محمدرضا نیک نژاد
روزنامه اعتماد،4 اردیبهشت 93
سخنان رییسجمهور روحانی درباره پایهگذاری زنگ گفتوگو و کتابخوانی و بازگشت زنگ انشا به مدرسهها سبب شد کاربهدستان آموزشی، دست به کار عملی کردن سفارشهای رییسجمهور با روشهایی مانند دست بردن در برنامههای درسی دورههای آموزشی گوناگون، گذراندن مصوبه در شورای عالی آموزش و پرورش، برگزاری همایش و سخنرانی و... شوند. در همین راستا شنیده شده است سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، یک پژوهشگر نامدار در گستره آموزش و یادگیری تطبیقی به نام خانم «ماساکو واتانابه» از ژاپن را در دهه نخست اردیبهشت به ایران دعوت کرده و قرار است در این هفته برنامههای گوناگونی در زمینههای آموزشی و پژوهشی برگزار شود. آمدن خانم «واتانابه» به ایران بهانهیی به دست داد تا نگاهی دوباره به کتاب ارزشمند ایشان به نام «پرورش هنر استدلال» بیندازیم. بیگمان بررسی ژرف این کتاب در یک یادداشت روزنامهیی نمیگنجد! از این رو نگارنده، پژوهشگران و کارگزاران آموزشی، کارشناسان آموزشی و... را به خواندن آن فرا میخواند. اما کتاب «روش هنر استدلال؛ الگوی تبیین اندیشه در فرهنگ آموزش ژاپن و امریکا» را موسسه فرهنگی منادی تربیت در 372 صفحه منتشر کرده است. نویسنده کتاب خانم «ماساکو واتانابه» دارای دکترای تخصصی از دانشگاه کلمبیا امریکاست. کتاب به وسیله محمدرضا سرکار آرانی، علی رضا رضایی و زینب صدوقی به فارسی روان و دلنشینی برگردانده شده است. کتاب با پژوهش میدانی در کلاسهای انشا و تاریخ دبستانهای امریکا و ژاپن، یکی از درخشانترین آثار در آموزش و پرورش تطبیقی به شمار میآید. نویسنده با تلاشی ارزشمند با کنار هم قرار دادن و مقایسه هدفها، روشها، ریشههای فرهنگی و اندیشگی آموزش انشا و تاریخ در دو کشور، پژوهشی در خور توجه و خواندنی را برای پژوهشگران فراهم کرده که میتواند آغازگاهی تازه در آموزش در هر کشوری باشد. اما آغاز کار نویسنده در این پژوهش، بررسی کارنامههای آموزشی دانشآموزان ژاپنی مهاجر در دهه 80 در امریکا بوده است. «بسیاری از این دانشآموزان که در مدارس ژاپن بدون مشکل خاصی به تحصیل مشغول بودند، بعد از وارد شدن به مدارس امریکا مورد انتقاد شدید معلمان خود قرار میگرفتند.» (ص34) «سر نخ حل این گونه مشکلات هنگامی به ذهن مولف خطور کرد که توانست اطلاعات لازم را در رابطه با نحوه نوشتن مقاله، که در امریکا به آن essay گفته میشود، کسب کند.» (ص35) از این رو نویسنده با حضور در کلاسهای دو کشور و بررسی تفاوت در آموزش انشا، کار میدانی خویش را آغاز میکند. «عمدهترین ساختاری که در استراتژی نوشتن ژاپنیها دیده میشود، ساختار «کی- شو- تن- کتسو» است... که به معنای «مقدمهچینی، بسط، تغییر دیدگاه و جمعبندی» است» (ص 46) حال آنکه سبک رایج توصیف در امریکا «ارائه موضوع- اثبات موضوع، نتیجهگیری» است. (ص47) «بارزترین تفاوت در سبک متن نویسی ژاپنیها و امریکاییها این است که در ژاپن نتیجهگیری و جمعبندی در آخر متن و در امریکا در اول متن بیان میشود». (ص 48) افزون بر این، در نوشتارها دیده میشود که «توصیف در امریکا بر مبنای قانون علت و معلولی و در ژاپن بر اساس روند وقوع رویدادها در ظرف زمانی است.» (ص 57) «اینکه افراد به سبک سلسله زمانی میاندیشند یا به سبک علت و معلولی (استدلالی)، قاعدتا بر رفتار آنها تاثیر میگذارد. نتیجه پژوهشها نیز آشکار میکند که «تفاوت در نحوه ترتیببندی ماجراها به تفاوت در نحوه تفکر و عمل و رفتار منجر خواهد شد.» (ص 59) اما ریشه این تفاوتها در چیست؟ خانم واتانابه برای پاسخگویی به این پرسش به پژوهش درباره روشهای آموزش انشا در دو کشور رو میآورد. او در نخستین گام درمییابد که «سبک نوشتاری مورد پسند مردم یک کشور یا یک فرهنگ متاثر از منطق و سبک فکری آن فرهنگ است.» (ص102) در مدرسههای مورد پژوهش در امریکا در سال پنجم دبستان «12 سبک نوشتاری معرفی شده است که عبارت بودند از داستان، شعر، نامه، گزارش، مصاحبه، معرفی کتاب... که معلمان به آموزش انشانویسی به صورت مقاله و انشانویسی به صورت خلاقانه و داستان وار توجه ویژهیی دارند.» (ص 103) پرسش از چگونگی انشای خوب، از سوی آموزگاران چنین پاسخی میگیرد که «آنها به واضح و مشخص بودن نکته مورد تاکید دانشآموزان در جمله اول و همچنین نوشتن انشا در جهت موضوع داده شده اشاره میکنند.» (ص 105) «در کلاسهای انشای امریکا «ارائه الگو و ساختار به عهده معلم و نوشتن محتوا بر عهده دانشآموز است.» (ص 108) در مدارس ژاپن و به باور آموزگاران این کشور «انشای خوب انشایی است که در آن عواطف و احساسات به صورت واقعی و ملموس بیان شده باشد و مخاطب با خواندن آن متوجه حالات روحی نویسنده شود.» (ص 123) بر خلاف امریکا که به سبک نوشتن جملات توجه ویژهیی میشود، در ژاپن به هر مطلبی که نوشته میشود، انشا میگویند! و در کتاب درسی «زبان ژاپنی»، بخشی که به شیوههای متن نویسی اشاره کرده باشد، دیده نمیشود و تنها در دفترچه راهنمای آموزش انشا میخوانیم که «برای نوشتن انشای خوب لازم است به دانشآموزان یاد دهیم که احساسات خود را به صورت واقعی و ملموس بیان کنند. لازمه این کار، نگاه کردن به موضوعات اطراف خود از دریچه عواطف و احساسات است.»(ص 124) همچنان که دیده شد، کتاب «پرورش هنر استدلال» با برابر نهادن رویکردهای گوناگون آموزش انشا در ژاپن و امریکا به خوبی توانسته است، فرهنگ نوشتاری دو کشور را مقایسه کرده و پیامدهای تفاوت این دو فرهنگ را دستکم در گستره انشای دانشآموزان و پندار و کردار آنها به نمایش بگذارد. برای نمونه «ژاپنیها در آموزش تکلیف اندیش و وظیفه مدارند و به مهارتهای شنیدن بیش از گفتن اهمیت میدهند. از این جهت نیز با امریکاییهای نتیجه گرا و حق اندیش و حقوق مدار متفاوتند.» (ص 19) و... به باور نگارنده، گرچه کتاب در بازتاب تلاشهای پژوهشی و فرآوری اندیشههای نویسنده بسیار کامیاب است اما نویسنده ژاپنی تا اندازهیی گرفتار سبک نوشتاری این کشور بوده و خواسته یا ناخواسته به سبک سلسله زمانی چنگ زده است. از سوی دیگر در آموزش و پرورش نوین، آموزش، ابزاری توانمند برای آموزشهای شهروندی، صلح، اخلاق، مدارا و... شمرده میشود و بیگمان کلاسهای انشا یکی از فرصتهایی است که دانشآموزان درباره این آموزهها میاندیشند و گفتوگو میکنند و اندیشهها و آموختههایشان را با هم درمیان میگذارند. کتاب درباره این گونه آموزشها ساکت مانده است. به هر روی کتاب «پرورش هنر استدلال» دریچهیی تازه و بس فراخ به آموزش انشا باز کرده که میتواند دستمایه پژوهشهایی در این زمینه در کشور ما نیز باشد.
