یک فعال صنفی معلمان: دولت و مردم هر دو از وجود تشکل‌های مستقل صنفی سود می‌برند

 

چکیده:‌ «از ابتدای دولت آقای احمدی نژاد، رویکرد نامناسبی در برخورد با تشکل های صنفی پیش گرفته شد/ مردم با حضورشان در این تشکل‌ها با حقوق صنفیشان آشنا می‌شوند و از طرف دیگر، این تشکل‌ها مسائلی را که در بطن جامعه وجود دارد را به صورت طبقه بندی شده به گوش دولت‌ها می‌رسانند.»

یک فعال صنفی معلمان با اشاره به رسمیت داشتن حقوق تشکل‌های صنفی در قانون اساسی و قانون احزاب، از محدویت‌های به وجود آمده برای این تشکل‌ها در ۸ سال گذشته انتقاد کرد.

«محمد تقی فلاحی» در این باره به ایلنا گفت: از ابتدای دولت آقای احمدی‌نژاد، رویکرد نامناسبی در برخورد با تشکل‌های صنفی پیش گرفته شد که روز به روز بر محدودیت‌های این تشکل‌ها می‌افزود.

وی تصریح کرد: معلمان در چنین شرایطی ترجیح می‌دهند به دلیل هزینه‌های احتمالی که باید پرداخت کنند وارد تشکل‌هایی که مدافع حقوق صنفیشان هستند نشوند.

این فعال صنفی در پایان افزود:  تشکل‌های صنفی برای مردم و دولت سودی دوطرفه  دارند. از طرفی، مردم با حضورشان در این تشکل‌ها با حقوق صنفیشان آشنا می‌شوند و از طرف دیگر، این تشکل‌ها مسائلی را که در بطن جامعه وجود دارد را به صورت طبقه بندی شده به گوش دولت‌ها می‌رسانند. 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=87892

نامه سرگشاده

 

نامه ی شورای مرکزی تشکّل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور به رئیس جمهور منتخب، جناب آقای دکتر روحانی

 

به نام خداوند جان و خرد

رئیس جمهور منتخب، جناب آقای دکتر روحانی!

سلام علیکم

 انتخاب هوشمندانه ی جنابعالی، با رأی ملّت بزرگ ایران به ریاست جمهوری را تبریک می گوییم. این انتخاب، « آریِ » مردم به آزادی بیان، احیای اخلاق و کرامت انسانی، شایسته سالاری و حقّ بهره مندیِ شهروندان از حقوق مادّی و معنوی خویش، و « نه » بزرگ به تبعیض، اقتدارگرایی، تک صدایی، قبیله سالاری و برخوردهای امنیّتی ِناصواب است.

 ملّت ایران، جنابعالی را به ریاست جمهوری برگزیدند، زیرا وعده های انتخاباتی، برنامه های اعلام شده و رویکرد شما در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را متناسب با خواسته ها و نیازهایشان یافتند، چرا که این مردم، هم در حوزه ی اقتصادی آسیب های جدّی دیده اند و هم کرامت و حقوقِ انسانی ایشان پایمال گردیده است.

جناب آقای دکتر روحانی!

  ما در هشت سال اخیر بُغض های شکسته در گلو را فرو خوردیم و در این سال ها تمامِ خواسته های برحقّمان را با رفتارهایی کاملاً مدنی در قالب دیدار با دولتمردان و مجلسیان، مکاتبات و طومارهای بی پاسخ و تجمّعات اعتراضیِ آرام، اعلام نمودیم ولی در کمال تأسّف با برخوردهای امنیّتی مواجه شدیم و چیزی جز زندان، تبعید و اخراج عاید معلّمان ِ حق طلب نشد!

  جلوگیری از فعّالیّت تشکّل های صنفی فرهنگیان کشور در این سال ها، آموزش و پرورش کشور را به سوی پادگانی شدن سوق داد که این امر سبب گردید افرادی در این حوزه ی فرهنگی، سرهنگی کرده، به جای شایسته سالاری، قبیله سالاری را در پیش بگیرند و  به جای این که وزارت و مدیریت را فرصتی برای خدمت به ملک و ملت  بدانند، از تریبون های مختلفِ این وزارتخانه – به اذعان نزدیکانشان-  برای دستیابی به کرسی ریاست جمهوری به تبلیغ خود پرداختند و هر صدای اعتراض و هر ندای حق خواهی را به تبعید و اخراج حوالت دادند، ولی غافل از این بودند که در هیچ جای جهان کسی در تقابل با معلّمان پیروز نشده است.

  جناب آقای روحانی! دولت هایی که در دوره های اخیر مسؤولیّت قوّه ی مجریّه را در دست گرفتند، در هنگام رقابت برای کسبِ رأی، روزهای خوبی را برای معلّمان و نظام تعلیم و تربیت کشور نوید دادند ولی در دوره ی حاکمیّت این دولت ها، آنچنان رویداد خجسته ای رقم نخورد. در این دولت ها همیشه نرخ تورّم از درصد افزایش سنواتیِ حقوق بیشتر بود و تبعیض و بی عدالتی در نظام پرداخت حقوق و مزایا بین فرهنگیان با سایر کارکنان دولت کماکان برقرار بوده و هست. در این میان تنها تفاوت آشکار بین دولت ها، کاهش نسبی فشارهای امنیّتی بر فرهنگیان و پرهیز از صدور آرای اخراج، تبعید، بازنشستگی اجباری و ...  برای معلّمانِ منتقد در دولت اصلاحات بود.

 واقعیّت این است که نگاه مردم به دولت شما توأم با بیم و امید است. « بیم » از این منظر که در سال های گذشته دولتمردان در حوزه های مختلف، از جمله در باب حقوق ملّت سخنان زیبایی سردادند ولی ملّت ما هر روز در فلاکت بیشتری فرو رفت و حقوق مادّی و معنوی خویش را پایمال شده تر یافت و « امید » از این نظر که خواستگاه فکری، علمی و فرهنگی شما را متفاوت از رئیس جمهور قبلی می دانند و عقبه ی آرا و حامیان شما را عمدتاً روشنفکران، تحصیل کرده ها، هزینه داده ها و افراد صادق با نگاه انسانی تلقّی می کنند. لذا درباره ی اجرایی شدن یا نشدن برنامه هایتان پیش داوری نمی کنند و به خلق رویدادهای خجسته ی فرداها  امیدوار می مانند.

  شما با شناختِ دردهای اساسی جامعه ی ایران، آن ها را در قالب کتاب، برنامه های تلویزیونی و ... اعلام نمودید. همچنان که جنابعالی در کتاب برنامه ی دولت تدبیر و امید تأکید نموده اید، «جهت گیری های نادرست در آموزش و پرورش باید اصلاح شود» ( ص56 ). لازمه ی این اصلاح در درجه ی اوّل، تغییر نگرشِ حاکمان به این نهاد است. در صورت استمرار نگاه ناصوابی که این سیستم را یک نهاد مصرفی در نظر می گیرد، هیچ گاه مشکلات حوزه ی تعلیم و تربیت حل نخواهد شد. از دیدگاه فرهنگیان، چنین نگاه نازلی به آموزش و پرورش موجب شده تا وزیرانی ضعیف و  ناکارآمد از مظفر و حاجی گرفته تا حاجی بابایی بر اریکه ی این وزارت تکیه زنند، که این وزیر آخر، خود از لونی دیگر است و نقد عملکرد ایشان در این مجمل نمی گنجد: « مجملش گفتم نگفتم زان بیان / ورنه هم افـهام سـوزد هم زبان » 

 

 رأی مردم به شما، نشان داد بسیاری از برنامه های مورد اشاره ی جنابعالی  برای رسیدن به کشوری آباد و آزاد و ملّتی سربلند و امیدوار، جزو اهمّ خواسته های گروه های مختلف، اصناف گوناگون، از جمله تشکّل های صنفی فرهنگیان کشور می باشد. بر این اساس هر دستی که برای تحقّق حقوق ملّت و عملیّاتی شدن برنامه هایتان برآید را به گرمی می فشاریم.

