عزتالله مهدوی
چشم انداز ایران - شماره 80 شهریور و مهر 1392
چشمانداز ایران : آنچه در پیش روی خوانندگان عزیز قرار دارد مقالهای است در سه بخش که توسط آقای عزتالله مهدوی تهیه شده. نویسنده سعی دارد تأثیر متقابل مدرنیته و ایران و اثر آن روی نظام آموزش و پرورش را بررسی کند، چرا که بررسی نظام آموزش و پرورش ایران نمیتواند بدون توجه به سیر اجمالی این آشناییها، نمایی واقعی بیابد.
آشنایی نخبگان ایرانی با لایههایی از مدرنیته و سپس تماس مستقیم یا غیرمستقیم با محصولات و خروجیهای آن، داستان این مقاله است، حکایتی که در روند خود به نظام تعلیم و تربیتی نو در ایران میانجامد.
این مقاله در سه بخش تنظیم شده؛ بخش اول آشنایی ایران با پیشرفتهای غرب؛ بازرگانان و سیاحان غربی، اعزام محصل، مسافران و سیاحان ایرانی و کتابها و روزنامههاست. بخش دوم تأسیس مدارس جدید است که شامل مدارس خارجی و مدارس جدیدی که توسط نخبگان ایرانی تأسیس شد مانند دارالفنون، رشدیه، مدرسه علمیه و مدارس دخترانه.
بخش سوم تأثیر انقلاب مشروطیت در آموزش و پرورش ایران است.
در این شماره بخش اول این مقاله که همراه با یک مقدمه است تقدیم خوانندگان میشود.
بخش دوم و سوم در شماره بعدی چشمانداز ایران خواهد آمد.
«مدرنیته» در غرب، منظومه فکری بود که متناسب با تحولات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی اروپا در یک بازه زمانی طولانی شکل گرفت. در متن این اندیشه، امکان انتقاد و آنگاه نفی مداوم سنت و پیشینههای فکری فراهم شد، به عبارت دیگر نظام فکریِ رو به انسجامی شکل گرفت که منتقد بنیادهای موجود بود تا سپس بنیادی را مستحکم کند که در آن هیچ مرجعیتی جز خِرد خودبنیاد انسانی به رسمیت شناخته نشود.انسان، خود را آماده میکرد تا جامعهاش را براساس قوانین انسانی اداره کند. ویژگی این جامعه، نوعی گسست از باورهای فرجامشناسانه همراه با زمینیکردن زندگی و حرکت در جهت افسونزدایی از اهداف آن و اتکای روزافزون بر فعالیتهای علمی و درنتیجه دستاوردهای فنی و تکنولوژیکی بود. اما مدرنیته، تذکار و تأکید بر این نظرهم شد که طلب دنیا نمیتواند منافاتی با زندگی الهی و حیات اخروی داشته باشد و مؤمنان هریک بهعنوان یک فرد ـ و صرفاً بهتنهایی ـ در برابر خدا مسؤلند. مدرنیته، تجسم خود را با اندیشههای نامبردار به روشننگری تصویر میکرد. روشننگری که به تعبیر «کانت» (فیلسوف بزرگ آلمانی) که خود یکی از معماران جامعه مدرن بود، نوعی بلوغ انسان محسوب میشد و بیانگر شجاعت تفکرکردن بهشمار میآمد. این دوره، دورهی پایان جهل و خرافه و ورود به عصر خوشبینی به سرنوشت انسان هم بود. کانت معتقد شد که وضعیت طبیعی و اولیهی بشر نه جنگ ،که صلح است. حتی به اتحادیهی اروپایی در آینده نیز اندیشید. وی در رجوع به انسان و وجدان اخلاقی او، سعی کرد همه بنیادهای مناقشهآمیز را مستحکم کند. مدرنیته هرچند فراهم آمده از آرمانها و اندیشههایی بود که بهتدریج شکل گرفته بودند، اما بهنوعی کلیت و انسجام رسیده بود. میتوانست بهعنوان یک «پارادایم» در همهی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، اندیشهای را نمایندگی کند. این اندیشه در کار سامانبخشی به زندگی انسانها، نظام تعلیم و تربیت را با اهمیت ویژه در نظر میگرفت. میکوشید تا آموزش عمومی و همگانی را گسترش دهد و بهتدریج فاصلهی طبقات فرودست را با طبقهی فرادست کمتر کند. آثار مترتب بر سیاست و دخالت مردم در نهادهای قدرت و ملحوظداشتن منافع شهروندان و برنامهریزی در جهت تأمین نظرات آنها از آرمانهای عصر مدرنیته بود. بعضی از صاحبنظران ورود به قرن بیستم را همزمانشدن تاریخ با پایان مدرنیته میدانند. اما اینکه همهی تمدنها در گذار خود، به مدرنیته خواهند رسید و یا آن را از سر خواهند گذراند، مبحث دیگری است. برای ما که در سرزمینی زندگی میکنیم که تاریخمان در دورهای به مرزهای این «پارادایم» وارد شده و سعی کرده سهمی از آن را به خود اختصاص بدهد، این مبحث هنوز تمام شده تلقی نمیشود. برخورد ما با این موقعیت، همچون گذار غربیان نبوده است. اگرچه بعضی از مؤلفان ما بهدنبال یافتن سرنخهای بومی مدرنیته در بطن تاریخ اندیشهی متفکران ایرانی بودهاند. اما تاریخ چند سدهی اخیر ما، حداقل از زمانیکه با غرب و مردمانش و صورتی از اندیشههایش آشنایی یافتهایم، نشان از دادوستدهایی دارد، هرچند رویهی پذیرش و اقتباس بیشتر نمایان شده است. آنچه در ایران رخ داده عیناً مساوی با مدرنیته غربی نبود. به نظر من کلمهی «تجدد» نیز برای لفظ مدرنیته از دقت و امانت واژه برگردانی صحیح برخوردار نیست هرچند در انقلاب مشروطیت، کاربرد تجدد عموماً برای ارادهی معنای «نوآوری» بود. ما در بستر تاریخی که به مشروطیت ختم میشد عمدتاً «نواندیشی» را فرارو داشتهایم، نه بازگشت به گذشته را. نواندیشانی که در این دوره، کمتر درصدد رجوع به چیزی از بنیادهای فکری گذشته خود بودهاند. آنهایی هم که گوشه چشمی به تاریخ باستانی ایران داشتند، این سوءبرداشتشان، فضای فکری مشروطیت را آشفتهتر کرد و تا حدودی باعث ایجاد تاریکی در فکر و اندیشه و آرمانهای آن شد. در پس و پشت ذهن تعدادی دیگر از مشروطهخواهان، اندیشهی نوسازی و مدرنیزهکردن نهادهای اجتماعی مطرح بود. این دسته میخواستند آرمانها واندیشههای اجتماعی و فرهنگی خود را داشته باشند و در عین حال از نتایج تکنولوژیکی عصر مدرن نیز بهره ببرند و اینچنین بود که تناقضات فراوانی شکل گرفت. آشنایی نخبگان ایرانی با لایههایی از مدرنیته وسپس تماس مستقیم یا غیرمستقیم با محصولات و خروجیهای آن، داستان این مقاله است. حکایتی که در روند خود به نظام تعلیم و تربیتی نو انجامید. البته بررسی راههای آشنایی نخبگان ایرانی با مظاهر تمدنی غرب، در ابعاد مختلفی قابل پیگیری است. اما در اینجا، این آشناییها و سپس ظهور نتایج آن در نهاد تعلیم و تربیت ایران، مطمح نظر قرار گرفته است. بررسی نظام آموزش و پرورش ایران، بدون توجه به سیر اجمالی این آشناییها، نمیتواند نمایی واقعی بیابد. دقت و تأمل در این روند میتواند ما را به بخشی از علل و عوامل نابسامانیهای بعدی در این نظام نیز رهنمون سازد. ما از نوگرایانی نام میبریم که در جستوجوی علل عقبماندگی کشور، به عناصر و اوصافی توجه کردند که در سرزمینهای دیگر عامل پیشرفت و ترقی شده بود (راستی چرا این جریان، جامعهی ایرانی را بهطور زیربنایی دگرگون نکرد؟). میگویند: کتاب «فراسوی نیک و بد» نیچه، پیامآور پایان عصر مدرنیته در اروپاست. آیا از نابختیاری نخبگان ماست که همزمان با چاپ این کتاب(1886)، سیل تحولخواهی با عنایت به اندیشههای عصر مدرن، آغاز میشود؟
بخش اول: آشناییها
الف ـ بازرگانان و سیاحان غربی
آغاز آشناییهای متقابل نخبگان ایرانی و اروپایی در عصرجدید، به دورهای برمیگردد که ایران از نظر سیاسی گرفتار هرج و مرج و کشمکش بود. این سرزمین بین شاهزادگان تیموری و ترکمانان آققویونلو و قراقویونلو دست بهدست میگشت (مقارن قرن 15 میلادی). سیاستمداران «ونیزی» از طریق بازرگانان خود، در عرضهی محصولات مرتبط با امور نظامی به سران قبایل فوقالذکر، آتش نفرت و دوری از عثمانیان را شعلهور میکردند. با قدرتگرفتن صفویه، این دشمنی شدت گرفت و جنگ چالدران (قرن 16 میلادی)، ایرانیان را به غربیها نزدیکترکرد. «کُرزن» با نقل قول از برادران شِرلی، آموزش بهکارگیری توپخانه و تفنگ را در جنگ با ترکها، به پرتغالیها نسبت میدهد. همین برادران شرلی که پیشینههای نظامی داشتند، سیاستمداران ایرانی دربار شاهعباس را به انگلستان متوجه نمودند و اتحاد نیروهای نظامی ایران و انگلیس به شکست پرتغالیها انجامید. غنایم جنگی در این زمان، ایرانیان را قادر ساخت تا با تجهیزات آتشباری سنگینتری آشنا بشوند. عصر صفویه، عصر گسترش روابط ایران و اروپاست. بخصوص رقابت آنها با عثمانیه، دامنه این اشتراک مساعی را گستردهتر میکرد.
