چکیده:
«یک معلم زمانی که رسمی میشود، ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد/
این مساله سبب میشود نیروهای جوان برای اشتغال در وزارت آموزش و پرورش و فعالیت در کسوت معلمی، انگیزهٔ لازم را نداشته باشند.»
یک فعال صنفی معلمان با اشاره به شرایط اقتصادی کشور و تورم افسارگسیختهای
که دامنگیر مردم شده است، وضعیت معیشتی معلمان را نامناسب توصیف کرد.
«محمد تقی فلاحی» در این باره به ایلنا گفت: یک معلم زمانی که رسمی
میشود، ۵۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد که قاعدتا این دستمزد جوابگوی نیازهای معیشتیاش نیست.
وی با اشاره به خط فقر اعلام شده از سوی دولت که دوبرابر حقوق پایهٔ معلمان است
تصریح کرد: این مساله سبب میشود نیروهای جوان برای اشتغال در
وزارت آموزش و پرورش و فعالیت در کسوت معلمی، انگیزهٔ لازم را نداشته باشند.
این فعال صنفی معلمان در پایان، بیمهٔ طلایی فرهنگیان را از معدود طرحهای
مثبت اجرا شده در ۴ سال گذشته عنوان کرد و افزود: بیمهٔ طلایی فرهنگیان در قیاس
با بیمهٔ تکمیلی سابق بهتر شده است. البته نزدیک به یکسال است
که وزارت آموزش و پرورش، سهم خودش را در این بیمه به معلمان پرداخت نمیکند.
گقتنی است هر ماه مبلغی معادل ۱۲ هزار و ۵۰۰ تومان برای
بیمهٔ طلایی از حقوق معلمان کسر میشود که نصف این مبلغ (سهم وزارت آموزش و پرورش)
بعد از یکی دوماه باید به حساب آنان بازگردانده شود.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،22 تیر 92
(این نوشته بااندازه ای حذف،و با عنوان "پاسخی کوتاه به معاون آموزش متوسطه" در روزنامه به چاپ رسید.)
واپسین گفت و گوی ابراهیم سحر خیز،معاون آموزش متوسطه ی وزیر آموزش و پرورش،که در نوزدهم تیرماه با خبرگزاری ایلنا انجام داد را می توان نشانه ای دانست از آنچه در ذهن کاربه دستان این چند ساله ی آموزش و پرورش می گذشته و هم اکنون در واپسین روزهای دولت دهم،بر زبان شان جاری شده است. این سخنان می تواند درون مایه ی راستین "تغییر نگاه به آموزگار" - همان سخن همیشگی حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش- را نمایان تر سازد. پیش از هر چیز بهتر است گوشه هایی از این گفت و گوی روشنگر را با همدیگر بخوانیم : " واقعیت این است که دستمزد معلمان از کارمندان تمامی وزارتخانهها بیشتر است
یعنی براساس قانون خدمات مدیریت کشوری معلمان از حقوق بیشتری برخوردار هستند... سایر
کارمندان دولت از شنبه تا پنجشنبه و در حدود ۴۴ ساعت کار میکنند و بعد از ظهرها
نیز ممکن است تا ۱۵۰ ساعت اضافه کاری داشته باشند و زمانی که پول این اضافهکاری
روی حقوق آنها میآید از معلمان دریافتی بیشتری دارند این درحالی است
که معلمان حدودا ۳ بار در هفته در مدرسه حضور دارند و تابستانها نیز تعطیل هستند و مهمتر از همه اینکه
در قانون برای آنها اضافه کار پیش بینی نشده است از همین رو آنها اضافهکاری ندارند... با این شرایط اقتصادی
کشور و تورم ۴۰ درصدی که البته دقیقا نمیدانم همین باشد و نخود و لوبیای این قیمتی وضع کارمندان دیگر دولت
هم بهتر از معلمان نیست...حقوق معلمان از حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان در ۳ سال گذشته به حدود یک میلیون
و ۲۰۰ هزار تومان درحال حاضر رسیده است. به نظر شما این معجزه نیست...
اگر من ِمعلم انتظار دارم به اندازه استاد دانشگاه حقوق بگیرم باید تواناییها،علم و سواد
من برابر با استاد دانشگاه نیز باشد... اگر استاد
دانشگاه ۲ تا ۳ میلیون تومان حقوق میگیرد کار خود را از مربیگری آغاز کرده و
کلی پژوهش و مقاله داشته است...من ِمعلم اگر میخواهم تا سه میلیون تومان حقوق
بگیرم باید در سال یک کتاب تالیف کنم... براساس
طرح رتبه بندی معلمان،سنجش صلاحیت حرفهای معلمان به صورت برگزاری آزمون
سالانه یا چند سال
یکبار انجام میشود تا تواناییهای معلمان سنجیده شود."
پر پیداست که پاسخ به این سخنان،نوشتاری بلند می طلبد. اما من در زیر می کوشم تنها به چند نکته اشاره نمایم :
1. پیش از هر چیز می بایست بگویم که ای کاش،چنین سخنانی در روزهای آغازین وزارت حاجی بابایی گفته می شد و زودتر دلخواست و پس ِ ذهن کارگزاران آموزشی دولت دهم،نمایان می گردید تا در نقد آن فرصت بیشتری بدست می داد. گرچه چنین سخنان بی پرده ای،هر زمان که به زبان آید،مغتنم و روشنگر است و سنجی است در ارزیابی تعریف و تمجیدهای پیاپی زبانی مسئولان آموزش و پرورش از نقش و جایگاه آموزگار در آموزش و پرورش. البته اگر این سخنان،دیدگاه های شخصی گوینده باشد بهتر است که وزارت خانه ی آموزش و پرورش موضع رسمی خود را اعلام نماید تا به پای همه ی کار به دستان کنونی آموزش و پرورش و به ویژه وزیر،نوشته نشود.
2. با نگاهی کلی به این سخنان،شاید بهترین ارزیابی این باشد که آنها را سخنانی عامه پسند و ناکارشناسانه بدانیم. شاید کمتر آموزگاری را بتوان پیدا کرد که تاکنون به جد و یا به شوخی،چنین سخنانی را نشنیده باشد. اما هنگامی که از زبان یکی از بالاترین مقام های آموزشی شنیده می شود هم دردآورتر است و هم شگفت انگیزتر. گرچه آدمی بر خود گوینده و میزان شناخت اش از آموزش هم،تآسف بیشتری می خورد! پاسخ کوتاه بخش بلندی از این سخنان عامه پسند،این است که در سنجش کارها،بایستی افزون بر زمان،به کیفیت و اهمیت کار نیز درنگریست. این که یک آموزگار،24 ساعت در هفته درس می دهد پس باید اندک و ناچیز حقوق بگیرد،سخن عامه پسندی است که پنداری هنوز به گوش فیلسوفان و اندیشه وران آموزشی بزرگ جهانی نرسیده و به مغز آنها خطور نکرده است! وگرنه بایستی در کشورهای دیگر جهان هم،آموزگاران بایستی هر شش روز هفته،هشت ساعته درس بدهند و سر کلاس باشند تا حقوقی دریافت کنند به اندازه ی خرج و مخارج زندگی خود و خانواده شان!
3. اگر کیفیت آموزش در ایران پایین است- که بی گمان چنین می باشد- مدرسه و دانشگاه ندارد؛بگذریم از این که در این چند سال،کیفیت آموزشی در دانشگاه ها،بیش از پیش،افت داشته است. به راستی با کدام پژوهش نمایان شده که
"اگر استاد دانشگاه ۲ تا ۳ میلیون تومان حقوق میگیرد کار خود را از مربیگری آغاز کرده و کلی پژوهش
و مقاله داشته است."
مگر جز این است که یکی از پیاوردهای گسترش دانشگاه های در ایران،کاهش کیفیت کاری استادان است. به راستی در ایران کنونی،ما تا چه اندازه رشد اندیشگی و تولید فکر داریم و به فرض وجود،تا چه اندازه به استادان دانشگاه ها برمی گردد،که بتوان اینچنین سنگ استادان دانشگاه را به سینه زد و از سواد داشته و نداشته ی آنها،پتکی ساخت برای زدن بر سر فرهنگیان؟ بگذارید چند نمونه بیاورم. در بحث ترجمه،چه میزان از مترجمان حرفه ای و کاربلد ایرانی،استاد دانشگاه بوده و یا هستند؟ آیا جز این است که بهترین و سرآمدترین آنها،اغلب،استاد دانشگاه نبوده و نمی باشند؟ چند تا از استادان علوم انسانی ایران،در نشریه و روزنامه ها می نویسند و دستاوردهای اندیشگی خویش را،به سنج همگان می گذارند؟ و چه شماری از آنها،تنها آموزشگر جزوه های خویش در کلاس درس اند و مشغول جزوه گفتن به دانشجویانشان؟ چند تا از اندیشه وران برجسته ایرانی،در دانشگاه های ایران تحصیل کرده اند؟ اگر در ایران فیلسوفانی سیاسی،اجتماعی،هنری و ... وجود داشته باشد- که در بهترین حالت چه بسا بتوان از چند نفری سخن گفت- چند نفر از آنها،استاد دانشگاه های ایران اند؟ اما اگر به راستی کیفیت کار در دانشگاه،اینچنین مثال زدنی و نمونه است آنگاه چگونه می توان گفت :
" اینکه فردی از دانشگاه آزاد نزدیک خانهشان مدرک لیسانسی گرفته و اکنون
در آموزش و پرورش تدریس میکند بنابراین باید با برگزاری آزمون ببینیم که چه میزان بر روی مباحث تسلط و اشراف دارد."
