محمد روزبهانی
"اگر تغییر نکنیم،رشد نمی کنیم. اگر رشد نکنیم، در واقع زندگی نمی کنیم. برای رشد لازم است موقتا از امنیت خود صرف نظر کنیم. این کار ممکن است به معنای ترک الگوهای آشنا اما دست و پاگیر باشد که ایمن ولی بی حاصل است و ترک ارزشهایی باشد که دیگر قبولشان نداریم و کنار گذاشتن روابطی که معنای خود را از دست داده اند. به قول داسایوفسکی" مردم از برداشتن گامی جدید یا گفتن کلامی نو بیشتر از هر چیز دیگری می هراسند" در حالی که ترس حقیقی باید از چیزی درست بر عکس این ها باشد( کتاب خودسازی- جان سی. مکسول صفحه12)
آموزش و پرورش نوین یعنی آموزش و پرورش پر از تغییر ، تحول و خلاقیت! در این نوع از آموزش و پرورش به دانش آموز متفاوت و خلاقانه فکر کردن آموزش داده می شود و نه مثل هم فکر کردن! در نظام آموزش و پرورش پیشرو ترسی از تغییر وجود ندارد. دانش آموزان را به سمت اندیشه های نو و جدید راهنمایی می کنند. آنها را به دلیل متفاوت اندیشیدن با دیگران و ساختارهای حاکم سرزنش نمی کنند. حال سوال این است که نظام آموزش و پرورش ما در این میانه چگونه عمل می کند؟ معلمان ما چطور؟ دانش آموزان چگونه ؟ و حتی خانواده ها به چه صورت؟ به راحتی می توان به این سوالات پاسخ داد! آموزش و پرورش ما با تغییر میانه ی خوبی ندارد. از دگرگونی و تحول بیم ناک است. خانواده ها نیز به روشها تکراری خو گرفته اند و در پی دگرگونی و متحول شدن نیستند و نمی خواهند که تغییری در روشهای موجود صورت گیرد! معلمان نیز همین طور! اکثر معلمان طرفدار روشهای موجود و حتی گذشته هستند. با روشهایی که خود به همان روشها آموزش دیده اند راحت ترند. خیلی نمی خواهند در وضعیت موجود تغییری صورت گیرد. بطور کلی جامعه،خانواده ها، معلمان و مسئولین از تغییر می ترسند! چونکه نمی دانند چه اتفاقی ممکن است پس از تغییرات روی دهد. اما از چیزی که می شناسند و به آن عادت کرده اند ترسی ندارند. این برای آموزش و پرورش آسیبی بزرگ است ! آموزش و پرورش اولین نهاد و سازمانی است که می بایست به دنبال تغییر و تحول در روشهای زندگی و یادگیری و یاد دهی باشد. آموزش و پرورش ،باید بانی تغییرات تاثیر گذار باشد نه سدی در مقابل تغییرات و تحولات مفید! همه ی تحولات بزرگ از مسیر آموزش و پرورش می گذرد. کشوری را نمی توان دید که بدون آموزش و پرورش به روز ،پویا و خلاق توانسته است به توسعه برسد. بهتر است همه ، از اولیا تا معلمان و مسئولین به این موضعات بیندیشند. اگر می خواهیم توسعه پیدا کنیم باید تغییر نماییم!
http://roozbahany.blogsky.com/
مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،5 خرداد 93
چند روز مانده بود به آغاز آزمون های خردادماه. با همکاران در دفتر مدرسه نشسته بودیم و گفت و گو می کردیم. یکی گفت در فلان دبیرستان دیگر که کار می کنم چند روز پیش مدیرش به آموزگاران گفت که در این چند روز مانده تا آغاز آزمون ها،برای هر کلاس،یکی دو جلسه تقویتی می گذاریم و شما هم در آن جلسه ها،شماری نمونه سوال امتحانی حل کنید و پرسش های آزمون تان را از میان همان ها برگزینید. به دانش آموزان هم گفته ایم که این جلسه ها را مهم بدانند و همگی در آنها شرکت کنند. گفت من هم گفتم دست کم دانش آموزان بی ادب را از این کلاس های "مهم" محروم کنید. نام یکی از دانش آموزان کلاس را هم آوردم که چندی پیش در جلوی کلاس و پیش همه ی دانش آموزان،توهین بدی به من کرد و تنها دو سه جلسه از کلاس محروم شد. حالا آیا بهتر نیست اینجور دانش آموزان را به این کلاس ها راه ندهیم و ما هم به جای دادن پرسش های آزمون،با بچه های باانگیزه تر و باادب،به رفع اشکال بپردازیم. می گفت که مدیر نپذیرفته؛ دیروز هم که از همکاران،برنامه کاری سال آینده گرفته به سراغ من نیامده و گویا به نوعی،محترمانه،بیرونم کرده است! دیگری گفت از چند سال پیش رسم شده که سه چهار هفته پیش از آزمون ها،فرمی می آورند که امضاء می کنیم و "پیش بینی" می کنیم که در آزمون های خرداد،چند درصد قبولی خواهیم داد. چندی پیش هم دوباره آن را آوردند و ما هم امضاء کردیم. راستش حال و حوصله ی بگو مگو با مدیر را ندارم. با دو برادرم،شرکتی ساختمانی زده ام و کار و بارم خیلی در آنجا بهتر است. 24 سال سابقه دارم و حیف ام می آید آموزش و پرورش را رها کنم و بروم. می دانم این امضاء کردن ها کار درستی نیست اما برای ام مهم نیست و می خواهم این یکی دو سال را هم هر جوری شده تمام کنم بروم دنبال کارم. راستش عمر خودم را هم بی خودی در مدرسه و با دانش آموز سپری کردم.
داشتیم حرف می زدیم که معاون مدرسه آمد و ابلاغ مراقبت امتحانی مرا آورد. مدرسه ی ما،حوزه ی اجرایی آزمون های هماهنگ کشوری است و چند روز پیش از آن به من پیشنهاد دادند که مراقب امتحان باشم و من هم پذیرفتم. اغلب همکاران تا موضوع را فهمیدند شروع کردند به اعتراض،که تو که این همه انتقاد می کنی و حرف می زنی چرا خودت پذیرفته ای مراقب امتحان نهایی باشی،مگر از دستمزد آزمون های نهایی گذشته،سی درصد کم نکردند؟ گفتم من به خاطر همکاری با مدیر مدرسه پذیرفته ام. همه ی مدیرها هم یکی نیستند. شماری هم پیدا می شوند که در نشست های اداری از کاستی های آموزشی انتقاد می کنند و مدافع حقوق آموزگاران اند. زیر بار درصدهای قبولی الکی هم نمی روند و به اینها دلخوش نیستند. نباید همه را به یک چوب راند و با هیچکدام همکاری نکرد.
