پیام کانون صنفی معلمان ایران

به نام خداوند جان و خرد

بار دیگر اتفاق افتاد!

"سی و سه دانش آموز دچار سوختگی شدند. 8 تن از آنها شرایط وخیمی دارند و بالای 50 درصد سوخته اند. از زمان ساخت مدرسه (خیّرساز) بیشتر از چهار تا پنج سال نمی گذرد- البته برابر خبر دیگری،مدرسه ای است تخریبی. درِ کلاس دستگیره نداشت و ما نمی دانستیم چکار کنیم. خانه های روستا گاز کشی است اما مدرسه اگرچه انشعاب گاز دارد،لوله کشی نشده است. این آقایان بودجه‌ها را کجا مصرف می‌کنند؟ و چه اموری واجب‌تر از رفع کمبودهای مدرسه مناطق محروم می تواند برای مصرف بودجه یافت؟ تصویری از چهره ی سوخته و ورم کرده دختران روی تخت بیمارستان . چهره ی بهت زده مادری پشت در اتاق عمل . تذکر شفاهی و کتبی به وزیر،درخواست استعفا و... "

 جملاتی از این دست،هر از گاهی در برابر چشمان ما رژه می روند و گویی با شتابی فزون یابنده،چرخه ای بی پایان را تکرار می کنند. کلمات مجاز و غیر مجاز،شتاب زده از ذهن می گذرند و روی کاغذ می آیند و نمی آیند. تأسف بخوریم ؟ خشمگین شویم؟ از فرط تکرار بی تفاوت شویم؟ 13 کشته در آتش سوزی سال 83 ، 8 نفر سوختگی شدید در سال 85، و در همان سال 85 فداکاری و آسیب دیدگی شدید معلم جان 23 دانش آموز را نجات داد.  سال گذشته در شهرستان چابهار پنج دانش‌آموز که خوابگاهشان در اثر اتصال سیم برق دچار آتش‌سوزی شده بود، مصدوم شدند که چهار تن از آنها در اثر شدت جراحات جان باختند. در زاهدان نیز به همین دلیل یک نفر ... و حوادث ریز و درشت دیگری از این دست. این ها تنها به دلیل آتش سوزی هاست؛حوادث دیگر بماند! البته بماند یا نماند تفاوتی نمی کند. مسئولان می گویند "حادثه است،به هرحال پیش می آید" و مدیران ما  پایبندند به نپذیرش مسئولیت،نپذیرفتن کاستی و ناتوانی کارشان،سیاسی خواندن همه ی ایرادات منتقدین،عادت کرده اند به طرح و اجرای برنامه های پرسرو صدا و بی حاصل، به تدوین هدف های بزرگ و ناتوانی در ایجاد کوچک ترین دگرگونی های راستین و به درد بخور.

به این خبر توجه کنید: 45 نفر یا دست کم 37 نفر در یک کلاس درس در یک مدرسه روستایی. ما که بی تابانه و یکریز مشغول تغییرات بنیادی!هستیم،به عنوان زمینه سازی هم که شده،نباید در کلاس های درس،شمار دانش آموزان رو به کاهش مان را،به استانداردها نزدیک کنیم؟ چرا 45 یا 37 دانش آموز در یک کلاس آن هم در یک مدرسه روستایی؟ معاون عمرانی وزارت آموزش و پرورش می گوید برای یک یا دو کلاس درس نمی توان از سیستم حرارت مرکزی استفاده کرد(به صرفه نیست)بنابراین از بخاری نفتی استفاده می کنیم. آن هم در منطقه ای که به گفته نماینده اش شش ماه از سال هوای سرد دارد. چیزی به نام پکیج هم که وجود ندارد. تعمیر و نگهداری تجهیزات مدارس نیز که جایگاه و ردیف بودجه ای ندارد. شایسته است از خود بپرسیم از دست رفتن جان حتی یک دانش آموز(انسان( زیان بزرگتری است یا هزینه کردن برای یک سیستم گرمایشی ایمن برای هزاران دانش آموز؟ حتی با یک نگاه هزینه و فایده ای صرف هم،می توان اولی را زیان  بزرگتری دانست. نمی دانیم مدیران آموزش و پرورش چگونه به مسائل نگاه می کنند؟ اما ما که اندوهگین و خسته ایم ازاین همه دور باطل .

 "شین آباد" امروز تمام ایران است.

کانون صنفی معلمان ایران

16/9/91

ادامه مطلب ...

۸ دانش آموز ازناحیه سروصورت ۵۰ درصد سوختگی دارند

 

ایلنا 15/9/91 : نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس شورای اسلامی گفت: با توجه به اینکه پی در پی شاهد وقوع حادثه برای دانش آموزان هستیم، وزیر آموزش و پرورش باید استعفا دهد.

رسول خضری در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا در مورد آتش سوزی مدرسه‌ای دخترانه صبح امروز (چهارشنبه) در پیرانشهر گفت: این حادثه بسیار دلخراش بوده به طوری که ۳۷ نفر ازدانش آموزان مقطع ابتدایی مصدوم شده‌اند که حال ۸ نفر از آن‌ها وخیم گزارش شده است.

این عضو کمیسیون بهداشت ودرمان مجلس تصریح کرد: مصدومین به ارومیه و نقده اعزام و کارهای اولیه بر روی آن‌ها انجام شده است.