4. به نظر می رسد معاون آموزشی وزیر،لایحه ی رتبه بندی معلمان را به درستی نخوانده است و از آن دفاع می کند : " براساس طرح رتبه بندی معلمان،سنجش صلاحیت حرفهای معلمان به صورت برگزاری آزمون سالانه یا چند سال یکبار انجام میشود تا تواناییهای معلمان سنجیده شود." در این لایحه چنین آمده که آزمون هایی ادواری( دو یا سه بار درسال) برگزار می شود. گرچه اندکی ابهام وجود دارد که این دو سه بار درسال،از همه ی آموزگاران گرفته خواهد شد- که در این صورت سخت توهین آمیز می نماید- یا تنها از کسانی که می خواهند از یک رتبه به رتبه ی بالاتر روند؛گرچه در اینصورت هم محل بحث است.
5. اما سخن پایانی این که بهتر است کاربه دستان وزارت آموزش و پرورش،بیش و پیش از این که به نقد سواد آموزگاران بپردازند توضیحی درست و کارشناسانه به دست دهند از شتاب زدگی فراوان این سال ها. کاری که نشان هر چه باشد بی گمان نمی تواند نشان سواد و آگاهی و دانایی کارگزاران فرادست آموزشی باشد.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=357&pageno=7
محمدرضا نیکنژاد،روزنامه بهار،22 تیر 92
(این یاداشت با حذف بخش هایی از آن در روزنامه چاپ شد)
خبرگزاری ایلنا در تاریخ نوزده تیرماه گفتگویی با ابراهیم سحرخیز معاون آموزش متوسطه ی وزیر آموزش و پرورش انجام داد که ایشان در بخش هایی از آن می گویند:"واقعیت این است که دستمزد معلمان از کارمندان تمامی وزارتخانهها بیشتر است یعنی براساس قانون خدمات مدیریت کشوری معلمان از حقوق بیشتری برخوردار هستند ... سایر کارمندان دولت از شنبه تا پنجشنبه و در حدود ۴۴ ساعت کار میکنند و این درحالی است که معلمان حدودا ۳ بار در هفته در مدرسه حضور دارند و تابستانها نیز تعطیل هستند و مهمتر از همه اینکه در قانون برای آنها اضافه کار پیش بینی نشده است از همین رو آنها اضافهکاری ندارند ... شما باید میانگین حقوق معلمان را در ۳ سال گذشته نسبت به امروز در نظر بگیرید .... اگر من ِمعلم انتظار دارم به اندازه استاد دانشگاه حقوق بگیرم باید تواناییها، علم و سواد من برابر با استاد دانشگاه نیز باشد. سحرخیز با بیان اینکه حقوق معلم باید با میزان تواناییهای او همخوانی داشته باشد...ایشان در مورد تفاوت دستمزد معلمان با اساتید دانشگاه به ارائه توضیحات بیشتری پرداخت و افزود: اگر استاد دانشگاه ۲ تا ۳ میلیون تومان حقوق میگیرد کار خود را از مربیگری آغاز کرده و کلی پژوهش و مقاله داشته است".
1– جناب معاون،منِ معلم با سابقه ای بیش از 21 سال،هرگاه از میزان حقوق خود با کارمندان دیگر سخن می گویم، افزون بر این که باور نمی کنند،مرا متهم به شوخی یا دروغ گویی می کنند. بی گمان حقوق فرهنگیان اگر کمتر از دیگر کارمندان نباشد،بیشتر نیست و این ادعا با سنجش حکم های حقوقی انجام شدنی است. بله بنا به گفته ی شما حقوق فرهنگیان در سه سال گذشته افزایش یافته است. اما این افزایش- بر خلاف قانون خدمات کشوری مورد اشاره ی شما- همواره کمتر از میزان تورم اعلام شده ی دولتی بوده است.پس این گفته ی شما نوعی تشویش اذهان عمومی بر علیه معلمان است.
....
2– این که ساعت کاری معلمان در هفته 24 ساعت و تابستان ها هم تعطیل اند و دیگر کارمندان دولت 44 ساعت در هفته کار می کنند! از نگاه مکانیکی معاون متوسطه وزیر،به شغل معلمی حکایت دارد. سال هاست فرهنگیان از این می نالند که مدیرانشان چندان در جریان فرآیند های یادگیری و یاددهی نیستند- و این بهترین نمونه اش!- آیا ایشان می دانند که این کمیِ ساعتِ آموزشی،تنها ویژه ی ایران نیست و از پیچیدگی فرآیند آموزش و توانایی نوآموزان ناشی شده است. هدف از این کمی ساعت کاری،نه رفتن در پی شغل دوم و سوم،رانندگی تاکسی و آژانس،پادویی بنگاه معاملاتی یا کار در آموزشگاه های آزاد و تدریس خصوصی و ....است، بلکه برای تمرکزِ بیشتر بر فرآیند آموزش است. اگر ایشان می دانستند که برای نگهداری سی تا چهل و پنج دانش آموزِ بی انگیزه و گریزان از یادگیریِ درونمایه های آموزشی دور از زندگی واقعی آنها و سرخورده از انواع فشارهای اجتماعی – فرهنگی،چه فشاری بر معلم وارد می شود،هرگز چنین بی محابا بر معلم نمی تاخت و شندرغاز حقوق معلمی را زیاد نمی دانست. آیا تاکنون صدها برگه ی آزمون را با خود به خانه برده اید تا ببیند کارِ معلم تنها در مدرسه و کلاس نیست؟ آیا با مدیرانی کار کرده اید که هر هفته آزمون برگزار می کنند و نمرات را به شتاب می خواهند و تن و جان معلم را حتی در خانه می آزارند؟ در ساختارهای آموزشی،فراوانیِ حقوقِ معلم و کمی ساعت کاری،برای افزایش کیفیت آموزش،مطالعه،پیگیری دانش آموزان،سپردن آنها به دست استادان دانشگاه و در نهایت بالندگی نسل های آینده است،نه شغل دوم و حتی آسایش معلم. اما تفاوت مهم دیگر معلمی و استادی- که شغل معلمی را حساس تر وسخت تر می کند- آن است که معلمان افزون بر دانش افزایی دانش آموزان،باید به جامعه پذیری و آموزشِ آگاهی های اجتماعی و شهروندی و پختگی شخصیت دانش آموزان نیز بپردازند. اما استادان با توجه به سن دانشجویانشان کم و بیش تنها با آموزش درگیرند. در این زمینه دولت ها و آموزش و پرورش باید توجه ویژه ای به معلم و شغل او داشته باشند.که شوربختانه این توجه در دیدگاه معاون وزیر دیده نمی شود. شغل معلمی با همه شغل های دیگر متفاوت است این را یک کاربدستِ آموزشی باید از هر کس دیگر بهتر بداند!