گزارش «اعتماد» از امتحانات زود هنگام مدارس به دلیل مسابقات جام جهانی فوتبال |
ساعات آموزشی مدارس باز هم کاهش یافت؛ بعد از تعطیلی پنجشنبههای مدارس، تعطیلیهای وقت و بیوقت به دلیل آلودگی هوا، بارندگی، تعطیلات قبل و بعد از امتحانات، تعطیلات نوروز، روزهای بین تعطیلی و... اینبار مسابقات جام جهانی فوتبال است که ساعات آموزشی مدارس را باز هم کم میکند تا همچنان با کمتر از 160 روز آموزشی پایینتر از میانگین جهانی از لحاظ ساعات و روزهای آموزشی قرارگیریم. شش میلیون دانشآموز متوسطه امسال درگیر برنامه فشرده درسی و امتحانی هستند که به دلیل مسابقات جام جهانی فوتبال قرار است زودتر از موعد هر سال برگزار شود. سال گذشته نیز درست در همین روزها بود که انتخابات ریاستجمهوری خردادماه امتحانات دانشگاهها را جلو انداخت تا دانشگاهها و خوابگاهها به دستور وزارت علوم وقت قبل از انتخابات تعطیل شده باشد. در آن روزها دانشجویان باید جزوهها و کتابهای تمام نشده را در یک برنامه فشرده که حتی روزهای جمعه را هم حساب کرده بود، امتحان میدادند. امسال نیز اگرچه مسابقات جام جهانی که قرار است 24-23 خرداد ماه شروع شود، تاریخ امتحانات دانشگاه را تغییری نداده اما آموزش و پرورش از چندی قبل اعلام کردهاند «برای اینکه امتحانات خرداد ماه با مسابقات جام جهانی تداخل نداشته باشد، امتحانات پایانی سال تحصیلی 93-92 را اواخر اردیبهشت ماه برگزار میکنیم.»
ساعات آموزشی در ایران پایینتر از میانگین جهانی علاوه بر سه ماه تعطیلات تابستانی و 13 روز تعطیلات نوروز، تعداد روزهای تعطیل در سال 93 مطابق روال هر سال با احتساب جمعهها 74 روز است. سال پیش نیز تنها تعطیلات روزهای جمعه و تعطیلات رسمی بیش از 77 روز بود. به این تعطیلات اگر تعطیلات بینالتعطیلی، روزهایی که به دلیل آلودگی هوا یا بارندگی مدارس تعطیل میشود و همچنین تعطیلات روزهای قبل از نوروز، بعد و قبل از امتحانات در سال را حساب کنیم، با تعطیلات سه ماهه تابستان، تعداد روزهای آموزشی در ایران بسیار پایینتر از استاندارد جهانی قرار میگیرد. تعداد روزهای آموزشی در ایران به طور متوسط 160روز است. این در حالی است که تعداد روزهای آموزشی در کانادا 180 روز، فرانسه 174 روز، آلمان 210 روز، انگلیس 192 روز، تایوان 222 روز، ژاپن 240 روز و کره جنوبی 222 روز است. همچنین میانگین ساعات آموزشی در یک سال تحصیلی بین 667-600 است. مقایسه این ساعات با کشورهای پیشرفته نشان میدهد تعداد ساعات آموزشی در کانادا 5/952 ساعت، فرانسه 1073، آلمان 1050، تایوان 1177، ژاپن 1050، کره جنوبی 975 و ایالات متحده امریکا 1014 ساعت مقرر شده است. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس همچنین زمان ساعات تحصیلی در ایران به طور متوسط بین 250-225 دقیقه اما در کشورهای دیگر همچون کانادا 304 دقیقه، فرانسه 370دقیقه، آلمان 300دقیقه، انگلیس 300دقیقه، تایوان 318 دقیق، ژاپن 330 دقیقه و ایالات متحده امریکا نیز 338 دقیقه است. از طرف دیگر مقایسه روزهای شروع و پایان سال تحصیلی نشان میدهد، از مجموع 223 کشور مورد بررسی دنیا 40 کشور از جمله ایران، دوره تعطیلات سه ماهه دارند و تنها یک کشور (سومالی) دارای تعطیلات 4 ماهه است. به عبارت دیگر 18 درصد از کشورهای دنیا 3 ماه تعطیلات متوالی دارند؛ در حالی که 82 درصد دیگر دوره تعطیلات دو ماهه یا کمتر از آن دارند. دانشآموزان: از هر تعطیلی استقبال میکنیم در حال حاضر این تصمیم آموزش و پرورش مخاطبان زیادی دارد؛ دانشآموزان، معلمان، کارکنان مدرسه و خانوادهها که به دلایل مختلف موافق و مخالف این تصمیم هستند و کارشناسان که معتقدند به اندازه کافی در کشور تعطیلات داریم و با توجه به پایین بودن ساعات آموزشی در ایران در مقایسه با کشورهای دیگر، این تعطیلات تاثیر زیادی در کیفیت آموزش دارد. از بین واکنشهای مطرح شده نسبت به این خبر، پسران به طور اکثریت در مقایسه با دختران از این تصمیم آموزش و پرورش رضایت بیشتری دارند. تنها تعداد معدودی که نظر آنها بلافاصله با واکنش همکلاسیها همراه است، از شروع زودهنگام امتحانات رضایت ندارند. «خیلی کار خوبی کردند، از هر تعطیلی استقبال میکنیم»...«نمیشود که هم امتحان داد هم فوتبال دید»... «حالا مگه هر چند سال ما جام جهانی داریم»...«بذارید با خیال راحت فوتبال ببینیم»...«یک هفته زودتر که این حرفها را نداره...» با این وجود یکسری هم مخالفند: «ما سال دیگه کنکور داریم»...«همین طوری هم چند فصل از کتابامون مونده بود»... «دبیرامون اصلا تمرین حل نمیکنند فقط تند تند درس میدهند...»
