شبنامه‌ها کار دست نجفی داد

بی‌توجهی هیات رییسه مجلس به نامه‌هایی که بدون تایید پخش شد

روزنامه شرق، 26 مرداد 92

افتادن ناپلئونی محمدعلی نجفی برخی نمایندگان بهارستان را متعجب کرده، چه اصلاح‌طلب، چه اصولگرا. کمتر تحلیلی از افتادن او خبر می‌داد اما نمایندگان عضو جبهه پایداری، همان‌طور که از نامشان برمی‌آید، تا دقایق 90، از خود پایداری نشان داده‌اند و به ترتیب، شبنامه‌هایی روی میز نمایندگان گذاشتند، شب‌نامه‌هایی که در کمال تعجب، برخی آرای خاکستری را به سمت آرای منفی متمایل کرد. برخی از شبنامه‌ها اصلا به امضای هیات‌رییسه نرسیده. اما «مهدی کوچک‌زاده»، امیرآبادی فراهانی، علیرضا زاکانی، فرهاد بشیری، محمدمهدی زاهدی، احمد امیرآبادی و دوستان هم‌سلک‌اش روز آخری بی‌وقفه کار می‌کنند و در واپسین ساعت‌های نفسگیر بهارستان با دسته‌ای کاغذ به استقبال نمایندگان می‌روند. روی نامه هیچ امضایی از سوی هیات‌رییسه برای مجوز انتشار نیست، ساعاتی پیش‌تر هم رییس مجلس تذکر داده که نامه‏ای بدون رویت هیات‌رییسه در صحن پخش نشود اما گویا پای «جبهه پایداری» که به میان می‏آید، خبری از تعلق خاطر به این بایدها و نبایدهای مرسوم در میان نیست.


نمایندگان شبنامه‌ها را به دست نجفی می‏رسانند


«محمدعلی نجفی»، اهل لابی نیست و در تمام مدت روی صندلی‌اش نشسته و به پایان کار می‏اندیشد. اما برخی نمایندگان او را از جریان پخش شبنامه‌ها آگاه می‌کنند. باز هم چندان تغییری در رفتار او صورت نمی‏گیرد. «عبدالوحید فیاضی» عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، یکی از آن نمایندگانی است که دقایقی نجفی را به آبدارخانه می‏برد و نامه‌ها را یکی یکی نشانش می‌دهد و نسبت به تاثیر این نامه‌ها در دقایق پایانی رای‌اعتماد به او هشدار می‌دهد اما کاری از دست نجفی بر نمی‌آید، از فراکسیون روحانیون مجلس گرفته تا شورای شهر، رییس فراکسیون آموزش و نمایندگان عضو جبهه پایداری بنا را بر این گذاشته‌اند که نجفی رای‌اعتماد نگیرد. نطق گیرای نجفی پس از سخنان موافق و مخالف، رای‌اش را در بهارستان برگردانده بود و خیلی‌ها می‌خواستند به او رای مثبت دهند، حتی آن آرای خاکستری همیشه سرگردان هم قانع شده بودند اما نمایندگانی چون «احمد امیرآبادی فراهانی»، نماینده قم به این سادگی‏ها دست‏بردار نیستند و با تمام توان برای افتادن او می‏کوشند.


بازخوانی کمک به زندانیان سیاسی و نام‌گذاری 9 دی


البته در این میان همراهی دوستانی از شورای شهر نیز تعیین‌کننده است، اسناد و جلسه‌های نشست نام‌گذاری 9 دی لغت به لغت در اختیار امیرآبادی قرار گرفته و او بخش‌هایی را ضمیمه نامه‌ای کرده و در اختیار نمایندگان قرار داده است. امیرآبادی برادران و خواهران مجلس را خطاب قرار داده و در پایان نامه چنین نوشته: « آیا از جمله معترضه «من می‌خواستم بگم بصیرت، ما قرارمون بود» - نقل‌قول از نجفی ـ معلوم نمی‌شود که اصل بر مخالفت با 9 دی بوده و سوال «حق‌شناس وجه تسمیه‌اش چی بوده؟»، نشان‌دهنده آن نیست که اصلا ایشان برداشتی نسبت به واژه حق‌شناس نداشته!»


نجفی بدون مصوبه شورا به آسیب‌دیدگان 88 کمک کرده


البته امیرآبادی پرکار‌تر از این حرف‌هاست که با یک نامه ماجرا را تخفیف دهد، نامه‌ای دیگر نوشته که باز هم به تایید هیات‌رییسه مجلس نرسیده. آن نامه نیز به‌موضوع سرکشی محمدعلی نجفی از منازل آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات 88 اشاره داشت. او مدعی شده که فرماندار، مخالف سرکشی و بازدید از خانواده‌ها شده و معتقد است مصوبه شورای شهر در این مورد خاص از سوی فرمانداری «وتو» شده. امیرآبادی نامه‌اش را اینطور جمع‌بندی کرده «جناب آقای نجفی، بدون مصوبه و هماهنگی شورای شهر و شهرداری اقدام به سرکشی خانواده‌ها می‌کنند، فارغ از این آیا ممکن است، شورای اسلامی اصولگرای شهر تهران به عضو اصلاح‌طلب خود چنین ماموریتی داده باشد؟»


فرصت وزارت نجفی را از دست دادیم


عقربه‌های ساعت به 9:30 شب نزدیک می‌شود و رفته‌رفته تعدادی از نماینده‌ها از راهروها به سمت لابی مجلس می‏آیند. غلامرضا تاجگردون از افتادن نجفی بسیار متعجب است و ناراحت: «در این مورد مجلس خلاف خواست عمومی معلمان و مردم عمل کرده و به‌نظرم کمتر مجلسی می‌تواند از کنار فرد توانمند و متعهدی چون نجفی بگذرد، ما ـ مجلس و مردم ـ فرصت وزارت نجفی را از دست دادیم.»  «اسماعیل جلیلی»، نیز افتادن نجفی را نوعی عدم تحقق خواسته مردم می‌داند، اینکه خیلی از معلم‏ها از مجلس انتظار داشتند و رای به نجفی، درواقع تامین بخشی از درخواست مردمی از بهارستان بود که ناکام ماند.


نام نجفی پای نامه خاتمی به مراجع


به گفته او، این رای عدم‌اعتماد به نجفی نشان از ‌آن دارد که برخی نمایندگان منافع ملی را فدای منافع شخصی خود می‌کنند. البته نامه سرگشاده خاتمی، موسوی و کروبی به مراجع تقلید هم روی میز نمایندگان است. با خودکاری رویش نوشته‌اند، نقش آقای نجفی در نامه تاریخ چهارم مرداد سال 88. در پایان نامه اسم نجفی در میان امضاکنندگان آمده و باز هم روی این نامه هیچ تاییدی از جانب هیات‌رییسه درج نشده است.«مهدی کوچک‏زاده» هم که از دیگر نمایندگان مخالف وزارت نجفی است، نامه‏ای را در بین نمایندگان پخش می‌کند و با برخی هم گفت‌وگوهای مختصری دارد. این نامه به امضای دو نفر از روحانیون مجلس رسیده؛ حجت‌الاسلام آقاتهرانی و آشتیانی.


رای قاطع روحانیت بر عدم‌اعتماد


 دوربین عکاس‌ها، نامه را سریع شکار می‌کند و به یمن لنزهای «تله» متن نامه برای جماعت خبرنگار هویدا می‌شود، « چند نفر از همکاران درخصوص یک اصل فقهی اظهارنظر کرده‏اند. طی چند روز گذشته گفته شده که درخصوص وزرای پیشنهادی باید حکم برائت اجرا کرد و سختگیری لازم نیست، در حالی که واقعیت غیر از این است و بر اصل فقاهتی و اجتهادی مبتنی بر عقل و روایت معصومین (ع) است و در مثل این موارد باید به احتیاط عمل کرد.»


