آموزش‌وپرورش القایی

 

محمد تقی فلاحی ،روزنامه ی بهار، ۳ مرداد ۹۲

اگر فلسفه وجودی علم اقتصاد را پاسخ به مقوله کمیابی بدانیم و چگونگی اختصاص‌دادن منابع محدود به نیازهای گوناگون و نامحدود بشر، آن‌گاه است که انتخاب و اولویت‌بندی این نیازها اهمیت فراوانی می‌یابد و این‌که چه کسانی با چه مبانی فکری مدیریت تامین نیازها را برعهده بگیرند.
در دنیای امروز یکی از نیازهای ضروری برای رشد فرد و جامعه آموزش است. به همین دلیل آموزش به عنوان یکی از نیازهای بنیادین در قانون اساسی بسیاری از کشورها یا در قوانینی مانند حقوق‌بشر، حقوق کودک و غیره مطرح شده و یکی از مسئولیت‌ها و وظایف اصلی هر حکومتی تامین این نیاز بنیادین است، از‌جمله در قانون اساسی جمهوری‌اسلامی ایران، اما باوجود قوانین و تاکیدات مکرر مسئولان، آموزش‌وپرورش در ایران هیچ‌گاه از جایگاهی درخور بهره‌مند نبوده است و آنچه در عمل مشاهده می‌شود قرار‌گرفتن آموزش‌وپرورش در ردیف‌های آخر از نظر اولویت در نظام سیاست‌گذاری کلان کشور و بودجه بوده است. دلایل این امر را شاید بتوان در موارد زیر مشاهده کرد: 1) نگرش حاکم بر ذهنیت برنامه‌ریزان کشور این است که آموزش‌وپرورش دستگاهی مصرفی، پرهزینه و کم‌بازده است. اگرچه این جمله توسط کارشناسان و استادان دانشگاه بارها تکرار شده است، اما همچنان می‌توان آن را مهم‌ترین مشکل برون‌سازمانی آموزش‌وپرورش کشور در نظر گرفت.

دیدگاهی که اگرچه در شرایط جاری آموزش‌وپرورش کشور بسیار هم دور از واقعیت نیست؛ اما راه را برای ارتقای جایگاه آموزش‌وپرورش در نظام برنامه‌ریزی کشور و افزایش اعتبارات مورد نیاز این دستگاه در برنامه‌های بلندمدت، پنج‌ساله و بودجه سالانه مسدود می‌کند. 2) آنچه مشکل فوق را تشدید و تکمیل می‌کند، نوعی نگاه گذشته‌گرا و ایدئولوژیک است که تلاش می‌کند عقاید و تفکرات خاصی را به دانش‌آموزان القا کند. در این نگرش آموزش‌وپرورش صرفا ابزاری است در دست دولت یا حزب و گروه حاکم برای تولید انسان‌هایی مطابق با معیارهای مورد علاقه آنان (نگاه کنید به بندهای مختلف سند تحول بنیادین به‌ویژه بندهایی که انسان ایده‌آل این سند را توصیف می‌کند)؛ بنابراین آموزش‌وپرورش را به شدت متمرکز و عوامل دست‌اندر‌کار آن از‌جمله معلم و دانش‌آموزان را بسیار مطیع می‌خواهد. صرف‌نظر از موفق یا ناموفق‌بودن در دستیابی به این خواسته، این نوع نگرش با گوناگونی منابع کسب دانش در دنیای امروز و روح آزاد‌اندیشی حاکم بر فعالیت‌های آموزشی و علمی همخوانی نداشته و موجب دوگانگی رفتاری دانش‌آموزان و کادر آموزشی و تنزل جایگاه آموزش مدرسه‌ای در نگاه جامعه و به‌ویژه دانش‌آموزان می‌شود. این نوع نگاه چنانچه نتواند خواسته‌های خود را در کل نظام آموزشی پیگیری کند، اقدام به تاسیس مدارس خاص برای تربیت افراد مورد نظر خود می‌کند و از این طریق نه‌تنها اعتبار آموزش‌وپرورش رسمی و دولتی را کاهش می‌دهد، بلکه به گسترش شکاف‌های اجتماعی نیز دامن می‌زند. به گمان نگارنده مشکلاتی نظیر وجود کسری بودجه مزمن در آموزش‌وپرورش، پایین‌بودن سطح دستمزدها و تفاوت بسیار آن با دریافتی کارکنان سایر وزارتخانه‌ها، وضعیت به‌شدت نامناسب اعتبارات آموزش‌وپرورش و... بیشتر به نکته اول و مشکلات مختلف کتاب‌های درسی، تغییرات پی‌درپی مدیران در آموزش‌وپرورش، فشارهای بیرونی تاثیرگذار بر روند مدیریتی آن، عدم تمایل به مشارکت در امور آموزش‌وپرورش به‌ویژه توسط کادر آموزشی، بی‌انگیزگی دانش‌آموزان برای خواندن کتاب‌های درسی جز در شرایط ضروری و... بیشتر به نکته دو مربوط می‌شود.  

http://baharnewspaper.com/News/92/05/03/15756.html

13 سال از کوچ شاملو گذشت

 

شاملو، انسانی که بدیل حافظ است. (محمود دولت آبادی)/ آنجا نشسته خدنگ؛ در عرش زندگان؛ به ما می‌اندیشد! (بهرام بیضایی)/ پلک‌هایش بوی قهوه می‌داد. (کسری عنقایی)/ بی‌شک شعر شاملو قابلیت جهانی شدن را دارد. (فریدون مشیری)

ایلنا: دوم مرداد، سالگرد فوت احمد شاملو؛ شاعر، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم و فرهنگ‌نویس معاصر است که در سال 79، در سن 75 سالگی و پس از مدت‌ها تحمل رنج بیماری، در بیمارستان ایرانمهر دیده از جهان فروبست تا جامعه‌ی ادبی، فرهنگی و روشنفکری ایران از این رویداد همواره به تلخی یاد کنند.

احمد شاملو از جهات مختلف، چهره‌ی تاثیر گذاری در ادبیات و هنر معاصر به شمار می‌آید. همچنین گستره‌ی فعالیت‌ها او، گستره‌ی قابل توجهی‌ست؛ از سرایش شعر، تا ترجمه شعر و داستان، فرهنگ نویسی، کار کودک و... و به واقع می‌توان گفت که شاملو، در هیچ حیطه و حوزه‌ای وارد نشد، مگر آنکه در آن شاهکاری آفرید.

او بنیانگذار شعر سپید یا شاملویی بود. در کار فرهنگ نویسی؛ نگارش فرهنگ کوچه را بنا نهاد. در حوزه‌ی ادبیات کودک، آثاری ماندگار از خود به جا گذاشت؛ مثل «قصه مردی که لب نداشت» یا «خروس زری-پیرهن پری». همچنین ترجمه‌ی شازده کوچولو از دگزوپری، از آثار ماندگار او به شمار می‌آید.

در حوزه‌ی ترجمه‌ی شعر بسیار موفق بود. او از فرانسه ترجمه می‌کرد و ترجمه‌ی اشعار شاعرانی چون یانیس ریتسوس، پابلو نرودا، لورکا، لنگستن هیوز و.... را در کارنامه‌ی خود به ثبت رساند. همچنین ترجمه‌ی رمان حجیم «دن آرام» نوشته‌ی شلوخوف روسی را باید از تجربه‌های مهم او در حوزه‌ی ترجمه‌ی داستان به شمار آورد؛ ترجمه‌ای که به لحاظ زبانی، کم نظیر است زیرا کمتر رخ می‌دهد که یک مترجم، تا این حد به زبان تسلط داشته باشد.