بحث بالا گرفت و همکاران هر کدام نظری می دادند. زنگ رفتن به کلاس البته "گفت و گو" را پایان داد. به سر کلاس رفتم. درسم را دادم و آخر زنگ نشستم پیش بچه های میز اول. سال سوم دبیرستان بودند که آزمون هایشان هماهنگ کشوری است. یکی از آنها گفت آقا زنگ پیش،دبیر فلان درس گفته که من سال گذشته،بعداز ظهر روز پیش از آزمون،با دانش آموزی که هیچی از درس نمی دانسته چهار جلسه خصوصی نمونه سوالات امتحانی سال گذشته و خم و چم آزمون ها را کار کرده ام و دانش آموز رفته و نمره قبولی آورده است. آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است؟ و اگر راست است ما چرا باید یک سال به مدرسه بیاییم؟ خب،دو سه هفته آخر،همین نمونه سوال ها را می خوانیم و نمره قبولی می گیریم. گفتم بستگی به درس و دانش آموز دارد.اما اغلب آزمون های نهایی،آنچنان همانند هستند که با یادگیری ده- دوازده تا از آنها،می توان نمره قبولی را گرفت. اما این که اگر اینجور است پس چرا به مدرسه می آییم را دقیق نمی دانم. اما می دانم که مدرسه تنها برای نمره و قبولی نیست. مدرسه جای پرسیدن و اندیشیدن است. مدرسه جای لذت بردن از فهمیدن است. مدرسه باید اینگونه باشد؛ و باید هم روی همین بایدها ایستاد.
http://etemadnewspaper.ir/Released/93-03-05/93.htm#277002
گفت و گو با "روزنامه ایران" 4 خرداد 93
بیمه طلایی فرهنگیان در حالی برای پنجمین سال متوالی اجرا میشود که به دلیل نارضایتی این قشر از خدمات درمانی بیمه ایران، وزارت آموزش و پرورش قرارداد بیمه طلایی با این شرکت را لغو و قرارداد جدیدی را با شرکت بیمه آتیهسازان حافظ منعقد کرد. براساس این قرارداد، فرهنگیان و افراد تحتتکفل از ابتدای خرداد ماه 93 با نرخ حق بیمه 13 هزار تومان برای هر فرهنگی که 50 درصد مابقی آن نیز از محل اعتبارات رفاهی وزارت آموزش و پرورش به شرکت بیمهگذار پرداخت میشود تحت پوشش بیمه طلایی فرهنگیان قرار میگیرند. نحوه خدماترسانی بیمه طلایی فرهنگیان، در طول سالهای فعالیت بیمه طلایی بارها مورد انتقاد فرهنگیان قرار گرفته است. فرهنگیان معتقدند هر سال میزان خدمات دهی این بیمه کمتر میشود و برخی آزمایشگاهها و مراکز درمانی کشور بیمه طلایی را پذیرا نیستند و همچنین با وجود قولهایی مبنی بر این که بازنشستگان نیز میتوانند از خدمات بیمه طلایی فرهنگیان استفاده کنند ولی این قولها هنوز اجرا نشده است. در همین خصوص با اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان به گفتوگو نشستیم که در زیر میخوانید:
به تازگی بیمه طلایی فرهنگیان تمدید شد. ارزیابی شما از 4سال تجربه اجرای این بیمه چیست؟
به نظر بنده در حالی که دولت به دنبال اجرای بیمه سلامت برای همه ایرانیان است، اجرای بیمه طلایی با توجه به هزینه 13 هزار تومانی که برای هر فرهنگی و همچنین بار مالی که برای آموزش و پرورش دارد همخوانی ندارد. همچنین به دلیل اجرای نامناسب آن در دورههای گذشته، نوعی بیاعتمادی میان فرهنگیان نسبت به این بیمه وجود دارد. به عنوان نمونه در سال گذشته دولت از پرداخت حق خود در بیمه طلایی سر باز زد و معلمان در طول 11 ماه سهم 50 درصدی دولت را هم شخصاً به بیمه پرداخت کردند، با وجود این هر چند با اعتراض فرهنگیان، دولت قبلی از تصمیم خود عقب کشید و قرار بر این شد که دولت طلب فرهنگیان از سهم بیمه را پرداخت کند اما با روی کار آمدن دولت جدید تاکنون این امر محقق نشده است.
فرهنگیان بابت بیمه طلایی چقدر از آموزش و پرورش طلب دارند؟
اگر در نظر بگیریم هر فرهنگی 13هزار تومان به مدت 11ماه پرداخت کرده است. میتوان گفت بطور میانگین هر خانواده حدوداً 300هزار تومان بابت حق بیمه طلایی از آموزش و پرورش طلب دارد که اگر در تعداد معلمان دارای بیمه طلایی ضرب شود رقم قابل توجهی میشود.
آیا فرهنگیان بازنشسته هم تحت پوشش این بیمه قرار میگیرند؟
فرهنگیان بازنشسته تحت پوشش بیمه آتیهسازان سازمان بازنشستگان قرار دارند با این حال شرایط بیمه آنها نیز چندان مناسب نیست. به عنوان مثال در حالی که بازنشستگان نیاز به خدمات کلینیکی و سرپایی مانند داروخانه و آزمایشگاه دارند تنها زمانی میتوانند از این بیمه استفاده کنند که در بیمارستان بستری باشند.
در قرارداد بیمه طلایی که اخیراً منعقد شده خدمات دندانپزشکی به چه صورت است؟
در این بیمه، خدمات بیمه دندانپزشکی حذف شده اما فرهنگیان میتوانند با تسهیلات ویژه از خدمات دندانپزشکی درمانگاههای فرهنگیان استفاده کنند.
