مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،23 آذر 92
با چهره ای گرفته و خسته به دفتر دبیران آمد. کاغذی هم به دستش بود. به همگی درودی فرستاد و یکراست رفت روی یکی از صندلی ها نشست. رو کرد به همه ی همکاران و گفت،بیست و پنج شش سال سابقه دارم و شیمی درس می دهم،هم اکنون هم جمع کل دریافتی ام،یک میلیون و دویست هزار تومان است که با کسورات آن می شود حدود نهصد هزار تومان. در این سال ها،بسیار از اختلاف حقوقی میان نیروهای آموزشی مدرسه ها با نیروهای اداره،و به ویژه وزارت خانه،شنیده بودم اما راستش تاکنون اینگونه به "عمق فاجعه" پی نبرده بودم تا دیروز که رفتم وزارت خانه برای انجام کاری. همکاری را دیدم که سال ها پیش در مدرسه ای با هم،کار می کردیم و هم اکنون چند سالی است به وزارت خانه منتقل شده است. مدرک اش فوق دیپلم است و بیست و دوسه سالی سابقه دارد. پس از کمی خوش و بش،از وضعیت حقوق و مزایایش پرسیدم. فیش حقوقی اش را نشانم داد که به راستی باور نکردنی است : کمک رفاهی : 480 هزار تومان/ ایاب و ذهاب : 80 هزار تومان / وجه غذا : 76 هزار تومان / اضافه کار : 609 هزار تومان / فوق العاده ایثارگری : 403 هزار تومان / فوق العاده شغل : 207 هزار تومان. سرجمع پرداخت ها هم شده دو میلیون و هفتصد و هشتاد هزار تومان. هیچ کدام از این بندها را فیش حقوقی من ندارد،بجز حق ایثارگری،اما با این تفاوت که من شش ماه ایثارگری دارم که فوق العاده ایثارگری من 60 هزار تومان است،دوستم سه ماه،ایثارگری دارد و شش هفت برابر من،حق ایثارگری می گیرد. تازه این ها،به جز برنج و روغن و مواد شوینده و چه و چه و چه است که کمابیش هر ماه با دفترچه ی مخصوص شان به آنها می دهند و یا سکه و نیم سکه هایی که هر از گاهی و با عنوان های گوناگون دریافت می کنند.
زنگ تفریح تمام شد و معاون آمد و گفت به کلاس برویم. اما سخنان بهزاد،گویی پایانی نداشت و می خواست هر آنچه از زبان دوست اش در وزارتخانه شنیده بود به همگان بگوید تا دست کم،کمی سبک شود. کاغذ ِ دست اش هم کپی فیش حقوقی دوست اش بود و به همگان نشان داد. بسیار خسته و گرفته بود و البته عصبانی،از تبعیض،از فقر،و از فشار اقتصادی. دیگر همکاران هم هر کدام از فاصله ی حقوقی فرهنگیان با کارمندان بسیاری از دیگر وزارت خانه ها گفتند. و این که به راستی چرا کار به دستان کشور،در هر فرصتی که به دست می آورند در تعریف و تمجید شغل معلمی،گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند و چه ها که نمی گویند در اهمیت کار آموزگار،اما هنگام تقسیم بودجه و حقوق که می رسد آموزش و پرورش،نهادی مصرفی می شود و آموزگاران زیاد و حتی زیادی! در خود وزارتخانه هم نیروهای ستاد باید حقوق های سه- چهار برابری بگیرند و پاداش ها و مزایای بسیار داشته باشند که در مدرسه ها،از هیچ کدامشان خبری نیست.
باری،داستان تبعض میان فرهنگیان آموزشی و فرهنگیان اداری و وزارتخانه ای از یک سو،و بیشترفرهنگیان با کارمندان دیگر وزارت خانه ها از سوی دیگر،داستان ناشنیده ای نیست و بارها و بارها گفته شده است،اما هر از گاهی،رخدادی - همچون آنچه در بالا آمد- بر این زخم کهنه،نمکی تازه می پاشد و سوز و دردش را افزون می کند. این که دولت یازدهم می تواند به این فرق گذاری ها و کمبودها پایان دهد یا نه،یک مسآله است و این که دست کم،به گفته ی بهزاد،کمتر تعریف و تمجیدمان کنند مساله ای است دیگر. فکر نمی کنم این دومی خواسته ای نابجا باشد و چون آموزگاران زیاد- و یا آنگونه که برخی گفته و می گویند،زیادی اند - ناشدنی باشد!
http://etemadnewspaper.ir/Released/92-09-23/93.htm#261187
آشنایی ناقص دانش آموزان با ایدز در کتاب درسی زیست شناسی
ازآنجایی که مبحثی درمورد پیشگیری ازایدز درفصل مربوط به ایدز در کتاب درسی زیست شناسی اول متوسطه نیامده است به نظرمی رسد صحبت از ایدز در این کتاب درسی تنها یک رفع مسولیت و راهی برای کاهش فشارها به آموزش وپرورش دراین زمینه بوده است.
ایلنا: درحالی که وزیر بهداشت ادامه پنهان کاریها درمواجه بابیماری ایدز را موجب افزایش ابتلا به این بیماری میداند و بر لزوم آموزش و اطلاع رسانی صحیح در مورد آن تاکید دارد؛ در کتاب درسی زیستشناسی اول متوسطه به عنوان تنها کتابی که به بیماری ایدز پرداخته است هیچ اشارهای به پیشگیری از این بیماری نشده است.
یک آموزگار و فعال صنفی معلمان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا با تاکید بر ناکارمدبودن موضوعات مربوط به بیماری ایدز درکتاب درسی گفت: در صفحات مربوط به بیماری ایدز هیچ اشارهای به روشهای پیشگیری از این بیماری نشده است و تنها به راههای انتقال ایدز و علائم این بیماری پرداخته شده است.
محمدرضا نیکنژاد تصریح کرد: دو سال است که این مباحث به کتاب زیستشناسی سال اول متوسطه وارد شده است؛ اما چیزی جز بحثهای ناکارآمد نیست.
