جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
انجمن حمایت از حقوق کودکان به عنوان یک سازمان مردم نهاد و عضوی از جامعه مدنی ایران و همچنین به مثابه قدیمی ترین سازمان غیردولتی حامی و مدافع حقوق کودکان، ضمن عرض تبریک به مناسبت انتخاب جنابعالی به عنوان ریاست جمهوری اسلامی از سوی اکثریت مردم ایران، وظیفه خود میدانیم به منظور حمایت از منافع عالیه کودکان ،به طرح معضلات گوناگون حوزه زندگی کودکان،نیازهای اساسی،حقوق ومطالبات برحق این گروه ازجامعه که درحوزه قدرت فاقدکمترین ابزار برای بیان مطالبات خود میباشند، بپردازیم . ما نگران هستیم که در زمان تبلیغات ریاست جمهوری دوره یازدهم نه تنها برنامه مدونی در خصوص مسائل کودکان از سوی کاندیداهای محترم ارائه نشد بلکه حتی اشاره ای هم به این موضوع صورت نگرفت . البته مواردی که ذکر می شود بارها در اشکال بیانیه و گزارش و مصاحبه و... از سوی این انجمن مطرح شده است .
جناب آقای دکتر روحانی ! همانگونه که حتما مطلع هستید ، طبق آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن ، بیش از سی درصد جمعیت کشور زیر 18 سال سن دارند و از نظر پیمان نامه جهانی حقوق کودک، در گروه سنی کودکان قرار دارند. از این رو از جنابعالی به عنوان حافظ حقوق شهروندی کلیه ساکنین کشور عزیزمان ایران ، انتظار داریم به منظورحمایت از منافع عالیه کودکان این سرزمین، ضمن برنامه ریزی های همه جانبه ، برای تحقق خواسته های این گروه از جامعه ، مساعی کافی و مستمر داشته باشید
.الف) منافع عالیه کودکان
1- تعریف کودک
یکی از مهمترین چالش های مربوط به حوزه زندگی کودکان ایران چند پاره بودن تعریف کودک و نا روشن بودن پایان دوران کودکی است. در قوانین جمهوری اسلامی ایران « کودک » به فردی اطلاق می شود که به سن بلوغ نرسیده باشد. قانون مدنی در تبصره 1 ماده 1210 که در سال 1370 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده، اعلام داشته است: « سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر، نه سال تمام قمری است.» بنابر این از نظر قانون مدنی ، دختری که نه سال قمری و پسری که 15 سال تمام قمری دارد ، بالغ محسوب شده و می توانند مانند فردی کبیر و بزرگسال کلیه اعمال حقوقی را انجام داده و همچنین از این سن، مسئولیت کیفری آنها شروع می شود. اما در برخی امور پایان کودکی ، سن بلوغ نیست، زیر 18 ساله ها نمی توانند وارد مبادلات مالی و خرید و فروش شوند ، قادر به شرکت در انتخابات و تعیین سرنوشت خود نیستند ،دریافت گذرنامه برای زیر 18 ساله ها بدون اجازه ولی مقدور نیست، استخدام در ادارات دولتی و اخذ گواهینامه برای وسایل نقلیه موتوری برای افراد زیر 18 سال ممنوع است. با این اوصاف کودک کیست و پایان کودکی چه سنی است؟ این سوال به ظاهر ساده، پرسش بنیادین، مناقشه انگیز و بسیار مهمی برای ورود به بحث دفاع از منافع عالیه کودکان محسوب می شود. در پیمان نامه جهانی حقوق کودک که جمهوری اسلامی ایران نیز در اسفند ماه 1372 رسما آنرا پذیرفته و به آن ملحق شده است، مهمترین مساله دقیقا تشخیص این مطلب است که کودک کیست؟طبق ماده یک کنوانسیون مذکور هر انسان زیرسن 18 سال ، کودک محسوب می شود .
مغایرت های قانونی فوق این نکته را روشن می کند که درقوانین کشورمان هنوزسن واحدی برای تشخیص « کودک » وجود ندارد واولین خواسته به حق وجدی ازمنظرحقوق ومنافع عالیه کودک،راهگشایی و تبیین مساله تعریف کودک وپایان سن کودکی است.
۲- کودک به عنوان شهروند مستقل
جنابعالی به خوبی آگاه هستید که قوانین ایران نه تنها در تعریف کودک با مشکل مواجه است،بلکه کودک را به عنوان شهروند صاحب حق به رسمیت نمی شناسد. مشکل عمده در این مورد آن است که در قوانین ایران همواره کودک به عنوان مایملک پدر و خاندان پدری نگاه می شود و مسئولیت او به عنوان انسان با حقوق مستقل مورد ارزیابی قرار نمی گیرد . به همین علت هم اگر پدر و جد پدری مرتکب قتل عمدی کودک شوند،ازقصاص معاف هستند. با چنین برخوردی باحق حیات کودک ، طبیعی است که کودک آزاری و نقض حقوق کودک امری عادی تلقی خواهدشد و بزرگترها بدون هر گونه نگرانی از تعقیب ، کودکان را مورد انواع تعرض ها و محرومیت ها قرار خواهند داد.
3- حق احراز هویت کودکان:
جناب آقای رئیس جمهور ! در ایران کودکانی بسیاری زندگی می کنند که مادر آنها ایرانی بوده و خواسته یا ناخواسته، بدون کسب موافقت دولت جمهوری اسلامی ایران ، با تبعه خارجی عمدتا افغانی ازدواج کرده اند. چنین ازدواجی را قانون به رسمیت نمی شناسد، بنابر این اخذ شناسنامه و در نتیجه کسب تابعیت ایرانی برای این دسته از کودکان غیر ممکن است.در چنین وضعیت بی هویتی، این کودکان بدون شناسنامه از بسیاری حقوق اجتماعی از جمله تحصیل ، تامین و حمایت اجتماعی محروم شده و ناخواسته در تله فقر و محرومیت گرفتار می شوند.
4- توقف اجرای مجازات های سالب حیات در مورد کودکان:
یکی از خواسته های جدی جامعه مدنی و فعالان حقوق کودک در ایران ، توقف کامل اجرای مجازات های سالب حیات در کودکان زیر 18 سال است . پایان دادن به این مساله می تواند از خدشه دار شدن وجهه دولت جهموری اسلامی در مجامع بین المللی جلوگیری کند و همچنین فرصتی را برای توجه جدی برنامه ریزان به شرایط وقوع جرم و شرایط رشد همه جانبه کودک معطوف نماید. انتظار می رود جنابعالی به عنوان یک حقوقدان و مجری قانون اساسی در این خصوص مصمم بوده و به روش های ممکن مانع اجرای این دسته از مجازاتها درخصوص کودکان شوید.
ب) مسایل و منافع کودکان از منظر اجتماعی و روانی
5- حق بقاء و رشد کودک:
از منظر اجتماعی، روحی و روانی ، کودک موجودی بالقوه آسیب پذیرمحسوب می شود از این رو اساسا نیازمند حمایت و مراقبت است تا بتواند دوران کودکی و مراحل رشد را در فضایی امن و سالم سپری کند.با توجه به شرایط اقتصادی کشور و تنگنای معیشتی بسیاری از خانوار های ایرانی از یک سو و کم رنگ بودن حمایت های اجتماعی از خانواده ها و به تبع آن از کودکان ، خلاء ها و مخاطرات گوناگونی بر سر راه رشد و بالندگی کودکان وجود دارد. کودک آزاری و خشونت علیه کودکان در کشور رو به رشد بوده و ابعاد پیچیده و نگران کننده ایی به خود گرفته است که بیشتر آنها ناشی از فقر و تنگدستی و آسیب دیدگی و اعتیاد خانواده هاست . این در حالی است که به لحاظ شرایط و مقتضیات فرهنگی و نوع نگاه جامعه به کودکان بخش عمده ایی از خشونت ها آشکار نمی شوند.