چه کمبودی در گذشته بوده که مسئولان باید آنها را در سالجاری در نظر داشته باشند؟
از زمان آغاز بیمه طلایی فرهنگیان گفته میشد که همه هزینه دارو و حق ویزیت از سوی بیمه پرداخت میشود در حالی که در عمل یک دهم آن را بیمه پرداخت میکرد. همچنین، بیمه از پرداخت بسیاری از داروها که بعد از اجرای تحریم به شکل آزاد درآمده بود اجتناب میکرد برای بیماریهای مادرزادی هم از ابتدا از پرداخت آن سر باز زد. در سالهای گذشته نیز شاهد بودیم که دیر صادر شدن کارتهای طلایی برای بیمهشدگان مشکلاتی را به همراه داشت، به عنوان نمونه معلمانی بودند که چند ماه بیمه بودند و حق بیمه پرداخت میکردند اما به دلیل آنکه برای آنها کارتی صادر نشده بود نمیتوانستند از مزایای بیمه استفاده کنند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/5654/4/15754/0
جعفر ابراهیمی،تارنمای کانون مدافعان حقوق کارگر
استثمار و مناسبات استثماری این ویژگی را دارد که قادر است خود را در مناسبات گوناگون باز تولید نماید. هر چند بسیاری از این مناسبات به لحاظ فرم خصلت استثمارکنندگی را به وضوح باز نمایی ننماید . بسیاری از قوانین به ظاهر مدرن و برابر در جامعه نقشی به جز بازتولید مناسبات نابرابر اجتماعی بر عهده ندارند. اما رسیدن به محتوای کارکرد این قوانین نیاز به تامل عمیق و نیز ردیابی بازخورد این قوانین است. از جملهی این قوانین و مناسبتها میتوان به ساختار و قوانین نظامهای آموزشی در سطوح مختلف اشاره نمود. از منظر برخی جامعهشناسان نظامهای آموزشی در تحلیل نهایی در اختیار طبقهی مسلط و در راستای بازتولید مناسبات ناعادلانه اجتماعیه بخصوص در ارتباط با نیروهای کار است. با این تحلیل مدرسه مکانی است که در آن مدیران، معلمان و مشاوران ناخودآگاه در راستای بازتولید مناسبات اجتماعی عمل میکنند، بیشک بسیاری از آنان به نقش خود در شکلدهی به ساختار جامعه به عنوان عامل سرکوب پنهان وقوف ندارند اما در عمل آنها از طریق برنامه درسی آشکار و پنهانی که دریافت و به کودکان ارایه میکنند نقشی خود را ایفا مینمایند.
بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای صنعتی تلاش برای ریشه کن نمودن بیسوادی در دستور کار دولتها قرار گرفت، قطببندی بر مبنای بلوک غرب و شرق، امری که در کشورهای در حال توسعه در سه دهه اخیر شاهد آن بودیم . بیلان دولتها از افزایش سطح رشد سواد در جوامع به مخاطب این امر را تلقین میکند که به ظاهر رویای فرصتهای برابر آموزشی محقق شده است و از همین منظر میتوان به جامعه ای برابر رسید، اما در جهان واقع چنین نیست فرصت برابر آموزشی همچنان یک رویای دست نیافته است.
فرصت برابر آموزشی در نظام طبقاتی امری موهوم است، اما در نظام آموزشی همین فرصت نابرابر چگونه موجب بازتولید مناسبات اجتماعی نابرابر میشود؟ بعبارت دیگر نظام آموزشی چگونه در شکلدهی نیروی کار با هدف بازتولید نقش ایفا میکند؟ در این نوشتار کوتاه تنها به نقش راهنمای تحصیلی و مشاوران تحصیلی در امر بازتولید اشاره میکنم.
بعد از اتمام دوره تحصیلی راهنمایی[1]، و در طول سال اول متوسطه نقش مشاوران تحصیلی برای انتخاب رشته دانشآموزان برجسته میشود، آنان در اصل جهت شغلی آینده دانشآموزان را بر مبنای دستورالعملها، قوانین و کتابچههای راهنما مشخص میکنند، نگاهی اجمالی به جهت گیری راهنمایی تحصیلی دانشآموزان و نوع هدایت آنان نشان میدهد که جهت گیری هدایت تحصیلی به سمتی است که فرزندان طبقات فرودست در جامعه به سمت رشتههای علوم انسانی و کار و دانش سوق داده میشوند. این جهت دهی از طریق قرار دادن حد نصاب برای سایر رشته عملیاتی میشود. اما چرا دانشآموزان طبقات فرودست قادر نیستند در دروس ریاضی و فیزیک نمره لازم را کسب نمایند؟ یکی از اصلیترین علل ناکارآمدی نظام آموزشی دولتی در شیوه و ارایه این درس به دانشآموزان است پس به جز اندک دانشآموزان سختکوش، این دانشآموزان مجبورند برای پیشرفت به بازار بیرون مدرسه یعنی کتابها، آموزشگاهها، کلاسهای خصوصی و … روی بیاورند، آموزش کالایی شده نیاز به پول دارد و طیف عظیمی از دانشآموزان از پرداخت آن عاجزند. این دانشآموزان و والدینشان در یک پروسه مغزشویی توسط معلمان و مشاوران توجیه میشوند که بهترین و تنها مسیر ادامه تحصیل مسیری است که آنها سریع را به بازار کار پیوند زند و ثبت نام در هنرستانهای کار و دانش یک انتخاب! مناسب است. موضوع به اینجا ختم نمیشود. تعداد زیادی از دانشآموزان سختکوش که حتی مجوز ثبت نام در رشتههای نظری را کسب کردهاند در مناطق محروم با سدی به نام کمبود ظرفیت در مدارس روبرو میشوند این دانشآموزان به طرزی عجیب بعد از جلسه مشاوره احتمالی متقاعد میشوند که با توجه به شغل پدر برای ادامه تحصیل در رشتههای فنی و کار و دانش مستعدترند.
در واقع این وضعیت اقتصادی طبقات فرودست جامعه است که فرزندانشان را به سمت این رشتهها سوق میدهند نه سعادتمندیای که بیهوده به آنان مژده داده میشود. در این مراکز فرزندان کارگران برای بازار کار فردا آموزش میبینند. تا صاحبان سرمایه فرزندان خود را از طریق ثروت و به اتکای ناعادلانهترین آزمون آموزشی یعنی “کنکور” به رشتههای لوکس برسانند. در عرصهای که تنها رقیب طبقه متوسط است، طبقه متوسطی، متوهم و منفعل، که تنها مسیر رو به رشد خود را در کسب مدارک دانشگاهی میبیند و میکوشد با تحرک طبقاتی خود را با طبقه فرادست پیوند زند بیآنکه در اصالت جامعه طبقاتی شک کند. لذا امروز افزایش سطح سواد و رشد افراد با سواد به تنهایی شاخصی برای توسعه یافتگی جوامع نیست و در برخی موارد گمراه کننده است از این منظر نمیتوان به دولتهایی که مجری برنامههای صندوق بینالمللی پول هستند در عرصهی آموزش اعتماد نمود.
دولتها طی 20 سال اخیر به گسترش هنرستانهای فنی و کار و دانش در مناطق محروم اقدام نمودهاند، در همین راستا نیز مشاورانی که در رسیدگی به مشکلات آموزشی و روانی دانشآموزان بسیار ضعیف و بیانگیزه هستند بسیار قانونمند و منسجم و طبق آییننامه عمل میکنند و در بازتولید نیروی کار و مناسبات اجتماعی نابرابر فعالانه عمل میکنند اما با برآمدن دولت موسوم به تدبیر و امید با سیاستهای نئولیبرالیستی نقش نظام آموزشی برجستهتر شده است. بهخصوص اینکه در سخنان فانی وزیر آموزش و پرورش نیز زمزمههایی از واگذاری این هنرستانها به بخش خصوصی و کارخانهها شنیده میشد.
