گزارشی از روزنامه بهار،14/11/9
محمود احمدینژاد تحول در نظام آموزشوپرورش را برنامهای ملی اعلام کرد که همه ملت باید برای آن بسیج شوند. سخنان او در حالی است که همزمان وزارت آموزشوپرورش اعلام کرده نظام آموزشی کشور در سال تحصیلی آینده باز هم تغییر میکند این بار از 3-3-6 به 3-3-3-3. به گزارش بهار، معلمان و دانشآموزان هنوز از پیچوخمهای ششسالهشدن دوره آموزش ابتدایی در ایران عبور نکردهاند که وزارت آموزشوپرورش اعلام کرده از سال تحصیلی آینده طرح جدیدی درمیاندازد و آن تقسیم دوره ششساله ابتدایی به دو دوره سه ساله است، سخنانی که احتمالا موج جدیدی از انتقادات را متوجه وزیر آموزشوپرورش خواهد کرد که پیش از این بارها به دلیل اجرای شتابزده طرحها مورد انتقاد قرار گرفته است. دیروز در مراسم افتتاح از پروژههای آموزشی و پیش از اینکه انتقادها آغاز شود، رییسجمهوری به پشتیبانی از وزیرش بلند شد و گفت: «پیشرفت کارها در آموزشوپرورش خوب است اما تغییر و تحول در آموزشوپرورش کار یک وزارتخانه نیست بلکه محور آموزشوپرورش است اما همه ملت، استادان، دانشگاهیان و رسانهها باید بسیج شوند. فرزندان ما باید قلههای علم بشری را هدف قرار دهند.» حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزشوپرورش که در حضور احمدینژاد سخن میگفت از این هم فراتر رفت و اقدامات دولت دهم در حوزه آموزشوپرورش و مدرسهسازی را «رنسانسی» خواند که نتایج آن 10 سال بعد روشن میشود. سخنان اخیر حاجیبابایی و رییسجمهوری درباره تحول در نظام آموزشی کشور در حالی است که وزارت آموزشوپرورش یکی از چالشبرانگیزترین وزارتخانههای دولت دهم بوده است، آنقدر که نمایندگان مجلس به دفعات وزیر را تا آستانه استیضاح برده و برگردانده اند. از آتشسوزی مکرر بخاریهای نفتی در مدارس و واژگون شدن مرتب اتوبوسهای راهیان نور و اعتراض معلمان در پرداخت با تاخیر مطالبتشان گرفته تا اجرای طرح تحول آموزشی در مدارس که به طرح 3-3-6 (ششسال ابتدایی، سه سال راهنمایی و سه سال دبیرستان) معروف است. طرحی که با اصرار حاجیبابایی اجرا شد. فاطمه قربان، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزشوپرورش دیروز از آغاز اجرای طرح دو دوره سهساله ابتدایی در مدارس کشور (3-3) از سال تحصیلی آینده خبر داده و گفته است که این طرح در 30درصد از مدارس ابتدایی کشور اجرا میشود. براساس این طرح، دانشآموزان اول تا سوم ابتدایی به یک دوره و از چهارم تا ششم ابتدایی نیز به یک دوره دیگر تقسیم میشوند و مقرر شده با ساماندهی فضا و نیروی انسانی، مدارس جداگانهای برای این دانشآموزان تعریف شود. معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش در عین حال تاکید کرده این طرح هم در ادامه طرح 3-3-6 اجرا میشود. طرحی که از نگاه منتقدان شتابزده و بدون فراهم کردن زیرساختها و آموزش کافی معلمان اجرا شده و مشکلات متعددی را در ساختار نظام آموزشی ایجاد کرده است. آنها میگویند تقسیم دوره ششساله ابتدایی به دو دوره سهساله به معنای شکست خوردن این طرح و عقبنشینی آموزشوپرورش در اجرای آن است. علی عباسپورتهرانی، رییس کمیسیون آموزش مجلس ششم، با بیان اینکه در سند جامع تحول آموزشوپرورش نظام آموزشی در چهار دوره سهساله دیده شده، به بهار گفت: در هیچ مقطعی در شورایعالی فرهنگی اجرای نظام 3-3-6 به تصویب نرسید و اقدام آموزشوپرورش برای اجرای عجولانه این طرح مشکلاتی ایجاد کرد و الان هم برای تبدیل نظام آموزشی فعلی به چهار دوره سهساله باز هم شاهد عملکرد عجولانه وزارت آموزشوپرورش هستیم و اینها پس از اینکه از اجرای طرح ششساله کردن دوره آموزشوپرورش نتیجه نگرفتند حالا میخواهند این طرح را اجرا کنند و نتیجه این برنامههای شتابزده نگرانی و دلسردی خانوادهها و سرگردانی معلمان و مشکلات بیشتر برای نظام آموزشی است. چنانکه عباسپور میگوید، اجرای این طرح یعنی تقسیم دوره ابتدایی به دو دوره سهساله نیازمند جداسازی دانشآموزان در فضاهای آموزشی و مدارس جداگانه است در حالی که اکنون چنین امکانی در مدارس وجود ندارد. بنا به گفته مسئولان آموزشوپرورش برنامههای جدید برای نظام آموزشی مقطع ابتدایی تنها در بخشی از مدارس کشور اجرا میشود که این موضوع هم مورد انتقاد کارشناسان است. به گفته عباسپورتهرانی، اینکه درصدی از آموزشوپرورش را با یک نظام جدیدی و بخشی را با نظام دیگری آموزش دهیم مشکلات جدیدی ایجاد میکند. از سوی دیگر افرادی چون مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان ایران، با اشاره به مشکلاتی که با اجرای طرح 3-3-6 در مدارس به وجود آمده به بهار گفت: همه مشکلاتی که منتقدان در اجرای طرح 3-3-6 پیشبینی کرده بودند الان خود را نشان داده از جمله اینکه دانشآموزان سال ششم در کنار دانشآموزان سال اول قرار گرفتند و این موضوع مشکلاتی را ایجاد کرده به همین دلیل هم هفته گذشته گفتند میخواهند زنگ تفریح دانشآموزان اول تا سوم را از دانشآموزان چهار تا ششم جدا کنند. او با بیان اینکه طرح جدید آموزشوپرورش به معنای شکست خوردن طرح 3-3-6 است و حالا که دانشآموزان به دلیل اجرای این طرح دچار افت آموزشی شده اند میخواهند دوباره آن را تغییر دهند، گفت: آقای وزیر پارسال در پاسخ به منتقدان گفتند که این طرح در 123 کشور در حال اجرا است البته ما هرچه در سیستمهای کشورهای دارای نظام پیشرفته آموزشی گشتیم مصداقی در این زمینه پیدا نکردیم اما اگر همینطور بوده که آقای وزیر گفتند حالا پس چرا میخواهند عوض کنند؟ یکی از نتایج ملموس ششسالهشدن دوره آموزش ابتدایی، شلوغ شدن دبستانها بود در حالی که تعداد زیادی از کلاسهای مقطع اول راهنمایی پس از اجرای این طرح خالی ماندند. از سوی دیگر هر چند که حاجیبابایی، وزیر آموزشوپرورش که مصرانه از اجرای طرح 3-3-6 دفاع میکرد و میگفت این طرح نتیجه هفتسال مطالعه 500 پژوهشگر حوزه و دانشگاه است اما اجراییشدن آن در مدارس پرسشهای زیادی را متوجه آقای وزیر کرد از جمله «اختلاف سنی، جسمی، روحی و روانی زیاد بین پایههای ابتدایی، پایه اول تا پایه ششم»، «مشکلات توانایی آموزگاران ابتدایی برای آموزش تعداد متنوع کتابهای درسی» و «پیشبینینشدن امکانات مورد نیاز چون رایانه برای تدریس درسهایی چون کتاب و کامپیوتر». در عین حال یکی از فرهنگیان شاغل در مدارس تهران که از مدافعان طرح ششسالهشدن دوره ابتدایی به دلیل توجه بیشتر به موضوع خلاقیت دانشآموزان است، به بهار گفت: این طرح به صورت یکباره وارد آموزشوپرورش شد و علامت سوال بزرگی برای همه ما ایجاد کرد. مشکل دیگر اینکه کتاب را دقیقا با بچهها دریافت کردیم، اگر همزمان با همان دورهها میدادند خیلی بهتر بود. من معتقدم اگر همراهی معلمان نبود طرح صددرصد با شکست مواجه میشد و اگر هنوز این طرح سرپا است به دلیل صبوری معلمان بوده است.