وی با ابراز تاسف از اینکه سوختگی دانش آموزان بیشتر در سر و صورت بوده و قسمت دستگاه تنفسی فوقانی را نیز درگیرکرده است، افزود: با بیمارستان سینای تبریز نیز هماهنگ کرده‌ایم که اگر نیاز به اعزام مصدومان باشد، این کار صورت گیرد.

خضری با اشاره به اینکه ۱۰ تخت ICU در بیمارستان سینا تبریزرا رزرو کرده‌ایم، افزود: اگر بیمارستان ارومیه از نظر تجهیزات پاسخگو نباشد هماهنگی‌های لازم برای اعزام دانش آموزان مصدوم به بیمارستان سینا تبریز صورت گرفته است.

نماینده مردم سرشت و پیرانشهر در مجلس افزود: احتمال دارد تا یکی دو ساعت آینده ۵ نفر از مصدومان که حال آن‌ها وخیم است به تبریز اعزام شود.

وی افزود: با توجه به اینکه سوختگی مصدومان بیشتر در سر و صورت و دستگاه تنفسی فوقانی بوده است برای ۸ نفر از آن‌ها لوله گذاری شده است و از طریق لوله، تنفس مصنوعی می‌گیرند.

خضری در پاسخ به این سوال که سوختگی دانش آموزان مصدوم چند درصد بوده است، افزود: سوختگی آن ۸ دانش آموز در حد ۴۰تا ۵۰ درصد است اما چون سروصورتشان سوخته، خیلی شدید است به طوری که جلوی تنفس آن‌ها گرفته شده است.
وی افزود: سوختگی دیگر دانش آموزان مصدوم نیز در حد ۲۰ درصد، ۲۵ درصد و تا ۳۰ درصد است.

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر چگونگی وقوع آتش سوزی در مدرسه انقلاب اسلامی گفت: مدرسه نوسازی بوده و انشعاب گاز نیز داشته است اما چون لوله کشی گاز برای مدرسه انجام نشده بود از بخاری نفتی برای گرمایش استفاده می‌شده استد که همین امر موجب وقوع حادثه شد.

وی با طرح این پرسش که وزیر آموزش و پرورش چگونه می‌خواهد نسبت به این موضوع پاسخگو باشد، افزود: من تنها دو سوال از وزیر آموزش و پرورش دارم که باید پاسخ صریح و شفاف به آن‌ها بدهد یکی این است که ظرفیت استاندارد حضور دانش آموزان در یک کلاس چقدر است که در این کلاس ۳۷ نفر مجروح شده‌اند؟ و سوال دیگر من این است که درمدرسه‌ای که انشعاب گاز دارد چگونه از بخاری نفتی برای گرمایش استفاده شده است؟

خضری تاکید کرد: تذکر شفاهی داده‌ام که هرکسی جای وزیر آموزش و پرورش در هرکجای دنیا باشد باید استعفا بدهد و با توجه به اینکه پشت سرهم شاهد وقوع حادثه برای دانش آموزان هستیم بهترین راهکاراین است که وزیر آموزش و پرورش استعفا دهد.

این عضو کمیسیون بهداشت ودرمان مجلس افزود: ظاهرا گزارش دادند که یک نفر از دانش آموز مصدوم فوت کرده است که البته دراین زمینه مطمئن نیستم اما با توجه به اینکه حال ۸ نفر از این دانش آموزان وخیم است احتمال فوتی در بین آن‌ها وجوددارد.

بن گرفت :

http://www.ilna.ir/news/news.cfm?id=25574

ادامه مطلب ...

حقوق بشر و آموزش و پرورش /بخش دوم

 

فلیکس گارسیا موریون

برگردان : مهدی بهلولی

درونمایه و فرآیند

نخست این که،حقوق بشر،گفتار یا موضوعی نیست که ما در آموزش مان بتوانیم آنگونه به آن نزدیک شویم که به ریاضیات،دستور زبان،املا،تاریخ یا علوم طبیعی نزدیک می شویم. البته گمانی نیست که حقوق بشر،پای پاره ای درونمایه های ویژه،و داده ها و اطلاعاتی را به میان می آورد که دانش آموزان نیازمند به دانستن آنهایند،اگر می خواهند که با همه ی پرسش ها و دشواره های همبسته با این گستره آشنا شوند. برای نمونه،در تاریخ حقوق بشر،ما می توانیم درباره ی پرسشی بیندیشیم که چرا مردم گرایش به این دارند که بر این حقوق چشم بپوشند،تنها با توجه به این که برای صدها سال،در بخشی از زندگی اجتماعی جامعه شان،از آن برخوردار بوده اند. مردم همچنین،درکی یکسونگرانه از عملی شدن حقوق بشر دارند و به گونه ای رفتار می کنند که گویی پایمال شدن حقوق بنیادین،چیزی است که هرگز در کشور خودشان رخ نمی دهد و این حقوق،تنها در کشورهای دیکتاتوری و فقر زده،زیر پا گذاشته می شوند. در این معنای بسته و ویژه،  HRE [آموزش حقوق بشر، Human Rights Education] رشته ای تحصیلی است همچون رشته های دیگر در برنامه های درسی مدرسه ها. اما تفاوت راستین هنگامی نمایان می شود که ما به بعد فرآیند آموزش،بعد "کاردانی"[know- how] بپردازیم.[مترجم : know- how یعنی دانستن چگونگی،یعنی کاردانی و مهارت،که بیشتر در کنار knowing- that شناخت گزاره ای و knowledge by acquaintance شناخت از راه آشنایی،گذاشته می شود.]