[1] – این شیوه در نظام قدیم آموزشی است و نقش راهنمایی تحصیلی در نظام آموزشی جدید مبتنی به تحول بنیادین یعنی 6-3-3 با تغییرات اندک به همین صورت اعمال می گردد.
http://www.kanoonm.com/1348
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،4 خرداد 93
چند روز پیش همکاری می گفت که رفته ام دبیرستان پسرم،آخر سالی پرس و جویی کنم و از وضعیت تحصیلی بچه ام بهتر آگاه شوم. پس از گفت و گو با معاون،هنگامی که می خواستم بیرون بروم به من گفتند که بابت کلاس های تقویتی فرزندم،صد و پنجاه هزار تومان به مدرسه بدهکارم؛در حالی که من اصلا نمی دانستم نام فرزند مرا در کلاس های تقویتی نوشته اند و پسرم در این مدرسه ها شرکت می کند. می گفت هنگامی که اعتراض کرده ام که دست کم باید به من می گفتید که بچه ام دارد از کلاس های تقویتی استفاده می کند به او پاسخ داده اند که در این مدرسه،کلاس های تقویتی وارد برنامه درسی هفتگی بچه ها شده است و همه ی خانواده ها باید این پول را بپردازند. در درآمد کتاب درسی آمادگی دفاعی سال دوم دبیرستان و درباره ی اردوهای راهیان نور آمده که اردوهای راهیان نور،اجباری نیست اما این نگارنده خود،دو سه سال پیش،شاهد بودم که مدیری به دانش آموزان می گفت که رفتن به این اردوها امتیاز دارد و اجباری است. همگی همچنین بسیار شنیده ایم که کمک مادی خانواده ها به مدرسه ها اختیاری است،اما به روش های گوناگون- و به تازگی با توجیه ضروری بودن و نه اجباری بودن- بر خلاف رضایت قلبی خانواده ها،از آنها پول می گیرند.
باری،این نمونه ها را گفتم تا برویم سراغ این سخن وزیر محترم آموزش و پرورش،که چند روز پیش درباره ی تعطیل نبودن مدرسه ها در پنجشنبه ها گفت : " بر اساس طرحی که امسال قرار است اجرا کنیم فرمهایی در هنگام ثبتنام پیشبینیشده است که اولیاء در صورت استفاده از امکانات مدارس در روز پنجشنبه،هزینههای آن را پرداخت میکنند و در این کار هیچ اجباری نیست." نخستین پرسشی که به میان می آید این است که مدرسه های دولتی چه امکاناتی دارند که می توان از آنها استفاده کرد؟ فضا و امکانات ورزشی درخوری دارند؟ امکانات رایانه ای به اندازه و به روزی دارند؟ کتابخانه های درست و حسابی دارند؟ فضا و ساختمان های زیبا و دلنشینی دارند؟ ناگفته پیداست که اغلب مدرسه های دولتی – و حتی غیرانتفاعی- کنونی،به هیچ رو از چنین امکاناتی برخوردار نیستند. فرادستان آموزش و پرورش هم در چند ماه گذشته بارها گفته اند که پنجشنبه ها،آموزشی و درسی نیست؛پس به راستی دانش آموز با چه انگیزه و رانه ای می خواهد پنجشنبه ها به دلخواه خود به مدرسه برود!؟ می توان پیش بینی نمود که اگر در سال آینده،مدرسه ها بخواهند در پنجشنبه ها تعطیل نباشند و به انجام کارهای پرورشی مرسوم بپردازند و دست کم هزینه ی کار و حضور فرهنگیان درگیر تآمین گردد،باز باید به نوعی،پنجشنبه های اختیاری،اجباری گردند و با روش ها و وعده و وعیدهای گوناگون،شمار چشمگیری از دانش آموزان به مدرسه ها کشیده شوند.
آنچه در چند سال گذشته در آموزش و پرورش و در پیوند با تعطیلی پنجشنبه ها انجام گرفت را می توان این گونه خلاصه نمود : نخست با تعطیل کردن پنجشنبه ها و افزودن زنگ چهارم به برنامه آموزشی مدرسه ها،درس های شش روزه در پنج روز فشرده شد. هم اینجا بگویم که به باور این نگارنده که خود در چند سال گذشته از نزدیک با این طرح درگیر بوده است این تصمیم کارشناسی نشده و شتاب زده دولت دهم،بر افت آموزشی دانش آموزان کشور افزود چرا که در مدرسه های ایران،شرایط مدرسه،کلاس،و کتاب های درسی به گونه ای است که دانش آموزان در زنگ چهارم،سخت خسته می شوند و کیفیت آموزش،پایین می آید. البته در آن زمان گفته می شد که دانش آموزان می توانند برای پنجشنبه های خود،برنامه ریزی کنند و عقب افتادگی های برنامه درسی فشرده هفته را جبران نمایند. در گام بعدی،دانش آموزان دوباره و به "اختیار" خود،پنجشنبه ها هم به مدرسه برخواهند گشت و همان برنامه درسی فشرده هفتگی را خواهند داشت. هم اکنون پرسش این است که آیا در کل این داستان،به کیفیت آموزش هم اندیشه شده است؟
عزت اله مهدوی،روزنامه آرمان،1 خرداد 93
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم،برای بسیاری از مردم،پیام آور فصلی نو در عرصه تعامل سازنده اقشار جامعه و البته تغییر در راستای بهینه سازی امور جاری در کشوربود. انتظار میرفت فضای جدیدی گشوده شود که ذیل یک سیاست کلی به نام «اعتدال»، به تمام مشکلات اقتصادی که طبقات فرو دست جامعه را دچار ضرر میکند، پایان داده شود.طبیعی است در این میان، ذی نفعان و مخاطبان نظام تعلیم وتربیت رسمی کشور نیز، بی صبرانه انتظار میکشیدند تا دوران شتابزدگیها پایان یابد و در فضایی منطقیتر و عقلاییتر به تمام نا بسامانیهای این بخش رسیدگی شود.ما از نزدیک شاهد بودهایم که چگونه تعجیل در انجام بعضی تغییرات، باعث شد خسارتهایی به نظام تعلیم وتربیت رسمی کشور وارد شود.درست است که سالها،وعده تنظیم سند تحول بنیادی و اجرایی شدن آن، گرمای امید بخشی را در دلهای فرهنگیان فهیم و دانشآموزان واولیای شریف آنها زنده نگه داشته است اما، هر بار با انتخاب یک راهکار فرساینده،دلها لرزید ونگرانیها افزوده شد.