پاسخ لاریجانی به «شرق»


بر اساس تبصره ماده 115 آیین‌نامه داخلی مجلس، توزیع هرگونه نامه، گزارش، بروشور و امثال آن در صحن مجلس طبق دستورالعملی خواهد بود که توسط هیات‌رییسه تصویب می‌شود و به ‏اطلاع نمایندگان خواهد رسید. ساعت از 10شب گذشته و «علی لاریجانی»، پس از خواندن آرای رای‌اعتماد به وزرا نشست مطبوعاتی ترتیب می‌دهد. سوال «شرق» از او درباره همان شبنامه‌هایی است که از ظهر روز پنجشنبه علیه نجفی در صحن منتشر شده  پاسخ لاریجانی این است: « ما این 9 نامه را مشاهده نکردیم و نامه را برخی نمایندگان به ما نشان دادند که البته آن نامه از سوی هیات‌رییسه برای توزیع امضا نشده بود، اما خب ممکن است برخی از نمایندگان این نامه‌ها را به دوستانشان داده باشند اما مطابق آیین‌نامه هر نامه‌ای که قرار است منتشر شود و به نمایندگان داده شود باید از هیات‌رییسه اجازه بگیرند.»


نقش حداد در رای عدم‌اعتماد به نجفی


علاوه بر فراکسیون روحانیون مجلس، رییس و اعضای کمیسیون آموزش، نمی‌توان از نقش تاثیرگذار غلامعلی حداد عادل در رای ‌عدم‌اعتماد به محمدعلی نجفی گذشت. رییس کمیسیون آموزش همین چند وقت پیش به صراحت «حداد» را به «روحانی» پیشنهاد داد. غلامعلی حداد عادل اگرچه در روزهای رای‌اعتماد به وزیران روحانی، اغلب سکوت اختیار کرده بود، اما برخی معتقدند، عملکرد او در افتادن نجفی بی‌تاثیر نبوده است.  از سوی دیگر، برخی نمایندگان لابی نجفی را ضعیف ارزیابی می‌کنند و برخی دیگر تاکید دارند روحانی باید به اندازه زنگنه از او حمایت می‌کرد؛ نه‌تنها نمایندگان اصلاح‌طلب، که برخی اصولگرایان نیز در خروج از جلسه دیروز صحن علنی، از افتادن نجفی شوکه‌اند و آن را اجحاف معلمان می‌دانند. هر تحلیلی که در میان باشد، نمی‌توان تلاش‌های دقیقه‌نودی «جبهه پایداری» و «فراکسیون اصولگرایان» را در افتادن وزیر پیشنهادی آموزش‌وپرورش نادیده گرفت.
 


 http://sharghdaily.ir/?News_Id=17896

دیدگاه‌های دکتر حسن روحانی درباره آموزش و پرورش

 

دوماهنامه ی "چشم انداز ایران"،شماره 79،تیر و مرداد 92

پایگاه خبری «آفتاب»* در تاریخ 13 خرداد 1392 گفت‌وگوی خواندنی و ارزنده‌ای را با دکتر حسن روحانی منتشر کرده که تقدیم خوانندگان نشریه چشم‌انداز ایران می‌گردد.

مشکلات آموزش‌وپرورش به اقتصاد ما گره خورده است

در دنیایی که اقتصاد دانش‌بنیان و قدرت فناوری تعیین‌کننده سرنوشت کشورها شده است، آموزش اهمیتی بنیادین دارد و بی‌شک کسانی که می‌خواهند سکان مدیریت کشور را برعهده گیرند، باید تصور روشنی از وضعیت آموزش در کشور و برنامه‌هایی برای بهبود آن داشته باشند. دغدغه‌های خود در این زمینه را با دکتر حسن روحانی کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری طرح کرده‌ایم تا پاسخ‌های او را بشنویم.

آقای دکتر روحانی، پس از سال‌ها حضور در مرکز تحقیقات استراتژیک و کارکردن روی سند سیاست‌های کلی آموزش‌وپرورش و آموزش‌عالی در ایران، دغدغه‌های شما درباره این بخش در کشور چیست؟

در حوزه آموزش چند مسئله اساسی وجود دارد و به این دلیل که دامنگیر همه خانواده‌هاست، یعنی اغلب خانواده‌ها حداقل یک فرزند در مدارس دارند، مسئله خیلی جدی و به لحاظ استراتژیک برای کشور خیلی مهم است. ببینید، ساده‌ترین مسئله این است که اصل سی‌ام قانون‌اساسی که می‌گوید «دولت موظف است وسایل آموزش‌وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به‌طور رایگان گسترش دهد» را محقق نکرده‌ایم. امروز در مدارس دولتی هم از مردم شهریه می‌گیرند، حالا اسمش را چیزهای مختلف می‌گذارند. دوم، عدالت در آموزش هم رعایت نشده است. نمی‌شود یک‌عده‌ای به مدارس دولتی بروند که در سال گذشته دیدیم به‌خاطر آتش‌گرفتن بخاری‌های غیراستانداردش چه بلایی سر عزیزان مردم آمد و یک عده‌ای مدارسی بروند که شهریه هر سال تحصیلی‌اش بیش از 20 میلیون تومان است و امکانات خاص به دانش‌آموز ارائه می‌شود. آموزش‌وپرورش طبقاتی شده است و من واقعاً می‌ترسم از روزی که بهترین دانشگاه‌ها فقط مال فرزندان طبقات بالایی باشد که پول دارند تا آموزش خصوصی را بخرند. مدارس به دو دسته خوب و بد تقسیم شده‌اند و عدالت آموزشی واقعاً رعایت نمی‌شود.

 ببینید، یکی از کارکردهای آموزش‌وپرورش باید مبارزه با شکاف طبقاتی باشد. دولت باید از طریق آموزش‌و‌پرورش رایگان شرایطی برای طبقات ضعیف‌تر فراهم کند که بتوانند ضعف‌های خود در سرمایه اقتصادی یا اجتماعی را از طریق رشد در نظام آموزشی و کسب منزلت‌های بهتر جبران کنند. حالا همین آموزش‌وپرورش خودش طبقاتی و عامل شکاف طبقاتی شده است. این نظام منافع گسترده‌ای هم برای افراد و گروه‌های خاص دارد. اگر آموزش و پرورش این همه طبقاتی و ناکارامد نبود، صنعت بزرگ کلاس کنکور شکل نمی‌گرفت تا خودش ادامه و عامل شکاف طبقاتی از طریق آموزش باشد.

 ببینید ما چه کرده‌ایم؟ مدارس دولتی، نیمه‌دولتی، غیر انتفاعی، نمونه مردمی، مشارکتی، شاهد، و اخیراً  هیئت امنایی پدید آورده‌ایم و خانواده‌ها را دچار تشتت و نگرانی کرده‌ایم. تفاوت همه این مدارس در دو چیز است مقدار پولی که از خانواده‌ها می‌گیرند و ضوابطی که برای نام‌نویسی دارند گاهی حتی آزمون‌های ورودی چند ده هزار نفری برگزار می‌شود انگار که کنکور دانشگاه‌هاست. گاهی برای ثبت‌نام در مدارس با عناوین مختلف آزمون ورودی  متمرکز برگزار می‌شود. این اتفاق‌ها حیرت‌انگیز است و به صورت آرام و خزنده در این سال‌ها ادامه یافته است.
متوجه باشیم که اصل سی‌ام قانون‌اساسی، ناظر بر کیفیت آموزش هم هست. ما در تدوین اسناد مربوط به آموزش و پرورش کشور، با تحقیقات خود متوجه نظر انبوه والدینی شدیم که احساس می‌کنند ناکارامدی مدارس در آموزش و نداشتن کیفیت، دغدغه آموزش را به خانه و آزار عصبی برای آنها تبدیل کرده است. احساس می‌کنند استعداد فرزندانشان در این نظام از بین می‌رود، حتی در مدارسی که پول کلانی هم می‌گیرند این احساس وجود دارد. این بازار گسترده‌ای که برای معلم خصوصی و کلاس‌های آموزشی هست از همین نقیصه برمی‌خیزد. بنابراین کیفیت آموزش در مدارس هم ایراد دارد.