این دوره ، همزمان با حضور سیاحان و بازرگانان بزرگ غربی در ایران است. آنها در کار متقاعدکردن سیاستمداران کشورهای خود برای تحکیم روابط مؤثر بودند. در این میان میتوان از کارگزاران شرکت انگلیسی «مسکو» که در امر تجارت و کشتیرانی فعال بودند نام برد که بهتدریج انحصار بازار ابریشم را از چنگ پرتغالیها درآوردند. نامههای «پیترو دلاواله» به یکی از دوستانش که ساکن «ناپل» بود در شرح وضعیت و جزئیات مناسبات سیاسی دربار صفویه، اخلاق و آداب و اوضاع تجاری ایران، برای آشنایی اروپاییان بسیار مؤثر مینمود. «تاورنیه» (قرن 17 میلادی) حداقل 9 سفر به ایران داشت. «شاردن» در زمان شاهعباس دوم لقب «تاجرباشی» گرفت، وی اطلاعات ذیقیمتی را از ابنیه تاریخی و آداب و رسوم ایرانی به غرب برد. گیبون مورخ نامی انگلیسی او را ستود. همین «شاردن» منبع موثقی شد برای ولتر و منتسکیو. نادرشاه افشار نیز سعی کرد از حضور خارجیان در ساخت ادوات و توسعه کشتیرانی بهره ببرد اما در نهایت به خرید کشتی از آنها تن داد. تأسیس قاجاریه همزمان بود با قدرتگرفتن روسیه. طمع آنها به مرزهای شمالی ایران روز به روز بیشتر میشد و به همان اندازه نگرانی سلاطین قاجار نیز افزایش مییافت. رقابت اروپاییان با این قدرت رو به تزاید، آنها را به دربار ایران نزدیکتر میکرد. تا اینکه دور اول جنگهای ایران و روس شکل گرفت. عباس میرزا نایبالسلطنهی شاه قاجار به مقتضای شرایط، انجام اصلاحاتی را در زمینهی نظامی ضروری یافت.(1) «ژنرال گاردان» فرانسوی در توصیف خود از وضعیت ساخت گلولههای توپ مینویسد: «در مازندران هم گلوله توپ میسازند، ولی این گلولهها بهقدری بزرگ است و بد ریخته شده که به واسطۀ سوراخهای کوچک و خرده شن که داخل دارد لوله توپ را خراب میکند و غالباً هنگام بیرونآمدن از دهانۀ توپ میترکد.»(2) عباس میرزا میاندیشید برای بهبود شرایط و مقابله با سپاهیان کارآزمودهی غربی باید از خود آنها کمک بگیرد، این کمک میتوانست در زمینهی ساماندهی سپاه از لحاظ تعلیمات باشد وهم میتوانست در بهبود و بهروزآوری تجهیزات، یاریگر ایرانیان محسوب شود. اما بههمزدن شیوهی سنتی اداره قشون، بدون فراهمشدن سایر استلزامات مرتبط با تغییرات، ضریب آسیبپذیری سپاهیان ایران را بالا برد، از اینرو از نظر نایبالسلطنهی با هوش ایران، نوعی اصلاحات همهجانبه، ضروری مینمود. اصلاحاتی که خواهناخواه شئون دیگر را هم دربرمیگرفت. بهزودی، فرانسویان در رقابت با انگلیسیها عقب نشستند و انگلیس برای مهار روسیه به این موضوع علاقهی بیشتری نشان داد. فعالیت هیئتهای انگلیسی عمدتاً بر نوعی سیاست فشار بر روسیه متمرکز بود وآنها عمدتاً بهدنبال انجام تمهیداتی بودند برای جلوگیری از نفوذ رقبای دیگر اروپایی در مسئلهی هندوستان و افزون برآن، رقابتهای شاهزادگان دیگر قاجار، اقدامات عباس میرزا را غالباً نافرجام میگذاشت.سرانجام، شکست سپاه ایران در جنگهای مقابل روسیه، به ذهنیتی در سیاستمداران ایرانی انجامید که عمدتاً در پی ایجاد موازنهی قوا در بین قدرتهای خارجی باشند. میدانیم که سیاستمداران بعدی از این بازی بهرهمند شدند، نمونه آشکارتر این رویکرد در دوره سلطنت ناصر الدین شاه طی نیم قرن بهچشم میخورد.(3)
ب ـ اعزام محصل
دوره اصلاحات عباس میرزا همراه بود با ورود مستشاران اروپایی و آشنایی آنها با وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم ایران، همچنین فرصتی پیش آمده بود تا نخبگان ایرانی نیز با وضعیت فرهنگی و میزان آگاهیهای علمی اروپاییان، آشنایی بیابند. در ضمن اقدامات اصلاحی این دوره، اعزام محصل به اروپا نیز در طرح گنجانیده شد. اگرچه در زمان صفویه نیز فرستادن کارآموز صنعتی در دستور کار قرارداشت. اعزام محصل به اروپا در پی پیشنهاد هیئت فرانسوی مطرح شد اما عملی نشد. تا اینکه انگلیسیها (سر هارفورد جنس) در 1811 میلادی آن را به اجرا درآوردند. ابتدا دونفر برای تحصیل نقاشی و طب، راهی انگلستان شدند.یکسال بعد سرپرست و مراقب آنها نوشت: «جای تأسف است که این دو جوان، نوشتن و خواندن فارسی را نمیدانند و این فقره موجب آن است که انگلیسی را هم به اشکال بیاموزند.»(4) گفته میشود محصل نقاشی، دو سال بعد از اعزام(1813) در اثر بیماری سل درمیگذرد. اما محصل طب، بعدها به ایران برگشت و طبیب یکی از شاهزادگان قاجار شد. گروه دوم محصلان برای اعزام به اروپا، مرکب از پنج نفر بود(1815). دو نفر برای تحصیل مهندسی و مهندسی توپخانه، یکنفر برای تحصیل طب، یکنفر برای تحصیل السنه و کارآموزِ آهنگری که میرفت تا ساختن قفل و کلید را بیاموزد. در این میان میرزا صالح شیرازی که برای یادگیری زبان میرفت، از بقیه معروفترشد. اینبار، مخارج بهعهدهی دولت ایران بود، هرچند هزینهی یکساله گروه توسط نایبالسلطنه پرداخت شد، اما مضیقههای مالی زیادی بر مسافران ایرانی تحمیل شد و در محلههای مختلفی برای آنها مسکن فراهم کردند و «بعد از چندی بدون سرپرست و معلم و گاهی بدون پول در لندن و اطراف آن» (5) رها شدند. ملاقات اتفاقی میرزا صالح با سرجان ملکم، که با ایران و زبان فارسی آشنا بود وضعیت را تغییر داد و به داد محصلانی رسید که به زبان انگلیسی بهقدر کفایت آشنایی نداشتند. اما بنا به گفتهی میرزا صالح، زندگی این محصلان همواره به سختی میگذشته و در شرایطی میبایست به کارهایی بپردازند تا امورات خود را بگذرانند. بیبرنامهبودن دولت ایران و عدمرسیدگی به وضع معیشت آنها در غربت و تعقیبنشدن اهداف اولیه در امور مربوط به فعالیت این محصلان، زمینههایی را فراهم کرد که امروزه بدون توجه به آن شرایط، قضاوتهای دگرگونهای صورت میگیرد. «محیط طباطبایی» متذکر میشود که بعضی از کشیشان مسیحی درصدد جذب این محصلان برآمده بودند.(6) یکی از محصلان ایرانی هم با زنی انگلیسی به سنت مسیحیان ازدواج کرد و بعدها او را به ایران آورد. در این میان میرزا صالح نیز به جمع فراماسونها پیوست. بازگشت این محصلان از زبان مورخ رسمی دربار فتحعلیشاه این چنین گزارش میشود: «جمعی از آدمیزادگان این دیار را از مهندس و طبیب و توپچی و اهل صنعت و معلم سپاه نصرت پناه به لندن که پایتخت پادشاه انگلیس است فرستاده چند سال متوقف بودند و در کسب علوم و اخذ شیوه و رسوم آن دیار جهد بلیغ و اهتمام تمام مینمودند و هر ساله مواجب و مرسوم ایشان از آذربایجان به لندن میرفت..»(7).از این عده میرزا صالح شیرازی اولین روزنامه را در ایران دایر کرد. سفرنامه مهمی نوشت و زمینه آشنایی ایرانیان را با اروپاییان فراهم کرد. میرزا سید جعفرخان (مهندس باشی) نیز در تهیه نقشهی سرحدات کشور با امیرکبیر همکاری کرد. وی بعدها لقب مشیرالدوله گرفت. میرزا رضا (مهندس باشی) نیز به ترجمهی کتاب «پطرکبیر» پرداخت. از استاد محمدعلی (که همسر انگلیسی گرفت و عملاً جزء محصلان نبود اما به توصیه میرزا صالح یکی از آنها شمرده شد) نیز در زمینه توپریزی و ملحقات آن استفاده میشد. از میرزا محمد جعفر که برای تحصیل طب رفته بود خبری در دست نیست. حتی بعضی شک دارند که با محصلان دیگر بازگشته باشد. البته در این دوره کارآموزانی هم به روسیه اعزام شدند. در این میان حاجی عباس گلساز معروفتر است .وی با یک زن فرانسوی ازدواج کرد. این زن مسلمان شد و بعدها جزء درباریان درآمد و مترجم مخصوص اندرونی ناصرالدین شاه شد. از شخص دیگری در این گروه بهنام میرزا جعفر تبریزی میتوان نام برد که برای آموختن فن چاپ به مسکو رفت و در مراجعت به ایران یک دستگاه چاپ به همراه آورد. در زمان محمدشاه نیز یک گروه پنج نفره از محصلان به فرانسه اعزام شدند. در فرمان محمدشاه علاوهبر ذکر اسامی افراد منتخب و رشتهای که قرار است تعلیم ببینند، آمده است: «انشاءالله تعالی دیگر در پی کار رفتن، درسخواندن، در پاریس به کارهای بیهوده و تماشانرفتن، لامذهبنشدن، که لعنت خدا بلامذهب. انشاءالله به کارهای ما برخورند آراسته برگردند.»(8) این لحن کلام محمدشاه دلالت بر فضای فکری منفی دارد که قبلاً علیه اصلاحات عباس میرزا شکل گرفته بود و در نگاه مخالفان نوعی «تشبه به کفار» را تداعی میکرد. البته انقلاب 1848 فرانسویان و مرگ محمدشاه باعث شد که این عده پس از سهسال (1845 تا 1848) مراجعت کنند. بعدها از این عده عمدتاً در کار مترجمی استفاده میشد، دونفرشان مترجمان دارالفنون و وردست استادان توپخانه و معدنشناسی. یکی دیگر ازاین محصلان (میرزا یحیی) به وزارت امورخارجه و سایر مقامات دولتی رسید.در دوران صدارت امیرکبیر نیز کسانی به روسیه و عثمانیه فرستاده شدند. این عده برای کارآموزی بلورسازی، چدنریزی، تصفیه شکر و تهیه قند، شماعی، چرخسازی، تهیه ابریشم به سبک جدید عازم شدند.
اولین چاپخانه در ایران به دوران صفویه برمیگردد، آن هم توسط مسیحیان برای چاپ متون مذهبی (1660میلادی). اما اولین چاپخانه که بهوسیلهی آقا زینالعابدین تبریزی تحت حمایت عباس میرزا بهکار افتاد (1233ق) با انتشار «فتحنامه» که مجموعهای از فتاوای مجتهدین برای جنگ با روسیه بود، آغاز بهکار کرد.(9) آخرین متنی که منتشر کرد «رساله آبلهکوبی» بود (1245ق). تا اینکه میرزا صالح شیرازی پس از بازگشت از سفر تحصیلی انگلیس یک دستگاه ماشین چاپ سربی به همراه آورد. البته او طرز کار این دستگاه را نیز فراگرفته بود. همین شخص بعدها در دوره سفارت پترزبورگ چند دستگاه دیگر، خریداری و به تهران فرستاد.