3- این که ایشان می گویند،معلم هم باید مانند استاد دانشگاه،پژوهش و مقاله داشته باشد،گفته ای شگفت آور است. کسانی که خود دستی بر تدریس در دانشگاه دارند،می دانند که پایین ترین رده ی هیات علمی، مربی، دوازده واحد در ترم – نزدیک دوازده ساعت موظفی در هفته- دارد و تابستان ها هم تعطیل است! بیشترِ استادانی که کاری بجر آموزش ندارند،به اضافه تدریس تا سقف چهل تا پنجاه ساعت در هفته رو می آورند. استادان دانشگاه در صورت اضافه تدریس در هر ماه، سه و نیم تا چهار میلیون تومان دریافتی دارند و این مبلغ برای فرهنگیان به ازای همان میزان کار هفتگی یک تا یک و نیم میلیون تومان است- که با توجه به ساعت کاری کمتر و آسایش بیشتر استادان- تفاوتی چشمگیر است .این مقایسه ها تنها سنجش دو شغل یکسان در دو سطح گوناگون است و به معنی گلایه از زیادی حقوق استادان نیست و همه می دانیم،این حقوق در شرایط اقتصادی کنونی،در شان استادان نیز نمی باشد. اما در زمینه ی کار پژوهشی و نوشتن مقاله،دوستی دانشگاهی می گفت در دانشگاه دو گونه پژوهش وجود دارد،بنیادی و کاربردی. آنچه که بیش از نود درصد پژوهش ها را در بر می گیرد،بنیادی است. این گونه پژوهش از سویی نظری و محض هستند که تنها مرزهای دانش تئوری را افزایش می دهند و برای کشوری مانند ایران که هنوز در گستره ی دانش کاربردی بسیار عقب است،چندان مورد نیاز نیستند و از سوی دیگر روی کاغذ درست اند،اما در عمل ممکن است درست یا نادرست از آب درآیند. از این رو است که به تازگی برای بالا بردن رتبه ی شغلی در آیین نامه های ارتقای استادان،به مقاله ها یا پژوهش های کاربردی- به کارگیری دانش موجود برای گره گشایی و افزایش کارایی صنایع اهمیت بیشتری داده می شود و بر دریافتی آنها کارا تر است. نکته ی مهم ماجرا آن است که وزارت علوم در قالب ارائه ی طرح های پژوهشی،افزون بر ایجاد زمینه برای ارتقای شغلی استادان،درآمدی- گاه بیشتر از حقوق ماهیانه- برای آنها به همراه دارد. به باور برخی از کارشناسان آموزشی،ارتقای پژوهش- محور در دانشگاه ها،تنها بهانه ای است برای بالا بردن دریافتی هیات علمی. این کار در آموزش و پرورش به دلایل فراوان از جمله شمار معلمان و دانش آموزان و گستردگی سامانه ی آموزش،شدنی نخواهد بود. جناب سحرخیز،که از سویی مقاله ها و پژوهش ها را چماق کرده و بر سر معلمان می کوبد و از دیگر سو،روش نوین ارزشیابی و ارتقای شغلی معلمان را پیش می کشند،بی گمان در جریان می باشند که این طرح باید از 24 خرداد اجرا می شده است. اما چرا تاکنون انجام نگرفته است؟ آیا به این دلیل نیست که این روش در سامانه ی آموزشی با دست اندازهای جدی ای روبروست و انجام آن در گسترده ترین نهاد دولتی بسیار دشوار است؟ آیا منظور از این تاخیر،انداختن بار مالی فراوان و دشواری های آن به گردن دولت تازه نیست؟ و ...
امیدواریم دولت "تدبیر و امید" زمینه ای را فراهم نماید که افزون بر دگرگونی نگاهِ جامعه نسبت به شغل معلمی،کارگزارانی را به کاربگمارد که معلمی را شغلی متفاوت با شغل های دیگر بدانند و از این رهگذر زمینه ی آموزش و پرورشی کارا و توسعه گرا را فراهم کند.
مهدی بهلولی
(توضیح : در زیر این نوشته،گفت وگویی گذاشته ام درباره ی همین یادداشت که در یکی از شبکه های گروهی مجازی انجام گرفت.)
یکی از موضوع هایی که در پیش از انتخابات ریاست جمهوری،به گستردگی چشمگیری مطرح گردید- به ویژه در میان سخنان و برنامه های روحانی و عارف نمود بسیار بیشتر و آشکارتری یافت- نقش نهادهای مدنی و صنفی،در پشبرد و پیشرفت کشور بود. پس از انتخابات هم،با درخواست دوباره ی بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران و مسآله ی خانه سینما،روشن تر گردید که این خواست،جدی است و دولت آینده،بایستی در میان برنامه های خود،جایگاه ویژه ای به آن ببخشد. ناگفته پیداست که مسآله ی نهادهای مدنی و صنفی،محدود به پهنه ی هنر و رسانه نیست و در دیگر گستره های اجتماعی،سیاسی و اقتصادی جامعه هم هواداران بسیار دارد. آموزش و پرورش نیز،یکی از همان گستره هایی است که هم اکنون سال هاست در آن بحث نهادهای مدنی مطرح می باشد و حتی در سندهای رسمی آن نیز،بیش یا کم و با نام ها و عنوان های گوناگون،به آن پرداخته شده است. همچنین بیش از یک دهه است که شماری از نهادهای مدنی کمابیش نیرومندی در آموزش و پرورش پدید آمده اند و هر چند با فراز و فرود،همچنان به کار خویش ادامه می دهند.
این نگارنده خود نیز،چند سالی را به همراه یکی از همین تشکل های صنفی فرهنگی،سپری کرده و از نزدیک با کنش ها و جریان های درون برخی از نامورترین این نهادها آشناست. از این رو و از سر تجربه ی چند ساله خودم،و به ضرورت طرح دوباره ی بحث نهاد و جامعه مدنی در ایران،مناسب می بینم که کمی به حال و روز این تشکل ها بپردازم و به ویژه روشن نمایم که چرا هم اینک و با فضای اجتماعی- سیاسی تازه ای که در کشور پدید آمده،تنها امیدبستن به نهادهای کنونی،چندان واقع بینانه نمی نماید و بهتر است فرهنگیان در پی راه اندازی نهادهای مدنی تازه ای برآیند. البته این سخن به هیچ رو چشم پوشیدن بر کار و دستآوردهای گذشته و حال این تشکل ها نمی باشد.
باری،هم اکنون،بسیاری از نیروهای برجامانده در این تشکل ها،آموزگاران بازنشسته اند که پیوند ارگانیک خود را با آموزش و پرورش از دست داده اند و با دگرگونی های و رخدادهای درون آموزش و پرورش برخوردی زنده و وجودی ندارند. سنت های تعریف شده ی کار گروهی و صنفی این نهادها هم- که به جا مانده از روزگاری ویژه و شرایطی خاص می باشد- مانعی بزرگ است که جلوی هرگونه کار تازه و به روزی را می گیرد. برخی از کسانی که در این تشکل ها هستند،خود و رفتار گذشته ی خود را،اساسنامه تشکل می شمارند و با روش های گوناگون،جلوی هرگونه نوآوری و نواندیشی را می گیرند. برخوردهای نادرستی هم که شوربختانه در سال های گذشته با شماری از این کنشگران انجام پذیرفته،نگاه و نگرش آنها را تا اندازه ای متفاوت از حساسیت های بیشتر فرهنگیان نموده است. گرچه بسیاری از خواسته ها،همچنان همپوشانند اما اولویت ها گوناگون اند. هسته ی اصلی مشترک میان همه ی فرهنگیان،دشواری های مادی و اقتصادی است اما همین هسته ی مشترک،هنگامی که در فضا و ادبیات تشکل های صنفی کنونی می نشیند رنگ و بویی ویژه می گیرد که نمی تواند آنچنان مایه ی همراهی گردد. همدلی هست اما همراهی کمتر دیده می شود و این که همین اندک شمار کنشگران کنونی،بیشتر بازنشسته اند،نشانی است از همین ناهمراهی. برخی دشواری های حقوقی - برای نمونه این که از پایه گذاران اصلی و هیآت موسس برخی از این تشکل ها،بیش از دو سه نفری کمابیش فعال نمانده اند و دیگران سال هاست که هیچ پیوندی با این نهادها ندارند- نیز،چالشی بزرگ بر سر بازسازی آنهاست.
به هر رو،با یک آسیب شناسی واقع نگرانه و با نگاه به گردآیه ای از علت های درونی و بیرونی،نمایان می گردد که راه اثرگذاری بیشتر فرهنگیان در تصمیم گیری های آموزشی،تنها پرداختن به این گروه ها و بازسازی شان نیست،و اگر چنین رویدادی هم رخ دهد به احتمال زیاد،فرصت سوزی دیگری خواهد بود.
از این رو،فرهنگیان بهتر است در فضایی که گویا قرار است در دولت آینده برای نهادهای مدنی پدید آید به جست و جو و تلاش تازه برخیزند و با پدید آوردن گروهای نوین،نهادهای مدنی،آموزشی و صنفی تازه و روزآمد خود را راه اندازی نمایند. گرچه می توان از پیشینه و تجربه ی تشکل های کنونی هم بهره گرفت اما آنچه ثمربخش تر می نماید دل بستن به راه نو،اندیشه ی نو و کنشگر نو می باشد.
گفت وگو :
فر ایان : جناب بهلولی
واقعا ممنون از این مطلب. فکر میکنم به شدت به این «نقد از خود» نیاز داریم٬ هرچند طرح کردنشان سخت است و شجاعت
میخواهد.
چندین نکته به نظرم میرسد که سعی میکنم مطرح کنم اما از یک نکتهای که در حاشیه مطلبتان گفتید شروع میکنم.
نوشتهاید: «فرهنگیان بهتر است در فضایی که گویا قرار است در دولت آینده برای نهادهای مدنی پدید آید به جست و جو و
تلاش تازه برخیزند و با پدید آوردن گروهای نوین،نهادهای مدنی،آموزشی و صنفی تازه و روزآمد خود را راه اندازی نمایند».
