد آزمون قرار خواهد گرفت و به این دلیل، داوطلبانی که در سال دوم یا کمتر هستند باید با مطالعه کتاب سال سوم این خلأ را جبران کرده و فقط بهدنبال تستهای موجود و کسب امتیاز از آن نباشند. در کنار این مشکلات مباحث دیگری هم سبب شده است دانشآموزان با مشکل در ثبتنام خود دست و پنجه نرم کنند که مهمترین آن اخذ کد سوابق تحصیلی است که برای نخستینبار با آن مواجهاند، دانشآموزان مجبورند برای کسب این کد به سایتی که وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است وارد و مطابق دستورالعمل آن اقدام کنند.
دانشآموزان با قوانین جدید کنکور آشنایی کامل ندارند
این موضوع سبب شده است حجم بالایی از دانشآموزان در موعد مقرر شده از سوی سازمان سنجش نتوانند مدارک خود را تکمیل و در این مرحله نسبت به ثبتنام خود اقدام کنند، موضوعی که دغدغه دانشآموزان و خانوادههایشان را در پی داشته است و سازمان سنجش با دریافت این نگرانیها درصدد توضیح موضوع بر بیاید و به خانوادهها اطمینان دهد که هیچ فردی از قافله کنکور 93 به دلیل نداشتن کد سوابق تحصیلی محروم نخواهد شد. بر اساس اعلام سازمان سنجش، مقرر شده است آن دسته از داوطلبان کنکور که در مهلت اعلامی آموزش و پرورش موفق به دریافت کد سوابق تحصیلی خود نشدهاند، از سوم اسفندماه بهمدت سه روز با مراجعه به سایت آموزش و پرورش نسبت به دریافت کد اقدام کنند. این اطلاعیه میافزاید: براساس هماهنگیهای انجام شده با مسئولان وزارت آموزش و پرورش، طی روزهای سوم الی ششم اسفندماه تقاضانامهای روی سایت آموزش و پرورش قرار گرفته و داوطلبان میتوانند با مراجعه به سایت مذکور درمهلت اعلامی کد سوابق تحصیلی خود را دریافت کنند. همچنین آن دسته از داوطلبانی که نسبت به نتایج سوابق تحصیلی نیز اعتراض دارند یا به اشتباه آن را ثبت کردهاند، میتوانند در مهلت مذکور با مراجعه به سایت آموزشوپرورش اطلاعات خود را بررسی و اصلاح کنند. از سوی دیگر، مرکز اطلاعرسانی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است که دانشآموزان برای داوطلبانی که دیپلم خود را در یکی از رشتههای تحصیلی ریاضی و فیزیک، علوم تجربی، ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی در سال 1384 و بعد از آن اخذ نمودهاند، میتوانند با ورود به سامانه سوابق تحصیلی به نشانی dipcode.medu.ir از صحت اطلاعات سجلی و سوابق تحصیلی اطمینان حاصل نمایند و کد سوابق تحصیلی خود را برای ثبتنام در آزمون سراسری سال 1393 دریافت کنند که این اقدام نیازمند مراجعه حضوری افراد به مراکز محل تحصیل ندارد. مهدی بهلولی از کارشناسان آموزشی درپاسخ به این سوال که چرا چنین فرجهای درنظر گرفته شده است، میگوید: بهدلیل تغییرات پیدرپی در قوانین کنکور شاهد آن هستیم که دانشآموزان در این خصوص با سردرگمی مواجه شوند و نتوانند به موقع مدارک خود را در اختیار سازمان سنجش برای ثبت نام در کنکور قرار دهند. وی با بیان اینکه بخشی از دانشآموزان نیز پس از یک بار ثبتنام در کنکور و قبول نشدن در آزمون آن، برای چند سال از این حوزه دور میشوند و از قوانین تازه بیخبرند و اینک با ورود مجدد و تقاضای شرکت در کنکور به دنبال آن هستند که شانس خود را امتحان کنند ولی، نیازمند ارائه مدارک جدیدند که تعداد این افراد نیز کم نیست و حضور این دسته سبب شده است در دبیرستانها با تراکم بالای افراد مراجعهکنندهای مواجه شویم که خواهان دریافت ریزنمرات و کد سوابق تحصیلی خود هستند. بهلولی اما مشکل را صرفا در این بخش نمیداند و با تاکید بر اینکه نبود مشاورههای کافی و ارائه اطلاعات لازم به دانشآموزان خصوصا دانشآموزان سال چهارم دبیرستان سبب شده برخی از آنان از لزوم داشتن کد تحصیلی در ارائه به سازمان سنجش بیخبر بمانند گفت: متاسفانه حتی مشاوران دبیرستانها نیز آموزشهای لازم را در این زمینه ندیده و به همین جهت، نتوانستهاند دانشآموزان را راهنمایی و هدایت کنند.