 بر پایه ی نگرش تقریبا همه ی  دانشوران و دست اندرکاران آموزشی،نمی توان هیچ موضوعی را،بدون توجه به "فرآیند فراخور" جا گرفته در آن موضوع،آموخت. اگر ما می خواهیم که کودکان مان ریاضیات بیاموزند،باید ریاضیات "ورزیدن" را هم بیاموزند : فراگیری ریاضیات(زبان،تاریخ یا فلسفه) همراه است با ریاضیات(زبان،تاریخ یا فلسفه) ورزی. گرچه می توان درباره ی مهارت های اندیشیدن ِ فرادست ِ همگانی سخن گفت که در هر موضوع درسی ای بایسته اند،و یا این که،هر رشته ای مهارت های خودش را دارد و اگر شما آنها را در ذهن خود پرورش ندهید تنها طوطی وار خواهید آموخت. با این رو،این "ورزیدن" برای یاددهی و یادگیری ضروری است،آنچه که تفاوتی راستین پدید می آورد میان دیگر رشته ها و حقوق بشر : حقوق بشر "ورزیدن" کاری توان فرسا و بسیار پیچیده است،به یک اندازه هم برای آموزگاران و هم برای شاگردان. این کار،درآمیختگی و پای بندی شخص را،همچون یک کل،نیازمند است،آن چنان که بتواند،از نظر سیاسی،شخصی هشیار و پاسخگو شود و برای درگیر شدن با کنش سیاسی و اجتماعی آماده. آموزش حقوق بشر،آموزشی است نزدیک به آموزش اخلاقی،و بایستی با دشواره هایی بسیار همانند آنهایی که آموزشگران اخلاقی در پی پاسخ گفتن به آنهایند،دست و پنجه نرم کند. برای خواندن ادامه ی متن،به "ادامه ..." بروید.

ادامه مطلب ...

صدور حکم حبس برای اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان

 

 آخرین جلسه رسیدگی به پرونده اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان امروز شنبه ۱۱/۹/۹۱ ساعت ۹/۳۰ صبح در شعبه ی اول دادگاه انقلاب سنندج برگزار گردید.طی این جلسه آقایان رامین زندنیا ٬ بها ملکی ٬ پیمان نودینیان ٬ علی قریشی ٬ کمال فکوریان ٬ مصطفی سربازان ٬ عزت نصرتی ٬ پرویز ناصحی ٬ محمد صدیق صادقی ٬ هیوا احمدی و رضا وکیلی حضور داشتند که هرکدام به چهار ماه حبس تعزیری و  تعلیق به مدت دو سال محکوم  شدند .شایان ذکراست اتهام آنها تبلیغ علیه نظام عنوان شد  .

بن گرفت :  

http://www.zanyari90.blogfa.com/

آموزش و پرورش و روز جهانی مبارزه با ایدز

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،۱۱/۹/۹۱

  ایدز بیماری فراگیری است که مرز و  نژادی را نمی شناسد و به هر کوی و برزنی سرکی کشیده و سایه بدشگون خود را در هر جایی از جهان گسترانده است. این ویروس بدقلق،تاکنون نزدیک 24 میلیون تن را به کام مرگ کشانده، 20 میلیون یتیم و 48 میلیون آلوده به خود را در سراسر جهان بر جای گذاشته است. ایدز را کشنده ترین بیماری دهه های گذشته نامیده و مبارزه با آن را کُنشی جهانی می دانند که همه کشورها را به هماوردی می خواند. از این رو یازدهم آذرماه را روز جهانی مبازره با ایدز نامگذاری نموده اند. اگر چه این روز در ایران چندان مورد توجه کارگزاران قرار ندارد- و سال گذشته نیز از تقویم کشوری بیرون گذاشته شده است- اما ایران نیز با بیش از 4500 جانباخته و نزدیک به 25 هزار آلوده،کشوری در گیر با این ویروس است. سنجه های جهانی نیز با توجه به پنهان کاری بیماران مبتلا،دست کم،آلودگان به ایدز را چهار برابرِ شمارِ ثبت شده،می  دانند. مبارزه با این بیماری هراس آور نه تنها همه کشور های گیتی را به همیاری فرا می خواند،بلکه هر کشوری نیز به سبب پیامدهای انسانی،اجتماعی و سیاسیِ ایدز،نیازمند یاری کشورهای دیگر و همکاری نهادهایِ پیشروِ جهانی در مبارزه با آن است. از این رو نادیده گرفتنِ روز جهانی آن بسیار پرسش برانگیز و نگران کننده است.