برای تقریب ذهن خوانندگان،مثالهایی را به اختصار میآورم: تغییر نظام ارزشیابی از نظام کمیّ و نمرهای به ارزشیابی کیفی وتوصیفی در دوره تحصیلی ابتدایی،که در آغاز روندی کُند داشت بدون آنکه در مسیر اجرایی وعده داده شده،بسترهای مناسبی بیابد،فراگیر شد وموجبات ایجاد بی سوادی پنهان در نظام تعلیم وتربیت را فراهم کرد که خود داستان دراز دامنی است(با مراجعههای میدانی میتوان میزان موفقیت این طرح را سنجید). تغییر ساختاری 3-3-6،بدون انجام تمهیدات زیربنایی آموزشی وپرورشی و ایجاد بسترهای مناسب از نظر فضای فیزیکی و تهیه امکانات و پیش بینی نیروی انسانی، به طور ناگهانی با توجیههای عجیب و غریب،منجر به آسیبهای جدّی شد.دفتر داران و کادر خدماتی و حتی کسانی که در قالب شرکتها مشغول این وظایف بودند با حداقل آموزش،آن هم آموزش نیم بند در اوقات تابستانی، سر کلاسهای ابتدایی که مهمترین دوره آموزشی است، حاضر شدند. در شرایطی که انتقاداتی مبنی بر نرسیدن سقفِ مدت زمانِ آموزشی در مدارس به حد نصاب وجود داشت، در یک اقدام عجیب،پنجشنبهها تعطیل شد و هر دلسوختهای که از نزدیک با روند آموزش در مدارس بهویژه مدارس دولتی و بالاخص دبیرستانها آشناست میداند که چه دل آشوبهای از هشت ساعت کلاس خشک بی روح در محیط بسته مدرسه ایجاد شده است. در نتیجه رفته رفته برمیزان بی انگیزگی در مدارس افزوده شد. افراطهای دولت دهم در این زمینه،گویی منجر به تفریطهایی در دولت یازدهم شده است.کابوس تلخ تغییرات گزینشی در راستای سند تحول بنیادی،به جای آنکه مسئولان نظام آموزش وپرورش فعلی را در تعدیل اوضاع به فعالیت مضاعف و در عین حال عاقلانهتر وادارد،آنها را به بی عملی آزار دهندهای دچار کرده است.چرا؟به نظر میرسد برخی اقدامات دولت قبلی در وزارت آموزش وپرورش، در شرایط فعلی،مجموعه را قفل کرده است. بی تحرکی در انجام منویات دولت اعتدال به خوبی به چشم میخورد.برای مثال وقتی بیمه طلایی فرهنگیان در دولت قبل با اصرار و فشار در شرایطی منعقد شد که مایه دل گرمی فرهنگیان شد چرا، باید به این زودی مسئولان دستگاه آموزش و پرورش کوتاه بیایند و نوع قرارداد به شکلی تنظیم شود که موجبات دلسردی فرهنگیان شریف فراهم شود؟(سهم فرهنگیان در پرداخت تقریباً دو برابر و کاسته شدن از تعهدات بیمه گر!) بحث بیمه فرهنگیان بحثی است که در روزهای گذشته مدام در صدر اخبار بوده است و وعده و وعیدهایی در این زمینه داده شده است. این مساله باید هر چه زودتر بررسی شود و اگر قرار است اصلاحاتی اعمال شود باید هر چه زود تر این کار انجام شود. به جز بیمه مسائل دیگری هم هست که فرهنگیان خواستار پیگیری آن هستند. رسیدگی به وضعیت معلمانی که پرونده قضایی دارند از جمله این مطالبات است.فصل تابستان فصل برنامه ریزی برای بیرون آمدن از روزمر گیهای آموزش وپرورش است. فصل ثبت نام است و... متأسفانه قطار بزرگ نظام تعلیم وتربیت در ایستگاه قبلی مانده است.فرهنگیان مشتاق وزش نسیم تدبیر وامید بر سیمای مدارس هستند.
اگر مدیری بخواهد مدرسه را در روزهای پنجشنبه به صورت پولی اداره کند باید درصد چشمگیری از دانش آموزان در روز پنجشنبه به مدرسه بیایند چرا که باید هزینه معلمان و عوامل اجرایی در این طرح تامین شود.
عضو کانون صنفی معلمان به سخنان اخیر وزیر آموزش و پرورش مبنی بر اختیاری بودن پرداخت پول در صورت حضور در مدارس در روزهای پنجشنبه واکنش نشان داد.
«مهدی بهلولی» در این باره به خبرنگار ایلنا گفت: اگر مدیری بخواهد مدرسه را در روزهای پنجشنبه به صورت پولی اداره کند باید درصد چشمگیری از دانش آموزان در روز پنجشنبه به مدرسه بیایند چرا که باید هزینه معلمان و عوامل اجرایی در این طرح تامین شود.
بهلولی افزود: در این صورت با تمهیدات گوناگون دانش آموزان را مجبور میکنند که روز پنجشنبه به مدرسه بیاید در حالی که گفته شده هیچ اجباری در این طرح نیست.
این معلم با سابقه درباره کلیت طرح تعطیلی مدارس در پنجشنبهها گفت: از همان ابتدا اجرای این طرح کار اشتباهی بود چرا که کلاسهای درسی با اضافه شدن زنگ چهارم فشرده شدند.
بهلولی گفت: هدف طرح تعطیلی پنجشنبهها این بود که کیفیت آموزشی بالا برود در صورتی که عملا این اتفاق نیفتاد.
وی با اشاره به برنامه سال تحصیلی جدید آموزش و پرورش برای اخذ پول «بصورت اختیاری» از اولیا برای استفاده از امکانات مدارس در روز پنجشنبه گفت: در مورد کلاسهای تقویتی هم گفته میشود که اختیاری است اما در برخی از مدارس تمهیداتی فراهم میآورند که عملا اجباری میشود.
بهلولی در پاسخ به این سوال که مدارس دولتی چه امکاناتی دارند که اولیا بابت استفاده دانش آموزان ازآن باید پول بدهند، گفت: بسیاری از مدارس دولتی کتابخانه یا سایت اینترنتی ندارند و ممکن است برای ۲۰ کلاس یک کامپیوتر باشد. مدارس دولتی حتی از امکانات ورزشی مناسبی هم برخودار نیستند که بابت آنها از اولیا پول دریافت شود.
پایان پیام
محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،29 اردیبهشت 93
چند وقت پیش آشنایی از من خواست که چند جلسه درسی برای پسرش- که سال چهارم پیش دانشگاهی رشته ی ریاضی است و درس فیزیک اش نهایی شده است - داشته باشم. یکی – دو جلسه رفتم. نه پسر درس خوان بود و نه چند جلسه ی درسی،کارش را راه می انداخت! تا این که چند روز پیش پدرش نگران و دستپاچه زنگ زد و پس از کلی معذرت خواهی گفت: پسرش نمی خواهد کلاس ها ادامه یابد و گویا یکی از دوستان اش قول داده که پرسش های آزمون را برایش بخرد! و سپس درستی یا نادرستی این گفته را جویا شد. من که در دو- سه سال گذشته چنین شایعاتی را شنیده بودم،با کمی مِن – و- مِن کردن و پیش از آن که ریشه های اخلاقی کار را به چالش بگیرم،گفتم :خیلی نمی شود به چنین وعده هایی دلخوش بود،در برخی موارد- به گفته ی برخی دانش آموزان و همکاران – انجام شده و گاهی هم وعده هایی پوچ و توخالی بوده است!