من این خوشبینی را در میان بسیاری و از جمله فعالان مدنی میبینم که به قول شما گویا قرار است شرایط برای فعالیت و
نهادهای مدنی مساعدتر شود. من هم امیدوارم چنین شود٬ اما سوالم این است که اگر چنین نشد و مجموعه حاکمیت نوع
برخوردش را تغییر نداد٬ چه؟ آیا فعالین میتوانند فعالیتشان را منوط به تغییراتی کنند که خود نقشی در آن ندارند؟
بهلولی درود به جناب فر ایان
مسآله ی جامعه مدنی و طرح دوباره ی آن،همانگونه که همه می دانیم،تنها مختص ما فرهنگیان نیست،یک بحث گسترده در
همه ی زمینه هاست. نشانه هایی دیده می شود که گویا می خواهند کمی فضا را دگرگون سازند- البته این در وعده های
انتخاباتی هم بود و می تواند به عنوان یک خواست پیگیری شود. من هم فقط امیدوارم که چنین شود و فضا کمی بازتر شود
.. اما نباید فرصت سوزی کرد. به چه معنا؟ چه بسا تا چند ماه آغاز کار دولت یازدهم آسان تر بگیرند و آسان تر مجوز تشکل
بدهند و بعد سخت گیری ها دوباره ی آغاز شود. پس حرف من این است که به خاطر این که فرصت سوزی نشود و به خاطر
پیگیری یک وعده ی خوب انتخاباتی،پس از روی کار آمدن دولت یازدهم،همکاران با انگیزه،دور هم جمع شوند و به فکر
تشکیل گروه های مورد نظر خودشان بیفتند.
فر ایان : نکته دیگر اینکه در مطلبتان روی بازنشسته بودن اعضای فعلی نهادهای صنفی معلمان تاکید کردید و تا جایی که
متوحه شدم ان را نشانه قطع پیوند این تشکلها با بدنه معلمین دانستید. به نظر من صرف بازنشسته بودن اعضای فعلی
نمیتواند عیب بزرگی باشد٬ بلاخره این توجیه هست که در این چند سال فشارها بسیار زیاد بود و معلمین شاغل به خاطر
نگرانی از دست دادن کارشان از تشکلها دور شدند. به نظرم اثبات ادعای اصلی و مهم مقاله -ناکارامدی تشکلهای فعلی-
نیاز به ذکر دلایل و موارد دقیقتر و محکمتر دارد.
بهلولی : حق با شماست و این مسآله نیاز به باز شدن بیشتر و گفت و گوی بیشتر دارد. من هم به عمد و به ناگزیر ِ نوشتن در روزنامه و یا حتی در همین فضای همگانی،سربسته نوشته ام. اما اگر بخواهم این مسآله را کمی بازتر کنم. ببینید من در میان این چهار تشکلی که بیانیه داده اند بیشتر روی سخنم با کانون صنفی معلمان ایران است و آن هم به ویژه در تهران. سازمان معلمان در سه چهار سال گذشته،تقریبآ،خاموش بود وتا آنجا که من خبر دارم نشستی نداشت. سازمان اگر نهادی توانمند می بود می بایست در این سال ها،به هر گونه که شده- همانند کانون تهران- جلسات خودش را برقرار می کرد و نمود بیرونی می یافت. پس من چندان حسابی روی این تشکل نمی توانم باز کنم- گرچه تا آنجا که من می شناسم بحث نیروهای بازنشسته در این گروه هم هست که در زیر به آن اشاره می کنم. کانون های شهرستان ها هم به جز یکی دو تا،همگی خاموش بودند و غیرفعال. کانون های نسبتا فعال، کانون (انجمن)کردستان و همدان بوده و هستند. که شاید این نقد من به آنها وارد نباشد و نیروهای جوان و شاغل،به ویژه در کانون کردستان،بسیار دیده ام. اما این ها تنها به یکی دو تا استان محدود اند. دو تشکل دیگر هم انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان هم که به نظرم تشکل های انتخاباتی اند!پس تشکل ها شدند تشکل کانون تهران! مسآله این است که اکثر نیروهای فعال در این گروه،بازنشسته اند و در حال حاضر مشغول کارهایی دیگر. این افراد و دوستان،اغلب،پیگیر فکر و اندیشه نوین آموزشی نیستند و از نزدیک با آنچه که در آموزش و پرورش می گذرد برخورد ندارند. در همین چند سال گذشته،مسآله ی تغییر ساختار آموزشی،هوشمندی سازی مدرسه ها،تغییر کتب درسی و تعطیلی پنج شنبه ها و خیلی از رخدادهای تازه ی آموزشی روی داد که این دوستان،تا آنجا که من دیدم،چندان پیگیر نبودند و انگیزه پیگیری موشکافانه و دقیق هم نداشتند و در جلسات به آن نمی پرداختند.یکی از اصلی ترین این رفتار،برخورد وجودی با این دگرگونی ها نداشتن است. وقتی شما بازنشسته شدید و از مدرسه دور، و وارد کار اقتصادی دیگری شدید نمی توانید آنچنان که باید،کنشگر مدنی و به روز آموزش باشید. یادمان نرود که این افراد می خواهند پیشگام باشند،نقاد باشند،پیگیر جدی باشند،نه تفننی به آموزش بپردازند و از آن سخن گویند.کانون صنفی معلمان،شده است کانون اصناف معلمی(گردآیه ای از همه کارهای دوم و سوم فرهنگیان). این سخن را نه به نیشخند می گویم و نه کنایه و طعن. واقعیت این است. همکارانی که من در این تشکل دیده ام بیشتر و در طول هفته درگیر کار فعلی (غیر از آموزش)شان هستند. در هر هفته هم بعدازظهری را گرد هم می آیند و بیشتر از دشواری های اقتصادی،گلایه می کنند.من بر این باورم که چنین کسانی نمی توانند کنشگران مدنی خوبی برای فرهنگیان باشند. گرچه برای شماری از آنها احترام قائلم و برخی شان را از صمیم قلب دوست دارم.
موسوی : جناب بهلولی سخن تان بسیار متین است اما اجازه دهید به مطلبی در همین زمینه اشاره کنم؛ وجود پیشکسوتان در نهادهای مدنی اینچنینی علاوه بر کارایی تجارب ارزشمندشان، به عنوان چهره های مطرح عرصه ی آموزش و پرورش نیز مطرح است. در این زمینه برای مثال آقایان بهشتی و عبدالهی و امثال این بزرگواران که جنابعالی بیشتر می شناسید، در جامعه و در میان کنشگران دیگر عرصه ها شناخته شده اند و می توانند از نظر جلب توجه رسانه نیز مثمرثمر باشند. هرچند در این مورد که این عزیزان دیگر ارتباط چندانی با بدنه ی آموزش و پرورش ندارند و همچنین ساختار قدیمی این نهادها کارایی لازم را برای رویارویی با مشکلات عدیده ی فعلی ندارد با شما هم نظرم.
بهلولی : این که کسی بازنشسته شود و به دلیل های گوناگون،انگیزه ی خود را در پیگیری دقیق مسائل آموزشی از دست ندهد- برای نمونه جناب عبدالهی که شما گفته اید- می توان گفت استثناست. من از آن چیزی سخن می گویم که در فعال ترین تشکل این سال های فرهنگیان دیده ام و بر این گمان هم هستم که در میان فرهنگیان عمومیت دارد. اما وجود بازنشسته و پیشکسوت عیب هم دارد. برای نمونه خود را اساسنامه تشکل می انگارد و سخت جلوی اندیشه و رفتار نو می ایستد و به راحتی به خود اجازه می دهد دیگران را انحرافی و گمراه بداند. پیشکسوت می شود شورای نگهبان : کناری می ایستد و بیراه روی و بیراه روان را می یابد!
موسوی : جناب بهلولی این مسائل را از طریق انتخابات دوره ای در نهادهای مدنی می توان مرتفع ساخت؛ به نطر بنده ایجاد نهادهای مدنی جدید آنطور که جنابعالی می فرمائید هزینه ای به مراتب سنگین تر از بازسازی نهادهای موجود در بر دارد و به نوعی اتلاف منابع است.