6- تحصیل به عنوان حق کودکان :
در سراسر کشور تعداد قابل توجهی از کودکان به جای تحصیل ، برای تامین معیشت خانواده هایشان ناگزیرازکارهستند ، به طوری که برابر آمارهای موجود ،بیش ازیک میلیون و هفتصد هزار کودک در کشور به کار اشتغال دارند ، همچنین بیش از سه و نیم میلیون کودک از رفتن به مدرسه باز مانده و از نعمت سواد محروم هستند. این نابرابری های آموزشی در گذر زمان ساختاری شده و خود به بازتولید تله های فقر و محرومیت در سطوح و عرصه های بعدی و آتی زندگی کودکان منجر می شوند. تدابیر و سیاست های در نظر گرفته شده تا کنون هیچگاه پاسخگوی مصائب مختلف کودکان کار نبوده و متولیان ساماندهی کودکان خیابانی همواره در چرخه ای ناقص طرح های ساماندهی کودکان کار و خیابان را به نمایش گذاشته اند و بودجه های هنگفتی را برای این منظور هزینه کرده اند .
ج) مسایل و منافع کودکان از منظر فرهنگی و قومیتی
7- حقوق آموزشی:
جناب آقای دکتر روحانی! همانگونه که اسنحضار دارید ، ایران ترکیبی از اقوام و مذاهب مختلف در قرن های متمادی است. گروههایی که همواره در کنار هم و در همزیستی مسالمت آمیز روزگار را سپری کرده اند .آنچه از منظر حقوق و مسایل کودکان اهمیت دارد، ظرفیت سازی برای اجرای حقوق مغفول مانده قانون اساسی از جمله اصل پانزدهم است که بر تدریس زبانهای محلی و قومی در مدارس در کنار زبان فارسی تصریح دارد.بدیهی است که در پی بی توجهی به این حقوق از یک طرف هویت فرهنگی و قومی کودکان در معرض خطر قرار می گیرد و از سویی دیگر چنین کودکانی در فرایند رشد و رقابت با سایر کودکان با محدودیت های جدی مواجه می شوند.
۸- کیفیت آموزش و پرورش کودکان:
نظام آموزشی کشور در تعلیم و تربیت مسئولانه کودکان با نارسایی های ساختاری وفرایندی جدی مواجه است. به طوری که نه تنها درآموزش وانتقال و درونی سازی مهارتهای انسانی وفراهم کردن نسلی خلاق وسازنده ، کارآمد ی کمتری دارد،بلکه تقریبا مقوله پرورش کودکان برای زندگی اجتماعی سالم، مسئولیت پذیر و با نشاط را به فراموشی سپرده است. در چنین نظامی بسیاری از حقوق کودکان مورد غفلت و بی توجهی قرار می گیرند که تداوم چنین ساختار و فرایندی، جامعه و به ویژه کودکان را بشدت آسیب پذیر می سازد.
با توجه به مواردی که مطرح شد جای خالی نهادی مانند « شورای عالی کودک » احساس می شود ، پیشنهاد می کنیم این شورا با ریاست شخص رئیس جمهور و مشارکت نهاد های مدنی فعال در حوزه کودکان ،نمایندگان وزارت خانه ها و ارگان ها و سازمان های ذی ربط با مسایل کودکان حهت برنامه ریزی برای مسایل و نیازهای کودکان تشکیل شود .
بر اساس مسایل مطرح شده در این نامه ، انجمن حمایت از حقوق کودکان ضمن اعلام آمادگی کامل این نهاد مدنی برای کمک به ارتقا و بهبود شرایط کودکان این مرز وبوم، ازریاست جمهوری محترم تقاضا دارد بانگاه ژرف و جدی که مردم ایران در ایشان شناسایی کرده اند، به مسایل ومنافع فراموش شده کودکان این مرز وبوم و به منظور پرهیز از تکرار غفلت ها و خطاهای گذشته و مسئولیت پذیری بیشتر در قبال کودکان به تقاضاها وانتظارات.ما به عنوان بخشی از مردمان این سرزمین که در آرزوی امروزو فردایی بهتر برای کودکانمان هستیم توجه نمایید.
سخن آخر:
جناب آقای رئیس جمهور ! همانگونه که استحضار دارید در طی چند سال گذشته جامعه مدنی کشور به شدت دچار آسیب شده است . با توجه به این که نهاد ها و تشکل های مدنی پایه و اساس دموکراسی هستند، مشکلات و موانع موجود بر سر راه فعالیت آن ها یقینا در تضاد با توسعه پایدار بوده است . بسیاری از تشکل هایی که باقیمانده اند مجوز های ادواری آنها پس از انتخابات هیئت مدیره ، در وزارت کشور دست به دست شده و معمولا تایید نمی شود و عدم تایید مجوز این تشکل ها مشکلات جدی را در روند اداری و مالی برای سازمان های غیر دولتی بوجود می آورد . از شما تقاضا داریم دستور فرمایید روند تجدید مجوز تشکل های غیر دولتی از جمله انجمن حمایت از حقوق کودکان تسریع شود .
با تشکر
هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان
شهریور ماه سال ۱۳۹۲
مهدی بهلولی،فرهنگیان نیوز
پشتیبانی گسترده ی فرهنگیان سراسر کشور از نجفی،عامل های گوناگونی داشت. از شخصیت فرهیخته و متین خود نجفی گرفته تا پیشینه ی کمابیش مثبت کاری ایشان در آموزش و پرورش. اما به نظر من یکی از عامل های مهم این رخداد- که البته کمتر به آن پرداخته شده ولی بسیار بنیادین است و از همین رو نیز نیازمند بررسی و پرداختن بیشتر - این است که گفتمان نجفی،گفتمان طبقه ی متوسط جامعه ی ایرانی است و فرهنگیان هم از همین طبقه با همه ی دلخواست های آن به شمار می روند. این را هم بگویم که اگر چنین پدیده ای، در گستره ای دیگر،برای نمونه در میان نویسندگان و یا خبرنگاران،رخ می داد تاکنون به یکی از رخدادهای مهم جامعه شناسانه ی کشور درآمده بود و بسیار درباره ی آن گفته و نوشته می شد. اما از آنجایی که بیشتر اندیشه وران ایرانی،آنچنان که باید و شاید،به آموزش و پرورش و دگرگونی های آن اهمیت نمی دهند،رسانه های کشور نیز به آسانی بر آن چشم پوشیدند. نه این که اطلاع رسانی نکردند اما وارسی و واکاوی بایسته ای هم انجام نگرفت- یا دست کم که تاکنون انجام نگرفته است.
به باور من،این پشتیبانی گسترده،برای همگان،پیام های بسیار دارد. برای نمونه به وزیر آینده می گوید که با چه گفتمانی با فرهنگیان سخن بگوید و خواسته های پیدا و پنهان آموزگاران چیست؟ و به راستی شاید بد نباشد که وزیر آینده یکی از نخستین کارهایش را موشکافی همین رخداد بگذارد تا دانسته و آگاهانه تر گام بردارد.