نامه ی کانون صنفی معلمان ایران به دوماه نامه ی "چشم انداز ایران" منتشر شده در شمار ی 76،دی و بهمن 1391
به نام خداوند جان و خرد
بسیاری از اندیشمندان،جهان کنونی را دهکده ای کوچک شده در روزگار انفجار اطلاعات می دانند که در آن پیچیدگی و آشفتگیِ داده های اجتماعی،سیاسی،علمی و ... موجب پریشانی اندیشه هاست. بر کسی پوشیده نیست که بخشی از این پیچیدگی و پریشانی، پیامد پیشرفت های باور نکردنی ابزارهای رسانه ای صوتی و تصویری و مجازی است. در این دریای مواج و هراس آورِ اطلاعات،رسانه های سنتی مانند کتاب،مجله و کم و بیش روزنامه ها به دلیل پردازش داده ها،ورزِ اندیشه ها و ژرفا بخشی به دانسته ها،توانسته اند خود را در زندگی انسان کنونی حفظ کرده و روان های تشنه و حقیقت یابِ جوینگان را سیراب کنند.
در فضای رسانه های نوشتاری،سخت گیری های برخی فرادستان از سویی و کج سلیقگی مخاطبان از سویِ دیگر،از ایفای نقش مناسب و دگرگونی های عمیقِ فرهنگی- اجتماعی بسیاری از آنها جلو گیری کرده است. در روزگاری که نشریه ها به هر شیوه ای و با طرح موضوعات همه پسند،به دنبال جذب مخاطب و پیامدهای مالی افزون تر می باشند، اثرگذار بودن و ماندن، کاری بس دشوار،پر سنگلاخ و ناهموار است. در این میان شاید شمار اندکی از نشریات،با سرسختیِ متعهدانه،بر آگاهی رسانی و روشنایی بخشی به اندیشه ها،پای می فشارند و ناگفته پیداست که هزینه هایی هم پرداخت می نمایند. این سرسختی در پیگیری و پافشاری،ریشه ای جز دلسوزی و راست کرداری مدیران ندارد،چرا که هم رنگی با جماعت بسیار کم خطر،آسان و پر فایده است.
اما بی گمان یکی از نشریه های مستقل و آگاه به رسالت مطبوعاتی، "چشم انداز ایران" به مدیریت جناب "مهندس لطف الله میثمی" است. این "دو ماهنامه" وزین،نقش راهبردی خویش را در آشفته بازار سیاست و فرهنگ،به خوبی بازی کرده و با بیان حساس ترین موضوعاتِ سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و ... کاری می کند که بی گمان از هر نشریه ی مستقلی بر نمی آید. برای نمونه می توان به بررسی رویدادهای دهه شصت در چند شماره،ویژه نامه کردستان،وارسی رخدادهای هجده تیر،ریشه های پنهان کودتای سال 32 و سرنوشت غم انگیز دکتر مصدق،روسپی گری بعنوان یک بیماری اجتماعی و ... اشاره نمود. در شرایطی که سطح تحمل در مسئولان بسیار پایین است و سالهاست که هر یک از موضوعات یاد شده به تنهایی می تواند پیامدهای ناگواری برای یک رسانه و دست اندکاران آن در پی داشته باشد"چشم انداز ایران" توانسته است با بررسی موضوع از زاویه های گوناگون،مخاطبان را به داوری نشانده و در این زمینه ها ذهن ها را روشنایی بخشد. این ویژگی ها ما را بر آن می دارد که صادقانه سپاس گزاری و تبریک خود را از تلاش های بی دریغ همه دست اندرکاران این مجله وزین،به ویژه مدیریت هشیارانه ی جناب"مهندس لطف الله میثمی" تقدیم داریم.
اما چند شماره ای است که بخش جامعه ی "چشم انداز ایران" به شکل گسترده تری به نهاد آموزشی و دشواری های آن می پردازد،آن هم در روزگاری که این نهاد گسترده ی اجتماعی مورد بی مهریِ نه تنها مسئولان،بلکه روشنفکران، اندیشمندان و نظریه پردازان فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته است. بر خلاف این رویه،امروزه آموزش و پرورش،دغدغه ای جهانی بوده و حتی کشورهای توسعه یافته با نهادهای آموزشی پیشرفته و توانمند،برای عقب نماندن از رقابت های اقتصادی،اجتماعی و سیاسیِ جهانی- منطقه ای،در آن سرمایه گذاری می کنند. اما بر خلافِ تعارف های همیشگی،بی گمان،آموزش و پرورش از آغاز تاکنون در اولویت های نخستین ایشان قرار نداشته است. شوربختانه باید گفت که این دو گروه در همگامیِ کم سابقه ای،سامانه آموزشی را از رهگذر نقش اش در گسترش اقتدار سیاسی و بسط نگاه رسمیِ فرهنگی- سیاسی نگریسته و به هیچ عنوان زیربنای توسعه پایدار ندانسته و نمی دانند. اما شما بعنوان دست اندرکاران نشریه ای با خوانندگانی از طبقه متوسط،به خوبی و روشن بینی پاشنه آشیل واپسگرایی و گرفتاری های زیربنایی جامعه ایران را که همانا دشواری های فراگیر فرهنگی- اجتماعی است،دریافته و یکی از کاراترین شیوه های مبارزه با این گرفتای ها را که توانمندسازی شهروندان در نهاد گسترده ی آموزشی می باشد،برگزیده اید. از این رو با رویکردی اصلاح گرایانه،راهبردی و دلسوزانه به بررسی ریشه های ناکارآمدی سامانه آموزشی از گذشته تا کنون پرداخته و جستجوگرانه به دنبال راه های برون رفت از بن بست های روزمره ی آموزش و پرورش برآمده اید. دست اندرکاران این رسانه با علم به اینکه تجربه راهگشای آینده است در چند شماره ی پی در پی با چند تن از وزیران پیشن آموزش و پرورش گفتگوهایی بسیار سودمند و خواندنی انجام دادند و به این ترتیب افزون بر به چالش کشیدن نسبی دوران مدیریتی آنها،برای معلمانی که دست پختِ مدیریتیِ آنها را چشیده اند،اطلاعاتی سودمند به دست دادند. از سوی دیگر با بازتاب دیدگاه های گوناگون کارشناسانی که در آموزش و پرورش دستی بر آتش دارند، این نهاد را بیش از گذشته به زیر ذره بین نقد و برسی کشیدند. در کنار اینها،طی دو گفتگویی که با برخی از عضوهای "کانون صنفی معلمان ایران" بعنوان فراگیرترین نهاد مدنی حال حاضر معلمی کشور داشتید،برخی از دغدغه های آموزشی بخشی از جامعه مدنی فرهنگیان را نیز منعکس نمودید؛که همه این تلاش ها ستودنی اند. ما امیدواریم که این نشریه ی پرمایه و متعهد،راهی را که در گام های نخستین آن است ادامه داده تا شاید این دغدغه های آموزشی،فرهنگی،اجتماعی را به دغدغه های جامعه تبدیل نمایند، تا از این رهگذر نخبگان جامعه نیز به اهمیت آموزش و پرورش پی برده و با این کار زمینه های داشتن آموزش و پرورشی پویا و کارآمد را فراهم نمایند.
در پایان بار دیگر از شما بخاطر پیگیری مسائل و مشکلات آموزشی سپاس گزاری کرده و امیدواریم در راهی که برگزیده اید کامیاب و پیروز باشید و همچنین برای همه دست اندرکاران این نشریه ی وزین به ویژه مهندس میثمی آرزوی تندرستی و شادی را داریم.