نیازی : درود بر جناب بهلولی ... نیشه یک مقدار در مورد این نهاد مدنی تازه که مد نظر شما هست توضیحااتی بدین و مزیتش رو نسبت به کانون صنفی توضیح بدین؟؟... با تشکر
بهلولی : ببینید،کانون صنفی معلمان ایران،تا آنجا که من به یاد دارم،پانزده نفر موسس دارد که نام آنها روی پروانه آمده است. از این افراد تنها سه یا چهار نفر در ده سال گذشته،فعال بوده اند. حتی نسخه ی اصلی پروانه کانون هم در دست نیست. گویا نفر اصلی(کسی بوده به نام علی بدر)پروانه را با خود برده است و دیگر به کسی نداده. دوستان از آن پروانه کپی هایی (به نظر من مخدوش) در دست دارند. یکی از هیآت موسس،هم اکنون مدیر کل آموزش و پرورش چهارمحال بختیاری است. دیگران هم یا در ایران نیستند و یا به هیچ رو،با کانون کاری نداشته و ندارند. تا آنجا که من می دانم آخرین رآی گیری در مجمع عمومی و انتخاب هیآت مدیره هم،به درستی در وزارت کشور ثبت نشده است. می خواهم بگویم بازسازی قانونی این نهادها هم،آنچنان که گمان می شود آسان نیست. به نظرم من حتی شاید ناممکن باشد.
رسول خانی : جناب بهلولی عزیز از هنگامی که این پست را قرار دادید حداقل 4بار متن را مطالعه کردم .البته نظرات دیگر دوستان را نیز دیدم .اولین نکته ای که با شما هم عقیده ام این است که در این چند سال به جز کانون صنفی تهران و شعبات دیگر آن ،انجمن دیگری در زمینه آموزش و مطالبات معلمان فعال نبوده اند .در ضمن اکثر اعضای کانون هزینه ی زیادی پرداخت کرده اند که به سادگی از انها نمی توان گذشت .لذا باید از تجربیات آن عزیزان استفاده نمود تا نتیجه بهتری به دست آورد .اما نکته دیگری که باید عرض کنم این است که در صورت تشکیل ,تشکل جدید آیا کسانی هستند که قدم پیش نهاده واین کار را انجام دهد .البته بنده پیشنهاد می نمایم دوستان قدیمی به نیروهای جوانی که تمایل به فعالیت دارند جلسه ای داشته باشند و به قول جناب عالی یک اندیشه نو برای راهی نو پیدا کنند
نیازی : پیشنهاد شما چیست؟
رسول خانی : دمیدن روح جوان به کانون و استفاده از تجربیات عزیزان هزینه داده
نیازی : این که میشه جابجایی x به y
بهلولی : پیشنهاد من،راه اندازی تشکل های قانونی و مدنی تازه است. بحث هم این است که اگر در دولت یازدهم فضا باز شد،فرهنگیان فرصت را از دست ندهند. خواست آنها هم البته حرکت در چارچوب های قانون باشد. این که می توانیم فراتر از نهادهای کنونی برویم یا نه،و این که می توانیم در هر شهر و یا استانی،ده- پانزده نفر دور هم گرد آییم و گروه تشکیل دهیم یانه،به عرضه ی خودمان برمی گردد. ده- دوازده سال پیش،فرهنگیانی دست کم عرضه ی این کار را داشتند اما این که ما بتوانیم بستگی به خودمان و البته به فضای آینده دارد. اما نباید در گرفتن مجوزها و تشکیل گروه ها فرصت سوزی شود.
رسول خانی : بودن نیروهای جوان در کنار نیروهای قدیمی فکر نکنم جابجایی تلقی شود .البته این جابجایی باید یک روزی صورت بگیرد.باید یادآور شد که هستند فرهنگیانی که حاضر به این کار باشند
نیازی : جناب بهلولی بزرگوار سئوال بنده این است : آیا این تشکل مدنی تازه که شما فرمایش میکنید جوان سازی کانون صنفی قدیم است یا نه... مثلا یک تشکل جدید با اساسنامه جدید؟
موسوی : جابجایی صرف افراد به گمانم مشکلی رو حل نمیکنه؛ به نظر من می باید از تجربیات این عزیزان استفاده کرد و در معیت آنها به بازسازی ساختار کانون اقدام نمود هرچند بقول استاد گرامی جناب بهلولی بسیار دشوار است اما هزینه های آن بی گمان کمتر از ایجاد و توسعه ی نهادهای جدید خواهد بود. ایجاد و راه اندازی یک تشکل جدید بنظر حقیر در شرایط فعلی دوباره کاری است.البته این مساله زمانی قابل دستیابی است که خدایی ناکرده دوستان و بزرگوارن در کانون صنفی حق آب و گل را در این نهاد برای خود محفوظ ندانند...
نیازی : جناب موسوی موافقم
بهلولی : من با توجه به دشواری قانونی و همچنین سنت حاکم بر کانون و تعریف کار صنفی و بسیاری از مسائل دیگر،پیشنهادم راه اندازی تشکل های دیگر،با اساسنامه و هیآت موسس و مدیره تازه است. از دید من،بازسازی قانونی و به ویژه کارآمد و به روز کانون کنونی،صرف وقت و انرژی بیهوده است. دوستان می توانند بروند و آزمون کنند.
موسوی : البته جناب بهلولی شما در طی این سالها با کانون از نزدیک همکاری داشته اید و به روحیات دوستان در کانون و نیز ساختار و تغییر پذیری اش بیشتر از ما آشنایی دارید؛ اما برای مثال اگر بزرگوارانی همچون شما برای ایجاد این تغییرات پیش قدم شوند نیز نتیه را مثبت ارزیابی نمی کنید؟ مشکل من این است که کانون حتی بیشتر از سازمان معلمان در سراسر کشور شناخته شده است، در میان مسئولان سیاسی و مسئولان آموزش و پرورش نیز همچنین؛ به فرض ایجاد نهادی جدیدالتاسیس صرف اخذ مجوز و تعریف زمینه ی فعالیتی که با دیگر نهادها تداخل نداشته باشد، عضو گیری و برگزاری جلسات و ... بسیار دشوار و زمانبر خواهد بود
نیازی : اینکار ممکن است باعث دو دستگی فرهنگیان شود ... بی شک نمی توان کانون صنفی که هزاران عضو دارد حالا به هر نحوی ایستا یا پویا را کنار زد و تشکل جدیدی در همان راستا بنا نهاد ...دچار واگرایی خواهیم شد
بهلولی : این که باعث دو دستگی شود،نه. شاید بهتر است بگوییم باعث اختلاف فکری. اما مگر فرهنگیان تنها باید یک تشکل داشته باشند؟ به هر رو،در میان فرهنگیان هم اختلاف فکری هست. اما این که کانون شناخته شده است هم حرف دارد. کانون در میان نیروهای امنیتی هم بسیار شناخته شده است و مارک ضد انقلاب و فتنه و آشوبگر و ... خورده است و همین هم بازسازی قانونی آن را بسیار سخت می کند. اما پیشنهادم به دوستان این است که خودشان بروند و از نزدیک جو کانون را ببینند. آنگاه شاید بهتر بتوانند تصمیم بگیرند.
نیازی : اختلاف فکری که همیشه هست ... قطعا شما از روی نجربه این حرف رو میزنید.. نظر بنده حقیر داشتن یک تشکل واحد قوی به جای دو تشکل است ... حال جدید باشد یا بازسازی همان تشکل قدیمی
بهلولی: درود به همه ی دوستان.
با اجازه من کمی زیادی خوابم گرفته است. امیدوارم بعدا و با حضور و نقد دیگر دوستان این بحث را پی گیریم. ببخشید. شرمنده.
باستان : درود بر تو... پایدار باشی
گرچه من تشکل های کنونی فرهنگیان را به روز و کارآمد نمی بینم و دل بستن به آنها را- آنچنان که بتوانند شایسته و بایسته،خواسته های فرهنگیان را پیگیری نمایند و به نقادی درست و حسابی آموزش و پرورش بپردازند- بیهوده و واهی می بینم،اما در حال حاضر،به نظرم بایستی در پاسخ به سخنان سحرخیز،بیانیه ای محکم بدهند.
خبرگزاری ایلنا،20 تیر 92
چکیده: «در صورت اجرایی شدن طرح رتبه بندی معلمان که کمتر از یک ماه پیش، بخشنامهاش از وزارت آموزش و پرورش به مدارس آمد حقوق معلمان افزایش مییابد اما این طرح، ضمانت اجرایی مالی ندارد.»
ایلنا: یک فعال صنفی معلمان، سخن روز گذشتهٔ «ابراهیم سحرخیز» معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش که گفته بود «دستمزد معلمان از کارمندان تمام وزارتخانهها بیشتر است» را تکذیب کرد.
«محمود ایمانزاده» در این باره به ایلنا گفت: حقوق معلمان در وزارت آموزش و پرورش شاید با سازمانها و وزارتخانههای دیگر مطابقت داشته باشد اما یقینا بالاتر نیست. حقوق کارکنان بسیاری از وزارتخانهها از معلمان آموزش و پرورش بیشتر است.
وی در ادامه با اشاره به طرح رتبه بندی معلمان که دولت آقای احمدینژاد در پایان کارش آماده کرده است افزود: در صورت اجرایی شدن طرح رتبه بندی معلمان که کمتر از یک ماه پیش، بخشنامهاش از وزارت آموزش و پرورش به مدارس آمد حقوق معلمان افزایش مییابد اما این طرح، ضمانت اجرایی مالی ندارد.