اما همچنان که گفته شد،در چند سال گذشته چنین شایعاتی در دهان بسیاری از دانش آموزان سوم دبیرستان- که آزمون هایشان نهایی است - و پیش دانشگاهی ها - که دارای چهار درس نهایی هستند- می چرخد. به گفته برخی دانش آموزان،پرسش ها پس از پرداخت پول،بامداد روزِ آزمون به همراهِ پاسخ،به ایمیلِ دانش آموزِ خریدار فرستاده می شود و کار به خوبی و خوشی! پایان می یابد. این شنیده ها آنچنان فراگیر شد،که حتی در یک مورد آموزش و پرورش در دقیقه ی نود،وادار به تغییر پرسش های آزمون گردید و دست خریدارانِ نگون بخت - که آسیبی دو گانه دیده بودند- را در پوست گردو نهاد!
روندِ برگزاری آزمون های نهایی،چنین است که،روزِ پیش از آزمون،پرسش برگ ها به مناطق فرستاده شده و صبحِ روز آزمون به حوزه های برگزاری آورده می شوند. پس از گرفتن امضا از دست اندرکاران حوزه،میانِ دانش آموزان پخش و آزمون برگزار می شود.
با توجه به گستردگی حوزه ها و همچنین روند برگزاری آزمون ها،داوری درباره این که تخلف در کجا و چگونه انجام می شود بسیار دشوار است. همچنین،این که این شایعات درست یا نادرست است،بی گمان نیاز به بررسی های موشکافانه آموزش و پرورش و به ویژه نهادهای مسئول- مانند حراست یا تخلفات اداری آن- خواهد داشت. ریشه های فرهنگی چنین رویدادهایی را می توان در تار- و- پودِ جامعه دید و گستردگی آن را حس کرد. پوییدن راه صد ساله در یک شب و بدست آوردن کامیابی های بزرگ از میان بُرها کوتاه و آسان،دیدگاهی فراگیر در اندیشه های بسیاری از جوانان و نوجوانان امروز است و شوربختانه گاهی ما بزرگترها هم بر آتش این باورها،هیزم می ریزیم و در آن می دمیم! از سوی دیگر مدرک گرایی و فشار خانواده ها بر فرزندان،برای به دست آوردن کامیابی های آموزشی بدون در نظر گرفتن انگیزه ها و توانایی های آنها،فرزندان را برای فرار از فشار و گریز از آموختن،وادار به بهره گیری از هر ابزاری برای توجیه هدف می نماید. بی گمان از میان بردن این دشواری های فرهنگی نیاز به کارهای ریشه ای و گسترده دارد. اما آنچه که امروز ضروری ترین کار به نظر می رسد،پاک کردن دامنِ آموزش،آموزش و پرورش و فرهنگیان است. شایعه فروش پرسش های آزمون،بیش از گذشته،پایه های آموزش را سست کرده و آبروی کارگزاران آموزشی و فرهنگیان را به خطر انداخته است. امیدوارم که فرادستان آموزشی در این روز های آزمون،هر چه زودتر دامن خویش و آموزش را از این آلودگی زشت و بد سگال برهانند.
http://www.armandaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=598&pageno=5
عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،29 اردیبهشت 93
جان دیوئی (1952-1859) ازنسل فیلسوفان برجسته ای است که در حوزه مسائل مربوط به آموزش وپرورش ، نه تنها مقاله وکتاب نوشت ،بلکه با تأسیس آموزشگاه، مستقیماً به اجرا وسنجش نظرات تربیتی خود پرداخت.به اجمال می توان گفت او دانشمندی بود که اندیشه هایش همچون پلی است که دانسته ها را با عمل،منطق را با تحقیق،علم را با رفتار انسان،تجربه را با آموزش وپرورش و مشارکت را با دموکراسی ارتباط می داد.دیوئی در امر آموزش به قوت تمام از تجربۀ زندۀ دانش آموز در محیط ،سخن می گفت و محیط برای او هم محیط فیزیکی بود وهم محیط فرهنگی،به این ترتیب بیشتر آراء ونظریات خود را با این ملاحظه پیش می برد که گِره ای از مشکلات زندگی انسانها بگشاید و به کاربرد های عملی اندیشه هایش توجه جدی می نمود.به نظر او روش های تعلیم وتربیت را نباید از ویژگی های جامعه جدا دید،زیرا هدف از تعلیم وتربیت این است که افراد بتوانند با زندگی روبرو شوند.اگر آموزش در گذشته در کار انباشتن ذهن افراد وصرفاً به دنبال بالا بردن معلومات آنها بود،امروزه باید این فعالیت مهم به زندگی اجتماعی آنها پیوند بخورد.
به این لحاظ وقتی از اخلاق در مدرسه سخن می گفت ،به اصول فوق الذکر پایبند بود.از نظر او اصول اخلاقی در جامعه ومدرسه نباید تفاوتی داشته باشند. و اساس این اصول اخلاقی را نحوه زندگی در جامعه تشکیل می دهد.افراد به عنوان اجزاء تشکیل دهندۀ جامعه ،در میان جامعه و برای جامعه زندگی می کنند (توجه به وجه اجتماعی انسان)اما باید توجه داشت که جامعه نیز قائم به وجود افرادی است که آنرا تشکیل می دهند. دیوئی می نویسد:" مسلم است که دانش آموز عضو جامعه است و بنابر این در پرورش وی نخست باید به مقتضیات اجتماعی توجه نمود.آموزشگاه و اولیای امور آن همواره در مقابل جامعه مسئول هستند ،زیرا آموزشگاه موسسه ای است که از طرف جامعه برای انجام مقصود معینی که عبارت از حفظ و اصلاح زندگانی مدرسی است ایجاد شده است .آموزشگاهی که به مسئولیت اخلاقی خویش در مقابل جامعه معترف نباشد پشیزی ارزش ندارد"به نظر جان دیوئی متولیان تعلیم وتربیت باید "کاملاً از احتیاجات حقیقی جامعه اطلاع داشته باشند و بدانند که آموزشگاه برای تأمین این احتیاجات چه خدماتی را می تواند انجام دهد."