زینب در مقطع پیش دانشگاهی درس میخواند و امسال کنکور دارد: «واسه ماکنکوریاعالیه. چون میتونم درسارو حداقل دوسه باردوره کنم. فقط بیچاره سومیها بدجوری دلم براشون میسوزه چون درسای ما پیش دانشگاهیها معمولا بیشترش قبل ازعید تموم میشه و مهمتر اینکه معدلمون درکنکورتاثیری نداره ولی واسه سومیها این معدل سرنوشت سازه.» یکسری از دانشآموزان دختر هم موافق این تصمیمند: «ما که درسامون رو قبل عید تموم کردیم بعد عید فقط سوال کنکور حل میکنیم.» بر اساس قانون پذیرش دانشجو و در راستای حذف کنکور سوابق تحصیلی داوطلبان در کنکور 93، 25 درصد تاثیر مستقیم خواهد داشت. از این رو معدل برای دانشآموزانی که طی سالهای آینده کنکور دارند، اهمیت زیادی دارد. بعضی از معلمان هم به دقیقه نودی بودن این تصمیم انتقاد دارند. معلمی در مقطع دبیرستان که شیمی درس میدهد، میگوید: «دیر به ما اعلام کردند، اگر زودتر گفته بودند، از اول برنامهریزی میکردیم. الان تمام تلاشمون رو میکنیم که فقط تمام کتابا و مباحث رو تموم کنیم. این به ضرر خود دانشآموزاست. هر چند خیلیهاشون به خاطر فوتبال راضیاند.» دبیر ریاضی یک دبیرستان دخترانه هم میگوید: «کجای دنیا به خاطر فوتبال مدارس را تعطیل میکنند. با این تصمیم به دخترها که چندان فوتبالی نیستند ضرر زیادی وارد میشه. ما کتابها را در هر صورت تموم میکنیم. اما اینکه چطوری بماند... چند تا از زنگهای ورزش بچهها را هماهنگ کردیم کلاس ریاضی براشون تشکیل بدیم که تمرینات را حل کنیم.» در این میان بیشترین مخالفان این تصمیم آموزش و پرورش در بین والدین هستند که نگران هزینه داده شده و کیفیت آموزش به فرزندشان هستند. پدر دانشآموزی در مقطع راهنمایی در مخالفت با این تصمیم میگوید: «به بهانههای مختلف از ما پول میگیرند. برای پسرم که در مدرسه غیرانتفاعی درس میخونه از ما هزینه 9 ماه را پیش پیش گرفتند. الانم هم که کتابها را هولهولکی تموم کردند و گفتند برای امتحانات آماده بشید.»مادر دانشآموز دبیرستانی هم که نگران معدل پسرش است، میگوید: «خود پسرم خیلی از این تصمیم راضیه ولی من و پدرش نگران معدلشیم. چون تعطیلات امسال خیلی بیشتر از معمول بود. چند روز هم به دلیل آلودگی تعطیل کردند. الانم گفتند از 20 اردیبهشت بیشتر لازم نیست بیایند. من میدونم خیلی از کتابهاشون رو به زور دارند تموم میکنند.»انتقاد اکثر والدین به دلیل هزینههای بالای کتابهای کمک آموزشی و کلاسهای متفرقه تقویتی و آمادگی کنکور است که مجبورند برای جبران کمکاری مدارس هزینه کنند. کارشناسان چه میگویند سیدمحمدباقر عبادی، عضو کمیسیون آموزش مجلس در گفتوگو با «اعتماد» در مورد این تصمیم آموزش و پرورش میگوید: چند روز زودتر برگزار شدن امتحانات به این دلیل که امتحانات مصادف با جام جهانی نشود، با توجه به اینکه دانشآموزان خواه ناخواه در فضای رسانهیی مسابقات قرار میگیرند، میتواند تصمیم مناسبی باشد. اما در شرایطی که از قبل برای چنین تصمیمی برنامهریزی شود. به گفته او آموزش و پرورش با توجه به پیش بینی مسابقات جام جهانی بهتر بود از اوایل سال مدارس برای این فشردگی و تعطیلات آماده کند تا اتمام یکسری از کتابها به مشکل نخورد. مهدی بهلولی، کارشناس و دبیر آموزش و پرورش در توصیف حال و هوای این روزهای مدارس به «اعتماد» میگوید: شروع زود هنگام امتحانات به دلیل مسابقات جهانی در مدارس در هر صورت باعث فشردگی در آموزش شده است و این وضعیت در مورد یکسری درسها و کتابها حادتر است. مثلا معلمان مجبورند تمرین کمتری حل کنند و مباحث را فشرده درس دهند. او با بیان اینکه بعضی از کتابهای درسی چون در طول سال به تعطیلات دیگر هم خورده بود، با مشکل مواجه شده است، ادامه میدهد: با این وجود با توجه به اینکه آموزش و پرورش این تصمیم را از چندی پیش اعلام کرده است، یکسری هماهنگیها و همکاریها بین معلمان در مورد ساعات آموزشی صورت گرفته تا کتابهایی که مانده است تمام شود. به گفته او آموزش و پرورش میتوانست به جای اتخاذ چنین تصمیمی از مدارس بخواهد تاریخ امتحانات را طوری برنامهریزی کنند که امتحانات مشکلتر تا قبل از بازیهای جام جهانی برگزار شده باشد و درسهای سبکتر بدون فشردگی در روزهای پایانی خرداد امتحان گرفته شود. |
ویلیام هیر
برگردان : مهدی بهلولی
گمان ها را چند سال پیش،جان ویلسون(1993) از انگلستان برانگیخت. دل نگرانی ویلسون این بود که استادان آموزگاران،آهسته- آهسته دارند خودشان را همچون "رهبران مومنان" می بینند که آموزگاران آینده را به درون ایدئولوژی ویژه ای مشرف می کنند نه این که آنها را به آزمون سنجشگرانه ی باورها و پیش انگاره هایشان،و ارزش هایی برمی انگیزند که در نظریه آموزشی و تعیین سطح یادگیری دانش آموزان با آن روبرو می گردند. در زمینه پرورش آموزگار در ایالات متحده آمریکا،بحث به تازگی بر استانداردهای حرفه ای اعلام شده از سوی شورای ملی مجوز پرورش آموزگار(NCATE,2002 ) متمرکز شده است؛و به ویژه،بر گنجاندن خو و منش های خاص به عنوان بخشی از استانداردهای حرفه ای بایسته ای که آموزگاران باید برای دریافت مجوز،برخوردار باشند. این استانداردها آموزگاران را ملزم می سازند که "درون مایه،دانش آموزش شناسی و حرفه ای،مهارت ها،و خو و منش های بایسته برای یاری به همه دانش آموزان در فرآیند یادگیری را،بدانند و شرح دهند". فرهنگ و واژه نامه همراه این استانداردها،خو و منش ها را به عنوان اخلاقی تعریف می کند که "از سوی باورها و نگرش های همبسته با ارزش هایی همچون دلسوزی،انصاف،درستکاری،پاسخگویی،و عدالت اجتماعی،راهنمایی می شود".
انتقادها به "نظریه ی خوی ها" برگشته است- به عنوان ابزاری نو برای تحمیل همسانی سیاسی. اما در نگاه نخست،پی بردن به آنچه که می تواند کابوس القای اندیشه را زنده سازد،دشوار است. خوی ها،بی گمان،همواره بخشی از هدف هایی بوده اند که به برنامه پرورش آموزگار چهره مشخص بخشیده اند. حتی با درنگریستن به آن استانداردهایی که به دانش و مهارت ها برمی گردند- که چندان بحث انگیز نشان نداده اند- پیوندی ناگزیر میان خوی ها و پرورش آموزگاران وجود دارد. اگر آموزگارانی که دانش و مهارت های خاصی دارند تشویق نشوند که هوشمندانه و فراخور زمینه از این دانش و مهارت ها بهره بگیرند،وجودشان چه ارزشی دارد؟ به زبان کلی تر،داشتن خوی و منش معین برای یک آموزگار،دارا بودن یک خصلت شخصیتی یا خصلت اندیشگی،همچون احساس مسئولیت،آزاد اندیشی،یا داوری سنجشگرانه می باشد. چنین خوی هایی،نوعی از انسان- که آموزگار می باشد- را توصیف می نمایند و این که او در شرایط معین چگونه رفتار می کند یا خواهد کرد.
برای نمونه،در رویارویی با موقعیتی که در آن آموزگار از سوی دانش آموزان درباره ی یک ادعای او،به چالش گرفته می شود،آموزگار آزاد اندیش تشویق به این می شود که به شیوه های معینی که نشانه ی این رویکرد هستند پاسخ دهد؛شیوه هایی همانند گوش دادن جدی به دیدگاه های دانش آموزان. این روش جاافتاده ای است که در آن آموزگاران آزاداندیش،بیش یا کم،در این گونه از موقعیت ها،از خود نشان می دهند. کمابیش در این هیچ بحثی نیست که پرورش چنین خوی هایی بخشی از هدف های ما در پرورش حرفه ای آموزگاران می باشد. ما می خواهیم که آموزگاران مان نسبت به کارشان احساس مسئولیت داشته باشند،گزارشی آزاداندیشانه از نظریه های رقیب در کلاس درس ارائه دهند،در تفسیر ایده ها و دیدگاه های بیان شده دانش آموزانشان،داوری سنجشگرانه ای از خود نشان دهند،و کارهایی از این دست.