چکیده: «در متن این جوابیه ضمن تایید گفتهٔ آقای سبزواری در مورد تأخیر در پرداخت سهم دولت، ابراز امیدواری شده است با استقرار دولت تدبیر و امید و اتخاذ تدابیری در جهت پرداخت به موقع سهم دولت، این خواسته به حق فرهنگیان و هیأت مدیره مؤسسه محقق شود.»
روابط عمومی صندوق ذخیره فرهنگیان در واکنش به خبر «اعتراض معلمان به عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان» به نقل از «محمد تقی سبزواری» فعال صنفی معلمان، جوابیهای ارسال کرد.
به گزارش ایلنا، در متن این جوابیه ضمن تایید گفتهٔ آقای سبزواری در مورد تأخیر در پرداخت سهم دولت، ابراز امیدواری شده است با استقرار دولت تدبیر و امید و اتخاذ تدابیری در جهت پرداخت به موقع سهم دولت، این خواسته به حق فرهنگیان و هیأت مدیره مؤسسه محقق شود.
در جوابیه مذکور با اشاره به شائبه غیر شفاف بودن فعالیت این صندوق، تاکید شده است اطلاعات تمامی شرکتها (شرکت های تحت پوشش صندوق ذخیره فرهنگیان) همراه با کلیه فرآیندهای مالی و اقتصادی در سایت مؤسسه به آدرس www. szf. ir قرار دارد.
همچنین در بخش دیگری از این نامه، با اشاره به گفتهٔ اقای سبزواری مبنی بر ارزش ۱۰۰ تومانی سهام بانک سرمایه از ۸ سال پیش تاکنون، آمده است: ارزش هر سهم بانک سرمایه در تاریخ ۲/۶/۹۲ به استناد معاملات صورت پذیرفته در بورس اوراق بهادار مبلغ ۲۲۴ تومان میباشد و نه ۱۰۰ تومان.
متن کامل جوابیه مطابق قانون مطبوعات منتشر میشود:
خبرگزاری محترم کار ایران (ایلنا) در تاریخ سیو یکم مرداد ماه ۱۳۹۲ خبری را به نقل از فردی به نام آقای «محمد تقی سبزواری» تحت عنوان «اعتراض معلمان به عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان» در سایت خود بدون بررسی تمامی جوانب و بصورتی یکسویه منتشر کردهبود. از فرد مورد نظر و همچنین از خبرگزاری خوب ایلنا انتظار میرود برای تحقق رسالت شفافسازی خود و پرهیز از خطا، حتیالمقدور در ارتباط با صحت مطالب مطرح شده، با مؤسسه ارتباط برقرار میکرد و از یکجانبه به قاضی رفتن پرهیز میکرد. ابهام و کم اطلاعی یک فرد نباید دستاویزی برای تخریب یک موسسه بزرگ شود.
هر چند که از حیث اطلاع رسانی این موسسه در طی سنوات گذشته با نواقصی همراه بوده است اما در سالهای اخیر بویژه در یکسال و نیم گذشته تحولی اساسی در اطلاع رسانی رخ داده است که ذیلا به آن اشاره میشود.
*اطلاعات تمامی شرکتها همراه با کلیه فرآیندهای مالی و اقتصادی در سایت مؤسسه به آدرس www. szf. ir قرار دارد.
*اطلاعات به روز در خصوص حساب انفرادی هریک از اعضا وجود دارد.هر یک از اعضا میتوانند با درج شماره کارمندی از وضعیت مالی خود کسب اطلاع نمایند.
*مدیران مؤسسه در راستای ایفای وظیفه اطلاع رسانی بصورت فعال در جلسات شورای معاونین وزارتخانه، جلسات مدیران کل استانها، جلسات شورای مدیران در استانها و اغلب گردهماییهای که آموزش و پرورش برگزار میکند حضور یافته و عملکرد مؤسسه را تشریح میکند. سایت موسسه یا نشریات مربوطه این گزارشها را پوشش دادهاند.
*انتشار ویژهنامه: علاوه بر اطلاعرسانی در روزنامهها و خبرگزاریها، بهمنظور اطلاعرسانی مداوم به فرهنگیان، اخبار مؤسسه صندوق ذخیره از طریق هفتهنامه خبری، تحلیلی و آموزشی «نگاه» در اختیار فرهنگیان قرار میگیرد. از اینرو، ویژهنامه مؤسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در نشریه نگاه در اسفندماه ۱۳۹۱ با تیراژ ۱۴۰هزار نسخه، در ۳۵ صفحه منتشر شد و به ادارات آموزش و پرورش و مدارس سراسر کشور ارسال گردید. در این ویژهنامه ضمن معرفی شرکتهای تابعه مؤسسه، فعالیتها و عملکرد گذشته و برنامههای آتی این مؤسسه همراه با جداول و نمودار تشریح و به پرسشهای فرهنگیان نیز پاسخ داده شد.
*با ارسال صورتوضعیت برای فرهنگیان عضو در اردیبهشت ماه ۱۳۹۲، مؤسسه علاوه بر اعلام وضعیت مالی تک تک فرهنگیان عضو، اطلاعات عملکرد اقتصادی مؤسسه را نیز در اختیار آنان قرار داده است.
*تصمیمات اتخاذ شده در مؤسسه توسط هیأت مدیره انجام میگیرد. مضافاً اینکه هیأت امنا که در رأس آن وزیر محترم آموزش و پرورش قرار دارد علاوه بر تعیین خطمشیها و سیاستهای کلی مؤسسه بر عملکرد آن نیز بهطور دقیق نظارت دارد. در خصوص سهام بانک سرمایه متاسفانه اشتباه دیگری رخ داده است.
*ارزش هر سهم بانک سرمایه در تاریخ ۲/۶/۹۲ به استناد معاملات صورت پذیرفته در بورس اوراق بهادار مبلغ ۲۲۴ تومان میباشد و نه ۱۰۰ تومان.
بنابراین مؤسسه همواره در صدد ارائه گزارش عملکرد به فرهنگیان بوده است وعلیرغم گستردگی و پراکندگی، از هر فرصتی برای برقراری ارتباط با اعضا و پاسخگویی به آنان استفاده نموده و خود را امانتدار فرهنگیان فرهیخته میداند.
گفته فرد مورد نظر در مورد تأخیر در پرداخت سهم دولت صحت دارد و امید است با استقرار دولت تدبیر و امید برای خدمت به فرهنگیان فرهیخته، تدابیری در جهت پرداخت به موقع سهم دولت اتخاذ شود تا این خواسته به حق فرهنگیان و هیأت مدیره مؤسسه محقق گردد.