کانون صنفی معلمان ایران
مهرماه 1391
افزایش سرانه فضای آموزشی نتیجه کاهش جمعیت است نه مدیریت آموزش و پرورش
محمد رضا نیک نژاد،تارنمای نامه نیوز،11/11/91
آموزش و پرورش معتقد است که موفق شده سرانه فضای آموزشی کشور را هشت دهم افزایش دهد، امایک عضو کانون صنفی معلمان معتقد است، کاهش جمعیت دانش آموزان موجب این اتفاق شده است.
به گزارش خبرنگار نامه، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور اعلام کرده که سرانه فضای آموزشی هر دانش آموز از سال 1384 تاکنون، هشت دهم مترمربع افزایش یافته است.
مرتضی رئیسی همچنین اضافه کرده که در حال حاضر 12 میلیون و 300 هزار دانش آموز در کشور مشغول تحصیل هستند که با تقسیم کردن این تعداد دانش آموز بر 54 میلیون متر مربع فضای آموزشی سرانه فضای آموزشی به 4.3 مترمربع رسیده است.
این در حالی است که محمد نیکنژاد، عضو کانون صنفی معلمان با توجه به این آمار معتقد است که افزایش سرانه فضای آموزشی مورد ادعای سازمان نوسازی مدارس، بهدنبال کاهش جمعیت دانش آموزان در سالهای اخیر رخ دادهاست «سال 85 جمعیت دانش آموزی کشور 19 میلیون نفر بود که و این جمعیت در سال تحصیلی فعلی به 12 میلیون نفر رسیده است.»
به گفته این عضو کانون صنفی معلمان جمعیت دانشآموزی کشور به یکسوم کاهش یاففته یعنی حدود 6 تا 7 میلیون نفر کمتر شدهاست. «یعنی در فضای آموزشی که سال 85، 19 میلیون نفر تحصیل میکردند الان 12 میلیون دانشآموز حضور دارند این نکته نشان دهنده این موضوع است که تلاشی برای افزایش 8 دهمی سرانه آموزشی صورت نگرفته است. »
از سوی دیگر این معلم برمبنای مشاهدات خود از مدارس نقاط مختلف میگوید این افزایش سرانه در تهران و کلانشهرها رخ نداده و میانگین افزایش سرانه در کل کشور است که قطعا در کلانشهرها میزان سرانه پایینتر است.
نکته قابل توجه دیگر موضوع مدارس غیر مقاوم و تخریبی کشور است که اخیر وزیر آموزش و پرورش چنین آماری در موردش اعلام کرد:«30 درصد مدارس کشور تخریبی است و 30 درصد دیگر مدارس نیز باید مقاوم سازی شود.»
محمد نیکنژاد عضو کانون صنفی معلمان معتقد است بر مبنای آمار اعلام شده وزیر آموزش و پرورش 65 درصد مدارس کشور ایمن نیستند و باید از چرخه آموزش حذف شوند، با حذف این مدارس سرانه آموزشی 3.5 که به 4.3 رسیده دوباره کاهش پیدا میکند.
این در حالی است که بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برای هر دانش آموز 9متر فضای آموزشی تعریف میشود؛ سرانهای که اکنون میانگین سرانه آموزشی به نصف آن رسیده است.
بر مبنای این سند، تعداد دانش آموز در مقطع ابتدایی 26 نفر، د رمقطع متوسطه اول 24 نفر و در مقطع متوسطه دوم باید 22 نفر باشد. همچنین نسبت معلم به دانش آموز در مقطع ابتدایی، 1 به 18، در مقطع متوسطه اول 1 به 16 و در مقطع متوسطه دوم 1 به 13 باید باشد.
سند تحول بنیادین تعداد کلاس مدرسه در مقطع ابتدایی را 10، در مقطع متوسطه اول و دوم نیز 9 محاسبه کرده و ظرفیت مدرسه نیز به ترتیب 216 نفر، 198 نفر ، 198 نفر اعلام شده است. این در حالی است که فضای آموزشی ابتدایی 2400 متر و متوسطه اول و دوم هر کدام 3600 متر تعیین شده است.
نیکنژاد معتقد است که بر مبنای تکلیف سند تحول بنیادین سرانه فضای آموزشی باید 9 متر باشد و اکنون به نیم آن دست یافتهایم.
این عضو کانون صنفی معلمان معتقد است که افزایش سرانه آموزشی در تهران،و کلانشهرها تا حدود زیادی شدنی نیست و با توجه به در بخشهای زیادی مدارس کلنگی هستند و در برخی مناطق به ویژه مناطق مرکزی شهر امکان افزایش متراژ وجود ندارد.
رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور نیز درباره اقدامات این سازمان برای تخریب و نوسازی مدارس شهر تهران گفت: متاسفانه و به رغم اینکه مدارس تهران به عنوان پایتخت کشور، وضعیت مناسبی ندارند و براساس سرشماری سال 1385 ،13 درصد فضاهای تخریبی متعلق به شهر تهران است درصدد هستیم تا با اقدامات مناسب و اختصاص بودجه این مدارس را نوسازی و مقاوم سازی کنیم.
به گفته رئیسی، استان تهران دارای یک میلیون و 700 هزار متر مربع زیربنای فضاهای آموزشی تخریبی بوده که تقریبا نیمی از آن متعلق به شهر تهران و مابقی هم در شهرستان های استان تهران بوده است.
وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی مقاوم سازی و نوسازی مدارس کشور به اتمام می رسد، گفت: بررسی و مطالعات لازم برای مقاوم سازی کلاسهای درس انجام شده است و تاکنون نیز 22 هزار کلاس درس مقاوم سازی شده و 6 هزار و 500 کلاس درس نیز تا پایان سال مقاوم سازی خواهد شد.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،11/11/91
از آغاز سال تحصیلی 90-91 تاکنون،در اردوهای راهیان نور،و در چهار رخداد پیاپی واژگونی اتوبوس،نزدیک به صد نفر کشته و زخمی شده اند- که از این میان،23 دانش آموز،دو آموزگار،و دو تن از رانندگان اتوبوس جان باخته اند . واپسین این تصادف ها،یکشنبه هشتم بهمن ماه روی داد که بر اثر واژگونی اتوبوس،شوربختانه یک دانش آموز ارومیه ای جان باخت و شانزده تن دیگر راهی بیمارستان گردیدند. ناگفته نماند که این اردوها،در چارچوب برنامه ی درس "آمادگی دفاعی" سال دوم دبیرستان انجام می پذیرد؛برنامه ای که دانش آموزان دوم سراسر ایران را برای بازدید منطقه های جنگی،به جنوب ایران می برد. گرچه این اردوها،پیش از حاجی بابایی،وزیر کنونی آموزش و پرورش نیز اجرا می شد اما از سه سال پیش و با ورود ایشان به آموزش و پرورش،شمار این اردوها و دانش آموزانی که به منطقه های جنگی برده می شوند،افزایش بسیار چشمگیری داشته است- از سی،چهل هزار نفر تا یک میلیون نفر در سال. حاجی بابایی،بارها،این افزایش را یکی از برنامه ها و دستاوردهای ویژه ی وزارت خویش دانسته است. اما یکی از نکته های مبهم در این اردوها،اختیاری بودن و یا نبودن این سفرهاست. در درآمد خود کتاب درسی "آمادگی دفاعی"- که البته امسال دستخوش دگرگونی های فراوانی شده و سراسر از نو به نگارش درآمده - زیر عنوان " سخنی با دبیران و دانش آموزان گرامی" در بند یازده چنین آمده است : " با توجه به اختیاری بودن حضور دانش آموزان در اردوهای راهیان نور،دبیران گرامی می توانند با استفاده از نکات مطرح شده در درس های سوم[حماسه ی هشت سال دفاع مقدس]و چهارم[راهیان نور]و سایر مواردی که مناسب می دانند،انگیزه های لازم را برای شرکت حداکثری دانش آموزان در این اردوها،به منظور بهره برداری از فضای معنوی دوران دفاع مقدس ایجاد کنند." اما با این که متن کتاب آشکارا بر اختیاری بودن این اردوها تآکید می کند چند روز پیش حسین هژبری، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در سخنانی شگفت و ناساز با یادآوری کتاب درسی،گفت : "... اگر دانشآموزی در این اردوها شرکت نکند،از هشت نمره عملی این آزمون برخوردار نمیشود." آنچه که در برخی مدرسه ها هم روی می دهد خود گواه این است که متآسفانه پاره ای از مدیران و دبیران نیز،به روش های گوناگون،گونه ای اجباری بودن این اردوها را به دانش آموزان و خانواده ها،القاء می کنند.