ج ـ مسافران و سیاحان ایرانی
«سفرهای خارجی عدهای از دیپلماتها، تجار و مهاجران ایرانی به بعضی از کشورهای اروپایی وکشورهایی چون هند و عثمانی که تحتتأثیر تحولات فکری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب قرار داشتند، زمینهی مهمی برای نخستین آگاهیهای جدید دربارهی غرب و نوآوریها و پیشرفتهای نوین غرب در زمینههای مختلف را فراهم آورد.»(10) از نخستین اندیشهگران که نخبگان ایرانی را با وضعیتی که در غرب میگذرد آشنا کرد میتوان از عبداللطیف شوشتری (متولد1172/1758 میلادی) نام برد.(10) کتاب «تحفهالعالم» (1216/1801 میلادی) به موضوعات مختلفی پرداخت: پیشرفتهای علمی، پزشکی، صنایع، امور نظامی، اصلاحات مرتبط با ساختارهای اجتماعی، امور دادگستری، وضعیت تقسیم و تفکیک قوا در حکومت، برابری در مقابل قانون، پارلمان، اصول مرتبط با دموکراسی غربی، حدود اختیارات پادشاه و اصلاحات مذهبی. وی در بخشهایی از کتاب خود به مسئله موازنهی قوا بین دولتها با یکدیگر میپردازد: «عهود و مواثیق با هم دارند که کسی از حد خویش تجاوز نکند و به مملکت دیگری دستانداز نشود و با هم به رفق و مدارا سلوک کنند.»(12) در نوشتهی شوشتری از ارزش قطبنما در سفرهای بری و بحری و تئوری کپرنیک در ستارهشناسی و از «دوربین آسمان سیر» و نظرات «نیوتن» و از تحقیقات آنها در زمینه جغرافیا و کشتیسازی و... مطالبی به چشم میخورد.(13) در «حیرتنامه» که توسط میرزا ابوالحسن شیرازی معروف به «ایلچی» حاصل مشاهدات وی در سال (1224/1809) تألیف شد، علاوهبر بعضی مطالب برشمرده شده قبلی، وی به نظام مالیاتی در غرب، نقش مردم در اداره حکومت و جامعه و کشاورزی نوین اشاره میکند، از نظام بانکی سخن میگوید، همچنین مطالبی در مورد ارائهی خدمات رفاهی به شهروندان از قبیل یتیمخانه و آموزش کودکان بیسرپرست مینویسد . دربارهی انتشار مطبوعات (روزنامه) و فروش آنها و اهمیتشان، نکاتی را متذکر میشود. گاهی نیز به تشویق ایرانیان میپردازد تا از پیشرفتهای علمی غرب درس بگیرند. از پژوهشگران دیگر در این زمینه میتوان از سلطانالواعظین (سفرنامه وسیاحتنامه ... سال 1231/1816) نام برد. وی در این کتاب از اختراعات علمی، اهمیت دستاوردهای دانشمندانی همچون نیوتن و کپرنیک، دستگاههای هواشناسی جدید، پیشرفتهای مرتبط با جراحی، نظافت شهری و امکانات تفریحی، کشف امریکا، نظام پارلمانی، نهاد دادگستری و نحوه رسیدگی قضایی، سخن میراند. سلطانالواعظین با اشاره به آزادی مطبوعات در انگلستان، تصریح کرد که در غرب، نویسنده حق دارد: «اگر امر قبیحی از یکی از بزرگان حتی فرمانفرما و یا پادشاه شنود و یا بیند، نویسد و احتیاط نکند.»(14) یکی دیگر از کسانیکه در زمینهی سفرنامهنویسی قابل ذکر است، صاحب «مراتالاحوال جهاننما» آقا احمد کرمانشاهی است. وی نیز تحصیلاتش را در حوزههای علوم دینی کامل کرده و از میرزای قمی و شیخجعفر کاشفالغطا اجازه اجتهاد دریافت کرده بود و سپس به سیر آفاقی پرداخت (1219/1804).در پژوهش نامهی او اشاراتی وجود دارد به «بیمه» و چگونگی آن، لاتاری و قماربازی در شهرهای اروپایی، نحوه حکومت در غرب و پارلمان. «یکی از نوآوریها که در هندوستان چهره بسته و از حوزۀ دید آقا احمد دور نمانده بود بنیادگذاری آموزشگاههای نو و آموزش دانشها و حرفههای نو و حتی رایگان برای فقرا در آنها بوده است.»(15) سفرنامه حاج سیاح نیز قابل تأمل است. این سفرنامه متعلق به نیم قرن از دورهای است که در بالا به آن پرداختیم، وی با نگاهی دقیقتر به توصیف «خیابانها و معابر، هتلها، راهآهن، وسایل نقلیه، مریضخانه، باغوحش، حمام، کارخانه، پرورشگاه، تیاتر و موزه و مدارس گوناگون(16) میپردازد. در سفرنامهی او، دو نکته جالب توجه به چشم میخورد: کتابخانهی لندن و دانشگاه. مینویسد: «فهرست کتابها را خواستم معلوم شد دو کرور کتب مختلفه آنجا فراهم نمودهاند و هر که از اهل بلد بخواهد میرود هر کتاب که میخواهد میآورند مطالعه میکند. تالار بسیار بزرگی آنجا بود، مردمانش تمام سکوت محض بودند.»(17) و در مورد دانشگاه مینویسد: «دارالفنون بزرگش موسوم است به اونیورسیته که متعلمین مشغول به تحصیلند. السنۀ مختلفه و علوم غریبه و مدرسه طبیه و تشریح خانۀ بسیار خوب و مدارس مختلفه برای جملۀ علوم از علمیه و حربیه و...»(18)
در پایان این بخش از نوشتار به یادآوری چند نکته با اهمیت میپردازیم. نکتهی اول این است که این سفرنامهها مفاهیم جدیدی را به مدار فکری نخبگان ایرانی وارد کرد. مفاهیمی مانند «ملت، جمهور ملت، جمهور خلق، کلام خلق، مشورت عام، مشورت عموم، دارالشورا، پارلمان، قانون، آزادی»(19) و خدمات اجتماعی و شهری، تقسیم قوا و محدودیت قدرت حاکمان، آموزش نوین، پیشرفت و توسعه اقتصادی و فرهنگی، رواج مطبوعات و اطلاعرسانی و... که بعدها گفتمان سیاسی و اجتماعی ایرانیان از آنها خالی نبود. نکته دوم بیانگر این است که توصیف وضعیت آن کشورها در بطن خود نوعی انتظار و تمایل را به تغییر و دگرگونی جامعه، تداعی میکرد. خواه ناخواه ذهنیتی را شکل میداد که در کار مقایسه ایران با سایر کشورها، به علل و عوامل داخلی و خارجی عقبماندگیها رهنمون میشد. و به این وسیله نیرویی را برای حرکت اصلاحطلبانه جامعه متراکم میکرد. به خاطر همین بود که میرزا آقاخان نوری اجازه انتشار کتاب سفیر ایران در روسیه را نداد برای اینکه برای مردم فرق اوضاع اروپا با اوضاع ایران درست معلوم نشود. به همان استدلال، از نشر «مخزنالوقایع» نوشتهی میرزا حسین سرابی (در شرح سفارت فرخخان امینالدوله به اروپا) مانع آمد و دستور داد: «البته نخواهیدگذاشت... این کتاب را باسمه[چاپ] نماید که به همهجا منتشر شود و برای مردم درست آگاهی از اوضاع اروپا حاصل شود که مصلحت نیست.»(20).
نکته سوم مرتبط است با این مسئله که نمیتوانیم همه این سفرنامهها را با یک سنگ محک جادویی بیازماییم و به اتخاذ یک نظریهی افراطی، مطالبشان را تماماً تصدیق و یا تماماً محصول یک ذهن شیطانی که ساخته و پرداختهی لژهای فراماسونی است، بینگاریم.
نکته چهارم این است که در تعدادی از این پژوهشها و سیاحتنامهها هم به جنبه تمدنی غرب توجه شده و هم به سیاستهای استعماری دولتهای قدرتمند اروپایی. اینطور نبوده که این جنبه در توصیف مشاهداتشان مغفول بماند. فیالمثل: «آنچه در واپسین سالهای سدۀ 18 در امریکا و اروپای باختری میگذشت و میتوانست در چارچوب سیاست و سودا گری کمپانی هند شرقی انگلیس در سرزمین هند و در حوزۀ فرمانروایی انگلیسیان بازتاب یابد، عبداللطیف با اندیشهای کنجکاوانه و با بهرهجویی از پیوند گستردۀ خود با بلندپایگان سیاسی و اجتماعی هند دریافت و در تحفهالعالم منعکس ساخت ...وی به شیوهای آشکار و با زبانی ساده هم از پیشرفتهای علمی و فنی سخن به میان آورده و هم از شیوۀ فزونخواهی انگلیس.»(21)
دـ کتابها و جراید
ذکر این نکته خالی از فایده نیست که منظور ما کتبی است که به انحای مختلف، دستاوردهای تمدنی غرب را به ایرانیان شناسانیدهاند. برای اطلاع از وضعیت تراجم(ترجمه) و دواوین(دیوان) و کتب تاریخی و فلسفی و اخلاقی این دوره که فارغ از همه تحولات جهانی استنساخ و انتشار یافتهاند میتوان به پژوهشهایی که به این زمینه اختصاص دارد مراجعه کرد (مثلاً: از صبا تا نیما جلد اول، صفحات 46 به بعد). با شروع اصلاحات در دورهی عباس میرزا توجه و سپس ترجمهی بعضی کتب مرتبط با امور قشون و آییننامههای مانور نظامی و موضوعاتی که به شرح جنگهای اروپاییان و زندگی پادشاهان میپرداخت، رونق گرفت: «تاریخ محاربات فرانسه با پادشاهان قرال نمچه و روس» که با نام «حوادث نامه» بهوسیله محمد رضی تبریزی از ترکی ترجمه شد. (1222ق) کتاب دکتر کرمیک با عنوان «تعلیمنامه آبلهزدن» در همین سالها منتشر شد(1245ق). ترجمه کتابی از ولتر با نام «تاریخ پطرکبیر و شارل دوازدهم» و کتاب دیگری باعنوان «تاریخ اسکندر» در زمان محمد شاه انجام پذیرفت.(1263ق) در این کتاب نقشهای از اروپا نیز وجود دارد. میرزا رضا مهندس باشی از محصلان اعزامی دور دوم، «تاریخ پطرکبیر» را از انگلیسی ترجمه کرد. «تاریخ تنزل و خرابی دولت روم» (1247ق)، کتابی بهنام «چین» (1262ق) (این کتاب چاپ نشد) و کتاب «تاریخ ناپلئون» به دستور ناصرالدین شاه ترجمه شد (1266ق). در دوره صدارت امیرکبیر کتابی در جغرافیا ترجمه شد. اما عصر ناصری، عصر آشناییهای بیشتر با رویه تمدنی غرب نیز بود. با عزل آقاخان نوری موج نوخواهی در دستگاه حکومتی شتاب گرفت. در این دوره چند کتاب مهم ترجمه شد که از لون دیگری بودند. ترجمهای از «گفتار در روش دکارت» باعنوان حکمت ناصری یا «کتاب دیاکرت» (1279ق) به پبشنهاد «کنت دو گوبینو»، وزیر مختار فرانسه در ایران و توسط فردی بهنام «ملا لالهزار» با کمک «امیل برنیه» از اعضای سفارت به انجام رسید.گفتهاند که چاپ دیگری از این کتاب، 9 سال قبل از این تاریخ انجام شده، اما نسخههای آن را سوزانده بودند. در مقدمهی کتاب آمده است: «در گذشته همیشه ایران منبع علوم و منبت حکمای متـالهین بوده، اما بعد تنزل یافته است. اکنون که توجه خسروانی «به وضع و تأسیس قواعد سیاست بلاد و اجرای تعمیر و ترمیم علوم و صنایع و حرف و اربابانش و استقامت معارف و فنون و ارتقای تنظیمات و دادرسی عباد» معطوف گشته حکمت که «اصل و مبدأ جمیع» آن علوم است، ...ترقی خواهد یافت.»(22) کنت دو گوبینو در کتاب خود مینویسد: فیلسوفان ایرانی که با من آشنا هستند بیشتر مایلند که معرفت کاملی به احوال اسپینوزا و هگل پیدا کنند.»(23) البته وی دقیقاً این فیلسوفان ایرانی را معرفی نمیکند، اما در جای دیگری از کتاب خود، به روحانیون دانشمند یهودی اشاره میکند که پرسشهایی از فلسفهی اسپینوزا و مسلک فلسفی کانت داشتهاند.(24) با آنکه اطلاعاتی از ملاصدرای شیرازی و شاگردان مکتبش، ارائه میکند و یک به یک اسامی بزرگان فلسفهی دوره ناصری را برمیشمارد و شمهای از زندگی آنها را واگویی میکند، اما ظاهراً شرایطی برای نوعی گفتوگو (بین دو نحلهی فلسفی) پیش نمیآید. حتی بعدها (1314 ق) که بدیعالملک میرزا یکی از شاهزادگان قاجار که «مدتی را هم نزد ملاعلیاکبر اردکانی فلسفه اسلامی خوانده و تقریر استاد خود در ترجمۀ مشاعر صدرالدین شیرازی را تحریر کرده»(25)، کتابی را پرداخته میکند (بدایعالحکم) و در آن (گویا برای اولینبار) سؤالاتی رادربارهی فلسفه غرب، بخصوص فلسفهی دکارت و لایبنیتس و کانت و بعضی دیگر، از «آقا علی مدرس زنوزی» میپرسد، باز هم این شرایط مهیا نیست. فیلسوف ما به صرافت ویژهای نمیافتد و با بیاعتنایی از مطالبی که به فلسفۀ غربی راجع میشود، میگذرد.(26) آیا صحیح است که این فیلسوف مسلمان نمیتوانسته است تصور فلسفهای را بکند که اصولی غیر از فلسفه اسلامی داشته باشد؟(27) [همچون فیلسوف برجستهی دیگر (ملاهادی سبزواری) که عملکرد دوربین عکاسی را با حیرت مشاهده میکند و از اینکه عرضیات منتقل شدهاند و مخالف فهم فلسفی سنتی است، در پذیرش آن دچار تردید میگردد.] دو کتاب دیگر شایسته معرفیاند: کتاب «فلک السعاده» که تألیف «علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه» وزیر علوم عهد ناصری است. وی در این رساله اشاراتی به اکتشافات نیوتن میکند و به طریقی مسئله اختیار انسان را مطرح و سپس به انتقاد از طالعبینی و پیشبینی سرنوشت از روی حرکات سیارات میپردازد. جاذبه عمومی و جزر و مدّ دریاها را با توجه به حرکات ماه تشریح میکند.(28) کتاب قابل توجه دیگر «جانورنامه» است. .در آن زمان از انتشار کتاب معروف «داروین» بهنام «اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی» (1859 میلادی و 1276 ق) 11 سال میگذشته که یکی از معلمان دارالفنون بهنام «میرزا تقیخان انصاری کاشانی»، کتاب «جانورنامه» را تألیف میکند. او البته موضوع پژوهش را جنبندگان زهرناک ایران قرار داده بود، اما به حد وسع علمی خود نظریهی داروین و کتاب او را توضیح میدهد. او مینویسد: «نیرنگ هستی» همین است که حیات از «خرده» یا «ملکول» شروع شده و «قوه زندگی» آن را به «پیکرهای زنده» بالا برده است. این سیر طبیعت «در تبدل انواع» یا دگرگونی «گونهها» میباشد.(29) این کتاب به زبان سادهتر شرح و گزارشی است از کتاب داروین.