آموزش در مدرسه دو طرف اصلی دارد، معلم و دانش‌آموز که این دو، بر بستر امکانات آموزشی، کتب درسی، برنامه درسی پنهان، تأکیدات نظام آموزشی و شرایط فردی خودشان حرکت می‌کنند. به نظر من، الان معلمان در شرایط خوبی نیستند. بحران اقتصادی بر آنها فشار وارد می‌کند و توان کار کردن را از ایشان گرفته است. تا زندگی بهتری برای معلمان خود فراهم نکنیم امکان بهبود کیفیت در آموزش عالی وجود ندارد. من تصور می‌کنم جامعه ما تصوری آرمانی از معلم ساخته و دائم انتظاراتی از او دارد، ولی متناسب انتظاراتش به معلم اهمیت و امکانات نمی‌دهد. معلم‌ها به این‌که دائم آنها را با عبارات عاشقانه و ادبی تقدیس کنیم نیاز ندارند، باید مشکلات اقتصادی‌شان را حل کرد.

 تأکیدات نظام آموزشی ما هم به‌گونه‌ای است که خروجی‌اش برای جامعه در برخی ابعاد کارامد نیست، برای نمونه در این کشور مردم کم کتاب می‌خوانند، فیلم می‌بینند، یا به موزه می‌روند و کلاً مصرف فرهنگی‌شان کم است. اینها عادات و گرایش‌هایی هستند که باید از دوران مدرسه در افراد ایجاد شوند، ولی برنامه درسی مدارس ما اصلاً مبتنی بر دعوت به خواندن نیست، دانش‌آموز بیشتر یاد می‌گیرد چگونه کنکور قبول شود تا چگونه اهل علم باشد. یادمان باشد، کنکور قبول شدن به معنای اهل علم بودن نیست.

تجهیزات مدارس ما هم در حد و اندازه لازم نیست، هر چند من اصلاً از آن دسته افراد نیستم که فکر کنم ابزار معجزه می‌کند. معلم، برنامه‌ آموزشی، تأکیدات درست محتوای کتب درسی و فضای کلی آموزش خوب داشتن، بسیار مهمتر از این است که در کلاس از کامپیوتر یا تخته هوشمند استفاده بشود یا نشود. نظام‌های آموزشی خیلی از کشورهای توسعه‌یافته، 40 سال پیش هم که این وسایل نبود، از نظام آموزشی امروز ما با داشتن این وسایل، کارامدتر بود.

من قبول دارم هر نظام اجتماعی و سیاسی‌ای تأکیدات ایدئولوژیک و سیاسی روی آموزش‌وپرورش دارد، ولی در کشور ما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش و پرورش خیلی شدید است. خیلی‌ها دوست دارند کاستی‌ها و ناکارامدی‌ها در بقیه عرصه‌ها را با تغییر ذهنیت فرزندان مردم در مدارس جبران کنند. برخی فکر می‌کنند نظام آموزشی کارکرد اولش در خدمت دستگاه سیاسی بودن است، ولی این‌طور نیست. دولت و دستگاه سیاسی اگر در عرصه‌های دیگر ناکارامد باشند، قادر نیستند از طریق آموزش تصور مردم را تغییر دهند و در سال‌های گذشته هم نتوانسته‌ایم این کار را انجام دهیم.

برنامه‌های شما برای حل این مشکلات چیست؟

اقدام عاجلی که باید در زمینه آموزش و پرورش صورت گیرد، اصلاح روندی است که مدارس را به یک نهاد انتفاعی، خودگردان  و بنگاه اقتصادی  تبدیل کرده است. به این معنا که حتی هزینه آب و برق، گاز و کاغذ مصرفی مدارس را اولیا باید تأمین کنند. حتماً فردا کسانی این ‌را تکذیب می‌کنند ولی مردم که خودشان می‌دانند وضعیت به چه صورتی است. البته بحث مشارکت اولیا در اداره مدارس  قابل دفاع است اما باید دید که آیا این مشارکت  فقط در سطح تأمین هزینه‌های آموزشگاه‌هاست یا ابعاد دیگری هم باید داشته  باشد؟ 

 این موضوع مخصوصاً در شهرهای کوچک و محروم ، جلوه  غم‌انگیزی به خود گرفته است. حتی در حاشیه‌های همین شهر تهران، در شهرستان‌های اطراف آن که اتفاقاً جمعیت دانش‌آموزی نیز بیشتر و تراکم آن بالاتر است، مدیران مدارس  وادار می‌شوند که هزینه را از اولیای دانش‌آموزان تأمین کنند. هر مدیری که بیشتر جذب کمک‌های مردمی کند، موفق‌تر است و پاداش بیشتری می‌گیرد.  آیا اینها مشروعیت نظام آموزشی را زیر سؤال نمی‌برد؟ گاه حتی از شیوه‌های نامناسبی برای جذب کمک مردمی استفاده می‌شود.

من به صراحت، خدمت شما و مردم ایران می‌گویم که این وضعیت نتیجه توسعه‌نیافتگی اقتصاد ماست. آموزش در همه دنیا، سرمایه‌گذاری بلندمدتی است که سودش نصیب خود دستگاه آموزش و پرورش نمی‌شود. آموزش و پرورش جای هزینه کردن است. دولت‌ها باید پول و اعتبار کافی برای هزینه کردن داشته باشند و خروجی آموزش و پرورش آنها باید به‌گونه‌ای باشد که رشد اقتصادی در سایر بخش‌ها از طریق دریافت نیروی انسانی کارامد ایجاد شود، و از محل دریافت مالیات و رونق اقتصادی کلی، دولت‌ها دوباره اعتبار لازم برای سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش را به‌دست بیاورند. این چرخه اگر متوقف شود، آموزش و پرورش هم بی‌کیفیت و مضمحل می‌شود.

مشکل ما اکنون این است که رشد اقتصادی کشور منفی شده و اصلاً پول کافی برای برآوردن نیازهای اولیه مثل دارو هم وجود ندارد، چه رسد به آموزش و پرورش به‌عنوان سرمایه‌گذاری بلندمدت. باید رشد اقتصادی ایجاد کنیم، بن‌بست‌ها را بشکنیم و با راه‌انداختن چرخ اقتصاد داخلی، چندمحصولی‌شدن و بازکردن راه‌ها برای صادرات دوباره نفت و البته این‌بار خرج‌کردن درآمد آن به صورت درست و برنامه‌ریزی شده، به کل کشور و وضعیت آموزش و پرورش هم برسیم.

اما وقتی موفق شدیم رونق نسبی را برگردانیم و این تنگناهای بودجه‌ای رفع شد، نباید نگاه انقباضی به اعتبارات آموزش و پرورش داشته باشیم و واقعاً آن را سرمایه‌گذاری بلندمدت بدانیم. من با صراحت می‌گویم نجات آموزش و پرورش در گرو نجات اقتصادی کشور است و هر برنامه‌ای که فقط دنبال‌ دادن اعتبارات بیشتر بدون نجات اقتصادی کشور باشد ظاهرسازی است. وقتی رشد اقتصادی ما منفی شده و 70 درصد کارگاه‌های صنعتی تعطیل یا نیمه‌فعال هستند، نفت هم تحریم است و کشور منابع درآمدی‌اش محدود شده است، از کجا باید اعتبار لازم برای بهبود وضعیت معلمان یا تحول در نظام آموزشی را تأمین کرد. باید واقع‌بین بود و فهمید که بدون تغییر نگرش ما به تعامل با جهان، گشودن بن‌بست‌ها و اصلاح روش‌ها و رویکردهای کلی مدیریت‌مان نمی‌توانیم این مسائل را حل کنیم.

