از تارنگار : زانیاری
مختار اسدی عضو انجمن صنفی معلمان کردستان و شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران ، نامی آشنا برای تمامی معلمان است.آنچه با نام این معلم نستوه و زحمتکش تداعی می شود عبارتست از تلاش قانونی برای تغییر وضعیت معیشت معلمان ، آگاه گری و خستگی ناپذیر بودن . اما نصیب مختار چیزی جز زندانی شدن و انفصال از خدمت و رنج تبعید نبوده است. مختار از سلاله ی معلمانی است که با علم و آگاهی رنج مبارزه را بر تن هموار می کنند.با این آگاهی که امکان زندگی بهتر برای معلمان جز با شکستن سکوت محقق نخواهد شد.علم به اینکه کودکان این سرزمین باید از مدرن ترین امکانات آموزشی بهرمند شوند.هر چند وزارت آموزش و پرورش در دولت های مختلف با سیاست سرکوب عریان هرگونه نقد ، امکان بهبود و تغییر نظام آموزشی را با چالش های جدی مواجه کرده است .شوربختانه داستان اندوه بارآموزش و پرورش مرتجع و معلمان آگاه به سالهای دوری برمی گردد.در ظرف دوسال اخیر بر اساس مصوبه ی هیئت وزیران مبنی بر خروج از کلانشهرها ، مختار تلاش زیادی را برای بازگشت به زادگاهش سنندج ترتیب داد که با کارشکنی های اداره ی کل آموزش و پرورش کردستان این امر محقق نشد . جالب تر اینکه با ابلاغ اتنقال مختار اسدی توسط نهاد ریاست جمهوری نیز ، کردستان همچنان از پذیرش این معلم شریف و آزاده سر باز زد.مختار اسدی در عوض با طرح شکایت به دیوان عدالت اداری روندی قانونی را برای رسیدن به خواسته اش برگزید.که نهایتا دیوان عدالت اداری در تاریخ 21/9/91 به نفع مختار اسدی اقدام به صدور رای نمود.(شعبه ی بیست وسوم دیوان عدالت اداری ، شماره پرونده 900998090005806 ) در همان تاریخ این حکم به اداره ی کل آموزش و پرورش استان کردستان ابلاغ گردید. لازم به یادآوری است که تمام دستگا ههای دولتی موظف هستند که احکام دیوان عدالت اداری را ظرف سه روز اجرا نمایند .اما آموزش و پرورش کردستان همچنان از اجرای آن امتناع می کند.در فروردین ماه سال جاری این حکم از سوی دیوان عدالت اداری به مختار اسدی ابلاغ شد. تا کنون که اواخر ماه اردیبهشت است ، مختار در بلاتکلیفی بسر می برد و هنوز هیچ نشانه ای از اجرای دادنانه ی مذکور وجود ندارد.با توجه به اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت نفی بلد شهروندان ایرانی را ممنوع اعلام کرده است ، وزارت آموزش و پرورش با اتکا به کدام ادله ی قانونی از بازگشت وی به زادگاهش امتناع می کند؟ با عنایت به اینکه هیچ کدام از تلاش های تاکنونی مختاردر جهت تحصیل منافع شخصی اش نبوده از فرهنگیان سراسر کشور و خصوصا ٌ شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان ایران انتظار می رود در این رابطه اعلام موضع نمایند .باشد که مسئولان آموزش و پرورش بدانند که مختارهای ما هرگز تنها نبوده و نیستند.ما بر خود می دانیم تا بازگشت این معلم گرانقدر به شهر سنندج از پای ننشینیم.
داگلاس برن
برگردان : مهدی بهلولی
روزنامه اعتماد،ص اندیشه،30/2/92
توسعه و دشواره های جهانی،هرگز بیش از سال 2005،در نگاه همگانی نبوده است. از رشته کنسرت های "زنده ماندن" در کشورهای G8 و آفریقای جنوبی بگیرید تا پویش انتخاباتی "برای فقر،کاری تاریخی انجام دهید" در انگلستان،و گستره نوآوری های در سراسر آفریقا. از این رو،آموزشگران توسعه دیگر نمی توانند بگویند که "توسعه" و "دشواره های جهانی" نادیده گرفته شده اند. اگرچه این را هم باید گفت که بیشتر گفت و گوها،کم مایه بوده اند. به عنوان کسان درگیر در تجربه ی آموزش و پرورش توسعه،می دانیم که فهم علت های فقر و راه حل های آنها،آسان و سرراست نیست. نیز می توان استدلال نمود که بسیاری از پیام های ابلاغ شده،با "فهم های غربی" تحریف و وارونه شده اند. صدای کسانی که از نزدیک با فقر و نابرابری دست به گریبانند،به ندرت شنیده می شود. بنابراین،آموزشگران توسعه،مسئولیت دارند تا مواظب باشند که صداهای ناشنیده،شنیده شوند. ولی شمار زیادی از این دل نگرانی ها،با دیدگاه های طرح شده درباره ی آموزش و پرورش توسعه در بیش از یک دهه پیش،همانندی دارند. با این که بسیاری از آنها ممکن است مانند استدلال های دهه ی 90 باشند هم اکنون اما،شرایط اقتصادی،اجتماعی و آموزشی،فرق کرده است.
جهانی شدن دارد بر زندگی مردم،اثر مستقیم روزافزونی می گذارد. درباره ی دشواره های جهانی نیز،بدست آوردن آگاهی،کار کمابیش آسانی است. اما با این که مردم از این دشواره ها آگاه ترند بر سر این که درباره ی اطلاعاتی که دریافت می کنند چگونه تصمیم می گیرند و چگونه آنها را سنجشگرانه ارزیابی می نمایند،گفت و گوست. این همان دلیلی است که آموزش و پرورش توسعه را بسیار مهم می سازد و این که چرا نیاز است آموزش و پرورش توسعه،بخشی از جریان اصلی فرصت های آموزش رسمی باشد. در شماری از کشورها،دشواره های توسعه و مسائل جهانی،در درون برنامه های رسمی آموزش و پرورش،در حال بدست آوردن جایگاه برجسته تری هستند؛گرچه هنوز راه درازی در پیش است.
این سخنان بدین معناست که دیگر،سازمان های غیر دولتی(NGO) سنتی آموزش و پرورش توسعه،نمی توانند ادعا کنند که خاستگاه سراسر دانش یا "کارشناسان" می باشند. هم اکنون،اصول پشتیبانگر آموزش و پرورش توسعه- هرچند که چه بسا به روش های گوناگون وابسته به چارچوب آموزشی،موقعیت فرهنگی و پشتیبانی سیاسی،عرضه شوند- راهنمای پرداختن به چالش های بزرگ اجتماعی و آموزشی سده ی بیست و یکم می باشند. از رهگذر آموزش و پرورش توسعه،مردم می توانند :
· وضعیت شان را در بستر گسترده تری دریابند
· میان رخدادهای بومی و جهانی پیوند بزنند
· برای تفسیر رویدادهای اثرگذار بر زندگی هایشان،دانش و مهارت هایشان را پرورش دهند
· ریشه های نابرابری،عدالت و همبستگی جهانی را دریابند
· از تجربه های دیگر جاهای جهان بیاموزند
· دلبستگی های مشترک را بشناسند و همبستگی با جامعه های گوناگون را گسترش دهند
· با نژادپرستی و بیگانه هراسی،پیکار نمایند
· افق دیدشان را گسترش دهند و رشد شخصی شان را پی گیرند
· با مشارکت در جامعه،جهان شان را دگرگون سازند.
