درخواست 108 اقتصاددان و جامعه‌شناس از روحانی و لاریجانی: فقر آموزشی کودکان راکاهش دهید

 

 83 اقتصاددان و 25 جامعه‌شناس مشهور کشور، با ارسال نامه‌ای به دکتر روحانی و دکتر لاریجانی، خواستار همدلی و همراهی دولت و مجلس برای طراحی سازوکار «بودجه‌ای» و «غیربودجه‌ای» مناسب برای «کاهش فقر آموزشی کودکان» شدند.

به گزارش خبر آنلاین در این نامه که به امضای اقتصاددانانی مانند غلامعلی فرجادی، حسین عبده تبریزی، عباس شاکری، حسین راغفر، حمیدرضا برادران شرکا، جواد صالحی اصفهانی و وحید محمودی رسیده، عنوان شده است: «در دو دهه اخیر شاهد همگرایی فکری روزافزون اقتصاددانان و جامعه‌شناسان در زمینه نقش محوری "سرمایه انسانی" به عنوان موتور محرکه توسعه پایدار اقتصادی_اجتماعی بوده‌ایم. به بیان دیگر در نقطه مقابل عدالت پوپولیستی که با تمرکز صرف بر پرداخت پول نقد به گروه‌های نیازمند همراه است، نگاه علمی و غیرپوپولیستی به مقوله عدالت، بر مبنای توانمندسازی انسان‌ها و ایجاد ظرفیت برای شکستن چرخه شوم "به ارث رسیدن فقر"، از طریق تمرکز بر کاهش "فقر آموزش" و "فقر سلامت" استوار است»

جامعه‌شناسانی چون تقی آزاد ارمکی، علی‌اصغر سعیدی، محمد رضایی، مقصود فراست‌خواه و پویا علاءالدینی هم ضمن امضای این نامه تاکید کرده‌اند: «فقر امکانات آموزشی برای کودکان در مناطق محروم و نیز مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ، به بازتولید فقر پرداخته و قابلیت کودکان مناطق محروم برای گریز از تله فقر در آینده را کاهش می‌دهد. همچنین فقر آموزشی کودکان، ریسک توسعه بزهکاری و ناهنجاری‌های اجتماعی را به شدت افزایش داده و به تضعیف سرمایه اجتماعی منجر می‌شود. قطعا حل این مشکل، جز از طریق همراهی مسوولانه دولت و مجلس محترم میسر نیست»

متن مشروح این نامه که در هفته معلم و در یک‌سالگی ابلاغیه مقام معظم رهبری در زمینه سیاست‌های کلی تحول آموزش‌وپرورش منتشر شده، به شرح زیر است:

* * *

جناب آقای دکتر روحانی، ریاست محترم جمهور

 جناب آقای دکتر لاریجانی، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی

با عرض سلام و تحیت

 همان‌طور که مستحضرید، با وجود پیشرفت‌های مناسب سه دهه اخیر در توسعه «کمی» آموزش‌وپرورش، متاسفانه هنوز بسیاری از کودکان سرزمین‌مان روزهای کودکی خود را در فضای بی‌نشاط مدارس فرسوده و افسرده‌کننده می‌گذرانند. بسیاری از مدارس مناطق محروم کشور از یک طرف با فقر شدید امکانات آموزشی، پرورشی، تفریحی و ورزشی دست و پنجه نرم می‌کنند و از طرف دیگر با فقر انگیزه معلمان که تا حد زیادی از مشکلات معیشتی آنان ناشی می‌شود.

 بسیاری از مدارس کشور هنوز نور کافی،‌ بخاری استاندارد، کتابخانه، سرویس بهداشتی مناسب و حداقلی از امکانات ورزشی ندارند؛ چه رسد به امکانات مناسبی که بتواند فرزندان ایران‌زمین را به نسلی توانمند و بالنده تبدیل کند.
به این ترتیب، فقر امکانات آموزشی برای کودکان در مناطق محروم و نیز مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ، به نوعی به «بازتولید فقر» پرداخته و قابلیت کودکان مناطق محروم برای گریز از تله فقر در آینده را کاهش می‌دهد. همچنین فقر آموزشی کودکان، ریسک توسعه بزهکاری و ناهنجاری‌های اجتماعی را به شدت افزایش داده و به تضعیف «سرمایه اجتماعی» منجر می‌شود.
قطعا حل این مشکل، جز از طریق همراهی مسوولانه دولت و مجلس محترم میسر نیست.

از طرف دیگر، در دو دهه اخیر شاهد همگرایی فکری روزافزون اقتصاددانان و جامعه‌شناسان در زمینه نقش محوری «سرمایه انسانی» به عنوان موتور محرکه توسعه پایدار اقتصادی_اجتماعی بوده‌ایم. به بیان دیگر در نقطه مقابل «عدالت پوپولیستی» که با تمرکز صرف بر پرداخت پول نقد به گروه‌های نیازمند همراه است، نگاه علمی و غیرپوپولیستی به مقوله عدالت، بر مبنای توانمندسازی انسان‌ها و ایجاد ظرفیت برای شکستن چرخه شوم «به ارث رسیدن فقر» از طریق تمرکز بر کاهش «فقر آموزش» و «فقر سلامت» استوار است.

همچنین صاحب‌نظران متعددی بر این نکته تاکید کرده‌اند که دو رکن کلیدی سرمایه انسانی، یعنی «آموزش» و «سلامت»، حوزه‌هایی هستند که مداخله دولت‌ها در آنها، فساد بالقوه بسیار کمتری را نسبت به مداخله دولت در هر حوزه دیگری به همراه خواهد داشت. نتیجه آنکه شاهد حرکت بخش بزرگی از کشورهای مختلف به سمت حضور پررنگ و فعالانه دولت در «آموزش» و «سلامت» هستیم.


با تاسف بسیار، با وجود تاکید سیاست‌های کلی نظام بر همین مساله، این رویه هنوز در کشور ما اجرایی نشده است. تاسف بیشتر آنکه در برخی موارد با برچسب زدن به هزینه‌های دولتی در «آموزش» و «سلامت» تحت عنوان «هزینه‌های جاری»، سعی در کاهش سهم این هزینه‌ها از مجموع هزینه‌های دولت داشته‌ایم؛ غافل از آنکه سرمایه‌گذاری دولت در این دو حوزه، به منزله «سرمایه‌گذاری» در مستحکم ساختن بنیه «سرمایه انسانی» بوده و پویایی پایدار اقتصاد ملی را در بلندمدت به دنبال خواهد داشت.

جناب آقایان روحانی و لاریجانی؛

با توجه به توضیحات فوق، ما، جمعی از پژوهشگران «حامی فرصت‌های یکسان برای دانش‌آموزان ایران»، پس از انتشار خطاب به دولت محترم در 12/12/92 و ارائه پیشنهاد «ایجاد سازوکاری شفاف برای انصراف یارانه‌ای شهروندان به نفع برنامه‌های بهبوددهنده وضعیت مدارس محروم کشور»، در دومین نامه خود پنج تقاضای زیر را از شما دو بزرگوار داریم:

الف) طراحی سازوکار «بودجه‌ای» و «غیربودجه‌ای» برای کاهش «فقر آموزشی کودکان»

 با توجه به نقش مهم «کاهش فقر آموزشی کودکان» در پیشگیری از بازتولید فقر، کاهش بزهکاری‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی و نیز تقویت سرمایه اجتماعی، لازم است دولت و مجلس محترم توجه ویژه‌ای به این حوزه داشته باشند.
با توجه به آنکه دولت و مجلس در اولین سال همکاری، گام اول «عدالت‌خواهی علمی، واقع‌بینانه و غیرپوپولیستی» را در قالب اصلاح مسیر قسمتی از یارانه‌ها به سمت توسعه انسانی در حوزه «سلامت» برداشتند، اکنون زمان مناسبی است که در سال «دوم» همکاری، گام «دوم» عدالت‌خواهی علمی و منطقی، در قالب اصلاح مسیر قسمتی دیگر از یارانه‌های دولتی به سمت تحکیم توسعه انسانی در حوزه «آموزش» و با تاکید ویژه بر «کاهش فقر آموزشی کودکان» برداشته شود. در کنار افزایش بودجه، لازم است سازوکار مناسب نظارتی برای اطمینان از بهره‌وری مناسب در هزینه‌کرد این بودجه طراحی شود.
باید باور داشته باشیم که حتی اگر فقط جنبه تولید ثروت اقتصادی را در نظر بگیریم، دانش‌آموزان ایران از تمام آنچه در معادن و میادین نفتی خود داریم، باارزش‌ترند.