اما،منتقدان،به ویژه در اشاره به "عدالت اجتماعی" نگران شده اند که آن را همچون تجویز دسته ای از پای بندی های ایدئولوژیک به چپ طیف سیاسی می بینند. دل نگرانی هایشان با شماری از نمونه گزارش های گسترده،دامن زده شده است که مدعی می شوند دانشجو- آموزگاران،هنگامی که با موضع ایدئولوژیک استادانشان و یا دانشکده هایشان مخالفت می کنند از برنامه های پرورش آموزگار کنار گذاشته می شوند. دانشجو- آموزگاران،از به خاموشی کشانده شدن،و پس از آن،رعایت مقررات،گلایه کرده اند اگر آنها در برابر ادعاهای استادان در کلاس درس درباره ی موضوع هایی همچون حق انحصاری سفید- مرد،تبعیض مثبت[تبعیض به سود کسانی که مورد تبعیض قرار گرفته اند]،کنترل سلاح ها،انگلیسی به عنوان زبان ستمگران،و چیزهایی از این دست،اعتراض یا انتقادهایی کردند. اما آرتور وایس،رییس NCATE،به شدت انکار می کند که اداره مجوز دهی،از هرگونه ایدئولوژی خاص سیاسی یا اجتماعی پشتیبانی می کند. او پای می فشرد که NCATE از آموزگاران انتظار دارد که از خود دو خوی حرفه ای را به نمایش بگذارد : 1. انصاف و 2. این باور که همه ی دانش آموزان می توانند یادبگیرند. او می گوید که مدرسه های عالی آموزش و پرورش کمابیش انتظار دارند که دانشجو- آموزگاران از خوی های دلسوز بودن،گروهی بودن و اندیشه ور بودن،برخوردار باشند. وایس همچنین می گوید که اینها خوهایی هستند که بیشتر مردم به عنوان کیفیت های پسندیده ی آموزگاران،سخت،از آنها پشتیبانی خواهند کرد.
بنیادها و سازمان های گوناگون دلبسته به آزادی های مدنی،در این موارد به سود دانشجویان وارد عمل شده اند و از همه سو اتهام ها و پاسخ به آن اتهام ها،جاری شده است. در نبود اطلاعات جزیی تر بیشتر درباره آنچه در عمل رخ داده است- در مواردی که گفت و گوی همگانی را برانگیخته - با هیچ اطمینانی نمی توان گفت که آیا اتهام القای اندیشه،راستین است یا نه.
اما،چه اصول و نکته های کلی ای می توانند به ما کمک کنند تا با توجه به واهمه و بدگمانی از القای ایدئولوژیک در پرورش آموزگار،رفتار و موقعیت مان را دریابیم؟ نکته های زیر،البته بسیار فشرده،می توانند یادآوری گردند :
1. دلیل های خوبی وجود دارد تا سنجشگرانه اندیشی و آزاد اندیشی را به عنوان هدف های بنیادین آموزش دانش آموزان در مدرسه،به شمار آوریم. بدست آوردن این خوی ها،برای به پختگی و به کمال رساندن فردی بزرگسال،آنچنان که از قوه ی داوری مستقلی برخوردار باشد،مسآله ای اساسی است. چنین فردی- در میان اشیاء دیگر- توانمند به کشف سخنان علم نما و همه روش های یاوه گویی می شود،و نیرومند به پایداری در برابر القای اندیشه می گردد،و آماده می شود تا دوباره به سراغ ایده های محترم دانسته شده برود تا روشن شود که آیا تاب سنجشگری را دارند یا نه. محل تردید است که آموزگارانی که خودشان در مدرسه های عالی آموزش و پرورش وادار به پذیرش موقعیت های ایدئولوژیک خاص شده اند و یا با تهدید به آن تن داده اند ارزش و اهمیت این خوی ها را بدانند و پاس دارند. آموزشگرانی که کند و کاو گسترده و باز ِ ایده های مطرح شده در دانشکده ها و مدرسه های عالی آموزش و پرورش را محدود می کنند به نادرست تآکید بر آن چیزی دارند که دانشجو- آموزگاران می اندیشند به جای این که به درستی بر توانایی و علاقه آموزگاران آینده برای وارسی موضوع های پیچیده به نزد خودشان پافشاری نمایند- کاری که باعث می شود دانشجویان، باورهایشان را بر بنیاد دلایل و شواهد پی ریزند و اندیشیدنشان را،آنچنان که سزاوار است،بازنگری نمایند.
(بخش نخست : http://bohluli.blogsky.com/1393/01/20/post-685/)
بر
مهدی بهلولی
روزنامه آرمان،1 اردیبهشت 93
"به اعتقاد من،اگر مسئولان و مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش وظایف خود را به خوبی انجام بدهند،دیگر فعالیت بسیاری از انجمن های صنفی بی معنی می شود. من در هفته های اخیر نشستی با نمایندگان انجمن صنفی معلمان داشتم و هنگامی که آنان به نمایندگی از معلمان،مطالبات آنان را با حرارت زیادی اعلام می کردند،این جمله را به آنها گفتم : به اعتقاد من مسئولان و مدیران ارشد باید وظایف خود را به درستی انجام داده و به طور واقعی،پیگیر مطالبات به حق فرهنگیان باشند و در این صورت است که دیگر،انجمن صنفی،بی معنی می شود." (اسفندیار چهاربند،مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران،نشریه زمزمه،فروردین 93)
این نگارنده در حسن نیت گوینده سخنان بالا،هیچ گمانی ندارد و بر این باور است که منظور ایشان،خرده از کاستی های مدیریتی در آموزش و پرورش است؛سخنی درست که مورد تآیید بسیاری از فرهنگیان و کنشگران صنفی آنان هم می باشد. با این رو اما،گونه ای ساده نگری به مسآله ی مهمی به نام "جامعه مدنی" و بایستگی و کارکردهای آن- همچنین دشواری های ساختاری مدیریتی در آموزش و پرورش- دیده می شود که نمی توان بر آن چشم پوشید. چنین می نماید که برداشت و درک ایشان از جامعه مدنی و نهاد صنفی،از پیچیدگی های نظری لازم برخوردار نیست. گویا ایشان تنها کارویژه نهاد صنفی را پیگیری خواسته های معیشتی می داند،و از این رو،هنگامی هم که مدیران آموزش و پرورش کار خود را به درستی انجام دهند نهاد صنفی،از بنیاد،فلسفه ی وجودی خود را از دست خواهد داد! اما باید دانست که "مطالبات به حق" فرهنگیان،از جمله خواسته های آموزشی،حقوقی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی به شمار می روند؛خواسته هایی که همانند بسیاری از پدیده هایی جامعه انسانی،تفسیر یگانه برنمی دارند و نمی توان آنها را تنها در یک چارچوب همه پذیر نشاند و تعریف کرد. خواسته های فرهنگیان،بّعدها و لایه های گوناگون دارد و از این رو همواره محل بحث و گفت و گو خواهند بود و فیصله بردار نیستند. حتی می توان گفت که این خواسته ها،با پیشرفت اجتماعی،مدنی و اندیشگی جامعه،پیچیده،ژرف و گوناگون تر می گردند و از این رو چالش برانگیزتر هم خواهند بود.
شاید بد نباشد به نمونه ای اشاره کنم. یکی از خواسته های فرهنگیان- و البته همسو با بسیاری از مردم کشور- افزایش کیفیت آموزشی و بسترسازی برای آن است. خود فرادستان آموزشی هم این مساله را می پذیرند که آموزش ایران تا رسیدن به یک آموزش برتر و کیفی در جهان،فاصله های بسیار دارد. آزمون های جهانی همچون تیمز و پرلز و پیزا،و نتیجه های ضعیف دانش آموزان ایرانی در این آزمون ها نیز،نشان و گواهی دیگر بر همین مساله است. اما درخور درنگ،تعریف دگرگون و به روز شونده "آموزش و پرورش کیفی" است. کیفیت در آموزش و پرورش،درونه و معنای چندان ثابتی ندارد و از چند دهه گذشته تاکنون،دستخوش دگرگونی های چشمگیری شده است. در حالی که برخی- به ویژه ها کارگزاران آموزشی در سراسر جهان- از مفهوم کیفیت آموزشی،بیشتر،افزایش در نمره های آزمونی دانش آموزان را می فهمند برخی از واپسین سندهای آموزشی،و به ویژه سندهایی که از درون جامعه مدنی جهانی آموزش و پرورش برمی خیزد،در تعریف کیفیت آموزشی به موضوع هایی همچون آفرینشگری،کنکاشگری،سنجشگرانه اندیشی،همدردی،همدلی،دلیری،خودآگاهی،و هماهنگی با طبیعت تآکید می ورزند. روشن است که چنین تعریف های نو و همه سونگرانه ای،مایه ی چالش میان برخی دولت ها و نهادهای مدنی است.