تجربه ی شماری از کشورها،درستی این ادعاها را نشان می دهند؛برنامه هایی که با فهم نگرش های ویژه ی فرهنگی آفریقایی،به هم پیوستگی اجتماع محلی را با کار بر روی موضوع هایی همچون تجارت شرافتمندانه،دگرگونی های آب و هوا و شهر وندی جهانی،دنبال کرده اند.
پرفسور دیوید سلبای،نویسنده ی شناخته شده ی آموزش و پرورش جهانی- به خاطر کار با الگوی ایدئولوژیک چیره و به خاطر پذیرش منتقدانه ی ایده های برتر امروزه که در پیوند با آموزش و پرورش برای رقابت جهانی می باشند- از این نگارنده انتقاد کرده است : " او(برن)،آشکارا،خودش را هم پیمان با مکتب اندیشگی تکنوکراتیک لیبرال ساخته است،ضمن این که صادقانه خودش را در درون فرهنگ دولت- محور سرسپردگی نهاده که به پذیرش بسیاری از آن چیزی انجامیده که در آموزش و پرورش بریتانیایی رخ می دهد."
این دیدگاه در زمینه ی گستره تری،چالش هایی پدید می آورد که بسیاری از آموزشگران توسعه امروزه با آنها روبرویند. آیا آنها با گفتن این که برنامه کاری شان در واقع دگرگونی اجتماعی است،از حاشیه نظر می دهند و دامن درمی کشند؟ یا آنها در یک گفت و گوی ایدئولوژیک درگیرند و درپی آنند که در درون چارچوب به سامان شده از سوی جهانی شدن و رقابت های اقتصادی،ترقی یابند و پیشرفت نمایند؟ آیا آموزش و پرورش توسعه،وضع موجود را به چالش می گیرد و اگر آری،چه جانشینی را پیشنهاد می دهد؟
مک کلوم،نزدیک به یک دهه پیش گفت که سنت "آموزش و پرورش توسعه،از جنبشی برخاسته که تنها با خودش سخن می گوید،او خودش را در درون گفتمان آموزشی سنجشگرانه ی گسترده تری ننشانده است." گرچه از آن هنگام تاکنون پاره ای پیشرفت ها انجام گرفته اما این سنت هنوز هم در بسیاری از کشورهای صنعتی،سخت فراگیر است؛کشورهایی صنعتی که آموزش و پرورش توسعه،به گستره ای از NGO ها و جنبش های اجتماعی سپرده شده است.
این است که اغلب،آموزشگران توسعه در گفت و گوهای گسترده تری درگیر شده اند که این امر مایه ی پیشرفت گردیده است. از رهگذر گستره ای از سیاست ها و برنامه های آموزشی ملی و جهانی،اصطلاح "جهانی" دارد به بخشی از زبان روزمره ی آموزشگران درمی آید. فرصت مهمی برای آموزشگران توسعه،گشایش گفت و گوها پیرامون نیاز برای "جامعه های یادگیری و برای شهروندان آگاه کنشگر" و همبستگی اجتماعی بوده است.
به هر رو،همانگونه که در کتاب راهبرد آموزش و پرورش جهانی – چاپ شده در نوامبر 2004 از سوی بخش انگلیسی وزارت آموزش و پرورش- نشان داده شده،تنش های میان نیازهای اقتصادی و اجتماعی بسیار آشکار است. این کتاب به ارتقاء مفهوم "شهروندان جهانی"،و به "تزریق آهسته – آهسته ی بعد قوی جهانی به درون تجربه ی یادگیری همه کودکان و جوانان" می پردازد. اما همچنین " تجهیز کارفرمایان و کارمندان درباب مهارت مورد نیاز برای اقتصاد جهانی" سخن به میان می آورد. سلبای،حق دارد که دو راهه ای ناخوشایند[dilemma] پیش رو بگذارد اما اگر آموزش و پرورش توسعه می بایست در گفت و گو درگیر شود پس این نیز پذیرفته می شود که نقش اش،هم پشتیبانی از امتیازها در درون الگوی چیره است و هم برانگیختن دشواره ها و میدان دادن به گفت و گوست.
انجمن آموزش و پرورش توسعه،در روند گسترش اندیشه اش به درون آموزش عالی،چارچوبی برای یادگیری پیرامون دانش و آموختن،مهارت ها و ارزش ها و نگرش های شناختی،اجتماعی و عملی پروراند. هسته ای برای این چارچوب،پیوند دو سویه ی این مفهوم هاست. کسی نمی تواند بدون پرورش اندیشه ی سنجشگرانه و تحلیلی،احترام به دیدگاه ها،و داشتن پای بندی به عدالت اجتماعی،پی به علت های فقر و نابرابری ببرد و آنها را دریابد. این نوآوری هم اکنون بر بازاندیشی رادیکال شماری از رشته ها دست کم در پنج دانشگاه در انگلستان اثرگذاشته است.
آموزش و پرورش توسعه - اگر درباره ی یادگیری است- همچنین باید گستره ای از چشم اندازها و دیدگاه ها را به میان آورد. بدین معنا که از چشم انداز و نگرش گروه های اجتماعی و فرهنگی گوناگون در سراسر جهان پشتیبانی نماید،اما به گونه ای که گفت و گوها در چارچوبی سنجشگرانه انجام پذیرند. این کار بایستی به عنوان پیوند زدن میان امر محلی و امرجهانی در درون ارزش های پایه ی برابری،عدالت اجتماعی و حقوق بشر،فهمیده شود. آموزش و پرورش توسعه،پیرامون برانگیختن پرسش های بنیادین درباره ی نقش آموزشگر است؛نقشی که بایستی برای پدیدآوردن محیط یادگیری برخوردار باشد. چنین محیطی،آموزشگران را توانا می سازد تا موضوع های مورد بحث را به روش های خودشان و با اصطلاحات خودشان،سنجشگرانه وارسی نمایند.
چارلز لیدبتر در نوشته ی تازه اش درباره ی چالش جهانی شدن می گوید برای مبارزه با بدبینی درباره ی آنچه که در جهان دارد رخ می دهد،نیاز به پدید آمدن فرهنگی نوین داریم. او پیشنهاد می دهد که برای سود همگان،نیاز است که با درگیر شدن و شکل بخشیدن به آن فرهنگ،به ویژه در آموزش و پرورش،به چالش های جهانی شدن پاسخ داده شود. او همچنین می گوید که جهانی شدن،نوآوری و انگاره پردازی را ضروری می سازد. آموزش و پرورش توسعه در زمانه ی جهانی شدن،باید به روش هایی به همان اندازه انگاره پردازانه و نوآورانه پاسخ گوید. نبایستی به درون پناهگاه های امن مبارزه با الگوهای سیاسی چیره خزید و یا پس نشست یا مبارزه را فروکاهید. دگرگونی آموزشی تنها از رهگذر کنش و واکنش امر اجتماعی و امرسیاسی بدست می آید. آموزش و پرورش توسعه نیاز دارد تا خودش را به عنوان خانه ی قدرتی ببیند برای ایده ها،آفرینندگی و اندیشیدن نوین درباره ی این که مردم چگونه در جامعه می توانند برای آفرینش جهانی که منصفانه و برابرتر است بهتر تجهیز شوند.
برای دست یافتن به این مهم،آموزشگران توسعه بایستی نقش خود را مورد ارزیابی قرار دهند که چگونه می توانند بر جامعه ها اثر بگذارند و مردم را توانمند سازند تا مهارت ها،دانش و ارزش های پایه ای را پرورش دهند که با آنها می توانند میان زندگی هایشان و زندگی مردم جاهای دیگر جهان پیوند برقرار سازند. جامعه تنها هنگامی به بهبود آموزش خواهد پرداخت که از علت های نابرابری در جهان،دریافت بهتری پدید آید،و به مردم مهارت ها و ارزش های پایه ای بخشد که آنها را توانا سازد تا صداها و گونه های درگیری خودشان را برای تضمین دگرگونی های راستین اجتماعی پدید آورند.
http://www.developmenteducationreview.com/issue1-perspectives1
http://etemadnewspaper.ir/Released/92-02-30/279.htm#239291
.
