دیروز،هشتم دی ماه،هاشم خواستار،کنشگر فرهنگی شناخته شده ی مشهدی،از زندان آزاد شد. من این آزادی را به ایشان و خانواده ی گرامی شان شادباش می گویم و امیدوارم به زودی شاهد آزادی دیگر فرهنگیان دربند،همچون رسول بداقی،محمود باقری،محمد داوری،عبداله مومنی و ... باشیم.
امروز تلفن زدم خدمت جناب خواستار و کمی با هم صحبت کردیم. من البته تاکنون ایشان را از نزدیک ندیده ام اما از سر تجربه و پیشینه ی این چند ساله،که هم خبرها و کارهای ایشان را دنبال کرده ام و هم گهگاهی با این ایشان گفت وگوی تلفنی داشته ام،گمانی ندارم که انسانی استوار و صادق است و به ویژه از درونی پاک برخوردار است و بی دلبستگی خاصی به برخی عنوان ها،هدف های بزرگی همچون آزادی،برابری،حقوق بشر و ... را پی می گیرد. خواستار می تواند الگوی شایسته ای باشد برای همه ی کنشگران مدنی و به ویژه فرهنگی،که به دام خودخواهی های درونی خویش نیفتند و به جای نیرومندسازی کنش های مطالبه محورانه ی فرهنگیان،مایه ی ناتوانی هر چه بیشتر نگردند. به باور من، "خودسازی" یکی از بایسته هایی است که همگی،و به ویژه کسانی که هدف هایی اجتماعی را دنبال می کنند،سخت نیازمند به آن اند- و چه بسیار کسان،که از سر بی توجهی به همین خودسازی درونی،اسیر حسادت ها،تنگ نظری ها،خودخواهی ها و غرق در نام و عنوان ها شده اند. اما خواستار،آنگونه که من می شناسم،انسان خودساخته ی راستینی است.
روزنامه آرمان،8 دی 92
بنفشه رنجی
برخورد سلیقهای در مقابل نقض قانون در هر زمینهای نگرانکننده و حاکی از قانونگریزی جامعه است. نگرانیها زمانی افزایش مییابد که ابهام در آییننامه یا قانون، دلیل موجهی میشود برای افرادی که برخوردهای سلیقهای را راهکاری برای تصمیمگیری درباره مشکلات میدانند. ششم آذر، امیراحمد 14ساله مقیم شیراز به مدرسه میرود اما مسائلی سد راه حضورش در مدرسه میشود و مادر در بازگشت به خانه با جسد به دارآویخته او مواجه میشود که از چارچوب اتاق آویزان است .یک روز قبل، پنجم آذرماه، والدین امیراحمد به مدرسه رفته بودند تا موضوع اخراج او را بهدلیل همراه داشتن موبایل پیگیری کنند درحالی که معاون مدرسه به آنها گفته بود: «از نظر من اخراج است». کارشناسان و روانشناسان بر این باورند که اگر حتی نتوانیم آوردن تلفن همراه را تنها دلیل خودکشی بدانیم، اما اتفاقی که در مدرسه افتاده میتواند یکی از عوامل موثر بر اقدام به خودکشی و همچنین محرک او بوده باشد. کاظم احمدیان، مشاور خانواده با بیان اینکه متاسفانه برخی مدرسههای ما سنتی، کهنه، غیرعلمی و تکبعدی عمل میکنند و آموزش و پرورش باید از نگاه تکبعدی و صرفا آموزشی خارج شود، عنوان میکند: مشکل اینجاست که مدرسهها خیلی اشتباه میکنند. من برخوردی که با دانشآموز رخ داده را تائید نمیکنم، مدرسهها در ایران مشکل پرورشی دارند. آنها در برخورد با موضوعاتی مانند موی سر و ظاهر گاهی به شخصیت دانشآموز توهین میکنند. یکی از این موضوعات هم تلفنهمراه است. بر اساس آییننامه اجرایی مدارس، ورود تلفن همراه به مدارس ممنوع است و شورای مدرسه درباره برخورد با دانشآموزانی که برخلاف مقررات تلفن همراه به مدرسه میآورند، تصمیمگیری میکند؛ شورای مدرسه بر اساس آئیننامه انضباطی برای برخورد با دانشآموزان خاطی تصمیمگیری میکند. البته اخراج دائم از مدرسه در آئیننامه انضباطی وجود ندارد و در شرایط خاص دانشآموز به مدرسه دیگر منتقل میشود. مدیرکل ارزیابی و عملکرد شکایات آموزش و پرورش در گفتوگو با مهر از بازنگری قانون ممنوعیت ورود موبایل به مدارس خبر داده و گفته است: صدور بخشنامه ممنوعیت ورود موبایل بهمدرسه به معنای اجرای آن تا ابد نیست و میتوان این قانون را بازنگری کرد تا دانشآموز با شرایطی ویژه امکان همراه داشتن تلفنهمراه در مدرسه را داشته باشد. سیدرحیم میرشاهولد ضمن بیان اینکه در یک ماه گذشته جلسات مختلفی در این زمینه برگزار شده، افزوده است: موافقان استفاده از موبایل معتقدند که با حفظ ضوابطی، دانشآموز میتواند موبایل را به داخل مدرسه بیاورد اما، قطعا موبایل باید در ساعات آموزشی و در کلاس درس خاموش باشد.