شاید کم فروغ‌ترین حوزه برای شاملو، حوزه‌ی سینما بود که البته خودش در این باره گفته است: «کارنامه‏ سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!». اما دیالوگ‌نویسی‌های وی را می‌توان در زمره‌ی موفق‌ترین دیالوگ نویسی‌های سینمای ایران خواند. همچنین فیلم‌نامه‌ای دارد با نام «میراث شوم» که به نهضت آزادی‌طلبانه آذربایجان مربوط است و مسعود کیمیایی پیگیر ساختش بوده اما تا به امروز پروانه‌ی ساخت نگرفته است.

شاید اصلی‌ترین دلیل تاثیر گذاری شاملو بر مخاطبانش، رابطه‌ای باشد که او با توده‌ی مردم برقرار می‌کرد. رابطه‌ای که در زمانی می‌سراید: «من درد مشترکم/ مرا فریاد کن» همه و همه او را به شاعر و هنرمندی تبدیل می‌کرد که ریشه‌های لاینقطعی در جامعه و میان مردم داشت.

همچنین فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شاملو نیز بخش قابل توجهی از زندگی‌اش را به خود اختصاص داده. فعالیت‌های سیاسی بر ضد متفقین، زندانی شدن در زندان شوروی در رشت، زندانی شدن در ارومیه توسط پیشه‌وران و دموکرات‌ها، زندانی شدن در زندان قصر و... گواه‌های متعددی‌ست بر این مدعا.

احمد شاملو، شاعر ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، آیدا در آینه، مدایح بی‌صله و سایر مجموعه شعرهای ماندگارش، دوم مرداد ماه سال 79، بعد از مدت‌ها ابتلا به بیماری دیابت (که پیشتر منجر به قطع پای‌اش شده بود.)، دیده از جهان فروبست و با تشییع کثیر هواداران و دوستارانش، در قبرستان امامزاده طاهر (ع) کرج، به خاک سپرده شد.

مروری بر اظهار نظر شخصیت‌ها و هنرمندان شناخته شده در مورد احمد شاملو:

واقعه‌ای عظیم لازم است تا از بطن خاک، کوهی چون احمد شاملو بزاید. (رضا براهنی)

شاملو، انسانی که بدیل حافظ است. (محمود دولت آبادی)

شاملو چون حافظ و شمس و دیگر قله‌ها ضمیر زمان و شکل زبان من شده است. (یدالله رویایی)

چنین شاعری را نمی‌شود از یاد برد. شاملو شاعر جنگ‌آور راه آزادی است. (عبدالعلی دست غیب)

آنجا نشسته خدنگ/ در عرش زندگان؛ به ما می‌اندیشد! (بهرام بیضایی)

الوداع.... ناصری نازنین. (سید علی صالحی)

شعر شاملو سرشار از یک رنج بشری است. (شمس لنگرودی)

پلک‌هایش بوی قهوه می‌داد. (کسری عنقایی)

بامداد از مرگ توانا‌تر است. (جواد مجابی)

به حق شاملو امروز بهترین و قوی‌ترین شاعر بالفعل و بالقوه‌ای است که من می‌شناسم. (مهدی اخوان ثالث)

شعر شاملو مرا به این عقیده رهبری کرده است که موزن بودن از ویژگی‌های سبک شعر است، نه از ویژگی‌های ذات شعر به طور کلی. (اسماعیل خویی)

شکوه سخن را به کمال در شعر شاملو مشاهده می‌کنیم. (سیمین بهبهانی)

بی‌گمان نمونه‌های ایجازی از این دست (شاملو) در ادب فارسی کم است. (تقی‌پور نامداریان)

در حق شاملو انصاف باید داد که کوشیدنش برای دگرگون ساختن استنباط بسیاری کسان درباره‌ی شعر مقرون به توفیق بوده است. (نادر نادر‌پور)

بی‌شک شعر شاملو قابلیت جهانی شدن را دارد. (فریدون مشیری)

امشب درتمامی آینه‌های جهان بایدگریست. (پوران فرخ زاد)

قرارم باخودم این است هر روز از روی عکسی از تو طرحی بزنم تا شباهتت را بی‌پروا نقش کنم. (هانیل الخاص)

من او را (شاملو) ازنظر مقام ادبی وچه ازنظرنوع زندگی پرماجرا، بابزرگان ادبی قرن بیستم مالرو، همینگوی، ورلن و... هم طرازمی دانستم. (داوود رشیدی)

احمد شاملو بزرگ مردی هنرو شعر و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی بود. (بهاء الدین خرمشاهی)

شاملو بزرگ‌ترین نماینده‌ی ادبیات ایران در سه دهه اخیر بود. (محمد علی سپانلو)

یکی از ویژگی‌های زبان شعر شاملو این است که به ابتذال تن نمی‌دهد. (منوچهر آتشی)

بی‌هیچ مبالغه‌ای می‌توان گفت که احمد شاملو شاعری است ملی. (عنایت سمیعی)

من، هزارگاه که «حافظ شیراز» شاملو را می‌خوانم انعکاس شاملو را در آن احساس می‌کنم. (مشیت علایی)

احمد شاملو بزرگ‌تر بود. (مسعود کیمیایی) 

http://ilna.ir/news/news.cfm?id=91857

نقدی بر لایحه ی رتبه بندی معلمان

 

 مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،2 مرداد 92

(توضیح : من این یادداشت را پیرامون ده روز پیش برای روزنامه فرستادم که امروز چاپ شده است.)

گرچه تا پایان دولت دهم،چندان زمانی باقی نمانده است اما کاربه دستان آموزش و پرورش،گویا بر آن هستند که تا روز پایانی،با ارائه ی لایحه ها و برنامه هایی تازه،همچنان از  دگرگونی های بنیادین و انقلاب های شگرف در آموزش و پرورش سخن بگویند. واپسین لایحه آموزش و پرورش که از آن به عنوان جراحی بزرگ یاد شده لایحه" نظام رتبه بندی حرفه ای معلمان" است که چنانچه به اجرا درآید سامان کنونی دستمزد فرهنگیان و رتبه بندی آنها را دستخوش دگرگونی چشمگیری می نماید. این که این دگرگونی،تا چه اندازه در راستای هدف های پیش بینی شده در لایحه خواهد بود،البته سخنی دیگر است. متن لایحه از چند روز پیش،بر تارنمای وزارت خانه ی آموزش و پرورش گذاشته شده اما اگر بخواهیم به کوتاهی از درون مایه و هدف های آن سخن بگوییم می توان چنین گفت که این لایحه قرار است با توجه به پیشینه ی آموزشی،مدرک تحصیلی،کلاس های ضمن خدمت،آزمون های ادواری تخصصی(دو یا سه بار در سال) و شماری از شاخص های دیگر،آموزگاران آموزش و پرورش را در چهار دسته ی مربی معلم،استادیار معلم،دانشیارمعلم،و استاد معلم قرار دهد. دستمزد ماهانه و مزایای آموزگاران نیز با توجه به رتبه ی آنها مشخص خواهد شد که البته نباید کمتر از 80 درصد چیزی باشد که در آموزش عالی پرداخت می شود- البته برای کارکنان همتا در دو وزارت خانه. با انجام این طرح،پیش بینی شده که حقوق و مزایای فرهنگیان افزایش یابد و برای تآمین بودجه ی این افزایش،بالا بردن شمار دانش آموزان کلاس در برخی مناطق کشور،کم کردن شمار مدرسه ها،کلاس ها،آموزگاران و عوامل اجرایی مدرسه ها درنظر گرفته شده است. البته همه ی اینها بایستی در فرآیندی 5 ساله و آنگونه که گفته شده با رعایت همه ی جوانب انجام پذیرد. شاید بتوان گفت که هسته ی بنیادی این طرح " استقرار نظام پرداخت ها بر اساس تخصص،شایستگی ها،و عملکرد رقابتی" در آموزش و پرورش و به ویژه آموزگاران باشد. یعنی با اجرای این برنامه،میزان دستمزد آموزگاران،در فرآیندی رقابتی و بر پایه ی کارنامه ی کاری و شایستگی تخصصی شان پرداخت می گردد.