مهدی بهلولی،روزنامه ی اعتماد،29/2/92
(این یاداشت با کمی حذف در روزنامه چاپ شد)
نزدیک به دو هفته پیش،مدیر یکی از دبیرستان هایی که من در آن درس می دهم به دفتر دبیران آمد و خبر از تصمیم و آیین نامه ای شگفت انگیز داد. آیین نامه ای که در آن چنین آمده که از امسال،هر دانش آموز سال نخست دبیرستان،که در خردادماه قبول نشود- حتی با یک تجدیدی- در شهریورماه نمی تواند برای ادامه تحصیل و سال دوم دبیرستان رشته های نظری ریاضی- فیزیک،تجربی،و علوم انسانی را انتخاب کند و به ناگزیر باید به رشته ی کار و دانش،و یا هنرستان برود. ایشان گفت که در نشستی که چند روز پیش در اداره ی آموزش و پرورش منطقه داشته اند از سوی معاون آموزش متوسطه ی منطقه،چنین خبری به آنها اعلام گردیده است و از آنها خواسته اند که آموزگاران،دانش آموزان سال اول دبیرستان و پدر- مادران آنها را هم در جریان چنین تصمیمی بگذارند. من روز بعد و در دبیرستانی دیگر نیز همین خبر را از زبان مدیری دیگر شنیدم. پس از آن جست و جوی مختصری کردم از منطقه ی دیگری از تهران،و دبیری از آن منطقه به من گفت که مدیر آنها نیز تآیید کرده که چنین تصمیمی به آنها هم اعلام گردیده است. در دو دبیرستانی که من هستم پیرامون 250 دانش آموز سال نخست درس می خواند و با تآکید چندباره ی آموزش متوسطه ی منطقه،این خبر تاکنون دست کم دوبار به دانش آموزان،و آموزگاران(در نشست شورای دبیران)اعلام شده است. ناگفته نماند که در نشست های توجیهی مدیران،نزدیک به ده مدیر حضور داشته اند و تا آنجا که من می دانم همگی آنها خبر را به آموزگاران و دانش آموزان خود اعلام نموده اند. اما پس از رسانه ای شدن این خبر و بازتاب آن در خبرگزاری ایلنا،ابراهیم سحر خیز،معاون آموزش متوسطه ی وزیر،وجود چنین آیین نامه ای را از بنیاد تکذیب کردند و چنین خبری را لطیفه ای بیش ندانستند : " اینکه دانش آموز سال اول دبیرستان با تجدید در یکی از دروس در امتحانات خردادماه از انتخاب رشته های نظری درسال آینده تحصیلی محروم و باید در هنرستان کار و دانش و فنی و حرفهای به ادامه تحصیل دهد،خنده دار و بیشتر شبیه لطیفه است... بنابراین خبری مبنی براینکه دانش آموزان تجدیدی حق انتخاب رشته تحصیلی ندارند کاملا بی اساس است و به طورکلی این اقدام غیرقانونی است و درصورت مشاهده با آن برخورد می شود... کسی هم که چنین خبری داده است دنبال چیز دیگری باشد زیرا نمیتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد."
با سخنان سحرخیز،روشن می شود که چنین تصمیمی،هیچ توجیه آموزشی ای ندارد و بیشتر به "لطیفه" می ماند که شوربختانه این لطیفه های البته تلخ - با تآکید همکاران خود سحرخیز در معاونت آموزشی منطقه ها- هم اکنون به کلاس های درس نیز کشیده شده اند و به جای این که بر لبان آنها لبخندی بنشاند بر استرس و سردرگمی دانش آموزان و خانواده های آنها افزوده است. گویا داستان تصمیم گیری های شتاب زده ی آموزشی در دوران وزارت حاجی بابایی قرار است تا روز واپسین وزارت ایشان ادامه یابد. فراموش نکرده ایم که در روزهای آغازین طرح نادرست 6-3-3 ،فرادستان آموزشی و از آن میان خود وزیر می گفتند سامانه ی آموزشی 123( که البته پس از چند ماه شد 130) کشور جهان 6-3-3 است - بگذریم از این که چندین بار از رسانه ها درخواست شد که نام این کشورها اعلام شود که نشد- اما تنها پس از گذشت دوسه ماه روشن شد که در خود سند تحول بنیادین هم سخنی از 6-3-3 نیامده است و آنچه به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش رسیده 3-3-3-3 می باشد!
به هر رو آنچه که بر درستی خبر تصمیم تازه ی آموزش و پرورش،در فرستادن دانش آموزان به هنرستان و کار و دانش به هر روش،می تواند گواه و نشانه ای به شمار آید سخنان بسیاری است که از چند ماه پیش و از زبان برخی کاربدستان آموزشی به گوش می رسد. یک نمونه از اینها،سخنان حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش است که چندی پیش گفت :" در کشور ما آمار کسانی که در هنرستان تحصیل کرده و سپس به سر کار می روند قریب به صد در صد است... قرار بود تا پایان برنامه پنجم 50 درصد دانش آموزان به سمت فنی و حرفه ای بروند این در حالی است که امروز می توانیم اعلام بکنیم تنها در دو سال اول اجرای برنامه یعنی تا مهر آینده ظرفیت ما برای ورود به هنرستانهای فنی و حرفه ای پر می شود. اما ایده آل ما ورود 70 درصد دانش آموزان به هنرستان هاست و امیدواریم بتوانیم تا پایان برنامه پنجم به این آمار دست یابیم ...هم اکنون در جامعه میلیونها شغل وجود دارد که صاحب ندارد و میلیونها انسان هستند که شغل ندارند این به این دلیل است که تعریف ما از شغل و شاغلی تعریف مناسبی نیست."
ادامه مطلب ...