وی ادامه داد: در فصل آخر کتاب زیستشناسی سال اول متوسطه فصلی به نام سلامتی و بیماری در۲۰ صفحه وجود دارد که اعتیاد ۴ صفحه و ایدز ۶ صفحه از آن را به خود اختصاص داده است.
نیکنژاد با اشاره به اینکه ابتدای صفحات مربوط به ایدز عنوان شده است که طرح سوال از این بخش در آزمونهای پایانی مجاز نیست، افزود: با توجه به درج این جمله در ابتدای صفحات مربوط به ایدز، کلاسهای شلوغ و صحبت در رابطه با این بیماری که به مسائل جنسی نیز ربط پیدا میکند معلم ترجیح میدهد که اصلاً وارد چنین بحثی نشود.
این آموزگار و فعال صنفی معلمان گفت: اعتیاد در کتاب سال اول متوسطه وارد شده است اما به نظر میرسد که دانش آموزان باید بیشتر از آن از دورههای راهنمایی با این مقوله آشنا شوند زیرا برخی از این دانش آموزان در این مقطع تحصیلی درگیر هستند.
نیکنژاد با تاکید بر ناکارآمدبودن موضوعات مربوط به ایدز درکتاب درسی زیستشناسی گفت: در بخشی از صفحات مربوط به ایدز در این کتاب آمده است؛ «پژوهشها نشان میدهد که ایدز از راه هوا، غذا، گزش حشرات، صحبت کردن، روبوسی، بزاق و ادرار منتقل نمیشود.»
وی با بیان به اینکه همچنین در فصل سلامتی و بیماری به روشهای انتقال بیماری ایدز نیز اشاره شده است، افزود: این درحالی است که در صفحات مربوط به بیماری ایدز دراین فصل هیچ اشارهای به روشهای پیشگیری از این بیماری نشده است و تنها به راههای انتقال ایدز و علائم این بیماری پرداخته شده است.
نیکنژاد با تاکید براینکه دانش آموزان باید راههای پیشگیری از ایدز را آموزش ببنید، افزود: اگرقصد از ورود مباحث مربوط به بیماری ایدز درکتاب درسی این است که دانش آموزان نسبت به این بیماری آگاهی یابند تا روزی به آن دچارنشوند، باید گفت از آنجایی که مبحثی درمورد پیشگیری از ایدز در فصل مربوط به ایدز در کتاب درسی زیست شناسی اول متوسطه نیامده است به نظر می رسد صحبت از ایدز در این کتاب درسی تنها یک رفع مسولیت و راهی برای کاهش فشارها به آموزش و پرورش دراین زمینه بوده است.
تصویر بزرگ تر آن را در آدرس زیر ببینید :
http://city-upload.com/hs75k51c6bxk/3.JPG.html
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی اعتماد،20 آذر 92
"با کمی حذف در روزنامه چاپ گردید "
در روز پنجم رمضان 1276 ه– ق در خانه ی یک روحانی بنام ملا مهدی تبریزی در شهر تبریز،کودکی زاده شد. این کودک بعدها با نو آوری و پشتکار خویش اثرات شگرفی بر آموزش و روند رو به گسترش مدرنیته و در ایران بر جای گذاشت. نام او را میرزا حسن نهادند،که بعدها رشدیه خوانده شد.
وضع آموزش در این دوره از الگو های جهانی بسیار دور بود. تنها نهادی که در کار آموزش کودکان بود،مکتب خانه ها بودند. بیشتر این مکتب خانه ها درجاهای ناجور مانند گذرگاه ها و اتاقک های ویژه ی طلبه ها در مسجدها برگزار می شدند. در آنها رویه ی یکسانی برای آموزش وجود نداشت . کودکان از خرد سالی در اثر فشار خانواده ومعلم ناچار به خواندن کتاب های ادبیات کلاسیک مانند دیوان حافظ،گلستان و بوستان سعدی،جامع عباسی ......... و روخوانی قرآن بودند. معلم ها در بیشتر موارد آنچنان کم مایه بودند که برای درکِ گفته های خود نیز با دشواری روبرو می شدند. ابزار آنها افزون بر کتاب های گفته شده، چوب و فلک بود که با سنگدلی از آنها بهره می گرفتند. بنیاد آموزش بر آزار روحی وجسمی کودکان و دانسته های سطحی آنها استوار بود. مکتب خانه از نظر مالی مستقل از دولت بود و برای ادامه ی کار چشم به پیشکشهای خانواده ها داشت.چندگانگی در پرداخت،خود مایه ی نگاه چندگانه معلم به نوآموزان می گردید. بیشتر مکتبداران دارای اندیشه های واپسگرا بودند. افزون بر این،بیشترشان روابط خوبی با کارگزاران حکومت و علما داشتند که از آنها گروهی پر نفوذ در پهنه اجتماع ساخته بود و کمتر کسی توان رویارویی با آنها را داشت.
بالیدن میرزا حسن،همزمان بود با ورود اندیشه های نوین به ایران. نخست پدرش او را به مکتب خانه فرستاد.در آنجا توانست توانایی وهوش خود را به معلم و شاگردان دیگر نشان دهد.فرزندش شمس الدین رشدیه می گوید "...رشدیه خلیفه ی(مبصر) کلاس شده بر همه ی شاگردان برتری یافت شیخ مکتب خانه تا چه پایه سواد داشت خدا می داند،اما بسیار بی رحم بود وطفلان را می آزرد وبی محابا می زد. " سپس شروع به آموزش های دینی نزد پدر کرد و در پانزده سالگی کار خود را با پیشنمازی یک مسجد آغاز نمود. بزودی با دیدن شرایط ویژه ی اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی کشور و مشاهده شکاف طبقاتی موجود درجامعه و با خواندن روزنامه های فارسی زبان بیرون از کشور مانند اختر،ثریا وحبل المتین وهمچنین شنیده هایش از وضع کشورهای دیگر،پیشنمازی را رها کرد. پس از بدست آوردن همراهی پدر در سال 1298 به بیروت رفت. در کانون آموزش آموزگاران که بدست فرانسوی ها اداره می شد و30 سال از راه اندازی آن می گذشت،نام نویسی نمود. پس از سه سال نخست به ترکیه رفت. در آنجا از کانون های آموزشی ترکیه بازدید کرد و در سرانجام به ایران بازگشت. در این هنگام با کوله باری از دانش ،تجربه،و پشتکاری سترگ و ستودنی مبارزه ی خود را در دو جبهه آغاز نمود .