در پایان،این نگارنده از کار به دستان آموزش و پرورش دولت یازدهم،انتظار باریک اندیشی بیشتر دارد. نباید فراموش کرد که یکی از بزرگ ترین کاستی های آموزش و پرورش ایران،ضعف در نظریه پردازی آموزشی و سستی اندیشگی است. بایسته است که کارگزاران آموزشی دولت یازدهم،در صدد هرچه نیرومند و تازه تر ساختن گفتمان آموزشی خویش برآیند.
مهدی بهلولی عضو کانون صنفی معلمان ایران در گفت و گو با تدبیر:
دستورهای دولتی، شهریه مدارس غیرانتفاعی را کاهش نمی دهد
دوشنبه 1 اردیبهشت 93
با وجود اینکه مسئولان آموزش و پرورش از زمان انتشار الگوی شهریه مدارس غیردولتی یاد می کنند؛ برخی از کارشناسان آموزشی امیدی به این کار ندارند و عنوان می کنند این چارچوب بندی برای مدارس غیردولتی همیشه وجود داشته و همیشه هم این مدارس بدون در نظر گرفتن این چارچوب آن را زیر پا گذاشته اند.
گروه اجتماعی تدبیر: مجتبی زینی وند، مدیرکل سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد: از چهارشنبه هفته جاری الگوی شهریه مدارس با حضور مدیران سازمان مدارس غیردولتی استانها نهایی و هفته آینده برای اجرا به تمام استانها ابلاغ خواهد شد تا همزمان با آغاز ثبت نام مدارس دولتی الگوی شهریه مدارس غیردولتی اعلام و ثبتنامها آغاز شود.
با وجود اینکه مسئولان آموزش و پرورش از زمان انتشار الگوی شهریه مدارس غیردولتی یاد می کنند؛ برخی از کارشناسان آموزشی امیدی به این کار ندارند و عنوان می کنند این چارچوب بندی برای مدارس غیردولتی همیشه وجود داشته و همیشه هم این مدارس بدون در نظر گرفتن این چارچوب آن را زیر پا گذاشته اند.
مهدی بهلولی عضو کانون صنفی معلمان ایران درباره الگوی شهریه مدارس غیردولتی در گفت وگو با تدبیر می گوید: با توجه به اینکه من خود نیز در بعضی از این مدارس حضور داشته ام باید بگویم که این مدارس معمولا هر کدام برای خود یک سری آیتم ها و گزینه های دیگر را در قالب موارد آموزشی یا کمک درسی می افزایند و با توجه به منطقه ای که در آن ساکن هستند نرخ دارند. مثلا در تهران و در سطح دبیرستان نرخ هایی که شنیده می شود از دو، سه میلیون تا 10، 12 میلیون تومان است، بنابراین مدارس غیردولتی به نرخ هایی مصوب توجهی نمی کنند.
بهلولی ادامه می دهد: در سال های گذشته که به هیچ عنوان توجهی وجود نداشته، شاید از امسال دولت یازدهم با توجه به اینکه اولین سالی است که بر سر کار آمده، می خواهد از پیش با آنها برخورد کند. شاید این اعمال باعث بالا رفتن دقت ها شود و تغییر ایجاد کند. اما در کل مسئولان غیرانتفاعی بر این اعتقاد هستند که نرخ دولتی که اعلام می شود، جوابگوی هزینه های آنها نیست و هزینه هایی که دارند با نرخ اعلامی برابری نمی کند. بنابراین مسئولان این مدارس به عناوین مختلف از شهریه تعیین شده دولت سر باز می زنند و از خانواده ها پول بیشتری دریافت می کنند.
وی می افزاید: در زمان ثبت نام روی یک بنر بزرگ در مدارس هزینه های مصوب نصب می شود اما همان موقع به خانواده ها گفته می شود که این پولی است که به عنوان کف هزینه ها در نظر گرفته می شود. این مدارس مطرح می کنند که ما کارهای دیگری را هم انجام می دهیم، بنابراین هر کدام از این مدارس با توجه به منطقه خود هزینه ای تعیین می کنند. من مدرسه ای را سراغ داشتم که مصوب آن 2 میلیون بود و با هزینه هایی که خود آن مدرسه تعیین کرده بود به حدود 4 میلیون تومان رسیده بود.
بهلولی در پاسخ به این سوال که طبقه بندی هایی در برنامه های جدید در نظر گرفته شده است که شاید باعث بهبود اوضاع شود، عنوان می کند: این طبقه بندی از قبل هم بوده ولی مدارس غیرانتفاعی به هر نحوی که شده مبلغی را که خود مدنظر دارند را اعمال می کنند. تا به حال به این شکل بوده که آموزش و پرورش نمی توانسته آنها را محدود کند که مبلغ تعیین شده را بپردازند. مدارس غیرانتفاعی مانند بازار آزاد است. در بازار آزاد هم اساس بر قانون عرضه و تقاضا است. شما در نظر داشته باشید مدرسه ای را که شهریه خود را هفت میلیون تومان تعیین کرده و زمانی که به آن رجوع می کنند همه آن هفت میلیون تومان را به هر شکلی که شده از خانواده ها می گیرند، چون متقاضی دارند. بنابراین آموزش و پرورش هر کاری که کند مدارس غیرانتفاعی کار خود را خواهند کرد و از آموزش و پرورش خصوصی تبعیت می کنند.
این کارشناس آموزشی مطرح می کند: من شخصا با آموزش و پرورش خصوصی رابطه خوبی ندارم. به نظر من آموزش و پرورش خصوصی باید محدود شود؛ یعنی همین مدرسه های غیرانتفاعی هم بی در و پیکر افزایش پیدا کرده است. باید آموزش دولتی کیفی حاکم شود، چرا آموزش و پرورش علاقه دارد که به آموزش و پرورش خصوصی دامن بزند به این دلیل است که خرج خود را کمتر می کند.
بهلولی درباره راهکارهای موجود در بهبود این وضعیت می گوید: قبل از انتخابات آقای روحانی در رسانه ها که صحبت می کردند به همین طبقاتی شدن آموزش و پرورش اعتراض داشتند، که چرا این همه اختلاف وجود دارد و چرا این همه انواع مدارس را داریم.
آموزش و پرورش هم برای به سامان کردن این اوضاع راهکار درست و حسابی ندارد چون این نوع آموزش و پرورش از قانون بازار پیروی می کند. باید به مدارس دولتی اهمیت داده شود. اگر مدارس دولتی امکانات خوبی داشته باشند و بتوانند آموزش کیفی ارائه دهند آن موقع می توانند رقیب خوبی برای مدارس خصوصی باشند، با این روش استقبال از این مدرسه ها کم می شود و نمی توانند به هر مقداری هزینه های خود را افزایش دهند.
http://www.tadbirkhabar.com/news/political/32097
دو ماهنامه ی چشم انداز ایران، شماره ی84،اسفند 92 و فروردین 93
برگردان: محمدرضا نیک نژاد
توضیح : متن پیش روی شما،بخش دوم از سفارش نامه ی شانزده نهاد مدنی - آموزشی جهان به سران کشورهای حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل در مهر 92 است که در آن،سران کشورها به توجه بیشتر به آموزش و حق برخورداری از آن فراخوانده شده اند. این سفارش نامه ده بند است که بند نخست آن با مقدمه ای از مترجم در بخش پیش منتشر شد. بخش دوم - بندهای دوم و سوم - آن را با هم می خوانیم.
2- حکومت ها وظیفه- مندند و باید حقوق بشر،از جمله حق برخورداری از آموزش و پرورش را ارج گزارند،و از آن پاسداری و پیروی نمایند.