گزارش، روزنامه اعتماد،۲۹/۲/۹۲
آموزش و پرورش تکذیب میکند؛ مدیران و دانشآموزان تایید |
تحمیل هزینه اضافی به خانوادهها با یک آییننامه |
با وجود تکذیب آموزش و پرورش درباره خبر ممنوعیت ادامه تحصیل دانشآموزان تجدیدی سال اول دبیرستان در رشتههای نظری تعدادی از دانشآموزان، والدین، دبیران، مدیران مدرسه و معاونان و روسای مناطق در گفتوگو با «اعتماد» این خبر را تایید کردند. بر این اساس آموزش و پرورش به مدیران و مسوولان مدارس دستور داده بدین شیوه دانشآموزان را برای رفتن به هنرستان و رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش ترغیب کنند. آموزش و پرورش قصد دارد بر اساس تاکید برنامه پنجم توسعه، تا پایان این برنامه 50 درصد دانشآموزان را به سمت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش سوق دهد. حمیدرضا حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش مدعی است تا دو سال اول اجرای برنامه ظرفیت آموزش و پرورش برای ورود به هنرستانهای فنی و حرفهیی پر شده است و در حال حاضر تاکید وزارتخانه رسیدن به آمار 70 درصدی دانشآموزان هنرستانی است. در همین راستا مسوولان آموزش و پرورش برای رسیدن به آمار 70 درصدی، مطابق با روند شتابزده دنبال شده در دیگر برنامهها و طرحهای این وزارتخانه در دورهیی که گذشت، راهکارهایی همچون کاهش ظرفیت دبیرستانها در رشتههای نظری و ترغیب و اجبار دانشآموزان از طریق آییننامهها و بخشنامهها برای تحصیل در هنرستانها را در پیش گرفتهاند. همچنین طی دو سال گذشته وزارت آموزش و پرورش مجوز استخدام 12 هزار نیروی انسانی در هنرستانهای کشور را صادر کرده است تا آمار دانشآموزان مدارس فنی و حرفهیی از 312 هزار نفر در سال 89 به 316 هزار نفر در سال 91 و تعداد دانشآموزان کار و دانش از 362 هزار نفر به 368 هزار نفر در این مدت برسد. در همین مدت تعداد دانشآموزان دبیرستانهای کشور حدود 100 هزار نفر کاهش داشته است. چندی پیش خبری مبنی بر دستور آموزش و پرورش به دبیرستانها رسانهیی شد که براساس آن، اگر دانشآموزان اول دبیرستانی در امتحانات خرداد ماه نمره قبولی نیاورند، حق انتخاب رشتههای نظری، شامل ریاضی و فیزیک، علوم انسانی و علوم تجربی، را ندارند. این خبر بلافاصله از سوی مسوولان آموزش وپرورش تکذیب شد، ابراهیم سحرخیز، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش، تاکید کرد دانشآموزانی که در مقطع اول دبیرستان نتوانند نمره قبولی در درسی را بگیرند، فرصت جبران این نمره را در شهریور و مهرماه دارند. این دانشآموزان پس از امتحان و با کسب نمره قبولی میتوانند به رشتههای نظری ورود پیدا کنند. در این شرایط و با وجود تکذیب مسوولان، یک میلیون دانشآموز پایه اول دبیرستان با وجود آییننامهیی که چندی پیش از سوی معاون و مسوولان مدرسه به آنها ابلاغ شده، همچنان نگران سرنوشت تحصیلی و شغلیشان هستند. هرچند همچنان تعداد زیادی از خانوادهها و والدین از این تصمیم جدید آموزش و پرورش اطلاعی ندارند. به گفته تعدادی از مسوولان مدارس تهران، این بخشنامه از سوی آموزش و پرورش سال گذشته نیز به آنها ابلاغ شده و تعدادی از دانشآموزان شهریورماه گذشته به این دلیل که سیستم آموزشی اجازه ثبتنام در رشتههای نظری را به آنها نمیداد، ناچارا در رشتههای کار و دانش و فنی وحرفهیی ثبتنام کردهاند. امسال نیز در جلسه مدیران مناطق آموزش و پرورش به صورت شفاهی خواسته شده دانشآموزان را با این شیوه به سمت رشتههای کار و دانش و فنی و حرفهیی هدایت کنند. رشد 50 درصدی کار و دانش با اجبار بود یکی از مدیران دبیرستانهای تهران در گفتوگو با «اعتماد» درباره این خبر میگوید: «تکذیب کردن برای آموزش و پرورش کاری ندارد اما در جلسهیی که با مسوولان آموزش و پرورش منطقه داشتیم از ما خواستند بچهها را به سمت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش هدایت کنیم. به گفته او سهمیه و ظرفیت رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی پایین آورده شده و برنامهریزیهای مسوولان به سمت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش است.» در همین زمینه معاون آموزش و پرورش یکی از مناطق تهران هم میگوید: «این موضوع را امسال به صورت بخشنامه برای ما نفرستادند اما در جلسات از ما خواستند به بچهها این موضوع را اعلام کنید و از دو سه هفته پیش در تک تک کلاسهای پایه اول این موضوع را به اطلاع دانشآموزان رساندهایم.» به گفته او این روند سال گذشته نیز دنبال میشد و سیستم شهریورماه هدایتنامه تحصیلی برای رشتههای نظری صادر نمیکرد و تنها دانشآموزانی که به صورت دستی و با مراجعه به اداره موضوع را پیگیری میکردند توانستند در رشتههای نظری ادامه تحصیل دهند. بر این اساس تعداد زیادی از دانشآموزان و والدینی که این موضوع را پیگیری نکردند براساس هدایت نامه تحصیلی صادر شده به رشتههای کار و دانش و فنی و حرفهیی رفتند. او ادامه میدهد: «سال گذشته وزیر اعلام کرد رشتههای کار و دانش 40 تا 50 درصد رشد داشته است؛ درصورتی که این افزایش بدین ترتیب و اجباری بوده است.»رییس یکی از مناطق آموزش و پرورش نیز با بیان اینکه به ما اعلام کردهاند حق هیچ گونه مصاحبهیی ندارید، میگوید: «با وجود اینکه این موضوع در تلویزیون و رسانهها از سوی آقای سحرخیز تکذیب شد اما از آبان ماه سال گذشته به ما ابلاغ شده بود.» در همین زمینه دبیر یکی از دبیرستانهای تهران هم میگوید: «حدود دو هفته پیش در ساعت کلاس معاون مدرسه این موضوع را به دانشآموزان اعلام کرد و از آن زمان به بعد نگرانی دانشآموزان نسبت به امتحانات پایان سال بیشتر شده است.» به گفته او سال گذشته نیز دانشآموزانی که تجدیدی میآوردند سیستم اولویت اول رشته تحصیلی را برای آنها رشتههای کار و دانش در نظر میگرفت. یکی دیگر از مدیران مدارس تهران نیز میگوید: «سیاست فعلی آموزش و پرورش تقویت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش است. در حالی که امکانات لازم این رشتهها هنوز فراهم نیست.: به گفته او اگر زیرساختهای لازم برای تقویت این رشتهها فراهم باشد و بچهها با میل و رغبت خودشان به سمت این رشتهها بروند سیاست درستی است اما اجبار تاثیر منفی دارد. مدیر یکی دیگر از مناطق تهران نیز میگوید: «سال گذشته نیز ما چنین روندی را برای پر کردن هنرستانها داشتیم و آن زمان هم اگر دانشآموزی حتی یکی از دروس را شهریور امتحان میداد باید هنرستان میرفت.» به گفته او در آن زمان یکسری مخالفتها و اعتراضاتی از سوی والدین شد اما فقط دانشآموزانی که شخصا پیگیری کردند مشکلشان حل شد. به گفته او «در کمیسیون آموزش مجلس هم مخالفتهایی در این زمینه شد. به همین دلیل امسال نه به صورت بخشنامه اما از ما خواسته شد این موضوع را پیگیری کنیم.» افزایش هزینه کلاسهای خصوصی با وجود بیاطلاعی بخش زیادی از والدین از این برنامه آموزش و پرورش، تعدادی