     آمارها نشان می دهند که نزدیک  به 50 درصدِ بیماران آلوده به ایدز،در بازه ی سنی 25 تا 35 سال بوده و مسئولان نیز در چند روز گذشته از کاهش سن آلودگی بیماری به زیر بیست سال سخن به میان آورده اند. پاک ترین گروه سنی در جهان،پنج تا چهارده سالگان را در بر می گیرد. این آمارها و همچنین دوره پنج تا ده ساله ی نهفته بیماری- زمانی که بیمار آلوده،هیچگونه نشانه ای از بیماری را در خود نمی بیند- ضرورت آموزش شهروندان- به ویژه نوجوانان و جوانان- و آگاهی آنها از راه های پیشگیری را چندین برابر می کند. شوربختانه چون یکی ازسه راهِ آلودگی به ویروس ایدز،رفتارهای خطرخیز جنسی است،نهادهای مسئول،صدا و سیما و نهادهای آموزشی را وا دارِ به سکوت کرده و ناگزیر چشم بر همه پیامدهای ناگوار انسانی- اجتماعی بیماری بسته و گفتگو از این بیماری را تنها در چنبره ی گروه های خطرپذیرتر مانند معتادان،زندانیان و ... نگه داشته است. اما همچنان که آمارها نشان می دهند جوانان و نوجوانان سزاورترین گروه سنی برای آگاه شدن به روش های پیشگیری از آلودگی ایدزند.

    آموزش و پرورش به دلیل گستردگی و گوناگونی فراگیران و پاکی نسبی گروه های دربر گیرنده آموزش،درخورترین نهادی می باشد که می تواند نقشِ آموزشِ شهروندانِ آینده را پذیرفته و با یاری گرفته از سازمان ها و نهادهای دولتی و  مردمی،بهترین و کاراترین نقش در جلوگیری از گسترشِ این دردِ بی درمان را بازی کرده و از درصد آلوده شوندگان به آن بکاهد. از این روست که پیمان نامه های جهانی نیز نهادهای آموزشی کشورها را به آموزش راه های پیشگیری از ایدز فرا می خواند. برای نمونه،در"برنامه گسترده آگاه سازی عمومی سازمان ملل"UNAIDS در سال 1999 آمده است"وزارت آموزش و پرورش کشورها باید با همکاری انجمن های خانه- مدرسه و همیاری دانش آموزان،اطلاعات اجتماعی مربوطه،بهداشت جنسی و اطلاعات مربوط به ایدز را در برنامه های آموزشی خود بگنجانند. کودکان و نوجوانانی نیز که به مدرسه نمی روند باید به این اطلاعات و آموزش ها دسترسی داشته باشند.

     با توجه به هجوم موج سوم ایدز-یعنی بالا رفتن درصد آلوده شوندگان در اثر رفتارهای پر خطر جنسی- سامانه های آموزشی با دو رویکرد می توانند در راه مبارزه با بیماری گام بردارند. رویکرد نخست،آشنا نمودن نوجوانان با ساختار فیزیولوژیکِ خود و نشانه های رشد در سن بلوغ- پیش از گفتگوهای دوستانه در گروه های هم سن،که به آشناییِ هیجان انگیز،احساسی و البته ناقص این دگرگونی ها می انجامد- گفتگو درباره راه های آلودگی و پیامد های ناگوار آن و ... آگاهی دانش آموزان درباره بیماری را افزایش دهند. برای این کار آموزش و پرورش باید روش های آشنایی با رشد جسمی- جنسی و پیشگیری ایدز را در برنامه های درسی خود گنجانده و برای آن کتاب و زنگ ویژه ای در برنامه های هفتگی مدرسه پیش بینی کند. کلاس های آشنایی آموزگاران با این بیماری و چگونگی آموزش درونمایه های کتاب را به آنها بیاموزاند.همچنین دانش آموزانی را آموزش داده تا آنها بتوانند این درونمایه را به روش های گوناگون مانند سخنرانی، نمایش، بازی و ...آموزش دهند. با برگزیدن روز و هفته مبارزه با ایدز در کانون های آموزشی و برگزاری مراسم های ویژه،زمینه های آشنایی بیشتر دانش آموزان را فراهم آورند،گسترش طرح های سازمانی و ساختاری- مانند برگزیدن یک معاونت برای پیشگیری از بیماری،فراهم نمودن زمینه مورد نیاز برای آموزش پدرومادرها با رشد روحی و جسمی فرزندان خود و درگیر نمودن دانش آموزان با راه های کامجویی دیگر مانند ورزش و هنرهایی مانند موسیقی و نمایش و...