جبهه ی نخست دربار قاجار و دستگاه خود کامه و پنجاه ساله ی ناصرالدین شاه بود. این دستگاه مانند هرحکومت خودکامه ی دیگر از آگاهی مردم هراسناک وبیمناک بود. بیشترین تلاش خود را برای نا آگاهی مردم بکار می گرفت. شاه در دوران فرمانروایی خویش تنها دارالفنون را تاب آورد. آن هم بخاطرنگهداشتن آبرو در برابر نگاه های تیز بین کشورهای دیگر. اگر چه گاه و بی گاه تلخک ویژه اش به همراه شماری از گماشتگان،به دارالفنون یورش می بردند و نو آموزان و آموزگاران را می آزردند. شاه نیز خرسندی خود را از این رخدادها پنها ن نمی کرد. بار ها می گفت مردم ما باید آنچنان نا آگاه باشند که ندانند پاریس و بروکسل خوردنی ست یا پوشیدنی. محمد علی میرزا (شاه آینده) در تبریز پس ازشکایت مکتبداران،شتابان دبستان رشدیه را بست. در هنگام بر تخت نشستنِ مظفرالدین شاه،بخاطر بیماری،کهن سالی وسستی در تصمیم گیری،آزادی اندیشه و رفتار در میان اندشمندان گسترش یافت. رشدیه نیز مانند دیگر اندیشمندان ،آزادی رفتار بیشتری یافت. بیشترین پیشرفت های او درراه اندازی دبستان در این دوران بود. ناگفته نماند که نخستین دبستان به شیوه ی نوین در دوران ناصری گشایش یافت .
جبهه ی دیگر،مکتبداران و واپسگرایان پشتیبان آن ها بودند. بیشترین فشارها بر رشدیه از سوی این جبهه بود.این گروه کسانی بودند که از دست دادن پایگاه مردمی برایشان هراس آور بود. سردمداران این جبهه،افرادی بودند که دوش حمام را ناساز با شرع و قطار را ابزاری برای گشودن پای بی دینان به کشور اسلامی می دانستند و آموزشگاه های دخترانه را کانون روسپی گری نشان می دادند و کارا ترین ابزار آنها بهرگیری از دین بود.
در بی حرمتی ای که یک بلژیکی در تبریز و در هنگام مستی به یک روحانی کرده بود. مکتبداران هنگامه را مناسب دیده و دبستان ها را نیز به مورد های اعتراض افزودند. یکی از آنها گفت "دین شما از دست رفت،در شهر مسلمان میخانه باز شده،در شهر مسلمان مدرسه باز شده،اطفال شما را از دین به در کردند....در این شهر سه چیز نباید باشد، میخانه ،مدرسه و مسیو پریم.
بیشترین فشارها بر رشدیه از سوی گروه دوم بود،اما او با راه اندازی دبستان های پرشمار در شهرهای تبریز،مشهد و تهران و بسته شدن پیاپی آنها،پا پس ننهاد و با پایمردی به کار خود ادامه داد. تا اینکه کسان دیگری نیز در این کار با او همراه شدند. با پشتیبانی مشروطه خواهان به ویژه آیت اله سید محمد طباطبایی از روش نوین آموزش،این شیوه به سرعت گسترش یافت و شمار این آموزشگاه ها در دوران مشروطه به 22 رسید.
رشدیه پس از تلاش های فراوان به قم رفت و در آنجا نیز دبستانی راه اندازی کرد و تا پایان عمر به پیشه آموزگاری پرداخت. او می گفت "اگر معلمی در سر کلاس و در هنگام آموزش فوت کند،شهید محسوب شده وهیچ افتخاری بالاتر از این نمی باشد" و یا وصیت کرده بود که آرامگاهش را در جایی قرار دهند تا شاگردان از روی آن گذشته و باعث آرامش روحش شوند."
رشدیه در زمینه آموزشی دارای بیست وهفت جلد کتاب است،که بدایت التعلیم،کفایت التعلیم وصد درس و........ شماری از آنها می باشند.
واپسین روزهای زندگی این بزرگ مرد هم زمان بود با رخدادهای دهه ی بیست. آشفتگی های این دوران بر زندگی او نیز اثر گذاشت. مدت کوتاهی حقوقش پرداخت نشد،اما پس از پیگیری های برخی کارگزاران آموزش و پرورش دوباره برقرار گردید. او هراز گاهی برای دریافت حقوق به تهران می آمد. در واپسین آنها روزی در ایستگاه انتظار ورود اتوبوس را می کشد،که ناگهان بی پروایی راننده سبب افتادن رشدیه در جوی آب می شود. پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان،روز نوزدهم آذرماه 1322،در نود و هفت سالگی بدرود زندگی گفت و در شهر قم به خاک سپرده شد. در طول زندگی اش هیچ نهاد آموزشی از تلاش های او قدردانی نکرد. خود نیز هیچگاه نخواست که از منافع بدست آمده از پیشگامی در مشروطه بهره ای ببرد. روحش شاد و یادش پاینده باد
http://etemadnewspaper.ir/Released/92-09-20/93.htm
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان 19 آذر 92
رییس جمهور روحانی روز نخست سال آموزشی: " باید زنگ انشا را احیا کنیم و بگذاریم دانشآموز در انشایش از معلم و کلاسش در مدرسه نقد کند و در باره بهتر شدن مدرسهاش نقد کند. باید اجازه داد دانشآموز در انشایش به رئیسجمهور انتقاد کند. فرهنگیان زنگ گفتوگو تشکیل دهند و اجازه دهند دانشآموزان با یکدیگر گفتوگو کنند. نقد کردن از دوران دانشآموزی باید آموزش داده شود. به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد میکنم که ساعت گفتوگو را در ساعتی از هفته یا ماه بگنجانند، ما باید بگذاریم دانش آموزان ما به بحث، گفتوگو و تضارب آرا آشنا باشند."