 

  جنابعالی به طور مکرّر و م‍ؤکّد در مناظره های تلویزیونی، سخنرانی ها، کنفرانس مطبوعاتی و به خصوص در کتاب برنامه ی دولت تدبیر و امید، صراحتاً اعلام نموده اید:

    « به اصل کرامت انسانی و منع تبعیض ( ص 11 )، آزادی بیان و اجتماعات، ایستادگی در برابر ستم ( ص 11و12 )،  آزادی های قانونی ( آزادی اندیشه، بیان، نشر، فکر و قلم  و ... ) ( ص12 )، اصل شایسته سالاری و شایسته گزینی پایبند هستید ( ص13 )، جایگاه قانونی اتّحادیه های صنفی را تقویّت  نموده ( ص 69 )،حمایت از تشکّل های غیر دولتی فعّال را تشدید می کنید ( ص 71 )، نگاه امنیّتی به تشکّل های مدنیِ فعّال و پدیده های اجتماعی را از میان برمی دارید ( ص 71 )، برنامه های خود را با مشورت بخش های مدنی تنظیم و اجرا می نمایید ( ص 70 )، به منظور بیان اعتراض ها و دیدگاه ها توسط احزاب، نهادهای صنفی و آحاد ملّت، تجمّعات و تظاهرات را نهادینه می کنید ( ص13 )، حقوق و آزادی تشکّل های جامعه ی مدنی را تضمین می نمایید تا این تشکّل ها در حوزه های تخصّصی خود با تشخیص مصادیق کردارهای فاسد، جامعه را مطّلع ساخته و بر دولت فشار وارد کنند ( ص18 )، با جدیّت به گسترش پوشش بیمه ای و قطع رابطه ی هزینه ی درمان با بیمار اقدام می کنید( ص 36 )، جهت گیری های نادرست در نظام آموزشی را اصلاح می کنید ( ص 56 )، سهم آموزش را در بودجه ی دولت بالا می برید ( ص 57 )، برای بازسازی و احیای نظام آموزشی اعتبارات بیشتری لحاظ می کنید ( ص 57 )، همچنین اعضای کابینه ی خود را براساس شایسته سالاری برمی گزینید و بابت این انتخاب برای مردم استدلال روشن می آورید ( ص 73 ) ».

  ما فرهنگیان کشور، شما را در اجرای برنامه های فوق یاری نموده، با جان و دل برای تحقّق آنها تا آخر در کنار شما می مانیم امّا خواسته هایی داریم که فوریّت اجرای آنها درخواست مؤکّد فرهنگیانی است که مهم ترین حامی شما در انتخابات ریاست جمهوری بودند:

1-   با توجّه به اعلام جناب آقای آملی لاریجانی در هفته ی قوّه ی قضائیّه، مبنی بر همکاری و همراهی با جنابعالی، از شما می خواهیم رایزنی های لازم را با ایشان جهت آزادی فعّالان صنفی فرهنگیان؛ آقایان : رسول بداقی، محمود باقری، عبدالله مؤمنی، محمد داوری و مختومه کردن پرونده ی سایر فعالان صنفی معلمان در سراسر کشور به عمل آورید.

  این افراد ِدلسوز، به نمایندگی از معلّمان کشور، مسائل و مشکلات و خواسته های صنفی فرهنگیان را مطرح نموده، به نقد عملکرد مسؤولان پرداخته اند، این امر بخشی از حقوق شهروندی هر ایرانی است. متأسّفانه وزارت آموزش و پرورش نیز همسو با دستگاه قضا برخلاف اصول قانونی و اخلاقی اقدام به قطع حقوق همکاران زندانی ما نموده است.

 

2-   کشورهای توسعه یافته کلید پیشرفت و توسعه ی خود را در توجّه ویژه به آموزش و پرورش به عنوان زیربنایی ترین نهادِ جامعه  می دانند. اجرای برنامه های بزرگ و طرح های تحوّل در این نهاد، اگر با اقبال معلّمان مواجه شود با موفّقیّت قرین خواهد بود. امروزه در پی ِ بی توجّهی دولت به آموزش و پرورش، قاطبه ی معلّمان کشور اعم از شاغل و بازنشسته، در زیر خط فقر به سر می برند. لازم است بدون تعارفات مرسوم و به صورت روشن این واقعیّت را بیان کنیم، تا زمانی که دغدغه ی اصلی معلّمان کشور تأمین معیشت باشد و برای رفع این دغدغه به مشاغل دوّم و سوّم روی بیاورند، دنبال کردن هرگونه تحوّلی در این وزارتخانه از حدّ بخشنامه و بایگانی ادارات و مدارس فراتر نخواهد رفت. بر این اساس فراهم نمودن رضایت شغلی و رفع دغدغه های معیشتی ایشان کلید موفّقیّت، نه تنها در آموزش و پرورش که در سایر حوزه ها نیز خواهد بود.

 

3-   یکی از مهم ترین خواسته های فرهنگیان کشور از جنابعالی، انتخاب وزیری کاردان، دردآشنا، باتجربه، معتقد به ارتقای معیشت و منزلت معلّمان و پایبند به تعامل با تشکّل های صنفی فرهنگیان – که بهره بردن از فعّالیّت آنها را مورد تأکید قرار داده اید - می باشد. امید است با درایت و تدبیر شما این امر محقق گردد:

 

« سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است            فرخـنده آن امیـد که حـرمان نمی شود»

شورای  مرکزی کانون های صنفی  فرهنگیان سر اسر کشور

15  تیرماه  92

واکاوی مرگ دانش آموزان بر اثر بی احتیاطی

 

اسماعیل عبدی/ روزنامه قانون،16 تیر 92  

(این یادداشت با حذف بخش هایی از آن،در روزنامه به چاپ رسید.)

 هفته ی گذشته در سواحل ایزدشهر شهرستان نور،در ساحل شهرک پزشکان؛ تعدادی از نوجوانان 16 تا 18 ساله ی البرزی که در یک گروه 80 نفره عمدتا دانش آموز بوده و توسط یکی از مراکز فرهنگی استان البرزبه نور آمده بودند، برای شنا به دریا رفته که متاسفانه 6 نفراز آنها جان باختند و جسد دو نفراز آن ها  هنوز یافت نشده است.بروزحوادث دلخراش و غم بار این چنین در اردوهای دانش آموزی،فرهنگی،ورزشی و...سبب اندوه و تالم شدید مردم و سردرگمی و نگرانی خانواده ها- به ویژه در تابستان می شود.

  از یکسو نوجوان نیازمند است که برای استفاده ی هرچه بهتر از اوقات فراغت،به اردو برود تا اندوخته ای از تجربه های سودمند کسب نماید و روزها را به بطالت نگذراند و از دیگرسووضع بد جاده ها ،فرسودگی ناوگان حمل و نقل ،غیر استاندارد بودن ساحل دریاها و ناکارآمدی طرح سالم سازی ،خطرناک بودن شنا در رودخانه ها وسدها واز همه مهمتر نهادینه نشدن فرهنگ آموزش وکنترل هیجان سبب بروز اتفاقاتی ناگوار می شود که چنین بی نظمی و تشتتی، بستر نارضایتی را در ساختار جامعه فراهم می سازد و در پی آن در لایه های مختلف اجتماعی، ناهنجاریهای دیگری همچون دوگانگی رفتاری و تردید ایجاد می شود.