ب) تغییر رویه طبقه‌بندی بودجه دولت و محسوب کردن «بودجه آموزش‌وپرورش» در ذیل بودجه‌های «سرمایه‌گذاری» و «تملک دارایی»
قطعا مخارج دولت‌ها در آموزش‌وپرورش، مشابه مخارج دولت‌های در حوزه سلامت، از جنس «هزینه» نیست بلکه از جنس «سرمایه‌گذاری»ست؛ و چه سرمایه‌گذاری¬ای بهتر، سودآورتر و مطمئن‌تر از سرمایه گذاری در مهم‌ترین منابع کشور یعنی «سرمایه انسانی»؟

به‌واقع آیا سرمایه‌گذاری‌های دولتی و شبه‌دولتی در ساخت کارخانجات متعدد تولیدکننده مواد غذایی و مصالح ساختمانی و فرش و امثالهم باید در اولویت باشد یا سرمایه‌گذاری دولت در بهبود وضعیت هزاران مدرسه افسرده‌کننده استان‌های محروم و مناطق حاشیه‌نشین شهرهای بزرگ؟

ج) افزایش «نسبت بودجه آموزش‌وپرورش از تولید ناخالص ملی» با جهت‌گیری ویژه در زمینه کاهش فقر آموزشی کودکان
قطعا بخشی از علت فقر آموزشی کودکان در کشور، به مضیقه بودجه‌ای آموزش‌وپرورش مربوط می‌شود. هم‌اکنون دولت ما سالانه 465 دلار برای هر دانش‌آموز مقطع ابتدایی هزینه می‌کند. در مقام مقایسه، میانگین بودجه دولتی سالانه اختصاص‌یافته برای هر دانش‌آموز اسپانیایی تقریبا 10 برابر هر دانش‌آموز ایرانی است، برای هر دانش‌آموز لهستانی تقریبا پنج برابر، برای هر دانش‌آموز در کره جنوبی 9 برابر، برای هر دانش‌آموز کوبایی 4 برابر و برای هر دانش‌آموز برزیلی حدودا دو برابر [منبع: آمارهای
WDI بانک جهانی برای سال 2013].

نتیجه آنکه به‌عنوان مثال، در شرایطی که بنابه گزارش «سازمان جهانی غذا» (WFP) حدود 60 کشور دنیا برنامه‌هایی را برای ارائه وعده غذایی رایگان در مدارس مناطق محروم اجرا می‌کنند، متاسفانه حتی برنامه ارائه شیر رایگان در مدارس دولتی ما، بارها به دلیل محدودیت‌های بودجه‌ای به تعلیق درآمده است.

بنابراین با هدف ارتقای بیشتر جایگاه بین‌المللی کشور به لحاظ شاخص‌های «توسعه انسانی»، شایسته است هم‌زمان با «کاهش حضور اقتصادی دولت در حوزه‌های قابل واگذاری به مردم»، مکانیزمی برای افزایش بودجه دولتی اختصاص‌یافته برای آموزش‌وپرورش با تمرکز ویژه بر کاهش فقر آموزشی کودکان طراحی شود.

منابع مالی مربوطه می‌تواند از طریق «پیش‌بینی سهمی مشخص از درآمدهای فازهای بعدی هدفمندی یارانه‌ها»، «طراحی مالیاتی ویژه بر اتومبیل‌ها و املاک گران‌قیمت» و یا «در نظر گرفتن درصدی ثابت از درامد فروش سهام شرکت‌های دولتی» تامین شده و منابع مالی مناسبی برای کاهش فقر آموزشی کودکان ایران‌زمین ایجاد کند.

د) طراحی سازوکاری برای افزایش انگیزه فرهنگیان و معلمان زحمتکش

با توجه به مشکلات وسیع فرهنگیان و معلمان زحمتکش در مدارس دولتی که بعضا منجر به کاهش انگیزه‌های آنان در بهبود مستمر کیفیت آموزش شده، شایسته است تدبیر مناسبی برای رفع این مشکل اندیشیده شود. به‌طور خاص، وضعیت معیشتی بغرنج فرهنگیان شاغل به خدمت در مدارس مناطق محروم، از ریشه‌های تشدید فقر کیفی آموزش برای دانش‌آموزان این مدارس است که حل نشدن آن می‌تواند به تشدید فقر آموزشی کودکان منجر شود.

ه) حرکت دولت و مجلس به سمت به رسمیت شناختن و تسهیل فعالیت «سمن»ها (سازمان‌های مردم‌نهاد) و رسانه‌های حامی حرکت‌های خودجوش در زمینه بهبود وضعیت آموزشی و پرورشی و تفریحی و ورزشی مدارس محروم کشور

در پایان امیدواریم که انتشار این نامه قدم کوچکی باشد در جهت تحکیم و توسعه نگاه علمی، واقع‌بینانه و غیرپوپولیستی به مقوله عدالت و برابری فرصت‌های اقتصادی_اجتماعی؛ گامی که در هفته فرخنده معلم و در یک‌سالگی ابلاغ سیاست‌های کلی تحول نظام آموزش‌وپرورش از سوی مقام معظم رهبری در اردیبهشت 92، امید است پربرکت و تاثیرگذار باشد.

http://www.khabaronline.ir/detail/353595/Economy/political-economy

 

معلمان و دغدغه های معیشتی

               

                         عزت اله مهدوی،روزنامه آرمان،17 اردیبهشت 93

 برای ما ایرانیان ،ماه اردیبهشت یادآور وقایع تلخ وشیرین فراوانی است.در این ماه طلیعۀ پایان پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه رقم می خورد.در این ماه، آتش جنگ عالمگیر دوم بامرگ هیتلر وموسولینی فرو کش می کند.در این ماه دکتر مصدق به نخست وزیری می رسد .این ماه ،ماه فردوسی و خیام هم هست.اما دو مناسبت مهم دیگر وجود دارد که بر اهمیت این ایام بیش از پیش می افزاید.روز جهانی کارگر وهفته بزرگداشت معلم.برای معلمان ، در تقویم نیمه اول اردیبهشت ،خاطره ای هم از تجمع واعتراض برای آگاهانیدن  قاطبه مردم ومقامات عالی رتبه  جامعه از وضعیت معیشتی خود به وقوع پیوسته است.حتی در همین میدان بهارستان تهران هم ،کشته و زخمی روی دستشان مانده است. با تمام تدابیری که اندیشیده شده ،بازهم مشکل حقوق معلمان پابرجاست.

شغل معلمی ،شغل بسیار حساس و پیچیده ای است.با سختی کار ویژه در کنار ظرافتهای ویژه تر آن.معلمان در هاله ای از قداست و نجابت محصور شده اند.این شغل از آن دسته شغل هایی است که نه می توانیم برای انجامش مَبلغ تعیین کنیم و نه حق داریم در مواجهه با آنها تمام عقول زیرک  وکاسبکارانۀ اقتصادی را بکار بندیم تا قانعشان سازیم که حقوقشان پرداخت شده است.

در این باره مسؤولین هم درگیر نقیضه نمایی پیچیده هستند.از یک طرف چرخ معیشت معلمان لَنگ می زند و از طرف دیگر منابعی برای پرداخت های بهینه پیش بینی نشده است.اما در این میان نمی توان تا دراز مدتی دیگر وضعیت را در حالت تعلیق و اما و اگر نگه داشت.دولت ،هم این صلاحیت را دارد  و هم باید در گفتگویی خارج از رودربایستی های فشل کننده با معلمان ،به توافقی اقناعی برسد.

معلمی از شغلهایی است که باید در یک رقابت سخت و بعد از گذراندن دوره های آموزشی وکسب صلاحیت های اخلاقی وحرفه ای به چنگ داوطلبان آن برسد.گفته می شود در شغل پر اهمیت قضاوت نیز چنین است. بنابراین برای جذب نخبه ها باید جاذبیت های این شغل را افزایش داد.نمی خواهم در ورای این الفاظ نوعی بدبینی را القاء کنم.من می دانم ویقین دارم در هر شرایطی ،معلمان راستین و با اخلاق ،به وظایف خود بخوبی رسیدگی می کنند و در کلاسهای درس تمام نیروی سازنده خود را برای تربیت فرزندان این مرز وبوم بکار می برند.

درشغل معلمی اوصاف و ویژگی های فراوانی  اهمیت دارد.علمای اخلاق بارها به ما گفته اند که داشتن ظاهری آراسته ومرتب،سیمایی آرام ومطمئن ،بدنی سالم و با نشاط لازم است،تا نفوذ کلام معلمان در دانش آموزان مؤثر افتد.دغدغه سلامتی و درمان و بیمه و قسط بانک و اجاره خانه و..حقوقی که بنا به اعتراف همه کارشناسان زیر خط فقر محسوب می شود،چگونه معلمان را پریشان نسازد.

هیچ نهادی در جامعه نباید شرایط را طوری رقم بزند که معلم برای ابراز نگرانی از معیشتش ،فریاد بکشد.وقتی تنگناها به حدی برسد که بر کیفیت شغل معلمان اثرنامطلوب و ناخواسته  بگذارد،سیکل معیوب سقوط علمی و اخلاقی جامعه شروع می شود.بوستان تعلیم وتربیت را سالها زمان لازم است تا برومندی نهالهایش به چشم بیاید و یا خدای نکرده خشکی و بی برّی آنها دل ها را بیازارد.