ترجمه رمان که از خصیصههای دوره جدید اروپا محسوب میشود، نیز جریان پیدا میکند: «داستانهای سه تفنگدار، کنت دو مونت کریستو، ملکه مارگو، لویی 14 و 15 از آثار آلکساندر دومای پدر، و بعد تلماک اثر فنلن، روبنسن کروزو اثر دفو، ژیلبلاس اثر لساژ، کلبه هندی اثر برناردن دوسن پیر، مانن لسکو اثر پروو، مسافرت گولیور اثر سویفت، سرگذشت حاجیبابا اصفهانی اثر جیمز موریه و بالاخره حتی رمانهای علمی ژول ورن و امثال اینها را به قالب فارسی درآوردند.»(30)
آغاز انتشار روزنامه (به معنای امروزی آن) در ایران به اواخر زمامداری فتحعلیشاه قاجار (1253ق) میرسد. مؤسس آن میرزا صالح شیرازی است (از محصلان اعزامی به اروپا در دور دوم اعزام محصل)(31) این روزنامه (که نام خاصی نداشت) هر ماه یکبار با چاپ سنگی منتشر و اخباری را در مورد وقایع ایران و جهان به اطلاع میرسانده است. دو شماره منحصر به فرد آن در کتابخانهی موزه ی بریتانیا محفوظ است. در آنها به تاجگذاری «ملکه ویکتوریا» اشاره شده است.(32) از سال سوم سلطنت ناصرالدین شاه روزنامهی «وقایع اتفاقیه» به دستور امیرکبیر و تحت نظر خود او دوباره منتشر میشود. هفتهای یکبار. «علاوه بر اخبار ایران و خارجه و آگهیها و نرخ امتعه و اجناس، مقالات سودمند علمی مانند شرح مشورتخانههای ممالک اروپا، اوضاع سیاسی اروپا ، اوضاع اجتماعی هندوستان، احداث راهآهن، تحقیقات در علم هیئت و پیبردن به کمربند ستارهی زحل، علل معرفهالارضی زلزله، اکتشافات قطبی و..»(33) طی مدت انتشار، به رویت خوانندگانش میرسانده است. در دورهی صدارت «میرزا حسینخان سپهسالار» آشنایی با رویهی تمدنی غرب، با شتاب روز افزونی ادامه مییابد. وی که خود در گزارشهایش از عثمانیه، دولتمردان را در جریان حرکت سرسامآور کشورهای غربی از نظر توسعه اقتصادی و سیاسی و نحوه اداره جامعه، میگذارد، بعدها در شکلدهی به نهادهای مدرن در ایران، نقش بهسزایی ایفا میکند. روزنامههایی در دوره او به ظهور میرسند. حتی در (1292 ق) دو روزنامه به زبان فرانسه (وطن و صدای ایران) منتشر میشود. «وطن» در همان شماره اول به خاطر سرمقالهاش که درباره آزادی و برابری بود ازسوی شاه، توقیف شد.آنچه جالب توجه مینماید انتشار روزنامه در شهرهای دیگر غیر از پایتخت است. (برای نمونه روزنامه ملتی در تبریز 1275 ق، فارس1289 ق، فرهنگ در اصفهان 1296 ق). بعدها روزنامههای حبلالمتین، ثریا و اختر، تأثیر زیادی در افکار نخبگان ایجاد کردند. مانند تأثیر مطالب این روزنامهها بر «میرزا حسن رشدیه» از بنیانگذاران آموزش نوین در ایران، که در شرح زندگینامهاش بهنام «سوانح عمر» منعکس شده است.(34)
سیاحان خارجی در شناساندن ابعاد فرهنگی و اجتماعی ناشناخته سرزمین ایران، مؤثر بودند. آنان به نخبگان ایرانی روش مطالعه و ثبت دقیق وقایع را و روشهای تحلیل حوادث تاریخی را آموختند. این سبک در ساختار پژوهشی سفرنامههای ایرانی نمودار است. اعزام محصل و کارآموز به اروپا و روسیه، نقش مهمی را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران به همراه داشت، هرچند زمامداران هر دو طرف به اهمیت این مسئله از نگاه خود و منافع مترتب بر آن توجه کردند. اما در پژوهشهای علاقهمندان به موضوع، زوایای تاریک این اقدام نیز مورد بحث و کنجکاوی قرار گرفته است.
منابع:
1ـ نصری، عبدالله، رویارویی با تجدد، نشر علم، تهران، 1386، جلد اول، ص 18.
2ـ گاردان، کنت آلفرد دو، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمه اقبال آشتیانی، عباس، گزارش فرهنگ و تاریخ ایران،تهران 1362، ص134.
3ـ ر.ک به: امانت، عباس، قبلۀ عالم، ترجمه کامشاد، حسن، نشر کارنامه، تهران، 1385، ص 25.
4ـ محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات انجمن دانشجویان دانشگاه تهران، 1354، جلد اول، ص 125.
5ـ همان، ص 146.
6ـ همان.
7ـ همان.
8ـ همان، ص 189.
9ـ روزنامه کاوه، تهران، انتشارات اساطیر، 1384، ص 529.
10ـ جدانی، لطفالله، روشنفکران در عصر مشروطیت، تهران، نشر اختران، 1387، ص 11.
11ـ حائری، عبدالهادی،نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1367،ص 273.
12ـ همان، ص 277.
13ـ همان، ص 278.
14ـ روشنفکران ایران در عصر مشروطیت، ص13.
15ـ نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، همان، ص 302.
16ـ رویارویی با تجدد، جلد اول، ص 75.
17ـ همان، ص 76.
18ـ همان.
19ـ همان، ص 48.
20ـ آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون، تهران، انتشارات خوارزمی، 1385، ص 16.
21ـ نخستین رویاروییهای...، همان، ص 274.
22ـ اندیشه ترقی و...، همان، ص 18.
23ـ کنت دو گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمه م.ف، ؟، (این علامت سوال از خود متن است. از آقای نیکنژاد پرسیده شود) ص 117.
24ـ همان، ص 53.
25ـ داوری، رضا، شمهای از تاریخ غربزدگی ما، تهران، انتشارات سروش، 1363، ص 43.
26ـ همان، ص 44.
27ـ همان.
28ـ اندیشه ترقی ...، ص 23ـ22.
29ـ همان، ص 25.
30ـ آرینپور، یحیی، از صبا تا نیما، تهران، انتشارات زوار، 1375، جلد اول، ص260.
31ـ روزنامه کاوه، ص 310.
32ـ از صبا تا نیما، جلد اول، ص 237.
33ـ همان.
34ـ رشدیه، شمسالدین، سوانح عمر، تهران، نشر تاریخ ایران، 1362، ص 19.
فرهنگیان نیوز
برگرفته از کتاب "آموزش و توسعه" ص 192 و 194
دوره ی متوسطه به مثابه دوره ی میانی تحصیل در نظام آموزشی،دارای پیچیدگی خاصی است که ناشی از جایگاه سیستمی آن است. از لحاظ ساختار سازمانی،دوره های آموزش ابتدایی و عالی،کم تر دچار مشکل بوده و به خوبی فلسفه ی وجودی آن ها از نظر اقتصادی،برای اقتصاددانان،سیاست مداران،مدیران و برنامه ریزیان توسعه،قابل توجیه و تبیین است. پرسش مرسوم این است که چرا یک دوره ی تحصیلی،باید ایجاد و توسعه یابد. فلسفه ی وجودی آموزش ابتدایی بر این مبنا استوار است که شرایط نخستینی و مهارت های اساسی ای را فراهم می سازد که از طریق آن،فرد می تواند امور جاری خود را به راحتی در محیط اجتماعی و شغلی انجام دهد. متقابلا آموزش عالی نیز مهارت ها و توانمندی هایی را در فرد ایجاد می کند که او را به "فردی کارشناس" مبدل می سازد. در حالی که در این میان مشخص نیست که افراد با حضور در دوره ی متوسطه به چه شایستگی های فردی و حرفه ای دسترسی پیدا می کنند. فواید مترتب بر آموزش متوسطه چیست و چگونه می توان از منظر "اقتصاد آموزش" ضرورت وجود آن را ثابت کرد...
مقایسه ی تاریخی اروپا و ایالات متحده ی آمریکا با کشورهای در حال توسعه،دشوار است زیرا در اوایل قرن 19 میزان سواد بزرگسالان بسیاری از نواحی اروپا،به طور معمول از 50 تا 60 درصد فراتر نرفت در حالی که بسیاری از کشورهای در حال توسعه دائمآ تلاش کردند که،پیش از آن که آموزش ابتدایی همگانی را تحقق بخشند،مدارس متوسطه را توسعه دهند. این توسعه در مراحل آغازین خود،مانند ابزاری برای آموزش کارمندان دولتی و نیروی مدیریتی جهت امور تجاری و صنعتی به کار بسته می شد. ولی با گذشت زمان و افزایش سطح سواد و گسترش مراکز آموزش عالی،دشواری هایی پدیدار شد. در اکثر کشورهای در حال توسعه،آموزش متوسطه همچون دروازه ای برای ورود به دنیای کار تلقی گردید،در حالی که توانایی دولت ها برای انطباق بین بازار کار و آموزش متوسطه روز به روز محدود تر شد. امروزه نیاز اولیه دستگاه بوروکراسی(دیوان سالاری) به نیروی دانش آموخته ی آموزش متوسطه اشباع شده است. در عین حال،یافته های پژوهشی سازمان های بین المللی،مانند بانک جهانی،نشان می دهند که بهتر است آموزش مهارت های تخصصی به کارفرمایان(استخدام کنندگان) واگذار شود و آموزش متوسطه قادر نیست که توانمندی مورد نیاز بنگاه های اقتصادی و سازمان های اداری را در افراد ایجاد کند. با عنایت به دلایل فوق،ایده ی آماده سازی نسل جوان برای ورود به دنیای کار از طریق آموزش های دوره ی متوسطه روز به روز اعتبار خود را از دست داده و این دوره ی آموزشی به منزله ی یک دوره ی عمومی ِ تکمیل کننده ی آموزش عمومی،بیش از پیش مورد استقبال و پذیرش همگان قرار می گیرد.
(توضیح از مهدی بهلولی : عنوان این نوشته،از من است.)