   برخی ازاین حوادث تلخ در طول سال تحصیلی رخ می دهند که مستقیم به آموزش و پرورش مربوط هستند،مانند واقعه ی ناگوار جان باختن 26 دانش آموز بروجنی در سی ام مهر 91 درراه بازگشت از اردوی راهیان نوربر اثر واژگونی اتوبوس و اعلام سه روز عزای عمومی وحادثه واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان ارموی به مناطق عملیاتی حوالی ایلام در بهمن 91 و کشته و زخمی شدن تعدادی از آن ها یا مرگ دانش آموز تیزهوش صفادشتی به دلیل نبود سرویس در روز اول مهر، بر اثر برخورد خودروشخصی به درختان کنار جاده و ...البته برخی حوادث در خود مدارس رخ می دهند، مانند آتش سوزی دردبستان دخترانه ی روستای شین آباد و فوت تعدادی از بچه های بیگناه  در شعله های آتش.

 به راستی چرا این بچه های معصوم اینچنین به کام مرگ می روند؟ چه کسانی پاسخگوی این واقعه های ناگوارند؟

 مردم و به ویژه خانواده های عزادار در این موارد از دست اندرکاران وزارتخانه ی آموزش و پرورش، رفتار و پاسخی مسئولانه و در شان جامعه ی اسلامی انتظار دارند، ولی متاسفانه وزیر آموزش و پرورش- حمید رضا حاجی بابایی - بی توجهانه وهمچون دیگر روسای دولت دهم به جای ارائه ی پاسخ روشن و شفاف به افکار عمومی و تسلی دادن بازماندگان واندیشیدن راه حلی مناسب برای جلوگیری از بروز چنین اتفاقات تلخ،به دادن توضیحات کلی بسنده می کند، مثلا در حاشیه برگزاری همایش تبیین نقش دانشگاه و فرهنگیان، در پاسخ به خبرنگاران حاضر،برای چرایی واقعه ی راهیان نور می فرماید:«بروید از مسئولانش بپرسید!».پس از آن در اقدامی قابل تامل، ایشان با ارسال نامه ای به مسئولان ارشد دولتی پیشنهاد میکنند که موضوع احراز شهادت و مراتب جانبازی برای حادثه دیدگان در کاروان های راهیان نور مورد تصویب دولت قرار بگیرد که این پیشنهاد را کارشناسان نهاد ریاست جمهوری -به دلیل آنکه اطلاق عنوان شهید یا جانباز منوط به مدخلیت یکی از عوامل دشمن و یا وجود تهدیدی ملی یا ماموریت های خاص است- رد می نمایند.

  از طرف دیگر مردم خواهان بودند که نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در خانه ی ملت با قاطعیت بیشتری به تخلفات و کم کاریهای این وزارتخانه نسبت به مرگ گلهای بوستان آموزش رسیدگی کنند.احضار وزیرپس از گذشت ماه ها به مجلس و پرسیدن چند سئوال کلیشه ای توسط نمایندگان محترم، بیشتر به پاک کردن صورت مساله شبیه بود تا چیز دیگر و نه مرهمی بر دل مجروح و داغدار مادران و پدران و نه پاسخی مناسب به افکار عمومی.  

   باید افزود که برخی حوادث نیزغیر مستقیم به آموزش و پرورش مربوطند؛ زیرا می توان با گنجاندن دروسی با درون مایه های تربیتی و روانشناسانه و شیوه های آموزشی که تجربه و علم در آن آمیخته است زمینه فکری را برای نوجوان فراهم کرد که در هنگام روبه رویی  با محیط هایی که بستری از خطر و لذت در آن  قرار دارد(همچون دریا)چگونگی درست اندیشیدن و تصمیم گرفتن را در برابر غلبه هیجان با توجه به اقتضای سن بیاموزد و وزارتخانه تا حدی از این طریق تعهد آموزشی خود را در قبال اولیاء و فرهنگ جامعه به جا آورد.

      نکته ی دیگر اینکه جدایی بدنه آموزش و پرورش (معلمان و دانش آموزان)از نوک هرم –مسئولان-سبب ایجاد شکاف هایی بزرگ در کالبد بزرگترین وزارتخانه ی کشور گردیده است. در این بین یک حلقه ی اتصال ،برای پیوند بدنه ی آموزش و پرورش به گروه مسئولان لازم است؛ لذا اکنون ضرورت تشکیل نهادهای مدنی دانش آموزی و NGO های آموزشی جهت آگاهی بخشی بیش از پیش احساس می شود.

   کانونهای صنفی معلمان گام هایی موثر در نقد مدیریت ناکارامد آموزش و پرورش برداشته است و مرکز ثقل آگاهی بخشی در حوزه ی آموزش و پرورش بوده. تمدید نکردن پروانه های  کانونهای صنفی معلمان،دستگیری و احضارکنشگران صنفی که از حقوق فرهنگیان و دانش آموزان دفاع می کردند و صدور احکام زندان،تبعید،اخراج،انفصال و...وتوقیف نشریاتی چون قلم معلم که تریبونی مناسب برای گزارش کاستی های آموزش و پرورش کشور بود، سبب شد تا مسئولان حاشیه را امن دیده و حتی در مواردی که جان انسانهای بی گناه گرفته شده به جای پاسخ مناسب به فرافکنی بپردازند.

    تهی نمودن جامعه ی فرهنگی از تشکل های مردم نهاد واقعی سبب پیشبرد برنامه ها و سیاست ها ی نادرست دولت در عرصه ی آموزش و پرورش کشور گشته و پیامد آن تغییرات غیر کارشناسی و پی در پی مقاطع تحصیلی کتب درسی و ... بوده که دانش آموزان و خانواده ها و معلمان را دچار سردرگمی بسیار نموده است.همچنین بزرگترین وزارتخانه ی کشور در پاسخ مناسب به افکار عمومی و خبرنگاران در بروز اتفاقات ناگوار عاجز بوده و به شکلی ملوک الطوایفی و با روتین پایین برخورد کرده است که این روش برخورد  برای مردم قابل قبول نیست.

  از سوی دیگر خانواده ها نیز باید با پرهیز از سرکوب میل تفریح فرزندانشان ،به فکر راه حلی مناسب باشند و در راستای این میل مترقی نوجوانان گام بردارند.امید است مردم و مسئولان با درک درست از وضعیت فعلی که در آن قرار داریم با راهکارهایی اجرایی و عملیاتی سبب ایجاد نشاط سالم در جامعه شوند و در گذار کشور از تردید و یاس به سرور و یقین نقش آفرینی نمایند و با روشهایی نو سبب شکوفایی استعدادهای نوجوانان کشور باشند و از رفتار واپس گرایانه بپرهیزند و دست اندر کاران محترم تشکلها باید زمینه ساز شکل گیری مجدد  کانونهای صنفی وآموزشی شوند که با نقد دولت، اتصال منطقی بدنه به راس و آموزش کارآمد شاهد هم افزایی ،هم پوشانی و پویایی در درون جامعه باشیم.

http://ghanoondaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=189&pageno=10

مدرسه‌های غیردولتی در خط مسابقه!

 

محمد رضا نیک‌نژاد،روزنامه اعتماد،16 تیر 92

 سال‌هاست که در همین روزها و با پایان سال آموزشی، مدرسه‌های غیردولتی (غیرانتقاعی)، در خطِ مسابقه برای جذب بیشتر دانش‌آموزان سال آینده ایستاده و هر یک برای ربودن گوی سبقت از دیگری، خود را به هر آب و آتشی می‌زنند. جایزه این مسابقه، شهریه‌های دو تا هشت میلیونی است. آنها به فراخور توان، استعداد و هنر تبلیغات و بازی با کلمات می‌توانند هرچه بیشتر از این جایزه چند میلیونی بهره‌مند شوند. این نوشته بر آن است که نخست کامیابی و کارایی مدرسه‌های غیردولتی را در سنجش با یکی از کارکردهای آموزش و پرورش نوین بسنجد. سپس خصوصی بودن مدرسه‌های غیردولتی را از زاویه دخالت خانواده‌ها در روش‌های مدیریتی بررسی کند.