اما در هر برنامه ی آموزشی- چه اختیاری،چه اجباری- آموزش و پرورش موظف به حفظ جان و سلامت دانش آموزان است. روشن است که جان دانش آموز بر آموزش برتری دارد. از این رو،آموزش و پرورش نباید با گرفتن رضایت نامه ای از پدر- مادر دانش آموز،پاسخگویی را،سراسر،از گردن خویش براندازد. آموزش و پرورش بایستی بیندیشد که اگر می خواهد برنامه ای را اجرا کند که میانگین کشته و زخمی شدن انسانی آن،دست کم ده نفر در ماه است- اگر تنها همین امسال را درنگریم- می تواند پاسخگو باشد یا نه؟ و آیا به راستی با شیوه های دیگر نمی توان به همان هدف های آموزشی دست یافت؟ چند روز پس از کشته شدن 26 دانش آموز و آموزگار بروجنی - که پیرامون سه ماه پیش و براثر واژگونی اتوبوس اردوهای راهیان نور رخ داد- مدیر مدرسه ای به من گفت که گویا قرار شده شیوه ی انجام این اردوها تغییر یابد و بدین گونه انجام گیرد که دانش آموزان به جای برخی منطقه های جنوب کشور،به موزه های جنگ برده شوند؛موزه هایی که در درون شهرها ساخته شده است. تا به این شیوه،هم دانش آموزان را با فضای جبهه و جنگ آشنا سازند و هم آنها را از خطر تصادف های رانندگی در جاده ها- که متآسفانه گویا مرگ بارترین جاده های جهان است- دور نگه دارند. در همان روز هم،در یکی از روزنامه ها خواندم که حاجی بابایی،وزیر آموزش و پرورش،در پاسخ به ادامه یافتن یا نیافتن این اردوها سکوت کرده،که در همان زمان،این سکوت نشانه ی تآیید درستی خبر دانسته شد. اما پنداری اینچنین نیست و افزون بر این،با واکنشی که تاکنون کاربدستان آموزش و پرورش به این پیشامد تازه نشان داده اند- که در واقع هیچ واکنشی نشان نداده اند!- آموزش و پرورش گویی می پندارد با گرفتن رضایت نامه ای که از پدر- مادر دانش آموز می گیرد،دیگر به هیچ رو پاسخگو نمی باشد.
به هر رو،با دگرگونی های فرهنگی در سطح جهان،آموزش و پرورش نیز دگرگونی می پذیرد و روز به روز انسانی تر می شود و احترام به جان و شخصیت شاگرد از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. اگر روزگاری پدر و مادر،خود اجازه ی تنبیه فرزندشان را به آموزگاران می دادند اکنون به هیچ رو اینچنین نیست. از سویی،آموزش و پرورش هم اکنون تنها یکی از نهادهایی است که به آموزش کودکان می پردازد و دست یابی به نتیجه کار این نهاد،کمابیش به روش های دیگر هم شدنی است. آموزش و پرورش اگر می خواهد در این روزگار زنده، پویا،گیرا و معتبر برجا بماند بایستی به دیدگاه های خانواده ها و دانش آموزان توجه بیشتری نماید و به حقوق آنها احترام بیشتری بگذارد. آموزش و پرورش نوین،آموزش و پرورش پاسخگوست و نمی تواند نسبت به حفظ جان دانش آموزانش بی تفاوت بماند و در همان هنگام از دگرگونی بنیادین سخن بگوید!
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=236&pageno=7
مهدی بهلولی،روزنامه بهار،11/11/91
با واژگونی اتوبوس راهیان نور دانش آموزان آذربایجان غربی و کشته شدن یکی از دانش آموزان و زخمی گشتن شانزده تن دیگر از آنها،در روز یکشنبه هشتم بهمن ماه،یکی از پرسش هایی که دوباره به میان آمد این بود که آیا به راستی این اردوهای راهیان نور،اجباری هستند و یا اختیاری؟ آیا مدیران مدرسه ها و دبیران این درس،می توانند دانش آموزان را،به نوعی،ناگزیر از رفتن نمایند به گونه ای که اگر دانش آموزی در این اردوها شرکت نکند زیانی درسی ببیند،یا رفتن و نرفتن به این اردوها یکسان است؟ آشکار است که پاسخ به این پرسش ها،به خودی خود،نبایستی کار سختی باشد و با مراجعه به بخشنامه های مربوط به این درس،باید بتوان موضوع را روشن نمود. اما با شنیدن سخنان گوناگون و ناسازگار کارگزاران وزارتی،نمایان می شود که کار بدین آسانی ها هم نیست . برای نمونه واپسین پاسخ،از زبان حسین هژبری، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش شنیده شده است که : "... اگر دانشآموزی در این اردوها شرکت نکند،از هشت نمره عملی این آزمون برخوردار نمیشود." چنین سخنی البته با اختیاری بودن این اردوها،ناساز است. اما شاید بهترین منبع پاسخ به این پرسش،خود کتاب درسی "آمادگی دفاعی" سال دوم دبیرستان باشد. کتاب- که امسال دستخوش دگرگونی های فراوانی شده- درآمدی دارد با عنوان " سخنی با دبیران و دانش آموزان گرامی" که در بند یازده آن چنین آمده است : " با توجه به اختیاری بودن حضور دانش آموزان در اردوهای راهیان نور،دبیران گرامی می توانند با استفاده از نکات مطرح شده در درس های سوم[حماسه ی هشت سال دفاع مقدس]و چهارم[راهیان نور]و سایر مواردی که مناسب می دانند،انگیزه های لازم را برای شرکت حداکثری دانش آموزان در این اردوها،به منظور بهره برداری از فضای معنوی دوران دفاع مقدس ایجاد کنند." همانگونه که می بینیم کتاب آشکارا از اختیاری بودن این اردوها سخن گفته،پس نمی توان هشت نمره از آزمون این درس را،در پیوند با رفتن و یا نرفتن به اردوی راهیان نور دانست. آنچه از کتاب برمی آید،گونه ای سفارش و انگیزه بخشی به دانش آموزان است برای رفتن و نه بیش.
اما هم از نوشته ی کتاب و هم از رفتار کارگزاران آموزشی- به ویژه در این دو- سه ساله گذشته- می توان چنین برداشت نمود که آموزش و پرورش،در انجام این اردوها بی طرف نیست و نظر به فرستادن دانش آموزان دارد. پس این اردوها،اختیاری هستند اما انجام شان بر انجام نگرفتن شان،برتری دارد،پس برای آموزش و پرورش از ارزش بالایی برخوردار می باشند و دبیران هم باید تلاش کنند که دانش آموزان را به رفتن برانگیزند. پس حال که چنین است آیا نباید نتیجه گرفت که آموزش و پرورش بایستی پاسخگوتر باشد و با یک برنامه ی بسامان و سنجیده تر رفتار کند؟ گرچه آموزش و پرورش در همه حال،مسئول سلامت دانش آموزان است : "درانجام هر اقدامی،که به گونه ای به کودک مربوط می شود،چه در بخش عمومی،خصوصی،اداری،غیر اداری و یا هر بخش دیگری،رعایت نفع و تامین سلامت کودک بر دیگر مسائل تقدم دارد."( بند 1 ماده 3 کنوانسیون جهانی حقوق کودک) اما هنگامی که خودش بر انجام کاری پای می فشارد،انتظار می رود که بر درستی اجرای آن هم،حساس تر باشد،اما آشکارا اینچنین نیست و بی گمان شمار بالای کشته و زخمی شدن دانش آموزان و آموزگاران این سفرها،در چهار ماه گذشته،نشانی است از برنامه ی نادرست و نسنجیده ی این اردوها.