رییس جمهور در این سخنان از گفتگو و نقد سخن می گوید و آموزش و پرورش را فراهم کننده ی زیست اجتماعی- سیاسی آینده ی شهروندان می داند و به برگزاری زنگ گفتگو و کارا کردن زنگ انشا سفارش می دهد. در جهان کنونی اندیشمندان یکی از کارکردهای نوین و ارزشمند آموزش و پرورش را آفرینش شهروند شایسته می دانند. شهروندی که افزون بر خواندن و نوشتن و حساب کردن،سنجشگرانه می اندیشد،پرسشگر است،دارای هوش فردی(IQ) و هوش اجتماعی(EQ) پرورش یافته است، صلح جو،قانون مدار و اخلاق گراست،نقد پذیر و دارای انگیزه های بالای همکاری و همیاری گروهی است،حقوق و وظایف خویش را می شناسد و به آنها عمل می کند و ....اما نکته ی کلیدی در آموختن توانایی های بالا،آموزش های کاربردی و شرکت در گروه های هم سن و سال است. افزایش هوش فردی را به گسترش تجربه های شخصی نوآموز و قرار دادن او در موقعیت های تازه وابسته می دانند. باروری هوش اجتماعی را نیز در شرکت و حضور کارا در میان گروه های هم سن و سال،برهم کنش های عاطفی و اجتماعی میان آنها و همیاری برای رسیدن به هدف های مشترک می دانند . در این میان بر گزاری کلاس های حلقه ای و طرح داستان یا برپایی نمایش و سپس قرار دادن دانش آموزان در برابر پرسش هایی خطیر و اخلاقی،و گفتگو درباره ی آنها را بهترین ابزار برای پدید آوری احساس راستگویی،همدردی،همیاری، پاسخگویی و احترام در نظر می گیرند. یکی از بهترین نمونه های این داستان ها یا نمایشنامه های برگرفته از آن، کتاب ارزشمند" لیزا "کودکی در مدرسه،نوشته ی متیو لیپمن است که دانش آموزان را با پرسش هایی فلسفی- اخلاقی به چالش می کشد و وادار به پاسخگویی و سپس گفتگو می کند.
اما پرسش اینجاست که سامانه ی آموزشی ما تا چه اندازه می تواند به دغدغه های رییس جمهور و البته هدف های نوین آموزشی نزدیک شود؟ در دوره های گوناگون آموزشی،زنگ هایی وجود دارد که می توان در جهت کاربردی کردن دانسته های دانش آموزان و به ویژه بالا بردن هوش فردی و اجتماعی نوآموزان از آنها بهره گرفت. این زنگ ها تفکر و پژوهش،کار و فن آوری،اجتماعی و انشاء در دبستان و دوره ی نخست دبیرستان و انشاء، پرورشی و کامپیوتر- در دوره ی دبیرستان هستند. اما سال هاست در فرهنگ آموزشی ما درس هایی مانند انشاء،اجتماعی، تاریخ،جغرافی و ... به حساب نمی آید و خانواده ها،آموزگاران و فرادستان آموزشی درس های پایه مانند ریاضی و علوم را راهشای آینده ی نوآموزان می دانند. تمرکز بیش از اندازه بر علوم پایه،دانش آموزان را از یادگیری و پیگیری درونمایه های دیگر درس ها،بازداشته و انگیزه برای آموختن آنها را به شدت کاهش داده است. این در حالی است که درونمایه های درس های اجتماعی و تاریخ است که دانش آموزان را برای زندگی اجتماعی فردا آماده می کند. برای نمونه در دوره ی دبستان و با اجرای ساختار تازه ی 6-3-3 درس های تفکر و پژوهش و کار و فن آوری به درسی های این دوره افزوده شدند. به گواه بسیاری از آموزگاران پایه ششم،با توجه به حجم بالا و نا آشنایی آموزگاران با درس ریاضی،زنگ های تفکر و پژوهش و کار و فن آوری صرف آموزش ریاضی گردید! نمونه ی دیگر را می توان در دبیرستان دید. عموما زنگ های پرورشی به درس فیزیک،زنگ کامپیوتر به حسابان و زنگ انشاء برای پیشبرد درس های زبان فارسی و ادبیات بکار می رود. رویکرد حاکم بر فرهنگ آموزشی کشور،کامیابی دانش آموز را در نمره های بالا در درس هایی مانند ریاضی و فیزیک می داند و درس های دیگر را درس هایی بیخود و بی فایده می پندارد. و این بر خلاف هدف های نوین آموزشی است که پرورش شهروند شایسته،اندیشمند و اخلاقی را وظیفه ی خویش ساخته است.
برای رفتن به سوی هدف های نوین آموزشی و برآوردن بخشی از آن،که دغدغه های رییس جمهور هم است، دگرگونی دیدگاه فرهنگی- آموزشی جامعه از نمره و مدرک گرایی به سوی آفرینش و پرورش شهروندان شایسته می باشد. ما باید بدانیم که جامعه پیش از داشتن مهندس و دکتر نیازمند شهروندان اندیشمند و اخلاق مدار است. تحصیل کردگانی که الفبای زندگی اجتماعی را نمی دانند،نمی توانند در رشته های تخصصی خود نیز کارآمد و سودمند باشند. گام بعدی زمینه سازی آموزش های شهروندی،با کاهش عنوان ها و درونمایه های آموزشی و ایجاد فضایی شاد و پرانگیزه برای یادگیری- یاددهی می باشد. امید است کاربدستان تازه ی آموزش و پرورش در این راه گام های کارایی برداشته و افزون بر برآوردن دغدغه های رییس جمهور،آینده ای کامیاب برای جامعه و شهروندان آن فراهم نمایند.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=480&pageno=7
چکیده: وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود در ماه رمضان سال جاری نزدیک به ۱۵۰ هزار تومان کالا در اختیار معلمان مدارس قرار میدهد اما نه تنها به وعدهاش عمل نکرد بلکه ۴۰۰ هزار تومان وجه نقد به حساب نیروهای ستادیاش واریز کرد.