گزارشی از نگین باقری
روزنامه آرمان،20 شهریور 92
نظام 6.3.3 که اجرا شد، دومینوی تغییر کتابهای درسی هم به راه افتاد. پارسال «ریاضی»، «کار و فناوری» و «تفکر و پژوهش» برای کلاس ششمیها، امسال هم «کار و فناوری»، «تفکر و سبک زندگی» (کتاب مشترک دختران و پسران) و «تفکر و سبک زندگی»(مخصوص دختران)، «زبان انگلیسی»، «عربی» و «علوم اجتماعی» برای کلاس هفتمیها. سال پیش هنوز سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش تصویب نشده بود که کتابهای جدید روانه لوازمالتحریریها شد. کتابهایی که در یک دوره فشرده آموزش ضمن خدمت به معلمان سعی کرد آنها را برای قرار گرفتن در این گسست آماده کند اما معلمانی هنوز نتوانستند در این مسیر موفق عمل کنند. این را خود معلمان میگویند. هر کدام هم دلیل خود را برای عدم موفقیت دارند. حالا هم دوباره هیات تالیف کتب و آموزش و پرورش، به سراغ اعمال تغییرات جدیدی در کتب مقاطع دیگر و برگزاری کلاسهای ضمن خدمت رفته است. مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان است که چندین ماه روی کتب جدید مقطع ششم تحقیق و پژوهش داشته است. او میگوید: به نظر میرسد اعمال هر ساله تغییرات بر کتابهای مدارس بر کیفیت تدریس و یادگیری تاثیری نگذاشته است.بهلولی به ارائه انتقادات خود درباره کتابهای مقطع ششم دبستان میپردازد. «کتاب ریاضی کتابی نسبتا تخصصی است و آموزگاری که رشته تحصیلیاش ریاضی نبوده قادر به تدریس آن نیست چرا که 70 درصد از این کتاب به دوره راهنمایی مربوط میشود. لذا آموزگاران پایه ششم با مشقاتی روبهرو شدند و کیفیت برخی از کلاسها به همین دلیل زیر سوال رفت.»
زیان تغییر کتابها به مدارس دولتی وارد شد
به گفته بهلولی در تابستان سال گذشته یک دوره یک ماهه فشرده برای آشنایی معلمها با این کتابها گذاشته شد. دو روز آموزش ضمن خدمت به معلمان برای درس ریاضی طول کشید که نهایتا تسلط لازم را به معلمان نداد طوری که برخی از مدارس ابتدایی مجبور شدند برای هر درس یک معلم در دبستان بگذارند اما مدارس دولتی به علت کمبود بودجه این امکان را نداشتند لذا دانشآموزان دولتی به همین خاطر زیان دیدند.
کتابها نو میشوند، معلمان قدیمی میمانند
کتاب «تفکر و پِژوهش» کتاب دیگری بود که میخواست فلسفه ورزی را به دانشآموز یاد دهد. به گفته کارشناسان این کتاب نمونه مشابهی از کتاب لیزا اثر متیو لیپمن بود که در واقع میخواست ذهن دانشآموزانی که تا به حال تنها به سوالهای موجود پاسخ میدادند، باز کند، از موضوعات مختلف برایشان طرح موضوع کند و آنها را به تفکر وادارد. اما معلمان این مقطع به آرمان میگویند که «عملا بخاطر ضعف محتویات و آموزش ندیدن معلمان بیشتر جنبههای کتاب رعایت نشد.» بهلولی توضیح میدهد: «کتاب میخواست تا سوالهای دانشآموز را بیپاسخ بگذارد. برای مثال لیزا درمورد کشتن و خوردن حیوانات سوالی میپرسد و کتاب به این سوالات سریع پاسخ نمیدهد بلکه بر این پایه پیش میرود که دانشآموز بر پرسشگری تکیه کند. اما کتاب «تفکر و پژوهش»ی که در ایران تدریس میشود، تنها به دنبال القای اندیشه موجود به دانشآموز است حتی خیلی از معلمها زنگ این کلاس را با تدریس ریاضی پر کردند. الان این درس در سال هفتم هم ادامه مییابد و برای آنها مشکلزا خواهد بود.»درس «کار و فناوری» هم کتابی بود که تدریس و یادگیری آن به کامپیوتر نیاز داشت. این کتاب عموما تلاش میکند تا شیوه استفاده و کاربرد رایانه را به دانشآموز یاد دهد. بهلولی در نقد این کتاب هم میگوید: «دبستانهایی که تا همین چند ساله پیش 5 کلاسه بودند یک بار مجبور شدند پایه ششم را در مدرسه تاسیس کنند و عموما دیگر فضایی برای ایجاد سایت در مدرسه نداشتند. لذا این کتاب، کلاس دیگری را به کلاسهای تئوریک اضافه کرد. خیلی از دبیرستانها فقط یک کامپیوتر برای امور دفتری دارند لذا این طرح اصلا پایش شده نبود. آقای فانی هم از این کتابها انتقاد دارد.» بهلولی تاکید دارد کسی که این میان آسیب دیده است خانواده، دانشآموز و معلم دولتی بوده است. «سال گذشته مدارس دولتی خیلی بیشتر ضرر دیدند. در مدارس غیرانتفاعی برای کتب جدید معلم دوم یا سوم به استخدام درآوردند.» همه مدارس دولتی هم از این لحاظ آسیب دیده نیستند. هر مدرسهای که در سال گذشته توانست برای درس ریاضی دو معلم را به کار بگیرد، برای درس کار و فناوری کارگاه و کامپیوتر طراحی کند، دانشآموزان را با توانایی بیشتر به مقطع بالاتر فرستاد. لیلا محمد زمانی مدرس یک مدرسه در بروجرد است. مدرسهای که به قول خودش امکانات لازم را برای کتابهای طراحی شده داشته است. اما با این حال میگوید: «آموزشهایی که به ما معلمان دادند اصلا کافی نبود. دو روز را برای یک کتاب 160صفحهای ریاضی گذاشته بودند که بههیچوجه کافی نبود. محتوای کتاب ریاضی با یکدیگر تناسب ندارند. تمرینهای کتاب با هم متناسب نیستند. برای تدریس آن از دخترم که دانشآموز مقطع دبیرستان است باید کمک میگرفتم. برای درس کار و فناوری هم روستاهایی بودند که به علت نداشتن کامپیوتر اصلا کتاب کار و پژوهش را تدریس نکردند.» زهرا خماریان معلم پایه اول و دوم دبستان و مدرس ضمن خدمت آموزش و پرورش به معلمان برای کتاب تفکر و پژوهش است. او اعتقاد دارد: «فرایند آموزش این کتاب خیلی زمان بر است. سیدی و کتاب به بسیاری از معلمان نرسید. خانوادهها نیز آمادگی تغییر را پیدا نکردند که بهشان توجهی نشد.»سعید کفایتی، مدرس ضمن خدمت ریاضی ششم ابتدایی در کلاسهای فشرده ضمن خدمتی است که سال گذشته برای رسانهها تشکیل شد. او میگوید: محتوای کتاب ریاضی با هم تناسب ندارد. یعنی از ساده به مشکل حرکت نکرده است و نشان داده که این کتاب روانشناسی کودک را مدنظر نداشته است.در حالی که فانی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش همواره بر کمبود نیروی انسانی سخن گفته است یکی از اهداف ایجاد پایه ششم این بود که تعداد معلمان در پایه ششم افزایش بیابد. اما آموزش و پرورش قدرت اضافه کردن این نیرو را نداشت چراکه بیشتر مدارس کشور برای هر کلاس یک معلم دارند. کفایتی در این باره میگوید: برخی از مدارس برای درس ریاضی معلم دیگری را استخدام کردند اما در مدارس دیگر معلم در تفکر سنتی از وقت کلاس مطالعات اجتماعی میزد تا همچون قدیم به تدریس پشت سر هم ریاضی بپردازد.او اضافه میکند: در تنظیم کتابهای درسی، آموزشوپرورش تنها کتابهای جدیدی را عرضه بازار کرد و فرصت برای آسیبشناسی آنها نگذاشت لذا باعث شد که آموختههای قبلی دانشآموز لزوما با کتابهای جدید همراه نباشند. یا در کتاب تفکر و پژوهش به به بچهها چگونگی تفکر کردن را یاد ندادند.«ما شدهایم موش آزمایشگاهی». همهنسلها درباره تجربه دوران مدرسه خود این را میگویند. چرا که هر سال همواره مقطعی دست خوش تغییرات محتوای کتابها قرار گرفته است. هر سال کتابی اضافه شده، حذف شده و تغییر کرده است. به نظر میرسد هیات تالیف کتب درسی این رویه آزمایش و خطا را تا جایی پیش ببرند که دیگر یافتههای آموزشی نسلهای والدین و کودکان از کتابهای درسی با یکدیگر هیچ تناسبی نداشته باشد.
بیداری اسلامی به جای تاریخ
بیداری اسلامی ضمیمهای است که امسال به کتاب تاریخ سوم دبیرستان ( به استثنای رشتههای ادبیات و علوم انسانی - علوم و معارف اسلامی) اضافه شده است. علیاکبر ولایتی مولف این کتاب است. جلد کتاب و نام آن به کلی تغییر کرده و درسهای 26 تا 28 به موضوعات «پیشینه بیداری اسلامی در جهان»، «بیداری اسلامی در ایران» و «امواج نوین بیداری اسلامی در جهان اسلام» پرداخته است. این 44 صفحه جلد اصلی کتاب را هم به همین ترتیب تغییر داده است. محتوای کتب درسی تاریخ، جغرافیا و تعلیمات اجتماعی در پایه سوم ابتدایی در درس «مطالعات اجتماعی» نیز خلاصه شده است. کتاب «کار و فناوری» امسال نیز غیر از کلاس ششم به مقطع اول دبیرستان هم راه یافته است. قرآن و هدیههای آسمانی نیز در مقطع دبستان به «قرآن، هدیه آسمانی» تغییر نام داده است. «ادبیات فارسی»، «علوم»، « کتاب کار انگلیسی»، «کتاب فرهنگ و هنر»، «تفکر و سبک زندگی»، «تربیتبدنی» هم از دیگر کتابهای جدید اول متوسطه یا همان کلاس هفتم هستند.
چند روز پیش،دوست و همکار گرامی مان محمد تقی سبزواری،بر تارنگار خویش،برگردان متن کوتاهی را گذاشت از EI،که بر تارنمای این فدراسیون اتحادیه های آموزگاران جهان می باشد. ضمن سپاسگزاری از ایشان بابت زحمتی که کشیدند،باید بگویم که به نظرم ترجمه ی منتشر شده، دقیق و گویا نیست. در زیر متن انگلیسی،برگردان سبزواری و برگردانی از من را می توانید بخوانید و بسنجید :
About Education International
Education International represents organisations of teachers and other education employees across the globe.
It is the world’s largest federation of unions, representing thirty million education employees in about four hundred organisations in one hundred and seventy countries and territories, across the globe. Education International unites all teachers and education employees.
Education International promotes the principle that quality education, funded publicly, should be available to every student in every country .
Education International promotes and represents the interests of teachers and other education employees on the international level.
Education International assists the development of independent democratic organisations to represent teachers and other education employees and builds solidarity and cooperation between them.
Education International advocates for equity in society. It combats racism and xenophobia. It challenges discrimination on the grounds of gender, sexual orientation, socio-economic status, and racial or ethnic origin or characteristics.
Education International works with other global federations of unions and other kindred organisations to promote and achieve solidarity.
Education International is the voice for education employees across the globe.
We promote
quality education
We promote
the interests of teachers and other education employees.
We promote
equity in society
برگردان : محمد تقی سبزواری
آموزش بین الملل یکی از نهادهای آموزشی است که در سطح جهان به پی گیری امور صنفی و آموزشی می پردازد.
| |
عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد
ص اندیشه،19 شهریور 92
آیت اله سید محمود طالقانی(1358-1289)سه خصلت قابل توجه داشت:"شفقت ومهربانی، حکمت ،صلابت وپایداری."به همین لحاظ همواره در تاریخ معاصر ایران از جایگاه منحصر به فردی برخودار بوده است.این اوصاف باعث شدند که پیرامون او طیفی از شخصیتها ی مختلف با گرایش های گوناگون گرد آیند.جاذبه ی شخصیت واندیشه ی او آنقدر بود که بتواند تفسیری ماندگار از دینداری ارائه کند که برای رهجویان ِخواهان تغییر وتحول ره توشه هایی فراهم نماید که در عین حفظ ارزشهای ثابت سنت دینی ،نوعی نواندیشی وتعامل با دنیای مدرن را هم به همراه داشته باشند.