از آنها این روزها در تب و تاب گرفتن کلاس خصوصی برای فرزندانشان هستند. یکی از والدین میگوید مجبور شده است هزینه زیادی را صرف کلاسهای خصوصی برای چهار درس سرنوشتساز فرزندش بکند. تعداد دیگری از والدین نیز در گفتوگو با «اعتماد» با ابراز نگرانی نسبت به این شیوه انتخاب رشته از فشرده بودن امتحانات امسال و افزایش هزینه کتابهای کمک آموزشی و کلاسهای خصوصی گلهمندند. یکی دیگر از والدین دانشآموزان هم میگوید با شنیدن این خبر از دو هفته پیش بیش از نصف حقوق این ماهش را صرف هزینه کلاسهای خصوصی فرزندش کرده است. تعدادی از دانشآموزان اول دبیرستانی نیز از استرس و نگرانی این روزهای دانشآموزان میگویند. به گفته یکی از این دانشآموزان معاون مدرسه دو هفته پیش تاکید کرد دانشآموزانی که تجدیدی بیاورند به رشتههای نظری نمیتوانند بروند و این موضوع استرس بچهها را برای امتحانات بیشتر کرده است. یکی دیگر از دانشآموزان سال اول دبیرستان نیز میگوید: «اوایل سال تحصیلی به ما گفته بودند که اگر خرداد قبول نشویم بالاجبار باید رشتههای کار و دانش را انتخاب کنیم. این در حالی است که بسیاری از رشتههای کار و دانش رشتههای خوبی نیستند و بسیاری از دانشآموزان هم کشش و توانایی این رشتهها را ندارند.» دل پر مدیران مدارس دولتی اما اگرچه این شیوه آموزش و پرورش برای افزایش ظرفیت رشتههای فنی و حرفهیی و کار و دانش نگرانی خانوادهها و دانشآموزان را به دنبال داشته است اما دل پر مدیران مدارس دولتی این روزها بیشتر از سرانه واریز نشده مدارس، قبضهای آب و برق و گاز، حق الزحمهها و اضافهکاریهای پرداخت نشده و وعده و وعیدها و قولهای مسوولان آموزش و پرورش است که درحد حرف باقی مانده است. یکی از این مدیران در این زمینه میگوید: «هیچ پولی برای هدیه روز معلم امسال در اختیار ما قرار نگرفت. سندیکاها و تشکلها هم دستشان به جایی نمیرسد. حقالزحمه سال گذشته امتحانات نهایی هنوز پرداخت نشده و امسال برای امتحانات به مشکل میخوریم. تنها کاری که فعلا برای ما انجام دادند این بوده که معاونت پشتیبانی اعلام کرد فعلا قبض آب و برق و گاز را پرداخت نکنیم.»مدیر یکی دیگر از دبیرستانهای تهران هم میگوید: «اضافهکاری مدیران و معاونان از خرداد ماه سال گذشته حذف شده است. اگر آموزش و پرورش بودجه ندارد چرا در تعطیلات عید امسال 400 تا 600 هزار تومان بن به کارمندان داخل وزارتخانه و حوزههای ستادی پرداخت کرد. و به حدود سه الی چهار هزار نفر از کارمندان داخلی هم حدود 300 هزار تومان پول داده است.» مدیر دیگری از مشکلات بیمهیی فرهنگیان میگوید: «قیمت و سهم بیمه طلایی معلمان افزایش پیدا کرده و به 23 هزار و 500 تومان رسیده است. آموزش و پرورش هم بیش از یک سال است به تعهداتش عمل نکرده و حق بیمهاش را پرداخت نکرده است. او ادامه میدهد: «از طرفی بیمه فرهنگیان کارایی ندارد و سرانه مدارس را هم امسال پرداخت نکردهاند. از داخل خود وزارتخانه به ما اجحاف میشود. 150 هزار تومان کمکی را هم که هر سال به ما کمک میکردند امسال محدود کردند به 60-50 هزار تومان اجناسی که با تاخیر داده شد.» خواسته این مدیر مدرسه از مسوولان آموزش و پرورش این است که کمتر صحبت کنند و بیشتر عمل کنند. در حال حاضر براساس گزارش بانک مرکزی از تعداد دانشآموزان کشور در سال 91-90 دو میلیون و 273 هزار نفر در دبیرستانها و 684 هزار نفر در هنرستانهای فنی و حرفهیی مشغول تحصیل هستند. بررسی آمار سالهای گذشته بیانگر رشد تعداد دانشآموزان هنرستانی و کاهش دانشآموزان رشتههای نظری است. |
در این شماره می خوانیم:
راهبردهای پر هزینه،قطب بندی کاذب شیعه – سنی؛
لطف الله میثمی
تحول آفرینی وحی؛
بررسی دیدگاه های مهندس سحابی
پرونده آموزش و پرورش نوین در ایران؛
مهدوی،نیک نژاد،بهلولی و کریمخان زند
توسعه در کره جنوبی:دیدگاه مداخله گرانه:
بحرینیان و خیر خواهان
شهید جاوید از آغاز تا انجام؛
مجتبی لطفی
حسن روحانی؛ازتعامل تا تقابل
و یادمان احمد صدر حاج سید جوادی
عزت ا.. سحابی،هدی صابر،هاله سحابی
روزنامه آرمان،26/2/92
روناک حسینی: آموزش مسائل مدنی و حقوق شهروندی، پیشگیری از اعتیاد، آموزش روشهای پیشگیری از ایدز و... همواره بر سر گنجاندن این مطالب در کتب درسی و آموزشی به بچه مدرسهایها بحث بوده و موافقان و مخالفان هر کدام بر سر موضع خود ایستادگی میکردند. حاصل هم این میشده که بچهها میماندند با ناآگاهی یا آگاهیهای ناقصشان. چندی پیش بابک دینپرست، معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکت مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر گفته بود که قرار است حدود 11 صفحه در کتاب درسی بهداشت و سلامت ششم ابتدایی به ذکر مضرات مواد مخدر اختصاص داده شود. به نقل از ایسنا، دین پرست گفت: طرح مصون سازی دانشآموزان در معرض اعتیاد با پیگیریهای وزیر و معاونت تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش به ثمر رسیده و مشخص شده است که علل جدی بروز اعتیاد، آسیبهای خانوادگی است که طرحهایی برای پیشگیری از آن انجام و اعتبارات آن نیز فراهم شده است. حدود 10 میلیون نفر بیسواد مطلق در کشور وجود دارند که اگر شمار افراد زیر سیکل هم به آنها اضافه شود این آمار بسیار بالا میرود که ما برای این قشر از جامعه که گرفتار اعتیاد نشوند محتوای مناسب آموزشی تهیه کرده و آموزش مربیان را در رأس کارهای خود قرار دادهایم و تفاهمنامهای را با نهضت سوادآموزی به منظور سواد این افراد در نظر گرفتهایم. در کنار این موضوع رئیس ستاد دیه کشور نیز از آموزش قوانین مربوط به دیه در حوادث رانندگی سخن گفته بود و پیشنهادهایی هم مبنی بر آموزش مسائل مربوط به دیه و قوانین چک بلامحل داده شده بود. اما روز گذشته این پیشنهادات با واکنشهایی از سوی وزارت آموزش و پرورش مواجه شد. محیالدین بهرام محمدیان، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش درباره آخرین اظهارات مسئولان ستاد دیه و مبارزه با مواد مخدر مبنی بر ورود موضوعاتی همچون مهریه، چک بلامحل و دیه حوادث رانندگی و همچنین مضرات مواد مخدر به کتب درسی، ضمن رد و با انتقاد از چنین اظهارنظرهایی، گفت: کتابهای درسی دارای نقشه جامع هستند و صرفا متناسب با این سند تدوین میشوند. به نقل از ایسنا، محمدیان همچنین با ابراز گلهمندی از اظهارنظر غیرمسئولانه برخی از نهادها در ارتباط با برنامه آموزشی و کتب درسی گفت: این اظهارات از سوی رئیس ستاد دیه بدون کارشناسی است. سازمان پژوهش ضمن استقبال از توسعه همکاریهای بین دستگاهی اعلام میکند که متولی برنامهریزی آموزشی و محتوای کتب، سازمان پژوهش و برنامهریزی بوده و نهاد تصویبکننده این موضوعات نیز شورای عالی آموزشی وزارت آموزش و پرورش است. ظاهرا برخی از نهادها برای ابراز سخن تازه یا ارائه گزارش کاری انجام نشده خود، اظهارنظرهای خارج از حوزه مسئولیت خود انجام میدهند.