این اصل به تقویت سامانه های آموزش و پرورش دولتی اشاره دارد،که در برابر تعهداتی که دولت ها در قبال اسناد گوناگون حقوق بشر پذیرفته اند،مسئول اند. این سندهای قانونی،حکومت ها را وامی دارد تا به عنوان نهادهای وظیفه- مند،پاسداشت، پاسداری و تحقق حق برخورداری از آموزش را رعایت کنند. نکته ی بسیار مهم آن است که تعهد حکومت ها به تضمین آموزش و پرورش رایگان،اجباری و فراگیر،دست کم در آموزش دوره ی مقدماتی و رفته رفته فراتر از آن، یعنی دبیرستان و آموزش عالی را در برمی گیرد. شرط آموزش رایگان بی چون و چراست،بی توجهی به آن،تحقق حق آموزش را به خطر می اندازد و می تواند عملا سخت پسرونده باشد. همچنین پذیرفتن حکومت ها به عنوان نهادی وظیفه- مند،به پاسخگویی جدیِ ساز و کارهای دولتی اشاره دارد. پاسخگو دانستن دولت ها در برابر پیمان ها و تعهدهای خویش،بر پایه ی قوانین حقوق بشراست. همچنین این پاسخگویی به فراهم سازی آموزش و پرورش خصوصی به گونه ای سامان می بخشد که می بایستی تحت بررسیِ دقیقِ کنترلِ دولتی قرار گیرد. برای آن که برخورداری از حقوق،معنا داشته باشد،باید راهکارِ موثر برای جلوگیری از تجاوز به آن فراهم باشد،آنچنان که شهروندان حق داشته باشند خسارتشان را از دولت درخواست نمایند و بتوانند این کار را با بکارگیری ساز و کارهای دادگاه های عادلانه ی ملی،منطقه ای یا جهانی انجام دهند.
3- حق برخورداری از آموزش با تولد آغاز می شود و مادام العمر است.
آموزش باید در سطح ملی،چه در محیط های روستایی و چه شهری،در فضایی امن و با شرایط و زیر ساخت های شایسته و بدون هیچ مانع جغرافیایی،تبعیض یا ماهیت اقتصادی فراهم و در دسترس باشد. این دسترسی باید در سراسر چرخه ی آموزش به گونه ای برابر فراهم گردد. حق آموزش،نخستین روزهای کودکی،دبستان،دبیرستان،فنی و حرفه ای و آموزش دانشگاهی را در بر می گیرد. افزون بر این شامل سوادآموزی،آموزش بزرگسالان با چشم اندازی از یادگیری در همه ی عمر را نیز شامل می شود. به رسمیت شناختن این که برخورداری از حق آموزش از زادن آغاز می شود،به تقویت و پاسداشتِ حقوق کودک و دیگر حقوق وابسته به آن کمک می کند. اراده ی سیاسی برای پاسخگویی به همه ی مراحل و ابعاد حق آموزش،باید به گونه ای شفاف در برنامه های آموزشی و توسعه ی پس از 2015 توضیح داده شود. در عین حال باید در آن برنامه ها اهمیت برقراری پیوند میان آموزش های رسمی،نارسمی وغیر رسمی مورد تاکید قرار گیرد.
مهدی بهلولی
روزنامه شهروند،30 فروردین 93
"به هیچ دردی نمی خورند،اما نمی دانم چرا چند تا چند تا به مدرسه می فرستند. یکی دو روزی روی میز اتاق معلمان می مانند و پس از آن به دورشان می اندازم. خودم گهگاه عکس هایشان را نگاه می کنم اما بیشتر معلم ها حتی این کار را هم انجام نمی دهند." چند روز پیش که به مدرسه رفتم دیدم چند شماره از دوهفته نامه ای سیاسی- آموزشی(که قیمت روی آن هزار تومان خورده اما رایگان به مدرسه پست می شود!) در دست یکی از خدمتگزاران مدرسه است. یکی را از پلاستیک بیرون آورده بود و داشت ورق می زد. پرسیدم در مدرسه و از میان آموزگاران کسی اینها را می خواند که پاسخ بالا را داد. پاسخی تآسف بار،که البته تجربه خودم هم آن را تآیید می کند.
باری،مسآله این است که شمار فرهنگیان اهل مطالعه به شدت پایین است و در دفتر مدرسه ها،بیش از کتاب و نشریه،پیامک و شوخی و گلایه های اقتصادی خریدار دارد و در جریان است. چند روز پیش،در میان شماری از همکاران،گفتم آموزش و پرورش باید به فرهنگیان بن کتاب دهد و یا دست کم،با ساز و کاری ویژه و با یاری از برخی بنیادهای اقتصادی خود،مانند صندوق ذخیره فرهنگیان،کتاب های مورد علاقه آنها را با تخفیف به دست آنها برساند. پس از کلی که ریشخندم کردند برخی قسم می خوردند که بیش از ده سال است نه کتابی خریده اند و نه کتابی خوانده اند. یکی هم که سخت ضد هرگونه پژوهش و اندیشیدنی بود و می گفت هر چه بیشتر بدانی اعصاب ات خراب تر می شود و مرگ زودتر به سراغ ات می آید! از آنان که جدا شدم به اندیشه فرو رفتم و گفتم کاش آموزش و پرورش،نظرسنجی درستی انجام دهد و نتیجه اش را در رسانه های همگانی منتشر کند که به راستی چه درصدی از فرهنگیان،ماهانه و یا سالانه،کتابی،نشریه ای،چیزی می خوانند و یا پژوهشی می کنند؟
مساله البته ریشه های اقتصادی دارد و حقوق ناچیز فرهنگیان،یکی از عامل های آن است اما بی گمان همه ی مشکل به اقتصاد برنمی گردد. آموزگارانی هستند که مشکل اقتصادی چندانی ندارند و در خرید تلفن همراه،تبلت،خودرو و ... حاضرند پول های کلان خرج کنند اما دریغ از خرید کتاب و نشریه و روزنامه. شوربختانه می توان گفت که سپهر آموزش و پرورش ما،سپهر اندیشیدن و خواندن و نوآوری نیست. سرشار از تکرار و تلقین است و سراسر روزمرگی است. ناگفته پیداست که برای دگرگونی،بایستی واقعیت پذیرفته و اعتراف شود و پس از آن در جست و جوی راهکار برآییم- و بی گمان همه ی مشکل هم به آموزگار برنمی گردد. اما فاجعه زمانی است که درست بر خلاف واقعیت،پیاپی از آموزش و پرورش توانمند و پویا سخن بگوییم و بر درصد قبولی و افزایش آن تآکید نماییم،و بیاییم در مدرسه ها و پیش از آغاز آزمون های خرداد ماه،از آموزگاران امضاء بگیریم که در آزمون های خرداد و نهایی چند درصد قبولی خواهند داد!
دو ماهنامه ی چشم انداز ایران،شماره ی 84،اسفند 92 و فروردین 93
برگردان: محمدرضا نیک نژاد
مقدمه مترجم: در جهان کنونی،آموزش و پرورش مهمترین نهاد برای مبارزه با دشواری های انسانی مانند جنگ های قومی – مذهبی،آلودگی محیط زیست،بالا رفتن دمای کره زمین،گسترش بیماری های فراگیر جهانی مانند ایدز و اعتیاد،کاهش آب آشامیدنی و گسترش بیابان ها در بسیاری از نقاط جهان و ... است. بی گمان برای چیرگی بر بسیاری از دشواری های بالا، بیش و پیش از هر چیز نیاز به دگرگونی در بینش و نگرش انسان ها است و بی گمان یکی از کاراترین نهاد ها برای این دگرگونی، آموزش و پرورش است . سن ورود به مدرسه، اندیشه های آماده پذیرش،شکل نیافتن شخصیت فردی و اجتماعی و فراهم بودن امکان دگرگونی در این دو بعد،برآمدن شهروندان آینده از میان آنها و ... کودکان و نوجوانان را سزاوارترین گروه برای برنامه ریزی های فراگیر و بنیادین در گستره آموزش ساخته است.