یک فعال صنفی معلمان از تبعیض میان معلمان مدارس و نیروهای ستادی آموزش و پرورش انتقاد کرد.
«مهدی بهلولی» در این باره به ایلنا گفت: از گذشته میان حقوق و مزایای معلمان مدارس و نیروهای ستادی (پرسنل وزارت آموزش و پرورش و ادارت و سازمان های وابسته به آن)، اختلاف فراوانی وجود داشته است.
وی با بیان اینکه نیروهای ستادی بین ۵/۲ الی ۳ برابر بیشتر از معلمان مدرسه حقوق دریافت میکنند، تاکید کرد که این تبعیض فقط به حقوق محدود نمیشود.
این فعال صنفی معلمان افزود: وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود در ماه رمضان سال جاری نزدیک به ۱۵۰ هزار تومان کالا در اختیار معلمان مدارس قرار میدهد اما نه تنها به وعدهاش عمل نکرد بلکه ۴۰۰ هزار تومان وجه نقد به حساب نیروهای ستادیاش واریز کرد.
وی با قیاس دفترچه تعاونی معلمان مدارس و نیروهای ستادی، بیان کرد: دفترچه تعاونی معلمان مدارس بیارزش است و از حدود ۵ سال پیش تاکنون، خدماتی به آنها ارائه نمیدهد، اما دفترچه تعاونی نیروهای ستادی شامل بنهای روغن، مواد شوینده، برنج و... است که به ارتقای معیشت آنها کمک میکند.
بهلولی در ادامه گفت: در حالی که به نیروهای ستادی به مناسبتهای مختلف سکه اهدا میشود، حق اضافه کاری معلمان در ماههای اردیبهشت، خرداد، مهر و آبان هنوز پرداخت نشده است.
وی با اشاره به عدم پرداخت حق الزحمه معلمان در امتحانات نهایی خرداد ماه و بدهی ۳۰۰ میلیارد تومانی دولت در خصوص بیمه طلایی به آنها، افزود: معلمان در مدارس به آموزش و پرورش دانش آموزان مشغول هستند و وظیفهشان از پشت میز نشینی نیروهای ستادی به مراتب سختتر است.
دولتمردان همواره از شغل معلمی تعریف و تمجید میشود اما عمل آنها با حرفشان یکی نیست.
این فعال صنفی معلمان تصریح کرد: آنچه ذکرش رفت بیان تبعیض میان دو گروه از فرهنگیان بود در حالی که اگر وضعیت معلمان و کارمندان سایر وزارتخانهها مانند وزارت نفت را بررسی کنیم به شرایط مصیبت بارتری برخورد می کنیم.
بهلولی در پایان با مقایسه فیش حقوقی نیروهای ستادی و معلمان، اظهار داشت: در فیش حقوقی نیروهای ستادی بندهایی دیده میشود که در فیش حقوقی معلمان دیده نمیشود. کمک رفاهی، ایاب و ذهاب، وجه غذا، اضافه کاری تا سقف ۶۰۰ هزار تومان و... نمونههایی از این بندها هستند که حقوق نیروهای ستادی را تا ۳ برابر حقوق معلمان افزایش داده است.
این فعال صنفی نمونهای از فیشهای حقوقی معلمان و نیروهای ستادی را به منظور مقایسه در اختیار ایلنا قرار داد.
برای دیدن فیش ها به ایلنا بروید :
محمدرضا نیکنژادروزنامه آرمان،19 آذر 92
رئیسجمهور در روز نخست سال آموزشی: «باید زنگ انشا را احیا کنیم و بگذاریم دانشآموز در انشایش از معلم و کلاسش در مدرسه نقد کند و درباره بهتر شدن مدرسهاش نقد کند. باید اجازه داد دانشآموز در انشایش به رئیسجمهور انتقاد کند. فرهنگیان زنگ گفتوگو تشکیل دهند و اجازه دهند دانشآموزان با یکدیگر گفتوگو کنند. نقد کردن از دوران دانشآموزی باید آموزش داده شود. به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد میکنم که ساعت گفتوگو را در ساعتی از هفته یا ماه بگنجانند. ما باید بگذاریم دانشآموزان ما با بحث، گفتوگو و تضاربآرا آشنا باشند». دکتر روحانی در این سخنان از گفتوگو و نقد سخن میگوید و آموزش و پرورش را فراهمکننده زیست اجتماعی- سیاسی آینده شهروندان میداند و به برگزاری زنگ گفتوگو و کارا کردن زنگ انشا سفارش میکند. در جهان کنونی اندیشمندان یکی از کارکردهای نوین و ارزشمند آموزش و پرورش را آفرینش شهروند شایسته میدانند. شهروندی که افزون بر خواندن و نوشتن و حساب کردن، سنجشگرانه میاندیشد، پرسشگر است، دارای هوش فردی(IQ) و هوش اجتماعی(EQ) پرورشیافته است، صلح جو، قانونمدار و اخلاقگراست، نقدپذیر و دارای انگیزههای بالای همکاری و همیاری گروهی است، حقوق و وظایف خویش را میشناسد و به آنها عمل میکند و... اما نکته کلیدی در آموختن تواناییهای بالا، آموزشهای کاربردی و شرکت در گروههای همسن و سال است. افزایش هوش فردی را به گسترش تجربههای شخصی نوآموز و قرار دادن او در موقعیتهای تازه وابسته میدانند. باروری هوش اجتماعی را نیز در شرکت و حضور کارا در میان گروههای همسن و سال، برهم کنشهای عاطفی و اجتماعی میان آنها و همیاری برای رسیدن به هدفهای مشترک میدانند. در این میان برگزاری کلاسهای حلقهای و طرح داستان یا برپایی نمایش وسپس قراردادن دانشآموزان در برابر پرسشهایی خطیر و اخلاقی و گفتوگو درباره آنها را بهترین ابزار برای پدیدآوری احساس راستگویی، همدردی، همیاری، پاسخگویی و احترام درنظر میگیرند. یکی از بهترین نمونههای این داستانها یا نمایشنامههای برگرفته از آن، کتاب ارزشمند «لیزا» کودکی در مدرسه، نوشته متیو لیپمن است که دانشآموزان را با پرسشهایی فلسفی- اخلاقی به چالش میکشد و وادار به پاسخگویی و سپس گفتوگو میکند. اما پرسش اینجاست که سامانه آموزشی ما تا چه اندازه میتواند به دغدغههای رئیسجمهور و البته هدفهای نوین آموزشی نزدیک شود؟ در دورههای گوناگون آموزشی، زنگهایی وجود دارد که میتوان درجهت کاربردی کردن دانستههای دانشآموزان و بهویژه بالا بردن هوش فردی و اجتماعی نوآموزان از آنها بهره گرفت. این زنگها تفکر و پژوهش، کار و فناوری، اجتماعی و انشا در دبستان و دوره نخست دبیرستان و انشا، پرورشی و کامپیوتر- در دوره دبیرستان هستند. اما سالهاست در فرهنگ آموزشی ما درسهایی مانند انشا، اجتماعی، تاریخ، جغرافی و... آنطور که انتظار میرود، به حساب نمیآید و خانوادهها، آموزگاران و فرادستان آموزشی درسهای پایه مانند ریاضی و علوم را راهگشای آینده نوآموزان میدانند. تمرکز بیش از اندازه بر علوم پایه، دانشآموزان را بعضا از یادگیری و پیگیری درونمایههای دیگر درسها، بازداشته و کمانگیزگی برای آموختن آنها بهوجود آورده است. این درحالی است که درونمایههای درسهای اجتماعی و تاریخ است که دانشآموزان را برای زندگی اجتماعی فردا آماده میکند. برای نمونه در دوره دبستان و با اجرای ساختار تازه 6-3-3 درسهای تفکر و پژوهش و کار و فناوری به درسیهای این دوره افزوده شدند. به گواه بسیاری از آموزگاران پایه ششم، با توجه به حجم بالا و ناآشنایی آموزگاران با درس ریاضی، زنگهای تفکر و پژوهش و کار و فناوری صرف آموزش ریاضی شد! نمونه دیگر را میتوان در دبیرستان دید. عموما زنگهای پرورشی به درس فیزیک، زنگ کامپیوتر به حسابان و زنگ انشا برای پیشبرد درسهای زبان فارسی و ادبیات بهکار میرود. رویکرد حاکم بر فرهنگ آموزشی کشور، کامیابی دانشآموز را در نمرههای بالا در درسهایی مانند ریاضی و فیزیک میداند و درسهای دیگر را درسهایی بیفایده میداند و این برخلاف هدفهای نوین آموزشی است که پرورش شهروند شایسته، اندیشمند و اخلاقی را وظیفه خویش ساخته هست. برای رفتن به سوی هدفهای نوین آموزشی و برآوردن بخشی از آن، که دغدغههای رئیسجمهور هم هست، دگرگونی دیدگاه فرهنگی- آموزشی جامعه از نمره و مدرکگرایی به سوی آفرینش و پرورش شهروندان شایسته میباشد. ما باید بدانیم که جامعه پیش از داشتن مهندس و دکتر نیازمند شهروندان اندیشمند و اخلاقمدار است. تحصیلکردگانی که الفبای زندگی اجتماعی را نمیدانند، نمیتوانند در رشتههای تخصصی خود نیز کارآمد و سودمند باشند. گام بعدی زمینهسازی آموزشهای شهروندی، با کاهش عنوانها و درونمایههای آموزشی و ایجاد فضایی شاد و پرانگیزه برای یادگیری- یاددهی میباشد. امید است کاربدستان تازه آموزش و پرورش در این راه گامهای کارایی برداشته و افزون بر برآوردن دغدغههای رئیسجمهور، آیندهای کامیاب برای جامعه و شهروندان آن فراهم نمایند.
روزنامه آرمان – محمدجواد صابری
کارشناسان بعضا به کتابهای درسی ایراداتی گرفتهاند؛ منتقدانی که از میان کارشناسان آموزش و پرورش تا جامعهشناسان و حتی ریاضیدانان، فیزیکدانان و... را شامل میشوند. از طرفی عنوان میشود کتابهایی که در مدارس تدریس میشود تفکر و خلاقیت دانشآموزان را تقویت نمیکند و بهروز نبودن آنها و عدم انطباقشان با دانش روز از آسیبهای جدی نظام آموزش جدید محسوب میشود. این بار اما به انتقاداتی که از کتابهای درسی میشود «با عجله تالیف شدن آنها» نیز اضافه شده است. نظام آموزشی 6، 3، 3 که از سال گذشته به کار گرفته شد از یکسو باعث شد کتابهایی برای پایه اول ابتدایی تالیف شود و از طرف دیگر لازم بود برای پایه جدید ششم ابتدایی نیز کتابهایی نوشته شود. بهویژه کتابهایی که برای پایه ششم ابتدایی تالیف شد با مشکلات فراوانی روبهرو بود تا جایی که در تازهترین واکنش به این موضوع وزیر آموزش و پرورش گفته است: کتابهای جدید با عجله تالیف شده و به همین دلیل خالی از اشکال نیست.
کتابها از دانش معلمان بالاتر است
اظهارات وزیر عجیب اما دور از منطق نیست. چنانچه یک کارشناس مسائل آموزشی به آرمان میگوید: کتابهای پایه ششم در عرض یک سال نوشته شده است و بررسیها نشان میدهد این کتابها مشکلات زیادی دارند. مهدی بهلولی ادامه میدهد: برای مثال کتاب ریاضیات این پایه سطح بالاتری از دانش معلمان دارد. معلمان پایه ششم ابتدایی در واقع معلمان پایه پنجم بودهاند حال آنکه، ریاضیات این پایه شبیه به ریاضیات اول راهنمایی است و آموزش ضمن خدمت معلمان نیز نتوانسته است آنها را برای تدریس این درس آماده کند. او همچنین به کتاب «تفکر و پژوهش» اشاره میکند و میگوید: نیاز است معلمی که میخواهد این کتاب را تدریس کند با مساله فلسفه کودکان آشنا باشد حال آنکه، بسیاری از معلمان پایه ششم این آگاهی را ندارند و نتیجه این شده است که «تفکر و آموزش» آنطور که باید و شاید آموزش داده نشده است.