بچهها باید در قبال خطرات جامعه واکسینه شوند
فرهاد بشیری، عضو کمیسیون آموزش مجلس معتقد است آموزش این گونه مباحث بهرغم موضعگیری وزارت آموزش و پرورش از ضروریات است و تنها باید به این نکته توجه شود که مبادا با استفاده از شیوههای غلط این کار به بدآموزی تبدیل شود. بشیری در گفتوگو با آرمان میگوید: موضوع تعلیم و تربیت ظرافتها و دقت نظرهای دقیقی را میطلبد. آموزشهای متنوع به کودکان از واجبات است اما باید این موضوع را از جمیع جهات در نظر بگیریم که در نبود نگاه کارشناسانه به ضد خودش بدل نشود. ضروری است که آگاهی بچهها نسبت به مسائل آسیب اجتماعی و مشکلات جامعه بالاتر برود تا بتواند دانشآموزان را در مقابل این مسائل واکسینه کند. بشیری معتقد است نکته دیگری هم که باید در نظر داشت اقتضای سن در انتخاب نوع آموزش است. باید برای هر رده سنی برنامه داشت. باید ارزشهای جامعه و فرهنگ حاکم نیز در نظر گرفته شود تا کار تبدیل به ضد ارزش نشود. بشیری میگوید این گونه مسائل که مصداق بدآموزی است در کتابهای درسی موجود کمتر است اما نمونههای بارزش را میتوان در رسانه علیالخصوص تلویزیون شاهد بود. مهدی بهلولی، آموزگار و کارشناس مسائل آموزشی درخصوص آموزش مسائل مربوط به آسیبهای اجتماعی به دانشآموزان معتقد است باید بدون توجه به تابوها بچهها را از موضوعات تا بدین پایه پراهمیت آگاه کرد. بهلولی میگوید: من فکر نمیکنم دادن این اطلاعات به بچهها کار نابجایی باشد. مسائل شهروندی نیز از جمله مباحثی هستند که مطرح کردنشان در مدارس لازم است. بچهها باید با حقوق شهروندی خود آشنا شوند و نسبت به قوانین مدنی آگاه. همینطور آموزشهایی پیرامون اعتیاد از ملزومات مباحث مطرح در مدارس است. من خودم دیدهام که برخی بچهها بعد از مدرسه سیگار دود میکنند یا در قهوهخانهها قلیان میکشند. پس آموزش دادن برای جلوگیری از این اتفاقات لازم است. بهلولی معتقد است این مسائل نیز مانند مساله ایدز نباید با سهلانگاری به فراموشی سپرده شوند. «این موضوع با توجه به موج سوم ایدز که از آن حرف میزنند و اینکه آمار مبتلایان به این بیماری از طریق برقراری روابط پرخطر افزایش پیدا کرده هر چه بیشتر از قبل بحث ضرورت آموزش را وسط میکشد. چند سال پیش یک سری جزوههایی دربارهایدز در مدارس توزیع شد که بدون مدرس در اختیار بچهها قرار گرفت. در واقع با این شیوه بیشتر از اهمیت این موضوع در نظر بچهها کاسته شد و من خودم شاهد بودم که چطور دانشآموزان با آن برخورد کردند. بچهها ابدا این مساله را جدی نگرفتند.» بهلولی میگوید بهترین جا برای شکستن تابوها مدرسه است آن هم در شرایطی که این موضوع حتی در خانوادهها هم مطرح نمیشود. با شروع ملایم از مدارس میشود این حرفهای ممنوعه که نگفتنشان بسیار خطرناک است به زبان آورده شود و با دادن آگاهی به بچهها جلوی آسیبهای غیرقابل جبران بعدی را بگیریم. این کارشناس آموزش در رابطه با شیوه آموزش این مسائل طوری که مناسب سن بچهها باشد میگوید: میشود این کار را از سنین پایین شروع کرد اما مانند باقی مسائل علمی در هر سنی شرایط مقتضی را هم در نظر گرفت. این کار باید در سالهای مختلف با کیفیت مختلف انجام شود و این نیست که فقط در سال سوم دبیرستان یک سری آموزشهای سریع بدهیم و رد شویم که مسلما تاثیری را که مطلوب ماست نخواهد داشت. این آموزشها باید با توجه به سن دانشآموز داده شود. مثلا در سالهای ابتدایی کودکانه و هر چقدر که سن بالاتر میرود و درک عمیقتر، اساسیتر و گستردهتر میشود. در هر حال اینکه به بچهها راههای محافظت از خودشان را یاد بدهیم و آنها را با حقوق مدنی خود نیز آشنا کنیم اتفاق بسیار خوبی است و نباید از اثرات مثبتی که این کار دارد چشم پوشید.
بر ایــــن نـــــامه بـَـر ســـالها بگــذرد
همی خـــواند آنکــس کــه دارد خِـرد
بنـــــاهـــای آبــــــــاد گـــردد خــــراب
ز بـــــــاران و از تــــابــــــش آفـــتــاب
... پی افگـــنـدم از نظــم کاخی بلـــــند
کــــــه از باد و بارانــــــش ناید گـــزند
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین
پـــس از مــــرگ بر من کنـد آفریــــن
از آن پـــس نمیــرم که من زنـــدهام
که تخم سخـــن مــــن پـراکـنـــدهام
محمد رضا نیک نژاد
روزنامه ی آرمان،25/2/92
"متاسفانه در لایحه بودجه ۹۲، بودجه آموزشی تنها ۶ درصد افزایش پیدا کرده است در حالی که قرار شده حقوقها بالای ۲۰ درصد افزایش داشته باشد که این امر به خودی خود ۲ الی ۳ هزار میلیارد تومان کسری اعتبارات را در آموزش و پرورش ایجاد میکند که ضروری است برای رفع این معضلات راهکار جدی اندیشیده شود" این سخنان کوچکی نژاد عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی است که در هنگام بررسی لایحه بودجه با رسانه ها در میان گذاشته شده است. پیش از این هم بارها شنیده ایم که با توجه به گستردگی و شمار بالای کارکنان آموزشی کشور- که کم و بیش یک سوم کارمندان دولت را در بر می گیرد- بیش از نود و شش درصد بودجه ی نهاد آموزشی،برای پرداخت حقوق کارمندان آن بکار می رود و با این حال فرهنگیان همواره از کمی دستمزد خویش گله مند بوده و هستند. در جای دیگری کوچکی نژاد می گوید" متاسفانه آموزش و پرورش در پرداخت دستمزدها با کمبود بودجه روبرو شده و برای پرکردن این خلاء از سرانه مدارس استفاده کرده است که این امر آسیبی جدی به بدنه نظام آموزشی کشور وارد میکند" سرانه دانش آموزی،پولی است که آموزش و پرورش برای تامین هزینه های جاری مدرسه مانند پرداخت فیش های آب و برق، تلفن، گاز،امکانات بهداشتی و ... پرداخت می کند. اکنون بیش از دوسال از واپسین پرداخت سرانه گذشته است و مدارس با چراغ سبز مدیران میانی و بالای آموزش و پرورش برای سرپا نگه داشتن مدرسه ها وادار به دریافت کمک های مردمی! بیشتری تن شده اند.
ناگفته پیداست که کمبود بودجه در سامانه ی آموزشی چه پیامدهای آموزشی در پی خواهد داشت. نبود آموزش کارا،افت آموزشی،نارضایتی بیشتر فرهنگیان و تاثیر بد آن بر روند آموزش، کمبود امکانات آموزشی و آزمایشگاهی،نبود محیطی شادی زا و برانگیزاننده برای آموزش و ... نمونه هایی از آسیب های آموزشی این رویکرد است. اما اگر بپذیریم که حفظ جان و تندرستی شهروندان،نخسین اولویت هر دولتی است،به ناچار از آسیب های کمبود بودجه بر فرآیند آموزش در می گذریم و به پیامدهای خطرناک آن بر سلامت دانش آموزان می پردازیم.