از این رو سازمان های جهانی،با پی بردن به کارایی این ابزار ارزشمند،بیش از گذشته بر آن تمرکز کرده و با برگزاری گردهمایی های جهانی و منطقه ای،نوشتن بیانیه،نوشتن نامه به سران کشورها،یاری رسانی فکری و اقتصادی به نهادهای آموزشی کشورها و .... در پی پدیدآوری دگرگونی های بنیادین در نگرشِ دست اندرکاران سیاسی- آموزشی کشورها می باشند. در این راستا چندین نهاد مدنی و آموزشی جهانی،در گردهمایی سران کشورها در واپسین مجمع عمومی سازمان ملل که در مهرماه 92 و با حضور رییس جمهور روحانی برگزار گردید،بیانیه ای صادر کردند و در آن با تاکید بر نقش آموزش و پرورش در گشودن گره بسیاری از دشواری های جهانی،سران را به توجه بیشتر به این نهاد فرا خواندند. گر چه درونمایه بیانیه با ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی،اقتصادی بسیاری از کشورها فاصله دارد و بسیار آرمانی می نماید اما می تواند چشم اندازی بلند مدت برای آموزش و پرورش کشورها نشان دهد تا آنها با برنامه ریزی های زیربنایی و گسترده به سوی آن حرکت کنند. استخوان بندی این بیانیه بر حقوق فردی و اجتماعی انسان ها بنا شده است و بیانیه به ویژه حق برخورداری انسان ها از آموزش را هدف گرفته است. به باور من خواندن این بیانیه برای دست اندرکاران و برنامه ریزان آموزشی،آموزگاران، کنشگران مدنی و آموزشی و ... سودمند بوده و می تواند چشم اندازی آموزشی در گستره جهان امروز را پدید آورد.
شصت و هشتمین نشست سازمان ملل متحد با گزارش ویژه ی بان کی مون دبیر کل آن آغاز خواهد شد. یک زندگی شرافتمندانه برای همه: سرعت بخشیدن به پیشرفت به سوی اهداف توسعه ی هزاره و پیشبرد برنامه توسعه ی سازمان ملل پس از 2015. در این زمینه گروه گسترده ای از سازمان ها و شبکه های جامعه ی مدنی،گردهم آمده اند تا سند الزام آوری را تهیه کنند،که زمینه ساز قرار گرفتن حقوق بشر در قلب برنامه های توسعه ی پس از 2015 است. همچنین تاکید کنند که آموزش و پرورش،اهداف و شاخصه های اصلی آن،در یک چشم انداز حقوق بشری پایه گذاری می شود. این سازمان ها و شبکه ها در زیر با ارائه ی این بیانیه،دوباره تاکید می کنند که آموزش یکی از حقوق بنیادین انسان می باشد.
1- هر انسانی حق دارد که از آموزش و پرورش برخوردار باشد.
هدف و غایت آموزش و پرورش،بالندگی کامل شخصیت انسان و احساس ارجمندی او،تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی های بنیادین،مشارکت موثر همه افراد در یک جامعه آزاد،بالا بردن درک،مدارا و دوستی میان همه ملت ها و همه گروه های قومی،نژادی یا مذهب ها،حفظ صلح،یاری به افراد برای مشارکتِ موثر در یک جامعه ی کثرت گرا و مردم سالار می باشد. از آنجا که آموزش یک حق انسانی است،همه انسان ها به طور برابر سزاوار آنند. برای دست یابی به این هدف،آموزش و پرورش باید با توجه به امکانات در دسترس همه باشد،بدون تبعیض برای همه دست یافتنی باشد،از نظر استاندارهای جهانی و حقوق بشری قابل قبول باشد و در پایان سازگار با هدف های آموزشی و نیازهای آن باشد. رویکرد حقوق– بنیاد،برحقِ برخورداری از آموزش،رعایت حقوق در آموزش و دستیابی به حقوق از رهگذر آموزش تاکید می کند. این نگرش با یادگیری- یاددهی حقوق بشر در پیوند است. این رویکرد می تواند به پرورش شهروندان نقادی کمک کند که تلاش کنند تا به دیگر حقوق خویش دست یابند،به گسترش فرهنگ دموکراسی یاری می رسانند و بازیگران اصلی آن هستند و به صلح کمک می نماید.
سال ۸۴ تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران ۱۶ میلیارد تومان وام از بانک ملی دریافت کرد که ۸ میلیارد از این وام پرداخت نشد و با جریمه دیرکرد این بدهی اکنون به بیش از ۲۰ میلیارد تومان رسیده است.
عضو هیات مدیره تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران با اعلام بدهی ۲۰ میلیاردی این تعاونی به بانک ملّی گفت: هنوز مشخص نیست ۱۶ میلیارد وامی که این تعاونی در سال ۸۴ دریافت کرده، کجا هزینه شده است.
سید مجتبی قریشیان در گفت گو با خبرنگار ایلنا در مورد این بدهی ۲۰ میلیاردی گفت: سال ۸۴ تعاونی مصرف فرهنگیان استان تهران ۱۶ میلیارد تومان وام از بانک ملی دریافت کرد که ۸ میلیارد از این وام پرداخت نشد و با جریمه دیرکرد این بدهی اکنون به بیش از ۲۰ میلیارد تومان رسیده است.
وی با اشاره به اینکه مشخص نیست این وام کجا هزینه شده است، افزود: این مسئله دو جنبه دارد یکی جنبه حقوقی که بانک، شرکت تعاونی را به عنوان بدهکار خود میشناسد زیرا اعضای هیات مدیره به عنوان شخصیت حقوقی ونه حقیقی محسوب میشوند از همین رو باید در قبال تمام تعهدات شرکت به اشخاص حقیقی یا حقوقی مسئو ل و پاسخگو باشند. بنابراین درحال حل مشکلات باقیمانده از هیات مدیره دورههای گذشته هستیم.
قریشیان تصریح کرد: جنبه دیگر آن پیگیری قضائی موضوع است که باید مشخص شود افرادی که در آن زمان این وام را گرفتهاند، آن را کجا هزینه کردهاند؟
وی با اشاره به اینکه فعلاً در گیر قضیه حقوقی این مسئله هستیم، افزود: آن قدر این مسئله مشکل برای تعاونی ایجاد کرده است که همه فکر و ذهن ما به آن معطوف شده است.
وی ادمه داد: بعد از حل جنبه حقوقی موضوع به مراجع قضائی مراجعه خواهیم کرد تا مسببین این وضعیت در صورت تشخیص قانون مجازات شوند.
قریشیان بااشاره به تفاهم هیات مدیره قبلی با بانک ملی درمورد نحوه پرداخت بدهی افزود: در هیات مدیره قبلی تفاهمی با بانک شده بود که مبلغی به عنوان پیش قسط پرداخت و الباقی به صورت ماهانه طی ۵ سال پرداخت شود ضمن اینکه بانک تعهد کرده بود ۶ درصد جریمه دیر کرد راهم ببخشد.
وی ادامه داد: متاسفانه هیات مدیره قبلی به این تعهد عمل نکرد و تنها پیش قسط را پرداخت کرد و مابقی قسطها پردا خت نشد و مشکل باقی ماند.
وی تصریح کرد: در حال مذاکره با بانک هستیم تا آن را متقاعد کنیم شرکت تعاونی قسطها را پردا خت و بانک هم جریمه دیر کرد را ببخشد.
قریشیان بااشاره به اینکه این مشکل به هیات مدیره دوره گذشته بر نمیگردد بلکه به دورههای قبل از آن برمی گردد، افزود: پیشنهاد شکایت از هیات مدیره وقت را به هیات مدیره فعلی پیشنهاد دادم تا در دستور کار قرار گیرد.
وی در پاسخ به این سوال که تاکنون هیات مدیره وقت توضیحی ندادهاند که این پول را کجا هزینه کردهاند، گفت: تا این لحظه جوابهای متناقضی دادهاند و هیات مدیره فعلی قانع نشدهاند.