افکار وشخصیت فرهنگی مرحوم طالقانی می تواند یاد آور نوعی تعادل و اعتدال و عقلانیت فراموش شده باشد. اوصافی که جامعه ی کنونی ما به آنها سخت نیازمند است.طالقانی در رویکرد خود به منابع اصیل دینی برای "نوسازی ِانسان" معاصر وبالتبع جامعه -بعد از پرسش از علل عقب ماندگی ها و به دنبال نسل مصلحان جوامع اسلامی -به احیای تفکری می پردازد که در آن "وجه هدایتی قرآن" مطرح می گردد.قرآن را کتابی برای احیای اندیشه ی آزاد وبسط آزادی های انسانی ونفی صورت های گوناگون استبداد می یابد.می نویسد:"از آن روزی که اینجانب در این اجتماع چشم گشودم ،مردم این سرزمین را زیر تازیانه وچکمه خودخواهان دیدم."(ص4 مقدمۀ تنبیه الامة)در ادامه از اینکه فعالیت علمای دینی در کشاکش فرعیات احکام مسدود می ماند، شکایت دارد.به نظر او "نیروی فکروعمل"باید "برای ایجاد محیط مساعد"معطوف گردد.قرآن آمد تا"پرتو هدایت آن زوایای روح وفکر ونفسیّات و روابط حدود وحقوق خلق را با یکدیگر و همه را با خالق واعمال را با نتایج روشن ساخت و نفوس را رو به صلاح و اصلاح به پیش برد و استعداد های خفته را بیدار کرد وبه جنبش آورد."(ص1جلداول پرتوی از قرآن)در نگاه او کاهش مرارت ها و برداشتن زنجیرهای اسارت از دست و پای انسانها وایجاد جامعه ای که در آن آزادی در همه ی ابعادش ومساوات وبرابری و عدالت برای همه ی اقشارش،معنا ومحتوای رسالت پیامبران بود.او بین اسلام وارزش های فطری منطوی در دمکراسی، تعارضی نمی دید.هرچند وسواس های دهه های اخیر بین معتقدان به ساختار های سنتی وروشنفکران کم طاقت در قالب بعضی تفسیرهای موشکافانه ،فاصله انداخته است ،اما طالقانی در پس وپشت همه ی تعابیر مطرح شده از مکاتب مختلف ،کاهش دادن آلام و دردهای بشری را انتظار می کشید.و سعی داشت با ترویج نوعی تعامل ومدارای مشفقانه از میزان هزینه های ناشی از اصطکاک نیروهای جامعه بکاهد. به نظر او حجاب هایی وجود دارد که مانع هدایت قرآنی می شود:"حجابی که عمق ضمیر را فرا می گیرد،گوش وچشم باطن را می بندد"(مرحله ای که بی تفکری ،وجود آدمی را تسخیر می کند) و حجابی که به واسطه ی دانش کاذب به وجود آمده وصورتی از غرور به خود گرفته و مانعی جدی بر سر راه تدبُر در قرآن ایجاد کرده است(غرق شدن در ذهنیت ناگشوده )وحجابِ تحمیل ِپیش فرض های خود بر آیات قرآنی(باید بگذاریم آیات خود سخن بگویند)و.. در این بخش وی به طرح گزاره ای می پردازد که غافل گیر کننده است:"اگر مسلمانان پیرو هدایت اقوم قرآن اند پس چرا پراکنده ،ذلت زده،حیرت گرفته ،خود باخته شده اند و بجای قیام اقوم بیشتر آنان زمین گیر شده یا به خواب رفته اند؟"(ص17همان)
طالقانی در کسوت یک روحانی عالِم وصاحب صلاحیت ،پروژه ای را دنبال می کرد که در آن مسئله ی"تعلیم وتربیت" بعنوان یک رسالت ارزنده وموثر مطرح است.او از متون مذهبی به استخراج منابعی توجه داشت که مسیر انسان را برای نیل به کمال تسهیل می کند. او براستی به فهم عمیقی از آموزش وتربیت دست یافته بود. توجه به عبارت زیر، این مسئله را وضوح می بخشد:" وَ هَدَیناه النَجدَین ،که انسان ،با شخصیت متحرک و متطوری که دارد،پس از پیمودن راه غرایز وفطریات اولیه ،به دامنۀ آن می رسد(مسوولیت)در این دامنه است که شعور به تکلیف و اختیار عقیده و عمل پیش می آید و انسان با تشخیص و آزادی باید یکی از دو نجد(راه) را پیش گیرد."(ص97 قسمت دوم تفسیر جزء سی ام قرآن)آن چنان که فهمیده می شود او هیچ انسانی رامنفعل ِجاهل فرض نمی کند. هر انسانی مراتبی از آگاهی را دارد واین در متدولوژی آموزشی بسیار عبرت آموز است. مهربانی وشفقت و شکیبایی را اساس مشارکت های اجتماعی می شمارد. (ص101همان) در جایی از تفسیر خود می نویسد:"عفو واستغفار،لغزشها و گناهانرا محو می کندو مشورت،آنان را از بند تقلید وترس فکری برون می آورد وشجاعت نظر و فکر وابتکار و شخصیت روحی می دهد،تا هریک در حد استعداد ذاتی،دارای جاذبه و تحرک وتحریک می گردند."(ص 397تفسیر سوره آل عمران)
از نظر طالقانی"دستورات وتعلیمات قرآن کریم برای همین است که در خانواده و جامعه عالی ترین محیط های تربیتی بوجود آید تا همه ی قوای انسان با هم رشد کند و انسان از همه احساسات چشم و گوش وعواطف وشعور و وجدان درست بهره مند شود."(گفتار رادیویی1325شمسی)" تربیت،ایجاد وسایل رشد وتعادل میان قوای ظاهری و باطنی است". اهداف تربیت را این چنین بر می شمارد:"اول،تربیت مبدءشعور و تقویت محبت معرفت و علم است تا انسان به کمال عقلی برسدو به درجه ایمان نائل گردد.دوم،تربیت عواطف پاک که از همه بالاتر عاطفه خدمت به نوع و بریدن علاقه های تاریک کننده مادیات است .سوم،تربیت مبدء اراده وقدرت است،قدرت در تصمیم،قدرت در تبلیغ،قدرت در مصائب."(همان.نقل از طالقانی وتاریخ صص92-95)طالقانی در قلب دستگاه تعلیم وتربیت ،قرآن را می نشاند.می نویسد:"کار قرآن نوسازی انسان است"(ص132قسمت اول تفسیر جزء سی ام قرآن)به نظر او:"قرآن شعور و ضمیر آدمی را بر می انگیزد."(همان ،ص 130)در اول شهریور 58 درجمع صاحب منصبان داخلی و سفرای خارجی می گوید:"در تمام مدارس ما از ابتدایی تا دانشگاهها،باید قرآن وهدف های قرآنی ونه قرائت قرآن ونه برای ثواب،درتمام کشور های اسلامی درس داده شود."(روزنامه اطلاعات ص اول)درسوم بهمن 57 ،از معلمان ،طی پیامی درخواست می کند "که در سایه تعالیم عالیه قرآن و آموزش وپرورش صحیح و با برخورداری از فرهنگ غنی اسلامی و ملی نوجوانان ونونهالان را برای پیشرفت وترقی هر چه بیشتر که ضامن اعتلای وطن عزیز ما است آماده نمایند."(روزنامه کیهان)طرح مباحث مربوط به تعلیم وتربیت از نظر مرحوم طالقانی نیازمند وقت وحوصله بیشتری است.تأمل در آثار این مرد بزرگ نشان دهنده بلوغ فکری ووسعت نظر توأم با تفکر خلاقانه ی اوست.روحش شاد.
مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،19 شهریور 92
بهسازی و بهبود آموزش،در همه جای جهان،امری جاافتاده و پذیرفته شده است،و به ویژه در زمانه ای که دگرگونی یکی از ویژگی های همبسته و همیشگی زندگی است،نمی توان از گستره ی آموزش هم انتظار تغییر نداشت. در میان خبرهای آموزشی جهان هم،کمابیش خبرهایی دیده و شنیده می شود از دگرگونی های آموزشی و چگونگی آنها،و همچنین واکنش مردم،آموزگاران و دانش آموزان در برابر این دگرگونی ها. اما شاید بتوان با توجه به نقشی که آموزگاران در دگرگونی های آموزشی بازی می کنند،برنامه های بهسازی آموزشی را در دو سرمشق(پارادایم) کلی متفاوت نشاند. در سرمشق نخست،آموزگاران کلاس درس و تجربه های عملی آنها،از اهمیت ویژه ای برخوردارند و دگرگونی های پیشنهادی از دل کار آموزشی آنها،و گفت و گوهای گروهی شان بر هر درس برمی خیزد و از رهگذر این گفت و گوها و پژوهش ها،نظریه پردازی و سپس آزمون می شوند. اما در سرمشق دوم،فرآیند و ایده های دگرگونی،از اندیشه های استادان و پژوهشگران آموزشی دانشگاه های آموزش و پرورش و یا سیاست گذاران سامانه های آموزشی برمی خیزند و هماهنگ با دلخواست ها و افق های اندیشگی آنها به پیش می رود. در سرمشق دوم،ایده های آموزشی نوین،در جایی دیگر،به جز کلاس واقعی درس،پخته و نظریه پردازی می گردد و سپس از آموزگاران خواسته می شود که کار و کنش آموزشی خود را با آن دگرگونی ها و اندیشه های نوین،همراه و هماهنگ سازند. در سرمشق نخست،که در آن درس پژوهی(مطالعه ی درس lesson study) جایگاه برجسته ای دارد،آموزگار،افزون بر آموزش،وظیفه ی پژوهش میدانی را هم بر عهده می گیرد و مدرسه نیز،به آموزگار،هم زمان آموزش می دهد و هم زمان پژوهش و گفت و گو با دانش آموزان و دیگر همکاران.
درس پژوهی،شاخص آموزش و پرورش ژاپنی است،یعنی در مدرسه های ژاپن،آموزگاران هر درس،با برپایی نشست های آموزشی،و وارسی شیوه های عملکرد آموزشی خود،به طرح درس هایی سنجیده و شدنی می رسند که در فرآیند آموزش و یاددهی- یادگیری،به یاری شان می آید . اما سرمشق دوم را شاید بتوان سرمشق آمریکایی آموزش دانست. برای نمونه لس آنجلس تایمز،در بخشی از یکی از گزارش های سال 2012 خود چنین آورد : " پس از ماه ها گفت و گوهای پرتنش،رهبران اتحادیه آموزگاران و کارگزاران آموزشی دولتی منطقه ی کالیفرنیا،برای نخستین بار،پذیرفتند که نمره های آزمون دانش آموزان،به صورت آزمایشی و موقت،در ارزیابی کار آموزشگران به کار گرفته شود. برابر این توافق نامه ی راهگشا،دومین منطقه ی بزرگ آموزشی کشور،کالیفرنیا،به شیکاگو خواهد پیوست و شمار شهرهایی افزایش خواهد یافت که نمره های دانش آموزان را همچون سنجه ای به کار می بندند تا دریابند که تا چه اندازه آموزگاران در پیشرفت آموزشی سالانه ی دانش آموزانشان،به آنها کمک می کنند. نگرانی درباره ی عملکرد ضعیف دانش آموزان،به ویژه در منطقه های تنگ زیست و اقلیت،دولت اوباما و دیگران را واداشته است تا به حوزه های آموزش مدرسه ای سراسر کشور،فشار بیاورند تا برای مشخص کردن تلاش های آموزگاران برای پیشرفت دانش آموزانشان،روش های بهتری را بررسی کنند." درخور درنگ این که با وجود اصلاحات آموزشی بسیار،برابر گزارش های آزمون های جهانی،کیفیت آموزش در آمریکا،متوسط است اما نام ژاپن هم اکنون چندین سال است که در میان کشورهایی آورده می شود که از آموزش و پرورشی کیفی و کارآمد برخوردارند.