برخی از اندیشمندان آموزشی، یادگیری را فرآیندی می‌دانند که پیامد آن تغییر رفتار نوآموزان است. با این تعریف، سامانه‌های آموزشی ما، چه در گستره‌های اجتماعی و اخلاقی و چه علمی چندان کامیاب نیستند. گواه این سخن هم گروه فراوانی از دانش‌آموختگان دانشگاهی است که آگاهی‌های رفتاری درخوری از رشته فراگرفته خود ندارند. از این زاویه تفاوت معنی‌داری میان روش‌های آموزشی مدرسه‌های دولتی و غیردولتی دیده نمی‌شود. یکی از ویژگی‌های مدرسه‌های غیردولتی- البته از دیدگاه سنتی حاکم بر آموزش- برنامه‌ریزی منظم و پیگیر شرکت در کنکور، آموزش تست‌زنی، کلاس‌های آموزش کنکور، مشاوره تحصیلی منظم و شرکت در آزمون‌های هفتگی و... است که البته پیامدش رتبه‌های بالای کنکور است!این دیدگاه که در بیشتر دست‌اندرکاران، پدر و مادرها و دانش‌آموزان دیده می‌شود، یکی از کاراترین بیماری‌های سامانه آموزشی کشور به حساب می‌آید که دست‌کم دو ایراد بر آن وارد است. نخست آنکه اگر ما شهروند‌سازی و آماده‌سازی دانش‌آموزان برای زیست آینده در جامعه و دانش‌افزایی برای زیست علمی و... را جزو کارکردهای آموزش عمومی بدانیم، تست و کنکور و رتبه بالا در این فرآیند هیچ جایگاهی ندارد. کنکور اکنون بزرگ‌ترین بلای جان آموزش و پرورش در کشور است، از این رو کارشناسان و نمایندگان مجلس برای حذف کنکور هم‌داستان شده و قرار است در سال‌های آینده از ساختار آموزشی کشور بیرون رود! از این رو ارائه خدمات حتی در ارزنده‌ترین مدارس غیرانتفاعی، با روح و هدف‌های کلی آموزش و پرورش ناسازگار است. دوم آنکه اگر بخش نخست را نپذیریم، شاید بتوان گفت مدارس غیرانتفاعی نامداری که در جذب دانش‌آموزان نخبه کامیابند، در سال‌های مدرسه تنها می‌توانند بخشی از درس‌هایی را که بیشتر نیازمند مهارت و دانسته‌های نظری و تئوریک- مانند ریاضی، حل مساله‌های فیزیک و... - هستند را به خوبی آموزش داده و دانش‌آموزان را در آنها توانا سازند. اما در بخش‌های دیگری که دانش‌آموز برای زیست اجتماعی- فردی و علمی نیازمند فراگیری آنها بوده و می‌تواند تغییر رفتاری را پدید آورد مانند انجام آزمایش درس‌هایی مانند فیزیک و شیمی، آموزش زبان‌های خارجی، درون مایه کتاب‌های علوم انسانی و... - در همراهی با مدارس دولتی- کامیابی چندانی ندارند. نامدارترین و پردرآمدترین آموزشگاه‌های غیردولتی، آنهایی هستند که در پرورش توانایی تست‌زنی و دستیابی به رتبه‌های ارزشمند کنکور کامیابند نه در رسیدن به هدف‌های کلان آموزشی و پرورشی. ناگفته نماند این فرصت را نگاه جامعه و خانواده‌ها برای این مدرسه‌ها فراهم کرده‌اند. خانواده‌ها از روی کم‌آگاهی یا ناآگاهی از فرآیندهای آموزشی و نفوذ دیدگاه کنکور محور و نمره مدار، به آسانی در چنبره پرداخت هزینه‌های آموزشی افتاده و می‌پندارند که هزینه بیشتر، کامیابی بیشتر فرزندان‌شان را به همراه دارد. از این رو در فرآیندی رو به گسترش، برخی از شایسته‌ترین جوانان کشور را در گردابه‌یی از کنکور و تست و رتبه، به ژرفای آسیب‌های روحی، جسمی و علمی می‌کشانند.

با آنکه هزینه‌های خدمات آموزشی- پرورشی در مدارس غیردولتی از سوی خانواده‌ها پرداخت می‌شود، آنها- برخلاف رویه نهاد‌های خصوصی- کمترین سهم در برنامه‌ریزی و سیاستگذاری‌های مدرسه به ویژه در بخش‌های فرهنگی را دارا هستند. در شمار اندکی از کشورهایی که مدرسه‌های خصوصی دارد، برخی خانواده‌ها خواهان آموزش فرزندان خود در محیط‌های دینی- فرهنگی ویژه و متفاوتی با سیاست‌های رسمی در کشورهایشان هستند. برای نمونه در فرانسه 7 درصد مدرسه‌هایی که رویه‌های فرهنگی- دینی رسمی را نمی‌پسندند خصوصی‌اند و خانواده‌ها با نگرش‌های همسو با سیاست‌های مدیران این مدارس، آموزش فرزندان خود را به این مدیران می‌سپارند. اما در ایران نه‌تنها خانواده‌ها بلکه مدیران و گردانندگان مدرسه‌های غیردولتی، توانایی کوچک‌ترین زاویه با سیاست‌های فرهنگی و آموزشی رسمی را نداشته و به‌شدت از سوی ادارات آموزش و پرورش دچار پایش همیشگی‌اند. از این رو است که درخواست‌کنندگان مجوز مدرسه‌های غیردولتی، پس از گزینش‌های سنگین، اجازه راه‌اندازی مدرسه را می‌یابند.

اما سال‌ها پس از ورود مدارس غیرانتفاعی به گستره آموزش و پرورش کشور، باید پرسید که این نهادها با چه هدف‌هایی ‌زاده شده و تا چه اندازه به سوی آن هدف‌ها پیش رفته و در پرورش فرزندان کشور کامیاب بوده‌اند؟ 

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-04-16/93.htm#244382

کارتون روزنامه بهار،پانزدهم تیر 92

 

«تغییرات پی در پی در نظام آموزشی معلمان و دانش آموزان را سردرگم کرده است»/جراید 

 

یک فعال صنفی : معلمان امکان تاثیرگذاری در صندوق ذخیره فرهنگیان را ندارند

 

چکیده :‌  

«‌سال‌ها است که کسری از حقوق معلمان به حساب صندوق ذخیره فرهنگیان واریز می‌شود اما خدماتی که متناسب با سرمایهٔ در گردش این صندوق و شأن و جایگاه معلمان باشد دیده نمی‌شود.»

یک فعال صنفی معلمان از ناممکن بودن تاثیر گذاری معلمان در سیاست‌های مالی صندوق ذخیرهٔ فرهنگیان انتقاد کرد.

«پیمان نودینیان» در این باره به ایلنا گفت: سال‌ها است که کسری از حقوق معلمان به حساب صندوق ذخیره فرهنگیان واریز می‌شود اما خدماتی که متناسب با سرمایهٔ در گردش این صندوق و شأن و جایگاه معلمان باشد دیده نمی‌شود.

صندوق ذخیره فرهنگیان یک شرکت مضاربه‌ای با حدود ۸۰۰ هزار سرمایه گذار فرهنگی است که مطابق تبصره ۶۳ قانون برنامه پنج ساله دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و برای تامین هرچه بیشتر رفاه و ارتقای وضعیت معیشتی فرهنگیان کشور در سال ۷۳ تاسیس شده است.