کمبود شدید مشاور در دبیرستانها
با توجه به آنچه بهلولی آن را تغییر سالانه قوانین مرتبط با کنکور میخواند، به نظر میرسد این تغییرات بدون درنظرگرفتن نیازهای آموزش و پرورش و الزامات آن به انجام رسیده است چراکه، هماینک شاهد آن هستیم در برخی دبیرستانها با وجود تراکم بالای دانشآموزان مشمول قوانین جدید کنکور، در هر هفته تنها شش ساعت برنامه مشاورهای وجود دارد که در این شش ساعت علاوه بر دانشآموزان، رسیدگی به مباحث تربیتی و هدایت تحصیلی در سال اول دبیرستان را نیز باید به وظایف مشاوران اضافه کرد. بهلولی در این زمینه، راهکار در پیش گرفته شده از سوی مدیران دبیرستانها را استفاده از مشاوران تحصیلی موسسات خصوصی عنوان میکند و میگوید: مدیران دبیرستانها با توجه به اینکه سرانهای از آموزش و پرورش دریافت نمیکنند، از والدین در این خصوص کمک گرفتهاند و با جذب مشاور از موسسات و مراکز مختلف تلاش میکنند این کمبود را برطرف کنند غافل از اینکه، هر مشاوری که پول بیشتری دریافت میکند به معنی کار بهتر و خدمات بیشتر به دانشآموزان نیست که این موضوع نیز مورد توجه کافی مدیران مدارس قرار ندارد.
عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،25 آذر 92
در جامعه ای که معجزه پیامبرش "کتاب" ونام این کتاب "قرآن = خواندنی " ونخستین پیامش "بخوان"و ستایش از پروردگارش این است که " با قلم تعلیم می دهد" جایگاه کتاب و کتابخوانی چگونه است؟ هر چند ممکن است سرمان را با رجز خوانی اینکه "رستم یلی بود در سیستان" گرم کنیم ، اما این شیوه، دردی از ما دواء نمی کند. وقتی در عمل، سهم ما ازسرانه ی مطالعه و کتابخوانی ، آنقدر ناچیز است که کالعدم محسوب می شود . گاهی لازم است از معرکه ها فاصله بگیریم و وضعیت موجود را بررسی کنیم. برپا شدن نمایشگاههای کتاب، فرصت با ارزشی را فراهم می کند که به این مساله بهتر بپردازیم. قبل از هر سخنی باید فهرستی از کارهایی را که در این راستا انجام گرفته از نظر بگذرانیم. ما هر ساله در اردیبهشت ،نمایشگاه کتاب داریم . در گوشه و کنار نمایشگاههای تخصصی و دانشگاهی را داریم . هر ساله به همت شهرداری نمایشگاه "یار مهربان " را داریم که با هدف اهد ای کتاب به کتابخانه های مراکز آموزشی و کتابخانه های عمومی صورت می گیرد که به نوبه ی خود ،کاری ارزشمند است . در صدا وسیما و در شبکه های مختلف علاوه بر بازتاب گسترده این رویدادهای فرهنگی،بخشی از فعالیت ها اختصاص دارد به معرفی کتاب و برگزاری مسابقات پیامکی و غیر آن . در مجلات و روزنامه ها نیز به فراخور حال و مقال،معرفی کتاب و نقد و بررسی آنها نیز صورت می گیرد. گاهی نیز جلسات نقد کتاب را هم بر گزار می کنیم. شاید موارد دیگری هم باشد که به خاطر اختصار از نقل آنها معذوریم. به فعالیت های بر شمرده در بالا نیز انتقاداتی نه از باب موضوعیت وضرورت آنها بله از جهت نحوه اجرایشان وارد است . فی المثل در نمایشگاه سالانه ی کتاب در فضای خفه ی ازدحام، بخش زیادی از کارکردهای اصیل یک نمایشگاه کتاب را از دست داده ایم .نمایشگاه یار مهربان در انبوهه ای از جور کردن کتاب به اندازه کوپن و بن کتاب اهدایی و توسط کسانی که بعضا ً شناخت دقیقی از نیاز های آموزشگاهی وکتابخانه ای ندارند و شکار موسسات چاپ و توزیع تست و کمک درسی می شوند، ابتر می گردد. وچون ازطرف یک پشتیبان مطلع به پیامدها و نتایج،این فعالیت ارزنده رسیدگی نمی شود،تاثیر بارزی بر وضعیت کتابخوانی در مراکز آموزشی به جا نمی گذارد. برای آنکه از این بحث نتیجه بهتری عایدمان شود،نقطه ثقل بحث را به مدارس متوجه می نمایم. نمی دانم چه موقع مسوولین یکبار برای همیشه به وضعیت کتابخانه های مدارس سرو سامان می دهند؟ لابد وقتی که تمام مشکلات ساختاری این دستگاه بزرگ را حل کنیم.