روشن است  که چنین برنامه ای همانند روندی است که در دانشگاه ها می گذرد و استادان دانشگاه بر اساس برخی شاخص ها،رتبه بندی می شوند و حقوق دریافت می کنند؛البته با یک تفاوت مهم : در دانشگاه  از آزمون های ادواری خبری نیست. و شاید نخستین سخن و پرسش درباره ی این لایحه همین آزمون های ادواری باشد. نویسندگان طرح،پنداری،آموزگاران را با دانش آموزان عوضی گرفته اند که می خواهند همانند دانش آموزان در پیشرفت به سطح بالاتر،از آنها آزمون بگیرند! گذشته از این که کیفیت پایین آموزش در ایران به راستی تا چه اندازه به سواد آموزگاران بستگی دارد و تا چه اندازه به سازه های دیگر آموزشی،و این که با چه بررسی و پژوهشی این مسآله تا این اندازه اثرگذار تشخیص داده شده،این آزمون های ادواری به هیچ رو با حفظ شآن آموزگاران همخوان نمی نمایند.

 اما سخن دیگری که می توان درباب این برنامه گفت این است که اگر این طرح به دنبال افزایش انگیزه ی کاری فرهنگیان است - و البته به پیروی از این افزایش انگیزه،بهبود کیفیت آموزش را دنبال می کند- آیا در آموزش عالی به چنین پیامدی انجامیده است که هم اکنون بخواهد در آموزش و پرورش بینجامد؟ با نگاهی به وضعیت تولید علم در کشور و وضعیت علمی دانشگاه ها،چنین می نماید که نمی توان پاسخی امیدوارکننده به این پرسش داد. و از همین جا می توان به سراغ پرسش بنیادینی رفت که به باور من رویاروی این طرح نشسته است-  این که چون این روند سال هاست در آموزش عالی به اجرا در آمده پس کار درستی است نیز،نمی تواند و نباید از طرح این پرسش به هراس مان افکند. پرسش بنیادین،پرسش از فلسفه ای است که بهبود آموزش را در پدید آوردن رقابت در میان آموزشگران و ارائه پاداش به آنها می داند. این برنامه را می توان از زاویه های گوناگون نظری و تجربی نقد نمود و درباره اش به گفت و گو نشست. اما به کوتاهی بگویم که این برنامه و برنامه هایی از این دست،بر بنیاد اندیشه ی رفتار گرایی استوارند. هنگامی که به روشنی از" استقرار نظام پرداخت ها بر اساس تخصص،شایستگی ها،و عملکرد رقابتی" سخن به میان می آید،نخستین نظریه - و یا به زبان شماری از منتقدان،ایدئولوژی- که به ذهن می رسد،رفتار گرایی است. در نقد رفتار گرایی اما،بسیار گفته و نوشته شده است. برای نمونه ادوارز دمینگ،نظریه پرداز آمریکایی سرشناس مدیریت بر پایه ی همکاری همه ی کارکنان،در خرده از بسیاری از سیستم های کنونی و نوع مدیریت آنها می گوید : "نیرومند ترین مانع برای کیفیت و بهره وری در دنیای غرب،سیستم ارزیابی شایستگی ها و پاداش دادن هاست. این شیوه،عملکرد کوتاه مدت را تقویت می کند،برنامه ریزی بلند مدت و کارگروهی را از بین می برد،ترس و رقابت را پرورش می دهد... باید دانست که حقوق و دستمزد ایجاد انگیزه نمی کند."

 باری،هدف من از این نوشته،به هیچ رو،مخالفت با افزایش حقوق فرهنگیان نیست. سخن بر سر این است که حقوق حقه ی فرهنگیان را به عنوان پاداش به آنها ندهیم- گرچه هنوز روشن نیست که با این طرح به درستی داده شود یا نه-  و برای پرداخت آن،دست به روش های ناکارآمد،دست کم در گستره ی آموزش،نزینم. آموزش گستره ای است که اندیشه،انگیزه،دلبستگی و کوشش درهم تنیده اند و آموزگار هستنده ای اندیشه ور است. در این گستره ی پیچیده،بی گمان،رفتارگرایی و سیستم پاداش و تنبیه و رقابت،نمی تواند انگیزه و همکاری و دلبستگی پایدار و بلندمدت به ارمغان آورد و بر کیفیت آموزش بیفزاید.  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=367&pageno=7

محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش شد

 

 

 برپایه ی خبر تارنمای اعتدال،هشت عضو کابینه ی دولت یازدهم روشن شده است. در میان این افراد نام محمد علی نجفی به عنوان وزیر آموزش و پرورش به چشم می خورد. 

 

http://etedaal.ir/fa/news/60476/%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d8%b9%d8%b6%d9%88-%d9%86%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c-%da%a9%d8%a7%d8%a8%db%8c%d9%86%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%ad%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%82%d8%b7%d8%b9%db%8c-%d8%b4%d8%af%d9%86%d8%af

وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی

 

مهدی بهلولی،تارنمای فرهنگیان نیوز،1 تیر 92

 پس از انجام یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری و برگزیده شدن حسن روحانی به عنوان رییس جمهور کشور،این روزها در رسانه های گوناگون،از گمانه زنی هایی خبر می رسد که در آنها از نام وزیران آینده ی دولت سخن می رود. به عبارتی پس از انجام انتخابات و فروخوابیدن نسبی شور و شوق مردم،هم اکنون این موضوع گزینش وزیران است که تااندازه ای ذهن قشرهای گوناگون  را به خود مشغول نموده است. در این میان،آموزگاران و فرهنگیان نیز،کمابیش،چشم به حسن روحانی و تیم مشاور ایشان دوخته اند تا ببینند که چه کسی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم به مجلس معرفی خواهند نمود. روشن است که فرهنگیان،و به ویژه آنهایی که با گرایش اصلاح طلبانه و میانه روانه،در انتخابات حضور یافتند بر این انتظارند که کسی به عنوان وزیر برگزیده شود که بتواند پاسخگوی خواسته های آنها باشد. اما در بیان و فهرست نمودن خواسته های فرهنگیان شاید خود دو نامزد اصلاح طلب و میانه رو انتخابات- عارف و روحانی- از بهترین کسانی بودند که در پیش از برگزاری انتخابات،به شماری از خواسته های بنیادین فرهنگیان پرداختند که بسیاری از آموزگاران،درخواست عملی شدن آنها را داشته و دارند. برای نمونه حسن روحانی در سیزدهم خرداد و در گفت و گو با پایگاه خبری آفتاب و در اشاره به یک مسآله ی مهم در آموزش و پرورش،گفتند : " من قبول دارم هر نظام اجتماعی و سیاسی‌ تأکیدات ایدئولوژیک و سیاسی روی آموزش و پرورش دارد،ولی در کشور ما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش و پرورش خیلی شدید است. خیلی‌ها دوست دارند کاستی‌ها و ناکارآمدی‌ها در بقیه عرصه‌ها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر می‌کنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است،ولی این‌طور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصه‌های دیگر ناکارآمد باشند،قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سال‌های گذشته هم نتوانسته‌ایم این کار را انجام دهیم."