کارکنان وزارت آموزش و پرورش که عضویت در صندوق ذخیره فرهنگیان را پذیرفته‌اند و یا خواهند پذیرفت باید ماهانه درصدی از حقوق و مزایای خود را تا پنج درصد به حساب صندوق واریز کنند و دولت نیز موظف است همه ساله معادل سهم واریزی اعضاء به صندوق ذخیره فرهنگیان پرداخت کند.

صندوق ذخیره فرهنگیان بر اساس اصل اقتصادی «هسته کوچک و شبکه بزرگ» اداره می‌شود یعنی اعضای پرشمار صندوق به عنوان سرمایه گذار و صاحبان اصلی این موسسه، دخالت مستقیم و یا غیر مستقیم در تعیین مدیران و گردانندگان صندوق و فرآیند فعالیت‌ها و حتی نظارتی بر کار هیات مدیره ندارند.

نودینیان در ادامه با انتقاد از وضعیت بیمهٔ طلایی فرهنگیان افزود: 

 هر ماه مبلغی معادل ۱۲ هزار و ۵۰۰ تومان برای بیمهٔ طلایی از حقوق معلمان کسر می‌کنند که نصف این مبلغ (سهم وزارت 

 

 آموزش و پرورش) بعد از یکی دوماه به حساب آنان بازگردانده می‌شود اما یک سال است که آموزش و پرورش سهم خود را به 

 حساب معلمان باز نمی‌گرداند. 

این فعال صنفی در پایان افزود: بیش از یکسال است که پولی به حساب مدارس واریز نشده زیرا دولت توان پرداخت سرانه مدارس را ندارد. 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=87050

خشونت پنهان

 

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،ص آخر،15 تیر 92

 چند ماهی بود که با هم،در مدرسه ای همکار شده بودیم. هر دو ریاضی درس می دادیم،یعنی افزون بر همکار بودن،هم رشته هم بودیم. اما او،چند سالی را در اداره کار کرده بود و تااندازه ای آن آگاهی بایسته را،از درون مایه ی کتاب های تازه،نداشت،دست کم،شمار چشمگیری از آنها را آموزش نداده بود. مانند بسیاری از فرهنگیان دیگر هم ،تنگناهای اقتصادی آزارش می داد و بعداز ظهرها با پیکان فرسوده اش،در شهر،مسافرکشی می کرد. انسان خیلی شاد و شوخی هم بود و سخنان خنده دار و بامزه،بسیار می گفت و می دانست. 

 آن روز،زنگ پایانی که خورد به دفتر دبیران آمدم و خسته و کوفته،بر راحتی نشستم و شاید بهتر است بگویم دراز کشیدم. پس از من،بسیارخشمگین و عصبانی و با چهره ای برافروخته،به دفتر آمد و شروع کرد به ناسزا گفتن به دانش آموزان،به خودش،به مسئولان آموزش و پرورش و به قانون هایی که بی پیوند با جامعه و شرایط اش،دست آموزگاران را در برخورد جدی با دانش آموزان درس نخوان و پررو بسته است! بسیار بسیار عصبی بود. همدلانه به درددل هایش گوش دادم،کمی دل داری اش دادم و کوشیدم که آرامش کنم.

 فردا صبح به مدرسه آمدم. از حسین خبری نبود. زنگ تفریح مدیرآمد و گفت : حسین دیروز بعدازظهر،سکته مغزی کرده است! دیروزظهر،به خانه که رسیده،نهاری خورده و دراز کشیده،اما پس از چند ساعت،هرچه می خواهند بیدارش کنند،بیدار نمی شود؛اکنون هم در بیمارستان بستری است.

 بیمارستان نخستی که حسین را برده بودند،دولتی بود و به گفته ی خانواده اش پاک حالش را بدتر کرده بودند. پس از ده روز،خانواده اش بردندش به یک بیمارستان خصوصی. هزینه ی بیمارستان درست یادم نیست اما هنگفت بود و شگفتی آور. هفده شبانه روز آنجا بستری بود و پس از آن به خانه رفت. در خانه به دیدارش رفتم. شنیده بودم که به هیچ رو،حالش خوب نیست. خودش در را باز کرد. خیلی سرحال بود و سالم! شگفت زده گفتم ای کلک،برای این که چند روزی بیشتر مدرسه را بپیچانی،همه جا را پرکرده ای که سخت بیماری! خندید و تعارف کرد. با هم به خانه رفتیم.

 داستان را پرسیدم که آن روز مگر چه شد؟ گفت : بازی کامپیوتری سخت و پیچیده ای بود. چند نفری بودیم از بچه های محله،که استخر رفتیم. آب هم آنچنان گرم بود که نمی شد تو رفت. من و تو و ماشین هم،در جاده مانده بودیم و ... شگفت زده نگاهی به پسرش انداختم که روبرویمان نشسته بود. دیدم با چشمان اشک آلود،ندایی داد که پرت و پلا می گوید! راستش دیگرحرف هایش را نمی شنیدم و پاک خودم را باخته بودم. نمی دانستم باید چه کنم. حسین پس از سکته،هر ساعت،نزدیک به نیم ساعت،پرت و پلا می گفت. پسرش میوه آورد. میوه هایی را که برداشت در کنار بشقاب و روی فرش گذاشت! موزی را پوست کند و پوستش را در بشقاب انداخت! یعنی از بالا پرت کرد به درون بشقاب.

 از رفتنم سخت پشیمان شده بودم ولی نمی دانستم چه کنم. همه ی بدنم خیس عرق بود. پنج دقیقه ای گذشت و حسین ساکت شد. من هم برای عادی نشان دادن اوضاع،از پسرش،درباره ی درس و کلاس و مدرسه ی خودش پرسیدم و حسین خاموش ِ خاموش،تنها به گل فرش ها می نگریست و هیچ نمی گفت!

 یک ماهی گذشت. یک روزصبح که به مدرسه آمدم،دم راهرو،عکس حسین بود و اعلامیه ی درگذشت اش. 

 

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/04/15/16

جامه وزارت برازنده چه کسی است؟

 

گزارشی از روناک حسینی،روزنامه آرمان،15 تیر 92

 زمانی که قرار است دولتی جایش را به دولت بعدی بدهد، نگاه­ها به صندلی‌هاست که چه زمان قرار است خالی شود و نفر بعدی که روی آن می­نشیند، کیست و با چه سابقه‌ای و چه نگاهی به حوزه ریاستش قرار است بر مسند جدید تکیه زند. روزهای پایانی دولت دهم است و دولت یازدهم درحال آرایش ترکیب جدید هیات دولت. در این میان، دغدغه اقشار مختلف جامعه، مستقیم یا غیرمستقیم، آن است که در هر وزارتخانه‌ای چه کسی قرار است برصندلی وزارت بنشیند و تکلیف کارهای نیمه‌تمام چه می‌شود و وزیر جدید نقص‌ها را چگونه برطرف خواهد کرد. در این بین، حوزه آموزش و پرورش نیز یکی از همین دغدغه‌هاست. اینکه چه کسی وزیر بعدی آموزش و پرورش خواهد بود و آیا برنامه‌های نیمه‌تمام دولت قبلی را ادامه می‌دهد و مسائل مغفول‌مانده‌ای که از دغدغه‌های افراد شاغل در این حوزه است، آگاهی دارد و به آنها بهایی خواهد داد؟ در این میان گمانه‌زنی‌هایی برای وزیر بعدی آموزش و پرورش از سوی عده‌ای صورت گرفته‌است اما کسی به‌طور قطع نمی‌تواند در اینباره اظهارنظر کند. با این وجود می‌شود قالبی را با توجه به نیازهایی که در حوزه آموزش و پرورش وجود دارد برای وزیر درنظر گرفت و دید چه کسی بهتر از همه با این قالب همخوانی دارد و جامه وزارت آموزش و پرورش دولت یازدهم، بیشتر از همه برازنده تن کیست. البته کارشناسان سیاسی معتقدند بهتر است در این زمان که کارگروه‌های دولت یازدهم درحال بررسی گزینه‌های مختلف وزارت و چیدن کابینه‌اند، از معرفی اشخاص بکاهیم و بیشتر بر تشریح قالب تمرکز کنیم و از اندازه­های کت بگوییم.