     رویکرد دوم آن است که روش هایِ برخورد با بیماران مبتلا را به دانش آموزان بیاموزانیم. یکی از علت های گسترش باور نکردنی بیماری و مهار نشدن آن- در جهانِ پیشرفت هایِ پزشکیِ باور نکردنی- پنهان کاری بیماران آلوده به آن است. ایدز بیش از آن  که بلای جان شهروندان تندرست باشد،حقوق انسانی بیماران را لگدمال می کند.این بیماران مورد بی مهری مردم قرار می گیرند. بیماران افزون بر دردهای ناشی از آلودگی،باید نگاه و رفتارهای نابجای دیگران را نیز تحمل کنند. بسیاری از آنان ناخواسته و از سوی پدرو مادرخویش،همسران و یا دریافتِ خون،آلوده شده اند. برخوردهای نابجا،بیماران را به پنهان کاری واداشته و جامعه را بیش از اندازه در معرض خطر قرار می دهند. شهروندان می توانند با آگاهی و بکارگیری چند سفارش ساده،جلوی آلودگی خود و برخوردهای ناهنجار با بیماران را بگیرند و آنها را از نگرانی و فشارهای روحی ناشی از آشکار شدن بیماری برهانند تا زمینه آلودگی بیشتر جامعه را از میان بردارند. رسانه ها و سامانه های آموزشی باید به شهروندان بیاموزند که اگر چه ایدز بی درمان است اما آگاهی ها جهانی درباره کنترل و پیشگیری آن افزایش یافته است. برای نمونه اکنون بیماران آلوده مانند یک فرد دچار دیابت یا فشار خون- که با خوردن همیشگی دارو- بیماری اش را کنترل می کند،می توانند به زندگی درازی دست پیدا کنند. شرکت این شهروندان در گردهمایی ها بی اشکال است،ازدواج آنها با افراد تندرست انجام پذیر و یا زیرنظر پزشک حتی می توانند بچه های سالمی بدنیا آورند و...

      بیماری و هراس از آن،به شکل بسیار خطرناکی،همه شهروندان را در برابر این ویروس بی دفاع کرده است. کارگزاران آموزشی باید بدون نگرانی،زمینه آگاهی همه شهروندان با این بیماری را فراهم کرده و بدانند که سلامت شهروندان و جامعه،بزرگترین مصلحت اجتماعی و ملی می باشد که سخن گفتن درباره هر تابویی را مجاز می کند.

ادامه مطلب ...

خبری از رسول بداقی

  

 خانواده ی رسول بداقی،معلم در بند،روز پبجشنبه 10/9/91 پس از سه ماه توانستند با او دیدار کنند. این دیدار در حالی رخ می دهد که او سه ماه از دیدار خانواده اش محروم بوده است.گویا پس از جستجویی همگانی،در سلول های زندان رجایی شهر کرج،از برخی از زندانیان وسایل ممنوعی یافته شده است!که سبب تنبیه برخی از آنها از جمله رسول گردیده است. در دیدار پنجشنبه همه خانواده - هر سه دختر او یعنی ستایش،شکیبا و شبنم و مادرشان - به شکل کابینی به دیدن او رفته اند. به گفته ی خانم بداقی حال روحی و جسمی او خوب بوده است. رسول بداقی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران در شهریور سال 88 بازداشت و پس از چندین ماه،محاکمه و  به  شش سال زندان محکوم گردید.  

بن گرفت :  

http://niknezhadmr.blogsky.com/

کتاب های درسی تازه و انگیزه بخشی به دانش آموزان

 

مهدی بهلولی،روزنامه قانون،11/9/91

از تابستان امسال،که کلاس های آموزش ضمن خدمت آموزگاران سال ششم دبستان آغاز گردید و درون مایه ی کتاب های درسی این پایه نمایان گشت،به روشنی پیدا بود که آموزش این کتاب ها،کار چندان آسانی نیست. این مسآله آنچنان پیدا بود که برخی از مدرسه ها،که از شرایط و امکانات ویژه ای برخوردارند از همان تابستان،در اندیشه چاره جویی برآمدند. من در تابستان با مدیر یکی از دبستان های دولتی خوب تهران،گفت و گو کردم. پرسیدم که شما چگونه می خواهید آموزش رایانه،ریاضی،تفکر و پژوهش،ادبیات،علوم اجتماعی و دیگر درس های ششم دبستان را به یک آموزگار بدهید و انتظار افت آموزشی نداشته باشید؟ چگونه می توان از آموزگار دبستان خواست که با یک دوره ی دو روزه ی ریاضی،کتاب ریاضی ای را آموزش دهد که کمابیش 70 درصد کتابی است که در سال های گذشته،آموزگار ریاضی دوره ی راهنمایی آموزش می داده است؟ چگونه می توان از آموزگار دبستان خواست که در چارچوب درس تفکر و پژوهش،فلسفه ورزی برای کودکان (فبک) را بیاموزاند؟ و به راستی چند درصد آموزگاران دبستان ما،با رایانه آشنا هستند و می توانند پایه های آنها را آموزش دهند و چند درصد مدرسه های ما و از آن میان دبستان ها،امکانات رایانه ای فراخور آموزش دانش آموزان(سایت رایانه) دارند؟ در پاسخم گفت دبستان من در منطقه ای است که با بهره گیری از کمک های مردمی،14 رایانه خریده ام و از بیرون آموزشگر متخصص رایانه آورده ام. برای درس ریاضی هم می خواهم از آموزگاران ریاضی راهنمایی کمک بگیرم و حقوق آنها را هم تآمین خواهم کرد!