در نهاد عظیم وارزشمند آموزش وپرورش معلمان بزرگ و توانمندی وجود دارد.بعضی از آنها هم دارای مدارک معتبر علمی هستند. مسؤولین می گویند طرح رتبه بندی معلمان به بهبود دستمزد آنها کمک می کند و به دنبال آن کیفیت های آموزشی ارتقاء می یابد. خیلی خوب.اما تا پایه پرداخت ها از این وضعیت خارج نشود،اضافه کردن درصد هایی به این پایه حقوقها آن هم برای واجدین شرایط، دردی دوا نخواهد کرد.اکثریت معلمان می بایست با حقوقی با میانگین متوسط یک میلیون تومان ،امور زندگی خود را بگذرانند.قطعاً به ذهن اقلیدس هم نمی رسد که چگونه؟

بزرگداشت مقام معلم زمانی کارکرد خود را در بهبود منزلت معلمان ،به انجام می رساند که در این هفته با بر گزاری جلساتی تخصصی و گرفتن تصمیم هایی ملی و همه جانبه  به این وضعیت نابسامان و ناراضی درست کن،خاتمه داده شود.کاش روزی برسد که هیچ معلمی دغدغۀ گذران معیشت خود وخانواده اش را نداشته باشد.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=589&pageno=5

 

تارنمای کانون صنفی معلمان ایران

       

 تارنمای کانون صنفی معلمان ایران راه اندازی شد. دوستان و همکاران گرامی می توانند برای دیدن این تارنمای ارزنده به آدرس زیر بروند :   

http://moaleman.org/

 همچنین تارنگار "حقوق معلم" تبدیل به تارنما گردید. ضمن تبریک به گردانندگان عزیز این تارنمای خواندنی،آدرس آن به صورت زیر می باشد :  

http://bield.info/

گزارش «قانون» از تفاوت‌های روز معلم 92 و 93

 

فضای امنیتی در مدارس شکسته است

نزدیک به یک سال است که حضور احمدی‌نژاد از راس قوه مجریه کشور کم شده، اما تبعات تلخ حاصل از 8 سال ریاست او به این زودی‌ها پایان یافتنی نیست. نظام آموزش‌و‌پرورش کشور یکی از بسیار حوزه‌هایی است که دستخوش بی‌تدبیری شد. گرچه که این نظام تا قبل از آمدن او نیز پایه و اساس درستی نداشت، اما در زمان او و به خصوص 4 سال وزارت حاجی بابایی به بدترین حال ممکن افتاد. حمیدرضا حاجی بابایی که پس از سال‌ها نمایندگی مجلس بی تاب بود حضور در کابینه دولت را هم تجربه کند، معلوم نیست خواسته اش را چند بار و چگونه به گوش رئیس‌جمهور وقت رساند که احمدی نژاد عاقبت او را برگزید و گفت:« وزارت آموزش و پرورش هم برای آقای حاجی بابایی که بیاید ببیند در دولت هم خبری نیست!» اما حضور حاجی بابایی در آن 4 سال، خود خیرهای زیادی را موجب شد. صاحب نظران معتقدند اقدامات عجیب او تنها برای خودش قابل‌قبول بود. شتاب زدگی رکن اصلی کارهایی بود که او در این سال‌ها انجام داد: از تغییر ساختار آموزشی و اجرای نظام 3-3-6 گرفته تا تغییر آن به نظام 3-3-3-3، از تعطیلی روزهای پنج‌شنبه دبستانی‌ها گرفته تا طرح محرم سازی در مدارس و حتی تصمیم به اجرای طرح متناسب‌سازی کتاب‌های درسی بر اساس جنسیت دانش‌آموزان که البته اجرا نشد. تشکل‌های فرهنگیان برای احمدی‌نژاد و حاجی بابایی حکم تهدید را داشت و بسیاری از معلمان و اعضای این تشکل‌ها در سال‌های 88 تا 92، حکم هایی از قبیل اخراج و تبعید و زندان دریافت کردند. حادثه ای که در روستای شین آباد برای دانش آموزان دختر رخ داد، حاجی بابایی را بیش از پیش از چشم مردم انداخت و با وجود اینکه انتظار استعفا از او علنا ورد زبان همه شده بود، حاجی بابایی تا آخر در دولت ماند و 4 سال حضور او باعث شد که فرهنگیان در بهار 92، چشم امید به انتخابات و کلید گشاینده روحانی بدوزند. طرف یکی از وعده‌های روحانی جامعه فرهنگیان بودند و یکی از حوزه‌های مورد نظر وی، نظام آموزش و پرورش و به خصوص ضرورت اصلاح جهت‌گیری‌های نادرست در آموزش و پرورش بود. پس از پیروزی روحانی در انتخابات، شورای مرکزی کانون‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور، نامه ای سرگشاده به او نوشتند و وی را در جریان دیدگاه‌ها و مطالبات فرهنگیان قرار دادند و گفتند که لازمه این اصلاح در درجه  اوّل، تغییر نگرشِ حاکمان به این نهاد است. آن‌ها به روحانی نوشتند: «هشت سال بُغض‌های شکسته در گلو را فرو خوردیم. حالا نگاه ما و مردم به دولت شما توأم با بیم و امید است. « بیم » از این منظر که قبل تر نیز دولتمردان در باب حقوق ملّت سخنان زیبایی سردادند، « امید » از این نظر که خاستگاه فکری، علمی و فرهنگی شما را متفاوت از رئیس جمهور قبلی می‌دانند. امید است با درایت و تدبیر شما آنچه وعده داده اید محقق گردد.» «قانون» با گذشت نزدیک به یک سال از حضور دولت روحانی، در گفت و گو با برخی از فرهنگیان،  چند و چون تحقق این وعده‌ها را جویا شده است:

علی محمد مصلحی، عضو هیات رئیسه کانون صنفی معلمان ایران

  در سال 93 امید در دل معلمان بیشتر شده. فضای بسته قبلی اندکی تعدیل شده و معلمان راحت تر می‌توانند صحبت و اظهار‌نظر کنند. اما به لحاظ معیشتی هنوز گشایشی ایجاد نشده که معلمان آن را لمس کرده باشند. تغییرات فقط در فضای سازمانی مدارس بوده و امید به بهبود هم بالاتر رفته، یعنی معلمان امیدوارانه تر به آینده نگاه می‌کنند. به هر حال در دولت تدبیر و امید، ما فقط با امید زنده هستیم فقط همین را می‌توانم بگویم. اگر بخواهیم نقطه به نقطه ارزیابی کنیم فعلا چندان کاری انجام نشده و فقط امیدی ایجاد شده و فرصتی به وجود آمده برای نزدیکی تشکل‌های صنفی و بدنه معلمان با دولت. ما از این دید نگاه می‌کنیم که  شاید مشکلات این قدر عمیق بوده که در یک سال یا دو سال نشود آن را حل کرد. فکر می‌کنم امید به آینده هم چنان وجود دارد.

عادل عبدی، کارشناس آموزش و پرورش

 تغییر در جامعه فرهنگیان چندان محسوس نیست. انتظار ما مشارکت معلمان در فرآیند تصمیم گیری‌های آموزش و پرورش بود. انتظار ما این بود که فضایی که از آن با عنوان «فضای امنیتی» نام می‌بردند و در دوره قبل به شدت در آموزش و پرورش وجود داشت، بیش از این‌ها تعدیل شود. تشکل‌های معلمان و کانون‌های صنفی معلمان چندان مورد توجه قرار نگرفت و معیشت معلمان هم مثل معیشت تمام جامعه تغییر نکرد. البته دولت تازه بودجه نوشته است و در حال حاضر نمی توان چندان انتظار تفاوت معیشت داشت. آینده را نمی توان پیش بینی کرد. آقای روحانی دیدگاه‌های خوبی نسبت به آموزش‌و‌پرورش داشته و دارد، هر چند این دیدگاه‌ها هنوز چندان راه خود را باز نکرده، اما ایشان هم در دوره تبلیغات، هم زمان معرفی وزرا و هم روز بازگشایی مدارس و چند مورد دیگر نشان دادند که دیدگاهشان به این وزارتخانه متفاوت با دوره قبل است. امیدوارم که در راستای همین دیدگاه‌ها توجه و تغییرات بیشتری هم در این حوزه شاهد باشیم.

                                                                                                         
  محمدرضا نیک‌نژاد، عضو کانون صنفی معلمان ایران

 از نظر خواسته‌های صنفی و مطالبات و انتظاراتی که از دولت می‌رود، میزان رضایتمندی معلمان چندان تفاوتی با سال قبل و سال‌های قبل‌تر ندارد چرا که یک سری خواسته‌های صنفی از جمله افزایش حقوق و اضافه کار و بیمه طلایی و این دغدغه‌ها همچنان پا برجاست. اگرچه بعد از انتخابات نوعی همدلی بین آموزش و پرورش و دولت ایجاد شد و ادامه دارد، و اگرچه تشکل‌های مستقل صنفی از آقای فانی و از دولت آقای روحانی حمایت می‌کنند، اما همچنان دولت، آموزش و پرورش را در پیچ و خم‌های اقتصادی و صنفی فرهنگیان نگاه داشته. وعده‌های رئیس جمهور در دوره انتخابات در بودجه ای که نوشته شد بازتاب ندارد. نمی‌دانم، شاید امکانات برای عملی کردن وعده‌ها فراهم نیست، شاید هم مطالبات ما در این سال‌ها این قدر روی هم انباشته شده که حالا عجول شده ایم. اما باید بگویم از دید امنیتی فضا خیلی تغییر کرده. شرایطی که ما در دولت آقای احمدی نژاد داشتیم طوری بود که ایشان تشکل‌ها را خارج از دید سیاسی خودشان می‌دیدند. اما آقای فانی تشکل‌ها را فرصت می‌دانند و همین یک تفاوت رویکرد است. نمایندگان تشکل‌های صنفی با افراد موثر در وزارتخانه و حتی خود وزیر دیدار‌های مشخص و تعریف شده دارندو ما به عنوان نمایندگی یک بخشی از فرهنگیان کشور می‌توانیم بازتاب دهنده دغدغه فرهنگیان هم باشیم. این گام مثبتی است که نباید آن را کوچک فرض کرد. امید هم چنان ادامه دارد و از دولتی که هنوز یک ساله هم نشده نمی توان زیاد انتظار داشت. اما موضوعی که فکر می‌کنم در این مدت می‌شد تکلیف آن را مشخص کرد، حکم‌های اداری زمان احمدی‌نژاد بود، توبیخ و اخراج و تبعید فعالان آموزش و پرورش به خاطر فعالیت‌های صنفی و درون سازمانی. آقای فانی در مورد این حکم‌ها قول مساعدت داد اما متاسفانه هنوز کاری انجام نشده. این یکی از مطالبات مشخص و خیلی مهم تشکل‌های صنفی است. انتظار داریم دولتی که آمده و از آن حمایت شده و وعده هایی داد، حالا به این وعده‌ها عمل کند اما اینکه چرا دولت این کار را پشت گوش انداخته، من نمی دانم. خودشان هم گزارشی در این زمینه نمی‌دهند. شاید بازبینی کرده و به این نتیجه رسیده اند که این حکم‌ها حق این افراد بوده. برآورده کردن این خواسته جامعه فرهنگیان می‌تواند موجب نزدیکی بیشتر بین فرهنگیان و دولت شود و حق ضایع شده بسیاری از افراد را به آن‌ها برگرداند. حکم‌ها روی زمین مانده، کسی پاسخگو باشد.

مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان ایران

 تغییر مهمی که در این دولت رخ داد، کاهش سرعت تغییرات شتاب زده ای بود که در دوران حاجی بابایی به خصوص در پایان کار او شاهد بودیم. در دوران حاجی بابایی ما تقریبا هر چند وقت یکبار با حرکتی مواجه بودیم که خودشان به آن انقلاب آموزش‌و‌پرورش می‌گفتند اما جز مشتی کارهای شتاب زده و کارشناسی نشده چیزی نبود. مسئولان دولت جدید در آموزش‌و‌پرورش هم اقرار کرده اند که آن کارها شتاب زده بود. در این روزها ما شاهد این تغییرات نیستیم و نوعی آرامش خردمندانه ایجاد شده. این به نظر من جنبه مثبت کار است. اما اینکه یک سری رویکردها و یک سری مطالبات در دولت یازدهم محقق شده باشد، با شک و شبهه همراه است. آقای روحانی قبل از انتخابات وعده‌هایی به آموزش‌و‌پرورش داد و رویکردهای خود را نسبت به آموزش‌و‌پرورش مشخص کرد، اما تا کنون چندان در آن راه حرکت نکرده. برای مثال آقای روحانی در آن روزها شدیدا با طبقاتی شدن آموزش و پرورش و گسترش بیش از پیش مدارس خصوصی مخالفت کرد اما در حال حاضر خود دولت یازدهم هم در همین راستا حرکت می‌کند و کاری برای جلوگیری از گسترش این مدارس انجام نداده. می‌توان گفت در حال حاضر همان کارهای گذشته را به نوعی پیش می‌برند، هرچند که برای ارزیابی نهایی خیلی زود است اما من فکر می‌کنم دولت روحانی بعد از گذشت نزدیک به یک سال می‌توانست رویکرد خود را شفاف نسبت به موضوعات مهم آموزش و پرورش مثل کیفیت در آموزش و پرورش، خصوصی‌سازی، سرانه‌های مدارس و خیلی موضوعات مهم دیگر مشخص کند. من فکر می‌کنم این دولت و تیم جدید نتوانسته رویکردهای نوینی نسبت به آموزش و پرورش و جامعه فرهنگیان داشته باشد. 

http://ghanoondaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=426&pageno=10

من معلمم،انسانی شریف

                   

                       عزت اله مهدوی،روزنامه شهروند،15 اردیبهشت 93

 من معلمم،انسانی شریف . شغل من باغبانی است.من از کوچه باغهای فداکاری می آیم .برای همین است که خانۀ شهرنشین ها وچادر عشایر پر است از طنین صدای من.من معلمم،انسانی شریف.شغل من باغبانی است.من بذر آگاهی می پاشم.نهال سرافرازی می کارم.دانش آموزان ،گل های پُر عطر باغی هستند که من باغبان آنم. رویایی در سر من است.رویای آگاهی و آزادی ، توانمندی و ایستادگی آنها. رویای من ساختن جامعه ای است که در آن ، فقر ونابرابری  نیست. هیچکس بخاطر لقمه ای نان تحقیر نمی شود.

رویای من آگاهی است. دشمن جهالت ونادانی هستم. من مثل آن ماهیگیرم. هرروز به کمین می نشینم ،خوب انتظار می کشم.آهان! نخ قلاب تکان خورد.ماهی توک زد،من  زمانِ طلبِ آگاهی را می شناسم.حالا باید خوب وبه موقع چیزی بگویم،جشن هوشیاری را در برق نگاه او ببینم.

من معلمم،انسانی شریف.هیچ فعالیتی به اندازه کار من مهم نیست. ارزشمند ترین امانت پدر ومادرها در دستان من است.روح وروان این طفلکان معصوم با هر حرکت من به تلاطم در می آیند.کدام شغل را سراغ دارید که هرروز ،روزی چند ساعت ،چهار چشم متوجه گفتار وکردارش باشند.این چنین مأنوس وخودمانی ساعتها را با هم بگذرانند؟کلاس، اتوبوس و درس ،جاده نیست که در مقصد همه پیاده شوند و  ردّ  کار خود بروند. کلاس منظومه ای است که به جاذبه عشق متقابل می گردد.

من خیلی چیز ها را باید رعایت کنم،دیروز همسرم می گفت قبل از کلاس نیت قُربت کن ،روزی پدرم گفت:خوش بحالت ،گفتم چرا؟گفت:کلاس درس ،محفل ورود و خروج ملائک است.یکی از همکارانم از زبان یک انسان بزرگ نقل کرد که انسانها مانند معادن طلا ونقره هستند. من فوری خودم را در نقش یک معدن کار دلسوز و پر تلاش حس کردم که هر روز در کار استخراج طلاست.طلای بُروز و ظهور استعدادهای ناب.

یک روز از در مدرسه که وارد شدم.صدای سلام واحوالپرسی پچه ها هوش از سرم برد.مدرسه بوی گل می داد،به کندوی عسلی می مانست که شهد شیرین می پرورد.

من معلمم،انسانی شریف.هیچ  کس نیست که مرا نشناسد.من شجاعم.من زجر کشیده وشکنجه دیده ام.من زندانی بوده ام.من شهیدم .من جانبازم.من زنده ام.من زندگی را بارها وبارها در تجربه احساس ونگاه معصوم بچه هایم زندگی کرده ام.من نجیب و تا بخواهی دل نازک وحساسم.قلب من با یک خنده کوچک دانش آموزم ،شاد و با غم او غمگین می شود.وقت حضور وغیاب کلاس همیشه سراغ تک تک بچه های غایب را می گیرم ،می دانم که اگر سر کلاس نباشند...آه که ...

این روزها هم شریک پستی وبلندی مردمانم هستم. تنگناها را می فهمم اما می دانید ؟قدری دل نازکم.محرمانه به بزرگترهای جامعه ام می گویم.از دستتان کمی دلخورم.مپسندید که زبانم به مشکلاتم پچرخد. نگذارید دل نگران  تأمین معیشتم باشم.من نمی توانم ونمی خواهم با مسؤولین سر چند وچون حقوق چانه بزنم.همیشه با خودم اندیشیده ام که ارزش کار مرا می دانند.مپسندید که در تلواسۀ مشکلات زندگی زیر چرخ دنده های معیشتی خُرد شوم.همه شما مدیون معلمتان هستید. 

http://www.shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=274&dn=2&pid=16&rnd=17G8YF&p=&y=93&m=02&d=15

بیانیّه ی شورای مرکزی تشکّل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور

 

بیانیّه ­ی شورای مرکزی تشکّل­های صنفی فرهنگیان سراسر کشور

به­ مناسبت روز معلّم - اُردی­بهشت 1393

                                                   به نام خداوند جان و خرد

                     آموزش و پرورش، قوی­ترین سلاح برای تغییر جهان است. نلسون ماندلا

    12 اُردی­بهشت « روز ملّی معلّم » را به همه­ ی فرهنگیان گرانقدر تبریک می ­گوییم و یاد و خاطره­ ی شهیدان مطهّری و خانعلی را که در این روز به شهادت رسیدند، گرامی می­ داریم. همچنین روزجهانی کارگر را به جامعه ­ی کارگری کشور تبریک می­ گوییم و امیدواریم این صنف شریف به مطالبات بحقّ خود دست یابند.

      در 12 اُردی­بهشت سال 1358 استاد مرتضی مطهّری هدف خشونت گروهی قرار گرفت که با کج فهمی مذهبی برای دست ­یافتن به اهداف  نادرست خود از شیوه ­های حذفی بهره می­ جستند. همچنین در چنین روزی در سال1340، ابوالحسن خانعلی، معلّم فلسفه ­ی دبیرستان جامی تهران در اعتراض ­های صنفی معلّمان در مقابل مجلس شورای ملّی به ­دست عُمّال رژیم پهلوی به شهادت رسید. از آن سال، معلّمان چنین روزی را  روز معلّم نام­ نهادند. برخوردهای این چنینی با اعتراض ­های اجتماعی، مختصّ دولت ­هایی است که خود را در برابر مردم پاسخ­گو نمی­دانند. ولی دولت­ ها، در جوامعی که برآیند اراده­ ی ملّت ­اند، خود را در قبال مردم و آیندگان متعهّد و مسؤول می­ دانند و اساس برنامه­ ریزی­ های کلان و بلندمدّت خود را بر شالوده­ ی آموزش و پرورش بنا می­ کنند و نیک واقف ­اند که بی­ توجّهی به این نهاد، سبب عقیم ماندن اهداف در سایر حوزه ­ها می ­شود. متأسّفانه در کشور ما در هشت سال اخیر، دولتی پوپولیست با بی­ برنامگی، بی­ توجّهی به خواسته­ های جامعه ­ی فرهنگیان، پاسخ­گو نبودن و روزمرّگی در مدیریّت، زمینه­ ی هرگونه تحوّل، برنامه­ ریزی و اجرای طرح­های بنیادی و تغییرات مطلوب را در آموزش و پرورش از بین برد.