آیا علاوه بر جنبه‌های مالی و اعتباری در نظام آموزشی که مسائل پیشین را پدید آورده، مسائل دیگری نیز مد نظر شما هست که به این حوزه مربوط می‌شود؟

غیر از محدودیت منابع مالی، البته مسائل بسیاری وجود دارند که بعضاً تحت الشعاع همان سیاست‌های مالی به‌وجود می‌آیند . اجرای شتابزده و عجولانه برخی از مفاد و بندهای سند تحول نظام آموزشی موجب شده است که تنش‌ها و ناهماهنگی‌ها در مدارس ما  افزایش یابد، برای نمونه طرح هوشمند‌سازی مدارس بدون آنکه بنیان‌های آن فراهم آید و ابزارها و آموزش‌های ملازم با آن مهیا شود،  به‌طور نمایشی و خودنمایانه و تنها برای بالابردن  آمار و کسب امتیاز برای مدیران میانی، در حال اجراست.  آسیب‌هایی که در ماجرا به وجود آمده  به ما که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستیم و من که خودم رئیس یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی کشور هستم، منعکس می‌شود، ما مطلعیم از اینکه اولاً هزینه دومیلیون تومانی برای تجهیز هر کلاس را دانش‌آموزان باید تقبل کنند. ما مطلعیم از اینکه  معلمان بدون آنکه در تولید محتوای آموزش الکترونیکی، آموزش‌دیده باشند و مهارت یابند، فشار بر دانش‌آموزان وارد می‌کنند که تولید محتوا کنند تا مبادا مدیر آموزشگاه در ارزشیابی‌های سالانه خود  امتیاز کمی به معلمان دهد.  دانش‌آموزان بخصوص در مناطق محروم ناچارند برای تولید سی‌دی‌هایی از کتاب درسی خود  به هر دری بزنند و به هر شیوه مشروع و غیرمشروعی مبادرت ورزند تا  نمره درس مربوط را اخذ کنند. این در حالی است که  فشار مستمر و بی‌وقفه به مدیران وارد می‌شود که مدارس را هوشمند کنید و آمار بدهید و مدیران نیز این فشار را به معلمان و  معلمان نیز به دانش‌آموزان و... و به این ترتیب  نوعی روابط  نامتعادل در محیط آموزشی  میان مدیر و معلم و فراگیر ایجاد می‌شود که پیامدهای آن در بلندمدت،  بیشتر نمایان می‌شود. این تازه مربوط به یک بند از این موارد بود، یعنی طرح  هوشمندسازی مدارس آن هم به هزینه خانواده‌ها. تازه کارامدی هوشمندسازی هم مشخص نیست، گفتم خدمت شما که مدارس کشورهای پیشرفته در 40 سال پیش با گچ و تخته سیاه، کارامدتر از مدارس هوشمند امروزی ما بود و مسئله هوشمندسازی نیست.

در مورد محتوای آموزش و نحوه ارزشیابی و آزمون‌ها و سنجش آموزشی  نیز مسائل بسیاری وجود دارد. همچنین باید به مقطع‌بندی‌های شتابزده و سلیقه‌ای اشاره کرد.  مقاطع آموزشی را جابجا کردن، قبض و بسط‌دادن  ابتدایی و راهنمایی و متوسطه  آن هم بدون آن که مستندات کارشناسانه و معقولی  پشتیبان آن برنامه‌ها باشند، صدمات زیادی به نظام آموزشی ما وارد آورده است. هزینه‌ی بسیاری بر دوش خانواده‌ها و نظام آموزشی و کشور گذارده و نهایتاً  فراگیران  ما را گیج و سردرگم ساخته است.  هر سال تحصیلی با یک تغییر اساسی آغاز شده است. چه‌کسی مسئولیت این تغییرهای شتابزده  را باید به‌عهده بگیرد؟ مسئول این حوزه  باید دورنمای روشنی از آینده و برنامه‌های خود داشته باشد، به دور از سلیقه‌ها و تمایلات و انگیزه های فردی  تصمیم بگیرد.

در حوزه مسائل فرهنگیان چه برنامه‌هایی دارید؟

من دغدغه اقتصادی‌ام برای فرهنگیان را توضیح دادم و گفتم که حل مسئله در گرو رونق اقتصادی کشور است. غیر از این هم هر راه دیگری برویم به بن‌بست می‌رسیم. مسائل استخدامی معلمان هم در همین حیطه می‌گنجد. اگر در استخدام‌ها تعلل می‌شود، مسئله‌اش نبود اعتبارات است. قول و وعده هم مشکلی را حل نمی‌کند.

اما نکته مهم دیگر در این‌باره آن است که فرهنگیان  ما نگرانی‌های مهم و معنادار دیگری هم دارند که متأسفانه پوشش رسانه‌ای ضعیفی داشته است و آن هم محتوا و برنامه‌های آموزشی و نحوه سنجش و ارزشیابی در نظام آموزشی که سال به سال با افول و انحطاط بیشتری روبه‌رو شده است. تغییر کتاب‌های درسی به‌طور شتابزده، حذف و تعویض‌هایی که دلیل مشخصی ندارد و معلمان در جریان آن قرار نمی‌گیرند و مشارکت داده نمی‌شوند،  اگر بحث مشارکت است باید در این جاها نیز جدی گرفته شود.

نحوه ارزشیابی که  باز هم با آسیب‌های بسیاری روبه‌روست. تأکید بر ارائه درصدهای قبولی بالا ـ به هر طریق ممکن ـ کیفیت آموزش را تضعیف کرده و معلمان وادار می‌شوند که درصدهای بالای قبولی ارائه دهند بدون آن‌که به پیش‌نیازهای این موضوع توجه شود. فشار مدیران اداره‌های آموزش و پرورش برای کسب درصد قبولی بالا و به‌دنبال کسب رتبه در منطقه، شهر و استان و...، آنها را در مسیر نادرستی انداخته است. تحت فشاربودن دبیران ازسوی مدیران آموزشگاه‌ها برای گزارش‌هایی که تصنعی‌بودن آنها  وجدان معلمان را می‌آزارد، مسئله مهمی است. ایجاد فضای آموزشی مطمئن‌، مناسب و قاعده‌مند و قابل پیش‌بینی، به‌طوری‌که معلم همچنان مرجع اقتدار و مشروعیت باشد، از مهمترین اصلاحیه‌های نظام آموزشی ماست. معلمان باید در جایگاه منزلتی پیشین قرار گیرند.

معلمان نیز از سوی دیگر وارد فرایندی از کوشش و تلاش برای حفظ شغل خود شده‌اند، دچار اضطراب  و دلهره‌اند. آمار سرسام‌آوری از دوره‌های ضمن خدمت فرهنگیان ارائه می‌شود، ولی از محتوا، موضوعات و نحوه تشکیل یا مدیریت این دوره‌ها، گزارش‌های خوبی دریافت نمی‌شود. اینها مسائلی هستند که فرهنگیان جامعه ما را تحت فشار قرار داره و شوق فعالیت را از آنها گرفته است.

ایجاد یک نظام آموزشی مناسب، عادلانه با پوشش فراگیر، غیرطبقاتی و باکیفیتی که تضمین‌کننده آینده جامعه باشد، از وظایف حاکمیتی است، بی بروبرگرد و منتی هم ندارد، وظیفه ماست که این نظام را به مسیر درست برگردانیم.