این سخن روحانی،درد دل بسیاری از کوشندگان فرهنگی و آموزگاران است. آری،آموزش و پرورش در سراسر دنیا،فرایندی ارزش- بنیاد است و به هیچ رو خنثی و هیچ سو نمی باشد اما این بدین معنا نیست که راه درمان همه ی بی انگیزگی های فرهنگی،اجتماعی و سیاسی نسل جوان،و یا گریز بخشی از آنها از ارزش های انسانی  را،در آموزش و پرورش جست و جو کنیم و چنین بیندیشیم که بدون پرداختن جدی به دیگر سازه های بنیادین آموزش- همانند آموزگار و وضع مادی،معیشتی و رفاهی او،و یا سخت افزار و نرم افزار فراخور آموزش نوین،و یا مدیریت آموزشی دموکراتیک،که در آن آموزگاران و دانش آموزان نیز نقش آفرین باشند- می توان فرزندانی اخلاق مدار و شایسته پرورش دهیم.

 اما پیش از آن که در این یادداشت کوتاه،به بخش دیگری از سخنان روحانی اشاره کنم و سخن را به پایان برم یادآوری این نکته آشکار را بایسته می بینم که وزیر آینده ی آموزش و پرورش،می بایست کسی باشد که در راستای دیدگاه های آموزشی رییس جمهور منتخب گام بردارد- دیدگاه هایی که در پیش از انتخابات و در رسانه های همگانی منتشر گردیده است. هدف اصلی این نگارنده نیز یادآوری همین نکته ی روشن و پرپیداست. حال با این یادآوری،بخش مهم دیگری از سخنان روحانی را با همدیگر می خوانیم : "این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دست‌آوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت،برنامه درسی و سایر حوزه‌های مرتبط با دیده شک و تردید نگاه می‌کنند گویی این‌ها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف تمام دست‌آوردهای علوم تربیتی و برنامه‌ریزی درسی جدید جهان را نفی می‌کنند و از طرف دیگر به شدت بر طبل هوشمندسازی که دست‌آورد ابزاری و سخت‌افزاری دنیای جدید است می‌کوبند. این مسأله از سیاسی دیدن آموزش و پرورش ناشی می‌شود."    

http://farhangiannews.ir/view-9537.html

   

پیشگیری از کشیدن قلیان در مدرسه

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد،1 مرداد 92

اگر گذرمان به پارک ها و تفریحگاه ها بیفتد،خواهیم دید که بسیاری از خانواده ها،جوانان و حتی نوجوانان،قلیانی را برپا کرده و تک تک در آن می دمند. در دبیرستان و در گفتگوهای دوستانه با بچه ها نیز– به ویژه دانش آموزان سال سوم- بارها شنیده ام که یکی از سرگرمی های گروهی برخی از آنها کام گیری دسته جمعی از قلیان است. در بررسی گسترش و فراوانی کشیدن قلیان،سیگار و ... کارایی و کامیابی آموزش مهارت های اجتماعی- بهداشتی و چرایی بی اثری آموزش در پیشگیری از آسیب های اجتماعی در مدرسه به سختی به پرسش گرفته می شود.

در هفته های گذشته نیز" دکتر محمدرضا مسجدی دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات با اشاره به اینکه چند سال پیش سن مصرف سیگار بین 14 تا 16 سال بود، گفت”اما متاسفانه اکنون سن مصرف سیگار به حدود 12 سال رسیده است. همچنین مصرف قلیان در میان دختران دبیرستانی و دانشجوی ما رشد 20 درصدی داشته است. ایشان ضمن اعلام خبر اجرایی شدن طرح پیشنهادی "پاد" - یا پیشگیری از استعمال دخانیات- در آموزش و پرورش، عنوان کرد: بناست این طرح در مقطع ابتدایی و راهنمایی به اجرا دربیاید،البته بنا نداریم مباحث آموزشی پیرامون پیشگیری از استعمال دخانیات را وارد کتب درسی کنیم،بلکه می‌خواهیم از طریق اجرای فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی به این مسئله ورود کنیم. مسجدی اضافه کرد: خوشبختانه بعد از هفت سال!توانستیم در این خصوص با آموزش و پرورش به توافق برسیم"(ایسنا)

اما چرا بنا نیست آسیب های برآمده از مصرف سیگار،قلیان،مواد مخدر و ... به کتاب های درسی وارد شوند؟ مدرسه و کلاس تا چه اندازه در جلوگیری از گسترش آسیب های اجتماعی و اخلاقی کاراست؟ سهم آموزش و پرورش در پیشگیری و درمان چنین آسیب های اجتماعی- اخلاقی ای چه اندازه است؟ و نهادهای آموزشی برای مبارزه با این دشواری ها چه راهکارهایی در پیش رو دارند؟

یکی از مهمترین کارکردهای آموزش و پرورش،بالا بردن هوش اجتماعی دانش آموزان و توانا سازی آنها در برابر دشواری های زیست فردی و اجتماعی به عنوان شهروندان آینده است. بسیاری از دشواری های اجتماعی و اخلاقی در مدرسه و کلاس- به عنوان نخستین جایی که بچه ها در گروه های هم سن در کنار هم قرار می گیرند- آشکار می شود. در دوران نوجوانی و جوانی،بچه ها بیشترین سرسپردگی را به دوستان و گروهای هم سن خویش داشته و بسیاری از رفتارها در این گروه ها شکل می گیرد. از این رو می توان مدرسه را یکی از کاراترین نهادهای رفتارساز دانست و باید برای جلو گیری از پدیداری رفتارهای ناشایست و ساختن رفتارهای شایسته در آن برنامه ریزی های بنیادین نمود.

در برنامه درسی دوره های راهنمایی و دبیرستان،درس هایی به نام پرورشی وجود دارد. درونمایه های آموزشی این درس،چارچوب فراخی داشته و از مهارت های زندگی و برنامه ریزی درسی و ... گرفته تا بیماری های فردی و اجتماعی و جستارهای دینی و اخلاقی و سیاسی را در بر می گیرد. در این ساعت آموزشی،برگزیدن موضوع بر عهده آموزگار پرورشی بوده و آغاز گفتگو به سلیقه،سواد و توانایی های او بستگی دارد. اما به سبب نداشتن برنامه ای از پیش نوشته شده،در یک فرایند غیر رسمی و فراگیر،ساعت این درس به آموزگاران درس های دشواری مانند ریاضی و فیزیک داده می شود. از این رو در برخورد با بیماری های فراگیر فردی- اجتماعی مانند استفاده از سیگار و قلیان،اعتیاد،ایدز و ... هیچ برنامه تعریف شده ای وجود نداشته و آموزش و پرورش در این زمینه ها به کلی ناکارآمد و ناتوان است. تا هنگامی که این موضوع ها به شکلی هدفمند و مستقل و البته با ریزه کاری و پژوهش،وارد کتاب های درسی نشوند،نباید به پیگیری و اثر بخشی این کنش های سلیقه ای امید بست.

اما مهمترین عامل گسترش کامجویی از قلیان در این روزها،کشیدن گروهی آن و تفریح و شادی دورِ هم بودن است. در این گرهمایی ها،بچه هایی هم که انگیزه و زمینه ی خانوادگیِ کشیدن قلیان را ندارند،برای بهره بردن از حاشیه های شادی زای آن در جمع دوستان شرکت کرده و کم کم زشتی کامجویی از آن برای آنها نیز از میان رفته و آلوده می شوند. از این رو برنامه ریزان آموزشی باید گردهمایی های شادی زا و فرحبخش در مدرسه را افزایش داده و زمینه ی پدیدآوری شادی و تفریح گروهی در مدرسه را به وجود آورند. زیرا مدرسه تنها جایی است که دانش آموزان می توانند با دوستانشان در کنار هم کامجویی های گروهی داشته باشند.