خدایار پوریان / روابط عمومی
گزارش روزنامه آرمان،3 شهریور 92
نگین باقری: تابستان سال 90، دو ماه گذشته از اجرای طرح تعطیلی پنجشنبههای مقاطع ابتدایی، احمدینژاد گفت: «این هم طرح بسیار خوبی است اما چرا فقط مقاطع ابتدایی؟ چرا راهنمایی و دبیرستان را در این روز تعطیل نمیکنید؟ به اعتقاد من میتوان این طرح را برای تمامی مقاطع به اجرا درآورد». او درباره طرحی حرف میزد که در مدت کوتاهی در فروردینماه همان سال از سوی وزارت آموزش و پرورش تصویب و در یک هفته بعد اجرا شد. نه پایلوت و نه آزمایش؛ هیچکدام پیش از اجرای این طرح به کار گرفته نشدند تا به جای آن همه دانشآموزان مقطع ابتدایی نتیجه آزمایش این طرح را پس بدهند. تصمیمی که مستقیما کودکان 7 تا 13 ساله را دربر میگیرد و مخالفت کارشناسان زیادی را به همراه داشته به نظر میرسد که حداقل دانشآموزان و برخی از خانوادهها را راضی نگه داشته است. چنانکه نتایج سایت خبرآنلاین درسوالی درباره موافقت یا عدم موافقت برای تداوم تعطیلی پنجشنبهها حاکی از این است که 4/64 درصد از رایدهندگان با ادامه آن موافقند. درحالی که یک ماه دیگر مدرسهها باز میشوند و یک میلیون و 300 هزار اول دبستانی اولین دوره تحصیلیشان را سپری میکنند، هنوز خبری مبنی بر تغییر این مصوبه بخشنامه نشده است. پیش از انتخاب فانی به سرپرستی این وزارتخانه، وزیر پیشنهادی روحانی، نجفی درباره طرحهای وزارت آموزش و پرورش گفته بود که مصوبههای دو سال اخیر را بررسی میکند. او یکی از این مصوبهها را بررسی طرح تعطیلی پنجشنبهها عنوان کرده و گفته بود که برای سال تحصیلی جدید تغییری در برنامههای فعلی آموزشی ایجاد نمیشود.
پنجشنبههای سال تحصیلی 92-93 تعطیل است
واکنش وزارت آموزش و پرورش به انتقاداتی که پیش از این به این طرح وارد شده بود این بود که تعطیلی پنجشنبهها بخشی از سند تحول بنیادین بوده، شورایعالی آموزش و پرورش تصویب کرده و لذا قانونی است. اما مهدی بهلولی، کارشناس آموزش و پرورش میگوید: در سند تحول بنیادین چیزی به نام تعطیلی پنجشنبهها نیامده است. دراین سند موضوع ساماندهی زمان آموزش مطرح شده اما بهصورت صریح اشارهای به تعطیل شدن پنجشنبهها ندارد. لذا به نظر میرسد که این برداشت آقای حاجیبابایی بوده و میتواند تغییر کند. طوری که به نظر میرسد به احتمال زیاد این طرح در سال تحصیلی 93-94 عوض میشود چراکه پایه سستی دارد. وی درباره مشکلات این طرح میگوید: زمانی که خواستند این طرح را اجرا کنند یک هفته به شروع سال تحصیلی باقی مانده بود. طوری که مدرسهها دو برنامه درسی تنظیم کرده بودند؛ یکی در صورت تعطیلی و دیگری در صورت عدم تعطیلی پنجشنبهها. وضعیت معلمان هم مشخص نبود. هیچ آسیبشناسی از این طرح صورت نگرفت. برای همین درحال حاضر هم به نظر نمیرسد که اجرای این برنامه به صلاح باشد چراکه معلمان مجبورند که درسها را در چهار زنگ خلاصه کنند. خود آقای حاجیبابایی اول گفتند که پنجشنبهها روزی است که درآن میتوان به مسائل پرورشی، آشنایی با زلزله، مسائل شهروندی و آتشنشانی پرداخت اما با این حال کلا مدارس تعطیل شد. او اضافه میکند: مدرسههای کشور ما مکان مناسبی برای ارائه زنگ چهارم نیستند چراکه کیفیت آموزش را پایین میآورند. کلاسها برای دانشآموزان بعضا خستهکننده است. در کشورهایی که مدارس آن مجهزند، دانشآموز میتواند تا ساعت 5 مدرسه برود. این مدارس وسایل استراحت، تفریح و آموزشی مناسبی دارد اما زنگ چهارم در مدارس ما زنگ مردهای است. بهلولی اعتقاد دارد که درحال حاضر پیش از اتخاذ هر تصمیمی باید مطالعه پِژوهشی بر کیفیت این طرح انجام شود. چراکه به عقیده او طیف خانوادههای فقیر بیشتر از این طرح آسیب دیدهاند. «برای این خانوادهها تنها فرصت آموزشی پنجشنبههاست لذا بچهها در روز پنجشنبه رها میشوند اما خانوادههای متمول از این تعطیلی برای کلاسهای متفرقه استفاده میکند».
آسیب تعطیلی پنجشنبهها به پسران وارد شد
به گفته این کارشناس آموزش و پرورش دخترها بیشتر از پسرها از ظرفیت این تعطیلیها استفاده کردند. چرا که آنها بیشتر از پسرها درس میخوانند اما کنترل پسرها توسط خانواده در روزهای تعطیل دشوار میشد. او اضافه میکند: اگر آقای نجفی رای میآوردند بهطور قطع میگفتم که یکی از 3 برنامه مهمشان بازنگری در سند تحول بنیادین است. اما حتی اگر در حال حاضر هم اوقات فراغت دانشآموزان در پنجشنبهها غنیسازی شود باز مشکل چهار زنگ بودن و فشار ناشی از آن حل نمیشود چراکه مدارس ما امکان سرویسدهی مناسب را برای جلوگیری از خستگی کودکان ندارند و تعطیلی به سود کیفیت آموزش نبوده است.
تعطیلی به شرط اجرای 5 مرحله
حسین هراتی، معاون سابق پرورشی وزارت آموزش و پرورش با اجرای این طرح موافق است. اما موفقیتآمیز بودن آن را مشروط به لحاظ شدن برخی نکات میداند. او میگوید: اگر واقعا روزهای پنجشنبه بهصورت جدی، اساسی و برنامهریزی شده در قالب برنامههای جذاب تعطیل شود من موافق آن هستم. او ضمن انتقاد به وزارت آموزش و پرورش سابق اظهار میکند: تعطیلی پنجشنبهها 5 مرحله نیاز داشت؛ اول اینکه نظرات دانشآموزان را در نظرسنجی دریافت کنیم. دوم برای آنها برنامهریزی بانشاطی داشته باشیم. سوم نیروی انسانی موردنظر را آموزش دهیم و تامین کنیم و چهارم اعتبارات این طرح تامین شود. مرحله آخر نیز به ارزشیابی آن پرداخته شود. این 5 مرحله اصلا و ابدا در این دو سال انجام نشد. عدم اجرای این مراحل نیز نتیجهای جز ایجاد دانشآموز بیکار ندارد. در آخر سر هم شیطان برای دستهای بیکار کار میتراشد و مغز آدم بیکار را به لانه خودش تبدیل میکند.