لزوم برخورد پژوهشی
یک کارشناس آموزش و پرورش ضمن مبهم دانستن آییننامه درباره همراه داشتن موبایل، به آرمان میگوید: تکلیف مدارس در این زمینه مشخص نیست. این آییننامه نیاز به بازنگری دارد. آموزش و پرورش باید با برخورد پِژوهشی وارد این مسئله شود. مهدیبهلولی برخوردهای سلیقهای با دانشآموزان درباره موبایل را نتیجه ابهام در آییننامه اجرایی میداند و تصریح میکند: تا زمانی که نحوه برخورد با دانشآموز مشخص نباشد انتظار رفتارهای غیرقابل پیشبینی مدیران و معلمان در سراسر ایران را باید داشته باشیم که نتیجهاش موردی مانند امیراحمد است. ابهام در آییننامه سبب سختگیری برخی مدارس و برخورد راحت برخی دیگر شده است یا برای مثال در مدرسهای که تدریس میکنم دانشآموزان مقطع آخر دبیرستان اجازه استفاده از موبایل دارند درحالی که مقاطع دیگر این اجازه را ندارند. او ضمن انتقاد از کمکاری پژوهشکده آموزش و پرورش در زمینه پژوهش درباره مسئله موبایل عنوان میکند: وظیفه پژوهشکده آموزش تحقیق و پژوهش در زمینههای مختلف است درحالی که، ما چنین فعالیتهایی را از این نهاد نمیبینیم. مهم این است که برای کارکرد موبایل در مدارس باید تعریف داشته باشیم. اگر لازم باشد در کلاسهای درس از موبایل استفاده شود، موبایلهایی با کارکرد پژوهشی باید تولید شود. بهلولی با اشاره به تجربیات خود در مدارس غیرانتفاعی و تفاوت برخورد آنها با مدارس دولتی درباره موبایل اظهار میکند: من در تعدادی از مدارس غیرانتفاعی دیدهام که دانشآموزان موبایل میآورند و آن را به مدیران و معلمان تحویل میدهند و زمان خروج از مدرسه آن را دریافت میکنند زیرا، این مدارس در پی جلب نظر دانشآموزان هستند درحالی که در مدرسههای دولتی چنین نیست و این مصداق بارز تبعیض میان دانشآموزان مدارس دولتی و غیرانتفاعی است. او مسئله موبایل و ورود آن به کلاس درس را دغدغهای میداند که در اکثر کشورها وجود دارد زیرا سبب حواسپرتی دانشآموزان و افت آموزشی آنان میشود.
برخوردهای عاطفی جایگزین رفتارهای خشونتآمیز
سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در همین زمینه به آرمان میگوید: آییننامه مدارس درباره ممنوعیت موبایل را مطالعه نکرده است. عبدالوحید فیاضی با تاکید بر اینکه هر آییننامهای باید جامع باشد، میافزاید: نظر من این است که با توجه به ویژگیهای منطقهای و فرهنگی شورای مدرسه میتواند درباره نحوه برخورد تصمیمگیری کند. او تصمیمگیری شورای مدرسه در این زمینه را دارای این مزایا میداند که برخورد میتواند متناسب با شرایط فرهنگی در هر منطقه باشد و همچنین نسبت به مدیران و معلمان اعتمادسازی شود. فیاضی از طرفی دیگر نسبت به برخورد سلیقهای شورای مدرسه و استفاده از تنبیهات ابراز نگرانی میکند. این نماینده مجلس ضمن بیان اینکه مرکز پژوهشهای مجلس و نهادهای نظارتی باید آییننامه را مطالعه و نقصهای آن را برطرف کنند، میگوید: تا به حال کمیسیون آموزش در این زمینه اقدامی انجام نداده است. او برخورد با دانشآموزان متخلف را موضوع حساسی میداند و میگوید: برخوردهای عاطفی و محبتآمیز باید سهم بیشتری داشته باشد و مورد توجه مدیران و معلمان قرار گیرد.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=495&pageno=4
جان گوردون
برگردان : فرشاد غیبی،دبیر زبان انگلیسی
روزنامه آرمان،7 دی 92
تقریبا همه می دانند که "مایکل جردن" از تیم بسکتبال دبیرستانش حذف شده است. اما اکثریت نمی دانند که "والت دیزنی" بخاطراینکه هیچگونه ایده ی کاری نداشت، از دفتر روزنامه ای اخراج و نخستین شرکت تولید کارتون اش ورشکسته شد . همه "لوسی" را دوست دارند اما به "لوسیل بال" گفته شده بود که او هیچ استعدادی ندارد و باید مدرسه نمایش نامه نویسی "موری اندرسون" را ترک کند. باورش سخت است وقتیکه بدانیم، علیرغم تمام موفقیتهای "داستین هافمن"، او بخاطر اینکه در نخستین تلاش خود به عنوان بازیگر در نیویورک با شکست مواجه شده بود، به عنوان سرایدار و همراه بیمار در بخش روانی کار می کرده است.