از وقتی که از حضور نیم بند کتابداران مدارس محروم شدیم و این عزیزان یا در کلاسهای خالی دبستانها و یا به عنوان دفتر دار ( ببخشید : معاون اجرایی) مشغولیت یافتند ،یک سنگر مهم خالی ماند . حتماً بزرگانی که به این جابجایی رضایت دادند،توجیهی برای کتاب خوانان کودک و نوجوان دارند که شنیدنی خواهد بود. شاید هم(محرمانه) مسولیت کتاب و کتابخوانی درشرح وظایف مدارس نیست و ما معلمان نمی دانیم . اما پیام امید بخش رئیس جمهور فهیم در مراسم بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جاری بار مسوولیت مدیران ارشد را سنگین تر کرد و اینک حجت بر آنان کامل شد. لازم به ذکر است که در این رابطه با موقعیت های مختلفی روبرو هستیم . مدارس غیر دولتی پر آوازه ای داریم که با دانش آموز گزینش شده و انجام فعالیت های کارامد واثر بخش توانسته اند در زمینه ی کتابخوانی و رونق کتابخانه ها فعالیت هایی داشته باشند که البته بخش بسیار اندکی از محصلان را پوشش می دهند . اما صحبت ما عمدتاً مربوط به مدارس دولتی است. با پیشینه های چندین ساله،که از کتابخانه های غنی بر خوردار بوده اند و البته با تغییراتی که در این سالها انجام گرفت ، بیشتر از همه ی بخشها ی دیگر مدرسه،این کتابخانه ها لطمه خوردند . فی المثل در جریان ادغام پیش دانشگاهی ها با دبیرستانها ، برای آماده کردن کلاس برای ورودی ها ی جدید،با محدودیت در اتاق برای کلاس درس ، کتابخانه ها لطمه خورد ویا در دبستانها،آماده سازی برای کلاس ششم،باز هم کتابخانه ها مورد بی مهری قرار گرفتند. به طوری که کمتر کتابخانه ای در مدارس شکل و ظاهر ی موجه دارند و بسیاری هم فقط قفسه ای از کتاب دارند. حذف کتابداران ضربه مرگبار را قبلا وارد کرده بود.
مربیان پرورشی دیروز و معاونان پرورشی امروز سعی کرده اند با توصیه های مسوولین ،با سپردن اداره ی کتابخانه ها به محصلان چرخ کتابخانه مدرسه را بگردانند. اما در گذر زمان به خاطر تخصصی بودن این فعالیت،کار کرد های موثر ی بروز نکرده است. بچه ها نیازمند راهنمایی و هدایت هستند و کتابخانه ها واحد های آموزش غیر مستقیم و زمینه سازند که اگر بی هدف فقط باز باشند وکتابی به امانت بدهند،نمی توانند تاثیر به سزایی به جا بگذارند . خصوصا حضور فراگیر فضاهای مجازی در خلوت محصلان، وناکارآمدی کتابخانه ها،فاصله با مطالعه ی هدفمند و موثر را بسیار کاهش داده است. برای من و همکارانم بسیار درد آور است که وقتی از کم و کیف کتابخوانی محصلان جستجو می کنیم ، متوجه می شویم تعداد صفحات کتاب های خوانده شده در همه ی دانش آموزان کلاس، به تعداد انگشتان دو دست نمی رسد . تاسف بار است که محصلان اظهار می دارند که کتابخانه مدرسه، کتاب مناسب سن آنها را ندارد و از طبقه بندی کتابها بیش از دو دهه می گذرد و کتابهای اهدایی در طی این سالها یا کتاب کمک درسی بوده که از حیز انتفاء خارج شده اند و یا کتابهایی بوده که طبقه بندی فی المثل دیویی و یا هر طریقی که قابل دسترسی آسان باشند،نشده و پیدا کردن یک کتاب بسیارتصادفی است .
مسابقات کتابخوانی نیز عمدتا متوجه کتابی بوده که به تعداد از طرف موسسه ای به صورتی جهت دار در اختیار مدرسه قرار گرفته است. قصد سیاه نمایی ندارم ،اما حقیقتا موضوع تحقیق و پژوهش وکتابخوانی در مدارس قربانی برنامه ریزی هایی شده که در غیبت این واحد فرهنگی مهم در مدارس انجام گرفته است. آموزش و پرورش کاش گزارشی از این دو ماه ونیم فعالیت خود در راستای پیام ریاست محترم جمهور برای بردن کتاب به متن آموزش وکلاسها ارائه می داد. بیایید بخاطر حیات فرهنگی وعقلانی فرزندانمان ،این گلستان های خاموش را از زنگار بی مهری زمان بپیراییم.