این فعال صنفی معلمان بیان کرد:
دولت دهم در پایان کارش، طرحهایی که بار مالی سنگینی دارند را تصویب میکند اما این طرحها، پشتوانهٔ مالی ندارد و دولت جدید، قدرت پاسخگویی به مطالبات ایجاد شده را نخواهد داشت.
به گفتهٔ آقای ایمانزاده، طرح رتبه بندی معلمان باید پیش از ۲۴ خرداد ماه اجرا میشد نه اینکه پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، مقدماتش شروع شود.
او در پایان اظهار داشت: بخشنامهٔ اجرای این طرح در حالی ابلاغ شده که بار مالیاش در وزارت آموزش و پرورشی که با مشکلات مالی جدی مواجه است در نظر گرفته نشده است.
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،19 تیر ماه 92
(این یاداشت با حذف بخش هایی از آن به چاپ رسید)
برای نام نویسی پسرم در یایه نخست دبیرستان به یکی از مدرسه های نام بردار منطقه... تهران رفتم. برای یافتن جایی که دانش آموزان سال نخست را نام می نویسند،پرس و جویی کردم و دفتر رییس دبیرستان را نشانم دادند. به دم دفتر رییس که رسیدم با شمار فراوانی از دانش آموزان و پدر مادرهایشان برخوردم که برای دیدار و گفتگو با رییس در صف ایستاده بودند- یکی از شرط های نام نویسی سال اول ها گفتگو با مدیر مدرسه است تا پدر و مادرها در جریان تعهدهای مالی! قرار گیرند- همکاری فرهنگی جلو رفت و به دربان دفتر،فرهنگی بودن خود را گوشزد کرد و بدون نوبت وارد شد. مادری اعتراض کرد و با سخنانی مانند"به شما ربطی ندارد و دلم می خواهد و همکار هست و اگر ناراحت هستی برو و ..." روبرو شد. من که شرمنده ی این برخورد بودم و تنها در پی دانستن مراحل نام نویسی بودم،جلو رفتم و به آرامی و با ترس و لرز! در گوش دربان گفتم: من فرهنگیِ فلان منطقه ام ... هنوز سخنم کامل نشده بود که به تندی گفت چون نیروی منطقه ما نیستی باید به ستاد ثبت نام بروی و نامه بگیری. از دفتر رییس دور شدم و در آن دور و بر همکاری را دیدم و راهی برای نام نویسی را از او جویا شدم. او پس از تعریف از خوبی های آموزشگاه گفت اینجا بمان تا سر رییس خلوت شود،با توجه به معدل پسرت به احتمال فراوان او را می نویسد. در پایان هم صدایش را کمی پایین آورد و گفت"به مدیر بگو هزینه هایش را هم می دهم" این سخن به معنای پرداختی بیرون از رویه های معمول و بیش از کمک های مردمی است که بارها از سوی فرادستان سامانه ی آموزشی رد می شود و آن را درخورِ برخوردهای اداری و انضباطی می دانند.
با خود می اندیشیدم،هنگامی که با منِ فرهنگی ی درگیر با همه دشواری های آموزشی از گچ و تخته و دانش آموزان بی انگیزه،کلاس های رنگ و رو رفته،آموزشگاه های فرسوده گرفته تا نارضایتی از پرداخت ها و کمی حقوق،سردرگم از دگرگونی های شتابان و بی هدف آموزشی و ساختاری.... چنین برخورد می شود،با یک خانواده ی بی خبر از چم و خم آموزشی چگونه برخورد خواهد شد. در گیر این اندیشه ها بودم که به یاد داستانِ غم انگیزِ بی سامانی پرداختِ سرانه های آموزشی و دانش آموزی و کمبود هراس آور بودجه آموزش و پرورش افتادم. با همه دشواری های اقتصادی یکی دو سال گذشته و تورم افسار گسیخته ی این چند سال،سرانه دانش آموزی بیش از دو سال است که به بسیاری از مدرسه ها پرداخت نشده است. بودجه ی آموزش و پرورش- که به گفته ی بسیاری از کارشناسان و کاربدستان آموزشی نود و پنج درصد اش صرف پرداخت حقوق می شود- آنچنان اندک است که سال هاست بسیاری از هزینه های عمرانی و زیربنایی آموزشی را به تعطیلی کشانده است. چشمِ کارگزارانِ نوسازی مدارس به خیرین مدرسه ساز دوخته شده است تا گروه بزرگی از مدرسه های فرسوده را نوسازی و بهسازی کنند. مدیران مدرسه ها بیش از آن که به دنبال دریافت بودجه از ادارات باشند،چشم به دست و جیب پدر و مادرها دارند. بخش چشمگیری از این دریافت ها نیز برای سرپا نگهداشتن مدرسه و ظاهرسازی آن،پرداخت هزینه های آب و برق و تلفن و گاز،آبرومندانه و کارآمد نمودن سرویس های بهداشتی، رنگِ در و دیوار کلاس ها و راهروها،برآوردن خواسته های فرادستان مانند هوشمندسازی و افزودن کلاس هایی برای همخوانی و همراهی با دگرگونی های ساختاری و آموزشی و ... به کار می رود. این دریافت ها آنچنان عادی و ضروری شده اند که بر خلاف سخنان رسانه ای فرادستان،در خلوت،مدیران مدرسه را به دریافت پول- به شرط آرامش و دوری از درگیری با خانواده ها- بر می انگیزانند و حتی گاهی در صورت نیاز اداره ها نیز از کمک های مردمی بهره می گیرند.
بی گمان بزرگترین دشواری آموزش و پرورش،گره کور بودجه است. این گرفتاری نیز اگر چه با گذشت زمان ژرفای بیشتری یافته اما دردی دیرینه در فراگیرترین وزارتخانه ی کشور است و کم و بیش همه وزیران پیش و پس از انقلاب با آن دست و پنجه نرم کرده اند. گرفتاری مالی و دریافت کمک های مردمی در مدرسه ها آنچنان فراگیر است که رییس جمهور برگزیده در دوران تبلیغات در پاسخ به پرسشی می گوید: " اقدام عاجلی که باید در زمینه آموزش و پرورش صورت گیرد،اصلاح روندی است که مدارس را به یک نهاد انتفاعی،خودگردان و بنگاه اقتصادی تبدیل کرده است. به این معنا که حتی هزینه ی آب و برق و گاز و کاغذ مصرفی مدارس را اولیا باید تأمین کنند.... این موضوع مخصوصا در شهرهای کوچک و محروم،جلوه غمانگیزی به خود گرفته است. حتی در حاشیههای همین شهر تهران،در شهرستانهای اطراف آن که اتفاقاً جمعیت دانشآموزی نیز بیشتر و تراکم آن بالاتر است،مدیران مدارس وادار میشوند که هزینه را از اولیای دانشآموزان تامین کنند. هر مدیری که بیشتر جذب کمکهای مردمی کند،موفقتر است و پاداش بیشتری میگیرد. آیا اینها مشروعیت نظام آموزشی را زیر سوال نمیبرد؟ گاه حتی از شیوههای نامناسبی برای جذب کمک مردمی استفاده میشود"(پایگاه خبری آفتاب سیزدهم خرداد 92). پس از خواندن این سطرها آرزومندیم که رییس دولت "تدبیر و امید" با برگزیدن وزیری توانا،آشنا با دردهای واقعی مدرسه ها،دانش آموزان،فرهنگیان،انسانی اندیشه ورز و دانشگاهی و آشنا با روند جهانی آموزش و البته دارای شخصیتی بارز در کابینه- تا بتواند آموزش و پرورش را از اولویت های پایانی بودجه به رتبه های نخستین آن برساند- زمینه را برای بالا بردن سطح کیفی آموزش فراهم کرده و به دنبال آن زمینه ی توسعه ی فراگیر را فراهم آورد.
(توضیح از بهلولی : دوستان اگر منتقد سخنان زیر هستید لطف کنید بروید زیر همین خبر در خبرگزاری ایلنا،نظر خودتان را بنویسید تا خود سحر خیز هم حرف های شما را بخواند و کمی هم حساب دستش بیاید!)
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش درگفتوگوی اختصاصی با ایلنا:
دستمزد معلمان از کارمندان تمام وزارتخانهها بیشتر است
حقوق معلمان از ۷۰۰ هزار تومان به یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان رسیده است
اگر من به عنوان یک معلم انتظار دارم به اندازه استاد دانشگاه حقوق بگیرم باید تواناییها، علم و سواد من برابر با استاد دانشگاه باشد.
ایلنا: معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش افزایش حقوق معلمان را درگرو افزایش توانمندیهای علمی و پژوهشی آنها اعلام کرد.