مهدی بهلولی،روزنامه بهار
2 شهریور 92(با اندکی حذف)
دو سه روز پس از این که مجلس به گفته ی علی مطهری " با بهانه های کودکانه" و بر خلاف خواست بسیاری از فرهنگیان سراسر کشور،از راهیابی محمد علی نجفی به وزارت آموزش و پرورش جلوگیری کرد،حسن روحانی،رییس جمهور محترم،علی اصغر فانی را به عنوان سرپرست وزارت خانه ی آموزش و پرورش معرفی نمود. نام علی اصغر فانی،به گوش جامعه ی آموزگاران،البته نامی آشناست. فانی در گذشته در سمت های گوناگون آموزشی،و از آن میان معاونت وزیر،در آموزش و پرورش بوده است. اما آن گونه که می توان از افکار عمومی فرهنگیان در این چند روز پس از معرفی ایشان دریافت این است که برداشت و شناخت فرهنگیان از فانی،نه چندان مثبت است و نه آنچنان منفی. یعنی فانی در میان فرهنگیان،نه هواداران و دوستداران بسیار دارد- همانند نجفی- و نه این که فرهنگیان او را با کارنامه ای منفی می شناسند- همانند یکی دو تن از وزیران پیشین آموزش و پرورش. البته این پرسش هم در میان است که آیا فانی تنها به عنوان سرپرست چند روزه ی آموزش و پرورش منصوب گردیده و یا گزینه بعدی روحانی است برای وزارت. تاکنون هم که برنامه های ایشان درباره ی آموزش و پرورش اعلام نگردیده است. بنابراین می توان گفت که تا اینجای کار،فرهنگیان در برابر فانی و ریاست وی بر آموزش و پرورش،به گونه ای در ابهام به سر می برند و برای ارزیابی دقیق و قطعی تر خود،چشم به روزهای آینده دوخته اند.
روشن است که چنین شرایط مرزی و میانه ای،بر حساسیت کار فانی می افزاید؛به ویژه نخستین سخنان و کارهای ایشان می تواند سخت بر ذهنیت فرهنگیان کارگر افتد. اما پیش و بیش از هر سخن و هر کار دیگری،گفتمانی که فانی برخواهد گزید- گرچه از گذشته و اندیشه های ایشان جدا نیست و چنانچه نیاز به دگرگونی داشته باشد کار دشواری خواهد بود- در فرابرد و یا فروکاست جایگاهش در میان فرهنگیان،می تواند نقش آفرین باشد. فانی بهتر است از ادبیات چند ساله ی گذشته ی آموزش و پرورش که سخت شعاری و تعارف گویانه بود،دوری گزیند. به گفته ی روحانی " معلمها به اینکه دائم آنها را با عبارات عاشقانه و ادبی تقدیس کنیم نیاز ندارند". گفتمان فراخور فرهنگیان این زمانه،واقع نگرانه و ویژه ی طبقه ی متوسط جامعه است. گفتمانی که اهمیت کار آموزش را می شناسد و می پذیرد اما بر دشواری های گوناگون آن هم چشم نمی پوشد،همچنین بر بنیادهای اندیشگی نوین استوار است. شاید در اینجا این یادآوری پربیراه نباشد که یکی از عامل های مهم پشتیبانی گسترده ی فرهنگیان کشور از نجفی را همین بدانیم که فرهنگیان جزء طبقه متوسط به شمار می روند و بهتر است که همگان،و از آن میان فانی،به پیام این رخداد جامعه شناسانه نیک بیندیشند.
به هر رو،یکی از نخستین و بهترین کارهایی که فانی می تواند انجام دهد شنیدن سخنان راستین آموزگاران است. یکی از ابزارهای کارآمد این کار هم،گشودن در ِ برخی از رسانه های خود آموزش و پرورش بر روی فرهنگیان می باشد. برای نمونه آموزش و پرورش هفته نامه ای دارد به نام "نگاه"،که به رایگان و با شمارگان بالا در میان مدرسه ها پخش می گردد. در چند سال گذشته،در برخی از شماره های این نشریه هشت صفحه ای،تا بیست عکس از وزیر دیده می شد! فانی می تواند این فضا و رسانه های آموزش و پرورش را،که در آن تنها وزیر و معاونانش سخن می گویند،در اختیار فرهنگیان بگذارد تا در آن سخن بگویند و به نقد گذشته و حال آموزش و پرورش بپردازند و برای آینده راهکار نشان دهند. این کار بر واقعی شدن گفتمان هر دو سوی داستان- وزیر و فرهنگیان- می تواند اثرگذار باشد. بی گمان یکی از رازهای کامیابی حسن روحانی در انتخابات،نزدیک شدن به گفتمان مردم بود و البته محبوبیت فراگیر نجفی در میان فرهنگیان نیز،دور از این واقعیت نمی باشد.
در گفتمان فرهنگیان کنونی،سخن از نفی اندیشه ها و دستاوردهای آموزشی نوین،چندان خریداری ندارد. در زمانه ی فرمان روایی رسانه ها نیز،نمی توان و نمی باید انتظار داشت که آموزگاران کشور از فرآیند و درون مایه های نوین آموزشی بی خبر باشند و بمانند. این کار،روز به روز،بر شکاف میان فرادستان وزارتی و آموزگاران خواهد افزود. باز هم به گفته روحانی :" این خیلی بد است که در نظام آموزش و پرورش ما،به کلیه دستآوردهای علوم در زمینه تعلیم و تربیت، برنامه درسی و سایر حوزههای مرتبط با دیده شک و تردید نگاه میکنند. گویی اینها هیچ نسبتی با آموزش و پرورش ایران ندارند. از یک طرف تمام دستآوردهای علوم تربیتی و برنامهریزی درسی جدید جهان را نفی میکنند و از طرف دیگر به شدت بر طبل هوشمندسازی که دستآورد ابزاری و سختافزاری دنیای جدید است میکوبند. این مسأله از سیاسی دیدن آموزش و پرورش ناشی میشود." باری،فانی برای کامیابی در مدیریت اش بر آموزش و پرورش،بایستی راه گفت و گوی جدی با فرهنگیان را هموار سازد- و نه همانند چند سال گذشته،از کمترین همسخنی و گفت و شنود راستین با آنها پرهیز نماید.
اما بگذارید درباره ی گفت و گو و نقش آن در مدیریت آموزشی،کمی بیشتر سخن بگوییم. در برخی نگاه های آموزشی نوین،گفت و گو نقش بسیار محوریی در ارزشیابی عملکرد کارکنان،و در کل،مدیریت آموزشی خرد و کلان دارد. برخی از اندیشه وران آموزشی،به گونه ای حذف همه ی انواع ارزشیابی های جاافتاده ی کارکنان - که بیشتر با هدف کنترل کارکنان انجام می پذیرند- را پیشنهاد می دهند و به جای آنها گفت و گو را می نشانند. برای نمونه الفی کهن در کتاب ارزنده ی خود "نه تنبیه،نه تشویق" می نویسد : " ارزشیابی،گفت و گویی دو جانبه است،فرصتی برای تبادل نظر و طرح سوالات،و نه یک سری قضاوت درباره ی یک فرد توسط فردی دیگر...ارزشیابی هرگز مستلزم رتبه بندی یا رقابت نخواهد شد. و از همه مهم تر این که ارزشیابی باید کاملا جدا از تصمیم گیری درباره ی پرداخت حقوق یا دستمزد صورت گیرد. فراهم کردن بازخوراندی که کارمندان بتوانند برای ارئه ی کار بهتر از آن استفاده کنند هرگز نباید با کنترل آنها توسط پاداش درهم آمیخته شود." باری،در ارزشیابی های کنونی از کار آموزگار،درصد قبولی و میانگین نمره های دانش آموزان در نظر گرفته می شود- که البته در بسیاری از نقاط جهان،به این دلیل که با این کار،بنیادی گذاشته می شود تا آموزش از آموزش و پرورش راستین،هر چه بیشتر دور گردد و آموزگاران را به سوی حل نمونه پرسش های آزمونی می کشاند،از سوی اتحادیه های آموزگاری به چالش گرفته شده اند- و یا سنج های دیگری که به آسانی به خطا می روند،همانند شمار مقاله ها و کتاب های نوشته شده،و مدرک تحصیلی بالاتر. و شگفت این که همه ی اینها،در لایحه ی "رتبه بندی معلمان" بنیاد ارزشیابی های کار آموزگاران در نظر گرفته شده است!