از سوی دیگر در آموزش های نوین،یکی از کاراترین روش های آموزشی در زمینه های اجتماعی- اخلاقی، گفتگو است. در این روش،دانش آموزان به خوبی ها و بدی های رفتارهای خطرخیز و گرفتاری های آن می پردازند و آموزگار،تنها راهنمای گفتگو بوده و از به بیراهه رفتن آن،جلوگیری می کند. بنیادی ترین کارکرد این برهم کنش گروهی،کاشتن و پروراندن پرسش در اندیشه های دانش آموزان و درگیر کردن آنها با پیامدها و آسیب های فردی و اجتماعی رفتارهای خطرخیز می باشد. در این گفتگوها از سویی اجبار و به دنبال آن لجبازی جوانانه ای پدید نمی آید و از سوی دیگر بسیاری از پرسش ها،در میانه ی گفتگو و از سوی همسالان آنها،پاسخ داده می شوند و تا روزها ذهن دانش آموز درگیر این گفتگو ها و تجربه ی ماندگار آن خواهد بود. امید که کاربه دستان آموزشی هر چه زودتر برای این گرفتاری رو به افزایش،راهکاری بیابند.  

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-05-01/93.htm

اعتراض به طرح عجولانه رتبه بندی معلمان

 

کپی برداری از نظام رتبه بندی اساتید دانشگاهها

گزارشی از نرگس محمدی 

خبرگزاری مهر،31 تیر 92

نظام رتبه بندی معلمان ابتدای تیرماه و در آخرین روزهای کاری دولت دهم تصویب و ابلاغ شد و آموزش و پرورش موظف به اجرای آن حداکثر در طول مدت سه سال شد. مصوبه ای که همچنان بسیاری از فرهنگیان از تصویب آن مطلع نیستند و از سوی دیگر برخی کارشناسان تعلیم و تربیت و حتی نمایندگان مجلس نسبت به ابهاماتی همچون نحوه رتبه بندی معلمان، کپی برداری از نظام رتبه بندی اساتید هیات علمی دانشگاه و تصویب عجولانه آن در روزهای پایانی دولت معترضند.

به گزارش خبرنگار مهر، نظام رتبه بندی معلمان در شرایطی به تصویب هیات دولت رسیده است که همزمان نمایندگان مجلس شورای اسلامی به ویژه اعضای کمیسیون آموزش در حال بحث و بررسی روی مفاد آن بودند و قرار بود با هماهنگی دولت، نظام رتبه بندی معلمان در مجلس شورای اسلامی تصویب شود تا با این مصوبه قانونی برای همیشه بحثهای پیرامونی حق و حقوق فرهنگیان نیز خاتمه یابد.

بر اساس مصوبه دولت، افزایش انگیزه و کارایی معلمان در انجام وظایف و اثر بخشی فعالیتهای آنان برای شکوفا شدن شایستگی های دانش آموزان، ارتقای منزلت اجتماعی و صلاحیت و مرجعیت علمی و مهارتهای حرفه ای معلمان و بالابردن سطح معیشت آنان، توسعه مشارکت معلمان در فرایند بهسازی برنامه های آموزشی، پژوهشی، تربیتی و فرهنگی، سنجش مستمر صلاحیت های تخصصی و حرفه ای معلمان، ایجاد انگیزه در زمینه سازی برای مشارکت و دخالت دانش آموزان در امر تعلیم و تربیت و بهبود و ارتقای کیفیت تعلیم و تربیت و ایجاد رابطه بین درجه کارایی و میزان پرداخت از اهداف طبقه بندی شایستگیهای معلمان حسب شاخص های چهارگانه فرهنگی، تربیتی، آموزشی، پژوهشی و اجرایی است.

شیوه رتبه بندی معلمان توهین به جامعه فرهنگیان است

وزیر آموزش و پرورش پس از ابلاغ این مصوبه اعلام کرد: جایگاه و شان معلم برای همیشه حفظ می شود و معلمان همتراز اساتید دانشگاهها هستند. با تدوین نظام رتبه بندی معلمان جایگاه معلم مشخص است و کسی شرایط تدریس در کلاس را پیدا می کند که مراحل حرفه ای معلمی را در یک دوره 6 ماهه برای ورود به کلاس ببیند.

اما در این میان برخی کارشناسان آموزشی معتقدند که برخی از مفاد نظام رتبه بندی معلمان دارای ابهاماتی است و در برخی موارد به جایگاه و شان معلم نیز توهین شده است.

مهدی بهلولی کارشناس آموزشی در این زمینه می گوید:« رتبه بندی معلمان زمینه ای برای افزایش حقوق و انگیزه معلمان برای ارتقای سطح آموزشی کشور است اما در شیوه ارائه شده رتبه بندی معلمان نه تنها انگیزه معلمان افزایش پیدا نمی کند بلکه به نوعی این نحوه رتبه بندی توهین به جامعه فرهنگیان است.»

او با بیان اینکه واپسین تغییری که گویا قرار است در آموزش و پرورش دولت دهم اعمال شود لایحه نظام رتبه بندی حرفه ای معلمان و جذب و تآمین منابع انسانی است، توضیح می دهد:« در متن این لایحه که روی سایت آموزش و پرورش نیز قرار گرفته، آمده است که در مدت سه سال، نظام رتبه بندی فرهنگیان و استخدام آنها دستخوش دگرگونی هایی جدی می شود. تغییر و تحول در وضعیت فرهنگیان شامل افزایش حقوق، ارتقای سطح آموزش، کم کردن تعداد کلاسهای درسی، افزایش انگیزه معلمان و ... است. اما معلمان برای رتبه بندی باید در سال دو تا سه بار در آزمونهای ادواری شرکت کنند. حال سوال این است که معلم را هم سطح یک دانش اموز تلقی کرده اند، که باید برای اثبات سطح سواد خود در سال دو تا سه بار آزمون دهد؟»

به اعتقاد بهلولی برگزاری آزمون های ادواری برای معلمان توهین به این قشر است. وزیر آموزش و پرورش بارها و بارها اعلام کرده است که با رتبه بندی معلمان، آنها نیز همتراز اساتید دانشگاه می شوند. آیا از اساتید دانشگاه نیز سالی دو تا سه آزمون گرفته می شود.

معلمان را با دانشگاهیان مقایسه نکنید

منتقدان طرح نظام رتبه بندی معلمان هر کدام از جهات مختلف به این طرح انتقاد دارند، اما حرف مشترک همه آنها این است که رتبه بندی به این شیوه نه فقط انگیزه معلمان برای پیشرفت را از بین می برد، بلکه شأن آنها را نیز خدشه دار می کند.

باقر امیری، از کارشناسان آموزشی چنین اعتقادی دارد. او توضیح می دهد که اگر چه تلاش برای ارتقای سطح معیشت فرهنگیان حرکتی شایسته است، اما برای این کار ضرورتی ندارد فرهنگیان با استادان دانشگاه مقایسه شوند، چون فرصت های مطالعاتی آنها، زمان های کم تدریسشان و امکانات زیادی که در اختیار دارند به هیچ عنوان با معلمان قابل مقایسه نیست.

امیری به آزمون های ادواری اجباری گنجانده شده در این طرح نیز اعتراض دارد و می گوید:« اگر قرار است معلمان با استادان دانشگاه مقایسه شوند پس چرا هیچگاه برای سنجش تخصص و سطح سواد اعضای هیات علمی از آنها آزمون های ارزیابی گرفته نمی شود؟

 

نظرات مخالفان و موافقان درباره مصوبه نظام رتبه بندی معلمان

حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش:*با اجرای نظام رتبه بندیمعلمان از این به بعد تنها از طریق دانشگاه فرهنگیان، دانشگاه رجایی و در مواردی خاص از طریق آزمون و کسب گواهینامه حرفه ای استخدام آموزش و پرورش خواهند شد.