از این رو شاید پربیراه نباشد که کاربه دستان آموزش و پرورش ایران هم،کمی بیشتر به این دو سرمشق دگرگونی های آموزشی بیندیشند. روشن است که الگوی نخست،در مدرسه های ایران و در میان آموزگاران به آسانی پا نخواهد گرفت و از آن رو که به گفته ای : " آموزش،کنشی فرهنگی است" نمی توان انتظار داشت که تنها با گذشت اندی سال،در مدرسه های ما،افزون بر آموزش،کار پژوهش بر آموزش هم رخ دهد. اما به دلیل های بسیار،چنین می نماید که راه بهبود و بهسازی راستین آموزش را بایستی در چنین سپهری جست و جو نمود. درباره ی سرمشق دوم می توان گفت سال هاست که تجربه ی خود را پس داده است. شگفت آن که همه ی دگرگونی های چند سال گذشته،همچون تغییر در ساختار آموزشی و تبدیل آن به 6-3-3،و یا تبدیل دانشکده های تربیت معلم به دانشگاه فرهنگیان( و آن را به عنوان نجات دهنده ی آموزش و پرورش و یا انقلابی بزرگ! در آموزش اعلام نمودن) همگی در همین سرمشق دوم ارزیابی می شوند. دولت دهم که گذشت،شاید این دولت یازدهم و کارگزاران آموزشی فرادست آن باشند که بتوانند و بخواهند گام در سرمشق نخست بگذارند،که البته گزینشی است سخت و دشوار و دیربازده. دولت یازدهم دست کم بهتر است از انجام کارهایی همانند راه اندازی دانشگاه فرهنگیان و پافشاری بر آن دست بردارد و تا آنجا که می تواند از حرکت در سپهر الگوی دوم دوری گزیند. شاید بهتر باشد که همگی به آموزگار و مدرسه و کلاس درس برگردیم.
گزارشی از مریم خباز
روزنامه جام جم،19شهریور 92
چند ماه قبل به نظر میرسید شوخی است، لطیفه است، برای گلآلود کردن آب و گرفتن ماهی است؛ اما حالا همه چیز روست، شفاف است، سند موجود است.
بخشنامه ای که دهم شهریور از اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران به دبیرستان ها ابلاغ شده موضوعش همان است که چند ماه قبل معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش در گفت وگو با ایلنا آن را تکذیب کرد.
آن زمان ابراهیم سحرخیز متعجب بود، او نمی توانست بپذیرد که یک دانش آموز با نگرفتن نمره قبولی حتی در یک درس، حسابش از قبولی های خرداد جدا شود و منتظر بماند تا خردادی ها آزادانه انتخاب رشته کنند و اگر جای خالی ماند، سهم قبول شده های شهریور شود.
سحرخیز این موضوع را نمی پذیرفت، چون از دید او دانش آموزی که در خرداد تجدیدی بیاورد، می تواند در شهریور و حتی مهر این درس را امتحان دهد و در صورتی که نمره قبولی گرفت به رشته های نظری برود، اما بخشنامه ای که 9 روز قبل به دست مدیران مدارس رسیده نه فقط این همه نرمش را نشان نمی دهد، بلکه بوضوح از سیاستی با 180 درجه اختلاف پرده برمی دارد.
موضوع این بخشنامه، «ثبت نام دانش آموزان بر اساس فرم تحصیلی خرداد» است که به این مساله اشاره دارد که فقط آن دسته از دانش آموزان اول دبیرستان که در خرداد قبول شده باشند، می توانند در رشته های نظری ثبت نام کنند و دانش آموزانی که حتی از یک درس تجدیدی بیاورند و کارشان به امتحانات شهریور بکشد باید برای ادامه تحصیل به هنرستان ها یا مدارس کار دانش بروند.
استدلالی که در پس این پرونده خوابیده است و در متن بخشنامه نیز بروشنی به آن اشاره شده، این است که هدف از این جداسازی، کیفیت بخشی به هنرستان ها و توسعه متوازن دوره متوسطه است؛ یعنی موضوعی که قبل از خوشایند بودن، موجب نگرانی است.
حق دانش آموزان ضایع می شود
صدور بی صدای این بخشنامه که نرم نرمک وارد مدارس شد، چیزی نبود که مخفی بماند و چیزی نیست که بشود از تبعات آن مصون ماند. م
دیر یکی از دبیرستان های تهران که ملزم به اجرای این بخشنامه شده در گفت و گو با جام جم، انگیزه آموزش و پرورش از جداسازی قبول شده های خرداد و شهریور را تحصیل 50 درصد از دبیرستانی ها در رشته های هنرستان و کار دانش می داند؛ انگیزه ای که از دید او نمی تواند چندان موجه باشد.
این مدیر البته هدایت عده ای از اول دبیرستانی ها به هنرستان ها و رشته های کار دانش را هم به نفع مدارس می داند و هم به نفع دانش آموزان، چون به گفته او، دانش آموزی که در خرداد قبول نمی شود و تجدیدی می آورد حتی اگر در شهریور نمره قبولی بگیرد و وارد رشته های نظری شود، احتمال موفق بودنش در این رشته ها کم است.
با این حال او مجبور شدن به انتخاب رشته را حتی برای دانش آموزان ضعیف نمی پسندد، چون به آزادی انتخاب اعتقاد دارد.
این آزادی، مدنظر افراد زیادی است، چون بی شک وقتی دانش آموزی مجبور به ورود به یک رشته تحصیلی می شود چون به آن علاقه ندارد و ممکن است استعدادی نیز در آن نداشته باشد، پیشرفت نمی کند و احتمال پس خوردگی اش زیاد می شود.
این آسیبی است که محمد الهی، از کارشناسان آموزشی نیز به آن اشاره می کند. او به جام جم توضیح می دهد که محروم کردن دانش آموزان تجدیدی از انتخاب رشته در شرایط برابر با قبولی های خرداد نقض حقوق آنهاست.
به گفته الهی، قبول نشدن همه دانش آموزان در امتحانات خرداد را نمی توان به حساب درسخوان نبودن یا ضعف بنیه علمی آنها گذاشت، چون ممکن است حتی دانش آموزی درسخوان در زمان امتحانات بیمار شود یا به هر دلیل دیگر نمره قبولی نگیرد و بناچار مجبور به ادامه تحصیل در رشته های فنی و حرفه ای یا کار دانش شود که این تضییع آشکار حقوق اوست.
الهی، محروم کردن این دانش آموزان را از تحصیل در رشته ای که دوست دارند، بی انصافی می داند و معتقد است، چه بسا دانش آموزی در سال اول دبیرستان تجدیدی بیاورد و وارد رشته های نظری شود و با سعی و کوشش جزو دانش آموزان برتر این رشته ها قرار بگیرد.
این اظهارات وقتی بیشتر اهمیت می یابد که وضع دانش آموزان در پایه اول دبیرستان بهتر بررسی شود، یعنی سالی که در آن بیشتر دانش آموزان با افت تحصیلی مواجه می شوند و از شاگرد درسخوان پایه سوم راهنمایی به شاگرد متوسط رو به پایین اول دبیرستان تبدیل می شوند.
اشاره الهی نیز به همین موضوع است و می گوید اگر هنگام انتخاب رشته به پیشینه تحصیلی دانش آموزان توجه شود و شرایطی که به تجدیدی آوردن دانش آموزان منجر شده، بررسی شود بسیاری از کسانی که مستعد تحصیل در رشته های نظری هستند در مسیر درست قرار می گیرند.
رونق هنرستان ها به چه قیمتی؟
بخشنامه ای را که امضای مدیرکل آموزش و پرورش پای آن نشسته و بصراحت به تلاش برای رونق دادن به هنرستان ها و مدارس کار دانش است از چند منظر می توان انتقاد کرد؛ اول این که چرا آموزش و پرورش گمان کرده که بهترین راه متقاعد کردن دانش آموزان به رفتن به هنرستان و دست برداشتن از رشته های نظری، زور و اجبار و قرار دادن آنها در عمل انجام شده است؟
دوم آن که چرا گمان بر این است دانش آموزان ضعیفی که در خرداد قبول نمی شوند و کارشان به امتحانات شهریور می کشد، حضورشان می تواند موجب کیفیت بخشی به هنرستان ها شود و بالاخره این که آیا کیفیت دادن به هنرستان ها و مدارس کار دانش با پرشدن صندلی های خالی آن، آن هم با برخی ترفندها هم معنی است؟
شکی نیست که یک هنرستان پرتراکم یا مرکز کار دانشی که یک صندلی خالی هم در آن نباشد، موفقیت نظام آموزشی را تداعی نمی کند، بلکه موفقیت آن زمان به دست می آید که افراد با میل و رغبت به سمت رشته های غیرنظری بروند و به این باور برسند که داشتن مهارت بهتر از داشتن مدرک تحصیلی و بیکار ماندن بعد از فارغ التحصیلی است.
مهدی بهلولی از فعالان صنفی معلمان نیز حرفش این است. او در گفت و گو با ایلنا گلایه می کند که آموزش و پرورش به جای این که امکانات هنرستان های فنی و حرفه ای و کار دانش را برای افزایش رغبت دانش آموزان به ادامه تحصیل در این مدارس بالا ببرد، می خواهد به زور آنها را به این سمت بفرستد در حالی که تحصیل همراه با نارضایتی به نفع هیچ کس نخواهد بود.
محمد الهی، کارشناس آموزشی نیز با این موضوع موافق است. او می گوید به جای سلب اختیار از افراد باید برای هدایت تحصیلی دانش آموزان از دوره راهنمایی برنامه ریزی کرد مثلا دانش آموزان را برای بازدید به هنرستان ها برد یا صاحبان حرف و مشاغل را به مدارس دعوت کرد تا از مزایای شغل های مختلف با دانش آموزان حرف بزند.
علاوه بر این باید هدایت تحصیلی را از دوره دبیرستان به دوره راهنمایی منتقل کرد چون دانش آموز دوره متوسطه اول (راهنمایی) مسیری ناشناخته را در پیش دارد که آگاه کردن او از سوی مشاوران تحصیلی مدارس در انتخاب رشته آنها در دبیرستان موثر خواهد بود.
در واقع الهی به لزوم شناسایی استعدادها و توانایی دانش آموزان قبل از ورود به دبیرستان اشاره دارد، وظیفه ای که باید بر عهده مشاوران تحصیلی در دوره راهنمایی باشد، اما حالا به علت نبود مشاوران در این مدارس، بر زمین مانده است.
مجموع این گفته ها نشان می دهد که زور و اجبار در مسیر انتخاب رشته یا غافلگیر کردن دانش آموزان تجدیدی نه فقط بی ثمر به نظر می رسد، بلکه سبب حاکم شدن جوی ملتهب و ناامن که پر از دلهره و نگرانی برای دانش آموز و خانواده اش است، می شود.
براساس این بخشنامه دانش آموزانی که درامتحانات خردادماه دریکی ازدروس مربوطه برای ورود به رشتههای نظری تجدید یا نمره زیر ۱۲ آوردهاند حتی باکسب نمره قبولی درشهریورماه دیگر نمیتوانند دراین رشتههابه ادامه تحصیل بپردازند و باید به هنرستانهای فنی و حرفهای و کار دانش بروند.
ایلنا: با صدوربخشنامهای ازسوی آموزش وپرورش دانش آموزان سال اول دبیرستان با تجدید ی در یکی ازدروس مربوطه برای ورود به رشتههای نظری (ریاضی، تجربی و انسانی) درامتحانات خردادماه از انتخاب این رشتهها درسال تحصیلی آینده محروم و باید در هنرستانهای کار و دانش و فنی و حرفهای ادامه تحصیل دهند.
"مهدی بهلولی" در گفت و گو با خبرنگار ایلنا درمورد این بخشنامه به توضیحاتی پرداخت و گفت: براساس این بخشنامه دانش آموزانی که در امتحانات خردادماه در یکی از دروس مربوطه برای ورود به رشتههای نظری تجدید یا نمره زیر ۱۲ آوردهاند حتی با کسب نمره قبولی درشهریورماه دیگر نمیتوانند در این رشتهها به ادامه تحصیل بپردازند و باید به هنرستانهای فنی و حرفهای و کار دانش بروند.
این معلم و فعال صنفی معلمان تصریح کرد: پیش از این دانش آموزی که در امتحانات خرداد ماه مثلا درس ریاضی خود را مردود میشد با دادن امتحان مجدد در شهریورماه، اگر نمره بالای ۱۲ کسب میکرد میتوانست رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل خود انتخاب کند در حالی که با ابلاغ این بخشنامه دیگر این امکان وجود ندارد.
بهلولی توضیح داد: با این بخشنامه دانش آموز مجبور است به خاطر یک تجدیدی به رشتههای کاردانش و فنی و حرفهای برود و حتی به رشتههای تجربی هم نمیتواند ورود پیدا کند.
وی با اشاره به اینکه غالب دانش آموزان از رشتههای کار دانش و فنی حرفهای استقبال نمیکنند، افزود: اغلب دانش آموزان قوی دوست دارند در رشتههای ریاضی و تجربی به ادامه تحصیل بپردازند.