از این رو،علی اصغر فانی – و یا هر کس دیگری که می خواهد وزیر آموزش و پرورش شود- بهتر است هم خود و هم همه ی مدیران مدرسه را پایبند به گفت و گوی با فرهنگیان نماید و به جای ارزشیبابی های معمول- که بی گمان اگر به نابودی انگیزه ها نینجامند افزایش کیفیت آموزشی را نیز در پی نخواهند داشت- بر گفت و گوی مدیران و آموزگاران پافشاری نماید. ناگفته پیداست که در این سپهر مدیریتی،گزینش انتخابی مدیران - که در روزگار اصلاحات و وزارت مرتضی حاجی و معاونت خود فانی،یکی دو سالی انجام گرفت و پس از آن در دوران هشت ساله ی دولت احمدی نژاد سراسر به فراموشی سپرده شد- هم،یکی از بهترین ابزارهای مدیریتی نوین به شمار می رود.
احمد زید آبادی
... من با مطالعه حریصانه آثار شریعتی نه فقط دچار دگماتیسم ماتریالیستی مد آن روز که در یک قدمی ام بود، نشدم، بلکه توانستم با مهار کینه طبقاتی خود، شخصیت خود را در محیطی سرشار از بدبختی و فلاکت باز یابم.
اما این فقط نخستین اثر مطالعه آثار دکتر شریعتی بر من بود. در دوره نوجوانی ام که امواج انقلاب همه جا را فرا گرفته بود، به سوی هر گروه و دستهای که می رفتی، تنها اطاعت محض و پیروی کورکورانه را طلب میکردند.
شریعتی به من آموخته بود که پرسشگر و نقاد باشم، از همین رو، به هر سمتی که رفتم، آموزههای آنها را به باد پرسش گرفتم و به چون و چرا در مضمون اظهاراتشان پرداختم. چیزی نگذشت که اصحاب اطاعت و مرید بازی، از دستم به تنگ آمدند و از سمینارهای مختلفی که آن روزها برای توجیه دانش آموزان به پا میشد، اخراجم کردند.
حقا که شریعتی آموزگار خردورزی و نقادی بود و من میدانم که اگر آثار او نبود، به عنوان جوانک خامی که علایق اجتماعی به هم زده بود، جذب یکی از گروههای رنگارنگی که هر کدام فقط اطاعت محض و کورکورانه را طلب میکردند، میشدم و به راه آنها میرفتم.
مهمترین درس شریعتی اما برای من این بود که همواره انسانیت را برتر از هر فرد و عقیده و کیشی بنشانم. در آن سالهای سرشار از خشونتی کور که افراد و گروهها علیه یکدیگر اعمال میکردند، متاثر از آموزههای شریعتی هرگز به سمت خشونت گرایش نیافتم و هیچگاه آن را علیه هیچکس جایز نشمردم.
اینک با خود میگویم که اگر شریعتی و کتابهایش نبود، آیا من در آن محیط مسموم، به فردی لیبرال و مبادی آداب و مدافع حقوق بشر تبدیل میشدم یا آنکه به دگماتیسم و خشونت رو میکردم و تبدیل به «پیروی راستین» میشدم؟
چند سال پیش مقالهای نوشتم در روزنامه شرق تحت عنوان «اگر دکتر شریعتی نبود» و در آن توضیح دادم که فقدان وجودی شریعتی در آن مناسبات خاص، فقط به خشونت و تیره بختی فکری ما دامن میزد و مجموعه جریان اسلامگرایی را در ایران بسیار خشنتر از امروز میساخت، شاید به حد الجزایر.
شریعتی گر چه زبانی اغراق آمیز و شاعرانه داشت و مخاطبانش را در بعضی زمینهها ایدهآلیست بار میآورد، اما فضای فکری جامعه ایرانی را در لطیف تر و انسانی تر و معتدل تر کرد.
مسلما، اغراق گویی، زبان شاعرانه، دست انداختن مخالفان و آیدهالیست پروری از وجوه منفی اندیشه دکتر شریعتی بود، اما اینها همه از عواض اندیشه او و قابل اصلاح و جبران است.
شاید از همین رو، نسل کنونی برای جذب اندیشههای دکتر شریعتی باید احتیاطی بیش از گذشتگان به خرج دهد، ولی نمیتوان کتمان کرد که شریعتی مخاطب خود را معنویت گرا، انسان دوست، پرسشگر، نقاد و عقلگرا بار میآورد.
از این رو، او را ستایش میکنم و به روانش درود می فرستم که چون شمعی قطره قطره سوخت و در آغاز میانسالی به خاک رفت تا پرتوی بر راه ما افکنده باشد.
برای دریافت همه ی این نوشته،به پیوند زیر بروید :
خبرگزاری ایلنا :
چکیده: «اطلاعات اندکی در رابطه با صندوق ذخیره فرهنگیان در دسترس است زیرا گزارشی از عملکرد سالانهاش ارائه نمیشود. فرهنگیان از نحوه سرمایه گذاری، املاک، موسسات تحت پوشش و... صندوق ذخیره پولی شان اطلاعی ندارند و فقط میزان سود سالیانه و ارزش دارایی آنها اعلام میشود.»
یک فعال صنفی معلمان با اشاره به عدم تغییر ارزش سهام بانک سرمایه که زیر نظر صندوق ذخیره فرهنگیان قرار دارد از عملکرد غیر شفاف این صندوق پولی متعلق به فرهنگیان انتقاد کرد.
«محمد تقی سبزواری» در این باره به ایلنا گفت: اطلاعات اندکی در رابطه با صندوق ذخیره فرهنگیان در دسترس است زیرا گزارشی از عملکرد سالانهاش ارائه نمیشود. فرهنگیان از نحوه سرمایه گذاری، املاک، موسسات تحت پوشش و... صندوق ذخیره پولیشان اطلاعی ندارند و تنها میزان سود سالیانه و ارزش دارایی آنها اعلام میشود.
وی در ادامه با اشاره به بانک سرمایه که تحت پوشش صندوق ذخیره فرهنگیان قرار دارد افزود: از ۷ الی ۸ سال پیش، فرهنگیان سهام بانک سرمایه را خریدند. هر سهم در آن زمان ۱۰۰ تومان ارزش داشت. هنوز ارزش سهام بانک سرمایه تغییری نکرده و ۱۰۰ تومان باقی مانده است و سودی که قابل بیان باشد نیز به معلمان پرداخت نشده است.
سبزواری با انتقاد از عدم پایبندی دولت به تعهداتش در قبال صندوق ذخیره فرهنگیان بیان کرد: قرار بود به میزانی که فرهنگیان از حقوقشان به این صندوق واریز میکنند دولت هم واریز کند اما دولت این تعهد را با تاخیر چندین ساله انجام میدهد.