*با نظام رتبه بندی معلمان، مهندسی نیروی انسانی در آموزش و پرورش شکل می گیرد و 70 درصد از اعتبارات که برای نظام رتبه بندی هزینه می شود از طریق مهندسی نیروی انسانی صورت می گیرد.

*در نظام رتبه بندی معلمان دیگر حقوق مربی- معلم نباید از 80 درصد حقوق مربی- معلم دانشگاه کمتر باشد.

زاهدی رئیس کمیسیون آموزش و پرورش مجلس:*کپی‌برداری از واژگان و القاب برای رتبه بندی معلمان به صورت مربی- معلم، استادیار- معلم، دانشیار– معلم و استاد – معلم، شایسته مقام معلم نیست.

*به کار بردن این القاب را برای معلمان مناسب نمی‌دانیم از همین رو در خواست می‌کنیم هم دولت در این زمینه تجدید نظر کند و هم مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به رتبه بندی معلمان و ارتقای جایگاه آن‌ها القابی را که شایسته مقام معلم است، لحاظ کنندبیشتر هم و غم ما در بحث معلمان باید روی موضوعات تربیتی، پرورشی و شاگرد پروری باشد تا اینکه حتما اصرار داشته باشیم یک جایگاه رفیعی شبیه به آنچه برای استاد تمام تعریف شده است برای آن‌ها در نظر بگیریم.

محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش و پرورش: رتبه های داده شده به فرهنگیان کپی برداری از اساتید هیات علمی دانشگاه هاست. این در حالی است که آموزش و پرورش ویژگی های خاص خود را دارد و الگویی که در دانشگاه جواب می دهد قابل تعمیم و انطباق با آموزش و پرورش نیست. چرا که روند تعلیم و تربیت در مدرسه با سیستم آموزش در دانشگاه کاملاً متفاوت است، ابتدا باید همه جوانب آن مورد بررسی قرار می گرفت و سپس به تصویب دولت می رسید.

مهدی بهلولی کارشناس آموزشی: در نظام رتبه بندی معلمان اگر  به دنبال افزایش انگیزه کاری فرهنگیان هستیم -والبته به پیروی از این افزایش انگیزه،بهبود کیفیت آموزش را دنبال می کند- آیا در آموزش عالی به چنین پیامدی انجامیده است که هم اکنون بخواهد در آموزش و پرورش بینجامد؟با نگاهی به وضعیت تولید علم در کشور و وضعیت علمی دانشگاه ها، نمی توان پاسخی امیدوارکننده به این پرسش داد.در مجموع یکی از اهداف نظام رتبه بندی معلمان افزایش حقوق فرهنگیان است تا دیگر آنها دغدغه معیشت نداشته باشند، این افزایش دستمزد، حق فرهنگیان است تا آنها بدون دغدغه انگیزه ای برای افزایش سطح کیفی آموزش خود در کلاس های درس داشته باشند و نباید این افزایش حقوق به عنوان بخشی از پاداش معلم تلقی شود.

مجلس کاری به مصوبه دولت ندارد

مصوبه دولت در  شرایطی به آموزش و پرورش ابلاغ شده است که اعضای کمیسیون آموزش همچنان در حال بحث و بررسی نحوه رتبه بندی معلمان بوده و اعلام کرده اند که ما کاری به مصوبه دولت نداریم.

محمد مهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش مجلس در این زمینه توضیح می دهد:« آن چیزی که در مجلس دنبال می‌کنیم این است که از دولت بخواهیم با کمک شورای عالی آموزش و پرورش یک طرح و آیین نامه‌ای را مدون کند که ضمن تعریف جایگاه معلم و مراحل ارتقای آن‌ها، نسبت به تخصیص بودجه لازم دراین زمینه نیزبه کمیسیون آموزش و تحقیقات گزارشی را ارائه کند. قطعاًطرح ارتقای جایگاه و رتبه بندی معلمان پس از تصویب درمجلس، به منظور اجرا ابلاغ خواهد شد.»

او درباره اینکه دولت نیز در این زمینه مصوبه ای را به آموزش و پرورش داده است، می گوید:« در مصوبه دولت مواردی مطرح شده است که آن‌ها را مناسب نمی‌دانیم. از جمله موضوعات مطرح شده در مصوبه دولت مراتب ارتقای معلم به صورت مربی- معلم، استادیار- معلم، دانشیار– معلم و استاد – معلم است که این واژگان در عرف دانشگاه‌های جهان و کشور است و بیشتر به واسطه جایگاه علمی افراد این القاب به آن‌ها انتساب داده می‌شود. این اصطلاحات به جایگاه‌های کاملا علمی داده می‌شود؛این درحالی است که از معلم نباید قرارداشتن در جایگاه‌های علمی بالا را انتظار داشته باشیم زیرا معلم روح را پرورش می‌دهد.»

به گفته زاهدی، طرحی که مجلس به دنبال آن است ارتباطی به مصوبه دولت ندارد و ما طرح مورد نظر اعضای کمیسیون را ابتدا در کمیسیون آموزش بررسی کرده و سپس به صحن علنی مجلس می بریم.

نظام رتبه بندی معلمان کپی برداری است

وزیر سابق آموزش و پرورش نیز معتقد است که باید مجلس نیز نظر خود را درباره نظام رتبه بندی معلمان اعلام کند. چرا که آنچه که از مصوبه دولت مفهوم است، کپی برداری از نظام رتبه بندی اساتید دانشگاه هاست.

محمود فرشیدی با بیان اینکه دولت ابلاغ این مصوبه از سوی دولت حرکتی عجولانه بوده است، می گوید:« وزارت آموزش و پرورش در جریان کامل بررسی های کمیسیون آموزش بوده است و حق و انصاف این بود که منتظر نظر نمایندگان مجلس نیز می شدند و در نهایت با همکاری دولت و مجلس این مصوبه ابلاغ می شد.»

او توضیح می دهد:« با تصویب نظام رتبه بندی معلمان در مجلس شورای اسلامی، قطعاً این مصوبه از استحکام قانونی بیشتری برخوردار بود. اما در حال حاضر دولت دهم از اختیارات قانونی خود برای تصویب آن استفاده کرده است. از سوی دیگر نظام رتبه بندی معلمان بدون رای و نظر فرهنگیان تدوین شده است. در حالیکه بهتر بود قبل از تصویب فراخوان آن داده می شد تا فرهنگیان و کارشناسان نظرات خود را بیان می کردند و پس از بررسی نظرات آنها، رتبه بندی معلمان تدوین و تصویب می شود. در حال حاضر نیز بسیاری از فرهنگیان از وجود چنین مصوبه ای بی اطلاع هستند و قطعاً اجرای آن واکنش هایی را در پی دارد.»