من تصور می‌کنم ریشه این‌گونه مسائل را باید در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش دید. همین نگاه است که رابطه مراکز تولید دانش درباره تعلیم و تربیت را با آموزش و پرورش ما قطع کرده است. این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما به کلیه دستاوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزه‌های مرتبط با دیده شک و تردید نگاه می‌کنند، گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک‌سو تمام دستاوردهای علوم تربیتی و برنامه‌ریزی درسی جدید جهان را نفی می‌کنند و ازسوی دیگر به‌شدت بر طبل هوشمندسازی که دستاورد ابزاری و سخت‌افزاری دنیای جدید است می‌کوبند. این مسئله از سیاسی دیدن آموزش و پرورش ناشی می‌شود. دقیقاً مثل اقتصاد که باید رویکردمان را اصلاح کنیم تا بعد بشود سراغ روش‌های انجام کار رفت، در آموزش و پرورش هم باید رویکرد را اصلاح کنیم.

همه اینها که خدمت شما گفتم، ادراکی است که من از خلال سال‌ها بودن در مجلس، دولت، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز تحقیقات استراتژیک به‌دست آورده‌ام. اما ما در تیم خودمان و انشاالله اگر دولت تشکیل دادیم، ما کارشناسان خبره تعلیم و تربیت را به‌کار می‌گیریم و عده‌ای از آنها هم در تدوین برنامه‌های انتخاباتی من نقش داشته‌اند. امیدوارم با خود فرهنگیان و بر بستر توسعه اقتصادی لازم برای سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش و گشایشی که در سیاست خارجی ایجاد می‌کنیم و یکی از مهمترین کلید‌های ما برای بهبود وضعیت است، بتوانیم وضعیت آموزش و پرورش را نیز به جایگاه بسیار بهتری انتقال دهیم.

http://aftabnews.ir/fa/news/196155

http://meisami.net/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch79/ch79-15.htm

نکته

  

 درباره ی این که الان باید چه کار کرد؟ تا آنجا که من می شناسم هم اکنون کس دیگری نیست که بتوان از آن همانند نجفی دفاع کرد. پس به نظرم  بهتر است به سراغ برنامه های نجفی و سخنان پیش از انتخابات روحانی برویم و خواستار آن شویم که کسی معرفی شود که با این نگاه و نگرش همراه باشد.

نفرت از مجلس!

 

 

من که نفرتم از برخی نمایندگان مجلس با رآی ندادن به نجفی،چند برابر شد!

برنامه‌های نجفی برای وزارت آموزش و پرورش

 

محمد علی نجفی برنامه‌های خود برای وزارت آموزش و پرورش را در ۱۳ محور مختلف اعلام کردبه گزارش تسنیم، محمد علی نجفی در حوزه آموزش و پرورش در ۱۳ محور مختلف برنامه‌های متنوعی را ارائه کرده است.
برای دریافت متن برنامه های نجفی بر پیوند زیر کلیک کنید :
http://sepehri89.blogfa.com/post-881.aspx

محمد علی نجفی

 

نادر رحمانی،روزنامه اعتماد،24 مرداد 92 

 

۸ سال فشار، تشکل‌های صنفی را زمینگیر کرده است

 

خبر گزاری ایلنا، ۲۳ مرداد ۹۲

چکیده:‌ «‌نقش واسطه‌گری میان بدنه اجتماعی و دولت نباید تشکل‌ها را به بخشی از بدنه بوروکراتیک دولت تبدیل کند./ حتی اگر دولت آقای روحانی بخواهد تشکل‌های صنفی را از سر دلسوزی وارد دولت کند آن‌ها نباید به چنین شرایطی تن دهند.»

یک فعال صنفی معلمان گفت: فشارهایی که طی ۸ سال گذشته بر نهادهای مدنی به طور عام و تشکل‌های صنفی معلمان به طور خاص وارد شده نیرو‌هایشان را زمینگیر و ساختارشان را ناکارآمد کرده است.

«محمدرضا نیک‌نژاد» در این باره به ایلنا گفت: رابطه دولت با تشکل‌های صنفی نیازمند بازسازی کلی است. دولت آقای روحانی می‌تواند با ایجاد فضای لازم برای فعالیت کنشگران صنفی به گسترش کمی و کیفی نهادهای مدنی کمک کند.

وی عدم تمایل معلمان به مشارکت در فعالیت‌های صنفی را یکی از آسیب‌های تشکل‌های فعال در کشور دانست و افزود: شرایط ۸ سال گذشته به خودداری معلمان از ورود به ساختار تشکل‌های صنفی منجر شده است. در حالی که تعداد اعضای تشکل‌های صنفی در کشورهای دموکراتیک به ۴ الی ۵ میلیون نفر می‌رسد، این تعداد با بدنه اجتماعی تشکل‌های صنفی موجود در کشور قابل قیاس نیست.

این فعال صنفی معلمان ادامه داد: حتی در برخی از شهرهای کشور، تعداد اعضای تشکل‌های صنفی معلمان از تعداد انگشتان دست کمتر است. کاهش فشارهای نهاد‌های نظارتی باعث می‌شود معلمان با خاطری آسوده به فعالیت صنفی بپردازند.

به گفتهٔ آقای نیک‌نژاد، اگر تشکیلاتی به وجود بیاید ولی به دلیل محدودیت در عضو گیری، بدنهٔ اجتماعی کوچکی داشته باشد نقش صنفی‌اش اساسا زیر سوال می‌رود.

او در ادامه بیان کرد: تشکل‌های صنفی واسطه میان دولت و معلمان هستند. برخی نهادهای مدنی ماند احزاب، نقش سیاسی برای خود تعریف کرده‌اند بنابراین برای کسب جایگاه در دولت دورخیز می‌کنند اما نهادهای صنفی باید غیر سیاسی باشند.

نیک‌نژاد تصریح کرد: حتی اگر دولت آقای روحانی بخواهد تشکل‌های صنفی را از سر دلسوزی وارد دولت کند آن‌ها نباید به چنین شرایطی تن دهند زیرا ورود یک تشکل صنفی به دولت، زبانش را کند می‌کند.

وی افزود: یکی از ویژگی‌های اصلی نهادهای صنفی، دور نگه داشتن خودشان از نهاد دولت است. نقش واسطه‌گری میان بدنه اجتماعی و دولت نباید تشکل‌ها را به بخشی از بدنه بوروکراتیک دولت تبدیل کند.

این فعال صنفی معلمان در پایان اظهارداشت: نهادهای مدنی از جمله تشکل‌های صنفی معلمان در حال حاضر شرایط شکننده‌ای دارند اما دولت قدرت مسلط است بنابراین در صورتی که این نهاد‌ها با دولت، وارد تعاملاتی خاص شوند به دلیل قدرت بلامنازع دولت، در آن حل می‌شوند.

http://www.ilna.ir/news/news.cfm?id=96712

نجفی، تنها فرد مورد وثوق معلمان

 

گزارش روزنامه ی بهار/۲۳ مرداد ۹۲

«نجفی چهره شناخته‌شده سیاسی است نه فرهنگی و علمی»، «آقای نجفی شما از نظام و شهدا خجالت نکشیدید؟»، «نجفی اعتقاد لازم را به جایگاه آموزش‌وپرورش ندارد»؛ این‌ها تنها نمونه‌هایی از جمله‌هایی است که دو روز پیش مخالفان محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی آموزش‌وپرورش برای کابینه دولت یازدهم بر زبان آوردند؛ مخالفانی که هرچند تعدادشان از موافقان وزیر شدن نجفی کمتر است ولی این روزها دارند تمام تلاششان را می‌کنند که جلوی تکیه زدن او بر صندلی وزارت آموزش‌وپرورش را بگیرند. نجفی اما برای همه انتقادهایی که به او می‌شود، پاسخی دارد. این از سخنرانی دیروز او در صحن مجلس پیداست.