آشنایی با بدنه آموزش و پرورش

نکته‌ای که بیشتر از هر چیز در انتخاب وزیر بعدی آموزش و پرورش نقش دارد، اینکه باید وزیر، از بدنه آموزش و پرورش باشد؛ داشتن سابقه فعالیت در این حوزه و آشنایی نزدیک با مشکلات جاری در آموزش و پرورش. اما در ادامه، حفظ این رابطه در طول دوران وزارت از نکاتی است که نباید از قلم بیفتد. محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس آموزش به آرمان می‌گوید: «آقای حاجی‌بابایی، وزیر فعلی، در بدو ورود به وزارت آموزش و پرورش امیدهایی را ایجاد کرد، چراکه شخصی از بدنه آموزش و پرورش بود و تقریبا از سال 85 پیگیر امور صنفی معلمان بود و گاهی به‌عنوان مدافع صنفی معلمان ظاهر می‌شد. مثلا اینکه از انگشت‌شمار نمایندگانی بود که زمان تجمع معلم‌ها جلوی مجلس برای پیگیری حقوق صنفی، به حرف آنها گوش می‌داد اما پس از انتخاب به عنوان وزیر آموزش و پرورش، رفته‌رفته این ارتباط کمرنگ شد تا جایی که دیدارهای مردمی‌اش تقریبا به صفر رسید و قائم‌مقام وی این قبیل کارها را انجام می‌داد که اتفاقا از بدنه این سیستم نبود.» از نظر کارشناسان، بی‌ربط بودن وزیر با این سیستم موجب می‌شود تا نتواند نگاه عمیقی به مشکلات آموزش و پرورش داشته‌باشد یا آنها را به قدر کافی جدی بگیرد. ارتباط با بدنه آموزش و پرورش باعث می‌شود وزیر مشکلات دانش‌آموزان و کادر آموزشی را بداند و اینکه نقاط حساس وزارتخانه تحت امرش کجا هستند. همچنان که یک مدیر باید نقاط حساس برای رسیدن به موفقیت مجموعه تحت امرش را بشناسد و با تمرکز بر آنها جلوی هدر رفتن هزینه برای مسائل حاشیه‌ای را بگیرد. یکی از کارشناسان آموزشی می‌گوید اکنون دو- سه سال است که آموزش و پرورش سرانه دانش‌آموزی به مدارس پرداخت نکرده و وزارتخانه در قبال این مسئله در موضع انکاری یا فرافکنی قرار دارد. این موضوع سبب می‌شود که دانش‌آموزان برای تحصیل در مدارس دولتی نیز مجبور به پرداخت هزینه ثبت‌نام یا هزینه‌هایی از این دست شوند.

آشنایی با آموزش و پرورش نوین و جهانی

ویژگی دیگری که به گفته کارشناسان لازمه وزیری کارآمد برای آموزش و پرورش است، آگاهی از شیوه‌های نوین تعلیم و تربیت در دنیاست و البته بدون تنگ‌نظری در انتخاب بهترین شیوه‌ها برای ایجاد شرایطی بهتر در آموزش و پرورش کشور. محمدرضا نیک‌نژاد در این رابطه می‌گوید: «اینکه وزیر یا مشاوران و معاونانش با آموزش و پرورش جهانی آشنا باشند و از نگاه سنتی به آموزش فاصله بگیرند و بتوانند تئوری‌های جهانی را در سیستم مدیریتی خود به‌کار بگیرند، در ایجاد تحولات مثبت و بیرون آمدن مدارس از بی‌انگیزگی و رخوت برنامه‌ریزی کارشناسی کرده البته انتظار تغییرات شگرفی نداریم اما پرداختن به جزئیاتی که از دغدغه‌های حرفه معلمی است، می‌تواند مسائل و مشکلات پیش روی آموزش و پرورش را کم‌کم از جلوی راه بردارد. اما حسن روحانی، رئیس دولت یازدهم، پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در رابطه با مشکلات مطرح در نظام آموزش و پرورش به سایت آفتاب چنین گفته بود: «آموزش در مدرسه دو طرف اصلی دارد؛ معلم و دانش‌آموز که این دو بر بستر امکانات آموزشی، کتب درسی، برنامه درسی پنهان، تأکیدات نظام آموزشی و شرایط فردی خودشان حرکت می‌کنند. به‌نظرم، الان معلمان در شرایط خوبی نیستند. مشکلات اقتصادی بر آنها فشار وارد می‌کند و توان کار کردن را تقلیل داده است. تا زندگی بهتری برای معلمان خود فراهم نکنیم، امکان بهبود کیفیت در آموزش‌عالی وجود ندارد. تصور می‌کنم جامعه ما تصوری آرمانی از معلم ساخته و دائم انتظاراتی از او دارد، ولی متناسب انتظاراتش به معلم اهمیت و امکانات نمی‌دهد. معلم‌ها به اینکه دائم آنها را با عبارات عاشقانه و ادبی تقدیس کنیم، نیاز ندارند، باید مشکلات اقتصادی‌شان را حل کرد.»