این فعال صنفی معلمان در پایان اظهار داشت: هر وزیری که سر کار میآید یکی از خواص خود را به سمت مدیر عاملی صندوق ذخیره فرهنگیان تعیین میکند و این روند باعث شده انتظارات فرهنگیان از این صندوق پولی به هیچ وجه برآورده نشود.
پیشنهادی به کمیسیون آموزش و تحقیقات : زاهدی را عوض کنید و از فرهنگیان پوزش بخواهید.
مهدی بهلولی،تارنمای فرهنگیان نیوز
با گذشت یک هفته از رآی گیری مجلس درباره ی وزیران دولت یازدهم و رای نیاوردن محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش،اعتراض و دلخوری های فرهنگیان همچنان ادامه دارد. به ویژه با گزارش هایی که در رسانه های رسمی کشور،از پشت پرده ی روز رآی گیری منتشر شد و سیاسی و ناتخصصی بودن رای نمایندگان بیش از پیش روشن گردید،بر دامنه ی اعتراض ها افزوده شده است. در این میان نقش کمیسیون آموزش و تحقیقات،و رفتار شگفت و سخت پرسش برانگیز تنی چند از این کمیسیون،همچون محمد مهدی زاهدی(رییس کمیسیون) و مهدی کوچک زاده،بیش از نمایندگان دیگر،محل بحث و گفت و گوست. به هر رو انتظار بر این بود که کمیسیون آموزش،رفتار و برخوردی تخصصی داشته باشد و نه به زیان نجفی،شب نامه پخش کند! بی گمان "بهانه های کودکانه" ی نمایندگان کمیسیون(به تعبیر علی مطهری در گفت و گو با فارس) هر چه بود و هر چه کرد جایگاه این کمیسیون را نیز به نزد فرهنگیان سخت فروکاست.
از این رو پیشنهاد این است که عضوهای کمیسیون در نشست آینده ی خود،وارسی رفتارشان را در برخورد با نجفی در دستور کار بگذارند و برای جبران اشتباه خود و در همراهی با بیشترینه ی فرهنگیان کشور،ضمن بازنگری در ریاست کمیسیون،از فرهنگیان پوزش بخواهند.
محمد رضا نیک نژاد
صفحه ی آخر روزنامه ی بهار،31 مرداد ۹۲
سال ها پیش جوانی بودم که به سفارش دوستی،برای کار به یک غیر انتفاعی معرفی شدم. "رسولیان" دبیر بازنشسته ای در غیر انتفاعی بود. در رژیم گذشته چندین سال ناپیوسته و از سال 50نیز تا 57 را با حکم ابد در زندان گذرانده بود. هر از چند گاهی خاطره هایی دهشتبار،از شکنجه های ساواک برایمان بازگو می کرد و موهای تنمان را به بازی می گرفت. روزی از من پرسید کجا تدریس می کنی؟ گفتم در فلان منطقه محروم،که بیشترِ دانش آموزانش روستایی اند. گفت "چند کتاب از صمد بهرنگی و جلال آل احمد و ... دارم،ببر برای بچه هایت،آنها بیش از دانش آموزان شهری،نیازمند و علاقه مند به این جور کتاب ها هستند. می گفت چند بار به سبب دادن کتاب به دانش آموزانم بازداشت شدم،اما ارزشش را داشت!". کتاب ها را به دست دانش آموزانم رساندم. هفته ها و ماه ها گذشت و خبری از بازخورد کتاب ها نبود. با خود گفتم " این پیر مرد و دغدغه هایش،این دانش آموزان و دغدغه هایشان! چند ماه پیش او را دیدم،پیرتر،اما بسیار ناتوان تر از گذشته می نمود. یادِ کارِ آن روزهایش افتادم و او و دانش آموزانش را با معلمان و دانش آموزان امروز،سنجیدم. آمار کتاب خوانی در کشور آنقدر شرم آورست که نگفتن به!گرفتاری های آموزش،شده است نمره دانش آموزان و افت آموزشی آنها و کلاس های کنکور و تست و نکته! گرفتاری معلمان هم،دستیابی به دستمزد بیشتر و سر و کله زدن با شغل های دو و سوم،برای برخی و کلاس های خصوصی و آموزشگاه های کنکور و ... برای برخی دیگر.و آنچه در این میان گم شده است،کنش های فرهنگی ای مانند شهروند سازی،جامعه پذیری،نگهداشت زیست بوم،زیست اخلاقی،خشونت پرهیزی،حقوق بشر،صلح و مدارا و کتاب خوانی و ... . مدارس ما از هدف های و کارکردهای نوین آموزش،بسیار دورند. دانش آموز از روزهای نخستین آموزش،با یارانه ی یادگیری ای! به نام "حل المسائل" آشنا می شود و پاسخِ پرسش های آموزشی و برانگیزاننده کتاب های درسی را به آسانی در دسترسش قرار می دهد و یا کتاب هایی او را برای سال های پر استرس کنکور آماده می کند. شگفت آور این که تیراژ چنین کتاب هایی سر به فلک می کشد و برخی از آنها در چند ماه به چاپ های نوزده و بیست می رسند! و شگفت تر آن که هر سال یکی از ناشران آنها،بعنوان ناشر نمونه شناخته می شود! و این در روزگاری است که برجسته ترین کتاب های ایران و جهان- در زمینه های گوناگون فلسفی،فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و... به سختی به تیراژ های دو- سه هزار می رسد. کتاب های کمک درسی به سبب فشار خانواده ها و رقابت های بی جایِ عرفی،در میان دانش آموزان و البته بی پیوندی میان درون مایه های آموزشی و زندگی روزانه ی دانش آموزان،هر روز بیش از پیش نوجوانان و جوانان را از کتاب خوانی گریزان کرده است.این بیماری هر روز بیش از گذشته،گلوی فرهنگ کتاب خوانی را می فشارد. دیروز دوستی تلفنی از درگذشت "رسولیان" خبرم کرد و یکی دو روز است درگیر سخنان و تجربه های شیرین اش در دوستی با بچه ها و تجربه های هولناکش در زندان شده ام. او معلمی از نسل گذشته با خاستگاه ها و آرمان های سیاسی- فرهنگی دوران خویش بود و فرهنگیان امروز پرچمدار دانش،بینش و اندیشه ی دوران خویش! کدام نسل، آینده ی خویش و نسلشان را بیشتر به چالش کشید و می کشد؟ آن معلم بازنشسته و دانش آموزان کتاب خوانش،یا دانش آموزان دوره ی ماهواره و اینترنت و فیس بوک و فرهنگیان درگیر در دغدغه های اقتصادی و شخصی؟"رسولیان"ها رفتند و می روند اما آینده نزدیک و داوری پا برجاست!