 این گذشت که تا چندی پیش،از زبان مادر یکی از دانش آموزان ششم دبستان،که پسرش در یکی از مدرسه های غیرانتفاعی شهرستان درس می خواند شنیدم که پسرش،به جای یک آموزگار،ده آموزگار دارد! یعنی این مدرسه ی غیرانتفاعی،چون می دانسته که آموزش همه ی این کتاب های ششم،کار یک آموزگار نیست،سیستم دوره ی راهنمایی را پیاده کرده و هر درس پایه ی ششم را به یک آموزگار داده است. البته روشن است که در برخورد با کار شتاب زده و کارشناسی نشده  کارگزاران آموزشی در پدید آوردن پایه ی ششم دبستان،مدیرانی که توانایی و توانمندی های مادی و روحی بایسته را داشته باشند دست به انجام کارهایی خواهند زد که جلوی افت آموزشی دانش آموزانشان را بگیرند،اما بی گمان درصد این دبستان ها،بسیار ناچیز است. اما برخورد حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش،در برخورد با این پدیده،به راستی که تآسف انگیز است : این که کتاب های درسی تازه،به گونه ای نوشته شده اند که عرق دانش آموزان را درآورد! گرچه برای کسانی که خبرهای آموزشی ایران را دنبال می کنند سخنان و واکنش هایی اینچنین،چیز چندان شگفتی نیست،اما ایشان باید توجه نمایند که این کتاب ها،که شرایط فراخور آموزش درست شان فراهم نیست،تنها اضطراب آورند و بر بی انگیزگی دانش آموزان می افزایند نه این که آنها را به کار و تلاش بیشتر فراخوانند.

 اما بگذارید این یادداشت کوتاه را با اشاره به نکته ای دیگر،البته همبسته با همین موضوع کتاب های درسی تازه،به پایان ببرم. چند ماه پیش،حاجی بابایی در برشماری کارهایی که در این سه- جهار سال وزارتش انجام داده،از حذف پیش دانشگاهی سخن گفته بود که با این کار،اضطراب دانش آموزان را از میان برداشته است. دراین باره تنها دو نکته را بگویم. نخست این که پیش دانشگاهی- دست کم هم اکنون - حذف نشده و تنها دگرگونی نام یافته،و شده است سال چهارم دبیرستان. دوم این که آزمون های سال چهارم،سالانه شده و با این کار دانش آموزانی که در هر ترم تنها نیمی از کتاب ها را آزمون می دادند هم اینک ناگزیرند در پایان سال همه ی کتاب را آزمون دهند که البته این کار بر اضطراب این دانش آموزان،سخت افزوده است،به ویژه این که برخی از کتاب های تازه نوشته شده،افزایش حجم چشمگیری هم داشته اند. برای نمونه کتاب حساب دیفرانسیل و انتگرال رشته ریاضی،که از 198 صفحه شده است 250 صفحه.       

ادامه مطلب ...

آموزش و پرورش و پیشگیری از ایدز

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه قانون،11/9/91 

 امروزه آموزش یکی از کاراترین روش ها برای مبارزه با گرفتاری های روز افزون زندگی مدرن برشمرده می شود. خشونت،آلودگی هوا،گرم شدن زمین،بیماری های فراگیر جسمی و اجتماعی و ... گرفتاری هایی هستند که با آموزش درست شهروندان می توان دست کم پیامدهای زیانبار آنها را کاهید و از گسترش بیش از پیش آنها جلو گیری نمود.

   ایدز با کم و بیش 24 میلیون کشته و 42 میلیون آلوده،همچنان یکی از هراس آورترین این گرفتاری هاست. هم اکنون که کارگزاران بهداشتی از کاهش سن آلودگی به این ویروس سخن می گویند آمارها نشان می دهند که 5/46 درصد از بیماران در بازه سنی 25 تا 35 سال اند و با به حساب آوردن 5 سال دوره  نهفته بیماری،اهمیت آگاه سازی نوجوانان و جوانان درسامانه آموزشی را دو چندان می نمایاند. شمار فراوان این گروه سنی، آسیب پذیری بیشترآنها،نیاز فراوان به یاری رسانی پس از بیماری، آرمان گرایی و خوش بینی،آشنایی تازه با ویژگی های فیزیولوژیک بدن خود و از همه مهم تر پاکی نسبی از بیماری در گروه سنی 5 تا 14 سال،آنها را از هر گروه دیگری سزاوارتر برای آموزش می نماید.

       پیمان نامه های جهانی نیز با پافشاری بر آموزش این گروه سنی،کشورها را به آموزشِ راه های پیشگیری از ایدز فرا می خواند. برای نمونه،در "برنامه گسترده آگاه سازی عمومی سازمان ملل" UNAIDS در سال 1999 می خوانیم : "وزارت آموزش و پرورش کشورها باید با همکاری انجمن های خانه- مدرسه و همیاری دانش آموزان،اطلاعات اجتماعی مربوطه،بهداشت جنسی و اطلاعات مربوط به ایدز را در برنامه های آموزشی خود بگنجانند. کودکان و نوجوانانی نیز که به مدرسه نمی روند باید به این اطلاعات و آموزش ها دسترسی داشته باشند."