می توانید تصور کنید "باب دیلن" در نمایش استعداد دبیرستانش هنگام ترک صحنه همه او را هُو کردند؟ اگردکتر "سِوس" دست نوشته ی نخستین کتاب خود را واقعاً سوزانده بود چه اتفاقی می افتاد؟ او می خواست این کار را پس از آنکه کتابش توسط 27 ناشر رد شده بود ، عملی سازد. درک این موضوع سخت است که " استیون اسپیلبرگ " به دلیل نمرات متوسط اش توسط مدرسه فیلم UCLA پذیرفته نشده است. به راحتی از کنار این موضوع می گذریم که " استیو جابز " در سن سی سالگی از " اپل " اخراج شد و یکبار به " اپرا وینفری" گفته شد او برای تلویزیون مناسب نیست و به عنوان گوینده ی خبر از کار اخراج شده بود. *تمام این مثالهای ارزشمند از کتاب "راه موفقیت از طریق شکست هموار می شود" نوشته ی " جو گرین " برگرفته شده بود.
واقعیت این است که همه در زندگی شکست می خورند. اما شکست یک موهبت است، اگر شمابخاطر این شکست نا امید نشوید، شوق یادگیری داشته باشید و در صدد بهبود و ترقی باشید.
شکست اغلب لحظه ی تعیین کننده ، همانند چهار راهی در سفر زندگی تان می باشد . شکست امتحانی طراحی شده است تا میزان شجاعت، پشتکار، تعهد و فداکاری شما را مشخص کند. آیا شما "مدعی ای" هستید که پس از اندکی سختی منصرف می شود و یا "مبارزی" هستید که بعد از زمین خوردن باز هم به مسابقه ادامه می دهید ؟
شکست فرصت بسیار مناسبی را برای شما فراهم می سازد که تصمیم بگیرد حقیقتاً تا چه حد حاضرید خواسته تان را دنبال کنید . آیا منصرف می شوید؟ یا عمیق تر می کاوید، متعهدتر می شوید، سخت تر کار می کنید، بهتر و بیشتر یاد می گیرید؟ اگر شما می دانید که این همان چیزی است که واقعا می خواهید، بنابراین حاضرید بهای گران قیمت آن خواسته ها را بپردازید . شما می پذیرید که بارها و بارها شکست بخورید، تا اینکه موفق شوید.
از سوی دیگر، گاهی اوقات شکست باعث می شود مسیر های متفاوت دیگری را انتخاب کنید، که در دراز مدت برای شما بهتر است . وقتی که من در مبارزه ام برای شورای شهر آتلانتا در سن 26 سالگی شکست خوردم، متوجه شدم ، سیاست و تمام نکات منفی اش برای من ساخته نشده است. این مسئله باعث شد تا من وارد دوره ی جدیدی شوم و در نهایت منجر شد به اینکه، با خانواده ام به فلوریدا نقل مکان کنم و هدفم را از نوشتن و سخنرانی کردن ، پیدا کنم . گاهی اوقات مجبوریم هدفی را از دست بدهیم تا سرنوشت مان را بیابیم. گاهی اوقات شکست کمک مان می کند که بفهمیم واقعا این هدف را نمی خواهیم و چیز دیگری هست که ما آنرا می خواهیم .
تمام مسیرهای شکست شما را به سمتی راهنمایی می کند. شکست همیشه با فروتنی قصد دارد خدمتی را به شما ارائه کند، که شخصیت شما را شکل می دهد، به شما چشم اندازی می دهد، ایمان تان را تعالی می بخشد، و باعث دانستن ارزش موفقیت تان در آینده می شود. اگر شکست نخورید، شما تبدیل به فردی نمی شوید که در نهایت موفق می شود.
بنابراین دفعه بعد که شکست خوردید اجازه ندهید که شکست شما را از زندگی ای ، که برای بهره بردن از آن متولد، و آن آینده ای که شما برای به وجود آوردنش در نظر گرفته شده اید ، دور نگه داشته شوید . شکست را همانند یک آزمون، یک معلم، یک مسیر انحرافی برای رسیدن به نتیجه ای بهتر و یک رویدادی که شما را به مرحله ای بالاتر می رساند ، درنظر بگیرید .
شکست به معنای بدبختی وپایان کار نیست. شکست برای تعریف و مشخص کردن شما نیست . شکست برای پالایش و شکوفایی شما در تمام زمینه های است ، که در وجود شما تعریف شده است.
وقتیکه شکست را بجای اینکه فلاکت و مصیبت درنظر بگیرید، برکت و رحمت ببینید، آنگاه موهبت شکست تبدیل می شود به پله های ترقی برای رسیدن به موهبت موفقیت.
(توضیح : روزنامه،فشرده ای از متن بالا را به چاپ رساند.)