نگاه به آنچه انگیزه را از معلم سلب می‌کند

مشکلات معیشتی معلم‌ها بارها به عنوان یکی از موانع اصلی توفیق آموزش و پرورش در امر تعلیم و تربیت مطرح شده است. اما با وجود تمام قول‌هایی که وزارتخانه برای بهبود شرایط می‌دهد هنوز معلمان معتقدند تغییر چندانی در وضعیتشان حاصل نشده و کماکان کارشناسان معتقدند این موضوع یکی از دلایل اصلی بی‌انگیزگی معلم‌ها در کارشان است. دکتر حسن روحانی در مصاحبه‌ای که از آن سخن رفت در اینباره چنین می‌گوید:« حل این مسأله در گرو رونق اقتصادی کشور است. غیر از این هم هر راه دیگری برویم به بن‌بست می‌رسیم. مسائل استخدامی معلمان هم در همین حیطه می‌گنجد. اگر در استخدام‌ها تعلل می‌شود، مسأله‌اش نبود اعتبارات است و قول و وعده هم مشکلی حل نمی‌کند. اما نکته مهم دیگر در اینباره آن است که فرهنگیان ما دغدغه‌های معنادار دیگری هم دارند که پوشش رسانه‌ای ضعیفی داشته است و آن هم محتوا و برنامه‌های آموزشی و نحوه سنجش و ارزشیابی در نظام آموزشی است که سال به سال رشد قابل توجهی نداشته است. تغییر کتاب‌های درسی به‌طور شتابزده – حذف و تعویض‌هایی که دلیل مشخصی ندارد و معلمان در جریان آن قرار نمی‌گیرند، مشارکت داده نمی‌شوند. اگر بحث مشارکت است باید در این جا‌ها نیز جدی گرفته شود.» همان‌طور که کارشناسان نیز بر این موضوع تاکید دارند، ناکارآمدی برخی روش‌های آموزشی دلیل دیگری است که معلمان را نسبت به کاری که مشغول انجام آن هستند، تحت تاثیر قرار می‌دهد. نیک‌نژاد، کارشناس آموزش می‌گوید: «آموزش ما به دلیل درونمایه‌های سنتی، نتیجه‌محور و حافظه‌محور بودن آسیب‌پذیر شده است. وقتی معلم می‌بیند تلاش‌هایش کارایی لازم را ندارد، انگیزه‌هایش کمرنگ می‌شوند. اکنون وضعیت به‌گونه‌ای است که دانش‌آموز با یک کلیک وارد دنیای مجازی می‌شود خیلی از اطلاعاتی را که می‌خواهد دریافت کند. از یک طرف دروس به لحاظ محتوایی نگارش درستی ندارد و از طرف دیگر وضعیت بودجه به‌گونه‌‌ای است که دانش‌آموز از امکاناتی نظیر آزمایشگاه یا هرگونه آموزش تجربی برخوردار نیست.» از نظر این کارشناس آموزش، روش‌های مبتنی بر گفت‌وگوی بیشتر با دانش‌آموز و سهیم کردن او در تجربه می‌تواند باعث کارایی بیشتر محتوای آموزشی باشد؛ چیزی که در برنامه فعلی کمرنگ است یا لااقل آنچه در مدارس امروز مشاهده می‌شود تناسب چندانی با برنامه‌هایی که بعضا به‌صورت شتابزده از سوی وزارتخانه به عنوان برنامه‌های تحولی ارائه می‌شود، ندارد. حسن روحانی در رابطه با ریشه اصلی مشکلات می‌گوید:« ریشه این‌گونه مسائل را باید در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش دید. همین نگاه است که رابطه مراکز تولید دانش درباره تعلیم و تربیت را با آموزش و پرورش ما دستخوش تحولاتی کرده است. اینکه در نظام آموزش و پرورش ما به تمامی دستاوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزه‌های مرتبط با دیده شک و تردید نگاه می‌کنند، گویی اینها نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف دستاوردهای علوم تربیتی و برنامه‌ریزی درسی جدید جهان را نفی می‌کنند و از طرف دیگر بر طبل هوشمندسازی که دستاورد ابزاری و سخت‌افزاری دنیای جدید است، می‌کوبند. به صراحت خدمت شما و مردم ایران می‌گویم که این وضعیت نتیجه توسعه‌نیافتگی اقتصاد ماست. آموزش در همه دنیا، سرمایه‌گذاری بلندمدتی است که سودش نصیب خود دستگاه آموزش و پرورش نمی‌شود.» زیاد شد؛ تمام آن نشانه‌هایی که یک وزیر مناسب برای تصدی وزارت آموزش و پرورش نیاز دارد. «من با صراحت می‌گویم نجات آموزش و پرورش در گرو نجات اقتصادی کشور است و هر برنامه‌ای که فقط دنبال دادن اعتبارات بیشتر بدون نجات اقتصادی جامعه باشد ظاهرسازی است.> در کنار همه اینها باید واقع‌بین بود و این نکته را فراموش نکرد که تنها با تغییر چند مدیر، نمی‌توان انتظار تحولاتی شگرف داشت اما انتظار می‌رود که دست‌کم آنچه امکان اصلاح آن وجود دارد، در خلال برنامه‌های عجولانه گم نشود بلکه به آهستگی و با نگاهی عملگرا پیش برود.  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=351&pageno=7

نخستین گام دولت «تدبیر و امید» در آموزش‌وپرورش

 

محمدرضا نیک نژاد،روزنامه بهار،15 تیر 92

 در روزها و هفته‌های گذشته و در بعضی از روزنامه‌ها و تارنماها، گمانه‌زنی‌هایی درباره اعضای کابینه رییس‌جمهوری برگزیده، منتشر شده است. جدای از این‌که این گمانه‌زنی‌ها تا چه اندازه‌ای درست باشد، اشاره به نام بعضی کنشگران سیاسی- فرهنگی برای بعضی از وزارتخانه‌ها از آن میان آموزش‌وپرورش، دل‌نگرانی‌هایی را پدید آورده است. از این رو بد نیست تجربه و خاطره‌ای را با هم یادآوری کنیم.

  سال 76 و با برآمدن دولت اصلاحات از میان دغدغه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه، بسیاری از فرهنگیان نیز پا به پای دیگر گروه‌های خواهان دگرگونی به میدان آمدند و تن و جان را به نسیم دگرگونی‌ها سپردند. اگرچه در آن دوران بخش فراوانی از دغدغه‌های طبقه متوسط شهری، دل‌مشغولی‌های سیاسی- فرهنگی بود، اما در میان اعضای سازنده طبقه یاد شده، شاید تنها گروهی که همچنان دغدغه‌های اقتصادی، محوری‌ترین خواسته آن‌ها بود، فرهنگیان بودند. سال‌های جنگ و پس از آن سازندگی و رشد اقتصادی، نه تنها گره‌ای از دشواری‌های مالی فرهنگیان نگشوده بود، بلکه در سنجش با دیگر کارکنان دولت، کمترین دستمزد را دارا بودند. نا‌گفته پیداست که دغدغه‌های اقتصادی سبب کم رنگ شدن خواسته‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنان نشده بود. معلمان را نمی‌توان از اندام اجتماعی جدا دانست و در آن زمان بدنه اجتماعی، خواهان دگرگونی‌های گسترده در همه زمینه‌ها بودند. به‌هرروی فرهنگیان با آغوش باز پذیرای دولت اصلاحات شدند. اما نخستین گروهی که دچار شوک ناشی از دگرگونی‌ها شد، خانواده بزرگ سامانه آموزشی بود. رییس‌جمهوری اصلاحات با گماردن حسین مظفر- که یکی از نمادهای اصولگرایی بود و هست چندی پس از جدایی از دولت اصلاحات به حزب آبادگران پیوست و با حکم احمدی‌نژاد به هیات نظارت صداوسیما رفت و در انتخابات 92 رییس ستاد انتخابات قالیباف بود و... - به وزارت آموزش‌وپرورش، آب سردی بر شور و امید فرهنگیان ریخت. اگرچه مظفر از بدنه آموزش‌وپرورش بود اما هیچ‌گونه دلبستگی و اراده‌ای برای پیاده کردن دیدگاه‌های اصلاحی در سامانه آموزشی نداشت. چهار سال سکان‌داری حسین مظفر همراه بود با خنثی‌سازی تلاش‌های 9‌ساله محمدعلی نجفی بر آموزش‌وپرورش در دولت سازندگی. بزرگ‌ترین آسیب دوران مظفر دلسردی فرهنگیان از نسیم امیدی بود که جابه‌جایی دولت در بستر جامعه پدید آورده بود.

با پایان دولت نخست اصلاحات، مرتضی حاجی برای وزارت آموزش‌وپرورش برگزیده شد. حاجی اگرچه نماد اصلاحات بود و سیاسی‌ترین وزیر محمد خاتمی نامیده شده بود و از این رو بیشترین مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها را از سوی اصولگرایان به همراه داشت! اما به گمان بسیاری از فرهنگیان فردی بیگانه با آموزش‌وپرورش بود. در مدیریت هر دو وزیر آموزش‌وپرورش دوران اصلاحات، کارهای مثبتی انجام گرفت اما در یک برآورد کلی در سنجش با خیزش دوم خرداد و چشم‌داشت فرهنگیان، این کارها چندان دندانگیر، ریشه‌ای و بنیادین نبود، از این رو بود که همه دستاوردهای دولت اصلاحات در زمینه آموزش‌وپرورش، در دولت‌های نهم و دهم از میان رفت و سامانه آموزشی گام‌های بسیاری به عقب برداشت.