رد انحلال معاونت پرورشی در دوران وزارت، دوری از شتاب‌زدگی برای اجرای برنامه‌های سند تحول و تدوین نقشه راه، تاکید بر تربیت دینی در آموزش‌وپرورش، هویت بخشی به مراکز تربیت معلم، توجه به شأن و کرامت معلم و رضایت شغلی آن‌ها، برطرف کردن اشکالات اجرای نظام 3-3-6 از حرف‌هایی بود که دیروز نجفی از آن‌ها حرف به میان آورد.
او برای اتهامات سیاسی‌ای هم که مخالفانش در مجلس به او زدند، پاسخ‌هایی داشت: «در هیچ راهپیمایی در سال 88 شرکت نکرده‌ام، اگر کسی عکس یا حتی شاهدی برای حضور من در راهپیمایی سال 88 بیاورد من قبول می‌کنم که حتی راس فتنه هستم چون می‌دانم همه دروغ و تهمت است حتی تلاش کردیم آب روی آتش فتنه بریزیم، برخلاف افرادی که تلاش کرده و می‌کنند که بنزین روی آن بریزند.»

 او در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره دیدارش با خانواده‌های زندانیان سیاسی گفت: «من عضو شورای شهر تهران بودم و به دیدار خانواده‌ای رفتم که شوهرش بی‌دلیل در نتیجه شلوغی‌های سال 88 فوت شده بود و تنها برای خرید دارو به داروخانه رفته و دیگر بازنگشته بود اگر ما به آنان توجه نمی‌کردیم آن‌ها به سمت رسانه‌های بیگانه پناه می‌بردند، حتی من گزارش دیدارهایم را به مقام معظم رهبری داده و ایشان موضوع را به شورای امنیت ملی ارجاع دادند.»

حرف فرهنگیان و فعالان صنفی آموزش‌وپرورش اما همان است: «می‌خواهیم وزیرمان محمدعلی نجفی باشد.» آن‌ها این روزها با هر روشی که شده حرفشان را به گوش نجفی رسانده‌اند، جلسه تشکیل داده‌اند و حتی به قول وزیر پیشنهادی، «ختم قرآن نذر کرده‌اند» تا او رای بیاورد. تعدادی از این فعالان و فرهنگیان در گفت‌وگو با «بهار» دلایل موافقتشان را با وزیرشدن محمدعلی نجفی برای آموزش‌وپرورش این‌طور بیان کردند.
نجفی، تنها فرد موردوثوق معلمان

محمود بهشتی، کارشناس آموزش‌وپرورش یکی از موافقان محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی آموزش‌وپرورش است. او می‌گوید بررسی برنامه‌های آقای نجفی مسئله‌ای است که باید توسط نمایندگان مجلس انجام می‌شد: «ولی متاسفانه در حرف‌های مخالفان، کمتر به برنامه‌ها پرداخته شد و اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مخالف پیرامون مسائل سیاسی مربوط به آقای نجفی حرف‌هایی مطرح کردند، اگرچه ما در سال‌های گذشته ارائه برنامه‌های متعددی را از جانب وزرای پیشین شاهد بوده‌ایم که عمدتا به دلیل ناتوانی وزیر مربوطه یا باور نداشتن واقعی به برنامه یا نداشتن کادر اجرایی مناسب یا وجود نداشتن اعتماد جامعه فرهنگیان به وزیر مربوطه هیچ‌یک از برنامه‌ها آن‌گونه که باید به مرحله اجرا درنیامده و موفق نبوده است.»

او معتقد است: «به جرات می‌توان گفت که از ابتدای انقلاب آموزش‌وپرورش کمتر وزیری در قدوقواره آقای نجفی دیده باشد و معلمان با وجود ضعف‌ها و کاستی‌هایی که همیشه شاهد بوده‌اند بهترین دستاوردها را در دوره وزارت او تجربه کرده‌اند. ما از نمایندگان محترم به جدیت توقع داریم که دست رد به سینه موکلان خود نزنند و با رای قاطع و بالا وزیر مورد حمایت جامعه معلمان و تشکل‌های صنفی را تایید کنند. آقای نجفی تنها فردی است که از نظر توانایی و کارآیی کاملا مورد وثوق جامعه فرهنگیان است.»
نجفی، دریچه امیدی رو به آینده

محمدرضا نیک‌نژاد، معلم و کارشناس آموزشی می‌گوید که بیشتر انتقادها به نجفی از جنس سیاست بود که چنان پیوندی با دشواری‌های امروزین این نهاد ندارد: «اگرچه این مخالفت‌ها حق نمایندگان است اما ساختار سامانه آموزشی از ناکارآمدی‌ها، سیاست زدگی‌ها، انتظارات بیش از حد توان سازمانی، بی‌برنامگی و شتابزدگی، حرکت خارج از دور وظایف ذاتی مانند آموزش‌های شهروندی، جامعه‌پذیری و غیره خسته است. سامانه آموزشی نیاز به وزیری توانمند، با تجربه، برنامه‌مدار و مدیری اندیشه‌محور دارد تا بتواند به دور از سیاست‌زدگی‌های همه‌گیر و رایج، برنامه‌های نوشته شده در سند‌های بالادستی را پیش ببرد.»

 او ادامه می‌دهد: «گروهی از مخالفان وزیر پیشنهادی آموزش‌وپرورش در مجلس، زمینه‌سازی حذف معاونت پرورشی را یکی از ایرادهای واردشده به ایشان می‌دانند. همان‌گونه که دکتر نجفی خود نیز در مجلس گفتند، معاونت پرورشی شش سال پس از ایشان، چهار سال دوره وزارت مظفر و دو سال نخست دوره حاجی، حذف شده است. با ورود نجفی به وزارتخانه پس از سال‌ها این گروه از فرهنگیان جایگاه فرهنگی ویژه‌ای یافتند و با طراحی برنامه‌ای کلی، وظیفه‌ای تعریف‌شده و شأن و منزلت معلمی یافتند. بنا بر این کار ایشان به دور از سیاست‌زدگی و شتاب‌زدگی‌های معمول، خدمتی به این فرهنگیان، دانش‌آموزان و آموزش‌وپرورش بود.»

احیای مشارکت‌جویی در آموزش‌وپرورش با حضور نجفی

علی پورسلیمان، عضو سازمان معلمان هم دلایل موافقتش با وزیرشدن محمدعلی نجفی را این‌طور توضیح می‌دهد: «مخالفت‌ها با آقای نجفی بیشتر جنبه سیاسی دارد. نمایندگان مجلس به جای این‌که نگاه واقع‌بینانه به مسائل آموزش‌وپرورش داشته باشند، نگاه سیاسی دارند و این‌طور که معلوم است برنامه‌های آقای نجفی را کامل مطالعه نکرده‌اند. دلایلی که مخالفان آقای نجفی در مجلس مطرح کردند منطقی نیست و تاریخ‌گذشته است. اگر این نمایندگان عملکرد نجفی را بررسی کنند متوجه می‌شوند که تجارب او می‌تواند بحران آموزش‌وپرورش را تا حد زیادی حل کند.» او از برنامه‌های نجفی برای آموزش‌وپرورش می‌گوید: «نجفی برنامه مشخص و مدونی برای حل کردن مشکلات اقتصادی و معیشتی معلمان دارد. دیدگاه معلمان هم همین است که مشکلات معیشتی آن‌ها در اولویت قرار گیرد. از طرف دیگر رسیدگی به تشکل‌های صنفی و نهادهای مدنی فرهنگیان از برنامه‌های خوب آقای نجفی است؛ موضوعی که در سال‌های گذشته فراموش شده بود. از نظر من فقط این آقای نجفی است که می‌تواند وضعیت فعلی آموزش‌وپرورش را با توجه به کسری زیاد آن حل کند؛ کسری‌ای که کمیسیون آموزش مجلس آن را چهارهزارمیلیاردتومان اعلام می‌کند و در واقعیت، هشت‌هزار‌میلیاردتومان است.»