      یکی از دردسرهای سامانه آموزشی- و البته پدر و مادرها و جامعه- تابوهایی است که درباره مسائل جنسی وجود دارد. گفتگو درباره رشد جسمی- جنسی همواره چه برای برنامه ریزان و چه برای آموزگاران دشوار بوده است. سن نوآموزان،چگونگی طرح رفتارهای بلوغ در کلاس و هراس از آشنایی زود هنگام آنها و ... برخی از این دشواری هاست. اما دولت با توجه به وظیفه وجودی اش- از جمله امنیت جانی شهروندان- باید برای سلامتِ جامعه و شهروندان اش با بسترسازی درخور،زمینه گفتگو درباره این تابو را فراهم کرده و از برنامه درستی که پیش می برد هراسی به دل راه ندهد. همه می دانیم که سن آشنایی بیشتر نوجوانان با رفتارهای آمیزشی،نخستین سال های دوره راهنمایی است. بُروز این رفتارها نه در اختیار مدرسه و نه در دست پدر ومادرها است- و البته نه سرشتی  ناپاک دارند- تنها مرحله ای از گام های رشد انسان است. پس گفتگو از آن نیز نباید چندان زشت و زننده باشد. زشت و هراسناک هنگامی است که رفتارهای جنسی از سوی همسالان- که خود نیز آگاهی چندان درستی از آن نداشته و دست و پا شکسته و بدون پایش درست- به نوجوانان آموخته شوند. از این گذشته هیچ سود و مصلحتی بالاتر از سلامت جامعه و در نتیجه جلو گیری از اپیدمی ایدز نیست. تاکنون در آموزش وپرورش برنامه ای فراگیر و یکپارچه ای برای آشنایی نوجوانان با ایدز وجود نداشته و تنها به  چسباندن چند بروشور و نمایه دیواری بسنده شده است.

     آموزش و پرورش باید روش های آشنایی با رشد جسمی-جنسی و پیشگیری ایدز را در برنامه های درسی خود گنجانده و برای آن کتاب و زنگ ویژه ای در برنامه های هفتگی مدرسه پیش بینی کند. کلاس های آشنایی آموزگاران با این بیماری و چگونگی آموزش درونمایه کتاب را بیاموزاند.همچنین دانش آموزانی را آموزش داده تا آنها بتوانند این درونمایه را به روش هایی مانند سخنرانی،نمایش،بازی و ...آموزش دهند. گسترش طرح های سازمانی و ساختاری - مانند یک معاونت برای پیشگیری از این بیماری،فراهم کردن زمینه مورد نیاز برای آموزش پدرومادرها با رشد روحی و جسمی فرزندان خود و آگاه سازی از روش های پیشگیری و برخورد با بیماران ایدزی،درگیر کردن دانش آموزان با راه های کامجویی دیگر مانند ورزش و هنرهایی مانند موسیقی و نمایش،تهیه برنامه های ویژه در روز جهانی مبارزه با ایدز در مدرسه و ... بخشی از کنش هایی می تواند باشد که سامانه ی آموزشی برای مبارزه با ایدز بر می گزیند.

ادامه مطلب ...

سرمای زمستان و مشکلات مدارس

 

نبی اله باستان فارسانی

دیروز صبح زود مدیر مدرسه پیامکی برایم ارسال کرد که:

سلام باستان جان!

یک هیتر نداری یک ماه امانت بیاری مدرسه؟

من هیتر نداشتم. با هزینه های سرسام آور کنونی برق که حتی روشن کردن یک لامپ پرمصرف هم کلی به آدم ضرر می رساند هیچ عقل سلیمی استفاده از هیتر برقی را توصیه نمی کند. وقتی به مدرسه رسیدم در دفتر مدرسه از سرما به خود لرزیدم. به ناچار تا رفتن دانش آموزان به کلاس، در خودرو ماندم. چون هم گرم تر بود و هم می توانستم به رادیو گوش بسپارم.

 کلاس درس هم بسیار سرد بود و دانش آموزان از این موضوع شاکی بودند. هنگام زنگ استراحت از مدیر پرسیدم: این مدرسه که به سیستم حرارت مرکزی مجهز است. پس چرا آن را راه نمی اندازید؟ پاسخ او این بود که: گازوییل نداریم. منبع آب هم باید لوله کشی و عایق بندی شود. بارها از مدیر مجتمع خواسته ام که مشکل را برطرف نماید ولی می گوید پول برای تهیه ی سوخت نداریم! فردی هم که مسئول راه اندازی سیستم هست امروز و فردا می کند. گویی او هم منتظر پول است.

 دیروز را هرطور بود گذراندیم. مدیر محترم ایثار کرد و کاپشن خودش را بر تن من کرد. نوشیدن چای داغ هم تا اندازه ای از سرمای بدنمان کاست. دانش آموزان هم چاره ای نداشتند جز اینکه زنگ های استراحت را در کلاس بگذرانند. چندتایی هم که بیرون بودند را دیدم که گوشه ی حیاط مدرسه، دست در جیب کرده و به هم چسبیده بودند تا شاید کمی گرم شوند.

  دیروز از سایت فرهنگیان نیوز خبری را خواندم مبنی بر اینکه «دستورالعمل سیستم های گرمایشی به مدارس ابلاغ شده است.»  و رییس سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس کشور از الزام همه مدارس کشور اعم از شهری و روستایی برای استفاده از بخاری‌های استاندارد خبر داد و گفت: بخاری‌های حرارت مرکزی و نفتی کاربراتوری تنها بخاری‌های استاندارد قابل استفاده در مدارس است.

    من نمی دانم وقتی ساز و کار سیستم گرمایشی مشکل داشته باشد و یا مواد سوختی در مدرسه نباشد آیا دستورالعمل می تواند گرما تولید کند؟ چه کسی پاسخگوست؟ مدیر مدرسه؟ مدیر مجتمع؟ کارشناسان اداره؟ مدیر اداره؟ یا...؟

   به هر حال امیدوارم هرچه زودتر این مشکل برطرف شود و دانش آموز و معلم با فراغ بال و آسودگی به امر تعلیم و تربیت بپردازند.