مرتضی رئیسی، معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش در گفت و گو با یکی از رسانه ها می گوید" بودجه عمرانی وزارت آموزش و پرورش در بودجه ۹۲ با کاهش ۱۶ درصدی همراه است و بر این اساس بودجه مقاوم سازی مدارس نیز نسبت به سال گذشته کاهش ۲۲ درصدی دارد .... 4 میلیون مترمربع فضای آموزشی تخریبی در کشور وجود دارد و باید این واقعیت را بپذیرفت که این مقدار از فضای آموزشی کشور نه تنها در برابر زلزلههای شدید مقاوم نیستند بلکه در برابر زلزلههای متوسط نیز بسیار ناایمن بوده و باید مقاومسازی شود. 12 میلیون و 300 هزار دانشآموز در مدارس کشور مشغول به تحصیل هستند و بسیاری از این دانشآموزان زیر سقفهای لرزان درس میخوانند"
بنا به گفته ی دست اندرکاران آموزشی و کارشناسان 60 تا 65 درصد فضاهای آموزشی نا ایمن و از این میان بیش از 30 درصد از آنها تخریبی اند. بخش فراوانی از این مدرسه ها در کلان شهرهای پر جمعیت مانند تهران،اصفهان، شیراز و ... و در بافت های فرسوده ی آنها قرار دارند. با توجه به فراوانی جمعیت در این شهرها به ویژه در مناطق مرکزی و فرسوده و شمار بالای دانش آموزان در این مناطق،خطرِ آسیب های جانی در حادثه های طبیعی چندین برابر می شود. با یک حساب سر انگشتی و با توجه به آمارها،کم و بیش 4 تا 7 میلیون دانش آموز و آموزگاران شان دست کم نیمی از روزشان را در این محیط های خطرخیز می گذرانند. آموزشِ چگونگی واکنش در هنگام زلزله و رویدادهای طبیعی دیگر،اگرچه سامانمند و جدی دنبال نمی شوند،اما برای ساختمان های فرسوده نیز چندان کارآمد نیستند. زیرا بیشرِ این ساختمان ها عمری بیش از پنجاه سال دارند و با کمترین لرزش یک جا فرو می ریزند. از این رو مانورهای زلزله که هر سال یک بار و آن هم آمیخته با شوخی و بازیگوش های بچگانه برگزار می شود نمی توان از بروز رخدادهایی تلخ به گونه ای کارا جلو گیری نماید. خیرین مدرسه ساز نیز که در چند سال گذشته سهم بسزایی در نوسازی مدرسه های فرسوده داشته اند،با توجه به گستردگی کار و شمار فراوان این مدرسه ها، توانایی مالی در خور برای بازسازی همه آنها را ندارند. از این رو باز هم توپ در زمین دولت،مجلس و نهادهای فرادست حکومتی است تا یک بار برای همیشه سامانه آموزشی و البته کشور را از گرفتاری ها و پیامدهای تلخ مدارس فرسوده برهانند. اما کاهش بودجه سال 92 آموزش و پرورش- که سر راست بر بودجه عمرانی آن نهاد تاثیر گذاشته است- تا چه اندازه می تواند در راه گشایش گره کور فضاهای آموزشی فرسوده سنگ اندازی کند! برآورد این سنگ اندازی چیزی نیست که نیاز به گذشت زمان ،کسب تجربه و بررسی دوباره داشته باشد.
·
محمدرضا نیکنژاد/روزنامه بهار،23/2/92
معاون پایهاول دبیرستانمان به درِ بازِ کلاس ضربهای زد و اجازه خواست تا برنامه آزمونهای پایانی را میان بچهها پخش کند. پس از خوشوبشی با من رو به دانشآموزان کرد و گفت: «برای چندمینبار میگویم یادتان نرود و به پدرومادرانتان هم بگویید که هر کسی حتی یک تجدیدی بیاورد نمیتواند به رشتههای نظری برود و یک راست پس از آزمونهای شهریور به رشته کارودانش فرستاده میشود.» به او گفتم واقعا؟ یعنی چی؟ او ادامه داد: «از سوی اداره نشستی برگزار شده است و در آن به مدیران تاکید کردهاند به بچهها بگویید و دانشآموزان هم پدرومادرهایشان را در اینباره آگاه کنند تا فرداروز طلبکار نباشند!»
· زنگ که خورد برای پیگیری موضوع پیش مدیر و دفتردار دبیرستان رفتم و آییننامه مورد نظر را جویا شدم. آنها آییننامهای نداشتند، اما بر پافشاری اداره در اجرای این برنامه تاکید کردند. در روزهای پس از آن یکیدو نوشته و گزارش درباره اینگونه گزینش رشته در رسانهها خواندم تا آنکه به تکذیبیه جناب سحرخیز، معاون آموزش متوسطه، در ایلنا برخوردم که میگفت: «اینکه دانشآموزسال اول دبیرستان با تجدید در یکی از دروس در امتحانات خرداد از انتخاب رشتههای نظری در سال آینده تحصیلی محروم میشوند و باید در هنرستان کارودانش و فنیوحرفهای ادامه تحصیل دهند، خندهدار است و بیشتر شبیه لطیفه.» او با ابراز تعجب از اینکه مگر میشود یک درس ملاک انتخاب رشته دانشآموزان قرارگیرد، گفته است دانشآموزی که درسی مردود شده باشد این امکان وجود دارد که در شهریور و حتی مهر این درس را مجددا امتحان دهد و با کسب نمره قبولی به رشتههای نظری ورود پیدا کند؛ بنابراین خبری مبنی بر اینکه دانشآموزان تجدیدی حق انتخاب رشته تحصیلی ندارند کاملا بیاساس است و بهطورکلی این اقدام غیرقانونی است و درصورت مشاهده با آن برخورد میشود. کارنامهای داشتهایم که دانشآموز پنج تا شش درس را تجدید شده، اما این امکان برای او وجود داشته است که بعد از قبولی این دروس به رشتههای تجربی، انسانی و ریاضی ورود پیدا کند و حق انتخاب بههیچ عنوان از او سلب نشده است.» (ایلنا 17/2/92)
· با این تکذیبیه شگفتزده شدم؛ یعنی دبیرستان یا اداره منطقه ما سرِخود، برنامهای به این فراگیری و حساسیت را بیخبر از اداره کل یا وزارتخانه بهاجرا درمیآورد؟ برای پاسخ به پرسشم به یکی از آشنایانم که فرزند دبیرستانی سال اولی دارد و در منطقهای دیگر از تهران درس میخواند زنگ زدم. او گفت به فرزندش نیز چنین چیزی گفته شده است و از هراس تجدیدشدن او،به گرفتن معلم خصوصی در درسهای دشواری مانند فیزیک، ریاضی و... وادار شده است. در پیگیریهایم به چیزهای جالبتری نیز برخوردم؛ برای نمونه بعضی از دوستانم میگفتند که این برنامه با حذف گزینه رشتههای نظری (ریاضی فیزیک، علوم تجربی و علوم انسانی) در برگه هدایت تحصیلی شهریور سال گذشته به اجرا درآمده است! اما خانوادههایی که بر بردن فرزندان خویش به این رشتهها پافشاری میکردهاند با دریافت یک نامه میتوانستند مجوز نامنویسی بچههای خود در این رشتهها را بگیرند و این نشان میدهد که این تصمیم آنچنانکه باید بر پایه قانون یا آییننامه نبوده است.