هیئت مدیره فعلی میخواهد تنش و درگیری را کم کند
باید ببینیم وام 16 میلیاردی تعاونی مصرف فرهنگیان کجا هزینه یا حیف ومیل شده است/ شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان با ۵۷ سال سابقه و سرمایهی بالقوه فراوان به جایی رسیده که اکنون باید اعلام انحلال شود.
ایلنا: سیدمجتبی قریشیان(عضو منتخب هیئت مدیره شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران) درباره مشکلات و بدهی شرکت تعاون مصرف فرهنگیان استان تهران گفت: بنا داریم در وهله اول اعتماد از دست رفته همکاران را جذب کنیم و بابرگزاری مجمع فوقالعادهای سرمایه شرکت را افزایش دهیم تا بتوانیم بخشی از بدهیها را پرداخت کنیم و قسمتی از سرمایهی به غارت رفته را در صورت توان اعاده کنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ فریشیان با اشاره به وام ۱۶ میلیاردی که این شرکت تعاونی در سال۸۴ دریافت کرده، افزود: با این وام که در آن سال دریافت شده؛ کارهای عظیمی میشد انجام داد ولی اینکه چرا این پول مدیریت درستی نشد؛ سوءمدیریت شد یا سوءاستفاده از مدیریت آن شد، معلوم نیست اما در هر صورت خسارت جبران ناپذیری بر دوش سهامداران گذاشته است.
وی با تأکید بر اینکه هدف اصلی ما پیگیری این موضوع است، افزود: باید پیگیری کنیم تا ببینیم این پول کجا هزینه یا حیف ومیل شده است، به هر حال بانیان این مسئله باید پاسخگو باشند.
وی خاطرنشان کرد: ۸ میلیارد از این وام ۱۶ میلیاردی را پرداخت نکردند که به آن جریمهی دیرکرد خورده است به طوری که اکنون این بدهی به حدود۲۰ میلیارد تومان رسیده است.
عضو منتخب هیئت مدیره شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهر ان در پاسخ به این سوال که چرا این وام پرداخت نشده است، افزود: بهانهی هیئت مدیره قبلی این است که این پول را پای اجناسی دادیم که روی دستمان ماند و مایه ضررمان شد اما این توجیه حداقل برای بنده قانع کننده نیست.
وی خاطرنشان کرد: به طور حتم از کارشناس و حسابدار رسمی درخواست میکنیم که پروندهها و اسناد را بررسی کند تا ببینیم این پول کجا هزینه شده است.
قریشیان؛ یکی از مشکلات شرکت تعاونی را قهر اعضا با این مجموعه دانست و گفت: اعضای واقعی در مجامع شرکت نمیکنند که همین موضوع باعث شده یکسری افراد فرصت طلب از این موقعیت و عدم حضور اعضای واقعی استفاده کنند و مصوباتی را که منافع خودشان و نه منافع اکثریت اعضا را تأمین میکند؛ به شرکت تعاونی تحمیل کنند.
وی خاطرنشان کرد: تنها چیزی که میتوانداین مجموعه را از ورشکستی نجات دهد مشارکت دادن سرمایهگذاران و اعضای محترم آن است تا جایی که رفع همه مشکلات محقق نمیشود مگر اینکه پشتوانهی اعضا را داشته باشیم.
قریشیان؛ عدم نظارت اعضا را دلیل وقوع این مشکلات دانست و افزود: اگر بخشی از سرمایهی به غارت رفتهی شرکت تعاونی را برگردانیم درصورتی که نظارت همگانی در این مجموعه نباشد؛ بازهم این اتفاقات میافتد.
وی با اشاره به اینکه ۱۹۰ هزار عضو شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران با این مجموعه بیگانه هستند، افزود: این شرکت با ۵۷ سال سابقه و این همه سرمایهی بالقوه به جایی رسیده است که اکنون باید اعلام انحلال شود.
عضو منتخب هیئت مدیره شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران تأکید کرد: متأسفانه اعضای واقعی تعاونی در حاشیه قرار گرفتهاند و کسانی در این مجموعه وارد شدهاند که اکثراً اصالت عضویت ندارند.
قریشیان در پاسخ به این سوال که هیئت مدیره منتخب چه تدبیری درمورد بدهی حدود ۲۰ میلیاردی تعاونی خواهد اندیشید، افزود: خوشبختانه در مجمع آخر تراز مالی هیئت مدیره قبلی به تصویب نرسید و اعضا منتخب هیچکدام حسابها و ترازهای مالی آنها را نپذیرفتند.
وی ادامه داد: وقتی مجمع تراز مالی پیشنهادی هیئت مدیره قبلی را نپذیرد معنایش این است که اینها میتوانند به مراجع قضایی دادخواست بدهند و آنها را به دادگاه بکشانند تا مورد بازخواست قرار گیرند که چرا تراز مالی واقعی را ارائه ندادهاند و عملکردشان منفی بوده است.
قریشیان در پاسخ به این سوال که آیا هیئت مدیره قبلی را به دادگاه خواهید کشاند، افزود: به دلیل وضعیت بغرنج فعلی شرکت، هیئت مدیره فعلی بنا دارد تا جایی که بتواند تنش و درگیری در مجموعه ایجاد نشود در عین حال که به دنبال احقاق حق نیز هست.
وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی براینکه چگونه میخواهید سرمایهی شرکت تعاونی را برگردانید، افزود: انجام این کار زمان میبرد و البته همه چیز را هم نمیشود انتظار داشت که به صورت صد درصد و ایدهآل انجام شود.
وی ادامه داد: این یک واقعیت است که جامعه پذیرای بعضی اجحافهاست، اگرچه نمیخواهم بگویم که این ایدهآل و خوب است اما باید با واقعیت و نه رویاها زندگی کنیم.
قریشیان خاطرنشان کرد: سالهاست که در شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران به گونهای عمل شده است که همه مشکلات به هم تنیده به گونهای که اگر اصطلاح مافیا را به کار ببرم؛ شاید اغراق نباشد.
وی با تأکید بر اینکه این مافیا ریشه دارد؛ از همین رو باید ریشه را حل کرد، افزود: متأسفانه قوانین تعاونیها پر از نقص است که میتوان گفت همین از دلایل بوجود آمدن مشکلات است.
قریشیان تصریح کرد: وقتی قوانین ناقص است نظارت درستی اعمال نمیشود و همین باعث میشود که مشکلات مدام تکرار شود.
وی با اشاره به اینکه مأموریت ما در هیئت مدیره فعلی سه سال است، افزود: اگر زیر بنا و ساختار تغییر پیدا نکند باز دوباره همین وضعیت ادامه پیدا میکند.
وی خاطرنشان کرد: در پیگیریها به جاهایی میرسیم که گاهی مشکلات خارج از این مجموعه است به طوری که حاشیههایی پیدا میشود که افرادی که هیچ نقشی در این مجموعه ندارند؛ اتاق فکر تشکیل میدهند و برنامهریزی میکنند و مسائلی را بوجود میآورند که شاید افرادی که در صحنه هستند؛ چندان اختیاری ندارند و افراد دیگر به آنها خط و روش نشان میدهند.
قریشیان با اشاره به اینکه شرکت تعاونی به حیاط خلوتی برای بعضی فرصتطلبان و رانتخواران تبدیل شده، افزود: اینها وقتی که نیاز میبینند به این حیاط خلوت دست میاندازند و از این سرمایهها استفاده میکنند.
محمد تقی سبزواری
این روزها بحث شنود از دفتر علی مطهری و پی گیری آن توسط این نماینده مجلس حسابی داغ شده و جسارت این نماینده منتقد و سعه صدر وزیر اطلاعات در این رابطه ستودنی است. کوتاه آمدن وزیر اطلاعات در این رابطه، یادآور سماجت و شجاعت خاتمی برای پذیرش قتل های زنجیره ای و استعفای وزیر وقت اطلاعات می باشد. رفتار دکتر علوی در مواجه با علی مطهری و اعلام حرمت شرعی و قانونی این عمل بارقه امیدی برای فعالان، سیاسی، اجتماعی و مدنی است.
نباید فراموش کرد که در گذشته ای نه چندان دور ، مسئولان حراست به عنوان یک واحد امنیتی در ادارات به راحتی کارمندان اداره متبوع شان را زیر سئوال برده و بدون هیچ واهمه ای آنها را مورد استنتاق قرار می دادند. گرچه این موضوع عمومیت نداشته ولی به دلیل اعمال سلیقه های فردی و نبود اراده کافی از سوی مسئولین ، این امر به کرات تکرار می شد. در این میان نحوه برخورد امنیتی با معلمان آموزش و پرورش مثنوی هفتاد من کاغذ است. موارد بسیاری را می توان مثال زد که بعضی از این مسئولان به جای کلاه سر می بردند.
شنود و پی گیری رفتار نمایندگان ، وزرا و بلند پایگان همواره برایم نقش توجیه کننده عملکرد مسئولان حراست را داشت. به خود می قبولاندم که به دلیل جو امنیتی موجود، فشار بر معلمان امری بدیهی است و به همین دلیل سعی می کردم هیچ انتقادی نکنم.در سال 88 سندی را در خصوص توصیه یونسکو مربوط به مقام و منزلت معلم ، ترجمه و چاپ کردم. پس از مدتی بدون هیچ دلیل و یا مکتوبی ، کتاب توسط اداره ارشاد توقیف و به ناکجا آباد فرستاده شد. تلاش هایم برای رفع توقیف بی نتیجه ماند. اداره ارشاد و اداره اطلاعات شهرستان، اداره ارشاد و اطلاعات استان جوابگو نبودند. ناگزیر به وزارت ارشاد پناه بردم. پس از مدت ها ، مسئول حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دلیل توقیف را دلخوری مسئولان اداره محل خدمتم بیان کرد. از من خواست که برای رفع توقیف دل مسئولان اداره شهرستان را بدست آورم. دلخوری که علت اش را نمی دانستم. سیاست وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات دستخوش تمایلات و تصمیمات یک مدیر محلی شده بود.