اکنون نیز پس از دورانی نه چندان کوتاه و آسان، دوباره بسیاری از فرهنگیان، همپای دیگر گروه‌های اجتماعی با خیزشی کم مانند حسن روحانی را به ریاست‌جمهوری برگزیدند و چشم به دگرگونی‌های بنیادین- از دغدغه‌های اقتصادی گرفته تا دل‌نگرانی‌های اجتماعی و فرهنگی- دوخته‌اند. کمترین پاسخ چنین خیزشی، برگزیدن وزیری فرهیخته و تواناست که با گوشت و پوست خویش همه دشواری‌های آموزش‌وپرورش را حس کرده باشد و بتواند اعتماد ِ از دست رفته به فرادستانِ آموزشی را بازیابد و سر و سامانی به آشفته‌بازار طرح‌های شتاب‌زده‌ای مانند اجرای بی‌اولویت سند تحول بنیادین، دگرگونی‌های ساختاری بی‌دلیل و بی‌هدف، هوشمند کردن مدرسه‌ها بدون زمینه‌سازی‌های درخور و به شکلی شعاری، تغییرات شتابان درون‌مایه‌های آموزشی، کمبود گسترده بودجه آموزش‌وپرورش، کم‌توجهی به بافت فرسوده مدرسه‌ها و خطرخیزی این سازه‌ها، بی‌توجهی به آموزش‌های شهروندی، شکاف فراخ میان روش‌ها و درونمایه‌های آموزشی در کشور با آموزش‌وپرورش جهانی و مدرن و... . در گسترده‌ترین وزارتخانه دولت بدهد.

اگرچه جایگاه رییس‌جمهوری برگزیده در مرکز تحقیقات استراتژیک و همچنین پشتیبانی دو رییس‌جمهوری پیشین و تجربه‌ای 24ساله- از دولت هاشمی تا دولت احمدی‌نژاد- این دل‌نگرانی‌ها را کاهش می‌دهد، اما گمانه‌زنی‌های روزها و هفته‌های گذشته، تجربه دولت اصلاحات و البته اعلام فراجناحی بودن دولت یازدهم، بر نگرانی فرهنگیان دامن می‌زند و بیم آن می‌رود که سهم فرهنگیان از دولت «تدبیر و امید» قربانی چانه‌زنی‌های سیاسی شود.

یادداشت را با امید به دگرگونی‌های مثبت و ماندگار در همه گستره‌های سیاسی، اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی به پایان می‌برم و به‌‌دلیل ژرفا بخشیدن به این امید برای خود و همه همکاران تلاشگرم، بخشی از سخنان دکتر روحانی در گفت‌وگویی ارزشمند با پایگاه خبری آفتاب- پیش از انتخابات- را با هم می‌خوانیم «ما در تیم خودمان و ان‌شاءالله اگر دولت تشکیل دادیم، کارشناسان خبره تعلیم و تربیت را به ‌کار می‌گیریم و عده‌ای از آن‌ها هم در تدوین برنامه‌های انتخاباتی من نقش داشته‌اند. امیدوارم با خود فرهنگیان و بر بستر توسعه اقتصادی لازم برای سرمایه‌گذاری در آموزش‌وپرورش و گشایشی که در سیاست خارجی ایجاد می‌کنیم و یکی از مهم‌ترین کلید‌های ما برای بهبود وضعیت است، بتوانیم وضعیت آموزش‌وپرورش را نیز به جایگاه بسیار بهتری انتقال دهیم.» (پایگاه خبری آفتاب 13/3/92)

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/04/15/11

چرا آموزش؟

 

برگردان : مهدی بهلولی 

روزنامه آرمان،15 تیر 92

 آموزش یکی از ضرورت های بنیادی جامعه های نوین است؛جامعه هایی که با آموزش،خود و موقعیت شان را استوار می سازند. آن روزها گذشت که ملت ها با نیرومندترین بازوها و جنگجوترین لشگرها،بهترین ملت های روی زمین شمرده می شدند. امروزه آموزش،نیروی فرمان روایی بر جهان است؛و این یک حقیقت آشکار می باشد. هیچ ملتی نمی تواند بدون آموزش،بهتر و ثروتمندتر گردد.

 آموزش است که انسان را انسان می سازد. دین ها همه کمابیش،بر آموختن در هر شرایطی پای فشرده اند. دلیل این پای فشاری بسیار،این است که تنها آموزش است که بر انسان نمایان می نماید آنچه را می تواند انجام دهد،و توانمندیی را که در سراسر زندگی اش،در خود نهان داشته است. خود باوری،کامیابی راستین است و بدون آموزش به هیچ رو بدست نمی آید. با آموزش،فرقی پدید می آید میان هستی زیست شناختی انسان و ارزش اجتماعی او.

 آموزش به ما دانش می بخشد و آنچه که ما را از دیگران متفاوت می سازد. خواندن کتاب یا تماشای یک برنامه ی آموزنده در تلویزیون هم،بخشی از آموزش است. این آموزش،آموزش غیررسمی است،انسان ها بیشتر زمان خود را صرف آموزش دیدن غیر رسمی می کنند. با این کار،انسان می تواند درباره ی دلبستگی اش بیشتر بیاموزد و در آن پهنه از دیگران پیش بیفتد.

 ما در جهانی پر از فن آوری زندگی می کنیم. ما می توانیم در چند ثانیه با مردمان دیگر کشورها گفت و گو کنیم. می توانیم در 24 ساعت به گوشه ی دیگر جهان پرواز کنیم. می توانیم در همان زمان که در خانه هستیم با همه ی جهان در پیوند باشیم. زندگی ما پر از ناز و نعمت و پر از امکانات است؛اینها همه دستآورد آموزش اند. این چیزها حتی به ذهن پیشینیان ما هم خطور نمی کرد. انسان با آموزش،هم خودش را رشد داد و هم جامعه ای را که در آن می زید.

 آموزش همچنین در حل کشمکش و بگومگوها،نقشی برجسته دارد. در زمانه ی نادانی،مردم بر سر موضوعی بسیار خرد،کشته می شدند،اما هم اکنون حتی بزرگترین کشمکش ها می تواند با آموزش حل شود. یک ملت فرهیخته،کاستی های خود را می شناسد و می کوشد تا از رهگذر آموزش و یادگیری دانش پیشرفته از جامعه های مدرن،ریشه ی کمبودها را بخشکاند.

 آموزش،آن هنگام که در تعریف و طراحی جامعه جای می گیرد،از نقش برجسته ی خویش پرده برمی دارد. دسته ای از ویژگی های بنیادی جامعه که بنیان های عدالت،خوراک،و ضرورت های دیگر را پی می ریزند،هم اینک وابسته به آموزش اند. یک جامعه ی فرهیخته و آموزش دیده،پایندگی را جست و جو می کند و منابع اش را آنچنان به کار می گیرد که آینده ی نسل های در راه را به خطر نیفکند. راه و روش ساکنان روی زمین،بهره گیری از منابع شان است. پایندگی،تنها گزینه ی ملتی است که می خواهد سال ها بماند و ثروتمند بزید. حس پایندگی اما،ارمغان سال ها آموزش است.

 ظریفی گفته بود : " آموزش مایه سرافرازی جوانان،دلداری سالخوردگان،دارایی تنگدستان،و بالیدن ثروتمندان است." آموزش می گوید در هر سامانی از جامعه ثمربخش باشید و به  هر روشی که می توانید،ملت را یاری رسانید.

 اما فشرده ی سخن : آموزش یکی از شرط های لازم پیشرفت هر ملتی است. شما هرگز ملتی را پیدا نخواهید کرد که رو به سوی روشنایی بگذارد به هنگامی که بر آموزش- به عنوان شرط بایسته- چشم بپوشد. آموزش ضروری است و جایگزینی هم ندارد.       

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=351&pageno=7