"ابراهیم سحرخیز" در گفتوگو با خبرنگار ایلنا؛ در مورد وضعیت دستمزد معلمان گفت: این موضوع در وهله اول به دولتی بودن آموزش و پرورش و در وهله بعد به شرایط اقتصادی کشور برمیگردد که تورم دامنگیر آن شده است.
دستمزد معلمان از کارمندان تمام وزارتخانهها بیشتر است
وی تصریح کرد: واقعیت این است که دستمزد معلمان از کارمندان تمامی وزارتخانهها بیشتر است یعنی براساس قانون خدمات مدیریت کشوری معلمان از حقوق بیشتری برخوردار هستند.
سحرخیز در مورد تفاوت دستمزد معلمان با سایر کارمندان دولت با توجه به بالا بودن حقوق آنها در احکامشان نسبت به سایر کارمندان گفت: سایر کارمندان دولت از شنبه تا پنجشنبه و در حدود ۴۴ ساعت کار میکنند و بعد از ظهرها نیز ممکن است تا ۱۵۰ ساعت اضافه کاری داشته باشند و زمانی که پول این اضافهکاری روی حقوق آنها میآید از معلمان دریافتی بیشتری دارند این درحالی است که معلمان حدودا ۳ بار در هفته در مدرسه حضور دارند و تابستانها نیز تعطیل هستند و مهمتر از همه اینکه در قانون برای آنها اضافه کار پیش بینی نشده است از همین رو آنها اضافهکاری ندارند.
وی ادامه داد: علاوه بر آن ممکن است سایر کارمندان دولت به ماموریت بروند و بابت آن حقوق بیشتری دریافت کنند این در حالی است که معلمان ماموریت ندارند و فقط در مدارس حضور دارند.
به گفته معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش با این شرایط اقتصادی کشور و تورم ۴۰ درصدی که البته دقیقا نمیدانم همین باشد و نخود و لوبیای این قیمتی وضع کارمندان دیگر دولت هم بهتر از معلمان نیست.
سحرخیز با تاکید براینکه باید از وزارت حاجی بابایی در این دولت دفاع کنم، افزود: شما باید میانگین حقوق معلمان را در ۳ سال گذشته نسبت به امروز در نظر بگیرید.
حقوق معلمان از۷۰۰ هزارتومان به یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان رسیده است
معاونت آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش تصریح کرد: حقوق معلمان از حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان در ۳ سال گذشته به حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان درحال حاضر رسیده است. به نظر شما این معجزه نیست.
وی با اشاره به اینکه علاوه بر این، آموزش و پرورش به دنبال اجرایی کردن رتبه بندی معلمان نیز هست، افزود: معلوم نیست چقدر عملیاتی شدن رتبه بندی معلمان طول بکشد اما بالاخره باید بر روی توانمند سازی معلمان کار بشود.
سحرخیز تاکید کرد: اگر من ِمعلم انتظار دارم به اندازه استاد دانشگاه حقوق بگیرم باید تواناییها، علم و سواد من برابر با استاد دانشگاه نیز باشد.
سحرخیز با بیان اینکه حقوق معلم باید با میزان تواناییهای او همخوانی داشته باشد، افزود: نباید معلمی که انتظار حقوق بیشتر را دارد بگوید که نمیتوانم ریاضی ششم ابتدایی را درس بدهم.
وی در پاسخ به این سوال که سطح توانمندی معلمان را چطور ارزیابی میکنید، افزود: این موضوع به تصمیمات نادرستی که هر از چندگاهی گرفته میشود باز میگردد چراکه استخدام در آموزش و پرورش دست این وزارتخانه نبوده است.
آموزش و پرورش در حوزه منابع انسانی خوب مدیریت نشده است
سحرخیز با تاکید براینکه آموزش و پرورش در گذشته در حوزه منابع انسانی خوب مدیریت نشده است، افزود: فردی که زمانی در پیش دبستانی تدریس میکرده است مجلس مصوب کرده که باید او را درآموزش وپرورش استخدام و به کارگیری کنید.
وی ادامه داد: یا اینکه فردی روزی در نهضت سوادآموزی درس میداده است که البته خالصانه هم مشغول به کار بوده است اما گفتهاند او را استخدام کنید تا در مقطع ابتدایی تدریس کند البته شاید این معلم به درد نهضت سوادآموزی میخورده است اما به طور مسلم کارایی تدریس در مقطع ابتدایی و راهنمایی ندارد.
سحرخیز با بیان اینکه باور داریم جایی که میتواند معلم توانمند تحویل آموزش و پرورش بدهد تنها دانشگاه فرهنگیان است، افزود: باید راهها را ببندند و اجازه ندهند از جای دیگری وارد آموزش و پرورش شوند.
وی ادامه داد: اگر صد نفر صف کشیدهاند که به آموزش و پرورش وارد شوند باید ۵۰ نفر از آنهایی که دارای معدل بالای ۱۷ هستند در آموزش و پرورش جذب کنیم.
حقوق ۳ میلیونی اساتید دانشگاه به دلیل توانمندیهای آنهاست
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش در مورد تفاوت دستمزد معلمان با اساتید دانشگاه به ارائه توضیحات بیشتری پرداخت و افزود: اگر استاد دانشگاه ۲ تا ۳ میلیون تومان حقوق میگیرد کار خود را از مربیگری آغاز کرده و کلی پژوهش و مقاله داشته است.
سحرخیزادامه داد: در رتبه بندی معلمان همین موارد دیده شده است چراکه در مرحله اول باید تحرکی در معلم ایجاد شود زیرا من ِمعلم اگر میخواهم تا سه میلیون تومان حقوق بگیرم باید در سال یک کتاب تالیف کنم.
در رتبهبندی معلمان به دنبال افزایش توانمندیهای آنها هستیم
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش خاطرنشان کرد: حقوق معلمان باید متناسب با توانمندیهای آنها باشد و در رتبهبندی معلمان نیز به دنبال همین هستیم.
وی به یکی از نقاط ضعف آموزش و پرورش اشاره کرد و افزود: یکی از مشکلات در آموزش و پرورش این است؛ زمانی که قرار است حقوق معلمان افزایش یابد این افزایش حقوق شامل همه معلمان میشود به طور مثال ۱۰۰هزار تومان به حقوق همه معلمان اضافه میکنند که این کارغیرمنطقی است.
سحرخیز با تاکید بر اینکه باید تفاوت و تمایزی نسبت به افزایش حقوق معلمان وجود داشته باشد، افزود: این تمایز در دریافتهای معلمان باید نسبت مستقیم با تواناییهای آنها داشته باشد ممکن است یک معلم با ۳۰ سال سابقه یک میلیون دریافتی داشته باشد اما معلم دیگر با ۲۰ سال سابقه و تالیف ۲۰ کتاب و کار پژوهشی هم همین مقدار حقوق بگیرد.
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: معلمی که اهل مطالعه، کار پژوهشی و به طور کلی اهل تلاش و پیگیری نیست نباید با معلمی که از چنین ویژگیهایی برخوردار است در زمینه حقوق یکسان در نظر گرفته شوند.
وی در مورد اینکه چرا کارهای پژوهشی از طرف معلمان خیلی جدی تلقی نمیشود، گفت: بخشی از این موضوع به نظام ارزشیابی برنامه درسی برمیگردد که باید اصلاح شود از آن طرف هم بخواهیم یا نخواهیم تا زمانی که اهرمهای تشویقی، تنبیهی در این زمینه به کار گرفته نشود کسی به سراغ این فعالیتها نمیرود از همین رو باید بدنبال این اهرمهای انگیزشی باشیم که رتبه بندی معلمان این خاصیت را دارد.
سنجش صلاحیت حرفهای معلمان با برگزای آزمون
سحرخیز به تدابیر درنظر گرفته شده در رتبهبندی معلمان برای افزایش توانمندی آنها اشاره کرد و افزود: براساس این طرح، سنجش صلاحیت حرفهای معلمان به صورت برگزاری آزمون سالانه یا چند سال یکبار انجام میشود تا تواناییهای معلمان سنجیده شود.
وی تصریح کرد: به طور مثال معلمی ۲۰ سال پیش لیسانس زبان گرفته است و معلوم نیست در این مقطع زمانی چه معلومات و تواناییهایی دارد یا اینکه فردی از دانشگاه آزاد نزدیک خانهشان مدرک لیسانسی گرفته و اکنون در آموزش و پرورش تدریس میکند بنابراین باید با برگزاری آزمون ببینیم که چه میزان بر روی مباحث تسلط و اشراف دارد.
مسئولان تراز اول کشور باید برای بهبود وضعیت معلمان اقدام کنند
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش با اشاره به وظیفه تعلیم و تربیت دانش آموزان به عنوان نسل آینده کشور از سوی معلمان افزود: آموزش و پرورش دستگاه سرمایهگذار و مولد سرمایه اجتماعی است از همین رو این نگاه را باید مسئولان تراز اول کشور، رئیس جمهور، مجلس داشته باشند تا بیایند برای بهبود وضعیت معلمان کاری کنند.