وی درباره ایرادات نظام رتبه بندی معلمان عنوان می کند:« رتبه های داده شده به فرهنگیان کپی برداری از اساتید هیات علمی دانشگاه هاست. این در حالی است که آموزش و پرورش ویژگی های خاص خود را دارد و الگویی که در دانشگاه جواب می دهد قابل تعمیم و انطباق با آموزش و پرورش نیست. چرا که روند تعلیم و تربیت در مدرسه با سیستم آموزش در دانشگاه کاملاً متفاوت است، ابتدا باید همه جوانب آن مورد بررسی قرار می گرفت و سپس به تصویب دولت می رسید.» 

http://www.mehrnews.com/detail/News/2100186

آموزش و پرورش،اندکی ژرف نگری

 

مهدی بهلولی،روزنامه شرق،31 تیر 92

یکی از بحث هایی که پیرامون لایحه ی رتبه بندی معلمان،در میان برخی از فرهنگیان درگرفته،مساله ی حقوق و دریافتی فرهنگیانی است که مدرک های بالای دانشگاهی - کارشناسی ارشد و دکترا- دارند. گرچه این بحث،گفت و گویی دیرینه است و در گذشته نیز مطرح بوده،اما لایحه ی رتبه بندی،به از سر گرفتن این گفت گو کمک کرده است. بگذارید سرراست به سراغ پرسش اصلی برویم : آیا آموزگاری که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا دارد و در دبستان و یا دبیرستان درس می دهد باید حقوقی بیش از آموزگاری بگیرد که همان درس را با مدرک کاردانی یا کارشناسی می دهد؟ و پرسش بنیادی تر این که آیا کسی که در دانشگاه درس می دهد باید حقوقی بیشتر از کسی بگیرد که در مدرسه درس می دهد؟ شاید پاسخ نخستین،آری باشد و دلیل هم،رسم و آئین سراسر گیتی آورده شود،و یا این که به هر حال آن کسی که درس بیشتری خوانده و زحمت بیشتری کشیده باید حقوق بیشتری هم دریافت کند. ناگفته پیداست که یک سوی این ماجرا،داستان مدرک گرایی است که البته فراتر از آموزش و پرورش می رود و سری دراز دارد.

 اما بی گمان،چنین پاسخ هایی را می توان سخت به پرسش گرفت. ناگفته پیداست که هر پدیده ی فراگیری،به ناگزیر درست نمی باشد- گرچه بر خود همین فراگیری ادعایی هم گفت و گوهاست. بگذارید کار یک استاد دانشگاه را با یک آموزگار دبستان بسنجیم. این که درسی که در دانشگاه داده می شود دشوارتر از درس دبستان است چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اما این که کار کدام یک- آموزگار دبستان یا استاد دانشگاه- سخت و ارزشمند تر است را شاید به این آسانی نتوان پاسخ گفت. اگر شخصیت اصلی افراد،در کودکی شکل می گیرد – که می گیرد- و اگر پرورش انسانی اجتماعی،پرسشگر،سنجشگر،و اخلاق مدار کار سختی است – که هست- پس نمی توان کار آموزگار دبستان را کم ارزش شمرد. مساله این است که در کار یک آموزگار دبستان،بیش از آگاهی و سواد بالا،رفتار فراخور سن کودک و برخورد درست با او،اهمیت دارد که البته کار آسانی نیست و تحمل بسیار نیاز دارد و برای داشتن آموزگاری شایسته ی آموزش کودکان،پیش زمینه های بسیاری بایسته است.

 یا نمونه ای دیگر : دو آموزگار ریاضی دبیرستان را در نظر بگیرید،یکی با مدرک کارشناسی ریاضی و یکی با مدرک دکترای ریاضی. آن که دکترای ریاضی دارد در درس های جبر مجرد،آنالیز،توپولوژی،آمار و احتمال پیشرفته،و ... آگاهی های دارد که آن یکی ندارد. اما پرسش این است که آیا این آگاهی ها در افزایش کیفیت کار در آموزه های دبیرستانی،کارگر می افتند؟ پاسخ به این پرسش،البته بحثی تخصصی می طلبد اما این نگارنده به عنوان آموزگاری ریاضی که چندین سال در گروه های آموزشی ریاضی حضور داشته ام و از نزدیک با بسیاری از آموزگارانی برخورد کرده ام که در گستره ی ریاضی دبیرستانی،و به ویژه آموزش ریاضی،دست به نوآوری زده اند،پیوند سفت و سخت میان افزایش کیفیت کاری آموزگاران با بالابودن مدرک تحصیلی شان را نمی پذیرم. چه بسیار آموزگارانی که کارشناسی ارشد دارند اما با دیگر آموزگاران،در تکرار همان درس ها و جزوه ها،هیچ فرق دیگری ندارند- و دریغ از اندکی نوآوری و نواندیشی! افزایش کیفیت کاری،ریشه هایی دیگر دارد که بی گمان به مدرک بالاتر برنمی گردد.

اینها را بگذارید کنار اندیشه های ِ درخور درنگ پاره ای اندیشمندان آموزشی همچون ایوان ایلیچ،که سخن از "مدرسه زدایی از جامعه" می کنند و بر این باورند که مدرسه و دانشگاه از بنیاد،بر بی سوادی انسان کنونی افزوده است. بی آنکه بخواهم به ارزیابی چنین ادعای باریک بینانه ای بپردازم می خواهم بگویم که در دنیای کنونی با روش های نوین یادگیری،تنها راه پژوهش و نوآوری،مدرسه و دانشگاه نیست. و در این سخن حقیقتی نهفته است که می توان با برشمردن شمار ی چند از بزرگان ادب و دانش،بر آن مهر تآیید نهاد.

اما مسآله را از سوی دیگری هم می توان نگریست. اگر در پرداخت دستمزد بیشتر به آموزگاران با مدرک بالاتر،هدف پدید آوردن انگیزه ی کاری بیشتر و بنابراین افزایش کیفیت آموزشی بالاتر است،بی گمان راهکاری است نادرست که به هدفی خلاف می انجامد. دستاورد فرق گذاری سست بنیاد میان فرهنگیان- همان مدرک گرایی- چیزی جز نارضایتی و بی انگیزگی بیشتر نخواهد بود. عدالت،دستمزد برابر در برابر کار برابر است نه در برابر مدرک بالاتر! آموزگارانی که به ادامه تحصیل رو می آورند اگر به راستی عشق به یادگیری در وجودشان است بهترین دستاوردشان همان یادگیری بیشتر و لذت بردن از آن است؛افزون بر این می توانند از آگاهی های بیشترشان در جایی استفاده کنند که به کار می آید.

 اما به باور این نگارنده- آنگونه که پاره ای اندیشه وران اجتماعی- مدیریتی همچون ادواردز دمینگ یا الفی کهن – می گویند برای انگیزه بخشی به آموزگاران و بهبود کیفیت آموزشی،نخست باید بدون توجه به مدرک تحصیلی و پایه و مقطعی که درس می دهند به آنها حقوقی فراخور یک زندگی شرافتمندانه و آبرومندانه داد و پس از آن با روش های افزایش انگیزه های درونی،همچون دخالت دادن هر چه بیشتر آنها در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آموزشی و افزایش اختیارات آنها،و همچنین پرمعناتر ساختن کتاب های درسی و نزدیک تر ساختن آنها به زندگی نوین،بر انگیزه های درونی آنها افزود و از این رهگذر کیفیت آموزش را بالاتر برد. این پیشنهاد البته حمایت از نوآوران و پژوهشگران راستین را در خود دارد،افزون بر این که به مدرک گرایی بیش از پیش دامن نمی زند.  

   http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=164&pageno=6    

"چشم انداز ایران" منتشر شد

 

 

 شماره 79 نشریه ی چشم انداز ایران منتشر شد. در این شماره،نوشتارهایی را از لطف اله میثمی،حبیب اله پیمان،بیژن عبدالکریمی،سعید لیلاز،محسن رنانی،پرویز پیران،احسان هوشمند،محمد رضا نیک نژاد،فائزه حسنی،و ... می خوانیم.