 بن گرفت :

http://bastanfars.mihanblog.com/post/262#commentlist

ادامه مطلب ...

راهیان نور،نیازمند راهکاری بنیادین

 

مهدی بهلولی،روزنامه قانون،9/9/91

چند روز پیش مدیر مدرسه ای به من گفت که گویا قرار شده شیوه ی انجام اردوهای راهیان نور دانش آموزان سال دوم دبیرستان تغییر یابد و این اردوها بدین گونه انجام گیرند که دانش آموزان به جای برخی منطقه های جنوب کشور،به موزه های جنگ برده شوند؛موزه هایی که در درون شهرها ساخته شده است. تا به این شیوه،هم دانش آموزان را با فضای جبهه و جنگ آشنا سازند و هم آنها را از خطر تصادف های رانندگی در جاده ها،دور نگه دارند. در همان روز هم،در یکی از روزنامه ها خواندم که حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش،در پاسخ به ادامه یافتن یا نیافتن این اردوها سکوت کرده،که من این سکوت را  نشانه ای بر تآیید همان خبر دانستم. اما واژگون شدن اتوبوس دانش آموزان دختر شهرستان نیک شهر استان سیستان و بلوچستان در روز سه شنبه هفته ی گذشته- سی ام آبان- که به زخمی شدن 14 دانش آموز انجامید نشان داد که گویا آن خبر،چندان درست نبوده است. این رویداد،البته سومین تصادفی است که در یک ماه گذشته و در انجام این اردوها رخ می دهد. نخستین و بدترین آنها،در بیست و هشتم مهرماه بود که اتوبوس دانش آموزان دختر بروجنی،واژگون گردید و 22 دانش آموز،2 آموزگار،راننده و یک همراه دیگر کشته شدند. پس از آن در نوزدهم آبان،اتوبوس دانش آموزان سبزوار واژگون  گردید که 15 دانش آموز زخمی شدند و 2 تن از سرنشینان دیگر اتوبوس(راننده و کمک راننده) جان خود را از دست دادند. به هر رو،این خبر واژگون شدن اتوبوس های اردوهای راهیان نور،آهسته – آهسته دارد به یکی از خبرهای همیشگی آموزش و پرورش تبدیل می شود و پنداری،کشته و زخمی شدن دانش آموزان،هنجار آموزش درس دفاعی دانش آموزان سال دوم دبیرستان می باشد!

اما نباید فراموش کرد که آموزش و پرورش،در سراسر فرآیند آموزش،مسئول حفظ جان و تندرستی دانش آموزان است. در بند 1 ماده 3 کنوانسیون حقوق کودک آمده است : " درانجام هر اقدامی،که به گونه ای به کودک مربوط می شود،چه در بخش عمومی،خصوصی،اداری،غیر اداری و یا هر بخش دیگری،رعایت نفع و تامین سلامت کودک بر دیگر مسائل تقدم دارد." ناگفته نماند که جمهوری اسلامی ایران،این پیمان نامه را در سال 1381 پذیرفته است. بنابراین در آموزش- آن هم در گوشه ای از آن و در یک اردوی اختیاری- که بی گمان ماندگاری و سودمندی اش،در گرو  انجام درست آن می باشد،بایستی  همواره چنین دستورهای انسانی- قانونی،پیشِ روی دست اندرکاران و برنامه ریزان آموزشی کشور باشند و بنشینند. نکته دیگر این که این رخدادهای تلخ،امسال هنگامی روی می دهند که هنوز زمستان آغازنشده؛وضعیت نابهنجار و خطرناک جاده های ایران،به ویژه در فصل زمستان،و شمار کشته شدگان تصادفات رانندگی هم که بر کسی پوشیده نیست. بنابراین به هیچ رو نمی توان روی دادن سانحه های دیگری را دور از ذهن پنداشت. پس آیا به راستی نباید علاج واقعه،پیش از وقوع نمود و چاره ای اساسی اندیشید؟ این هم گفتنی است که در این روزگار،و با توجه به کاهش فرزند خانواده ها،از دست دادن فرزند – گرچه همه گاه تلخ و اندوبار بوده است- سخت تر و مصیبت آورتر از پیش می باشد. هم اکنون بسیاری از خانواده ها بیش از یک یا دو فرزند ندارند و از دست دادن فرزند به بهای نابودی کل خانواده تمام می شود. دست اندرکاران آموزشی نباید بر این دگرگونی های فرهنگی چشم بپوشند. آموزش،روز به روز انسانی تر می شود و احترام به جان و شخصیت شاگرد از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. اگر روزگاری پدر- مادران،خود اجازه ی تنبیه فرزندشان را به آموزگاران می دادند اکنون به هیچ رو اینچنین نیست و شمار چنین پدر- مادرانی رو به کاهش است. بنابراین سامانه ی آموزشی این روزگار نیز،اگر می خواهد کارآمد و گیرا بماند،نبایستی چشم خویش را بر دگرگونی های فرهنگی- اجتماعی جامعه ببندد.   

ادامه مطلب ...