رییس ­جمهور محترم!

 حدود نه ماه از استقرار دولت یازدهم می­ گذرد. فرهنگیان کشور در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، به دلیل همسویی برنامه ­های اعلام شده ­ی جناب­عالی با نیازهای ملّت فهیم و خواسته­ های جامعه ­ی معلمّان، عمدتاً از شما حمایت کردند و در موارد زیر انتظار تحوّلات مثبتی را از دولت شما داشته و دارند:

 - حذف فضای امنیّتی از محیط کار فرهنگیان اعم از کلاس ­های درس، آموزشگاه ­ها و ادارات:

  جناب­عالی به­ طور مکرّر در برنامه ­ی دولت خود به رفع فضای امنیّتی از فضای عمومی جامعه و تشکّل­ های صنفی و مدنی، اشاره نموده ­اید و وجود تشکّل­ های تخصّصی را برای رفع فساد و اصلاح ناراستی ­ها و نابسامانی­ های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی لازم دانسته­ اید. وزیر محترم آموزش و پرورش نیز وجود این تشکّل ­ها را نه تهدید که یک فرصت دانسته و اعلام نموده­ اند که امنیّت فرهنگی را جایگزین فرهنگ امنیّتی در آموزش و پرورش خواهند کرد.

جناب آقای دکتر روحانی!

  نگاه امنیّتی که در دولت قبل نسبت به معلّمان منتقد و تشکّل­ های صنفی برقرار بود، با استقرار دولت شما تغییر محسوسی نشان نمی ­دهد، به گونه­ ای که از هرگونه جلسه ­ای برای برنامه­ ریزی جهت بزرگداشت هفته ­ی معلّم توسط تشکّل ­های صنفی، جلوگیری شده و فضای آموزش و پرورش را به ­شدّت امنیّتی نموده ­اند. در همین راستا مأموران امنیّتی دولت شما چیزی تحت عنوان حریم خصوصی و شخصی برای ما فرهنگیان به عنوان شهروندان این کشور قایل نبوده و نیستند. امروز، نشانه ­های اندکی از تحقّق وعده­ های شما و وزیر محترم آموزش و پرورش در حوزه ­ی تعلیم و تربیت ملاحظه می­ شود. امنیّت ­ستانان دیروز، امروز نیز بر مدار قدرت باقی­ بوده و همان رویکرد گذشته را دنبال می­ کنند و بر آنند که نشان دهند که « در بر همان پاشنه می­ چرخد » و انتخابات در این کشور چیزی را عوض نمی­کند.

 - بهبود وضعیّت معیشتی جامعه ­ی فرهنگیان:

      طبق قانون مدیریّت خدمات کشوری، افزایش سنواتی حقوق و مزایای کارکنان دولت باید متناسب با نرخ تورّم تنظیم شود. در دو دولت قبل که به درستی دولت قانون ­گریز لقب گرفته بود. برخلاف قانون، هیچ­گاه افزایش حقوق، تناسبی با نرخ تورّم افسارگسیخته نداشت و حقوق مادّی و معنوی معلّمان کشور، بی ­ضابطه و بی­ پروا نقض می­ گردید. در سال 1393 نیز در بودجه ­ی آموزش و پرورش تغییر معناداری نسبت به سنوات قبل دیده نمی ­شود، همچنین افزایش سنواتی حقوق، قریب به 20% است که از تورّم پیش ­بینی شده توسط دولت تا پایان سال ( 35% ) 15 درصد کم­تر می­ باشد و این به ­معنی فقیرتر شدن معلّمان کشور است. از طرف دیگر تبعیض آشکار در برخی بند­های احکام کارگزینی بین فرهنگیان با سایر کارکنان دولت، همچنان پا برجاست، از جمله تفاوت در ضریب فوق­ العاده شغل، فوق­ العاده جذب هیأت اُمنا، حقّ مسکن، کمک­ هزینه ­ی مهد کودک و ... از طرف دیگر پرداخت­ های خارج از حکم و فیش حقوقی در سایر وزارت خانه ها همچنان برقرار است. بدیهی است ادامه­ ی روند تبعیض ­آمیز قبلی برخلاف انتظارات جامعه ­ی فرهنگیان کشور از دولت است و تداوم آن منجر به روی ­گردان شدن معلمان و ریزش نیروهای مردمی حامی دولت خواهد شد.

 - لغو احکام نا عادلانه­ ی صادره در دولت قبل توسط هیأت­ های بدوی و تجدیدنظر رسیدگی به تخلّفات اداری کارمندان آموزش و پرورش:

   هر چند لغو یا نقض آرای صادره توسط سیستم قضایی علیه معلّمان منتقد، در حوزه ­ی اختیارات و اراده­ ی دولت نیست ولی آنچه که مورد انتظار همه­ ی فرهنگیان کشور بوده و در حدود اختیارات دولت است، لغو هرچه سریع­تر آرای نا عادلانه و جناحی هیأت­ های رسیدگی به تخلّفات اداری توسط هیأت عالی­ نظارت است. برقرار ماندن و اجرای این احکام علیه بهترین معلمان کشور که جرمشان نقد صادقانه ­ی عملکرد دولت قبل است، از نظر جامعه­ ی معلّمان  به ­هیچ­ وجه پذیرفتنی نیست. همچنین تغییر ترکیب اعضای هیأت­ های بدوی و تجدیدنظر که با رویکردی جناحی و همسو با دولت قبل آرای ظالمانه و سیاسی صادر کرده ­اند، مطالبه ­ی عمومی فرهنگیان کشور است. البتّه جامعه ­ی معلّمان ایران، از رییس محترم دولت انتظار دارند برای آزادی معلّمان دربند، آموزگاران واقعی و پاک­ترین فرزندان ایران زمین، رسول بداقی، محمود باقری و محمد داوری رایزنی لازم را با رییس محترم قوّه­ ی قضائیّه به ­عمل آورند.

 

وزیر محترم آموزش و پرورش!

 هم چنان­که مستحضرید، تشکّل­ های صنفی فرهنگیان کشور رویکرد حمایتی و پشتیبانی از شما و دولت محترم داشته­ اند. مبنای این حمایت، سیاست­ های اعلام شده­ ی رییس دولت و جناب­عالی در حوزه ­ی تعلیم و تربیت بوده ­است.

   اساسی­ ترین خواسته­ ی جامعه ­ی فرهنگیان از جناب­عالی، رفع تبعیض و بهبود وضعیّت حقوق و مزایا، سپس اصلاح جهت­ گیری ­های نادرست گذشته در آموزش و پرورش- طبق گفته ­ی رییس­ جمهور محترم- است.

بر این مبنا، خواسته ­های مؤکّد فرهنگیان کشور به ­شرح زیر اعلام می­ گردد:

 - احیای مدیریّت انتخابی طبق مصوّبه ­ی 673- 1383 شورای عالی آموزش و پرورش؛

- ساماندهی و تجمیع بیمه ­های درمانی به ­صورت یک بیمه­ ی مؤثّر و کارآمد برای شاغلان و بازنشستگان، همانند بسیاری از   شرکت­ های دولتی و یا ارتقای کارایی و گسترش پوشش بیمه­ ی طلایی و رفع نواقص، موانع و مشکلات آن؛

- برکناری افرادی که در برخی واحدهای آموزش و پرورش با رویکرد سیاسی و قبیله­ ای برای فرهنگیان منتقد در سنوات قبل پرونده­ سازی کرده ­اند؛

- انتصاب و به ­کارگیری افراد شایسته، توانمند، متخصّص و معتقد به جهت ­گیری دولت و رویکرد تحوّل­خواهانه ­ی فرهنگیان در حوزه ­های ستادی و استان ­ها؛

- رسیدگی به تخلّفات مدیران دولت قبل در آموزش و پرورش در زمینه ­های استخدامی، مالی و ...؛

- ایستادگی در برابر سهم­ خواهی برخی از نمایندگان مجلس و جریانات خارج از آموزش و پرورش؛

- جلوگیری از تبدیل دانشگاه فرهنگیان به پارکینگ برخی مدیران معزول؛

- جلوگیری از بکارگیری نیروهای اداری در سال­ های پایانی خدمت در پست ­های مدیریّت و معاونت مدارس؛

- ارائه­ ی گزارش روشن و شفّاف از مراکز فعّالیّت اقتصادی آموزش و پرورش اعم از صندوق ذخیره، ستادهای اسکان، مراکز درمانی وابسته به آموزش و پرورش،تعاونی­های مصرف، سالن ­های پذیرایی، مراکز    فرهنگی- رفاهی ( خانه ­ی معلّم )؛

- بازگرداندن سازماندهی معلّمان به روال سابق با اصلاح نواقص فرم سازماندهی و عدم انتخاب دبیران توسط مدیران؛

- مشارکت ­دادن معلّمان در تصمیم ­سازی­ ها و تصمیم­ گیری ­های آموزش و پرورش؛

- بازگرداندن نقش شورای معلّمان مدارس به جایگاه واقعی خود و خارج­ کردن آن از حالت فرمایشی.