سامانه الکترونیک، عدم استقبال یا نبود امکانات؟

 

 

گزارش روزنامه آرمان،30 تیر 92

 در سال 89 و برای ثبت‌نام دانش‌آموزان پایه در سال تحصیلی 89-‌90، طرح ثبت‌نام اینترنتی از طرف اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران مطرح شد. اما پس از گذشت سه سال، این طرح نیز شبیه برخی طرح های الکترونیکی دیگر، چندان با استقبال مردم مواجه نشده است. این را می‌شود گردن همه گیر نبودن دسترسی خانواده‌ها به اینترنت در برخی مناطق انداخت یا مشکل مدارس و تجهیز نبودن آنها به رایانه و اینترنت یا مقاومت مردم در آشتی با سامانه‌های الکترونیک. یوسف نوری، رئیس مرکز آمار و فناوری اطلاعات و ارتباطات آموزش و پرورش می‌گوید با وجود آنکه سامانه ثبت‌نام فعال است اما خانواده‌ها به آن مراجعه نمی‌کنند. دانش‌آموزان میان‌پایه نیازی به ثبت‌نام الکترونیکی ندارند و این کار به عهده خود مدرسه است اما دانش‌آموزانی که درهر مقطعی از پایه اول هستند، نیاز است که در سامانه ثبت‌نام شوند. به نقل از فارس و به گفته نوری، خانواده‌ها ترجیح می‌دهند به مدرسه مراجعه کنند و مدیر را از نزدیک ببینند تا با محیطی که فرزندشان برای تحصیل در آن قرار می‌گیرد، بیشتر آشنا شوند. اما نکته جالب تر اینکه خانواده‌ها به مدرسه مراجعه می‌کنند و مسئولان مدرسه همان جا دانش‌آموز را در سامانه الکترونیکی ثبت‌نام می‌کنند درحالی که به گفته رئیس مرکز آمار و فناوری ارتباطات، سامانه برای استفاده خانواده‌ها باز است. به‌نظر می‌رسد این موضوع شبیه سامانه‌های الکترونیک سازمان های دیگر ماست که برای کاهش رفت‌وآمد مردم به سازمان ها و تسهیل روند کارهای اداری ایجاد می‌شود اما بازهم مردم به همان سازمان ها برای انجام مراحل الکترونیک کار مراجعه می‌کنند. مهدی بهلولی، کارشناس آموزش به آرمان می‌گوید: «جدا از تمایل نداشتن خانواده‌ها به این کار، در مدرسه‌ها نیز مشکل امکانات سبب کند شدن کار و گاهی اختلال در کار می‌شود. سامانه، گاهی با سیستم های موجود در مدارس هماهنگ نیست و برخی دفتردارها نیز با شیوه کار به قدر کافی آشنا نیستند.» گفته می‌شود آموزش و پرورش این سامانه را برای تسهیل در امور جمع آوری اطلاعات و برنامه‌ریزی راه‌اندازی کرده است درحالی که دیده می‌شود برخی مدارس اطلاعات دانش‌آموزان خود را وارد سیستم نمی‌کنند و آن‌طور که کارکنان مدارس می‌گویند این کار جریمه ای هم ندارد و با این وجود یا آموزش و پرورش بر اساس اطلاعات ناقصی کار می‌کند یا هنوز برای جمع آوری اطلاعات از روش های سنتی استفاده می‌کند و ادعای الکترونیکی بودن، اعتبار چندانی ندارد.

مدرسه برای مخارج عادی خود، سرانه دریافت نکرده است

به سامانه ثبت‌نام که رجوع می‌‌کنیم، لینکی جدا برای دسترسی اولیای دانش‌آموز و لینکی دیگر هم برای دسترسی مدیران مدارس دارد. از لینک مدیران،‌ نام کاربری و رمز ورود کاربر خواسته می‌شود و از لینک اولیا،‌ با وارد کردن شماره ملی،‌ شماره سریال شناسنامه و عدد ردیف شناسنامه، فرد قادر خواهد بود به سیستم ورود پیدا کند. در این سیستم از هر دانش‌آموز اطلاعات تحصیلی ازقبیل اینکه در کدام مدرسه مشغول به تحصیل است، کجا زندگی می‌کند،‌ مشخصات خود و والدینش خواسته می‌شود که ثبت شود. مدیر یکی از دبیرستان های حوالی بازار تهران به آرمان می‌گوید: «ثبت‌نام در این سیستم باعث می‌شود که یک نفر نتواند فرزندش را همزمان در چند مدرسه ثبت‌نام کند. پیش از این، برخی افراد فرزندشان را در چند مدرسه ثبت‌نام می‌کردند تا مدارس خوب را از دست ندهند و مدرسه بهتر را انتخاب کنند. بعد می‌آمدند و اوایل مهر پرونده را از مدرسه می‌گرفتند و مدرسه که روی آن دانش‌آموز حساب کرده بود، دچار مشکل می‌شد چراکه برای تعداد دانش‌آموزانش معلم و کلاس درنظر می‌گرفت.» درحال حاضر اگر دانش‌آموزی در یک مدرسه ثبت‌نام کند، درصورتی که بخواهد در مدرسه دیگری ثبت‌نام کند، باید از لیست دانش‌آموزان مدرسه قبلی که در سامانه الکترونیک ثبت شده اند، حذف شود. هرچند داشتن اطلاعات دانش‌آموزان در یک سیستم الکترونیک برای مدارس نکته مثبتی محسوب می‌شود اما برخی مدارس از امکاناتی برای استفاده از آن محرومند. معاون مدرسه ای در منطقه 12 تهران- در حالی که می‌خواهد به دلیل نداشتن اجازه از حراست آموزش و پرورش برای مصاحبه نامش حفظ شود- به آرمان می‌گوید: «این سیستم باعث می‌شود آموزش و پرورش هر منطقه بداند برای منطقه و هر مدرسه به چند نفر نیروی انسانی نیاز دارد. مثلا یک دبیرستان با چند دانش‌آموز به چند نفر دبیر فیزیک، شیمی، ادبیات و... نیاز دارد. سال‌ها قبل انتقالی معلمان به شهرهای دیگر بدون حساب و کتاب صورت می‌گرفت این درحالی است که تهران دیگر از هیچ شهری نیرو نمی‌گیرد چراکه نیروهایمان به نسبت دانش‌آموزان بیشترند. او ادامه می‌دهد: هر سال از تعداد دانش‌آموزان کاسته می‌شود و معمولا یک یا دو مدرسه در یک منطقه منحل می‌شوند. الکترونیکی کردن کار ثبت‌نام کار را راحت می‌کند اما همه مردم به اینترنت دسترسی ندارند و برخی از مدرسه‌ها برای تامین مخارج عادی شان هم مشکل دارند چه برسد به داشتن رایانه و امکان ارتباط با فضای مجازی.» اما ظاهرا اگر مدرسه ای هوشمند نباشد، ‌زحمت وارد کردن اطلاعات دانش‌آموزان به عهده آموزش و پرورش ناحیه و منطقه است. به گفته این معاون، مشکلی که ثبت‌نام زمانمند در سامانه دارد این است که اگر کسی به هر دلیل نتواند در زمان مقرر ثبت‌نام کند، یا اگر به‌دلیل تجدیدی تا شهریورماه تکلیف ثبت‌نامش روشن نباشد، بعد از بسته شدن سامانه باید به آموزش و پرورش مراجعه کند تا سیستم باز شود. با وجود مشکلاتی که هنوز برخی از خانواده‌ها در دسترسی به اینترنت دارند یا مسائل و مشکلاتی که هنوز مدارس با آن مواجهند، به‌نظر می‌رسد، جدا از تبلیغ برای ثبت‌نام الکترونیکی، نیاز است که آموزش و پرورش دست‌کم در حیطه خودش، نگاهی جدی تر به تجهیز مدارس داشته باشد. به‌طوری که به گفته معاون مدرسه مذکور: «درحالی که آموزش و پرورش اضافه‌کاری کارکنان را از سال 90 پرداخت نکرده است و در مقابل، وزیر در تلویزیون از پرداخت بدهی های وزارتخانه با معلمان می‌گوید، توقع مجهز بودن مدارس درحالی که ما حتی برای خرید کاغذ موردنیاز در مضیقه ایم.»  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=364&pageno=4