کتابها باید مدام بازنگری شوند
گذشته از آنچه کارشناسان درباره مشکلات کتابهای آموزشی پایه ششم ابتدایی میگویند، دیگر کتابهای درسی نیز ایراداتی دارد که به نظر میرسد مطالبه بسیاری از کارشناسان تغییر آنها در دولت جدید است. یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اما از کتابهایی که اکنون در مدارس تدریس میشوند دفاع میکند و میگوید: این کتابها نتیجه کار کارشناسی است و کمیسیون آموزش و تحقیقات نیز مدام با معلمان و دانشآموزان در ارتباط است و اگر تغییری لازم باشد به تالیفکنندگان یاد آوری میکند. ابوالقاسم خسروی سهلآبادی در گفتوگوبا آرمان خاطرنشان میکند: لازم است کتابهای درسی مدام مورد بازنگری قرار بگیرد اما، اگر قرار است وزیر آموزش و پرورش بلافاصله و بدون کار کارشناسی این کار را انجام دهد من موافق نیستم. او با بیان اینکه سه عامل نقش تعیینکنندهای در بهبود وضعیت آموزشی در کشور دارد، تصریح میکند: معلمان و نیروی انسانی، فضای آموزشی و همچنین کتابهای درسی مهم هستند. بهنظرم آموزش و پرورش در سالهای اخیر در زمینه کتابهای درسی عملکرد خوبی داشته است. این نماینده مجلس درحالی که در سالهای اخیر بیشترین انتقادات به آموزش و پرورش متوجه وضعیت فیزیکی مدارس بوده است و در این سالها حوادث تلخی مانند آتشسوزی شینآباد اتفاق افتاده است، میگوید: مناسبسازی فضای مدارس نیز خوب بوده است تا جایی که ما چند سال پیش به فکر مشکلات گرمایشی و سرمایشی مدارس بودیم اما، اکنون به دنبال هوشمندسازی مدارس هستیم. خسروی معتقد است: آموزش و پرورش باید بیش از همه به دنبال جذب نیروی انسانی باشد بهگونهای که نوابغ ما باید معلم شوند. او همچنین در پاسخ به این سوال که در حوزه علوم انسانی و برای مثال در کتابهای تاریخ، جامعهشناسی و ادبیات برخی از کارشناسان کاستیهایی را برمیشمارند و حتی در مواردی شائبهکار حزبی و گروهی در تالیف کتابها وجود داشته است، میگوید: باید مصداقی صحبت کرد و هر جا چنین موردی باشد پیگیری میشود. درمورد کتابهای ادبیات مسائلی مطرح است که چرا نام و آثار برخی نویسندگان معاصر در کتابها نیست که باید گفت نمیشود نام تمامی شاعران و نویسندگان را آورد بلکه افراد شاخص به کتابهای درسی میآیند. عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس این اظهارنظرها را درحالی انجام میدهد که چندی پیش خبری مبنی بر ممنوعیت ورود شخصیتهایی مانند صادق چوبک و احمد شاملو به کتابهای درسی منتشر شد. محمدرضا سنگری، سرپرست گروه مؤلفان کتابهای درسی ادبیات اول مهر امسال گفت: چه شعر شاخصی از شاملو هست که بشود در کتاب درسی آورد؟ یا چه موردی از شعر حجم یا موج نو هست که بتواند در کتاب درسی بیاید؟مهدی بهلولی درباره کتابهای درسی بهویژه کتابهای حوزه علوم انسانی معتقد است: در تالیف آنها بار ایدئولوژیک بر بار علمی میچربد. این کارشناس مسائل آموزشی میگوید: کتابهای جامعهشناسی را در نظر بگیرید. این کتابها اصلا با رویکرد نوین به جامعهشناسی همراه نیست حال آنکه، معلمان بارها این موضوع را گوشزد کردهاند و کسی به حرفشان گوش نکرده است. به گفته او انتقادات معلمان و کارشناسان مسائل آموزشی در حوزه کتابهای علوم انسانی چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و از طرف دیگر درمورد کتابهای علمی نظیر فیزیک، شیمی یا ریاضیات نیز تغییرات مطلوب نیست. بهلولی تصریح میکند: بارها اتفاق افتاده است که کتابی تغییر کرده اما تغییرات ظاهری بوده یعنی رویکردها عوض نشده است. برای مثال کتاب دیفرانسیل را عوض میکنند بدون اینکه تغییر محسوسی وجود داشته باشد و با دانش روز انطباق پیدا کند. این کار بیشتر به این دلیل انجام میشود که در آموزش و پرورش سالانه بودجهای برای تغییر کتب درسی در نظر گرفته میشود و آنها قصد دارند آن بودجه را خرج کنند. این کارشناس مسائل آموزشی با تاکید بر اینکه حتما باید کتابهای درسی مورد بازنگری قرار بگیرد، میگوید: اگر قرار است بازنگریها به شیوه سابق باشد لزومی به صرف بودجه نیست. تغییرات باید بهگونهای اعمال شود که کتابهای درسی ما را با علم و دانش روز منطبق کند.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=478&pageno=4
[توضیح از بهلولی : در گزارش بالا من گفتم کتاب های جدید سال گذشته در عرض چند ماه نوشته شد که در گزارش آمده در عرض یک سال. درباره ی دانش آموزگاران پایه ی ششم و تدریس درس ریاضی،من قید "برخی" را آوردم و گفتم "برخی" از آموزگاران دبستان در تدریس با دشواری هایی روبرو هستند که متآسفانه قید "برخی" نیامده است.]