اما نکته ی فرجامین این یادداشت کوتاه این که،در واژگونی اتوبوس راهیان نور دانش آموزان بروجنی،که در روزهای پایانی مهرماه رخ داد و به کشته شدن 26 دانش آموز و آموزگار انجامید،شماری از دانش آموزان جان باخته،تک فرزند بودند. آری،در این روزگار،و با توجه به کاهش فرزند خانواده ها،از دست دادن فرزند – گرچه همه گاه تلخ و اندوبار بوده است- سخت و مصیبت آورتر از پیش گردیده است. هم اکنون بسیاری از خانواده ها بیش از یک یا دو فرزند ندارند و از دست دادن فرزند به بهای نابودی کل خانواده تمام می شود. دست اندرکاران آموزشی نباید بر این دگرگونی های فرهنگی چشم بپوشند. آموزش،روز به روز انسانی تر می شود و احترام به جان و شخصیت شاگرد از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. اگر روزگاری پدر- مادران،خود اجازه ی تنبیه فرزندشان را به آموزگاران می دادند اکنون به هیچ رو اینچنین نیست و شمار چنین پدر- مادرانی رو به کاهش است. بنابراین سامانه ی آموزشی این روزگار نیز،اگر می خواهد کارآمد و گیرا بماند،نبایستی چشم خویش را بر دگرگونی های فرهنگی- اجتماعی جامعه ببندد.
(این یادداشت با کمی حذف از سوی روزنامه،چاپ گردید.)
محمد تقی فلاحی،تارنمای نامه
پس از سخنان چندی پیش رئیس دادگستری آذربایجان غربی که گفته بود: با کارشناسیهای انجام شده در حادثهی آتش سوزی در مدرسه «شینآباد»، تاکنون هیچ شخص یا نهادی به عنوان مقصر شناخته و معرفی نشده است. اکنون حسینعلی شهریاری، رییس کمیسون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی خود بر مسند قضا نشسته و اعلام کرده معلم مدرسه بهدلیل بیتدبیریاش مقصر است... یا کسیکه بخاری را جلو در رها کرده است هم میتواند جزو مقصرین حادثه باشد.
به نظر میرسد این نماینده محترم، ضمن ارائه راهکار قانونی وظیفهی دادستان را نیز به او آموزش میدهد: اما در مجموع به نظر میرسد قوه قضاییه به دنبال این موضوع است که یک نفر برود و مثلا از مدیر مدرسه یا معلم شکایت کند در حالیکه در این مورد دادستان بهعنوان مدعیالعموم خود باید وارد قضیه شود و بداند که مردم منطقه بهدلیل بافت فامیلی ممکن است نخواهند از کسی شکایت داشته باشند.و در نهایت حکم نهایی را نیز صادر میکند!
در مجموع حادثه ناگوار مدرسه شینآباد را میتوان به قتل غیرعمدی تشبیه کرد که اگرچه تعمدی در انجام آن نبوده است اما بیتدبیری عامل اصلی به وقوع پیوستن آن است در جریان این حادثه بیان شده است که اگر مستخدم مدرسه به جای اینکه بخاری را بیرون اندازد، دانش آموزان را به بیرون هدایت میکرد شاهد تلفات کمتری بودیم. یا اینکه اگر در مدرسه کپسول آتش نشانی وجود داشت با استفاده از آن، میشد جلوی این حادثه را گرفت. چنین تقصیراتی مطرح است که به گفته رئیس دادگستری آذربایجان غربی، اینگونه تقصیرات، تقصیرات قضایی محسوب نمیشود.
شاید به لحاظ قضایی سخنان رئیس دادگستری پذیرفتنی مینماید اما این ماجرا جنبههای دیگری نیز دارد که در سخنان ایشان نیز دیده میشود و دامنه اما و اگرها را گسترش میدهد.
اگر در مدرسه کپسول آتشنشانی وجود داشت،(چرا وجود نداشته است؟ چند مدرسه در کشور فاقد چنین امکانات حداقلی در برابر حوادث هستند؟ چه شخص یا واحدی در آموزش و پرورش مسئول رسیدگی به این امور است؟ با کدام ردیف بودجه ای؟) اگر با توجه به ساختار ابداعی وزیر، مدیر از این مدرسه حذف نشده بود،(در حال حاضر با طرحی که آقای حاجی بابایی- برخلاف قانون - داده مدارس بهطور جداگانه از داشتن مدیر محروم شدهاند. چون با تصمیمات وزیر تنها برای مجتمعهای تحصیلی مدیر قرار میدهند. یک مدیر برای تمام مدرسههای یک مجتمع)
اگر مدیر آموزش و پرورش منطقه دومیلیارد تومان بودجه سال قبل را خرج بهبود شرایط مدرسه های منطقه میکرد و آن را بازپس نمی فرستاد، اگر کلاس های درس مدرسه شین آباد و مدارسی مانند آن قبل از حادثه بازسازی میشدند و پکیج برای آنها نصب میشد و نه چند هفته پس از حادثه، اگر آنگونه که نماینده پیرانشهر میگوید در حالیکه تنها در سطح استان آذربایجان غربی 3000 و در سطح شهر پیرانشهر 88 کلاس تخریبی وجود دارد؛ تنها بهعنوان نمونه آموزش و پرورش 390میلیارد تومان صرف ساخت استخر دانشآموزی نمیکرد و بخشی از این پول صرف بهبود شرایط مدارس میشد.
اگر منابع و سرمایههای انسانی موجود، در سطح کشور درست و عادلانه توزیع میشد و سیاسی شدن آموزش و پرورش، مسائل غیرآموزشی را در این وزارتخانه در اولویت قرار نمیداد. اگرها ... ادامه دارد.
استیضاح که در این شرایط به مصلحت نیست! اگر تا چند هفتهی دیگر حادثه جدیدی رخ ندهد -که امیدوارم چنین باشد-همه چیز به روال عادی باز خواهد گشت.
اما سخنان خضری نماینده پیرانشهر نیز شاید جنبهی دیگری از ماجرا را روشن نماید: " قانونا، شرعا و عرفا آموزش و پرورش مسئول این حادثه است چرا که این اتفاق در یک فضای آموزشی رخ داده و کسی جز آموزش و پرورش مسئول حفاظت از جان این دانش آموزان نبود."
تاخیر 4 ماهه آموزشوپرورش در پرداخت اضافهکار و حقالتدریس
روزنامه بهار،صفحه نخست 8/11/91
سه روز پس از انتشار بیانیه ی کانون صنفی معلمان ایران،در اعتراض فرهنگیان به پرداخت نشدن مطالبات معلمان،مدیرکل آموزشوپرورش تهران از پرداخت عیدی فرهنگیان با حقوق بهمنماه خبر داد، معلمان اما میگویند: «از چهار ماه پیش هر هفته میگویند هفته دیگر، اما سال رو به اتمام است و خبری از پرداخت معوقات ما نیست.»به گزارش بهار، سیدعلی ایزدخواه، مدیرکل آموزشوپرورش استان تهران دیروز اعلام کرد: «براساس اعلام مسئولان مالی کشور، عیدی کارمندان دولت با حقوق بهمنماه پرداخت شود که فرهنگیان نیز جزو کارمندان دولت محسوب میشوند.» دولت عیدی امسال کارکنان دولت را 402هزار و 500تومان اعلام کرده است و به معلمان هم همین مقدار پرداخت میشود. وعده دولت برای پرداخت عیدی کارمندان دولت در این ماه در حالی است که آموزشوپرورش تقریبا به همه معلمان چه رسمیها، چه حقالتدریسها و چه معلمان بازنشسته بدهکار است. مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان ایران، به بهار گفت: «چهار ماه است اضافهکار و حقالتدریس معلمان پرداخت نشده است. از خردادماه قرار بوده است حق الزحمه معلمان را برای شرکت در حوزههای امتحانات نهایی پرداخت کنند و هر هفته که برای پیگیری این موضوع مراجعه میکنیم، میگویند هفته بعد. نهتنها معلمان که مطالبات مدیران و معاونان هم در مدارس پرداختنشده، آموزشوپرورش به همه فرهنگیان بدهکار است.»