http://baharnewspaper.com/News/92/05/23/17018.html

چشمان نگران معلمان به مجلس

 

محمد رضا نیک نژاد

روزنامه ی اعتماد،22 مرداد 92

 اعلام نام وزیران پیشنهادی رییس‌جمهور روحانی، واکنش‌های گوناگونی را در میان گروه‌های گوناگون برانگیخته و سبب گفت‌وگوهای فراوانی در گستره رسانه‌های نوشتاری و مجازی شده است. رویکرد گروه‌ها و جناح‌های سیاسی، عموما برآمده از زمینه‌های حزبی و گروهی آنهاست و از این رو گاهی دچار دیدگاه «همه یا هیچ» می‌شوند و وابستگی‌های گروهی، آنها را از بررسی کارشناسانه و فراجناحی باز می‌دارد. شوربختانه چنین نگاهی در برخی کانون‌های اثرگذار مانند مجلس و نمایندگان آن نیز دیده می‌شود و به هراس از برخوردهای گروهی و جناحی در هنگام رای اعتماد به شماری از وزیران پیشنهادی دامن می‌زند. نگرانی از چنین برخوردهایی بر گستره فراخ‌ترین نهاد اجتماعی یعنی آموزش و پرورش نیز سایه افکنده و بسیاری از فرهنگیان را در برزخی از دلواپسی فرو برده است. با این حال هنوز هم در میان نمایندگان مجلس، هستند کسانی که مسائل آموزش و پرورش را با نگاهی کارشناسانه و حرفه‌یی دنبال کرده و در هنگام بررسی و رای اعتماد، به جای وابستگی‌های گروهی و حزبی، صلاحیت‌های مدیریتی و تجربی وزیر پیشنهادی را مورد توجه قرار خواهند داد، امیدوارم. اما سخنی با نمایندگان مجلس. سال‌هاست که بزرگ‌ترین دشواری آشکار آموزش و پرورش و در پی آن فرهنگیان، کلاف سر درگم اقتصاد بوده و هست. این دشواری آنچنان بزرگ و مهار نشدنی به نظر می‌رسد که بسیاری از گرفتاری‌های بزرگ و نهان‌تر گسترده‌ترین نهاد اجتماعی را به حاشیه رانده و پنهان کرده و می‌کند. یکی از بزرگ‌ترین این دشواری‌ها، ناکارآمدی این نهاد در پرورش شهروندان شایسته و جامعه‌پذیر و آشنا با کنش‌های جامعه‌های نوین است.

 بسیاری از دانش‌آموختگان مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها، دانسته‌ها، رفتارها و کردارهای درخوری برای زیست اجتماعی نوین ندارند و جامعه و کشور از ناآشنایی جوانان امروز و دیروز با این کنش‌های انسانی- اجتماعی، ضربه‌های سهمگینی خورده و می‌خورد. رفتارهایی مانند خشونت پرهیزی، مدارا، راستگویی، مسوولیت‌پذیری، دلسوزی، احترام، همکاری و همیاری گروهی، پاسداری از زیست‌بوم، آموخته‌های بهداشتی و پزشکی، دوری از بیماری‌های جسمی- اجتماعی‌ای مانند اعتیاد و ایدز و مبازه با آنها و ... کنش‌هایی هستند که سامانه آموزشی چندان برنامه تعریف شده‌یی برای آنها ندارد و در این بخش به‌شدت دچار ناکارآمدی است. از سوی دیگر رویکرد آموزشی کنکورمدار، نتیجه‌گرا، حافظه‌محور و بی‌پیوندی آموخته‌ها با زندگی روزمره دانش‌آموزان، آنها را از درس و مشق فراری و بی‌انگیزه کرده و می‌کند. به سامان کردن سامانه آموزشی و سر براه کردن آن برای دستیابی به هدف‌های نوین آموزشی- آنچنان گسترده و ژرف است که - نیاز به همکاری همه نهادهای دولتی، مردم نهاد و گروه‌های اجتماعی دارد. در این میان نقش معلم و تاثیر و همکاری او در دگرگونی‌هایی به این بزرگی بر کسی – ازجمله فرادستان آموزشی- پوشیده نیست. در سال‌های گذشته بی‌اعتنایی به خواسته‌های فرهنگیان و به بازی نگرفتن آنها از سویی و دگرگونی‌های شتاب‌زده، شعاری و دور از نیازهای واقعی جامعه و کشور، این گروه تاثیرگذار اجتماعی را از همکاری و همراهی با کار به دستان آموزشی باز داشته و در نتیجه بسیاری از برنامه‌های آموزشی را زمینگیر کرده و به شکست کشانده است. در روزهای گذشته و با معرفی محمد علی نجفی به عنوان وزیر پیشنهادی دولت تازه، نظرسنجی‌ها از استقبال فرهنگیان سراسر کشور از ایشان حکایت دارد و بسیاری از فرهنگیان، گماردن ایشان به وزارت آموزش و پرورش را مثبت می‌بینند. بسیاری از فرهنگیان پیشکسوت، دوران وزارت ایشان را- با وجود دشواری‌های به جا مانده از دوران جنگ - کامیاب‌ترین دوره آموزش و پرورش می‌دانند. ایشان افزون بر اداره عقلانی این نهاد پر دردسر، توانسته بودند سر و سامانی به معیشت و منزلت بزرگ‌ترین گروه کارمندان دولت بدهند. شرح کارهای ایشان در این یادداشت کوتاه نمی‌گنجد اما آنقدر است که امروز و پس از شانزده سال نام ایشان سبب شادی و امید میان فرهنگیان شده است. این امید و شور برای هر فرادستی- حتی برای کشور- پیشکش بزرگی بوده و با حس اعتماد برآمده از این امید، می‌توان گسترده‌ترین دگرگونی‌ها را در سامانه آموزشی پدید آورد. نمایندگان می‌دانند که گرفتاری‌های آموزش و پرورش آنچنان گسترده و ژرف است که بدون همیاری فرهنگیان، امیدی به سر و سامان گرفتن آن وجود ندارد و امروز زمانی است که زمینه‌های این همکاری فراهم است. امیدواریم مجلس با رای اعتماد خود به باسابقه‌ترین وزیر آموزش و پرورش، پاسخ درخوری به شور و امید این روزهای فرهنگیان داده و راه را برای دگرگونی‌های درخور، در رسیدن به هدف‌های نوین آموزشی در راستای سند تحول بنیادین فراهم کنند.  

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-05-22/93.htm#248025

کیفیت آموزشی در نگاه اتحادیه های آموزگاران

 

مهدی بهلولی

روزنامه بهار،21/5/92

 یکی از موضوع های بحث انگیز آموزش و پرورش ایران،مسآله ی کیفیت آموزشی است. گرچه کمیت و شمار کسانی که آموزش می بینند و گستردگی آموزش و پرورش هم دشواری آموزشی کوچکی نیست- به ویژه هنگامی که به شمار میلیونی بی سوادانان و کم سوادانان کشور و کودکان بازمانده از آموزش توجه می کنیم- اما مسآله این است که در گستره ی زیر آموزش نیز،آموزش و پرورش از کیفیت بایسته و شایسته بهره مند نمی باشد. ناگفته نماند که کیفیت پایین آموزش،دشواره ای دیرینه است و به چند سال گذشته برنمی گردد،تنها به ایران هم محدود نمی ماند و بسیاری از کشورهای جهان با آن دست به گریبان اند. اما واپسین سخنی که درباره ی آموزش و پرورش کیفی شنیده شد سخنان محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش دولت یازدهم است : "گزارش‌هایی که از وضعیت کلی آموزش و پرورش در هفته‌های اخیر دریافت کرده‌ایم،حاکی از آن است که وضعیت کیفی فعالیت‌های آموزش و پرورش در سطوح و دوره‌های مختلف اعم از ابتدایی،راهنمایی و متوسطه از شرایط خوبی برخوردار نیست و کیفیت فعالیت‌ها چه در بخش آموزش و چه در بخش پرورش خیلی قابل دفاع نیست. " ولی یکی از دشواره های همراه با کیفیت آموزشی،تعریف این اصطلاح است. به زبان دیگر هنگامی که سخن از آموزش و پرورش کیفی می رود،گویا به روشنی نمایان نیست که از چه چیزی سخن می گوییم و شاخص آموزش و پرورش کیفی چیست؟