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،16 آذر 92
یکی از موضوع های مهم آموزش و پرورش،مسآله ی خصوصی سازی آموزش و پرورش است که البته در سراسر دنیا- هم در میان اندیشه وران آموزشی،اجتماعی،سیاسی و اقتصادی،و هم در میان دولت ها- مخالفان و موافقان خود را دارد. در ایران پس از انقلاب هم،از سال های پایانی دهه ی هفتاد و با راه اندازی مدرسه های غیرانتفاعی،بحث خصوصی سازی به آموزش و پرورش راه یافت. اما از آن زمان تاکنون،ارزیابی همه جانبه و فراگیری از مدرسه های غیرانتفاعی و عملکرد آنها انجام نگرفته و به درستی روشن نیست که آیا راه اندازی این مدرسه ها،توانسته بر بهبود آموزش ایران بیفزاید یا نه؟ پایه گذاران این مدرسه ها،وجود و پیدایی آنها را نیاز سال های پایانی دهه ی هفتاد می دانند که شمار دانش آموزان ایران به 18 میلیون نفر رسیده بود و با توجه به هشت سال جنگ،امکانات دولتی پاسخگوی نیازهای آموزشی این شمار از دانش آموزان نبود- که البته این سخن،هم اکنون که دانش آموزان به دو سوم آن زمان کاهش یافته اند،نمی تواند سخن درستی به شمار آید. این نگارنده البته،به جز این دفاع- که همانگونه که گفتم مساله ای همبسته با آن سال هاست- دفاع استوار و نیرومند دیگری از پایه گذاران و هواداران گذشته و کنونی خصوصی سازی آموزش و پرورش در ایران ندیده ام.
در آموزش و پرورش دولت یازدهم اما،گویا قرار بر این است که به تقویت این مدرسه ها پرداخته شود و این در پاره ای از سخنان،فانی،وزیر آموزش و پرورش،نمایان است. برای نمونه در گفت و گوی چند روز پیش ایشان با روزنامه آرمان،در تاریخ نهم آذر : "این سیاست[توسعه مشارکت در آموزش و پرورش]باعث افزایش مشارکت مردم و توسعه بخش خصوصی در آموزش و پرورش است. درحال حاضر از 12 میلیون و 300 هزار دانشآموز، تنها یک میلیون در مدارس غیردولتی درس میخوانند. بهنظر میرسد که با ایجاد تسهیلات برای مردم و افراد داوطلب برای تاسیس مدارس قادر خواهیم بود که این 5/8 درصد دانشآموزان در حال تحصیل در مدارس غیردولتی را تا دو سال آینده به 12 درصد برسانیم. در همین راستا برنامههایی از قبیل خرید آموزش بهجای ایجاد آموزش بهعنوان یک سیاست میتواند به ما کمک کند."
اما شاید بتوان مدرسه های غیرانتفاعی کنونی ایران را در دو دسته جا داد. یک دسته،مدرسه هایی هستند با پایه گذاران شناخته شده ی سیاسی،اجتماعی و اقتصادی،و سرمایه،امکانات و پشتیبانی های گوناگون و چشمگیر اولیه. این شرایط به کارگزاران این مدرسه ها،اجازه می دهد که از همان آغاز،چندان دل نگران شمار دانش آموزان شان نباشند و با گرفتن آزمون های ورودی،بیشتر به جذب شاگردانی بپردازند که از هوش و توان ذهنی خوب و بالایی برخوردارند و خانواده های آنها هم از طبقات متوسط و بالای فرهنگی- اقتصادی جامعه به شمار می روند. امکانات و سرمایه درخور،و دانش آموز کمابیش علاقمند،بنیاد آموزشی بهتر از دیگر مدرسه ها را می ریزد- به ویژه در سنجش با بسیاری از مدرسه های دولتی که نه توان مالی درست و حسابی دارند و نه امکان گزینش اولیه دانش آموزان را. این مدرسه ها با شرایط خوب نخستین،و دانش آموزان کیفی ای که می توانند جذب کنند،و سپس با آموزشی که ارائه می دهند،در یک فرآیند دوری دو سویه،به شهرتی در منطقه دست می یابند که می توانند شهریه های باورنکردنی چند میلیونی بگیرند و بر گسترش کمی و کیفی خود بیفزایند. بگذریم از این که در چنین فرایندی،و در نهایت،بر افزایش نابرابری آموزشی در آموزش و پرورش ایران و شکاف طبقاتی افزوده می گردد.
اما دسته ی دیگر مدرسه های غیرانتفاعی- که از قضا شمار بیشتری را هم دربرمی گیرد- آنهایی هستند که با سرمایه های خرد یک یا تنی چند،راه اندازی می شوند. این مدرسه ها از همان آغاز با مدرسه های غیرانتفاعی دسته نخست- به دلیل کاستی های مادی و امکاناتی- قابل رقابت و سنجش نیستند. ناگزیرند که همه جور دانش آموزی را جذب کنند تا ورشکسته نگردند و بتوانند به کارشان ادامه دهند. گاهی حتی به جذب دانش آموزان اخراجی مدرسه های دولتی می پردازند! آنچه که در این مدرسه ها رخ می دهد به هیچ رو از مدرسه های دولتی متوسط،بالاتر نیست- اگر نگوییم که پایین تر است- و چه بسا در آموزش،و به ویژه پرورش،معمولی شاگردان هم،به دلیل امتیاز دادن های بی حساب و کتاب به دانش آموزان و خانواده های آنها،کامیاب نباشند و نگردند. از این رو چه بسا بتوان گفت که مدرسه های غیرانتفاعی در ایران،عملکرد آموزشی،و فلسفه ی وجودی آنها،هم اکنون سخت نیازمند بازاندیشی و بازنگری اند و کار به دستان آموزشی کنونی،پیش از دامن زدن به این مدرسه ها و تقویت آنها،بایسته است با نگرشی آموزشی و بر بنیاد تجربه ی ملی و جهانی،از سیاست خصوصی سازی در آموزش و پرورش به دفاع برخیزند.