دیوئی معتقد بود که مدارس باید دانش آموزان را از سه مسئله مهم مطلع و آگاه نمایند: سازمان اجتماعی ،خدمت به اجتماع و نفع اجتماع. به همین ترتیب سه وسیله مهم در دست اولیای مدارس است: ا- محیط آموزشگاه ،که باید حتی المقدور به محیط اجتماعی حقیقی نزدیک شود.2- شیوه های تعلیم در هر آموزشگاه و استفاده ای که از فعالیت های ذوقی و پژوهشی مبتکرانه می برد.3-برنامه های تحصیلی.مدرسه صرفاً محیطی برای پرورش افراد مطیع وفرمانبردار نیست،دانش آموزان جز اطاعت وفرمانبرداری با مسائل فراوانی مواجه هستند که باید اطلاعات کافی و سودمند در باره آنها بیابند.مدارس باید دانش آموزان را به منزله یک عضو جامعه پرورش بدهند و با اتخاذ روش های مؤثر و کاربردی، آنها را برای پذیرش مسئولیت اجتماعی وتشریک مساعی با یکدیگر آماده نمایند. دیوئی با تأکید فراوان ،یادآوری می کرد که محصلان برای جامعه ای آماده می گردند که بجز رأی دادن و اطاعت از قوانین کشور باید بتوانند مسئولیت تأمین معاش و تشکیل خانواده و پرورش فرزندان را عهده دار شوند.اولیای امور نمی توانند چشمان خود را بر تحولات بی شمار و پر سرعت پیشِ رو ببندند.هر برنامه ای باید اصل فوق را به عنوان پیوست ضروری به همراه داشته باشد.تعلیم وتربیت در بستری آرام وساکن رخ نمی دهد و ما حق نداریم دانش آموزان را برای وارد شدن در جامعه ای معین و لایتغیر تربیت کنیم.
جان دیوئی می نویسد:"عقیده همه ما بر آن است که با مساعی بی شمار و با پشتکار و بردباری بالاخره می توانیم به فرزندان خویش خواندن و نوشتن ونقاشی را یاد بدهیم ولی عملاً از پرورش قوای اخلاقی آنها اظهار عجز می کنیم." برای رفع این معضل اساسی ،باید برنامه های مدرسه و شیوه های تعلیم وتربیت و اساساًمحیط آموزشی را طوری تنظیم و مرتب کنیم که دانش آموزان برای اصول اخلاقی،به اندازه سایر قوای انسانی قدرت وارزش قائل شوند.نه تنها رشته های تحصیلی در بطن خود ماجرای اخلاقی را به عنوان هسته اصلی حیات اجتماعی وتجلیات روح انسانی نشان بدهند بلکه جزیی ترین حادثه زندگی آموزشگاهی، متصل به یک جنبه و ارزش اخلاقی خاص شود.در مدارس باید " دستورهای اخلاقی را با شرایط زندگی کنونی جامعه وقوای بزرگی که مدار فعالیت جامعه را تشکیل می دهند و همچنین با عادات و عواملی که در فعالیت فردی و سعادت و نیک بختی فرد و جامعه تأثیر دارد تطبیق نمود هر آنچه که به درد فرد وجامعه و تأمین نیک بختی افراد نخورد از لحاظ اخلاقی هیچ ارزش ندارد و باید بر آن نام لفاظی نهاد."دیوئی مُصرّانه خواستار آن بود که اخلاق را حداقل در آموزشگاهها به نحوی ارائه نمایند که عمدتاً معطوف به روابط فرد واجتماع باشد و در نظر او فعل اخلاقی "عبارت از کارهایی است که بر حیثیت و عظمت جامعه ای که شخص جزو آن است بیفزاید و ضمناً وسایل سعادت و نیک بختی انسان را فراهم سازد."اخلاق برای او دو جنبه داشت جنبه اجتماعی و تعامل با دیگران و جنبه روانشناختی روحیات و خلقیات و مطالعه علمی آنها.وی معتقد بود تغییر افراد در زمینه اخلاق ورفتار، ناشی از تحول در تمایلات و احساسات آنهاست. لذا روانشناسی علمی می تواند در این باره به ما کمک شایان نماید.
دیوئی ازمشکل بزرگ آموزشگاهها در اختلاف بین تربیت اخلاقی و تربیت عقلانی و عدم تطبیق تحصیل با پرورش خوی و طبع و شخصیت ،اظهار تأسف می کرد و می گفت :" هرگاه آموزشگاه نمونه ای از محیط اجتماعی نباشد تربیت اخلاقی صورت منفی بخود می گیرد بدین قرار که آموزگار به ایجاد عادات مثبت و سود مند بحال جامعه مبادرت نمی کند بلکه بر عکس به جلو گیری از خلاف کاریهای نو آموز در آموزشگاه قناعت ورزیده و چون پاسبان دقیقی همواره مراقب است که دانش آموزقوانین و مقررات آموزشگاه را نقض ننماید منظور آن است که به انضباط امروزی آموزشگاهها خللی وارد نیاید و چون در نظر دانش آموز فایده فوری بر وجود این مقررات مترتب نیست و نفع خویش را در بکار بستن آنها نمی داند این است که انضباط را یک نوع اجبار و تحمیل می پندارد."
نه تنها باید نقش مؤثر و یگانه ای در هر مدرسه به دانش آموزان تفویض نمود بلکه هر یک از آنها باید عادت داده شوند که حوادث مختلف و پیش آمدهای متعدد زندگی خود را از لحاظ تأثیر اجتماعی خودشان موردقضاوت قرار دهند.
دیوئی معتقد بود باید قوه قضاوت وتجزیه وتحلیل را در محصلان تقویت نمود و این کار با پر کردن مغز آنها از معلومات بی ربط با زندگیشان، امکان پذیر نیست.باید مواد درسی نیز با فوائد عملیشان منطبق گردد.مدارس باید نیروی اراده وخلاقیت را در مواجهه با زندگی در دانش آموزان پرورش دهند و حیات عقلانی را با حیات اخلاقی پیوند دهند.
توضیح:تمام نقل قولها از "جان دیوئی " واز کتابش با نام "آموزشگاه وشاگرد "فصل چهارم می باشد .لازم به ذکر است که ترجمه این کتاب بعنوان پایان نامه تحصیلی در سال 1326 توسط "مشفق همدانی" منتشر گردید.
http://etemadnewspaper.ir/Released/93-02-29/93.htm#276192
میمنت گلشنی
روزنامه آرمان،28 اردیبهشت 93
فصل امتحانات پایان سال مدارس از شنبه 27 اردیبهشت آغاز شده. این درحالی است که نظام آموزش و پرورش در سالهای اخیر تغییرات زیادی را تجربه کرده است. ازجمله این تغییر و تحولات، تغییر در نظام ارزشیابی مدارس ابتدایی از کمی به توصیفی است. تاکید اصلی مسئولان آموزش و پرورش در این طرح، ارزشیابی کیفی مستمر دانشآموزان مقطع دبستان در طول سال تحصیلی است.