 تعریف آموزش کیفی البته افزون بر دانشکده های آموزش و پرورش،در میان تشکل های صنفی فرهنگیان نیز انجام پذیرفته و می پذیرد. برای نمونه EI (سازمان آموزش و پرورش جهانی،که از اتحادیه های آموزگاران کشورهای جهان تشکیل شده) در شماری از همایش های خود،این مفهوم را مورد بررسی قرار داده است. هم اکنون که در ایران،از پیش از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری،بحث تشکل های صنفی جدی تر به میان آمده،چه بسا نگاهی به شاخص های تعریف کننده ی آموزش و پرورش کیفی از دیدگاه EI بیش از پیش فراخور زمانه بنماید. در زیر برگردان بخشی از گزارش EI در سال 2004 را می خوانیم که درباره ی آموزش کیفی و هدف آموزش و پرورش منتشر نموده است :   

• کیفیت در آموزش و پرورش مفهومی است که به شتاب و با گذشت زمان در حال دگرگونی است. همچنین  فراخور ملیت،فرهنگ،بخش های آموزش و پرورش و بازیگران گوناگون آن- دانش آموزان،آموزگاران،سیاست گذاران،جامعه ی تجاری،اتحادیه ها و ...- تآکیدهای گوناگونی می گیرد.

• آموزش و پرورش به یک معنا،همیشه افراد را برای آینده آماده می سازد. جوانان و کودکان،از رهگذر آموزش،به ابزاری برای پرداختن به وظیفه های گوناگون زندگی شان دست می یابند. آنها بایستی خودشان را برای زندگی شخصی آماده نمایند و همچنین برای مشارکت در زندگی اقتصادی،زندگی فرهنگی و زندگی سیاسی جامعه هایشان. جوانان و کودکان،باید مهارت ها و دانش بایسته ای را فراگیرند که آنها را توانا می سازد در زندگی اقتصادی،چون عضوی اثرگذار رفتار نمایند. آنها می بایست به عنوان شهروندان،یاد بگیرند که سنجشگر و پاسخگو باشند. در زندگی امروزه،همچنین نیاز است تا جوانان و کودکان،در ترازی جهانی،آماده برای مشارکت شوند و کنش ها را در همین تراز دریابند.

• این مهم است که بدانیم هدف آموزش و پرورش،تنها هدفی ابزاری نیست- ابزاری برای آماده ساختن افراد برای بازار کار و یا برای شهروندسازی. آموزش و پرورش،به خودی خود،ارزشمند است.

• چالش  رویاروی هر آموزش و پرورشی این است که شالوده اش،همزمان،هم برای دگرگونی ریخته می شود و هم برای نگه داشتن بهترین ویژگی های زمان حال. هر نسل تازه ای بایستی بیاموزد که چگونه جامعه اش را به پیش ببرد و رشد دهد اما در همان زمان،بتواند این دگرگونی ها را بر روی سنت ها و دستآوردهایی پی ریزد که از پیش در جامعه بنیاد گذاشته شده اند. آموزش و پرورش بایستی به توانمندی های جوانان میدان دهد تا در جامعه،پیش از این که به کار گرفته شوند،شناسایی گردند. میان آموزش و پرورش و جامعه،میانکنش پیچیده ای وجود دارد. آموزش و پرورش،به جهاتی،آینه ی جامعه است اما در همان زمان،سازه ای اثرگذار در پیشرفت جامعه نیز می باشد.

• آموزش و پرورش کیفی،آموزش و پرورشی است که به بهترین روش،نیازهای حال و آینده یادگیرندگان ویژه را با نیازهای  جامعه با شرایط و چشم انداز ویژه،هماهنگ می سازد. مفهوم کیفی،همچنین رشد توانمندهای هر کدام از عضوهای هر نسل تازه را دربرمی گیرد.

• کیفیت نمی تواند همچون مفهومی ایستا نگریسته شود. راست این است که کیفیت و استانداردها،موضوع هایی نسبی – نسبت به زمان و مکان ویژه،و نسبت به یادگیرندگان و شرایط ویژه شان- هستند. برجسته ترین جنبه ی کیفیت،فراخوری موضوع های آموزش داده شده با عینیت های آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش کیفی،آموزش و پرورشی است که برای دانش آموزان ابزاری فراهم می آورد تا به چالش های رویاروی نوع بشر بپردازند و پاسخ آنها را دریابند. در جهان دگرگون شونده،این سخن بدین معناست که آنچه دیروز،آموزش و پرورش کیفی دانسته می شد چه بسا استاندارد آنچه که فردا به عنوان کیفیت به شمار خواهد رفت را برآورده نسازد. اگر به دگرگونی های تندی که هم اکنون با فن آوری های نوین رخ می دهد درنگرییم درستی این گفته را بهتر درمی یابیم. پس کیفیت،مفهومی است که پیوسته نیازمند بحث، تعریف و بازتعریف است.

 • مهارت های پایه،همچون خواندن،نوشتن و شمردن،بایستی همچون بخشی جدانشدنی از هرگونه آموزش و پرورش کیفی به شمار رود. پیش از هر پیشرفت دیگر،که می تواند در درون سامانه ی آموزشی کیفی انجام پذیرد،دست یابی به این توانمندی های پایه،بایسته است.

• ارزش ها،همچون دموکراسی و حقوق بشر،باید به عنوان بنیادهای اساسی برای آموزش و پرورش کیفی دانسته شود. آموزگاران باید نه تنها از رهگذر درون مایه ی واقعی درس هایشان،بلکه همچنین با به کارگیری این ارزش ها در شیوه های آموزشی شان،آنها را بیاموزانند. این همان چیزی است که دموکراسی،کنش و واکنش،کیفیت،ادب و همکاری را به عنوان بخش هایی از کار در مدرسه ها و نهادها،یکپارچه می سازد. در این گستره ها،آموزگاران باید سرمشق باشند. این تنها هنگامی شدنی است که موقعیت حرفه ای آموزگاران به رسمیت شناخته شود،و آموزگاران از پشتیبانی های فراخور برای انجام وظیفه هایشان برخوردار گردند.                    

• آموزش و پرورش کیفی،نباید همچون فرآیندی مصرفی به شمار رود؛آموزش و پرورش کیفی،فرآیند کنش و واکنش میان آموزگاران و دانش آموزان است. آموزش و پرورش باید هدف خود را دادن فرصت به دانش آموزان برای رشد شخصی بداند و در آنها اعتماد نفسی بیافریند که خود را،هم با موقعیت های تازه هماهنگ سازند و هم- هنگامی که بایسته می دانند- به چالش با آنها برخیزند. آموزش و پرورش،به هیچ رو نمی تواند فرآیندی خنثی و هیچ سو باشد؛آموزش و پرورش همواره ارزش- بنیاد خواهد بود. این ترازمندی میان "واقعیت ها"ی عینی و به پرسش گرفتن این واقعیت ها،پرده از چالش بزرگ رویاروی آموزگار حرفه ای برمی دارد.    

http://baharnewspaper.com/News/92/05/21/16819.html