عضو هیات مدیره تعاونی مصرف فر هنگیان استان تهران افزود: ادعای آنها این است که سوء مدیریت و نه سوء استفاده باعث به وجود آمدن این خسارت و حیف و میل وام شده است.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،25 فروردین 93
کتاب " پرورش هنر استدلال،الگوهای تبین اندیشه در فرهنگ آموزش ژاپن و آمریکا" یکی از کتاب های ارزنده و آموزنده برای دلبستگان به گستره ی آموزش است. این کتاب را خانم ماساکو واتانابه،استاد دانشگاه ناگویای ژاپن نوشته،محمد رضا سرکار آرانی،علیرضا رضایی و زینب صدوقی آن را به فارسی برگردانده و موسسه فرهنگی منادی تربیت هم آن را در سال 91 منتشر نموده است. کتاب،شیوه ی آموزش دو درس انشاء و تاریخ را در دبستان های دو کشور آمریکا و ژاپن بررسی می کند- که البته این بررسی حاصل حضور چند ساله نویسنده در کلاس های درسی هر دو کشور است. "پرورش هنر استدلال" کتابی است پژوهشی،دستاورد کاری میدانی،و برخوردار از نظریه پردازی های خواندنی خرد و کلان فرهنگی،اجتماعی و آموزشی. ناگفته نماند که دکتر سرکار آرانی،یکی از مترجمان کتاب،همکار نویسنده در دانشگاه ناگویای ژاپن و خود یکی از استادان و کارشناسان برجسته ی آموزش و پرورش تطبیقی است.
آشنایان به آموزش و پرورش،نیک می دانند که یکی از کاستی های بینادی آموزش ایران،کمبود کار پژوهشی سامانمند و نظریه پردازی نوین آموزشی است. به زبان دیگر،فقر اندیشه و پژوهش- که البته در ایران،ضعفی فراگیر و زبانزد است و تنها ویژه ی آموزش و آموزش شناسی نیست- تا اندازه ی زیادی،پویایی و نوآوری بایسته را از آموزش و پرورش ایران ستانده است. از این رو،کتابی همچون "پرورش هنر استدلال" ارزش و اهمیت بسیار دارد. اما در نقد کتاب،و در این نوشته کوتاه،تنها به دو نکته زیر اشاره می کنیم :
1. در بررسی و ریشه یابی گوناگونی در رفتار،اخلاق و اندیشه های ملت ها،تاکنون نظریه های زیادی مطرح گردیده است. برای نمونه برخی از اندیشه وران به نقش جغرافیا و شرایط آب و هوا پرداخته اند و شماری دیگر به پدیده های فرهنگی همچون دین و اندیشه های کلی معنابخشی زندگی. اما نویسنده کتاب که در تلاش برای تبین تفاوت الگوهای آموزش در ژاپن و آمریکاست به گفته خویش "به دور از کلی گویی و طرح مفاهیم انتزاعی،مانند جهان بینی و خصوصیات ملیتی" به نظریه ای با عنوان "نحوه بیان مطالب" می پردازد. نویسنده در جای جای کتاب به این دیدگاه و رویکرد استناد می کند و می کوشد معنای آن را بدست دهد و آن را به کار گیرد : "معمولا ترتیب بیان را در یک فرهنگ می توان در اعتقادات مذهبی،روایات اصیل و نحوه توصیف تاریخ در آن کشور مشاهده کرد.پس قاعدتا اگر ما طبق ترتیب حاکم بر آن فرهنگ پیش برویم،مسلما خواهیم توانست آنچه را در گذشته های دور اتفاق افتاده است،ملموس تر حس کنیم. این امر به نحوه درک و حتی شدت احساس ما نسبت به آن رخدادها جهت می دهد."(ص 45)،"در روش توصیف در محور زمان( سلسله زمانی)[روشی که در آموزش تاریخ و انشانویسی در ژاپن به کار گرفته می شود] ترتیب وقوع ماجراها اهمیت خاصی دارد؛چرا که نحوه وصل شدن دو ماجرا به هم القاء کننده رابطه علت و معلولی بین این دو ماجراست. در این روش،هنگامی که چندین ماجرا به صورت سلسله وار مطرح می شوند نویسنده با قاطعیت مشخص نمی کند که کدام ماجرا علت و کدام ماجرا معلول است. ماجراها صرفا بر حسب ترتیب زمان وقوع در کنار هم چیده می شوند و راوی ابتدا و انتهای ماجراها را به صورت نه چندان قاطعانه به هم وصل می کند؛یعنی،این موضوع که بین ماجراهای مطرح شده کدام یک بیشتر از همه اهمیت داشته و تآثیرگذارتر بوده است بیان نمی شود و قضاوت به خود خواننده یا شنونده واگذار می گردد. در مقابل،در سبک استدلالی(قانون علت و معلول)[ روشی که در آموزش تاریخ و انشانویسی در آمریکا به کار گرفته می شود] آنچه نتیجه یک رخداد تلقی می شود،بیشتر از ماجراهای دیگر اهمیت دارد. در واقع،در فرآیند بازگشت به گذشته و به دنبال علت ماجرا بودن،ترتیب زمانی وقوع حوادث اهمیتی ندارد و حوادث بر حسب میزان اهمیت و تآثیرگذاری بر نتیجه اولویت بندی می شوند. چه بسا در این گونه اولویت بندی،ماجراهایی که تآثیری بر نتیجه نداشته اند،حذف شوند و راوی آنها را نادیده بگیرد."(ص 58) اما به باور این نگارنده،این نظریه،نمی تواند به عنوان بنیان و ریشه تفاوت آموزش در آمریکا و ژاپن- و در حالت کلی تر،فرهنگ های این دو کشور- در نظر گرفته شود. متآسفانه نویسنده به این پرسش نمی پردازد که خود این تفاوت در ترتیب بیان مطالب،پیامد چیست و از چه روی رخ داده است؟ و این که در بررسی موضوع های اجتماعی،آیا می توان تنها به یک سازه نظر داشت و تک بنی نگریست؟ درخور نگرش این که گویا مترجمان فارسی کتاب هم چندانی همدلی با این ریشه یابی نداشته باشند،چرا که در درآمد کتاب،که به گوناگونی فرهنگ ها پرداخته اند،بیش از نظریه ترتیب بیان مطالب،به دیدگاه های دیگر پرداخته اند.
2. نویسنده بر خلاف برخی از منتقدان سامانه ی آموزش و پرورش ژاپن- که در کل بر این باورند که فردیت دانش آموز را سرکوب می نماید- در پایان به گونه ای نسبی گرایی در شیوه های آموزشی می رسد و این که سامانه های آموزشی مستقل،چندان نمی توانند از یکدیگر بهره ای بگیرند : "پایه های نظام آموزشی هر کشور بر اساس منطق فکری حاکم بر آن نظام شکل می گیرد و به راحتی اجازه ورود به سایر منطق های فکری نمی دهد... اکنون می توانیم علت عدم موفقیت پیاده سازی جنبه های مثبت نظام آموزشی یک کشور در نظام آموزشی کشور دیگر را دریابیم(ص 305) یا "اثربخش نبودن پرسش "چرا" در کلاس های ژاپن،و متقابلا ترویج شیوه یادگیری گروهی در کلاس های درس آمریکا،نشان دهنده تفاوت موجود در منطق فکری حاکم بر مقوله های زمان،مکان و علیت در این دو فرهنگ آموزشی متفاوت است." یعنی با وجود انتقادهایی که به آموزش و پرورش ژاپن وارد می بیند و خود نیز به برخی از آنها اشاره می نماید،اما درصدد توجیه آن نیز برمی آید.
در پایان باید گفت که کتاب "پرورش هنر استدلال" گرچه در نظریه پردازی کلی آموزشی،چندان کامیاب نمی نماید اما در ارائه گزارش دست اول از کلاس های دبستانی آمریکا و ژاپن،همچنین در ارائه و گردآوری نظریه و نگرش های گوناگون آموزشی،بی گمان،کتابی است ارزنده و کم همتا.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=569&pageno=5
[توضیح : این متن با کمی حذف در روزنامه به چاپ رسیده است.]