گزینش معلمان باید برای ورود به آموزش و پرورش سخت شود
وی خاطرنشان کرد: مسئولان امر در مرحله اول باید گزینش معلمان را برای ورود به آموزش و پرورش سخت کنند تا افراد شایستهای به این حوزه ورود پیدا کنند و در مرحله بعد اگر بخواهند همچنان آموزش و پرورش دولتی اداره شود باید بودجه کافی در اختیار این نهاد قرار دهند و یا اگر میخواهند غیردولتی اداره شود قانونی را در این زمینه مصوب کنند.
احمد عربانی،روزنامه بهار،19 تیر 92
«هزینه سنگین هوشمندسازی مدارس هنگام ثبت نام از خانواده های دانش آموزان دریافت می شود» / جراید
گزارشی از روناک حسینی، روزنامه آرمان،19 تیر 92
درحالی که بیمه ایران برای چهارمین سال متوالی، قرارداد بیمه طلایی را برای فرهنگیان تمدید کرد، بخشنامهای از سوی وزارت آموزش و پرورش ارسال شده که در آن، پرداخت تمامی حق بیمه به معلم سپرده شدهاست درحالی که پیش از این بنا بود نیمی از حق بیمه را وزارتخانه و نیمی دیگر را فرهنگیان بپردازند. مورخه 23 اردیبهشتماه امسال، بخشنامهای از طرف وزارت آموزش و پرورش ارسال شد که در آن گفته شده بود دولت قرار است از23500 تومان حق بیمه طلایی، 11750 تومان را بپردازد اما در تاریخ 2 تیرماه 92 بخشنامه دیگری آمد که پرداخت تمامی حق بیمه را به معلم سپرده بود. یک کارشناس آموزشی به آرمان میگوید: در میان معلمان این شائبه ایجاد شده که وعدههای پیشین جنبه تبلیغاتی صرف داشته و معلم در این میان اهمیتی نداشته است و این سوال پیش میآید که از این تغییرات در پرداخت حق بیمه، چه کسی سود میبرد؟
طلای 24 عیار بیمه طلایی
بیمه طلایی معلمان از کجا پیدا شد؟ حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش میگوید چون حاضر نبوده برای معلمان به 23 عیار فکر کند، بیمه طلایی را راهانداخته که از نظرش 24 عیار و همه چیز تمام است. سال 89 بود که وزارت آموزش و پرورش نخستین قرارداد بیمه طلایی فرهنگیان را با حق بیمه 12 هزار تومان، با بیمه ایران منعقد کرد. در قرارداد آن سال ذکر شده بود که 6 هزار تومان از این مبلغ از جیب معلم و 6 هزار تومان دیگر هم از خزانه آموزش و پرورش پرداخت میشود. سال اول همه چیز به خیر و خوشی میگذرد و وزارتخانه به تعهداتش عمل میکند. سال بعد، حق بیمه به 17500 تومان افزایش پیدا میکند اما اینبار تمامی این مبلغ از حقوق معلمان کسر میشود و به حساب بیمه ایران واریز میشود؛ یعنی وزارتخانه خود را از این ماجرا کنار میکشد. سال بعد از آن، دولت (وزارت آموزش و پرورش) تنها 2 ماه از سال را در پرداخت حق بیمه با معلمان شریک میشود و 10 ماه دیگر را معلمان، تمامی این مبلغ را از حقوق ماهانه خود میپردازند. سال 92 نیز، اردیبهشت ماه، زمان تمدید بیمه، در بخشنامه صادره از طرف وزارت آموزش و پرورش قول پرداخت نیمی از حق بیمه به روال گذشته داده میشود اما این ماجرا تنها 2 ماه دوام میآورد و اوایل تیرماه در بخشنامه دیگری، وزارت آموزش و پرورش، حرف خود را پس میگیرد و تمامی 23500 تومان حق بیمه، از معلمان گرفته میشود. علی بهشتینیا، کارشناس آموزش و پرورش به آرمان میگوید: «نظیر چنین اتفاقی که برای برخی برنامهها شائبه تبلیغاتی ایجاد میکند، پیش از این نیز روی داده است. در جریان انتخابات نمایندگان مجلس، دوره نهم، قرار شد مبلغی به معلمان تحت عنوان فوقالعاده بدی آب و هوا پرداخت شود که شد. اما بعد از انتخابات پرداختیها دوباره از حقوق معلمان کسر شد. این پرداخت بهانهای برای جبران بخشی از درآمد کم معلمها بود اما بعدها به حساب افزایش حقوق گذاشته شد و مابهالتفاوت آن هم از حقوق معلمها کسر شد. مثلا اگر پرداختی در 6 ماه، 700-600هزار تومان بود و افزایش حقوق-با توجه به آنکه 6 ماه در پرداخت آن تعلل شده بود- 500هزار تومان، نهتنها آن500 هزار تومان پرداخت نشد که مابهالتفاوت نیز از حقوق برداشته شد. به این ترتیب تمام 6 ماهی که پرداخته شده بود، پس گرفته شد.»
افزایش حق بیمه بدون افزایش تعرفههای درمانی
به غیر از آنکه بیمه طلایی بازنشستگان وعدهای از سوی وزیر آموزش و پرورش بود که هرگز اجرا نشد، بیمه طلایی فرهنگیان نیز تا حدودی اعتبارش را نزد معلمان از دست میدهد. درحالی که گفته میشود این بیمه از سال 89 تاکنون در تعرفههای خدمات درمانیاش تغییر چندان مثبتی ایجاد نکرده، هر سال بر مبلغ حق بیمه افزوده میشود. یک میلیون و 900 هزار نفر از فرهنگیان شاغل به همراه افراد تحت تکفلشان تحت پوشش این بیمه هستند و از زمان برقرار شدن این خدمت، کیفیت خدمات درمانی فرهنگیان کاهش یافته است. وحید کیارشی، معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش میگوید: «این خدمت بیمهای اکثر خدمات درمانی نظیر هزینههای بیمارستانی، تخصصی، سرپایی، پاراکلینیکی و دارویی را بدون سقف و همچنین خدمات دندانپزشکی و عینک را با محدودیت به فرهنگیان عرضه میکند.» کیارشی به پرداخت بدون سقف هزینههای بستری و جراحی، سرپایی و پاراکلینیکی و دارویی اشاره کرده و میافزاید: «تنها در هزینههای دندانپزشکی و عینک محدودیت داریم و درسایر موارد بیمه ایران بدون سقف تمامی هزینههای درمانی فرهنگیان را تقبل و پرداخت میکند.» این گفتهها در شرایطی است که فرهنگیان نسبت به کاهش سقف پرداختی و پوشش درمانی بیمه طلایی اعلام نارضایتی میکنند. به گفته یکی از معلمان به سایت خبری تسنیم برای درمان نازایی تا قبل از این بخشی از هزینهها پرداخت میشد اما هماکنون برای درمان نازایی هیچ مبلغی پرداخت نمیشود. قبلا بیمه طلایی تمام هزینههای پزشکی را پرداخت میکرد اما هماکنون به بهانههای مختلف هزینهها را پرداخت نمیکند. به گفته معلمان، بیمهای که از یک طرف تعهداتش کاهش پیدا کرده و از طرف دیگر، مبلغ حق بیمه را افزایش میدهد دیگر چندان طلایی نخواهد بود. یک کارشناس آموزشی به آرمان میگوید: در چنین شرایطی بیمه معلم که مربوط به صندوق ذخیره فرهنگیان است نباید وارد کار شود و اصولا چرا با وجود رقابتی شدن فضای بیمهای، ارتقای کیفیت خدماترسانی بیمهها فراهم نمیشود؟
کسی نمیتواند حق معلمان را جابهجا کند
اردیبهشتماه امسال، حاجیبابایی در حاشیه بیستونهمین یادواره بزرگداشت شهید مطهری در رابطه با انتقاد معلمان نسبت به عدم پرداخت حق بیمه طلایی از سوی دولت، ضمن دادن قول پرداخت حق بیمه معوقه به فرهنگیان گفت: «حقی که مختص معلمان و جایگاه آنان است را کسی نمیتواند جابهجا کند. تمامی حقوق فرهنگیان پرداخت میشود و حقی از کسی در این زمینه ضایع نخواهد شد.» این درحالی بود که سال گذشته، دولت تنها 2 ماه از سال سهم خود را پرداخت کرد و 10 ماه جا ماند که این سهم جامانده به ناچار از جیب معلمان پرداخت شد. امسال هم پس از پرداخت سهم حق بیمه دو ماه اول قرارداد- اردیبهشت و خرداد- بخشنامهای جدید مبنی بر حذف سهم دولت صادر شده است.