مدت ها گذشت . کتاب های توقیف شده من به خمیر تبدیل شده بود که خبردار شدم ، مدیر اداره متبوعم با ارسال گزارشات متنوع به وزارت خانه ، مدیرکل حراست و بی اطلاع از محتوی کتاب را با خود همراه ساخته و با ارسال بخشنامه به سراسر کشور ؛ از کلیه ادارات خواسته که در صورت مشاهده از توزیع کتاب خودداری کرده و مراتب را گزارش دهند. هرچند مدیرکل حراست بعدها توسط وزیر وقت از کار برکنار شد. ولی هیچ کس جوابگوی گلایه های ما نبود.آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.عملکرد دکتر علوی قابل تقدیر است ولی باید پرسید اگر به جای دکتر مطهری ، فرد دیگری حقوق خود را پی گیری می کرد؛ باز هم نتیجه مطلوب حاصل می شد. اگر چنین است. امیدواریم احکام ناعادلانه ای که طی شش سال گذشته در حق فعالان فرهنگی – صنفی صادر شده است لغو و دل آزرده شان به دست آورده شود.
همکار گرامی و ارزنده مان،جعفر ابراهیمی،درباره ی خواسته های اقتصادی فرهنگیان و اعتراض های گروهی آنها در سال های پس از انقلاب،و به ویژه سال های نخست دهه ی هشتاد،دو جستار ارزشمند برای من ایمیل کرده است.
دوستان می توانند نخستین جستار را که با عنوان : "مطالبات اقتصادی معلمان در ایران : نمونه پژوهی گروه شغلی معلمان" نوشته ی محمد مالجو( شماره ی 46 نشریه ی "گفتگو") می باشد در آدرس های زیر دریافت نمایند. چند روز دیگر هم جستار دوم را بر همین تارنگار می گذارم. با سپاس دیگر بار از جناب ابراهیمی.
http://uplod.ir/bduiwoltedq1/مطالبات_اقتصادی_معلمان_-_محمد_مالجو[1].pdf.htm
http://www.goftogu.com/article/2012/12/post-32.html
مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،1 دی 92
"اگر آزمون ها از دانش آموزان بخواهند که مساله ها را به روشی حل کنند که امروزه در زندگی واقعی حل می کنند،سامانه ی آموزشی برای همیشه دگرگون خواهد شد. این تغییر سیاست کوچکی است اما مورد نیاز است. اجازه دهید که در طول آزمون،از اینترنت و کار گروهی بهره گرفته شود. اگر ما با آزمون ها،این کار را انجام دهیم،برنامه درسی بایستی متفاوت گردد. ما دیگر نیازی به تآکید بر حقایق یا نمودارها یا داده ها نخواهیم داشت. برنامه درسی بایستی پرسش هایی باشد که پاسخ هایی ناآشنا و گیرا دارند. " زبان از کجا می آید؟"، "چرا هرم ها ساخته شدند؟"، "آیا زندگی روی زمین،پایدار است؟"،" هدف تئاتر چیست؟" پرسش هایی که فراگیران را درگیر جهان ناشناخته ها می سازد. پرسش هایی که ذهن هایشان را در ساعت های بیداری و گاهی هم خواب،مشغول می سازد. یادگیری در محیطی که در آزمون ها به اینترنت و گفت و گو اجازه داده می دهد متفاوت خواهد بود. توانایی یافتن چیزها،به شتاب و با دقت،به مهارت چیره درخواهد آمد. توانایی فرق گذاری میان گزینه ها،پس از آن گردآوری حقایق برای حل مساله ها،مهم خواهد بود. این همان مهارتی است که کارفرمایان آینده،بی اندازه به آن آفرین خواهند گفت... ما نیازمند بهبود مدرسه ها نیستیم. ما نیازمند بازآفرینی آنها برای زمانه مان،نیازهایمان و آینده مان هستیم. ما نیاز به کارمندان کارآمد برای سوخت رسانی به ماشین اداریی نداریم که دیگر نیازی به آن نیست. ماشین ها آن را برای ما انجام خواهند داد. ما نیاز به مردمی داریم که بتوانند هنجارگریزانه،رو در روی "نظم ها"ی کهنه ی همبسته با ایده های همه ی توده های انسانی،بیندیشند. ما نیاز به مردمی داریم که بتوانند همانند کودکان بیندیشند."