جناب آقای دکتر فانی!

 وضعیّت عمومی آموزش نیز شرایط مناسبی ندارد. از جمله ­ی مشکلات حوزه­ ی تعلیم و تربیت، تنوّع و تکثّر انواع مدارس با عناوین مختلف و طبقاتی شدن آموزش و تنزّل جایگاه مدارس دولتی و کاهش امکان دسترسی فرزندان خانواده ­های ضعیف به آموزش بهتر است. همچنین در یک دهه­ ی اخیر، رقابت در ارائه ­ی درصد قبولی ­های غیر واقعی، از سطح درس و مدرسه گرفته تا مناطق و نواحی و حتّی در سطح استان­ ها، آسیب اساسی به آموزش در کشور وارد کرده است. طُرفه آن که در برخی استان­ ها برای بالابردن درصد قبولی، مدیران مدارس اقدام به عقد قرارداد با معلّمان می­ کنند و در فرم ارزشیابی نیز چنین بندی ذکر شده است.

      رقابت در دادن نمرات غیر واقعی به دانش ­آموزان ( که خود دانش ­آموزان نیز به آن واقفند ) و به تبع آن گذر آسان تحصیلی، به ­راه ­یافتن افراد ضعیف به پایه ­های بالاتر و کاهش انگیزه ­های تحصیلی دانش ­آموزان قوی و نابودی تدریجی پایه­ های تعلیم و تربیت کشور منجر خواهد شد.

وزیر گرامی!

 وضعیّت پیش کسوتان عرصه ی تعلیم و تربیت نیازمند عنایت ویژه است. توجّه به معلّمان بازنشسته که بهترین سال ­های زندگی خود را وقف آموزش فرزندان این کشور کرده­اند از مهم­ترین وظایف مسؤولان مملکت است. اگر داعیه ­ی آن داریم که می ­توانیم الگوی موفّقی برای دیگر کشورهای جهان و یا حدّاقل کشورهای منطقه باشیم نمی­ توانیم به معماران جامعه­ ی امروز خود بی­ توجّه باشیم. دوره ­ی بازنشستگی در کشورهای پیشرفته، دوره­ ی فراغت از اشتغالات روزمرّه و مسؤولیّت­ های شغلی و آغاز بهره­ مندی ویژه از خدمات اجتماعی، جهانگردی، تفریح و ... است. دوره ­ی بازنشستگی در آموزش و پرورش ایران برابر است با افزایش هزینه­ های زندگی، افزایش هزینه­ های درمانی، کاهش رتبه­ ی شغلی، کاهش میزان حقوق و جست ­و­جو برای یافتن شغلی دیگر که معمولاً پایین ­تر از شأن اجتماعی فرد بازنشسته است. تبعیض و بی­عدالتی دامان معلّمان را حتّی در دوره­ ی بازنشستگی رها نمی­ کند. پایین بودن میزان پاداش پایان خدمت، پرداخت چند مرحله ­ای آن و کارآیی نازل کارت منزلت و ... از جمله موارد اعتراض فرهنگیان بازنشسته است.

فرهنگیان گرانقدر:

 بیش از یک دهه از تلاش­ های حق­ طلبانه­ ی نمایندگان شما در تشکّل­ های صنفی می­ گذرد. در این سال ­ها همه ­ی اقدامات قانونی و مدنی برای احقاق حقوق تضییع ­شده­ ی شما به­ عمل آمده است. این تلاش ­ها در برخی بُرهه ­های زمانی موفّقیّت ­های مقطعی در بر داشته است. تصویب و اجرای قانون مدیریّت خدمات کشوری ( نظام هماهنگ پرداخت حقوق کارکنان دولت ) در سایه­ ی تلاش­ های گسترده­ ی معلّمان کشور محقّق شد. ولی هم چنان­که پیش­ بینی می­ شد به­ دلیل عدم باور قلبی مدیران کشور به اجرای عدالت، بسیاری از وزارت­خانه­ ها، سازمان ­ها و نهادهای دولتی با دور زدن قانون، آن را بلااثر نموده  و روند تبعیض ­آمیز گذشته را هم چنان در شمایلی جدید ادامه داده­ اند.

همکاران گرامی!

 حرکت صنفی، پروسه­ ای است که لازمه­ ی تکامل آن، صبر، استقامت، امید، پرهیز از افراط و تفریط، شناخت مسائل، مشکلات و موانع مسیر و استمرار و همدلی است و تفرقه با هر دلیل و عذر و بهانه ­ای، آفت راه حق ­طلبی است. خواسته­ های به حق شما، تنها در سایه ­ی وحدت و مشارکت حدّ­اکثری در حرکت­ های صنفی و بر اساس اصول قانون اساسی محقّق خواهد شد.

اندیشه­ هایتان بارور، گام­هایتان استوار

شورای مرکزی تشکّل­های صنفی فرهنگیان سراسر کشور

12 اُردی­بهشت 1393 

http://kanoonhamedan.mihanblog.com/post/41

آموزگار امروزین،شدن و ماندن

                  

                       مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،14 اردیبهشت 93

                "به هر مدتی گردش روزگار /  ز طرزی دگر خواهد آموزگار

                 سرآهنگ،پیشینه کج رو کند  /  نوایی دگر در جهان نو کند"

 باری،به گفته ی نظامی،هر زمانه ای آموزگار درخور خود را می طلبد؛و روز و هفته "معلم" هم بی گمان،از بهترین زمان هایی است که می توان به آموزگار شایسته ی این زمانه اندیشید و پرداخت. روزگاری،مهم ترین کار آموزگار،انتقال درون مایه ی کتاب درسی به ذهن شاگردان شمرده می شد؛همان که پائولو فریره،آموزشگر و آموزش شناس سرشناس برزیلی،از آن با عنوان "آموزش بانکی و یا بانک دارانه " یاد می کند. دیدگاهی که آموزگار را همچون کارمند بانکی می داند که فایل های آگاهی را،با نظم و سامانی از پیش تعیین شده،از قفسه ها بیرون می آورد و در ذهن دانش آموز می چیند. دانش آموز هم موظف است بی کم و کاست و با کمترین چون و چرا آنها را فراگیرد. اما هم اکنون کمتر کسی می تواند از چنین دیدگاهی،دفاعی استوار نماید. در این زمانه ی روزافزون دانش ها و بینش ها،آنچه بیش از هر چیزی به کار می آید و فراخور زمانه می نماید داشتن نگاه و نگرشی پژوهشی و پرسش مدارانه است- نگرشی بر بنیاد سنجشگرانه اندیشی(critical thinking)- و نه داشتن اطلاعات ناسنجیده و وارسی نشده. آموزگار کامیاب و توانمند این روزگار،آموزگاری است که توان به پرسش گرفتن نظریه ها و اندیشه ها را به دانش آموز ببخشد و نگرشی به او بدهد که بتواند در میان انبوه داده های قدیم و جدید،دست به گزینش خردمندانه بزند. نگرشی که دانش آموز را کنشگر زندگی خویش بار آورد نه کنش پذیر جامعه و شرایط زندگی اش. این سخن البته با جامعه پذیر کردن دانش آموزان- که یکی از وظیفه های آموزش و پرورش است- ناهمخوان نیست بلکه بر "فردی سازی" نیز تآکید می ورزد.

 ناگفته پیداست که دست یافتن به چنین آموزگاری،بدون برنامه ریزی و بسترسازی های فراخور،شدنی نیست. نخست این که دوره های پرورش آموزگار- همان تربیت معلم و یا دانشگاه فرهنگیان- باید در شیوه های مدیریتی و آموزشی خود،بازنگری و بازاندیشی نمایند. دانشجو- آموزگاری که گفت و گو و چالش با استاد خود را تجربه نکند،به دانش آموز نیز چنین فرصتی نخواهد داد. دانشگاه فرهنگیان باید پویا و سرزنده ترین دانشگاه کشور باشد چراکه دانشجوی این دانشگاه،آموزگار آینده کودکان است و چنانچه سنجشگرانه اندیشی را فرا نگرفته و درونی نکرده باشد نمی تواند دانش آموزی پویا و کنکاشگر بارآورد.

 اما داشتن آموزگار امروزین- افزون بر شرایط مادی و معیشتی درخور،در زمان دانشجویی و تدریس- شرایط کاری فراخور هم می طلبد. محیط کار آموزگار،بایستی بر انگیزه های درونی تآکید بورزد و او را در روند آموزش و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها آموزشی،درگیر سازد. آموزگار بایستی مدرسه را خانه ی خود بداند و در پیروزی و شکست اش شریک. مدیر،باید خود را نماینده ی آموزگاران بشمارد،بیش از این که بخواهد ابلاغ گر صرف دستورها و بخشنامه های فرادستان آموزشی باشد. آموزگار باید در مدرسه،نه تنها برای تدریس،بلکه برای پژوهش و بررسی درون مایه های درسی،و مشاوره به دانش آموزان باشد و بماند. شمار دانش آموزان کلاس،باید امکان بحث و گفت و گو را بدهد و بسیاری شرایط دیگری،که مایه و پایه ای می سازند که دانشجو- آموزگار سنجشگرانه اندیش،سنجگرانه هم آموزش بدهد و پس از چندی همه ی انگیزه های خویش را از دست ندهد و به روزمرگی نیفتد.