معاونان و مدیران مدارس به دلیل پستهایی که دارند افزون بر حقوق معلمیشان مبلغی حدود ۸۰ تا۱۰۰هزار تومان در ماه دریافت میکنند، اما به گفته بهلولی یک سال است این مبلغ به آنها داده نشده است.
او با بیان اینکه این تنها مشکل معلمان در تهران نیست و یک مسئله سراسری است افزود: «وزارت آموزشوپرورش هم معلمان را به امان خدا رها کرده است و هم مدرسهها را. مدیران نمیتوانند مدرسه را بچرخانند و به روشهای گوناگون از خانوادهها پول دریافت میکنند.»
بهلولی با تاکید بر اینکه معلمان به شدت از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند و این نارضایتی به کلاس مدارس کشیده میشود، ادامه داد: «وزیر آموزشوپرورش شعار میدهد میخواهیم معلم پژوهشگر داشته باشیم و چندی پیش هم گفته بود ما با معلمان قرار داد پولی نبستیم و قرارداد ما اخلاقی است. مگر وزیران دولت حقوق نمیگیرند؟ فقط معلمانند که قرارداد اخلاقی دارند یا این شامل دیگر گروههای جامعه هم میشود؟ وزیر گفته است که ما 10هزار مدرسه را در سراسر کشور هوشمندسازی کردهایم. در حالی که آموزشوپرورش اعتباری برای طرح هوشمندسازی ندارد و اجرای این طرح به قراردادن تنها یک کامپیوتر در یک کلاس درس محدود شده است، اما هر کلاس درس نیازمند هفتمیلیون تومان اعتبار است تا امر هوشمندسازی انجام شود، نه اینکه یک کامپیوتر برای یک مدرسه.»
وزیر آموزشوپرورش در خرداد گفته بود به همه فرهنگیان بازنشسته یک هفته پس از بازنشستگی پاداش میدهد، این در حالی است که به گفته بهلولی معلمانی که خرداد و شهریور بازنشسته شدهاند، باوجود گذشت چندین ماه هنوز پاداش بازنشستگی خود را نگرفتهاند.
علی بهشتی نیا/ روزنامه آرمان 8/11/91
می گویم این معلمها هم برای خودشان دایرهٌ المعارفی هستند. امروز وقتی زنگ تفریح خورد بچهها طبق روال با جیغ و داد و شادی از کلاس به سمت حیاط دویدند تا نفسی چاق کنند. معلمان همچون دانش آموزان خوشحال از اینکه یک زنگ دیگر هم گذشته به دفتر مدرسه آمدند، البته فرق خوشحالی معلمان با دانش آموزان این بود که آنها نمیتوانستند مانند دانش آموزان از خوردن زنگ تفریح جیغ بکشند. معلمان بعد از کمی صحبت درباره آموزش و پرورش و کتاب و از این دست حرفهای بیحساب و کتاب به سمت حساب و کتاب زندگی رفتند. بحث در بین معلمان داغ بود و همه به یک نوعی میخواستند رضوان - ورودی جدید تربیت معلم- را به سمت شغلی که خود در آن هستند سوق بدهند، البته نه شغل معلمی؛ شغل اصلی که در آن مشغول هستند.بهرام معلم ریاضی مدرسه که علوم تدریس میکند، گفت: رضوان جان سوپر مارکت و مغازه داری درآمد خوبی دارد و شغل تمیزی هم است، اگر میتوانی یه مغازه ای، دکهای چیزی بازکن. مرتضی معلم ادبیات مدرسه که سال هاست مرغ فروشی دارد و از این راه هم برای خودش کسی شده و ماشین و خانهای خریده گفت: بهرام جان شغل سوپر مارکتی حوصله میخواهد و برای من یکی زوره که به خاطر یه لواشک و آدامس، ازجام بلند بشم و پول بگیرم و بقیه پول بدهم، ببین رضوان جان عزیزم اگه میتونی برو تو کار لوازم التحریر؛ این شغل هم در ارتباط با شغل معلمی است و هم سر و کارت با کاغذ و قلم و کتابِ و یه کار فرهنگی نون و آب داره .حمید رضا دبیر زبان مدرسه که 3 ساعت دفاعی مدرسه رو هم بهش دادند، گفت: من هیچ علاقه ای به کاری که در ارتباط با شغل معلمی است ندارم؛ آقا جان کار لوازم التحریر به چه دردی میخورد ؟ اولا که الان کار فرهنگی و کتاب و قلم و کاغذ ارزشی نداره ، تازه الان مگه سر و کار ما با همینها نیست عزیزم؟ به خدا اگه این مدرسهها نبودن این پدر و مادرها سالی یه بار هم به ویترین لوازم التحریر و کتاب و کاغذ و قلم سرک هم نمیکشیدن. مهدی معلم ورزش مدرسه که هر سال درسهای اضافی و زائد املا و انشا و هنر رو بهش میدن گفت: رضوانجان آژانس بهتر از همه این پیشنهادهاست. تو آژانس خودت آقای خودت هستی و هر موقع که عشقت کشید و خواستی میری یه سرویس جابهجا میکنی و بر میگردی. تونستی با قرض و وام هر جور که شده یه ماشینی بخر و بیا پیش خودمون تو آژانس کار کن. تو حال و هوای شغل و کار درست و درمون همکارا بودیم که رحمان معاون مدرسه در دفتر رو باز کرد و گفت: آقایون کلاسها آمادهس و بعد معلمها گفتندای بابا تازه داشتیم تبادل اطلاعات میکردیم رحمانجان. معلمها با همان حال و هوایی که دانش آموزان هنگام درس در کلاس دارند به کلاس رفتند و رضوان سردر گم و پکر لیست کلاسیش رو برداشت و رفت. بعد رفتن معلمها من به رحمان گفتم: رحمان جان همه همکارا ماشاءالله برا خودشون کار و باری دارن، بیا ما با هم یه کاری دست و پا کنیم تا از قافله عقب نمونیم. رحمان گفت: من هرچی داشتم و نداشتم تو این سالها دادم به داییم و اون زده تو کار پخش آب معدنی و من هم بعد از ظهرها با داییم مشغولم، شرمنده من دست و بالم خالیه وگرنه نوکرتم بودم. دیدم علی ماند و حوضش، البته من هم مثل سایر معلمان شغل دوم یعنی معلمی را دارم و از این بابت نگران و ناراحت نیستم؛ فقط نگران شغل اولم هستم که امیدوارم مثل همکاران دیگه دیر یا زود بتونم یک شغل نون و آب دار برا خودم ردیف کنم؛ در ضمن من برا رضوان دعا میکنم شما هم دعا کنید.
نزدیک به یک سال، حق مدیریت مدیران و معاونان مدارس را ندادهاند/ آموزش و پرورش سهم خودرا از بیمه طلایی فرهنگیان پرداخت نکرده است/ دستمزد معلمان برای مراقبت در حوزه امتحانی هنوز پرداخت نشده است/دو سال است که آموزش وپرورش سرانه آموزشی مدارس رانداده است/ معلمان بیش از هر زمانی در تگناهای مالی و اقتصادی هستند.
ایلنا: عضو کانون صنفی معلمان ایران گفت: معلمان درسراسر کشور هنوز اضافه کار مهر، آبان، آذر و دی ماه خود را دریافت نکردهاند.
مهدی بهلولی در گفت گو با خبرنگار ایلنا با اعلام این مطلب گفت: علاوه بر آن نزدیک به یک سال است که حق مدیریت نیروهای ستادی (مدیران و معاونان مدارس) پرداخت نشده است.