این ها بخش هایی از نوشته ی سوگاتا میترا،استاد هندی تکنولوژی آموزشی دانشگاه نیوکاسل است که در پانزدهم ژوئن 2013 در روزنامه گاردین در نوشته ای با عنوان " ظهور گوگل،یعنی این که ما باید بر رهیافت مان به آموزش بازاندیشی کنیم" به چاپ رساند. البته میترا چندی پیش،جایزه ی یک میلیون دلاری بنیاد غیرانتفاعی TED(تکنولوژی،سرگرمی و طرح) را هم از آن خود کرده بود. ناگفته پیداست که می توان به ارزیابی سخنان میترا پرداخت و درستی یا نادرستی آنها را سنجید. و تا آنجا که این نگارنده می داند تاکنون برخی نویسندگان آموزشی غربی هم نقدهایی جدی به آن زده اند. پس هدف از آوردن این دیدگاه،تآیید بی کم و کاست آن نیست. هدف اشاره به این نکته است که آموزش و پرورش،فضای گسترده ای برای نظریه پردازی های آموزشی،فلسفی،فرهنگی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی دارد اما در کشور ما بسیار کم به آن پرداخته می شود. در رسانه های ایران،آنچه بیشترین نمود گستره ی آموزش و پرورش می باشد کم و کاستی های مادی و مالی است : کمبود بودجه،پایین بودن حقوق فرهنگیان،ندادن سرانه ی آموزشی به مدرسه ها،ندادن اضافه کاری فرهنگیان،نامناسب بودن بیمه طلایی فرهنگیان شاغل و بازنشسته،و دشواری هایی دیگر از این دست.
باری،با این درآمد،اگر به سخنان حسن روحانی،رییس جمهوری محترم،در روز آغاز بازگشایی مدرسه ها برویم ارزش رویکرد نوین ایشان به آموزش و پرورش نمود برجسته تری می یابد- رویکردی که به ویژه در میان فرادستان سیاسی کشور تاکنون کمتر دیده شده است. البته اگر سخنان وی را در کنار سخنان پیش از انتخابات ایشان درباره ی آموزش و پرورش بگذاریم با اطمینان بیشتری هم می توانیم از "دیدگاه های نوین آموزشی رییس جمهور" سخن بگوییم؛چرا که روحانی در پیش از انتخابات هم،کمابیش،در سپهر و گفتمان آموزشی نوینی به آموزش و پرورش پرداخته بود. در سخنان روحانی،نشانه های بسیاری وجود دارد که نشان می دهند آموزش شایسته به نزد وی،آموزشی است که شخص را شهروند آشنا به حقوق و وظایف مدنی خود،و اخلاق مدار بار می آورد. تآکیدی که ایشان بر گفت و گو،مطالعه ی کتاب و برگزاری نشست های گروهی گزارش کتاب،انتقاد،و گسترش توانایی نوشتن در میان دانش آموزان دارد گواه درستی این ارزیابی است. با این همه سخنان و پیشنهادهای ایشان،نیازمند این هستند که از زاویه های گوناگون آموزشی بررسی شوند. برای نمونه،پیشنهاد "زنگ گفت و گو"،که پیشنهادی کلی و درخور درنگ است اما جزییات آن روشن نیست. در اینجا بگذارید کمی بیشتر درباره ی این پیشنهاد سخن بگوییم.
در آموزش،هم از آموزه ها و درون مایه های درسی سخن می رود و هم از فرآیندهای آموزشی. از زنگ گفت و گو آنچه بیشتر به ذهن می رسد تآکید بر روند و فرآیند گفت و گوست تا درون مایه گفت و گو. به دیگر سخن،در این زنگ،دانش آموز بیشتر با فرآیند گفت و گو آشنا می شود تا این که بخواهد با گفت و گو،آموزه ای آموزشی را فراگیرد. روشن است که گفت و گو در اینجا،گونه ای سخن گفتن هدفمند و با قانون و روش ویژه است که با دیگر گونه های سخن گفتن فرق دارد. شاید هم بتوان گفت "آموزه" ی ویژه ی زنگ گفت و گو،آشنایی با "فرآیند گفت و گو" است. و شاید نخستین خطری که چنین فرآیندی را تهدید می کند تبدیل شدن آن به یک کتاب درسی است : "کتاب درسی گفت و گو" و سرنوشتی که به ناگزیر،انتظار آن را می کشد. سرنوشتی که پیش از این برخی کارشناسان آموزشی،درباره ی درس "تفکر و پژوهش" سال ششم دبستان به آن اشاره کردند- متآسفانه آنچه که در سال گذشته،از آموزش این درس شنیده شد تبدیل شدن این درس به کتابی با پرسش هایی با جاهای خالی است که دانش آموز بایستی با پاسخ های آموزگار آنها را پر کند! پس شاید نخستین پیشنهاد این باشد که کتابی برای زنگ گفت و گو نوشته نشود و گذاشته شود که دانش آموزان خود به گفت و گو بپردازند و به شیوه های آن پی برند و آن را بیاموزند- گرچه می توان از آنها خواست که درباره ی گفت و گو به پژوهش بپردازند.
زنگ گفت و گو را می توان به آسانی در میان برنامه های آموزشی کنونی مدرسه ها نشاند- با کاهش ساعت شماری از درس های کنونی- اما "گفت و گو در مدرسه" نباید به زمان این درس محدود بماند؛مدرسه های ما به "فرهنگ گفت و گو" نیازمندند.
(این نوشته را من پیرامون 40 روز پیش! برای روزنامه فرستادم که امروز با حذف دو بند واپسین آن،منتشر شد.)