نظام ارزشیابی توصیفی
اجرای آزمایشی طرح ارزشیابی توصیفی در مقطع ابتدایی از سال تحصیلی 83-82 با تحت پوشش بردن 200 کلاس پایه اول آغاز شد و در سال تحصیلی 84-83، 500 کلاس درس شامل 300 کلاس پایه اول و 200 کلاس پایه دوم و در سال تحصیلی 85-84 نیز یک هزار کلاس درس شامل 500 کلاس اول، 300 کلاس دوم و 200 کلاس سوم را تحت پوشش برد. همچنین در این سال 200 کلاس درس پایه اول به شکل غیررسمی با توجه به تقاضای استانها این طرح را اجرا کردند. پس از اجرای آزمایشی این طرح طی پنج سال، از سال تحصیلی 88-87 این طرح بهصورت قطعی اجرا شد و قرار بود تا پایان سال تحصیلی 1392-1393 در کل مقاطع ابتدایی سراسر کشور پیاده شود. درباره لزوم اجرای طرح ارزشیابی توصیفی، مدیرکل آموزش و پرورش پیشدبستانی و ابتدایی وقت گفت: دوره ابتدایی، دوره آموزشی نیست بلکه، دوره تربیتی است که رفتارها، عادات و مهارتهای اجتماعی بچهها را بنیانگذاری میکند. علیرضا رحیمی تصریح کرد: بنا براین نمیتوان فعالیتهای تربیتی را با شاخصهای کمی اندازهگیری کرد، همچنین ابتدایی، دورهای حساس و پیچیده است که ابزارهای حساس خود را میطلبد و ارزشیابی کمی، دانشآموزان را به حافظه محوری و گرایش به امتحانات پایانی سوق میدهد . علاوه بر این، در پیش نویس طرح هم که از سوی وزارت آموزش و پرورش منتشر شد، هدف از اجرای طرح پاسخگویی به نیازهای متنوع دانشآموزان و جامعه بر اساس یافتههای جدید، کاهش فشارهای روحی و روانی ارزشیابی تراکمی در مراحل اولیه زندگی دانشآموزان، توجه همهجانبه به شخصیت دانشآموزان بر اساس بنیانهای ارزشی، نگرشی و عاطفی و توجه به ویژگیها، توانمندیها، علایق و انتظارات متفاوت دانشآموزان بر اساس ابعاد گوناگون شخصیتی آنان عنوان شد. در این راستا، در ارزشیابی توصیفی دانشآموزان از عبارتهای کیفی چون «تلاش خوبی داشتهای»، «با تلاش به موفقیت رسیدهای»، «برای موفقیت باید بیشتر تلاش کنی» و «با انجام تمرین بیشتر مشکل شما حل میشود» استفاده میشود. در کارنامه هم عناوینی چون «بسیار خوب»، «خوب» و «نیازمند تلاش» درج میشود.
نظام ارزشیابی تحصیلی در کشورهای دیگر
طرح ارزشیابی توصیفی سالیان درازی است که دربسیاری از کشورهای پیشرفته اجرا میشود. بهطور مثال، در نظام آموزش و پرورش فرانسه، جز سال آخر دبیرستان در هیچ مقطعی امتحان بهصورت رسمی برگزار نمیشود. ارزشیابی از کار شاگرد در هر کلاس و در پایان هر سال تحصیلی بهوسیله معلم همان کلاس انجام میگیرد و ملاک این ارزشیابی، پیشرفت تحصیلی دانشآموز بر اساس مشاهدات معلم است. در آمریکا هم سیستم امتحانات جای خود را به اجرای تست استعداد تحصیلی و تعیین تست فراگیری اطلاعات و معلومات طی سال داده است. در آلمان شش مقوله و یا طیف و در ژاپن استفاده از پنج مفهوم همراه با جملات توصیفی است. در واقع در بسیاری از کشورهای مختلف جهان، کارنامه فقط نمرات خام را شامل نمیشود و تمامی فعالیتها و مهارتها و نگرش کودک، توصیف و ارزشیابی میشود.
ارزیابی نظام ارزشیابی کیفی
طرح ارزشیابی کیفی در مدارس ابتدایی درحالی اجرا میشود که بسیاری از کارشناسان معتقدند اگرچه اصل طرح بسیار مفید است اما، شکلگیری بسترهای لازم برای اجرای طرح بسیار مهم است. این همان نکتهای است که از نظر برخی از خانوادهها و معلمان از آن غفلت شده است. در همین راستا یک معلم در گفتوگو با آرمان میگوید: بهنظرم طرح خوبی تدوین شده زیرا از تاکید بر انگیزههای درونی دانشآموزان در سالهای قبل غفلت شده بود و بهجای آن بر انگیزههای بیرونی چون نمره توجه بسیار میشد. بهطور طبیعی این مساله همراه با استرس و اضطراب دانشآموز بود که در هیچ سیستم آموزشی پذیرفته نیست. مهدی حجازی در ادامه اشاره میکند: طرح فعلی هم اگر درست اجرا شود، میتواند در نوع خود بسیار راهگشا باشد. اما زمانی که در یک کلاس 40 دانشآموز حضور دارند و معلمها مجبورند دو شیفت در روز کار کنند، توقع ارزیابی کیفی بسیار زیاد است. او به نگاه معلمان و خانوادهها درباره این طرح اشاره میکند و معتقد است: با اینکه معلمها در این زمینه آموزش دیدهاند اما، بسیاری طرح را وقتگیر و موجب افت کیفیت آموزش میدانند. خانوادهها هم از این طرح گلهمند هستند و نتیجه طرح را کمتوجهی دانشآموزان به درس و کلاس عنوان میکنند. حجازی در پاسخ به سوالی درباره افزایش کیفیت آموزشی و خلاقیت که از اهداف اصلی طرح بود، توضیح میدهد: با توجه به تجربه خودم میتوانم بگویم که این طرح تاثیری بر نوآوری یا کیفیت آموزش نداشت. من سال قبل در مدرسهای در شهریار درس میدادم که دانشآموز کلاس پنجم قادر به نوشتن اسم خود نبود. خانواده دانشآموز دلیل این امر را نظام آموزشی جدیدی میدانستند که موجب افت تحصیلی فرزندشان شد. همچنین به عقیده یک نماینده مجلس نمی توان کاستیهای طرح را انکار کرد. طرح اشکالات زیربنایی دارد که باید رفع شود و امیدواریم در آینده این اتفاق بیفتد. ابوالقاسم خسروی سهلآبادی در گفتوگو با آرمان میگوید: ایرادات طرح نباید موجب شود که کل طرح را نادیده بگیریم. امروز نظام آموزشی ما در راستای نظام آموزشی دنیاست. در این شرایط نمیتوان به همان نظام مبتنی بر حفظیات که در گذشته حاکم بود برگردیم اما، میتوانیم مدارس را مجهز کنیم تا قابلیت اجرای درست طرح را داشتهباشند. این عضو کمیسیون آموزش مجلس از بین رفتن انگیزه درس خواندن را یکی از پیامدهای طرح میداند که با آموزش دقیق معلمان و همراهی آنان با طرح قابل رفع است. او اجرای درست این طرح را پرورش دانشآموزانی جامع و کامل میداند که محور توسعه در آینده بهشمار میآیند.