برگردان : مهدی بهلولی،تارنمای فرهنگیان نیوز
آموزش دو زبانه،از نخستین سال های پایه گذاری ایالات متحده تاکنون،بخشی از آموزش و پرورش بوده است. گروه های قومی و فرهنگی گوناگون،که در موزائیک فرهنگی آمریکا دست داشته اند همواره می دانسته اند که سواد و آموزش،پاره ی بنیادین کامیابی در ایالات متحده است. در حقیقت،گام نخست قانونی شدن آموزش و پرورش دوزبانه به 1839 برمی گردد،هنگامی که دولت اوهایو،اجازه داد که آموزش آلمانی- انگلیسی،به خواست پدر- مادر،در مدرسه های دولتی و خصوصی انجام پذیرد. در سال 1968،رییس جمهور لیندن جانسن،قانون آموزش و پرورش دو زبانه را امضاء نمود و هزینه ی آن را از بودجه ی فدرال تآمین کرد تا حوزه های محلی آموزش مدرسه ای،آموزش زبان مادری را در دستور کار خود بگذارند. درسال 1974، آموزش دو زبانه،به عنوان سیاست آموزشی سراسر کشور برگزیده شد. در این سال،در تلاش برای تضمین این که کودکانی که زبان نخست شان انگلیسی نیست دسترسی برابر به آموزش و پرورش داشته باشند،و برای یاری به آنها تا زبان چیره ی کار،حکومت،و سامانه ی آموزش دولتی را به روانی سخن گویند،قانون برابری فرصت های آموزشی تصویب گردید. در سرشماری سال 1990،روشن شد که شش میلیون و سیصد هزار نفر - درسن 5 تا 17 سال- در خانه به زبانی بجز زبان انگلیسی سخن می گویند.
اصل بنیادین آموزش و پرورش دو زبانه،به کارگیری زبان مادری دانش آموز در آموزش درون مایه ی آکادمیک است ضمن این که در همان زمان،آموزش اضافی زبان انگلیسی نیز انجام می پذیرد. در این شیوه- مهارت محدود در زبان انگلیسی(LEP )- دانش آموزان می توانند انگلیسی را یاد بگیرند و همچنان پا به پای دانش آموزان انگلیسی زبان همان سطح آموزشی،پیش روند. هدف این است که همه ی دانش آموزان در آموختن،دسترسی و امتیاز برابر داشته باشند.
مدل های آموزش و پرورش دو زبانه
هم اکنون در آمریکا،سه مدل اصلی آموزش و پرورش دو زبانه رایج است. نخست،مدل خروج سریع یا موقت،که بر پیشرفت زبان انگلیسی و همزمان،یادگیری درون مایه ی آموزشی درس ها پای می فشارد. در این مدل،با به کاربستن آموزش به زبان مادری،دانش آموز اجازه می یابد تا از نظر آموزشی،همپای هم سن و سالانش پیش برود،در همزمان که انگلیسی را هم فرا می گیرد. این کار اغلب تا سه سال ادامه می یابد. پژوهش نشان می دهد که امروزه این روش،همه پسندترین مدل است.
مدل دوم،مدل خروج باتآخیر یا پرورشی است. این مدل،بر پرورش دو زبانگی کامل،تشویق به روان گویی و سوادآموزی،هم در انگلیسی و هم در زبان مادری دانش آموز،و همچنین فراگیری درس های آموزشی،تمرکز می نماید. این برنامه،نیاز به مدت تحصیل بیشتری دارد،اغلب 5 سال یا حتی بیشتر.
مدل سوم،مدل دوسویه یا غوطه ورسازی دو سویه است. در این مدل،دانش آموزان و دانش آموزانی که انگلیسی،زبان مادری آنهاست در یک محیط آموزش دو زبانه ی بالنده قرار می گیرند که در فراگیری زبان،کارهای گروهی تشویق می شود. هدف هر دو گروه،رسیدن به استاندارد های آموزشی بالا و پیشرفت در روان گویی و سواد در هر دو زبان است. همانند مدل دوم،این گونه از برنامه های آموزش و پرورش دوزبانه،پنج سال یا بیشتر،ادامه می یابد.
جانشین آموزش و پرورش دو زبانه،مدل های "غوطه وری در انگلیسی" است- مدل های آموزشی که زبان مادری دانش آموز را به عنوان بنیانی برای یادگیری زبان انگلیسی به کار نمی گیرد. از مدل های "تنها و تنها انگلیسی" چندین گونه وجود دارد.
آموزش انگلیسی به عنوان زبان دوم(ESL)به دانش آموزان اجازه می دهد تا در زبان انگلیسی "درس های پیوست" تکمیلی را بگذرانند. دو جور کلاس ESL وجود دارد : کلاس گرامر محور،که بر ساختار زبان تمرکز می کند،و کلاس معنا محور،که بر گفت و گو تآکید دارد.
کلاس های غوطه ورسازی سازمان یافته یا حفاظت شده،شکل ساده شده ای از انگلیسی را به کار می گیرند؛گونه ای که با سطح چیرگی دانش آموزان بر زبان انگلیسی،به عنوان زبان آموزش در همه ی کلاس ها،هماهنگ باشد. زبان مادری،یا در کمترین میزان خودش به کار گرفته می شود و یا سراسر به کنار گذاشته می شود.
در سال 1974،مدل های غوطه ورسازی یا "غرق شدن یا شنا کردن"،با حکم دیوان عالی آمریکا،غیر قانونی و ممنوع دانسته شد. این مدل،بدون درنگریستن به سطح درک یا سواد انگلیسی بچه ها،همه را در کلاس های انگلیسی زبان عادی می نشاند. برای دانش آموزان نا- انگلیسی زبان،هیچ آموزش زبان انگلیسی اضافه ای هم در نظر گرفته نمی شود.
سودهای آموزش و پرورش دو زبانه
هر آموزش درستی،از ابزاری که دانش آموزان از پیش در دست دارند به عنوان بنیانی برای پی ریزی مهارت های تازه و فراگیری دانش نوین،یاری می گیرد. بیشتر کودکان،با مهارت های پایه ای زبانی وارد مدرسه می شوند- مهارت هایی در انگلیسی یا زبان های دیگر- این بستگی به آموزگار کاردان دارد که این مهارت ها را به کار گیرد تا به دانش آموز در پیشرفت توانایی آکادمیک،کمک نماید؛توانایی هایی که در کامیابی در زندگی شان به آنها نیازمندند. کودکان،اگر انگلیسی را از رهگذر به کارگیری زبان مادری شان بیاموزند،کارآمد تر است. زبان مادری،بنیانی بافتارمند[contextual basis] برای یادگیری فراهم می آورد و به آنها اجازه می دهد تا همپای گروه هم سن و سال شان پیش روند ضمن این که زبانی را یاد می گیرند که برای کنش و واکنش کارآمد در جامعه ی امروزین،به آن نیاز خواهند داشت.
اما در به کار گیری آموزش و پرورش دو زبانه،گذشته از کارایی و کارآمدی اصلی اش،چندین سود مهم دیگر نیز نهفته است. نخست این که آموزش دو زبانه،از احساس غرور کودکان به زبان پدر- مادرشان محافظت می کند و به آنها اجازه می دهد تا در جامعه ای با زبان چیره ی انگلیسی،ضمن نگه داشت پیوندی مهم با میراث فرهنگی و زبانی شان،به آسانی و بدون دردسر زبانی،رفت و آمد نمایند. آموزش و پرورش دو زبانه،به حفظ احساس هویت کودکان،یاری می رساند؛احساسی که سخت با زبان و فرهنگ خانواده و میراث شان،همبسته است.
اما امروزه،در روان گویی و سواد دوزبانه،سودهای اقتصادی نیز هست. بسیاری از پیشه ها،به کارکنان دوزبانه شان،حقوق بالاتری می دهند. در جامعه ی رشد یابنده ی جهانی،توانایی سخن گفتن و نوشتن به چندین زبان،برای رقابتی کارآمد در بازار کار،روز به روز دارد از بایستگی بیشتری برخوردار می گردد.
http://farhangiannews.ir/view-10366.html
آدرس متن انگلیسی :