 به هر رو بایستی جایگاه مدرسه و آموزگار و دانش آموز در برنامه ریزی های آموزشی و پرورشی به راستی و درستی پذیرفته شود- که هم انگیزه بخش است و هم بسترساز نوآوری ها. در تاریخ آموزشی خود ما هم،می توان نمونه هایی را دید که آزادی دادن به آموزگار باانگیزه،پیاوردهای درخشان به بار آورده است. برای نمونه،زنده یاد محمد بهمن بیگی،که یازدهم اردیبهشت،چهارمین سالگشت درگذشت وی نیز بود. وی در کتاب خاطرات آموزشی خود" به اجاقت قسم" بسیار از سامانه ی آموزشی متمرکز گلایه می کند،اما با پایمردی و هوشمندی خویش،اختیارات ویژه می گیرد و آموزش عشایر را پایه گذاری می نماید؛آموزشی که کارشناسان خوکرده به مدرسه و کلاس ثابت به نیشخند می گرفتند.

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-02-14/93.htm#274548

    

معلمان در کانون آموزش کیفی اند

                  

                       محمدرضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،13 اردیبهشت 93

       "این یاداشت با حذف بخش های کوتاهی از آن در روزنامه به چاپ رسید"

روز معلم که فرا می رسد،دست اندرکاران دولتی و آموزشی با خورجینی پر از واژه های دلربا داد سخن می دهند و معلم را به اوج می رسانند. اما بی گمان سخنان دلفریبشان و مقام معنوی مورد تاکیدشان چندان با جایگاه اقتصادی،اجتماعی و حتی آموزشی معلمان همخوان نبوده و گاه فرسنگ ها دور است. برکسی پوشیده نیست که آموزش،ارزنده ترین ابزار برای بسیاری از گرفتاری های امروزین جهان است و معلم ستون استوار آن به شمار می آید. چه معلم را در نقش سنتی اش،یعنی آگاهِ همه چیز دانِ فرهیخته بدانیم و چه او را رهبری آموزشی،یا حتی به او بعنوان فردی در سطح دانش آموزان و مانند آنها،در پی یافتن پاسخ به پرسش های نهفته در درونمایه های آموزشی بنگریم،نقش معلم در آموزشِ با کیفت یگانه است. از این روست که نهادهای جهانی نیز بر این نقش بی همتا تاکید کرده و خواستار بها دادن بیش از پیش به معلمی،به عنوان پیشه ای کارا  در توسعه کشورها هستند. برای نمونه در بخشی از پیام آموزش جهانی(EI)- نهادی زیر مجموعه ی یونسکو- به فراخور روز جهانی معلم(2010)،می خوانیم که "سررشته ی بهبود،در دست آموزگاران است.... نقش آموزگاران و دیگر کارکنان آموزشی،در بازسازی اجتماعی،اقتصادی و اندیشگی،سرنوشت ساز است.   همه کسانی که در راستای فراهم آوری آموزش کیفی برای کودکان مبارزه می کنند،می توانند به آموزگاران و سازمان هایی که نمایندگی شان می کنند،بپیوندند و حمایت از آنها را به نمایش بگذارند و این پیشه را گرامی بدارند ". یا در بیانیه ای که شانزده نهاد مدنی- آموزشی نامدار و قدرتمند جهانی- و از آن میان EI- به بهانه گردهمایی سران کشورها در واپسین مجمع عمومی سازمان ملل در مهرماه 92 و خطاب به آنها نوشتند،آمده است:" معلمان در کانون آموزش کیفی اند. برنامه توسعه جهانی برای آموزش،باید معلمان را در کانون تلاش ها برای دستیابی به کیفیت آموزشی قرار دهد. این کار،اولویت دادن به تربیت معلم به هدف پرورش حرفه ای در همه سطوح آموزش و پرورش مانند آموزش و سوادآموزی بزرگسالان،کاهش شمار دانش آموزان کلاس،فراهم نمودن منابع یاددهی- یادگیری،بهبود دستمزدها و شرایط عمومی کار را در بر می گیرد. حقوق معلم باید تحقق یابد،هم به عنوان یک اصل و هم به عنوان شرطی برای برآوردن حق برخورداری از آموزش کودکان،نوجوانان،جوانان و بزرگسالان. افزون بر این به معلمان در همه سطوح آموزش باید در رفتار آموزشی شان به عنوان حرفه ای های با کیفیت و برخوردار از دانشِ تخصصی،اختیار و آزادی آکادمیک داده شود. معلمان را باید کنشگرانه با نقشی پیشرو در فرایند معناسازی در پیوند با کیفیت آموزشی،در گیر گفتگو و تصمیم گیری و سیاست گذاری نمود. و به عنوان واپسین و ارجمند ترین راهکار،ارزشیابی معلم باید در فضایی سازنده و یادگیری- محور و  با دخالت موثر آنها،انجام پذیرد. هرگز نباید ارزشیابی معلم با وارسی عملکردِ آموزشی دانش آموزنشان یا برای تنبیه یا پاداش آنها بر پایه معیار قرار دادن پول بیشتر یا شکل های دیگر امتیاز دادن،مورد استفاده قرار گیرد. این کار رقابت بازیگران آموزشی را که روابط شان پیش شرط همکاری برای دستیابی به حق آموزش است را تحریک می کند".

این دو نمونه نشان می دهد که دل نگرانی از مناسب نبودن جایگاه معلم در ساختارهای آموزشی کشورها یک  دغدغه فراگیر و جهانی است و بی گمان برای بسامان کردن نقش او در دگرگونی های توسعه - مدار به گام هایی بلند و سریع نیاز است. اما در هنگام زادن آموزش و پرورش نوین در ایران،نورسیده به یک  بیماری مادرزاد گرفتار بود!که هنوز هم پس از نزدیک به صد سال،تن او را می آزارد و کارایی او را تباه کرده است و شوربختانه فریادرسی نیز یافت نمی شود! بر کسی پوشیده نیست که آموزش و پرورش در دیدگاه کارگزاران حاکمیتی،همواره جایگاهی مصرف کننده داشته که بودجه ها را فرو می دهد و بازدهی روشنی برای کشور ندارد! گرفتاری اقتصادی،که سال هاست گریبان آموزش کشور را چسبیده و رها نمی کند،سرراست بر نقش آموزگاران در گستره آموزش و کیفیت آن،کارگر افتاده و آموزش را از مدار اصلی خویش بیرون رانده است. شاید این گرفتاری،تنها دشواره آموزش نباشد اما بی گمان از میان بردن آن پیش نیاز هر دگرگونی بنیادین خواهد بود. فرهنگیان از سال های نخست زادن این نهاد،گرفتارهای اقتصادی و شمار دیگری از دغدغه های صنفی خویش را فریاد زدند و شوربختانه گوش شنوایی نیافتند. در زمان صدارت قوام السلطنه،معلمان مدارس دولتی که شش ماه حقوقِ شان پرداخت نشده بود،بیانیهای در اعتراض به این امر منتشر کردند و در دی ماه 1300 وارد اعتصاب شدند. دومین کنش گروهی فرهنگیان در فروردین 1331 با عنوان"نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران" زیر فشارهای اداری فراوان در تهران برگزار گردید. اوج این اعتراض ها 12 اردیبهشت 1340 بود که در آن "دکتر ابوالحسن خانعلی" دبیر فلسفه به شهادت رسید و سنگ بنای روز گرامیداشت معلم گذاشته شد. پس از آن هم بارها شاهد اعتراض های گسترده فرهنگیان در کشور بوده ایم. اما دو چیز در همه این اعتراض ها همواره ثابت مانده است،یکی دل نگرانی های اقتصادی معلمان و دیگری سرکوب اعتراض ها! و نه ریشه یابی آنها. بی گمان راه توسعه از آموزش می گذرد و محور آموزش آموزگار است پس بهتر است هر چه زودتر آنها را دریابیم.

http://www.armandaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=585&pageno=5

روز معلم؛روز دردسر ساز!

                            

                               محمدرضا نیک نژاد،ص آخر روزنامه شهروند،13 اردیبهشت 93

امسال روز معلم جمعه بود و چه خوب شد که مدرسه ای،دانش آموزی و جشنی درکار نبود! شاید باورش سخت باشد که این روز برای بسیاری از ما معلمان – به ویژه در دبیرستان های پسرانه – یکی از بدترین روزهای سال آموزشی است! سر و صداهای پی درپی و بی پایان،کف زدن های بی سامان،گاهی برف شادی که کم مانده معلم را ناپدید کند،تیکه های جوانانه و جسورانه و ... گوش را می آزارد و روان را آشفته می سازد!