وی ادامه داد: معاونان و مدیران مدارس به دلیل پستهایی که دارند افزون بر حقوق معلمیشان مبلغی حدود ۸۰ تا۱۰۰هزار تومان درماه دریافت میکنند که یک سال است این مبلغ به آنها داده نشده است.
آموزش و پرورش سهم خودرا از بیمه طلایی فرهنگیان نداده است
بهلولی در ادامه با اشاره به اینکه آموزش و پرورش سهم خودرا از بیمه طلایی فرهنگیان درچهار پنج ماه اخیر نداده است، افزود: نیمی از هزینه بیمه طلایی فرهنگیان باید از سوی آموزش و پرورش پرداخت شود که متاسفانه تا کنون این اتفاق نیفتاده است.
دستمزد معلمان برای مراقبت در حوزه امتحانی هنوز پرداخت نشده است
عضو کانون صنفی معلمان همچنین خاطرنشان کرد: با گذشت ۷ ماه ازبرگزاری آزمونهای هماهنگ کشوری خرداد، هنوز دست مزد معلمان برای مراقبت و برگه صحیح کردن در حوزه امتحانی پرداخت نشده است.
دو سالی است که آموزش وپرورش سرانه آموزشی مدارس رانداده است
بهلولی همچنین با ابرازتاسف ازاینکه سرانه آموزشی مدارس هم دو سال است که ازسوی آموزش وپرورش پرداخت نشده است، افزود: امروز که برای گرفتن کارنامه فرزند خود به مدرسهاش مراجعه کرده بودم با این پاسخ مواجه شدم که برای گرفتن کارنامه باید ۱۵۰ هزار تومان کمک هزینه بدهید.
عضو کانون صنفی معلمان افزود: من هم به آنها گفتم با حقوق ۶۰۰ هزار تومان چطور میتوانم ۱۵۰ هزار تومان کمک هزینه به مدرسه بدهم و اصلا کارنامه را نمیخواهم.
مسئولان مدارس از طریق کمکهای مردمی مدارس را اداره میکنند
بهلولی ادامه داد: مسئولان مدارس از طریق همین کمکهایی که از مردم میگیرند مدارس را اداره میکنند زیرا همانطورکه اشاره کردم دو سال است که سرانه آموزشی به مدارس داده نشده است.
گلهمندی معلمان بازنشسته ازعدم پرداخت پاداش بازنشستگی
وی در ادامه بااشاره به اظهارات وزیر آموزش و پرورش درخردادماه مبنی بر پاداش گرفتن فرهنگیان بازنشسته یک هفته پس از بازنشستگی، گفت: این در حالی است که معلمانی هستند که از خرداد و شهریور بازنشسته شدهاند و باوجود گذشت چندین ماه از پایان خدمت آنها هنوز پاداش بازنشستگی خود را نگرفتهاند وبه شدت از این موضوع گله مندند.
بهلولی با اشاره به اینکه بیمه طلایی نیز برای فرهنگیان بازنشسته که به تازگی آغاز شده به صورت ناقص به مرحله اجرا درآمده است، افزود: هنوز فرهنگیان بازنشسته نتوانسته انداز بیمه طلایی بهرهمند شوند به طوری که بعد از این همه مدت که صحبت از بیمه طلایی فرهنگیان بازنشسته ازسوی وزیرشده است آنها تنها درزمان بستری دربیمارستان میتوانند از این بیمه استفاده کنند و در غیر این صورت بیمه طلایی زیر بار هزینههای دیگرازجمله ویزیت، آزمایش و موارد دیگر اعمال پزشکی نمیرود.
معلمان بیش از هر زمانی در تگناهای مالی و اقتصادی هستند
این عضو کانون صنفی معلمان با تاکید براینکه امروز معلمان بیش از هر زمانی در تگناهای مالی و اقتصادی هستند، افزود: چندین سال است ک حقوق معلمان ۱۰ درصد افزایش داشته است در حالی که براساس قانون خدمات کشوری بند ۱۲۵، حداقل افزایش حقوق باید برابر تورم رسمی اضافه شود.
افزایش حقوق معلمان ۱۰درصد، تورم ۲۵ درصد
وی افزود: در حالی که تورم رسمی ۲۵ درصد اعلام شده، چندین سال است که معلمان خیلی پایینتر از تورم رسمی حقوقشان اضافه میشود وگذشته از آن پرداخت دستمزدها و مطالبات گوناگون آنها به تعویق میافتد.
تحول بنیادین با حقوق ۶۰۰ هزار تومانی معلمان عملیاتی نمیشود
بهلولی با اشاره به اینکه تا جایی که من اطلاع دارم معلمان بسیار ناراضی و از شرایط بد اقتصادی خود کلافه شدهاند، افزود: آموزش و پرورش میخواهد تحول بنیادینی در نظام آموزشی ایجاد کند، اما این موضوع را در نظر نمیگیرد که تحول بنیادین با حقوق ۶۰۰ هزار تومانی معلمان عملیاتی نخواهدشد.
وی تصریح کرد: براساس راهکار ۳/ ۱۲ سند تحول بنیادین، آموزش وپرورش مکلف به ایجاد ساز و کارهای قانونی برای افزایش ایحاد انگیزه دربین معلمان، مربیان و ساماندهی مناسب خدمات و امکانات رفاهی و رفع مشکلات مادی و معیشتی آنان است در حالی که درمدت وزارت آقای حاجی بایایی هیچ اقدام خاصی دراین راستا ندیدهایم جز بیمه طلایی، که آن هم با مشکلات زیادی مواجه شده است.
نگاه پژوهشگری به معلم یک شعار بی بنیاد است
بهلولی بااشاره به نظر حاجی بابایی مبنی براینکه نگاه به معلم باید از کارمندی به پژوهشگری تغییر یابد، افزود: معلم پژوهشگر ازشرایط خاصی برخوردار است نه همانند من که بعد ازکارتدریس درمدرسه برای امرارمعاش خانواده باید تاشب سرپا به دنبال تدریس دراین آموزشگاه و آن آموزشگاه باشم.
عضو کانون صنفی معلمان خاطرنشان کرد: بیشتر معلمان مستاجرند و با توجه به افزایش اجاره بها منازل وافزایش حقوق آنها بدون درنظر گرفتن تورم رسمی درکشورچگونه میتوانند پژوهشگری کنند پس در نتیجه نظر حاجی بابایی یک شعار بی بنیاداست.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،7/11/91
گرچه هنوز از آغاز پایه ی ششم دبستان در آموزش و پرورش،بیش از چهار ماه نگذشته و بررسی دقیق و همه جانبه ی آن شدنی نیست اما می توان برابر آنچه که از زبان برخی آموزگاران این پایه شنیده می شود،و برخی از خبرهایی که در رسانه ها بازتاب می یابد،تا اندازه ای به ارزیابی آن نشست. به این خبر خبرگزاری فارس - از زبان سیدعلی یزدیخواه،مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران- بنگرید : " مقرر شده در تعدادی از مدارس ابتدایی،زنگهای تفریح دانشآموزان جابهجا شود؛ به این صورت که زمان زنگ تفریح دانشآموزان پایههای اول، دوم و سوم با زمان زنگ تفریح دانشآموزان پایههای چهارم، پنجم و ششم ابتدایی متفاوت خواهد بود. وقتی زنگ تفریح دانشآموزان جدا باشد،تردد در راهپلهها و راهروهای مدرسه راحتتر خواهد بود و دسترسی دانشآموزان برای استفاده از آبخوری و سرویس بهداشتی مدرسه نیز سریعتر است." در ارزیابی این کار تازه ی "من درآوردی"،چیزی که شاید به ذهن هر کسی برسد سروصدای اضافه ای است که در مدرسه ها پدید خواهد آمد. این که چرا می خواهند چنین کاری کنند هم،تا اندازه ای روشن است : حیاط بیشتر مدرسه ها،گنجایش دانش آموزان اضافه ی سال ششم را ندارد و این که دانش آموزان سال ششم،می توانند به آسانی دانش آموزان سال اول را آزار دهند. البته اینها چیزهایی نیست که بایستی پس از تجربه دریافت و دانسته شوند،از تابستان نیز روشن بود و بسیار هم گفته شد،اما گویا گوش شنوایی،نبود و نمی شنید!