· اما پرسش اینجاست که چرا کار به دستان آموزشی چنین شیوهای را برای راندن دانشآموزان به رشتههای کار و دانش برگزیدهاند؟ چرا نباید دانشآموزان، آموزگاران و خانوادهها از ریز رخدادهای آموزشی بیخبر باشند؟
یکی از دلیلها شاید هجوم بیرویه دانشآموزان و پافشاری فراوان خانوادهها به رشتههای نظری باشد. آموزشدیدگان این رشتهها، افزون بر جایگاه اجتماعی بالاتر در آینده - چه در دانشگاه و چه در هنگام برگزیدن کار- آسانتر از دیگران به هدف خود میرسند. گویا فرادستان آموزشی کوتاهترین راه را در برابر این دشواری برگزیدهاند و دانشآموزان را بیسروصدا بهسوی رشتههای کارودانش میرانند؛ با این کار هم آمارها بالا میرود و هم بیآنکه تنشی میان دست اندرکاران آموزشی و نهادهای قانونگذار رخ دهد، کار بهخوبیوخوشی پایان مییابد.
·
اما این شیوه دشواریهایی دیگری را نیز در پی دارد؛ نخست آنکه روشی اخلاقی نیست و بیشتر خانوادهها بیآنکه از آن آگاه باشند در سرنوشت نوباوگان خویش بیتاثیر یا کم تاثیر میشوند؛ دوم آنکه شیوههای هدایت تحصیلی در آموزشوپرورش بسیار ناکارآمد بوده است و چه بسا بسیاری از دانشآموزان پس از سالها به توانایی و استعدادهای خویش پی میبرند و از آنرو اینگونه برنامهها ستمی برگشتناپذیر بر آنهاست؛ سوم آنکه برخی از دانشآموزان در برخی از درسها بسیار توانمند و در برخی بسیار بیانگیزه و کمتوانند؛ برای نمونه دانشآموزانی هستند که در درسهای عمومی بسیار کمخوان هستند و بهجایش در درسهای پایه نخبگانی کمیاب. اینگونه راندن دانشآموزان به رشتههای کارودانش، استعداد بسیاری از دانشآموز را بههدر میدهد و کشور را از سرمایهای پر ارزش محروم میکند. چهارم آنکه ممکن است برخی از دانشآموزان درس خوان در روزهای پایانی سال دچار بیماری، رخدادی تلخ یا حادثهای شوند و در درس یا درسهایی تجدید شوند؛ آیا سزاوار است که به رشتههایی رانده شوند که هیچ علاقهای به آن ندارند؟
در خوشبینانهترین گمانه درباره فرستادن بچههای شهریوری به کارودانش، میتوان گفت که آموزشوپرورش در مناطق مختلف دچار آشفتگی است. امیدواریم دستاندرکاران با بررسی دوباره این برنامه و پایش بیشتر از آسیبهای آموزشی و انسانی اینگونه برنامهها پیشگیری کنند.
http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/02/23/14
·
ادامه مطلب ...
همیشه پشت میز کار بود
مهدی بهلولی،روزنامه شرق،22/2/92
" اگر می خواهید برای ادامه تحصیل به بیرون از ایران بروید،با خودتان شرط بگذارید که برخواهید گشت." این سخن و سفارش استاد پرویز شهریاری بود به دانش آموزان دبیرستان ماندگار فیروز بهرام،در دوم آذر ماه نود،هنگامی که در جشن هشتاد و پنجمین زادروزش شرکت کرده بود. من که یکی از آموزگاران ریاضی این مدرسه ام،آن روز برای بار دوم بود که شهریاری را می دیدم. بار نخست،پنج- شش سال پیش،در جشنی در خانه ی ریاضیات،و در سالن همایش پارک ورشو بود که توانستم استاد شهریاری را از نزدیک ببینم. اما آشنایی من با نام شهریاری،به دوران دبیرستانم برمی گردد،که یکی از دبیران ریاضی مان کتاب "روش های جبر" شهریاری را معرفی نمود. پس از آن نیز،از شهریاری کتاب های بسیار دیگر دیدم،و برخی را گرفتم و خواندم و از آنها بهره ها بردم و همواره و با دیدن کتاب دیگری از استاد- که یا خود نوشته و یا به فارسی برگردانده بود- از این همه توانمندی،پشتکار و استواری،بر شگفتی ام افزوده می شد و بر این نام بلند،آفرین و درود می فرستادم. راستش،نام شهریاری مرا به یاد ریاضیات ژرف،گیرا و اندیشه برانگیز می اندازد؛ریاضیاتی که سخت با زندگی آمیخته است و پرسش هایش،ریشه در پیرامون ما دارد. ریاضیاتی دشواره - بنیاد، که نگاهی اصیل به انسان می دهد و سراسر هستی آدمی را،درمی نوردد و درگیر خویش می سازد و توان اندیشگی انسان را می آزماید. در ایران و به نزد همه ی اهل ریاضی شاید،چنین ریاضیات ارزنده ای،سخت با نام پرویز شهریاری گره خورده باشد؛پس ناگفته پیداست که این نام بر چه جایگاهی می نشیند.
اما دریغ که پرویز شهریاری در 22 اردیبهشت سال گذشته،از میان ما رفت. شاید شهریاری از نسل کسانی باشد که جایگزینی نمی یابند. شهریاری بیش از 400 کتاب تآلیفی و ترجمه ای از خود بر جای گذاشته و سال ها افزون بر کلاس های درس،در گستره ی نشریه های فرهنگی و علمی نیز در تلاش بوده است. شهریاری،یعنی یک زندگی کوشمندانه،اندیشمندانه و دلیرانه. کسی که،هم در پهنه ی اجتماع و سیاست جامعه ی خویش بود و هم در پهنه ی کتاب و ترجمه و نشریه. به راستی که نام و یادش گرامی باد.
اما بگذارید این یاد- نوشت کوتاه را با پرسشی از شهریاری و پاسخ خود او،به پایان برم که به تازگی از سوی یکی از همکاران استاد در مجله ی رشد"برهان" منتشر شده است :
"پرسش : به نظر من پرویز شهریاری نمونه ای است که ثابت می کند معلم ریاضی می تواند در حوزه ی ادبیات فعال باشد،می تواند اهل مطالعه باشد،اهل نویسندگی باشد،می تواند درد آشنا باشد و با دردهای کودکان و نوجوانان،دانش آموزان و دانشجویان،و طبقات مردم آشنا باشد و به راه حل آنها بیندیشد و مقاله بنویسید،می تواند درباره ی تاریخ به طور عام و تاریخ ریاضی به طور ویژه مطلب بنویسید،و خلاصه موجودی چند بعدی باشد. معلم ریاضی چگونه می تواند چنین باشد؟
پاسخ : حقیقت این است که شما به من محبت دارید،ولی من معتقدم،انسان در هر زمینه ای که کار می کند اگر با علاقه تلاش کند و با هیچ مشکلی از میدان خارج نشود می تواند موفق باشد. من نه استعداد فوق العاده ای دارم و نه حالت بخصوص دیگری داشته ام،ولی هیچ وقت کارم را رها نکردم. با این که اتقاق افتاده است که در مواقعی نتوانسته ام کار کنم،ولی تا وقتی که توانسته ام کار کنم همیشه پشت میز کار بوده ام. آنچه باعث موفقیت انسان می شود پشت کار و ادامه ی کار است. اگر تآثیر هوش و استعداد دو تا سه درصد باشد 97 تا 98 درصد بقیه به پشت کار و علاقه مندی مریوط می شود."