آموزش های خسته کننده و بریده از زندگی روزمره،روش های سنتی و بی پیوند با پیشرفت های دانش- بنیاد آموزشی،کمبود ابزارهای آموزشی نوین،فراوانی دانش آموزان- گاه تا40 نفر- در یک اتاق،کلاس های رنگ و رو رفته و غیر استاندار،محیط های تحکم محور و بی چون و چرا،درونمایه های درسی القایی که چرا و چگونه را بر نمی تابند و .... دانش آموزان را به شیطنت و دست انداختن دوستان خویش و معلم فرا می خواند. دانش آموز برای گریز از این محیط کسل کننده به هر چیزی چنگ می یازد و آن را ابزاری می کند برای فرار از یکنواختی کلاس و درس و مدرسه. از سوی دیگر معلم که با گروهی جوان پر انرژی و خلاق روبروست،خود گرفتاری های بی شماری دارد.   فشارهای اقتصادی کمر شکن،دست و پنجه نرم کردن با اضافه تدریس های پر شمارِ فرساینده و یا شغل هایی مانند رانندگی تاکسی و آژانس،کار در بنگاه های مسکن،فروشندگی،و یا در بهترین حالت معلم خصوصی شدن و از این خانه به آن خانه رفتن،یا تن به شرایط یک سویه بسیاری از آموزشگاه های آزاد و کنکور دادن،از معلم فردی ساخته که با کوچک ترین همهمه و شیطنت،بردباری از کف داده و وادار به اداره کلاس با ترساندن از منفی دادن،کاهش نمره سالانه،اخراج از کلاس و فراخوانی پدر و مادر به مدرسه می شود! روز معلم اوج این صف آرایی در مدرسه است. در یک سوی میدان جوانان گریزان از چارچوب های رسمی و غیر رسمی و در سوی دیگر معلمانی خسته با تکیه بر قدرت برآمده از نهاد رسمی آموزش و پرورش. زیستن در این دوگانه ی سرسام آور بسیار سخت و آزار دهنده است. از سویی باید بخاطر فشارهای بیهوده وارد بر این جوانان نالید و دل سوزاند،از سوی دیگر می باید راهی برای ادامه زندگی خود و خانواده و جلوگیری از سکته ناگهانی یافت. این دوگانه سرگیجه آور گاه از معلم انسانی دم دمی مزاج و هرهری رفتار می سازد و این مایه سرگرمی بیشترِ بچه ها را فراهم می آورد. اما چاره چیست؟ بی گمان بسیاری از کارگزاران آموزشی نیز بر این باورند که آموزش در ایران ناکارآمد و کم مایه است. تمرکز بیش از اندازه بر نمره و معدل و آموزش های کنکور محور،آموزش را از کارکردهای نوین و ذاتی اش دور کرده و آن را بیش از اندازه کسالت آور نموده است. امروزه یکی از کارکردهای آموزش،پرورش شهروند برای زیست اجتماعی و فرآوری هوش اجتماعی (EQ) آنان است. این کار با کاهش شمار عنوان ها و درونمایه های درسی،گنجاندن کنش های گروهی در همیاری و همکاری برای رسیدن به هدفی مشترک،کاهش شمار دانش آموزان در کلاس،قرار دادن واحدهای درسی ای مانند یاری رسانی به افراد ناتوان و سالمند،وارد نمودن دانش آموز در کارهای خیریه و آشنا نمودنشان با کنش های اجتماعی و سیاسی و ... امکان پذیر خواهد بود. این کار آموزش را از دور باطل کنونی اش بیرون آورده و سرزندگی و تلاش را جایگزین خمودگی و خستگی خواهد نمود. از سوی دیگر معلم محور آموزش است. بی گمان بخشی از ناکارآمدی آموزش به آموزش دهنده ها باز می گردد. معلمان کنونی دغدغه های اقتصادی فراوانی دارند و گِره کور اقتصاد،معلم را زمین گیر کرده و او را در فرایند روزمرگی گرفتار نموده است. به گونه ای که آنها خود بخشی از مشکل اند. بی گمان نخستین گام در بهسازی آموزش،سر و سامان دادن به گرفتاری های معلم و سپس آموزش او خواهد بود. باشد که در آینده معلمان،حتی جمعه نیز به عشق در کنار دانش آموز بودن به مدرسه بروند و جشن بزرگداشت روز معلم را در محیطی شاد و فرح بخش برگزار کنند و از رهگذر آن،آموزش را به دور اصلی خویش باز گردانند.

http://shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=272&dn=0&pid=20&rnd=FuTn7g&p&y=93&m=02&d=13

 

روز آموزگار و کار آموزگار

                 

                         مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،13 اردیبهشت 93

   بزرگ باش و مشو تنگدل ز خردی کار /  که سال تا سال آرد گلی زمانه ز خار

   آری،به گفته بیهقی : " سال تا سال آرد گلی زمانه ز خار " و این سخن افزون بر "زمانه"، بی گمان وصف کار آموزگار هم هست؛آموزگاری که همپا و همگام با زمانه،با شکیبایی و بردباری،گل و گلستان کودکانه می پروراند. و دوازده اردیبهشت در ایران،روز همین آموزگار است که می تواند بهانه ای باشد برای اندیشیدن نوین بر چیستی کار و کنش او. به ویژه در جامعه ی ما،که شوربختانه دیری است که درباره ی آموزش و آموزگار،سخن ژرف و نظریه پردازی نوینی شنیده نشده است. یا اگر اندیشه وران و روشنفکرانی،آن هم گه گاه و پراکنده،چیزی گفته و یا نوشته اند آنچنان بازتابی نیافته،و یا در گستره ی تنگ نشریه های تخصصی باقی مانده و به سپهر همگانی کشیده نشده است. و این است که می بینیم آنچه که بیش از هر خبر و آوایی از آموزش و پرورش شنیده می شود کاستی و نابسامانی های اقتصادی مدرسه ها و زندگی فرهنگیان است،که گرچه کاری است بایسته،رفته- رفته اما به تنها چهره و سیمای پذیرفته شده ی پهنه ی آموزش و پرورش کشور درآمده است. یعنی همگان با شنیدن نام آموزگار،پیش از هر چیز،به یاد دشواری های اقتصادی آنان می افتند و انتظار دارند سخنی در همین باب بشنوند. پس شگفت نیست که اینجا و آنجا،گفته می شود درد فرهنگیان و دل نگرانی های کاری آنها،تنها در درآمد و حقوق کم آنان خلاصه می شود و یگانه دلواپسی شان هم همین است! از این رو،چه بسا بهتر باشد که در "روز آموزگار"،اندکی به سویه های دیگر آموزش و کار آموزگار پرداخته شود و چندان از تنگناهای مالی و اقتصادی پهنه ی آموزش سخنی به میان نیاید.

 اما نباید فراموش کرد که سخن تازه گفتن در گستره ی آموزش هم- مانند دیگر زمینه های زندگی- پیش نیازهای ویژه ی خود را می خواهد. برای نمونه این که سپهر آموزش،به آموزگار اجازه ی نوآوری در کار آموزشی و نواندیشی بدهد.سخن تازه،همبسته ی آزمایش،آزمون و تجربه ی تازه است که در آن کارکنان آموزش،با خودرهبری،دست به واکاوی نظری و عملی پهنه ی آموزش بزنند. اما آموزش متمرکز ما،که ریز و درشت آموزش را از بالا تصمیم می گیرد و به مدرسه و آموزگار اعلام می نماید،نه چندان جایی برای تجربه نوین آموزگاران می گذارد و نه آنچنان سپهری برای نواندیشی آموزشی. در همین جا می توان گفت که اگر به راستی خواستار دگرگونی و تحول در آموزش و پرورش هستیم- که هم اکنون چندین سال است که فرادستان آموزشی از آن سخن می گویند- یکی از بایستگی های نخستین،دوری گزیدن از تمرکز بالای آموزشی است و واگذاری اختیار بیشتر به مدرسه و کارکنان آن.  

 با این همه اما،جهان کنونی،جهانی همبسته است و اندیشه ها در سراسر جهان،در میانکش اند. پس خواه- ناخواه پهنه ی آموزش نیز،از همبستگی و پیوستگی جهانی به دور نمی ماند. گو این که در یکی دو سده ی گذشته اینچنین بوده و آموزش ایران،گرچه با فراز و نشیب فراوان،"از مکتب خانه تا مدرسه" را پشت سر نهاده است. باری،هفته آموزگار را غنیمت می بینم تا به گوشه ای از دیدگاه های دکتر محمد رضا سرکار آرانی یکی از کارشناسان و اندیشه وران ارزنده آموزشی ایرانی اشاره نمایم که هم اکنون چندین سال است در دانشگاه ناگویای ژاپن،تدریس می کند. وی چندی پیش در باب "ساحت معلمی" نوشت : " معلمی یعنی صحنه پردازی یادگیری، یاری دهنده و تسهیل کننده تغییر،و رهبری بازار اندیشه ای به نام کلاس درس. در این جا صحنه پردازی یا به تعبیر شون "طراحی"، به معنی "گفت و گوی فکورانه  با موقعیت" است. درس معلمی، شناخت قابلیت ها، پرورش توانایی ها، و راهبری تک تک یادگیرندگان در فرایندهای "شدن" است. هدف اساسی این فرایند، تمرین پرواز(اندیشه ورزی) است، پرنده ها رفتنی اند. بنابراین معلمی تنها عمل حرفه ای نیست، بلکه عاملی برای بسط عدالت اجتماعی و تسهیل کننده تغییر است- به خوانید یاری کننده ی شدن آدمی. بنابراین یادگیری نیز بیش از امری فردی،کنشی اجتماعی است. تکاپوی جهانی برای بهسازی آموزش، توانمند سازی معلمان از طریق بهبود فرایندهای آموزش و یادگیری نیز ناشی از این انگاره است که معلمی چیزی بیش از ماشین آموزش است. مرزهای جدید دانش، کودکان ناآرام، سرعت و هیجان بازی‌های الکترونیکی و فیلم ها، نسل‌های پرشتاب، نیازها و رازهای تازه، تحکم و تسلط فناوری های نرم، پیچیده و فرهنگ‌ساز، هدف های فراری و برنامه های پنهان که به دشواری تن به ارزشیابی می دهند،همه و همه نیاز به گفت و گو در باره برنامه های تربیتی غنی،معلم توانمند و بازاندیشی در هویت معلمی، حرمت درس و تدریس و بهسازی مداوم آن را آشکارتر ساخته است."

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=585&pageno=5