ولی دشواری های سال ششم،و اعتراض ها به آن،تنها در این مسآله خلاصه نشده و نمی شود. در شهریورماه گذشته بود که کلاس های ضمن خدمت آموزگاران ششم،آغاز گردید. همزمان با برگزاری این کلاس ها،خرده های آموزگاران شرکت کننده نیز در پاره ای رسانه ها،بازتاب یافت. بیشتر خرده و اعتراض ها،از یک سو به کیفیت پایین کلاس ها و چیره نبودن برخی آموزشگران این دوره ها بر درون مایه ی کتاب های درسی تازه برمی گشت و از سوی دیگر به کم بودن شمار روزهای آموزش و سخت بودن درون مایه ی برخی از کتاب های درسی پایه ی ششم. گرچه موارد دیگری هم گفته می شد،برای نمونه این که چرا پول جزوه های داده شده به آموزگاران از آنها گرفته شده ،و یا این که چرا این دوره ها،در ماه رمضان برگزار شده است،اما بیشترین و مهم ترین خرده ها،پیرامون خود کتاب های درسی بود،آن هم به ویژه روی چهار کتاب ریاضی،علوم تجربی،تفکر و پژوهش،و کار و فنآوری.
به ریاضی خرده گرفته می شد که بیشتر درون مایه اش،از ریاضی سال اول راهنمایی گرفته شده است و آموزش آن برای آموزگاران پنجم دبستان که حالا قرار است ششم را درس بدهند،سخت است- بگذریم از این که شماری از آموزگاران شرکت کننده در کلاس های ضمن خدمت،پیشینه ی تدریس کلاس چهارم و پنجم را هم نداشتند. تا سال گذشته،کتاب ریاضی اول راهنمایی را آموزگارانی درس می دادند که کاردان و یا کارشناس ریاضی بودند و رشته ی دبیرستانی شان نیز ریاضی بوده است،اما کمتر آموزگار دبستانی را می توان یافت که از این شرط بایسته برخوردار باشد. رشته ی دبیرستانی و دانشگاهی بیشتر این آموزگاران،ریاضی نمی باشد و از سال ها پیش،همواره یکی از دلیل های ضعیف بودن ریاضی بسیاری از دانش آموزان ایرانی،همین نکته بیان شده – و همچنان می شود- که ریاضی پایه را آموزگارانی درس می دهند که خودشان چندان با ریاضی میانه ی خوبی ندارند. اکنون اما همین آموزگاران،بایستی ریاضی ششم را هم بیاموزانند. از سوی دیگر،روش پیش گرفته شده در کتاب ریاضی سال ششم- برای نمونه در درس کسرها- با روش های گفته شده در سال پنجم،تفاوت هایی داشته و دارد و این ناهمخوانی نیز بر دشواری ها می افزاید. برخی بخش های کتاب علوم نیز،مانند بحث آتشفشان ها،آگاهی های کمابیش تخصصی می خواهد. درس تفکر و پژوهش نیز،که بر پایه ی برنامه فلسفه برای کودکان(فبک،p4c ،با پایه گذاری متیو لیپمن آمریکایی) نوشته شده،سراسر ناآشنا و تخصصی است؛افزون بر این که در برخی از درس هایش بایستی فیلمی به نمایش گذاشته شود،که برای شمار چشمگیری از مدرسه های مناطق محروم و روستایی،شدنی نیست. کار و فنآوری نیز،که هم سایت رایانه ای می خواهد و هم کارگاه فنی،همچنین آموزگاری که آگاهی های بایسته ی رایانه ای و فنی و کشاورزی را داشته باشد.
به هر رو،تابستان گذشت و در پایان کلاس های ضمن خدمت،گفته شد که برای جبران کمبود این کلاس ها و پاسخ به این دل نگرانی ها،به هنگام سال تحصیلی،کلاس های ضمن خدمت گذاشته خواهد شد؛اما تاکنون که گویا خبری از این کلاس ها نشده است. چند روز پیش یکی از آموزگاران پایه ی ششم شهرستان،با من گفت و گو می کرد و بر درستی بسیاری از نگرانی های تابستان صحه می گذاشت و از بدقولی کارگزاران آموزشی گلایه می کرد که چرا کلاس های ضمن خدمت را برگزار نکرده و نمی کنند. می گفت درس ادبیات ششم آسان است و من از زمان آن برای تدریس ریاضی بهره می گیرم. چون در مدرسه سایت رایانه نداریم درس کار و فنآوری را هم آنچنان درس نمی دهم و تنها درباره ی رایانه از روی کتاب توضیحاتی شفاهی به دانش آموزان می گویم. چیدمان درون مایه ی درس ریاضی و دسته بندی آن هم بسیار کار را سخت کرده است؛به ما گفته اند اعتراض های خود را بنویسید تا سال آینده،کاستی ها زودوده شود. درس تفکر و پژوهش را هم از روی جزوه ای درس می دهم که در تابستان به ما دادند. اما در درس ریاضی به یاری کتاب های کمک آموزشی،و با هم اندیشی با دیگر آموزگاران،هر جور شده،گلیم خویش را از آب بیرون می کشیم. می گفت شنیده است که در برخی شهرستان ها،تدریس درس ریاضی را به آموزگاران ریاضی بیکار شده ی اول راهنمایی داده اند.
البته من خود چندی پیش،از زبان مادر یکی از دانش آموزان ششم دبستان،که پسرش در یکی از مدرسه های غیرانتفاعی درس می خواند شنیدم که پسرش،به جای یک آموزگار،ده آموزگار دارد! یعنی مدیر این مدرسه ی غیرانتفاعی،چون دریافته است که آموزش همه ی این کتاب های ششم،کار آسانی نیست و آنچنان که باید وشاید از عهده ی یک آموزگار برنمی آید،سیستم دوره ی راهنمایی را پیاده کرده و هر درس پایه ی ششم را به یک آموزگار داده است. در همان تابستان،با مدیر یکی از دبستان های دولتی خوب تهران هم،گفت و گو کردم. پرسیدم که شما چگونه می خواهید آموزش رایانه،ریاضی،تفکر و پژوهش،ادبیات،علوم اجتماعی و دیگر درس های ششم دبستان را به یک آموزگار بدهید و انتظار افت آموزشی نداشته باشید؟ چگونه می توان از آموزگار دبستان خواست که با یک دوره ی دو روزه ی ریاضی،کتاب ریاضی ای را آموزش دهد که کمابیش 70 درصد کتابی است که در سال های گذشته،آموزگار ریاضی دوره ی راهنمایی آموزش می داده است؟ چگونه می توان از آموزگار دبستان خواست که در چارچوب درس تفکر و پژوهش،فلسفه ورزی برای کودکان را بیاموزاند؟ و به راستی چند درصد آموزگاران دبستان ما،با رایانه آشنا هستند و می توانند تا اندازه ای آن را آموزش دهند و چند درصد مدرسه های ما و از آن میان دبستان ها،امکانات رایانه ای فراخور آموزش دانش آموزان(سایت رایانه) را دارند؟ در پاسخم گفت من با مدرسه های دیگر کاری ندارم که چه می کنند و چه خواهند کرد اما دبستان من در منطقه ای است که با بهره گیری از کمک های مردمی،14 رایانه خریده ام و از بیرون آموزشگر متخصص رایانه آورده ام. برای درس ریاضی هم می خواهم از آموزگاران ریاضی راهنمایی کمک بگیرم و حقوق آنها را هم تآمین خواهم کرد!
به هر رو،تا ارزیابی بهتر و فراگیرتر این پایه،بایستی شکیبایی بیشتری به خرج داد اما گواه و نشانه ها،چندان امیدوارکننده نمی نمایند.
http://armandaily.ir/?News_Id=28981