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،30 آذر 92
آنچه بیش از هر چیز درباره ی سخنان حسن روحانی،رییس جمهوری محترم،در روز آغاز بازگشایی مدرسه ها به چشم می آید رویکرد نوینی است که ایشان به آموزش و پرورش دارد؛رویکردی که به ویژه در میان فرادستان سیاسی کشور تاکنون کمتر دیده شده است. البته اگر سخنان ایشان را در کنار سخنان پیش از انتخابات وی درباره ی آموزش و پرورش بگذاریم می توان با اطمینان بیشتری از "دیدگاه های نوین آموزشی رییس جمهور" سخن گفت؛چرا که روحانی در پیش از انتخابات هم در همین سپهر و گفتمان آموزشی،به آموزش و پرورش و شماری از مساله های پیرامون آن پرداخته بود. در سخنان روحانی،نشانه های بسیاری وجود دارد که نشان می دهند آموزش و پرورش شایسته به نزد ایشان،آموزشی است که شخص را شهروند آشنا به حقوق و وظایف مدنی خود،و اخلاق مدار بار می آورد. تآکیدی که ایشان بر گفت و گو،مطالعه ی کتاب و برگزاری نشست های گروهی گزارش کتاب،انتقاد،و گسترش توانایی نوشتن در میان دانش آموزان دارد گواه درستی این ارزیابی است. با این همه سخنان و پیشنهادهای ایشان،نیازمند این هستند که از زاویه های گوناگون آموزشی بررسی شوند. برای نمونه،پیشنهاد "زنگ گفت و گو"،که پیشنهادی کلی و درخور درنگ است اما جزییات آن روشن نیست.
در آموزش،هم از آموزه ها و درون مایه های درسی سخن می رود و هم از فرآیندهای آموزشی. از زنگ گفت و گو آنچه بیشتر به ذهن می رسد تآکید بر روند و فرآیند گفت و گوست تا درون مایه گفت و گو. به دیگر سخن،در این زنگ،دانش آموز بیشتر با فرآیند گفت و گو آشنا می شود تا این که بخواهد با گفت و گو،آموزه ای آموزشی را فراگیرد. روشن است که گفت و گو در اینجا،گونه ای سخن گفتن هدفمند و با قانون و روش ویژه است که با دیگر گونه های سخن گفتن فرق دارد. شاید هم بتوان گفت "آموزه" ی ویژه ی زنگ گفت و گو،آشنایی با "فرآیند گفت و گو" است که اگر آشنایی با این فرآیند از سر تجربه ی خود دانش آموز رخ دهد و بدست آید،ماندگار و ژرف تر است. از این رو چه بسا بتوان گفت که نخستین خطری که "زنگ گفت و گو" را تهدید می کند تبدیل شدن آن به یک کتاب درسی است : "کتاب درسی گفت و گو" و سرنوشتی که به ناگزیر،انتظار آن را می کشد. سرنوشتی که پیش از این برخی کارشناسان آموزشی،درباره ی درس "تفکر و پژوهش" سال ششم دبستان به آن اشاره کردند- متآسفانه آنچه که در سال گذشته،از آموزش این درس شنیده شد تبدیل شدن این درس به کتابی با پرسش هایی با جاهای خالی است که دانش آموز بایستی با پاسخ های آموزگار آنها را پر کند! و باز هم درباره ی همین درس "تفکر و پژوهش" شنیده شد که برخی آموزگاران به چشم زنگ جبرانی برای درس های دیگری همچون فارسی و ریاضی و علوم به آن می نگرند!
پس درباره ی زنگ گفت و گو،یک پیشنهاد می تواند این باشد که کتابی برای این زنگ نوشته نشود و بگذاریم تا خود دانش آموزان به گفت و گو بپردازند و به شیوه های آن پی برند و آن را بیاموزند- گرچه می توان از آنها خواست که گفت و گوی هدفمند و راه و روش آن را نیز بررسی کنند.
موضوع زنگ گفت و گو هم،می تواند درباره ی مدرسه و آنچه در آن می گذرد باشد،و یا درباره ی جامعه ای که دانش آموزان در آن زندگی می کنند و دشواری های اجتماعی و فرهنگی که با آن دست به گریبانند. زنگ گفت و گو افزون بر این که شیوه ی درست گفت و شنود هدفمند را به دانش آموزان می آموزاند می تواند از شکاف میان مدرسه و زندگی آنها نیز بکاهد. بگذارید در این باره به نکته ای اشاره کنم. در دنیای همبسته ی کنونی و به یمن فضای مجازی،می توان سخن و دیدگاه های دانش آموزان درباره ی مدرسه و مدیر و آموزگار را رساتر و روشن تر شنید. شوربختانه گاهی آنچنان فاصله ای دیده و شنیده می شود میان برداشت و شناخت دانش آموزان و آموزگاران از همدیگر که باور کردنی نیست. زنگ گفت و گو چه بسا بتواند برخی از این فاصله ها را نیز کمتر کند.
باری،این زنگ را می توان به آسانی در میان برنامه های آموزشی کنونی مدرسه ها نشاند- با کاهش ساعت شماری از درس های کنونی- اما "گفت و گو در مدرسه" نباید به زمان این درس محدود بماند؛مدرسه های ما به "فرهنگ گفت و گو" نیازمندند.