بهلولی خاطرنشان کرد: بر اساس برنامه پنجم توسعه تا پایان اجرای این برنامه باید ۵۰ درصد از دانش آموزان در رشتههای کار دانش و فنی و حرفهای ادامه تحصیل دهند وابلاغ این بخشنامه را باید در همین راستا ارزیابی کرد.
بهلولی ادامه داد: آموزش و پرورش به جای اینکه امکانات هنرستانهای فنی و حرفهای و کار دانش را برای رغبت دانش آموزان به ادامه تحصیل در آنجا توسعه و سرانه قابل قبولی به آنها اختصاص دهد میخواهد به زور دانش آموزان را به هنرستانهای فنی و حرفهای و کار دانش بفرستند.
وی با تاکید بر اینکه ادامه تحصیل دانش آموزان در هنرستانهای فنی و حرفهای و کار و دانش با نارضایتی به نفع آنها نخواهد بود، افزود: این اقدام آموزش و پرورش، تضییع حق دانش آموزان است، به ویژه اینکه از اول امسال نیز چیزی در این رابطه به دانش آموزان و خانوادههای آنان نگفتهاند.
وی با اشاره به تکذیب این موضوع از سوی معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش در چند ماه گذشته افزود: با این بخشنامه تکذیبه ایشان تکذیب میشود و در پاسخ به این جمله ایشان که گفته بود برخی با این حرفها به دنبال این هستند که از آب گل آلود ماهی بگیرند باید بگویم که ایشان با تکذیب موضوعی که واقعیت داشت خود به دنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود بود.
بهلولی با تاکید بر اینکه فانی سرپرست وزارت آموزش و پرورش باید اجرای این بخشنامه را متوقف کند، افزود: اگر ایشان این بخشنامه را که با حقوق شهروندی مردم هماهنگ نیست متوقف نکند این بخشنامه غیرکارشناسی که مقدمات آن در زمان وزارت حاجی بابایی فراهم شده است به عهده او میافتد.
بهلولی به انتقاد از رویکرد موجود درآموزش وپرورش مبنی برسوق دادن دانش آموزان به سمت کار و دانش پرداخت و افزود: در نظام آموزشی نباید کار سالاری باشد چرا که الویت نخست آموزش و پرورش کاریابی نیست.
وی خاطرنشان کرد: در جهان مدرن تا سطح متوسطه در آموزش و پرورش فرهنگ سازی ملاک قرار میگیرد و تربیت دانش آموز و یادگیری دانش و علوم از سوی او دنبال میشود.
بر اساس این گزارش در اردیبهشت ماه سال جاری، ایلنا خبری را مبنی بر محروم شدن دانش آموزان تجدیدی سال اول دبیرستان از ادامه تحصیل منتشر کرده بود که معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش آن را تکذیب کرد و آن را خنده دار و شبیه لطیفه توصیف کرد.
ابراهیم سحرخیز با ابراز تعجب از اینکه مگر میشود یک درس ملاک انتخاب رشته دانش آموزان قرارگیرد، افزود: دانش آموزی که در درسی مردود شده باشد. این امکان وجود دارد که در شهریور و حتی مهر این درس را مجددا امتحان دهد و با کسب نمره قبولی به به رشتههای نظری ورودپیدا کند.
وی خاطرنشان کرد: کسی هم که چنین خبری داده است دنبال چیز دیگری باشد زیرا نمیتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد.
صحبتهای سحر خیز در حالی مطرح میشود که بخشنامهای در اختیار ایلنا قرار گرفته و در زیر آمده است که نشان دهنده صحت گفتههای بهلولی و گزارش اردیبهشت ماه ایلنا است.
چکیده: «سرانهای که آموزش و پرورش باید به مدارس دولتی پرداخت کند نزدیک به دوسال است به عناوین مختلف با گرفتن پول از خانوادههای دانش آموزان جبران میشود./ طبق اصل ۳۰ قانون اساسی دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان رابرای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد.»
یک فعال صنفی معلمان تحمیل هزینههای سنگین آموزشی به خانوادههای کارگری را باعث اعمال فشار مضاعف بر معیشت این خانوادهها و فقیرتر شدن آنان دانست.
«مهدی بهلولی» با انتقاد از نقض اصل ۳۰ قانون اساسی که بر حق آموزش رایگان تصریح دارد، به ایلنا گفت: سرانهای که آموزش و پرورش باید به مدارس دولتی پرداخت کند نزدیک به دوسال است که به عناوین مختلف با گرفتن پول از خانوادههای دانش آموزان جبران میشود.
«اصل ۳۰ قانون اساسی تصریح دارد «دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان رابرای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»
وی ادامه داد: آموزش و پرورش برای تحصیل هر دانش آموز، سرانهای را به صورت سالانه اختصاص میدهد. مثلا دو سال پیش اعلام شد سرانه آموزشی هر دانش آموز حدودا ۳۰ هزار تومان است اما دوسال است این سرانه به مدارس پرداخت نشده است.
این فعال صنفی با بیان اینکه هزینه آب، برق، تعمیرات و.. مدارس باید به این گونه جبران میشود، تصریح کرد: مدارس مجبورند برای تامین این هزینهها به خانوادههای دانش آموزان فشار بیاورند. طبیعتا اکثر دانش آموزانی که در مداس دولتی تحصیل میکنند از خانوادههای مزد بگیر جامعه هستند که شرایط اقتصادی متوسط رو به پایینی دارند.
به گفتهٔ آقای بهلولی، سرانه ندادن به مدارس دولتی علاوه بر نقض قانون اساسی، وارد کردن فشار مضاعف به خانوادههای مزدبگیر است.
وی در ادامه با انتقاد از تبعیض آموزشی بین دانش آموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی گفت: محصلان مدارس دولتی علاوه بر اینکه از کیفیت آموزشی پایین تری برخوردارند امکانات کمتری نسبت به محصلان مدارس غیر انتفاعی در اختیار دارند.
بهلولی افزود: هزینه وسایل آموزشی به هیچ عنوان با درآمد خانوادههای کارگری سازگار نیست. وقتی هزینه چند عدد دفتر و خودکار، چند ده هزار تومان میشود هزینه نوشت افزاری که باید در طول سال تحصیلی برای دانش آموز فراهم شود فشار زیادی را بر خانوادها وارد میکند.
این فعال صنفی معلمان در پایان اظهار داشت: شرایط اقتصادی چند ساله اخیر، قدرت خرید اکثریت جامعه را کاهش داده که آسیبهای بسیار زیادی را به فرزندانشان وارد کرده است. این شرایط باعث شده است بسیاری از خانوادههای کم درآمد، فرزندانشان را به جای مدرسه به سر کار بفرستند که آمار بالای ترک تحصیل موید این ادعا است.
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه قانون،۱۷ شهریور ۹۲
(توضیح نویسنده : این یاداشت با نام " آموزش و پرورش در انتظار وزیری فرهنگی " چاپ شد.)
در روزهای گذشته دکتر فانی به عنوان سرپرست وزارتخانه ی آموزش و پرورش برگزیده شد. ایشان از مدیران کارکشته ی این وزارتخانه است و پیشینه ی معاونت وزارت در دو دوره ی اصلاحات را در کارنامه خویش دارد. پس از معرفی ایشان از سوی دولت- بنا به یک رسم نانوشته- احتمال به دست گرفتن سکان رهبری سامانه ی آموزشی از سوی ایشان بیشتر شده و از این رو گفتگوها و دلنگرانی هایی در میان فرهنگیان،تشکل ها و کنشگران صنفی پدید آورده است. سرپرست کنونی آموزش و پرورش از سال 59 تا 68 و از سال 76 تا 84 از مدیران فرادست سامانه ی آموزشی بوده است و از این رو جزء مدیرانِ میانه رو اصلاح طلب به شمار می آید. اما حضور کم فروغ سیاسی و کم و بیش پشت پرده،سخنان نه چندان شفاف و قرار گرفتن در لایه های میانی مدیریت،از ایشان چهره ای نه چندان شناخته شده و با عملکرد مدیریتی ای مبهم پدید آورده است. سخنان دکتر فانی در روز معارفه بر این ابهام و ناروشنی افزود. برای نمونه در بخشی از سخنانشان می گویند" در حال حاضر مهمترین اولویت من و ستاد وزارتخانه و تمام مدیران اجرای ستاد،استانها،مناطق و مدارس در سراسر کشور تلاش برای بازگشای بهتر مدارس است و با توجه به اینکه بهار تعلیم و تربیت در راه است،اولویت اول،تلاش برای بازگشای هر چه باشکوهتر مدارس در مهر 92 است.
دیدگاه من که آن را به رییسجمهور نیز اعلام کردهام،توجه به سرمایه انسانی به عنوان عامل اصلی توسعه پایدار است. وزارت آموزش و پرورش به عنوان نهادی که زیرساخت سرمایه انسانی را در هر جامعه ایی تامین میکند،شناخته میشود،لذا نقش آموزش و پرورش فراتر از وزارتخانه و بلکه فراوزارتخانهیی است. ارتقای جایگاه آموزش و پرورش به عنوان محور تحولات و توسعه کشور،سیاست اصلی و اول،بهبود مدیریت منابع انسانی آموزش و پرورش به عنوان محور تحول در نظام تعلیم و تربیت،سیاست دوم،توسعه مشارکت و بهسازی نظام آموزشی و پرورشی با توسعه مشارکت مردم،دانشآموزان،نهادهای غیردولتی و معلمان،تحول در تالیف کتب و برنامه درسی،توسعه و ارتقای برنامههای آموزشی و پرورشی و ایجاد توسعه و تفکر راهبردی و آیندهنگری در آموزش و پرورش است. رفع تبعیض و توسعه عدالت آموزشی یکی دیگر از محورهای برنامه هایم است".
اما اگر دکتر فانی گزینه ی نهایی وزارت آموزش و پرورش است باید در دوران سرپرستی این وزارتخانه،افزون بر نشان دادن توانایی هایی در اندازه های یکی از اعضای کابینه ی دولت تدبیر و امید- که گردآیه ای از فن سالاران خوش نام و خوش پیشینه اند- راهی برای راهیابی در دل های فرهنگیان بیابد. او باید با ارائه ی برنامه های خویش برای بسامان کردن ساختار آشفته و سردرگم آموزش و پرورش،از خود فرادستی را به نمایش بگذارد که می خواهد در برگرداندن جایگاه منزلتی – معیشتی فرهنگیان تلاش نماید و آنها را به جایگاه درخور اجتماعی– اقتصادی بنشاند. او در گام نخست باید برنامه ی خویش در این زمینه را برای فرهنگیان روشن سازد تا در ادامه فرهنگیان نیز در پشتیبانی از او برخیزند. یک راهکار دیگر،زمینه سازی اجرای بخشی از شعارهای دوران انتخابات رییس جمهور روحانی است. همه می دانیم یکی از دلایل حمایت گسترده ی فرهنگیان و تشکل های صنفی از نامزد میانه رو انتخابات،سخنان و برنامه های ایشان در براوردن خواسته های فرهنگیان بود. از این رو دکتر فانی باید در دوران سرپرستی نشان دهد که با برنامه های رییس جمهور در آموزش و پرورش همراه و هم سو است.
اما از سوی دیگر رییس جمهور و مشاورانش در ادامه ی برنامه ی شایسته ی خویش در ساماندهی کارگروه های تعیین وزیر،با تشکیل کارگروه آموزش و پرورش و رایزنی با اندیشه وران آموزشی،کنشگران و تشکل های صنفی و نظرسنجی از فرهنگیان،نزدیک ترین فرد به دیدگاه های رییس جمهور و محبوب ترین گزینه میان فرهنگیان را از میان گزینه های گوناگون – و از آن میان دکتر فانی- برگزینند. بر کسی پوشیده نیست که وزیر برگزیده برای پیشبرد سیاست های دولت تدبیر و برنامه های خویش،نیازی همیشگی به همکاری و پشتیبانی فرهنگیان دارد. همکاری نزدیک فرهنگیان و کارگروه تعیین وزیر،ضامن جلوگیری از تحمیل گزینه ای بیرون از دایره ی خواست دولت و فرهنگیان خواهد بود.